درس هفتصد و نود و نهم

 دم حيض

مسألة 15: « صاحبة العادة الوقتية سواء كانت عددية أيضا أم لا تترك العبادة بمجرد رؤية الدم في العادة‌ أو مع تقدمه أو تأخره يوما أو يومين أو أزيد على وجه يصدق عليه تقدم العادة أو تأخرها و لو لم يكن الدم بالصفات و ترتب عليه جميع أحكام الحيض فإن علمت بعد ذلك عدم كونه حيضا لانقطاعه قبل تمام ثلاثة أيام تقضي ما تركته من العبادات و أما غير ذات‌ ‌العادة المذكورة كذات العادة العددية فقط و المبتدئة و المضطربة و الناسية فإنها تترك العبادة و ترتب أحكام الحيض بمجرد رؤيته إذا كان بالصفات و أما مع عدمها فتحتاط بالجمع بين تروك الحائض و أعمال المستحاضة إلى ثلاثة أيام فإن رأت ثلاثة أو أزيد تجعلها حيضا نعم لو علمت أنه يستمر إلى ثلاثة أيام تركت العبادة بمجرد الرؤية و إن تبين الخلاف تقضي ما تركته‌«.[1]

ادامه بحث ادله و مستندات قاعده امکان(روايات)

كلام در رواياتى بود كه از آن روايات استفاده شده بود قاعده امكان، در آن موردى كه زن دم را اصفر ديده است ولكن سه روز دم استمرار داشت و قبل از ده روز قطع شد و بين اين دم و حيض سابقى ده روز اقل اطهر فاصله شده است، يا زن كه حائض بود قبل از اينكه از ايام دمش ده روز بگذرد دمى را ديد كه اصفر است اين دمى را كه ديده است اصفر است چونكه قبل از ده روز قطع مى‏شود منضم مى‏شود به حيض قبلى.

كلام در اعتبار این قاعده امكان بود، برای اعتبار اين قاعده امكان به رواياتى تمسک كرده‏اند، كه آن روايات بعضى‏ها وارد شده است در مطلق المرأة اعم از اينكه ذات العادة بشود مبتدئه بشود مضطربه بشود يا ناسیه بشود، فرقى نمى‏كند در مطلق المرأة وارد است، كه عمده در اين رواياتى كه در مطلق المرأة وارد است عمده يك روايت است كه من حيث السند صحيحه است و او را تعبير مى‏كنند به صحيحه يونس ابن يعقوب، در اين صحيحه يونس ابن يعقوب اينجور است در باب ششم از ابواب الحيض روايت دومى[2] است:

صحيحه يونس بن يعقوب

كلينى قدس الله نفسه الشريف «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ» سند صحيحه است. «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَرْأَةُ تَرَى الدَّمَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً- قَالَ تَدَعُ الصَّلَاةَ» صلاة را ترك مى‏كند. «قُلْتُ فَإِنَّهَا تَرَى الطُّهْرَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً» سه روز طهر مى‏بيند يا چهار روز قال تصلى نماز مى‏خواند. «قَالَ تُصَلِّي قُلْتُ فَإِنَّهَا تَرَى الدَّمَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً» تا آخر حديث.

وجه استدلال

وجه استدلاله به آن جمله اولى است يونس ابن يعقوب كه سؤال كرد يابن رسول الله المرء تری الدم ثلاثة ايام او اربعة امام عليه السلام جواب فرمود بر اينكه تدع الصلاة صلاة را رها مى‏كند، استفصال نفرمود اين  مرأه ذات العادت يا مبتدئه است مضطربه است ناسیه است خونش زرد است يا خونش سياه يا حمرة دارد سؤال نفرمود، انجور سؤال كرد امام فرمود كه در اين صورت تدع الصلاة صلاة را رها مى‏كند، بعد اين سائل يك سؤالات ديگرى كرد كه آن سؤالات ديگر مربوط مى‏شود به مبتدئه، آن سؤالات ديگرى كه كرد و امام عليه السلام كه جواب هم داد که تا يك ماه هر وقت خون ديد ترك كند صلاة را هر وقت طهر ديد بخواند سابقا خوانديم كه اين حدیث این بعدش متروك العمل است اصحاب عمل نكرده‏اند به اين حديث، كلام در آن صدر است كه سائل سؤال كرد امام عليه السلام جواب داد سائل اگر دوباره تكرار نكرده بود كه امام فرموده بود و حكم تمام شده بود، كلام اين است كه آن صدر الصحيحه دلالت مى‏كند دمى كه ثلاثة ايام شرط الحيض را دارد اعم از اينكه اصفر بوده باشد يا احمر بوده باشد آن دم محكوم به حيضيت است، از ذى العادة باشد از غير ذى العادة باشد مبتدئه باشد مضطربه باشد ناسیه باشد، از هر زنى اين دمى كه يمكن كونه حيضا مستقلا (اين مال حيض مستقل است قاعده امكان)، هر دمى كه ممكن است حيض مستقل بوده باشد امام عليه السلام فرمود كه حيض است نمازش را ترك كند، بدان جهت اگر سائل دوباره سؤالى نمى‏كرد امام جوابش را هم فرموده بود و تمام شده بود، آن سؤالات ديگر سؤالا و جوابا پيش ما معمول به نيستند ولكن صدرش همين است عمل مى‏شود.

از اين جهتى كه عرض كردم ميزان علميت معلوم مى‏شود صاحب الوسائل قدس الله نفسه الشريف بابى دارد در وسائل، در آن باب عنوان كرده است كه زن به مجرد روية الدم حكم به تحيض مى‏شود، منتهى ايشان ذى العادة را فرموده است، در آن باب اين‏ فقره اولى را نقل كرده است، اين فقره اولى كه سؤال اولى و جواب اولى است او را نقل كرده است، خوب معلوم مى‏شود اين كه عرض كرده‏ام درست است ايشان هم همين جور ديگران هم كه اين حكم مستقلى است در صدر سؤال شده است و امام عليه السلام جوابش را فرموده است مقتضايش اين است كه قاعده امكان در آنجايى كه دم محتمل بشود حيض مستقل بشود و شرايط دم حيض مستقل جمع است اصفر باشد يا احمر امام عليه السلام استفصال نفرمود که چه جور است رنگش، بلکه على الاطلاق حكم كرد كه حيض است تدع الصلاة، عمده اين صحيحه است.

مصححه ابی بصير

و اما روايت ديگرى كه در ما نحن فيه آن هم صحيحه است مصححه ابى بصير است، روايت سومى[3] است در اين باب در باب شش از ابواب الحيض:

و باسناده عن سعد ابن عبد الله عن سندى ابن محمد بزاز شيخ نقل مى‏كند اين روايت را به سندش از سعد ابن عبد الله اشعرى كه استاد محمد ابن حسن وليد است اين همان سعد است سعد ابن عبد الله اشعرى قمى است رضوان الله عليهم سعد ابن عبد الله هم نقل مى‏كند عن سندى ابن محمد بزاز، سندى ابن محمد بزاز اين ابان ابن محمد بزاز است كه ابان ابن محمد بزاز از اجلاء است كه به او تعبير مى‏كردند سندى ابن محمد بزاز، او نقل مى‏كند عن يونس ابن يعقوب (همان يونس) «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الدَّمَ خَمْسَةَ أَيَّامٍ- وَ الطُّهْرَ خَمْسَةَ أَيَّامٍ وَ تَرَى الدَّمَ أَرْبَعَةَ أَيَّامٍ وَ تَرَى الطُّهْرَ سِتَّةَ أَيَّامٍ » امام عليه السلام جواب نفرمود اين سؤالش است عن المرأة تری الدم خمسة ايام و تری الطهر خمسة ايام و تری الدم اربعة ايام و تری الطهر ستة ايام كه در حقيقت نه روز خون ديده است و ده روز هم طهر ديده است ولكن مختلف است دمها با طهرها، - فَقَالَ إِنْ رَأَتِ الدَّمَ لَمْ تُصَلِّ- وَ إِنْ رَأَتِ الطُّهْرَ صَلَّتْ مَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ ثَلَاثِينَ يَوْماً»

بررسی استناد به مصححه در ما نحن فيه

خوب اين روايت را نمى‏شود تمسک كرد اين مثل او نيست، چونكه امام عليه السلام يك جواب در آخر فرموده است براى مجموع سؤالات، و آن هم ممکن، الاخذ نيست براى اينكه زنى كه پنج روز خون چهار روز پاك شد دوباره چهار روز خون ديد ده روز پاك شد نمى‏شود اين دو تا دم را حيض قرار داد، چونكه اول پنج روز ديده است بعد چهار روز پاك شده است بعد روز دهمى يازدهمى دوازدهمى خون ديده است اين خون منضم به قبل نمى‏شود، بعد العشره مى‏افتد، بعضش به بعد العشره مى‏افتد اين خون را نمى‏شود امام فرمود كه همه‏اش را حيض قرار بدهد صلاة را ترك كند، این مقطوع البطلان است على مذهب اهل البيت سلام الله عليهم كه اقل طهر فاصله نشود دو تا حيض موجود نمى‏شود، اين مضمون اين روايت خلل دارد بدان جهت بايد ترك كرد، به اين روايت نمى‏شود استدلال كرد اين مثل روايت اولى نيست، در روايت اولى جواب مستقل بود ذيلش يك جواب ديگرى داشت كه نمى‏شد به ذیلش اخذ بكنيم، ولكن در ما نحن فيه در اين موثقه صدرا و ذيلا يك جواب در آخر دارد كه به آن جواب نمى‏شود اخذ كرد، كه در ايام الدم نماز را ترك كند در ايام الطهر نمازش را بخواند، اين نمى‏شود به اين اخذ كرد، يعنى ايام دمش حيض است، اين پانزده روز پنج روز بعد چهار روز قبل اينها حيض است، در وسط اقل طهر پنج روز است، اين را نمى‏شود ملتزم شد، بدان جهت اين روايت قابل تمسک نيست، مدلول اين روايت اين است كه اقل الطهر پنج روز است ما بين حيضین، و اين را نمى‏شود ملتزم شد، ولكن به خلاف روايت اولى روايت اولى آن حكم اولى و جواب اولى كافى بود.

اين نسبت به آن دمى كه حيض مستقل قرار مى‏دهيم، صدر موثقه يونس ابن يعقوب دليل است بر آن قاعده امكان در حيض مستقل.

و اما در جاهايى كه حيض غير مستقل بشود به او دلالت مى‏كند صحيحه محمد ابن مسلم به دو بال، چونكه قاعده امكان دو تا بال داشت يكى حيض مستقل يكى حيض منضم، صحيحه محمد ابن مسلم دو تا بال دارد به يك بالش دلالت مى‏كند به آن حيض مستقل به يكى هم دلالت مى‏كند به حيض غير مستقل، آن صحيحه محمد ابن مسلم كدام صحيحه است؟ آن صحيحه اين است كه امام عليه السلام در آن روايت اينجور فرمود در آن صحيحه محمد ابن مسلم  در باب 11 از ابواب الحيض روايت سومى[4] است:

عن على ابن ابراهيم عن ابيه كلينى نقل مى‏كند عن ابن ابى عمير عن جميل عن محمد ابن مسلم عن ابى جعفر عليه السلام ع قَالَ: إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ قَبْلَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ- فَهُوَ مِنَ الْحَيْضَةِ الْأُولَى» هر زنى كه حائض بود قبل از اينكه آن حيض ده روزش بگذرد خون ديد چه احمر چه اصفر فهو من الحيضة الاولى او حيضه اولى است، هر زنى بوده باشد وقتى كه حائض شد و قبل از انقضاء عشرة ايام خون ديد ذات عادت بشود ذات وصف بشود يا به موثقه يونس ابن يعقوب كه الان خواندم دمش حكم به حيض بشود، چونكه موثقه يونس ابن يعقوب مقتضايش اين بود كه اگر سه روز چهار روز خون اصفر ديد او حيض است، در صدر این صحیحه اين است كه اگر قبل از اين ده روز از اين چهار روز تمام بشود خونى ديد فهو من الحيضة الاولى او منضم مى‏شود، پس اين صحيحه محمد ابن مسلم بصدرها آن حيض غير مستقل را تصحيح مى‏كند ولو دم اصفر باشد، و بذيلها كه و ان رأت الدم بعد عشرة ايام فهو من الحيضة المستقبله اگر خون را بعد از ده روز ديد يعنى انقضاء عشرة ايام و مقيد كرديد انقضاء عشره را به انقضاء اقل الطهر، چونكه اقل طهر بايد فاصله بشود كما تقدم، اگر خونى را بعد عشره آن حيض و بعد انقضاء اقل الطهر ديد فهو من الحيضة المستقبله، حيض مستقلى است حيض مستقبلى است من الحيضة يعنى حيض مستقلى است، چه آن خون رنگش اصفر باشد احمر باشد اسود بوده باشد همين كه صالح بشود چونكه اقل الطهر فاصله شده است سه روز بوده باشد همين كه سه روز شد سه روزش به به واسطه استصحاب درست مى‏شود آن دم حيض مستقل است.

پس اين صحيحه محمد ابن مسلم بصدرها يك طرف قاعده امكان را تصحیح مى‏كند و به ذيلها آن طرف ديگر را تصحيح مى‏كند، بدان جهت شما من حيث رواياتى كه دلالت بكند به قاعده امكانى كه گفتيم امكان قياسى است و دو بال دارد دو تا مورد دارد كما ذكرنا حيض مستقل و حيض منضم، اين صحيحه مباركه با آن صحيحه يونس ابن يعقوب به اين قاعده امكان دلالت دارند.

خوب اين قاعده امكان همين جور است اگر يك جايى تخصيص داشته باشد ملتزم مى‏شويم، دليل قائم بشود به تخصيص يك مطلب ديگرى است، اين دليلش تمام مى‏شود.

 يك چيزى هم بگويم اينها در مطلق المرأة بود، و اما در خصوص مرأه مبتدئه روايت وارد است آن دلالت مى‏كند به مجرد اينكه خون ديد تا ده روز محكوم به حيض است، كه آن موثقه سماعه بود كه سابقا خوانديم، در آن موثقه در باب چهارده روايت اولى[5] است:

موثقه سماعه

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ‌ ‌عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجَارِيَةِ الْبِكْرِ أَوَّلَ مَا تَحِيضُ- فَتَقْعُدُ فِي الشَّهْرِ يَوْمَيْنِ وَ فِي الشَّهْرِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ- يَخْتَلِفُ عَلَيْهَا لَا يَكُونُ طَمْثُهَا فِي الشَّهْرِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً» كلام در اين ذيل است، «قَالَ فَلَهَا أَنْ تَجْلِسَ وَ تَدَعَ الصَّلَاةَ- مَا دَامَتْ تَرَى الدَّمَ مَا لَمْ يَجُزِ الْعَشَرَةَ- فَإِذَا اتَّفَقَ شَهْرَانِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً فَتِلْكَ أَيَّامُهَا»، كه قاعده امكان همين است ده روزش را نگذرد، كه ده روز را نگذرد فاذا اتفق شهران عدة ایام سواء فتلك ايامها اين دلالت مى‏كند زن مبتدئه خونى ديد زرد باشد سرخ بوده باشد مادامى كه ده روز را نگذشته است آن ده روز همه‏اش حيض است، تا مادامى كه ذو العادة بشود شهرين متفقين شدند آن وقت ذو العادة مى‏شود.

عبدالله بن بکير

 باز دلالت مى‏كند بر همين حكم موثقه عبد الله ابن بكير در باب هشت[6] روايت ششمى است:

و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد عن معاوية ابن حكيم عن حسن ابن على، حسن ابن على فضال است عن عبد الله ابن بكير روايت من حيث السند موثقه است. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمَرْأَةُ إِذَا رَأَتِ الدَّمَ فِي أَوَّلِ حَيْضِهَا» كه مبتدئه مى‏شود «فَاسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ بَعْدَ ذَلِكَ» به او مستمر شد، ترك الصلاة عشرة ايام، عشرة ايام صلاتش را ترك مى‏كند، نفرمود كه دم اصفر باشد احمر باشد، با وجود اينكه مبتدئه است تفصیل نفرمود، بلکه وقتى كه دم را ديد مستمر شد ده روز تا آن ده روز حيض است.

اين موثقه و هكذا موثقه سماعه آنها هم در مبتدئه دليل مى‏شوند بر اينكه اين دم دم الحيض است

 پس دليل بر قاعده امكان فى نفسه من الروايات وجود دارد، انما الكلام اين است بعضى‏ها فرموده‏اند اين روايات مقيد دارد، كه آن مقيِّد دم را در اين روايات مقيَّد مى‏كند بما اذا لم يكن اصفرا، اينكه در اين روايات بود كه تدع الصلاة اين روايات را مقيد تقييد مى‏كند به اينكه دم اصفر نبوده باشد، والاّ فلا حيض دم اگر اصفر شد حيضى در مسئله نيست همان نمازش را بخواند، ادعا شده است كه اين روايات مطلقات مقيد دارد و آن مقيد دلالت مى‏كند بما اذا لم يكن الدم اصفرا، مقيد چيست بفرماييد؟ مقيد دو طايفه از روايات است:

يك طايفه‏اش صحيحه محمد ابن مسلم است، آن صحيحه محمد ابن مسلم در باب چهار از ابواب الحيض روايت روايت اولى[7]  است:

صحيحه محمد بن مسلم

«محمد ابن يعقوب عن على ابن ابراهيم عن ابيه» اين يك سند، «محمد ابن يعقوب عن محمد ابن اسماعيل عن الفضل ابن شاذان» دو سند، «جميعا يعنى پدر على ابن ابراهيم و فضل ابن شاذان عن حماد ابن عيسى عن حریز عن محمد ابن مسلم قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن المرأة تری الصفرة» زن دم صفره را مى‏بيند فى ايامها در ايام عادتش، «قال لا تصلى حتى تنقضى ايامها»، چونكه صفرت را در ايام عادت ديده است صفرت در ايام عادت حيض است گذشت در روايات، گفتیم اين هم يكى از آن روايات است، حتى تنقضى ايامها تا ايامش تمام بشود، اين حتى خودش غايت است فى نفسه دلالت مى‏كند بعد ديگر مسئله لا تصلى نيست، حتى تنقضى ايامها، ولكن در ذيلش هم دارد كه و ان رأت الصفره فى غير ايامها توضأت و صلت اگر در غير ايامش صفرتى ديد چه فرض كنيد صفرتى كه ممكن است حيض مستقل بشود چه صفرتى كه ممكن است منضم به حيض بشود چه صفرتى كه ممكن است قبل از حيض بشود فرقى نمى‏كند، غير صفرتى كه در ايام العادت است، فرموده‏اند بر اينكه اين روايت دلالت مى‏كند بر اينكه صفرتى كه در ايام العادت است حيض است غير آن صفرت از هر زنى حيض نيست چه ذات العادة باشد چه غير ذات عاده بوده باشد، فرموده‏اند بر اينكه اين روايتى كه در ما نحن فيه هست دلالت مى‏كند صفرت در ايام الحيض حيض است ولكن غير صفرت در ايام الحيض از هر زنى بوده باشد ذات العادة بشود غير ذات العادة بشود آن دم حيض نيست، چرا؟ براى اينكه آن زنى كه مبتدئه است شروع كرده است دم اصفر ديده است سه روز مى‏پرسيم اين صفرت در ايام عادت است يا در ايام عادت نيست؟ خوب جوابش اين است كه در ايام عادت نيست، چونكه اين مبتدئه است ايام عادت ندارد، فالصفرة فى غير ايام العادة ليس بحيض اين را مى‏گيرد، زن مضطربه است عادتش به هم خورده است الان سه روز يا چهار روز يا پنج روز صفرت ديده است مى‏گوييم اين صفرت در ايام عادتش هست يا در ايام عادتش نيست؟ در ايام عادت نيست، چونكه عادت ندارد اين زن، اين معنايش اين است كه اين حيض نيست، پس تمام موثقه يونس ابن يعقوب و صحيحه محمد ابن مسلم كه مى‏گرفتند تمام اقسام زن را اين صحيحه محمد ابن مسلم فعلى تمام آنها را تقييد كرد كه دم اصفر نباشد، والاّ اگر دم اصفر بوده باشد حيض نيست.

صحيحه علی بن جعفر

فرموده‏اند اوضح از اين است روايت على ابن جعفر كه روايت على ابن جعفر هم روايت هشتمى[8] است در اين باب:

«عبد الله ابن جعفر حميرى فی قرب الاسناد عن عبد الله ابن حسن عن على ابن جعفر عن اخيه قال سألته عن المرأة تری الدم فى غير ايام طمثها و تريها اليوم و اليومين و الساعة و الساعتين»، اين گذشت اين مربوط به ما نيست، بعد مى‏گويد قلت كيف تصنع مادامت تری الصفرة چه كار بكند مادامى كه زن دم اصفر مى‏بيند؟ قال فالتتوضأ من الصفرة و تصلى و لا غسل علیها من صفرت تراها، چونكه استحاضه است غسل ندارد، الاّ فى ايام طمثها، يعنى زن غير از ايام عادت خون زرد ببيند حيض نيست.

فرموده‏اند که صحيحه محمد ابن مسلم با اين روايت مطلقات را تقييد مى‏كند اين يك طايفه است.

طايفه ديگر اخبار صفات اخبارى كه در صفات مميزه ما بين الحيض و ما بين دم استحاضه وارد است ولو آن اخبار موردش زنى است كه مستحاضه باشد دمش ده روز را گذشته است، ولكن امام عليه السلام در آنها كه فرموده است آن دم الحيض ليس به خفاء اسود يخرج بحرقة، و فرموده است و دم الاستحاضة اصفر بارد فاسد، كه اينجور فرموده است اين مقتضايش كما ذكرنا اين است كه در جايى كه دم اينجور بوده باشد اوصاف حيض را داشته باشد حيض مى‏شود، اين هم يكى از شرايط است، چه جور که بايد سه روز بشود ده روز كمتر بشود اقل طهر فاصله بشود، بايد اين وصف‏ها را هم داشته باشد، غايت الامر هر كجا دليل قائم شد كه اين وصف معتبر نيست خوب از او رفع ید مى‏كنيم مثل صفرت ايام الحيض حیضٌ، و اما در جايى كه دليل قائم نشد مقتضاى مايز قرار دادن اوصاف الحيض اين است كه دمى كه اين اوصاف را ندارد بلكه صفرت دارد ليس بحيض، بدان جهت نتيجه چه مى‏شود؟ نتيجه اين مى‏شود كه اين زنى كه دم صفرت ديده است قاعده امكان بهم خورد، نه آن بالش درست شد نه اين بالش درست شد، بلکه هر دو بالش شكسته شد، اگر دم به وصف حيض بوده باشد كه وصف اماره بر حيضيت است و اما اگر وصف وصف اصفر شد مقتضايش اين است كه نه اين حيض نيست.

اين فرمايش يك لازمه‏اى دارد نمى‏دانم صاحبش لابد ملتزم مى‏شود به او، آن لازمه اين است كه دخترى به حد بلوغ رسيد بالغه رشیده شد شروع كرد خون ديدن بالغ شد سنش گذشت، ولكن اول هر ماه خونى مى‏بيند زرد تا چهار روز روز پنجمى قطع مى‏شود، اين دو سه سال است كه همين جور است، ايشان بايد ملتزم بشود كه ولو پنج سال هم اینجور ببيند اين حيض نيست اين دم حيض ندارد، چرا؟ براى اينكه الصفرة فى غير ايام الحيض ليس بحيض، اين شخص اصلا صفرت است دمش حيض ندارد، كه مقوم حيض آنى كه دخيل در حيض است كما اينكه ملتزم مى‏شود ايشان اينجور نيست كه از اين در برود که بگويد نه من ملتزم نمى‏شوم، ده سال هم طول بشكد اين دختر بالغه كه ده سال است همين جور خون ببيند اين حيض نيست، باید ملتزم بشود چونکه دم اصفر است، اين دم را فقط مى‏پرسيم كه اين دم را در ايامها ديده است اين ايامها ندارد چونكه از اول حيض ندارد اين، اين صفرت از اول حيض نيست، چونكه ايامها از اول حيض نيست بدان جهت اين حيض ندارد همه‏اش مستحاضه است، بايد ملتزم بشود، و حال اينكه در آن موثقه سماعه امام عليه السلام اينجور فرمود فرمود بر اينكه: سألته عن الجارية البكر اول ما التحيض فرمود فلها آن تجلس و تدع الصلاة مادام تری الدم ما لم يجز العشرة فاذا اتفق الشهران عدة ايام سواء فتلك ايامها، امام عليه ظاهرش این است که فرمود كه اين دختر وقتى كه دم مى‏بيند تا عشرة ايام بايد ترك بكن،د دو شهر ديد دو سال پنج سال است مساوى است شهرهايش همه‏اش چهار روز است، فتلك ايامها اين ايامش مى‏شود، بدان جهت صاحب اين قول بايد اين را ملتزم بشود که ممکن است فقيهی ملتزم به اين معنا بشود، ولكن ارتكاز قبول نمى‏كند كه زن چهل سالش شده است سى سال است يا بيست سال است اينجور دم مى‏بيند بگوييم اين حيض ندارد، اين مضطرابه است اگر طلاق گفته شد به اين اين عده‏اش بالشهور است، اين دم حيض ندارد فى سن من تحيض است و لا تحيض، اين را مى‏شود در هر صورت طلاق گفت، چرا؟ يعنى بعد از مضى سه ماه از دخول مى‏شود به اين طلاق گفت مثل بقیه زنها طهر حیض ندارد بلکه هميشه طهر است، اينها را بايد ملتزم بشود اين شخص.

بدان جهت در ما نحن فيه ما اصل را حساب كنيم، عرض می کنیم اما اين صحيحه محمد ابن مسلم كه سألت ابا عبد الله عليه السلام عن المرأة تری الصفره فى ايامها قال لا تصلى حتى تنقضى ايامها و ان رأت الصفرة، اين را سائل دوباره سؤال نكرد اين و ان رأت الصفرة تتمه كلام امام است، اين سائل دوباره سؤال نكرد كه يك زنى است كه صفرت مى‏بيند در غير ايام حيضش، آن سائل يك سؤال كرد ان المرأة تری الصفره فى ايامها قال الامام لا تصلی حتى تنقضى ايامها و ان رأت الصفرة اين كلام امام است و ان رأت الصفره فى غير ايامها، و ان رأت ضميرش به كجا برمى‏گردد؟ آن مرئه‏اى كه سائل از او سؤال كرده بود ضمیر به او بر می گردد، آن مرأه ذات العادة بود آن مرأه ذات العاده از او سؤال كرده بود كه عن المرأة تری الصفرة فى ايامها آن ذات العادة بود، در جواب امام عليه السلام مى‏گويد كه در ايام صفرتش نماز نخواند حتى تنقضى، فان رأت فى غير ايامها يعنى آن زنی كه تو پرسيدى اگر آن زن در غير ايامش دم ديد صفرت ديد او فليس بحيض اين حيض نيست.

اين صحيحه مباركه غاية الامر دليل مى‏شود که مرأه اگر ذات عادت شد اين در صورتى كه صفرت را در ايام عادتش ديد حيض است در غير ايام عادتش ديد آن حيض نمى‏شود نه حيض مستقل نه حيض منضم، اين در ذو العادت است، از اين دو مورد را استثناء كرديم در جايى كه عادت جلو و عقب بيافتد آنجا عادت تقدمت او تأخرت، يا اينكه صفرت را جلوتر از دم در ايام العادة به دو روز ببيند، در غير اين دو صورت اين صفرتش نه حيض مستقل است نه حيض منضم، فرض بفرماييد كه زنى بود در ايام عادتش كه اول ماه بود پنج روز بود خون ديد وقتى كه پنج روز خون ديد اين زن عشرة ايام طاهر شد، بعد دوباره خون زرد ديد فان رأت الصفرة فى غير ايامها فليس بحيض، آن پنج روز بعدى كه بعد از عشرة ايام من الطهر ديده است اصفر است او حيض نيست، و هكذا اگر پنج روز عادتش بود پنج روز ديد قبل از اينكه عشره حيض بگذرد دوباره دو روز هم خون زرد ديد، الصفرة فى غير ايام حيضها ليس بحيض، اين غايت الامر از اين صحيحه محمد ابن مسلمى كه گذشت دليل قاعده امكان بود، كه ان رأت الدم او ذو العادة نبود، اينى كه فرموده‏اند آن هم ذو العادة را دلالت مى‏كند او ذو العادة نبود او مطلق بود او مطلق  مرأه بود، چه ذو العادة باشد چه ذو العادة نباشد اذا رأت المرأة الدم قبل عشرة ايام كه عشرة ايام حيضش تمام نشده است اين حيضش به چه چه چیز بود؟ به عادت بود به اوصاف الدم بود يا به موثقه يونس ابن يعقوب بود؟ که موثقه یونس بن یعقوب گفت دم را ببیند سه روز چهار روز حیض است، از آن عشرة ايام اگر ده روز منقضى نشده است ديد فهو من الحيضة الاولى، و اما آن ده روز گذشت ده روز اقل طهر هم گذشت دم ديد او حيضه مستقبله است اصفر بوده باشد يا احمر بوده باشد اين فرقى نمى‏كند، ذات عادت از تحت اين صحيحه خارج شد، آن صحيحه محمد ابن مسلمى كه خوانديم عن المرأة تری الصفرة فى غير ايامها، آن صحيحه ذى العادة را از تحت اين صحيحه محمد ابن مسلم بيرون كشيد كه ذو العادة اين حكم را ندارد، خوب وقتى كه ذو العادة حكم را ندارد ملتزم مى‏شويم، اما بقيه زنها چه جور؟ بقيه زنها همان حكم را دارند كه ان رأت بعد عشرة ايام حيض مستقل است، اين معارضه نمى‏كند او را غايت الامر صحيحه محمد ابن مسلم ذات العادة را از تحت او خارج مى‏كند، وقتى كه اينجور شد روايت على ابن جعفر هم كه بعد خوانديم آن هم همين جور است آن هم مال ذو العادت است.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص323.

[2] وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَرْأَةُ تَرَى الدَّمَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً- قَالَ تَدَعُ الصَّلَاةَ- قُلْتُ فَإِنَّهَا تَرَى الطُّهْرَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً- قَالَ تُصَلِّي قُلْتُ فَإِنَّهَا تَرَى الدَّمَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً- قَالَ تَدَعُ الصَّلَاةَ قُلْتُ فَإِنَّهَا تَرَى الطُّهْرَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً قَالَ تُصَلِّي قُلْتُ فَإِنَّهَا تَرَى الدَّمَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ أَوْ أَرْبَعَةً- قَالَ تَدَعُ الصَّلَاةَ تَصْنَعُ مَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ شَهْرٍ- فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ عَنْهَا وَ إِلَّا فَهِيَ بِمَنْزِلَةِ الْمُسْتَحَاضَةِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج1، ص285.

[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَزَّازِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الدَّمَ خَمْسَةَ أَيَّامٍ- وَ الطُّهْرَ خَمْسَةَ أَيَّامٍ- وَ تَرَى الدَّمَ أَرْبَعَةَ أَيَّامٍ وَ تَرَى الطُّهْرَ سِتَّةَ أَيَّامٍ- فَقَالَ إِنْ رَأَتِ الدَّمَ لَمْ تُصَلِّ- وَ إِنْ رَأَتِ الطُّهْرَ صَلَّتْ مَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ ثَلَاثِينَ يَوْماً- فَإِذَا تَمَّتْ ثَلَاثُونَ يَوْماً- فَرَأَتْ دَماً صَبِيباً اغْتَسَلَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ- وَ احْتَشَتْ بِالْكُرْسُفِ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ- فَإِذَا رَأَتْ صُفْرَةً تَوَضَّأَتْ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص286.

[4]  وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ قَبْلَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ- فَهُوَ مِنَ الْحَيْضَةِ الْأُولَى- وَ إِنْ كَانَ بَعْدَ الْعَشَرَةِ فَهُوَ مِنَ الْحَيْضَةِ الْمُسْتَقْبِلَةِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص298.

[5] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ‌ ‌عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجَارِيَةِ الْبِكْرِ أَوَّلَ مَا تَحِيضُ- فَتَقْعُدُ فِي الشَّهْرِ يَوْمَيْنِ وَ فِي الشَّهْرِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ- يَخْتَلِفُ عَلَيْهَا لَا يَكُونُ طَمْثُهَا فِي الشَّهْرِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً- قَالَ فَلَهَا أَنْ تَجْلِسَ وَ تَدَعَ الصَّلَاةَ- مَا دَامَتْ تَرَى الدَّمَ مَا لَمْ يَجُزِ الْعَشَرَةَ- فَإِذَا اتَّفَقَ شَهْرَانِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً فَتِلْكَ أَيَّامُهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص304.

[6] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ حَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمَرْأَةُ إِذَا رَأَتِ الدَّمَ فِي أَوَّلِ حَيْضِهَا- فَاسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ بَعْدَ ذَلِكَ- تَرَكَتِ الصَّلَاةَ عَشَرَةَ أَيَّامٍ- ثُمَّ تُصَلِّي عِشْرِينَ يَوْماً- فَإِنِ اسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ بَعْدَ ذَلِكَ- تَرَكَتِ الصَّلَاةَ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ- وَ صَلَّتْ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ يَوْماً؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص291.

[7] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ‌ ‌مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ فِي أَيَّامِهَا- فَقَالَ لَا تُصَلِّي حَتَّى تَنْقَضِيَ أَيَّامُهَا- وَ إِنْ رَأَتِ الصُّفْرَةَ فِي غَيْرِ أَيَّامِهَا تَوَضَّأَتْ وَ صَلَّتْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص278.

[8] وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ‌‌تَرَى الدَّمَ فِي غَيْرِ أَيَّامِ طَمْثِهَا- فَتَرَاهَا الْيَوْمَ وَ الْيَوْمَيْنِ وَ السَّاعَةَ (وَ السَّاعَتَيْنِ) وَ يَذْهَبُ مِثْلُ ذَلِكَ كَيْفَ تَصْنَعُ- قَالَ تَتْرُكُ الصَّلَاةَ إِذَا كَانَتْ تِلْكَ حَالَهَا (مَا دَامَ الدَّمُ- وَ تَغْتَسِلُ) كُلَّمَا انْقَطَعَ عَنْهَا- قُلْتُ كَيْفَ تَصْنَعُ قَالَ مَا دَامَتْ تَرَى الصُّفْرَةَ- فَلْتَتَوَضَّأْ مِنَ الصُّفْرَةِ وَ تُصَلِّي- وَ لَا غُسْلَ عَلَيْهَا (مِنْ صُفْرَةٍ تَرَاهَا إِلَّا) فِي أَيَّامِ طَمْثِهَا- فَإِنْ رَأَتْ صُفْرَةً فِي أَيَّامِ طَمْثِهَا- تَرَكَتِ الصَّلَاةَ كَتَرْكِهَا لِلدَّمِ. ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص281.