مسألة 3: « إذا اغتسل بعد الجنابة بالإنزال ثمَّ خرج منه رطوبة مشتبهة بين البول و المني فمع عدم الاستبراء قبل الغسل بالبول يحكم عليها بأنها مني فيجب الغسل و مع الاستبراء بالبول و عدم الاستبراء بالخرطات بعده يحكم بأنه بول فيوجب الوضوء و مع عدم الأمرين يجب الاحتياط بالجمع بين الغسل و الوضوء إن لم يحتمل غيرهما و إن احتمل كونها مذيا مثلا بأن يدور الأمر بين البول و المني و المذي فلا يجب عليه شيء و كذا حال الرطوبة الخارجة بدوا من غير سبق جنابة فإنها مع دورانها بين المني و البول يجب الاحتياط بالوضوء و الغسل و مع دورانها بين الثلاثة أو بين كونها منيا أو مذيا أو بولا أو مذيا لا شيء عليه».[1]
صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف كما هو المعروف فى كلمات الاصحاب مىفرمايد اگر شخصى جنب بوده باشد بالانزال و اين شخص غسل كند غسل الجنابة را اگر استبراء به بول نكرده است و بعد الغسل از او بللى خارج شد كه مردد بوده باشد بلل بين البول و المنى غسل را بايد اعاده كند، آن بلل محكوم است بانّه منىٌّ و به احتمال بوليّت اعتناء نمىكند، غسل را بايد اعاده كند، و اگر بول كرده بود قبل از اين كه غسل بكند بول كرده بود ولكن غسل كرد قبل از استبراء بالخرطات، استبراء از بول نكرده بود بالخرطات، غسل كرد و بعد بلل خارج شد آن بلل محكوم است بانّه بولٌ، بايد وضوء بگيرد، و به احتمال كونه منىًّ اعتنا نمىشود، اين فرمايش ايشان است.
كلام فعلاً در آن قسمت اولى است كه اگر بول نكرده غسل كرد بعد الانزال و بعد بلل خارج شد او محكوم است بانّه منىٌّ بايد غسل كند، به اين معنا روايات دلالت مىكند، آن رواياتى كه مقدارش را آن روز خدمت شما عرض كرديم، یكى از آنها صحيحه محمد بن مسلم بود، روايت 6 در باب 36 از ابواب الجنابة:
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدٍ يَعْنِي ابْنَ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَخْرُجُ مِنْ إِحْلِيلِهِ- بَعْدَ مَا اغْتَسَلَ شَيْءٌ قَالَ يَغْتَسِلُ وَ يُعِيدُ الصَّلَاةَ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ بَالَ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ فَإِنَّهُ لَا يُعِيدُ غُسْلَهُ»[2]، اگر بول كرده باشد غسل را اعاده نمىكند، اگر بول نكرده باشد غسلش را بايد اعاده كند يعنى محكوم به منى است.
در آن صحيحه عبيد الله على حلبى[3] كه روايت 1 بود اینجور داشت: «عَنِ الرَّجُلِ يَغْتَسِلُ- ثُمَّ يَجِدُ بَعْدَ ذَلِكَ بَلَلًا وَ قَدْ كَانَ بَالَ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ- قَالَ لِيَتَوَضَّأْ» اگر بول كرده بود قبل از غسل محكوم به بول است آن بلل، «وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ بَالَ قَبْلَ الْغُسْلِ فَلْيُعِدِ الْغُسْلَ»، غسل را بايد اعاده كند، يعنى محكوم است بانّه منىٌّ.
و هكذا روايات ديگرى هم كه در باب هست، يكى از آنها موثّقه سماعه[4] بود كه روايت هشتمى بود:
«محمد بن الحسن باسناده عن الحسين بن سعيد عن اخيه الحسن بن سعيد قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ ثُمَّ يَغْتَسِلُ قَبْلَ أَنْ يَبُولَ- فَيَجِدُ بَلَلًا بَعْدَ مَا يَغْتَسِلُ قَالَ يُعِيدُ الْغُسْلَ» غسل را اعاده مىكند.
رواياتى كه صحيح هستند و معتبر هستند دلالت مىكند اينها بايد غسل كنند.
ولكن ربّما يقال اين رواياتى كه وارد شده است شخص جنب اگر بول نكرده غسل كرد بعد بللى خارج شد كه آن بلل منى است و بايد غسلش را اعاده كند، اين روايات معارض است با روايات ديگرى كه آن روايات مىفرمايد كه اگر بلل خارج شد بعد الغسل ولو بول هم نكرده باشد ليس بشئ آن بلل چيزى نيست، يعنى غسل اعاده نمىشود، عكس اين روايات كه مىگفتيم:
يكى از اين روايات، روايت عبد الله بن هلال است كه در همان باب 36 روايت 13[5] است:
و باسناد الشّيخ عن سعد بن عبد الله، سند شيخ به كتاب سعد بن عبد الله اشعرى صحيح است و سعد بن عبد الله اشعرى هم كه معروف است، استاد محمد بن حسن بن وليد رضوان الله عليهما عن احمد بن محمد، احمد بن محمد عيسى باشد يا خالد هر دو صحيح است، عن عبد الله بن محمد حجّال از ثقات و از عدول است اين عبد الله بن محمد حجّال كه در رواياتى از اين تعبير مىشود عن الحجّال، عبد الله بن محمد ندارد، احمد بن محمد عن الحجّال اين عبد الله بن محمد حجّال است كه اين عبد الله بن محمد حجّال از ثقات عدول است، او هم نقل مىكند عبد الله بن محمد عن ثعلبة بن ميمون كه از اجلّاء است عن عبد الله بن هلال، فقط اشكال در اين عبد الله بن هلال است كه معلوم نيست كه اين چه جور آدمى است، كثير الرّوايتى هم نيست كه از معاريف باشد، توثيق ندارد، «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُجَامِعُ أَهْلَهُ» مردى با اهلش جماع مىكند، «ثُمَّ يَغْتَسِلُ قَبْلَ أَنْ يَبُولَ»بعد غسل مىكند قبل از اين كه بول بكند، «ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ شَيْءٌ بَعْدَ الْغُسْلِ- قَالَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ إِنَّ ذَلِكَ مِمَّا وَضَعَهُ اللَّهُ عَنْهُ» نيست، خداوند اين را از اين شخص وضع كرده است، يعنى تكليفى جعل نكرده است بر او، عيبى ندارد، خارج شد، خارج شد، اين يكى.
دومى هم زوايت زيد شحّام است كه روايت [6]14 است:
و عنه يعنى عن سعد بن عبد الله، عطف است به سعد بن عبد الله، محمد بن الحسن باسناده عن سعد بن عبد الله عن موسى بن الحسن عن محمد بن عبد الحميد عن ابى جميله المفضّل بن صالح، ابى جميله همان مفضّل بن صالح است كه در روايات كثيرهاى تعبير شده است عن ابى جميله كه مفضّل بن صالح ندارد، در رواياتى تعبير شده است عن المفضّل، در رواياتى تعبير شده است مفضّل بن صالح، در رواياتى هم كه ابى جميله المفضلّ بن صالح، معلوم مىشود كه اين مفضّل بن صالح كنيهاش ابى جميله است، ابى جميله هم اين است فقط در روايات، يك مفضّل ديگر هم داريم كه مفضّل بن عمر است، آن هم مثل مفضّل بن صالح هر دو ضعيف هستند، عن زيد الشحام، روايت من حيث السّند ضعيف است، «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَجْنَبَ ثُمَّ اغْتَسَلَ ً»، جنب شد بعد غسل كرد، «قَبْلَ أَنْ يَبُولَ ثُمَّ رَأَى شَيْئاً- قَالَ لَا يُعِيدُ الْغُسْلَ لَيْسَ ذَلِكَ الَّذِي رَأَى شَيْئا» غسل را اعاده نكند.
عرض مىكنم بر اين كه خوب اين دو تا روايت من حيث السّند ضعيف هستند، روايات ضعيف كه با روايات معتبره معارضه نمىتواند بكند.
عمده در ما نحن فيه صحيحه جميل است كه معارض است. در صحيحه جميل روايت 11[7] است:
و باسناد الشّيخ عن محمد بن على بن محبوب عن على بن سندى كه همان على بن اسماعيل است كه ثقه است عن ابن ابى عمير عن جميل بن درّاج روايت من حيث السّند صحيح است، «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ» مردى به او جنابت اصابت مىكند«فَيَنْسَى أَنْ يَبُولَ حَتَّى يَغْتَسِلَ» يادش مىرود كه بول بكند غسل مىكند، «ثُمَّ يَرَى بَعْدَ الْغُسْلِ شَيْئاً» ثمّ بعد از اين كه غسل كرد شيئى مىبيند، «أَ يَغْتَسِلُ أَيْضاً»؟ باز غسل بكند؟ قال لا، امام فرمود غسل نمىخواهد، «قَالَ لَا قَدْ تَعَصَّرَتْ وَ نَزَلَ مِنَ الْحَبَائِلِ» ، خوب آن احليلش حالت فشردگى پيدا كرده است و از حبايل چيزى خارج شده است، حبايل محذورى ندارد، يعنى حكم نمىشود بانّه منىٌّ، در اين صورت اين كه گفتهاند اگر جنب شد قبل از اين كه بول بكند غسل كرد و بعد بللى ديد و غسلش را اعاده كند، اين صحيحه جميل مىگويد كه نه اشكالى ندارد، چون كه نسيان هم گفتيم مدخليّتى ندارد، كه اين كه احتمال اين كه چون ناسى شده است عيبى ندارد اين احتمال نيست، اگر محكوم است به منى فرقى نمىكند انسان يادش برود يا نرود بول كردن.
بدان جهت اين روايتى كه هست معارضه مىكند با روايات سابقه، ممكن است كسى بگويد كه وجه جمع اين است كه اعاده غسل حمل بر استحباب مىشود، مستحب است اعاده غسل.
