درس هفتصد و بیست و دوم

کارهايی بر جنب حرام است

مسألة1:« من نام في أحد المسجدين و احتلم أو أجنب فيهما‌أو في الخارج و دخل فيهما عمدا أو سهوا أو جهلا وجب عليه التيمم للخروج إلا أن يكون زمان الخروج أقصر من المكث للتيمم فيخرج من غير تيمم أو كان زمان الغسل فيهما مساويا أو أقل من زمان التيمم فيغتسل حينئذ و كذا حال الحائض و النفساء‌«.[1]

حکم کسی که در مسجد الحرام يا مسجد النبی جنب شود يا جنب داخل شود

بعد از اينكه ايشان و غير ايشان از فقهاء فرموده‏اند جنب و حائض نمى‏توانند داخل بشوند به مسجدين، مسجد الحرام و مسجد النبى صلی الله علیه وآله وسلّم حتى به نحو اجتياز، و قد ذكرنا كه اگر دليل در مشاهد مشرفه تمام بود مقتضايش اين بود بر اينكه مشاهد مشرفه هم مثل مسجدين هستند، چونكه عمده دليل در مشاهد مشرفه اگر تمام مى‏شد روايت بيوت الانبياء بود، و بيوت الانبيائى كه هست آنجا جنب داخل نمى‏شود، اما تعلم انّ الجنب لا يدخل بيوت الانبياء ولو بنحو الاجتياز، داخل مى‏شد بيوت انبياء آن وقت هم اگر مشاهد را بيوت انبياء مى‏گرفتیم که گفتيم در اين حرف است، ديگر آن امامزاده‏ها را نمى‏گيرد، آنها بيوت انبياء صدق نمى‏كند.

خلاصة الكلام، بعد از اينكه گفتيم در مسجدين حتى اجتياز جنبا جايز نيست، ايشان در مسئله اولى مى‏فرمايد اگر شخصى جنب بشود در احد المسجدين، چه جنابتش بالاحتلام بوده باشد، چه جنابتش به غير الاحتلام بوده باشد، مثلا كسى غافل بود مثلا در مسجد الحرام با زنش مجامعت كرد، و جنب شد، يا فرض بفرماييد در خارج جنب بود ولكن جنابتش يادش رفته بود، داخل مسجد الحرام يا مسجد النبى شد، ايشان مى‏فرمايد اين شخص بايد تيمم بكند و خارج بشود يتيمم يخرج، اين وجوب التيمم مختص به صورت احتلام فى المسجد نيست، حكم جنبى است كه توسط فى المسجد، عصيانا او بغير عصيان، كسى كه توسطَ فى المسجدین جنبا حكمش عبارت از اين است.

اولا كلام در ما نحن فيه واقع مى‏شود در اين امرى كه در اين مسئله ذكر مى‏كند، ولكن در اين مسئله دو امر ديگر هم علاوه مى‏كند و آن دو امر ديگر عبارت از اين است، مى‏فرمايد اين وجوب التيمم در يك صورت استثناء مى‏شود و آن صورت عبارت از اين است كه شخص اگر تيمم نكند زودتر خارج مى‏شود، اگر تيمم بكند مكثش در مسجد بيشتر مى‏شود، اگر تيمم بكند و خارج بشود فرض كنيد دو دقيقه بايد مكث كند جنبا فى المسجد و اما اگر بخواهد تيمم نكند يك دقيقه فقط مكث می كند جنبا، دو دقيقه بايد مكث كند در مسجد تا تيمم كند در يك جائی، يك دقيقه هم خروجش مى‏كشد مى‏شود سه دقيقه، و اما اگر بخواهد بدون تيمم خارج بشود يك‏ دقيقه يا دو دقيقه طول مى‏كشد كه برود بيرون، ايشان مى‏فرمايد اگر زمان الخروج اقصر شد كوتاهتر شد از تمام تيمم ثم الخروج و زمان تيمم ثم الخروج اطول شد از زمان خروج در اين صورت خرَجَ بلا تيمم، تيمم لزومى ندارد بايد خارج بشود، اين يك امر دوم.

