درس هفتصد و نود و چهارم

دم حيض

مسألة 15: « صاحبة العادة الوقتية سواء كانت عددية أيضا أم لا تترك العبادة بمجرد رؤية الدم في العادة‌ أو مع تقدمه أو تأخره يوما أو يومين أو أزيد على وجه يصدق عليه تقدم العادة أو تأخرها و لو لم يكن الدم بالصفات و ترتب عليه جميع أحكام الحيض فإن علمت بعد ذلك عدم كونه حيضا لانقطاعه قبل تمام ثلاثة أيام تقضي ما تركته من العبادات و أما غير ذات‌ ‌العادة المذكورة كذات العادة العددية فقط و المبتدئة و المضطربة و الناسية فإنها تترك العبادة و ترتب أحكام الحيض بمجرد رؤيته إذا كان بالصفات و أما مع عدمها فتحتاط بالجمع بين تروك الحائض و أعمال المستحاضة إلى ثلاثة أيام فإن رأت ثلاثة أو أزيد تجعلها حيضا نعم لو علمت أنه يستمر إلى ثلاثة أيام تركت العبادة بمجرد الرؤية و إن تبين الخلاف تقضي ما تركته‌«.[1]

ادامه بحث گذشته

كلام در تقدم دم بود بر ايام عادت از زنى كه ذات عادت وقتيه است و اين دم را قبل از ايام عادتش ديده است، اين را مى‏دانيد اگر زن در ماه گذاشته در ايامش دم ديده باشد در ماه بعدى اگر ايامش نرسيده است شروع به دم ديدن بكند كه دم را مى‏بيند قبل از اينكه ايام عادت برسد، اين را مى‏گويند تقدم الدم على ايام العادة، و اما اگر در آن شهر دم نديده است يا در اين شهر در ايام العادة دم نديده است بعد دم مى‏بيند او تأخر الدم عن العادت است، اگر ماه گذشته دم نديده بود اين ماه قبل از اينكه ايامش برسد دم ديد اين دم تأخر الدم عن العادت است، چونکه در سابقى نديده است، ولكن اگر ماه سابقى ديده است و اين ماه هم ايامش نيامده است شروع به دم ديدن كرد اين تقدم الدم على ايام العادت است، ما كلاممان فعلا در تقدم است.

عرض كرديم در صورتى كه تقدُّم الدم على ايام العادة به صفات الحيض بوده باشد فلا كلام كه به مجرد الروية حكم مى‏شود آن دم حيض است آثار حيض بار مى‏شود، بعد اگر منقطع شد قبل ثلاثا خوب معلوم مى‏شود كه حيض واقعى نبوده است و الاّ به مجرد الروية تحيّض مى‏شود.

 انما الكلام در اين بود كه دم قبل ايام العادة اصفر است صفات استحاضه را دارد، اينجا بود كه فرموده بودند اگر تقدم به دم اصفر به يوم و يومين شد او تحيّض است و حكم حيض به او بار مى‏شود، و اگر بيشتر از دو روز شد حكم حيض بار نمى‏شود بلکه آن دمى كه متقدم بر يومين است از ايام عادت احكام استحاضه را دارد.

عرض كرديم عمده دليل در این تفصیل فرمايش اين است كه در آن موثقه ابی بصیر امام عليه السلام تقييد كرد دم اصفر را به اين كه قبل الحيض بيومين بوده باشد، قبل از اينكه ايام عادت برسد دو روز مانده است به ايام عادت دم ديد ولكن اصفر است اين حيض است، اما اگر سه روز به ايام عادتش مانده است چونكه عادت وقتيه دارد دم ديد اصفر است آن حيض نيست استحاضه است، اين قائل اينجور مى‏فرمايد.

و دليل در اين معنا اين است كه در موثقه ابی بصیر امام تقييد فرمود اذا كان الدم (يعنى دم اصفر) قبل يومين من الحيض فهو حيض، قبل از دو روز حيض است، قضيه شرطيه كه مفهوم نداشت، فرموده بودند كه معناى دم اصفر قبل اليومين اين تقييد به قبل اليومين مقتضايش اين است كه دخل داشته باشد در حكم به تحيض، اگر مطلق دم اصفر قبل الايام الحيض حيض بوده باشد تقييد به يومين معنا ندارد، بدان جهت به واسطه اين تقييد به يومين رفع ید مى‏شود از اطلاق بعضى رواياتى كه دلالت مى‏كند دم اصفر قبل از حيض حيضٌ، که مطلق مى‏گويد، عرض مى‏كنم بر اينكه فرموده‏اند كه اين يومين اين مدخليت دارد اگر اين قبل يومين مدخليت نداشت تقييدش لغو مى‏شد، مى‏فرمود اذا كان الاصفر قبل ايام العادة فهو حيض، اين كه دم الاصفر اذا كان بيومين كه دم اصفر يومين بوده باشد مقتضاى اين تقييد عبارت از اين است كه در جايى كه ازيد من يومين است اين حكم نيست، وصف مفهوم دارد معنايش اين است كه آن مطلق تنها كه قبل الايام دم اصفر ديدن اين موضوع حكم نيست.

روايت ابی حمزه

بدان جهت اینکه در بعضى روايات دلالت مى‏كند بر اينكه قبل از ايام عادت هم دم ببيند آن حيض است از او رفع ید مى‏شود، مثل چه؟ مثل روايت ابى‏ حمزه روايت پنجمى[2] است در باب چهار از ابواب الحيض:

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ» ، قاسم ابن محمد جوهرى است. «عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ» على ابن ابى حمزه هم بطائنى است همان بطائنى كه موسس واقفيه بودند. قال: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ- فَقَالَ مَا كَانَ قَبْلَ الْحَيْضِ فَهُوَ مِنَ الْحَيْضِ» ، هر صفرتى كه قبل از حيض باشد حيض است. «وَ مَا كَانَ بَعْدَ الْحَيْضِ فَلَيْسَ مِنْهُ» ، آنى كه بعد الحيض است حيض نيست، قبل الحيض هر چه صفرت بوده باشد او حيض است، اين تقييد به يومين در موثقه ابی بصیر كه امام عليه السلام فرمود فى المرأة تَرَی الصفرة قال آن كان قبل الحيض بيوم فهو من الحيض، فرموده‏اند آن كان قبل الحيض بيومين اگر قبل الحيض صفرت مطلقا حيض بود مى‏فرمود كه فى المرأة تَرَی الصفرة آن كان قبل الحيض فهو من الحيض، اين تقييد به يومين لغو مى‏شد، اين مقتضاى تقييد به يومين اين است كه صفرت قبل الحيض مطلقا حيض نيست، بدان جهت اين روايت على ابن حمزه اگر سندش تمام مى‏شد چونكه سند ندارد چونكه على ابن حمزه ضعيف است اگر تمام مى‏شد اين قيد در اين موثقه ابی بصیر او را قيد مى‏زد، او كه مى‏گويد الصفرة قبل الحیض حيضٌ يعنى الصفرة قبل الحيض بيومين.

 لُبّ فرمايش ايشان اين است كه اين قيد اين قدر مفهوم دارد كه ذات مطلق موضوع حكم نيست، اما ذات مطلق با قيد آخر غير از قيد به يومين موضوع حكم بوده باشد او عيبى ندارد با او منافات ندارد.

 روى اين اساس گفتيم ما يك قيد ديگرى داريم كه قبل از حيض صفرت مطلق حيض نيست، تقييد به يومين بشود يا قيد آخرى داريم كه صفرت به همراه او قيد بشود، او چه بود؟ آن موثقه سماعه بود كه در موثقه سماعه امام عليه السلام اينجور فرمود سألته عن المرأة تَرَی الدم قبل وقت حيضها، دم را زن قبل وقت حيضش ديد، «قال اذا رأت الدم قبل وقت حيضها فلتدع الصلاة»، تفصیل هم نفرمود كه صفرت باشد يا حمرة بوده باشد، تعليل فرمود فانه ربما يعجل بها الوقت، ربما اينجور مى‏شود كه وقت زن زود تعجيل مى‏كند، يعنى وقت دمش جلو مى‏افتد معنايش اين است، زنى كه عادتش اين است در اول ماه خون مى‏بيند تا پنجم ماه اين زن اگر فرض بفرماييد سه روز مانده است به آن ماه شروع كرد خون ديدن و در دوم ماه قطع شد، پنج روز خون مى‏ديد عادت وقتيه و عدديه دارد سه روز مانده است اين ماه شروع كرد در دوم ماه خون دیدن را تمام كرد روز سوم خون ندارد، پنج روز خون ديد، به اين مى‏گويند كه عادتش جلو زده بود اين ماه، اين معنايش عبارت از اين است كه يعجل بها الوقت، يك وقت اين است كه نه يعجل به الوقت صدق نمى‏كند آن مثالش را هم خواهيم گفت در آن مسئله تأخر خواهيم گفت، يعجل بها الوقت آن وقتى است كه از زن بپرسى اين خونت اگر ادامه پيدا كند انشاء الله خون حيض بشود اين كدام حيض است مى‏گويد همين حيضى است كه مى‏ديدم هر ماه، او جلو زده است، اين يعجل به الوقت معنايش همين است.

 وقتى كه اينجور شد پس صفرت اگر جورى بوده باشد قبل اليومين نيست بيشتر است ولكن صفرت جورى است كه اگر از زن بپرسى كه اين خون چيست، مى‏گويد اگر ادامه پيدا كند خون آمد به همان مقدارى كه هر ماه مى‏آمد همان خون است که جلو زده است وقتم.

 اين كلام ما اين است كه اين صفرت قيد ديگر برداشت، صفرتى كه عرفا اگر از زن بپرسى (لازم نيست مردها جواب بگويند) خود زن جواب مى‏گويد كه اگر مستمر بشود انشاء الله دم بيايد دم حيض بشود اين همان است كه جلو زده است، وقتى كه اينجور شد اين قيد آخر شد مى‏گوييم صفرت اگر اينجور بوده باشد هم حيض است، چونكه اين روايت مى‏گويد دم قبل از عادت ربما يعجل تعجيل مى‏گويد اگر تقدم العادة حساب شد كه عادت قدرى جلو زده است زود رسيده است اگر این شد آن دم حيض است، سواء کان اسود او اصفر فرقى نمى‏كند.

پس بدان جهت اين روايت دلالت مى‏كند حيضيت را به دم اصفر با خصوصيت اخرى، ايشان اين را قبول دارد که اينجور است، ولكن مى‏فرمايد اين روايت موثقه سماعه معارض دارد در دم اصفر معارض دارد، در دم احمر معارض ندارد به صفات الحيض است، اما اگر دم اصفر بشود معارض دارد، آن معارضش چيست؟ آن معارضش اين است كه صحيحه محمد ابن مسلم است در باب چهارم روايت يكمى[3] بود:

صحيحه محمد بن مسلم

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ فِي أَيَّامِهَا» زن در ايامش صفرت را مى‏بيند، «فَقَالَ لَا تُصَلِّي حَتَّى تَنْقَضِيَ أَيَّامُهَا» نخواند تا ايامش تمام بشود، بعد مى‏فرمايد: «وَ إِنْ رَأَتِ الصُّفْرَةَ فِي غَيْرِ أَيَّامِهَا تَوَضَّأَتْ وَ صَلَّتْ». اگر دم صفرت را در غير ايامش ديد توضأت و صلت. يعنى چه مقدما على ايام العادة ببيند صفرت را چه مؤخرا ببيند، در آنجايى كه مقدم بر عادت ببيند آن موثقه سماعه مى‏گويد كه فانه يعجل، حيض است، اين روايت مى‏گويد كه نه و ان رأت فى ايام غيرها فليس بحيض توضأت و صلت،

 مورد معارضه قبل است، در بعد معارضه نيست چونكه با بعد موثقه سماعه كارى ندارد، موثقه سماعه مى‏گويد فانه ربما يعجل عليه الوقت، با تأخير كار ندارد، اين روايت مورد تأخير را مى‏گيرد فان رأت فى غير ايامها هم تأخير را مى‏گيرد که معارض ندارد، هم تقدم را مي گيرد و در تقدم معارضه دارد، موثقه سماعه هم تقدم را فقط مى‏گيرد ولكن چه دم احمر باشد چه اصفر باشد، فانه ربما يعجل بها الوقت چه دم اصفر باشد چه احمر، سألته عن امرئة الدم قبلة ايامها فرمود بر اينكه نه آن چيزى كه هست ترك مى‏كند فانه يعجل بها الوقت دم اصفر باشد چه احمر، احمر باشد اين صحيحه محمد ابن مسلم كارى ندارد، اصفر باشد كه موثقه مى‏گويد كه يعجل بها الوقت است حيض است اين صحيحه مى‏گويد كه نه رأت فى غير ايامها حيض نيست، اطلاقش مى‏گيرد اين را، هر دو تا روايت در اين مورد بالاطلاق معارضه مى‏كنند تساقط مى‏كنند، رجوع مى‏كنيم به اوصاف، نمى‏دانيم اين دم شرعا محكوم است به حيض يا محكوم است به استحاضه، مقتضاى ادله اعتبار الوصف فرمود هر وقت دم اصفر شد و بارد شد او استحاضه است، و مفروض اين است كه اصفر است وصف استحاضه را دارد وصف حيض را ندارد، لذا حكم مى‏شود به استحاضه، اين حاصل فرمايش ايشان بود.

ديدگاه مختار (حکومت موثقه سماعه بر صحيحه محمد بن مسلم)

 در مقابل اين فرمايش عرض ناقابلى داشتيم، و آن عرض ناقابل اين است كه موثقه سماعه حاكم است بر اين صحيحه محمد بن مسلم، چونكه در صحيحه محمد ابن مسلم اين است و ان رأت فى غير ايامها توضأت و صلت، اگر صفرت را در غير وقتش ديد توضأت و صلت، موثقه سماعه اينجور است كه اذا رأت الدم قبل وقت حيضها فلتدع الصلاة فانه ربما تعجل بها الوقت، اگر اين عبارت اين بود كه فانه ربما تعجل به الدم معارضه تمام بود، چونكه او مى‏گويد كه ربما دم جلو مى‏افتد چه زرد باشد چه سرخ هر دو حيض است، آن مى‏گويد نه اگر جلوتر هم شد دم اصفر شد حيض نيست، معارضه مى‏شد، ولكن لسان اين روايت اين است كه فانه ربما يعجل بها الوقت، يعنى همان وقتى كه اين داشت و به واسطه توالى شهرين آن وقت بر اين زن حاصل شده بود ذات عادت وقتيه بود ربما تعجل بها الوقت همان وقت معروف و خلق معروف جلو مى‏افتد، اين معنايش اين است آن وقتى كه حكم خاص داشت هر دمى در آن وقت ديده بشود چه اصفر باشد چه کدر باشد چه سياه باشد چه سرخ بشود كل ما رأته الدم فى المرأة فى ايام طمثها فى وقت حيضها فهو حيض، اين روايت مى‏گويد آن وقت جلو افتاده است، يعنى همان حكمى كه آن وقت داشت بر همين جلو افتاده بار مى‏شود، الان كان ايام عادتش است، حكومت است ورود نیست، كان ايام عادتش است يعنى هر چه دم ببيند در اين صورت حكم مى‏شود كه آن دم حيض است.

عرض ناقابل ما اين بود، وقتى كه اينجور شد در بعضى روايات ديگر كه آن روايات هم معتبر است آنها هم مؤيد است، آنها هم نبود همين بود، اگر بعضى روايات ديگر دليل نبوده باشد لااقل مؤيد است، آن صحيحه حسين ابن نعيم صحاف است مصححه تعبير مى‏كنند،

سؤال...؟ الان خودم خواندم اگر روايت را مى‏گوييد روايت اين است كه اذا رأت الدم قبل وقت حيضها، وقت حيضها يعنى وقت حيضى كه معهود داشت، اذا رأت الدم قبل وقت حيضها فلتدع الصلاة چرا؟ فانه ربما تعجل به الوقت، الوقت الف و لام است اين الوقت يعنى آن وقتى كه داشت آن جلو مى‏زند، عرض مى‏كنم وقت حيضها كه به واسطه دو ماه مستمر وقت حيض پيدا كرده بود امام مى‏فرمايد آن وقت ربما جلو مى‏زند، يعنى آن وقت بما له الحكم جلو مى‏زند، چونكه آن وقت حكم خاص داشت، آن وقت الحيضى كه زن داشت آن وقت بما له من الحكم الخاص جلو مى‏زند، و معنايش عبارت از اين است كه كل ما رأته المرأة در او كه حيض مى‏شد الان هم همين جور است، نگاه به زردى و غير زردى نمى‏شود.

عرض مى‏كنم بر اينكه مؤيد بر اين عرض مصححه نعيم صحاف است در باب حيض الحامل است در باب سى از ابواب الحيض روايت سومى است:

عن محمد ابن يحيى عن احمد ابن محمد عن الحسن ابن محبوب عن الحسين ابن نعيم الصحاف اجلاء هستند، حسین بن نعیم صحاف هم ثقه و جلیل است به حسب ظاهر بدان جهت جاى خدشه نيست، آنجا دارد نصّ است كه اذا رأت الحامل الدم قبل الوقت الذى تری فى الدم بقليل، اين به قليل قيد آخر است، اذا رأت الدم بقليل او فى الوقت من ذلك الشهر فانه من الحيضة فلتمسک عن الصلاة، باز قيد آخر است، دم را اگر با قليلا مقدم ببيند خونش حيض است چه احمر بوده باشد چه اصفر بوده باشد، اين قليلا ببيند يعنى چه؟ بعد از اينكه امام عليه السلام در آن روايت تعليل فرمود فانه ربما يعجل بها الوقت آن وقت جلو مى‏زند، بعد از اينكه او را ملاحظه شد اين قليل مى‏شود به او دیگر، قليل معنايش اين است از زن بپرسى مى‏گويد يك خرده جلوتر افتاده است اين ماه جلو زده است عادتم، این همان است، خودش مى‏گويد يك خرده اين يك خرده معناى قليل است، بدان جهت در ما نحن فيه حامل وقتى كه اين حرف را گفت كه عادت جلو زده است بپرسد از او مى‏گويد اگر خون مستمر باشد ظاهرا همين جور كه ديده است همان عادت است، ببینم مسمتر باشد همان عادت است جلو زده است، مسئله ديگرى برايش پيش نيامده است، بدان جهت اين معنا وقتى كه شد حكم مى‏شود بانه حيضٌ، حاصل حرف ما اين است.

 اين كه عرض مى‏كنم معنايش حكومت است، تعارض را برداشت، تعارض ما بين صحيحه محمد ابن مسلم و موثقه سماعه تعارض مزعومه نيست در بين، بلکه حكومت است، هذا فى كله تقدم الدم.

سؤال...؟ يومين حمل مى‏شود كه منافات ندارد، اگر يومين شد آن هم يك مصداق است براى تعجيل الوقت، يك مصداقش اين است كه زن حائض مى‏شود در ايام عادتش منتهى جلوتر خون شروع مى‏شود، آن كان قبل الحيض بيومین قبل دم الحيض يعنى وقتى كه حائض مى‏شود قبل از او هم دو روز بوده باشد اين عيبى ندارد، حيض است ولو صفرت بوده باشد، و اما اگر در ايام عادت هم نبيند ولكن عرفا صدق كند كه جلو زده است ايام العادة، ولو در ايام عادت هيچ چيز نديده است، هر ماه چهار روز خون مى‏ديد يعنى ماه قبل چهار روز خون ديده است قطع شده است مثل سابق، اين ماه قبل از اينكه ماه برسد چهار روز به ماه مانده است خون ديد و قطع شد، تمام شد ديگر خون نديد اين ماه، بدان جهت مى‏گويند كه عادت جلو زده است، يا فرض كنيد دو روزش را ديد دو روزش را در همان ماه ديد مى‏گويند كه عُجّل بها الوقت، اگر اينجور بوده باشد يومين بشود يا غير يومين تعجيل الوقت بشود که در عبارت عروه هست كه به حيثى كه عرفا بگويند مقدم شده است وقت دم الحيض، اين عيبى ندارد همان حيض بعدیى است كه مقدم شده است این عیبی احكام حيض بار مى‏شود ولو كان صفرة.

و اما الكلام در صورتى است كه تأخر پيدا كند، تأخر دو جور است دقت کنید با هم خلط نشود:

تأخر يك وقت اين است كه زن در ايام عادتش خون ديده است يا تمام ايام عادتش يا بعضى‏اش خون ديده است، ولكن بعد از ايام العادة هم خون مى‏بيند، اين تأخر  عن الايام العادة، چونكه هر ماه قطع مى‏شد اين ماه نه همين جور مى‏بيند.

يك وقت اين است كه قسم دوم در ايام عادت اصلا خون نديده است اين ماه، بعد از اينكه ايام عادتش تمام شد شروع كرد به خون ديدن.

در جايى كه خون ببيند در ايام عادت بعدش هم ببيند اين حكمش خواهد آمد در مسائل آتيه، اگر قبل العشره قطع شد و دم به اوصاف بود همه‏اش حيض است، و اما اگر از عشره گذشت ولو مع اوصاف الحيض بود آن مقدار عادتش حيض است بقيه استحاضه است، در تجاوز الدم عن العشره حكمش خواهد آمد.

 و اما در صورتى كه دم اصفر بوده باشد پيش مشهور اصفر با احمر فرقى ندارد، مى‏گويند اگر دم قبل العشر قطع شد كل حيضٌ، اگر گذشت عشرَ را مقدار عادتش حيض است، آن مقدار زايد احمر بوده باشد يا اصفر بوده باشد حیض نیست، و ما آنجا عرض خواهيم كرد نه انجور نيست در جايى كه دم احمر بوده باشد صفرت باشد به مجرد اينكه ايام حيض تمام شد شروع مى‏شود به استحاضه، چونكه در ايام حيضش دم ديده است، بعد از ايام حيض آن مسئله‏اش خواهد آمد.

اما مسئله ‏آنجايى است كه زن در ايام عادتش خون نديد، وقتى كه ايام عادتش را پشت سر گذاشت شروع كرد به دم ديدن، اين دم اگر اوصاف حيض را داشته باشد بلا اشكال حيض است، چونكه اوصاف الحيض اماره است بر اينكه اين حيض است، ولو عادت اماره نباشد چونكه در عادت نديده است اوصاف دم اماره است.

اينكه بعضى‏ها اشكال فرموده‏اند اوصاف الدم وقتى اماره است كه دم از ده روز بگذرد و آن دم متجاوز از ده روز مختلف باشد در اوصاف، آنجا اختلاف اوصاف در دمى كه ده روز را گذشته است اماره حيضيت است اوصاف حيض، اماره استحاضه است اوصاف الاستحاضه، اما دمى كه در ايام عادت نديده است بعد از ايام عادت چهار روز دم ديده است به صفات الحيض قطع شده است بگوييم اين حيض است به اوصاف اين را نمى‏توانيم بگوييم، اين اشكال را مرحوم حكيم در مستمسک فرموده است، كه اين اوصاف علامیتش در صورت استمرار دم و تجاوز الدم است، كه آن دم اگر لونش مختلف بشود اوصاف اماره است، و اما در دمى كه منقطع قبل العشرة است چهار روز خون ديد به اوصاف الحيض اين علامت حيض باشد اين دليل ندارد.

اين فرمايشى كه فرموده‏اند اين فرمايش مثل اينكه موافق با ادله نيست، ادله اين است كه دم موصوف به اوصاف الحيض به مجرد حدوثش محكوم به حيضيت است، مقتضاى ادله اين است كه دمى كه ذات الاوصاف است ذا الوصف است به مجرد حدوث حكم مى‏شود به حيضيت، ولو احتمال بدهند كه قبل از سه روز قطع بشود، چونكه ذا الوصف است اوصاف حيض را دارد مقتضاى او عبارت از اين است كه اين دم محكوم به حيض است.

 بله، در اين روايت مباركه اينجور دارد در حامل است در باب سیم از ابواب الحيض روايت ششمى:

محمد ابن الحسن باسناده حسين ابن سعيد عن فضاله عن ابی المغراء عن اسحاق ابن عمار، كه روايت موثقه است ابی المغراء از اجلاء است، فضالة ابن ايوب از اجلاء است، حسين ابن سعيد هم كه مى‏دانيد، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن المرأة الحبلی ترَی الدم اليوم و اليومين، درست توجه كنيد به خصوصيات روايت عن الحبلی ترَی الدم اليوم و اليومين، قال آن كان دما عبيطا فلا تصلى ذينك اليومين، اگر دم عبيط است تازه است يعنى اوصاف حيض را دارد اگر دم وصل است فلا تصلى ذينک اليومين آن دو روز را نماز نخواند، اين نه معنايش عبارت از اين است كه دو روز دم ديده است تمام شده است امام مى‏فرمايد نماز نخواند آن دو روز را، اين فلا تصلى حكم رؤية الدم است، چونكه عند رؤية الدم كه مى‏گويند نماز بخوان يا نخوان، اين فلا تصلى فى ذينك اليومين يعنى حين روية تكليفش اين است كه نماز نخواند، در آن دو روزى كه خون مى‏بيند چونكه محتمل است مستمر بشود اگر مستمر بشود حيض است، بما اينكه ذى الوصف است اين موثقه و مثل اين موثقه شاهد قوى است شاهد صريح است بر اينكه اوصافى كه هست علامت حيضيت است و مختص به آن مورد نيست، امام مى‏فرمايد آن كان دما عبيطا فلا تصلى ذينك اليومين، نمى‏فرمايد فلا تقضى صلاة اليومين كه بگوييم آن دو روز يعنى استمرار سه روز شرط نيست، فلا تصلى ذينك اليومين، يعنى عند روية الدم وظيفه‏اش اين است كه نماز نخواند، آن كان الدم عبيطا فلا تصلى ذينك اليومين و ان کانت صفرت فلتغستل عند کل صلاتين، چونكه دم كثير است غسل مى‏كند براى هر دو نماز كه مستحاضه كثيره است.

اين موثقه مباركه شاهد قوى است شاهد صريح است بر اينكه اعتبار الاوصاف مختص نيست بر آنجايى كه زن ذات دم مستمر بوده بوده باشد و دمش مختلف بوده باشد، البته اين در حامل است به غير حامل به طريق اولى دلالت مى‏كند، چونكه در حامل است كه مى‏گويند حيض نمى‏شود ملتزم هستند جماعت عامه كه حائض حامله نمى‏شود در ايام حمل، وقتى كه شبهه هست که زن حامله حائض نمى‏شود در زمان الحمل ولی امام فرمود آنى كه  دم را به اوصاف حيض ديد به مجرد روية حكم مى‏شود يا فلانة تو حائض هستى، آن كسى كه حامل نيست به طريق اولى همين جور است.

بدان جهت در ما نحن فيه عرض مى‏كنم بر اينكه اوصاف اعتبار دارد و طريق بر حيضيت دارد.

انما الكلام كل الكلام آنجايى است كه دم تأخر از ايام العادة، محل كلام جايى است كه در ايام عادت دم نديده است ايام عادتش یعنی پنج روز اول تمام شده است، روز ششمى يا روز هفتمى شروع كرد به دم ديدن، ولكن دم اصفر است، خون اوصاف حيض را ندارد، كلام عبارت از اين است كه اين دم متأخر محكوم به حيضيت است ولو كان صفرت مثل دم متقدم كه ربما يعجل بها الوقت و ربما يقطع بها الوقت، آن وقتش يك خرده تأخير مى‏كند، اينجور است که احكام الحيض بار است به آن دم يا اينكه نه دليلى نداريم، كه انشاء الله بعد.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص323.

[2] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ- فَقَالَ مَا كَانَ قَبْلَ الْحَيْضِ فَهُوَ مِنَ الْحَيْضِ- وَ مَا كَانَ بَعْدَ الْحَيْضِ فَلَيْسَ مِنْهُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص280.

[3] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص279