« الخامس : المضمضة والاستنشاق كل منهما ثلاث مرَّات بثلاث أكفويكفي الكفُّ الواحدةُ أيضاً لكلٍّ من الثلاث ».[1]
عرض کردیم کلام در این است که ایشان فتوا داده است قبل الوضوء یعنی انّ قبل الشروع، در افعال وضوء مستحب است مضمضه ثلاثا و الاستنشاق ثلاثا. و بعد هم فرمود بر اینکه اینها هر کدام از ثلاث مرات به یک کفی من الماء بشود ولکن با یک کف هم بخواهد هر دو تا موجود بکند، یعنی هم این سه دفعه را با یک کف، سه دفعه استنشاق را با کف دیگر کفی، کافی است. عرض کردیم کلام تارة واقع میشود بر اینکه سه مرتبه استنشاق یا مضمضه کردن مستحب است. این سه دفعه یکی ذکر شده بود در روایتی که روایت عبدالرحمان ابن کثیر هاشمی بود. در یک روایت دیگری هم این معنا ذکر شده است. غیر از آن روایت محمد ابن فضیل که او قابل استدلال نیست. این وضوء عامه را تعلیم میکند و علی ابن یقطین که تقیه کند. روایت دیگری در باب هست، در باب چهارم از «بَابُ أَنَّ مَنْ نَسِيَ أَنْ يَسْتَاكَ قَبْلَ الْوُضُوءِ اسْتُحِبَّ لَهُ فِعْلُهُ بَعْدَهُ وَ اسْتِحْبَابِ الْمَضْمَضَةِ بَعْدَ السِّوَاكِ ثَلَاثاً« آن که طلب شما بود. روایت اولی[2] است:
«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ» این معلی ابی عثمان توثیق ندارد والاّ اگر توثیق داشت روایت من حیث السند معتبر بود. معلی ابی عثمان نقل میکند از معلی ابن خنیس. این معلی ابن خنیس که عرض کردیم در زمان امام صادق سلام الله علیه فوت کرده است این شخص ثقه است. سابقا بحثش گذشت و در یک مورد مناسبی هم دوباره تکرار میکنیم.
این معلی بن خنیس هم نقل میکند «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ السِّوَاكِ بَعْدَ الْوُضُوءِ» کسی که سواک، مسواک هم مستحب بود آخر. یادش رفته است میخواهد بعد از وضوء سواک کند. آنجا دارد بر اینکه «فَقَالَ الِاسْتِيَاكُ قَبْلَ أَنْ يَتَوَضَّأَ» قبل از اینکه وضوء بگیرد مستحب است مسواک بکند. « قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ نَسِيَ حَتَّى يَتَوَضَّأَ- قَالَ يَسْتَاكُ ثُمَّ يَتَمَضْمَضُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ». سواک یادش رفت. قال یستاک، سواک میکند. ثم یتمضمض ثلاث مرات. سه دفعه مضمضه میکند. این بعد کردن بواسطه نسیانش است. ظاهرش این است اگر سواک را قبل هم بکند با آن سواک سه دفعه مضمضه مستحب است. ظاهر این روایت این است. ولکن من حیث السند کما ذکرنا مثل آن روایت عبد الرحمان ابن کثیر هاشمی بود، که صاحب حدائق[3] قدس الله نفسه الشریف میگوید، روایت عبد الرحمن کثیر هاشمی را نقل کرده است هم شیخ هم کلینی هم صدوق که خدشه در آن روایت عبد الکریم کثیر هاشمی وجهی ندارد. ایشان اینجور میگوید ولکن آن روایت هم من حیث السند ضعف داشت این هم اینجور است. بدان جهت ثلاث مرات بودنش مبتنی بر قصد رجاء است. اصل مضمضه و استنشاق مستحب است قبل الوضوء کالسواک. ولکن ثلاث مراتش مبنی بر همان قصد رجاء است که قاعدهاش را ذکر کردیم. مگر کسی که ملتزم بشود به تسامح در ادله سنن. مثل مرحوم صاحب عروه قدس الله نفسه الشریف که او فتوا میدهد که سه دفعه مستحب است.