ولكن در ما نحن فيه ولو اين روايت من حيث السّند صحيحه است ولكن با آن روايات سابقى معارضهاى ندارد، چون كه در اين صحيحه فرض نشده است كه غسل جنابت كه كرده است از انزال غسل جنابت كرده است، اين در اين صحيحه فرض نشده است، يك دفعه ديگر مىخوانم، سألت ابا عبد الله علیه السلام عن الرّجل يصيبه الجنابة، جنابت به او اصابت مىكند، ولو به اين كه دخول مىكند، مجرّد دخول كه كرد انزالى هم صورت نگرفته بود، این اتفاق می افتد چیزی نیست که امر نادری بوده باشد خصوصا برای اهل کار، بدان جهت مىفرمايد بر اين كه عن الرّجل يصيبه الجنابة فينسى ان يبول حتّى يغتسل حتّى يرى بعد الغسل شیئا، خوب نگوييد كه اين فرض شده است ينسى ان يبول، چون كه توى ذهن مردم اين است كه اين روايات را كه شنيدهاند توى ذهنش اين است است كه انسان باید بول بكند قبل از غسل الجنابة، بدان جهت بعضىها شرطيّت را ملتزم مىشدند، چه انزال باشد چه نباشد، قبل از غسل آدابش بول كردن است، اينجور توى ذهن بود و مستحب هم هست ديگر، گفتيم مستحب است قبل الغسل فرق نمىكند انزال بكند يا نكند، اين روايت مطلق مىگويد، عن الرّجل يصيبه الجنابة فينسى ان يبول حتّى يغتسل حتّى اين كه غسل بكند، اين فينسى ان يبول عرض كردم قرينه انزال نمىشود، چون كه از آداب غسل كردن بول كردن است و اين هم شنيده بود كه بايد بول بشود كه در روايات هم سؤال شده بود ديگر، ثمّ تَرى بعد الغسل شيئاً ايغتسل؟ قال، لا، قد تعصّرت جمع شده است و نزل من الحبائل، اين شئ از حبائل خارج شده است.
ولكن به خلاف آن روايات بعضى از آن روايات معتبره صحيحه كه مىگفت بر اين كه بايد بول بكند و اگر بول نكرد غسل كرد خارج مىشود او موردش انزال است.
و من هنا تفصيل مىدهيم، اگر انزال باشد كه فرض عبارت متن است قبل از بول غسل بكند بعد خارج بشود بلل اعاده غسل لازم است، و امّا نه اگر فرض كنيد كه اصلاً انزال نكرده است مجرّد دخول بود، بعد يك بللى خارج شد، نه محكوم به طهارت است چيزى نيست او، اگر علمى نداشته باشد و مردد بشود ما بين بلل طاهر و منى محكوم به طهارت است.
آن بعضى روايت كجا است؟ آن بعض روایت در صحيحه محمد بن مسلم[8] است، قال محمد قال ابو جعفر علیه السلام قال محمد يعنى محمد بن مسلم و قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَنِ اغْتَسَلَ وَ هُوَ جُنُبٌ قَبْلَ أَنْ يَبُولَ- ثُمَّ وَجَدَ بَلَلًا فَقَدِ انْتَقَضَ غُسْلُهُ» غسلش باطل مىشود، «وَ إِنْ كَانَ بَالَ ثُمَّ اغْتَسَلَ ثُمَّ وَجَدَ بَلَلًا فَلَيْسَ يُنْقَضُ غُسْلُهُ » غسلش را نقض نمىكند، «وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ» چرا در آن صورت غسل نمىكند، «لِأَنَّ الْبَوْلَ لَمْ يَدَعْ شَيْئاً» بول شيئى را از منى كه آمده بود در طريق نمىگذارد، همهاش را بيرون مىاندازد، اين لانّ البول قرينه واضحه است كه امام علیه السلام صورت انزال را فرض كرده است،
و بدان جهت گفته مىشود و فتوا داده مىشود اگر انزال بود جنابتش بول نكرده غسل كرد ثمّ بلل خارج شد انتقض غسله، و امّا اگر جنابتش غير انزالى بود غسل كرد و بعد بللى ديد كه مردد است ما بين المنى يا مثلا مذى يك شئ طاهر که حبائل است ديگر، تعصّرت و خرجت بوده باشد، نه شیئى برايش نيست، به هر دو روايت عمل مىكنيم فلا تعارض بين الطّائفتين كما ذكرنا، جمع عرفى است مابينشان.
بدان جهت در ما نحن فيه اين معنا بر اين كه اين بلل بعد از غسل كردن و قبل البول اگر جنابت بالانزال بود اين بلل محكوم است به منى بودن و غسل را بايد اعاده كند.
