مسألة 8: « إذا أحدث بالأصغر في أثناء غسل الجنابةالأقوى عدم بطلانه نعم يجب عليه الوضوء بعده لكن الأحوط إعادة الغسل بعد إتمامه و الوضوء بعده أو الاستيناف و الوضوء بعده و كذا إذا أحدث في سائر الأغسال و لا فرق بين أن يكون الغسل ترتيبا أو ارتماسيا إذا كان على وجه التدريج و أما إذا كان على وجه الآنية فلا يتصور فيه حدوث الحدث في أثنائه».[1]
مسألهاى كه شروع مىكنيم مسأله محلّ الابتلاء و مسأله مهمّه است. صاحب عروه مىفرمايد اگر شخصى در اثناء الغسل حدث اصغر از او صادر شد كه غسل را شروع كرده است و تمام نكرده است، مىفرمايد بر اين كه اقوی اين است كه غسل جنابت اين شخص باطل نمىشود و غسل را تمام مىكند و بعد از تمام كردن غسل براى صلاتش وضوء مىگيرد و با آن وضوء نماز را مىخواند.
اينی را كه در عروه فرموده است احد الاقوال فى المسأله است كه اين قول را سيّد مرتضى قدس الله سرّه [2]از متقدّمين و محقق صاحب الشّرائع [3]كه لسان المتقدّمين است اختيار كردهاند و مقدّس اردبيلى رضوان الله عليه [4]و تلميذش صاحب المدارك[5] اختيار كردهاند.
در مقابل اين قول، قول ثانى است كه اين را از متقدّمين ابن البرّاج[6] و هكذا ابن ادريس[7] و از متأخّرين صاحب الذّخيره[8] و بعضى ديگر اختيار كردهاند و آن اين است غسل جنابتى كه در اثناء او حدث صادر بشود آن غسل جنابت را تمام مىكند و لا شئ عليه، وضوء نمىخواهد، با همان غسلى كه تمام كرده است نماز را مىخواند.
و در مقابل اين قولين قول ثالثى هست، كه اين قول ثالث را صدوق عليه الرّحمة [9]و شيخ در نهايه[10] و در مبسوط[11] اختيار فرمودهاند و علاّمه از متأخّرين[12] در بعضى كتبش اختيار كرده است و شهيد قدس الله نفسه الشّريف در دروس[13] و ذكری اختيار فرموده است و آن اين است كه حدث وقتى كه در اثناء صادر شد غسل باطل مىشود و بايد غسل را از سر بگيرد، و وقتى كه غسل را از سر گرفت و اتيان كرد بعد از تماميّت غسل حاجتى به وضوء نيست، ولو احتياط مستحبى است كه وضوء را منضم بكند ولكن احتياجى به وضوء ندارد، همان غسل را از سر مىگيرد و بعد نماز را بلاوضوء مىخواند، وضوء هم رجاءً گرفت عيبى ندارد، كما اين كه قول اول كه مختار صاحب عروه هست غسل را تمام مىكند و بعد وضوء مىگيرد، ايشان هم احتياط مستحبى كرده است كه مستحب اين است كه غسل را از سر بگيرد يا آن غسل را تمام بكند و بعد يك غسل ديگر هم بكند، لکن بعد از او بايد وضوء بگيرد و نماز را با وضوء بخواند، اعاده غسل يا استيناف غسل امر احتياطى است، احتياط مستحب است، اين اقوال در مسأله است.
نظر قاصر فاتر ما اين است هر كسى كه ملتزم شد عدول از غسلی که انسان مشغول به او شده است عدول از آن غسل به غسل آخر مشروع است، غسل جنابت دو جور بود ترتيبى و ارتماسى، مثل صاحب عروه و ديگران كه فرمودهاند عدول از يك قسم از غسل به قسم آخر صحيح است و مانعى ندارد اگر كسى مسلكش اين بود بايد ملتزم بشود وقتى كه در اثناء غسل ترتيبى حدث صادر شد او مىتواند عدول به غسل ارتماسى بكند بعد الحدث، چون كه هنوز جنب است و غسلش تمام نشده است، وقتى كه عدول كرد به غسل ارتماسى و غسل ارتماسى را موجود كرد وضوء نمىخواهد، ديگر فرقى ما بين اقوال ندارد، كسى اگر قبول كرد كه عدول در اثناء غسلى به غسل آخر مشروع است كما افتی به صاحب عروه و ديگران و ما هم گفتيم صحيح همين است، مقتضايش اين است كه اين نيست كه وضوء را تمام كند و يك وضوء بگيرد، نه لزومى ندارد، مىتواند عدول بكند به غسل آخرى به قسم آخر كه ارتماسى است و بعد از اين كه غسل ارتماسى را موجود كرد و تمام كرد با غسل جنابت وضوء مشروع نيست، نمىتواند وضوء بگيرد، با همان غسل نماز مىخواند.
بدان جهت كسى كه مسلكش اين است اين نمىتواند بگويد متعيّناً بايد تمام كند وضوء بگيرد، نه مىتواند آن كار را بكند بلکه مىتواند بر اين كه عدول بكند به غسل ارتماسى و غسل جنابت را ارتماساً اتيان كند، قهراً حدث قبل الغسل مىافتد، و كسى كه جنب است و قبل از غسل جنابت دارد اين شخص وقتى كه غسل كرد غسلش مجزى است بلكه وضوء با او مشروع نيست، على ما سيأتى انشاء الله.
بدان جهت بايد فرض كلام را كرد آن كسى كه اين عدول را تجويز نمىكند يا نه شخصى نمىخواهد اين عدول را بكند، اين وظيفهاش چيست؟
اينی را كه صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف اختيار كرده است كه غسل را تمام كند ولو در صورتى كه ارتماس ممكن نيست تمام كند و بعد وضوء بگيرد، دليل اين قول اين است وقتى كه انسان در اثناء غسل الجنابة محدث بالاصغر شد جنابت ديگر برايش حادث نمىشود، چون كه موجبات جنابت على ما تقدم منحصر در امرين است، احدهما الانزال يعنى انزال المنى و ديگرى دخول، وقتى كه در اثناء حدث اصغر صادر شد حدث اصغر موجب جنابت آخر نمىشود، همان جنب است، موجب جنابت ديگرى موجود نشده است همان جنابتى است كه در سابق موجود است، وقتى كه اينجور شد، رواياتى كه وارد شده بود وظيفه جنب غسل كردن است چون كه شخص جنب است و بايد غسل كند و آن رواياتى كه در كيفيّت غسل وارد شده بود آن روايات اين بود كه جنب اول سرش را مىشوید با رقبه، ثمّ ساير جسد را، يا مقدما ايمن على الایسر يا مطلقا كه ما اختيار كرديم، غسل اينجور بود ديگر، در آن روايات كه در بيان كيفيّت غسل وارد شده بود امام علیه السلام در آنها تنبيه نفرمود كه اگر در اثناء حدث اصغرى از تو صادر شد دوباره غسل بكن، در باب كيفيت است ديگر، نه در آن روايات ذكر شد، نه هم در رواياتى كه انسان بلل را بعد الاغتسال پيدا مىكند، در آن روايات هم چيزى ذكر نشده بود، مقتضاى اطلاق رواياتى كه در كيفيّة الاغتسال وارد است يعنى اطلاق مقامى كه امام علیه السلام در آن روايات در مقام ما يعتبر فى الغسل بود آن جا نفرمود كه حدث صادر شد غسلت باطل مىشود، فرمود سر و گردن را بشوی ثمّ ساير بدن را بشوی، ولو در اثناء حدث صادر بشود، پس از آن جهت از آن رواياتى كه سبب جنابت منحصر در احد الامرين است استفاده مىشود كه جنابت ديگر نشده است با اين حدث اصغر، و از آن رواياتى كه وارد در كيفيت الاغتسال است، استفاده مىشود كه حدث اصغر مبطل اغتسال نيست، امام علیه السلام در آن روايات متعرّض نشد كه اين حدث صادر شد دوباره غسل بگير، نه متعرّض اين معنا نشد، خودش هم در پيرمردها و ضعفاء محل ابتلاء است خروج ريح و امثال ذلك، با وجود اين در آن روايات اينجور چيزى نبود، پس بدان جهت اين شخص اگر غسلش را تمام بكند اين مىشود غسل جنابت صحيحه، جنابتش مرتفع مىشود به مقتضاى اين دو دسته از روايت كه سبب جنابت منحصر در امرين است و حدث در اثناء مبطل غسل نيست، جنابتش تمام مىشود، خوب وقتى كه جنابتش تمام شد، در آن اثناء كه امام علیه السلام در روايات فرموده است كسى كه از او بولى، غايطى، ريحى اگر صادر بشود از شخص بر اين شخص وضوء واجب مىشود، مقضتاى اين روايات كه اگر شخصى اين كار را كرد برايش واجب مىشود وضوء گرفتن، آن مقتضاى آن روايات عبارت از اين است كه اين شخص بايد فرض بفرماييد بر اين كه وضوء بگيرد و نمازش را بخواند.
