مسألة 19: « إذا تعارض الوقت و العدد في ذات العادة الوقتية العددية يقدم الوقتكما إذا رأت في أيام العادة أقل أو أكثر من عدد العادة و دما آخر في غير أيام العادة بعددها فتجعل ما في أيام العادة حيضا و إن كان متأخرا و ربما يرجح الأسبق فالأولى فيما إذا كان الأسبق العدد في غير أيام العادة الاحتياط في الدمين بالجمع بين الوظيفتين«.[1]
اگر یادتان بوده باشد عرض کردیم آن زنی که ذات العاده است من حیث الوقت و العدد، این زن هر وقت در ایام عادتش خون دید این عادت اماره معتبر است بر اینکه آن دم، دم الحیض است، و با این اماره معتبره لا عبرة بصفات الدم، وقتی ذات العاده شد و در عادتش خون دید آن دم محکوم به حیضیت است. این را به ادله بیان کردیم.
کلام در فروعات این اماره معتبره بود؛ یکی از فروعاتی که آنجا توقف شد مسئلهی نوزده است: اگر در دمی که مرأه میبیند بین عادتها و وقتها تعارض بشود، مثل اینکه زنی عادتش این بود که از اول ماه تا هفتم ماه خون میدید عادتش این بود، این زن خونی را در آن ایام عادت که اول ماه تا هفتم است دیده است، ولکن آن خون به مقدار عادت نیست، چهار روز خون دیده است، از اول ماه تا چهارم ماه؛ ولکن خون دیگری را دیده است به صفات الحیض در غیر ایام عادتش که این خون دیگر به مقدار عادتش است، هفت روز دم با صفات دیده است که دو تا دم را نمیشود دو حیض مستقل قرار داد، چرا؟ چونکه اقل طهر فاصله نشده است، اقل طهر عشرة ایام است بین دمین اقل طهر واقع نشده است، یک حیض هم نمیشود قرار داد، چونکه او هفت روز است این هم چهار روز است یازده روز، در وسط هم چند روز پاک شده است، نمیشود همهاش یک حیض شود.
این را میگویند: تعارض الوقت مع العدد، در ذات العاده تعارض واقع شده است بین وقت و عدد؛ چون یکی از این دمها باید حیض شود، یا آنی که در وقت دیده است یا آنی که به مقدار عادت دیده است یکی باید حیض شود دو تا نمیشود، این می شود تعارض.
کلام این است که اگر عادت در وقت با عادت در عدد در مرأهای که هم ذات العادت است وقتاً هم ذات العادت است عدداً، ولکن دو تا دم دیده است که آنجا عادت وقتش با عادت عددش معارضه میکنند، تعارض افتاده است، کدام یکی از اینها حیض است؟ آنی که به مقدارالعادة است یا آنی که در وقت العادت است؟
این مسئله دو صورت دارد:
صورت اولی این است که اول در ایام عادت یعنی در وقت حیضش خون دید، اول چهار روز از اول ماه خون دید، ولکن هفت روز نشد قطع شد؛ بعد یک چهار روز، پنج روز، پاک شد دوباره خون دید هفت روز، که عادتش هفت روز بود همیشه از اول ماه، هفت روز خون دید به صفات الحیض، خوب در ما نحن فیه کدام یکی حیض است؟
به نظر قاصر ما و موافق با مشهور این است که در وقتی که اول در ایام عادت خون دید بعد آن یکی را دید در این صورت لا ینبغی التأمل آنی که در ایام عادت دیده است او حیض است آن چهار روز، و خون دومی که دیده است بعد هفت روز استحاضه است.
