درس هفتصد و چهل و سوم

احکام غسل جنابت

مسألة 7: « يجوز الغسل تحت المطر و تحت الميزاب ترتيبا لا ارتماسا ‌نعم إذا كان نهر كبير جاريا من فوق على نحو الميزاب لا يبعد جواز الارتماس تحته أيضا إذا استوعب الماء جميع بدنه على نحو كونه تحت الماء‌«.[1]

جواز غسل جنابت با آب باران و ناودان

صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف مى‏فرمايد براى شخص جنب جايز است غسل الجنابة را تحت المطر موجود بكند، با اين مطرى كه به بدنش واقع مى‏شود با او غسل الجنابة را موجود بكند، ولكن مى‏فرمايد اين غسلى را كه موجود مى‏كند اين به نحو غسل ترتيبى است، يعنى اول بايد به قصد غسل الرأس و الرقبة مطر را سرازير بكند بر سرش و رقبه‏اش و بعد از او يمين و بعد يسار را، و اگر ترتيب ما بين اليمين و اليسار معتبر نبود رأس و رقبه قبلاً بايد قبل از جسد شسته بشود، و اما بنحو الارتماس نمى‏شود.

دو مدعای موجود در مسأله

در ما نحن فيه دو تا مدّعا هست، مدّعاى اول اين است كه وقوف تحت المطر به قصد غسل الجنابة كافى است در اغتسال، مطلب ثانى اين است كه غسلى كه واقع مى‏شود به اين نحو غسل ترتيبى است و بايد رأس و رقبه يا حتّى اليمين اينها بايد على نحو التّرتيب شسته بشود.

مدعای نخست: اصل جواز غسل جنابت به آب باران و ناودان

امّا المقام الاول لا ينبغى التّأمّل بر اين كه به ماء المطر غسل الجنابة جايز است، براى اين كه امام علیه السلام در صحيحه زراره اينجور فرمود، صحيحه زراره‏اى كه در باب كيفيت غسل الجنابة وارد شده بود، و روايت، روايت 5 بود[2] آنجا فرمود:

صحيحه زراره

«ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ» ، جسدت را از قرنت الى قدمينت بشوی، او اطلاق دارد به ماء المطر بشویى یا به غير ماء المطر بشویى به ماء الكر و النّهر بشویى بايد شسته بشود بدن من القرن الى القدم، و اینکه در روايات ديگر صبّ ماء على الجسد بود، ذكرنا كه صب مدخليّت ندارد، به جهت اين كه مفروض در آن روايات ماء قليل بود و با ماء القليل اغتسال به صب صورت مى‏گيرد و الاّ صب موضوعيّتى ندارد، ولكن آن روايات دلالت مى‏كرد بر اين كه آن غسل ولو صب مدخليّت ندارد ولكن ترتيب بايد ملاحظه بشود، قضاءً لحدّ ثمّ، كه آمده ثمّ على ساير الجسد، ثمّ على المنكبين، بدان جهت در اغتسال به ماء المطر صب نیست، خوب نباشد او موضوعيّت نداشت، امّا آن ثمّ كه ترتيب است، آن ترتيب بايد ملاحظه بشود، براى اين كه امام علیه السلام ترتیب را فقط در ارتماس الغاء كرد، امام علیه السلام فرمود لو ارتمس فى الماء غمسةً واحده اجزئه، آن جا ترتيب را اسقاط كرد، و امّا در غير الارتماسى كه هست و مفروض اين است كه به وقوف تحت المطر ارتماس نمى‏شود، ارتماس فى الماء صدق نمى‏كند، آن مطر وقتى ولو مطر شديد هم بوده باشد نمى‏گويد ارتمست فى المطر، ارتماس فى المطر نمى‏شود، مى‏گويد با مطر خيس شدم، اينجور مى‏گويد، بدان جهت در ما نحن فيه امام علیه السلام اين ترتيب را در صورت ارتماس الغاء كرد، بدان جهت قضاءً لحدّ ثمّ بايد ترتيب ملاحظه بشود.

ديدگاه سيد خويي(ره)

ولكن بعضى‏ها [3]فرموده‏اند از بعضى روايات ظاهر مى‏شود وقوف در مطر كه شد ترتيب باز معتبر نيست، نه به جهت اين كه ارتماس است، ارتماس صدق نمى‏كند، با وجود اين كه ارتماس صدق نمى‏كند مع ذلك ترتيب معتبر نيست، که به رواياتی تمسّك شده است كه خدمت شما عرض مى‏شود:

صحيحه علی بن جعفر

يكى از اينها صحيحه على بن جعفر است كه در باب 26 از ابواب الجنابة روايت 10[4] است:

و باسناد الشّيخ عن محمد بن على بن محبوب شيخ روايت را از كتاب محمد بن على بن محبوب نقل مى‏كند، سندش به آن كتاب هم كه صحيح است، محمد بن على بن محبوب هم نقل مى‏كند عن احمد بن محمد، احمد بن محمد بن عيسى است، عن موسى‏ بن القاسم البجلى كه از اجلاء است، روايت مى‏كند از على بن جعفر عن اخيه موسى بن جعفر سلام الله عليه، روايت من حيث السّند صحيحه است، «عن اخيه موسى علیه السلام أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ» از برادرش سؤال كرد مردى كه جنب مى‏شود، «هَلْ يُجْزِيهِ مِنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ أَنْ يَقُومَ فِي الْمَطَرِ حَتَّى يَغْسِلَ رَأْسَهُ وَ جَسَدَهُ» آيا مجزى است از غسل الجنابة كه اين شخص زير باران بايستد حتّى اين كه سر و بدنش را بشوید، «وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى مَا سِوَى ذَلِكَ» ،؟به غير اين هم قادر هست، آیا مى‏تواند با ماء مطر بشوید «فَقَالَ إِنْ كَانَ‌ ‌يَغْسِلُهُ اغْتِسَالَهُ بِالْمَاءِ أَجْزَأَهُ ذَلِكَ» ، اگر آن جورى كه به آب مى‏شست آن جور بشوید مجزی است، آخر مطر مختلف است، يك وقت مطر مى‏آيد و يك خورده تَر مى‏كند انسان را، جريانى نيست، نه امام علیه السلام مى‏فرمايد اگر مثل آن آب ديگر است كه جارى مى‏شود در بدن عيبى ندارد، ان كان يغسله اغتساله بالماء اجزئه ذلك، اگر مثل آب اين را مى‏شوید و غَسل مى‏كند او مجزى است، والاّ اگر مجرّد تَرى قطراتى كه مى‏افتد آن نحو باشد مجزى نيست.

بررسی استدلال

اين روايت را استدلال كرده‏اند ولكن شما مى‏دانيد كه اين روايت به عكس مطلوب است، يعنى آن جورى كه به غير مطر مى‏شست. خوب به غیر مطر اگر می شست چه جور مى‏شست؟ اگر ارتماسى بود دفعةً كه ارتماس كه اینجا نمى‏شود، آن جورى كه به غير مطر مى‏شست يعنى به آب متعارف مى‏شست، آن جا چه جور مى‏شست؟ با ترتيب مى‏شست ديگر، اینجا هم بايد با ترتيب بشوید، ادعای اين كه انسان زير مطر ايستاد و مطر ترتيب را حالى‏اش نمى‏شود همه جا را يك دفعه خيس مى‏كند، همين جور است مطر شرعى كه اغتسل اغتسالةً، این جوابش را سابقاً گفتيم، در ماء قليل هم همين جور است که انسان به سرش ريخت، به بدنش هم مى‏ريزد، نه قصد غسل فقط رأس و رقبه را كرده است موقعى كه مطر مى‏ريزد، بعد از او كه او تمام شد غسل الرأس و الرقبة تمام شد، قصد مى‏كند غسل اليمين او اليسار را به نحوى كه حدوث حاصل بشود، اين هم مى‏شود در مطر، بدان جهت بعضى بدن را حايل قرار بدهد كه مثلاً به شانه مطر اصابت نكند بعد شانه را بردارد كه اصابت اولى حدوثى است، بدان جهت در ما نحن فيه اغتساله بالماء خودش قرينه است كه همان نحو بايد بشوید، اگر اين روايت فقط نظر داشته باشد كه مطر خيلى بشود كه به مجرّد خيس شدن يعنى رطوبت رسيدن نباشد، نظر به اين داشته باشد هم باز نظر به نفی ترتيب نمى‏كند، مطر اگر زياد باشد عيبى ندارد بشویى، امّا چه جور بايد بشوید به آن نحوى كه قبلاً تعليم فرموده است امام علیه السلام، خوب اين صحيحه را اگر شما بخواهيد دليل بگيرد، دليل بگيريد که صبّ الماء معتبر نيست، با مطر هم مى‏شود غسل كرد، اين دوشهاى فعلى همين جور هستند، با آنها مى‏شود غسل كرد اشكالى ندارد، مثل المطر مى‏شود، امّا ترتيب را بايد ملاحظه كند.

صحيحه ديگر علی بن جعفر

 در صحيحه دومى باز مال على بن جعفر[5] است، آن جا دارد كه «قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ- وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ أَوْ عَلَيْهِ التَّيَمُّمُ فَقَالَ إِنْ غَسَلَهُ أَجْزَأَهُ وَ إِلَّا تَيَمَّمَ»؟ اصابه مطر كفايت مى‏كند.

بررسی استدالال

 اين دلالتش ديگر بهتر است كه خود سائل نظرش اين است كه اين آب مطر كم است، مثل آب ريختن به بدن نيست، اين آب كم كفايت مى‏كند يا نه، امام علیه السلام فرمود ان غسله اجزئه، اگر غَسل شده است كفايت مى‏كند، و الاّ فيتيمم، او غسل نيست، بايد تيمم كند، بدان جهت مى‏گوييم كه در غسل الجنابة مسمّى الغسل را اعتبار مى‏كنيم كه بايد طورى باشد كه صدق كند شست، مطر هم اگر اينجور بوده باشد عيبى ندارد، آن غَسلى كه معتبر در غسل وضوئى و در غَسل غُسلى او محقق بشود كافى است، و الاّ بايد تيممم كند.

در ما نحن فيه يك روايت ديگرى هست، بسا اوقات بعضى‏ها فرموده‏اند رضوان الله عليه كه اين روايت دلالتش در نفى التّرتيب واضح است، بعيد نيست كه دلالت داشته باشد بر نفى التّرتيب، آن روايت، مرسله محمد بن ابى حمزه ثمالى است، روايت 4 است[6] در اين باب:

مرسله ابی حمزهر ثمالی

«وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَنْ‌ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً» ابى داود هم از اجلاّء است كه از على بن جعفر نقل مى‏كند. « عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام» روايت مرسله است. «فِي رَجُلٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ» جنابة مردى جنابت اصابت كرد او را. «فَقَامَ فِي الْمَطَرِ حَتَّى سَالَ عَلَى جَسَدِهِ» كه خيلى بود مطر ديگر، جاى ديگر آن حرف نيست كه كم باشد و امام در مقام اين است كه كم باشد فايده ندارد، « أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ مِنَ الْغُسْلِ قَالَ نَعَمْ» اين از غسل اكتفا مى‏كند يا نه؟ ، امام علیه السلام فرمود: بله اكتفا مى‏كند.

در ما نحن فيه فرموده‏اند كه سال المطر ديگر معنايش اين است كه مطر زياد است ديگر، اين كه سؤال مى‏كند وجه سؤال اين است كه اين يك دفعه مطر اصابت كند از سر تا پا اين غُسل مى‏شود يا نمى‏شود، امام علیه السلام مى‏فرمايد مى‏شود، پس ترتيب معتبر نيست، اينجور فرموده‏اند، و لكن فرموده اند روايت من حيث السند ضعيف است و نمى‏شود به اين روايت اعتبار كرد، چون كه سنداً ضعيف است، مرسله است، فتوی المشهور هم كه بر طبقش نيست كه انسان دعوا كند جبران را.

بررسی استدلال

 عرض مى‏كنم اين روايت هم دلالتى ندارد كه در ما نحن فيه سند صحيحه هم بود به درد نمى‏خورد، چرا؟ چون كه احتمال دارد وجه سوال سائل اين باشد كه كسى كه قيام مى‏كند در مطر خودش غُسل نمى‏كند، غُسل فعل خودش بايد بشود، مثل آن اصابه‏اى كه صبّ على رأسه كه فعل خودش است و بعد آن آب را به تمام بدنش مى‏رساند، اين فرض بفرماييد قامت المطر اين كارى نكرده است كه، غُسل هم نمى‏كرد مطر اصابت مى‏كرد به او، غُسل فعل خودش است، امام علیه السلام مى‏فرمايد نه همين مقدار در فعل كافى است، همين مقدار كه زير مطر ايستاد، بدان جهت اين دوش‏ها كه اول اختراع شد در حمامها بعضى آخوندها اشكال كرده‏اند كه اینجا زيرش نمى‏شود غُسل كرد، چرا؟ چون كه غُسل بايد مستند به انسان بشود، اين آن است كه مى‏ريزد، اين در زمان ما بود تا چه رسد به آن زمان، اين توى ذهنش بود كه غسل بايد فعل شخص بوده باشد، اين در زير مطر ايستاد اين فعلش نيست و اين غسلش اشكال دارد، امام مى‏فرمايد نه، غرض اين است كه آب برسد، آب ريختن و اينها غرض اين است كه آب برسد، یعنی غسل ايصال الماء است، وقتى كه انسان زير مطر رفت به قصد اين كه ماء برسد به بشره‏اش اين ايصال به او مستند مى‏شود و بيشتر از اين استناد را هم نمى‏خواهيم، بدان جهت اگر اين روايت من حيث السّند هم صحيح بود، چون كه اين احتمال در روايت كه نظر سائل به اين بوده باشد هست اين الغاء نمى‏كرد آن احتمال و ترتيبى را كه روايات ديگر دلالت كرده‏اند.

ولكن اين نكته را بايد متوجّه باشيد، اين غسل ارتماسى كه در او ترتيب معتبر نيست و سابقاً هم گفتيم، ارتماس منحصر به اين نيست كه انسان با پايش توى آب برود، مثل اینکه حوضی یا نهرى باشد، بلكه اگر ارتماس صدق كند به نحوى كه انسان وارد فى الماء نشده است بلكه آب وارد به بدن انسان شده است، مثل اين كه فرض كنيد نهرى از فوق از آن بلندى مى‏ريزد پايين مثل آبشارها، كسى رفت ايستاد آن جايى كه آب منهدر مى‏شود، به نحوى هم آب زياد است و نهر كبير است، كه تمام بدنش مستوعب فى الماء است، كه همين جور مى‏شود نهرهاى همين جورى كه انهدار دارند تمام بدن زير آب مى‏ماند، به نحوى كه ارتمس فى الماء توى آب بودن و در آب فرو رفته بودن اين صدق بكند اين كافى است، بيشتر از اين نيست كه انسان وارد فى الماء بشود، بدان جهت در عبارت عروه دارد كه نعم لو كان نهر كبيراً جارياً من فوقٍ و شخصى تحتش بايستد يعنى آن جايى كه آب منهدر مى‏شود و آب مستولى بر تمام بدنش به نحوى كه احاطه كند تمام بدنش را آب و توى آب بماند شخص، اين ارتماس صدق مى‏كند، بدان جهت بر محرم اين معنا جايز نيست و در نهار شهر رمضان بر صائم هم اينجور غسل كردن جايز نيست.

جواز عدول از ترتيب به ارتماس و بالعکس در اثناء غسل

مسألة 10: « يجوز العدول عن الترتيب إلى الارتماس في الأثناء و بالعكس‌ لكن بمعنى رفع اليد عنه و الاستيناف على النحو الآخر‌«.[7]

 بعد ايشان قدس الله نفسه الشريف مسأله ديگرى را متعرض مى‏شود و آن مسأله ديگر اين است كه مى‏فرمايد شخصى از غسل ترتيبی عدول بكند به غسل ارتماسى يا از غسل ارتماسى عدول به ترتيبی بكندمانعى ندارد، مثل اين كه سر و گردنش را شست، ديد كه بابا زحمت دارد، آن جا هم يك حوض بزرگى است پر از آب، به قصد غسل ارتماسى رفت توى آب به نحوى كه آب تمام بدنش را گرفت، اين عيبى ندارد، عدول مثل عدول صلاتى نيست، عدول صلاتى اين است كه صلاتى را، عصرا شروع كرده بود به خيال اين كه نماز ظهر را خوانده است، در اثناء ملتفت شد كه صلاة ظهر را نخوانده است، دو ركعت خوانده بود فهميد كه صلاة ظهر را نخوانده است، عدول مى‏كند به صلاة ظهر، يعنى يحسب آن دو ركعت سابقى صلاةً عصرا، اين دو ركعت ديگر مى‏خواند و عصر تمام مى‏شود، اين عدول است، اين مراد نيست در ما نحن فيه، در ما نحن فيه اين است كه يعنى رها كند آن غسل ترتيبى را و غسل ارتماسى را از سر بگيرد، يا غسل ارتماسى را رها كند و غسل ترتيبى را از سر بگيرد، مراد از عدول اين است، اين عيبى ندارد.

ديدگاه جواز عدول از ترتيبی به ارتماسی

بعضى‏ها فرموده‏اند عدول از ترتيبى به ارتماسى عيبى ندارد مثل اين مثال كه در وسط پريد توى آب و يك دفعه كار را تمام كرد، امّا عدول از ارتماسى به ترتيبى نمى‏شود، چرا؟ چون كه تا مادامى كه به تمام بشره‏اش آب نرسيده است عند الارتماس، غسل ارتماسى آنى موجود مى‏شود، در آن آنى كه آب به تمامى بدن مستولى شد و به تمام بشره رسيد غسل ارتماسى آن وقت موجود مى‏شود، قبله ليس بغسل ارتماسيّ، و حينه غسل ارتماسى تمام شده است ديگر، از چه چيز عدول بكند.

سخن محقق ثانی(قدس)

 اين عرض كردم بنا بر آن كه محقق ثانى به بعض الطّلبه[8] نسبت داده است، و امّا اگر غسل ارتماسى آنى بوده باشد كه ذكرنا و بنينا به قرينه داخليه و خارجيه ملتزم به او شديم معنايش اين است كه مكلّف حين ارتماس يعنى آب وقتى كه به تما بدنش مستولى مى‏شود آن وقت قصد كند غسل را، ولو آب كه محيط به تمام جسدش هست به بشره تدريجاً برسد، مثل اين كه جايى از بدنش مو داشت يا يك چيزى چسبيده است به او كه بايد او را رفع كند، بناءً على ما ذكرنا مى‏شود، رفت توى آب، به قصد غسل جنابت هم رفت زير آب، دست زد به بدنش و ديد كه اینجا نوار است، گفت مشكل است اين را توى آب بيرون آوردن، وسوسه مى‏كنم كه چيزى از اين باقى ماند يا نماند، بروم بيرون غسل ترتيبى بكنم، در آمد و غسل ترتيبى را شروع كرد، اين عدل عن الارتماس قبل اتمامه به غسل ترتيبى، هر دو جايز است.

ديدگاه جواز عدول از ارتماسی به ترتيبی

و بعضى‏ها هم فرموده‏اند كه از ارتماسى عدول به ترتيبى بكند اين عيبى ندارد، مثل مثال اخيرى كه گفتم که دید در پايش نوار است، وسوسه شد و گفت اين نوار را در بياورم، معلوم نيست كه حايل همه‏اش رفته باشد، شايد يك ذرّاتى چسبيده باشد و مانده باشد و آب به بشره نرسد، بيايم بيرون، فرموده اند اين عيبى ندارد، عدول از ارتماسى به ترتيبى عيبى ندارد، و امّا عدول از ترتيبى به ارتماسى جايز نيست، عدول از ترتيبى به ارتماسى كه مثال اول بود که بپرم توى آب و خودم را معطّل نكنم و زود تمام كنم مسأله را، اینجايز نيست، اين مرحوم آقاى بروجردى[9] رضوان الله عليه در تعليقه‏اش همين را اختيار كرده است كه عدول از ارتماسى به ترتيبى جايز است ولكن عدول از ترتيبى به ارتماسى جايز نيست، نظر مبارك ايشان و آنهایى كه با ايشان موافق هستند در اين قول نظرشان اين است وقتى كه انسان توى آب به قصد ارتماس رفت دستش خورد به پايش و ديد كه نوار است و اين نوار را مى‏خواهد بكند پشيمان شد كه بروم غسل ترتيبى بكنم، غسل ارتماسى تمام نشده است، اينجور است يا نه، چون كه غسل ارتماسى آن وقتى كه است به تمام بشره آب برسد، ولو آب مستوعب بدنش است و هنوز به بشره نرسيده است، وقتى كه از آب درآمد غسل ارتماسى باطل مى‏شود، كانّ چون كه بايد در همان تغطیه به تمام بدن آب برسد كما ذكرنا، آن تغطیه گذشت، غسل ارتماسى‏اش باطل شد، جنب است غسل ترتيبى مى‏كند، مخيّر است، يا ترتيبى بكند، يا ارتماسى بكند که دوباره او را ارتماساً موجود كند، ولكن به خلاف عدول از ترتيبى الى الارتماسى وقتى كه انسان سر و گردنش را شست حتّى طرف دست راستش را هم شست تمام كرد، اين وقتى كه عدول به ارتماس بكند آن غسل باطل نمى‏شود، چون كه موالات شرط نيست، موالات در غسل ترتيبى شرط نيست ديگر، غسل ترتيبى كه كرده است باطل نمى‏شود، و صحّت آن غسل ترتيبى نمى‏گذارد غسل ارتماسى‏اش صحيح بشود، غسل ترتيبى وقتى كه صحيح شد، صحّت او نمى‏گذارد غسرل ارتماسى‏اش تمام بشود.

 سؤال...؟ كلام ايشان را نقل مى‏كنم كه ايشان مسلكش اين است كه مى‏فرمايد بر اين كه عدول از غسل ترتيبى به ارتماسى نمى‏شود، چون كه غسل ترتيبى‏اش صحيح شده است، و صحّت او نمى‏گذارد غسل ارتماسى تمام بشود.

دو پاسخ در ما نحن فيه

امّا الجواب، دو تا جواب:

 جواب اولى اين است كه امام علیه السلام در صحيحه زراره[10] اينجور فرمود كما اين كه عرض كرديم، فرمود لو ان رجلا جنباً ارتمس فى الماء ارتماسةً واحده اجزئه، سؤال مى‏كنيم آيا كسى كه سرش را و گردنش را شسته است و طرف راستش را شسته است، چپش مانده است، يا چپش را هم شسته است و فقط پاى چپش مانده است، اين فعلاً جنب است يا غير جنب، يكى از اينها را بايد گفت ديگر، اگر جنب است لو انّ رجلاً جنباً ارتمس فى الماء ارتماسةً واحدة اجزئه، اطلاق اين ذيل مى‏گيرد، چون كه غسل جنابت ترتيبياً هم اتيان بشود واجب مستقل نيست كما اين كه آن روز گفتم، غسل الرأس و غسل الرقبة والبدن واجب مستقل نيستند كه هر كدام يك وجوب مستقل دارند، نخیر يك وجوب غيرى ارتباطى است بنا بر وجوب مقدمه يا استحباب نفسى ارتباطى است بنا بر اين كه وجوب غيرى را منكر شديم، تا مادامى كه جزء اخير از واجب ارتباطى يا مستحب ارتباطى نيامده باشد امرش ساقط نمى‏شود، امر يك امر است، بدان جهت در ما نحن فيه اين كه غسل ترتيبى كرده است ناقص گذاشته است، فعلاً جنب است، آن امر به غُسل از جنب ساقط نشده است، آن امر اولى باقى است و در امتثال او امام علیه السلام مى‏فرمايد لو ارتمس رجلاً جنباً فى الماء ارتماسةً واحدة اجزئه مى‏گيرد اين را، اين يك جواب، دو مرتبه نمى‏تواند ترتيبى را شروع كند، لغو مى‏شود، چون كه امر به مركّب ارتباطى ولو ساقط نمى‏شود الاّ اینکه جزء اخير بيايد، ولكن هر كدام اجزائى كه از او اتيان كرد مكلّف، امر به آن اجزاء از داعويت مى‏افتد، ديگر داعويت ندارد، چون كه غرض اين است كه صرف غسل الرأس و الرقبة موجود بشود، او جزء الغسل است، آن صرف الوجود حاصل شده است، ديگر داعويتى به غسل الرأس ندارد، بدان جهت آن امر واحد باقى مى‏ماند، ولكن داعويت نسبت به اجزاء بعدى دارد، نسبت به آن اجزاء بعدى داعويت پيدا مى‏كند.

اگر غمض نظر از روايت كرديم وجه اول را گفتيم كه روايت مى‏گويد كه عيبى ندارد، عدول به ارتماس بكن، جنب هستى ارتماس را از اول موجود بكن، اين از اول ترتيب اتيان كردن نيست كه به امرش از داعويت افتاده باشد اين فرد آخرى را موجود كردن است كه ارتماسةً واحدة فرد دیگری است و او را عيبى ندارد، من مى‏توانم جنب هستم موجود كنم.

 و امّا الجواب الثانى، جواب ثانى اين است كه مى‏گوييم كه نه اين فرق است، آن غسل ارتماسى وقتى كه از آب در آمد ناقصاً باطل مى‏شود، غسل ترتيبى كه بعد مى‏كند جنب هست عيبى ندارد، و امّا اگر غسل ترتيبى كرد ورفت توى آب که ارتماساً موجود بكند صحّت غسل ترتيبى نمى‏گذارد كه اين غسل ارتماسى صحيح بشود، چون كه غسل الرأس و الرقبة صحيحاً موجود شده است، يا اگر يمين را هم كه شسته است صحيحاً موجود شده است، صحّت او نمى‏گذارد، صحّت آن غسل چون كه آن غسل صحيحاً واقع شده است او نمى‏گذارد، يك وجه عقلى است، نمى‏گذارد كه این غسل ارتماسى صحيح بشود و تمام بشود.

خوب مى‏گوييم امّا الجواب يعنى قطع نظر از آن جواب اول كه گفتيم روايت اطلاقش اين احتمال را منع مى‏كند كه نه مانع نيست، لو فرض اگر اغماض از روايت هم كرديم اين حرف درست نيست، چرا؟ لما ذكرنا در آن روز در واجب ارتباطى آن وقتى اجزاء سابقه صحيح مى‏شود كه اجزاء لاحقه به او ملحق مى‏شود، اگر ملحق شد آنها صحيح است، و الاّ گفتيم اگر اجزاء لاحقه ملحق نشود او باطل مى‏شود، آن احرام باطل است، احكام ندارد، در ما نحن فيه هم غسل ترتيبى هم همين جور است ديگر، اگر غسلى ترتيبى اجزائش تمام نشد، جزء اخيرش نيامد آن جا غسل الرأس و الرقبة تمام مى‏شود، مى‏گوييم وقتى كه اين به قصد غسل ارتماسى زير آب رفت تا مادامى كه غسل ارتماسى محقق نشده است و آب به تمام بشره‏اش نرسيده است غسل ارتماسى موجود نشده است يعنى تمام نشده است كه مانع بشود صحّت او، وقتى كه اين تمام شد آنها باطل مى‏شود، غسل الرأس و الرقبة باطل مى‏شود، چرا؟ چون كه ممكن نيست اجزاء لاحقه به او ملحق بشود، اجزائى كه باقى مانده است از غسل جنابت نمى‏تواند ملحق بشود، چون كه شخص جنب نيست، بدان جهت صحّت آن اجزاء مانع مى‏شود حكم بكنيم كه غسل جنابت ارتماساً صحيح است، مى‏گوييم آن وقتى كه غسل ارتماسى تمام مى‏شود كه قبلاً تمام نيست حكم به صحّت و تماميت نمى‏شود، آن وقتى كه حكم به تماميت مى‏كنيم لا غَسل على الرأس و الرقبة، غَسلى آن جا نيست كه محكوم به صحّت باشد، او باطل شد، چرا؟ چون كه اجزاء لاحقه نمى‏تواند ملحق بشود به او، قضائاً لحكم الواجب الارتباطى، كما ذكرنا كه اگر اجزاء بعدى به او لاحق نشود آنها محكوم به فساد مى‏شوند.

و من هذه الجهة است نلتزم بجواز العدول عن التّرتيبى الى الارتماسى كما يجوز العدول عن الارتماسى الى التّرتيبى به آن بيانى كه عرض شد.

جواز اغتسال به نحو ارتماس با اقل بودن حوض از کر

مسألة 11: « إذا كان حوض أقل من الكر يجوز الاغتسال فيه بالارتماس مع طهارة البدن‌ لكن بعده يكون من المستعمل في رفع‌ ‌الحدث الأكبر فبناء على الإشكال فيه يشكل الوضوء و الغسل منه بعد ذلك و كذا إذا قام فيه و اغتسل بنحو الترتيب بحيث رجع ماء الغسل فيه و أما إذا كان كرا أو أزيد فليس كذلك نعم لا يبعد صدق المستعمل عليه إذا كان بقدر الكر لا أزيد و اغتسل فيه مرارا عديدة لكن الأقوى كما مر جواز الاغتسال و الوضوء من المستعمل‌«.[11]

بعد ايشان يك مسأله ديگرى را در مقام ذكر مى‏فرمايند. و آن مسأله ديگر اين است اگر حوضى بوده باشد كه آن حوض اقلّ من الكر بوده باشد، آبش آب قليل است كه اتّفاق مى‏افتد توى منازل حوضى هست آب قليل، انسان مى‏خواهد غسل ارتماسى را در آن آب قليل موجود بكند، كه اين يك امرى بود خيلى متعارف هم بود در حوض‏هايى كه در مدارس نجف بودند سابقاً، كه دو تا حوض داشتند يكى كر بود و يكى هم در آن جا بعضى چيزها را مى‏شستند كه ربّما كر نمى‏رسيد، نوعاً به حد كر مى‏رساندند ولكن بعضاً آبش كمتر از كر مى‏شد، كسى مى‏خواهد توى آن حوضى كه عمقش خيلى است ولكن طول و عرضش مربّع صغير است برود غسل ارتماسى بكند، بدنش اگر پاك بوده باشد محذورى ندارد، چرا؟ چون كه لو انّ الجنب ارتمس فى الماء رمسةً فقد اجزئه، صدق كرد ديگر، ندارد كه آب كر باشد، بلکه جورى باشد كه ارتماس فى الماء صدق كند ولو به اندازه كر نبوده باشد، ايشان اينجور مى‏فرمايد، مى‏فرمايد: ولكن بعد كسى بخواهد در اين آبى كه اين شخص غسل ارتماسى موجود كرد آن شخص دومى بيايد كه بدنش پاك است او غسل بكند در اين آب ارتماساً يا از اين آب بگيرد در خارج به سر و بدنش بريزد ترتيباً غسل كند مشكل مى‏شود، چرا؟

چون كه اين آب مستعمل در حدث اكبر مى‏شود، به ارتماس شخص اول آب قليل مستعمل است در حدث اكبر و در آن صحيحه عبد الله بن سنان امام علیه السلام فرمود با غساله ثوب يعنى ثوبى كه نجس است با غساله او و با غساله غسل الجنابة که آن روز خواندیم نمى‏شود وضوء گرفت، وقتى كه امام فرمود نمى‏شود وضوء گرفت آن وقت غسل كردنش هم نمى‏شود، چون كه فرق ما بين غسل و اينها نيست.

صحيحه عبدالله بن سنان

امام علیه السلام در آن روايت اينجور فرمود.[12] فرمود بر اين كه «فَقَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ- أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ- لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ» و اشباهه نمى‏شود با اينها شخص ديگر وضوء بگيرد، وضوء كه نشد غسل هم نمى‏شود.

بعد ايشان مى‏فرمايد كه و كذا اشكال پيدا مى‏كند جايى كه آب حوض كمتر از كر است ولكن انسان توى اين حوض فرو نرفت كه ارتماساً غسل بكند، در يك طرفش یا در سکویش ايستاد و از حوض آب برداشت و ريخت به سر و بدنش به قصد غسل الجنابة، امّا آب‏ها برگشتند توى حوض، مى‏فرمايد آن جايى كه اين شخص قام در اين حوض و آب را بريزد و ترتيباً غسل كند لا ارتماساً باز وقتى كه برگشت وقتى كه آب حوض كمتر از كر شد آن عيب دارد، اين كه مى‏گويد كمتر از كر سرّش اين است كه روايات دارد آب اگر كر شد در او بول كند حيوان اغتسل فيه الجنب ولغ فيه الكلب لا بأس تتوضأ منه و اشرب، آن عيبى ندارد، اما اينجا كمتر از كر است، وقتى كه آب برگشت به آن جا در آن صورت آن آب مستعمل مى‏شود، نمى‏شود.

ملاحظه بر کلام صاحب عروه(قدس)

عرض مى‏كنم در اين كه اين دومى درست نيست. چرا؟ براى اين كه اگر فرض كرديم بر اين كه به ماء مستعمل در غسل نمى‏شود غسل كرد يا وضوء گرفت، آن روز عرض كردم كه اين روايت حمل بر تقيه مى‏شود يا حمل مى‏شود به آن صورتى كه بدن جنب نجس بوده باشد و خبث داشته باشد، اگر اين روايت را به اطلاقش گذاشتيم و گفتيم به ماء مستعمل در غسل الجنابة نمى‏شود با او غسل گرفت، اين آبى كه در حوض هست با كاسه چند تا برداشت و بدنش را شست آب حوض آب مستعمل نمى‏شود همه‏اش، اين روايت مال جايى است كه آبى كه برمى‏دارى مستعمل در ماء غسل الجنابة باشد، آن يا آب غسل الجنابة و غير غسل الجنابة است يا اصلاً آب غير الغسل الجنابة است، چون كه آب جنابت كه استعمال کرد خيلى كم استعمال کرد به حدّى كه عرفاً به او اعتنا نمى‏شود، يا آب غسل الجنابة و غير غسل الجنابة است يا آب غير غسل الجنابة است، چون كه آبى كه از او برداشته است نسبت به آن مائى كه باقى مانده است كم است، بدان جهت روايت مائى كه يغتسل به الجنب جنب با او غسل كرده است می گوید با او نمى‏شود.

اگر شما گفتيد شما از خودت نگو، يغتسل در صحیحه او را هم مى‏گيرد كه در غسل الجنابة استعمال شده است همه‏اش يا بعضش، مى‏گوييم اگر اينجور بوده باشد خدا حفظ كند، خوب گفتى، مقيد دارد، مقيد دارد كه اگر قاطى بشود عيبى ندارد، كدام روايت است؟ اين صحيحه‏اى است كه خدمت شما مى‏خوانم:

 در صحيحه على بن جعفر باب 10 از ابواب المضاف است[13]، در صحيحه على بن جعفر اين است كه و ان كان فى مكان واحدٍ و هو قليلٌ، اگر آب قليل در مكان واحدى باشد آن آب هم كم است، لا يكفيه لغسله، همه‏اش براى غسلش كافى نيست، آب كم است، فلا عليه ان يغتسل منعى نيست كه او غسل بكند و يرجع الماء فيه، از ماء رجوع بكند به آن آب، مى‏دانيد كه وقتى كه غسل كرد يك مقدار از آب برنمى‏گردد يك مقدارش برمى‏گردد، يك مقدار از آبى كه برمى‏گردد او مانعى ندارد غسل بكند، روايت صحيحه است و هيچ اشكالى ندارد، بلكه اين روايت دليل قوى است همه‏اش هم برگردد با همانی كه برگشته بقيه غسل را اتيان كند باز مجزى است.

بدان جهت آن روايت صحيحه عبد الله بن سنان [14]كما اين كه صاحب عروه در ذيل مى‏فرمايد استعمال ماء مستعمل در غسل الجنابة با او غسل كردن عيبى ندارد، آن روايت يا حمل بر كراهت مى‏شود يا حمل بر تقيه مى‏شود يا حمل مى‏شود به آنى كه گفتيم. و الحمد الله ربّ العالمين.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص299.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ  ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ.؛ شيخ حر عاملی ، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.

[3] إذا صدق معه الارتماس و التغطية و التستّر في الماء لا إشكال في صحّة غسله كما في النهر الكبير الجاري من الفوق، إذ لا يعتبر في الارتماس الدخول في الماء من طرف الرجلين كما هو الحال في المياه المتعارفة من الحوض و النهر و البحر و نحوها، بل لو دخله من طرف رأسه أيضاً لكفى ذلك في صحّته إذ المناط فيه صدق التغطية و التستّر بالماء.و أمّا إذا لم يصدق معه الارتماس بالمعنى المذكور كما إذا وقع تحت المطر حيث إن قطراته غير متّصلة فتقع منه قطرة ثمّ قطرة اخرى من غير اتصال فلا يكون معه البدن متستراً بالماء و متغطياً به في آن واحد، فلا كلام في عدم كونه من الارتماس حقيقة إلّا أن الكلام في أنه ملحق بالارتماس في عدم اعتبار الترتيب فيه أو أنه غير ملحق به فيعتبر فيه الترتيب لا محالة. قد يقال بإلحاقه بالارتماس تمسكاً بإطلاق ما دلّ على كفاية الغسل تحت المطر، حيث لم يقيد الإجزاء فيه بما إذا كان مع الترتيب؛ سيد ابو القاسم موسوی الخویی، موسوعة الإمام الخوئي‌، (قم، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره‌، چ1، 1418ق)ج6، ص406.

[4] وَ ( محمد بن الحسن) بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ هَلْ يُجْزِيهِ مِنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ أَنْ يَقُومَ فِي الْمَطَرِ حَتَّى يَغْسِلَ رَأْسَهُ وَ جَسَدَهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى مَا سِوَى ذَلِكَ فَقَالَ إِنْ كَانَ‌ ‌يَغْسِلُهُ اغْتِسَالَهُ بِالْمَاءِ أَجْزَأَهُ ذَلِكَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص232.

[5] وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ مِثْلَهُ وَ زَادَ إِلَّا أَنَّهُ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَتَمَضْمَضَ وَ يَسْتَنْشِقَ وَ يُمِرَّ يَدَهُ عَلَى مَا نَالَتْ مِنْ جَسَدِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ- وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ أَوْ عَلَيْهِ التَّيَمُّمُ فَقَالَ إِنْ غَسَلَهُ أَجْزَأَهُ وَ إِلَّا تَيَمَّمَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص232.

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَنْ‌ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَقَامَ فِي الْمَطَرِ حَتَّى سَالَ عَلَى جَسَدِهِ أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ مِنَ الْغُسْلِ قَالَ نَعَمْ ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص232.

[7] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص299.

[8] و ربّما توهم بعض الطّلبة، إن الارتماس عبارة عن شمول الماء البدن كلّه في زمان واحد، بحيث يحيط بالأسافل و الأعالي جملة، كما توهمه عبارة الألفيّة ، و ليس بشي‌ء، لأنّ المعتبر في الارتماس ما دلّ عليه الحديث، و هو ارتماسة واحدة عرفا، إذ لا يراد بالواحدة و الدّفعة في أمثال ذلك إلا المعنى العرفي، و لأن الارتماس شرّع تخفيفا كما يظهر من الأخبار ، و هذا المعنى مباين للتّخفيف مع تعذّره في بعض المكلّفين، و عبارات الأصحاب مشحونة بما ينافيه؛ علی بن حسين محقق کرکی، جامع المقاصد في شرح القواعد‌، ( قم، مؤسسة آل البيت(ع)، چ2، ت1414ق)، ج1، ص262.

[9] العدول عن الترتيب إلى الارتماس لا يخلو من إشكال. (البروجردي)؛ سيد محمد کاظم يزدی، عروة الوثقی (المحشی)، (قم دفتر انتشارات اسلامی، چ1، 1409ق)ج1، ص502.

[10] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ  ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ.؛ شيخ حر عاملی ، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.

[11]  سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص200.

[12] وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ- فَقَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ- أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ- لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ- وَ أَمَّا [الْمَاءُ] الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ- فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْ‌ءٍ نَظِيفٍ- فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص215.

[13] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصِيبُ الْمَاءَ فِي سَاقِيَةٍ أَوْ مُسْتَنْقَعٍ- أَ يَغْتَسِلُ مِنْهُ لِلْجَنَابَةِ أَوْ يَتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ- إِذَا كَانَ لَا يَجِدُ غَيْرَهُ- وَ الْمَاءُ لَا يَبْلُغُ صَاعاً لِلْجَنَابَةِ وَ لَا مُدّاً لِلْوُضُوءِ- وَ هُوَ مُتَفَرِّقٌ فَكَيْفَ يَصْنَعُ- وَ هُوَ يَتَخَوَّفُ أَنْ تَكُونَ السِّبَاعُ قَدْ شَرِبَتْ مِنْهُ- فَقَالَ إِنْ كَانَتْ يَدُهُ نَظِيفَةً- فَلْيَأْخُذْ كَفّاً مِنَ الْمَاءِ بِيَدٍ وَاحِدَةٍ فَلْيَنْضِحْهُ خَلْفَهُ- وَ كَفّاً أَمَامَهُ وَ كَفّاً عَنْ يَمِينِهِ وَ كَفّاً عَنْ شِمَالِهِ- فَإِنْ خَشِيَ أَنْ لَا يَكْفِيَهُ غَسَلَ رَأْسَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- ثُمَّ مَسَحَ جِلْدَهُ بِيَدِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ يُجْزِيهِ- وَ إِنْ كَانَ الْوُضُوءُ غَسَلَ وَجْهَهُ وَ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى ذِرَاعَيْهِ- وَ رَأْسِهِ وَ رِجْلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ الْمَاءُ مُتَفَرِّقاً- فَقَدَرَ أَنْ يَجْمَعَهُ وَ إِلَّا اغْتَسَلَ مِنْ هَذَا وَ مِنْ هَذَا- وَ إِنْ كَانَ فِي مَكَانٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ قَلِيلٌ- لَا يَكْفِيهِ لِغُسْلِهِ فَلَا عَلَيْهِ أَنْ يَغْتَسِلَ- وَ يَرْجِعَ الْمَاءَ فِيهِ فَإِنَّ ذَلِكَ يُجْزِيهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص216.

[14] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص215.