« الثانية : الارتماس ، و هو غمس تمام البدن في الماء دفعة واحدة عرفية و اللازم أن يكون تمام البدن تحت الماء في آن واحد و إن كان غمسه على التدريج فلو خرج بعض بدنه قبل أن ينغمس البعض الآخر لم يكف كما إذا خرجت رجله أو دخلت في الطين قبل أن يدخل رأسه في الماء أو بالعكس بأن خرج رأسه من الماء قبل أن تدخل رجله و لا يلزم أن يكون تمام بدنه أو معظمه خارج الماء بل لو كان بعضه خارجا فارتمس كفى بل لو كان تمام بدنه تحت الماء فنوى الغسل و حرك بدنه كفى على الأقوى و لو تيقن بعد الغسل عدم انغسال جزء من بدنه وجبت الإعادة و لا يكفي غسل ذلك الجزء فقط و يجب تخليل الشعر إذا شك في وصول الماء إلى البشرة التي تحته و لا فرق في كيفية الغسل بأحد النحوين بين غسل الجنابة و غيره من سائر الأغسال الواجبة و المندوبة نعم في غسل الجنابة لا يجب الوضوء بل لا يشرع بخلاف سائر الأغسال كما سيأتي إن شاء الله»[1]
اصحاب ما اتفاق بر اين دارند، غسل الجنابة امتيازى دارد از وضوء. وضوء تقسيم به دو قسم و به دو كيفيت نمىشود، وضوء ترتيبى و وضوء ارتماسى. وضوء يك قسم دارد و آن ترتيبى است، كه اول بايد وجه شسته بشود بعد يد يمنا بعد يد يسرى، و فرقى هم نمىكند اين غسل به واسطه صب الماء على الغسل و اليدين باشد كما هو المتعارف يا اين غسل به رمس الاعضاء يعنى اعضاء وضوء فى الماء باشد كه وجهش را رمس كند بعد وقتى كه وجهش تمام شد يد يمنائش را رمس كند ثم اليسرى كه در باب وضوء گذشت، ولكن درغسل دو كيفيت هست يك كيفيتى است كه در او ترتيب معتبر است و او اول بايد رأس و رقبه شسته بشود ثم ساير الجسد، مقدماً ايمنه علی ايسره كما هو المشهور او بلا ترتيب بين الجانبين كما بنينا عليه، در اين غسل ترتيبى فرقى نمىكند، اول سر و گردنش را در آب ببرد بشويد بعد سر و گردن را از آب دربياورد بقيه بدن را كه طرف راست است ببرد در آب، بعد طرف چپ را بناءً على الترتيب، يا مجموع بدن را كه غير از رأس و رقبه است بشويد بالرمس فی الماء، علاوه بر اين غسل ترتيبى كه هم به صب الماء متصور مىشود هم به رمس اعضاء فى الماء حاصل مىشود يك كيفيت ديگرى مشروع است براى غسل كه به او در لسان فقهاء غسل ارتماسى مىگويند.
غسل ارتماسى آن نحوى كه از روايات استفاده مىشود اين است كه مكلف در زمانى تمام بدنش را زير آب ببرد، و تمام بدنش زير آب باشد و در آن زمانى كه تمام بدنش را زير آب مىبرد در آن زمان آب برسد به تمام اعضاء بدنش، مثلا فرض کنید اگر انسان در آب فرو رفت ولكن وقتى كه ارتماس در ماء حاصل شد آب سرش را پوشاند پاهايش در گل رفته بود که در نهر آب متعارف است، آن غسل ارتماسى حاصل نشده است، آن آنى كه پاهايش را هم از گل كشيد بيرون كه سرش هم زير آب است و تمام بدنش آب رسيد آن لحظه غسل الجنابة يا غسل ديگر ارتماسا محقق مىشود، بدان جهت است که اگر زير آب رفت پاهايش در گل بود و موقعى كه پاهايش را از گل مىكشيد بيرون سرش را هم بيرون آورده بود آن غسل باطل است، در آن آنى كه زير آب هست و زير آب رفته است در آن آن بايد آب مستولى به تمام بدن باشد به نحوى كه در آن زير آب رفتن طورى بشود ولو آنى كه در آن لحظه آب به تمام بدنش رسيده است، كه در آن سابقا هم مىگفتيم، در آن غمسه كه زير آب است در آن غمسه بايد آب به تمام اعضاء بدنش برسد به نحوى كه در آن غمسه آب واصل بوده باشد به تمام اعضاء، ولو وصول آب تدريجى باشد، اين كه زير آب رفت ملتفت شد که در اين ساقش يا در رانش يك نوارى چسبانده بود او هنوز هست آنجا كه آب نمىرود، آن نوار را زير آب كند، انداخت دور بعد آب رسيد به او که تمام اعضاء در آب است، آن عيبى ندارد، یا ولو به بعض بدنش شعر كثيفى بوده باشد، و آن شعر هم عرق كرده است چسبيده است به اين زودى كه رفت در آب آب نمىرود به بشره، صبر كرد آب به ساير بدن رسيد، آنجا ماند، بعد آنجا را دلك كرد آب به آنجا هم رسيد، وصول ماء تدريجى بشود مانعى ندارد، كلام اين كه در آن آنى كه به آن موضع از بدن آب مىرسد به آن موضعى كه مانع داشت یا از گل کشیده است، در آن، آن آب به ساير موضع هم رسيده باشد ولو من قبل.
پس خلاصة الامر اين است در غسل ارتماسى بايد انسان كه زير آب مىرود و آب او را ستر مىكند بايد آنى باشد در آن زير آب رفتن كه هنوز نيامده است بيرون، در آن زير آب رفتن آنى بوده باشد كه در آن لحظه آب به تمام اعضاء بدنش رسيده است، ولو وصول ماء به تمام اعضاء بدن تقدم و تأخر داشته باشد، به بعضىها قبل از ديگرى رسيده باشد، چونكه بعض ديگر مانع داشت مثل آن نوار كه چسبانده بود يا در گل بود، و اما در جايى كه به تمام اعضاء بدن آب برساند ولكن آنى نبوده باشد كه در آن آن تمام بدن آب به او مىرسد او صحيح نيست، مثل اينكه آن وقتى كه پايش را از گل مىكشيد سرش را بيرون آورده بود، آن نمىشود، يا فرض كنيد آن وقتى كه سرش را درآورده بود نوارى كه مانع بود كَند، او فايدهاى ندارد، ملاك اين است و اين معنا از روايات استفاده شده است و آن رواياتى كه از اين معنا از او استفاده مىشود اين چهار روايتى است كه خدمت شما عرض مىكنم:
در باب کیفیت غسل الجنابة در آن باب وارد است، باب بيست و ششم از ابواب الجنابة بود، يكى از اينها همان صحيحه زراره است كه در آنجا امام فرمود بر اينكه ثم تغسل جسدك من لدن قرنك الى قدميك، همان صحيحه كه روايت پنجمى بود،[2] ليس قبله و لا بعده وضوء و كل شئ امسسته الماء فقد انقيتته، بعد از اينكه غسل را بيان فرمود، فرمود ولو انّ رجلا جنبا ارتمس فى الماء ارتماسة واحده، اگر شخص جنب برود در آب يك فرو رفتن باشد، اجزئه ذلك، اين معنا به او كفايت مىكند، چونكه در غُسل غَسل جميع البدن معتبر است اين از خارج مفروغ عنه است كه اين يك دفعه كه زير آب رفته است آب به تمام بدنش رسيده است، با اين ارتماس كه زير آب بوده است در اين ارتماس آب به تمام بدنش رسيده است، يعنى كانّ در ما نحن فيه اين ارتماس كه در زير آب است آنى هست كه در آن لحظه آب مستولى به تمام اعضاء بدنش هست ولو استيلائش به بعض مقدم بر استيلائش به ديگرى بوده باشد، كما ذكرنا.
و در روايت ديگرى كه در ما نحن فيه است صحيحه حلبى است، روايت دوازدهمى حساب مىشود در همين باب بيست و شش[3]:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ»، حماد بن عثمان است «عَنِ الْحَلَبِيِّ» ، عبيد الله بن على حلبى است «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا ارْتَمَسَ الْجُنُبُ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ مِنْ غُسْلِهِ».اينجور شنيدهام امام را كه می فرمود جنب اگر زير آب برود به يك ارتماسى اجزئه ذلك من غسله، از غسلش مجزى مىشود، يعنى زير آب برود كه در آن زير آب رفتن آب به تمامى بدنش رسيده باشد، در حال ارتماس آب به تمامى بدنش رسيده باشد.
اين نتيجهاش اين مىشود كه قبل از اينكه از آب بعضى عضوش را بيرون كند قبل از اينكه اين را بيرون كند آب به تمامى بدنش رسيده باشد، كه همان آنى مىشود كه آنى فرض مىشود در اين ارتماس كه در آن لحظه آب مستولى بر تمام بدن است ولو حدوث اسيتلاء ببعضه قبل از حدوث استيلاء به بعض آخر بوده باشد، و از اين صحيحه مباركه يك دو چيز ديگر استفاده مىشود اگر در نظرتان بوده باشد:
يكى اين كه غسل ارتماسى دو جور است، مىفرمايد و يُجزى، معلوم مىشود غسل الجنابة يك فرد ديگرى دارد، كه اين فرد اقلش است، فرد آخرش است و ديگرى اينكه آنى كه غسل را سابقا گفته بوديم غسل ترتيبى او اكمل فردين است، اين مجزى است اقل الفردين است، او اكمل است، اين دو معنا هم از اين صحيحه مباركه استفاده مىشود.
باز روايت سكونى، معتبره سكونى روايت سيزدهمى است[4] در اين باب:
محمد اين يعقوب عن على بن ابراهيم عن النوفلى عن السكونى عن ابى عبد الله علیه السلام «قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يُجْنِبُ» مردى جنب مىشود، فيرتمس فی الماء ارتماسة واحده و يخرج، يك زير آب مىرود كه تمام بدن شسته مىشود در آن زير آب رفتن بعد خارج مىشود، «فَيَرْتَمِسُ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً وَ يَخْرُجُ- يُجْزِيهِ ذَلِكَ مِنْ غُسْلِهِ قَالَ نَعَمْ » امام فرمود، بله مجزى است.
يك روايت چهارمى هست، روايت چهارمى روايت پانزدهمى است.[5] محمد بن على بن حسين باسناده عن عبيد الله بن على الحلبى «قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَهُ يَقُولُ» روايت كرد بر من آن كسى كه شنيده بود او را، «إِذَا اغْتَمَسَ الْجُنُبُ فِي الْمَاءِ اغْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ مِنْ غُسْلِهِ »، غمس همان باز زير آب رفتن است كه آب بپوشاند انسان را، اذا اغتمس الجنب فى الماء اغتماسة واحده اجزئه ذلك عن غسله، اين از غسلش مكفى و مجزى مىشود، اين روايت را بعضىها تعبير به مرسله مىكنند كه مرسله صدوق است، محمد بن على بن حسن باسناده عن عبيد الله على الحلبى قال حدثنى من سمعه، اين روايت مضمره است، به من حديث گفت آن كسى كه شنيده بود او را، از که شنيده بود، ديگر ندارد كه كدام امام بود، يا شخص ديگرى بود، زراره بود مثلا، اين روايت مضمره است، ولكن مرسله فلا، ولو عبيد الله على حلبى نقل نمىكند اسم نمىبرد از آن كسى كه او از او نقل مىكند ولكن شهادت به سماع او مىدهد، حدثنى من سمعه يقول، اين شهادت مىدهد كه اين شخص راوى شنيده بود از او، اين هم عيبى ندارد، كسانى ديگر شهادت داده بودند پیش حلبی كه فلان كس پيش امام عليه السلام بود از او يك مسئله همين جورى پرسيد امام عليه السلام هم به او جواب گفت، اين حدثنى من سمعه درست مىشود.
بدان جهت اينجور روايات از حيث ارسال اشكال ندارد. اگر مىگفت بر اينكه عبيد الله بن على حلبى حدثنى من ذكر انّه سمعه اين مي شد مرسله. ذكر انّه سمعه چونكه خودش گفته است كه من شنيدهام، مىشود مرسله، آن من هم كه معين نيست پيش ما مىشود مرسله، اما اگر گفت حدثنی من سمعه یقول اين معنا بوده باشد اين شهادت به سماع او است و شهادت به سماع او هم ممكن است و متعارف هم هست، چونكه مىآمدند به عبيد الله مىگفتند فلان كس پيش امام بود از امام اين مسئله را پرسيد امام هم جواب فرمود، حتى مىگويند كه ظاهرا به او اينجور جواب فرمود در ما نحن فيه بعد از خودش مىشنوند و نقل مىكند، مىگويد حدثنى من سمعه، اين شخص درست است و اين روايت معتبر است و اين ارسال نيست، بدان جهت چونكه على حلبى نمىگويد كه آن من سمعه كه بود، محتمل است آن سمع راوى غیر ثقه بوده باشد، او شنيده بود حلبى مىدانست ولكن ثقه نبود، يا فرض كنيد امام عليه السلام نبود، محتمل است ثقه بود ولكن امام عليه السلام نبود، غير امام بود، بدان جهت روايت درباره ما چونكه مضمره است معتبر نمىشود، حدثنى من سمع اذا اغتمس الجنب فى الماء اغتماسة واحدة اجزئه ذلك من غسله، اين روايات ما.
ولكن ما آنى كه خدمت شما عرض كرديم، از روايات گفتيم كه بايد يك ارتماس بشود، و در آن يك ارتماس آنى بوده باشد كه آب به تمام بدن مىرسد، عضوى نمانده است از بدن مگر اينكه در آن آن آب به تمام بدن مىرسد، اين را شرط كرديم، ولكن در عبارت جملهاى از فقهاء بلكه مشهور كما نقل دو تا قيد ذكر كردهاند، ما يك قيد گفتيم، آنها دو تا قيد گفتهاند:
يكى اينكه غسل جنابت یعنی غمس تمام البدن فى الماء دفعة واحدة عرفية، اين همان عبارت مشهور است كه در عروه هم فرموده است.
و پشت سرش فرموده است و اللّازم، لازم اين است كه در اين غمس در دفعه واحده عرفيه آنى بوده باشد كه در آن، آن آب به تمام بدن مستولى بشود، يعنى غمس بشود اعضاء بدن در آب، يعنى آب مستولى بشود بر اعضاء بدن، خودش هم دارد كه ولو استيلاء بدن در آن آن به تمام بدن على نحو التدريج شده است، اول به يك بعضى از اجزاء رسيده است بعض اجزاء ديگر مانع داشت بعد به او رسيده است و به اين تفريع مىكند اگر سرش را از آب بيرون بياورد قبل از اينكه در آن آب مستولى به تمام بدنش بشود آن غسل باطل است يا رجلش را دربياورد يا قبل از اينكه سرش در آب برود رجلش در گل برود، در اين صورت اگر قبل از اينكه رجلينش را از گل دربياورد سر را از آب بيرون بكند غسلش باطل مىشود، بايد يك آنى بشود كه در آن آن آب به اعضاء بدن مستولى بشود.
در عبارت عروه هم همين جور است، عبارتش اين است كه غمس تمام البدن فى الماء دفعة واحدة عرفية ولو كان بالتدريج، بعد هم مىفرمايد آنى بوده باشد كه آن، آن همين جور باشد.
كلام در اين كلام اولى است كه قيد اولى است كه غمس تمام بدن فى الماء دفعة واحده، كه مراد از اين چيست؟ يك احتمال اين است كه اين به جهت اخراج غسل ترتيبى رمسى را مىفرمايد، در غسل ترتيبى رمسى هم انسان سرش را در آب مىبرد، بدنش را مىبرد، دست چپ را در آب مىبرد، ولكن او به دفعات مىشود، اما اين رمس اين در غسل ارتماسى بايد دفعات نشود، يك دفعه بشود، خوب اگر اين يك دفعه بوده باشد اين يك دفعه، دفعه حقيقى است، عرفى نيست، چونكه يك آنى كه بايد زير آب بشود و در آن آن آب به تمام بدن مستولى بشود، آن استيلاء در آن، آن يك دفعه حقيقى است، عرفى نيست او، آنى هست كه زير آب رفته است، چونكه تامادامى كه درنيامده است بيرون آن يك دفعه است، اينجور است ديگر، مادامى كه زير آب رفته است تا مادامى كه در نيامده است از آب يك دفعه است و در آن يك دفعه هم يك آنى هست كه در آن يك آن به تمام اعضاء بدنش آب مستولى شده است، خوب ديگر دفعه عرفيه نمىشود، اين دفعه، دفعه حقيقيه است، بايد بفرمايد كه هو غمس تمام البدن فى الماء دفعة واحدة به حيثی كه در آن دفعه واحده آب مستولى بشود در آنى به تمام اعضاء بدن، قبل از اينكه بعضى بدن از آب خارج بشود.
بدان جهت ايشان آنجا دفعة واحده عرفيه فرموده است، روى اين اساس يك احتمال ديگرى دادهاند و آن احتمال ديگر آن است كه بعضى فقهاء ملتزم شدهاند، گفتهاند انسان وقتى كه به آب فرو مىرود اين فرو رفتن در آب دفعى نمىتواند بشود، شما هر چه حساب بكنيد، هر چه ماهر به شنا هم حساب بكنيد او نمىتواند در آن واحد دفعة واحده بدنش را زير آب قرار بدهد، چونكه اول شيرجه مىرود اول سرش مىرود به آب، يك جور مىرود اول پايش مىرسد يا هر جاى ديگرش مىرسد، اينجور نمىشود كه انسان دفعة واحده حقيقة در آب برود، اين ممكن نيست، ولكن عرفا مىگويند كه یک دفعه پريد در آب، عرفا مىگويند، اين را اعتبار كردهاند، گفتهاند علاوه بر اينكه بايد يك آنى بشود كه در آن آن آب به تمام اعضاء انسان كه زير آب است مستولى بشود بايد فرو رفتن در آبش هم دفعى بشود به دفعه عرفی، به نحوى كه اول فرض كنيد پاهايش را برد زير آب، خزينهها سابقا اينجور بود پله داشت، به پله اول رفت به قصد غسل جنابت، آنجا ديد كه خيلى زود از اينجا در بيايد از خزينه خوب نيست، بگذار يك ربعى، ده دقيقهاى بايستد بعد برود، نيم ساعت ايستاد تا نصف كمر رفت در آب، بعد هم يك مقدار نصف ساعتى، كذائى ايستاد آنجا تامنكبين رفت در آب، گفتند اين كافى نيست به قصد غسل، به قصد غسل كه وارد مىشود به نحوى كه اين فرود رفتنش در آب دفعى نيست، اين مكفى نيست، و بعضىها احتمال دادهاند كه مراد صاحب عروه هم اين بوده باشد كه معتبر است آب فرو رفتن بايد دفعى باشد، اين را مىدانيد که انسان رفت مثلا كيسه زده است، صابون زده است، بعد رفته است در آب، آن صابونها را هم شسته است، سرش بيرون است، ساير بدن تا منكبين در آب است كه متعارف است، يك ساعت كمتر، بيشتر در آن آب عضلاتش را مالش مىدهد كه نرم بشود يا كار ديگرى مىكند بعد غسل مىكند یعنی بعد سرش را مىبرد در آب به قصد غسل الجنابة، اين صحيح است بلا اشكال، چونكه غسل ارتماسى تمام شد، لو انّ جنبا ارتمس فى الماء رمسة واحدة اجزئه، كما سنبین، و لازم هم نيست در غسل ارتماسى تمام بدن بيرون باشد، نه، فقط يك مقدار سر بيرون بوده باشد كافى است، چونكه ارتماس حدوثى مىشود، آنى كه در غسل ارتماسى معتبر است ارتماس بايد حدوثى باشد، آن را هم ما معتبر مىدانيم، صاحب عروه او را معتبر نمىداند، بدان جهت بر اينكه بعد غسل كرد، غسلش بلا اشكال صحيح است، بدان جهت گفتهاند اين كه دفعه واحده فرو برود آن در صورتى است كه از حين ورود به ماء قصد غسل را دارد نه اينكه بعد يك ساعت که در آب بود قصد غسل جنابت مىكند، آنجا دفعه واحده صحبتش نيست، آنجايى كه به قصد غسل در آب مىرود بايد دفعه، دفعه واحده باشد، والاّ اگر اينجور بوده باشد كه بگود در آن سكوى اول بايستد يك كسى قليان آورد آنجا يك قليان بكشد بعد تا كمر برود داخل آب بعد تا منكب اين نمىشود، آنجا كه از اول قصد غسل جنابت كرده است او نمىشود، اين را فرمودهاند.
ولكن شما مىدانيد كه اين حرف، حرف صحيحى نيست. چونكه قصد كردن غسل كه من غسل جنابت مىكنم يعنى وقتى كه در آب رفتم پاهايم غسل جنابتش شد، اگر قصدش اين بوده باشد خواهيم گفت اين درست نيست، غسل آن وقتى است براى تمام اعضاء كه آن آنى است كه مستولى لجميع البدن است، آن وقت غسل محقق مىشود، قبلا غسل محقق نمىشود، بدان جهت اين فرو رفتن مثل آن فرو رفتنى كه رفته بود نرمش بدهد بدنش را، مثل او است، فرقى نمىكند، اين قليان كشيده است داعىاش اين است، آن داعىاش چيز ديگری است، بدان جهت در ما نحن فيه اگر مراد او بوده باشد اين مبتنى است بر اينكه كسى متلزم بشود كه جماعتى از فقهاء ملتزم شدهاند غسل جنابت ارتماسى محقق مىشود از حين ورود فى الماء و آن غسل مىماند، مىماند تا زمانى كه آب بر تمامى بدن مستولى بشود، آن وقت تكميل مىشود، مبتنى است بر اينكه كسى اين مسلك را ملتزم بشود كه بايد در ما نحن فىه آن وقتى كه به قصد غسل جنابت مىرود ارتمس فی الماء عرفا يكى باشد، فرو رفتن يكى بايد، او مىتواند این را اعتبار كند، و اما آن كسى كه اين را اعتبار نمىكند مىگويد اين حرف صحيح نيست، غسل آن وقت محقق مىشود و قبلا غسلى نيست، او ديگر اين دفعه را وجهى ندارد اعتبار كند.
بدان جهت آنى كه در عبارت عروه فرموده است خالى از خلل نيست، اگر مراد از آن دفعهاى که ارتمس فی الماء دفعة واحدة مراد همان آنى است كه زير آب مىماند او دفعه واحده حقيقى است آن ارتماس، چونكه تا مادامى كه از آب درنيامده است بيرون بقاء همان ارتماس است، و اما اگر در مقابل آن ارتماسات متعدده كه غسل ترتيبى مىكند به نحو رمس الاعضاء اگر مراد اين است كه از بعضى فقهاء بلكه نسبت داده اند بعضىها به مشهور كه از حين ورود ماء بايد قصد به غسل بكند. اين باشد، يا مىتواند قصد غسل بكند به حيثی كه از غسل جنابت محقق مىشود، اين را اگر اراده كند اين دليلى ندارد، کما اینکه انشاء الله معرض مىشويم به اين معنا در مسئله رابعه.
بعد ايشان قدس الله نفسه الشريف اينجور مىفرمايد، مىفرمايد بر اينكه لازم نيست اين شخص وقتى كه غسل ارتماسى مىكند تمام بدنش خارج از ماء بشود. كما اينكه در غسل ترتيبى خواهد آمد كه بايد آن عضوى كه مىشويد بيرون از آب باشد، اينجا كه تمام بدن را يك دفعه مىشويد لازم نيست خارج الماء بوده باشد و از خارج الماء بپرد در آب، اين لازم نيست، بلكه اگر مقدارى از بدنش مثلا سرش خارج بوده باشد وقتى كه او را ببرد غسل اين در ارتماس كفايت مىكند. چرا كفايت مىكند؟ چونكه حدوث ارتماس اين است كه در لسان روايات رمسه فى الماء بود و اغتماس فى الماء بود، رمس فى الماء يعنى زير آب رفتن و اعضاء در آب بوده باشد، اغتماس يعنى اعضاء را آب بپوشاند، هر دو يكى درمىآيد منتهی در اغتماس بقاء هم معتبر است، بدان جهت در ما نحن فيه وقتى كه اينجور شد اين معنا محقق مىشود و حادث مىشود به اينكه سر بيرون بشود، آن وقتى كه سر را مىبرد آن وقت تمام الاعضاء زير آب مىشود و آب مستولى مىشود، كما اينكه اگر سر را فرو برد ولكن پاها در گل است، رمس ماء به تمام اعضاء نشده است، رمس اين است كه به اعضاء آب مستولى بشود كما اينكه گفتيم به اعضاء، آن وقتى كه پاها را از آب درآورد كه مستولى شد آن وقت محقق مىشود رمس فى الماء.
بعد ايشان يك چيز ديگر مىفرمايد، مىگويد بلكه بيرون بودن سر هم معتبر نيست، اينها هم معتبر نيست. چرا؟ براى اينكه اگر زير آب بوده باشد يك تكانى بدهد به قصد غسل اين كفايت مىكند، زير آب رفته است شیرجه رفته زیر آب آنجا يادش افتاد غسل جنابت بكنيم يك بدنش را راست و چپ تكان داد اين كافى است.
اين را مىدانيد اين مبتنى بر اين است كه بگوييم بر اينكه فلو ارتمس ارتماسة واحدة رمس حدوثى معتبر نيست، اگر رمس حدوثى معتبر نبوده باشد همين جور است كه ايشان مىفرمايد، ولكن در باب وضوء گفتيم ظاهر اوامرى كه متعلق به فعل مىشود مطلوب حدوث آنها است كه بايد حادث بشود، ولو ارتمس رمسة واحدة يعنى به قصد الغسل رمسه واحده را موجود بكند، اين آن وقتى موجود مىشود كه خارج باشد، حين نيت غسل سر را ببرد در آب و اما اینکه در آب از اول بود او كفايت نمىكند.
خوب يا مرحوم سيد اگر مىگوييد حدوث لازم نيست بقاء كافى است خوب چرا بدنش را تكان بدهد؟ خوب اگر بقاء كافى است بدنش را چرا تكان بدهد، جماعتى گفتهاند اين بدن را تكان دادن اين به جهت جريان الماء است، كلما جرى عليه الماء فقد طهر، خوب جرى در ماء قليل معتبر بود، در غسل ارتماسى كه جريان معتبر نيست، در غسل ارتماسى اين است كه آب برسد، بدان جهت اگر حدوث معتبر نبوده باشد اين تكان دادن هم معتبر نمىشود، اما حدوث معتبر نيست اين تكان دادن معتبر است كه عبارت عروه است اين نمىسازد، بدان جهت ارتماس بايد ارتماس حدوثى بشود.
بعد ايشان يك مطلب ديگرى را مىفرمايد و آن مطلب ديگر خيلى مهم است، ايشان مىفرمايد اگر كسى غسل ارتماسى كرد و از آب درآمد بيرون، بعد ديد كه بابا يك جايش مانده است آب نرسيده است، مثلا يك جايش يك نوارى چسبيده بود آب نرفته است زيرش، يا يك مانع ديگرى بود او زيرش آب نرفته است، ايشان مىفرمايد كه غسل را بايد از اول اعاده كند، ولو اينجايى كه نوار چسبيده بود در آخر انگشت پای چپش بوده باشد، آخر آن انگشت بوده باشد، بايد غسل را از اول اعاده كند، وقتى كه نقص ظاهر شد در غسل ارتماسى بايد غسل را اعاده كند.
ايشان كه اين را مىفرمايد به نظر قاصر ما حرف صحيحى است، چون غسل جنابت دو جور بود، ترتيبى و ارتماسى، و اما غسل جنابت ارتماسى كه محقق نشده است، غسل ارتماسى اين بود كه در آن رمسه واحده آب مستولى به جميع اجزاء بدن بوده باشد، به حيث اينكه به جميع اعضاء بدن و مواضع بدن آب رسيده باشد، او نشده است، چونكه مىبيند آب نرسيده است زير اين نقطه، اما غسل ترتيبىاش باطل است، چونكه در غسل ترتيبى معتبر است كه اول رأس و رقبه شسته بشود بعد از تماميت رأس و رقبه تمامى بدن شسته بشود، و اين تدريجا نشسته است، اين دفعة شسته است، بدان جهت غسل ترتيبى هم مىشود باطل، بايد غسل را از اول سر بگيرد اما ارتماسا او ترتيبا، چونكه تخیير دارد.
ولكن بعضىها فرمودهاند[6] بر اينكه در ما نحن فيه سر و گردن را نمىخواهد بشويد، بقيه بدن را كه از منكبين است، او را بشويد كافى است، چرا؟ براى اينكه فرمودهاند غسل ترتيبى با غسل ارتماسى متباينين بالقصد نيستند، مثل صلاة الظهر و صلاة العصر، صلاة الظهر و صلاة العصر متباينين هستند، بدان جهت كسى عمدا صلاة عصر بخواند قبلا يا سهوا در وقت مختص به ظهر بخواند صلاتش باطل است، ولو هر دو چهار ركعت است ولكن به نيت متباين مىشود عنوان قصدى است، چه جورى كه انسان بخاطر اینکه كمرش درد مىكند بلند شد از زمين، اين تعظيم زيد نيست، تعظيم زيد عنوان قصدى است، آن وقتى كه بلند مىشود تعظيم او بلند بشود، اگر كمرش درد مىكرد بلند شد كه كمرم يك خرده راست بشود ببينم دردش تخفيف پيدا مىكند يا نه، اتفاقا زيد از در وارد شد، ديد كه اين بلند شد، خيال كرد احترام او را كرد، اين تعظيم خيالى است چونكه او خيال كرده است به جهت خاطر او بلند شده است، والاّ بداند كه كمرش درد مىكند بلند شد كه خوب بشود اين ربطى به تعظيم او ندارد، عنوان، عنوان قصدى است، صلاة الظهر و صلاة العصر عنوان قصدى است، اما صلاة ظهر را كه انسان قصرا مىخواند چونكه مسافر است يا تماما مىخواند كه حاضر است، قصر و تمام از عناوين قصديه نيستند، صلاة قصر و تمام يك حقيقت هستند، صلاة ظهر هستند، فقط اختلافشان در ناحيه شرط است، كه در صلاة تمام شرط است دو ركعت ديگر و در صلاة قصر عدمش شرط است، اختلاف و تباين صلاة العصر با صلاة ظهر در ناحيه قصد نيست در ناحيه اين اشتراط است، بدان جهت انسان مسافر بود، شروع كرد نماز را خواند، ركعت دومش را مىخواند، ركعت دوم را هم داشت تمام مىكرد، سجده دوم را سرش را بلند کرد ديد كه خودش هم مسافر بود ديد كه طعام خوبى آوردهاند كه در عمرش نديده است، گفت بابا اينجا قصد اقامه كردن لازم است، بمانيم، قصد اقامه كرد همانجا، ديد اينجور نعمتى است قصد اقامه كرد، بلند شد دو ركعت ديگرش را هم خواند، صلاتش صحيح است، چونكه صلاة قصر نيت كرده بود، صلاة قصر با تمام به نيت مختلف نمىشود، اختلاف آنها به اشتراط دو ركعت است که اتيان كرد مىشود تمام، خودش هم قصد اقامه كرد باید تمام کند تمام خواند، كما اينكه عكسش هم اينجور است، قصد اقامه كرده بود كه اينجا از نعمتها استفاده كنيم، نماز می خواند که نهار را آوردند ديد كه نان خالى آوردهاند گفت اينجا ماندن كار من نيست، از قصدش برگشت، همانجا در رکعتین تشهد و تسليمه را گفت و تمام كرد، عيبى ندارد، چونكه اينها متبايين بالعنوان نيستند، بله! اگر صلاة عصر را شروع كرد بعد در رکعت اولی گفت عدول به ظهر بكنم، اين حرفها آنجا نيست، آنجا عدول ولو مشروع است اما ربطی به اینجا ندارد او روی دلیل خاص است.
بدان جهت در ما نحن فيه در موارد اشتباه در اين موارد هم غسل جنابت ترتيبى با غسل جنابت ارتماسى يك طبيعت هستند، فقط اختلافشان در ناحيه شرط است، كه در ناحيه ارتماسى شرط است تمام البدن در آن يك غسل و يك رمس بايد شسته بشود ولكن در غسل ترتيبى شرط است كه بدن بعد از رأس شسته بشود، خوب وقتى كه اينجور شد اين شخصى كه درآمد ديد نوار در پايش است آنجا شسته نشده است خوب مىگويد كه گردن و سرمان را كه شستهايم، خوب بدن غسلش باطل شده است چونکه ارتماسی باطل شد، بدن را مىشوييم، بدن را كه دوباره شست مىشود غسل ترتيبى چونکه اینها متباینین نیستند.
اين حرف را فرمودهاند ولكن به نظر قاصر ما در ما نحن فيه ولو عنوان قصدى نيستند و متباينين نيستند غسل ترتيبى و ارتماسى، ولكن قياس غسل ترتيبى و غسل ارتماسى به صلاة قصر و تمام قياس مع الفارق است، انشاء الله فردا.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص295-296.
[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ.؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.
[3] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا ارْتَمَسَ الْجُنُبُ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ مِنْ غُسْلِهِ.؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص232.
[4] وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الرَّجُلُ يُجْنِبُ فَيَرْتَمِسُ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً وَ يَخْرُجُ- يُجْزِيهِ ذَلِكَ مِنْ غُسْلِهِ قَالَ نَعَمْ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص232.
[5] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَهُ يَقُولُ إِذَا اغْتَمَسَ الْجُنُبُ فِي الْمَاءِ اغْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ مِنْ غُسْلِهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص233.
[6] ر. ک: سيد ابو القاسم موسوی الخویی، موسوعة الإمام الخوئي، (قم، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، چ1، 1418ق)ج6، ص392.