و الوجه فی ذلک این است از روایات مبارکات مثل معتبره یونس طویله استفاده شد زن در ایام وقتش هر خونی را ببیند ذات الوصف شود یا نشود، کم شود یا زیاد بشود، آن خونی را که در وقت حیضش دیده است او حیض است، امام علیه السلام (روحی له الفدا) در آن مرسله طویله اینجور فرمود در باب سوم از ابواب الحیض جلد دوم وسائل، در آن اواسط مرسله طویله است، فرمود: و إن کانت تَعرف ایّامُها، اگر زن ایامش را میشناسد، مَا احْتاجَت إلی مَعرفَة لونِ الدَّم، احتیاج پیدا نمیکند که لون دم را ملاحظه کند، خود ایام عادت اماره معتبر است، لأن السنة فی الحیض أن تکون الصفرة و الکدرةُ فما فوقها فی ایام الحیض إذا عُرفت، ایام الحیض اگر عادت شود معلوم شود که معلوم شد دیگر که از اول ماه ایام حیضش است، لأن السنة فی الحیض أن تکون الصفرة و الکدرةُ فما فوقها فی ایام الحیض إذا عرفت، وقتی که ایام شناخته شود، لأن السنة أن تکون الصفرة و الکدره حیضا کلهُ، همهاش حیض است در ایام حیضش در وقت حیضش وقتی که خون دید آن حیضش است، إن کان الدم اسود او غیر ذلک، خون به صفات حیض باشد یا نباشد.
روی این اساس که امام علیه السلام در این مرسله طویله فرمود هیچ مشکلی در حیض نیست الا اینکه رسول الله صلی الله علیه و آله آن مشکله را حل کرده است (این مرسله کلام نبی را نقل میکند)؛ خونی که در ایام عادت دیده میشود او حیض است، وقتی که حکم میشود آن خون حیض است خون اولی، خوب ما بین دو حیض کمتر از ده روز نمیتواند فاصله شود، اقل الطهر عشرة ایام است، مدلول التزامی اینکه دم اول حیض است به ضمیمهای که اقل طهر عشرة ایام است، و اکثر الحیض هم عشرة ایام است، به ضمیمه او اثبات دلالت میکند مدلول اماره است بر اینکه دومی استحاضه است.
بدان جهت به نظر قاصر ما لا ینبغی التأمل که در این صورت دم اولی حیض است، ولکن دم دومی استحاضه است.
ولکن صاحب این قبر مرحوم بروجردی (رضوان الله علیه) حاشیهای دارد که و فیه اشکالٌ، این دم حتی در این صورتی که دم را در ایام عادت ببیند در وقت حیضش و دم دومی را به مقدار عدد ببیند فرموده است: در این هم اشکال است که دم اولی حیض شود، اشکال شد باید جمع بین الوظیفتین بر هر دو دم کند، هم وظیفه حایض استحاضه را هم در دم اول ملاحظه کند هم در دم ثانی که ایشان هم همین را اختیار میکند که ملطقا همینجور است.
چرا ایشان و مثل ایشان اشکال فرمودند با اینکه این حرف بد حرفی نبود؟
اینها اینطور فرموده اند، فرموده اند: کما اینکه وقوع الدم در وقت حیض اماره بر حیضیت است عادت عددیه هم اماره بر حیضیت است، آن هم اماره است که این مقدار از دم حیض است، پس دم دومی هم اماره حیضت دارد.
خوب آن اماره حیضیت از کجا استفاده شده است؟ آن وقت را گفتیم اماره حیضیت از کجا استفاده شده است؟ فرمودهاند: این اماره حیضیت استفاده شده است، از این موثقه سماعه که سابقاً اشاره کردیم، در جلد دوم باب چهارده از ابواب الحیض روایات اولی[2] است:
محمد بن یعقوب عن محمد بن احمد بن یحیی، محمد بن یحیی العطار است، عن احمدبن محمد، احمد بن محمد هم میتواند عیسی یشود هم خالد بشود؛ چون راوی مروی عنه عثمان بن عیسی است، چون هر دو روایت دارند از عثمان بن عیسی؛ عثمان بن عیسی واقفی است ولکن ثقه است، عن سماعة بن مهران، آن هم واقفی است ولکن ثقه است؛ روایت موثقه است. «قال: سألته عن الجاریة البکر اول ما تحیض فتقعد فی الشهر یومین و فی الشهر ثلاثة ایام»، تا در آخر امام علیه السلام اینطور میفرماید، میفرماید: «فلها أن تجلس و تدع صلاة مادام تری الدم ما لم تَجُزِ العشرة»، مادامی که ده روز را نگذشته است همهاش حیض است. «فإذ اتقق الشهران عدة ایام سواء فتلک ایامها»، اگر دو شهر مساوی شدند همان عادت محقق میشود، این عدة ایام سواء شد یعنی در عدد سواء شد. این موثقه هم جایی را میگیرد که در وقت و عدد مساوی شود و هم جایی را میگیرد که فقط در عدد مساوی بشوند، یک ماه از اول ماه تا هفتم ماه خون دیده است، یک ماه هم از هفتم ماه تا چهاردهم ماه دیده است، هفت روز عادتش است، این دو تا شهران عدة ایام سواء برای آنها هفت روز است فتلک ایامها، این ایام حیضش میشود.
خوب به واسطهی این موثقه حکم میشود بر اینکه دم دومی حیض است، او را میگیرد این موثقه، اگر مختص نباشد این موثقه به ذات العادت العددیة فقط، فلا ینبغی القید که ذات عادت عددیه تنها را میگیرد که عادت عدد تنها، اماره است، پس وقتی که آن دم دومی که به مقدار عادت است این موثقه گفت آن حیض است و منضم میشود که اقل الحیض ده روزه است و اکثر حیض هم ده روزه است یعنی دم اولی حیض نیست، هر دو عادت است دیگر.
بدان جهت مرحوم بروجردی [3]زبان حالش در آن تعلیقه این است که این دو اماره شاخ به شاخ میشوند، هم دم اولی اماره دارد هم دم دومی اماره دارد، تساقط میکنند، بدان جهت مکلف باید احتیاط کند در دمین؛ چون اماره تعارض کرد؛ هر دو هم ممکن است حیض بشود، در هر دو باید احتیاط کند، جمع کند ما بین وظائف المستحاضة و الحایض، کما اینکه اختیار کرده است، به حاشیهاش مراجعه کنید در عروههای سابقی هست، میبینید که مختار ایشان است، و میبینید کسی که نفس حرفش این است این فرقی نمیگذارد که اول ایام عادت ببیند بعد عدد را ببیند، یا عکس بشود اول عدد مساوی را ببیند بعد خون دوم را در زمان عادتش ببینید، فرقی نمیکند، بدان جهت در ما نحن فیه تصریح هم کرده است ایشان، فرقی مابین الامرین نیست در هر دو صورت اشکال است.
ولکن لا یُمکننا المساعده بر کلام این سید فقیه، ولو بر اینکه مقام فقهی ایشان معلوم است، لکن به نظر قاصر ما این حرف درست نیست، دم اولی وقتی که در وقت و زمان عادت شد حیض است و دومی استحاضه است، چرا؟ درست توجه کنید که ببینید نفس حرف ما چیست، نفس حرف ما این است که ولو قبول داریم که این موثقه سماعه عدد را هم اماره معتبره قرار داده است، ولکن اماره معتبره بر عدد الحیض قرار داده است، یعنی در جایی که حیضیت دم معلوم شود ولو بالاوصاف، چون اوصاف حیض دارد، زن اصلاً ذات عادت وقتیه نیست، ذات عادت عددیه تنهاست؛ مرأه ذات عادت عددیه وقتش را به اوصاف تعیین میکند علی ما سیأتی، به اوصاف وقتی که دمی را به وصف الحیض دید حکم میکند حیض است؛ اما چه قدرش حیض است؟ اگر تجاوز کرد از عشره یازده روز دم دید همهاش هم به اوصاف الحیض است، یازده روز که حیض نمیشود، اینجا عدد العاده اماره قرار داده است که هفت روزش حیض است؛ چون که عادت عددیهاش هفت روز است، هفت روزش حیض است.
به عبارت اخری عادت عددیه اماره بر اصل الحیض نیست، بعد از فراق از اینکه اصل الدم حیض است اماره است که چه مقدارش حیض است؛ وقتی که اینطور شد میبینید وقت اماره بر اصل الحیض است. وقت امارهای بر مقدار حیض نیست اماره بر اصل الحیض است، وقتی که دلیل اعتبار اماره وقت گفت آن دم اول که دیدی در وقت حیض است آن حیض است، به مجرد شمول موضوعی بر اعتبار عادت عددیه نمیماند؛ چونکه عادت عددیه گفتیم آن وقت معتبر است که اصل حیضیت محرز میشود، مقدارش را او تعیین میکند که چه مقدار است، وقتی که دلیل اعتبار اماره آن وقت را گرفت و گفت آن دم اول حیض است به ضمیمه این که اقل الطهر کمتر از ده روز نمیشود و یک حیض هم بیشتر از ده روز نمیشود، اثبات میکند که در دم دومی احتمال حیضیت نیست دم دومی حیض نیست، اصل حیضت نیست.