 امر سومى كه در اين مسئله اولى مى‏گويد بر اينكه اگر در ما نحن فيه كه تيمم مى‏كند خارج بشود غسل كردن در مسجد ممكن بشود، و غسل كردن در مسجد زمانش كوتاه‏تر از تيمم بشود يا به قدر تيمم بشود، تيمم بكند دو دقيقه طول مى‏كشد، غسل هم بكند دو دقيقه طول مى‏كشد، چونكه حوضى درست كرده‏اند مى‏پرد در آن حوض، به يك غسل ارتماسى غسل مى‏كند و خارج مى‏شود، يک دقيقه طول مى‏كشد يا دو دقيقه، مساوى با تيمم است، مى‏فرمايد اگر زمان الغسل مساوى با تيمم شد فضلا از اينكه اقل بوده باشد بايد غسل كند تيمم نمى‏شود، اين سه امرى است كه در اين مسئله ذكر مى‏فرمايد ايشان.

وجوب تيمم کسی که در مسجدين جنب شود يا جنب داخل شود

كلام ما فعلا در امر اول است، امر اول عبارت از اين است كه اين حكم مال مطلق الجنب است، آن جنبى كه توسط فى المسجدين، مسجد الحرام او مسجد النبى، حكم مطلق متوسط است، فرقى نمى‏كند جنابتش بالاحتلام باشد يا به غير احتلام باشد، از خارج بيايد در مسجد جنبا توسط، يا در خود مسجد جنب بشود.

ادله و مستندات

 ولكن شما مى‏دانيد كه دليل اين مسئله تيمم صحيحه ابى حمزه ثمالى [2]بود، در باب پانزده از ابواب الجنابة روايت ششمى بود:

صحيحه ابی حمزه ثمالی

«و باسناد الشيخ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ الكاتب ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ»، ابى حمزه ثمالى است كه عبد الله بن سنان نقل مى‏كند. «قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا كَانَ الرَّجُلُ نَائِماً فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَوْ مَسْجِدِ الرَّسُولِ ص فَاحْتَلَمَ» محتلم شد، خواب ديد «فَأَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَلْيَتَيَمَّمْ» اصابت كرد به او جنابتى تيمم بكند، «وَ لَا يَمُرَّ فِي الْمَسْجِدِ إِلَّا مُتَيَمِّماً» مرور نكند در اين مسجد الاّ متيمما.

شما مى‏دانيد اين صحيحه ولو وارد شده است در كسى كه اجنب بالاحتلام فى المسجد الحرام الاّ انه تعدى مى‏شود به آن كسى كه جنب بشود به غيرالاحتلام، يا نه در خارج محتلم بشود، ولكن توسط فى المسجد، چرا؟ چونكه امام عليه السلام كه اين احتلام را فرض فرمود، چونكه در مسجد الحرام جنابت بالاحتلام از مسلمان فرض نمى‏شود، چونكه نمى‏شود اين عمل را مرتكب شد در مسجد الحرام، آنى كه موجب مى‏شود در مسجد الحرام، آنى كه در مسجد الحرام متصور است عادتا احتلام است، چونكه نوم امر عادى است، آنهايى كه در زمان حج مشرف مى‏شوند مى‏بينند بر اينكه مردم مى‏خوابند، خصوصا فی ذلك الزمان، الآن يك جاهاى ديگرى هم درست كرده‏اند كه احتياج به خوابيدن در مسجد نيست، ولكن در زمان سابق اينجور بود، مسجد بود آنجا مى‏خوابيدند در مسجد الحرام يا مسجد النبى صلی الله علیه وآله وسلّم، بدان جهت در ما نحن فيه اين به جهت اين است كه اين احتلام است كه فرض مى‏شود در مسجدين، شاهد اين است كه فرمود اصابته جنابة، امام عليه السلام فرمود پس اگر جنب شد، پس معلوم مى‏شود كه اين حكم مال جنابت در مسجد است، جنابتى كه شخصى كه جنابت پيدا كند در مسجد اين حكم مال او است، فاصابته جنابة، اين حكم جنابت است، اين فاء تفریع است اگر اينجور بود كه من نام فى المسجد فاحتلم و صار جنبا، كسى مى‏گفت كه اين مال احتلام است، جنب شده است، فاء است، توجه كنيد چقدر فرق پيدا مى‏كند، من احتلم فى المسجد فاصابته جنابة، اين حكم مال اصابت جنابت است، متفاهم عرفى در جايى كه فاء گفته شد اين است كه آن نوم به جهت اين است كه جنابت در مسجد به غير الاحتلام نمى‏شود عادتا، اين حكم مال جنابت است، منتهى جنابتى كه در مسجد حادث بشود، بدان جهت آن كسى كه در بيرون جنب بود آمد در مسجد عصيانا او تيمم بكند تا اينجا او را نمى‏گيرد، اما بعد يك حكم ديگر را كه فرمود فاصابته جنابة فليتيمم و لا يمرّ فى المسجد الاّ متيمما معلوم شد كه اين حكم جنب است، مطلق الجنب كه روايات گفت كه در مسجد نمى‏تواند مرور كند، مرورى كه يعنى داخل بشود، اين روايت مى‏گويد كه اگر داخل شد، نمى‏تواند مرور بكند حتى بعد الدخول، نمى‏تواند بعد الدخول هم، او مى‏گفت دخول جايز نيست ولو اجتيازا و مرورا، اين روايت دلالت مى‏كند كه جنب در مسجد الحرام بدون تيمم نمى‏تواند مرور كند، در جايى كه اين مرور مما لابد منه باشد، چونكه توسط فى المسجد، الآن آمده است در مسجد جنب است و آن هم كه در ما نحن فيه اينجور است، آنجا محتلم شده است، چونكه ناچار است از مسجد مرور كند، بدان جهت اين روايت مباركه ما بعدش ظاهرش اين است كه حكم جنب را مى‏گويد مطلق الجنب را كه در مسجد نمى‏تواند مرور بكند، يعنى مرور، مرورى كه اضطرار دارد والاّ مرور اختيارى با تيمم جايز نيست، تيمم بگيرد وارد مسجد بشود، تيمم فقط براى دخول لمسجد خواهد آمد، اين بعد از اينكه مضطر شد به مرور، چونكه داخل شده است و متوسط فى المسجد است اين شخص بدون تيمم نمى‏تواند مرور كند، بدان جهت اين حكمش درست مى‏شود، حكم اولش كه فرقى نيست محتلم بشود يا جنابتش به وجه ديگر بالدخول بوده باشد، جنابت، جنابتى باشد كه حادث در مسجد شده‏ است، يا نه در خارج بوده است نسیانا عصیانا يا غفلتا داخل شده است بعد بايد خارج بشود بايد اين شخص تيمم بكند، اين حكم اولى صاف است اشكالى در اين نيست، به اين تقريرى كه عرض كردم كه فاء را با واو جدا كرديم و حكم جنب را گفتيم ظاهرش و لا يمر الجنب فى المسجد جنبا، آن حكم را بيان مى‏فرمايد، بدان جهت فی المسجدین آن حکم را می فرماید آن حكم تمام مى‏شود.پ

حکم جنب داخل مسجدين با فرض طولانی بودن زمان تييم از خروج

اما مطلب دومى، اين است كه اگر زمان تيمم اطول شد از زمان خروج، آنجا تيمم نمى‏خواهد بايد خارج بشود، ما يك چيزى هم علاوه مى‏كنيم، مى‏گوييم زمان تيمم اگر مساوى شد با زمان الخروج، يا زمان تيمم اطول شد فرقى نمى‏كند، زمان تيمم اطول بشود يا زمان تيمم مساوى بشود با زمان خروج، بايد خارج بشود بلا تيمم.

و الوجه فى ذلك اين است، آنى كه در اين روايت مباركه ذكر شده است مرور در مسجد جنبا است، آن خروج از مسجدى كه احتياج به مرور ندارد سابقا گفتيم اين روايت اصلا او را نمى‏گيرد، آنى كه اصلا پشت در است پايش را بگذارد مى‏رود بيرون، پايش را بگذارد بیرون بلند كند پاى ديگر را خروج است، مرور نيست، مرور صدق نمى‏كند، اين محل كلام نيست، اينجا محل كلام در اين مسئله اين است كه نه بالاخره بايد در مسجد مرور بكند، جنبا بايد مرور بكند اگر تيمم نكند، تيمم بكند جنبا مرور نمى‏كند، ولكن اگر تيمم بكند سه دقيقه بايد مكث كند تا در عرض اين سه دقيقه تيمم را موجود كند، خوب اين را مى‏دانيد تيمم تا مادامى كه تمام نشده است، طهارت نمى‏شود، پس اين شخص تا مادامى كه تيمم را تمام نكرده است كه سه دقيقه طول مى‏كشد در آن وقت مكث كرده است در مسجد جنبا، و قد ذكرنا فیما تقدم، مكث بقائى كه بايستد در مسجد، مرور نكند بايستد يا بنشيند يا برود در مسجد الحرام راه برود هر دو حرام هستند جنبا، حتى گفتيم كه اين كه بايد خارج بشود اين به جهت اقل محذور است، چونكه اين مقدار را مضطر است، اين مكث مرورى را مضطر است، مكث بقائى که بنشيند او را كه مضطر نيست، پس در ما نحن فيه تا مادامى كه آن سه دقيقه تمام نشده است، تيمم تمام نشده است، مكث كرده است در مسجد جنبا، در مسجد جنبا مكث كرده است، اگر دو دقيقه تيمم نمى‏گرفت، دو دقيقه هم بعد از آن بايد برود تا به بيرون برسد دو دقيقه بايد مرور كند، اگر اين تيمم نمى‏كرد دو دقيقه مكث لابد منه است، اما دقيقه سومى اضطرار ندارد در مسجد بماند، اين شخص مضطر است، تيمم بكند بايد سه دقيقه بماند، خوب در صورتى كه خارج بشود دو دقيقه مكث مى‏كند جنبا، و من المعلوم شارع اين تيمم را تشريع كرده است به جهت اينكه نظر دارد بر اينكه چونكه مكث مرورى مكث زيادى است در مسجد جنبا بدان جهت فرموده است تيمم بكن اين مرور كه طول مى‏كشد مرورش جنبا نبوده باشد، يعنى به‏ عبارة اخرى اين صحيحه مباركه ناظر است به آنجايى كه مرور در مسجد اطول زمانا بوده باشد از زمان تيمم، آنجا را مى‏فرمايد تيمم كن، چونكه در تيمم بايد مكث كند، آن مكث هم جنبا است، پس چونكه آن مكث نسبت به مكث مرورى كمتر است امر به تيمم كرده است، وقتى كه فرض كرديم در فرض غير متعارف كه زمان تيمم اطول است از زمان الخروج چونكه نزديك در است دو قدم بردارد بيرون مى‏رود، زمان خروج اكثر است، اين معنا را اين روايت مباركه نمى‏گيرد اين تيمم را، آن وقتى كه زمان خروج اكثر است و طولانى‏تر است از زمان تيمم آنجا امر مى‏فرمايد به تيمم، و اما در جايى كه زمان تيمم طولانى‏تر شد يا مساوى با زمان خروج شد نه اينجا تيمم نيست، اين داخل در مدلول روايت نيست، بدان جهت در ما نحن فيه بايد زود خارج بشود، چرا؟ چونكه مفروض اين است كه در ما نحن فيه زمان تيمم دو دقيقه است، زمان خروج هم دو دقيقه است، اگر تيمم بكند يك دقيقه بيشتر بايد مكث كند، خود مكث در مسجد حرام است، بدان جهت در ما نحن فيه شارع نظر دارد به آنجاهايى كه مكث بیشتر است از زمان تيمم، آنجا مى‏فرمايد تيمم بكن، مساوى را يا آنجايى را كه زمان تيمم اكثر است از زمان خروج او را نمى‏گيرد.

 سؤال...؟ نه او را مى‏گوييم نه اين را مى‏گوييم، مى‏گوييم امام عليه السلام به آن فرض متعارف حكم فرموده است، آن فرض متعارف اين است كه زمان تيمم از زمان مرور کمتر مى‏شود، چونكه دم در كه نمى‏خوابد، اينكه لا يمرّ فى المسجد جنبا يك مرور حساب كرده است، خود مرور هم به معنا اجتياز است، از ديگر خارج بشود كما ذكرنا، خود اجتياز را فرض كرده است، در فرض اجتيازى كه عادتا همين جور است، يعنى فرض متعارفش اين است زمان تيمم اقصر مى‏شود از زمان خروج اينجا فرموده است كه تيمم بكند، و اما اين فرضى كه غير متعارف است و فرض نادرى است مى‏گوييم اين فرض را امام عليه السلام فرض نفرموده است، نه دقت نظر نعوذ بالله نكرده است، بلکه به آن كه متعارف در خارج است حكم او را فرموده است نه آن حكم فرضى كه غير متعارف است.