ولكن بعضىها قدس الله اسرارهم [9]در مسأله تفصيل دادهاند كه من گمان نمىكنم اين تفصيل هم معروف بوده باشد، تفصيل دادهاند اگر اين شخصى كه هست قبل از جنابت بالانزال بول كرده بود، اتّفاق مىافتد ديگر، بول را قبل از اين كه جنب بشود و جنابت بشود بول كرده بود، ولكن استبرائى نكرده بود از آن بول، همين جور بول كرد و پا شد كه برسد به این كارش، آمد بعد اين جنابت برايش حاصل شد، بعد البول و قبل الاستبراء آمد جماع كرد با حليلهاش و در آن جماع انزال بود بعد وقتى كه خاتمه پيدا كرد رفت غسل كرد، بول نكرده غسل كرد، بعد از اين كه غسل كرد، بللى خارج شد كه نمىداند اين بلل بول است يا منى است، یا احتمال شئ طاهر هم بدهد فرقى نمىكند، وقتى كه بلل خارج شد اگر امرش مردد بوده باشد بین البول و المنی يا مردد نبوده باشد بين البول و المنى احتمال شئ آخر را هم بدهد فرمودهاند بر اين كه بايد جمع كند بين الوضوء و الغسل، چرا؟
سرّش اين است كه آنى كه ما از اين فرمايش به ذهن قاصرمان فهميديم كه بايد نظرش به اين بوده باشد، عرض مىكنم اين مدرك را نسبت به ايشان مىدهم، براى اين كه مدرك ديگر براى اين حرف نيست، منحصر است به اين حرف، و اين را مرحوم بروجردى قدس الله نفسه الشّريف در حاشيه عروهاش دارد[10] كه اين كه فرمود بر اين كه صاحب عروه آن بلل منى است و بايد غسل بكند آن جا دارد كه احوط وجوباً جمع ما بين الوضوء و الغسل است، در صورتى كه قبل از جنابت بالانزال بول كرده باشد، و در آن بولش استبراء نكرده باشد، اين فرمايش ايشان است در حاشيهاش، اين مدركش چيست؟
عبارت از اين است كه خوب روايات باب مىگويد كه غسل كند، كسى كه جنابتش بالانزال بود و بعد از او قبل از اين كه بول بكند غسل كرد بعد بلل خارج شد او منى است غسل بكند، خوب در مقابل رواياتى هم داريم كه در باب نواقض الوضوء گذشت که اگر بول كرد و استبراء به خرطات نكرد بعد از او بللى خارج شد بول است بايد وضوء بگيرد، اين شخص قبل از اينكه انزال بكند بول كرده است و استبراء به خرطات نكرده است و بعد بللى از او خارج شده است آن بلل بول است بايد وضوء بگيرد، آن روايت مطلق بود، كسى كه بال و لم يستبرء بالخرطات اين وضوء گرفت يا بللى قبل از وضوء خارج شد فرق نمی کند آن بلل بول است چه انزال بكند بعد البول و خرطات را كه ترك كرده است انزال بكند منى را مثل اين فرض يا انزال نكند، فرقى نمىكند، روايات مطلق است، من بال و لم يستبرء بالخرطات اين بللى كه بعد از او خارج مىشود محكوم به بول است، انزل منى را يا انزال منى نكند، جماع با زنش بكند يا نكند روايات باب هم اين است كه من انزل المنى كه جنابت به انزال است و لم يبل، غسل كرد و بعد بللى خارج شد او منى است، غسل هم نكرد او منى است، نجس است و احكام منى بار است.
بدان جهت ما بين اين دو طايفه معارضه مىافتد. آن جايى كه انسان بول بكند و استبراء به خرطات نكند و انزال نكند. آن روايت مىگويد بول است، معارض ندارد. آن جايى هم كه انسان اصلاً بول نكرده آمده بود انزال و جماع كرد، گفت بول بعد مىكنيم كه بهتر است آن وقت بعد از اين كه انزال كرد بول نكرده غسل كرد بلل خارج شد، اين روايت مىگويد اين منى است، معارضه نيست در اين دو طرف، اما آن جايى كه بول كرد و استبراء نداشت به خرطات بعد انزال كرد و بعد الانزال بالمنى غسل كرد بلا بول اين روايات مىگويد كه غسل را اعاده بكند آن روايات مىگويد وضوء بگيرد بول است، معارضه مىكنند، مقتضاى اين روايات اين است كه غسل است، مقتضاى او اين است كه نه وضوء است، بدان جهت بايد جمع بكند.
خوب اگر اين فرمايش ايشان است كه در ما نحن فيه هم روايات معارضه كردن چون كه فرض شده است بلل مردد ما بين البول و المنى است، بايد جمع كند ما بينهما، اگر دلیل ايشان اين است كه ظاهراً هم اين است بلكه واقعاً هم اين است چون كه راه ديگرى براى اين فتوا نيست اگر اين باشد مراجعه به آن روايات سابقه مىكنيم، هيچ كدام آنها ناظر به صورت انزال نيستند، آن روايات در صورتى است كه بول كرده است و استبراء به خرطات نكرده است، بلل پشت سر اين خارج شده است، امّا انزال كرده است آن مقدار منى ريخته است و بعد از او بلل خارج شده است ربطى به اين معنا ندارد، بخوانم از آن روایات:
آن روايات در باب 13 از نواقض بود، روايت 1 بود كه رجلٌ بال ثمّ توضؤ ثمّ قام للصّلاة ثمّ وجد بللاً قال لا يتوضأ انّما ذلك من الحبائل،[11] اين مال مطلق، امّا آنى كه خرطات را مىگفت، آن اين است كه روايت 2[12] است:
«فِي الرَّجُلِ يَبُولُ ثُمَّ يَسْتَنْجِي- ثُمَّ يَجِدُ بَعْدَ ذَلِكَ بَلَلًا- قَالَ إِذَا بَالَ فَخَرَطَ مَا بَيْنَ الْمَقْعَدَةِ وَ الْأُنْثَيَيْنِ- ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ غَمَزَ مَا بَيْنَهُمَا ثُمَّ اسْتَنْجَى- فَإِنْ سَالَ حَتَّى يَبْلُغَ السُّوقَ فَلَا يُبَالِي»، اين تقييد مىكند اطلاق سابق را كه «فى الرّجل يبول ثمّ يستنجى ثمّ يجد بللاً، فقال اذا بال فخرط بين المقعد و الانثين ثلاث مرّات و غمز ما بينهما ثمّ استنجی فان سال حتّى يبلغ السوق فلا یبالی»، مفهومش اين است كه اگر اين بعد از بول كردن اينها را نكرد بلل خارج شد از او مبالات بكند، اين يعنى بلل خارج شده است بعد البول و قبل الاستبراء، فرض انزال نشده است، بلکه آن صورت را می گوید که وقتى كه پا مىشد و متعارف هم هست كه يك بللى پيدا مىكند، در آن روايت كه من اغتسل شاهدش هم اين است كه در صحيحه محمد بن مسلم دارد: من اغتسل و هو جنب قبل ان يبول ثمّ يجد بللاً فقد انتقض وضوئه، و ان كان بال ثمّ اغتسل ثمّ وجد بللاً فليس ينقض غسله و لکن علیه الوضوء، ما به اطلاقش تمسّك كنيم ولو دوباره انزال كند، اين اطلاق ندارد كه دوباره انزال هم بكند دوباره عليه الوضوء، اين فرض حكم آن بلل است، خروجش بعد الغسل است كه بول كند اينجور است، بول نكند همينجور است حكمش كه بايد وضوء بگيرد، يك روايتى داشته باشيم كه فرض انزال را بگيرد در آن روايات نيست، شما مراجعه بفرماييد مىبينيد، بدان جهت اين معنا درست نيست، همانى كه در عروه فتوا دادهاند كه بايد غسل را اعاده بكند هو الصحیح، روايات استنجاء بالخرطات در آنها فرض انزال نشده است.
سؤال...؟اين روايت، صحيحه محمد بن مسلم است كه خوانديم، من اغتسل و هو جنب قبل ان يبول ثمّ يجد بللاً فقد انتقض غسله، غسلش باطل شده است.
سؤال...؟ بول نيست، قبل ان يبول، بعد كه مىگويد و ان كان بال ثمّ اغتسل ثمّ وجد بللاً فليس ينقض وضوئه، این نه يعنى ولو انزال ديگر بكند، اين كما اين كه ناظر است آن بللى كه محتمل است از انزال سابقى باشد.
در ما نحن فيه يكى هم اين است كه همين جور است ديگر، همان تعليلى كه در استبراء به بول بود، لانّ البول لم يدع شيئاً كه مىگفت بول خارج بشود ديگر حكم منى نيست، بلل محكوم به منى بودن نيست، لانّ البول لم يدع شيئاً، عين آن تعليل در منى هم وارد مىشود، چون كه وقتى كه انسان بول كرد و خرطات نكرد محتمل اين است كه قطرات بول بماند، بعد كه منى مىآيد با آن تندى چيزى در راه نمىگذارد، بدان جهت همان تعليلى كه در ناحيه بول است لانّ البول لم يدع شيئاً همان تعليل در او هم مىآيد که لانّ المنى لم يدع شيئاً من البول.
بدان جهت علاوه بر اين كه آن روايات مطلق نيست، روايات اطلاق ندارد اصلاً، در آن روايات فرض انزال نشده است، لو فرض اگر اطلاق هم داشته باشد مقتضاى تعليل در صحيحه زراره لانّ البول لم يدع شيئاً او در منى هم مىآيد، اگر فرض كنيد محتمل بقاء قطرات بول است در مجری لانّ المنى لم يدع شيئاً چون كه مخرج واحد است در مرد، كلام در مرد است، حكم زن خواهد آمد، بدان جهت در ما نحن فيه اين اشكالى ندارد.
