درس هفتصد و سی و چهارم

احکام غسل جنابت

«و له كيفيتان، الأولى الترتيب و هو أن يغسل الرأس و الرقبة أولا ثمَّ الطرف الأيمن من البدن ثمَّ الطرف الأيسر و الأحوط أن يغسل النصف الأيمن من الرقبة ثانيا مع الأيمن و النصف الأيسر مع الأيسر و السرة و العورة يغسل نصفهما الأيمن مع الأيمن و نصفهما الأيسر مع الأيسر و الأولى أن يغسل تمامهما مع كل من الطرفين و الترتيب المذكور شرط واقعي فلو عكس و لو جهلا أو سهوا بطل و لا يجب البدأة بالأعلى في كل عضو و لا الأعلى فالأعلى و لا الموالاة العرفية بمعنى التتابع و لا بمعنى عدم الجفاف فلو غسل رأسه و رقبته في أول النهار و الأيمن في وسطه و الأيسر في آخره صح و كذا لا يجب الموالاة في أجزاء عضو واحد و لو تذكر بعد الغسل ترك جزء من أحد الأعضاء رجع و غسل ذلك الجزء فإن كان في الأيسر كفاه ذلك و إن كان في الرأس أو الأيمن وجب غسل‌ ‌الباقي على الترتيب و لو اشتبه ذلك الجزء وجب غسل تمام المحتملات مع مراعاة الترتيب».[1]

ادامه بحث روايات دال بر عدم ترتيب ميان سر و بدن در غسل جنابت

عرض كرديم كلام در غسل الجنابة در مقاماتى هست، مقام اول اين بود كه ما بين غسل الرأس و الرقبة و ساير الجسد ترتيبى هست كه مكلف بايد اول سر و گردن را بشويد بعد ساير الجسد را بشويد. كلام در اين مقام بود. رواياتى كه از آن روايات استفاده اين ترتيب مى‏شود كه التزم به المشهور بلكه گفته شده است مخالفى در مسئله نيست. بعد از اينكه آن عبارتى كه از صدوق نقل كرديم كه در آخر كلامش فرموده بود، مخالف در مسئله حساب نمى‏شود، آيا اينجور است كه رأس و رقبه جلوتر از جسد شسته مى‏شود؟ رواياتى كه دلالت مى‏كرد بر اين معنا دو طايفه بود، طايفه اولى را عرض كرديم كه مى‏فرمود: «صب الماء على الجسد» بعد از فراغ از صبه على الرأس است، به ثم تعبير فرموده بود در اين روايات. طايفه ثانيه هم رواياتى بود كه مى‏گفت كسى كه ساير الجسد را بشويد ولكن رأس را نشويد ثم بدا كه رأس را بشويد بايد غسل را اعاده كند. يعنى دوباره بعد از غسل الرأس بدن را بشويد.

 عرض مى‏كنم در مقابل اين دو طايفه از روايات در ما نحن فيه دو وجه ديگرى هست كه آن دو وجه منافات دارد با اعتبار ترتيب ما بين الرأس و غسل ساير الجسد:

يكى از اين دو وجه اين است كه در اين روايات كه در مقام وارد شده است ظاهر بعضى‏ها نفى الترتيب است، كه ما بين غسل الرأس و ساير الجسد ترتيبى نيست، يكى از اين روايات صحيحه زراره است که وارد شده بود در باب بيست و شش از ابواب الجنابة، روايت پنجمى بود[2] كه به او خيلى تمسك مى‏كرديم:

صحيحه زراره

«محمد بن الحسن باسناده عن حسين بن سعيد عن ابن ابى عمير عن عمر بن اذينه عن زراره، قال سألت اباعبد الله عليه السلام عن غسل الجنابة الى ان قال، ثم تغسل جسدك من لدن قرنك الى قدمك»، بعد از اينكه اين كارها را كردى دستها و فرج و اينها را شستى «تغسل جسدك من لدن قرنك الى قدمك»، امام نفرمود «ثم تغسل رأسك ثم تغسل ساير جسدك»، اين را نفرمود، مطلقا فرمود كه بعد از اينها نوبت به شستن تمام البدن است من القرن الى القدم، مقتضايش اين است كه ترتيبى نيست.

سؤال...؟، يعنى همه‏اش را به يك دفعه شستن، يك دفعه شسته است. من لدن شروعش از آنجا است. فرض كنيد از رقبه يك مقدارى ماند يا از سر يك مقدارى ماند، گوشهايش ماند. آنجايى كه ظاهر حساب مى‏شود. ولكن آب به قدم رسيد. چونكه ترتيب در غسل از اعلى فالاعلى شرط نيست، اگر يك دفعه شستن كافى بشود عيبى ندارد، بعد اين گوشش را مى‏شويد. غسَلَ من قرنه الى قدمه، چونكه در غُسل الاعلى فالاعلى شرط نيست، چونكه آب را كه مى‏ريزد. آب در بعضى جاهاى بدن نمى‏خورد كه رد بشود، مى‏افتد پايين، شكمش جلو است به شكم مى‏ريزد، به سينه نمى‏ريزد. بعد سينه را بشويد عيبى ندارد. گفتيم با همان آب يا آب ديگر سينه را بشويد عيبى ندارد، شكم شسته شده است. اگر ترتيب ما بين الرأس و الرقبة و ساير الجسد معتبر نباشد موقع ريختن پشت گردن آب نخورد خشك ماند ولكن جلو بدن خيس شد، بدن که شسته شده است برمى‏گردد آن پشت رقبه‏اش را مى‏شويد، اما اگر ترتيب معتبر باشد آن شستن بدن فایده ندارد، بايد سر و گردن را تمام كند بعد از او شروع‏ كند به غسل البدن، اين صحيحه مباركه ظاهرش منافات بر اين دارد، مى‏گويد بر اينكه بعد از اين بدنش را يعنى از قرن الى القدم مى‏شويد خودش هم تحديد مغسول است، نه تحديد غسل، تارة تحديد، تحديد غسل مى‏شود، مى‏گويد از اينجا شروع كن تا آنجا بشوی، مثل اينكه مى‏گوييم از مرفق تا سر انگشتان بايد شسته بشود، يك وقت تحديد مال مغسول است، اين مسجد را از اينجا تا آن ستون پنجمى بشوی، اين معنايش اين نيست كه از اينجا شروع كن، نه اين من تحديد مغسول است، ظاهر صحيحه علاوه بر اینكه من قرنک الى قدمك تحديد مغسول است كه همه جسد بايد شسته بشود دلالتى به كيفت غسل ندارد، يعنى از طرف پا شروع كنی بشویی عيبى ندارد، چونكه تحديد مغسول است، علاوه بر اين اگر تحديد غسل هم بوده باشد در غسل رواياتش خواهد آمد كه از اعلى فالاعلى شرط نيست، روى اين حساب شروع كردن غسل هم از سر بوده باشد لازمه‏اش اين است كه اگر پشت گردن خشك ماند ولو ديد كه آب نرسيد ولكن آب به ساير البدن ريخت آن ساير بدن شسته شده است، برمى‏گردد آنجا را مى‏شويد چونكه الاعلى فالاعلى شرط نيست، وقتى كه در ما نحن فيه، روايات تصریح خواهد كرد در باب غسل كه الاعلى فالاعلى شرط نيست، اگر جزء پايين‏تر شسته شد بعد مى‏توانى جزء بالا كه خشك مانده است را بشویی، مى‏آيد مسئله‏اش، رواياتش هم مى‏آيد، روى اين حساب اگر ترتيب ما بين غسل الرأس و الرقبة و ساير الجسد معتبر باشد تا مادامى كه غسل الرأس و الرقبة تمام نشده است شروع به غسل ساير جسد نمى‏شود کرد، و اين صحيحه مباركه اين را دلالت ندارد، چه من و الى را تحديد مغسول بگيريم كه ظاهرش است، چه تحديد غسل بگيريم كه غسل بايد از سر شروع بشود، اين دلالت به اين ترتیب نمى‏كند كه بدن بايد بعد از تمام شدن رأس و رقبه شسته بشود، روى اين اساس، اين صحيحه مباركه نفى اين ترتيبی را كه مشهور اعتبار كرده‏اند می کند.

صحيحه بزنطی

 و مثل اوست صحیحه بزنطی، كه روايت ششمى [3]است:

«محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد، عن احمد بن محمد»، اين احمد بن محمدى كه حسين بن سعيد از او نقل مى‏كند اين احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطى است، احمد بن محمد بن عيسى راوى از حسين بن سعيد است. مروى حسين بن سعيد واقع نمى‏شود، بدان جهت صاحب وسائل تفسير مى‏كند، «عنه» يعنى عن حسين بن سعيد، «عن احمد بن ابى نصر» اين تفسير از صاحب وسائل است، که درست هم تفسير مى‏كند. «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فَقَالَ تَغْسِلُ يَدَكَ الْيُمْنَى مِنَ الْمِرْفَقَيْنِ إِلَى أَصَابِعِكَ» ِتا مى‏رسد به اينجا كه، «ثُمَّ أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ وَ لَا وُضُوءَ فِيه» ، بعد از آن آب را به سر و جسدت بريز، يعنى به آن ريختن بشوی، آن وقت ماء قليل بود خواهيم گفت، سطلى يا كاسه‏اى يا انائى كه پر از آب است از سر تا بدن بريز، ثم افض على رأسك و جسدك بعد هم مى‏فرمايد و لا وضوء فيه، در غسل جنابت وضوء نيست، مثل ساير اغسال نيست، همين غسل كافى است، اين هم اين روايت كه دلالتش اوضح‏ است از آن صحيحه.

 سؤال...؟ اطلاقش اين است كه بريز، بر سر و جسدت بريز، بريز يعنى با آن ريختن غسل حاصل مى‏شود. يعنى غسل كن با او، با آن ريختنى كه به سر و جسد مى‏رسد غسل حاصل مى‏شود، اين معنايش عبارت از اين است كه گفتم در گردنش اگر جاى خشكى ماند كه آب به آنجا ريخته نشد، ولكن به بدن ريخته شد، بدن شسته شده است، بعد آن پشت گردن را بشوی، اين مقتضايش اين است كه ترتيب را نفى مى‏كند اين روايت، وقتى كه ترتيب را نفى كرد از صحيحه زراره‏ اوضح‏ است، چونكه آنجا نداشت كه افض الماء من رأسك، بلکه داشت تغسل من رأسك، آنجا مى‏گفتيم كه من براى موضع غسل است تحديدش، غسل هم باشد مبداء غسل را مى‏گويد، ترتيب را ديگر نمى‏گويد ما بين بدن و رأس، ولكن اين ريختن آب است، انسان اگر آب را بر سر و جسدش بريزد، مقداري از جسد شسته مى‏شود، وقتى كه شسته شد ممكن است يك مقدارى از رأسى كه هست از گردن شسته نشود، كما اينكه عادتا هم همين جور است، يك مقدارى از پشت گوش مى‏ماند که بعد او را مى‏شويد، اين نفى ترتيب را مى‏كند.

