درس هفتصد و سی و نهم

احکام غسل جنابت

مسألة 1:« الغسل الترتيبي أفضل من الارتماسي‌«.[1]

افضل بودن غسل ترتيبی از ارتماسی

بعد از اين كه صاحب عروه تقسيم فرمود غسل جنابت را به غسل ترتيبى و غسل ارتماسى و فرمود كه ساير الاغسال الواجبه و المندوبه آنها هم على قسمين هستند مثل غسل الجنابة ترتيبياً او ارتماسياً، ولكن آنها با غسل الجنابة يك فرقى دارند. فرق در كيفية الغسل نيست، فرق در اجزاء اين غسل است از وضوء كه در غسل الجنابة ديگر وضوء مشروع نيست. واجب كه نيست مشروع هم نيست. مستحب هم نيست. چون كه مشروعيّت يا به وجوب مى‏شود يا به استحباب در عبادت، و امّا به خلاف ساير الاغسال، در ساير الاغسال وضوء مشروعيّت دارد امّا وجوباً عند بعض العلما و امّا استحباباً عند الباقى، و اين معنايش فى ما بعد تفصيل الكلام خواهد آمد انشاء الله كه در ساير الاغسال كه وضوء مشروع است آن وقتى است كه مكلف قبل از غسل كردن محدث بالاصغر بوده باشد آن وقت مستحب یا واجب است، يا على الاطلاق ضمّ الوضوء بر غسل واجب يا مشروع است، اين داستانش خواهد آمد.

ايشان مى‏فرمايد بعد از اين كه غسل الجنابة کساير الاغسال يكى ترتيبى شد و يكى ارتماسى، آن ترتيبى افضل الفردين است و غسل ارتماسى فضيلت او را ندارد، يعنى مثل صلاة فى اول الوقت مى‏شود كه افضل الافراد است، اینجا هم دو تا فرد دارد، يكى ترتيبى يكى ارتماسى، ترتيبى افضل الافراد است.

و اين هم وجهش را گفتيم، چون كه امام علیه السلام در صحيحه زراره[2] و غير صحيحه زراره ابتداءً فرمود غسل را به نحو ترتيبى كه صبّ ماء به رأسش مى‏كند و به جانبينش و به منكبينش صب مى‏كند ثمّ بعد از اين كه اينها را بيان فرمود و بعد فرمود كه و يغسل من قرنه الى قدمه، بعد مى‏فرمايد بر اين كه و يجزى اين شخص را كه ارتماس بكند فى الماء رمسةً واحده، يجزى يعنى اقلّ الفردين است، اين مكفى است، مثل اين كه تعبير متعارفى است كه انسان اول آن دلخواهش را به طرف مى‏گويد و از او مطالبه مى‏كند، مى‏گويد بابا اگر اين را هم بياورى كافى است، يك شب جمعه پلو سرخ كن كشمش هم بگذار كذا، آبگوشت هم بدهى كافى است، اين معنايش عبارت از اين است كه آن افضل الافراد است، كه جلو مى‏اندازد و اول امر به او مى‏كند و بعد تعبير مى‏كند اين هم كافى است بياوري، يعنى آن افضل الافراد مى‏شود، كما اين كه سابقاً هم گفتيم تعبير به يجزى خودش دلالت مى‏كند به اين معنا خصوصاً بعد از اين كه اول او را ذكر فرموده است.

تعين وجوب غسل ارتماسی يا ترتيب در برخی از شرائط

مسألة 2:« قد يتعين الارتماسي كما إذا ضاق الوقت عن الترتيبي ‌و قد يتعين الترتيبي كما في يوم الصوم الواجب و حال الإحرام و كذا إذا كان الماء للغير و لم يرضَ بالارتماس فيه».‌[3]

بعد ايشان بعد از تقسيم كردن مى‏فرمايد بعضاً براى مكلّف غسل جنابت ارتماسى متعيّن مى‏شود و بايد غسل جنابت ارتماسى اتيان كند، مثل اين كه فرض بفرماييد هوا گرم است صبح است از خواب بيدار شده است و مى‏بيند وقت تنگ است، غسل ترتيبى بكند آفتاب مى‏زند و وقت فوت مى‏شود، ولكن خودش بپرد توى حوضى كه در حياط منزلش هست در بيايد اين محذورى ندارد، اين از تيمم هم زمانش كمتر است، يعنى وقت فوت نمى‏شود ولو بعض اجزاء الصّلاة بلکه تمام صلاة را مى‏تواند در وقتش اتيان بكند، آن يكى هم همين جور است ولكن او داستانى دارد، یعنی اگر علم دارد كه اگر غسل ترتيبى اتيان بكند ولو بعض صلاة در خارج وقت مى‏افتد و فوت بعض ركعات در وقت مى‏شود بايد غسل ارتماسى اتيان بكند تا صلاة را به تمامها در وقت اتيان بكند.

