درس هفتصد و پنجاه و ششم

تتمه احکام غسل

مسألة 9: « إذا أحدث بالأكبر في أثناء الغسل‌فإن كان مماثلا للحدث السابق كالجنابة في أثناء غسلها أو المس في أثناء غسله فلا إشكال في وجوب الاستيناف و إن كان مخالفا له فالأقوى عدم بطلانه فيتمه و يأتي بالآخر و يجوز الاستيناف بغسل واحد‌ ‌لهما و يجب الوضوء بعده إن كان غير الجنابة أو كان السابق هو الجنابة حتى لو استأنف و جمعهما بنية واحدة على الأحوط و إن كان اللاحق جنابة فلا حاجة إلى الوضوء سواء أتمه و أتى للجنابة بعده أو استأنف و جمعهما بنية واحدة‌«.[1]

ادامه بحث گذشته

كلام در اين مسئله بود كه مكلف مشغول است به اغتسال و به غسلى از اغسال واجبه، و در اثناء آن غسل موجب آخرى كه آن هم موجب غسل است موجود مى‏شود، كلام در اين بود كه اين موجب آخر كه در اثناء موجود مى‏شود غسلى را كه شروع كرده بود او باطل مى‏شود يا نه؟ يك صورت ما بين فقهاء مسلم كه اگر آن موجبى كه قبلا بود و براى آن موجب غسل مى‏كند همان موجب مماثلش موجود شده است در اثناء غسل قبلى در اين صورت باطل مى‏شود، مثل اين است كه انسان مشغول بشود به وضوء و در اثناء وضوء موجب آخرى براى وضوء موجود بشود، آن وضوء قبلى باطل مى‏شود، در ما نحن فيه هم آن موجبى كه موجود شده بود و براى او غسل مى‏كرد، ميتى را مس كرده بود كما مثّلنا، بعد در اثناء غسل ميت را دوباره مس مى‏كند همان میت یا میت آخر، آن غسل اولى به باد فنا مى‏رود، چونكه ادله‏اى كه دلالت كرده است اذا مسّ الميت فليغتسل، ظاهرش اين است كه غسل بايد حادث بشود بعد المس، بما اينكه فعلا مسّ ميت موجود شده است در اثناء غسل مسّ ميت باید بعد از اين واقع بشود، آن يكى لغو مى‏شود، مثل وضوء است، انسان چه جور در باب وضوء چند حدثى صادر بشود هم بول كند، هم بخواند، يك وضوء كافى است، مس هم همينجور است، اذا مسّ الميت اليغتسل يعنى مسّ ميت حدث است و رافع آن حدث غسل است، مثل اذا بال او نام فليتوضأ ارشاد است چه جور بر اينكه بول حدث است و رافعش وضوء است، اذا مسّ الميت فليغتسل هم ارشاد است که مسّ ميت حدث است و رافعش غسل است، در اثناء اين حدث حادث شد و رافعش هم غسل بعده هست، بدان جهت آن اولى هيچ مى‏شود.

انما الكلام و كلام فقهاء در جايى است كه موجب اول با موجب ثانى متماثلين نباشند، مثل اينكه فرض بفرماييد اول جنب بود آمده بود در حمام مشغول غسل جنابت بود، در اثناء داد كشيدند بابا بياييد اين مرده است از خيلى وقت افتاده اينجا اين را ببريم بيرون اين هم دويد، در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرد، اينجا است، فعلا كلام صاحب عروه را مى‏گويم تا معلوم بشود ايشان چه مى‏گويد، و چه جور متبحر بود در این فروعات.

 ايشان مى‏فرمايد بر اينكه اين اگر مشغول غسل جنابت بود و بعد در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرد، در اين صورت دليل نداريم كه بواسطه اين مسّ ميت غسل جنابتش باطل مى‏شود، دليل به اين معنا نداريم، بدان جهت مقتضاى ادله اين است كه مى‏تواند غسل جنابتش را ادامه بدهد تمام كند، و بما اينكه در ما نحن فيه مسّ ميت كرده است بايد غسل مسّ ميت هم بكند، مى‏تواند هم برگردد آن غسلى كه كرده بود سر و گردن را شسته بود از او رفع ید كند از اول شروع كند رأس و گردن را بشويد لهما، يعنى غسل را از اول سر بگيرد لهما، يعنى هم بر آن جنابت سابقى و هم به اين مسى كه در ما نحن فيه موجود شده است.

اينجا يك نكته‏اى را عرض مى‏كنم در ما نحن فيه و آن نكته اين است كه صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف بنائش بر اين است كه اغسالى كه غير غسل جنابت است با مجرد غسل نمى‏شود نماز خواند در غير غسل جنابت ولو غسل غسل واجبى باشد بايد وضوء هم بگيرد يا قبلش با بعدش، مسلكش اين است، بدان جهت جايى كه موجبين‏ متماثلين بودند اول جنب بود در اثناء غسل دوباره جنب شد، فقط غسل جنابت را از سر مى‏گيرد آن اولی باطل شد، وضوء نمى‏خواهد، یا اول مسّ ميت كرده بود دوباره در اثناء هم مسّ ميت كرد غسل اولى باطل مى‏شود غسل ميت مى‏كند ثانيا و وضوء هم بايد بگيرد، بدان جهت در عبارت عروه دارد كه اگر متماثلين شدند، متماثلين هر دو جنابت شد، بعد از آن موجب ثانى يك غسل جنابت مى‏كند، و اگر اين متماثلين غير جنابت مى‏كند بعد از آن غسل بر موجب ثانى بايد وضوء بگيرد، فتوایش همین است.

 روى اين اساس در ما نحن فيه فرض كرديم اول جنب بود و در اثناء غسل جنابت مسّ ميت كرده است، ايشان مى‏فرمايد اگر غسل جنابت را تمام كرد بعد غسل ميت را شروع كرد بعد از غسل ميتى كه اتيان مى‏كند بايد وضوء بگيرد، فتوا مى‏دهد، فتوا اين است كه بايد وضوء بگيرد، چرا بايد وضوء بگيرد؟ چونكه آن ادله‏اى كه گفته است با هر غسلى وضوء واجب است اين غسل مسّ ميت را گرفته است، و آنى كه در روايات وارد است با غسل جنابت وضوء مشروع نيست آن غسل جنابتى را مى‏گويد (مراد صاحب عروه) آن غسل جنابتى را مى‏گويد كه با آن غسل جنابت شخص بتواند نماز بخواند، آن غسل جنابتى كه شخص مى‏تواند با او نماز بخواند با او وضوء مشروع نيست، اما با غسل جنابتى كه فارغ شده است بعد از او غسل ميت را كرده است با آن غسل جنابت نمى‏تواند نماز بخواند چونكه در اثناء مسّ ميت كرده است، بدان جهت ادله‏اى كه مى‏گويد در غير غسل جنابت بايد وضوء گرفته بشود كه مسلك ايشان است مقتضايش اين است كه بايد وضوء بگيرد.

و اما اگر برگشت وقتى كه ديد جنب بود نصفه كاره غسلش را گذاشته بود آمد به اين ميت به اين جسد هم دست زد، برگشت اين غسل جنابت را از اول شروع كرد، غسل را از اول شروع كرد لهما، يعنى هم براى مسّ ميت و هم براى جنابت، به هر دو تا شروع كرد غسل را، مى‏فرمايد در اين صورت هم وقتى كه غسل را شروع كرد احوط اين است كه بايد وضوء بگيرد، با اين غسلى كه براى هر دو موجب تمام كرده است با اين غسلى كه بر دو موجب كرده است نمى‏تواند نماز بخواند، احوط وجوبى اين است كه بايد وضوء بگيرد. چرا؟ اگر يادتان باشد ديروز گفتم كه اساس اين مسئله در آن حرفى است كه ديروز گفتم، گفتيم كسى كه در اثناء موجب پيدا مى‏كند و برمى‏گردد غسل را سرمى‏گيرد اين بايد قصد كند اعم از تمام و اتمام، چرا؟ اينكه غسل جنابت نصفش را اتيان كرده بود، بعد كه آمد بعد از مسّ ميت از سر گرفت، اين معلوم نيست كه سر و گردن شستنش غسل جنابت حساب بشود، چونكه سر و گردن را شسته است و اين غَسل سر و گردن هم كه باطل نمى‏شود چونكه بعد كه بقيه بدن را مى‏شويد بقيه‏اش اتيان مى‏شود، بدان جهت بايد به قصد اعم از اتمام و تمام كه اگر فى علم الله غسل جنابتش سر و گردنش تمام است بقيه را اتيان خواهد كرد، اول فقط غسل مسّ ميت مى‏شود در ابتدا، تداخل در ما بقى مى‏شود، اينكه اغسال تداخل مى‏كنند، غسل جنابت با غسل مسّ ميت در غَسل البدن تداخل مى‏كنند، اما سر و گردن قبلا شسته شده است در حال جنابت، اين فقط مال مسّ ميت است، و اگر فى علم الله بواسطه اين از سر گرفتن بواسطه مسّ ميت ممكن است در واقع باطل بشود، حكم واقعى محتمل است اينجور باشد، نه من غسل را از اول اتيان مى‏كنم، لذا ديروز عرض كرديم كه غسل را به قصد اعم از اتمام و تمام اتيان كند، بدان جهت وقتى كه اين دو را جمع كرد يك غسل اتيان كرد كه دومى مسّ ميت است، بايد وضوء بگيرد، چرا؟ چونكه محتمل است اين غسل جنابت و غسل ميت را كه كرده است تداخل فقط در غَسل بدن بود، چونكه سر و گردن را اول شسته بود غسل جنابتى كه غسل رأس و رقبه باشد قبلا حادث شده باشد، پس مسّ ميت در اثناء غسل جنابت واقع شده است، چونكه مسّ ميت در اثناء غسل جنابت واقع شده است با آن غسل جنابت نمى‏شود نماز خواند، چونكه با آن غسل جنابت نمى‏شود نماز خواند با غسل مسّ ميت نماز مى‏خواند، و مفروض اين است كه ادله دلالت كرده است در غير غسل الجنابة كه انسان با آن غسل نماز مى‏خواند بايد وضوء هم بگيرد، بدان جهت بايد وضوء بگيرد، وجه اينكه ايشان قدس الله نفسه الشريف احتياط وجوبى مى‏كند، وجهش اين است كه در ما نحن فيه وقتى كه غسل را ترتيبا استيناف مى‏كند معلوم نيست تداخل غسلين از اول، چونكه سر و گردن را شسته است، محتمل است قويا تداخل در جزء اخير باشد كه باقى بدن باشد، و على ذلك مسّ ميت كه حدث است در اثناء غسل جنابت واقع شده است و با آن غسل جنابتى كه در اثناء حدث دارد نمى‏شود نماز خواند، آن ادله‏اى كه مى‏گويد با غسل جنابت وضوء مشروع نيست با او مى‏شود نماز خواند آن غسل جنابتى است كه در اثناء حدث نداشته باشد، اما اين در اثناء محتمل است قویا که حدث دارد، بدان جهت ولو جمعهما بغسل واحد فالاحوط الوضوء، يعنى احوط وجوبى بايد وضوء بگيرد، اين دليل اين.

و اما اگر عكس شد، اول غسل مسّ ميت مى‏كرد، چونكه آمد به حمام كه آمد ميت را ديد اول مسّ ميت كرد، رفت وقتى كه زير دوش يا خزينه رفت گفت غسل مسّ ميت را بكنيم، غسل مسّ ميت مى‏كرد ديد كه يك منى از او خارج شد، ولو منى كه سابقا با زنش جماع كرده بود استبراء به بول نكرده بود بللى خارج شد ديد منى است، كه در اثناء غسل مسّ ميت جنب شد، قبلا هم غسل كرده بود غسل جنابت آن اولى را، شب كرده بود نماز صبح خوانده بود، آمد به حمام روز جمعه براى تنظيف، ميت را ديد مس كرد، مشغول غسل مسّ ميت بود در اثناء غسل مسّ ميت منى خارج شد، يا يك كار ديگرى در حمام يادش افتاد انزال كرد، هر چه شما مى‏گوييد كه در اثناء غسل مسّ ميت جنب شد.

ايشان مى‏فرمايد مى‏تواند غسل مسّ ميت را تمام كند، چونكه غسل مسّ ميت را شروع كرده‏ بود، بعد كه او را تمام كرد غسل جنابت را اتيان كند بعد ديگر وضوء نمى‏خواهد، چونكه آن ادله‏اى كه گفته است با غسل جنابت وضوء مشروع نيست او این غسل جنابت را مى‏گيرد، چونكه در اثناء غسل جنابت حدثى نشده است، غسل جنابت غسل دومى است، ثانيا غسل مى‏كند، غسل جنابتى صحيح و تام و بلا حدث فى اثنائه، ادله گفته است شخص جنب ولو قبلا قبل از غسل حدث داشته باشد غير از جنابت، غسل كه كرد با او نماز مى‏خواند وضوء گرفتن مشروع نيست و بدعت است، وضوء نمى‏خواهد.

و اما اگر جمع كرد، غسل جنابت و مسّ را از اول شروع كرد، بعد از انزال بعد از اينكه منى خارج شد غسل را از اول شروع كرد، ايشان مى‏فرمايد بر اينكه اگر جمع هم كرد غسل كه تمام شد وضوء گرفتن نمى‏خواهد، اگر جمع كرد و دو تا را يك غسل كرد بعد از غسل كردن ديگر وضوء نمى‏خواهد، خوب معلوم است که ديگر نمى‏خواهد، چونكه به آن بيانى كه گفتيم آنى كه گفته بود بر اينكه در ساير الاغسال بايد وضوء گرفت منظور ساير الاغسالى است كه بتوانى با او نماز بخوانى و در ما نحن فيه ولو غسل ميت را از سر گرفته است ولكن نمى‏شود با او نماز خواند، چرا؟ چونكه ممكن است غسل رأس و رقبه قبلا موجود شده باشد و آن صحيح بشود، تداخل ما بين غسل جنابت و غسل مسّ ميت در بقيه بود، در غَسل بدن بود، يعنى حدث كه جنابت است در اثناء غسل ميت واقع شده است، با آن غسل ميتى كه در اثناء او حدث واقع شده است با او نمى‏شود نماز خواند، آن غسلى كه با او مى‏شود نماز خواند غير جنابت آنجا گفته است وضوء بگير و اما غسل جنابت حدثى را در اثناء ندارد، احتمال حدث در اثناء نيست چونكه جنابت بعد شده است، و غسل جنابت واقع شده است بلا حدث و در غسل جنابت وضوء مشروع نيست.

 اينكه بعضى‏ها فرموده‏اند فرق ما بين اين جمع و جمع اول غير ظاهر است معلوم شد ظهورش چيست، اینكه در جمع اول كه اول جنابت بود مسّ در اثناء بود گفت جمع كند غسلين را باز بايد وضوء بگيرد، ولكن در اين صورتى كه مسّ اول بود و جنابت در ثانى بود فرمود جمع هم بكند وضوء لازم نيست، اين فرق ما بين اين جمع و آن جمع غير ظاهر است قد ظهر مما ذكرنا كه چرا ظاهر است؟ چونكه در اين صورت اخيره غسل جنابت در اثناء حدث ندارد و وضوء نمى‏خواهد، ولكن در صورت اولى غسل جنابت در اثنائش مسّ است، چونكه آن رأس و رقبه كه شسته شده بود بطلان او دليل ندارد، تداخل در بعض غسل است، بدان جهت در آنجا بايد وضوء بگيرد، چونكه جنابت در اثنائش حدث واقع شده است، اين كلام صاحب عروه.

مناقشه بر کلام صاحب عروه(ره)

و در اين كلام مناقشه‏اى که ما داريم مناقشه‏اى است كه در مسئله بعدى خواهد آمد، كه ما در اغسال ديگر وضوء را واجب نمى‏دانيم، فرق ما بين غسل جنابت و ساير الاغسال اين است که در غسل جنابت وضوء مشروع نيست اصلا، يعنى نه واجب است نه مستحب، نه قبلا نه بعدا، ولكن در ساير اغسال مستحب است، ولكن با ساير اغسال هم انسان وضوء نگيرد مى‏تواند نماز بخواند، مگر غسل استحاضه متوسطه كه او وضوء هم مى‏خواهد، و اما غير غسل استحاضه وضوء نمى‏خواهد، و من هنا كتبنا اينكه در عبارت عروه دارد فعليه الوضوء كه بايد وضوء بگيرد، هم در جايى كه متماثلين باشند غير الجنابة و هم آنجايى كه آن جنابت اول باشد بعدا آن يكى، گفتيم على الاحوط، وضوء گرفتنش على الاحوط است.

حقيقت واحده بودن اغسال

 يك چيزى هم بگويم بماند در ذهن شما، و آن اين است که نظر قاصر ما اين است چه جور وضوء حقيقت واحده است نسبت به موجباتش متعدد نمى‏شود، بول موجب الوضوء است، نوم موجب الوضوء است و هكذا خروج الريح موجب وضوء است، وضوء چند نوع نيست، وضوء يك نوع است، اينها موجبات هستند، بدان جهت همه آنها اگر جمع شدند يك وضوء انسان گرفت كافى است، چونكه همه حدث هستند و رافع آن وضوء است، وضوء موجود شد و وضوء هم امر استحبابى نفسى دارد و وجوب غیری ندارد كه سابقا هم گفتيم، به نظر قاصر ما اين است كه همانطور که وضوء نسبت به موجباتش اینجور است، غسل هم نسبت به موجباتش همينجور است، موجبات غسل يعنى اغسال واجب، كه جنب بشود همان غسل است، از حيضش پاك بشود همان غسل است، مسّ ميت بكند همان غسل است، انسان جنب بود مسّ ميت كرد مسّ ميت حدث است و رافعش غسل است، غسل چند تا طبيعت نيست، خلافا للمشهور كه مشهور مى‏گويند اغسال واجب انواع هستند و نوعيتشان بالقصد است، چه جور صلاة ظهر يك نوعى از صلاة است و صلاة العصر يك نوع آخرى از صلاة است، ولكن اختلاف اينها بالقصد است، هر دو چهار ركعت هستند هر دو هم يك جور خوانده مى‏شود، اختلافشان بالقصد است مى‏گويند اين اغسال واجبه ولو يكسان اتيان مى‏شوند ولكن اختلاف اينها بالقصد است، بدان جهت مى‏شود اغسال، مثل صلوات كه مى‏گوييم صلاة الظهر و العصر داخل صلوات است متعدد مى‏شود، ولكن وضوء نسبت به وضوء موجباتش متعدد نيست لذا وضوئات نمى‏گويند نسبت به موجباتش، بدان جهت وضوء، وضوء واحد است، حضرات مشهور ملتزم هستند كه اين غسلى كه هست در ما نحن فيه اين غسل حقايق مختلف است، اين كه در روايات دارد غسل الجنب واجبٌ، غسل مسّ الميت واجبٌ، غسل الحيض واجبٌ اين اضافه را به معنا لام مى‏گيرند، يعنى الغسل للجنابة واجبٌ كه قصد جنابت داشته باشد، الغسل لمس الميت واجب، يعنى غسلى كه لمسّ الميت است يعنى قصد مسّ ميت را بكند، الغسل فرض كنيد للحيض واجب، يعنى غسلى را كه اتيان مى‏كند براى نقاء از حيض باشد، يك نحو آخر از غسل است، منتهى مى‏گويند كه شارع اجازه داده است وقتى كه در گردن انسان اغسال متعدده شد، زنى است هم از حيضش پاك شده است، هم بعد از پاك شدن جنب شده است، شب كار شده است با او، هم فرض كنيد آمد ميتى را دست زد مسّ ميت داشت، هم جمعه بود، روز جمعه بود مى‏آمد طرف حمام اين اغسال متعدد وقتى كه بود اذا اجتمع علیک حقوق يعنى اغسال يجزيك غسل واحد، شارع حكم به تداخل كرده است، يعنى به يك امتثال مى‏توانى همه را امتثال بكنى، يعنى يك غسل مى‏آورى بهقصد همه، يا قصد همه هم معتبر نيست يا معتبر است بحثش خواهد آمد، به يك غسل مى‏توانى امتثال بكنى.

من مى‏گويم مشهور مى‏گويند اينها اغسال متعدد است با يك غسل مى‏شود امتثال كرد، بله، قاعده‏اش هم اين است كه همه را قصد كند، يا مى‏شود بعض را قصد كند، بعضى را نكند، بحثش خواهد آمد، مشهور اينجور مى‏گويند.

ولی در ذهن قاصر ما اين است غسل يك حقيقت دارد، اينها موجبات هستند، غسل همان غسل الرأس و الرقبه و غسل جسد است، چه جور كه انسان بول بكند بعد از او وضوء بگيرد لازم نيست قصد كند بر اينكه من براى بول كردن وضوء مى‏گيرم، اينجا هم لازم نيست قصد كند كه براى اينكه از حيض پاك شده‏ام غسل مى‏كنم، نه من غسل مى‏كنم، براى چه، اين براى چه لازم نيست، ما عرض مى‏كنيم اين كه مى‏گويد غسل مسّ الميت واجبٌ به معنا فى است اضافه، يعنى الغسل فى مسّ الميت واجبٌ، نه لمسّ الميت، الغسل فی مس الميتّ واجبٌ، مثل اينكه الوضوء فى البول واجبٌ، مثل او است، غسل الجنابة واجب، يعنى الغسل فى الجنابة واجب، غسل الحيض واجب يعنى الغسل فی الحيض واجبٌ، اين به معنا فى است، خوب چرا اينجور مى‏گوييم؟ چرا رفع ید مى‏كنيم؟ مى‏گوييم مستفاد از روايات اين است كه اين اغسال يكى هستند، اين بحثش فى ما بعد در تداخل اغسال است، اجمالش را عرض مى‏كنم، امام عليه السلام كه فرموده است اغتسل فى الليلة الخامسة عشر، فى اليلة الحادية العشر و فى اليلة الثالثة عشر همه‏اش رمضان است، اينها همه‏اشان ظاهر و واضح هستند كه اينها يک غسل است، غسل مشروع است در موارد اينها، حتى غسل مسّ ميت ببينيد تعبير چه جور است؟ امام عليه السلام در غسّل ميتا و كفّنه یغتسل غسل الجنابة، غسل جنابت را مى‏كند، غسل يكى است، چونكه غسل جنابت معروف است كه چه جور است اين هم همان غسل است، نه اينكه قصد مى‏كند غسل جنابت را، يعنى غسل مى‏كند مثل غسل او، غسل همين است، غسل همان شستن است، اما قصد بكند، حتى اگر قصد بكند كه من قصد جنابت را مى‏كنم، تشريع نه، غسل جنابت يعنى همان غسلى كه آن وقت مى‏كردم همان را مى‏كنم الآن، اين مجزى است، اغتسل غسل الجنابة.

 در كلام بعضى اعاظم رضوان الله عليه كه سابقا نقل كرديم ايشان هم در كلامش اين را انداخته بود ولكن ملتزم نيستند، كه ظاهر ادله همينجور است، اينها موجبات الغسل است، نه اينكه اغسال را انواع مى‏كند و در اين روايت كه اذا اجتمعت عليك حقوق يعنى موجباتى كه شارع با آن موجبات غسل خواسته است، چند تایش اگر جمع شد يك غسل بكنى كافى است، او هم همين را مى‏گويد، تداخل نيست او، او معنايش بيان موجبات است كه اذا اجتمعت عليك مشهور مى‏گويند كه اذا اجتمعت عليك حقوق، يعنى اغسال، نه حقوق اغسال ندارد، اذا اجتمع حقوق يعنى اغسال شرعى كه شارع حق مطالبه غسل دارد با آنها، آن موجبات اگر جمع شد يك غسل بكنى كافى است، ما همينجور عرض مي كنيم منتهى حكم بيننا و بينا غيرنا شما مى‏شويد انشاء الله فی مستقبل الایام.

 تمام موجبات اغسال واجبه ناقض الوضوء است، ملتزم هستيم، ولو بعضى‏ها رضوان الله عليهم اصرار فرموده‏اند كه اين فقط جنابت ناقض وضوء است ولكن ساير الاغسال ناقض نيستند، مى‏دانيد ثمره كجا ظاهر مى‏شود؟ ثمره آنجايى ظاهر مى‏شود كه مثل صاحب عروه شخصى فتوا بدهد ساير الاغسالى كه هست ساير الاغسال با آنها بايد وضوء گرفته بشود، اگر گفتيم موجبات ساير الاغسال ناقض الوضوء است، انسان وضوء داشت دستش را به ميت زد، اين بايد بعد از غسل ميت وضوء بگيرد، چرا؟ چونكه ناقض وضوء آمده است و روايات مى‏گويد لكل غسل معه الوضوء، و اما اگر كسى گفت كه نه، خود مسّ ناقض نيست، جنابت ناقض است و الا بقیه موجبات ناقض نیستند، اين وضوء داشت غسل مى‏كند نمازش را مى‏خواند، لكل غسل معه الوضوء قبله او بعده، قبلا وضوء داشته ام ناقض که نيامده است، فرق ما بين اينكه اين موجبات غسل نواقض هستند يا نواقض نيستند فرقش در آن مسئله استحباب الوضوء يا وجوب الوضوء مع سائر الاغسال ظاهر مى‏شود، و ما هم در آن مسئله ملتزم هستيم تمام موجبات اغسال ناقض وضوء هستند، چرا، به چه دليل؟

 دليلمان روايتى است، در جلد اول در باب سوم از نواقض، يا باب سوم يا چهارم، باب ان النوم الغالب ناقض الوضوء، در آن باب است، آن موثقه، موثقه سماعه، يا موثقه سماعه است يا ابن بكير است،[2] يكى از اينها است،[3] از امام عليه السلام مى‏فرمايد بر اينكه عن النوم ينقض الوضوء ام لا؟ امام عليه السلام در جواب مى‏فرمايد لا ينقض الوضوء الاّ حدث و النوم حدثٌ، نوم حدث است، لا ينقض الوضوء الاّ حدث دو كلام است، یعنی الحدث ينقض الوضوء و غير الحدث لا ينقض الوضوء، خوب مى‏گوييم حضرات شما قبول داريد كه مسّ ميت حدث است، چونكه ارشاد به حدث است، بدان جهت ملتزم هستند كه نماز را بدون اين غسل نمى‏شود خواند، حدث است، يعنى غسل طهارتش از حدث است، خوب قبول داريد حدث است، اين روايت مباركه مى‏گويد الحدث ينقض الوضوء و غير الحدث لا ینقض الوضوء، اين قضيه‏اى كه هست منحل مى‏شود به دو تا قضيه يكى ايجابيه و سلبيه.

 شما نفرماييد كما اينكه فرموده‏اند، آخر در روايات ديگر هم داريم كه لا ينقض الوضوء الاّ ما خرج من طرفيك الاسفلين، اينها را داريم ديگر، خوب مسّ ميست كه طرفيك الاسفلين نيست، عرض مى‏كنيم بر اينكه آن روايات حاصره كما ذكرنا فى محله اينها حصرشان اضافى است، در مقابل عامه هستند كه امور ديگر را هم ناقض مى‏دانستند، ائمه عليهم السلام در مقام او فرموده‏اند كه به آنها مثلا انسان دست بزند به يك جاى زنى به جاى مثلا امرئه‏اش مى‏گفتند كه باطل شده است به عورت دست زد وضوء باطل شد قی کرد وضوء باطل شد دم خارج شد باطل شد و امثال اينها، اين حصر، حصر اضافى است، جمعا ما بين اين موثقه النوم حدث و ما بين آن روايات اين است كه آنها حمل مى‏شود بر حصر در اضافى يا امور غالبیه، چونكه اينجور مسّ ميت و اينها امر غالبى نيستند، آنى كه دائما انسان مبتلا به او است نسبت به آنها است، آنجا هم همينجور عرض كرديم خدا مى‏داند كه چه جور است، على كل تقدير مقتضاى اينكه لا ينقض الوضوء الاّ الحدث و النوم حدث اين مقتضايش اين است كه تمام موجبات غسل یعنی اغسال واجبه حدث هستند و وضوء را باطل مى‏كنند، و الحمد الله رب العالمين.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص310-311.

[2] وَ [محمد بن الحسن باسناده] عَنْهُ (حسين بن سعيد) عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَوْلُهُ تَعَالَى إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ مَا يَعْنِي بِذَلِكَ إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ قَالَ إِذَا قُمْتُمْ مِنَ النَّوْمِ- قُلْتُ يَنْقُضُ النَّوْمُ الْوُضُوءَ- فَقَالَ نَعَمْ إِذَا كَانَ يَغْلِبُ عَلَى السَّمْعِ- وَ لَا يُسْمَعُ الصَّوْتُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1،ص 254.

[3] وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ قُولَوَيْهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَنْقُضُ الْوُضُوءَ إِلَّا حَدَثٌ وَ النَّوْمُ حَدَثٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1،ص 253.