مسألة 15: « صاحبة العادة الوقتية سواء كانت عددية أيضا أم لا تترك العبادة بمجرد رؤية الدم في العادة أو مع تقدمه أو تأخره يوما أو يومين أو أزيد على وجه يصدق عليه تقدم العادة أو تأخرها و لو لم يكن الدم بالصفات و ترتب عليه جميع أحكام الحيض فإن علمت بعد ذلك عدم كونه حيضا لانقطاعه قبل تمام ثلاثة أيام تقضي ما تركته من العبادات و أما غير ذات العادة المذكورة كذات العادة العددية فقط و المبتدئة و المضطربة و الناسية فإنها تترك العبادة و ترتب أحكام الحيض بمجرد رؤيته إذا كان بالصفات و أما مع عدمها فتحتاط بالجمع بين تروك الحائض و أعمال المستحاضة إلى ثلاثة أيام فإن رأت ثلاثة أو أزيد تجعلها حيضا نعم لو علمت أنه يستمر إلى ثلاثة أيام تركت العبادة بمجرد الرؤية و إن تبين الخلاف تقضي ما تركته«.[1]
كلام در آن وجوهى بود كه ذكر شده بود اگر زن كه عادت وقتيه و عدديه دارد يا عادت وقتيه، اين زن در اوقات عادتش دم نديد ولكن بعد از اينكه ايام العادة انقضاء شد دم ديد، ولكن دمى را ديد كه به صفة الاستحاضه است دم اصفر است، آيا اين دم اصفر حكم مىشود كه از سه روز بيشتر است از ده روز هم كمتر است حكم مىشود كه اين حيض است يا نيست؟
يك وجه اين بود كه تأخر العادت است عيبى ندارد حيض است.
وجه دومى وجه استحسانى بود.
و وجه سوم وجهى است كه صاحب الحدائق قدس الله[2] سره بيان كرده است، ايشان فرموده است اين دم اصفرى كه موجود مىشود حكم مىشود از حين حدوثش بانه حيض، چرا؟ ايشان مىفرمايد اخبارى كه در استظهار زن وارد است، معلوم بشود استظهار دو تا مورد دارد يك موردش را فعلا ذكر مىكنيم، مورد ثانى را هم بعدا ذكر مىكنيم.
مورد اول استظهار اين است كه زن در ايام عادتش خون ديده است، ولكن بعد از ايام عادت خون استمرار داشته است، و نمىداند كه آيا اين خونى كه بعد استمرار دارد قبل از ده روز قطع مىشود كه همه خونها حيض بشود هم ما فى العادة و هم آنى كه بعد العادة است، يا از ده روز تجاوز مىكند كه فقط آن ايامى كه در عادت ديده است حيض است، زن مستحاضه تأخذ بعادتها و تجعلها حيضا و الباقى استحاضة.
اخبارى وارد شده است كه زن وقتى كه بعد از حيضش و بعد از عادتش خون ديد بعضى اخبار اين است تا ده روز استظهار مىكند تا عشره حيض تمام بشود استظهار مىكند، استظهار معنايش اين است كه عبادت را ترك مىكند منتظر مىشود كه شايد حيض است، استظهار به معنای ترك العبادت است يعنى احكام حيض را كه ترك عبادت است عبادت را ترك مىكند، و آن چيزهايى كه بر حائض حرام است آنها را مراعات مىكند كان حائض است، استظهار يعنى العمل بعمل الحائض كه نماز را ترك مىكند و محرمات بر حائض را ترك مىكند، استظهار معنايش اين است در اين مورد، بعضی اخبار دارند تا ده روز استظهار مىكنند، بعضىها دارند بعد از عادت تا سه روز استظهار مىكنند، بعضىها دارند كه دو روز يا سه روز استظهار دارند، بعضىها دارد كه يك روز استظهار مىكند، تمام اين اخبار متفق هستند بر اينكه اين استظهار هست، منتهى تا ده روز بعد از عادت یا تا سه روز بعد از عادت يا دو روز بعد العادة يا يك روز، اینکه اين اخبار را چه جور بايد جمع كنيم بحثش فى ما بعد خواهد آمد كه ملتزم خواهيم شد كه استظهار يك روز واجب است بقيه جايز، يك روزش واجب بقيهاش تا ده روز جائز است.
ايشان فرموده است در اين اخبار استظهار على كثرتها در هيچ روايتى تفصیل وارد نشده است كه اگر دم به صفات الحيض بود استظهار كنيد و اگر به صفات استحاضه بشود استظهار لازم نيست، آنجا همان ايام عادت حيض است، تصریح مىكند در حقايق که در اين روايات استظهار على كثرتها يك موردى نيست كه تفصیل بدهد امام عليه السلام بين كون الدم بصفة الحيض او غير صفة الحيض، مقتضاى اطلاق و عدم استفصال در آنها اين است كه اگر دم اصفرا هم مستمر شد استظهار واجب است يا تا ده روز جايز است.