 خوب اين معلوم است ديگر، آنى كه بر مكلّف واجب است صلاة مع الطهارة المائية است قبل خروج الوقت و شخص متمكّن از او است، غسل ارتماسى بكند صلاة را با طهارت مائيه اتيان مى‏كند قبل خروج الوقت و قبل فوت الوقت، چون كه متمكّن است متعيّن مى‏شود.

بعد ايشان مى‏فرمايد كما اين كه بعضاً غسل ترتيبى متعيّن مى‏شود مثل اين كه انسان روزه است در شهر رمضان يا روزه واجبى گرفته است كه او را نمى‏تواند افطار كند، يعنى صوم نذرى است يا صوم قضاء شهر رمضان است و ظهر شده است که ديگر نمى‏تواند او را بشكند، يا ظهر هم نشده است ولكن وقت ضيق است به رمضان كم مانده است فردا رمضان است، روزه قضايى دارد گرفته است كه نمى‏تواند او را افطار كند، بنا بر اين كه قضاء قبل رمضان بعدی واجب است و بايد قضاء را اتيان كند قبل از او، غرض اين است كه اگر صوم واجبى داشته باشد كه افطارش جايز نيست نمى‏تواند غسل ارتماسى اتيان بكند، چون كه غسل ارتماسى سر را زير آب بردن دارد و اين مفطر صوم است و صوم را باطل مى‏كند، بدان جهت اين بايد غسل ترتيبى بكند، يعنى سر را توى آب نبرد، مراد از غسل ترتيبى يعنى در خارج آب بكند غَسل الرأس و الرقبة را، مراد اين است، يا فرض بفرماييد در حال احرام است كه بر محرم حرام است سر را پوشاندن ولو بالماء، ولو بالارتماس فى الماء حرام است، اين نمى‏تواند غسل ارتماسى موجود بكند، يا حمام است و خيلى خزينه عالى و مصفّايى هم دارد ولكن صاحب حمام راضى نيست، مى‏گويد هر كس بيايد بايد در بيرون خودش را شستشو كند با آب آن لوله‏ها با آن افشارهاى آب، توى خزينه راضى نيستم، اين اگر برود غسل بكند حرام است تصرّف در ملك غير است بدون رضاى مالكه و حرام مى‏شود.

تفاوت مثالهای که در کلام صاحب عروه(قدس) در ما نحن فيه آمده است

و الفرق ما بين اين مسائلى كه ايشان فرمود:

 فرض اول اين بود كه وقت ضيق است، اگر غسل ترتيبى اتيان بكند وقت صلاة فوت مى‏شود، در آن جا اگر گفت بر اين كه صلاتم فوت بشود، من چه كار كنم، من غسل ترتيبى نكنم دلم آرام نمى‏گيرد، من غسل ترتيبى بايد موجود بكنم، عيبى ندارد غسل ترتيبى كرد غسلش صحيح است، منتهى كار خلاف شرع كرده است كه صلاتش را تفویت فى الوقت كرده ولو بعضش را، اما خود غسلش صحيح است، چرا؟ براى اين كه در ما نحن فيه آن آيه‏اى كه مى‏فرمايد بر اين كه بر شما واجب است صلاة را مع الغسل اتيان بكنيد و در ما نحن فيه اين شخص متمكّن بود صلاة را با طهارت مائيه يا با غسل اتيان بكند، ولو بر اين شخص اين تكليف بود، كه صلاة را در وقتش تمامش را با غسل اتيان بكند ولكن اين تكليف را مخالفت كرد و اين صلاة را به تمامها فى الوقت با غسل اتيان نكرد، به ترك صلاة فى الوقت عصيان كرده است و امّا اين غسل جنابتى كه گرفته است ترتيباً او كه نهى نداشت، انّ الله يحبّ المتطهّرين، خود آن غسل فى نفسه مستحب است، بما انّه فى نفسه مستحب است و مطلوبيت دارد و اين شخص هم او را اتيان كرده است بدان جهت امر به شئ نهى از ضدّ خاص نمى‏كند يا اهل الاصول، اين غسلى كه هست در ما نحن فيه اين غسل ترتيبى ضدّ خاص مأمور به بود، اين شخص اين مأمور به را كه ترك كرده است عصيان به ترك مأمور به مى‏شود، و امّا غسل را كه اتيان كرده است اين نهیى ندارد، بلكه اگر امر وجوبى نداشته باشد لااقل امر استحبابى دارد، و مى‏تواند او را اتيان بكند مستحب است این غسل، بدان جهت غسلش صحيح مى‏شود.