امّا قسمت ديگر کلام ایشان اين است كه اگر بول كرد ولكن استبراء بالخرطات نكرد و بعد از ترك استبراء به خرطات بللى خارج شد صاحب عروه فرمود بر اين كه او محكوم به بول است، خوب روايات بود ديگر، روايات اين بود كه محكوم به بول است فعليه الوضوء، بايد وضوء بگيرد، به اين قسمت کلام اشكال شده است كه نه، اين كه تقييد فرمود اگر بول كرد بعد غسل كرد بعد از غسل بللى خارج شد آن بول است اگر استبراء به خرطات نكرده است، يعنى اگر استبراء به خرطات كرد بول نيست، كما اين كه بعد تصريح خواهد كرد، اگر استبراء به بول نكرده است محكوم به بول است، بعضىها فرمودهاند نه مقتضاى اطلاق روايات باب اين است كه اگر بول كرد و غسل كرد و بعد از غسل بللى خارج شد او محكوم به بوليّت است، چه استبراء به خرطات بكند، چه استبراء به خرطات نكند، كسى جنب بود بالانزال بول كرد استبراء به خرطات كرد غسل كرد بعد بللى خارج شد باز بايد وضوء بگيرد، به اطلاق اين روايات، چون كه در اين روايات اينجور بود كه من اغتسل و هو جنب قبل ان يبول ثمّ يجد بللاً فقد انتقض غسله و ان كان بال ثمّ اغتسل ثمّ وجد بللاً فليس ينقض غسله ولكن عليه الوضوء، بايد وضوء را بگيرد، خوب تفصيل نفرمود كه اگر استبراء به خرطات نكرده عليه الوضوء، بلکه مطلق فرمود كه اين شخص بايد وضوء بگيرد.
و هكذا ساير الرّوايات در صحيحه عبيد الله حلبى[13] اين است كه عن الرّجل يغتسل ثمّ يجد بعد ذلك بللاً و قد كان بال قبل ان يغتسل قال ليتوضأ، وضوء بگيرد، هيچ تفصيل نفرمود كه استبراء به خرطات كرده است يا نكرده است، مطلقا فرمود وضوء بگيرد.
بدان جهت فرمودهاند تعارض ما بين اين رواياتى كه دارد وضوء بگيرد و ما بين آن رواياتى كه فرمود اگر بول كرد و استبراء به خرطات كرد بعد از بول شيئى خارج شد ليس بشئ از حبائل است، آن روايات اينجور گفت، مقتضاى آن روايات اين است كه كسى كه مُنزِل منى بود بول كرد و بعد از بول استبراء بالخرطات كرد در اين صورت غسل كرد، و بعد از غسل چيزى خارج شد، مقتضاى آن روايات اين است كه آن بلل بول نيست، من بال خرط بين مقعدته و ما بين آن قضيبش كذا، اگر چيزى خارج شد فليس بشئ، شيئى نيست، مقتضاى آن روايات اين است كه نه آن بول نيست و پاك است، ولكن مقتضاى اين روايات اين است كه من اغتسل بعد الانزال و بعد البول ثمّ خرج بللٌ فعليه الوضوء، وضوء بايد بگيرد استبراء به خرطات كرده باشد يا نه، نسبت عموم و خصوص من وجه است، چون كه اگر جنب نباشد بول كند استبراء به خرطات بكند آن روايات مىگويد ليس بشئٍ، روايات باب كارى به آنها ندارد، اين روايات باب اين است كه اگر جنب بشود بول بكند و بعد استبراء به خرطات نكرده غسل بكند بعد چيزى بيايد اين روايات مىگويد فليتوضأ، آن روايات كار ندارد، آن روايات كه نفى مىكرد بعد از استبراء الخرطات را نفى مىكرد، و امّا جايى كه انزال كرده است بول كرده است خرطات هم كرده بعد غسل كرده است، بعد بلل خارج شده است، آن روايات مىگويد كه بول نيست، می گوید من بال و استبرء بالخرطات فخرج رطوبةٌ فليس ببولٍ، مىگويد بول نيست، ولكن اين روايت مىگويد بول است بايد وضوء بگيرد، من اغتسل بعد ان يبال بللى خارج بشود فليتوضأ، بايد وضوء بگيرد، چه استبراء به خرطات بكند، چه نكند.
پس در صورتى كه استبراء به خرطات كرده است، اين دو طايفه معارضه مىكنند، وقتى كه معارضه كردند، پس اينجور حكم نمىشود كه شرط كند در عبارت عروه كه اگر بول كرده است و استبرا نكرده، اين قيد وجهى ندارد.
عرض مىكنيم امّا اين فرمايش لو فرض اينها متعارضين شدند، لو فرض قبول كرديم متعارضین شدند، خوب وقتى كه متعارضین شدند تساقط مىكنند، تساقط كه كردند رجوع به قاعده اوليه مىشود، چون كه روايت ساقط شد، ما كه مىگفتيم اين بلل بول است و اينها به واسطه تعبّد مىگفتيم یعنی تعبّد در روايات، وقتى كه روايت معارضه كرد، خوب بللى خارج شده است بعد الانزال و بعد از بول كردن و بعد از استبراء به خرطات كردن و غسل كردن بللى خارج شده است نمىدانيم اين بلل چه چيز است بول است يا منى است يا شئ طاهر است احتمال مىدهيم شئ طاهر باشد، اصل اين است كه نه جنب شده است، استصحاب عدم جنابت، اصل اين است كه محدث بالاصغر نشده است، بول هم خارج نشده است، نه وضوء واجب است و نه اين، ليس بشئٍ، شيئى نيست، شئ طاهر است، بدان جهت در ما نحن فيه كه هست روايات متعارضين هم بودند اين بلل محكوم مىشود به طهارت، وضوء واجب نمىشود، چون كه آن روايات مىگويد وضوء را نگير از حبائل است.