وقتى كه اينجور شد پس معلوم مىشود صفرت بعد الحيض هم حيض مىشود، و الا اگر صفرت بعد الحيض حيض نبود استظهار معنى نداشت، امام عليه السلام بايد تفصیل مىداد كه اگر دمت سرخ و سياه است استظهار بكن اگر نيست نه غسل بكند نمازش را بخواند حيضش تمام شده است، اينكه در اين اخبار على كثرتها استفصال نشده است از اينكه خون به صفت الحيض است يا به صفت الاستحاضه معلوم مىشود بر اينكه بعد از ايام عادت خون اگر زرد هم بشود و قبل از ده روز قطع بشود حيض است و حكم حيض را دارد، اين وجهى است كه ايشان فرموده است.
اين وجه استدلال دو تا اشكال دارد:
اشكال اولش اين است كه اين اخبار استظهار مربوط به مسئله ما نيست، مسئله ما اين بود كه در ايام عادتش خون نديده است و بعد از ايام العادة شروع كرده است به خون ديدن و خونش هم زرد است، اين اخبار استظهار در جايى هستند كه در ايام عادتش زن كاملا و تاما خون ديده است، منتهى خون بعد از عادت هم مستمر شده است چه احمرا چه اصفرا مستمر شده است، آنجا افرض امام عليه السلام فرموده است كه استظهار كند اگر قبل از ده روز قطع بشود همهاش حيض است، اصفرا كان او غير اصفر، اين چه ربطى به مقام ما دارد؟ مقام ما اين است كه در ايام عادت خونى نبيند و ايام عادت به نقاء سپرى شده است، بعد از ايام عادت خونى ديده است به وصف اصفر صاحب عروه فرمود كه اگر صدق كند تأخر العادة كما اينكه صدق مىكند به مجرد روية دم الاصفر حيض است، كلام در دليل اين است، اخبار استظهار به ما نحن فيه دلالت نمىكند، اين يك اشكال.
اشكال دوم اين است كه اين اخبار استظهار غايت الامر اين است كه مطلق هستند، امام عليه السلام در آن رواياتى كه منظور نظر شما بود تفصیل ندادهاند بين اينكه دم احمر باشد يا اصفر باشد، ولكن امام عليه السلام در بعضى روايات ديگر بيان فرمودهاند اگر در ايام عادت خون ببيند و بعد از انقضاء ايام عادت اصفرا مستمر بشود او حيض نيست بلکه او حكم استحاضه را دارد، آن كدام اخبار است كه دلالت مىكند؟
يكى از آن اخبار اين روايتى است که در باب چهار از ابواب الحيض[3] روايت چهارمى است:
«وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ» ،كلينى از حسين ابن محمد نقل مىكند « عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ» كه ديروز گفتيم معتبر است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الصُّفْرَةَ- قَبْلَ انْقِضَاءِ أَيَّامِ عَادَتِهَا لَمْ تُصَلِّ» كه ايام عادتش را صفرت ديد لم تصل، «وَ إِنْ كَانَتْ صُفْرَةٌ بَعْدَ انْقِضَاءِ أَيَّامِ قُرْئِهَا صَلَّتْ» دم اگر بعد از انقضاء ايام اصفر بودن لونش نماز مىخواند، خوب اين تفصیل.
و هكذا آن موثقه اسحاق ابن عمار عن ابى بصير[4] روايت دومى بود عن المرأة ترَی الصفرة قال آن كان قبل الحيض بيومين كه حيض ديده است قبل از حيض باشد فهو من الحيض، و آن كان بعد الحيض بيومین فليس من الحيض، يعنى تا دو روز از انقضاء عادت خون ببيند حيض نيست، اين شامل مىشود آنجايى را كه ايام عادتش خون ديده است بعد از انقضاء آنها تا دو روز خون اصفر ديده است، مىفرمايد اين حيض نيست، فضلا از سه روز و چهار روز.
آن صحيحه محمد ابن مسلم[5] هم همين جور است آنجا داشت «عن المرأة ترَی الصفرة فى ايامها قال لا تصلى حتى تنقضى ايامها».
فقط صاحب حدائق قدس الله نفسه الشريف اين را مىتواند بفرمايد كه اين اخبار مطلق است، اين اخبارى كه دارد و ان کانت صفرت بعد انقضاء ايامها اينها مطلق هستند اعم از اينكه در ايام عادت خون ببينند يا نبينند، مثل صحيحه محمد ابن مسلم و ان رأت فى غير ايامها فليس بحيض، چه خون در ايام حيض ببيند و صفرت مستمر بشود چه صفرت ابتدائا باشد که ايام حيضش دم نديده است بعد صفرت حادث شده است بعد از آنها فقط، اين را مىتواند بفرمايد.