به خلاف در جايى كه در شهر رمضان غسل ارتماسى بكند، خود آن زيرآب رفتن كه احاطه ماء بر جميع البدن است كه از آن بدن رأس است خود او كه غسل است خودش مفطر صم است، اين اغتسال خودش افطار صوم است، اين سر را زير آب بردن به قصد الاغتسال خودش افطار صوم است لذا مى‏شود حرام، خودش حرام است بر محرم، براى اين كه بر محرم ستر الرأس و تغطئة الرأس حرام است ولو بالماء، بدان جهت خود اين غسل حرام مى‏شود، و وقتى كه حرام شد حرام نمى‏تواند مصداق واجب يا مستحب بشود، غسل را که انّ الله يحبّ المتطهّرين الاّ اين است، اين مبغوض شارع است، چون كه مبغوض نمى‏تواند مطلوب شارع بشود اهل الاصول باب اجتماع امر و النّهى، وقتى كه تقديم جانب نهى شد، خطاب امر ولو استحبابى باشد تخصيص مى‏خورد، قيد مى‏خورد و فرد محرّم از تحت او خارج مى‏شود و باطل مى‏شود، و هكذا در آن صورتى كه صاحب مال راضى نيست، مى‏گويد خود غسل كردن تصرّف در مال الغير است، چون كه خود آب را رساندن به سر اين تصرّف در مال الغير است، اين آب ملك الغير است و صاحبش راضى نيست، بدان جهت يبطل آن غسل باطل مى‏شود.

جواز شستن اعضای سه گانه غسل به نحو ارتماس در غسل ترتيبی

مسألة 3: « يجوز في الترتيبي أن يغسل كل عضو من أعضائه الثلاثة بنحو الارتماس ‌بل لو ارتمس في الماء ثلاث مرات مرة بقصد غسل الرأس و مرة بقصد غسل الأيمن و مرة بقصد الأيسر‌ ‌كفى و كذا لو حرك بدنه تحت الماء ثلاث مرات أو قصد بالارتماس غسل الرأس و حرك بدنه تحت الماء بقصد الأيمن و خرج بقصد الأيسر و يجوز غسل واحد من الأعضاء بالارتماس و البقية بالترتيب بل يجوز غسل بعض كل عضو بالارتماس و بعضه الآخر بإمرار اليد‌».[4]

بعد ايشان قدس الله نفسه الشّريف مسأله ديگرى را مى‏فرمايد، ايشان مى‏فرمايد غسل ترتيبى لازم نيست كه انسان آب را به سرش بريزد يا به منكبينش بريزد كه در روايات گذشت، بلكه غسل ترتيبى را مى‏تواند به نحو رمس العضو فى الماء موجود بكند، ايشان مى‏فرمايد كه انسان يك دفعه توى آب مى‏برد سر و رقبه‏اش را به قصد غسل جنابت رأس و رقبه، به قصد سر و رقبه زير آب مى‏برد، بعد دوباره توى آب مى‏رود به قصد غسل طرف اليمنى چون كه ترتيب را ايشان معتبر مى‏داند، آن هم غسل طرف الايمن حساب مى‏شود، و دفعه ثالثه زير آب مى‏رود به قصد اين كه طرف چپ را بشوید، وقتى كه از آب در آمد غسلش تمام شده است، لازم نيست غسل ترتيبى به نحو صبّ الماء بوده باشد على الاعضاء، بلكه به این نحو هم بوده باشد كه ارتماس حاصل بشود اين عيبى ندارد.

بعد ايشان باز مى‏فرمايد بلكه انسان اگر فرض بفرماييد توى آب بود سرش را برد زير آب به قصد غُسل رأس و رقبه و بعد طرف ايمن را زير آب حركت داد به نيت غُسل جنابت طرف ايمن و بعد طرف ايسر را حركت داد به قصد غُسل الايسر عيبى ندارد، بعد مى‏فرمايد بر اين كه ممكن است بر اين كه رأس و رقبه‏اى كه هست خارج الماء بوده باشد و خود شخص هم خارج الماء بوده باشد، به قصد غسل الرأس و الرقبة توى آب رفت، بعد وقتى كه توى آب رفت توى آب وقتى كه بود و غسل الرأس و الرقبة تمام شد طرف ايمنش را توى آب حركت مى‏دهد، به قصد غسل الجنابة الايمن، بعد هم خارج مى‏شود، حين الخروج قصد مى‏كند كه ايسر هم شسته بشود، كه اين مثل حركت دادن زير آب است كه علامتش اين است كه خارج مى‏شود، عند الخروج اين كافى مى‏شود.

دو جهت بحث در ما نحن فيه

در ما نحن فيه دو جهت بحث است:

جهت نخست

 يك جهت بحث عبارت از اين است كه در غسل الجنابة غسل الاعضاء ترتيبى اگر بشود به نحو صبّ الماء بايد صورت بگيرد كه در روايات بود، يا اعضاء را به نحو رمس هم مى‏شود توى آب برد و غسل كرد و صب لازم نيست، اين يك جهت.

جهت دوم

جهت ثانيه اين است كه وقتى كه با رمس هم مى‏شود غسل جنابت كرد آن عضوى را كه انسان مى‏خواهد غَسل آن عضو را موجود بكند آن عضو بايد به تمامه خارج الماء بوده باشد و به قصد الغسل ادخال فى الماء بكند، اين معتبر است، يا به قول ايشان اگر توى آب باشد و حركت بدهد كافى است، بلكه حركت هم ندهد كافى است، اين دو جهت بحث است.

بررسی جهت نخست

فعلاً كلام ما در جهت اولى است، جهت اولى كه صبّ الماء لازم نيست بلكه انسان مى‏تواند به نحو رمس بشوید اين بلااشكال مجزى است و اشكالى ندارد جاى تأمّلى هم ندارد، چرا؟ چون كه امام علیه السلام در صحيحه زراره اينجور فرمود، صحيحه زراره‏اى كه داشت و تغسل من قرنك الى قدميك، من القرن الى القدمين يعنى از سر تا پا بدنت را بايد بشویى، چه به نحو صب بشویى چه به نحو رمس بشویى، اطلاق دارد، آن مقدار كه مقيّد ثابت شده است آن اين است كه غسل اگر به نحو ارتماسى نبوده باشد، ارتماسى كه ديروز مى‏خوانديم و بعد هم خواهيم خواند به نحو آن ارتماسى نبوده باشد بايد ترتيب در او ملاحظه بشود، يعنى اول رأس و رقبه شسته بشود و بعد ساير بدن، يا در طرفين هم در جانبين هم يمين و يسار هم بايد ترتيب ملاحظه بشود، اين مقدار تقييد ثابت شده است بر اطلاق و تغسل من قرنك الى قدميك.

نفرماييد كه در صحيحه زراره [5]و صحيحه محمد بن مسلم[6] امام فرمود صبّ ماء را بر رأس بكن و بعد بر منكبين يا بر جانبين صب بكن، آن دلالت مى‏كند كه مثلاً غسل بايد به نحو صب صورت بگيرد.

اين جوابش پرواضح است، قاعده‏اش را گفتيم به شما الآن هم تكرار مى‏كنيم، يادتان باشد چون كه غالباً آنى كه غسل جنابت صورت مى‏گيرد خصوصاً فى ذلك الزّمان بالماء القليل بود، اينجور نبود كه توى خانه‏ها حوض بوده باشد يا نهر جلوى خانه بوده باشد، اينها نبود، بلکه به ماء قليل بود، بدان جهت در آن روايات صب را بيان فرموده است امام علیه السلام، لذا گفتيم هميشه وقتى كه شيئى از قبيل قيد غالبى شد مانع از تمسّك به اطلاق مطلق نمى‏شود، وقتى كه در صحيحه زراره[7] فرمود و تغسل من قرنك الى قدميك مطلق فرمود که غَسل به نحو الرّمس را هم مى‏گيرد آن قيد غالبى تقييد نمى‏كند، غايت الامر از آن روايات ترتيب استفاده شد كه بايد در غسل الرّأس و البدن ما بينهما ترتيب بوده باشد، در صورتى كه به نحو غُسل ارتماسى كه اجزئك او نباشد، به آن نحو نبوده باشد بايد ترتيب بشود ما بين الرّأس و الرقبة يا حتّى بين اليمين و اليسار هم، بدان جهت اين معنايى كه ايشان مى‏فرمايد در جهت اولى تمام است و جاى شبهه و ترديدى نيست.

بررسی جهت دوم

امّا الكلام در جهت ثانيه اينكه مى‏فرمايد تمام بدن اگر زير آب بود حتّى الرأس و الرقبة به قصد غَسل الرأس و الرقبة يك تكانى مى‏خورد به قصد طرف دست راست يك تكانى به قصد طرف چپ تكان ديگرى، يا اگر خارج الماء است داخل آب مى‏شود به قصد غسل الرأس و الرقبة و آن طرف راستش را توى آب تكان مى‏دهد به قصد غَسل طرف الايمن و خارج شود به قصد الايسر، اينها را ما نمى‏توانيم قبول كنيم، چرا؟

براى اين كه در باب وضوء گفتيم ظاهر اينكه شارع امر به فعلى مى‏كند ظاهر آن فعل احداث فعل است نه ابقاء الفعل، شارع وقتى كه امر مى‏كند به فعلى مثلا اذا تلیت آية السّجده فاسجد ظاهرش اين است كه عند التّلاوة سجده را مكلّف احداث بايد بكند، على هذا الاساس اگر آيه سجده را خواندند و اين سجده كرد قبل از اين كه سجده را تمام كند هنوز در حال سجده بود يكى ديگر هم قرائت كرد شخص آخرى، اين هم شنيد و گوش داد و شنيد و اصغاء حاصل شد و هو ساجد در حالى كه سجده بود، اين نمى‏تواند در بقاء قصد كند كه بقاء سجده من به قصد تلاوت دومى است، اين مجزى نيست، بايد پا شود و دوباره سجده كند، چرا؟ چون كه ظاهر آيه اين است كه وقتى كه اين تلاوت شد سجده را احداث كن، حدوثش متعلّق تكليف است، اینکه يك جا قرينه خارجى داشته باشيم كه حدوث مدخلّيتى ندارد غرض اين است كه آب برسد مثل غسل در نجاسات غسل از خبث که غرض اين است كه آب برسد فرقى نمى‏كند انسان احداث بكند يا ابقاء بشود فرقى نمى‏كند، یا مثلاً فرض بفرماييد دستمال نجسى توى حوضى بود آبش هم قليل بود، بعد به آن حوض همين جور آب جارى مى‏شد و از لوله مى‏ريخت جريان پيدا مى‏كرد تا آب به حدّ كر رسيد مى‏گوييم دستمال پاك شده است، اگر عصری است عصر بكن، اگر تخته نجس بود عصر هم نمى‏خواهد پاك شده است، اين تخته را به قصد حدوثى شما نشسته‏ايد، توى حوض و توى آب بود منتهى آبش كم بود، ولكن چون كه غرض در ازاله نجاسات اين است كه آب برسد به آن شئ چه حدوثى باشد چه بقائى باشد، روى اين قرينه در ازاله نجاسات غسل حدوثى نمى‏خواهيم، ولكن به خلاف ازاله حدث كه رافع حدث از او تعبير مى‏كنيم آن جا ملاكش در يد ما نيست، و تحفّظ مى‏كنيم به ظاهر ادلّه كه فاغسلوا وجوهكم بايد صورت را بشویى، انسان صورتش را زير لوله گرفته بود كه قصد وضوء هم نداشت بلکه زير لوله گرفته بود كه اینجا يك سياهى است يا مركّب خورده است يا چيز ديگرى هست اين را ازاله كند، آن وقت مى‏گويد كه وقتى كه اين را ماليد و ازاله كرد و يقين كرد و رفت گفت بر اين كه قصد وضوء بكنيم ديگر، وضوء هم بگيريم وقت نماز كم است، آب كه همين جور مى‏آمد قصد كرد كه وضوء مى‏گيرم، اين كافى نيست و اين وضوء صحيح نيست، بايد صورتش را عقب بزند و بعد بياورد زير لوله كه غسل، غسل حدوثى باشد، والاّ آن غَسل، غَسل بقايى مى‏شود.

بدان جهت در ما نحن فيه چون كه ظاهر ادلّه غسل حدوثى است در غسل جنابت هم هر عضوى را كه مى‏شوید تغسل رأسك و رقبك و تغسل يمناك و يسراك يعنى به غَسل حدوثى بشوید، بدان جهت اگر بخواهد غسل حدوثى بشود بايد از آب در بيايد، اين فرق نمى‏كند حوض لازم نيست، اين افشارهايى كه در حمّام‏ها است و هى آب مى‏ريزد به قصد غسل الرأس و الرقبة زير دوش ايستاد اين شسته شد، اين بعد قصد كند كه بدنم را مى‏شورم، تكان نخورده است از جايش، او مكفى نيست، بايد بكشد عقب، تا غسل بدن حدوثى باشد، يمين را بشوید به غسل حدوثى ثمّ يسار را، يا هر دو تا را به قصد حدوثى بشوید.

بدان جهت در ما نحن فيه كه هست مقتضاى ادلّه همين جور است، آنى كه معتبر است در غُسل غَسل حدوثى است و غَسل اگر حدوثى نبوده باشد خلاف ظاهر ادلّه است و او نمى‏تواند مجزى بشود، اين هم راجع به اين مسأله.

اگر كسى گفت كه من يقين دارم اطمينان دارم، يقين هم نمى‏خواهد، كسى گفت من اطمينان دارم شارع كه مى‏گويد غَسل بكن اين غَسل مثل غَسل در خبث است يعنى آب برسد، غرضش اين است كه آب برسانيد، كما اين كه صاحب عروه نظر مباركش همين جور است ديگر،حدوثى باشد يا نباشد، خوب اگر گفتيم غرضش اين است تكان دادن براى چيست، صاحب عروه مى‏گويد تكان بدهد، آن تكان دادن براى چه؟ بدان جهت اگر غسل بقايى كافى بوده باشد مجرّد الغسل كافى مى‏شود، بدان جهت در ما نحن فيه آن تكان دادن لزومى پيدا نمى‏كند.

سؤال...؟ نه، شما وقتى كه دستتان توى آب باشد، مادامى كه بيرون نكرديد اين همان بقاء غسل اولى است، ولو جايش را عوض بدهيم، در فلسفه اينجور مى‏گويند، ولكن احتياج به فلسفه ندارد، عرفاً هم همين جور است، اتّصال مطابق با وحدت است، عرفاً هم همين جور است، وقتى كه اين استيلاء ماء متّصل است، يك استيلاء است يك غسل است.

بدان جهت خود مرحوم صاحب عروه ملتزم شد و گفت در ثوبى كه بايد در ماء قليل متنجّس به بول است بايد دو دفعه شست، اگر انسان متنجّس به بول را در دستش بگيرد و ديگرى ده دقيقه مستمر روى او آب بريزد او مكفى نيست، بايد آبش را بگيرد و دوباره آب بريزد تا دو دفعه بشود، چون كه اتّصال مساوق با وحدت است بدان جهت دو دفعه نمى‏شود، اینجا هم اگر عضوى زير آب بوده باشد و متصّل هم بوده باشد غَسل حدوثى حساب نمی شود، اين را هم گذشتيم.

دو وجه متصور در غسل ارتماسی

مسألة 4: « الغسل الارتماسي يتصور على وجهين‌أحدهما أن يقصد الغسل بأول جزء دخل في الماء و هكذا إلى الآخر فيكون حاصلا على وجه التدريج و الثاني أن يقصد الغسل حين استيعاب الماء تمام بدنه و حينئذ يكون آنيّاً و كلاهما صحيح و يختلف باعتبار القصد و لو لم يقصد أحد الوجهين صح أيضا و انصرف إلى التدريجي‌«.[8]

بعد ايشان مسأله چهارمى را بيان مى‏فرمايد، اين مسأله چهارم خيلى اهميت دارد، ايشان مى‏فرمايد غسل ارتماسى كه گفتيم بدن يك جا شسته مى‏شود اين غسل ارتماسى كه گفتيم افضل الافراد نيست بلکه ادنی الفردین است ولكن مجزى است، اين غسل ارتماسى دو نحو مى‏تواند انجام بگيرد، اين تقسيم به لحاظ قصد غسل الجنابة است در اين غسل ارتماسى:

 مى‏فرمايد يك وقت انسان قصد مى‏كند وقتى كه قدم را توى حوض و توى آب مى‏گذارد قصد مى‏كند با اين گذاشتن توى آب قدمش را غسل الجنابة را شروع مى‏كند، غسل جنابت ارتماسى را شروع مى‏كند، يعنى قصدش اين است كه خداوندا با اين پا گذاشتن توى آب غسل جنابتى كه شما امر كرديد كه جنب آن را انجام دهد كه من هم از آنها هستم آن غسل الجنابة را موجود مى‏كند، ايشان مى‏فرمايد بر اين كه اين غسل جنابه موجود مى‏شود، يعنى آن عضوى كه توى آب است غسل جنابت او موجود مى‏شود ولكن آن عضو را نمى‏تواند از آب بيرون كند، سابقاً گفت، آن عضو را نمى‏تواند از آب بيرون كند تا اين كه آخرين عضو ما بقى از بدن برود زير آب به نحوى كه تمام اجزاء بدن در آنى زير آب بوده باشد، بدان جهت اين غسل الجنابة تدريجى مى‏شود، از وقتى كه پا گذاشته است توى آب شروع مى‏شود و آن وقتى كه آخرين جزء بدن توى آب رفت و آب به او رسيد غسل تمام مى‏شود، اين مى‏دانيد نتجه‏اش چيست؟

 نتيجه‏اش اين است كه اين همين جورى كه مى‏رفت توى آب تا كمرش رفت توى آب يك بادى از او صادر شد اين حدث فى اثناء الغسل است، مسأله آتيه‏اى كه خواهيم خواند، انسان لو احدث بالاصغر اثناء الغسل اين حدثش اثناء غسل مى‏شود، و بدان جهت حكم آن مسأله چيست او خواهد آمد، اين قسم اول.

 قسم ثانى‏اش اين بود كه به حسب قصد تقسيم مى‏شود، وقتى كه توى آب رفت موقع آب رفتن قصد ندارد كه من از حالا غسل مى‏كنم، بلکه آن آنى كه سرش را توى آب مى‏برد كه آب تمامى بدن را مستوعب مى‏شود، در آن لحظه قصد غسل جنابت مى‏كند، اين هم قسم ثانى‏اش است.

مى‏دانيد در این صورت آنی كه يواش يواش آمده است تا رسيده است آب به شانه‏هايش و بعد رفته است توى آب، آنها مقدمه غسل مى‏شود آنها غسل نيستند، غسل از آن وقتى شروع مى‏شود و ختم مى‏شود كه آب را شروع كند سر را شروع كند زير آب بردن، آب كه مستولى مى‏شود بر تمام بدن كه آخر جزئش سر بود از آن حين غسل جنابت موجود مى‏شود، بدان جهت در ما نحن فيه اگر در وسط راه رفتن بادى از او صادر شد آن حدث در اثناء الغسل نيست بدان جهت احكام آن مسأله مترتّب نمى‏شود.

ايشان مى‏فرمايد بر اين كه اين غسل ارتماسى هر دو صحيح است، هم اوّلى صحيح است و هم دومى صحيح است، منتهى هر كدام يك حكمى دارد كه حكم خاصّى دارد كه اشاره به او كردم که مسأله است حدث.

 عرض مى‏كنم بر اين كه يك چيز مسلّم است و جاى خدشه نيست و آن اين است كه اگر بنا بشود از حين ورود فى الماء مكلّف قصد غسل جنابت را بكند تا مادامى كه آخرين عضو از بدنش زير آب نرفته است نمى‏تواند آن جزء را خارج كند ولو غسل آن پا موجود شده است ولكن تا مادامى كه آخرين جزء از بدنش زير آب نرفته است نمى‏تواند او را خارج كند، مثل آن كسانى كه شنا بلد هستند، مثلاً اول با پاهايش رفت بعد پاهايش را انداخت بيرون و با سرش رفت قصد غسل جنابت هم داشت او نمى‏شود، بايد تا مادامى كه غسل تمام نشده است و آب به ساير بدن مستولى نشده است آن جزء اول را بيرون نكند، چرا؟ چون كه امام علیه السلام در روايات فرمود اذا ارتمس رمسةً، يك رمسه بايد بشود، اگر بنا شد همان عضو را خارج كرد دو رمسه مى‏شود، يك دفعه پاهايش را برد و بيرون كرد و شست، يك دفعه هم از كمر به بعدش را زير آب برد و شست، اين رمستين مى‏شود، بما اين كه در روايات مباركات تقييد شده است كه رمسه بايد رمسه واحده بشود بايد آن جزء را خارج نكند تا مادامى كه تمام اجزاء توى آب برود.

و هكذا يك مطلب ديگر را هم بايد ملتزم بشود اين شخص، و آن اين است كه طول ندهد، موقعى كه در پلّه اول نيم ساعت بايستد در پلّه دوم نيم ساعت ديگر كه به قصد غسل مى‏آيد، اين را نكند، چرا؟ چون كه رمسةً واحده صدق نمى‏كند عرفاً، اگر تأنّى بشود در ورود فى الماء رمسه واحده عرفاً صدق نمى‏كند، رمسه واحده اين است كه به طور متعارف يك دفعه توى آب برود، اين است ديگر، بدان جهت در ما نحن فيه ايشان در سابق هم اينجور فرمود كه غمس الاعضاء فى الماء است دفعةً واحده عرفاً و فرمود كه بايد يك آنى هم بشود كه آب مستولى بشود به تمام بدن، يعنى اجزاء را خارج نكند، همان دو قيد را سابقاً فرمود، اينها جاى شك نيست.

انّما الشّك اين است كه آيا اينجور غسل كردنى كه ايشان مى‏فرمايد از حين دخول فى الماء قصد مى‏كند غسل را، آیا اينجور غسل كردن از روايات استفاده مى‏شود يا نه، مع الاسف وقت تمام شد، كلام را نمى‏توانم تمام بكنم، فقط اشاره‏اش را مى‏گويم، آن اشاره‏اش عبارت از اين است كه اختلاف در ظهور روايات است، اين كه صاحب عروه اينجور فتوا داده است رمس را در روايات فرو بردن در آب گرفته است، رمس يعنى آب محيط بشود به اعضاء بدن، اذا رمس فى الماء رمسةً يعنى ماء محيط بشود به اعضاء بدنش به يك احاطه‏اى، خوب اين را مى‏دانيد كه محيط بشود محيط شدن تدريجى است، اول به رجل‏ها محيط مى‏شود آب، بعد تا كمر، بعد تا سر، و ظاهر روايات اين است كه با آن رمسه‏اى كه تدريجى است احاطه ماء كه تدريجى است قصد غسل كند، غسل همان است، آن رمسه واحده است، اين ظاهر روايات است، اگر توى آب بود قصد غسل جنابت نكرده بود بعد از اين كه به آب وارد شد، شانه‏هايش هم تا آن جا توى آب بود قصد كرد كه غسل جنابت مى‏كنم باز صدق مى‏كند كه ارتمس فى الماء رمسةً، باز صدق مى‏كند، چون كه رمس حدوثى است، رمسةً صدق مى‏كند، بدان جهت هر دو مى‏شود غسل جنابت و هر دو جور موجود مى‏شود.

و امّا اگر كسى اذا ارتمس فى الماء رمسةً واحدة در بعضى روايات است كه اذا اغتمس الجنب فى الماء [9]يعنى شخص خودش رمس بشود در ماء، وقتى كه رمس در ماء شد غسل مى‏شود، رمس فى الماء معنايش اين است كه آب بپوشاند تمام بدن اين شخص را، اين ارتماس تمام البدن و فراگير بودن ماء به تمام البدن به نحوى كه آب بدن را پوشاند، آن ارتماس غسل است، اذ اغتمس يجزيه، يعنى وقتى كه آن اغتماس را كرد آن اغتماس غسل است و مجزى است، ولكن آنى كه آب محيط مى‏شود به بعض الاجزاء موقع فرو رفتن در آن آب، آنها غسل نيستند، كلام اين است كه از روايات استفاده مى‏شود آنى كه صاحب عروه فرمود يا آنى استفاده مى‏شود كه ديگران فرموده‏اند، مع الاسف كما ذكرنا وقت هيچ اجازه نمى‏دهد، و الحمد الله ربّ العالمين.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص296.

[2] وَ [محمد بن يعقوب] عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ كَيْفَ يَغْتَسِلُ الْجُنُبُ- فَقَالَ إِنْ لَمْ يَكُنْ أَصَابَ كَفَّهُ شَيْ‌ءٌ غَمَسَهَا فِي الْمَاءِ ثُمَّ بَدَأَ بِفَرْجِهِ فَأَنْقَاهُ بِثَلَاثِ غُرَفٍ- ثُمَّ صَبَّ عَلَى رَأْسِهِ ثَلَاثَ أَكُفٍّ- ثُمَّ صَبَّ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْمَنِ مَرَّتَيْنِ وَ عَلَى مَنْكِبِهِ الْأَيْسَرِ مَرَّتَيْنِ- فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ أَجْزَأَهُ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص229.

[3] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص296.

[4] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص296-297.

[5] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص229.

[6] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ بِكَفَّيْكَ فَتَغْسِلُهُمَا ثُمَّ تَغْسِلُ فَرْجَكَ ثُمَّ تَصُبُّ عَلَى رَأْسِكَ ثَلَاثاً ثُمَّ تَصُبُّ عَلَى سَائِرِ جَسَدِكَ مَرَّتَيْنِ فَمَا جَرَى عَلَيْهِ الْمَاءُ فَقَدْ طَهُرَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص229.

[7] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ  ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ.؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.

[8] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص297.

[9] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَهُ يَقُولُ إِذَا اغْتَمَسَ الْجُنُبُ فِي الْمَاءِ اغْتِمَاسَةً  وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ مِنْ غُسْلِهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص233.