مسألة9: « إذا أحدث بالأكبر في أثناء الغسلفإن كان مماثلا للحدث السابق كالجنابة في أثناء غسلها أو المس في أثناء غسله فلا إشكال في وجوب الاستيناف و إن كان مخالفا له فالأقوى عدم بطلانه فيتمه و يأتي بالآخر و يجوز الاستيناف بغسل واحد لهما و يجب الوضوء بعده إن كان غير الجنابة أو كان السابق هو الجنابة حتى لو استأنف و جمعهما بنية واحدة على الأحوط و إن كان اللاحق جنابة فلا حاجة إلى الوضوء سواء أتمه و أتى للجنابة بعده أو استأنف و جمعهما بنية واحدة».[1]
تقريب كرديم كه مقتضاى ادلّهاى كه وارد شده است در بيان موجب الجنابة كه موجب الجنابة امرين است الانزال و الدّخول، و مقتضاى آن ادلّهاى كه وارد است در بيان كيفيّت غسل الجنابة كه در آنها امام علیه السلام فرمود رأس و رقبه را ثمّ الجسد را مىشویى بعد از اين كه ازاله خبث بكنى از بدنت و نفرمود در آن روايات كه اگر در اثناء حدثى صادر شد غسل را اعاده مىكنيم، مقتضاى اين روايات اين است كه حدث اصغر در اثناء الغسل مبطل غسل الجنابة نيست، چون كه جنابت ديگرى حادث نشده است، چون كه موجب الجنابة امرين است، و آن غسلى كه شروع كرده بود او باطل نشده است، چون كه در روايات بيانيه اشتراط عدم خروج الحدث را ذكر نفرمود، و از آيه مباركه هم اين اشتراط استفاده نشد، به آن بيانى كه ديروز گفتيم.
بدان جهت مكلّف در اين صورت مخيّر است بين اين كه عدول كند به غسل ارتماسى بعد الحدث چون كه غسل ترتيبى تمام نشده است و عدول بكند به غسل ارتماسى وقتى كه غسل ارتماسى كرد حدث مىافتد قبل الغسل، وقتى كه حدث افتاد قبل از غسل ديگر حاجتى به وضوء ندارد، غسل الجنابةاى كه انسان قبل از او محدث هم باشد با آن غسل الجنابة نماز خوانده مىشود و وضوء با او مشروع نيست، مىتواند آن كار را بكند، و مىتواند آن غسلى كه بدأ تکمیل كند او را بعد از صلاة وضوء بگيرد براى حدث در اثناء، چون كه رواياتى كه فرمود غسل جنابه با او وضوء نيست آن غسل جنابتى است كه يا حدث نداشته باشد يا حدثش قبل از غسل باشد، آن احتياج به وضوء ندارد و وضوئش بدعت است، امّا آن حدثى كه بعد الغسل است يا در اثناء الغسل است، روايات به او ناظر نيست.
اینجا يك مطلبى فرمود ايشان كه احتياط، احتياط استحبابى بود و آن احتياط اين است اين غسل را تمام كند و دوباره غسل الجنابة را از اول بگيرد، چون كه احتمال بطلان غسل الجنابة در واقع هست كه باطل باشد، ولو به حسب ادلّه گفتيم باطل نيست، و مىتواند نه آن غسل را اصلاً رها كند از اول شروع كند ولو ترتيباً، اینجا يك نكتهاى مانده بود اين حرفها به جهت اين نكته بود، اگر آن غسل جنابت را رها كند عدول به غسل ارتماسى نكند و بخواهد همان غسل ترتيبى را استيناف كند كه از او تعبير به استيناف مىشود عمل را در اثناء رها كرد بعد الحدث مىخواهد غسل را از اول ترتيباً اعاده كند، احتياط اين است اين احتياط، احتياط لزومى است كه قصد نكند با اين استيناف بدء به غسل الجنابة را كه من غسل الجنابة را كه استيناف مىكنم شروع مىكنم، بلكه بايد به قصد ما عليه من التّمام و الاتمام اين غسل را اتيان كند، چون كه غسل رأس و رقبه صحيح بود، الآن كه دوباره مىشوید بدء به غسل الجنابة غسل الرأس نمىشود، چون كه غسل رأس شده است، بله محتمل است در واقع حدث مبطل بشود و بدء به غسل الجنابة بشود، ولكن به حسب ادلّه باطل نيست، و اگر مقتضاى ادلّه مطابق با واقع بشود اين بدء به غسل نمىشود چون كه سر و گردن را شسته است، بدان جهت قصد مىكند كه ما علىّ را اتيان مىكنم، اگر ما علىّ اتمام است اين غسل رأس و رقبهاى كه الآن دوباره مىكنم اين هيچ است، و اگر غسل الرأس و الرقبه باطل است در واقع غسل تمام اتيان مىكنم، يعنى از اول تا آخر غسل را اتيان مىكنم.
اين كه بعضى محشّين حاشيه زدهاند در مقام از آن فحول علماء كه احوط اين است در اين صورتى كه استيناف مىكند و غسل اول را رها كرد و غسل را استيناف می کند به قصد ما عليه اتيان بكند كه اعم از اتمام و تمام است، اتمام يعنى تكميل غسل سابقى، تمام يعنى غسل را از اول تا آخر اتيان كردن، اين سرّش اين است چون كه غسل جنابت قبلى به واسطه استيناف باطل نمىشود، چون كه اجزاء بعدى به او ملحق مىشود و مىشود غسل تام، بدان جهت اتمام مىشود، آن اجزاء بعدى بقيه غسل الجنابة مىشوند، بدان جهت اين فعل را به قصد التّمامى او الاتمام اتيان مىكند.
اين نكته را داشته باشيد چه گفتم، اين در مسأله نهمى اساس مطلب ما است، كه قصد تمام و الاتمام در مواردى كه معلوم نيست غسل باطل شده باشد اين اساس مطلب است انشاء الله در مسأله نهمى كه شروع خواهيم كرد.
بعد صاحب عروه قدس الله نفسه الشّريف مىفرمايد اين حرفی كه در غسل الجنابة گفتيم در ساير الاغسال الواجبه هم اين حرف مىآيد، يعنى انسان غسل مس ميّت مىكرد در اثناء غسل مس ميّت حدثى از او صادر شد، ريحى از او خارج شد كه مبطل وضوء است، اينجور حدث اصغرى صادر شد غسل مس ميّت باطل نمىشود، مثل غسل الجنابة است، غايت الامر در آن اغسال واجبه ديگر خلافى هست و آن خلاف اين است كسى اگر بخواهد غير از غسل جنابت ساير اغسال واجبه به گردنش باشد و آنها را اتيان بكند با خود آن غسل مىتواند نماز اتيان بكند، يا بايد وضوء هم بگيرد، اینجا جماعتى ملتزم هستند و منهم صاحب عروه قدس الله سرّه كه اغسال واجبه غير الغسل الجنابة نه به تنهايى كافى نيستند، بايد قبل غسل واجبى كه غير جنابت است يا قبل از او يا بعد از او بايد وضوء بگيرد، لكلّ غسلٍ معه الوضوء قبله او بعده الاّ غسل الجنابة كه لسان بعض روايات است، جماعتى هم گفتهاند كه نه وضوء لازم نيست، مستحب است، فرق ما بين غسل الجنابة و ساير الاغسال اين است كه در غسل الجنابة وضوء مشروع نيست ولكن در ساير الاغسال مستحب است، مىخواهى بگيرى بهتر است نگرفتى هم عيبى ندارد، جماعتى هم اين را مىگويند، ولكن كلا الطّائفتين ملتزم هستند وقتى كه در اثناء غسل مس ميّت حدث اصغر صادر شد بايد وضوء بگيرد، چه آنهايى كه مىگويند در ساير الاغسال وضوء است حتماً، چه آنهايى كه مىگويند وضوء مستحب است، اینجا بايد وضوء را بگيرد، چون كه در اثناء حدث صادر شده است، چرا؟ چون كه آن رواياتى كه وارد شده است غسل تنها مجزى است اىّ وضوء، انقی من الغسل آنها ناظر هستند به آن غسلى كه حدث قبل از غسل بشود، حدث بايد قبل الوضوء بشود والاّ بعد الوضوء حدث مبطل است، در غسل هم همين جور است كه حدث قبل الغسل بشود، آن جاهايى كه انسان محدث قبل از غسل است روايت آن جا مىگويد كه وضوء نمىخواهد، اىّ وضوء انقی من الغسل يعنى آن جايى كه بنا بود وضوء بگيرى، و امّا در جايى كه حدث بعد الغسل بشود يا اثناء الغسل بشود ناظر به آنها نيستند كما اين كه ديروز هم گفتيم، مقتضاى صحيحه زراره كه هر كدام از اينها موجود شد واجب مىشود وضوء، مقتضايش اين است كه چه در اثناء وضوء موجود بشود، چه بعد الوضوء موجود بشود وضوء واجب مىشود، اين صحيحه زراره در آن باب اول از ابواب النّواقض روايت [2]2 است:
