مسألة15: « إذا اجتمع عليه أغسال متعددةفإما أن يكون جميعها واجبا أو يكون جميعها مستحبا أو يكون بعضها واجبا و بعضها مستحبا ثمَّ إما أن ينوي الجميع أو البعض فإن نوى الجميع بغسل واحد صح في الجميع و حصل امتثال أمر الجميع و كذا إن نوى رفع الحدث أو الاستباحة إذا كان جميعها أو بعضها لرفع الحدث و الاستباحة و كذا لو نوى القربة و حينئذ فإن كان فيها غسل الجنابة لا حاجة إلى الوضوء بعده أو قبله و إلا وجب الوضوء و إن نوى واحدا منها و كان واجبا كفى عن الجميعأيضا على الأقوى و إن كان ذلك الواجب غير غسل الجنابة و كان من جملتها لكن على هذا يكون امتثالا بالنسبة إلى ما نوى و أداء بالنسبة إلى البقية و لا حاجة إلى الوضوء إذا كان فيها الجنابة و إن كان الأحوط مع كون أحدهما الجنابة أن ينوي غسل الجنابة و إن نوى بعض المستحبات كفى أيضا عن غيره من المستحبات و أما كفايته عن الواجب ففيه إشكال و إن كان غير بعيد لكن لا يترك الاحتياط».[1]
كلام در اين اشكال بود اگر ما ملتزم شديم اغسال حقيقت واحده هستند چه جور مىشود که فعل واحد هم متعلق وجوب بشود و هم متعلق استحباب بشود؟ مثل اينكه انسان غسلى را در يوم الجمعه اتيان مىكند، و اين غسل كه اتيان مىشود يوم الجمعه مغتسِل جنب هم هست، فرض كنيد اين غسل جنابت را كه اتيان مىكند اين غسل هم واجب است بما اينكه مكلف جنب است، هم مستحب است بما اينكه غسل الجمعه است، فعل واحد كه نمىتواند هم متعلق وجوب و هم متعلق استحباب بشود، فكيف ينوى؟ چه جور اين دو غسل را نيت كند با اینکه عقلا صحيح نيست؟
بنا بر اينكه اغسال طبايع متغايره بشود قد ذكرنا اشكالى نيست. اگر طبيعت واحده بشود چه جور مىشود؟ عرض كرديم سابقا در بحث وضوء که وضوء وجوب نفسى ندارد، فقط متعلق استحباب نفسى است، آن حرف را كه در وضوء گفتيم در اغسال واجب هم مىآيد، آن اغسالى كه مكلف بايد خودش غسل بكند نه مثل تغسيل ميت را كه ميت را باید بشويد، آن اغسالى كه واجب است مثل غسل الحيض و الجنابة و النفاس و المس ميت اينها وجوب نفسى ندارد. اينها شرطيت للصلاة و نحو الصلاة را دارند، چونكه صلاة بدون طهارت نمىشود و اينها حدث هستند و بايد مكلف غسل كند چونكه در اين موارد رافع حدث غسل است، بدان جهت وجوب نفسى ندارد فقط استحباب نفسى دارد، چه جور وضوء استحباب نفسى داشت، اغسال واجبه استحباب نفسى دارد، وقتى كه روز جمعه قبل از ظهر غسل مىكند مىتواند قصد كند كه اين هم غسل جمعه است هم غسل جنابت است، هر دو هم استحباب دارند، ولو فعلا يك استحباب مؤكد است چونكه هر دو استحباب نفسى است، ولكن غسل جمعه هم فى نفسه مستحب است، غسل جنابت هم فى نفسه مستحب است، يك طلب استحبابى مؤكد متعلق شده است قبل از ظهر، يا يوم عرفه هم هست، يك استحبابى كه مؤكد است به سه ملاك، اتيان مىكند غسل جنابت و الجمعه و العرفه، اتيان مىكند، هيچ اشكالى ندارد، و اما اگر وقت صلاة بود، در وقت صلاة شما گفتيد كه اصلا وجوب غيرى نداريم، حكم عقل است كه مىگويد شرط صلاة است بايد اتيان كنى، وجوب مولوى غيریِ مقدمه را منكر شديم، گفتيم نه، نيست، آن كسى كه در باب مقدمه ملازمه را قائل است مىگويد