وقتی که اصل حیضیت نیست بر اعتبار عادت عددیه موضوع نمیماند. یک کلمه فرق است، عادت وقتیه اماره بر اصل الحیض است، اما مقدارش چقدر است بر آن دلیل و اماره نیست، او را از عادت عددیه باید بگیرید یا از اوصاف بگیرید اگر عادت عددیه نداشته باشد، و اما به خلاف عادت عددیه، عادت عددیه اماره مقدار الحیض است، در جایی که اصل الحیض محرز بشود میفرماید که مقدارش هفت روز است.
دلیل بر این مدعا این است که فتلک ایامها یعنی عدد ایامها، سواء وقتی که شدند ولو در عدد سواء شوند، وقتی که اینها سواء شدند فتلک ایامها تلک یعنی آن عدد وقتی که سواء شد او عدد ایامش است، یعنی هر جا که ایامش محرز شود عددش آن قدر است، این مدلولش این است و مناسبت حکم موضوع هم این است، چون ذات العاده وقتیه فقط در وقت رجوع حیض میکند، اما اگر عادت عددیه ندارد عدد را به اوصاف تعیین میکند، اوصاف نشد به اقران که خواهیم گفت، مثل مضطربه.
بدان جهت هم مناسبت حکم و موضوع هم ظهور موثقه و ظهور آن مرسله مقتضایشان عبارت از همین است (که مناسبت حکم و موضوع را به این چسباندیم خیلی دیگر واضح میشود کالرابعة فی وسط النهار میشود کان، کانه نه حقیقتاً).
بدان جهت در ما نحن فیه معلوم شد از ما ذکرنا، اگر دم ذات الوقت را به مقدار عادت اول ببیند، بعد در ایام در وقت حیضش دم ببیند او هم همینجور است دم دومی حیض است که در وقت عادت است و دم اولی استحاضه است، چرا؟ چون لمّ مطلب این است که وقتی که دلیل اعتبار امارة الوقت گفت این حیض است این اثبات میکند مدلول التزامیاش این است که اولی حیض نیست، چون دو تا نمیتواند حیض بشود، وقتی که او عدداً مساوی است با عادت گفتیم که او اماره بر اصل الحیض نیست، بلکه بعد از ثبوت اصل الحیض مقدارش را بیان میکند وقتی که دم تجاوز کرد، در ما نحن فیه وقتی که دم دومی که در زمان عادت است به او شامل شد و دلیل اعتبار گفت دم در این زمان حیض است، به ضمیمه اینکه اقل طهر کمتر از ده روز نمیشود یک حیض بیشتر از ده روز نمیشود، میگوید اولی حیض نیست مدلول التزامی این است.
بدان جهت فرقی نمیکند، ولکن مرحوم صاحب عروه این جا یک فرقی گذاشته است آن فرق عبارت از این است که گفته است در صورتی که مساوی عدد اسبق شود، در وقت بعد ببیند، احوط استحبابی اولا این است که جمع بین الوظیفتین بکند در دمین، فتوا میدهد که دومی حیض است ولکن احتیاط مستحبی میکند که در این صورت احتیاط مستحبی این است در دمین احتیاط کند.
خوب اینجاست که فرمودهاند فرقی مابین آن صورت و صورت سابقه نیست، مرحوم صاحب عروه فرق گذاشته است احتیاط استحبابی را در این صورت گفته که دم اولی به مقدار عادت شود دم دومی در وقت عادت، اینجا احتیاط استحبابی میگویند.
میدانید ایشان چرا این را میگویند؟ برای اینکه در ما نحن فیه در فرض ثانی، که دم اولی ذات الوصف به مقدار عادت است و دم دومی فقط در زمان عادت است به مقدار عادت نیست، اینجا یک شبهه ای کردهاند، که دم دومی حیض شود، و آن این است که این روایاتی که شما دست به آنها انداختهاید مرسلهی طویله یا موثقهی سماعة بن مهران، ولو مقتضای آنها این است مجردةً؛ ولکن در بین یک صحیحه صفوانی هست، آن صحیحه صفوان دلالت میکند کلما که زن دو تا دم را ببیند که دو تا نمیتواند جمع شود و یک حیض شود؛ هر کدام هم حیض مستقل نمیتواند شود؛ کلما اینطور دو دم ببیند، دم اولی حیض است.
شامل میشود ما نحن فیه را هم، ولو در ما نحن فی زن که ذات العادت وقتیه و عددیه بود در اول به عدد خون دیده و بعد در وقت دیده است که محل کلام ماست، در صحیحه صفوان گفته شده است که ظاهرش این است هر وقت زنی دو تا دم دید که دو تا نمیتواند حیض بشود، و هر کدام هم نمیتواند حیض مستقل شود اولی حیض است و دومی استحاضه است.
عجب، اگر این صحیحه تمام بشود تفصیل درست می شود، تفصیل درست میشود که اگر دم در زمان عادت اول شد بعد دومی به مقدار عادت شد تحت قاعده میماند؛ چونکه اولی حیض است دیگر، صحیحه صفوان هم میگوید اولی حیض است. و اما اگر عکس شد به مقدار عادت اول شد و در زمان عادت دوم شد صحیحه صفوان میگوید اولی حیض است. عجب، این صحیحه صفوان کدام است؟ این صحیحه صفوان این است که برای شما میخوانم؛ در ابواب استحاضه باب اول روایات سوم[4] است، آنجا دارد:
و عنه عن الفضل،کلینی (قدس الله نفسه الشریف) روایات کثیرهای را نقل کرده است از محمد بن اسماعیل عن فضل بن شاذان عن صفوان بن یحیی، این هم در ما نحن فیه است، با این روایات معاملهی روایات صحیحه میشود، و یک وقتی از محمد بن اسماعیل انشاالله وقت شد که از فضل نقل میکند تکلم میکنیم این روایات من حیث السند صحیحه است، «وَ عَنْهُ عَنِ الْفَضْلِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِذَا مَكَثَتِ الْمَرْأَةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ» زن اگر ده روز مکث کند، «تَرَى الدَّمَ» که دم می دید و مکث کرده است یعنی حایض است مکث کرده است از صلاة منتظر شده است که پاک شود؛ «ثُمَّ طَهُرَتْ» بعد از ده روز پاک شد، «فَمَكَثَتْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ» سه روز هم مکث کرد« طَاهِراً» ً یعنی نقاءاً دم نداشت، بعد از آن دوباره شروع کرد خون دیدن، «ثُمَّ رَأَتِ الدَّمَ بَعْدَ ذَلِكَ أَ تُمْسِكُ عَنِ الصَّلَاةِ- قَالَ لَا هَذِهِ مُسْتَحَاضَةٌ تَغْتَسِلُ،از صلاة امساک کند؟ قال: لا، هذه مستحاضة، او مستحاضه است، این دم دومی که میبیند نمازش را بخواند، غسل کند، غسل بکند به جهت اینکه کثیره است، چون دارد «وتستدخل قطنة» بعد قطنه که کثیره است «و تجمع بین الصلاتین بغسلٍ»، که غسل مستحاضه کثیره وظیفهاش این است.
بدان جهت فرمودند: این روایت میگوید دومی استحاضه است.
امام نپرسید یا صفوان تو که این مسئله را از من پرسیدی که زنی اینجور شده است این زن خون دومی اش را در ایام عادتش دید یا نه ایام عادتش نبود، استفصال باید بکند؛ بنا بر ما ذکرنا باید فصل داده شود که زنی که ده روز خون دید به مقدار عادتش بود سه روز پاک شد و دوباره خون دید، ممکن است در ایام عادتش باشد، اما امام علیه السلام استفصال نفرمود، بلکه به کلمة واحده و به حکم واحد در جمیع زنهایی که خون را میبینند، خون اول را دیده است که با اوصاف حیض بود محکوم به حیضیت بود در او صبر کرد، دوباره پاک شد دوباره خون را دید، فرمود: خون دومی استحاضه است، استفصال نفرمود که یا صفوان این خون دومی را در ایام عادت دیده است یا در ایام عادتش ندیده است، بلکه مطلقا فرمود که استحاضه است.
بدان جهت بعضیها از محشین عروه گفته اند نه، اگر دم اولی به مقدار عادت اول بشود و دم در زمان عادتش ثانیاً ببیند احوط وجوبی جمع بین الوظیفتین است در دم اولی و در دم دومی، مرحوم صاحب عروه احتیاط استحبابی کرده است، ولی آنها گفته اند نه احتیاط وجوبی است، یعنی اگر با ضرص قاطع هم فتوا ندهیم به مدلول صحیحه صفوان به دعوای اینکه این معارضه میافتد مابین این و روایات سابق، معارضه میافتد صحیحه صفوان سالم نمیماند که این مطلب را اثبات کند؛ چون که روایاتی که میگفت ذات العادة در زمان عادتش هر چه دید حیض است با او معارضه میکند، نسبتشان هم عموم و خصوص من وجه میشود، مع ذلک در ما نحن فیه اینطور گفتهاند که مورد احتیاط استحبابی میشود، این صحیحه با آنها معارضه میکند، در جایی که دم دومی در زمان عادت شود و دم اولی به مقدار العاده.
ولکن به نظر قاصر فاتر ما این حرف هم درست نیست، چرا؟ برای اینکه در این صحیحه صفوان، صفوان از چه میپرسد؟ میگوید: اذا مکثت المرأة عشرة ایام ثم تری الدم ثم طهرت یعنی نقاء حاصل شد ثلاثة ایام ثم رأت الدم عن بعد ذلک أ تمسک عن الصلاة؟ سوال از این میکند که دم دومی را هم باید مثل دم اولی باید نماز نخواند منتظر بشود؟ یعنی ضم میشود به حیض؟ امام علیه السلام میفرماید: نه این مستحاضه است، حیض بیشتر از ده روز نمیشود، این مستحاضه است، پس در جایی که فرض شده است دم اولی حیض است یا ممکن است حیض بشود، در آن زمینه امام فرموده است که دم دومی حیض نیست.
پس یا این صحیحه مختص است کما التزم بهی جماعةٌ که دم اولی حیض است چون حیضیت اول مفروغ عنه است؛ مکثت، اما علیه السلام درباره او چیزی نگفت سائل هم از این چیزی نپرسید (صفوان بن یحیی)، سوال از دم ثانی کرد، او حیضیتش مفروغ است، ما یک پله بیاییم پایین ولو حیضتش محتمل باشد که محتمل باشد او حیض بشود، وقتی که اینطور شد، روایاتی که وقت را اعتبار میکند امارةً آن روایت که مرسلهی طویله است کما ذکرنا و آنی که به مفاد مرسله طویله است، میگوید: آن دمی که در ایام عادت است دم دومی است، در ایام عادت یعنی در زمان حیض که دم دومی است، دم دومی حیض است وقتی که دم دومی حیض شد در اولی احتمال حیضیت نیست، مثل اینکه ده روز دم دیده بود صفرةً خودش هم در ذات عادت وقتیه بود، در ذات عادت وقتیه گفتیم صفرت در غیر ایام حیض حیض نیست، چهطور این صحیحه صفوان او را نمیگیرد، صحیحه صفوان نمی گیرد آنجایی که ذات عادت عددیه و وقتیه دم اصفر دیده است ده روز، که ملتزم شدیم حیض نیست او خلافاً للمشهور، چهطور که او را ملتزم شدیم حیض نیست، بعد در زمان عادت دم ببیند مشهور هم ملتزم هستند که او حیض نیست، کما اینکه صحیحه صفوان منافاتی ندارد فرض شده است که دم اولی حیض بشود یا ممکن شود حیضیت، اماره وقت میگوید دم اولی ممکن نیست که حیضیت داشته باشد، مثل آن روایاتی که میگفت صفرت در غیر ایام العاده حیض نیست، او میگوید اولی نمیتواند حیضیت داشته باشد، مثل آنهاست. چه جور آن روایات میگوید دم اولی نمیتواند حیضیت داشته باشد، آن مرسله طویله هم میگوید آن دمی که در غیر ایام عادت است به ضمیمه اینکه اقل طهر کمتر از عشرة ایام نمیتواند باشد، میگوید دم اولی که ذات اوصاف است و ده روز هم دیده به مقدار عادت دیده است آن نمیتواند حیض شود.
بدان جهت مطلب ثابت میشود که دومی حیض است، دومی حیض میشود اولی استحاضه میشود، ثابت میشود.
یک نقضی داریم به اینهایی که احتیاط وجوبی کردند، درست توجه کنید به اینکه ببینیم نقض وارد است یا وارد نیست، الله یعلم که نقض وارد است، میگوییم شما که ملتزم شدید صحیحه صفوان میگیرد، خوب باید ملتزم بشوید که این ذات عددیه و وقتیه دو تا دم دیده است، اول دمی دیده است در غیر ایام عادت به اوصاف الحیض، ولکن به مقدار عادتش نیست زیاد است، عادتش هفت روز بود ده روز دیده است، ولکن در ایام عادت خون دیده است کمتر از عددش، خوب میگوییم این صحیحه صفوان او را هم میگیرد، در صحیحه صفوان هم که میگوید که مرأه ای که رأت الدم عشرة ایام ثم مکثت ثلاثة ایام ثم رأت الدم امام فرمود اول حیض است این را هم میگیرد، پس شما چرا در جایی میگوید فقط اولی به مقدار عادت باشد؟
اگر بناست مستمسک شما این صحیحه شود باید اینجا هم ملتزم شوید که اولی حیض است یا اگر جمع میکنیم مابین الامرین در دو تا دم، احتیاط وجوبی را مختص کردند و تخصیص دادن به آن صورتی که دم اولی به مقدار عادت است این وجهی ندارد.
بدان جهت این را نمیگویید آنجایی که دم اول به اوصاف استحاضه باشد بعد در ایام عادتش دم ببیند آنجا را هم نمیگوید؛ میگویید: ده روز استحاضه است، خودتان می گوئید، اینها دلیلش این است که ایام عادتش او حیض نمیتواند بشود، او را در همین جا پیاده میکنیم، بعد از اینکه بیان کردید دلیل مقدار عادت اماره به مقدار الحیض است نه به اصل حیضیت دم؛ وقتی که دلیل اعتبار اماره وقت گفت: دم دومی حیض است برای دم اولی امکان حیضت نیست استحاضه میشود، اینها تمامی اش کلامی است که خدمت شما عرض کردم.
ولکن در ما نحن فیه یک کلامی میماند، آن کلام هم در این مسئله در عروه نیست، اهلش از مسئله هجده میتواند در بیاورد که آنجا صاحب عروه گفته است این مسئله را که الان میگویم، ولکن در ما نحن فیه نفرموده است.
و اهلش چهطور در بیاورد معلوم میشود چهطور در میآورد، و آن این است که زن که ذات عادت وقتیه نیست، ذات عادت عددیه است فقط، عادت عددیه دارد، یک ماه از اول ماه تا هفتم خون دیده است ماه دوم هم از هفتم تا چهاردهم دیده است شده است ذات عددیه هفت روز، اما من حیث الوقت عادت ندارد. این زن اینجوری ـ زن خوشبخت ـ در ماه سوم دو تا دم دید، یک دمی اول ماه دید تا پنج روز، بعد هم پنج روز شش روز پاک شد، یک دمی دید بعد از آن به مقدار عادت، عادتش مثلاً هفت روز بود یک دمی به مقدار هفت روز دید؛ احد الدمین به مقدار عادت است؛ ولکن دمی دیگر اصلا در وقت نیست ولکن اوصاف حیض را دارد، اینجا کدام یک حیض است؟
اگر اول هفت روز را که به مقدار عادت است ببیند بعد دم دومی را پنج روز ببیند، این هیچ اشکالی ندارد که دم اول حیض است؛ چون که اوصاف حیض را دارد و خودش هم که به مقدار عادت است، چون که این زن مجموعاً مستحاضه میشود؛ چون که همهی اینها نمیتواند حیض شود، مستحاضه وقتی که دمش تجاوز کرد به مقدار عادتش أخذ میکند، مقدار عادت هم هفت روز اول است به او اخذ میکند دومی استحاضه میشود، این هیچ اشکالی ندارد.
اشکال در عکس آن است که اول پنج روز دید شش روز پاک شد و دوباره هفت روز دید به مقدار عادت، اینجا چهطور است؟ دومی را حیض قرار بدهد؟
اگر آنی که ما عرض کردیم عادت اماره اصل حیضیت نیست، بلکه در دمی که اصل حیضیت محرز است عادت امارهای به مقدار حیض است، بناءا براین دم اولی چون ذات اوصاف دارد حیض است؛ چون که زن که عادت وقتیه ندارد، زنی که عادت وقتیه ندارد رجوع به اوصاف میکند در عادت حیض؛ در زمان رجوع به اوصاف میکند، رجوع به اوصاف کرد شد حیض، وقتی که او حیض شد دومی دیگر نمیتواند حیض شود؛ چونکه اقل طهر عشرة ایام است، عادت هم نمیتواند کاری بکند، چون عادت در صورتی اماره است که حیضیت ثابت بشود.
بدان جهت است در مسئله هجدهم که نگه داشتیم که فرمود: اگر ذات العاده دمی را ببیند در غیر ایام عادتش، دو تا دم ببیند (در مسئله هجده است در ذیل است)، که نتواند هر دو حیض مستقل شود و همهاش نتواند حیض بشود، تجعل اولهما حیضاً اولش را حیض قرار میدهد. آن عبارت مطلق بود اطلاق داشت ولو دم دومی به مقدار عادتش بشود، اطلاق داشت که آنجا حکم فرمود که اگر در ذات عادت عددیه در غیر وقت عادتش خون ببیند که مفروض این است در وقت عادت ندارد، یا عادت وقتیه دارد در غیر وقت دو خون دیده است، یکی به مقدار عادت دیگری نه مختلف است کم است از او، در این صورت وقتی که دو دم دید اولی حکم به حیضیت میشود و دومی بالاستحاضه.
و الله سبحانهُ هو العالم.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص327.
[2] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْجَارِيَةِ الْبِكْرِ أَوَّلَ مَا تَحِيضُ- فَتَقْعُدُ فِي الشَّهْرِ يَوْمَيْنِ وَ فِي الشَّهْرِ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ- يَخْتَلِفُ عَلَيْهَا لَا يَكُونُ طَمْثُهَا فِي الشَّهْرِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً- قَالَ فَلَهَا أَنْ تَجْلِسَ وَ تَدَعَ الصَّلَاةَ- مَا دَامَتْ تَرَى الدَّمَ مَا لَمْ يَجُزِ الْعَشَرَةَ- فَإِذَا اتَّفَقَ شَهْرَانِ عِدَّةَ أَيَّامٍ سَوَاءً فَتِلْكَ أَيَّامُهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص304.
[3] سيد محمد کاظم يزدی، عروة الوثقی (المحشی)، (قم دفتر انتشارات اسلامی، چ1، 1409ق)ج1، ص554.
[4] وَ عَنْهُ عَنِ الْفَضْلِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِذَا مَكَثَتِ الْمَرْأَةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ تَرَى الدَّمَ- ثُمَّ طَهُرَتْ فَمَكَثَتْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ طَاهِراً- ثُمَّ رَأَتِ الدَّمَ بَعْدَ ذَلِكَ أَ تُمْسِكُ عَنِ الصَّلَاةِ- قَالَ لَا هَذِهِ مُسْتَحَاضَةٌ تَغْتَسِلُ- وَ تَسْتَدْخِلُ قُطْنَةً (بَعْدَ قُطْنَةٍ) - وَ تَجْمَعُ بَيْنَ صَلَاتَيْنِ بِغُسْلٍ وَ يَأْتِيهَا زَوْجُهَا إِنْ أَرَادَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص372.