درس هفتصد و شصت و سوم

تتمه احکام غسل

مسألة15: « إذا اجتمع عليه أغسال متعددة‌فإما أن يكون جميعها واجبا أو يكون جميعها مستحبا أو يكون بعضها واجبا و بعضها مستحبا ثمَّ إما أن ينوي الجميع أو البعض فإن نوى الجميع بغسل واحد صح في الجميع و حصل امتثال أمر الجميع و كذا إن نوى رفع الحدث أو الاستباحة إذا كان جميعها أو بعضها لرفع الحدث و الاستباحة و كذا لو نوى القربة و حينئذ فإن كان فيها غسل الجنابة لا حاجة إلى الوضوء بعده أو قبله و إلا وجب الوضوء و إن نوى واحدا منها و كان واجبا كفى عن الجميع‌‌أيضا على الأقوى و إن كان ذلك الواجب غير غسل الجنابة و كان من جملتها لكن على هذا يكون امتثالا بالنسبة إلى ما نوى و أداء بالنسبة إلى البقية و لا حاجة إلى الوضوء إذا كان فيها الجنابة و إن كان الأحوط مع كون أحدهما الجنابة أن ينوي غسل الجنابة و إن نوى بعض المستحبات كفى أيضا عن غيره من المستحبات و أما كفايته عن الواجب ففيه إشكال و إن كان غير بعيد لكن لا يترك الاحتياط».‌[1]

ادامه بحث گذشته

كلام در اين اشكال بود اگر ما ملتزم شديم اغسال حقيقت واحده هستند چه جور مى‏شود که فعل واحد هم متعلق وجوب بشود و هم متعلق استحباب بشود؟ مثل اينكه انسان غسلى را در يوم الجمعه اتيان مى‏كند، و اين غسل كه اتيان مى‏شود يوم الجمعه مغتسِل جنب هم هست، فرض كنيد اين غسل جنابت را كه اتيان مى‏كند اين غسل هم واجب است بما اينكه مكلف جنب است، هم مستحب است بما اينكه غسل الجمعه است، فعل واحد كه نمى‏تواند هم متعلق وجوب و هم متعلق استحباب بشود، فكيف ينوى؟ چه جور اين دو غسل را نيت كند با اینکه عقلا صحيح نيست؟

 بنا بر اينكه اغسال طبايع  متغايره بشود قد ذكرنا اشكالى نيست. اگر طبيعت واحده بشود چه جور مى‏شود؟ عرض كرديم سابقا در بحث وضوء که وضوء وجوب نفسى ندارد، فقط متعلق استحباب نفسى است، آن حرف را كه در وضوء گفتيم در اغسال واجب هم مى‏آيد، آن اغسالى كه مكلف بايد خودش غسل بكند نه مثل تغسيل ميت را كه ميت را باید بشويد، آن اغسالى كه واجب است مثل غسل الحيض و الجنابة و النفاس و المس ميت اينها وجوب نفسى ندارد. اينها شرطيت للصلاة و نحو الصلاة را دارند، چونكه صلاة بدون طهارت نمى‏شود و اينها حدث هستند و بايد مكلف غسل كند چونكه در اين موارد رافع حدث غسل است، بدان جهت وجوب نفسى ندارد فقط استحباب نفسى دارد، چه جور وضوء استحباب نفسى داشت، اغسال واجبه استحباب نفسى دارد، وقتى كه روز جمعه قبل از ظهر غسل مى‏كند مى‏تواند قصد كند كه اين هم غسل جمعه است هم غسل جنابت است، هر دو هم استحباب دارند، ولو فعلا يك استحباب مؤكد است چونكه هر دو استحباب نفسى است، ولكن غسل جمعه هم فى نفسه مستحب است، غسل جنابت هم فى نفسه مستحب است، يك طلب استحبابى مؤكد متعلق شده است قبل از ظهر، يا يوم عرفه هم هست، يك استحبابى كه مؤكد است به سه ملاك، اتيان مى‏كند غسل جنابت و الجمعه و العرفه، اتيان مى‏كند، هيچ اشكالى ندارد، و اما اگر وقت صلاة بود، در وقت صلاة شما گفتيد كه اصلا وجوب غيرى نداريم، حكم عقل است كه مى‏گويد شرط صلاة است بايد اتيان كنى، وجوب مولوى غيریِ مقدمه را منكر شديم، گفتيم نه، نيست، آن كسى كه در باب مقدمه ملازمه را قائل است مى‏گويد امر به ذى المقدمه كه مولا كرد اين بايد به مقدمه‏اش هم امر مولوى غيرى بكند، بنا بر اين قول در باب وضوء گفتيم كه وجوب غيرى با استحباب نفسى تنافى ندارد، استحباب نفسى معنايش اين است كه فعل ذات مطلوب مولا است، صلاتى باشد يا نباشد ان الله يحب المتطهرين، معناى وجوب غيرى اين است كه براى اتيان صلاة هم واجب است ام وجوب نفسى كه ندارد، هر دو تا هيچ منافاتى ندارد، فعلى هم وجوب غيرى داشته باشد هم استحباب نفسى، غايت الامر وقتى كه وجوب غيرى آمد ديگر ترخيص در ترك نيست، استحباب نفسى در صورتى كه ملزم آخر نباشد اقتضاء مى‏كند جواز الترك را، وقتى وجوب غيرى آمد استحباب نفسى اقتضاء نمى‏كند جواز الترك را، اين كه مى‏گويند استحباب با وجوب، جمع نمى‏شود گفتيم با وجوب غيرى جمع مى‏شود، اينكه لازمه استحباب ثبوت الترخيص فى الترك است اين در صورتى است كه ملزم آخر نباشد، و اما در فعل ملزم آخرى هست كه وجوب‏ غيرى مقدمه صلاة واجب است روى اين اساس بايد غسل را اتيان كرد يا وضوء را اتيان كرد، نه، در ما نحن فيه هم استحباب مطلوبيت نفسيه را دارد يعنى گفتيم كسى بعد از ظهر وضوء گرفت خودش هم با قصد قربت لله، بعد پشيمان شد، گفتم من امروز نماز نمى‏خوانم عصبانى شد، گفتيم استحباب نفسى را اتيان كرده است، وضوء مستحب نفسى است قصد قربت هم که داشت، همان حرف را در غسل اعاده مى‏كنيم، كسى غسل كرد صلاة را نخواند بعد از ظهر، غسلش كه به قصد قربت اتيان شده است صحيح است، استحباب نفسى هم دارد.

بدان جهت هيچ اشكالى نيست در مسئله تداخل، معناى تداخل بنا بر اينكه غسل طبيعت واحده است معناى تداخل اين است كه اگر موجبات غسل جمع شد يك طلب نفسی بيشتر نيست، آن يك طلب نفسى استحباب نفسى مؤكد است ربما با وجوب غيرى جمع مى‏شود، در اغسال واجب وقتى نماز نشد نه، وجوب غيرى ندارد، اين حاصل كلام ما بود.

 سؤال...؟ عرض مى‏كنم كلام ما در اغسال واجب است كه رافع حدث است، غسل مستحبى را هم انسان نذر بكند واجب مى‏شود، اين وجوب به عنوان آخر است، آن به عنوان وفاء بالنذر به آن عنوان است، وجوب به عنوان آخر مى‏گويند، در ما نحن فيه غسل به عنوان خودش مطلوب بود در اين موارد نه به عنوان وفاء بالنذر يا وفاء باليمين يا امر الوالد، آنجا هم بشو، عنوان آخر وقتى كه پيدا كرد استحباب نفسى با آن وجوبى كه آمده است با همديگر يك طلب مؤكد مى‏شوند، و ترخيص در ترك هم ثابت نيست، چونكه استحباب اقتضاء مى‏كند ترخص در ترك را به شرطی که ملزم نباشد، امر الوالد ملزم است وجوب الوفاء بالنذر ملزم است، مانعى ندارد، مثل ساير نذر مستحبات، بدان جهت در ما نحن فيه هيچ اشكالى از اين ناحيه نيست.

صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف اغسال را تقسيم به قسم كرد، گفت تارة همه‏اش اغسال واجبه است، و اخرى آن مكلف كه اتيان مى‏كند تمام اغسال را كه عليه است همه‏اش مستحب است، غسل واجبى در آن نيست، مثل اينكه روز جمعه، عرفه هم هست، بعد الغسل مسّ ميت كرده است، كه غسل مستحب است، آنى كه بر عهده او است اغسال مستحبه است، ثالثة نه، هر دو تا هست، هم غسل واجبى هست هم غسل مستحبى، مثل اينكه جنب است روز جمعه هم هست.

ايشان اين سه قسم را دو فرض مى‏كند، يك فرض اين است كه اين مكلف همه اينها را قصد مى‏كند عند الاغتسال، تمام ما عليه من الاغسال همه‏اش را قصد مى‏كند كه من اتيان مى‏كنم، بعله، واجبة او مندوبة، هم غسل جمعه مى‏كنم هم غسل جنابت مى‏كنم هم غسل توبه مى‏كنم هم غسل مسّ ميت مى‏كنم، همه را قصد مى‏كند، اگر اينجور بوده باشد مى‏فرمايد در اين صورت همه اغسال را امتثال كرده است، حصل الامتثال للجميع، تمام اغسال را امتثال كرده است، چونكه مفروض اين است كه با يك وجود همه را اتيان كردن عيبى ندارد، همه را امتثال كرده است.

و مى‏فرمايد و كذا، يعنى به منزله امتثال الجميع است، يعنى از امتثال الجميع حساب مى‏شود آن صورتى كه اغسالى كه در عهده‏اش هست همه‏اش اگر رافع حدث هستند يعنى اغسال واجبه هستند، اغسال رافعه للحدث هستند يعنى اغسال واجب هستند، قصد اينها را نمى‏كند، هم مسّ ميت كرده است هم جنب است هم حيضش تازه پاك شده است، قصد نمى‏كند بر اينكه من هم غسل حيض مى‏كنم هم غسل مسّ ميت هم غسل جنابت، غسل مى‏كنم براى رفع الحدث، همين را قصد مى‏كند، موقع غسل كردن، مى‏گويد غسل مى‏كنم غسلى را كه رافع حدث است، خوب اين به منزله امتثال الجميع است، چرا؟

چونكه چه جورى كه اين غسل رافع حدث جنابت است رافع حدث حيض هم هست، چه جورى كه رافع حدث حيض است رافع حدث مسّ ميت هم است، تخصيص اينكه فقط حدث حيض را حساب كنيم ترجيح بلا مرجح است، همه را قصد كرده است، چونكه قصد كرده است رفع الحدث را و رفع الحدث هم نسبت به غسل مسّ الميت است هم به غسل الحيض است، هم به غسل الجنابة است اين كانّ همه را امتثال كرده است، و كذلك اگر اينها همه‏اش مستبیحه باشند، اغسال مندوبه باشند كه حدث ندارد، شخص متطهر از حدثين است، نه جنب است نه محدث بالاصغر، ولكن روز جمعه است، براى صلاة صبح قبل از صبح وضوء گرفته بود، صبح شد مى‏خواهد غسل جمعه بكند، عرفه هم هست غسل عرفه بكند، مى‏خواهد همين كار را بكند، در ما نحن فيه قصد مى‏كند بر اينكه هم من غسل عرفه مى‏كنم هم غسل جمعه اين عناوين كه فرض اول بود، يك وقت قصد مى‏كند كه آن اغسالى كه مستبيحه هستند يعنى افعال را مباح مى‏كنند مثل النحر و الرمی و هكذا الطواف، يا دخول فى الوقت را مباح مى‏كنند، دخول فى يوم الجمعه را يا فى عرفه را آنها را، استباحه را قصد كند همه را قصد كرده است، چونكه تخصيص قصد به يكى دون ديگرى ترجيح بلا مرجح است، در اين صورت امتثال جميع شده است.

 ايشان مى‏فرمايد اگر اغسال مختلف شد، هم غسل رافع حدث دارد چونكه مسّ ميت دارد، هم غسلى دارد كه مستبيح است مى‏خواهد طواف بكند، هر دو تا را دارد، اينجا اگر قصد بكند كه هم من رافع حدث را موجود مى‏كنم هم مستبیح را امتثال جمیع شده است، اين عيبى ندارد، و اما اگر فقط يكى را قصد كرد، گفت رافع حدث را من موجود مى‏كنم، عبارت عروه اين است كه باز امتثال الجميع حاصل شده است.

خوب اين درست د رنمى‏آيد، امتثال الجميع قصد مى‏خواهد، جميع را بايد قصد كند، اين يكى را قصد كرده است، فقط رافع حدث را قصد كرده است، بدان جهت در ما نحن فيه تعليقه‏اى كه در عبارت عروه مى‏شود زد تا اينجا اين است كه فرمود اگر ما عليه هم رافع حدث است اغسال واجبه است، هم اغسال مستبيحه است اگر قصد كند يكى را اباحه را يا رفع الحدث را امتثل الكل امتثال نسبت به كل حادث مى‏شود، اين است كه نه بايد هر دو تا را قصد كند تا امتثال كل حاصل بشود.

نحوه نيت غسل واحد به قصد اغسال متعدده از نگاه صاحب عروه(قدس)

بعد ايشان، يك فرمايش ديگرى دارد، مى‏گويد اگر گفت من غسل مى‏كنم قربةً الى الله، تقربا الى الله، همين شخصى كه هم اغسال رافعه است هم غير رافعه اغسال متعدد است، گفت من غسل مى‏كنم قربةً الى الله، ايشان مى‏فرمايد و كذا، امتثال الجميع حاصل مى‏شود، چرا؟ چونكه قصد قربت را تخصيص دادن كه نسبت به اين غسل قصد قربت كرده است ترجيح بلا مرجح است، اين فقط به قصد قربى اتيان كرده است، به جهت امتثال امر يا به جهت تقرب الى الله سبحانه غسل مى‏كند، مى‏فرمايد امتثال نسبت به جمیع مى‏شود.

اين كه در قصد استباحه و رفع الحدث و هكذا در قصد القربت امتثال لقصد الجميع حاصل مى‏شود آن كسانى كه غسل جنابت را عنوان قصدى نمى‏دانند غسل مسّ ميت را عنوان قصدى نمى‏دانند آن نسبت به آنها است، و اما مثل مسلك مرحوم بروجردى رضوان الله عليه غسل مى‏كنم قربةً الى الله مى‏گويد اين غسل باطل است، همينجور هم تعليقه دارد كه فى صحّت هذا الغسل اشكال، غسل مى‏كنم قربةً الى الله، بايد عنوانش را قصد كند، كدام غسل را؟ چونکه مختلف هستند، بله! يك وقت اين است كه قصد اجمالى دارد،

 که هر غسلى كه به عهده من است اتيان مى‏كند او صحيح مى‏شود، اما غسل مى‏كنم قربةً الى الله اين باطل مى‏شود، كما اينكه همين جور هم فرموده‏اند، اين بنا بر مسلك صاحب عروه خودش است، همان مسلكى كه قربناه و صححناه، و آن اين است كه اغسال حقيقت واحده هستند، متعدد نيستند بالعنوان، اين تمام شد.

 ايشان مى‏فرمايد در اين سه صورت كه همه واجب، يا همه مستحب، يا بعضش واجب بعضش مستحب، در اين سه صورت اگر فقط بعض را نيت بكند، هم جنب است هم مسّ ميت كرده است هم از حيض پاك شده است، موقعى كه غسل مى‏كرد قصد كرد كه من غسل حيض مى‏كنم، فرض كلام اين است كه قصد مى‏كند كه من غسل حيض مى‏كنم، نه غسل جنابت را قصد كرده است نه غسل مسّ ميت را، ايشان مى‏فرمايد اگر قصد بعض بكند عند الاغتسال و آن اغسال همه‏اش واجب بوده باشد كافى است، ديگر بعد از اينكه قصد كرد که من غسل حيض مى‏كنم تمام شد، وقتى كه اتيان كرد غسل الحيض را جنابتش هم ساقط شده است حدث مسّ ميتش هم تمام شده است، چرا؟ براى اينكه مى‏فرمايد بر اينكه مقتضاى صحيحه اين بود كه اگر اذا اجتمعت عليك حقوق اجزئها عنك غسل واحد، يك غسل واحد كرده است دیگر، اذا اجتمعت علیک حقوق هم قدر متیقن اغسال واجبه بود، اغسال واجب جمع شدند يك غسلى را كه كرده است او مجزى مى‏شود، ولكن ايشان دارد در صورتى كه آن اغسال واجب در آنها غسل جنابت بوده باشد احوط استحبابى اين است كه او را فقط قصد كند، اگر قصد بعض مى‏كند قصد جنابت را بكند، اين در رساله‏هاى عمليه‏ها هم نوشته‏اند كه اگر چند غسلى دارد واجب بخواهد مجزى بشود به يك غسل بايد غسل جنابت را قصد كند يا احتياط واجب اين است كه قصد كند، ايشان احتياط استحبابى دارد.

اگر هم غسل جنابت است، هم غسل مسّ ميت است، هم غسل حيض است، اين زن فقط غسل مى‏كند براى حدث الحيض، ايشان فرمود مجزى است از آنها، امتثال نسبت به حيض حاصل شده است، نسبت به جنابت و مسّ ميت امتثال نشده است، ولكن اداء شده است، چونكه فقط صحيحه زراره گفت يك غسل بكنى كافى است، اين هم يك غسل را كرده است، يك غسل كرده است كافى است، تكليف ساقط مى‏شود، اداء است يعنى تكليف آنها ساقط مى‏شود، ولكن امتثال نكرده است، چونكه امتثال قصد مى‏خواهد، اين قصد آنها را نكرده بود، امتثال آن حدث الحيض را كرده است ولكن آنها هم ساقط مى‏شوند، عرض مى‏كنم اينجا ايشان يك احتياط استحبابى مى‏كند، مى‏گويد كسى كه چند غسل واجبى گردنش هست، يكى را نيت مى‏كند من الاتيان، غسل جنابت را نيت كند كه مى‏گويند در رساله‏هاى عمليه هم هست، اين چرا همين غسل جنابت را بايد نيت بكند؟

ادله مجزی بودن غسل به نيت يکی از اغسال، از اغسال متعدده

اين دليلش عبارت از اين است كه در ما نحن فيه اينكه غسل جنابت مجزى از ساير الاغسال است اين قدر متيقن است در باب، اذا اجتمعت عليك حقوقٌ يجزيك غسلٌ واحد، آن غسل واحد اگر به عنوان جنابت اتيان بشود او قدر متيقن در اجزاء است، چرا؟ براى اينكه گفته‏اند شخصى كه چند تا حدث دارد، هم مسّ ميت كرده است، هم جنب است، طبعا كه غسل مى‏كند اول جنابت را در نظر مى‏گيرد، علاوه بر اين اینکه خود غسل جنابت بكند از ساير اغسال مجزى است اين خودش مورد نصّ است، پس علاوه بر اينكه قدر متيقن از آن صحيحه اذا اجتمعت عليك اغسال يجزيك غسل واحد يقينا غسل واحد غسل جنابت از او قدر متيقن است علاوه بر اين در ما نحن فيه، بعضى رواياتى هست كه از آنها هم اين معنا استفاده مى‏شود كه غسل الجنابة مجزى است:

مرسله جميل بن دراج

 يكى از اين روايات است مرسله جميل بن درّاج، مرسله جميل بن دراج در باب چهل و سه از ابواب الجنابة روايت دومى[2] است:

و عن محمد بن يحيى، كلينى عن محمد بن يحيى نقل مى‏كند عن احمد بن محمد، عن على بن حديد، عن جميل بن دراج عن بعض اصحابنا عن احدهما عليه السلام قال: «إِذَا اغْتَسَلَ الْجُنُبُ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- أَجْزَأَ عَنْهُ ذَلِكَ الْغُسْلُ مِنْ كُلِّ غُسْلٍ يَلْزَمُهُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ» ، اگر جنب بعد طلوع الفجر غسل بكند، اجزئه عنه ذلك، آن غسلش (جنب هم غسل جنابت مى‏كند دیگر) آن غسل جنابت مجزى است از كل غسلى كه در آن يوم لازم شده بود، جمعه بود غسل جمعه ساقط مى‏شود، مسّ ميت كرده بود آن هم ساقط مى‏شود، و هكذا و هكذا، بدان جهت اين غسل جنابت اگر قصد بشود مغنى بودنش از ساير الاغسال حتى اغسال واجبه ديگر قدر متيقن است.

ولكن اين احتياط پيش صاحب عروه، احتياط استحبابى است، چرا؟ چونكه اطلاق صحيحه مى‏گويد كه اذا اجتمعت عليك حقوقٌ اجزئها عنك غسلٌ واحد، غسل واحد ولو غسل مسّ ميت باشد، انسان به قصد مسّ ميت غسل بكند، آن كافى است، از آن موجبات كافى است، اذا اجتمعت عليك حقوق أی موجبات الغسل، موجبات الغسل جمع بشود اجزئها، از آن موجبات مجزى مى‏شود غسل واحد، يك غسل بكنى مجزى مى‏شود، آن يك غسل را بايد به قصد قربت اتيان بكنى.

ما هم مى‏گوييم انسان وقتى كه قصد مى‏كند كه غسل مى‏كنم چونكه جنب هستم، آنهايى كه غسل را عنوان قصدى مى‏دانند مى‏گويند اين قصد مقوم عنوان غسل است كه اگر اين قصد را نكند غسل جنابت موجود نمى‏شود، مى‏گويند قصد عنوان مقوم است، اما نسبت به ما، يعنى نسبت به آنهايى كه حقيقت واحده مى‏دانند مى‏گويند اينكه مى‏گويد غسل مى‏كنم چونكه جنب هستم اين براى قصد قربت است، نه اینکه خود خود غسل است، غسل موجود شده است، ولو قصد جنابت نكند، اگر بخواهد قصد قربت موجود بشود يكى از طرقش اين است كه قصد کنم که چونكه جنب هستم خدا امر فرموده است به جنب غسل بكن چونكه جنب هستم غسل مى‏كنم، چونكه مسّ ميت كرده‏ام غسل مى‏كنم، اين به جهت قصد قربت است، بدان جهت كسى در باب وضوء، وضوء بگيرد به جهت اينكه از من حدث صادر شده است اين كافى است در قصد قربت، اين در قصد قربت و انتساب فعل الى الله و اینکه فعل به حساب خدا اتيان بشود بنا بر حرف ما، اينها به جهت قصد قربت است، و آنهايى كه مى‏گويند اغسال حقايق مختلفه است قصد اغسال بواسطه اين است كه آن اغسال موجود بشود، چون عنوان قصدى است.

بدان جهت در ما نحن فيه اگر صحيحه دلالت كرد يك غسل بكنى مجزى است ولو به قصد جنابت كه اين هم به جهت قصد تقرب است، بدان جهت اگر مى‏گفت كه غسل مى‏كنم قربة الى الله، صاحب عروه گفت كه صحيح است، با اینکه هيچكدام را قصد نكرده بود قصد قربتش موجود شده است، بدان جهت مى‏گويد كه من غسل مى‏كنم كه رفع حدث بشود، اين خودش قصد قربت است.

 بدان جهت نگويد كسى شما كه اغسال را يك طبيعت مى‏دانيد پس چه جور مى‏گويد اين شخص كه قصد بكند يكى را كافى است؟ اين قصدش كه معتبر نيست؟

مى‏گوييم اين قصد يكى به جهت قصد تقرب است، يعنى اگر قصد تقرب بكند و اين يكى را هم قصد نكند باز مجزى است، كلام ما اين است، اذا اجتمعت عليك حقوق اجزئها عنك غسل واحد.

جماعتى فرموده‏اند بر اينكه نه اينجور نيست، آن وقتى غسلى از واجب ديگر مجزى مى‏شود كه آن غسل واجب ديگر قصد بشود، جماعتى مطلق گفته‏اند كه عناوين قصديه اينجور است، بعضى‏ها فرموده‏اند كه در غسل جنابت اينجور است، غسلى را كه انسان به مسّ ميت قصد مى‏كند اتيان بكند آن وقتى آن غسل غسل جنابت هم مى‏شود كه غسل جنابت را قصد كند، يعنى در حقيقت دو مطلب است، يكى اينكه تمام اغسال واجبی بايد قصد بشود، اين يك قول، قول ديگر اين است كه تمام را نخواستيم، غسل جنابت اگر در اغسال شد او بايد قصد بشود، اغسال ديگر از غسل جنابت مجزى نيست.

ادله کفايت غسل واحد به نيت جميع از اغسال متعدده

اينها به رواياتى استدلال كرده‏اند، فرموده‏اند ولو شما بگوييد كه عنوان قصدى نيست، ولی بايد قصد كند، شرط است در اتيان غسل الجنابة و ساير اغسال واجبه که اينها بايد قصد بشوند، يا اگر آنها را نگفتيد در غسل جنابت بايد غُسل جنابت قصد بشود، چرا؟ اينها به رواياتى تمسك كرده‏اند يكى از آن رواياتى كه هست روايت ابى بصير است، روايت ابى بصير در همين بابى كه گفتيم روايت پنجمى[3] است:

روايت ابی بصير

محمد بن الحسن باسناده عن على بن الحسن بن فضال، عن على بن اسباط، على بن اسباط هم ثقه است، عن عمه يعقوب بن احمر، اين يعقوب بن رفاعة الاحمر است اين توثيقى ندارد ظاهرا، ولو علامه توثیق کرده است ولكن توثيق علامه به درد نمى‏خورد، توثيق براى او ثابت نشده است، عن ابى بصير عن ابى عبد الله عليه السلام، احتياج به اين روايت نداريم، چونكه روايت ديگرى كه سندش معتبر است هست، «قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنِ‌ ‌امْرَأَةٍ» اصابت كرد امرأه خودش را - «ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ» ، زن هم حائض شد قبل از اينكه غسل جنابت بكند، «قَالَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِدا»، اين جنابت را با آن غسل حيضى كه خواهد كرد اين را يك غسل مى‏كند، تجعله فعل اختيارى است، يعنى اين دو تا را اگر عنوان عنوان قصدى نبوده باشد و قصد لازم نباشد طبيعت يكى باشد تجعله نيست، يك غسل بكند هر دو تا موجود شده اند، همينجور است چونكه يك غسل است، اينكه مى‏گويد تجعله غسلا واحدا غسل جنابت را با غسل الحيض يك غسل قرار مى‏دهد يعنى قصد مى‏كند، يعنى موقعى كه پاك شد غسل حيض مى‏كند قصد مى‏كند كه هم جنابت را اتيان مى‏كنم هم غسل حيض را، تجعله يعنى غسل جنابت را اينجا بايد قصد كند، اين مجرد اينكه غسل حيض اتيان كرده‏ام، مكفى از جنابت است نمى‏شود، بايد او را قصد كند.

 اوضح‏تر از اين روايات بعدى است:

روايت حجاج الخشاب

 يكى از اينها روايت حجاج الخشاب است، روايت ششمى [4]است:

محمد بن الحسن باسناده على بن حسن الفضال، عن عباس بن عامر كه جليل است عن حجاج الخشاب كه ثقه است، قال سألت اباعبد الله عليه السلام «عَنْ رَجُلٍ وَقَعَ عَلَى امْرَأَتِهِ- فَطَمِثَتْ بَعْدَ مَا فَرَغَ» بعد از اينكه از كار فارغ شد، او هم حيضش آمد «أَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً إِذَا طَهُرَتْ» ، وقتى كه غسل مى‏كند جعل مى‏كند يك غسل عيبى ندارد، «أَوْ تَغْتَسِلُ مَرَّتَيْنِ»، «قَالَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً عِنْدَ طُهْرِهَا» ، وقتى كه طاهر مى‏شود اين دو تا را يك غسل قرار مى‏دهد، يعنى هر دو تا را قصد قرار مى‏دهد، تجعله كه فعلش است فعلش قصدش است، يعنى به قصد مى‏شود، يعنى يك غسل مى‏كند به هر دو تا، تجعل معنايش اين است، جعل كه فعل اختيارى است غير از اين معنا ندارد.

موثقه عمار ساباطی

اوضح‏تر از اينها موثقه عمار ساباطى است، روايت هفتمى[5] است، و باسناد الشيخ عن على بن حسن فضال عن احمد بن الحسن كه برادر على بن حسن فضال است، اين عن عمرو بن سعيد، عن مصدق بن صدقه عن عمار ساباطی عن ابى عبد الله عليه السلام، «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ يُوَاقِعُهَا زَوْجُهَا» زنى كه مردش با او مواقعه مى‏كند، ثم تحيض قبل ان تغتسل، بعد از اينكه حائض مى‏شود، قبل از اينكه غسل كند، قال ان شائت، (روايت با بركتى است كه مشروعيت غسل جنابت را براى زن، در حال حيض يعنى دم الحيض اثبات مى‏كند) انشائت ان تغتسل دلش بخواهد الآن كه خون ديد، غسل جنابت مى‏كند، «ثُمَّ تَحِيضُ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ- قَالَ إِنْ شَاءَتْ أَنْ تَغْتَسِلَ فَعَلَتْ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْ‌ءٌ-»- اگر الآن غسل جنابت نكرد فليس عليها شئ، محذورى ندارد بياندازد به آخر «فَإِذَا طَهُرَتْ اغْتَسَلَتْ غُسْلًا وَاحِداً لِلْحَيْضِ وَ الْجَنَابَةِ» يعنى غسلا للحيض و غسل للجنابة يعنى به قصد و به جهت آنها اتيان بكند، يعنى هر دو تا را بايد قصد بكند، بدان جهت بدون قصد نمى‏شود.

موثقه سماعه

علاوه بر اين يك روايت ديگرى هم هست كه موثقه سماعه است كه او گفته شده است بالاتر از اينها است، او روايت هشتمى[6] است:

باسناد الشيخ عن على بن حسن فضال، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة بن مهران، عن ابى عبد الله عليه السلام عن ابی الحسن عليه السلام، «قَالا فِي الرَّجُلِ يُجَامِعُ الْمَرْأَةَ فَتَحِيضُ»- ، با زنش جماع مى‏كند، زن هم حيض مى‏بيند اتفاقا «قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنَ الْجَنَابَةِ- قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ عَلَيْهَا وَاجِبٌ» ، غسل جنابت واجب است بايد بكند، خوب اگر فرض كنيد اغسال مجزى باشد ولو قصد نكند اين را، اين بعد از اينكه پاك شد که غسل حيض که خواهد كرد، پس اين كه غسل الجنابة واجبٌ معنايش چيست؟ غسل جنابت لازم نيست بكند، چونكه همان غسل حيض كه خواهد كرد همان كافى است، امام عليه السلام كه مى‏گويد غسل جنابت واجب است گفته شده است بر اينكه اين روايت دلالت مى‏كند بر اينكه بايد قصد بشود.

اينها رواياتى است كه از اينها يكى از دو تا مطلب استفاده شده است، يكى اينكه اغسال عناوين قصديه است، اين روايات مى‏گويد، ديگرى اين است كه اگر اين معنا هم ثابت نشود اين مقدار ثابت مى‏شود كه اغسال ديگر از غسل جنابت مجزى نيستند الاّ اذا قصد، مگر وقتى كه جنابت قصد بشود، والاّ اگر جنابت قصد نشود غسل ديگرى از اين غسل جنابت مجزى نمى‏شود، اين را از اين روايات استظهار كرده‏اند، آيا صحيح است يا صحيح نيست، انشاء الله فى ما بعد

 



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص314

[2] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا اغْتَسَلَ الْجُنُبُ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- أَجْزَأَ عَنْهُ ذَلِكَ الْغُسْلُ مِنْ كُلِّ غُسْلٍ يَلْزَمُهُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 263.

[3] وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنِ‌ ‌امْرَأَةٍ- ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ قَالَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 263-264

[4] وَ عَنْهُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ حَجَّاجٍ الْخَشَّابِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ وَقَعَ عَلَى امْرَأَتِهِ- فَطَمِثَتْ بَعْدَ مَا فَرَغَ- أَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً إِذَا طَهُرَتْ أَوْ تَغْتَسِلُ مَرَّتَيْنِ- قَالَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً عِنْدَ طُهْرِهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 264

[5] وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ يُوَاقِعُهَا زَوْجُهَا- ثُمَّ تَحِيضُ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ- قَالَ إِنْ شَاءَتْ أَنْ تَغْتَسِلَ فَعَلَتْ- وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْ‌ءٌ- فَإِذَا طَهُرَتْ اغْتَسَلَتْ غُسْلًا وَاحِداً لِلْحَيْضِ وَ الْجَنَابَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 264

[6] وَ عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالا فِي الرَّجُلِ يُجَامِعُ الْمَرْأَةَ فَتَحِيضُ- قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنَ الْجَنَابَةِ- قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ عَلَيْهَا وَاجِبٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 264