امر به ذى المقدمه كه مولا كرد اين بايد به مقدمهاش هم امر مولوى غيرى بكند، بنا بر اين قول در باب وضوء گفتيم كه وجوب غيرى با استحباب نفسى تنافى ندارد، استحباب نفسى معنايش اين است كه فعل ذات مطلوب مولا است، صلاتى باشد يا نباشد ان الله يحب المتطهرين، معناى وجوب غيرى اين است كه براى اتيان صلاة هم واجب است ام وجوب نفسى كه ندارد، هر دو تا هيچ منافاتى ندارد، فعلى هم وجوب غيرى داشته باشد هم استحباب نفسى، غايت الامر وقتى كه وجوب غيرى آمد ديگر ترخيص در ترك نيست، استحباب نفسى در صورتى كه ملزم آخر نباشد اقتضاء مىكند جواز الترك را، وقتى وجوب غيرى آمد استحباب نفسى اقتضاء نمىكند جواز الترك را، اين كه مىگويند استحباب با وجوب، جمع نمىشود گفتيم با وجوب غيرى جمع مىشود، اينكه لازمه استحباب ثبوت الترخيص فى الترك است اين در صورتى است كه ملزم آخر نباشد، و اما در فعل ملزم آخرى هست كه وجوب غيرى مقدمه صلاة واجب است روى اين اساس بايد غسل را اتيان كرد يا وضوء را اتيان كرد، نه، در ما نحن فيه هم استحباب مطلوبيت نفسيه را دارد يعنى گفتيم كسى بعد از ظهر وضوء گرفت خودش هم با قصد قربت لله، بعد پشيمان شد، گفتم من امروز نماز نمىخوانم عصبانى شد، گفتيم استحباب نفسى را اتيان كرده است، وضوء مستحب نفسى است قصد قربت هم که داشت، همان حرف را در غسل اعاده مىكنيم، كسى غسل كرد صلاة را نخواند بعد از ظهر، غسلش كه به قصد قربت اتيان شده است صحيح است، استحباب نفسى هم دارد.
بدان جهت هيچ اشكالى نيست در مسئله تداخل، معناى تداخل بنا بر اينكه غسل طبيعت واحده است معناى تداخل اين است كه اگر موجبات غسل جمع شد يك طلب نفسی بيشتر نيست، آن يك طلب نفسى استحباب نفسى مؤكد است ربما با وجوب غيرى جمع مىشود، در اغسال واجب وقتى نماز نشد نه، وجوب غيرى ندارد، اين حاصل كلام ما بود.
سؤال...؟ عرض مىكنم كلام ما در اغسال واجب است كه رافع حدث است، غسل مستحبى را هم انسان نذر بكند واجب مىشود، اين وجوب به عنوان آخر است، آن به عنوان وفاء بالنذر به آن عنوان است، وجوب به عنوان آخر مىگويند، در ما نحن فيه غسل به عنوان خودش مطلوب بود در اين موارد نه به عنوان وفاء بالنذر يا وفاء باليمين يا امر الوالد، آنجا هم بشو، عنوان آخر وقتى كه پيدا كرد استحباب نفسى با آن وجوبى كه آمده است با همديگر يك طلب مؤكد مىشوند، و ترخيص در ترك هم ثابت نيست، چونكه استحباب اقتضاء مىكند ترخص در ترك را به شرطی که ملزم نباشد، امر الوالد ملزم است وجوب الوفاء بالنذر ملزم است، مانعى ندارد، مثل ساير نذر مستحبات، بدان جهت در ما نحن فيه هيچ اشكالى از اين ناحيه نيست.
صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف اغسال را تقسيم به قسم كرد، گفت تارة همهاش اغسال واجبه است، و اخرى آن مكلف كه اتيان مىكند تمام اغسال را كه عليه است همهاش مستحب است، غسل واجبى در آن نيست، مثل اينكه روز جمعه، عرفه هم هست، بعد الغسل مسّ ميت كرده است، كه غسل مستحب است، آنى كه بر عهده او است اغسال مستحبه است، ثالثة نه، هر دو تا هست، هم غسل واجبى هست هم غسل مستحبى، مثل اينكه جنب است روز جمعه هم هست.
