(فصل)« ماء الحمام بمنزلة الجاري بشرط اتصاله بالخزانة فالحياض الصغار فيه إذا اتصلت بالخزانة لا تنجس بالملاقاة إذا كان ما في الخزانة وحده أو مع ما في الحياض بقدر الكر من غير فرق بين تساوي سطحها مع الخزانة أو عدمه و إذا تنجس ما فيها يطهر بالاتصال بالخزانة بشرط كونها كرا و إن كانت أعلى و كان الاتصال بمثل المزملة و يجري هذا الحكم في غير الحمام أيضا فإذا كان في المنبع الأعلى مقدار الكر أو أزيد و كان تحته حوض صغير نجس و اتصل بالمنبع بمثل المزملة يطهر و كذا لو غسل فيه شيء نجس فإنه يطهر مع الاتصال المذكور »[1].
کلام در وجوه و اقوال ماء الحمام بود، عرض کردیم در صحیحه داوود بن سرحان،[2] امام علیهالسلام فرمود ماء الحمام بمنزلة الجاری. در وجه تنزیل گفته شده که اثر ظاهر ماء جاری که معهود در اذهان است، اعتصام ماء جاری به واسطه مادهاش است، بما این که ماء جاری به واسطه مادهاش معتصم است، امام علیهالسلام هم میفرماید ماء الحمام یعنی ماء حیاض صغار، اینها که متصل به خزانه هستند، در اعتصام، مثل ماء جاری میشوند.
این را میدانید، در اعتصام ماء جاری معتبر و شرط نیست که مائی که در خارج از ماده بروز کرده و جاری ا ست آن آب با آن آبی که در ماده جاری است به اندازه کر آب ندارد بلکه اصلا آبی غیر از آن رشحاتی که از او خارج میشود ندارد، پس این که مجموع ماءجاری با مادته کر باشد، این معتبر نیست. معذلک آن اثری که برای ماء جاری ظاهر است، این است که به آن ماده معتصم میشود، تنزیل در این صحیحه افاده میکند ماء حیاض هم اگر متصل به خزانه شد، در اعتصام مثل ماء جاری بشود. پس همانگونه که در مادهی جاری با آن آبی که جاری میشود کریت در مجموع معتبر نیست، در ماء الحمام هم معتبر نیست. پس تنزیل یا فقط در جهت اعتصام است، یا در تمام آثار ماء جاری است، که عمده و مشهور از آن آثار همان اعتصام بالمادة است، اگر این تنزیل اطلاق نداشت، علی الامامعلیهالسلام بود که آن را تقیید کند که ماءالحمام وقتی که خزانهاش کر و اکرار است بمنزلة الجاری است، باید اینجور تنزیل کند.
این که امامعلیهالسلام نه تقیید به کریت خزانه کرد و نه تقیید به کریت مجموع الماء در حوض صغیر و خزانه کرد، علی الاطلاق فرمود ماء الحمام بمنزلة الجاری، این مقتضایش این است که ماء حمام مثل مثل جاری معتصم است. خود این ماء الحمام بودن مدخلیت دارد، و الا اگر ماء خارجی در غیر حمام باشد ماء ماء قلیل است و منفعل میشود، و لو متصل به ماءقلیل آخر بشود، ولکن ماء الحمام است که اطلاقِ تنزیل، اقتضاء میکند خصوصیتش محفوظ بشود، و این وجه قولی است که محقق قدسالله نفسه الشریف اختیار کرده است، که لماءالحمام خصوصیةً کخصوصیة ماءالمطر، و آن این است که منفعل نمیشود، این وجه قول اول است.
در روایت بکر بن حبیب [3]هم فرمود ماء الحمام ـ اگر کلام امام باشد ـ فرمود ماء الحمام یعنی ماء حیاض صغار «لابأس به اذا کانت له مادة» وقتی ماده باشد. گفتیم مادة در حمام یعنی خزانه و این مفروغ عنه است و الا حمام نمیشود. معنایش این است که اذا کانت له مادة، یعنی متصل به خزانه باشد، کنایه از اتصال است، این بأس را هم مطلق فرمود، نفرمود لابأس به اذا کان مافی الخزانة کرّاً، یا لابأس به اذا کان مجموع ما فی الخزانة و ما فی الحوض کرّاً أو اکراراً، این تقیید را نفرمود، و در روایت دیگر هم که دیروز نخواندیم دارد که ماء الحمام لاینجسه شیء، که روایت هشتمی [4]است که «عبدالله بن جعفر الحمیری فی قرب الاسناد عن ایوب بن نوح عن صالح بن عبدالله» این صالح بن عبدالله توثیق او را پیدا نکردیم، بدان جهت تعبیر به روایت میکنیم «عن اسماعیل بن جابر بن ابی الحسن الاول قال ابتدأنی فقال ماء الحمام لاینجسهشیء» او را چیزی نجس نمیکند. خوب معلوم است که ماء الحمام یعنی مائی که مردم بالایدی با او مباشرت میکنند و اعضاء مردم به آن میخورد که از او آب بر میدارند و خودشان را شستشو میکنند آن ماء الحمام است. چون که او جای مظنهی سؤال و مظنهی این است که یهودی، نصرانی، صبی و غیر ذلک از اشخاصی که نجس یا مبتلا به نجاست هستند مباشرت با آن آب میکنند، امامعلیهالسلام میفرماید، «لاینجسه شیء» چیزی او را نجس نمیکند، و اما الخزانة کما ذکرنا مردم با او مباشرت ندارند که عرض کردم بعضاً هم درب خزانه بسته است و موضع حاجت درش را باز میکنند.
پس الحاصل اطلاق تنزیل و اطلاق نفی الوضع و اطلاق لاینجسه شیء مقتضی این است کأن لماءالحمام خصوصیة کخصوصیة ماء المطر. این نتیجه این قول است، این کلام را ما فعلا اگر از محقق و دیگران[5] قبول کردیم و گفتیم این روایت به این معنا دلالت میکنند، اما آن نکتهای که بود که اگر ماء در حوض صغیر متنجس بشود اتصال او به خرانه کافی نیست در طهارتش در صورتی که در خزانه ماء کرّ نیست، کمتر از کر است فرمودید حکم سایر میاه قلیل را دارد، لذا پاک نمیشود مگر این که متصل به کر بشود، مع الامتزاج أو بدون الامتزاج.
این حرف با این معنائی که در روایات گفته شد منافات دارد. چون ماء حوض صغیر اگر متصل به خزانهای شد که آن خزانه هم کر نیست ولکن مثل این که گرم است و حمام داغی است وقتی متصل به آن آب حوض صغیر شد این میشود ماء الحمام، صدق میکند که ماء الحمام است، ماء الحمامی که لابأس به، چرا اطلاق «لابأس به» این ماء الحمام را نگیرد، لاینجسه شیء قبلا این را نمیگرفت، الان که ماءالحمام شدـ گفتیم مراد از ماء الحمام مائی است که متصل به ماده است ـ لاینجسه شیء چرا این را نگیرد؟
اگر این هم نگرفت «لابأس به» که در آن روایت هست که ماءالحمام «لابأس به» که در آن روایت هست که ماء الحمام «لابأس به اذا کانت له مادة» میگیرد، و اطلاق تنزیل که ماء الحمام بمنزلة الجاری، همین را اقتضاء میکند، چون اگر جاری بعض موضعش متغیر شد، و تغیرش زایل شد بنفسه زایل شد یا به واسطه برداشتن آن آب، با آب متغیّر، تغیّر رفت یا به واسطه غلبه سایر اجزاء الماء، این به مجرد زوال تغیّر پاک میشود. برای این که متصل به ماده است.
مقتضایِ روایات این است که دفع و رفع فرقی نمیکند، همانگونه که ماء الحمام در دفع یک خصوصیتی دارد، در رفع النجاسة هم خصوصیت دارد. ما سابقاً اجمال معنای روایات را گفته بودیم.
اولاً این حمامی که در روایات از او سؤال میشود، حمامات عام است که عموم الناس داخل میشوند، مجوسی، صبی، کبير و من لایُعرف داخل میشود: که اصلا معلوم نیست که این شخص کیست؟ مسلمانان است کافر است؟ این جور حمامات خزینه اش همیشه اکرار را دارد،چون هیچ چنین حمامی نمیشود خزانه اش کر نداشته باشد. در این روایات، خزانه حمام، کر و اکرار است و این مفروغ عنه است.
سابقا عرض کردیم وجه سؤال این است که چون این حیاضی که در اینجا هستند یا ماء قلیل هستند یا ماءکر هم بشود مائی است که راکد است ولو از خزانه آب میآید، ولکن مردم از آن حوضی بر می دارند و استعمال میکنند، شستشو میکنند، این در اذهان اینجور بود که این ماء به واسطه مباشرت اعضاء چون قلیل است نجس میشود، کثیر هم باشد به اندازه کر هم باشد این حوض و این ماء مستعمل است، چون داخل سؤر میشود سؤر آن است که جسم انسان یا حیوان به آن اصابت کرد، این که دست میکنند آب بر میدارند، این ماء، ماء مستعمل میشود، شبههی اینکه این ما ء نجس میشود به واسطه ملاقات أیدی و اعضاء اشخاصی که کافر ویهودی و مجوسی یا صبی غیر مبالات هستند، یا جُنُبی است که بدنش مظنه نجاست دارد، روی این حساب، از ائمهعلیهمالسلام از این ماء سؤال شده است، که این را تنزیل بمنزلة الجاری میکند، وجه التنزیل این است همان گونه که اگر بعض الجاری اصابت به نجس کرد، اثری ندارد، در ارتکاز هم همین جور است او اثری ندارد، و ماء مستعمل نمیشود. در ماء جاری همان گونه که اگر نجس به بعض آن ماء اصابت کند، یا باعضو انسان یا حیوان مباشرت کند ماء مستعمل و نجس نمیشود، ماء حمام در حیاض صغار هم مثل او است،مثل این است، ماء حیاض صغار که مفروض این است که خزانهی او کر یا اکرار است این تنزیل شده است، شاهد بر این هم روایت دیگری است که ماءالحمام به ماءالنهر تنزیل شده که یطهر بعضه بعضا.
در بحث ماء نهر گذشت که غالب انهار از ذوبان الثلوج و از نزول الامطار تشکیل میشود، اعتصام انهار به کریتشان است، و گفتیم یک ماده باید مادهی باطنی ارض باشد، انهاری که غالباً تشکّل پیدا میکند از ذوبان الثلوج و سقوط الامطار آنها که ماده باطن ارضی ندارند، اعتصام آنها به کریتشان است، در نهر جاری اگر نجسی بیفتد نجس نمیشود یطهر بعضه بعضا، یعنی بعضش نمی گذارد بعض دیگر نجس بشود، و اگر نجس هم بشود بالتغیر بعض دیگر که غلبه کرد و تغیّر رفت پاک میشود، ماء الحمام هم همین جور است، فرضاً اگر ماء الحوض هم ـ حوض صغیرـ پیدا کرد وقتی مائی که از خزینه میآید غلبه پیدا کرد و تغیّر رفت، پاک میشود، یا اگر دست یا بدن کسی نجس بود به او خورد ، بعض دیگر ماءحمام که از خزینه میآید نمیگذارد او نجس بشود، وجه تنزیل این است.
قرینهی جلیّة دو تاست. یکی این است که این جا جای تمسک به اطلاق نیست، که اعم از این که ماده حمام خزینه باشد یا به مقدار کر باشد یا نباشد، مجموع به مقدار کر باشد یا نباشد، این معنا که خزینه کر و اکرار نباشد، در حمامات عامة متصور نمیشود، یعنی عادةً متصور نیست. در حمامات عامه که معدّ برای اغتسال الناس است کر یا اکرار بودن خزانه مفروغ عنه است. امامعلیهالسلام با حفظ این جهت و بافراغ از این جهت که قرینه قرینهی عا دت و عامه است، با حفظ این جهت، مائی که در حیاض الصغار است و از خزانه آب به او جاری میشود این را تنزیل میکند منزلة الجاری، این یک قرینه بود.
