« العاشر : الترتيب بتقديم الوجه ثمَّ اليد اليمنى ثمَّ اليد اليسرى ثمَّ مسح الرأس ثمَّ الرجلين ، ولا يجب الترتيب بين أجزاء كل عضو . نعم ، يجب مراعاة الأعلى فالأعلى كما مرَّ ، ولو أخلَّ بالترتيب ولو جهلاً أو نسياناً بطل إذا تذكَّر بعد الفراغ وفوات الموالاة ، وكذا إن تذكَّر في الأثناء لكن كانت نيـَّته فاسدة حيث نوى الوضوء على هذا الوجه ، وإن لم تكن نيـَّته فاسدة فيعود على ما يحصل به الترتيب ولا فرق في وجوب الترتيب بين وضوء الترتيبي والارتماسي ».[1]
بعد ما بيّنا که در وضوء معتبر است ترتيب ما بين غسل الوجه و غسل يد يمنى اولاً ثمّ اليسرى ثانياً ثمّ مسح الرّأس باليد اليمنى ثمّ مسح الرّجل اليمنى بيد اليمنى ثمّ مسح الرجل اليسرى بيد اليسرى، بعد از اين كه اين ترتيب را اعتبار كرديم فرقى نمىكند در اين اعتبار ترتيب چه انسان اشتباه كند و به اين ترتيب خلل برساند چه عمداً خلل برساند در ما نحن فيه آن وضوء محكوم است بالنّقص و البطلان، منتهى در موارى كه خلل واقع شده است در ترتيب ما بين بعض اعضاء مىشود او را تدارك بكند در آن وقتى كه مكلّف ملتف شد كه اين خلل واقع شده است و متذكّر شد مىتواند آن خلل را تدارك كند، مثل اين كه يد يسرى را قبل يد يمنى شسته باشد، وقتى كه يد يسرى را شست متذكّر شد كه اشتباه كرده است يا به او فهماندند جاهل بود، فهماندهاند كه غسل يد يمنى معتبر است قبل از يسرى بشود، در ما نحن فيه اين مكلّف برمىگردد و يد يمنايش را مىشوید به قصد الوضوء ثمّ يعيد الغسل على اليسرى، چون كه آن شستن اولى بيخود است، اعاده مىكند غسل را بر يسرى.
اين كه اگر خلل رسيد نسياناً، غفلةً، جهلاً بايد مكلّف تدارك كند به اين معنا دلالت مىكند علاوه بر اين رواياتى كه مىگفت ابدأ به ما بدأ الله ظاهرش اين است كه اين على الاطلاق شرط است، ارشاد است، ابدأ حكم تكليفى نيست، حكم وضعى را بيان مىكند كه بدأ بما بدأ الله شرط است، مقتضاى اطلاق شرطيّت اين است ولو نسيان بكنى، باز ابدأ بما بدأ الله، علاوه بر آن اطلاق شرطيّت در آن روايات دلالت مىكند در ما نحن فيه به اين كه بايد تدارك بشود خلل اگر به فردى رسيد:
مثل اين صحيحه زراره كه در باب 35 از ابواب الوضوء روايت، روايت اولى است.[2] محمد بن الحسن كه شيخ الطّائفه است، باسناده عن الحسين بن سعيد حسين بن سعيد كه از كتاب او نقل مىكند و سند شيخ به كتابه صحيح است حسين بن سعيد اهوازى هم نقل مىكند عن محمد بن ابى عمير اين ابى عمير نقل مىكند از عمر بن اذينه عن زرارة قَالَ: « سُئِلَ أَحَدُهُمَا ع عَنْ رَجُلٍ بَدَأَ بِيَدِهِ قَبْلَ وَجْهِهِ- وَ بِرِجْلَيْهِ قَبْلَ يَدَيْهِ» در وضوء شروع كرد به غسل اليد نه آن غسل يد مستحبى، غسل يدى كه معتبر است در وضوء از مرفق باشد، قبل يديه آن رجلين را مثلاً قبل از يدين مسح كرد، «قَالَ- يَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِهِ وَ لْيُعِدْ مَا (كَانَ)»، يعنى آن خللى كه واقع شده است او را بايد اعاده كند، در ما نحن فيه اين روايت مباركه دلالت مىكند اين خلل عن جهلٍ بوده باشدو عن نسيانٍ و غفلةٍ بوده باشد بايد تدارك بشود.
ولكن در جايى كه انسان غسل يد يسرى را قبل از يمنى شست، در او سه طايفه از روايات وارد است:
طايفه اولى از روايات كه ديروز آن طايفه را بعضش را خوانديم دلالت مىكند مكلّف وقتى كه يد يسرى را قبل اليمنى شست و ملتفت شد برمىگردد يد يمنى را كه نشسته است مىشوید، يد يمنى را اصلا نشسته است مىشوید و بعد يد يسرى را اعاده مىكند، كانّ يد يسرى دو مرتبه شسته مىشود، چون كه دفعه اولیش غَسل باطل بود، يغسل يمنى را بعد آن يسرى را اعاده مىكند، كه دلالت مىكند به اين معنا صحيحه منصور بن حازم كه روايت 2[3] است در اين باب.
و عنه يعنى محمد بن الحسين باسناده عن الحسين بن سعيد، حسين بن سعيد نقل مىكند « عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ فَيَبْدَأُ بِالشِّمَالِ قَبْلَ الْيَمِينِ»-.شروع مىكند به غسل يد يسرى قبل اليمين. «قَالَ يَغْسِلُ الْيَمِينَ وَ يُعِيدُ الْيَسَارَ» اعاده در يسار است، يعنى لازمهاش اين است كه اگر اول دست چپ را شست و بعد دست راست را شست بعد ملتفت شد اينجا ديگر يد يمنى اعاده نمىشود، چون كه يد يمنى شسته شده است، فقط يد يسرى را مىشوید و اعاده مىكند، مىگويد يغسل اليمين و يعيد اليسار، در يسار اعاده مىكند غسل را، و امّا اگر يسار را اول شست و بعد يمين را شست و بعد متوجّه شد، يمين شستن نمىخواهد، در ما نحن فيه يعيد اليسار است، يسار را بايد اعاده كند كه غسل او باطل بوده است. اين يك طايفه از روايات است كه نظير اين است معتبره منصور بن حازم كه ديروز گفتم كه روايت 6 [4]است.
«فِي حَدِيثِ تَقْدِيمِ السَّعْيِ عَلَى الطَّوَافِ قَالَ- أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا غَسَلْتَ شِمَالَكَ قَبْلَ يَمِينِكَ- كَانَ عَلَيْكَ أَنْ تُعِيدَ» عَلَى شِمَالِكَ دست چپ را بايد دومرتبه بشورى والاّ در دست راست چون كه شستهاى ديگر تمام شده است ولو بعد از چپ شسته او غسلش صحيح است، غسل يد يسرى است كه باطل بوده است او را بايد اعاده بكنى، چون كه اگر اعاده كردى غسل يد يسرى را ترتيب حاصل مىشود.
سؤال...؟ آن يسرى را شستن باطل است، يمنى را كه بعد شسته است بعد الوجه يد يمنى را شسته است، آن يسرى باطل بود، بدان جهت يد يسرى را در ما نحن فيه مىشوید و آن وقت وضويش تمام مىشود.
واضحتر از تمام اينها صحيحه على بن جعفر است كه روايت 7 است.[5]
«و بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ أَبِي قَتَادَةَ» دو تا جليل هستند عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَوَضَّأَ وَ نَسِيَ غَسْلَ يَسَارِهِ»- دست چپش را يادش رفت بر اين كه بشوید «فَقَالَ يَغْسِلُ يَسَارَهُ وَحْدَهَا- وَ لَا يُعِيدُ وُضُوءَ شَيْءٍ غَيْرِهَا» ،آنى كه اتيان كرده است آنها اعاده نمىخواهد.
ولكن اين يك دسته از طايفه از روايات است، يك طايفه از روايات اين است اگر اين كار را كرد بايد وضوء را از اول سر بگيرد، وقتى كه اين كار را كرد كه يسار را قبل از يمين شست بايد وضوء را اعاده كند، از اين روايات است روايتى را كه صاحب وسائل در همين باب در روايت 13[6] است.
«وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ» كه محمد بن حسن وليد است استاد مرحوم صدوق است، محمد بن حسن وليد هم نقل مىكند «عَنِ الصَّفَّارِ» از محمد بن حسن صفّار، چون كه محمد بن حسن صفّار مثل سعد بن عبدالله اين از اساتيد محمد بن حسن بن وليد بود رحمة الله عليه، اين صفّار هم نقل مىكند «عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ» كه از اجلاّء است. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ» على بن مهزيار نقل مىكند «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ» ، حسين بن سعيد هم نقل مىكند«عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ» از قاسم بن محمد جوهرى، قاسم بن محمد جوهرى از معاريف است. توثيق خاص ندارد. «عَنْ عَلِيٍّ» اين على بن ابى حمزه است، يادتان باشد، هميشه كه قاسم بن محمد جوهرى حسين بن سعيد از او نقل كند و قاسم بن محمد بعد واقع بشود آن جوهرى است و على هم بعدش على بن ابى حمزه بطائنى است چه تصريح بشود به على بن ابى حمزه، چه عن علىٍّ مثل اين روايت بوده باشد، بدان جهت اين روايت به واسطه على بن ابى حمزه بطائنى ضعيف است من حيث السّند، « قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ بَدَأَ بِالْمَرْوَةِ قَبْلَ الصَّفَا» سؤال كردم از مردى كه شروع كرد در سعى ما بين الصّفا و المروه بايد از صفا شروع كند تا بيايد به مروه، آمدن يك سعى حساب مىشود و برگشتن دومى، رجل بدأ بالمروة قبل الصفا، عكسش كرد، سعيش را از مروه شروع كرد، «قَالَ يُعِيدُ أَ لَا تَرَى- أَنَّهُ لَوْ بَدَأَ بِشِمَالِهِ قَبْلَ يَمِينِهِ فِي الْوُضُوءِ- أَرَادَ أَنْ يُعِيدَ الْوُضُوءَ».اين سعيش را بايد اعاده كند، آنجا مسلّم است كه سعيش را بايد از اول اعاده كند. تو نمی بینی که مكلّف اگر شروع كرد بدأ بشماله به دست چپش قبل یمینه فى الوضوء یعید الوضوء، آنجا كلمه اراده دارد، اراده اشتباه است، غلط است، اراد ان يعيد الوضوء است که اراده ندارد، همان يعيد الوضوء است یعنی بايد اعاده وضوء كند، اين غلط است این نسخه اراد ان یعید الوضوء، بدان جهت در ما نحن فيه ظاهر اين روايت اين است كه ان يعيد الوضوء كسى كه بدأ بشماله قبل يمينه وضوء را بايد از اول سر بگيرد، خوب اين معلوم است بر اين كه در ما نحن فيه ما گفتيم فقط دست چپ را مىشوید و اعاده مىكند، دست راست شسته شده است، دست چپ را دومرتبه مىشوید، اين جور گفتيم، ولی اين مىگويد وضوء را بايد از سر بگيرد، اين طايفه ثانيه است.
سؤال...: شاید مراد از علی علی بن ابی حمزه ثمالی باشد؟ قاسم بن محمد جوهرى در رواياتش تصريح دارد على بن ابى حمزه بطائنى، در بعضى رواياتش تصريح دارد و من هنا ذكرنا اين قاسم بن محمد جوهرى اگر از على نقل كند، اين على بن ابى حمزه بطائنى است.
يك روايت ديگرى در ما نحن فيه هست. آن روايت موثقه سماعه روايت 5 در همين [7] باب است.
باز «محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد «عَنْ عُثْمَانَ» اين عثمان بن عيسى است كه شيخ در عدّه [8]توثيق كرده است. «عَنْ سَمَاعَةَ»، سماعة بن مهران است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ نَسِيَ مَسْحَ رَأْسِهِ أَوْ قَدَمَيْهِ أَوْ شَيْئاً مِنَ الْوُضُوءِ- الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْقُرْآنِ» ، هر كسى ترك بكند شيئى از مسح رأسش يا قدمش را او شيئاً من الوضوء يا غسل يد يمنايش را مثلاً يادش ببرد «كَانَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ الْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ» ، اين بايد وضويش را اعاده كند، يعنى يد يمنى را بشوید ثمّ يسرى را اعاده كند، اين كافى نيست، اين روايت هم كانّ من حيث السّند معتبر است.
ولكن جواب از اين طايفه واضح است، جواب اين است كه امّا اين موثّقه سماعه اين مختص است به صورتى كه موالات فوت شده است، ما كه گفتهايم در طايفه اولى هم بود که برمىگردد يمنى را مىشوید و يسرى را اعاده مىكند، اين با حفظ موالات است، يعنى اعضاء سابقه خشك نشود كه خواهد آمد و امّا اعضاء سابقه اگر خشك شد آن وقت وضوء را بايد از اول اعاده كند، چون كه موالات به هم خورده است، غير از ترتيب موالات شرط آخرى است كه انشاء الله شايد امروز شروع كنيم كه از شرايط صحّت وضوء است، و امّا در جايى كه طول بكشد و جفاف اعضاء سابقى حاصل بشود آن اعاده وضوء است، اين موثّقه سماعه در اين صورت است، يك دفعه ديگر مىخوانم، من نسى مسح رأسه او قدميه او شيئاً من الوضوء الّذى ذكر الله تعالى فى القرآن اصلاً نكرده است شيئى از وضوء را، ترك كرده است، كان عليه اعادة الوضوء و الصّلاة، فرض كرده است امام علیه السلام اين تذكّر بعد از صلاة واقع شده است كه مىفرمايد عليه اعادة الوضوء و الصّلاة اين مختص است به آن صورتى كه موالات فوت شده باشد.
بدان جهت اين شاهد جمع مىشود كه موالات فوت شده است و بايد اعاده كند، ما بين روايت على بن ابى حمزه بطائنى اگر در سندش مناقشه نكرديم و ما بين روايات متقدّمه، روايات متقدمهاى كه مىگفت برمىگردد يمين را مىشوید و شمال را اعاده مىكند يعنى مع عدم فقد الموالات كه اين جور جفاف حاصل نشود و على بن ابی حمزه هم كه مىگويد يعيد الوضوء اين در صورتى است كه جفاف حاصل بشود، بدان جهت ما بين طايفه اولى على كثرتها و وجوهها كما ذكرنا و ما بين روايت على بن ابى حمزه {چونکه اين که معارض نيست، اين شاهد جمع است} و ما بين على بن ابى حمزه على فرض اين كه روايت من حيث السّند تمام بشود، اين روايت جمع مىكند.
عمده طايفه ثالثه است، طايفه ثالثه دلالت مىكند كسى كه يمينش را نشسته است، يسارش را شسته باشد او وقتى كه متذكّر شد بايد يمين را هم دوباره بشوید، اعاده وضوء كند بر يمين ثمّ بر يسار، مثلاً اين كه مىگفتيم اول يسار را شست و بعد يمين را، مىگفتيم كه بعد وقتى كه متوجّه شد فقط يسار را مىشوید، چون كه يمين را شسته است، غسل يمين صحيح است، نه اين روايات مىگويند آن غسل يمينى كه بعد از يسار است او فايده ندارد، يمين و يسار هر دو الغاء مىشوند، دوباره بايد يمين را بشوید، بعد از او دوباره بايد اعاده كند غَسل را، كما اين كه بر يمين اعاده كرد غسل را بر يسار هم اعاده كند.
دلالت مىكند بر اين معنا موثّقه ابى بصير كه روايت 8 است[9] در اين باب.
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ» خالد باشد يا عيسى عيبى ندارد و ابى داود المسترق که ثقه است، همان شاعر معروف است. «وَ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع» به واسطه سماعه كه واقفى است گفتيم موثّقه، «قَالَ: إِنْ نَسِيتَ فَغَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ قَبْلَ وَجْهِكَ- فَأَعِدْ غَسْلَ وَجْهِكَ- ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَيْكَ بَعْدَ الْوَجْهِ» دو دستت را قبل از صورتت شستى، اين در صورت نسيان مىشود، چون كه از واضحات است كه در وضوء بايد اول صورت را شست، «قَالَ: إِنْ نَسِيتَ فَغَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ قَبْلَ وَجْهِكَ- فَأَعِدْ غَسْلَ وَجْهِكَ» غسل وجهت را اعاده بکن «ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَيْكَ بَعْدَ الْوَجْهِ» او محل شاهد نيست، «فَإِنْ بَدَأْتَ بِذِرَاعِكَ الْأَيْسَرِ قَبْلَ الْأَيْمَنِ- فَأَعِدْ غَسْلَ الْأَيْمَنِ ثُمَّ اغْسِلِ الْيَسَار» اعاده كن غسل ايمن را يعنى ايمن را دوباره بشور ثمّ اغسل اليسار يسار را هم بشور «وَ إِنْ نَسِيتَ مَسْحَ رَأْسِكَ حَتَّى تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ- فَامْسَحْ رَأْسَكَ ثُمَّ اغْسِلْ رِجْلَيْكَ» يعنى امسح رجليك غسل به معناى مسح مراد است، يكى اين روايت است.
يكى هم مرسله صدوق است كه آنجا همين جور است كه روايت 10 است در اين باب كه صدوق[10] نقل كرده است «قَالَ رُوِيَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ فِيمَنْ بَدَأَ بِغَسْلِ يَسَارِهِ قَبْلَ يَمِينِهِ- أَنَّهُ يُعِيدُ عَلَى يَمِينِهِ ثُمَّ يُعِيدُ عَلَى يَسَارِهِ» ، هر دو تا را اعاده مىكند.
خوب طايفه اولى صريح هستند كه غسل يد يمنى تكرار نمىخواهد، تكرار در غسل يد يسرى است، بدان جهت غايت الامر اين اعاده را حمل بر استحباب مىكنيم، كما اين كه حمل عليه جماعةٌ من الاصحاب كه گفتهاند اين مستحب است، توى ذهن ما همين جور است و الله العالم، اصل اين نسخهها غلط است، فعُد است يعنى عود كن بر غسل يد يمنى، نه اين كه غسل يد يمنى را، وقتى كه يد يسرى را شستى و يد يمنى را نشسته باشى، برگرد به غسل يد يمنى ثمّ يسرى بعد به او برگرد، اين نسخه اين جور بوده است، مؤيدش همين صدر روايت است که ان نسیت غسل وجهک فغسلت ذراعيك قبل وجهك فاُعِد غسل وجهک، وجه را كه نشسته بود كه اعاده كند، اين عود است، يعن عود بكن به غسل وجه، اگر اَعِد هم بوده باشد، به معنا شستن است نه به معنا دو مرتبه شستن است، در روايت فرض شده بود كه غسل وجه نشده بود، غسل ذراعين شده بود، يا بمعنا عود است، يا بمعنا شستن است، نه اینکه به معناى اين است كه دو دفعه بايد شسته بشود، بدان جهت فتواى بر استحباب هم مناقشه دارد به واسطه اين بيانى كه گفتيم ظاهر روايت اين است كه برگردد آنى كه نشسته بود او را بشوید.
بدان جهت مسأله صاف است كه ترتيب در اجزاء وضوء معتبر است، بلافرقٍ ما بين العمد بحال الذکر والاختيار و حال الغفلة و النّسيان و غير ذلک.
بعد مىماند آنى كه صاحب العروة در مقام در متن عروه ذكر مىفرمايد، مىفرمايد اگر انسان خلل رساند به ترتيبى كه گفتيم به اين ترتيب خلل رساند عمداً، سهواً، جهلاً، نسياناً اگر موالات مفقود شده باشد مثل آن مدلول موثّقه سماعهاى كه گفتيم موالات فوت شده باشد اعضاء وضوء خشكيده باشد كه موالات معنايش اين است كما اين كه خواهيم گفت وضوء را بايد از سر بگيرد، اين را در متن عروه مىگويد، مدلول موثّقه ابى بصير هم هست، مقتضى القاعده هم هست، چون كه موالات شرط وضوء است، موالات نيست، وضوء را بايد اعاده كند، وضوء باطل شده است، ايشان مىفرمايد و كذا بايد وضوء را از اول اعاده كند در صورتى كه موالات فوت نشده است ولكن وضوء را بايد اعاده بكند اذا كان نيّته فاسدةً، در صورتى كه نيّت مكلّف فاسد بشود، نيّت مكلّف فاسد بشود يعنى چه يا صاحب العروة؟ بأن ینوی آنى را كه نيّت كرده است همان باشد كه اتيان كرده است بدون ترتيب اتيان كرد، او را فقط قصد كرده باشد، در اين صورت وضوء باطل است، چون كه نيّتش فاسد است، و امّا اگر نيّتش باطل نبوده باشد برمىگردد تدارك مىكند به آن نحوى كه در اين روايات گفتيم، يعنى يد يمنى را مىشوید و بعد يد يسرى را، چون كه موالات فوت نشده است، كلام واقع مىشود كه ايشان كه مىگويد اذا كان نيتّه فاسدةً يعنى چه؟ درست توجه کنید، در وضوء دو تا نيّت معتبر است:
يكى قصد قربت، چون كه از عبادات است، بايد قصد قربت به نحو عبادت واقع بشود.
ديگرى اين است كه خود وضوء عنوان قصدى است، انسان اگر فكرش در وضوء نيست، اتفاقاً صورتش را مىشوید و بعد دست راستش را و بعد چپش را توى حوض برد، اين فقط براى خنك شدن است، قصد وضوء ندارد، اين وضوء موجود نمىشود، نه از ناحيه اين كه قصد قربت ندارد، از ناحيه اين كه وضوء عنوان قصدى است، چون كه وضوء و غسل عنوان قصدى است عنوان وضوء را قصد نكرده است، در عناوين قصديه علاوه بر قصد قربت انسان بايد خود آن عنوان قصدى را قصد كند، مثلاً كسى خيال مىكند صلاة ظهر سه ركعت است، در جاهاى دوردست زندگى مىكرده است، عالم و نماز خوان كم ديده است، خيال مىكند نماز ظهر سه ركعت است، قصد مىكند بر اين كه من نماز ظهر سه ركعتى را كه خداوند متعال در حق من تشريع كرده است نماز سه ركعتى را كه نماز ظهر است اتيان مىكنم، اين مشغول صلاة شد در ركعت سومى فرض بفرماييد نشست كسى آنجا بود، تازه رفته بود به آن دهات و عالم بود، گفت پا شو يك ركعت ديگر هم بخوان، اين پا شود بخواند نمازش باطل است، فايدهاى ندارد، ولو سلام هنوز نگفته است، براى اين كه عنوان صلاة ظهر را شارع اعتبار كرده است روى اربع ركعات من غير المسافر و به ركعتين من المسافر، آنى را كه شارع صلاة ظهر اعتبار كرده است، اين او را قصد نكرد که اتیان كند، بلکه به شرط لا قصد كرده است، قصد كرده است آن سه ركعت نماز ظهرى را كه ركعت چهارمى ندارد آن نماز ظهر را مىآورد، اين تشريع نشده است، بدان جهت در ما نحن فيه نمازش باطل است، بايد از اول بخواند، چونكه آن صلاة عنوان قصدى است و آنى را كه شارع صلاة ظهر اعتبار كرده است او را قصد نكرده است، شارع به اربع ركعات اعتبار كرده است صلاة ظهر را، شارع به سه ركعت كه اعتبار نكرده است، اعتبار كرده است صلاة ظهر را به اربع ركعات، اینجا هم اين شخص قصد كرده است آن وضويى كه غسل يدينش مقدّم بر غسل وجهش است من آن وضوء را اتيان مىكنم، اين مثل همان صلاة مىشود، اين نيّت مال قصد تقرّب نيست تا كسى حاشيه بزند كه قصد تقرّب عند الجهل از شخص حاصل مىشود يا تشريع در اَجزاء به آن جزئى كه تشريع كرده است به او ضرر مىرساند، اشكال در ناحيه قصد قربت نيست، اشكال در ناحيه اين استكه اين عنوان، عنوان قصدى است و اين عنوان قصدى را اتيان نكرده است، و امّا قصد كند كه نه من آن وضويى كه خدا خواسته است و غسل الوجه و اليدین و مسح الرّأس و الرّجلين است او را من اتيان مىكنم، بعد در مقام عمل اشتباه كرد، يد يسرى را قبل از يمنى شست، اين اشتباه است می دانست ید یمنی قبل ید یسری است، بعد يد يسرى را که تمام كرد گفت من يد يمنى را نشسته بودم، اينجاست كه تدارك مىشود، چون كه محل موالات فوت نشده است و نيّت وضوء حاصل شده است تدارك حاصل مىشود.
دو تا مطلب از مسأله سابق از ما فوت شده بود آن دو تا مطلب را ذكر مىكنم:
يكى اين مسأله[11] بود كه گفتيم عاجز از وضوء بايد نايب بگيرد، كس ديگر به انسان وضوء بدهد، كلام اين است كه صاحب العروة اینجا فرمود كما ذكرنا و ينوى هو يعنى خود عاجز قصد وضوء را مىكند، وظیفه این است که عاجز بايد قصد كند، ما تشبيه كرديم اين را به آن جايى كه انسان در منا داده است سرش را بتراشند يا فرض كنيد گوسفندى را خريده است و داده است آن قصّاب ذبح كند كه آنجا نوشتيم كه آنى كه لازم است نيت كند خود محرم است، محرم بايد قصد كند بر اين كه حلق که از وظايف منا است بعد از رمى و الهدى من آن حلق را اتيان مىكنم، آن حلاق خدا نشناس قصد بكند يا نكند، آنها ملاك نيست، بدان جهت آن كسى كه مسلمان است منتهى ذابح بايد مسلمان باشد مسلمان است او لازم نيست قصد بكند، من بايد قصد كنم كه هدیم را اتيان مىكنم، در ما نحن فيه هم وضوء وظيفه من است، من مكلّف به صلاة هستم، من بايد قصد كنم كه وضوء بالتّسبيب موجود مىكنم، وضوء مباشرى ولو او شرط است، عند عدم التمکن شارع وضوء تسبيبى را شرط قرار داده است، وضوء تسبيبى را موجود مىكنم، بدان جهت نتيجه اين حرف عبارت از اين است كه لازم نيست انسان يك شخصى را دعوت كند كه به اين وضوء بدهد كه نيت بلد باشد، بالغ باشد، عاقل باشد، نه يك بچّه كوچك است، مىگويد بچّه بيا اين صورت مرا اين جور كه مىگويم بشور، يا دست راستم را بشور، بعد مىگويد دست چپم را بشور، وضوء حاصل مىشود، چرا؟ چون كه وضوء تسبيبى حاصل شده است،
سؤال...؟ عرض مىكنم بر اين كه بنا بر اين كه وضوء تسبيبى وظيفه من بوده باشد من بايد قصد بكنم، مثل حلق است}، ولكن اين در صورتى است كه ما بگوييم وضوء تسبيبى على القاعده است كه مثل حلق و ذبح است، آنجا همين جور است، مقتضايش اين است، بچّه هم مىتواند وضوء بدهد براى انسان، نيّت را بايد خود انسان بكند، و امّا اگر گفتيم على القاعده تمام نيست كما اين كه گفتيم على القاعده تمام نيست بلکه روى روايات است، روايات در صورتى است كه امام علیه السلام مىفرمايد بر اين كه حمّلونى فغسّلونى، غسل را اضافه مىدهد به آنها، يعنى آنها قاصد بودند غسل جنابت را، بدان جهت بناءً بر اين امام علیه السلام خودش هم قاصد بود كه به غلمانش امر كرد حمّلونى فغسّلونى، ولكن فرض اين است كه آنها هم غسل را قصد كردهاند امام هم قصد كرده است، يا در روايات تيمم فرمود الا یمموه چرا آنهايى كه براى عاجز غسل دادند چرا تيمم ندادند به اين شخص مجدور ومحروق كه اين را كشتند شفاء العیّ السوال دوای عیّ سؤال است، اين در ما نحن فيه آنها تيمم را داده بودند، بالغ بودند، قاصد تيمم بودند، بدان جهت در ما نحن فيه مقتضاى اين روايات اين است علاوه بر اين كه خودش قصد مىكند وضوء را كه در مورد این غسل جنابت مسلّم است در مورد آن تيمم هم بعيد نيست كه اين جور باشد بردن براى تيمم دادن يعنى آن وقتى كه شخص خودش بگويد من جنب هستم، بدان جهت در ما نحن فيه كه هست نه او بايد بالغ بوده باشد و خودش قاصد بوده باشد، او هم بايد قصد كند، بدان جهت اگر على القاعده بود آن جوری بود، ولكن وضوء مثل صام و صلّى است، كسى كه از طرف شخصى حج اتيان مىكند بايد قاصد حج باشد، آن شخصى كه اين را فرستاده است قصد او كافى نيست، چون كه نيابت در اينها على القاعده نيست، نيابت در اينها در فعلى است كه لا یسند الاّ الى المباشر آن موردى كه تعبّد وارد شده است اقتصار مىكنيم، اين مطلب اولى است.
امّا مطلب ثانيهاى [12]كه بحث مىشود صاحب عروه فرمود كه ولو پول هم بخواهد آن شخص مىگويد من بيايم دستهايت را وضوء مىدهم ولكن اجرت مىخواهم، اینجا فرمود كه ولو اجرت بخواهد بايد بدهد، ولو مع الاجرة، خوب اين توى ذهن مىآيد بر اين كه چرا اين اجرت را بدهد، مطلبى فرمودهاند، آن مطلب عبارت از اين است كه فرمودهاند بنا بر اين كه وضوء تسبيبى مثل حلق و ذبح بوده باشد، اجرت دادن على القاعده است، چون كه خداوند متعال به تمام مكلفين خطاب مىكند «اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهكم و ايديكم»، آنها كه قدرت بر مباشرت دارند خودشان بشورند، آنهايى كه عاجز هستند، آنها بالتّسبيب بشویند، خوب وقتى كه بالتّسبيب شستند، بالتّسبيب شستن عملى است كه عرفاً محترم است، اجرت دارد، اين چون كه اين جور است خداوند متعال كه مىگويد وضوء بالتّسبيب بگيريد يعنى پول هم بدهيد، اين امر به اعطاى اجرت است، چون كه اين فعل فعلى است كه قيمت دارد و اجرت دارد، بايد اجرتش را داد.
و امّا اگر گفتيم نه اين وضوء نيابتى كه غيرِ انسان وضوء مىدهد انسان را اين على القاعده نيست، بلکه اين از اجماع و از اين چند تا روايت استفاده شده است، خوب اگر آنها بوده باشد ملتزم مىشويم كه آن مورد، مورد وجوب آن جايى است كه ضرر مالى نداشته باشد، مستلزم اجرت نباشد، حضرت به غلمانش فرمود، آن هم به شخصى گفته بود، صحبت اجرت نبود، قدر متيقّن آنى كه استفاده مىشود از اينها حتّى اجماع قدر متيقّن صورت عدم الضّرر است، و امّا عند الضرر نمىشود، اين فرمايش را فرمودهاند ببينيد تمام است يا ناتمام نتوانستيم ناتمام ماند كه مثل مطلب كه خودش ناتمام است انشاء الله فردا.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص235.
[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سُئِلَ أَحَدُهُمَا ع عَنْ رَجُلٍ بَدَأَ بِيَدِهِ قَبْلَ وَجْهِهِ- وَ بِرِجْلَيْهِ قَبْلَ يَدَيْهِ قَالَ- يَبْدَأُ بِمَا بَدَأَ اللَّهُ بِهِ وَ لْيُعِدْ مَا (كَانَ)؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص450.
[3] وَ [محمد بن الحسن باسناده] عَنْهُ (حسين بن سعيد) عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَوَضَّأُ فَيَبْدَأُ بِالشِّمَالِ قَبْلَ الْيَمِينِ- قَالَ يَغْسِلُ الْيَمِينَ وَ يُعِيدُ الْيَسَارَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص451.
[4] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ تَقْدِيمِ السَّعْيِ عَلَى الطَّوَافِ قَالَ- أَ لَا تَرَى أَنَّكَ إِذَا غَسَلْتَ شِمَالَكَ قَبْلَ يَمِينِكَ- كَانَ عَلَيْكَ أَنْ تُعِيدَ عَلَى شِمَالِكَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص451.
[5] وَ [محمد بن الحسن] بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَوَضَّأَ وَ نَسِيَ غَسْلَ يَسَارِهِ- فَقَالَ يَغْسِلُ يَسَارَهُ وَحْدَهَا- وَ لَا يُعِيدُ وُضُوءَ شَيْءٍ غَيْرِهَا؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص452.
[6] وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ بَدَأَ بِالْمَرْوَةِ قَبْلَ الصَّفَا- قَالَ يُعِيدُ أَ لَا تَرَى- أَنَّهُ لَوْ بَدَأَ بِشِمَالِهِ قَبْلَ يَمِينِهِ فِي الْوُضُوءِ- أَرَادَ أَنْ يُعِيدَ الْوُضُوءَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص453.
[7] وَ [محمد بن الحسن باسناده] عَنْهُ (حسين بن سعيد) عَنْ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ نَسِيَ مَسْحَ رَأْسِهِ أَوْ قَدَمَيْهِ أَوْ شَيْئاً مِنَ الْوُضُوءِ- الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي الْقُرْآنِ- كَانَ عَلَيْهِ إِعَادَةُ الْوُضُوءِ وَ الصَّلَاةِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص451.
[8] و لأجل ما قلناه عملت الطائفة بأخبار الفطحية مثل عبد اللَّه بن بكير و غيره، و أخبار الواقفة مثل سماعة بن مهران، و علي بن أبي حمزة و عثمان بن عيسى ، و من بعد هؤلاء بما رواه بنو فضال، و بنو سماعة، و الطاطريون و غيرهم فيما لم يكن عندهم فيه خلاف؛ محمد بن الحسن طوسی، عدة الاصول، ( قم، محمد تقي علاقبنديان، چ1، ت1417ق)،ج1، ص150.
[9] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ نَسِيتَ فَغَسَلْتَ ذِرَاعَيْكَ قَبْلَ وَجْهِكَ- فَأَعِدْ غَسْلَ وَجْهِكَ- ثُمَّ اغْسِلْ ذِرَاعَيْكَ بَعْدَ الْوَجْهِ- فَإِنْ بَدَأْتَ بِذِرَاعِكَ الْأَيْسَرِ قَبْلَ الْأَيْمَنِ- فَأَعِدْ غَسْلَ الْأَيْمَنِ ثُمَّ اغْسِلِ الْيَسَارَ- وَ إِنْ نَسِيتَ مَسْحَ رَأْسِكَ حَتَّى تَغْسِلَ رِجْلَيْكَ- فَامْسَحْ رَأْسَكَ ثُمَّ اغْسِلْ رِجْلَيْكَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص452.
[10] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ رُوِيَ فِي حَدِيثٍ آخَرَ فِيمَنْ بَدَأَ بِغَسْلِ يَسَارِهِ قَبْلَ يَمِينِهِ- أَنَّهُ يُعِيدُ عَلَى يَمِينِهِ ثُمَّ يُعِيدُ عَلَى يَسَارِهِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص453.
[11] مربوط به شرط نهم وضو (مباشرت) و دروس قبل است.
[12] اين مسأله هم مربوط به شرط نهم (مباشرت در افعال وضو) است.