سؤال...؟ آن مسألهاش مانده است، هنوز نرسيدهايم به آن مسأله، امّا آنى كه منى گفتيم درست گفتيم، منى لزوجت دارد، اين منافات ندارد كه مايع را بيندازد بيرون چون كه سدّ راهش مىشود، بدان جهت بول را مىاندازد بيرون خودش مىچسبد و مىماند، اين منافات ندارد، قطره وقتى كه در مجری مىآيد مىاندازد جلو ديگر، منى مخلوط به آن قطره بول مىشود.
پس عرض مىكنم بر اين كه در ما نحن فيه كه هست در ما نحن فيه فرض كنيد آن دو طايفه متعارض تساقط كردهاند لازمهاش عبارت از اين است كه چيزى بر مكلّف واجب نشود ديگر، وضوء واجب نمىشود، پس وضوء آن وقتى واجب مىشود كه قبل از استبراء بالخرطات باشد.
و ثانياً اينها معارضه ندارند، چرا؟ چون كه در روايات استبراء اينجور امام علیه السلام فرمود، فرمود چيزى بعد الاستبراء بالخرطات خارج شد اعتنا نكن چون كه از حبائل است، آن تعبّد بر اين است كه فانّه من الحبائل امام علیه السلام در آن روايات آن بلل را تعيين كرد، يعنى بلل مشتبه نيست، اگر استبراء بالخرطات بكند بلل مشتبه نيست، در اين روايات امام علیه السلام حكم بلل مشتبه را مىگويد، كه بلل مشتبه است ما بين البول و ما بين منى، امام علیه السلام مىفرمايد اگر بول كرده است احتمال منى نيست، بول است، بلل مشتبهى كه مردد ما بين البول و المنى است، حكم او را مىگويد در روايات، بللى كه مردد است از انزال بماند به بولى كه چسبيده بود در مخرج، چون كه منى لزوجت دارد الآن آمده است، يا نه قطرات بولى باشد كه بول كرد و اين قطرات بول بوده باشد، آن روايات مىگويد اگر خرطات را بكنى احتمال بول نيست فانّه من الحبائل، بدان جهت آن روايات لسان حكومتى دارند بلل را از اشتباه خارج مىكنند، و اين روايت در مقام ناظر است به حكم بلل مشتبه، بللى كه مشتبه است ما بين البول و المنى، آن روايات مىگويند در صورت خرطات بعد البول احتمال بول نيست و روايت هم كه گفته است بول كردى لانّ البول لم يدع شيئاً يعنى احتمال منى نيست، نتيجه اين مىشود كه پاك است، نه بول است نه منى است، پاك است، چون كه استبراء به خرطات كرده ای.
بدان جهت در ما نحن فيه تعارض هم بود، باز حكم هم اينجور بود به مقتضاى اصل عملى، ولی تعارض هم نيست، آن روايت يك لسان حكومتى دارند، تعيين مىكنند فانّه من الحبائل، حبائل است اگر استبراء به خرطات بشود، بدان جهت در ما نحن فيه بلل مشتبه نيست و در اين روايات حكم بلل مشتبه را پرسيده است، بدان جهت در ما نحن فيه اين دو فتواى صاحب عروه قدس الله نفسه الشریف اشكالى ندارد.
ولكن يك نقصانى در اين عبارت است، ايشان فرض فرموده است كه بللى كه بعد از غسل خارج شده است مردد بين البول و المنى است، در اين صورت اگر استبراء به بول نكرده است منى است، اگر استبراء به بول كرده استبراء به خرطات نكرده است بول است، به نظر قاصر ما اين است كه نه حتماً هم بايد اينجور تقييد بشود، اگر بلل مردد شد ما بين البول و المنى و المذى باز حكمش همين است، اگر استبراء به بول نكرده است بعد الانزال غسل كرد و بعد بللى خارج شد كه يا منى است يا بول يا مذى، اینجا یا منی است یا مذی احتمال بول نيست، او محكوم است به مني، چون كه استبراء به بول نكرده است، روايات گفت اگر بللى خارج شد بعد از انزال و بول نكردى يعيد الغسل، غسل را اعاده مىكند، كما اين كه اگر فرض بفرماييد انزال كرد و بول هم كرد ولكن استبراء به خرطات نكرد، غسل كرد و بعد يك بللى خارج شد، نمىدانست اين بلل چه چيز است، احتمال مىدهد بول باشد احتمال مىدهد منى باشد، احتمال مىدهد مذى باشد، رواياتى كه مىگويد من بال و لم يخرط بين مقعده و النثیین را آنی که خارج می شود بول است، غرض من این است که در این عبارت عروه بلل مردد بشود بین البول و المنی این خصوصیت ندارد، بلکه بلل اگر هم مردد بشود ما بین البول و المنی و المذی یا مردد بشود بین المنی و المذی یا مردد بشود ما بین البول و المذی در تمام اینها حکم همین است، اگر استبراء به بول نکرده باید غسل کند، اگر استبراء به بول کرده ولی استبراء به خرطات نکرده باید وضوء بگیرد ولو احتمال بدهد که مذی باشد، بدان جهت این تقیید ایشان تمام نیست، لذا میگوئیم ولو مردد بشود بین این سه امر.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص308
[2] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2،ص251.