قرینهدوم هم این بود که در بعض روایات تنزیل منزلة النهر شده است[6]، در نهر که ماده نیست، اعتصام او به کریّتش است، پس معلوم میشود وجه التنزیل این نیست که مادة کر باشد یانباشد، این است که این مائی که در حوض صغیر است مثل بعض ماء النهر وماء جاری حساب میشود که بعض دیگر نمی گذارد نجس بشود.
یک قرینهای دیگر قرینهی واضحهی جلیّه ثالثه، که جای شبهه هم نیست، این است که بالقطع و الیقین و به ارتکاز الناس، بنا و گنبدِ حمام مدخلیت در خصوصیت ماء حمام ندارد، این قرینه قرینهی واضحهای است که بنا و گنبد داشتن، به ماء خصوصیت نمیدهد، در مطر خصوصیت در خود آب است، ولکن در ماء الحمام در خودش یک خصوصیتی نیست که ما احتمال بدهیم فرق است بین ماء قلیلی که بیرون هست، و ماء قلیلی که در این حوض صغیر است، این معنا محتمل نیست.
این که اگر ماء الخزینة و ماء الحوض هر دو تا به حد کرّ نباشد، باز هم روایات دلالت کند که ماء حمام معتصم است، این معنا از این روایات استفاده نمیشود.
در ماء الاستنجاء که گفتیم پاک است، ما در سائر مائها هم گفتیم که ماء غساله که یتعقبها طهارة المحل پاک است. در ماء غساله بعضی گفتهاند که آن غسالهای که عین نجس به او زائل میشود او نجس است. در استنجاء این جور نیست، آن یک خصوصیتی دارد که پاک است، و لو غسله و استنجائی است که با او ازاله عین میشود. آنجا احتمال میدهیم چون ـ فرض بفرمائید ـ استنجاء یک چیزی است که عامة الابتلاء است همیشه انسان در شبانه روز چند دفعه مبتلا است، شارع در تطهیر او یک توسعه ای داده است.
وقتی ماء مستعمل در اذهان آنها این بود که اگر کر هم بشود نمیشود با او غسل و وضو کرد، ماء مستعمل است، و لو نجس هم نیست، کر است، اصل این اتصال ماء قلیل به کر این را مثل کر میکند، این خودش محل شبهه در ذهن سائرین بود، و ثانیا کر هم بشود کری که مستعمل شده، اغتسال و توضأ به او محل شبهه بود، که ماء مستعمل است.
در روایات ماء مستعمل خواهد آمد، که غسل کردن و وضو گرفتن با ماء مستعمل و لو کر هم باشد، محل شبهه بوده، لذا امام علیهالسلام فرمود این مثل ماء النهر است، حکم ماء النهر را دارد، مثل ماء جاری حکم ماء جاری را دارد، همانگونه که آنجا ملاقات بعضی الجاری یابعض النهر، ماء نهر و ماء جاری را مستعمل نمیکند، و آن موضعی که ملاقات با نجس یا متنجس کرده نجس نمیشود، ماء الحمام هم به منزلهای او است.
این ظاهر این روایات است، ظاهری که لعل کسی تأمل در آن سه قرینهای که ما گفتیم خصوصاً قرینهای اولی و الاخیرة بکند، ـ اگر کسی در قرینهی اولی و الاخیرة تأمل کند، قطع و جزم پیدا میکند که معنای این روایات این است، نه فقط ظهور است، بلکه جزم پیدا میکند که مراد از این روایات همین است که گفتیم.
کلام در یک جهت مهمهای باقی است که باید بحث در او منقح بشود، و آن این است از روایات حمام و غیر روایات حمام استفاده میشود که دو مائی که به همدیگر متصل هستند، اینها حکم ماء واحد پیدا میکنند، اگر کر شد یا متصل به کر شد یا مجموع کر شد، از روایات استفاده میشود که حکم یک ماء را پیدا میکند.