حکم جنب داخل مسجدين با فرض مساوی بودن زمان تييم وخروج

از اينجا معلوم شد مسئله غسل و تيمم، اگر فرض كرديم غسل و تيمم زمانش يكى هستند، فرض كرديم اگر ممكن بوده باشد، سابقا گفتيم در روايت فرض شده است عدم امكان غسل، كما هو المفروض در مسجدين، آن زمان اينجور بود، و اما اگر فرض كرديم غسل ممكن شد و غسل زمانش مساوى با زمان تيمم شد يا كمتر شد، بايد غسل بكند، چرا؟ چونكه در اذهان متشرعه مغروس است كه تيمم طهارت اضطرارى است، آن وقتى به او نوبت مى‏رسد كه متمكن از طهارت مائيه نبوده باشد و اگر اين شخص متمكن از طهارت مائيه است كه حقيقتا به اغتسال از جنابت خارج مى‏شود، انشاء الله خواهد آمد شخصى كه متيمم است تيمم مى‏كند ولو تيممش اگر تيمم مشروع باشد حدث ندارد، ولكن جنابش مترتفع نمى‏شود، هو جنبٌ غير محدث، جنبى است كه تيمم كرده است غير محدث است، مى‏تواند آن چيزهايى كه در او طهارت شرط است در او اتيان كند، ولكن جنابت مرتفع نمى‏شود، براى اينكه جنابت اگر مرتفع بشود بعد از پيدا كردن آب چرا غسل كند؟ چونكه تازه جنب كه نشده است، اسباب جنب منحصر بود به دخول حشفه و احتلام، اينكه نكرده است، آنى كه هست مرتفع شده است، اينجور نيست، مستفاد از ادله هم اين است که به تيمم حدث مرتفع مى‏شود ولكن اعتبار جنابت باقى است، بدان جهت در ما نحن فيه آن وقتى با تيمم اعتبار طهارت مى‏شود كه انسان فاقد الماء باشد، مغروس در اذهان متشرعه است، خوب اگر زمان غسل با زمان تيمم مساوى است يا زمان غسل كمتر است اين عدم تمكن از طهارت مائيه در حقش نيست، متمكن است از طهارت مائيه، چونكه متمكن است نوبت به تيمم نمى‏رسد، ولكن اگر زمان غسل بيشتر بود، زمان تيمم كمتر بود، چونكه گفتيم تا مادامى كه تمام نشده است تيمم تمام نشده است محدث است، مكث در مسجد کرده است جنبا، چونكه زمان غسل بيشتر است و اضطرار ندارد آن زمان بيشتر را جنبا مكث كند، ادله تيمم مى‏گويد كه آن دقيقه سوم و زمان سوم را تو مضطر نيستى بر اينكه جنبا درك بكنى، چونكه نمى‏توانى در آن دقيقه سوم هم طهارت مائيه داشته باشى فليتمم، تيمم بكن، آن عيبى ندارد، و اما در صورتى كه زمان غسل با زمان تيمم مساوى بشود يا كمتر بشود نوبت به تيمم نمى‏رسد، هذا كله فى هذه المسأله، كه مسئله اوليه است.

سؤال...؟ نه! وقتى كه مشروعيت تيمم ثابت نشد بايد خارج بشود، چونكه مكثش مكث جنب است.

 سؤال...؟ ما الآن همين جور مى‏دانيم كه اگر بخواهيم برويم در حمام غسل كنيم بياييم مسجد اين بيشتر است زمانش از اينكه تيمم كنيم همين جا به ديوار، سنگ است مى‏شود تيمم كرد به اين، اين فكر نمى‏خواهد، امام عليه السلام هم آن فرض را فرض فرموده است كه فكر نمى‏خواهد، غسل كردن زمانش بيشتر است بايد برود منزل، تيمم و تراب در مسجد موجود است چونكه مسجد تراب بود، هر دو مسجد تراب بود، رمل ريز بود، كما اينكه تا اين اواخر مانده بود در بعضى جاها، اين بدان جهت همانجا خاك بود اينجور بود يا سنگ بود، به سنگ هم مى‏شود تيمم كرد، چونكه همين سنگهاى معمولى بود، مى‏شود تيمم كرد، اين فرض‏ معمولى را امام عليه السلام فرض فرموده است و جوابش را فرموده است، اما ما بقى فروض بايد على القواعد مشى‏ بشود، و مفروض اين است كه اضطرارى ندارد در زمان زايد جنبا بماند بايد خارج بشود، در جايى كه زمان غسل كمتر شد، بايد غسل كند تا خارج بشود، به غير جنبٍ مرور كند، اما اگر زمانى بوده باشد كه تيمم با خروج مساوى باشد يا اقل بوده باشد، تيمم دليلى بر مشروعيت تيمم نداريم، حتى با زمانى كه با زمان خروج مساوى است، دليل نداريم، چونكه كه گفتيم اين روايت به جهت آن مرور كثير را تصحيح مى‏كند كه جنبا نباشد، روايت صورتش اين صورت است، درآن صورت بايد خارج بشود، اين مقدار را مضطر است بيشتر از اين مضطر نيست.

 سؤال...؟ امام عليه السلام اين احكام را تدريجا فرموده است و خودش هم همه را به آن فقهاء درجه اول نفرموده است، اين احكام را به طور متعارف فرموده است كه متعارف الناس بشنوند و بفهمند، به تدريج وقتى كه مجموع اينها رسيد آن احكام فروض دقيقه‏اى كه از جمع كردن اين ادله فرض مى‏شود حكم آنها را هم ربّ حامل فقه الی من هو افقه تشخيص بدهد، بدان جهت از اين روايت فقط حكم فرض متعارف است، ولكن وقتى كه فقيه ادله ديگر را ملاحظه كرد كه لا يدخل الجنب مسدیين را و از آن طرف ملاحظه كرد كه تيمم بعد التمام و غسل بعد التمام طهارت است و تيمم طهارت عند الاضطرار و عدم تمكن از طهارت مائيه است، اين مجموع وقتى كه به فقيه رسيد، اينها را جلوى هم گذاشت، پيش هم گذاشت، جمع كرد اين نتيجه‏اى كه مى‏گيرد كه در عروه فرموده است.

بدان جهت در ما نحن فيه مى‏ماند امر رابعى كه در مسئله ايشان فرموده است، آن امر رابع اين است كه اين حرفى كه گفتيم اين در حائض و نفساء هم مى‏آيد، اگر فرض كنيد زنى حائض بود و متوسط در مسجد الحرام يا مسجد النبى بود، يا نفاس داشت متوسط بود او بايد تيمم بكند و خارج بشود.

همانندی حائض نفساء در حکم ياد شده با جنب

عرض مى‏كنم بر اينكه توسط حائض در مسجدين دو جور فرض مى‏شود، يك وقت اين است كه حائض دم ندارد دمش نقاء پيدا كرده است، ولكن غسل نكرده است داخل مسجد شد، اشتباها زنی نقاء حاصل شده بود يادش رفت كه بايد غسل بكند، داخل مسجد شد، به مسجد كه رسيد به سرش زد كه واى، واى من چه كردهم غسل نكرده داخل اين مسجد شده‏ام، كلام اين است كه اين زن بايد تيمم بكند خارج بشود كه حال نقائش است، اگر غسل بكند طاهر مى‏شود، تارة در اين اتفاق مى‏افتد و هكذا نفساء، يك وقت اين است كه نه زنى است با شوهرش خوابيده بود، زن از خواب بلند شد ديد كه خيس است، عادتش شده است اصابته الحيض است به‏ نحوى كه غسل بكند پاك نمى‏شود، تيمم بكند پاك نمى‏شود حدث مرتفع نمی شود در حالی که دمش مستقر است، در آن صورت اولى كه دم نيست در حال نقاء است ولكن اگر تيمم بكند يا غسل بكند طاهر مى‏شود آنجا همینجور است كه ايشان فرموده است در عروه که حائض لاحق مى‏شود به جنب. چرا؟ سرّش اين است، ولو در بعضى روايات وارد شده است كه همان احتلامى كه در مرد فرض شد در زن هم حائض بشود حكم همان است، ولكن آن روايت چونكه من حيث السند ضعيف است ما به او تمسك نمى‏كنيم، او قابل اعتماد نيست، آن روايت مرفوعه محمد اين يحيى العطار است كه روايت سومى است[3] در همان باب پانزده:

مرفوعه ابی حمزه ثمالی

«و عن محمد بن يحيى، رفعه عن ابى حمزة»، يعنى از ابى حمزه ثمالى نقل مى‏كند محمد بن يحيى العطار، مرفوعه می شود دیگر، آنجا «قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا كَانَ الرَّجُلُ نَائِماً فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَوْ مَسْجِدِ الرَّسُولِ ص فَاحْتَلَمَ فَأَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَلْيَتَيَمَّمْ وَ لَا يَمُرَّ فِي الْمَسْجِدِ إِلَّا‌‌ مُتَيَمِّماً حَتَّى يَخْرُجَ مِنْهُ ثُمَّ يَغْتَسِلَ» تا آخر مى‏گويد: «وَ كَذَلِكَ الْحَائِضُ إِذَا أَصَابَهَا الْحَيْضُ تَفْعَلُ كَذَلِكَ وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَمُرَّا فِي سَائِرِ الْمَسَاجِدِ وَ لَا يَجْلِسَانِ فِيهَا» همين جور است حائضى كه هست اذا اصابها الحيض تفعل کذلک، خوب معلوم است بر اينكه خود اين حائض همان دم را مى‏گويد، ذات دم كه اينجور شد آن يكى به طريق اولى مى‏شود كه دم تمام شده است ولكن نقاء حاصل شده است، ولكن روايت من حيث السند ضعيف است، و اين روايت را كه روايت ابى حمزه ثمالى است ما تمسك كرديم آن روايت شيخ بود كه از محمد بن على بن محبوب محمد بن على بن يحيى نقل كرده بود سند داشت و او اين ذيل را ندارد که و كذلك الحائض، از اين جهت نيست، بلكه به جهت اين است كه مستفاد از روايات اين است اين احكامى كه ذكر شد که جنب نمى‏تواند مسّ كتابت بكند، جنب نمى‏تواند مسّ اسم الله بكند، جنب نمى‏تواند عزائم را بخواند، جنب نمى‏تواند به مساجد داخل بشود ظاهر روايات اين است كه حائض با جنب در تمام اين احكام شريك است، اين حكم مال خصوص جنابت نيست، مال آن حدث اکبر که حيض بوده باشد هم هست، يعنى مستفاد از اين روايات اين است كه حائض با جنب فرقى ندارد، از كجا مى‏گوييم كه اين جنب با حائض هيچ فرقى ندارد.

صحيحه حريز

دليلش صحيحه حريز است ديروز خواندم، در صحيحه حريز اين بود، روايت دهمى بود[4] « وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالا قُلْنَا لَهُ الْحَائِضُ وَ الْجُنُبُ يَدْخُلَانِ الْمَسْجِدَ أَمْ لَا قَالَ الْحَائِضُ وَ الْجُنُبُ لَا يَدْخُلَانِ الْمَسْجِدَ إِلَّا مُجْتَازَيْنِ»- آنها از دو تا سوال کردند که نظرشان این بود که هر دو يكى است، در نظر سائلها اين بود كه اينها حکمشان يكى است، امام عليه السلام هم هر دو تا را جمع كرد در جواب، فرمود «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ وَ لا جُنُباً إِلّا عابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا»،[5] خوب این تعلیل آیه جنب را می گیرد غیر جنب را که نمی گیرد، اینکه امام علیه السلام در حكم جنب كه معلل است، در اين حكم معلل حائض را منضم به جنب كرد اين ظاهرش اين است كه در این احکام فرقى ما بين حائض و جنب نيست، همانی که در ارتکاز سائلین بود که این احکام مال هر دوتاست.

همسان بودن نفساء با حائض در احکام

اما نفساء که نفاسش قطع شده از روایات متعدده ای که امسال عمر وفا کند روایاتش را می خوانیم از آن روایات فهمیده می شود که نفساء حکم حائض را دارد. حائض هر حکمی را دارد در محرمات نفساء هم همان را دارد، بلکه از برخی روایات استفاده می شود کما اینکه بعضی استفاده کرده اند که نفاس همکان حیض است همان دم حیض است که حبس شده بود بعد از ولادت بقیه اش رها می شود، بدان جهت نفساء لاحق به حائض است اما نفسائی که غسل و تیمم بکند متطهر می شود این را لاحق می کند امام علیه السلام که فرمود حائض به جنب منضم است یکی از احکام جنب این است که غسل بکند یا تیمم بکند پاک می شود حائض هم همین جور می شود در این حکم خروج، اما حائض و نفسائی که هنوز دم دارند داخل مسجد شده یا در مسجد حیض دیده این باید زود بیرون برود و اینها به جنب لاحق نمی شوند، چون جنب جنبی بود که اگر غسل می کرد یا تیمم می کرد متطهر می شد حدث رفع می شد وقتی که مرأة ذات الدم است و نقاء حاصل نشده است یا نفساء نقاء حاصل نشده دمش خارج می شود او غسل و تیمم کردنش هیچ اثری ندارد چون حدث رفع نمی شود و باید زود خارج شود.

لذا عبارت عروة باید تقیید شود که و کذلک الحائض و النفساء اذا کان ذلک بعد نقاء الدم، اما قبل از نقاء دم حکم این طور نیست.

حکم دخول جنب در مساجد خراب و مفتوح العنوة

مسأله 2: «لا فرق في حرمة دخول الجنب في المساجد بين المعمور منها و الخراب‌و إن لم يصل فيه أحد و لم يبق آثار مسجديته نعم في مساجد الأراضي المفتوحة عنوة إذا ذهب‌العروة الوثقى ‌آثار المسجدية بالمرة يمكن القول بخروجها عنها لأنها تابعة لآثارها و بنائها‌«.[6]

بعد ایشان در مساله دیگر می گوید این احکامی را که گفتیم جنب نمی تواند داخل مس جد بشود فرقی نمی کند مسجد آباد بشود مثل این مسجد یا مسجد مخروبه ای باشد فرقی نمی کند، چون هر دو مسجد است و به هر دو مسجد صدق می کند، منتهی ایشان یک چیزی در عبارت عروة می گوید، می گوید اگر به جوری خراب شده که هیچ کس که در او نماز نمی خواند بماند بلکه حتی آثار مسجدیت بکلیت هم از او رفته است باز جنب نمی تواند داخل شود، مثل اینکه مسجدی بود مخروبه بود یک سیل مفصلی آمد تمام آثار این خرابه را از بین برد الآن تبدیل به زمین شده و علف روئیده و گوسفندان می ایند علفهای آن را می خورند ایشان می گوید باز هم جنب نمی تواند داخل آن شود مثلا اگر چوپان جنب باشد نمی تواند داخل آن مکث کند، زیرا احکام مسجد بارمی شود.

عرض می کنم اگر این آثار به کلی رفته باشد و مسجد عنوان دیگری پیدا کرده باشد که مرأی شده باشد یا نهر شده باشد یا جاده شده باشد، کان مسجدا ولی الآن جاده یا نهر است، اگر این باشد داخل شدن جنبا و مکث حرمتی ندارد، زیرا ظاهر موضوع و حکم در روایات عنوان مسجد فعلی بود که حال مکث یا عبور جنب مسجد باشد، ولی در صورتی که صدق کند که فعلا مسجد نیست بلکه کان مسجدا در این صورت مورد روایات نیست و عیبی ندارد، و فرقی هم نمی کند که مساجد مساجدی باشد که در اراضی مفتوحة عنوة که مسلمین است باشد یا مساجدی باشد که در املاک شخصی درست شده است که ملک مسلمین نیست، کلام تتمه ای دارد انشاء الله فردا.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص286.

[2] وَ [محمد بن الحسن] بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا كَانَ الرَّجُلُ نَائِماً فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَوْ مَسْجِدِ الرَّسُولِ ص فَاحْتَلَمَ فَأَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَلْيَتَيَمَّمْ وَ لَا يَمُرَّ فِي الْمَسْجِدِ إِلَّا مُتَيَمِّماً وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَمُرَّ فِي سَائِرِ الْمَسَاجِدِ وَ لَا يَجْلِسْ فِي شَيْ‌ءٍ مِنَ الْمَسَاجِدِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص206.

[3] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى رَفَعَهُ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع إِذَا كَانَ الرَّجُلُ نَائِماً فِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَوْ مَسْجِدِ الرَّسُولِ ص فَاحْتَلَمَ فَأَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَلْيَتَيَمَّمْ وَ لَا يَمُرَّ فِي الْمَسْجِدِ إِلَّا‌‌ مُتَيَمِّماً حَتَّى يَخْرُجَ مِنْهُ ثُمَّ يَغْتَسِلَ وَ كَذَلِكَ الْحَائِضُ إِذَا أَصَابَهَا الْحَيْضُ تَفْعَلُ كَذَلِكَ وَ لَا بَأْسَ أَنْ يَمُرَّا فِي سَائِرِ الْمَسَاجِدِ وَ لَا يَجْلِسَانِ فِيهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص205-206.

[4] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص207.

[5] سوره نساء(4)، آيه 43.

[6] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص287.