شما اگر بفرماييد رواياتى داريم كه با غسل الجنابة وضوء نمىشود، و وضوء بدعت است.
عرض مىكنيم اين روايات كما سيأتى ناظر است بر اين كه غسل جنابت به تنهايى مكفى است در دخول در صلاة و وضوء با غسل جنابت لزومى ندارد، بلكه جوازى هم ندارد غسل الجنابة كافى است، ولكن در صورتى كه انسان قبل الاغتسال اگر محدث بالاصغر باشد، يا نبوده باشد در اين دو صورت غسل الجنابة كافى است قبل الاغتسال، آن وقتى كه پا مىشود وظيفه غسل را اتيان بكند، روايات ناظر است كه در آن وقت حدث اصغر هم داشته باشد غسل كافى است، وضوء بدعت است، و امّا اگر بعد از اين غسل كردن حدث البول صادر شد، حدث اصغر صادر شد يا در اثناء غسل صادر شد اين روايت به او ناظر نيست، چون كه اين روايات به اين نظرى ندارند بدان جهت مقتضاى آن رواياتى كه مىفرمايد وقتى كه انسان اينها از او صادر شد بايد وضوء را اتيان بكند، در آن روايت دارد كه انّما يوجب الوضوء البول و الغايط و الرّيح يعنى هر وقتى اگر اينها صادر شدند موجب وضوء هستند بايد انسان وضوء بگيرد، عنوان، عنوان موجب الوضوء هم هست، غايت الامر آنى كه رفع ید از او مىشود به رواياتى كه غسل جنابت مجزى است يعنى اگر موجب وضوء قبل از اغتسال موجود بشود آنها اثرى ندارند، غسل الجنابة به تنهايى كافى و مكفى است، و امّا اگر بعد از غسل الجنابة انسان بول كرد، بعد از غسل جنابه ريحى از او خارج شد يا در اثناء خارج شد ناظر به انها نیست، به عبارت مختصر و مفيد آن روايات ناظر هستند بر اين كه شخص قبل از شروع بالاغتسال جنابت داشته باشد، آن احداثى كه عند الاغتسال داشت حدث اصغر هم تويش بوده باشد اثرى ندارد، غسل تنها وقتى كه تمام شد مجزى است، امّا در اثناء غسل يا بعد الغسل از او كارى صادر شد كما اين كه گفتيم نه به اين معنا دلالت نمىكند، آخرين تقريبى است كه مىشود به كلام صاحب عروه کرد همين است كه عرض كردم.