ولکن اتصال سه نحو دارد، تارة دو ماء به همدیگر متصل هستند، هر دو متساوی السطحین هستند، یعنی سطح این ماء باسطح ماء دیگر یکی است مثل دوتا تا گودی که در اثر باران این گودی هم پرشده گودی دیگر هم پرشده واین گودیها به بعض الاطراف به همدیگر متصل شدهاند، که مجموع به حد کر و زاید از کر است، و لکن هر کدام را حساب کنید، کمتر از کر است. این صورت بلاشبهة مائش به همدیگر متصل شده و اتصالش هم اتصال قوی است. به حیث این که عرفا گفته میشود که هذا ماءً واحد، یک آب است. این معتصم است. اما دلیلش چیست؟
روایات حمام نمی تواند دلیل بشود، چون در روایات حمام فرض کردیم که خزانه کر یا اکرار است، اما این فرض، در صورتی است هر دو گودی قلیل هستند، ولکن به همدیگر متصل هستند، بعضی ها خواستهاند این از روایات حمام استفاده کنند، ولی گفتیم روایات حمام به این معنا دلالت نمیکند.
عمده دلیل در این؛ یکی صحیحهای علی بن جعفر[7] است، که سابقا هم به آن اشاره کردیم «و باسناده» باسناد الشیخ «عن محمد بن احمد بن یحیی عن العمرکی» ابن بوفکی که گفتیم که از اجلاء است «عن علی بن جعفر» که از علی بن جعفر روایاتی دارد، یکی همین است « عن اخیه موسی بن جعفرعلیهالسلام قال سألته عن الدجاجة والحمامة و أشباههما تطأ العذرة، ثم تدخل فی الماء» بعد داخل در آب میشود «یتوضأمنه» از آب «للصلاة؟ قال لا الا أن یکون الماء کثیراً قدر کرّ من ماءِ» این روایت شامل میشود آبی را که که در دو گودی باشد و به هم متصل باشند، که عرفا یک آب گفته میشود، اگر به یکی داخل شد، امامعلیهالسلام فرمود اگر کمتر از کرّ است، از کر این آب نمیشود و ضو گرفت، مگر به قدر کر باشد. یکی این روایت است.
یکی هم اطلاقاتی است که قولهمعلیهم السلام است «اذاکان الماء قدرکرٍ، لاینجسه شیء»[8] چون این دو گودی که به همدیگر متصل هستند این را میگیرد بلاشبهة، اطلاق قوله: «اذاکان الماء» که عرفا یک آب حساب میشود، قدر کرِّ لاینجسه شیء» این آب را می گیرد، خوب وقتی دو تا گودی آب داشته باشد این ها به هم متصل بشوند، این را صحیحهای علی بن جعفر [9]گرفت، «الماء اذا بلغ قدر کرٍّ لاینجسه شیء» دیگر احتمال فرق نیست، مابین این دو گودی، و دو گودی دیگر که یکی در آن طرف باشد و یکی در این طرف باشد و هیچ کدام کر نیست، بلکه به واسطه یک لولهای احدهما را به دیگر متصل کردیم، بالوله های مثلاً دو اینچی، ماء یکی به دیگری متصل شده است، آن وقت این صحیحه این را نمی گیرد، روایات هم این را نمیگیرد، چون عرفا دو تا آب حساب میشود، ولکن وقتی این صحیحه و روایات کر آن دو گودی را که باهمدیگر اتصال قوی دارند، ـ این برای جواب از مستمسک است ـ وقتی که روایات و این صحیحه، دو گودی که باهمدیگر اتصال قوی دارند، را گرفت، دیگر احتمال بین اتصال قوی و اتصال ضعیف داده نمیشود.
این مسأله، مسألهای مهمهای است، زیرا اتصال تارة اتصالی است که یکی سطحش عالی است، دیگر سطحش سافل است، اینها که به همدیگر متصل شدند اتصال باید باجریان باشد، چون بدون جریان که اتصال نمیشود، در اینجا با وقوف اتصال حاصل نمیشود، آبی که از بالا کمتر از کر است، میریزد روی آب پایین که آن هم کمتر از کر است، ماده و اینها ندارد، فقط متصل به پائین است، وقتی دست نجس به او خورد، آیا نجس میشود یا نه؟ چون مجموعش کر است، تقوّم به عالی دارد، اما اگر دست به عالی بخورد، هم عالی هم سافل هر دو نجس میشود؟ آیا اینجور است که تقوّم سافل به عالی است و تقوّم عالی به سافل است که جامع المقاصد اختیار کرده است، یا فقط سافل متقوّم به عالی است که علامة اختیار کرده، این دو را تأمل کنید ببینیم مستفاد از روایات چیست؟
و الحمد لله رب العالمین
[1]سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص41.
[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي مَاءِ الْحَمَّامِ- قَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمَاءِ الْجَارِي؛ محمد بن الحسن طوسی، تهذيب الاحکام، ( تهران، دار الکتب الاسلامية، چ4، ت 1407ق)، ج1 ص378 و شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص148.
[3] الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَاءُ الْحَمَّامِ لَا بَأْسَ بِهِ إِذَا كَانَتْ لَهُ مَادَّةٌ؛ محمد بن الحسن طوسی، تهذيب الاحکام، ( تهران، دار الکتب الاسلامية، چ4، ت 1407ق)، ج1 ص378 و شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص149.
[4] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: ابْتَدَأَنِي فَقَالَ مَاءُ الْحَمَّامِ لَا يُنَجِّسُهُ شَيْء؛ شيخ حر عاملی ، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص150.
[5] حوض «الحمام» إذا كان له مادة لا ينجس ماؤه بملاقاة النجاسةو يكون كالجاري، و به قال الشيخان، و أبو جعفر بن بابويه... و روى بكر بن حبيب، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: «ماء الحمام لا بأس به إذا كان له مادة» و لأن الضرورة تمس اليه، و الاختصاص عسر فيلزم الترخيص دفعا للحرج، و لا اعتبار بكثر المادة و قلتها لكن لو تحقق نجاستها لم تطهر بالجريان؛ ؛ جعفر بن حسن محقق حلی، المعتبر في شرح المختصر(قم، مؤسسه سيد الشهداء عليه السلام، چ1، ت1407)، ج1، ص42.
[6] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ عِيسَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا تَقُولُ فِي مَاءِ الْحَمَّامِ- قَالَ هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْمَاءِ الْجَارِي؛ محمد بن الحسن طوسی، تهذيب الاحکام، ( تهران، دار الکتب الاسلامية، چ4، ت 1407ق)، ج1 ص378 و شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص148.
[7]وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّجَاجَةِ وَ الْحَمَامَةِ وَ أَشْبَاهِهِمَا تَطَأُ الْعَذِرَةَ- ثُمَّ تَدْخُلُ فِي الْمَاءِ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ- قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ الْمَاءُ كَثِيراً قَدْرَ كُرٍّ مِنْ مَاءٍ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص155.
[8] برخی از آن روايات به قرار ذيل است:
الف- «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ سُئِلَ عَنِ الْمَاءِ تَبُولُ فِيهِ الدَّوَابُّ- وَ تَلَغُ فِيهِ الْكِلَابُ- وَ يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ قَالَ- إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْءٌ».
ب- «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوانَ بْنِ يَحْيَى وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى جَمِيعاً عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا كَانَ الْمَاءُ قَدْرَ كُرٍّ لَمْ يُنَجِّسْهُ شَيْءٌ».
ج- «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ جَابِرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَاءِ الَّذِي لَا يُنَجِّسُهُ شَيْءٌ قَالَ كُرٌّ ...»؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص158، 159 و 160.
[9]وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَمْرَكِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الدَّجَاجَةِ وَ الْحَمَامَةِ وَ أَشْبَاهِهِمَا تَطَأُ الْعَذِرَةَ- ثُمَّ تَدْخُلُ فِي الْمَاءِ يُتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ- قَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ الْمَاءُ كَثِيراً قَدْرَ كُرٍّ مِنْ مَاءٍ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص155.