مسألة 23: « إذا لم يتمكَّن من المباشرة جاز أن يستنيب ، بل وجبوإن توقف على الاُجرة فيغسل الغير أعضاءه وينوي هو الوضوء ، ولو أمكن إجراء الغير الماء بيد المنوب عنه بأن يأخذ يده ويصبُّ الماءَ فيها ويجريه بها هل يجب أم لا ؟ الأحوط ذلك ، وإن كان الأقوى عدم وجوبه ؛ لأنَّ مناط المباشرة في الإجراء واليد آلة ، والمفروض أنَّ فعل الإجراء من النائب . نعم ، في المسح لا بُدَّ من كونه بيد المنوب عنه لا النائب فيأخذ يده ويمسح بها رأسه ورجليه ، وإن لم يمكن ذلك أخذ الرطوبة التي في يده ويمسح بها ولو كان يقدر على المباشرة في بعض دون بعض بعض«.[1]
كلام در اين فرمايش محقق همدانى[2] بود، ايشان ادّعا فرمودند كسى كه عاجز است بالمباشره غسل الوجه و اليدين و مسح الرّأس و الرّجلين بكند در باب الوضوء، بالاستنابه اين غسل و مسح را موجود بكند اين على القاعده است و احتياج به دليل خاصى ندارد، و در تقريب فرمايششان فرمودهاند قوله سبحانه «اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا» وجوهكم خطاب به عامّة المكلّفين است كه بايد صلاة فريضه را فى وقتها بخوانند و خداوند مىفرمايد وقتى كه قيام كرديد به اتيان اين صلاة غسل الوجه و اليدين و مسح الرّأس و الرّجلين بكنيد، آنهايى كه قادر هستند اين غسل و مسح را بالمباشره موجود بكنند، ظاهر الخطاب نسبت به آنها اتيان غسل و مسح مباشرى است، و امّا آن كسانى كه قادر نيستند بالمباشره موجود بكنند و بالاستنابة و التّسبيب مىتوانند اين غسل را موجود بكنند نسبت به آنها ظهور خطاب اتيان عمل تسبیبی است به نحو التّسبيب و النّيابة، ايشان اين جور فرموده است، و فرمودهاند مثل بعض افعالى كه اگر امر به او شد، اذا ورد عالمٌ عليكم مثلاً فعظموه او را تعظيم كنيد اين نسبت به عاجز و غير عاجز فرق مىكند، آن كسى كه قادر است به قيام تمام، اين ظاهر است بر اين كه قيام تمام را بكند، آن كسى كه قادر نيست به قيام ولكن مىتواند فعل را نحوى اتيان بكند ولو بتحريك اليد و الرّجل تعظيماً او مطلوب از او است، اين فرمايش را فرموده اند.
عرض كرديم در مقابل اين فرمايش كه افعالى كه آنها عرفاً استناد داده نمىشود الاّ الى المباشر مثل اكل و قام و قعد و صام و صلّى و نحو ذلک ظاهر امر به اينها كه اگر شارع امر بكند به اينها، يا غير شارع امر بكند به قيام قعود ظاهرش طلب فعل مباشرى است كه فعل مباشرى را مىخواهند، چون كه فعل از غير مباشر صادر نمىشود، قيام اين شخص حساب نمىشود، در اين جور موارد در يك موردى اگر شارع بگويد خودت نتوانستى حج بروى كسى ديگر را بفرست يا اگر ميتتان پدرتان صلاة و صوم را اتيان نكرده است شماى ولد اكبر و ولى الميّت بخوان، اينها يك دليل خاص است که به نيابت قائم شده است، هر جا دليل هست ملتزم مىشويم، و الاّ فلا، اين يك قسم اوّل افعال بود.
قسم ثانى از افعال آن افعالى است كه عرفاً اسناد داده مىشود به مباشر و آن كسى كه فعل را بالتّسبيب موجود مىكند، مثل ذبح، حلق و امثال ذلک و مثل تصدّق و نحو ذلک در اين جور موارد اگر شارع امر بكند بر اينكه بفرمايد اذا رميتم الجمرة العقبة فاحلقوا رئوسكم اين ظهورش اين است كه حلق رأس بكنى، چه خودتت به مباشره بكنى يا به غير مباشرت، چون فاحلقوا رؤوسکم حلقى كه مستند به انسان است او مطلوب است، مفروض اين است كه حلق مستند به انسان بالصّدور بالتّسبيب هم صادق است، مثل اين كه مىگفتيم من بنی مسجداً کمفحص قطاة بنی الله له بیتا فى الجنّه، فرقى نمىكند كسى بالمباشره موجود كند بناء را يا بالتّسبيب، آن جايى كه بالتّسبيب موجود مىكند، خودش قادر بود بالمباشره بنا كند، يا قادر نبود، فرقى نمىكند.
سؤال...؟ ايشان فرموده است، ظهورش در عاجز استنابه است.