ثم آن کلام در اینکه یک غرفه باشد، یک مشت آب باشد یا چند مشت، او در روایات ذکر نشده است. بدان جهت با سه مشت هم میشود با یک مشت هم میشود. بلکه بعضیها فرمودهاند اگر با یک مشت بتواند هم سه استنشاق کند، سه مضمضه بکند کفی. اگر صدق کند مضمضه. کف بزرگی دارد، درشتی دارد، نصفش را سه مضمضه کرد. یا با دو کف برداشت، کافی بود، عیبی ندارد. کلام در این است که در عبارت عروه که دارد مضمضه کند و استنشاق کند ترتیب ما بین اینها هست یا نه فرقی نمیکند. اول مضمضه بکند، بعد استنشاق بکند، او العکس. اول مسواک بکند بعد آنها را بکند. یا آنها را بکند بعد مسواک بکند. اینها فرقی نمیکند. اگر ما بودیم و آن ادلهای که دلالت میکرد سواک مستحب است. استنشاق و مضمضه مستحب است این است. ولکن در بعضی روایاتی که هست اینجور ذکر کردهاند که آن مضمضه مقدم بر استنشاق است. آن روایت، همان روایت عبد الرحمن ابن کثیر هاشمی است که صاحب حدائق درباره او اینجور گفته است که عرض کردیم. در آن روایت هم اینجور است، که باب شانزده از ابواب الوضوء است:
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى «وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ» حسن ابن عبد الله بن مغیره است. لا بأس به. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ» که این را میگفتیم علی ابن حسان توثیقی ندارد. «عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ الْهَاشِمِيِّ مَوْلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع»[4]. و رواه الکلینی و این سندی که علی ابن ابراهیم عن ابیه و رواه الصدوق مرسلا. صاحب حدائق میگوید مشایخ ثلاثه هر سه تا نقل کردهاند کانّ این دیگر معتبر میشود. صحیح به اصطلاح قدماء میشود. ایشان اینجور میگوید. آنجا دارد بر اینکه «قَالَ ثُمَّ تَمَضْمَضَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَقِّنِّي حُجَّتِي- يَوْمَ أَلْقَاكَ وَ أَطْلِقْ لِسَانِي بِذِكْرَاكَ- ثُمَّ اسْتَنْشَقَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَيَّ رِيحَ الْجَنَّةِ» ثم دارد. اول تمضمض بکن، بعد استنشاق بکن. بدان جهت اولی احتیاطا اگر گفتیم تسامح در ادله سنن میشود همان فتوای عروه میشود و منتهی به او منضم میشود که مضمضه ثم استنشاق. ولکن چونکه مسلک ایشان این است در عروه هم ایشان ذکر نکرده است. این یک عیبی است برای عروه. بعد از اینکه شما ملتزم هستید به تسامح در ادله سنن باید بگوید افضل این است المضمضة ثم الاستنشاق. بله، این ترتیب ذکر نشده است، این ترتیب باید مستحبی بشود. این هم تقیید هم نیست، چونکه تعدد مطلوب است متفاهم عرفی، تنافی ندارد. استنشاق کیف ما اتفق مطلوب است، یکی هم وقوع الاستنشاق بعد المضمضة این افضل الافراد است از مطلوب، این عیبی ندارد. در مثل سایر مستحبهایی که گذشت و خواهد آمد. آن وقت کلام واقع میشود در کلامی که بعد میفرماید در بعد از این. میگوید مستحب است تسمیه عند الوضوء.
« السادس : التسمية عند وضع اليد في الماء أو صبِّه على اليد وأقلُّها بسم الله والأفضل بسم الله الرحمن الرحيم وأفضل منهما: بسم الله وبالله اللهم اجعلني من التوابين واجعلني من المتطهِّرين ».[5]
موقعی که انسان دستش را در آب کرد آن وقتی که آب را از کاسه برمیدارد، دست را از حوض برمیدارد، وقتی که دستش به آب رسید اسم خدا را ذکر کند. یا اینکه آن وقتی که به دستش میریزد. مثل اینکه دست شستن مستحب است. کاسه را برمیگرداند یا آفتابه را میریزد به دستش، آب را صب میکند بسم الله بگوید. میفرماید اقلش «بسم الله» است و کاملش «بسم الله الرحمن الرحیم» است. و افضل از اینها این است که بگوید «بسم الله و بالله الحمد الله بسم الله و بالله اللهم جعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین» این دعا در روایت صحیحه وارد شده است. در متعدد هم. این یک کلمهای بگویم یادتان بوده باشد. خود این دعا که در این مورد واقع شده است این خودش شاهد بر این است که مراد از متطهرین توابین نیست. توبه هم یک طهارت است. اللهم اجعلی توابین و من المتطهرین. به طهارت مطلقه که موقع وضوء گرفتن که طهارت است این را میگوید. اقلش بسم الله است. روایاتی داریم بر اینکه میگوید امر میکند به تسمیه عند الوضوء. آن وقتی که وضوء را شروع میکنید اسم خدا را ببرید. اسم خدا صدق میکند به بسم الله. و اینکه گفته میشود بر اینکه کاملش بسم الله الرحمن الرحیم است، برای اینکه در صحیحه محمد ابن قیس که روایت صحیحه محمد ابن قیس روایت دوازدهمی است[6] در باب پانزده:
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ که صدوق است. « بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ»، سند صدوق به کتاب حسن ابن محبوب صحیح است. « عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ» علی ابن رئاب از اجلاء است. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يُحَدِّثُ النَّاسَ بِمَكَّةَ فِي حَدِيثٍ» در مکه به مردم حدیث میگفت. یحدث الناس بمکة فی حدیثٍ این را حدیث گفت در ضمن حدیثٍ، «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِلثَّقَفِيِّ قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَهُ- أَمَا أَنَّكَ جِئْتَ تَسْأَلُنِي عَنْ وُضُوئِكَ وَ صَلَاتِكَ وَ مَا لَكَ فِيهِمَا- فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِذَا ضَرَبْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ»آن وقتی که «بسم الله الرحمن الرحیم» گفتی، دستت را به آب زدی، آن ذنوب، البته صغار، روایات مقید کرده است. آن ذنوب صغاری که مرتکب شده است دستهای تو، آنها پخش میشود و میریزد. خوب این دلالت میکند «بسم الله الرحمن الرحیم» افضل است که این خصوصیت را دارد. آن وقت افضل از اینها این است که این را بگوید این افضلیت هم به واسطه همین روایاتی است در باب بیست و شش از ابواب الوضوء که آنجا یکی از آنها صحیحه زراره[7] روایت دومی است:
« وَ بِإِسْنَادِهِ» (الشیخ) «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ» احمد ابن محمد ابن عیسی است. «عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا وَضَعْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ» - که در متن عروه است «فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ- اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ فَإِذَا فَرَغْتَ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» این چرا افضل از آن دو تا است؟ چونکه مشتمل بر دعا است. هم تسمیه است هم مشتمل بر دعا است. بله اینکه میفرماید افضل از آنها است، به اعتبار اینکه مشتمل بر دعا است. چونکه دعا خودش امری است مرغوب، علاوه بر تسمیه که هر دو تا در ما نحن فیه است.
« السابع : الاغـتراف باليمنىولـو لليمنى بأن يصبَّه في اليسرى ثمَّ يغسل اليمنى«[8].
بعد ایشان میفرماید بر اینکه یکی از چیزهایی که در وضوء مستحب است آن عبارت از این است که انسان با دست راستش آب را برمیدارد و صورتش را میشوید بعد که میخواهد دست چپش را بشوید باز آب را با دست راست بردارد، کما اینکه عادت مقدسین همین است. از آب حوض با آب کف راست آب را برمیدارد، میریزد به کف چپ، بعد این ید یمنی را میشود. میفرماید این مستحب است. این استحبابش از کجا استفاده شده است؟ یک دو تا روایتی داریم که از آن دو تا روایتی که هست این معنا استفاده میشود.
یکی از این روایاتی که در ما نحن فیه است موثقه بکیر و زرارة ابن اعین است در باب پانزده از ابواب الوضو، روایت، روایت یازدهمی[9] است.
باز شیخ این روایت را به تمام سند نقل میکند: «وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ» که گفتیم احمد ابن محمد ابن یحیی باشد، احمد ابن محمد ابن حسن ابن ولید باشد عیبی ندارد، هر دو تا معتبر هستند از معاریف هستند. عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُكَيْرٍ وَ زُرَارَةَ ابْنَيْ أَعْيَنَ» علاوه بر اینکه تبدیل سند دارد. چونکه در سند سعد ابن عبد الله است و شیخ به جمیع روایات سعد ابن عبد الله که از جمله این روایت است از سندهای دیگری دارد، سندهای معتبر، که در فهرست ذکر کرده است. این هم من حیث خودش معتبر است، ولی اگر کسی خدشه کرد که نه توثیق عام شما را قبول نداریم تبدیل سند دارد. یعنی به جمیع روایات و کتب سعد ابن عبد الله که از جمله یکی از این روایت است سندهای دیگری دارد که در فهرست ذکر کرده است، اسم این تبدیل سند است. وقتی که سند تا سعد ابن عبد الله سند دیگری صحیح شد و این روایت هم از سعد ابن عبد الله تا به امام صحیح بوده باشد میشود روایت صحیحه است. توضیحش را سابقا چند مرتبه گفتهایم.
«أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَدَعَا بِطَشْتٍ أَوْ بِتَوْرٍ فِيهِ مَاءٌ فَغَسَلَ كَفَّيْهِ- » در آخرش هم اینجور است که «ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي التَّوْرِ»در اولی اینجور داشت که ثم غمس. ثم غمس کفه الیمنی فی الماء فاغترف فغسل یده الیمنی. با دست راستش آب برداشت و با آن آب دست راستش را شست. این معنایش این است که آب را برداشت به دست چپ ریخت بعد شست دست راستش را که از مرفق الی الاصابع این به این میشود که به این بریزد بعد بشوید. کما اینکه در صحیحه محمد ابن مسلم تصریح به این معنا کرده است. صحیحه محمد ابن مسلم روایت هفتمی است[10] در این باب:
و بالاسناد عن یونس عن العلاء بن رزین بالاسناد کلینی میگوید، کلینی روایت قبلی را گفته است عن علی ابن ابراهیم عن محمد ابن عیسی عن یونس ابن عبد الرحمن و بالاسناد عن یونس یعنی همان علی ابن ابراهیم عن محمد ابن عیسی عن یونس ابن عبد الرحمن عن علاء ابن رزین عن محمد ابن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام، میگوید بر اینکه «أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص- قُلْتُ بَلَى» به امام باقر عرض کردم عیبی ندارد بفرمایید. «قَالَ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ- وَ لَمْ يَغْسِلْ يَدَهُ فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَصَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ ». دستش را نشست، اعلاما بر اینکه دست شستن قبل از وضوء مستحب است. ترکش عیبی ندارد. فاخذه کفا من ماء فصبه علی وجهه در صورت مبارک ریخت «ثُمَّ مَسَحَ جَانِبَيْهِ حَتَّى مَسَحَهُ كُلَّهُ- ثُمَّ أَخَذَ كَفّاً آخَرَ بِيَمِينِهِ». بله، بیمینه. کف آخری به یمینش برداشت «فَصَبَّهُ عَلَى يَسَارِهِ ثُمَّ غَسَلَ بِهِ ذِرَاعَهُ الْأَيْمَنَ». بعد یمینش را شست. از این بیانی که عرض کردم، یعنی از کلمهای که گفتم معلوم شد، بعضیها مناقشه کردهاند که این قدر روایاتی که در وضوء رسول الله (ص) بیان شده است، در آنها ندارد بر اینکه رسول الله آب را برداشت به ید یمنی به ید یسری ریخت. جوابش واضح شد که بعضا رسول الله (ص) میکرده است این کار را. مثل اینجا نقل کرد امام علیه السلام الا احکی لکم وضوء رسول الله که اینجور بود با دست راستش به دست چپ ریخت.