از اینجا معلوم شد وجه قول ثانى، آن كسى كه مىگويد در اثناء غسل حدث اصغر صادر شد غسل را تمام بكن و وقتى كه غسل را تمام كردى نماز بخوان، وضوء نمىخواهد، او دليلش معلوم شد، دليلش اين است كه آن رواياتى كه وارد شده است هر غسلى با او وضوء مشروع است الاّ غسل الجنابة كه غسل الجنابة وقتى كه تمام شد با او وضوء گرفتن غير مشروع است، با همان غسل مىشود خواند، وجهش معلوم شد، اين شخص مىگويد وقتى كه در اثناء حدث صادر شد جنابت جديده نيست، چون كه گفتيم اسباب جنابت منحصر به دو امر است انزال است و دخول، هيچ كدام نيست، و اخبارى كه وارد شده است در كيفيّت الاغتسال اطلاق مقامى آنها اقتضاء مىكند بر اين كه به خروج الحدث غسل باطل نمىشود، وقتى كه غسل را انسان تمام كرد اخبارى كه مىگويد وضوء با غسل الجنابة بدعت است مقتضاى آن اخبار اين است كه ولو حدث در اثناء غسل الجنابة صادر بشود،
سؤال...؟ غسل امر تدريجى است، مركّب است، بعد از اين كه شست و تمام كرد غسل چيز ديگر نيست، غسل همين است، منتهى اشتباه نشود، اين كه مىگويند وقتى كه سر و گردن را شستى و طرف راست و چپ را شستى و تمام كردى آن وقت غسل حاصل مىشود يعنى آن وقت اين كه كردهاى غسل مىشود، چه جورى كه صلاة را اگر انسان تمام كرد و سلام را گفت آن وقت صلاة حاصل مىشود و الاّ نصف صلاة كه صلاة نيست، غسل هم امر مركّب است مادامى كه تمام نشده است غسل حاصل نمىشود، تمام شد او غسل است، اين كه مىگويند اسم مصدر حاصل از مصدر است، علماء ادب هم تصریح كردهاند به اين معنا نه معنايش اين است كه وجود آخر است، نه، مىگويند وقتى كه فعل از فاعل حادث مىشود حدوثش را كه نگاه بكنيد او مىشود فعل، آن حدوث مىشود مصدر، وقتى كه آن حدوث را قطع نظر كرديم به خود شئ نگاه كردى كه تمام شده است مىگويد اسم مصدر، اسم مصدر همان است، فرقش فرق اعتبارى است، اين را علما ادب تصریح كردهاند، نه اين كه بعد از اين غسل يك شئ ديگرى موجود مىشود كه او غسل است، (بله جماعتى ملتزم شدهاند كه يك شئ ديگرى موجود مىشود، او طهارت نفس است، غسل را نمىگويم، همه مىگويند غسل همين است، منتهى بعضىها قائل هستند كه طهارت هم عين اين غسل است عین این وضوء است كما بنينا عليه، ولكن مشهور قائل هستند كه نه طهارت امر مسببى است حالتى است براى نفس حقيقى يا اعتبارى که به غسل و وضوء حاصل مىشود، او دخل در ما نحن فيه ندارد)، كلام ما اثناء غسل است، بدان جهت در ما نحن فيه وقتى كه اين شخص غسل را تمام كرد شخصى مىشود كه غسل جنابت كرده است، و روايات مىگويد وضوء گرفتن با اين غسل جنابت بدعت است، ولو حدث در اثناء صادر بشود، اين همين است.
جوابش هم همين است كه نه آن روايت چه جور ناظر به حدث بعد از غسل نيست چه مىفرمايد يا بن ادريس و يا ابن براج رضوان الله عليكما آيا در ما نحن فيه اگر بعد از غسل بولى يا ریحى خارج شد چه مىفرماييد؟ آیا مىگوييد وضوء نگيرد، چون كه روايت گفته بود با غسل بدعت است وضوء گرفتن، آن را كه نمىگوييد، مىگوييد معناى اين روايت اين است كه غسل به تنهايى از احداث قبلى کافى است، از احداثى كه قبل از شروع بالاغتسال است، روايات ناظر به آن است، بدان جهت در اثناء بايد وضوء بگيرد.
سؤال...؟مردم بايد وظيفهاش را از فقهاء بپرسند، عرض مىكنم بر اين كه كسى كه در حمام پاهايش را شست، آب رسيد به پاهايش، غسل جنابتش تمام شد، نعلينش ليز خورد و يك باد هم از او در رفت حين تمام شدن غسل، بگوييد كه نه الوضوء مع الغسل الجنابة بدعةٌ، آیا تمسّك به اطلاق مىكنيد؟ مىگوييد اين روايات ناظر به حدث بعدى نيست و آن جا وقتى كه بول يا غايط يا ريح خارج شد يجب الوضوء مىگيرد آن روايات، چه جور اینجا این را مىگوييد مىگوييم اثناء هم همينجور است، آن روايات ناظر به حدث قبلى است، بدان جهت در ما نحن فيه قول ثانى حذف مىشود.
مىماند آن قول صاحب عروه در مقابل قول ثالث.
و امّا مدرك القول الثّالث، قول ثالث اين است كه در ما نحن فيه ولو وقتى كه حدث در اثناء غسل صادر شد جنابت جديده نمىآيد، جنابت موجبش انزال است و دخول که موجود نشده است، لذا جنابت جديده نمىآيد، ولكن وقتى كه اين حدث صادر شد آن غسل اولى باطل مىشود، غسل اولى كه كرده بود زحمت هم كشيده بود مدّت طويلهاى رأس و گردن را مىشست آدم وسواس هم بود حدث كه آمد او باطل شد، و تمسّك به آن اخبارى كه وارد شده است در كيفّيت غسل تمسّك به آنها درست نيست، چرا؟ چون كه آنها اطلاق مقامى دارند كه در مقام بيان غسل بود و امام علیه السلام ذكر نكرد كه اگر بول كردى دوباره بشوی، و قد ذكرنا مراراً خدمت شما عرض كرديم اطلاق مقامى به ورود بیان در خطاب آخر تمام و منهدم مىشود، وقتى كه خطاب آخرى پيدا شد و آن خطاب آخر اقتضاء كرد كه غسل باطل شده است و بايد اعاده كنى اطلاق مقامى مىميرد، چون كه عدم سكوت بود، اینجا بيان شد و سكوت شكست، مثل اطلاق لفظى نيست، در اطلاق لفظى مسلكى هست كه مقيّد آمد باطل نمىشود فقط از اعتبار مىافتد، اما در اطلاق مقامى وقتى كه بيان آمد ديگر سكوت شكسته شد، امام علیه السلام شارع در خطاب آخر فرمود، چه جور فرموده است، ايشان مىفرمايد كه تقريبى است جملهاى از فقهاء اين تقريب را دارند و اين تقريب آخرين تقريب است در بطلان غسل و آن اين است وقتى كه انسان از او ريح صادر شد در اثناء الغسل در آن وقتى كه ريح حاصل شده است ناقض الوضوء موجود شد، او ناقض الوضوء است قطعاً ديگر، و قد تقدّم آيه مباركه دلالت كرد هر كسى كه ناقض الوضوء از او صادر بشود و در آن حال جنب بوده باشد بايد غسل را ايجاد كند، بايد غسل كند ديگر، پس اين شخص در اثناء كه ناقض موجود شد در اين اثناء جنب است، چون كه غسل جنابت به قول ايشان تمام نشده است، الآن جنب است مادامى كه تمام نشده است، مقتضاى آيه شريفه اين است كه اين شخص بايد غسل بكند، غسل را ايجاد كند، چون كه سابقاً گفتيم كه امر به غسل امر ايجادى است، الآن بايد غسل را ايجاد بكند، غسل هم اسم است « ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ »[14] را الآن بايد موجود بكند، بقاء فايدهاى ندارد، چونکه ظهور امر در حدوث است كما تقدّم، يك قسمتش صادر شده است بقيهاش را بياورم اين بقاء است، او فايده ندارد، ظاهر آيه مباركه اين است هر كسى كه ناقض الوضوء دارد همان تقريبى كه مىكرديم سابقاً و مىگفتيم ناقض الوضوء صحيح است هر كسى كه ناقض الوضوء دارد نه موجب الوضوء هر كسى كه ناقض الوضوء را دارد و اين کسی که این ناقض الوضوء را دارد جنب بوده باشد، مقتضاى تقسیم اين است كه بايد غسل كند، اين غسل را بايد ايجاد كند، غسل را ايجاد كردن به اين است كه از اول غسل كند و برگردد آن غسل هيچ است، بطلان معنايش اين است ديگر، بطلان معنايش اين است كه آن هيچ است و غسل را بايد از اول موجود بكند، وقتى كه غسل را تمام كرد ديگر غسل را موجود كرده است و خودش هم در بعد از غسل و در اثناء غسلى كه كرده است محدثى نشده است كه غسلش باطل بشود، باطل بشود يعنى طهارتش برود، و بما انّه در ما نحن فيه بعد از غسل هم بول نكرده است مقتضاى روايات اين است كه همينجور نماز بخواند، بعد اگر غسل دومى را شروع كرد باز در اثناء غسل دومى هم باد در رفت، ولو بلااختيار، باز باطل مىشود، چرا؟ چون كه حين خروج آن باد باز ناقض الوضوء دارد و جنب است، چون كه غسلش را تمام نكرده است و هر كسى كه در حين صدور ناقض الوضوء جنب بوده باشد به مقتضاى تقسيم در آيه مباركه وظيفهاش غسل كردن است، بايد غسل بكند، بدان جهت نتيجه اين مىشود حدث الاصغر فى اثناء غسل الجنابة مبطلٌ لها، مبطل مىشود، اين قائل عظيم كه تقريب را از او نقل مىكنيم اينجور دارد كه اطلاق مقامى كه در آن روايات بود او در غسل جنابت مىشكند، اما اطلاق مقامى در ساير الاغسل سر جايش است، در غسل الجنابة اطلاق مقامى نيست، چرا؟ چون كه آيه مباركه كه متكفّل است بيان غسل جنابت را و حكم جنب را مىفرمايد به ضميمه موثّقه ابن بكير كه سابقاً وارد شده بود در تفسیرش او دلالت مىكند كسى كه ناقض الوضوء دارد و جنب بوده باشد يعنى حدث جنابتى داشته باشد او بايد غسل كند، غسل الجنابة، اين اطلاق مقامى در غسل الجنابة مىشكند، امّا در ساير اغسال اينجور تعبيرى نداريم، آن اطلاق مقامى در ساير الاغسال سر جاى خودش مىماند كه ساير الاغسال اينجور نيست، با حدث اصغر باطل نمىشوند، اين تقريبى است كه ايشان فرموده است و ما هم آن مقدارى كه ممكن بود خدمت شما عرض كرديم.
ولكن يك كلام كوچكى داريم اینجا و فرصت هم هست بگويم آن كلام كوچك را.
سؤال...؟ چه ربطى به ما نحن فيه دارد؟ آخر اين زورگويى مىشود، درست است بايد دليل بگويد درست است، آيه به ضميمه موثّقه ابن بكير مىگويد نادرست است، چه جور وقتى كه آيه گفت نادرست است، غسل را موجود بكن يعنى احداث بكن، وقتى كه ناقض الوضوء دارى و جنب هستى بايد غسل جنابت را احداث بكنى، جلوى آيه نمىشود دكّان باز كرد، جلوى روايت هم نمىشود دكّان باز كرد، ما مذهب اهل بيت را ملتزم هستيم، چون كه او هم مثل قرآن است در جهاتى.
بدان جهت در ما نحن فيه يك كلمه كوچكى داريم، از اين قائل مىپرسيم اين كه در ما نحن فيه خداوند فرموده است اگر ناقض وضوء داشتيد و جنب بوديد غسل كنيد اين را قبل از صلاة مىگويد يا قبل از صلاة نمىگويد؟ اذا قمتم الی الصّلاة قبل از صلاة مىگويد ديگر، و اين را هم قبل از اشتغال به وضوء و غسل مىگويد كه قبل از اشتغال به يكى از اينها كه به وضوء مشغول بشويد يا به غسل مشغول بشويد كه مىخواهيد بعد از اينها نماز بخوانيد آن وقت اگر ناقض وضوء داشتيد جنب بوديد غسل كنيد، جنب نبوديد وضوء بگيريد، قبل از شروع به اين افعال مىگويد يا حتّى بعد از شروع و بعد از تمام، كدام را مىگويد؟ ظاهر آيه مباركه به ضميمه موثّقه ابن بكير آن وقتى كه انسان هنوز شروع به اين افعال نكرده است آن وقت است كه اگر ناقض وضوء داشت و جنب بود بايد غسل كند، امّا اگر در غير آن وقت ناقض الوضوء داشت و جنب هم بود چه كار كند، آيه در مقام بيان او نيست، عرض مىكنم اين آيه مباركه قبل از صلاة و قبل از اشتغال بالوضوء و غسل را مىگويد به ضميمه تفسير روايت، آن وقت است كه اگر فرض كنيد كسى ناقض الوضوء داشت قبل از وضوء و الغسل جنب نبود همان وضوء را بگيرد و جنب بود بايد غسل كند، و امّا اين كه حين الوضوء و الغسل ناقض الوضوء پيدا كند حكمش چيست اين از آيه استفاده نشده است، از رواياتى كه دارد بول ناقض است اطلاق دارد مطلقا ناقض است، مىگوييم كه وقتى كه وضوء تمام شد ناقض وضوء است در اثناء وضوء هم ناقض وضوء است، آن رواياتى كه مىگويد انزال موجب جنابت است، مىگوييم فرقى نمىكند اطلاقشان اين است كه مشغول به غسل جنابت بشوى دوباره انزال كنى، يا نه بعد الغسل انزال كنى، يا قبل از غسل انزال كنى، آنها مطلق است، اين آيه مباركه را حساب مىكنيم با موثّقه ابن بكير آيه مباركه با موثّقه ابن بكير مدلول اينها چيست؟ مدلول اينها اين است كه قبل از صلاة و قبل از اشتغال بالوضوء و الغسل ناقض الوضوء داشتيد جنب بوديد غسل كنيد، اين هم قبل از اشتغال وضوء و غسل ناقض الوضوء داشت و جنب بود، وظيفهاش غسل كردن است، امّا در اثناء ناقض وضوء بيايد يا نيايد آيه اطلاق دارد فرقى نمىكند، آيه مىگويد آن وقتى كه مشغول شديد مهيّا بشويد به صلاة اگر در آن وقت ناقض وضوء داشتيد كه هنوز وضوء نگرفتهايد جنب بوديد بايد غسل كنيد، نبوديد فقط بايد وضوء بگيريد.
بدان جهت در ما نحن فيه آيه مباركه به ضميمه تفسير اين فرض را نمىگيرد، بدان جهت اين آيه مباركه وقتى كه نگرفت آن اطلاق مقامى در روايات نشكسته است، اطلاق مقامى در روايات اغتسال مقيّد ندارد، آيه ناظر به آن بول در اثناء نيست، بدان جهت مقتضاى اين اطلاقات اين است كه غسل را تمام كند و بدان جهت بعد الغسل وضوء بگيرد، كما بنينا عليه سابقاً و بر طبق اين هم فتوا داديم، ولكن در ما نحن فيه جاى احتياط هست، بله حتّى اگر كسى بخواهد احتياط لزومى بكند باز هم جايش است كه احتياط اين است، ولو احتياط عروه احتياط استحبابى است و به نظر ما هم احتياط، احتياط استحبابى است، چون كه مسأله اختلافى است، بدان جهت مقتضاى احتياط اين است كه غسل را اعاده كند ولكن بايد وضوء را قبل از صلاة بگيرد يا آن غسل را تمام كند و دوباره از سر بگيرد، استيناف يا اعاده؟ والله سبحانه هو العالم.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص310.
[2] و قيل يتمه و يتوضأ للصلاة و هو الأشبه هذا قول السيد المرتضى - رحمه اللّه- ، و هو أمتن الأقوال دليلا؛ سيد محمد بن علی عاملی، مدارک الاحکام، (بيروت، مؤسسة اهل البيت، چ1، ت(ع)، 1411ق)، ج1، ص307.
[3] إذا غسل بعض أعضائه ثم أحدثقيل يعيد الغسل من رأس و قيل يقتصر على إتمام الغسل و قيل يتمه و يتوضأ للصلاة و هو الأشبه؛ جعفر بن حسن محقق حلی، شرايع الاسلام، (قم، مؤسسه اسماعليان، چ2، ت1408ق)، ج1، ص20.
[4] « (و لو أحدث إلخ)»فيه مذاهب ثلثة ، مذهب السيد سيد المذاهب على ما أظن، لأن الحديث الأصغر موجب للوضوء لما مرّ من الأدلة خرج منها ما كان قبل غسل الجنابة بالدليل الذي مر، و ليس ذلك بشامل لصورة النزاع على ما نفهم (يفهم- خ ل) فبقي الباقي على حال إيجابه، و لظاهر الآية، و لبعد عدم تأثيره في إيجاب الوضوء حينئذ مع تأثيره فيه بعد إتمام الغسل؛ احمد بن محمد مقدس اردبيلی، مجمع الفائدة و البرهان، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1403ق)، ج1، ص140.
[5] و قيل يتمه و يتوضأ للصلاة و هو الأشبه هذا قول السيد المرتضى- رحمه اللّه- ، و هو أمتن الأقوال دليلا؛ سيد محمد بن علی عاملی، مدارک الاحکام، (بيروت، مؤسسة اهل البيت، چ1، ت(ع)، 1411ق)، ج1، ص307.
[6] إذا كان جنبا و غسل رأسه، ثم أحدث حدثا ينقض الوضوء، هل يعيد غسل رأسه أم يبنى عليه؟الجواب: يبنى على غسل رأسه، و لا يحتاج مع ذلك الى وضوء؛ قاضی عبد العزيز ابن براج طرابلسی، الجواهر فی الفقه، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1411ق)، ص12.
[7] فإن أحدث فيما بين الوقتين حدثا، من جملة الستة التي تنقض الوضوء و لا توجب الغسل، فقد اختلف أصحابنا في ذلك على ثلاثة أقوال: قائل يقول يجب عليه اعادة غسل رأسه و قائل يقول لا يجب عليه اعادة غسل رأسه، بل يتمم غسل ميامنه و مياسره، فإذا أراد الصلاة، فلا بد له من وضوء، و لا يستبيحها بمجرد ذلك الغسل.و قائل يقول لا يجب عليه اعادة غسل رأسه، و إن أراد الصلاة يستبيحها بمجرّد غسله بعد إتمامه باقي جسده.و هذا القول هو الذي تقتضيه الأدلة و أصول المذهب ؛ محمد بن منصور ابن ادريس حلی السرائر الحاوی، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ2، ت1410ق)، ج1،ص119.
[8] و لو أحدث المغتسل في أثنائه أي أثناء الغسل بما أي بحدث يوجب الوضوء أعاده أي الغسل و في هذه المسألة أقوال ثلاثةالأول إعادة الغسل كما اختاره المصنف و هو مذهب الشيخ و ابني بابويه و اختاره الشهيدانالثاني وجوب الإكمال و الوضوء خاصّة و هو مذهب المرتضى و المحقق و اختاره جماعة من المتأخرينالثالث الاكتفاء بمجرّد الإكمال و هو مذهب ابن البراج و ابن إدريس و اختاره الشيخ علي و لا يخلو عن قوة؛ محمد باقر سبزواری، ذخيرة المعاد، ( قم، مؤسسه آل البيت (ع)، چ1، ت1247)، ج1، ص60.
[9] فإن أحدثت حدثا من بول، أو غائط، أو ريح، بعد ما غسلت رأسك من قبل أن تغسل جسدك، فأعد الغسل من أوله (إلى آخره)؛ محمد ابن علی ابن بابويه قمی(صدوق)، الهداية فی الاصول و الفروع، (قم، مؤسسه امام هادی (ع)، چ1، ت1418ق) ص96
[10] و الموالاة ليست واجبة في الغسل من الجنابة. بل يجوز أن يغسل الإنسان رأسه بالغداة، ثمَّ يغسل سائر جسده وقت الظهر ما لم يحدث شيئا. فإن أحدث، وجب عليه إعادة جميع الغسل؛ محمد بن الحسن طوسی، النهاية فی مجرد الفقه و الفتاوی، (بيروت، دار الکتاب العربی، چ2، ت1400)، ص22.
[11] و متى غسل رأسه من الجنابة قال في المختلف: و هو اختيار سلار، و قال الشيخ في الاستبصار: بعد ما أورد إجزاء الارتماس: فلا ينافي ما قدمناه من وجوب الترتيب لان المرتمس يترتب حكما و ان لم يترتب فعلا لأنه إذا خرج من الماء حكم له أولا بطهارة رأسه ثم جانبه الأيمن ثم جانبه الأيسر فيكون على هذا التقدير مرتبا. ثم أحدث ما ينقض الوضوء أعاد الغسل من الرأس؛ محمد بن الحسن الطوسی، المبسوط فی فقه الامامية، (تهران، مکتبة المرتضوية، چ3، ت1387ق)، ج1، ص29-30.
[12] إذا أحدث حدثا أصغر في أثناء الغسل، قال الشّيخ في النّهاية و المبسوط و ابنا بابويه: يعيد الغسل من أوّله و هو قول الحسن البصريّ. و قال ابن البرّاج: يتمّ غسله و لا وضوء عليه. و اختاره ابن إدريس. و قال علم الهدى:يتمّ غسله و يتوضّأ لحدثه. و به قال عطاء، و عمر و بن دينار، و الثّوريّ ، و الحقّ عندي الأوّل؛ علامه حسن بن يوسف حلي، منتهی المطلب، ( مشهد مقدس، مجمع البحوث الاسلامية، چ1، ت1412ق)،ج2، ص254.
[13] و لو أحدث في أثنائه أعاد على الأقوى؛ محمد بن مکی عاملی( شهيد اول)، الدروس الشرعية، (قم مؤسسه انتشارات اسلامی، چ2، ت1417ق)، ج1، ص97
[14] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ.؛ شيخ حر عاملی ، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.