صحيحه حکم بن حکيم

و مثل اين است صحيحه حكم بن حكيم، صحيحه حكم بن حكيم هم روايت هفتمى[4] است:

«محمد بن الحسن عن الحسين بن سعيد عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَكَمِ بْنِ حُكَيْمٍ» از اجلاء است. «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِفَقَالَ أَفِضْ عَلَى‌ كَفِّكَ الْيُمْنَى مِنَ الْمَاءِ فَاغْسِلْهَا ثُمَّ اغْسِلْ مَا أَصَابَ جَسَدَكَ مِنْ أَذًى» كه اين آداب را دارد ،«ثم» دارد « ثُمَّ اغْسِلْ فَرْجَكَ وَ أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ فَاغْتَسِلْ »، آب را به سر و گردن بريز و غسل بكن، اين نفى ترتيب را مى‏كند.

پس وجه اول در ما نحن فيه اين است كه اين رواياتى در مقام داریم كه آن روايات دلالت مى‏كند بر اينكه ترتيب شرط نيست.

پاسخ داده شده به استدلال به روايات نفی ترتيب

خوب جواب گفته شده است از اين وجه استدلال، گفته شده است كه دلالت اين روايات بر نفى الترتيب بالاطلاق است. امام عليه السلام فرمود: «ثم افض الماء على رأسك و جسدك»، نفرمود «على رأسك ثم جسدك»، ثم را نفرمود، تقييد نكرد، افاضه را مطلق گذاشت، يا در صحيحه زراره «ثم تغسل من قرنك الى قدمك» تقييد نفرمود كه «ثم اغسل من قرنك الى جسدك ثم من جسدك الى قدمك»، تقييد نفرمود به اين ترتيب، اين غايت الامر این است كه اين روايات اطلاق دارد، و مقتضاى اطلاقشان ترتيب را نفى مى‏كند. هم شامل مى‏شوند آنجايى كه غسل رأس و گردن قبل بوده باشد بدن بعد، هم شامل مى‏شوند آنجايى كه رأس و گردن و بدن با هم شسته بشود، اطلاق دارد.

 بدان جهت در ما نحن فيه اين روايات نفى ترتيب را بالاطلاق مى‏كنند. خوب گفته شده است كه مقيد دارد اين اطلاق، مقيد آن رواياتى است كه ديروز خوانديم. آن طايفه اولى و ثانيه، طايفه ثانيه را هم خدشه بكنيد طايفه اولى هست كه آنها ثم داشتند، كه اول بر سرت بريز، بعد بر جانبينت آب را بريز، ثم دلالت بر ترتيب مى‏كرد، و اين روایات ترتيب را نفى مى‏كند که به اطلاق نفى مى‏كند رفع ید از اطلاقش مى‏كنيم، و به عبارت اخرى در ما نحن فيه مثل ساير موارد اطلاق و ترتيب است، كما اينكه در ساير موارد به خطاب و مقيد از اطلاق و مطلق رفع ید مى‏كنيم در ما نحن فيه هم از اطلاق مطلق به آن روايات رفع ید مى‏كنيم، آن روايات يكى صحيحه محمد بن مسلم بود كه آنجا داشت بر اينكه: ثم تغسل فرجک تا می رسد ثم تصب على رأسك ثلاثا ثم تصب على ساير جسدك مرتين، آنجا اين ثم بود، و هكذا در آن روايت ديگر هم همين جور بود، ثم صب على رأسه ثلاث اکف ثم صب علی منکبه الایمن مرتين و على منكبه الایسر مرتین، اين روايات دلالت مى‏كند بر ترتيب.

مناقشه نبودن مورد از موارد اطلاق و تقييد

 ممكن است كسى مناقشه كند و به ذهنش بيايد كه اين مورد از موارد اطلاق و تقييد نيست، چرا؟ چونكه كما اينكه انشاء الله خواهيم خواند و ديروز هم اشاره كرديم در اين روايات امام عليه السلام آداب غُسل را هم بيان كرده است كه اين است كه این است که تبدأ بکفیک فتغسلهما ثم تغسل فرجك ولو پاك بوده باشد، آداب هستند، كسى بگويد اين روايات كه مى‏گويد صب بكن كه به سرت سه دفعه دو دفعه آب بريز بعد به جسدت آب بريز اين نمى‏گويد که اول كه به سر ريختى بايد غسل رأس تمام بشود بعد به يمين و يسارت آب بريز، روايت به اينها دلالت ندارد، روايت شامل مى‏شود که انسان يك كاسه آب به سر بريزد يك كاسه هم طرف راست بريزد قبل از اينكه سر را بشويد، آب به تمامى رأس و اينها نرسيده است، يك كاسه به طرف راست، يك كاسه به طرف چپ، اين روايت شامل مى‏شود، اين هم از آداب غُسل است، از مستحبات غسل اين است كه انسان موقع غسل كردن مثل ساير آداب يك آبى به سر بريزد يك آبى روى اینجانب آبى هم روى آن جانب، اين مستحب است، سرّش هم اين است كه آب بعد كه مى‏خواهد بدن را بشويد آسان مى‏شود، چونكه بدن تَر شده است، بگذارد يكى را بخوانم، ثم تصب على رأسك ثلاثا ثم تصب على ساير جسدك مرتين، آن ديگرى هم دارد صبّ على رأسه ثلاث اکف، ثم صب على منكب الایمن مرتين و على منکبه الایسر مرتين، اين آداب است، اين ربطى ندارد به غسل كردن، اما غسل كردن همان است كه تغسل من قرنك الى قدمك، همان است كه امام در آن صحيحه بزنطى فرمود، ثم افض على رأسك و جسدك.

شما اگر بخواهيد ببنيد كه اين شبهه چه جور قوى است ملاحظه كنيد موثقه سماعه را كه ديروز ذكر مى‏كرديم دليل بر ترتيب، در موثقه سماعه كه روايت هشتمى[5] است:

موثقه سماعه

«محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد، عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا أَصَابَ الرَّجُلَ جَنَابَةٌ فَأَرَادَ الْغُسْلَ فَلْيُفْرِغْ عَلَى كَفَّيْهِ وَ لْيَغْسِلْهُمَا دُونَ الْمِرْفَقِ» از مرفق بشويد، آداب است، «ثُمَّ يُدْخِلُ يَدَهُ فِي إِنَائِهِ ثُمَّ يَغْسِلُ فَرْجَهُ» ، ولو پاك باشد از آداب است، «ثُمَّ لْيَصُبَّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِلْ‌ءَ كَفَّيْهِ ثُمَّ يَضْرِبُ بِكَفٍّ مِنْ مَاءٍ عَلَى صَدْرِهِ وَ كَفٍّ بَيْنَ كَتِفَيْهِ ثُمَّ يُفِيضُ الْمَاءَ عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ» آب را بريزد بر جسدش همه اش، جسد يعنى سر را هم مى‏گيرد، بعد از اينكه اين آب را به سر ريخت، نمى‏دانم به آن بدن ريخت، ماء را بر تمام جسدش بريزد، «فَمَا انْتَضَحَ مِنْ مَائِهِ فِي إِنَائِهِ بَعْدَ مَا صَنَعَ مَا وَصَفْتُ فَلَا بَأْسَ»، به كل جسد اين آب را بريزد.

پس اين رواياتى كه در آنها لفظ ثم بود، اينها دليل بر ترتيب نمى‏شود، محتمل است در اين روايات اين صب از آداب غسل بشود، اما غسل شستن تمام بدن است از سر تا پا، ولو اين شستن در يك دفعه بوده باشد، يعنى در يك آب ريختن بوده باشد كه تمام بدن شسته بشود، اين شبهه، اين است، چونكه در روايات ثم اين شبهه هست بدان جهت اينها نمى‏تواند روايات ثم اطلاقات اين روايات را تقييد كند، اين شبهه جوابش چيست؟

پاسخ مناقشه

مى‏گوييم جوابش را، نه اين درست نيست. چرا؟ چونكه در صحيحه زراره قرينه قطعيه‏اى هست كه آن قرينه اين است كه آن صب خودش غسل است، نه اينكه از آداب غسل است، آن صبى كه على رأس فرموده است ثم على اليمين ثم على اليسار فرموده است يا ثم على الجسد فرموده است، اين صب، صب غسل جنابتى است، نه از آداب و مقدمات غسل است، آن قرينه چيست؟ نگاه كنيد روايت را بخوانم:

 در آن صحيحه محمد بن مسلم[6] اينجور دارد كه «تَصُبُّ عَلَى سَائِرِ جَسَدِكَ مَرَّتَيْنِ فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ طَهُرَ» اين صبى كه كردى ماء هر قدر جارى شد آن غسلش تمام شده است، اين صب خودش غسل است، پس ثم دلالت مى‏كند اين صبى كه غسل است، اين صب غسلى كه بايد جريان ماء در تمام بدن بشود، اين صبى كه جريان بر تمام الرأس و الرقبة تمام شد آن وقت صب على الجانبين على سائر الجسد، و هكذا در صحيحه زراره[7] دومى، «إِنْ لَمْ يَكُنْ أَصَابَ كَفَّهُ شَيْ‌ءٌ غَمَسَهَا فِي الْمَاءِ ثُمَّ بَدَأَ بِفَرْجِهِ فَأَنْقَاهُ بِثَلَاثِ غُرَفٍ- ثُمَّ صَبَّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ أَكُفٍّ- ثُمَّ صَبَّ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ مَرَّتَيْنِ وَ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْسَرِ مَرَّتَيْنِ- فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ أَجْزَأَهُ»، همين صبى كه شد، صبّ، صبّ غسلى است، آن مقدارى كه جارى شد غسل تمام شد، اين معنايش اين است كه همان صب غسل است، پس صبى كه مال غسل البدن است اين بعد از صبّ غسلى بايد صورت بگيرد، بدين جهت اين دو تا صحيحه قرينه مى‏شود اين جسد را كه ثم يفيض الماء على جسده كله در موثقه سماعه حمل بكنيم به آن معناى دومى كه ديروز گفتيم که جسد در مقابل رأس اطلاق مى‏شود، مى‏گويد سرش را برده‏اند جسدش مانده است، جسد معناى دومى‏اش عبارت است از بدن در مقابل رأس و رقبه، يا تمام رقبه يا بعض الرقبة، اينكه مى‏فرمايد يفيض الماء على جسده كله اين حمل مى‏شود به جسد به آن معنا، بدان جهت اين شبهه‏اى كه در اين مقام بود اين شبهه دفع شد.

شبهه تسهيل

لکن يك شبهه ديگرى هم در مقام باقى ماند، و آن شبهه ديگر عبارت از اين است كه اين خيلى به ذهن اين شبهه قوى مى‏آيد، و آن اين است كه مفروض در اين روايات اغتسال به ماء القليل است، چونكه به ماء قليل شسته مى‏شود که کفّ دارد، و بما اينكه آب را ريختن از سر به دو كف به تمام بدن نمى‏رسد، امام فرموده است به سرت بريز بعد فرموده است كه به طرف راستت بريز و به طرف چپت بريز، نه اينكه اينجور ريختن شرط در غسل است، شرط در غسل شستن تمام بدن است، اينكه امام عليه السلام در ما نحن فيه اينجور فرموده است اين تسهيلا است، تسهيلا لغسل جميع البدن‏ است نه اينكه اينجور شستن مدخليتى دارد.

پاسخ شبهه

اين شبهه را هم جواب مى‏دهيم، مى‏گوييم راست است اين غسل به ماء قليل است و سه دفعه ريختن به واسطه ماء قليل بودن است كما سيأتى، خودمان اقرار خواهيم كرد كه سه دفعه ريختن، سه تكه كردن بدن را به واسطه اين است كه ماء، ماء قليل است، الاّ انه مع ذلك اين ثم نمى‏خواست، مى‏گفت بر اينكه تصب الماء على رأسك و على جانبيك با واو عطف تمام مى‏شد، ثم نمى‏خواست، اين ظاهر ثم اين است كه اين مدخليت دارد، و الاّ اگر براى تسهيل البدن بود، يك چيزى گفتم اگر يادتان بماند و آن اين است كه اگر ما ترتيب ما بين يسار و يمين را منكر خواهيم شد چونكه در يمين و يسار ثم نيست، واو است، ثم تصب على يمينك و يسراك، واو عطف است، يمينك مرة و على يسراك مرتين، او به جهت تسهيل غسل است، واو، واو جمع است ترتيب ندارد، ولكن در رأس و جسد ثم دارد، ببينيد صحیحه را، مى‏گويد سألته عن الرجل تا مى‏فرمايد بر اينكه صبّ على رأسه ثلاث اکف ثم صبّ على منكبه الايمن، اين ريختن به منكب الايمن و على منكب الايسر مرتين، ديگر آن على منكب الايسر ثم ندارد، اين ولو تسهیلا سه جزء شده است ولكن تعبير به ثمّ كردن و اين ثم را ما بين يمين و يسار حذف كردن اين دليل بر اين است كه این صب كه با آن غسل مى‏شود بايد جلوتر بشود، بدان جهت است ما ملتزم مى‏شويم كه مقتضاى جمع ما بين الادله أخذ كردن به ظهور ثم است و رفع ید كردن از اطلاقات روايات متقدمه است، نتيجه‏اش التزام به ترتيب است ما بين غسل الرأس و ساير الجسد.

طائفه چهارم: روايات وارد در ارتباط با ام اسماعيل

و اما اينكه در ما نحن فيه وجه ثانى ای است كه به آن وجه ثانى ربما شخصى ممكن است مناقشه كند در لزوم به ترتيب، آن وجه ثانى روايتى است كه در آن قضيه‏اى كه‏ ام اسماعيل با امام صادق سلام الله عليه در راه مكه كه براى احرام مهيا مى‏شدند در آن قضيه نقل شده است و حاصل آن قضيه اين است كه خدمت شما عرض مى‏كنم، اينجور نقل كرده است هشام بن سالم آن قضيه را، در باب بيست و هشت روايت چهارمى[8] است:

صحيحه هشام بن سالم

و باسناد الشيخ عن الحسين بن سعيد از ابى عمير عن هشام بن سالم قال: «كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِيمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ- وَ مَعَهُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ» با او ما در اسماعيل كه عيال امام عليه السلام بود، «فَأَصَابَ مِنْ جَارِيَةٍ لَهُ» امام عليه السلام را آن جاريه‏اى كه بود با او در آنجا جماعى صورت داده بود، «فَأَمَرَهَا فَغَسَلَتْ جَسَدَهَا وَ تَرَكَتْ رَأْسَهَا» امام عليه السلام آنجا امر كرده بود كه جسدت را بشوی سرت را بگذار، چونكه ام اسماعيل است ملتفت مى‏شود كه تو كارى كرده‏اى. بگذار سرت بماند بعد. بعد مى‏شويى سرت را.

استدلال شده است به واسطه اين صحيحه كه من حيث السند هم صحيح است استدلال شده است كه ترتيب معتبر نيست. چونكه روايت صحيحه دارد بر اينكه امام صادق سلام الله عليه اينجور فرموده است.

ديدگاه مرحوم شيخ الطائفة در ارتباط با صحيحه مزبور

 شيخ قدس الله نفسه الشريف وقتى كه اين را در تهذيب نقل مى‏كند مى‏گويد اينكه امام فرموده است بر اينكه جسد را بشوی سرت را بگذار اين اشتباه از راوى است. چونكه اين هشام بن حكم كه اين قضيه را از امام صادق سلام الله عليه نقل مى‏كند اين قضيه به هشام بن حكم به واسطه محمد بن مسلم رسيده است، خود هشام بن حكم حاضر در اين قضيه نبود، و خود هشام بن حكم اين قضيه را كه نقل مى‏كند از آن محمد بن مسلم نقل مى‏كند در آنجا عكس اين را دارد كه امام فرمود سرت را بشوی بدنت بماند براى بعد، كه آن هم روايتى است در روايت يك از ابواب بيست [9]و نه:

صحيحه محمد بن مسلم

«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فُسْطَاطَهُ» به خيمه‏اش وارد شدند كه اين قضيه را نقل مى‏كند، پس در اصل اين روايت كه به واسطه محمد بن مسلم به هشام بن الحكم رسيده است كه در آن فسطاط محمد بن مسلم وارد شده بود و قضيه را مطلع شده بود كه امام فرموده بود كه اينجور گفته‏اند، آنجا دارد كه گفته‏ام به او كه سرت را بشوی و بدنت را نشور بگذار براى بعد، كه سر شستن عيبى ندارد، محذورى ندارد، به اين ام اسماعيل هم خيلى برنمى‏خورد. اين قضيه اينجور بود، شيخ فرموده است اين وهم است از راوى كه از هشام بن الحكم اينجور نقل كرده است. خوب اگر وهم بوده باشد فبها، معلوم است اشتباه است، وهم نباشد مشتبه الوهم است، چونكه نمى‏شود تأييد كرد كه نقل صحيح او است، افرض نه مردد است، نقل صحيح اين باشد که از محمد بن مسلم از محمد بن مسلم نقل كردن را در اين روايت ذكر كرده است هشام يا آن يكى باشد كه در آن سندى كه هست، محمد بن مسلم را ذكر نكرده است با وجود اينكه، واقعه، واقعه خاصه‏اى استکه محمد بن مسلم بود در واقعه، كما اين كه اين نقل دارد كه روايت اولى در باب بیست ونه بود، و محمد بن مسلم مطلع شده است، امام به محمد بن مسلم فرموده است قضيه را، اگر آن وهم در آن روايات اولى بوده باشد كه از محمد بن مسلم ذكر نشده است نقلش، خوب هيچ است او، اين هم ترتيب دلالت مى‏كند كه اول گفتم سرت را بشوی، بدنت بماند، ترتيب هم دلالت نكند بر عكسش دلالت نمى‏كند، كه گفته‏ام همين جور سرت را بشوی بدن بماند، و اگر نه، وهم معلوم نيست او باشد، يكى از اينها وهم است، وقتى كه يكى از اينها وهم شد محتمل مى‏شود معلوم بالاجمال كه وهم در يكى است شايد آن نقلى باشد كه بدنت را بشوی، سرت بماند، ديگر اين معارضه نمى‏تواند بكند، چيزى كه ثابت نشد و مجمل شد كه روايت صادر عن الامام كدام است؟ مجمل كه نمى‏تواند مبين را كه ظهورات است و دليل دلالت مى‏كرد بر ترتيب با آنها معارضه كند، بدان جهت وجه ثانى قابل معارضه نيست، ما نمى‏خواهيم خودمان را مكلف كنيم به آنى كه شيخ فرموده است که اين اشتباه است آن نقلى كه اول بدنت را بشوی، مى‏گوييم ولكن محتمل است، چونكه نقل يكى از آنها است، در آن واقعه، واقعه خاصه‏اى است، حاضر در او هم محمد بن مسلم بوده است، در آن واقعه يا امام آنجور فرموده است يا اينجور، معلوم نيست، اين معارضه نمى‏كند، بايد معارض دليل مبينى باشد مجمل و مردد نباشد دلالتش با او يكى باشد، كه آن وقت معارضه مى‏كند، مجمل كه با مبين معارضه نمى‏كند، بدان جهت ملتزم شدن بر اينكه ترتيب ما بين غسل الرأس و الرقبة و ساير الجسد معتبر است اینجاى كلام نيست.

وجوه احتياط استحبابی در کلام صاحب عروه(ره) در مسأ مورد بحث

 انما الكلام در اين احتياط استحبابى است كه صاحب عروه فرمود که وقتى كه بدن را مى‏شويد دوباره رقبه را بشوید، دست راستش را با طرف دست راست طرف چپ را هم با دست چپ، چيزى كه هست بشويد، اينجور رقبه را تقسيم كردن مبنى بر اين است كه ما بين يمين و يسار معتبر بوده باشد، والاّ اگر معتبر نبوده باشد ترتيب ما بين اينها، تمام رقبه را احتياط مستحب اين است كه دوباره بشويد، چرا احتياط مستحب است كه رقبه را دوباره بشويد، بعد از اينكه با رأس شسته است؟

اين به جهت اين است كه در مقام دو تا وجه گفته شده است، آنى كه اول بايد شسته بشود فقط سر و صورت است، و اما الرقبة فيغسل مع الجسد، با جسد شسته مى‏شود، كما اينكه بعضى از فقهاء ما احتياط و بلكه بعضى‏ها فتوا داده‏اند كه رقبه با جسد شسته مى‏شود نه با وجه و رأس، چرا؟ به دو وجه:

وجه اول اين است كه رأس شامل رقبه نمى‏شود، مى‏گويند سر و گردن، با واو عطف می  کنند سر و گردن يعنى سر غير گردن است، مقتضاى عطف بر اين كه رأس شامل نمى‏شود، روايات صب الماء على رأسه بود، معنايش اين است كه سرش را بايد بشويد.

شما نفرماييد سر كه به صورت شامل نمى‏شود، سر معنايش اين است كه آنجايى است كه مو مى‏رويد، صورت را چرا بشويد؟ آن صورت روايت دارد كه خواهيم گفت، وقتى كه سر را مى‏شويد بايد صورت را هم بشويد، وجه اول اين است كه صب الماء على رأسه شامل نمى‏شود غسل الرقبة را، بدان جهت رقبه بايد فى ما بعد شسته بشود.

وجه ثانى در ما نحن فيه صحيحه ابى بصير است كه در صحيحه ابى بصير امام عليه السلام اينجور فرمود در باب بيست و شش، روايت نهمى[10] است:

صحيحه ابی بصير

 و باسناد الشيخ عن الحسين بن سعيد عن حماد بن عيسى عن شعيب، يعنى شعيب بن يعقوب عقرقوفی است كه پسر خواهر اين ابى بصير است يا پسر خاله ابى بصير است، كه از ابى بصير نقل مى‏كند از اجلاء است، شعيب بن يعقوب عقرقوفى كه از ابى بصير نقل مى‏كند اين معتبر است، يا در ذهنم نيست كه پسر خواهرش است يا پسر خاله‏اش است. «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَصُبُّ عَلَى يَدَيْكَ الْمَاءَ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ» دو كفت را مى‏شويی، «ثُمَّ تُدْخِلُ يَدَكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ ثُمَّ تَتَمَضْمَضُ وَ تَسْتَنْشِقُ وَ تَصُبُّ الْمَاءَ عَلَى رَأْسِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ تَغْسِلُ وَجْهَكَ »، و آب را به سر مى‏ريزى، صورتت را هم مى‏شويى «وَ تُفِيضُ عَلَى جَسَدِكَ الْمَاءَ» گفت وجه ثانى اين است كه امام عليه السلام با اين وجه، رقبه را نفرمود، در اين صحيحه ابى بصير وجه را فرمود ولكن رقبه را نفرمود، اين عدم ذكر رقبه شاهد بر اين است كه رقبه را سر شسته نمى‏شود.

و اما جواب از اين واضح است، براى اينكه رأس در ما نحن فيه ما هم قبول داريم كه رأس نه صورت را مي گيرد نه گردن را مى‏گيرد نه پشت گردن را مى‏گيرد، هيچ كدام را نمى‏گرد، ولكن در اين رواياتى كه فرموده است صب على رأسك ثلاثا، ثم تصب على ساير الجسدك در اين روايات فرض شده است با اين صبّ على الرأس، رقبه و وجه و خود سر شسته مى‏شود، چرا؟ چونكه در آن روايت، وقتى كه در موثقه سماعه[11] فرمود ثم تصب الماء كفا على صدرك كفا على منكبك ثم تفيض الماء يعنى بقيه جسد، خوب اگر گردن شسته نشود با سر، گردن بدون شستن مى‏ماند، چونكه آنى كه فرمود او فقط غسل ساير الجسد است، يعنى منكبين است، آن صدرى كه پشت منكبين كف از آب را ريخته است، آنجا را آب بريز كه ساير الجسد او است، يعنى لفظ ساير هم نبود، آنجا اين بود كه ثم على جسده يعنى به بدنش، خوب آن وقت رقبه بلا غسل مى‏ماند، بدون شستن مى‏ماند و هكذا در آن صحيحه زراره [12]كه تصب الماء علی راسک ثلاثا ثم على ساير جسدك مرتين در آن ديگرى ساير جسد را گفت على منكبه الايمن مرتین و على منكبه الايسر مرتين گردن بدون شستن مى‏ماند، اين دليل قطعى است بر اينكه رقبه فرض شده است با سر شسته مى‏شود.

منتهى چرا در روايت ابى بصير [13]وجه را فرمود، رقبه را نفرمود؟ اين به جهت اين است كه رأسى كه مى‏گويند منحصر به رأس نيست به معناى لغوى كه نبت على الشعر بوده باشد، اين معنايش اين است كه سر و صورت شسته بشود، و سر و صورت هم شسته مى‏شود، معناى عام است، يعنى مراد از غسل الرأس عام است، صورت را هم مى‏گيرد شايد صورت يك خرده دقت كردن مى‏خواهد، چونكه اطراف العين دارد، شعر دارد در او كه بايد دقت بشود بدان جهت امام عليه السلام متعرض به ذكر او شده است، ولكن در روايات ديگر اين معنا ذكر شده است كه رقبه هم شسته مى‏شود با رأس، بدان جهت معلوم شد كه احتياط مستحبى مى‏شود، چونكه ظاهر روايات اين است كه رقبه با سر شسته مى‏شود احتياط مستحبى مى‏شود، هذه كله كلام در اين مقام، كه مقام ثانى هم تمام شد كه رقبه داخل رأس است، يبقى الكلام فى المقام ثالث و هو اعتبار الترتيب بين غسل اليمين و اليسار، انشاء الله تعالى.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص294.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ  ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ.؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.

[3] وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ فَقَالَ تَغْسِلُ يَدَكَ الْيُمْنَى مِنَ الْمِرْفَقَيْنِ إِلَى أَصَابِعِكَ وَ تَبُولُ إِنْ قَدَرْتَ عَلَى الْبَوْلِ ثُمَّ تُدْخِلُ يَدَكَ فِي الْإِنَاءِ ثُمَّ اغْسِلْ مَا أَصَابَكَ مِنْهُ ثُمَّ أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ وَ لَا وُضُوءَ فِيهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.

[4] وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَكَمِ بْنِ حُكَيْمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ أَفِضْ عَلَى‌ كَفِّكَ الْيُمْنَى مِنَ الْمَاءِ فَاغْسِلْهَا ثُمَّ اغْسِلْ مَا أَصَابَ جَسَدَكَ مِنْ أَذًى ثُمَّ اغْسِلْ فَرْجَكَ وَ أَفِضْ عَلَى رَأْسِكَ وَ جَسَدِكَ فَاغْتَسِلْ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص231.