[3] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَغْتَسِلُ- ثُمَّ يَجِدُ بَعْدَ ذَلِكَ بَلَلًا وَ قَدْ كَانَ بَالَ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ- قَالَ لِيَتَوَضَّأْ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ بَالَ قَبْلَ الْغُسْلِ فَلْيُعِدِ الْغُسْلَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2،ص250.
[4] وَ [محمد بن الحسن] عَنْهُ (حسين بن سعيد) عَنْ أَخِيهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُجْنِبُ ثُمَّ يَغْتَسِلُ قَبْلَ أَنْ يَبُولَ- فَيَجِدُ بَلَلًا بَعْدَ مَا يَغْتَسِلُ قَالَ يُعِيدُ الْغُسْلَ- فَإِنْ كَانَ بَالَ قَبْلَ أَنْ يَغْتَسِلَ فَلَا يُعِيدُ غُسْلَهُ- وَ لَكِنْ يَتَوَضَّأُ وَ يَسْتَنْجِي؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2،ص251.
[5] وَ [محمد بن الحسن] بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُجَامِعُ أَهْلَهُ- ثُمَّ يَغْتَسِلُ قَبْلَ أَنْ يَبُولَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ شَيْءٌ بَعْدَ الْغُسْلِ- قَالَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ إِنَّ ذَلِكَ مِمَّا وَضَعَهُ اللَّهُ عَنْهُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2،ص253.
[6] وَ [محمد بن الحسن] عَنْهُ (محمد بن علی بن محبوب)عَنْ مُوسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ الْمُفَضَّلِ بْنِ الصَّالِحِ عَنْ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ أَجْنَبَ ثُمَّ اغْتَسَلَ- قَبْلَ أَنْ يَبُولَ ثُمَّ رَأَى شَيْئاً- قَالَ لَا يُعِيدُ الْغُسْلَ لَيْسَ ذَلِكَ الَّذِي رَأَى شَيْئاً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2،ص253.
[7] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ تُصِيبُهُ الْجَنَابَةُ- فَيَنْسَى أَنْ يَبُولَ حَتَّى يَغْتَسِلَ- ثُمَّ يَرَى بَعْدَ الْغُسْلِ شَيْئاً أَ يَغْتَسِلُ أَيْضاً- قَالَ لَا قَدْ تَعَصَّرَتْ وَ نَزَلَ مِنَ الْحَبَائِلِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2،ص252.
[8] قَالَ مُحَمَّدٌ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَنِ اغْتَسَلَ وَ هُوَ جُنُبٌ قَبْلَ أَنْ يَبُولَ- ثُمَّ وَجَدَ بَلَلًا فَقَدِ انْتَقَضَ غُسْلُهُ- وَ إِنْ كَانَ بَالَ ثُمَّ اغْتَسَلَ ثُمَّ وَجَدَ بَلَلًا- فَلَيْسَ يُنْقَضُ غُسْلُهُ وَ لَكِنْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ- لِأَنَّ الْبَوْلَ لَمْ يَدَعْ شَيْئاً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2،ص251
[9] ر. ک: سيد محمد کاظم يزدی، عروة الوثقی (المحشی)، (قم دفتر انتشارات اسلامی، چ1، 1409ق)ج1، ص513.
[10] إن كان بال قبل الإنزال و لم يستبرئ بالخرطات فالواجب هو الجمع بين الغسل و الوضوء، بل الأحوط هو الجمع مطلقاً. (البروجردي)؛ سيد محمد کاظم يزدی، عروة الوثقی (المحشی)، (قم دفتر انتشارات اسلامی، چ1، 1409ق)ج1، ص513.
[11] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ أَبِي دَاوُدَ جَمِيعاً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنِ الْعَلَاءِ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ بَالَ ثُمَّ تَوَضَّأَ- ثُمَّ قَامَ إِلَى الصَّلَاةِ ثُمَّ وَجَدَ بَلَلًا- قَالَ لَا يَتَوَضَّأُ إِنَّمَا ذَلِكَ مِنَ الْحَبَائِلِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص282.
[12] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَبُولُ ثُمَّ يَسْتَنْجِي- ثُمَّ يَجِدُ بَعْدَ ذَلِكَ بَلَلًا- قَالَ إِذَا بَالَ فَخَرَطَ مَا بَيْنَ الْمَقْعَدَةِ وَ الْأُنْثَيَيْنِ- ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ غَمَزَ مَا بَيْنَهُمَا ثُمَّ اسْتَنْجَى- فَإِنْ سَالَ حَتَّى يَبْلُغَ السُّوقَ فَلَا يُبَالِي؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص282.
[13] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص282