مسألة 7: « يجوز الغسل تحت المطر و تحت الميزاب ترتيبا لا ارتماسا نعم إذا كان نهر كبير جاريا من فوق على نحو الميزاب لا يبعد جواز الارتماس تحته أيضا إذا استوعب الماء جميع بدنه على نحو كونه تحت الماء«.[1]
صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف مىفرمايد براى شخص جنب جايز است غسل الجنابة را تحت المطر موجود بكند، با اين مطرى كه به بدنش واقع مىشود با او غسل الجنابة را موجود بكند، ولكن مىفرمايد اين غسلى را كه موجود مىكند اين به نحو غسل ترتيبى است، يعنى اول بايد به قصد غسل الرأس و الرقبة مطر را سرازير بكند بر سرش و رقبهاش و بعد از او يمين و بعد يسار را، و اگر ترتيب ما بين اليمين و اليسار معتبر نبود رأس و رقبه قبلاً بايد قبل از جسد شسته بشود، و اما بنحو الارتماس نمىشود.
در ما نحن فيه دو تا مدّعا هست، مدّعاى اول اين است كه وقوف تحت المطر به قصد غسل الجنابة كافى است در اغتسال، مطلب ثانى اين است كه غسلى كه واقع مىشود به اين نحو غسل ترتيبى است و بايد رأس و رقبه يا حتّى اليمين اينها بايد على نحو التّرتيب شسته بشود.
امّا المقام الاول لا ينبغى التّأمّل بر اين كه به ماء المطر غسل الجنابة جايز است، براى اين كه امام علیه السلام در صحيحه زراره اينجور فرمود، صحيحه زرارهاى كه در باب كيفيت غسل الجنابة وارد شده بود، و روايت، روايت 5 بود[2] آنجا فرمود:
«ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ» ، جسدت را از قرنت الى قدمينت بشوی، او اطلاق دارد به ماء المطر بشویى یا به غير ماء المطر بشویى به ماء الكر و النّهر بشویى بايد شسته بشود بدن من القرن الى القدم، و اینکه در روايات ديگر صبّ ماء على الجسد بود، ذكرنا كه صب مدخليّت ندارد، به جهت اين كه مفروض در آن روايات ماء قليل بود و با ماء القليل اغتسال به صب صورت مىگيرد و الاّ صب موضوعيّتى ندارد، ولكن آن روايات دلالت مىكرد بر اين كه آن غسل ولو صب مدخليّت ندارد ولكن ترتيب بايد ملاحظه بشود، قضاءً لحدّ ثمّ، كه آمده ثمّ على ساير الجسد، ثمّ على المنكبين، بدان جهت در اغتسال به ماء المطر صب نیست، خوب نباشد او موضوعيّت نداشت، امّا آن ثمّ كه ترتيب است، آن ترتيب بايد ملاحظه بشود، براى اين كه امام علیه السلام ترتیب را فقط در ارتماس الغاء كرد، امام علیه السلام فرمود لو ارتمس فى الماء غمسةً واحده اجزئه، آن جا ترتيب را اسقاط كرد، و امّا در غير الارتماسى كه هست و مفروض اين است كه به وقوف تحت المطر ارتماس نمىشود، ارتماس فى الماء صدق نمىكند، آن مطر وقتى ولو مطر شديد هم بوده باشد نمىگويد ارتمست فى المطر، ارتماس فى المطر نمىشود، مىگويد با مطر خيس شدم، اينجور مىگويد، بدان جهت در ما نحن فيه امام علیه السلام اين ترتيب را در صورت ارتماس الغاء كرد، بدان جهت قضاءً لحدّ ثمّ بايد ترتيب ملاحظه بشود.
ولكن بعضىها [3]فرمودهاند از بعضى روايات ظاهر مىشود وقوف در مطر كه شد ترتيب باز معتبر نيست، نه به جهت اين كه ارتماس است، ارتماس صدق نمىكند، با وجود اين كه ارتماس صدق نمىكند مع ذلك ترتيب معتبر نيست، که به رواياتی تمسّك شده است كه خدمت شما عرض مىشود:
يكى از اينها صحيحه على بن جعفر است كه در باب 26 از ابواب الجنابة روايت 10[4] است:
و باسناد الشّيخ عن محمد بن على بن محبوب شيخ روايت را از كتاب محمد بن على بن محبوب نقل مىكند، سندش به آن كتاب هم كه صحيح است، محمد بن على بن محبوب هم نقل مىكند عن احمد بن محمد، احمد بن محمد بن عيسى است، عن موسى بن القاسم البجلى كه از اجلاء است، روايت مىكند از على بن جعفر عن اخيه موسى بن جعفر سلام الله عليه، روايت من حيث السّند صحيحه است، «عن اخيه موسى علیه السلام أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ» از برادرش سؤال كرد مردى كه جنب مىشود، «هَلْ يُجْزِيهِ مِنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ أَنْ يَقُومَ فِي الْمَطَرِ حَتَّى يَغْسِلَ رَأْسَهُ وَ جَسَدَهُ» آيا مجزى است از غسل الجنابة كه اين شخص زير باران بايستد حتّى اين كه سر و بدنش را بشوید، «وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى مَا سِوَى ذَلِكَ» ،؟به غير اين هم قادر هست، آیا مىتواند با ماء مطر بشوید «فَقَالَ إِنْ كَانَ يَغْسِلُهُ اغْتِسَالَهُ بِالْمَاءِ أَجْزَأَهُ ذَلِكَ» ، اگر آن جورى كه به آب مىشست آن جور بشوید مجزی است، آخر مطر مختلف است، يك وقت مطر مىآيد و يك خورده تَر مىكند انسان را، جريانى نيست، نه امام علیه السلام مىفرمايد اگر مثل آن آب ديگر است كه جارى مىشود در بدن عيبى ندارد، ان كان يغسله اغتساله بالماء اجزئه ذلك، اگر مثل آب اين را مىشوید و غَسل مىكند او مجزى است، والاّ اگر مجرّد تَرى قطراتى كه مىافتد آن نحو باشد مجزى نيست.
اين روايت را استدلال كردهاند ولكن شما مىدانيد كه اين روايت به عكس مطلوب است، يعنى آن جورى كه به غير مطر مىشست. خوب به غیر مطر اگر می شست چه جور مىشست؟ اگر ارتماسى بود دفعةً كه ارتماس كه اینجا نمىشود، آن جورى كه به غير مطر مىشست يعنى به آب متعارف مىشست، آن جا چه جور مىشست؟ با ترتيب مىشست ديگر، اینجا هم بايد با ترتيب بشوید، ادعای اين كه انسان زير مطر ايستاد و مطر ترتيب را حالىاش نمىشود همه جا را يك دفعه خيس مىكند، همين جور است مطر شرعى كه اغتسل اغتسالةً، این جوابش را سابقاً گفتيم، در ماء قليل هم همين جور است که انسان به سرش ريخت، به بدنش هم مىريزد، نه قصد غسل فقط رأس و رقبه را كرده است موقعى كه مطر مىريزد، بعد از او كه او تمام شد غسل الرأس و الرقبة تمام شد، قصد مىكند غسل اليمين او اليسار را به نحوى كه حدوث حاصل بشود، اين هم مىشود در مطر، بدان جهت بعضى بدن را حايل قرار بدهد كه مثلاً به شانه مطر اصابت نكند بعد شانه را بردارد كه اصابت اولى حدوثى است، بدان جهت در ما نحن فيه اغتساله بالماء خودش قرينه است كه همان نحو بايد بشوید، اگر اين روايت فقط نظر داشته باشد كه مطر خيلى بشود كه به مجرّد خيس شدن يعنى رطوبت رسيدن نباشد، نظر به اين داشته باشد هم باز نظر به نفی ترتيب نمىكند، مطر اگر زياد باشد عيبى ندارد بشویى، امّا چه جور بايد بشوید به آن نحوى كه قبلاً تعليم فرموده است امام علیه السلام، خوب اين صحيحه را اگر شما بخواهيد دليل بگيرد، دليل بگيريد که صبّ الماء معتبر نيست، با مطر هم مىشود غسل كرد، اين دوشهاى فعلى همين جور هستند، با آنها مىشود غسل كرد اشكالى ندارد، مثل المطر مىشود، امّا ترتيب را بايد ملاحظه كند.
در صحيحه دومى باز مال على بن جعفر[5] است، آن جا دارد كه «قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ- وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ أَوْ عَلَيْهِ التَّيَمُّمُ فَقَالَ إِنْ غَسَلَهُ أَجْزَأَهُ وَ إِلَّا تَيَمَّمَ»؟ اصابه مطر كفايت مىكند.
اين دلالتش ديگر بهتر است كه خود سائل نظرش اين است كه اين آب مطر كم است، مثل آب ريختن به بدن نيست، اين آب كم كفايت مىكند يا نه، امام علیه السلام فرمود ان غسله اجزئه، اگر غَسل شده است كفايت مىكند، و الاّ فيتيمم، او غسل نيست، بايد تيمم كند، بدان جهت مىگوييم كه در غسل الجنابة مسمّى الغسل را اعتبار مىكنيم كه بايد طورى باشد كه صدق كند شست، مطر هم اگر اينجور بوده باشد عيبى ندارد، آن غَسلى كه معتبر در غسل وضوئى و در غَسل غُسلى او محقق بشود كافى است، و الاّ بايد تيممم كند.
در ما نحن فيه يك روايت ديگرى هست، بسا اوقات بعضىها فرمودهاند رضوان الله عليه كه اين روايت دلالتش در نفى التّرتيب واضح است، بعيد نيست كه دلالت داشته باشد بر نفى التّرتيب، آن روايت، مرسله محمد بن ابى حمزه ثمالى است، روايت 4 است[6] در اين باب:
«وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَنْ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً» ابى داود هم از اجلاّء است كه از على بن جعفر نقل مىكند. « عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام» روايت مرسله است. «فِي رَجُلٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ» جنابة مردى جنابت اصابت كرد او را. «فَقَامَ فِي الْمَطَرِ حَتَّى سَالَ عَلَى جَسَدِهِ» كه خيلى بود مطر ديگر، جاى ديگر آن حرف نيست كه كم باشد و امام در مقام اين است كه كم باشد فايده ندارد، « أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ مِنَ الْغُسْلِ قَالَ نَعَمْ» اين از غسل اكتفا مىكند يا نه؟ ، امام علیه السلام فرمود: بله اكتفا مىكند.
در ما نحن فيه فرمودهاند كه سال المطر ديگر معنايش اين است كه مطر زياد است ديگر، اين كه سؤال مىكند وجه سؤال اين است كه اين يك دفعه مطر اصابت كند از سر تا پا اين غُسل مىشود يا نمىشود، امام علیه السلام مىفرمايد مىشود، پس ترتيب معتبر نيست، اينجور فرمودهاند، و لكن فرموده اند روايت من حيث السند ضعيف است و نمىشود به اين روايت اعتبار كرد، چون كه سنداً ضعيف است، مرسله است، فتوی المشهور هم كه بر طبقش نيست كه انسان دعوا كند جبران را.
عرض مىكنم اين روايت هم دلالتى ندارد كه در ما نحن فيه سند صحيحه هم بود به درد نمىخورد، چرا؟ چون كه احتمال دارد وجه سوال سائل اين باشد كه كسى كه قيام مىكند در مطر خودش غُسل نمىكند، غُسل فعل خودش بايد بشود، مثل آن اصابهاى كه صبّ على رأسه كه فعل خودش است و بعد آن آب را به تمام بدنش مىرساند، اين فرض بفرماييد قامت المطر اين كارى نكرده است كه، غُسل هم نمىكرد مطر اصابت مىكرد به او، غُسل فعل خودش است، امام علیه السلام مىفرمايد نه همين مقدار در فعل كافى است، همين مقدار كه زير مطر ايستاد، بدان جهت اين دوشها كه اول اختراع شد در حمامها بعضى آخوندها اشكال كردهاند كه اینجا زيرش نمىشود غُسل كرد، چرا؟ چون كه غُسل بايد مستند به انسان بشود، اين آن است كه مىريزد، اين در زمان ما بود تا چه رسد به آن زمان، اين توى ذهنش بود كه غسل بايد فعل شخص بوده باشد، اين در زير مطر ايستاد اين فعلش نيست و اين غسلش اشكال دارد، امام مىفرمايد نه، غرض اين است كه آب برسد، آب ريختن و اينها غرض اين است كه آب برسد، یعنی غسل ايصال الماء است، وقتى كه انسان زير مطر رفت به قصد اين كه ماء برسد به بشرهاش اين ايصال به او مستند مىشود و بيشتر از اين استناد را هم نمىخواهيم، بدان جهت اگر اين روايت من حيث السّند هم صحيح بود، چون كه اين احتمال در روايت كه نظر سائل به اين بوده باشد هست اين الغاء نمىكرد آن احتمال و ترتيبى را كه روايات ديگر دلالت كردهاند.
ولكن اين نكته را بايد متوجّه باشيد، اين غسل ارتماسى كه در او ترتيب معتبر نيست و سابقاً هم گفتيم، ارتماس منحصر به اين نيست كه انسان با پايش توى آب برود، مثل اینکه حوضی یا نهرى باشد، بلكه اگر ارتماس صدق كند به نحوى كه انسان وارد فى الماء نشده است بلكه آب وارد به بدن انسان شده است، مثل اين كه فرض كنيد نهرى از فوق از آن بلندى مىريزد پايين مثل آبشارها، كسى رفت ايستاد آن جايى كه آب منهدر مىشود، به نحوى هم آب زياد است و نهر كبير است، كه تمام بدنش مستوعب فى الماء است، كه همين جور مىشود نهرهاى همين جورى كه انهدار دارند تمام بدن زير آب مىماند، به نحوى كه ارتمس فى الماء توى آب بودن و در آب فرو رفته بودن اين صدق بكند اين كافى است، بيشتر از اين نيست كه انسان وارد فى الماء بشود، بدان جهت در عبارت عروه دارد كه نعم لو كان نهر كبيراً جارياً من فوقٍ و شخصى تحتش بايستد يعنى آن جايى كه آب منهدر مىشود و آب مستولى بر تمام بدنش به نحوى كه احاطه كند تمام بدنش را آب و توى آب بماند شخص، اين ارتماس صدق مىكند، بدان جهت بر محرم اين معنا جايز نيست و در نهار شهر رمضان بر صائم هم اينجور غسل كردن جايز نيست.
مسألة 10: « يجوز العدول عن الترتيب إلى الارتماس في الأثناء و بالعكس لكن بمعنى رفع اليد عنه و الاستيناف على النحو الآخر«.[7]
بعد ايشان قدس الله نفسه الشريف مسأله ديگرى را متعرض مىشود و آن مسأله ديگر اين است كه مىفرمايد شخصى از غسل ترتيبی عدول بكند به غسل ارتماسى يا از غسل ارتماسى عدول به ترتيبی بكندمانعى ندارد، مثل اين كه سر و گردنش را شست، ديد كه بابا زحمت دارد، آن جا هم يك حوض بزرگى است پر از آب، به قصد غسل ارتماسى رفت توى آب به نحوى كه آب تمام بدنش را گرفت، اين عيبى ندارد، عدول مثل عدول صلاتى نيست، عدول صلاتى اين است كه صلاتى را، عصرا شروع كرده بود به خيال اين كه نماز ظهر را خوانده است، در اثناء ملتفت شد كه صلاة ظهر را نخوانده است، دو ركعت خوانده بود فهميد كه صلاة ظهر را نخوانده است، عدول مىكند به صلاة ظهر، يعنى يحسب آن دو ركعت سابقى صلاةً عصرا، اين دو ركعت ديگر مىخواند و عصر تمام مىشود، اين عدول است، اين مراد نيست در ما نحن فيه، در ما نحن فيه اين است كه يعنى رها كند آن غسل ترتيبى را و غسل ارتماسى را از سر بگيرد، يا غسل ارتماسى را رها كند و غسل ترتيبى را از سر بگيرد، مراد از عدول اين است، اين عيبى ندارد.
بعضىها فرمودهاند عدول از ترتيبى به ارتماسى عيبى ندارد مثل اين مثال كه در وسط پريد توى آب و يك دفعه كار را تمام كرد، امّا عدول از ارتماسى به ترتيبى نمىشود، چرا؟ چون كه تا مادامى كه به تمام بشرهاش آب نرسيده است عند الارتماس، غسل ارتماسى آنى موجود مىشود، در آن آنى كه آب به تمامى بدن مستولى شد و به تمام بشره رسيد غسل ارتماسى آن وقت موجود مىشود، قبله ليس بغسل ارتماسيّ، و حينه غسل ارتماسى تمام شده است ديگر، از چه چيز عدول بكند.
اين عرض كردم بنا بر آن كه محقق ثانى به بعض الطّلبه[8] نسبت داده است، و امّا اگر غسل ارتماسى آنى بوده باشد كه ذكرنا و بنينا به قرينه داخليه و خارجيه ملتزم به او شديم معنايش اين است كه مكلّف حين ارتماس يعنى آب وقتى كه به تما بدنش مستولى مىشود آن وقت قصد كند غسل را، ولو آب كه محيط به تمام جسدش هست به بشره تدريجاً برسد، مثل اين كه جايى از بدنش مو داشت يا يك چيزى چسبيده است به او كه بايد او را رفع كند، بناءً على ما ذكرنا مىشود، رفت توى آب، به قصد غسل جنابت هم رفت زير آب، دست زد به بدنش و ديد كه اینجا نوار است، گفت مشكل است اين را توى آب بيرون آوردن، وسوسه مىكنم كه چيزى از اين باقى ماند يا نماند، بروم بيرون غسل ترتيبى بكنم، در آمد و غسل ترتيبى را شروع كرد، اين عدل عن الارتماس قبل اتمامه به غسل ترتيبى، هر دو جايز است.
و بعضىها هم فرمودهاند كه از ارتماسى عدول به ترتيبى بكند اين عيبى ندارد، مثل مثال اخيرى كه گفتم که دید در پايش نوار است، وسوسه شد و گفت اين نوار را در بياورم، معلوم نيست كه حايل همهاش رفته باشد، شايد يك ذرّاتى چسبيده باشد و مانده باشد و آب به بشره نرسد، بيايم بيرون، فرموده اند اين عيبى ندارد، عدول از ارتماسى به ترتيبى عيبى ندارد، و امّا عدول از ترتيبى به ارتماسى جايز نيست، عدول از ترتيبى به ارتماسى كه مثال اول بود که بپرم توى آب و خودم را معطّل نكنم و زود تمام كنم مسأله را، اینجايز نيست، اين مرحوم آقاى بروجردى[9] رضوان الله عليه در تعليقهاش همين را اختيار كرده است كه عدول از ارتماسى به ترتيبى جايز است ولكن عدول از ترتيبى به ارتماسى جايز نيست، نظر مبارك ايشان و آنهایى كه با ايشان موافق هستند در اين قول نظرشان اين است وقتى كه انسان توى آب به قصد ارتماس رفت دستش خورد به پايش و ديد كه نوار است و اين نوار را مىخواهد بكند پشيمان شد كه بروم غسل ترتيبى بكنم، غسل ارتماسى تمام نشده است، اينجور است يا نه، چون كه غسل ارتماسى آن وقتى كه است به تمام بشره آب برسد، ولو آب مستوعب بدنش است و هنوز به بشره نرسيده است، وقتى كه از آب درآمد غسل ارتماسى باطل مىشود، كانّ چون كه بايد در همان تغطیه به تمام بدن آب برسد كما ذكرنا، آن تغطیه گذشت، غسل ارتماسىاش باطل شد، جنب است غسل ترتيبى مىكند، مخيّر است، يا ترتيبى بكند، يا ارتماسى بكند که دوباره او را ارتماساً موجود كند، ولكن به خلاف عدول از ترتيبى الى الارتماسى وقتى كه انسان سر و گردنش را شست حتّى طرف دست راستش را هم شست تمام كرد، اين وقتى كه عدول به ارتماس بكند آن غسل باطل نمىشود، چون كه موالات شرط نيست، موالات در غسل ترتيبى شرط نيست ديگر، غسل ترتيبى كه كرده است باطل نمىشود، و صحّت آن غسل ترتيبى نمىگذارد غسل ارتماسىاش صحيح بشود، غسل ترتيبى وقتى كه صحيح شد، صحّت او نمىگذارد غسرل ارتماسىاش تمام بشود.
سؤال...؟ كلام ايشان را نقل مىكنم كه ايشان مسلكش اين است كه مىفرمايد بر اين كه عدول از غسل ترتيبى به ارتماسى نمىشود، چون كه غسل ترتيبىاش صحيح شده است، و صحّت او نمىگذارد غسل ارتماسى تمام بشود.
امّا الجواب، دو تا جواب:
جواب اولى اين است كه امام علیه السلام در صحيحه زراره[10] اينجور فرمود كما اين كه عرض كرديم، فرمود لو ان رجلا جنباً ارتمس فى الماء ارتماسةً واحده اجزئه، سؤال مىكنيم آيا كسى كه سرش را و گردنش را شسته است و طرف راستش را شسته است، چپش مانده است، يا چپش را هم شسته است و فقط پاى چپش مانده است، اين فعلاً جنب است يا غير جنب، يكى از اينها را بايد گفت ديگر، اگر جنب است لو انّ رجلاً جنباً ارتمس فى الماء ارتماسةً واحدة اجزئه، اطلاق اين ذيل مىگيرد، چون كه غسل جنابت ترتيبياً هم اتيان بشود واجب مستقل نيست كما اين كه آن روز گفتم، غسل الرأس و غسل الرقبة والبدن واجب مستقل نيستند كه هر كدام يك وجوب مستقل دارند، نخیر يك وجوب غيرى ارتباطى است بنا بر وجوب مقدمه يا استحباب نفسى ارتباطى است بنا بر اين كه وجوب غيرى را منكر شديم، تا مادامى كه جزء اخير از واجب ارتباطى يا مستحب ارتباطى نيامده باشد امرش ساقط نمىشود، امر يك امر است، بدان جهت در ما نحن فيه اين كه غسل ترتيبى كرده است ناقص گذاشته است، فعلاً جنب است، آن امر به غُسل از جنب ساقط نشده است، آن امر اولى باقى است و در امتثال او امام علیه السلام مىفرمايد لو ارتمس رجلاً جنباً فى الماء ارتماسةً واحدة اجزئه مىگيرد اين را، اين يك جواب، دو مرتبه نمىتواند ترتيبى را شروع كند، لغو مىشود، چون كه امر به مركّب ارتباطى ولو ساقط نمىشود الاّ اینکه جزء اخير بيايد، ولكن هر كدام اجزائى كه از او اتيان كرد مكلّف، امر به آن اجزاء از داعويت مىافتد، ديگر داعويت ندارد، چون كه غرض اين است كه صرف غسل الرأس و الرقبة موجود بشود، او جزء الغسل است، آن صرف الوجود حاصل شده است، ديگر داعويتى به غسل الرأس ندارد، بدان جهت آن امر واحد باقى مىماند، ولكن داعويت نسبت به اجزاء بعدى دارد، نسبت به آن اجزاء بعدى داعويت پيدا مىكند.
اگر غمض نظر از روايت كرديم وجه اول را گفتيم كه روايت مىگويد كه عيبى ندارد، عدول به ارتماس بكن، جنب هستى ارتماس را از اول موجود بكن، اين از اول ترتيب اتيان كردن نيست كه به امرش از داعويت افتاده باشد اين فرد آخرى را موجود كردن است كه ارتماسةً واحدة فرد دیگری است و او را عيبى ندارد، من مىتوانم جنب هستم موجود كنم.
و امّا الجواب الثانى، جواب ثانى اين است كه مىگوييم كه نه اين فرق است، آن غسل ارتماسى وقتى كه از آب در آمد ناقصاً باطل مىشود، غسل ترتيبى كه بعد مىكند جنب هست عيبى ندارد، و امّا اگر غسل ترتيبى كرد ورفت توى آب که ارتماساً موجود بكند صحّت غسل ترتيبى نمىگذارد كه اين غسل ارتماسى صحيح بشود، چون كه غسل الرأس و الرقبة صحيحاً موجود شده است، يا اگر يمين را هم كه شسته است صحيحاً موجود شده است، صحّت او نمىگذارد، صحّت آن غسل چون كه آن غسل صحيحاً واقع شده است او نمىگذارد، يك وجه عقلى است، نمىگذارد كه این غسل ارتماسى صحيح بشود و تمام بشود.
خوب مىگوييم امّا الجواب يعنى قطع نظر از آن جواب اول كه گفتيم روايت اطلاقش اين احتمال را منع مىكند كه نه مانع نيست، لو فرض اگر اغماض از روايت هم كرديم اين حرف درست نيست، چرا؟ لما ذكرنا در آن روز در واجب ارتباطى آن وقتى اجزاء سابقه صحيح مىشود كه اجزاء لاحقه به او ملحق مىشود، اگر ملحق شد آنها صحيح است، و الاّ گفتيم اگر اجزاء لاحقه ملحق نشود او باطل مىشود، آن احرام باطل است، احكام ندارد، در ما نحن فيه هم غسل ترتيبى هم همين جور است ديگر، اگر غسلى ترتيبى اجزائش تمام نشد، جزء اخيرش نيامد آن جا غسل الرأس و الرقبة تمام مىشود، مىگوييم وقتى كه اين به قصد غسل ارتماسى زير آب رفت تا مادامى كه غسل ارتماسى محقق نشده است و آب به تمام بشرهاش نرسيده است غسل ارتماسى موجود نشده است يعنى تمام نشده است كه مانع بشود صحّت او، وقتى كه اين تمام شد آنها باطل مىشود، غسل الرأس و الرقبة باطل مىشود، چرا؟ چون كه ممكن نيست اجزاء لاحقه به او ملحق بشود، اجزائى كه باقى مانده است از غسل جنابت نمىتواند ملحق بشود، چون كه شخص جنب نيست، بدان جهت صحّت آن اجزاء مانع مىشود حكم بكنيم كه غسل جنابت ارتماساً صحيح است، مىگوييم آن وقتى كه غسل ارتماسى تمام مىشود كه قبلاً تمام نيست حكم به صحّت و تماميت نمىشود، آن وقتى كه حكم به تماميت مىكنيم لا غَسل على الرأس و الرقبة، غَسلى آن جا نيست كه محكوم به صحّت باشد، او باطل شد، چرا؟ چون كه اجزاء لاحقه نمىتواند ملحق بشود به او، قضائاً لحكم الواجب الارتباطى، كما ذكرنا كه اگر اجزاء بعدى به او لاحق نشود آنها محكوم به فساد مىشوند.
و من هذه الجهة است نلتزم بجواز العدول عن التّرتيبى الى الارتماسى كما يجوز العدول عن الارتماسى الى التّرتيبى به آن بيانى كه عرض شد.
مسألة 11: « إذا كان حوض أقل من الكر يجوز الاغتسال فيه بالارتماس مع طهارة البدن لكن بعده يكون من المستعمل في رفع الحدث الأكبر فبناء على الإشكال فيه يشكل الوضوء و الغسل منه بعد ذلك و كذا إذا قام فيه و اغتسل بنحو الترتيب بحيث رجع ماء الغسل فيه و أما إذا كان كرا أو أزيد فليس كذلك نعم لا يبعد صدق المستعمل عليه إذا كان بقدر الكر لا أزيد و اغتسل فيه مرارا عديدة لكن الأقوى كما مر جواز الاغتسال و الوضوء من المستعمل«.[11]
بعد ايشان يك مسأله ديگرى را در مقام ذكر مىفرمايند. و آن مسأله ديگر اين است اگر حوضى بوده باشد كه آن حوض اقلّ من الكر بوده باشد، آبش آب قليل است كه اتّفاق مىافتد توى منازل حوضى هست آب قليل، انسان مىخواهد غسل ارتماسى را در آن آب قليل موجود بكند، كه اين يك امرى بود خيلى متعارف هم بود در حوضهايى كه در مدارس نجف بودند سابقاً، كه دو تا حوض داشتند يكى كر بود و يكى هم در آن جا بعضى چيزها را مىشستند كه ربّما كر نمىرسيد، نوعاً به حد كر مىرساندند ولكن بعضاً آبش كمتر از كر مىشد، كسى مىخواهد توى آن حوضى كه عمقش خيلى است ولكن طول و عرضش مربّع صغير است برود غسل ارتماسى بكند، بدنش اگر پاك بوده باشد محذورى ندارد، چرا؟ چون كه لو انّ الجنب ارتمس فى الماء رمسةً فقد اجزئه، صدق كرد ديگر، ندارد كه آب كر باشد، بلکه جورى باشد كه ارتماس فى الماء صدق كند ولو به اندازه كر نبوده باشد، ايشان اينجور مىفرمايد، مىفرمايد: ولكن بعد كسى بخواهد در اين آبى كه اين شخص غسل ارتماسى موجود كرد آن شخص دومى بيايد كه بدنش پاك است او غسل بكند در اين آب ارتماساً يا از اين آب بگيرد در خارج به سر و بدنش بريزد ترتيباً غسل كند مشكل مىشود، چرا؟
چون كه اين آب مستعمل در حدث اكبر مىشود، به ارتماس شخص اول آب قليل مستعمل است در حدث اكبر و در آن صحيحه عبد الله بن سنان امام علیه السلام فرمود با غساله ثوب يعنى ثوبى كه نجس است با غساله او و با غساله غسل الجنابة که آن روز خواندیم نمىشود وضوء گرفت، وقتى كه امام فرمود نمىشود وضوء گرفت آن وقت غسل كردنش هم نمىشود، چون كه فرق ما بين غسل و اينها نيست.
امام علیه السلام در آن روايت اينجور فرمود.[12] فرمود بر اين كه «فَقَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ- أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ- لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ» و اشباهه نمىشود با اينها شخص ديگر وضوء بگيرد، وضوء كه نشد غسل هم نمىشود.
بعد ايشان مىفرمايد كه و كذا اشكال پيدا مىكند جايى كه آب حوض كمتر از كر است ولكن انسان توى اين حوض فرو نرفت كه ارتماساً غسل بكند، در يك طرفش یا در سکویش ايستاد و از حوض آب برداشت و ريخت به سر و بدنش به قصد غسل الجنابة، امّا آبها برگشتند توى حوض، مىفرمايد آن جايى كه اين شخص قام در اين حوض و آب را بريزد و ترتيباً غسل كند لا ارتماساً باز وقتى كه برگشت وقتى كه آب حوض كمتر از كر شد آن عيب دارد، اين كه مىگويد كمتر از كر سرّش اين است كه روايات دارد آب اگر كر شد در او بول كند حيوان اغتسل فيه الجنب ولغ فيه الكلب لا بأس تتوضأ منه و اشرب، آن عيبى ندارد، اما اينجا كمتر از كر است، وقتى كه آب برگشت به آن جا در آن صورت آن آب مستعمل مىشود، نمىشود.
عرض مىكنم در اين كه اين دومى درست نيست. چرا؟ براى اين كه اگر فرض كرديم بر اين كه به ماء مستعمل در غسل نمىشود غسل كرد يا وضوء گرفت، آن روز عرض كردم كه اين روايت حمل بر تقيه مىشود يا حمل مىشود به آن صورتى كه بدن جنب نجس بوده باشد و خبث داشته باشد، اگر اين روايت را به اطلاقش گذاشتيم و گفتيم به ماء مستعمل در غسل الجنابة نمىشود با او غسل گرفت، اين آبى كه در حوض هست با كاسه چند تا برداشت و بدنش را شست آب حوض آب مستعمل نمىشود همهاش، اين روايت مال جايى است كه آبى كه برمىدارى مستعمل در ماء غسل الجنابة باشد، آن يا آب غسل الجنابة و غير غسل الجنابة است يا اصلاً آب غير الغسل الجنابة است، چون كه آب جنابت كه استعمال کرد خيلى كم استعمال کرد به حدّى كه عرفاً به او اعتنا نمىشود، يا آب غسل الجنابة و غير غسل الجنابة است يا آب غير غسل الجنابة است، چون كه آبى كه از او برداشته است نسبت به آن مائى كه باقى مانده است كم است، بدان جهت روايت مائى كه يغتسل به الجنب جنب با او غسل كرده است می گوید با او نمىشود.
اگر شما گفتيد شما از خودت نگو، يغتسل در صحیحه او را هم مىگيرد كه در غسل الجنابة استعمال شده است همهاش يا بعضش، مىگوييم اگر اينجور بوده باشد خدا حفظ كند، خوب گفتى، مقيد دارد، مقيد دارد كه اگر قاطى بشود عيبى ندارد، كدام روايت است؟ اين صحيحهاى است كه خدمت شما مىخوانم:
در صحيحه على بن جعفر باب 10 از ابواب المضاف است[13]، در صحيحه على بن جعفر اين است كه و ان كان فى مكان واحدٍ و هو قليلٌ، اگر آب قليل در مكان واحدى باشد آن آب هم كم است، لا يكفيه لغسله، همهاش براى غسلش كافى نيست، آب كم است، فلا عليه ان يغتسل منعى نيست كه او غسل بكند و يرجع الماء فيه، از ماء رجوع بكند به آن آب، مىدانيد كه وقتى كه غسل كرد يك مقدار از آب برنمىگردد يك مقدارش برمىگردد، يك مقدار از آبى كه برمىگردد او مانعى ندارد غسل بكند، روايت صحيحه است و هيچ اشكالى ندارد، بلكه اين روايت دليل قوى است همهاش هم برگردد با همانی كه برگشته بقيه غسل را اتيان كند باز مجزى است.
بدان جهت آن روايت صحيحه عبد الله بن سنان [14]كما اين كه صاحب عروه در ذيل مىفرمايد استعمال ماء مستعمل در غسل الجنابة با او غسل كردن عيبى ندارد، آن روايت يا حمل بر كراهت مىشود يا حمل بر تقيه مىشود يا حمل مىشود به آنى كه گفتيم. و الحمد الله ربّ العالمين.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص299.
[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ.؛ شيخ حر عاملی ، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.
[3] إذا صدق معه الارتماس و التغطية و التستّر في الماء لا إشكال في صحّة غسله كما في النهر الكبير الجاري من الفوق، إذ لا يعتبر في الارتماس الدخول في الماء من طرف الرجلين كما هو الحال في المياه المتعارفة من الحوض و النهر و البحر و نحوها، بل لو دخله من طرف رأسه أيضاً لكفى ذلك في صحّته إذ المناط فيه صدق التغطية و التستّر بالماء.و أمّا إذا لم يصدق معه الارتماس بالمعنى المذكور كما إذا وقع تحت المطر حيث إن قطراته غير متّصلة فتقع منه قطرة ثمّ قطرة اخرى من غير اتصال فلا يكون معه البدن متستراً بالماء و متغطياً به في آن واحد، فلا كلام في عدم كونه من الارتماس حقيقة إلّا أن الكلام في أنه ملحق بالارتماس في عدم اعتبار الترتيب فيه أو أنه غير ملحق به فيعتبر فيه الترتيب لا محالة. قد يقال بإلحاقه بالارتماس تمسكاً بإطلاق ما دلّ على كفاية الغسل تحت المطر، حيث لم يقيد الإجزاء فيه بما إذا كان مع الترتيب؛ سيد ابو القاسم موسوی الخویی، موسوعة الإمام الخوئي، (قم، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، چ1، 1418ق)ج6، ص406.
[4] وَ ( محمد بن الحسن) بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى ع أَنَّهُ سَأَلَهُ عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ هَلْ يُجْزِيهِ مِنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ أَنْ يَقُومَ فِي الْمَطَرِ حَتَّى يَغْسِلَ رَأْسَهُ وَ جَسَدَهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى مَا سِوَى ذَلِكَ فَقَالَ إِنْ كَانَ يَغْسِلُهُ اغْتِسَالَهُ بِالْمَاءِ أَجْزَأَهُ ذَلِكَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص232.
[5] وَ رَوَاهُ عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ مِثْلَهُ وَ زَادَ إِلَّا أَنَّهُ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَتَمَضْمَضَ وَ يَسْتَنْشِقَ وَ يُمِرَّ يَدَهُ عَلَى مَا نَالَتْ مِنْ جَسَدِهِ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ- وَ لَا يَقْدِرُ عَلَى الْمَاءِ فَيُصِيبُهُ الْمَطَرُ أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ أَوْ عَلَيْهِ التَّيَمُّمُ فَقَالَ إِنْ غَسَلَهُ أَجْزَأَهُ وَ إِلَّا تَيَمَّمَ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص232.
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَنْ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ أَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَقَامَ فِي الْمَطَرِ حَتَّى سَالَ عَلَى جَسَدِهِ أَ يُجْزِيهِ ذَلِكَ مِنَ الْغُسْلِ قَالَ نَعَمْ ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص232.
[7] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص299.
[8] و ربّما توهم بعض الطّلبة، إن الارتماس عبارة عن شمول الماء البدن كلّه في زمان واحد، بحيث يحيط بالأسافل و الأعالي جملة، كما توهمه عبارة الألفيّة ، و ليس بشيء، لأنّ المعتبر في الارتماس ما دلّ عليه الحديث، و هو ارتماسة واحدة عرفا، إذ لا يراد بالواحدة و الدّفعة في أمثال ذلك إلا المعنى العرفي، و لأن الارتماس شرّع تخفيفا كما يظهر من الأخبار ، و هذا المعنى مباين للتّخفيف مع تعذّره في بعض المكلّفين، و عبارات الأصحاب مشحونة بما ينافيه؛ علی بن حسين محقق کرکی، جامع المقاصد في شرح القواعد، ( قم، مؤسسة آل البيت(ع)، چ2، ت1414ق)، ج1، ص262.
[9] العدول عن الترتيب إلى الارتماس لا يخلو من إشكال. (البروجردي)؛ سيد محمد کاظم يزدی، عروة الوثقی (المحشی)، (قم دفتر انتشارات اسلامی، چ1، 1409ق)ج1، ص502.
[10] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ.؛ شيخ حر عاملی ، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.
[11] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص200.
[12] وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يُتَوَضَّأَ بِالْمَاءِ الْمُسْتَعْمَلِ- فَقَالَ الْمَاءُ الَّذِي يُغْسَلُ بِهِ الثَّوْبُ- أَوْ يَغْتَسِلُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْجَنَابَةِ- لَا يَجُوزُ أَنْ يُتَوَضَّأَ مِنْهُ وَ أَشْبَاهِهِ- وَ أَمَّا [الْمَاءُ] الَّذِي يَتَوَضَّأُ الرَّجُلُ بِهِ- فَيَغْسِلُ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَدَهُ فِي شَيْءٍ نَظِيفٍ- فَلَا بَأْسَ أَنْ يَأْخُذَهُ غَيْرُهُ وَ يَتَوَضَّأَ بِهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص215.
[13] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ وَ أَبِي قَتَادَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصِيبُ الْمَاءَ فِي سَاقِيَةٍ أَوْ مُسْتَنْقَعٍ- أَ يَغْتَسِلُ مِنْهُ لِلْجَنَابَةِ أَوْ يَتَوَضَّأُ مِنْهُ لِلصَّلَاةِ- إِذَا كَانَ لَا يَجِدُ غَيْرَهُ- وَ الْمَاءُ لَا يَبْلُغُ صَاعاً لِلْجَنَابَةِ وَ لَا مُدّاً لِلْوُضُوءِ- وَ هُوَ مُتَفَرِّقٌ فَكَيْفَ يَصْنَعُ- وَ هُوَ يَتَخَوَّفُ أَنْ تَكُونَ السِّبَاعُ قَدْ شَرِبَتْ مِنْهُ- فَقَالَ إِنْ كَانَتْ يَدُهُ نَظِيفَةً- فَلْيَأْخُذْ كَفّاً مِنَ الْمَاءِ بِيَدٍ وَاحِدَةٍ فَلْيَنْضِحْهُ خَلْفَهُ- وَ كَفّاً أَمَامَهُ وَ كَفّاً عَنْ يَمِينِهِ وَ كَفّاً عَنْ شِمَالِهِ- فَإِنْ خَشِيَ أَنْ لَا يَكْفِيَهُ غَسَلَ رَأْسَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- ثُمَّ مَسَحَ جِلْدَهُ بِيَدِهِ فَإِنَّ ذَلِكَ يُجْزِيهِ- وَ إِنْ كَانَ الْوُضُوءُ غَسَلَ وَجْهَهُ وَ مَسَحَ يَدَهُ عَلَى ذِرَاعَيْهِ- وَ رَأْسِهِ وَ رِجْلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ الْمَاءُ مُتَفَرِّقاً- فَقَدَرَ أَنْ يَجْمَعَهُ وَ إِلَّا اغْتَسَلَ مِنْ هَذَا وَ مِنْ هَذَا- وَ إِنْ كَانَ فِي مَكَانٍ وَاحِدٍ وَ هُوَ قَلِيلٌ- لَا يَكْفِيهِ لِغُسْلِهِ فَلَا عَلَيْهِ أَنْ يَغْتَسِلَ- وَ يَرْجِعَ الْمَاءَ فِيهِ فَإِنَّ ذَلِكَ يُجْزِيهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص216.
[14] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص215.