درس پانصد و سی و هفتم

بعضی از مستحبات وضوء

« الخامس : المضمضة والاستنشاق كل منهما ثلاث مرَّات بثلاث أكف‌ويكفي الكفُّ الواحدةُ أيضاً لكلٍّ من الثلاث ».[1]

ادامه بحث مضمضه و استنشاق

عرض کردیم کلام در این است که ایشان فتوا داده است قبل الوضوء یعنی انّ قبل الشروع، در افعال وضوء مستحب است مضمضه ثلاثا و الاستنشاق ثلاثا. و بعد هم فرمود بر اینکه اینها هر کدام از ثلاث مرات به یک کفی من الماء بشود ولکن با یک کف هم بخواهد هر دو تا موجود بکند، یعنی هم این سه دفعه را با یک کف، سه دفعه استنشاق را با کف دیگر کفی، کافی است. عرض کردیم کلام تارة واقع می‏شود بر اینکه سه مرتبه استنشاق یا مضمضه کردن مستحب است. این سه دفعه یکی ذکر شده بود در روایتی که روایت عبدالرحمان ابن کثیر هاشمی بود. در یک روایت دیگری هم این معنا ذکر شده است. غیر از آن روایت محمد ابن فضیل که او قابل استدلال نیست. این وضوء عامه را تعلیم می‏کند و علی ابن یقطین که تقیه کند. روایت دیگری در باب هست، در باب چهارم از «بَابُ أَنَّ مَنْ نَسِيَ أَنْ يَسْتَاكَ قَبْلَ الْوُضُوءِ اسْتُحِبَّ لَهُ فِعْلُهُ بَعْدَهُ وَ اسْتِحْبَابِ الْمَضْمَضَةِ بَعْدَ السِّوَاكِ ثَلَاثاً‌« آن که طلب شما بود. روایت اولی[2] است:

روايت معلی بن خنيس

«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ» این معلی ابی عثمان توثیق ندارد والاّ اگر توثیق داشت روایت من حیث السند معتبر بود. معلی ابی عثمان نقل می‏کند از معلی ابن خنیس. این معلی ابن خنیس که عرض کردیم در زمان امام صادق سلام الله علیه فوت کرده است این شخص ثقه است. سابقا بحثش گذشت و در یک مورد مناسبی هم دوباره تکرار می‏کنیم.

این معلی بن خنیس هم نقل می‏کند «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ السِّوَاكِ بَعْدَ الْوُضُوءِ» کسی که سواک، مسواک هم مستحب بود آخر. یادش رفته است می‏خواهد بعد از وضوء سواک کند. آنجا دارد بر اینکه «فَقَالَ الِاسْتِيَاكُ قَبْلَ أَنْ يَتَوَضَّأَ» قبل از اینکه وضوء بگیرد مستحب است مسواک بکند. « قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ نَسِيَ حَتَّى يَتَوَضَّأَ- قَالَ يَسْتَاكُ ثُمَّ يَتَمَضْمَضُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ». سواک یادش رفت. قال یستاک، سواک می‏کند. ثم یتمضمض ثلاث مرات. سه دفعه مضمضه می‏کند. این بعد کردن بواسطه نسیانش است. ظاهرش این است اگر سواک را قبل هم بکند با آن سواک سه دفعه مضمضه مستحب است. ظاهر این روایت این است. ولکن من حیث السند کما ذکرنا مثل آن روایت عبد الرحمان ابن کثیر هاشمی بود، که صاحب حدائق[3] قدس الله نفسه الشریف می‏گوید، روایت عبد الرحمن کثیر هاشمی را نقل کرده است هم شیخ هم کلینی هم صدوق که خدشه در آن روایت عبد الکریم کثیر هاشمی وجهی ندارد. ایشان اینجور می‏گوید ولکن آن روایت هم من حیث السند ضعف داشت این هم اینجور است. بدان جهت ثلاث مرات بودنش مبتنی بر قصد رجاء است. اصل مضمضه و استنشاق مستحب است قبل الوضوء کالسواک. ولکن ثلاث مراتش مبنی بر همان قصد رجاء است که قاعده‏اش را ذکر کردیم. مگر کسی که ملتزم بشود به تسامح در ادله سنن. مثل مرحوم صاحب عروه قدس الله نفسه الشریف که او فتوا می‏دهد که سه دفعه مستحب است.

ثم آن کلام در اینکه یک غرفه باشد، یک مشت آب باشد یا چند مشت، او در روایات ذکر نشده است. بدان جهت با سه مشت هم می‏شود با یک مشت هم می‏شود. بلکه بعضی‏ها فرموده‏اند اگر با یک مشت بتواند هم سه استنشاق کند، سه مضمضه بکند کفی. اگر صدق کند مضمضه. کف بزرگی دارد، درشتی دارد، نصفش را سه مضمضه کرد. یا با دو کف برداشت، کافی بود، عیبی ندارد. کلام در این است که در عبارت عروه که دارد مضمضه کند و استنشاق کند ترتیب ما بین اینها هست‏ یا نه فرقی نمی‏کند. اول مضمضه بکند، بعد استنشاق بکند، او العکس. اول مسواک بکند بعد آنها را بکند. یا آنها را بکند بعد مسواک بکند. اینها فرقی نمی‏کند. اگر ما بودیم و آن ادله‏ای که دلالت می‏کرد سواک مستحب است. استنشاق و مضمضه مستحب است این است. ولکن در بعضی روایاتی که هست اینجور ذکر کرده‏اند که آن مضمضه مقدم بر استنشاق است. آن روایت، همان روایت عبد الرحمن ابن کثیر هاشمی است که صاحب حدائق درباره او اینجور گفته است که عرض کردیم. در آن روایت هم اینجور است، که باب شانزده از ابواب الوضوء است:

روايت عبدالرحمن بن کثير

 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى «وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ» حسن ابن عبد الله بن مغیره است. لا بأس به. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ» که این را می‏گفتیم علی ابن حسان توثیقی ندارد. «عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ الْهَاشِمِيِّ مَوْلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع»[4]. و رواه الکلینی و این سندی که علی ابن ابراهیم عن ابیه و رواه الصدوق مرسلا. صاحب حدائق می‏گوید مشایخ ثلاثه هر سه تا نقل کرده‏اند کانّ این دیگر معتبر می‏شود. صحیح به اصطلاح قدماء می‏شود. ایشان اینجور می‏گوید. آنجا دارد بر اینکه «قَالَ ثُمَّ تَمَضْمَضَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَقِّنِّي حُجَّتِي- يَوْمَ أَلْقَاكَ وَ أَطْلِقْ لِسَانِي بِذِكْرَاكَ- ثُمَّ اسْتَنْشَقَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَيَّ رِيحَ الْجَنَّةِ» ثم دارد. اول تمضمض بکن، بعد استنشاق بکن. بدان جهت اولی احتیاطا اگر گفتیم تسامح در ادله سنن می‏شود همان فتوای عروه می‏شود و منتهی به او منضم می‏شود که مضمضه ثم استنشاق. ولکن چونکه مسلک ایشان این است در عروه هم ایشان ذکر نکرده است. این یک عیبی است برای عروه. بعد از اینکه شما ملتزم هستید به تسامح در ادله سنن باید بگوید افضل این است المضمضة ثم الاستنشاق. بله، این ترتیب ذکر نشده است، این ترتیب باید مستحبی بشود. این هم تقیید هم نیست، چونکه تعدد مطلوب است متفاهم عرفی، تنافی ندارد. استنشاق کیف ما اتفق مطلوب است، یکی هم وقوع الاستنشاق بعد المضمضة این افضل الافراد است از مطلوب، این عیبی ندارد. در مثل سایر مستحب‏هایی که گذشت و خواهد آمد. آن وقت کلام واقع می‏شود در کلامی که بعد می‏فرماید در بعد از این. می‏گوید مستحب است تسمیه عند الوضوء.

1) گفتن تسميه هنگام بر خورد آب با دست

« السادس : التسمية عند وضع اليد في الماء أو صبِّه على اليد‌ وأقلُّها بسم الله والأفضل بسم الله الرحمن الرحيم وأفضل منهما‌: بسم الله وبالله اللهم اجعلني من التوابين واجعلني من المتطهِّرين ».[5]

موقعی که انسان دستش را در آب کرد آن وقتی که آب را از کاسه برمی‏دارد، دست را از حوض برمی‏دارد، وقتی که دستش به آب رسید اسم خدا را ذکر کند. یا اینکه آن وقتی که به دستش می‏ریزد. مثل اینکه دست شستن مستحب است. کاسه را برمی‏گرداند یا آفتابه را می‏ریزد به دستش، آب را صب می‏کند بسم الله بگوید. می‏فرماید اقلش «بسم الله» است و کاملش «بسم الله الرحمن الرحیم» است. و افضل از اینها این است که بگوید «بسم الله و بالله الحمد الله بسم الله و بالله اللهم جعلنی من التوابین و اجعلنی من المتطهرین» این دعا در روایت صحیحه وارد شده است. در متعدد هم. این یک کلمه‏ای بگویم یادتان بوده باشد. خود این دعا که در این مورد واقع شده است این خودش شاهد بر این است که مراد از متطهرین توابین نیست. توبه هم یک طهارت است. اللهم اجعلی توابین و من المتطهرین. به طهارت مطلقه که موقع وضوء گرفتن که طهارت است این را می‏گوید. اقلش بسم الله است. روایاتی داریم بر اینکه می‏گوید امر می‏کند به تسمیه عند الوضوء. آن وقتی که وضوء را شروع می‏کنید اسم خدا را ببرید. اسم خدا صدق می‏کند به بسم الله. و اینکه گفته می‏شود بر اینکه کاملش بسم الله الرحمن الرحیم است، برای اینکه در صحیحه محمد ابن قیس که روایت صحیحه محمد ابن قیس روایت دوازدهمی است[6] در باب پانزده:

صحيحه محمد بن قيس

«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ که صدوق است. « بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ»، سند صدوق به کتاب حسن ابن محبوب صحیح است. « عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ» علی ابن رئاب از اجلاء است. «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يُحَدِّثُ النَّاسَ بِمَكَّةَ فِي حَدِيثٍ» در مکه به مردم حدیث می‏گفت. یحدث الناس بمکة فی حدیثٍ این را حدیث گفت در ضمن حدیثٍ، «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِلثَّقَفِيِّ قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَهُ- أَمَا أَنَّكَ جِئْتَ تَسْأَلُنِي عَنْ وُضُوئِكَ وَ صَلَاتِكَ وَ مَا لَكَ فِيهِمَا- فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِذَا ضَرَبْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ»آن وقتی که «بسم الله الرحمن الرحیم» گفتی، دستت را به آب زدی، آن ذنوب، البته صغار، روایات مقید کرده است. آن ذنوب صغاری که مرتکب شده است دستهای تو، آنها پخش می‏شود و می‏ریزد. خوب این دلالت می‏کند «بسم الله الرحمن الرحیم» افضل است که این خصوصیت را دارد. آن وقت افضل از اینها این است که این را بگوید این افضلیت هم به واسطه همین روایاتی است در باب بیست و شش از ابواب الوضوء که آنجا یکی از آنها صحیحه زراره[7] روایت دومی است:

صحيحه زراره

« وَ بِإِسْنَادِهِ» (الشیخ) «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ» احمد ابن محمد ابن عیسی است. «عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: إِذَا وَضَعْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ» - که در متن عروه است «فَقُلْ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ- اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِينَ فَإِذَا فَرَغْتَ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» این چرا افضل از آن دو تا است؟ چونکه مشتمل بر دعا است. هم تسمیه است هم مشتمل بر دعا است. بله اینکه می‏فرماید افضل از آنها است، به اعتبار اینکه مشتمل بر دعا است. چونکه دعا خودش امری است مرغوب، علاوه بر تسمیه که هر دو تا در ما نحن فیه است.

2) برداشتن آب به دست راست و ريختن آن به دست چپ

« السابع : الاغـتراف باليمنى‌ولـو لليمنى بأن يصبَّه في اليسرى ثمَّ يغسل اليمنى‌«[8].

 

بعد ایشان می‏فرماید بر اینکه یکی از چیزهایی که در وضوء مستحب است آن عبارت از این است که انسان با دست راستش آب را برمی‏دارد و صورتش را می‏شوید بعد که می‏خواهد دست چپش را بشوید باز آب را با دست راست بردارد، کما اینکه عادت مقدسین همین است. از آب حوض با آب کف راست آب را برمی‏دارد، می‏ریزد به کف چپ، بعد این ید یمنی را می‏شود. می‏فرماید این مستحب است. این استحبابش از کجا استفاده شده است؟ یک دو تا روایتی داریم که از آن دو تا روایتی که هست این معنا استفاده می‏شود.

صحيحه بکير و زراره

 یکی از این روایاتی که در ما نحن فیه است موثقه بکیر و زرارة ابن اعین است در باب پانزده از ابواب الوضو، روایت، روایت یازدهمی[9] است.

 باز شیخ این روایت را به تمام سند نقل می‏کند: «وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ» که گفتیم احمد ابن محمد ابن یحیی باشد، احمد ابن محمد ابن حسن ابن ولید باشد عیبی ندارد، هر دو تا معتبر هستند از معاریف هستند. عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُكَيْرٍ وَ زُرَارَةَ ابْنَيْ أَعْيَنَ» علاوه بر اینکه تبدیل سند دارد. چونکه در سند سعد ابن عبد الله است و شیخ به جمیع روایات سعد ابن عبد الله که از جمله این روایت است از سندهای دیگری دارد، سندهای معتبر، که در فهرست ذکر کرده است. این هم من حیث خودش معتبر است، ولی اگر کسی خدشه کرد که نه توثیق عام شما را قبول نداریم تبدیل سند دارد. یعنی به جمیع روایات و کتب سعد ابن عبد الله که از جمله یکی از این روایت است سندهای دیگری دارد که در فهرست ذکر کرده است، اسم این تبدیل سند است. وقتی که سند تا سعد ابن عبد الله سند دیگری صحیح شد و این روایت هم از سعد ابن عبد الله تا به امام صحیح بوده باشد می‏شود روایت صحیحه است. توضیحش را سابقا چند مرتبه گفته‏ایم.

 «أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَدَعَا بِطَشْتٍ أَوْ بِتَوْرٍ فِيهِ مَاءٌ فَغَسَلَ كَفَّيْهِ- » در آخرش هم اینجور است که «ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي التَّوْرِ»در اولی اینجور داشت که ثم غمس. ثم غمس کفه الیمنی فی الماء فاغترف فغسل یده الیمنی. با دست راستش آب برداشت و با آن آب دست راستش را شست. این معنایش این است که آب را برداشت به دست چپ ریخت بعد شست دست راستش را که از مرفق الی الاصابع این به این می‏شود که به این بریزد بعد بشوید. کما اینکه در صحیحه محمد ابن مسلم تصریح به این معنا کرده است. صحیحه محمد ابن مسلم روایت هفتمی است[10] در این باب:

صحيحه محمد بن مسلم

 و بالاسناد عن یونس عن العلاء بن رزین بالاسناد کلینی می‏گوید، کلینی روایت قبلی را گفته است عن علی ابن ابراهیم عن محمد ابن عیسی عن یونس ابن عبد الرحمن و بالاسناد عن یونس یعنی همان علی ابن ابراهیم عن محمد ابن عیسی عن یونس ابن عبد الرحمن عن علاء ابن رزین عن محمد ابن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام، می‏گوید بر اینکه «أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص- قُلْتُ بَلَى» به امام باقر عرض کردم عیبی ندارد بفرمایید. «قَالَ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ- وَ لَمْ يَغْسِلْ يَدَهُ فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ مَاءٍ فَصَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ ». دستش را نشست، اعلاما بر اینکه دست شستن قبل از وضوء مستحب است. ترکش عیبی ندارد. فاخذه کفا من ماء فصبه علی وجهه در صورت مبارک ریخت «ثُمَّ مَسَحَ جَانِبَيْهِ حَتَّى مَسَحَهُ كُلَّهُ- ثُمَّ أَخَذَ كَفّاً آخَرَ بِيَمِينِهِ». بله، بیمینه. کف آخری به یمینش برداشت «فَصَبَّهُ عَلَى يَسَارِهِ ثُمَّ غَسَلَ بِهِ ذِرَاعَهُ الْأَيْمَنَ». بعد یمینش را شست. از این بیانی که عرض کردم، یعنی از کلمه‏ای که گفتم معلوم شد، بعضی‏ها مناقشه کرده‏اند که این قدر روایاتی که در وضوء رسول الله (ص) بیان شده است، در آنها ندارد بر اینکه رسول الله آب را برداشت به ید یمنی به ید یسری ریخت. جوابش واضح شد که بعضا رسول الله (ص) می‏کرده است این کار را. مثل اینجا نقل کرد امام علیه السلام الا احکی لکم وضوء رسول الله که اینجور بود با دست راستش به دست چپ ریخت.

 در بعضی روایات نمی‏کرده است، در بعضی جاها ایذانا بر اینکه این معنا مستحب است. مردم ملتزم به وجوبش نشوند. با دست چپ را می‏برد در اناء دست راست را می‏شست. مثل اینکه در بعضی روایات دارد که فلم یغسل یده. ید مبارکش را نشست قبل از وضو. این را به جهت این می‏کردند بعضی موارد که ایذان بکنند و اعلام بکنند که غسل الید واجب نیست. بدان جهت امر مستحبی است می‏خواهی بکن، می‏خواهی نکن. منتهی فضیلت دارد. بدان جهت اینها در دو روایت چونکه وارد شده است و ترک در روایات هم اعلام بر استحباب، اعلام الناس است که مردم ببینند آگاه بشوند که یک دفعه این کار را کرد، یک دفعه نکرد، معلوم می‏شود که واجب نیست. این عیبی ندارد بدان جهت حکم به استحباب مانعی ندارد فتوا می‏شود داد، روایتین من حیث السند صحیح هستند. معتبر هستند. جای تسامح در ادله سنن در اینجا نیست. این معنا فتوا داده می‏شود.

3) خواندن دعاهای مأثوره هنگام وضوء

« الثامن : قراءة الأدعية المأثورة ‌عند كل من المضمضة والاستنشاق وغسل الوجه واليدين ومسح الرأس والرجلين ».[11]

و آن وقت می‏ماند بر اینکه می‏گوید ادعیه‏ای در مستحب است هم در آن سواک، هم در استنشاق، هم در مضمضه، هم در غسل الوجه، هم در غسل الیدین، مسح الرأس، مسح الرجلین، تمام اینها دعاهایی دارد. تمام این دعاها در آن روایت عبد الرحمن کثیر هاشمی خدمت شما عرض کردم آن روایت را، در آن روایات وارد شده است که آن روایات در باب شانزده از ابواب الوضوء[12] بود که آنجا دارد بر اینکه «وَ حَرِّمْنِي عَلَى النَّارِ- قَالَ ثُمَّ تَمَضْمَضَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَقِّنِّي حُجَّتِي» تا آخر می‏گوید ثم تمضمض قال اللهم لقنی حجتی یوم القاک تا الی آخر دعاها در این است. بدان جهت این دعاها بما اینکه دعا هستند، دعا مستحب است در هر حالی به عنوان دعا اینها را گفتن استحباب دارد. دعا هستند اینها. اما به اینکه در این موارد به خصوصه مطلوبیت دیگری دارند به عنوان خاصشان. این چونکه روایت ضعیف است این باید به قصد رجاء بشود. این هذا کل در این امور.

4) دو مرتبه شستن دست و صورت

« التاسع : غسل كل من الوجه ‌واليدين مرَّتين »[13]

بعد ایشان شروع می‏کند در یک امری که آن امر خیلی مهم است. اینهایی که بحث کردیم به اینها قابل قیاس نیست و آن این است که در وضوء که حدّش غسل الوجه و الیدین و مسح الرأس و رجلین است آیا مستحب است بعد تمام الغسل، غسل الوجه و قبل از شروع به غسل یدین، آن غسل را مکرر کند انسان. دوباره دو دفعه بشوید صورت را. تا مادامی که غسل محقق نشده است، یعنی حدّ واجب من الوجه شسته نشده است آب بریزد به صورتش آن مانعی ندارد. بعد از اینکه آب به صورتش ریخت یک مرتبه، دو مرتبه، کمتر و بیشتر به نحوی که تمام حدّ شسته شد. آیا بعد از تمام و کامل شدن غسل الوجه دوباره مستحب است قبل غسل الید، ید یمنی وجه را دو مرتبه بشوید؟ یا نه این استحبابی ندارد؟ بله هیچ استحبابی ندارد. مستحب است یعنی از وضوء حساب می‏شود. شارع امر استحبابی دارد که این هم از وضوء است، اینجور است یا نه از وضوء حساب نمی‏شود. این می‏دانید ثمره‏اش کجا ظاهر می‏شود؟ ثمره‏اش این است که انسان وقتی که ید یسری‏اش را یک مرتبه شست اگر قائل شدیم غسل ثانیا مستحب است می‏تواند غسل ید یسری را ثانیا هم بکند. چرا؟ چونکه مسح که می‏کند باید به بلّه وضوء بشود. غسل ثانی هم وضوء است. بدان جهت به بلّه او می‏تواند مسح کند. و اما اگر گفتیم غسل ثانیا مستحب نیست و مشروعیتش ثابت نیست، دست چپ را نمی‏تواند دو دفعه بشوید. چونکه اگر دو دفعه بشوید قبل از غسل این مسحش به نداوه وضوء نمی‏شود. احراز نمی‏شود به نداوه وضو. استحبابش ثابت نشده است این؛ که مستحب است و از وضوء حساب می‏شود. مثل آن ماء جدید می‏شود که مسحش باطل است. بدان جهت آنهایی که در استحباب غسل ثانی اشکال کرده‏اند، گفته‏اند که احتیاط این است که دست چپ یک مرتبه بیشتر شسته نشود. و بعضی‏ها گفته‏اند بر اینکه کسی که وضوء می‏گیرد و موقع وضوء دست چپش را با دست راستش می‏شوید احتیاط در او است که دست چپش را دو دفعه نشوید. و اما کسی که یدینش را به ارتماس وضوء می‏دهد، به قصد غسل ید یمنی، ید یمنی را در حوض می‏برد. صورتش را هم به قصد ید یسری در حوض می‏برد. موقع بردن، نه موقع درآوردن. موقع بردن به چیزی که هست به ید یسری می‏برد. اینها گفته‏اند بر اینکه احتیاط این است که نه ید یسری‏اش را به ارتماس غسل بدهد، ید یمنی را که بالارتماس غسل داد عیب ندارد. دو دفعه نشوید یعنی دو ارتماسه نکند. چونکه بلّه وضوء نمی‏شود. دو دفعه بکند، چونکه دست چپش را با دست راست نشسته است که دست راستش هم آلوده به نداوه وضوء بشود. دست راستش را هم چونکه به ارتماس شسته است بدان جهت در این صورت دو دفعه نشوید. و بعضی‏ها گفته‏اند بر اینکه وقتی که فرض کنید هوا گرم است و احتمال می‏دهد تا به مسح برسد دستانش خشک بشود احوط این است که صورتش را هم دو دفعه نشوید. چرا؟ چونکه موقعی که دستهایش خشک شده است نداوه را باید از صورت اخذ کند از حاجبین ولیحة که خواهد آمد. اگر دو دفعه در آب ببرد، آن نداوه، نداوه وضوء نمی‏شود. بدان جهت آن یکی گفته است که بگویید دو دفعه شستن مستحب نیست. یک دفعه بگویید مردم را راحت کنید، اینجور می‏شود دیگر نتیجه‏اش. غرض این است که اگر دو دفعه ثابت بشود که مستحب است آن وقت مسح به نداوه وضوء می‏شود، حتی در غسل ثانی و اگر گفتیم این غسل ثانیا دلیلی بر مشروعیتش نیست و از روایات استفاده نمی‏شود آن وقت نمی‏تواند این کار را بکند. مشهور قدیما و حدیثا این است که مستحب است ثانیا شستن اینجوری. هم قدیما و هم حدیثا. ولکن جمعی از قدما مثل صدوق[14] قدس الله نفسه الشریف منکر شده است، گفته است این حرف درست نیست که دو دفعه شستن. وضوء همان غسل مرة است. بدان جهت بر صدوق هم تبعیت کرده است غیر الصدوق، تنها نیست. و جمعی هم از متأخرین منکر شده‏اند. گفته‏اند این غسل ثانیا استحبابش ثابت نیست بدان جهت مسحی که هست مسح باید به نداوه وضوء بشود و باید در ما نحن فیه غسل ثانیا در غسل ید یسری، بلکه در بعضی موارد که به ارتماس وضوء می‏گیرد با ید یسری، غسل ید یسری هم باید ترک بشود.

 خوب منشأ اختلاف در مسئله، اختلاف الاخبار است. آنجوری که گفته شده است این منشأ اختلاف الاخبار است. ما اخبار را بازگو می‏کنیم و ملاحظه می‏کنیم و هیچ باکی هم نداریم. اگر از اخبار استفاده شد مذهب صدوق و او استفاده شد که نتیجه او است، ملتزم می‏شویم و می‏گوییم استحباب ثابت نیست و اگر دیدیم که نه، آنی که مشهور ملتزم هستند او در می‏آید از اخبار خوب ما هم با آنها همراهی می‏کنیم.

طوائف مختلف روايات

 روایاتی که در مقام وارد شده است علی طوایفی است. یک روایاتی هست که آن روایات دلالت می‏کند الوضوء مثنی، مثنی. یعنی وضوء جفت و جفت است. یعنی غسلی که در وضوء هست اینجور معنا کرده‏اند این روایات را، این دو دفعه شسته می‏شود وجه، دو دفعه شسته می‏شود دست راست، دو دفعه شسته می‏شود دست چپ. در بعضی روایاتی که هست مثنی، مثنی که این معنایی که کردیم طایفه ثانیه، آنی است که این معنا تصریح شده است که شستن دو مرتبه است. دو دفعه شسته می‏شود این طایفه اولی و ثانیه است.

طائفه نخست

اما طایفه اولی این طایفه اولی یکی از اینها صحیحه معاویة ابن وهب است. در باب سی و یک از ابواب الوضوء، روایت بیست و هشتمی[15] است:

صحيحه معاويه بن وهب

  «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْوُضُوءِ فَقَالَ مَثْنَى مَثْنَى». جفت و جفت است وضو. یعنی دو دفعه صورت شسته می‏شود، دو دفعه دست راست، دو دفعه دست چپ. اینجور گفته‏اند که معنای این روایت این است.

صحيحه صفوان

صحیحه صفوان[16] هم همین جور است. دارد در اینکه

 «و باسناد الشیخ عن احمد ابن محمد عن صفوان عن ابی عبد الله علیه السلام». به سند شیخ از احمد ابن محمد. این احمد ابن محمد اگر احمد ابن محمد ابن عیسی باشد که غالبا از صفوان ابن یحیی نقل می‏کند، صفوان ابن یحیی از امام صادق علیه السلام روایتی ندارد، بلا واسطه. مع واسطة او واسطتین است روایاتش. و نمی‏تواند از امام صادق، یعنی به حسب آن طبقات نمی‏تواند. بدان جهت صفوان از که نقل می‏کند معلوم نیست، روایات معتبر نمی‏شود. ولکن محتمل است جدا این احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی باشد که شیخ از کتاب احمد ابن محمد بن ابی نصر بزنطی از جامعش و از نوادرش روایاتی دارد. سندش به جامع و نوادر هم سند معتبری است. یکی صحیح است، یکی موثق. آن احمد ابن محمد ابن ابی نصر او از صفوان نقل می‏کند. صفوان، صفوان ابن مهران جمال است عن ابی عبد الله از اصحاب امام صادق سلام الله علیه است. چونکه اینجور سندی هست که احمد ابن محمد ابن ابی نصر بزنطی از صفوان ابن مهران جمال از امام صادق روایت دیگری دارد غیر از این روایت، این مراد از احمد ابن محمد، احمد ابن محمد ابن ابی نصر است و بدان جهت روایت من الحیث السند صحیحه می‏شود. آنجا دارد «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْوُضُوءُ مَثْنَى مَثْنَى» امام صادق فرمود که جفت، جفت است. این یک روایت.

طائفه دوم

اما طایفه ثانیه. طایفه ثانیه‏ای که هست طایفه ثانیه روایاتی هستند که آنها وارد شده‏اند، موثقه یونس ابن یعقوب است که سابقا در باب استنجاء خواندیم در باب استنجاء اینجور بود که امام علیه السلام آنجا اینجور فرمود، ایشان اینجور فرمود، در باب نه، از ابواب الاحکام الخلوه روایت پنجمی[17] بود:

موثقه يونس

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ»، سندی ثقه است بدان جهت موثقه تعبیر کردیم. یونس ابن یعقوب موثقه تعبیر کردیم. «الْوُضُوءُ الَّذِي افْتَرَضَهُ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ- لِمَنْ جَاءَ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ بَالَ- قَالَ يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَ يُذْهِبُ الْغَائِطَ- ثُمَّ يَتَوَضَّأُ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ». وضوء که می‏گیرد دو دفعه، دوفعه وضوء بگیرد. یعنی یک دفعه که غسل وجه کرد، یک دفعه هم بکند. صدوق[18] قدس الله نفسه الشریف ذهنتان را آماده می‏کند، صدوق قدس الله نفسه الشریف فرموده است این مثل این روایت دومی که ثم یتوضأ مرتین، مرتین، یعنی تمام وضوء را دو دفعه اتیان کند. این تمام وضوء را دو دفعه اتیان کند این اعاده وضوء است. یعنی وضوء را که گرفت و تمام کرد ثم وضوء را اعاده کند. یتوضأ مرتین، مرتین. این خلاف ظاهر است. ثم یتوضأ مرتین، مرتین باید بگوید ثم یتوضأ مرتین. دیگر مرتین، مرتین ندارد. ثم یتوض‏ء مرتین، مرتین است. اگر معنایش این بود که وضوء را اعاده بکند این معنایش عبارت از این است که ثم یتوضّأ مرتین. هکذا در آن طایفه اولی هم گفته است که الوضوء مثنی، مثنی یعنی دو دفعه، دو دفعه وضوء بگیرد. هر دفعه که وضوء می‏گیرد دو تا وضوء بگیرد. آنجا هم می‏گوید الوضوء مثنی. دیگر الوضوء مثنی، مثنی تکرارش این معنایش به حسب تبعیض است. یعنی ابعاض الوضوء مکرر می‏شود. این ظاهرش این است.

بدان جهت آنی که صدوق این روایات را حمل کرده است خلاف ظاهر این روایات است. نمی‏شود این را ملتزم شد. ولکن بعضی‏ها یک احتمال دیگری در این روایت داده‏اند. این معنایش این است که الوضوء مثنی، مثنی این در مقابل ردّ عامه است که عامه مسح در باب وضوء را یکی می‏دانند که همان مسح الرأس است. نسبت به رجلینی که هست ملتزم به وجوب المسح نیستند. می‏گویند غسل می‏شود رجلین. امام علیه السلام در این روایت می‏فرماید اینی که وضوء مرکب از غسل و مسح است هم غسلش جفت است، هم مسحش جفت است. دو تا غسل باید بشود، غسل الوجه و الیدین و هم مسحش باید جفت بشود. والاّ مسح تنها بشود این نمی‏شود. ثم یتوضأ مرتین، مرتین آن هم همین جور است. یتوضأ مرتین، مرتین، یعنی یغسل مرتین و یمسح مرتین. دو دفعه می‏شوید غسل الوجه و الیدین. دو دفعه هم مسح می‏کند، مسح الرأس و الرجلین. این روایت این است.

کلام این است، اگر ما از روایات شاهد پیدا کردیم که این معنای دومی مراد است، این حدّ وضوء را بیان می‏کند در مقابل آنی که عامه می‏گفتند این غسل مرتین می‏رود پی کارش، استحبابش و اما بر این معنا ما توجه کردید، دلیلی پیدا نکردیم. باید ملتزم بشویم به معنای اول. چونکه ظاهرش همان است. جفت، جفت یتوضأ مرتین، مرتین. یتوضأ یعنی یغسل غسلات الوضوء ظاهرش آن اولی است. اگر قرینه پیدا کردیم به معنای اول متعین می‏شود. و اما المعنی الاول ملتزم به او نمی‏توانیم بکنیم. مگر اینکه معارض نداشته باشد. چونکه آنهایی که ملتزم به معنای اول است در مقابل آنها گفته‏اند روایاتی داریم که معنای اول یعنی تعدد الغَسل را نفی می‏کند که در وضوء تعدد الغسل نیست. اگر معارضه حل شد و بر معنای دومی قرینه پیدا نشد و معارض معنای اول حل شد، باید ملتزم بشویم به مذهب مشهور. اگر معارضه تمام شد یا قرینه بر معنای ثانی پیدا شد ملتزم می‏شویم به آنی که صدوق می‏گوید، نتیجةً. نتیجةً صدوق می‏گوید که مشروعیتی ندارد. این اصل و ریشه مسئله است. شما ملاحظه بفرمایید روایات ما بقیه را تا برایتان بیان کنیم انشاء الله.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.

[2] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْمُعَلَّى أَبِي عُثْمَانَ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ السِّوَاكِ بَعْدَ الْوُضُوءِ- فَقَالَ الِاسْتِيَاكُ قَبْلَ أَنْ يَتَوَضَّأَ- قُلْتُ أَ رَأَيْتَ إِنْ نَسِيَ حَتَّى يَتَوَضَّأَ- قَالَ يَسْتَاكُ ثُمَّ يَتَمَضْمَضُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص18.

[3] قد صرح جمع من المتأخرين باستحباب المضمضة و الاستنشاق بثلاثة أكف، و انه مع إعواز الماء يكفي الكف الواحد، و انه يشترط تقديم المضمضة أولا، و جوز العلامة في النهاية ان يتمضمض مرة و يستنشق مرة و هكذا ثلاثا، سواء كان الجميع بغرفة أو غرفتين أو أزيد.و اعترضهم جمع من متأخريهم بعدم وجود المستند في شي‌ء من هذه التفاصيل سوى رواية عبد الرحمن بن كثير فإنها دلت على تقديم المضمضة و عطف الاستنشاق عليه ب‍ثم.أقول: و قد دلت رواية العهد المتقدمة على التثليث أيضا، لكن أعم من ان يكون بثلاثة أكف في كل منهما أو أقل و ان كان الظاهر الأول، فيحصل من كلتا الروايتين استحباب تقديم المضمضة على الاستنشاق و تثليثهما؛ شيخ يوسف بحرانی، الحدائق الناضرة، ( قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1405ق)، ج2، ص162.

[4] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ الْهَاشِمِيِّ مَوْلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ  مَعَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ يَا مُحَمَّدُ- ائْتِنِي بِإِنَاءٍ مِنْ مَاءٍ أَتَوَضَّأْ لِلصَّلَاةِ- فَأَتَاهُ مُحَمَّدٌ بِالْمَاءِ فَأَكْفَاهُ- فَصَبَّهُ بِيَدِهِ (الْيُسْرَى عَلَى يَدِهِ الْيُمْنَى) ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ- الَّذِي جَعَلَ الْمَاءَ طَهُوراً وَ لَمْ يَجْعَلْهُ نَجِساً- قَالَ ثُمَّ اسْتَنْجَى فَقَالَ اللَّهُمَّ حَصِّنْ فَرْجِي- وَ أَعِفَّهُ وَ اسْتُرْ عَوْرَتِي وَ حَرِّمْنِي عَلَى النَّارِ- قَالَ ثُمَّ تَمَضْمَضَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَقِّنِّي حُجَّتِي- يَوْمَ أَلْقَاكَ وَ أَطْلِقْ لِسَانِي بِذِكْرَاكَ- ثُمَّ اسْتَنْشَقَ فَقَالَ اللَّهُمَّ لَا تُحَرِّمْ عَلَيَّ رِيحَ الْجَنَّةِ- وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَشَمُّ رِيحَهَا وَ رَوْحَهَا وَ طِيبَهَا‌ قَالَ ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ فَقَالَ- اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ- وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ الْوُجُوهُ- ثُمَّ غَسَلَ يَدَهُ الْيُمْنَى فَقَالَ- اللَّهُمَّ أَعْطِنِي كِتَابِي بِيَمِينِي- وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِيَسَارِي- وَ حَاسِبْنِي حِسَاباً يَسِيراً- ثُمَّ غَسَلَ يَدَهُ الْيُسْرَى فَقَالَ- اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِي كِتَابِي بِشِمَالِي- وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِي- وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ- ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ فَقَالَ- اللَّهُمَّ غَشِّنِي بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ عَفْوِكَ- ثُمَّ مَسَحَ رِجْلَيْهِ فَقَالَ- اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِي عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ- وَ اجْعَلْ سَعْيِي فِيمَا يُرْضِيكَ عَنِّي- ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَنَظَرَ إِلَى مُحَمَّدٍ- فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ تَوَضَّأَ مِثْلَ وُضُوئِي وَ قَالَ مِثْلَ قَوْلِي- خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كُلِّ قَطْرَةٍ مَلَكاً يُقَدِّسُهُ وَ يُسَبِّحُهُ- وَ يُكَبِّرُهُ فَيَكْتُبُ اللَّهُ لَهُ ثَوَابَ ذَلِكَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص401.

[5] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.

[6] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يُحَدِّثُ النَّاسَ بِمَكَّةَ فِي حَدِيثٍ- أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِلثَّقَفِيِّ قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَهُ- أَمَا أَنَّكَ جِئْتَ تَسْأَلُنِي عَنْ وُضُوئِكَ- وَ صَلَاتِكَ وَ مَا لَكَ فِيهِمَا- فَاعْلَمْ أَنَّكَ إِذَا ضَرَبْتَ يَدَكَ فِي الْمَاءِ- وَ قُلْتَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ- تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ الَّتِي اكْتَسَبَتْهَا يَدَاكَ- فَإِذَا غَسَلْتَ وَجْهَكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ- الَّتِي اكْتَسَبَتْهَا عَيْنَاكَ بِنَظَرِهِمَا- وَ فُوكَ بِلَفْظِهِ- فَإِذَا غَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ عَنْ يَمِينِكَ وَ شِمَالِكَ- فَإِذَا مَسَحْتَ رَأْسَكَ وَ قَدَمَيْكَ تَنَاثَرَتِ الذُّنُوبُ- الَّتِي مَشَيْتَ إِلَيْهَا عَلَى قَدَمَيْكَ- فَهَذَا لَكَ فِي وُضُوئِكَ- فَإِذَا قُمْتَ إِلَى الصَّلَاةِ- وَ تَوَجَّهْتَ وَ قَرَأْتَ أُمَّ الْكِتَابِ- وَ مَا تَيَسَّرَ لَكَ مِنَ السُّوَرِ- ثُمَّ رَكَعْتَ فَأَتْمَمْتَ رُكُوعَهَا- وَ سُجُودَهَا وَ تَشَهَّدْتَ وَ سَلَّمْتَ- غُفِرَ لَكَ كُلُّ ذَنْبٍ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الصَّلَاةِ- الَّتِي قَدَّمْتَهَا إِلَى الصَّلَاةِ الْمُؤَخَّرَةِ- فَهَذَا لَكَ فِي صَلَاتِكَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص 393.

[7] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص423.

[8] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.

[9] وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُكَيْرٍ وَ زُرَارَةَ ابْنَيْ أَعْيَنَ أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَدَعَا بِطَشْتٍ أَوْ بِتَوْرٍ فِيهِ مَاءٌ فَغَسَلَ كَفَّيْهِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي التَّوْرِ- فَغَسَلَ وَجْهَهُ بِهَا- وَ اسْتَعَانَ بِيَدِهِ الْيُسْرَى بِكَفِّهِ عَلَى غَسْلِ وَجْهِهِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي الْمَاءِ- فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ- فَغَسَلَ يَدَهُ الْيُمْنَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْأَصَابِعِ- لَا يَرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى‌ ‌فِي الْمَاءِ- فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ- فَأَفْرَغَهُ عَلَى يَدِهِ الْيُسْرَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْكَفِّ- لَا يَرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقِ- كَمَا صَنَعَ بِالْيُمْنَى- ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ قَدَمَيْهِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ بِفَضْلِ كَفَّيْهِ لَمْ يُجَدِّدْ مَاءً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص392-393.

[10] وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ يُونُسَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يَأْخُذُ أَحَدُكُمُ الرَّاحَةَ مِنَ الدُّهْنِ- فَيَمْلَأُ بِهَا جَسَدَهُ وَ الْمَاءُ أَوْسَعُ- أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص- قُلْتُ بَلَى قَالَ فَأَدْخَلَ يَدَهُ فِي الْإِنَاءِ- وَ لَمْ يَغْسِلْ يَدَهُ فَأَخَذَ كَفّاً مِنْ مَاءٍ- فَصَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ ثُمَّ مَسَحَ جَانِبَيْهِ حَتَّى مَسَحَهُ كُلَّهُ- ثُمَّ أَخَذَ كَفّاً آخَرَ بِيَمِينِهِ- فَصَبَّهُ عَلَى يَسَارِهِ ثُمَّ غَسَلَ بِهِ ذِرَاعَهُ الْأَيْمَنَ- ثُمَّ أَخَذَ كَفّاً آخَرَ فَغَسَلَ بِهِ ذِرَاعَهُ الْأَيْسَرَ- ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ رِجْلَيْهِ بِمَا بَقِيَ فِي يَدَيْهِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص 391.

[11] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.

[12] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص401.

[13] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص199.

[14] و اعلم أن الوضوء مرة، و اثنتين لا يؤجر و ثلاثة  بدعة ؛ محمد بن علی بن باويه صدوق قمی، المقنع، (قم، مؤسسه امام هادی (ع)، چ1، ت1415ق)، ص11.

[15] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص441.

[16]  وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْوُضُوءُ مَثْنَى مَثْنَى؛   شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص442.

[17] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْوُضُوءُ الَّذِي افْتَرَضَهُ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ- لِمَنْ جَاءَ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ بَالَ- قَالَ يَغْسِلُ ذَكَرَهُ وَ يُذْهِبُ الْغَائِطَ- ثُمَّ يَتَوَضَّأُ مَرَّتَيْنِ مَرَّتَيْنِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص316.

[18] ر. ک: محمّد بن على بن بابويه صدوق قمّى ، من لا يحضره الفقيه، (قم، دفتر انتشارات اسلامى چ2، ت1413ق)، ج1،ص47.