در بعضی روایات نمیکرده است، در بعضی جاها ایذانا بر اینکه این معنا مستحب است. مردم ملتزم به وجوبش نشوند. با دست چپ را میبرد در اناء دست راست را میشست. مثل اینکه در بعضی روایات دارد که فلم یغسل یده. ید مبارکش را نشست قبل از وضو. این را به جهت این میکردند بعضی موارد که ایذان بکنند و اعلام بکنند که غسل الید واجب نیست. بدان جهت امر مستحبی است میخواهی بکن، میخواهی نکن. منتهی فضیلت دارد. بدان جهت اینها در دو روایت چونکه وارد شده است و ترک در روایات هم اعلام بر استحباب، اعلام الناس است که مردم ببینند آگاه بشوند که یک دفعه این کار را کرد، یک دفعه نکرد، معلوم میشود که واجب نیست. این عیبی ندارد بدان جهت حکم به استحباب مانعی ندارد فتوا میشود داد، روایتین من حیث السند صحیح هستند. معتبر هستند. جای تسامح در ادله سنن در اینجا نیست. این معنا فتوا داده میشود.
« الثامن : قراءة الأدعية المأثورة عند كل من المضمضة والاستنشاق وغسل الوجه واليدين ومسح الرأس والرجلين ».[11]
و آن وقت میماند بر اینکه میگوید ادعیهای در مستحب است هم در آن سواک، هم در استنشاق، هم در مضمضه، هم در غسل الوجه، هم در غسل الیدین، مسح الرأس، مسح الرجلین، تمام اینها دعاهایی دارد. تمام این دعاها در آن روایت عبد الرحمن کثیر هاشمی خدمت شما عرض کردم آن روایت را، در آن روایات وارد شده است که آن روایات در باب شانزده از ابواب الوضوء[12] بود که آنجا دارد بر اینکه «وَ حَرِّمْنِي عَلَى النَّارِ- قَالَ ثُمَّ تَمَضْمَضَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَقِّنِّي حُجَّتِي» تا آخر میگوید ثم تمضمض قال اللهم لقنی حجتی یوم القاک تا الی آخر دعاها در این است. بدان جهت این دعاها بما اینکه دعا هستند، دعا مستحب است در هر حالی به عنوان دعا اینها را گفتن استحباب دارد. دعا هستند اینها. اما به اینکه در این موارد به خصوصه مطلوبیت دیگری دارند به عنوان خاصشان. این چونکه روایت ضعیف است این باید به قصد رجاء بشود. این هذا کل در این امور.
« التاسع : غسل كل من الوجه واليدين مرَّتين »[13]
بعد ایشان شروع میکند در یک امری که آن امر خیلی مهم است. اینهایی که بحث کردیم به اینها قابل قیاس نیست و آن این است که در وضوء که حدّش غسل الوجه و الیدین و مسح الرأس و رجلین است آیا مستحب است بعد تمام الغسل، غسل الوجه و قبل از شروع به غسل یدین، آن غسل را مکرر کند انسان. دوباره دو دفعه بشوید صورت را. تا مادامی که غسل محقق نشده است، یعنی حدّ واجب من الوجه شسته نشده است آب بریزد به صورتش آن مانعی ندارد. بعد از اینکه آب به صورتش ریخت یک مرتبه، دو مرتبه، کمتر و بیشتر به نحوی که تمام حدّ شسته شد. آیا بعد از تمام و کامل شدن غسل الوجه دوباره مستحب است قبل غسل الید، ید یمنی وجه را دو مرتبه بشوید؟ یا نه این استحبابی ندارد؟ بله هیچ استحبابی ندارد. مستحب است یعنی از وضوء حساب میشود. شارع امر استحبابی دارد که این هم از وضوء است، اینجور است یا نه از وضوء حساب نمیشود. این میدانید ثمرهاش کجا ظاهر میشود؟ ثمرهاش این است که انسان وقتی که ید یسریاش را یک مرتبه شست اگر قائل شدیم غسل ثانیا مستحب است میتواند غسل ید یسری را ثانیا هم بکند. چرا؟ چونکه مسح که میکند باید به بلّه وضوء بشود. غسل ثانی هم وضوء است. بدان جهت به بلّه او میتواند مسح کند. و اما اگر گفتیم غسل ثانیا مستحب نیست و مشروعیتش ثابت نیست، دست چپ را نمیتواند دو دفعه بشوید. چونکه اگر دو دفعه بشوید قبل از غسل این مسحش به نداوه وضوء نمیشود. احراز نمیشود به نداوه وضو. استحبابش ثابت نشده است این؛ که مستحب است و از وضوء حساب میشود. مثل آن ماء جدید میشود که مسحش باطل است. بدان جهت آنهایی که در استحباب غسل ثانی اشکال کردهاند، گفتهاند که احتیاط این است که دست چپ یک مرتبه بیشتر شسته نشود. و بعضیها گفتهاند بر اینکه کسی که وضوء میگیرد و موقع وضوء دست چپش را با دست راستش میشوید احتیاط در او است که دست چپش را دو دفعه نشوید. و اما کسی که یدینش را به ارتماس وضوء میدهد، به قصد غسل ید یمنی، ید یمنی را در حوض میبرد. صورتش را هم به قصد ید یسری در حوض میبرد. موقع بردن، نه موقع درآوردن. موقع بردن به چیزی که هست به ید یسری میبرد. اینها گفتهاند بر اینکه احتیاط این است که نه ید یسریاش را به ارتماس غسل بدهد، ید یمنی را که بالارتماس غسل داد عیب ندارد. دو دفعه نشوید یعنی دو ارتماسه نکند. چونکه بلّه وضوء نمیشود. دو دفعه بکند، چونکه دست چپش را با دست راست نشسته است که دست راستش هم آلوده به نداوه وضوء بشود. دست راستش را هم چونکه به ارتماس شسته است بدان جهت در این صورت دو دفعه نشوید. و بعضیها گفتهاند بر اینکه وقتی که فرض کنید هوا گرم است و احتمال میدهد تا به مسح برسد دستانش خشک بشود احوط این است که صورتش را هم دو دفعه نشوید. چرا؟ چونکه موقعی که دستهایش خشک شده است نداوه را باید از صورت اخذ کند از حاجبین ولیحة که خواهد آمد. اگر دو دفعه در آب ببرد، آن نداوه، نداوه وضوء نمیشود. بدان جهت آن یکی گفته است که بگویید دو دفعه شستن مستحب نیست. یک دفعه بگویید مردم را راحت کنید، اینجور میشود دیگر نتیجهاش. غرض این است که اگر دو دفعه ثابت بشود که مستحب است آن وقت مسح به نداوه وضوء میشود، حتی در غسل ثانی و اگر گفتیم این غسل ثانیا دلیلی بر مشروعیتش نیست و از روایات استفاده نمیشود آن وقت نمیتواند این کار را بکند. مشهور قدیما و حدیثا این است که مستحب است ثانیا شستن اینجوری. هم قدیما و هم حدیثا. ولکن جمعی از قدما مثل صدوق[14] قدس الله نفسه الشریف منکر شده است، گفته است این حرف درست نیست که دو دفعه شستن. وضوء همان غسل مرة است. بدان جهت بر صدوق هم تبعیت کرده است غیر الصدوق، تنها نیست. و جمعی هم از متأخرین منکر شدهاند. گفتهاند این غسل ثانیا استحبابش ثابت نیست بدان جهت مسحی که هست مسح باید به نداوه وضوء بشود و باید در ما نحن فیه غسل ثانیا در غسل ید یسری، بلکه در بعضی موارد که به ارتماس وضوء میگیرد با ید یسری، غسل ید یسری هم باید ترک بشود.
خوب منشأ اختلاف در مسئله، اختلاف الاخبار است. آنجوری که گفته شده است این منشأ اختلاف الاخبار است. ما اخبار را بازگو میکنیم و ملاحظه میکنیم و هیچ باکی هم نداریم. اگر از اخبار استفاده شد مذهب صدوق و او استفاده شد که نتیجه او است، ملتزم میشویم و میگوییم استحباب ثابت نیست و اگر دیدیم که نه، آنی که مشهور ملتزم هستند او در میآید از اخبار خوب ما هم با آنها همراهی میکنیم.
روایاتی که در مقام وارد شده است علی طوایفی است. یک روایاتی هست که آن روایات دلالت میکند الوضوء مثنی، مثنی. یعنی وضوء جفت و جفت است. یعنی غسلی که در وضوء هست اینجور معنا کردهاند این روایات را، این دو دفعه شسته میشود وجه، دو دفعه شسته میشود دست راست، دو دفعه شسته میشود دست چپ. در بعضی روایاتی که هست مثنی، مثنی که این معنایی که کردیم طایفه ثانیه، آنی است که این معنا تصریح شده است که شستن دو مرتبه است. دو دفعه شسته میشود این طایفه اولی و ثانیه است.
اما طایفه اولی این طایفه اولی یکی از اینها صحیحه معاویة ابن وهب است. در باب سی و یک از ابواب الوضوء، روایت بیست و هشتمی[15] است:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْوُضُوءِ فَقَالَ مَثْنَى مَثْنَى». جفت و جفت است وضو. یعنی دو دفعه صورت شسته میشود، دو دفعه دست راست، دو دفعه دست چپ. اینجور گفتهاند که معنای این روایت این است.
صحیحه صفوان[16] هم همین جور است. دارد در اینکه
«و باسناد الشیخ عن احمد ابن محمد عن صفوان عن ابی عبد الله علیه السلام». به سند شیخ از احمد ابن محمد. این احمد ابن محمد اگر احمد ابن محمد ابن عیسی باشد که غالبا از صفوان ابن یحیی نقل میکند، صفوان ابن یحیی از امام صادق علیه السلام روایتی ندارد، بلا واسطه. مع واسطة او واسطتین است روایاتش. و نمیتواند از امام صادق، یعنی به حسب آن طبقات نمیتواند. بدان جهت صفوان از که نقل میکند معلوم نیست، روایات معتبر نمیشود. ولکن محتمل است جدا این احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی باشد که شیخ از کتاب احمد ابن محمد بن ابی نصر بزنطی از جامعش و از نوادرش روایاتی دارد. سندش به جامع و نوادر هم سند معتبری است. یکی صحیح است، یکی موثق. آن احمد ابن محمد ابن ابی نصر او از صفوان نقل میکند. صفوان، صفوان ابن مهران جمال است عن ابی عبد الله از اصحاب امام صادق سلام الله علیه است. چونکه اینجور سندی هست که احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی از صفوان ابن مهران جمال از امام صادق روایت دیگری دارد غیر از این روایت، این مراد از احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن ابی نصر است و بدان جهت روایت من الحیث السند صحیحه میشود. آنجا دارد «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْوُضُوءُ مَثْنَى مَثْنَى» امام صادق فرمود که جفت، جفت است. این یک روایت.
اما طایفه ثانیه. طایفه ثانیهای که هست طایفه ثانیه روایاتی هستند که آنها وارد شدهاند، موثقه یونس ابن یعقوب است که سابقا در باب استنجاء خواندیم در باب استنجاء اینجور بود که امام علیه السلام آنجا اینجور فرمود، ایشان اینجور فرمود، در باب نه، از ابواب الاحکام الخلوه روایت پنجمی[17] بود:
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ»، سندی ثقه است بدان جهت موثقه تعبیر کردیم. یونس ابن یعقوب موثقه تعبیر کردیم. «الْوُضُوءُ الَّذِي افْتَرَضَهُ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ- لِمَنْ جَاءَ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ بَالَ- قَالَ يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَ يُذْهِبُ الْغَائِطَ- ثُمَّ يَتَوَضَّأُ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ». وضوء که میگیرد دو دفعه، دوفعه وضوء بگیرد. یعنی یک دفعه که غسل وجه کرد، یک دفعه هم بکند. صدوق[18] قدس الله نفسه الشریف ذهنتان را آماده میکند، صدوق قدس الله نفسه الشریف فرموده است این مثل این روایت دومی که ثم یتوضأ مرتین، مرتین، یعنی تمام وضوء را دو دفعه اتیان کند. این تمام وضوء را دو دفعه اتیان کند این اعاده وضوء است. یعنی وضوء را که گرفت و تمام کرد ثم وضوء را اعاده کند. یتوضأ مرتین، مرتین. این خلاف ظاهر است. ثم یتوضأ مرتین، مرتین باید بگوید ثم یتوضأ مرتین. دیگر مرتین، مرتین ندارد. ثم یتوضء مرتین، مرتین است. اگر معنایش این بود که وضوء را اعاده بکند این معنایش عبارت از این است که ثم یتوضّأ مرتین. هکذا در آن طایفه اولی هم گفته است که الوضوء مثنی، مثنی یعنی دو دفعه، دو دفعه وضوء بگیرد. هر دفعه که وضوء میگیرد دو تا وضوء بگیرد. آنجا هم میگوید الوضوء مثنی. دیگر الوضوء مثنی، مثنی تکرارش این معنایش به حسب تبعیض است. یعنی ابعاض الوضوء مکرر میشود. این ظاهرش این است.
بدان جهت آنی که صدوق این روایات را حمل کرده است خلاف ظاهر این روایات است. نمیشود این را ملتزم شد. ولکن بعضیها یک احتمال دیگری در این روایت دادهاند. این معنایش این است که الوضوء مثنی، مثنی این در مقابل ردّ عامه است که عامه مسح در باب وضوء را یکی میدانند که همان مسح الرأس است. نسبت به رجلینی که هست ملتزم به وجوب المسح نیستند. میگویند غسل میشود رجلین. امام علیه السلام در این روایت میفرماید اینی که وضوء مرکب از غسل و مسح است هم غسلش جفت است، هم مسحش جفت است. دو تا غسل باید بشود، غسل الوجه و الیدین و هم مسحش باید جفت بشود. والاّ مسح تنها بشود این نمیشود. ثم یتوضأ مرتین، مرتین آن هم همین جور است. یتوضأ مرتین، مرتین، یعنی یغسل مرتین و یمسح مرتین. دو دفعه میشوید غسل الوجه و الیدین. دو دفعه هم مسح میکند، مسح الرأس و الرجلین. این روایت این است.
کلام این است، اگر ما از روایات شاهد پیدا کردیم که این معنای دومی مراد است، این حدّ وضوء را بیان میکند در مقابل آنی که عامه میگفتند این غسل مرتین میرود پی کارش، استحبابش و اما بر این معنا ما توجه کردید، دلیلی پیدا نکردیم. باید ملتزم بشویم به معنای اول. چونکه ظاهرش همان است. جفت، جفت یتوضأ مرتین، مرتین. یتوضأ یعنی یغسل غسلات الوضوء ظاهرش آن اولی است. اگر قرینه پیدا کردیم به معنای اول متعین میشود. و اما المعنی الاول ملتزم به او نمیتوانیم بکنیم. مگر اینکه معارض نداشته باشد. چونکه آنهایی که ملتزم به معنای اول است در مقابل آنها گفتهاند روایاتی داریم که معنای اول یعنی تعدد الغَسل را نفی میکند که در وضوء تعدد الغسل نیست. اگر معارضه حل شد و بر معنای دومی قرینه پیدا نشد و معارض معنای اول حل شد، باید ملتزم بشویم به مذهب مشهور. اگر معارضه تمام شد یا قرینه بر معنای ثانی پیدا شد ملتزم میشویم به آنی که صدوق میگوید، نتیجةً. نتیجةً صدوق میگوید که مشروعیتی ندارد. این اصل و ریشه مسئله است. شما ملاحظه بفرمایید روایات ما بقیه را تا برایتان بیان کنیم انشاء الله.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.
[2] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ السِّوَاكِ بَعْدَ الْوُضُوءِ- فَقَالَ الِاسْتِيَاكُ قَبْلَ أَنْ يَتَوَضَّأَ- قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ نَسِيَ حَتَّى يَتَوَضَّأَ- قَالَ يَسْتَاكُ ثُمَّ يَتَمَضْمَضُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص18.
[3] قد صرح جمع من المتأخرين باستحباب المضمضة و الاستنشاق بثلاثة أكف، و انه مع إعواز الماء يكفي الكف الواحد، و انه يشترط تقديم المضمضة أولا، و جوز العلامة في النهاية ان يتمضمض مرة و يستنشق مرة و هكذا ثلاثا، سواء كان الجميع بغرفة أو غرفتين أو أزيد.و اعترضهم جمع من متأخريهم بعدم وجود المستند في شيء من هذه التفاصيل سوى رواية عبد الرحمن بن كثير فإنها دلت على تقديم المضمضة و عطف الاستنشاق عليه بثم.أقول: و قد دلت رواية العهد المتقدمة على التثليث أيضا، لكن أعم من ان يكون بثلاثة أكف في كل منهما أو أقل و ان كان الظاهر الأول، فيحصل من كلتا الروايتين استحباب تقديم المضمضة على الاستنشاق و تثليثهما؛ شيخ يوسف بحرانی، الحدائق الناضرة، ( قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1405ق)، ج2، ص162.
[4] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ الْهَاشِمِيِّ مَوْلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ- ائْتِنِي بِإِنَاءٍ مِنْ مَاءٍ أَتَوَضَّأْ لِلصَّلَاةِ- فَأَتَاهُ مُحَمَّدٌ بِالْمَاءِ فَأَكْفَاهُ- فَصَبَّهُ بِيَدِهِ (الْيُسْرَى عَلَى يَدِهِ الْيُمْنَى) ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ- الَّذِي جَعَلَ الْمَاءَ طَهُوراً وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً- قَالَ ثُمَّ اسْتَنْجَى فَقَالَ اللَّهُمَّ حَصِّنْ فَرْجِي- وَ أَعِفَّهُ وَ اسْتُرْ عَوْرَتِي وَ حَرِّمْنِي عَلَى النَّارِ- قَالَ ثُمَّ تَمَضْمَضَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَقِّنِّي حُجَّتِي- يَوْمَ أَلْقَاكَ وَ أَطْلِقْ لِسَانِي بِذِكْرَاكَ- ثُمَّ اسْتَنْشَقَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَيَّ رِيحَ الْجَنَّةِ- وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَشَمُّ رِيحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِيبَهَا قَالَ ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ فَقَالَ- اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ- وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ الْوُجُوهُ- ثُمَّ غَسَلَ يَدَهُ الْيُمْنَى فَقَالَ- اللَّهُمَّ أَعْطِنِي كِتَابِي بِيَمِينِي- وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِيَسَارِي- وَ حَاسِبْنِي حِسَاباً يَسِيراً- ثُمَّ غَسَلَ يَدَهُ الْيُسْرَى فَقَالَ- اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِي كِتَابِي بِشِمَالِي- وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِي- وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ- ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ فَقَالَ- اللَّهُمَّ غَشِّنِي بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ عَفْوِكَ- ثُمَّ مَسَحَ رِجْلَيْهِ فَقَالَ- اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِي عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ- وَ اجْعَلْ سَعْيِي فِيمَا يُرْضِيكَ عَنِّي- ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَى مُحَمَّدٍ- فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ تَوَضَّأَ مِثْلَ وُضُوئِي وَ قَالَ مِثْلَ قَوْلِي- خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ مَلَكاً يُقَدِّسُهُ وَ يُسَبِّحُهُ- وَ يُكَبِّرُهُ فَيَكْتُبُ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص401.
[5] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.
[6] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يُحَدِّثُ النَّاسَ بِمَكَّةَ فِي حَدِيثٍ- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِلثَّقَفِيِّ قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَهُ- أَمَا أَنَّكَ جِئْتَ تَسْأَلُنِي عَنْ وُضُوئِكَ- وَ صَلَاتِكَ وَ مَا لَكَ فِيهِمَا- فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِذَا ضَرَبْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ- وَ قُلْتَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ- تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ الَّتِي اكْتَسَبَتْهَا يَدَاكَ- فَإِذَا غَسَلْتَ وَجْهَكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ- الَّتِي اكْتَسَبَتْهَا عَيْنَاكَ بِنَظَرِهِمَا- وَ فُوكَ بِلَفْظِهِ- فَإِذَا غَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ عَنْ يَمِينِكَ وَ شِمَالِكَ- فَإِذَا مَسَحْتَ رَأْسَكَ وَ قَدَمَيْكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ- الَّتِي مَشَيْتَ إِلَيْهَا عَلَى قَدَمَيْكَ- فَهَذَا لَكَ فِي وُضُوئِكَ- فَإِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ- وَ تَوَجَّهْتَ وَ قَرَأْتَ أُمَّ الْكِتَابِ- وَ مَا تَيَسَّرَ لَكَ مِنَ السُّوَرِ- ثُمَّ رَكَعْتَ فَأَتْمَمْتَ رُكُوعَهَا- وَ سُجُودَهَا وَ تَشَهَّدْتَ وَ سَلَّمْتَ- غُفِرَ لَكَ كُلُّ ذَنْبٍ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الصَّلَاةِ- الَّتِي قَدَّمْتَهَا إِلَى الصَّلَاةِ الْمُؤَخَّرَةِ- فَهَذَا لَكَ فِي صَلَاتِكَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص 393.
[7] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص423.
[8] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.
[9] وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُكَيْرٍ وَ زُرَارَةَ ابْنَيْ أَعْيَنَ أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَدَعَا بِطَشْتٍ أَوْ بِتَوْرٍ فِيهِ مَاءٌ فَغَسَلَ كَفَّيْهِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي التَّوْرِ- فَغَسَلَ وَجْهَهُ بِهَا- وَ اسْتَعَانَ بِيَدِهِ الْيُسْرَى بِكَفِّهِ عَلَى غَسْلِ وَجْهِهِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي الْمَاءِ- فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ- فَغَسَلَ يَدَهُ الْيُمْنَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْأَصَابِعِ- لَا يَرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي الْمَاءِ- فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ- فَأَفْرَغَهُ عَلَى يَدِهِ الْيُسْرَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْكَفِّ- لَا يَرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقِ- كَمَا صَنَعَ بِالْيُمْنَى- ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ قَدَمَيْهِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ بِفَضْلِ كَفَّيْهِ لَمْ يُجَدِّدْ مَاءً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص392-393.
[10] وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ يُونُسَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يَأْخُذُ أَحَدُكُمُ الرَّاحَةَ مِنَ الدُّهْنِ- فَيَمْلَأُ بِهَا جَسَدَهُ وَ الْمَاءُ أَوْسَعُ- أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص- قُلْتُ بَلَى قَالَ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ- وَ لَمْ يَغْسِلْ يَدَهُ فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ مَاءٍ- فَصَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ ثُمَّ مَسَحَ جَانِبَيْهِ حَتَّى مَسَحَهُ كُلَّهُ- ثُمَّ أَخَذَ كَفّاً آخَرَ بِيَمِينِهِ- فَصَبَّهُ عَلَى يَسَارِهِ ثُمَّ غَسَلَ بِهِ ذِرَاعَهُ الْأَيْمَنَ- ثُمَّ أَخَذَ كَفّاً آخَرَ فَغَسَلَ بِهِ ذِرَاعَهُ الْأَيْسَرَ- ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ رِجْلَيْهِ بِمَا بَقِيَ فِي يَدَيْهِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص 391.
[11] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.
[12] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص401.
[13] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.
[14] و اعلم أن الوضوء مرة، و اثنتين لا يؤجر و ثلاثة بدعة ؛ محمد بن علی بن باويه صدوق قمی، المقنع، (قم، مؤسسه امام هادی (ع)، چ1، ت1415ق)، ص11.
[15] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص441.
[16] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْوُضُوءُ مَثْنَى مَثْنَى؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص442.
[17] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْوُضُوءُ الَّذِي افْتَرَضَهُ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ- لِمَنْ جَاءَ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ بَالَ- قَالَ يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَ يُذْهِبُ الْغَائِطَ- ثُمَّ يَتَوَضَّأُ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص316.
[18] ر. ک: محمّد بن على بن بابويه صدوق قمّى ، من لا يحضره الفقيه، (قم، دفتر انتشارات اسلامى چ2، ت1413ق)، ج1،ص47.