و باسناد الشيّخ عن الحسين بن سعيد عنه يعنى عن حسين بن سعيد به سند شيخ عن ابن ابى عمير عن عمر بن اذينه عن زراره عن ابى عبد الله قَالَ: «لَا يُوجَبُ الْوُضُوءُ إِلَّا مِنْ غَائِطٍ أَوْ بَوْلٍ أَوْ ضَرْطَةٍ تَسْمَعُ صَوْتَهَا أَوْ فَسْوَةٍ تَجِدُ رِيحَهَا» ، لا توجب يعنى واجب نمىشود در اين موارد واجب مىشود، مفروض اين است فسوة تجد ريحها موجود شده است در اثناء غسل، اين روايت مىگويد كه وضوء واجب است، اطلاق روايت اقتضاء مىكند وجوب الوضوء را، فقط فرق ما بين آن كسى كه مىگويد در ساير الاغسال وضوء واجب است كه مىگويد در ساير الاغسالى كه هست بايد وضوء بگيرد و نماز بخوانيم، فرق ما بين آن قول و ما نحن فيه اين است آن قائل مىگويد در ساير الاغسال بايد وضوء بگيرى قبل الغسل او بعد الغسل، آن قائل در این مسأله مىگويد قبل از غسل هم وضوء بگيرد او به درد نمىخورد، در ما نحن فيه كه حدث اصغر در اثناء غسل واجبى صادر شده است بايد بعد الغسل گرفته بشود يا بعد الغسل لازم نيست بگيرد، بعد از آن حدث وضوئش را بگيرد و بعد بقيه غسل را اتيان بكند، چون كه موالات شرط نيست در غسل، وضوئش را اتيان بكند، آن وضوء قبلى فايده ندارد، آن كسانى كه مىگويند در ساير الاغسال لا محالة بايد وضوئى بشود قبل الغسل او بعد الغسل در مسألتنا ملتزم هستند كه وضوء قبل الغسل بگيرد او فايده ندارد، چون كه حدث در اثناء الغسل حاصل شده است، اين وضوء را بايد اگر گرفته است هم بايد تجديد كند يا بعد الحدث يا بعد الغسل، فرق فقط همين است، و آن كسانى هم كه مىگويند وضوء قبله او بعده مستحب است اینجا ملتزم هستند واجب است، بعد از اين كه اين حدث در اثناء صادر شد بايد اين وضوء را بگيرد، يا بعد از آن حدث و قبل اكمال غسل يا بعد اكمال غسل، عيبى ندارد، چون كه در غسل موالات شرط نيست، وضوئش را مىگيرد و بعد غسل را تكميل مىكند.
اين را هم بدانيد اين هم مسألهاى است كه معلوم بشود اين كه در ساير اغسال گفتهاند وضوء واجب است يا مستحب است، لازم نيست آن وضوء قبل الغسل يا بعد الغسل بشود، در اثناء بشود عيبى ندارد، غسل بعضش را اتيان كرده بود حدث هم نبود، مىخواست وضوء بگيرد و بعد بقيهاش را اتيان كند، عيبى ندارد، چون كه مطلقات است لكلّ غسلٍ معه الوضوء، آن مطلقات شامل مىشوند، اين قبل و بعد به اعتبار قيد غالبى است كه غالباً وقتى كه غسل را شروع كرد او را تمام مىكند، والاّ اگر در اثناء غسل هم بگيرد او كافى است عند الكل، اين يك مسألهاى بود.
اين يك نكته را بگويم و رد بشوم، اين كه ديروز فرموده بودند بر اين كه در اثناء غسل جنابت اگر حدث اصغر صادر بشود غسل جنابت باطل مىشود و مقتضاى آيه مباركه است كه به ضميمه موثقه ابن بكير كه در تفسيرش وارد شده است خداوند متعال مىفرمايد قبل از صلاة اگر كسى ناقض وضوء داشته باشد كه موثقه تفسير مىكند و جنب باشد بايد غسل كند، كسى كه در اثناء غسل حدث صادر شده است، قبل از صلاة است، ناقض وضوء دارد و جنب هم هست، چون كه غسل را تمام نكرده است تا مادامى كه تمام نكرده است جنب است، بايد اين شخص غسل بكند، و ان كنتم جنباً يعنى آنهايى كه ناقض دارند قبل از صلاة و جنب هستند بايد غسل بكنند، مقتضايش اين بود كه نه غسل بايد بشود، اين قائل عظيم الشّأن رضوان الله عليه در ساير الاغسال ملتزم شده است آنى را كه مشهور و فتواى صاحب عروه است، آنى كه مشهور در غسل الجنابة و در ساير الاغسال گفتهاند، فرموده است در ساير الاغسال الواجبة اگر در اثناء حدثى صادر بشود ، آن غسل باطل نمىشود، چرا؟ براى اين كه آيه مباركه و موثّقه ابن بكير حكم جنب ظاهر شد كه جنب اينجور است كه اگر غسل جنابت بكند در اثناء حدث صادر بشود غسل را بايد اعاده كند، و امّا در ساير الاغسال دليلى نداريم كه ناقض الوضوء مبطل ساير الاغسال است، بدان جهت مقتضاى اطلاقات اين است كه آن غسل را تمام كند و بعد از تماميت وضوء بگيرد يا در اثناء وضوء بگيرد كه ما گفتيم بعد الحدث، اینجا ايشان با مشهور موافقت فرمودهاند، ديروز هم گفتم كه ايشان شرطيّت را فقط در غسل جنابت مىگويد، اين فرمايش ايشان است.
اینجا به بعضى ذهنها يك اشكالى خطور مىكند و آن اشكال اين است بعد از اين كه ملتزم شديم در غسل الجنابة در اثناء حدث اصغر غسل جنابت را باطل مىكند از آيه استفاده كرديد اين معنا را، مقتضاى رواياتى كه وارد شده است ساير اغسال واجبه مثل غسل الحيض و غسل مسح الميّت همان غسل جنابت است، غسل الجنابة و غسل مسح الميّت واحدٌ، و غسل الحيض و غسل الجنابة واحدٌ، اين تنزيل است که اين عين غسل الجنابة است، وقتى كه شرطيت در غسل الجنابة ثابت شد در اينها هم بايد ثابت بشود، مقتضاى تنزيل اين است، چه جور در خود صحيحه محمد بن مسلم و غير صحيحه محمد بن مسلم كه در كيفيت غسل جنابت وارد شده بود گفتيم ساير اغسال هم همينجور است كيفيتش، چرا؟ چون كه فرموده است در ساير روايات غسل الحيض و غسل الجنابة واحدٌ، غسل مس ميّت و غسل الجنابة واحدٌ، گفتيم آنها هم همينجور است، يك نحوشان ارتماسى است يك نحوشان ترتيبى است، ترتيبى با آن شرايط، ارتماسى هم با آن شرايطى كه گفتيم، اگر اينجور است خوب يكى هم از شرايط عدم حدوث حدث است در اثناء، منتهى اين شرط از آيه مباركه استفاده شد كه در غسل الجنابة شرط است كه در اثناء بايد حدث صادر نشود وقتى كه اين معنا ثابت شد در غسل الجنابة ساير اغسال هم همينجور مىشوند، خصوصاً بر اين كه در بين يك دو روايتى هست كه آنها مطلق هستند که حدث در اثناء غسل مىگويند مبطل است، كه اين دو تا روايت را نخوانده بوديم، چون كه حاجتى نمىديديم، چون كه من حيث السّند ضعيف بودند، ولكن امروز مىخوانيم كه مؤيّد مىشود اين حرف را.
يكى از آنها روايتى است كه صاحب مدارك قدس الله نفسه الشّريف نقل كرده است از مجالس صدوق يعنى ابن بابویه از صادق علیه السلام مرسلاً نقل كرده است، در باب 29 از ابواب الجنابة، روايت 4 است:
«وَ رَوَى السَّيِّدُ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي الْحَسَنِ الْمُوسَوِيُّ الْعَامِلِيُّ فِي كِتَابِ الْمَدَارِكِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ عَرْضِ الْمَجَالِسِ لِلصَّدُوقِ بْنِ بَابَوَيْهِ عَنِ الصَّادِقِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِتَبْعِيضِ الْغُسْلِ تَغْسِلُ يَدَكَ وَ فَرْجَكَ وَ رَأْسَكَ». اينها را بشویيد «وَ تُؤَخِّرُ غَسْلَ جَسَدِكَ إِلَى وَقْتِ الصَّلَاةِ» آنها را وقت صلاه بشويي، «ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ إِذَا أَرَدْتَ ذَلِكَ» آن وقت بشوييد، «فَإِنْ أَحْدَثْتَ حَدَثاً مِنْ بَوْلٍ أَوْ غَائِطٍ أَوْ رِيحٍ أَوْ مَنِيٍّ بَعْدَ مَا غَسَلْتَ رَأْسَكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَغْسِلَ جَسَدَكَ فَأَعِدِ الْغُسْلَ مِنْ أَوَّلِهِ من اوله»، غسل را از اول اعاده كن، يعنى حدث در اثناء مبطل مىشود، اينى كه در روايات داشت كه سابقاً كه موالات شرط نيست در غسل مىشود راس رقبه را غدوة و بعدش را وقت صلاه بشويد آن روايت ناظر است بر نفى اعتبار موالات كه در وضوء معتبر است، امّا جدث صادر بشود غسل اعاده بكن يا نكن آن روايات ناظر به اين جهت نيست، ولكن در اين روايات تصريح شده است كه اگر حدث صادر شد بايد اعاده بشود يكى اين، به اين مضمون هم در فقه رضوی عين همين مضمون است اين كه غسل جنابت ندارد لا بأس ان تغسل ان فى تبعيض الغسل اىّ غسلٍ هر غسلى بوده باشد، و لكن حدث صادر شد بايد اعاده بشود مقتضى ما ذكرنا كه ان غسل الحيض و ان غسل مسح الميت غسل الجنابة يا واحد يا مثل غسل الجنابة كه در روايات اينجور وارد شده بود در موثقه محمد بن علی حلبى اينجور دارد كه روايت 6 در باب 1 [3]سابقاً خواندهايد غسل «غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْحَيْضِ وَاحِدٌ- قَالَ وَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَائِضِ- عَلَيْهَا غُسْلٌ مِثْلُ غُسْلِ الْجُنُبِ قَالَ نَعَمْ». ، و هكذا روايات ديگرى كه بود در مقام و هكذا در مس ميت هم روايت دارد كه غسل مس ميت همان غسل جنابت است آنجا دارد بر اين كه بله در باب غسل مسح الميت باب 1 از ابواب غسل مس الميت روايت 6[4]:
به اسناد الشيخ عن محمد بن عيسى بن عبید عن حماد بن عيسى عن حريز عن ابن مسلم یعنی عن محمد بن مسلم عن ابى عبداللّه علیه السلام «مَنْ غَسَّلَ مَيِّتاً وَ كَفَّنَهُ اغْتَسَلَ غُسْلَ الْجَنَابَةِ» ، غسل جنابت را اتيان مىكند، اينها يكى هستند در احكام.
بعد از اين كه عرض ناقابل ما اين بود بعد از اين كه شما ملتزم شديد در غسل الجنابه اشتراك را اين ادله ادله حكومتى است كه همان غسل جنابت با همان شرايط در سائل اغسال هم همان است، بدان جهت تفصيل ایشان ما بين غسل الجنابة و ما بين غير غسل الجنابة سائل اغسال الواجبه اين نمىشود اين به نظر قاصر ما تا شما چه بگوييد چه بفرماييد.
عرض مىكنم بر اين كه بعد صاحب عروه قدس اللّه نفسه الشريف متعرض مىشود، اينكه گفتيم بر اين كه حدث در اثناء موجب بطلان نمىشود اين در غسل ترتيبى تصور مىشود، و يكى هم در غسل ارتماسی تصور مىشود آن وقتى كه وارد آب مىشود از آن وقت قصد غسل كند، که غسل ارتماسی را ايشان سابقاً دو جور مىفرمود يكى موقع ورود به آب تدريجى مىشود هر قدر از بدنم رسيد آب غسل او شده بايد از آب در نيايم تا تمام آب برود در آب، يكى اين بود، يكى اين كه دفعة مىرود مرتمس مىشود آب دفعة محيط مىشود تمام بدن را، آن آنِ واحد دفعى است غسل جنابة، ايشان مىفرمايد كه اينی كه در اثناء الحدث گفتیم غسل كه بايد يا ترتيبى بشود يا اگر ارتماسى شد تدريجى بشود، و امّا در غسل ارتماسى دفعى توجه كرديد حدث در اثناء متصور نمىشود چون كه دفعى است آنى است آن غسل در اثناءمتصور نمىشود آن بحث آنجا نمى آید، اگر سابقاً يادتان باشد عرض كرديم آن غسل ارتماسى كه عند حدوث الارتماس انسان قصد غسل را باید بكند آن هم تدريجى مىشود اگر بعض اعضاء مانع داشته باشد از وصول ماء، ارتماس تمام اعضاء در آب شده ولكن چون كه مانع دارد بعض بشر آب نرسيده، مانع دارد نه اينكه در آب نيست، بدان جهت تا مانع را رفع كند برسد يك بادى از او خارج شد اين مىشود حدث در اثناء، و كيف ما كان با او كارى نداريم كه متصوّر مىشود يا نمىشود، او مهم نيست، مهم اين است كه در غسل ارتماسى اگر معاً حدث صادر شد يعنى آن آنى كه سر را زير آب مىبرد كه آب محيط به تمام بدن بشود در همان آنِ استيلاء كه حادث مىشد آن يكى حدث هم از آن جاى ديگر حادث شد كه مقارن بود حدوث حدث با آن حدوث غسل، اين چه جور است؟ ايشان فرمودهاند رضوان الله عليه در اين صورت غسل باطل نمىشود، اين فقط يك وضوء مىگيرد بعد ذلك، ولو حدث در اثناء می شد غسل باطل بود على مسلكشان نه اینجا باطل نمىشود، و درست هم مىفرمايند اینجا وجهى ندارد غسل باطل بشود. چرا؟ براى اين كه آن زمانى كه حدث صادر شد، در آن زمان مكلّف جنب نيست. چون كه حدوث غسل چون كه آنى است در آن آنى كه حدث موجود شده است غسل هم موجود شده است، يعنى شخص از جنابت در رفته است، اين خروج شخص از جنابت تأخّر رتبى دارد از حدوث الغُسل، ولكن زماناً يكى هستند، چون كه معلول با علّت هم همينجور است، شما اينها را شايد بهتر از من بدانيد كه معلول من حيث الزّمان منفك از علّت نمىشود، فقط تأخّر معلول تأخّر رتبى است، در ما نحن فيه هم همين جور است. آن وقتى كه شخص حدث از او صادر شد همان آن شخص جنب نبود، چون كه غسلش تمام شده بود، آنى است، بدان جهت چه جورى كه شخصى جنب نيست، حدثى از او صادر بشود بايد وضوء بگيرد، انسان بعد از تمام غسل حدث صادر شد اين هم بعد از تمام غسل است، اين در حقيقت بعد تمام الغسل است، چون كه آن آنى كه حدث صادر شده است غسل تمام شده است و وظيفه اين عبارت از وضوء گرفتن است و اين مطلبى كه فرمودهاند صحيح است لاغبار عليه.
نفرماييد در رتبهاى كه غسل موجود مىشود جنابت در رتبه بعد معدوم مىشود، رتبه علّت مقدّم است، چون كه در احكام شرعيه رتبه ملاك نيست، ظهور ادلّه اين است كه در آن زمانى كه حدث صادر مىشود، در آن زمان جنب نباشی بايد وضوء بگيری، در آن زمان جنب نيست چون كه غسل موجود شده است، حدوث حدث مقارن است با انتفاع جنابت زماناً نه رتبةً، حدوث حدث مقارن است با ارتفاع جنابت زماناً پس جنب نيست در زمان حدث، بدان جهت در ما نحن فيه بايد اين شخص وضوء بگيرد، اين كلامى كه ايشان فرموده است رضوان الله عليه تام و تمام است، ميزان علمىاش تمام است و ميزان صدق عرفىاش هم تمام است، چون كه به عرف بگويى متوجه مىشود كه بله همينجور است ديگر، آن وقتى كه اين در آمد ديگر غسل تمام شده بود، آن امور دقّى كه به عرف القاء بشود عرف ملتفت مىشود به تسامحش و مىگويد و تصديق مىكند آن تسامحات عرفى اعتبار ندارد، الاّ در مواردى كه دليل خاص باشد كه آن تسامح اعتبار دارد، ممكن است در بعضى موارد دليل قائم بشود كه آن تسامح اعتبار دارد، مثل در مواردى كه انسان گندم مىخورد، گندم را جمع كرده است و آورده است آسيا كرده است و نان كردهاند، مىگوييم بابا اين گندم را جمع كردى تويش خاك است، خوردن خاك حرام است، مىگويد بله خاك است، چه كار كنيم بايد بخوريم ديگر، اين تسامح كه عرف ملتفت مىشود اعتبار دارد، چون كه دليل خاص در موردش قائم است، عيبى ندارد، اين اكلش عيبى ندارد، اينجور تسامحات عيبى ندارند و امّا در مواردى كه دليل بر مقبوليّت تسامح وارد نشده است در آن مورد، اين تسامحات عرفى اعتبارى ندارد، ولو عرف هم بگويد كه اين حدث قبل از غسل بود ولكن وقتى كه هالى كردى كه غسل ارتماسى دفعةً موجود شده است و حين تمام حدث موجود شده است پس آن وقتى كه حدث به دنيا آمد غسل تمام و غسل محقق شده بود، تصديق مىكند، ولكن تسامحاً او را مىگويد و آن تسامح اعتبارى ندارد كما ذكرنا، اين را داشته باشيد به دردتان مىخورد، بدان جهت در ما نحن فيه اين مسأله را مىگذريم و وارد مىشويم به مسأله ديگر.
مسأله دیگر اين است كه در اثناء غسل جنابت چيزى كه موجب حدث اكبر است او صادر بشود، مثل اين كه فرض بفرماييد غسل جنابت مىكرد انسان مشغول غسل جنابت بود در اثناء در حمّام كه غسل جنابت مىكرد يك كسى آن جا سكته كرد، ديد يك كسى سكته كرده است و ملتفت شد كه او آن جا افتاده است، دستش را زد به او بعد البرودة كه بدنش بارد شده بود، دستش را زد در اثناء غسل، مسح الميّت فى اثناء الغسل الجنابة يا عكسش هم اينجور است، شخصى غسل جنابت مىكرد، در اثناء غسل جنابت انزال كرد كه منى از آن خارج شد، لازم نيست كه انزال هم به او مفصّلى بوده باشد، قطرهاى خارج شد كه مىداند منى است اين، اين موجب حدث اكبر در اثناء آن غسل واجبى موجود شده است، اين حكمش چيست؟
ايشان مىفرمايد تارةً اين موجبينى كه هست، موجبين على نسق واحد هستند، مثل اين كه شخصى رفته بود حمام شستشو كند غسل جنابتى هم در گردنش نبود، يك پيرمردى بود كه از آن اعمال فارغ شده است ديگر دورانش گذشته براى تميزى رفته بود، رفت ديد در حمام يك كسى افتاده است و مرده است، چون وسط حمام بود او را كشيد به كنار غسل مس ميّت به گردنش آمد بدن سرد شده بود، رفت غسل بكند، در اثناء غسل كه مىكرد صدا كردند كه بابا مؤمنين بياييد اين بيچاره را بگذاريم بيرون، اين هم در اثناء غسل ميّت در آمد از پاى آن ميّت گرفت دوباره بردند بيرون حمام، در اثناء غسل مس الميّت مسَّ ميّتاً موجب در اثناء وارد شده است كه موجبها يك سنخ است، اولى هم مس ميّت بود دومى هم مس میت است، يا اولى هم جنابت بود دومى هم جنابت است، در اين موارد ايشان ملتزم مىشود كه غسل اولى باطل مىشود، آن غسلى كه ناقص گذاشته است آن غسل ناقص باطل مىشود، او اثرى ندارد، چرا؟ وجهش هم واضح است اشكالى ندارد، براى اين كه من مس ميّتاً فاغتسل، قضيه، قضيه انحلالى است، معنايش اين است كه من مسّ ميتاً اغتسل بعد المس، بعد از مسى كه موجود شده است بايد غسل كند، و بما اين كه در ما نحن فيه اين شخص دفعه دوم كه از پاى ميّت گرفت مسَّ ميّتاً صدق مىكند، فاغتسل يعنى بايد بعد از آن مس غسل كند، بدان جهت غسل اولى باطل مىشود، او هيچ اثرى ندارد، نگوييد او را تمام بكند يك غسل مس ميّت ديگر بگيرد، نه اين در ما نحن فيه نيست، چرا؟ چون كه من مسَّ ميّتاً كسى كه متعدد مسح كند مثل قرائت آيه سجده نيست كه چند تا بايد سجده كند، مسَّ ميّتاً حدث است كه على ما سيأتى، حدث به يك غسل مرتفع مىشود، من مسَّ ميتاً اغتسل يعنى رافع حدثه الاغتسال، حكم ارشادى است، معنايش اين است كه رافع حدثه الاغتسال، وقتى كه ثانياً مسّ كرد رافع حدثش اغتسال است، اغتسال هم بعد از آن مس بايد صورت بگيرد، قهراً وقتى كه مس بعدى موجود شد، آن مس قبلى هيچ اثرى ندارد، اغتسال ناقص به او اثرى ندارد، رافع آن حدثى كه به مسح اولى بود به اغتسال بعد المس الثّانى است كه بعد المس الثّانى بايد اغتسال بكند، نتيجهاش بطلان غسل اول است، بدان جهت غسل جنابت مىكرد در اثناء غسل جنابت دوباره جنب شد آن غسل باطل است، كما اين كه در روايات بلل هم از آنها استفاده مىشد كه عرفاً هم فهميده مىشد، انسان انزال بكند بول نكند مشغول غسل بشود در اثناء بلل مشتبه خارج بشود، امام فرمود كه اين بلل منى است و جنابت است، غسل را بايد بكند، انتقض غسله غسلش از بين رفت.
بدان جهت اين غسل را بايد در ما نحن فيه بعد از خروج موجب بكند، اين اشكالى ندارد و خلافى هم در اين نيست و امّا در جايى كه موجبها مختلف بشوند، كلام در اينها است، ملاحظه بفرماييد تا ببينيم چه مىشود عاقبت الامر انشاء الله.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص310.
[2] وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يُوجَبُ الْوُضُوءُ إِلَّا مِنْ غَائِطٍ أَوْ بَوْلٍ أَوْ ضَرْطَةٍ تَسْمَعُ صَوْتَهَا أَوْ فَسْوَةٍ تَجِدُ رِيحَهَا؛ شيخ حر عاملی ، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص246.
[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَ الْحَيْضِ وَاحِدٌ- قَالَ وَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَائِضِ- عَلَيْهَا غُسْلٌ مِثْلُ غُسْلِ الْجُنُبِ قَالَ نَعَمْ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص175.
[4] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنِ ابْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ غَسَّلَ مَيِّتاً وَ كَفَّنَهُ اغْتَسَلَ غُسْلَ الْجَنَابَةِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص290.