[5] وَ عَنْهُ عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا أَصَابَ الرَّجُلَ جَنَابَةٌ فَأَرَادَ الْغُسْلَ فَلْيُفْرِغْ عَلَى كَفَّيْهِ وَ لْيَغْسِلْهُمَا دُونَ الْمِرْفَقِ ثُمَّ يُدْخِلُ يَدَهُ فِي إِنَائِهِ ثُمَّ يَغْسِلُ فَرْجَهُ ثُمَّ لْيَصُبَّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِلْ‌ءَ كَفَّيْهِ ثُمَّ يَضْرِبُ بِكَفٍّ مِنْ مَاءٍ عَلَى صَدْرِهِ وَ كَفٍّ بَيْنَ كَتِفَيْهِ ثُمَّ يُفِيضُ الْمَاءَ عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ فَمَا انْتَضَحَ مِنْ مَائِهِ فِي إِنَائِهِ بَعْدَ مَا صَنَعَ مَا وَصَفْتُ فَلَا بَأْسَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص231.

[6] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ بِكَفَّيْكَ فَتَغْسِلُهُمَا ثُمَّ تَغْسِلُ فَرْجَكَ ثُمَّ تَصُبُّ عَلَى رَأْسِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ تَصُبُّ عَلَى سَائِرِ جَسَدِكَ مَرَّتَيْنِ فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ طَهُرَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص229.

[7] وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ كَيْفَ يَغْتَسِلُ الْجُنُبُ- فَقَالَ إِنْ لَمْ يَكُنْ أَصَابَ كَفَّهُ شَيْ‌ءٌ غَمَسَهَا فِي الْمَاءِ ثُمَّ بَدَأَ بِفَرْجِهِ فَأَنْقَاهُ بِثَلَاثِ غُرَفٍ- ثُمَّ صَبَّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ أَكُفٍّ- ثُمَّ صَبَّ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ مَرَّتَيْنِ وَ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْسَرِ مَرَّتَيْنِ- فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ أَجْزَأَهُ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص229.

[8] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِيمَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ- وَ مَعَهُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ فَأَصَابَ مِنْ جَارِيَةٍ لَهُ- فَأَمَرَهَا فَغَسَلَتْ جَسَدَهَا وَ تَرَكَتْ رَأْسَهَا وَ قَالَ لَهَا إِذَا أَرَدْتِ أَنْ تَرْكَبِي فَاغْسِلِي رَأْسَكِ فَفَعَلَتْ ذَلِكَ فَعَلِمَتْ بِذَلِكَ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ فَحَلَقَتْ رَأْسَهَا فَلَمَّا كَانَ مِنْ قَابِلٍ انْتَهَى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى ذَلِكَ الْمَكَانِ فَقَالَتْ لَهُ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ أَيُّ مَوْضِعٍ هَذَا قَالَ لَهَا هَذَا الْمَوْضِعُ الَّذِي أَحْبَطَ اللَّهُ فِيهِ حَجَّكِ عَامَ أَوَّلَ.قَالَ الشَّيْخُ هَذَا؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص236.

[9] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فُسْطَاطَهُ وَ هُوَ يُكَلِّمُ امْرَأَةً فَأَبْطَأْتُ عَلَيْهِ فَقَالَ ادْنُهْ هَذِهِ أُمُّ إِسْمَاعِيلَ جَاءَتْ وَ أَنَا أَزْعُمُ أَنَّ هَذَا الْمَكَانَ الَّذِي أَحْبَطَ اللَّهُ فِيهِ حَجَّهَا- عَامَ أَوَّلَ كُنْتُ أَرَدْتُ الْإِحْرَامَ فَقُلْتُ ضَعُوا لِيَ الْمَاءَ فِي الْخِبَاءِ فَذَهَبَتِ الْجَارِيَةُ بِالْمَاءِ فَوَضَعَتْهُ فَاسْتَخْفَفْتُهَا فَأَصَبْتُ مِنْهَا فَقُلْتُ اغْسِلِي رَأْسَكِ وَ امْسَحِيهِ مَسْحاً شَدِيداً لَا تَعْلَمُ بِهِ مَوْلَاتُكِ فَإِذَا أَرَدْتِ الْإِحْرَامَ فَاغْسِلِي جَسَدَكِ وَ لَا تَغْسِلِي رَأْسَكِ فَتَسْتَرِيبَ مَوْلَاتُكِ فَدَخَلَتْ فُسْطَاطَ مَوْلَاتِهَا فَذَهَبَتْ تَتَنَاوَلُ شَيْئاً فَمَسَّتْ مَوْلَاتُهَا رَأْسَهَا فَإِذَا لُزُوجَةُ الْمَاءِ فَحَلَقَتْ رَأْسَهَا وَ ضَرَبَتْهَا فَقُلْتُ لَهَا هَذَا الْمَكَانُ الَّذِي أَحْبَطَ اللَّهُ فِيهِ حَجَّكِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص237.

[10] وَ( محمد بن الحسن باسناده) عَنْهُ (حسين بن سعيد) عَنْ حَمَّادٍ عَنْ شُعَيْبٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَصُبُّ عَلَى يَدَيْكَ الْمَاءَ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُدْخِلُ يَدَكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ ثُمَّ تَتَمَضْمَضُ وَ تَسْتَنْشِقُ وَ تَصُبُّ الْمَاءَ عَلَى رَأْسِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ تَغْسِلُ وَجْهَكَ وَ تُفِيضُ عَلَى جَسَدِكَ الْمَاءَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص231.

[11] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.

[12] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص229.

[13] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص231.