ايشان اين سه قسم را دو فرض مىكند، يك فرض اين است كه اين مكلف همه اينها را قصد مىكند عند الاغتسال، تمام ما عليه من الاغسال همهاش را قصد مىكند كه من اتيان مىكنم، بعله، واجبة او مندوبة، هم غسل جمعه مىكنم هم غسل جنابت مىكنم هم غسل توبه مىكنم هم غسل مسّ ميت مىكنم، همه را قصد مىكند، اگر اينجور بوده باشد مىفرمايد در اين صورت همه اغسال را امتثال كرده است، حصل الامتثال للجميع، تمام اغسال را امتثال كرده است، چونكه مفروض اين است كه با يك وجود همه را اتيان كردن عيبى ندارد، همه را امتثال كرده است.
و مىفرمايد و كذا، يعنى به منزله امتثال الجميع است، يعنى از امتثال الجميع حساب مىشود آن صورتى كه اغسالى كه در عهدهاش هست همهاش اگر رافع حدث هستند يعنى اغسال واجبه هستند، اغسال رافعه للحدث هستند يعنى اغسال واجب هستند، قصد اينها را نمىكند، هم مسّ ميت كرده است هم جنب است هم حيضش تازه پاك شده است، قصد نمىكند بر اينكه من هم غسل حيض مىكنم هم غسل مسّ ميت هم غسل جنابت، غسل مىكنم براى رفع الحدث، همين را قصد مىكند، موقع غسل كردن، مىگويد غسل مىكنم غسلى را كه رافع حدث است، خوب اين به منزله امتثال الجميع است، چرا؟
چونكه چه جورى كه اين غسل رافع حدث جنابت است رافع حدث حيض هم هست، چه جورى كه رافع حدث حيض است رافع حدث مسّ ميت هم است، تخصيص اينكه فقط حدث حيض را حساب كنيم ترجيح بلا مرجح است، همه را قصد كرده است، چونكه قصد كرده است رفع الحدث را و رفع الحدث هم نسبت به غسل مسّ الميت است هم به غسل الحيض است، هم به غسل الجنابة است اين كانّ همه را امتثال كرده است، و كذلك اگر اينها همهاش مستبیحه باشند، اغسال مندوبه باشند كه حدث ندارد، شخص متطهر از حدثين است، نه جنب است نه محدث بالاصغر، ولكن روز جمعه است، براى صلاة صبح قبل از صبح وضوء گرفته بود، صبح شد مىخواهد غسل جمعه بكند، عرفه هم هست غسل عرفه بكند، مىخواهد همين كار را بكند، در ما نحن فيه قصد مىكند بر اينكه هم من غسل عرفه مىكنم هم غسل جمعه اين عناوين كه فرض اول بود، يك وقت قصد مىكند كه آن اغسالى كه مستبيحه هستند يعنى افعال را مباح مىكنند مثل النحر و الرمی و هكذا الطواف، يا دخول فى الوقت را مباح مىكنند، دخول فى يوم الجمعه را يا فى عرفه را آنها را، استباحه را قصد كند همه را قصد كرده است، چونكه تخصيص قصد به يكى دون ديگرى ترجيح بلا مرجح است، در اين صورت امتثال جميع شده است.
ايشان مىفرمايد اگر اغسال مختلف شد، هم غسل رافع حدث دارد چونكه مسّ ميت دارد، هم غسلى دارد كه مستبيح است مىخواهد طواف بكند، هر دو تا را دارد، اينجا اگر قصد بكند كه هم من رافع حدث را موجود مىكنم هم مستبیح را امتثال جمیع شده است، اين عيبى ندارد، و اما اگر فقط يكى را قصد كرد، گفت رافع حدث را من موجود مىكنم، عبارت عروه اين است كه باز امتثال الجميع حاصل شده است.
خوب اين درست د رنمىآيد، امتثال الجميع قصد مىخواهد، جميع را بايد قصد كند، اين يكى را قصد كرده است، فقط رافع حدث را قصد كرده است، بدان جهت در ما نحن فيه تعليقهاى كه در عبارت عروه مىشود زد تا اينجا اين است كه فرمود اگر ما عليه هم رافع حدث است اغسال واجبه است، هم اغسال مستبيحه است اگر قصد كند يكى را اباحه را يا رفع الحدث را امتثل الكل امتثال نسبت به كل حادث مىشود، اين است كه نه بايد هر دو تا را قصد كند تا امتثال كل حاصل بشود.
بعد ايشان، يك فرمايش ديگرى دارد، مىگويد اگر گفت من غسل مىكنم قربةً الى الله، تقربا الى الله، همين شخصى كه هم اغسال رافعه است هم غير رافعه اغسال متعدد است، گفت من غسل مىكنم قربةً الى الله، ايشان مىفرمايد و كذا، امتثال الجميع حاصل مىشود، چرا؟ چونكه قصد قربت را تخصيص دادن كه نسبت به اين غسل قصد قربت كرده است ترجيح بلا مرجح است، اين فقط به قصد قربى اتيان كرده است، به جهت امتثال امر يا به جهت تقرب الى الله سبحانه غسل مىكند، مىفرمايد امتثال نسبت به جمیع مىشود.
اين كه در قصد استباحه و رفع الحدث و هكذا در قصد القربت امتثال لقصد الجميع حاصل مىشود آن كسانى كه غسل جنابت را عنوان قصدى نمىدانند غسل مسّ ميت را عنوان قصدى نمىدانند آن نسبت به آنها است، و اما مثل مسلك مرحوم بروجردى رضوان الله عليه غسل مىكنم قربةً الى الله مىگويد اين غسل باطل است، همينجور هم تعليقه دارد كه فى صحّت هذا الغسل اشكال، غسل مىكنم قربةً الى الله، بايد عنوانش را قصد كند، كدام غسل را؟ چونکه مختلف هستند، بله! يك وقت اين است كه قصد اجمالى دارد،
که هر غسلى كه به عهده من است اتيان مىكند او صحيح مىشود، اما غسل مىكنم قربةً الى الله اين باطل مىشود، كما اينكه همين جور هم فرمودهاند، اين بنا بر مسلك صاحب عروه خودش است، همان مسلكى كه قربناه و صححناه، و آن اين است كه اغسال حقيقت واحده هستند، متعدد نيستند بالعنوان، اين تمام شد.
ايشان مىفرمايد در اين سه صورت كه همه واجب، يا همه مستحب، يا بعضش واجب بعضش مستحب، در اين سه صورت اگر فقط بعض را نيت بكند، هم جنب است هم مسّ ميت كرده است هم از حيض پاك شده است، موقعى كه غسل مىكرد قصد كرد كه من غسل حيض مىكنم، فرض كلام اين است كه قصد مىكند كه من غسل حيض مىكنم، نه غسل جنابت را قصد كرده است نه غسل مسّ ميت را، ايشان مىفرمايد اگر قصد بعض بكند عند الاغتسال و آن اغسال همهاش واجب بوده باشد كافى است، ديگر بعد از اينكه قصد كرد که من غسل حيض مىكنم تمام شد، وقتى كه اتيان كرد غسل الحيض را جنابتش هم ساقط شده است حدث مسّ ميتش هم تمام شده است، چرا؟ براى اينكه مىفرمايد بر اينكه مقتضاى صحيحه اين بود كه اگر اذا اجتمعت عليك حقوق اجزئها عنك غسل واحد، يك غسل واحد كرده است دیگر، اذا اجتمعت علیک حقوق هم قدر متیقن اغسال واجبه بود، اغسال واجب جمع شدند يك غسلى را كه كرده است او مجزى مىشود، ولكن ايشان دارد در صورتى كه آن اغسال واجب در آنها غسل جنابت بوده باشد احوط استحبابى اين است كه او را فقط قصد كند، اگر قصد بعض مىكند قصد جنابت را بكند، اين در رسالههاى عمليهها هم نوشتهاند كه اگر چند غسلى دارد واجب بخواهد مجزى بشود به يك غسل بايد غسل جنابت را قصد كند يا احتياط واجب اين است كه قصد كند، ايشان احتياط استحبابى دارد.
اگر هم غسل جنابت است، هم غسل مسّ ميت است، هم غسل حيض است، اين زن فقط غسل مىكند براى حدث الحيض، ايشان فرمود مجزى است از آنها، امتثال نسبت به حيض حاصل شده است، نسبت به جنابت و مسّ ميت امتثال نشده است، ولكن اداء شده است، چونكه فقط صحيحه زراره گفت يك غسل بكنى كافى است، اين هم يك غسل را كرده است، يك غسل كرده است كافى است، تكليف ساقط مىشود، اداء است يعنى تكليف آنها ساقط مىشود، ولكن امتثال نكرده است، چونكه امتثال قصد مىخواهد، اين قصد آنها را نكرده بود، امتثال آن حدث الحيض را كرده است ولكن آنها هم ساقط مىشوند، عرض مىكنم اينجا ايشان يك احتياط استحبابى مىكند، مىگويد كسى كه چند غسل واجبى گردنش هست، يكى را نيت مىكند من الاتيان، غسل جنابت را نيت كند كه مىگويند در رسالههاى عمليه هم هست، اين چرا همين غسل جنابت را بايد نيت بكند؟
اين دليلش عبارت از اين است كه در ما نحن فيه اينكه غسل جنابت مجزى از ساير الاغسال است اين قدر متيقن است در باب، اذا اجتمعت عليك حقوقٌ يجزيك غسلٌ واحد، آن غسل واحد اگر به عنوان جنابت اتيان بشود او قدر متيقن در اجزاء است، چرا؟ براى اينكه گفتهاند شخصى كه چند تا حدث دارد، هم مسّ ميت كرده است، هم جنب است، طبعا كه غسل مىكند اول جنابت را در نظر مىگيرد، علاوه بر اين اینکه خود غسل جنابت بكند از ساير اغسال مجزى است اين خودش مورد نصّ است، پس علاوه بر اينكه قدر متيقن از آن صحيحه اذا اجتمعت عليك اغسال يجزيك غسل واحد يقينا غسل واحد غسل جنابت از او قدر متيقن است علاوه بر اين در ما نحن فيه، بعضى رواياتى هست كه از آنها هم اين معنا استفاده مىشود كه غسل الجنابة مجزى است:
يكى از اين روايات است مرسله جميل بن درّاج، مرسله جميل بن دراج در باب چهل و سه از ابواب الجنابة روايت دومى[2] است:
و عن محمد بن يحيى، كلينى عن محمد بن يحيى نقل مىكند عن احمد بن محمد، عن على بن حديد، عن جميل بن دراج عن بعض اصحابنا عن احدهما عليه السلام قال: «إِذَا اغْتَسَلَ الْجُنُبُ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- أَجْزَأَ عَنْهُ ذَلِكَ الْغُسْلُ مِنْ كُلِّ غُسْلٍ يَلْزَمُهُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ» ، اگر جنب بعد طلوع الفجر غسل بكند، اجزئه عنه ذلك، آن غسلش (جنب هم غسل جنابت مىكند دیگر) آن غسل جنابت مجزى است از كل غسلى كه در آن يوم لازم شده بود، جمعه بود غسل جمعه ساقط مىشود، مسّ ميت كرده بود آن هم ساقط مىشود، و هكذا و هكذا، بدان جهت اين غسل جنابت اگر قصد بشود مغنى بودنش از ساير الاغسال حتى اغسال واجبه ديگر قدر متيقن است.
ولكن اين احتياط پيش صاحب عروه، احتياط استحبابى است، چرا؟ چونكه اطلاق صحيحه مىگويد كه اذا اجتمعت عليك حقوقٌ اجزئها عنك غسلٌ واحد، غسل واحد ولو غسل مسّ ميت باشد، انسان به قصد مسّ ميت غسل بكند، آن كافى است، از آن موجبات كافى است، اذا اجتمعت عليك حقوق أی موجبات الغسل، موجبات الغسل جمع بشود اجزئها، از آن موجبات مجزى مىشود غسل واحد، يك غسل بكنى مجزى مىشود، آن يك غسل را بايد به قصد قربت اتيان بكنى.
ما هم مىگوييم انسان وقتى كه قصد مىكند كه غسل مىكنم چونكه جنب هستم، آنهايى كه غسل را عنوان قصدى مىدانند مىگويند اين قصد مقوم عنوان غسل است كه اگر اين قصد را نكند غسل جنابت موجود نمىشود، مىگويند قصد عنوان مقوم است، اما نسبت به ما، يعنى نسبت به آنهايى كه حقيقت واحده مىدانند مىگويند اينكه مىگويد غسل مىكنم چونكه جنب هستم اين براى قصد قربت است، نه اینکه خود خود غسل است، غسل موجود شده است، ولو قصد جنابت نكند، اگر بخواهد قصد قربت موجود بشود يكى از طرقش اين است كه قصد کنم که چونكه جنب هستم خدا امر فرموده است به جنب غسل بكن چونكه جنب هستم غسل مىكنم، چونكه مسّ ميت كردهام غسل مىكنم، اين به جهت قصد قربت است، بدان جهت كسى در باب وضوء، وضوء بگيرد به جهت اينكه از من حدث صادر شده است اين كافى است در قصد قربت، اين در قصد قربت و انتساب فعل الى الله و اینکه فعل به حساب خدا اتيان بشود بنا بر حرف ما، اينها به جهت قصد قربت است، و آنهايى كه مىگويند اغسال حقايق مختلفه است قصد اغسال بواسطه اين است كه آن اغسال موجود بشود، چون عنوان قصدى است.
بدان جهت در ما نحن فيه اگر صحيحه دلالت كرد يك غسل بكنى مجزى است ولو به قصد جنابت كه اين هم به جهت قصد تقرب است، بدان جهت اگر مىگفت كه غسل مىكنم قربة الى الله، صاحب عروه گفت كه صحيح است، با اینکه هيچكدام را قصد نكرده بود قصد قربتش موجود شده است، بدان جهت مىگويد كه من غسل مىكنم كه رفع حدث بشود، اين خودش قصد قربت است.
بدان جهت نگويد كسى شما كه اغسال را يك طبيعت مىدانيد پس چه جور مىگويد اين شخص كه قصد بكند يكى را كافى است؟ اين قصدش كه معتبر نيست؟
مىگوييم اين قصد يكى به جهت قصد تقرب است، يعنى اگر قصد تقرب بكند و اين يكى را هم قصد نكند باز مجزى است، كلام ما اين است، اذا اجتمعت عليك حقوق اجزئها عنك غسل واحد.
جماعتى فرمودهاند بر اينكه نه اينجور نيست، آن وقتى غسلى از واجب ديگر مجزى مىشود كه آن غسل واجب ديگر قصد بشود، جماعتى مطلق گفتهاند كه عناوين قصديه اينجور است، بعضىها فرمودهاند كه در غسل جنابت اينجور است، غسلى را كه انسان به مسّ ميت قصد مىكند اتيان بكند آن وقتى آن غسل غسل جنابت هم مىشود كه غسل جنابت را قصد كند، يعنى در حقيقت دو مطلب است، يكى اينكه تمام اغسال واجبی بايد قصد بشود، اين يك قول، قول ديگر اين است كه تمام را نخواستيم، غسل جنابت اگر در اغسال شد او بايد قصد بشود، اغسال ديگر از غسل جنابت مجزى نيست.
اينها به رواياتى استدلال كردهاند، فرمودهاند ولو شما بگوييد كه عنوان قصدى نيست، ولی بايد قصد كند، شرط است در اتيان غسل الجنابة و ساير اغسال واجبه که اينها بايد قصد بشوند، يا اگر آنها را نگفتيد در غسل جنابت بايد غُسل جنابت قصد بشود، چرا؟ اينها به رواياتى تمسك كردهاند يكى از آن رواياتى كه هست روايت ابى بصير است، روايت ابى بصير در همين بابى كه گفتيم روايت پنجمى[3] است:
محمد بن الحسن باسناده عن على بن الحسن بن فضال، عن على بن اسباط، على بن اسباط هم ثقه است، عن عمه يعقوب بن احمر، اين يعقوب بن رفاعة الاحمر است اين توثيقى ندارد ظاهرا، ولو علامه توثیق کرده است ولكن توثيق علامه به درد نمىخورد، توثيق براى او ثابت نشده است، عن ابى بصير عن ابى عبد الله عليه السلام، احتياج به اين روايت نداريم، چونكه روايت ديگرى كه سندش معتبر است هست، «قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنِ امْرَأَةٍ» اصابت كرد امرأه خودش را - «ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ» ، زن هم حائض شد قبل از اينكه غسل جنابت بكند، «قَالَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِدا»، اين جنابت را با آن غسل حيضى كه خواهد كرد اين را يك غسل مىكند، تجعله فعل اختيارى است، يعنى اين دو تا را اگر عنوان عنوان قصدى نبوده باشد و قصد لازم نباشد طبيعت يكى باشد تجعله نيست، يك غسل بكند هر دو تا موجود شده اند، همينجور است چونكه يك غسل است، اينكه مىگويد تجعله غسلا واحدا غسل جنابت را با غسل الحيض يك غسل قرار مىدهد يعنى قصد مىكند، يعنى موقعى كه پاك شد غسل حيض مىكند قصد مىكند كه هم جنابت را اتيان مىكنم هم غسل حيض را، تجعله يعنى غسل جنابت را اينجا بايد قصد كند، اين مجرد اينكه غسل حيض اتيان كردهام، مكفى از جنابت است نمىشود، بايد او را قصد كند.
اوضحتر از اين روايات بعدى است:
يكى از اينها روايت حجاج الخشاب است، روايت ششمى [4]است:
محمد بن الحسن باسناده على بن حسن الفضال، عن عباس بن عامر كه جليل است عن حجاج الخشاب كه ثقه است، قال سألت اباعبد الله عليه السلام «عَنْ رَجُلٍ وَقَعَ عَلَى امْرَأَتِهِ- فَطَمِثَتْ بَعْدَ مَا فَرَغَ» بعد از اينكه از كار فارغ شد، او هم حيضش آمد «أَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً إِذَا طَهُرَتْ» ، وقتى كه غسل مىكند جعل مىكند يك غسل عيبى ندارد، «أَوْ تَغْتَسِلُ مَرَّتَيْنِ»، «قَالَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً عِنْدَ طُهْرِهَا» ، وقتى كه طاهر مىشود اين دو تا را يك غسل قرار مىدهد، يعنى هر دو تا را قصد قرار مىدهد، تجعله كه فعلش است فعلش قصدش است، يعنى به قصد مىشود، يعنى يك غسل مىكند به هر دو تا، تجعل معنايش اين است، جعل كه فعل اختيارى است غير از اين معنا ندارد.
اوضحتر از اينها موثقه عمار ساباطى است، روايت هفتمى[5] است، و باسناد الشيخ عن على بن حسن فضال عن احمد بن الحسن كه برادر على بن حسن فضال است، اين عن عمرو بن سعيد، عن مصدق بن صدقه عن عمار ساباطی عن ابى عبد الله عليه السلام، «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ يُوَاقِعُهَا زَوْجُهَا» زنى كه مردش با او مواقعه مىكند، ثم تحيض قبل ان تغتسل، بعد از اينكه حائض مىشود، قبل از اينكه غسل كند، قال ان شائت، (روايت با بركتى است كه مشروعيت غسل جنابت را براى زن، در حال حيض يعنى دم الحيض اثبات مىكند) انشائت ان تغتسل دلش بخواهد الآن كه خون ديد، غسل جنابت مىكند، «ثُمَّ تَحِيضُ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ- قَالَ إِنْ شَاءَتْ أَنْ تَغْتَسِلَ فَعَلَتْ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْءٌ-»- اگر الآن غسل جنابت نكرد فليس عليها شئ، محذورى ندارد بياندازد به آخر «فَإِذَا طَهُرَتْ اغْتَسَلَتْ غُسْلًا وَاحِداً لِلْحَيْضِ وَ الْجَنَابَةِ» يعنى غسلا للحيض و غسل للجنابة يعنى به قصد و به جهت آنها اتيان بكند، يعنى هر دو تا را بايد قصد بكند، بدان جهت بدون قصد نمىشود.
علاوه بر اين يك روايت ديگرى هم هست كه موثقه سماعه است كه او گفته شده است بالاتر از اينها است، او روايت هشتمى[6] است:
باسناد الشيخ عن على بن حسن فضال، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة بن مهران، عن ابى عبد الله عليه السلام عن ابی الحسن عليه السلام، «قَالا فِي الرَّجُلِ يُجَامِعُ الْمَرْأَةَ فَتَحِيضُ»- ، با زنش جماع مىكند، زن هم حيض مىبيند اتفاقا «قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنَ الْجَنَابَةِ- قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ عَلَيْهَا وَاجِبٌ» ، غسل جنابت واجب است بايد بكند، خوب اگر فرض كنيد اغسال مجزى باشد ولو قصد نكند اين را، اين بعد از اينكه پاك شد که غسل حيض که خواهد كرد، پس اين كه غسل الجنابة واجبٌ معنايش چيست؟ غسل جنابت لازم نيست بكند، چونكه همان غسل حيض كه خواهد كرد همان كافى است، امام عليه السلام كه مىگويد غسل جنابت واجب است گفته شده است بر اينكه اين روايت دلالت مىكند بر اينكه بايد قصد بشود.
اينها رواياتى است كه از اينها يكى از دو تا مطلب استفاده شده است، يكى اينكه اغسال عناوين قصديه است، اين روايات مىگويد، ديگرى اين است كه اگر اين معنا هم ثابت نشود اين مقدار ثابت مىشود كه اغسال ديگر از غسل جنابت مجزى نيستند الاّ اذا قصد، مگر وقتى كه جنابت قصد بشود، والاّ اگر جنابت قصد نشود غسل ديگرى از اين غسل جنابت مجزى نمىشود، اين را از اين روايات استظهار كردهاند، آيا صحيح است يا صحيح نيست، انشاء الله فى ما بعد
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص314
[2] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا اغْتَسَلَ الْجُنُبُ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- أَجْزَأَ عَنْهُ ذَلِكَ الْغُسْلُ مِنْ كُلِّ غُسْلٍ يَلْزَمُهُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 263.
[3] وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَمِّهِ يَعْقُوبَ الْأَحْمَرِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَنْ رَجُلٍ أَصَابَ مِنِ امْرَأَةٍ- ثُمَّ حَاضَتْ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ قَالَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 263-264
[4] وَ عَنْهُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ حَجَّاجٍ الْخَشَّابِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ وَقَعَ عَلَى امْرَأَتِهِ- فَطَمِثَتْ بَعْدَ مَا فَرَغَ- أَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً إِذَا طَهُرَتْ أَوْ تَغْتَسِلُ مَرَّتَيْنِ- قَالَ تَجْعَلُهُ غُسْلًا وَاحِداً عِنْدَ طُهْرِهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 264
[5] وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ يُوَاقِعُهَا زَوْجُهَا- ثُمَّ تَحِيضُ قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ- قَالَ إِنْ شَاءَتْ أَنْ تَغْتَسِلَ فَعَلَتْ- وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَيْسَ عَلَيْهَا شَيْءٌ- فَإِذَا طَهُرَتْ اغْتَسَلَتْ غُسْلًا وَاحِداً لِلْحَيْضِ وَ الْجَنَابَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 264
[6] وَ عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالا فِي الرَّجُلِ يُجَامِعُ الْمَرْأَةَ فَتَحِيضُ- قَبْلَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنَ الْجَنَابَةِ- قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ عَلَيْهَا وَاجِبٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص 264