بدان جهت ما عرض ناقابل ما در مقابل ايشان اين است اگر اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم [3]از قبيل صام و صلّى و قعد وقام است اين مختص مىشود به آن تكليف به آن كسانى كه مىتوانند قيام و قعود كنند بالمباشرة، مىتوانند غسل الوجه و اليدين بكنند، اگر از قبيل ثانى است كه توى ذهن شما هم اين است، آن لازمهاش اين است كه كسى كه متمكّن است بالمباشره موجود بكند، بالتّسبيب مىتواند موجود بكند، مثل بناء البیت و مثل حلق الرّأس در افعال منی مثل ذبح الهدی در افعال المنی، فرقى نمىكند، عرض مىكنم وقتى كه اين نحو شد ظهور اخبار بيانيه كما اين كه ما گفتيم بيان وضوء رسول الله بود كه وضوء مباشرى تشريع كرده است، در مقام تشريع وضوء بود، كه تشريع وضوء آن روايات وضوئات بيانيه بيان ما شرّع فى الشريعة الاسلاميه است، آن وضويى كه در شريعت اسلاميه تشريع شده است و رسول الله صلی الله علیه وآله او را بيان كرده است اين است، بدان جهت اگر اين جور بوده باشد آن كسى كه عاجز از تسبيب است احتياج به روايت و دليل دارد، منتهى روايت و دليل داريم كما ذكرنا، و من هنا اين بحث را طول دادن لا طائل تحته، براى اين كه دليل داريم كه وضوء وقتى كه انسان متمكّن نشد او را بالمباشره موجود بكند، بالتّسبيب مىتواند موجود بكند كه آن تغسيل ابى عبدالله علیه السلام از جنابت و هكذا ما ورد فى التّيمم كه به نيابت موجود مىكند و بالتّسبيب شخص او را موجود مىكند او كافى مىشود.
« العاشر : الترتيب بتقديم الوجه ثمَّ اليد اليمنى ثمَّ اليد اليسرى ثمَّ مسح الرأس ثمَّ الرجلين ، ولا يجب الترتيب بين أجزاء كل عضو . نعم ، يجب مراعاة الأعلى فالأعلى كما مرَّ ، ولو أخلَّ بالترتيب ولو جهلاً أو نسياناً بطل إذا تذكَّر بعد الفراغ وفوات الموالاة ، وكذا إن تذكَّر في الأثناء لكن كانت نيـَّته فاسدة حيث نوى الوضوء على هذا الوجه ، وإن لم تكن نيـَّته فاسدة فيعود على ما يحصل به الترتيب ولا فرق في وجوب الترتيب بين وضوء الترتيبي والارتماسي ».[4]
گذشتيم اين مسأله را، رسيديم به اين مسأله معروفه كه ايشان در عروه مىفرمايد، مىفرمايد از شرايط الوضوء ترتيب ما بين الافعال الوضوء است، كه اولاً بايد غسل الوجه بشود، ثمّ غسل يد اليمنى ثمّ غسل اليد اليسرى ثمّ مسح الرّأس ثمّ مسح الرّجلين بعد از آن مسح بشود رجلين، ايشان مىفرمايد اين ترتيب معتبر است و بر مكلّف واجب است اين ترتيب را مراعات بكنند، و فرقى هم بين حالى و حال ديگر ندارد، اگر به اين ترتيب خلل رسيد جهلاً او نسياناً، آن وضوء محكوم به فساد است، يعنى بايد تدارك كند آن وضوء را، به آن نحوى كه تدارك را بعد خواهيم گفت.
ايشان مىفرمايد اين كه گفتيم ما بين غسل الوجه و غسل يد يمنى و غسل يد يسرى و مسح الرّأس و الرّجلين ترتيب معتبر است، ترتيب در خود غسل الاعضاء و مسحها است، و امّا انسان كه عضوى را مىشوید كه عبارت از غسل الوجه است، غسل الوجه مىكند در او ترتيب معتبر نيست، فقط در آن عضو بايد غسل الاعلى الى الاسفل را رعايت كند، بدان جهت انسان وقتى كه صورتش را مىشوید، اوّل طرف دست راست صورتش را بشوید تا ذقنش، بعد طرف دست چپ صورت تا ذقن كافى است، ترتيب معتبر نيست، فقط غسل من الاعلى الى الاسفل معتبر است، يعنى آن جزئى كه شسته مىشود بايد اعلاى آن جزء شسته بشود قبلاً، بدان جهت اين طرف وسط صورتم را از طرف دست راست كه مىشورم بالا شسته شده است اولاً اين كافى است، و امّا در خود عضو ترتيب معتبر نيست، مىشود انسان تمام صورت را از بالا تا پايين يك دفعه بشوید، ممكن است طرف چپش را اول بشوید، طرف راستش را بعد، يا اول طرف راستش را بشوید و بعد طرف چپش را، اين اشكالى ندارد، ترتيب ما بين اجزاء العضو معتبر نيست، فقط آنى كه معتبر است بايد غسل من الاعلى بشود الى الاسفل، در يدين هم همين جور است، ممكن است دست راستش را كه مىشوید يك مشت آب برداشته است و فوق ساعد را كه ظاهر الذراع مىگويند ظاهر الذّراع را بشوید از مرفق تا اطراف الاصابع، باطن الذّراع مانده است، بعد باطن الذّراع را از مرفق مىشوید الى اطراف الاصابع و وضويش تمام مىشود.
عرض مىكنم ايشان مىفرمايد آن عضوى را كه مىشوید در اجزاء آن عضو ترتيب معتبر نيست، فقط آنى كه معتبر است بايد غسل من الاعلى بوده باشد، يعنى نكس در غسل نباشد، اين كه در مسح گفتيم نکس معتبر است انسان از پايين مىتواند به بالا مسح كند در غسل الرّجلين هم گفتيم اين در غسل معتبر نيست، در غسل نمىشود از پايين به بالا شست، بايد از بالا به پايين بشوید، و امّا آن جزئى از عضو را كه از بالا به پايين مىشوید اين ممكن است بعض وجهش باشد، طرف ايمنش باشد، يا طرف ايسرش باشد، يا همه را يك جا بشوید، فرقى نمىكند، ظاهر دستش را مىتواند باطن ذراعش را ولو مستحب است اول ظاهر الذّراع را،،،به او بشود ولكن مىتواند مرد از مرفقش باطن الذّراع را بشوید تا باطن رئوس الاصابع، بعد ظاهر ذراعش را از مرفق الى ظاهر الاطراف الاصابع بشوید، اين اشكالى ندارد.
و الوجه فى ذلک اين است آيه مباركه و كذا روايات كه حدّ الوضوء أن تغسل وجهك و يديك و تمسح رأسك و رجليك يا آيه مباركه فاغسلوا وجوهكم و ايديكم اين مطلق است نسبت به غسل الوجه، آنى كه از روايات ثابت شده است دو تا امر است، يعنى دو تا امرش را اینجا مىگوييم از روايات ثابت شده است، يكى اين است كه بايد ما بين اين غسل الوجه و اليدين و مسح الرّأس و الرّجلين ترتيب بشود، ترتيب را مراعات كند و اين ترتيب على الاطلاق شرط است، فرقى نمىكند صورت اختيار و تذكّر يا صورت جهل و نسيان، در تمام احوال اين ترتيب معتبر است، يكى اين ثابت شده است از روايات، و ديگرى اين است كه عضوى را كه انسان شروع كرده است بشوید، در آن عضو نکس جايز نيست در اعضاء غَسل، بايد از اعلى بشوید الى الاسفل، نکسش جايز نيست، اين مقدار ثابت شده است، و امّا ما بقى اين معنا تحت اطلاقات وارد است.
و امّا اين كه از روايات اين دو تا قيد ثابت شده است، كه غسل من الاعلى بشود و ترتيب ما بين الاعضاء معتبر است، هر دو جهت را متعرّض مىشويم به اين رواياتى كه عرض مىكنم اين روايات دلالت مىكند:
اين كه ترتيب معتبر است و غسل من الاعلى الى الاسفل معتبر است، يك دليلش روايات وضوئات بيانيه است، به آن بيانى كه سابقا گفتيم اين روايات در مقام وضوئى است كه تشريع شده است در شريعت و رسول الله صلی الله علیه وآله عند التوضأ اين نحو گرفته است وضويى كه بايد شارع بيان بكند و صاحب الشريعة بايد آن وضوء و آن عبادت را بيان كند ، بدان جهت گفتيم در اين رواياتى كه حكايت مىكند وضوء رسول الله صلی الله علیه وآله را هر خصوصيتى از خارج قرينه داشتيم كه آن خصوصيت معتبر در وضوء نيست رفع ید از آن خصوصيت مىكنيم، مثل ساير دليل لفظى است كه نه اين وجوبى ندارد، مستحب است، و امّا آن جايى كه دليل خاص قائم نشد بر اين كه اين خصوصيت معتبر نيست اخذ مىكنيم به ظاهر اين روايات وضوئات بيانيه، يكى از اينها را نقل مىكنم چون كه مورد نظرم هست، يك خصوصيتى دارد:
يكى از اين روايات صحيحه زراره است در باب 15 از ابواب الوضوء روايت 2 است.[5]
و عن على بن ابراهيم، كلينى نقل مىكند از صاحب التّفسير عن ابيه اين يك سند و عن محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان اين دو سند، كلينى با اين دو سند نقل مل كند جميعاً از حمّاد بن عيسى عن حريز عن زراره عن ابى جعفر علیه السلام قال: «أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَقُلْنَا بَلَى فَدَعَا بِقَعْبٍ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَاءٍ- فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَيْهِ- ثُمَّ غَمَسَ فِيهِ كَفَّهُ الْيُمْنَى- ثُمَّ قَالَ هَكَذَا «إِذَا كَانَتِ الْكَفُّ طَاهِرَةً» اين صحيحه مباركه از رواياتى است كه دلالت مىكرد اگر يد انسان خبث داشته باشد با آن مائى كه اگر توی آن فرو ببرد كه آب قليل باشد نجس مىشود يا لا يتوضأ به، با او نمىشود وضوء گرفت، در بحث نجاست ماء القليل گفتيم دو تا احتمال هست، «ثُمَّ غَرَفَ مِلْأَهَا مَاءً- فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِينِهِ »پر كرد يك غرفهاى پر آب برداشت، وضع كرد آن غرفهاى از ماء را آن يك مشت آب را بر جبههاش و سدله الى اطراف لحيته تا پايين لحيه مباركش پايين آورد، اين جور مىشود كه اول به يك طرف مىكشد و ثمّ به طرف ديگر كشيده مىشود، اين معنا فوضعه على جبينه ثمّ اين را تا اطراف لحيهاش آورد -«ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ سَدَلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ- وَ ظَاهِرِ جَبِينِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً»ُ ، يك دفعه شست صورت را سابقا هم گفتیم كه يك دفعه شستن دخيل در وضوء است، غسله ثانيه قد تقدم الكلام فيه، «ثُمَّ غَمَسَ يَدَهُ الْيُسْرَى فَغَرَفَ بِهَا مِلْأَهَا- ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُمْنَى- فَأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ» ، اين را مىدانيد كه عادةً با يك مسح نمىشود، بايد باطن را يك دفعه، ظاهر را يك دفعه ديگر مسح كند كه دو دفعه مىشود، عيبى ندارد، آنى كه معتبر است از اين روايت استفاده مىشود غسل من الاعلى الى الاسفل است، نکس جايز نيست، و امّا يك جزء تمام خطوط عرضيهاش يك دفعه شسته بشود نه اين استفاده نمىشود، بدان جهت مىفرمايد - «ثُمَّ غَرَفَ بِيَمِينِهِ مِلْأَهَا- فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُسْرَى- فَأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ- حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ- وَ مَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَيْهِ- بِبِلَّةِ يَسَارِهِ وَ بَقِيَّةِ بِلَّةِ يُمْنَاه» يسراه درست توجّه كنيد، يكى از خصوصيات اين است ، عرض كرديم سابقا استفاده مىشود كه مسح الرّأس بايد به يد يمنى بشود، يكى از ادلّهاى كه اين معنا استفاده مىشود مسح الرّأس عند التّمكّن بايد به بلّه يمنى بشود آنجا است كه ثمّ مسح مقدم رأسه و ظهر قدميه ببلّة يسراه يعنى به بلّه دست چپش و بقية بلّة يمناه در بلّه يمنى بقيه گفت، يعنى يك مقدار بلّه رفته است به مسح الرّأس، يك مقدارش كه باقى است پاى راست مباركش را مسح كرد،
عرض كردم و نظير اين روايات روايات ديگر است كه خصوصيتى كه در اينها مذكور است، اگر دليل خارجى قائم بشود كه اين اعتبار ندارد، رفع ید مىشود، او چيست؟ مثلاً ظاهر اين روایت مباركه اين است كه غسل الوجه به يد يمنى مىشود، فدعا بقعب فيه شئ من الماء فوضعه بين يدين ثم حسر عن ذارعيه ثمّ غمس فيه كفّه اليمنى ثمّ قال هکذا اذا كانت الكفّ طاهرة ثم غرف فملأها ماء فوضعها على جبینه، بعد از بسم الله گفتن اين مشت را كه پر كرده بود بر جبههاش گذاشت، يعنى غسل وجه را به يد يمنى كرد، ظاهر اين روايت اين است، اين را مىگوييم اعتبار ندارد، نه اين نهايتش اين است كه مستحب است، در وضوء اعتبار ندارد كه غسل الوجه يد يمنى بشود، چرا؟ لما تقدّم سابقا که غسل اليد در وضوء آلت است، آنى كه مأمور به است خود غسل الوجه است من الاعلى الى الاسفل، باليد باشد يا اصلاً يد نباشد جلوی آب بگیرد آب میزاب يا آب شير يا آب باران، يد مدخليتى ندارد، بدان جهت انسان مىتواند صورتش را با دست چپ بشوید، مىتواند با هر دو دست بشوید، اين عيبى ندارد، چون كه يد يمنى مدخليتى ندارد، يد آلت است در غسل، آنى كه معتبر است در وضوء نفس الغسل است، علاوه بر اين معنا كه يد اعتبارى ندارد در غسل الوجه و اين از خارج معلوم است و مقتضاى الاطلاقات اين است كه غسل الوجه معتبر است كيفما اتفق، علاوه بر اين معنايى كه هست، در روايت ديگرى كه روايت 11 است[6] .
صحيحه بكير و زرارة بن اعين است، كه شيخ قدس الله نفسه الشّريف اين روايت را نقل مىكند عن المفيد عن احمد بن محمد عن ابيه احمد بن محمد بن يحيى عن ابيه يا احمد بن محمد بن حسن بن وليد عن ابيه است، هر کدام باشد كافى است و عيبى ندارد، چون كه هر دو اينها هر دو پسر محمد بن حسن وليد و هكذا پسر محمد بن يحيى العطّار پدرشان كه در بزرگواى آنها در او شبههاى نيست، پسرها هم از معاريف هستند، ذمى در آنها وارد نشده است، معتبر است، علاوه بر اين شيخ به روايات سعد بن عبدالله كه پدر احمد بن محمد كه محمد بن يحيى است يا محمد بن حسن وليد است از سعد بن عبدالله روايت مىكند، به تمام روايات سعد بن عبدالله و به كتبش طريق ديگرى دارد كه اينها در طریق واقع نيستند، و آن طريق صحيح است، عن سعد بن عبدالله عن احمد بن محمد، احمد بن محمد بن عيسى يا احمد بن محمد بن خالد است، عن عثمان بن عيسى او هم نقل مىكند از عثمان بن عيسى كه عثمان بن عيسى ثقه است، شيخ در عدّه توثيق كرده است، «عن عمر بن اذينه و بكير و زراه ابنی اعين أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَدَعَا بِطَشْتٍ أَوْ بِتَوْرٍ فِيهِ مَاءٌ فَغَسَلَ كَفَّيْهِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي التَّوْرِ»- فَغَسَلَ وَجْهَهُ بِهَا- وَ اسْتَعَانَ بِيَدِهِ الْيُسْرَى بِكَفِّهِ عَلَى غَسْلِ وَجْهِهِ » قبل از وضوء دو دست را شستن مستحب است، سابقا گذشت، « ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي الْمَاءِ- فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ- فَغَسَلَ يَدَهُ الْيُمْنَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْأَصَابِعِ- لَا يَرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي الْمَاءِ- فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ- فَأَفْرَغَهُ عَلَى يَدِهِ الْيُسْرَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْكَفِّ- لَا يَرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقِ- كَمَا صَنَعَ بِالْيُمْنَى- ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ قَدَمَيْهِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ بِفَضْلِ كَفَّيْهِ لَمْ يُجَدِّدْ مَاءً» دست چپ را هم كمك گرفت در غسل الوجه، اين عيبى ندارد، آنى كه معتبر است در وضوء غسل الوجه است، غسل الوجه کیفما اتفق، و يد آلت است، و من هنا رسائل فقهاى متبحّر اين را كه مىبينيد در غسل الوجه قيد يد يمنى را نكرده است، كه در غسل الوجه بايد به يد يمنى بشود، اين سرّش عبارت از اين است كه يد در باب غسل الوجه و اليدين آلت است، مدخليّتى ندارد، غايت الامر انسان به واسطه اين صحيحه مباركه مىگويد مستحب است شستن به يد يمنى، بيشتر از اين نمىتواند و هكذا به روايت ثانيه كه خوانديم به يد يمنى شستن مستحب است ولو به استعانت يد يسرى كما ذكرنا، علاوه بر اين كه اين وضوئات بيانيه فى نفسها دلالت مىكند بر ارتباط ترتيب ما بين اجزاء وضوء ترتيب معتبر است، علاوه بر اين دلالت مىكند بر اين ترتيب روايات ديگرى كه آنها غير روايات وضوئات بيانيه است، صاحب وسائل بابى دارد در وسائل كه آن باب، باب وجوب التّرتيب فى الوضوء و جواز مسح الرّجلين معاً، باب 34 است از ابواب الوضوء، روايت اولى اين است.[7]
«محمد بن يعقوب عن على بن ابراهيم عن ابيه» اين يك سند كلينى است، چون كه غالب در كافى اين است يك روايت را نسبت به بعض اشخاص چند سند به او ذكر مىكند. «عن على بن ابراهيم عن ابيه و عن محمد بن اسماعيل عن الفضل بن شاذان» سند دوم «جميعاً عن حمّاد بن عيسى عن حريز عن زرارة قال ابو جعفرٍ علیه السلام تابع بين الوضوء» ما بين اجزاء وضوء متابعت را موجود بكن، متابعت موالات است كه خواهد آمد، خودش هم ترتيب را، آن تابِع هم احتمال موالات با ترتيب مىدهد و هم احتمال ترتيب را مىدهد، ظاهر اين است كه هر دو تا را مىگيرد، «تَابِعْ بَيْنَ الْوُضُوءِ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ابْدَأْ بِالْوَجْهِ ثُمَّ بِالْيَدَيْنِ- ثُمَّ امْسَحِ الرَّأْسَ وَ الرِّجْلَيْنِ»عد از آن مسح رأس بكن و الرّجلين - «وَ لَا تُقَدِّمَنَّ شَيْئاً بَيْنَ يَدَيْ شَيْءٍ تُخَالِفْ مَا أُمِرْتَ بِهِ»ِ به، مقدم نكن شيئى را كه مخالفت كنى آنى را كه امر شدهاى، - فَإِنْ غَسَلْتَ الذِّرَاعَ قَبْلَ الْوَجْهِ- فَابْدَأْ بِالْوَجْهِ ، دوباره وجه را بشور « وَ أَعِدْ عَلَى الذِّرَاعِ»- را اعاده كن، فرقى نمىكند اين عمداً بشود، جهلاً بشود، نسياناً بشود شرطيّت مطلق است «وَ إِنْ مَسَحْتَ الرِّجْلَ قَبْلَ الرَّأْسِ»- رجل را اگر قبل از رأس مسح كردى «فَامْسَحْ عَلَى الرَّأْسِ قَبْلَ الرِّجْلِ- ثُمَّ أَعِدْ عَلَى الرِّجْلِ- ابْدَأْ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِه» قبل از اين كه دوباره به رجلت مسح بكنى اول به سرت مسح كن، ثمّ اعد على الرّجل ابدأ بما بدأ الله عزّوجل به. فاغسلوا وجوهكم كانّ ترتيب را هم خداوند متعال فهمانده است، فاغسلوا وجوهكم اولاً ثمّ ايديكم بعد از آن فامسحوا برئوسكم و رجليكم اول مسح الرّأس ثمّ الرّجلين.
اینجا دو تا مطلب باقى ماند، يكى اين است كه ترتيب ما بين غسل يد يمنى و يسرى از كجا استفاده بشود، اين كه در قرآن مذكور نيست، تا بگوئیم ابدأ بما بدأ الله عزّوجل، اين معنا كه ما بين غسل اليد اليمنى و غسل يد يسرى ترتيب معتبر است و بايد اول يد يمنى را شست و بعد يسرى را اين در روايات كثيرهاى وارد است كه در مسأله ترتيب خواهيم گفت يكى از آنها از رواياتى كه در ما نحن فيه ذكر مىشود و دليل مىشود و دلالتش هم خوب است:
صحيحه منصور بن حازم است در باب 35 از ابواب الوضوء[8] «محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ فَيَبْدَأُ بِالشِّمَالِ قَبْلَ الْيَمِينِ-. ، قبل از اين كه دست راست را بشوید یسار را مىشوید، قَالَ يَغْسِلُ الْيَمِينَ وَ يُعِيدُ الْيَسَارَ » يمين را اول مىشوید و يسار را دوباره اعاده مىكند، اين فايدهاى ندارد، در آن معتبره ديگرش كه روايت ششمى است، در مسأله اين كه سعى را نمىشود بر طواف مقدم كرد آنجا فرموده است الا تَرى انّك غسلت الشّى ما لك قبل يمينك كان عليك ان تعيد على شمالك، وظيفهات اين است كه يمينت را بشویى، تعيد الغسل على شمالك، باز شمال را دوباره بشویى.
اين هم روايت ششمى است.[9] و باسناد الشّيخ عن موسى بن القاسم البجلى عن محمد بن قاسم جوهرى است كه از معاريف است، معتبره تعبير كرديم، عن سيف بن عميره كه ثقه است، عن منصور بن حازم كه از اجلاّء است «عن ابى عبدالله علیه السلام فِي حَدِيثِ تَقْدِيمِ السَّعْيِ عَلَى الطَّوَافِ»، سعى را نمىشود بر طواف مقدم كرد در طواف حج و عمره، در آن حديث دارد كه امام استشهاد فرموده «قَالَ- أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا غَسَلْتَ شِمَالَكَ قَبْلَ يَمِينِكَ- كَانَ عَلَيْكَ أَنْ تُعِيدَ عَلَى شِمَالِكَ». آن وقتى كه يمين را دوباره شستى اعاده غسل بكنى، یک نکته ای را بگویم: مىدانيد كه استشهاد به چيزى مىشود كه مسلّم بوده باشد، امام علیه السلام كه در مسأله تقديم السّعى على الطّواف استشهاد مىفرمايد كه جايز نيست، استشهاد مىفرمايد بر تقديم غسل يد يسرى بر يد يمنى اين بايد مسلّم باشد كه جايز نيست تا استشهاد بفرمايد، اين مسلّم است در باب وضوء كانّ تسالم در آن زمان هم بود كه غسل يد يسرى بعد از غسل يد يمنى بايد واقع بشود، بدان جهت اين روايات و روايات ديگرى كه به اينها انشاء الله متعرّض خواهيم شد دلالت مىكند ما بين يمين و ما بين يسار در يدين ترتيب است كه از آيه استفاده نمىشد.
سؤال...؟ يمنى ديگر اعاده نمىخواهد كه، او شسته شده است، يسرى را بايد اعاده كند، ترك كرده كانّ غسل يد يسرايى كه معتبر است، عرض مىكنم اين مسألهاش هم خواهد آمد، فعلاً در مقامش نيستيم.
مىماند مسأله مسح الرّجلين كه رجل يمنى با رجل يسری در اينها ترتيب معتبر است يا نه، اين مسأله بين اصحابنا هم اختلافى است، جماعتى گفتهاند نه ترتيب معتبر نيست در آنها، جماعتى گفتهاند كه دو تا را معاً مىشود مسح كرد، امّا رجل يسرى را قبل از رجل يمنى نمىشود مسح كرد، بدان جهت ماسح مخيّر است بين اين كه اول رجل يمنى را بعد يسرى را مسح كند يا دو تا را معاً مسح كند، كه صاحب وسائل [10]قدس الله سرّه در آن باب فتوا داد كه و جواز مسح الرّجلين معاً، فتوا داد، سابقا اين مسأله گذشت و در آن مسأله اين جور عرض كرديم كه مقتضاى صحيحه محمد بن مسلم عبارت از اين است كه مسح بايد ترتيبى بشود کالغسل، همانطورى كه غسل يد يمنى بايد اولاً بشود، ثمّ غسل يد يسرى بشود، در مسح الرّجلين هم همين جور است، در باب 34 از ابواب الوضوء روايت 2 است.[11]
كلينى نقل مىكند از على بن ابراهيم صاحب التّفسير، «عن ابيه عن بن ابى عمير عن ابى ايّوب» که ابی ایوب الخزاز است آنجا دارد «عن محمد بن مسلم» هم نقل مىكند «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: امْسَحْ عَلَى الْقَدَمَيْنِ وَ ابْدَأْ بِالشِّقِّ الْأَيْمَنِ».شروع بكن، ظاهر امر گفتيم ارشاد به اعتبار است، چون كه اگر شارع عند الاتیان به عبادت يا نحو عبادت یعنی معامله امر بكند به اتيان عملى، ظاهرش شرطيت است، اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا ظاهرش شرطيّت است، اینجا هم كه مىگويد وقتى كه وضوء مىگيرى وابدأ بمسح الايمن به مسح ايمن شروع بكن ظاهرش شرطيّت است، دليلى هم بر خلاف نداريم، چون كه دليل بر خلاف نداريم از اطلاق آيه مباركه كه فامسحوا برئوسكم و ارجلكم كه اطلاق داشت اول چپ بعد راست يا دو تا معاً، از اين رفع يد مىكنيم به واسطه اين تقييد.
و امّا اين كه در عروه فرموده است محتمل است كسى سابقا در آن مسأله مسح فرمود محتمل است كسى بگويد كه با دست چپ مىشود پاى راست را مسح كرد، با دست راست مىشود پاى چپ را مسح كرد و نفى بُعد كرد، گفتيم اين درست نيست، هم بايد مسح با ترتيب بشود، هم مسح رجل يمنى به يد يمنى بشود و مسح رجل يسرى به يد يسرى بشود، دليل آورديم به اين مطلب كه بايد اين معنا ملاحظه بشود صحيحه زراره را كه در باب 31 از ابواب الوضوء بود.[12] در آن صحيحه اين جور بود.
« وَ محمد بن الحسن بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى [عَنْ حَرِيزٍ] عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ وَتْرٌ يُحِبُّ الْوَتْرَ- فَقَدْ يُجْزِيكَ مِنَ الْوُضُوءِ ثَلَاثُ غُرُفَاتٍ- وَاحِدَةٌ لِلْوَجْهِ وَ اثْنَتَانِ لِلذِّرَاعَيْنِ»- اين خود واحدة للوجه دليل بر اين است كه ترتيب در عضو واحد معتبر نيست، چون كه عادةً با يك غرفه نمىشود تمام حدّ وجه را شست، بدان جهت آنى كه مىشود اين است كه از اعلى الى الاسفل شست نکس را ترك كرد، در يدين هم همين جور است. «وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُمْنَاكَ نَاصِيَتَكَ- وَ مَا بَقِيَ مِنْ بِلَّةِ يُمْنَاكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُمْنَى» هم مسح رأس بايد به يد يمنى بشود مثل غسل نيست كه با هر دست شسته بشود وجه، مسح اين جور نيست، آلت معتبر است، به بلّه يمنى بايد به دست يمنى به بلّهاش مسح الرّأس و رجل يمنى مسح بشود «وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُسْرَاكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُسْرَى» كه با دست چپ پاى چپ را مسح بکند، و الحمد الله ربّ العالمين.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص234-235.
[2] ثمّ اعلم أنّ مقتضى ما ذكرنا في مستند الحكم من القاعدة و إطلاقات الأدلّة على تقدير تسليمها: إنّما هو وجوب الاستعانة و التسبيب على العاجز لا الاستنابة، فيعتبر في صحّة الوضوء حينئذ قصد المتوضّئ لا المتولّي، كما عرفت فيما سبق؛ آقار ضا همدانی، مصباح الفقيه، (قم، مؤسسة الجعفرية و مؤسسة النشر الاسلامی، چ1، ت1416ق)، ج3، ص 104.
[3] سوره مائده(5)، آيه 6.
[4] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص235.
[5] وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ لَا أَحْكِي لَكُمْ وُضُوءَ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَقُلْنَا بَلَى فَدَعَا بِقَعْبٍ فِيهِ شَيْءٌ مِنْ مَاءٍ- فَوَضَعَهُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ حَسَرَ عَنْ ذِرَاعَيْهِ- ثُمَّ غَمَسَ فِيهِ كَفَّهُ الْيُمْنَى- ثُمَّ قَالَ هَكَذَا إِذَا كَانَتِ الْكَفُّ طَاهِرَةً- ثُمَّ غَرَفَ مِلْأَهَا مَاءً- فَوَضَعَهَا عَلَى جَبِينِهِ - ثُمَّ قَالَ بِسْمِ اللَّهِ وَ سَدَلَهُ عَلَى أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ- ثُمَّ أَمَرَّ يَدَهُ عَلَى وَجْهِهِ- وَ ظَاهِرِ جَبِينِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً- ثُمَّ غَمَسَ يَدَهُ الْيُسْرَى فَغَرَفَ بِهَا مِلْأَهَا- ثُمَّ وَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُمْنَى- فَأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ- ثُمَّ غَرَفَ بِيَمِينِهِ مِلْأَهَا- فَوَضَعَهُ عَلَى مِرْفَقِهِ الْيُسْرَى- فَأَمَرَّ كَفَّهُ عَلَى سَاعِدِهِ- حَتَّى جَرَى الْمَاءُ عَلَى أَطْرَافِ أَصَابِعِهِ- وَ مَسَحَ مُقَدَّمَ رَأْسِهِ وَ ظَهْرَ قَدَمَيْهِ- بِبِلَّةِ يَسَارِهِ وَ بَقِيَّةِ بِلَّةِ يُمْنَاهُ- قَالَ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع- إِنَّ اللَّهَ وَتْرٌ يُحِبُّ الْوَتْرَ- فَقَدْ يُجْزِيكَ مِنَ الْوُضُوءِ ثَلَاثُ غُرُفَاتٍ- وَاحِدَةٌ لِلْوَجْهِ وَ اثْنَتَانِ لِلذِّرَاعَيْنِ- وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُمْنَاكَ نَاصِيَتَكَ- وَ مَا بَقِيَ مِنْ بِلَّةِ يَمِينِكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُمْنَى- وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يَسَارِكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُسْرَى- قَالَ زُرَارَةُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع- سَأَلَ رَجُلٌ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَحَكَى لَهُ مِثْلَ ذَلِكَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص387-388ز
[6] وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُكَيْرٍ وَ زُرَارَةَ ابْنَيْ أَعْيَنَ أَنَّهُمَا سَأَلَا أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ وُضُوءِ رَسُولِ اللَّهِ ص- فَدَعَا بِطَشْتٍ أَوْ بِتَوْرٍ فِيهِ مَاءٌ فَغَسَلَ كَفَّيْهِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي التَّوْرِ- فَغَسَلَ وَجْهَهُ بِهَا- وَ اسْتَعَانَ بِيَدِهِ الْيُسْرَى بِكَفِّهِ عَلَى غَسْلِ وَجْهِهِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي الْمَاءِ- فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ- فَغَسَلَ يَدَهُ الْيُمْنَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْأَصَابِعِ- لَا يَرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ- ثُمَّ غَمَسَ كَفَّهُ الْيُمْنَى فِي الْمَاءِ- فَاغْتَرَفَ بِهَا مِنَ الْمَاءِ- فَأَفْرَغَهُ عَلَى يَدِهِ الْيُسْرَى مِنَ الْمِرْفَقِ إِلَى الْكَفِّ- لَا يَرُدُّ الْمَاءَ إِلَى الْمِرْفَقِ- كَمَا صَنَعَ بِالْيُمْنَى- ثُمَّ مَسَحَ رَأْسَهُ وَ قَدَمَيْهِ إِلَى الْكَعْبَيْنِ بِفَضْلِ كَفَّيْهِ لَمْ يُجَدِّدْ مَاءً؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص392-393.
[7] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع تَابِعْ بَيْنَ الْوُضُوءِ كَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ابْدَأْ بِالْوَجْهِ ثُمَّ بِالْيَدَيْنِ- ثُمَّ امْسَحِ الرَّأْسَ وَ الرِّجْلَيْنِ- وَ لَا تُقَدِّمَنَّ شَيْئاً بَيْنَ يَدَيْ شَيْءٍ تُخَالِفْ مَا أُمِرْتَ بِهِ- فَإِنْ غَسَلْتَ الذِّرَاعَ قَبْلَ الْوَجْهِ- فَابْدَأْ بِالْوَجْهِ وَ أَعِدْ عَلَى الذِّرَاعِ- وَ إِنْ مَسَحْتَ الرِّجْلَ قَبْلَ الرَّأْسِ- فَامْسَحْ عَلَى الرَّأْسِ قَبْلَ الرِّجْلِ- ثُمَّ أَعِدْ عَلَى الرِّجْلِ- ابْدَأْ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص449.
[8] وَ [محمد بن الحسن باسناده] عَنْهُ (حسين بن سعيد) عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ فَيَبْدَأُ بِالشِّمَالِ قَبْلَ الْيَمِينِ- قَالَ يَغْسِلُ الْيَمِينَ وَ يُعِيدُ الْيَسَارَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص451.
[9] وَ[محمد بن الحسن] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ تَقْدِيمِ السَّعْيِ عَلَى الطَّوَافِ قَالَ- أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا غَسَلْتَ شِمَالَكَ قَبْلَ يَمِينِكَ- كَانَ عَلَيْكَ أَنْ تُعِيدَ عَلَى شِمَالِكَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص4451
[10] بَابُ وُجُوبِ التَّرْتِيبِ فِي الْوُضُوءِ وَ جَوَازِ مَسْحِ الرِّجْلَيْنِ مَعاً؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص448
[11] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص449.
[12] وَ(محمد بن الحسن) بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى [عَنْ حَرِيزٍ] عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِنَّ اللَّهَ وَتْرٌ يُحِبُّ الْوَتْرَ- فَقَدْ يُجْزِيكَ مِنَ الْوُضُوءِ ثَلَاثُ غُرُفَاتٍ- وَاحِدَةٌ لِلْوَجْهِ وَ اثْنَتَانِ لِلذِّرَاعَيْنِ- وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُمْنَاكَ نَاصِيَتَكَ- وَ مَا بَقِيَ مِنْ بِلَّةِ يُمْنَاكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُمْنَى- وَ تَمْسَحُ بِبِلَّةِ يُسْرَاكَ ظَهْرَ قَدَمِكَ الْيُسْرَى؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص436.