خوب اگر اين را فرمود مىگوييم اخبار استظهار با اين روايات معارضه مىكنند، جايى كه در موارد استظهار دم به اوصاف بوده باشد آن اخبار مىگويد استظهار بكند يك روز تا ده روز، معارض ندارد آنها، و اما اگر صفرت بوده باشد استظهار بكند اين اخبار مىگويد كه نه صفرت بعد از انقضاء ايام ولو در ايام دم حيض ببيند حيض نيست، او را نفى مىكند، بله! اين اخبار جايى را مىگيرد كه اخبار استظهار كارى ندارد، و آن اين است كه در ايام حيض اصلا خون نديده است بعد از انقضائش صفرت ديده است، اخبار استظهار كارى ندارد با اين صورت، و اين اخبار كار دارد كه می گویند حيض نيست.
پس در دو جا مفترق مىشوند:
يكى در آن استظهارى كه دم بوصف الحيض باشد.
يكى هم در آن خون زردِ بعد ايام العادة كه ايام العادة نقاء داشته باشد زن، دم نبيند، اينجا جدا مىشوند.
آنجايى كه در ايام عادت خون ديده است زرد ديده است يا مثلا احمر ديده است ولكن بعد از انقضاء آن ايام اصفرا مستمر شده است آن اخبار غايتش اين است كه مىگويد استظهار كند، اين اخبار مىگويد استظهار نمىخواهد حيض نيست، معارضه مىكنند تساقط مىكنند رجوع مىكنيم به قاعده كليه، و آن قاعده كليه عبارت از اين است كه هر دمى كه اصفر بوده باشد يعرف الحيض من الاستحاضه و مقتضاى اوصاف اين است كه اين استحاضه است.
ممكن است كسى بگويد نه اخبار استظهار كه صاحب حدائق مىگويد مطلق هستند آن اخبار استظهار را در اطلاقش بايد نگه داشت، ملتزم شد كه اگر زن در ايام حيضش دم ببيند و اين دم بعد از ايام عادت مستمر بشود چه احمر باشد چه اصفر استظهار واجب است يوما، يا عشرة ايام جايز است، كه اگر قبل از عشرة ايام ده روز قطع بشود همهاش حيض است، يعنى مورد آن استظهار را كه در آخر الحيض است از اين اخبارى كه الصفرة فى غير ايام حيض ليس بحيض یا الصفرة بعد ايام الحيض ليس بحيض از اينها بايد خارج كنيم آن مورد را، چرا؟ چونكه در بعضى روايات استظهار روايتى هست كه مختص است به آنجايى كه زن در ايام العادة دم ديده است و بعد از ايام العادة اصفرا مستمر شده است، امام در خصوص آنجا فرموده است استظهار كند تا ده روز يا تا سه روز، چونكه امر به استظهار در خصوص مورد دم اصفر وارد است ديگر نمىتوانيم آن اخبار را تخصيص بزنيم، بدان جهت بايد ملتزم بشويم كه زن اگر ايام عادتش دم ديد و اين دم بعد از ايام عادتش هم مستمر شد چه زرد چه غير زرد اگر قبل از ده روز قطع شد همهاش حيض است.
او كدام خبر است كه اين معنا را بر ما اثبات بكند و راحت بكند صاحب الحدائق را؟ البته ولو اين درست بشود باز دليل به مقام نمىشود، مقام ما در جايى است كه در ايام عادت دم نديده است و بعد از ايام عادت دم اصفر ديده است، ولو اين حرف درست بشود دليل به ما نحن فيه نمىشود، ولكن اخبار استظهار حتى در مورد خون زرد هم جارى است كه مىفرمايد مطلق هستند آن تمام مىشود، بله ديگر به اطلاقش بايد ملتزم شد، او چيست؟ او موثقه سعيد ابن يسار است، موثقه سعيد ابن يسار در باب سيزدهم از ابواب الحيض[6] اينجور است:
محمد ابن الحسن كه شيخ الطائفه است باسناده عنه يعنى عن الحسين ابن سعيد عن عثمان ابن عيسى عثمان ابن عيسى مذهبش فاسد است ولكن ثقه است شيخ در عده توثيق كرده است، عن سعيد ابن يسار كه از اجلاء است. «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَحِيضُ ثُمَّ تَطْهُرُ» زن حائض شد، ثم تطهر بعد از آن پاك شد. «وَ رُبَّمَا رَأَتْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّيْءَ مِنَ الدَّمِ الرَّقِيقِ» بعد از اينكه پاك شده است ايام حيض تمام شده است دم رقيق را ديد دمى كه به صفت الاستحاضه است. «بَعْدَ اغْتِسَالِهَا مِنْ طُهْرِهَا»بعد از پاك شدن كه غسل كرد بود اين را ديد «فَقَالَ تَسْتَظْهِرُ بَعْدَ أَيَّامِهَا بِيَوْمَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ ثُمَّ تُصَلِّي » دو روز و سه روز بايد استظهار كند يا واجبا يا مستحبا كه اين بحثش خواهد آمد، خوب معلوم مىشود كه در مورد خون زرد هم همین جور است.
اگر اين را كسى بفرمايد درست نيست براى اينكه در اين روايت دم اصفر فرض نشده است دم رقيق فرض شده است، خوب معلوم است وقتى كه دم حيض استمرار پيدا كرد رقيق مىشود در اواخر، آن گفتیم غلظت از اوصاف دم حيض رقت از اوصاف دم استحاضه باشد نيست، انکرنا سابقا و گفتیم كه اين دليل ندارد، بدان جهت در اين روايت رقيق بودن دلالت نمىكند كه دم اصفر بوده باشد، دم رقيق است چه احمر چه اصفر امام عليه السلام استفصال نكرد مىشود اطلاق، اطلاق كه شد آن معارضه مىكند با اطلاق آن اخبار كه گفتيم تساقط مىكنند، و من هنا نلتزم در جايى كه زن ذو العادة بعد ايام العادة دم زرد ببيند او حيض نيست بايد غسل كند و وظايف استحاضه را عمل كند، و اين استظهار على ما سيأتى جايى است كه ذى العادة دم را قبل العشره به اوصاف الحيض ببيند، آنجا بايد استظهار بكند يك روزش واجب بقيه جاير على ما سيأتى الكلام.
پس بدان جهت در ما نحن فيه اين مطلب كه زن بعد از ايام عادتش خون زرد را ببيند كه در ایام عادتش نديده بود دليل بر تحيض همان ربما يعجل بها الدم است، كه اين معنايش اين كه ربما يعجل بها الوقت است كه وقت جلو افتاده است، كه همان وجه اول بود كه وقت ربما تأخر پيدا مىكند چونكه اگر تأخر پيدا كند وقت تأخر پيدا كرده است همان وقت حيضش كه بود، و معلوم است صفرت و حمرة در وقت الحيض حيض است اين كان او است كه متأخر شده است، بدان جهت بايد اعمال حيض را و تحيض را مترتب كند.
يك مطلبى را مىگويم غفلت نفرماييد اين مطلب در ما نحن فيه مغفول عنه نشود، و آن اين است كه صاحب عروه كلامشان در مقام در حيض بودن دم نبود كه زنى اگر ذات عادت وقتيه بوده باشد مع العدديه او بلا عدديه اين زن ذى العادة دمش در اين موارد حيض است، نه اين كلامش راجع به اين نبود، راجع به تحيض بود، يعنى زن ذو العادة به مجرد روية دم حكم بكند كه اين دم دم حيض است، اين در اين صورى مىشود كه فرض كرد، و اما ممكن است دمش حيض بوده باشد و خارج از اين صور بوده باشد، مثل اينكه زن عادتش اين بود بر اينكه هر ماه اول ماه چهار روز دم حيض مىديد اين ماه هم كه بود چهار روز اولش دم حيض ديد قطع شد، ولكن وقتى كه قطع شد روز شانزدهم ماه دوباره دم ديد، هر ماه اينجور نبود هر ماه اول ماه چهار روز دم مىديد روز شانزدهم دم ديد به صفت الحيض سه روز خودش هم قطع شد بعد از سه روز، بعد از اينكه سه روز قطع شد ديگر نقاء حاصل شد، اول ماه آتیه دوباره چهار روز حيض را ديد، اين سه روزش حيض است عند صاحب عروه هم حيض است نزد همه هم حيض است، ولكن كلام در اين است كه اينجا حكم به حيض بشود به مجرد الرؤية، چرا؟ چونكه بعد از اينكه روز شانزدهم خون ديد محتمل است كه اين همان عادتش باشد که جلو افتاده است چونكه نمىداند در عادتش هم خون مىبيند، چونكه احتمال مىدهد كه اين همان عادتش بود جلو زده است بايد تحيض پيدا كند، بدان جهت روى تقدم العادة روى آن معنا حكم به تحيض مىشود، والاّ بعد كه منكشف شد معلوم مىشود كه نه تحيض از اول حكم نداشت تقدم العادة نبود ولكن حيض بود، وظيفه حيض را هم كه مراعات كرده است.
بعد اين مطلب كه تمام شد صاحب عروه شروع مىكند اين معنا را كه اگر فرض كرديم كه زن ذات عادت وقتيه نشد، چه شد؟ بلکه فقط ذات عادت عدديه شد يا فرض كنيد كه مضطربه شد يا مبتدئه شد يا ناسيه شد، اين زن در اين زن هايى كه مضطربه است من حيث الوقت يا مبتدئه است يا ناسيه است مىگويد وقتى كه دم را كه ديد اگر اوصاف حيض داشته باشد حكم به تحيض مىشود، زنى كه مبتدئه است اول حيضش است دمى ديد صفات حيض را داشته باشد به مجرد ديدن بايد احكام حيض را بار كند ولو احتمال مىدهد كه دور روزه قطع بشود و حيض نباشد، ولكن چونكه دم اوصاف را دارد به مجرد دم حكم مىشود به تحيّض، و اما اگر دمش اوصاف نداشته باشد تا سه روز صبر مىكند اگر دم تا سه روز مستمر شد اين حيض است و اگر تا سه روز مستمر نشد به مجرد روية حكم به تحيض نمىشود بايد احتياط كند.
آن استظهار كه مىگفتند يك مورد ديگر دارد اين است، جماعتى از فقهاء و لعل نسبت به اكثر دادهاند گفتهاند بر اينكه مضطربة الوقت و المبتدئه و الناسيه اينها وقتى كه دم را ديدند و موقع دم ديدن اوصاف حيض نبود اينها بايد احتياط كنند، يعنى جمع كنند ما بين وظايف المستحاضه و ما بين وظايف الحائض، كه محرمات حائض را ترك كنند و صلاة را كه بر مستحاضه واجب است اتيان كنند، اين را مىگويند ايام الاستظهار فى بدأ الحيض و فی بدأ الدم، يك ايام استظهارى است در ختم الدم انتهاء الدم، يك ايام استظهارى است در بدأ الدم، استظهار در ختم الدم اين است كه وظيفه حائض را عمل كند نماز را ترك كند محرمات حائض را ترك كند، استظهار در بدأ الدم احتياط است و جمع كردن است ما بين وظايف الحائض و وظايف الاستحاضه.
كلام صاحب عروه هم در اين تحيض است، مىفرمايد مضطربة الوقت و هكذا مبتدئه و الناسيه اينها اگر دمشان حين روية وصف را دارند مثل ذو العادة به مجرد ذم ذى وصف حكم به تحيض مىكنند كه حيض است، و اما اگر دم اوصاف حيض را نداشته باشد اين حكم به تحيض نمىشود به مجرد روية الدم، بلکه تا سه روز بايد احتياط كند وقتى كه سه روز ديد مستمر است آن حيض مىشود، بله! اينها اگر از اول بدانند كه اين خون زرد سه روز مستمر خواهد شد ديگر احتياط لازم نيست حائض هستند، در صورتى كه ندانند سه روز منقطع خواهد شد يا مستمر خواهد شد در اين صورت است بايد استظهار بكنند.
پس كلام ايشان اين است دم اگر ذا الوصف بود در اين زنها اين تحيض به مجرد رؤية الدم است، بدان جهت كلام در حيض واقعى نيست، شبههاى ندارد و خلافى نيست كه اگر دم ذا الوصف بود سه روز مستمر شد و قبل از ده روز قطع شد او دم حيض است، اين احتياج به دليل ندارد، براى اينكه اوصافى كه وارد شده است كه دم اگر اين اوصاف را داشته باشند حيض است مقتضاى آنها اين است كه اين حيض است، شرايط حيض را هم كه دارد سه روز مستقر شده است قبل از ده روز هم كه منقطع شده است، انما الكلام در تحيض است که به مجرد رؤية الدم حكم به حيض بشود چونكه اوصاف اينجور حكم از عهدهاش نمىآيد، چونكه شرط حيض اين است كه سه روز مستمر بشود و قبل از ده روز منقطع بشود، اما اين اوصافى كه هست اين را نمىگويند، اوصاف در آن صورتى كه ساير شرايط الحيض موجود است يعنى ممكن است حيض بشود چونكه اگر قبل از سه روز قطع بشود ممكن نيست این حيض بشود، آنجايى كه ممكن است دم حيض واقعى بشود در آن صورت اوصاف اماره هستند، بدان جهت گفتهاند بر اينكه در ما نحن فيه استظهار واجب است مطلقا، که بعضى از علماء ما و لعله جماعتى از قدماء و متأخرين گفتهاند نه دم وصف داشته باشد يا نداشته باشد بايد احتياط كند تا سه روز تا سه روز بايد استظهار كند، ولكن بعضىها گفتهاند كه نه! وصف علامت است، چونكه جنس دم موقع خروج مىسوزاند اين با سه روز و يك روز فرقى ندارد، وقتى كه از اخبار فهميده شد دم الحيض خاصيت حرقتى دارد يخرج بحرقة وقتى كه زن روز اول همين را ديد آن حيض است تحيض مىشود، مثل صاحب عروه تفصیل داده است كه دم اگر حين الخروج ذا الوصف شد تحيض مىشود، و اما اگر فاقد اوصاف است نمىدانيم اين سه روز قطع مىشود يا قبل از ده روز قطع مىشود اين خون زرد نه بايد احتياط كند تا سه روز.
یک کلمه ای هم بگویم یادتان باشد، خون اگر سه روز را تمام كرد مستمر شد بعد از او زن احتمال داد بر اينكه اين خون ده روز را بگذرد و همه خونی که می بیند حيض نبوده باشد، به اين احتمال اعتناء نمىكند، وقتى كه خون سه روز مستمر شد يا وصف داشت حكم به تحيض شد اگر احتمال هم بدهد كه اين خون ده روز را مىگذرد تا مادامى كه اين خون را مىبيند وظيفهاش احكام حيض را بار كردن است، چونكه ذى العادة نيست كه استظهار كند، اين ديگر بعد از اينكه دم را ديد مع الوصف حكم به تحيض شد سه روز هم گذشت مستمر شد تا ده روز بايد اعمال را اتيان بكند.
كلام صاحب عروه اين است، این نیست كه كلام در حيض واقعى است، كلام در تحيض است و تحيض اجماعى نيست بلكه اكثر اصحاب ملتزم شدهاند به استظهار مطلقا چه دم ذات وصف بشود چه نشود، ايشان تفصیل مىدهد مىگويد دم اگر ذات الوصف شد استظهار واجب نيست يعنى احتياط، و اما اگر فاقد شد وصف را استظهار واجب است و بايد استظهار كند، چرا استظهار واجب نيست که باید منتظر بوشد و تا سه روز احتیاط بکند؟ دم اگر ذا الوصف باشد دليل داريم كه استظهار نمىخواهد به مجرد اينكه دم را ديد محكوم به حيض مىشود، چيست آن دليل ما؟ اين دلیل در مبتدئه است يعنى زنى كه ابتدا دمش است و عادتى پيدا نكرده است و دم مىبيند و دمش اگر مستمر بشود تا ده روز حكم مىكند كه من حيض هستم ،اين وظيفه اين زن، او كدام روايت است؟ اين موثقهاى كه در ما نحن فيه داشتيم موثقه سماعة ابن مهران است در باب چهارده روايت اولى[7] است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجَارِيَةِ الْبِكْرِ أَوَّلَ مَا تَحِيضُ- فَتَقْعُدُ فِي الشَّهْرِ يَوْمَيْنِ وَ فِي الشَّهْرِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ»، همين جور اين ابتداء دم ديدن اينجور مىنشيند يَخْتَلِفُ عَلَيْهَا لَا يَكُونُ طَمْثُهَا فِي الشَّهْرِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً- قَالَ فَلَهَا أَنْ تَجْلِسَ وَ تَدَعَ الصَّلَاةَ- مَا دَامَتْ تَرَى الدَّمَ مَا لَمْ يَجُزِ الْعَشَرَةَ» مادامى كه خون مىبيند و مادامى كه ده روز را نگذشته است حكم حيض را بايد بار كند اين به مجرد الرؤية، يعنى زن مبتدئهاى كه عادت سابقه ندارد يا اول خون ديدنش است يا خون خيلى ديده است ولكن عادت پيدا نكرده است، مبتدئه به همان معنى كه يك معنايش هم مضطربه را شامل مىشد اگر يادتان باشد كه به او مضطربه مىگفتند كه قبلا خون مختلف مىديده است عادت پيدا نكرده است، اين زن وقتى كه خون ديد حكم مىشود به تحيض تا مادامى كه ده روز نگذشته است، حکم می شود به تحیض، اين حكم ظاهرىاش است كه ده روز حيض است، خوب بعد از ده روز قطعا كه حيض نيست ازده روز گذشت، منتهى اين حكم ظاهرىاش بود حكم واقعىاش اين است كه وقتى كه از ده روز گذشت هفت روز را قرار مىدهد يا تمامى ده روز را اين حكم خواهد آمد، غرض اين است كه استشهاد از اين روايت به اين مىشود كه زن مبتدئه به مجرد رؤية الدم تحيض پيدا مىكند حكم حيض پيدا مىكند.
و من هنا مثل صاحب الحدائق و ديگران ملتزم شدهاند كه اين فرقى نمىكند دمش وصف داشته يا نداشته باشد اين روايت مطلق است، چونكه اين روايت مطلق است در مبتدئه تفصیل نيست چه دم وصف داشته باشد چه نداشته باشد به مجرد الرؤية حكم به حيض مىشود، اين درست است اين اطلاق يا نه مىآيد، ولكن قدر متيقن از اين روايت آنجايى است كه دم وصف داشته باشد، اين نسبت به مبتدئه.
و اما نسبت به مضطربه، در ذيل مرسله طويله یونس[8] امام عليه السلام يك كلامى فرمود اگر يادتان بوده باشد در ذيلش اينجور فرمود بعد از اينكه زن مبتدئه عادت پيدا كرد دو شهر را متواليا خون ديد عادت وقتيه پيدا كرد، در ذيلش دارد كه و انما جعل لها الوقت آن تبالى عليها حيضتان لقول رسول الله دعی الصلاة ایام اقرائک بايد دو تا باشد يكى به درد نمىخورد، بعد از اين مىفرمايد که فان اختلط علیها ایامها، اين مضطربه است بعد از اينكه زن ذو العادة شد مىشود مضطربه، فان اختلط ايامها و زادت و نقصت حتی لا تقف بها علی حد و لا من الدم علی لون كه مىگفتيم عملت باقبال الدم و ادباره لقول رسول الله صلی الله علیه وآله آن دم الحيض اسود يعرف، اين دليل مىشود بر اينكه اين شخص وقتى كه بعد خون ديد به مجرد خون ديدن چونكه اسود است لقول رسول الله صلی الله علیه وآله ولو اين زن كه فرض كرده است فى ما بعد دم ديده است دمش از ده روز گذشته است كه مستحاضه است، ولكن اينكه تعليل که مىكند اين زن وقتيكه عادتش مخلوط شد وظيفهاش عمل به وصف است لقول جدم رسول الله صلی الله علیه وآله آن دم الحيض اسود يعرف، اين مقتضايش اين است وقتى كه مضطربه هم به مجرد رؤية الدم دمش وصف پيدا بكند حكم به تحيض مىشود بمجرد رؤیة الدم، و احتمال اينكه ما بين مضطربه و مبتدئه و ناسيه فرق بشود احتمالش نيست، بلكه ناسيه داخل مضطربه است، چونكه يك قسم از ناسيه داخل مضطربه است چونكه زن كه عادتش يادش مىرود خوب اينجور زن گيجى باشد كه ماه گذشته چه جور بود الان يادش نيست اين بعيد است، اين ناسیه به اينجور مىشود كه دم مختلف مىبيند آن قدر مختلف مىبيند از زيادى كه عادت اوليهاش گم مىشود يادش مىرود چه جور بود، بدان جهت در مرسله طويله امام عليه السلام روحى له الفداء فرمود بر اينكه و آن اختلط عليها ايامها حتى اغفلت عددها و وقتها من الشهر اغفل يعنى يادش رفته باشد به واسطه اين اختلاف الدمى كه ديده است، بدان جهت در ما نحن فيه آن مضطربه مبتدئه ناسیه اگر دم را به اوصاف الحيض ببيند حكم مىشود به مجرد الروية به حيضيت، علاوه بر اين روايات رواياتى كه در اوصاف وارد است اوصافى كه يعرف به دم الحيض عن دم الاستحاضه، و هكذا آن روايتى كه در حامل بود موثقه اسحاق ابن عمار زن حامل اگر دم ببيند از امام عليه السلام مىفرمايد يك روز و دو روز خون مىبيند امام مىفرمايد فلا تصلى فى ذينك اليومين، گفتيم وظيفه حين رويت است كه حين رويت نماز را ترك مىكند، چونكه دم با وصف است، آنجا دارد كه اذا كان الدم عبيطا، دم اگر عبيط است يعنى از اوصاف دم الحيض است اگر دمش عبيط بوده باشد در آن يومين ترك مىكند، اينها شاهد بر اين معنا هستند به مجرد الروية حكم مىشود به تحيض.
ما مطلب را تمام كرديم احتياجى به اين صحيحه منصور ابن حازم نداريم كه استشهاد كرده است بعضىها مثل صاحب حدائق قدس الله نفيسه الشريف به تحيض به اين صحيحه منصور ابن حازم صحيحه منصور ابن حازم اين است كه زن روزه بود وقتى كه روزه بود خونش آمد، امام عليه السلام مىفرمايد هر ساعت قبل از ظهر بشود قبل الغروب بشود بعد طلوع شمس بشود هر وقت خون آمد روزه رفت آن روز روزه ندارد، هر وقت حادث بشود فرقى نمىكند حدوث دم در هر ساعتى باشد، ايشان استشهاد كرده است از اين صحيحه مباركه استفاده مىشود هر وقت زن دم ديد حكم به تحيض مىشود، چونكه در روايت دارد در باب پنجاهم از ابواب الحيض است روايت سومى[9] است:
محمد ابن الحسن باسناده عن على ابن حسن الفضال كه سندش را گفتيم صحيح است درست كرديم با آن بيان سابقى عن الحسن بن علی الوشاء عن جميل ابن دراج و محمد ابن حمران عن منصور ابن حازم، موثقه منصور ابن حازم مىشود چونكه حسن ابن على ابن فضال است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَيَّ سَاعَةٍ رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ فَهِيَ تُفَطِّرُ الصَّائِمَةَ»، آن ساعتى كه دم ديده است صائمه را مفطر مىكند، یعنی روزهاش را از بين مىبرد، اينجا امام عليه السلام فرموده به مجرد روية حكم به تحيض مىشود.
اين درست نيست اين استدلال، توجه کنید فقهاهت را ياد بگيريد، اين روايت در مقام بيان اين نيست كه دم دم حيض است يا نيست، تا بگوييم كه بله امام عليه السلام تفصیلى ندارد فرمود به مجرد روية ذات عادت است وصف دارد چه جور اقل طهر فاصله شده است يا نشده است؟ بلکه به مجرد رويت فرمود كه حيض است، امام عليه السلام در اين روايت مباركه در مقام اين نيست كه دم به مجرد الروية حكم به حيض مىشود، امام عليه السلام در مقام اين است كه به مجرد حدوث الحيض صوم باطل مىشود آن روز صوم ندارد، در مقام بيان اين است، بدان جهت امام عليه السلام فرض كرده است كه اين حادث دم الحيض است، اما كى فرض مىشود كه دم الحادث عند الحدوث حيض است امام عليه السلام در مقام بيان اين نيست، اين را بايد از ادله ديگر ياد گرفت، و الشاهد بر اين مدعا اینکه امام عليه السلام قيد فرموده است پشت سرش فرمود اىّ ساعة رأت المرأة الدم فهی تفطر الصائمه اذا طمثت وقتى كه حائض بشود يعنى آن ساعت ساعت حيض باشد، اذا طمثت فرض بشود كه اين دم دم حيض است، امام عليه السلام با فرض دم كه دم الحادث است حكم او را بيان مىفرمايد كه صوم را از بين مىبرد و صوم را باطل مىكند.
بدان جهت ما حاجتى به اين صحيحه نداريم، ما تقدم كافى است كه موثقه سماعه در مبتدئه بود، و يكى هم معتبره يونس ابن عبد الرحمن، و آنى كه درباره حامل وارد است اذا كان عبيطا در اليومين ترك بكند، اينها كافى است، يبقی الكلام انشاء الله در جايى كه مضطربه و ناسیه و هكذا مبتدئه اينها وصف نداشته باشد دمشان حين الحدوث، كه مسئله مشكله عویصهاى است.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص323.
[2] شيخ يوسف بحرانی، الحدائق الناضرة، ( قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1405ق)، ج3، ص233.
[3] وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الصُّفْرَةَ- قَبْلَ انْقِضَاءِ أَيَّامِ عَادَتِهَا لَمْ تُصَلِّ- وَ إِنْ كَانَتْ صُفْرَةٌ بَعْدَ انْقِضَاءِ أَيَّامِ قُرْئِهَا صَلَّتْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص280.
[4] وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ- فَقَالَ إِنْ كَانَ قَبْلَ الْحَيْضِ بِيَوْمَيْنِ فَهُوَ مِنَ الْحَيْضِ- وَ إِنْ كَانَ بَعْدَ الْحَيْضِ بِيَوْمَيْنِ فَلَيْسَ مِنَ الْحَيْضِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص279.
[5] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ فِي أَيَّامِهَا- فَقَالَ لَا تُصَلِّي حَتَّى تَنْقَضِيَ أَيَّامُهَا- وَ إِنْ رَأَتِ الصُّفْرَةَ فِي غَيْرِ أَيَّامِهَا تَوَضَّأَتْ وَ صَلَّتْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص278.
[6] وَ عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَحِيضُ ثُمَّ تَطْهُرُ- وَ رُبَّمَا رَأَتْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّيْءَ مِنَ الدَّمِ الرَّقِيقِ- بَعْدَ اغْتِسَالِهَا مِنْ طُهْرِهَا- فَقَالَ تَسْتَظْهِرُ بَعْدَ أَيَّامِهَا بِيَوْمَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ ثُمَّ تُصَلِّي؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص302.
[7] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجَارِيَةِ الْبِكْرِ أَوَّلَ مَا تَحِيضُ- فَتَقْعُدُ فِي الشَّهْرِ يَوْمَيْنِ وَ فِي الشَّهْرِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ- يَخْتَلِفُ عَلَيْهَا لَا يَكُونُ طَمْثُهَا فِي الشَّهْرِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً- قَالَ فَلَهَا أَنْ تَجْلِسَ وَ تَدَعَ الصَّلَاةَ- مَا دَامَتْ تَرَى الدَّمَ مَا لَمْ يَجُزِ الْعَشَرَةَ- فَإِذَا اتَّفَقَ شَهْرَانِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً فَتِلْكَ أَيَّامُهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص304.
[8] شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص288-290.
[9] عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَيَّ سَاعَةٍ رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ فَهِيَ تُفَطِّرُ الصَّائِمَةَ إِذَا طَمِثَتْ وَ إِذَا رَأَتِ الطُّهْرَ فِي سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ قَضَتْ صَلَاةَ الْيَوْمِ وَ اللَّيْلِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص146.