درس هشتصد و پنجم

دم حيض

مسألة 20: « ذات العادة العددية إذا رأت أزيد من العدد و لم يتجاوز العشرة فالمجموع حيض و كذا ذات الوقت إذا رأت أزيد من‌الوقت»‌. [1]

حائض بودن صاحب عادت عدديه در فرض ديدن خون بيش از عادت

صاحب عروه (قدس الله سره) می‌فرماید: زنی که ذات العادة العددیه است اگر دمی را ببیند که آن دم زاید بر عددش هست، زنی که در هر ماه هفت روز خون می‌بیند این ماه ده روز خون دید که زاید بر عددش هست، می‌فرماید: این خون اگر در ده روز منقطع بشود -کما در این مثالی که فرض کردم- در این  صورت همه‌اش حیض است.

و این مطلب جای شبهه‌ای نیست، در صحیحه محمد بن مسلم اگر یادتان بوده باشد که وارد شده بود اکثرالحیض عشرة ایام است، امام فرمود: و ما کان قبل العشرة فهو من الحیضة الاولی، زن هر خونی را که ببیند که آن خون برای قبل از اکمال ده روز از حیض بوده باشد، فهو من الحیضة الاولی، او از همان حیض است، در این معنا شبهه‌ای نیست، در جای که آن دمی که آن زاید بر عادت می‌بیند به وصف الحیض بوده باشد که قدر متیقن از مدلول صحیحه محمد بن مسلم است، و ما کان قبل العشرة فهو من الحیض، و اما در جایی که زاید بر عادت دید (مقدار عادت، عادت عددیه محل کلام است)، زاید بر مقدار عادت دید ولکن قبل العشره قطع شد و دم هم صفرت بود، هفت روز خون دید یا هشت روز خون دید به وصف الحیض، روز نهم و دهم را به وصف استحاضه دید، عبارت صاحب العروة (قدس الله نفسه الشریف) که ملاحظه فرموده یا خواهید فرمود، ایشان تفصیلی نداده است، فرموده است: ذات العادة العددیه اذا رأت الدم ازید من العدد و انقطع علی العشره کل آن حیض است.

ديدگاه ديگر در مسأله

ولکن بعضی‌ها فرموده‌اند بر اینکه: آن وقتی در ذات العادت العددیه حکم می‌شود که زاید بر مقدار عادت حیض است که در ده روز قطع شده بود دم به وصف الحیض بشود، اگر به وصف الحیض شود ده روز را بگذرد عادتش را می‌گیرد و بقیه مستحاضه می‌شود، و اما اگر به وصف الحیض ببیند ده روز قطع بشود، فهو من الحیضة الاولی، و اما اگر عادتش را بگذرد و در ده روز قطع شود صفرت بوده باشد این زاید همه اش یا بعضی از آن، نه او استحاضه است دم حیض نیست.

ملاحظه و بررسی

این فرمایشی که فرموده‌اند این بعید نیست که اگر دم به وصف صفرت بوده باشد زاید بر عادت محکوم به استحاضه است، برای اینکه امام علیه السلام در صحیحه محمد بن مسلم، نه آن صحیحه‌ای که خواندم، در صحیحه محمد بن مسلم[2]  اخری در آنجا اینجور فرمود، امام علیه السلام در آنجا فرمود: المرأة تری الصفرة فی ایامها قال لا تصلی حتی تنقضی ایامها، و ان رأت الصفرة فی غیر ایامها توضأت و صلت، این وقتی که روز هشتم و نهم سفرت دید رأت الدم فی غیر ایامها، چون ایام صدق می‌کند به آن عادت عددیه که به مقدار عدد حیض دیده است و وصف حیض را هم داشت او حیض است، آنجایی که بعد از انقضای عادت عددیه دوباره صفرت را می‌بیند بعید نیست ملتزم بشویم که اطلاق شامل می‌شود.

نگویید زنی که اصلاً عادت ندارد، هفت روز خون دید به وصف الحیض، روز هشتم یا نهم به وصف الاستحاضه دید، خون قطع شد، نفرمایید که در این دو روز هم باید مستحاضه شود، چون که در غیر ایام حیض چون که اوصاف طریق بر حیضیت است، در غیر آن دو تا صفرت را دیده است.

 می‌گوییم نه آنجا همه‌اش حیض است، تا ده روز منقطع بشود در غیر ذات العادة اصل دم از اول هم وصف نداشته باشد در ده روز منقطع شود زنی که ذات العادت نیست حیض است، لما تقدم، چرا؟ چون این صحیحه ظاهرش این است که سوال می‌کند عن مرأة تری الصفرة فی ایامها، این سوال از زنی است که قطع نظر از این خونی که دیده است ذات العاده است، موضوع حکم او است، بدان جهت امام علیه السلام می‌فرماید: اگر صفرت را در غیر ایامش دید یعنی ایامی که از سابق دارد، او توضأت و صلت، یا اغتسلت و صلت، این ذات العاده عددیه را می‌گیرد، مختص به ذات العاده وقتیه نیست این فقره‌ای که عرض می‌کنم، این عموم دارد بدان جهت حکم می‌شود بالاستحاضه، این اشکال ندارد و محذوری ندارد که ملتزم بشویم.

سؤال...؟ امام علیه السلام در موثقه سماعه که دیروز خواندم فرمود: فَاِذا رأت الدَم شهرین سواء فتلک ایامها، سواء یعنی من حیث العدد، گفتیم عادت عددیه تنها را هم می‌گیرد بلکه بعضی‌ها هم ادعا کردند که فقط عادت عددیه تنها است موثقه سماعه، ما گفتیم مطلق است.

بدان جهت در غیر ایامش ایامی که از سابق دارد، در غیر آنها صفرت دید، او حیض است.

حائض بودن صاحب عادت وقتيه در فرض ديدن خون بيش از عادت

بعد ایشان دارد: و کذا مرأه‌ای که ذات الوقت است اذا رأت الدم ازید من الوقت، قبلی صاحب عادت عددیه بود، و کذا مرأه‌ای که ذات عادت وقتیه است اذا رأت الدم ازید من الوقت، دم ازید از وقت است، ولکن قبل العشره منقطع شده است، همه‌اش حیض می‌شود.

خوب این الکلام الکلام است دیگر، در آن وقتی که دم دیده است به صفت حیض بشود فهو من الحیضة الاولی، و به صفت حیض نباشد ما رأت الدم فی غیر وقتها فلیس بحیضٍ توضأت و صلت، حکم علی ما ذکرنا تمام است.

انما الکلام در این تصویر این مطلبی است که فرموده است، و کذا اذا رأت الدم مرأه‌ای که ذات الوقت است ازید من الوقت، ازید از وقت ببیند، ذات عادت وقتیه تنهاست، خوب گفته اند اگر مرأه ذات عادت وقتیه است این ازید معنا ندارد، چون من حیث العدد عادت ندارد این، مثل زنی که اول هر ماه حایض می‌شود تا پنجم ماه، یعنی بعضی ماه‌ها تا پنجم ماه در بعضی ماه‌ها تا هفتم ماه مختلف است، عادتش من حیث العدد شهرینِ سواء نیست، ولکن من حیث الوقت هر ماه اولش حایض می‌شود یا تا چهارم یا تا پنجم یا تا هفتم مختلف است، خوب این ازید من الوقت این ذات عادت در ابتدای حیض ذات عادت وقتیه است، انتهای حیض وقت ندارد، بدان جهت گفتیم ذات عادت وقتیه سه قسم است، یا ذات عادت وقتیه است در اول، یا در اثناء یا در آخر.

بدان جهت این مرأه ‌ای ‌که از اول ماه تا چهارم بعضاً تا پنجم بعضاً تا ششم بعضاً خون می‌بیند، این در اول حیض عادت دارد من حیث الوقت؛ اما آخر حیضش معلوم نیست و عادت ندارد، چه‌طور می‌گویید ازید من الوقت؟ ازید آن وقتی می‌شود که عدد وقت معلوم بشود.

بدان جهت گفته‌اند در ما نحن فیه این فرمایشی که ایشان فرموده‌اند درست در نمی‌آید، زیادت آن وقتی می‌شود زیادت و نقیصت که عدد معلوم بشود، و در ذات عادت وقتیه معلوم نیست عدد وقت، اولش معلوم است یا اثنائش معلوم است یا آخرش معلوم است، این چه‌طور از قلم انداخته است این کلام را صحاب العروه و کذا اذا رآت ذات العادة الوقتیة ازید من الوقت الله یعلم.

ديدگاه بعضی از فقها در مسأله

 بعضی‌ها فرموده‌اند الظاهر والله العالم فرض صاحب عروه در جایی است که آخر الحیض معلوم بشود، که من حیث آخر الحیض وقت دارد که مثلا هر ماه هفتم ماه خونش قطع می‌شود خونش، بعضاً از اول ماه شروع می‌شود، بعضاً از دوم ماه شروع می‌شود، بعضاً از سوم ماه شروع می‌شود، بعضاً از چهارم شروع می‌شود؛ ولکن ده روز تمام شد دیگر پاک است، دم من حیث المنتهی وقت دارد.

 اینجا که صاحب عروه می‌گوید دم را بعدالوقت هم زاید ببیند، این است که یک ماهی شده است که دم را از چهارم ماه دیده است تا دوازدهم ماه، از چهارم تا دوازدهم دیده است؛ این بعد الوقتش هم دم دیده است، مراد صاحب عروه این است که بعد الوقتش هم خون ببیند، این را فرموده اند.

ملاحظه و بررسی

این فرمایش درست نیست، امر را تسهیل نمی‌کند، چرا؟ برای اینکه اگر در عبارت عروه  اینهایی که عرض می‌کنم این‌طور تعاریف را در عبارت فقهاء خصوصاً در روایات باید ملاحظه بشود، اگر صاحب عروه می‌گفت: اذا رأت ذات العادت الوقتیه الدم بعد الوقت، این توجیه صحیح بود، ولکن در عبارت دارد: اذا رَأت ذات العاده ازید من الوقت، عبارت کلمه ازید است، خوب در یک ماه همیشه در دهم ماه دمش قطع می‌شد، از اول می‌دید تا دهم، از سوم می‌دید تا دهم، از پنجم می‌دید تا دهم مختلف بود، این ماه از نهم دید تا دوازدهم، این ازید من الوقت نمی‌شود که، یا از هشتم دید تا یازدهم سه روز که سه روز است، همیشه پنج شش روز بود حیضش قطعاً، ولکن الان سه روز شده است این را ازید من الوقت نمی‌گویند، باید یک چیزی فرض شود که صدق کند که ازید من الوقت است، این بعد الوقت است، در حالی که عبارت عروه ازید من الوقت است، بدان جهت این معنا تصویرش ممکن نیست.

 اللهم مراد این بوده باشد و مراد هم قطعاً همین است قرینه‌اش را می‌گویم، تا حال که در ماه‌های قبلی حیض دیده بود الان بیشتر از آن دم دیده است، این زن ذات عادت وقتیه بود، همیشه از اول ماه خون می‌دید تا پنجم، یک ماه تا هفتم، یک ماه مثلا تا ششم؛ الان این ماه خون دیده است تا دهم، این به قرینه‌ی‌ فرع سابقی که ذات عادت عددیه اذا رأت الدم بعد العدد وانقطع علی العشره فکله حیضٌ، غرضش می‌آید فرضی بگویید که ذات عادت وقتیه هم ده روز یا کمتر از ده روز خون ببیند که  همه‌اش حیض می‌شود، بدان جهت مرادش این است که ذات عادت وقتیه که یک ماه چهار روز می‌دید یک ماه پنج روز یک ماه شش روز، این ماه شده نه روز، آن وقت مناسبت با فرع سابقی پیدا می‌کند، آن وقت کل آن حیض می‌شود منتهی بناءً علی ما ذکرنا که خون در غیر ایام عادتش اوصاف حیض را داشته باشد یا طوری بوده باشد که صدق کند تأخُّر العادة، در جایی که همیشه از اول ماه یا از دوم ماه یا از سوم ماه حایض می‌شد، این دفعه نه از نهم ماه دم دید، نهم را دم دید، دهم را دم دید، یازدهم را دم دید، دوازدهم را دم دید، اما دوازدهم اصفر است کل آن حیض است، چرا؟ بما تقدم، آنجایی که در ذات عادت وقتیه تقدُّم العاده و تأخُّر العاده صدق کند صفرت هم باشد محکوم به حیض است، اینها نکات مسئله حیض است که فقیه باید متوجه بشود به آنها، که فرق است ما بین عادت عددیه و ما بین عادت وقتیه، این نه به مجرد صفرت حیض نمی‌شود یک قیدی دارد که تأخر وقت العاده صدق نکند، اما در این فرض که گفتیم صدق می کند.

سؤال...؟ صحیحه محمد مسلم که فرمود: ما کان قبل عشره فهو حیضٌ، او می‌گوید دمی را که قبل عشره ببیند حیض است، ولکن آن چیزی که هست آن روایت صفره‌ که هست در ذات العاده و اذا رأت الصفرة فی غیر ایام حیضها در خصوص صفرت وارد شده است که اگر به غیر ایام حیضش دید، آن صفرت محکوم به حیض نیست، بدان جهت آن صفرت خارج می‌شود از تحت صحیحه محمد بن مسلم، مثل آن جاهایی که در سایر موارد خارج شده است، این هم خارج می‌شود، بدان جهت در ما نحن فیه تخصیص اشکالی ندارد خاص مقدم می‌شود، عموم و خصوص من وجه هم باشد او مقدم است چونکه عنوان صفرت لغو می‌شود، بدان جهت عنوان صفرت موضوعیت دارد که محکوم به حیض نیست.

بعد صاحب عروه (قدس الله نفسه الشریف) دو مسئله می‌فرماید که هر دو جای دقت است و بعضاً محل ابتلاء می‌شود.

حيض بودن دو بار ديدن خون در ماه با اوصاف حيض با فاصله اقل طهر

مسألة 21: « إذا كانت عادتها في كل شهر مرة فرأت في شهر مرتين مع فصل أقل الطهر و كانا بصفة الحيض فكلاهما حيض‌سواء كانت ذات عادة وقتا أو عددا أو لا و سواء كانا موافقين للعدد و الوقت أو يكون أحدهما مخالفا».‌

ایشان در مسئله‌ ‌اولی می فرماید: اگر زنی در یک ماه دو تا دم ببیند که این دو تا دم با هم تعارض در حیضت ندارد، اقل طهر فاصله شده است، شش روز خون دید به اوصاف الحیض، ده روز پاک شد هیچ خونی ندید، بعد از ده روز یا بعد از پانزده روز شش روز یا هفت روز دیگر خون دید با اوصاف حیض؛ که دو تا دم دیده است در وسط نقاء متخلل شده است اقل الطهر، تعارضی ما بینهما نیست، ایشان (قدس الله سره) می‌فرماید: هر دو تا محکوم به حیضیت است هم دم اول هم دم ثانی؛ برای اینکه آن دم اولی که اوصاف حیض را دارد محکوم به حیضیت است و مفروض این است که سه روز مستمر است و قبل از عشره منقطع شده است، آن یکی هم که و ما کان بعد العشره فهو من الحیضة المستقبلة، عشره را عشره طهر گرفتیم سابقا اگر یادتان باشد، یا مقید کردیم به مضی عشره طهر یعنی اقل الطهر، و ما کان دمی که بعد العشره هست اقل طهر گذشته است فهو من الحیضة المستقبلة، حیض مستقبله ای است، مطلب تمام است.

ولکن ربّما به ذهن ما خطور می‌کند در ما نحن فیه که دم دومی استحاضه است، ولو اقل طهر فاصله شد، ولکن دم دومی استحاضه است، چرا؟ چون که در بعضی روایات و بعضی‌ها هم فتوا داده‌اند منتهی اطلاقش یا غیر اطلاقش، اما اصل فی الجمله فتوا داده‌اند که زن حیضش در هر ماه یک دفعه است، یک دفعه در ماه حائض می شود، و زاید بر یک دفعه حیض نیست زاید بر یک دفعه نمی‌تواند دم حیض شود.

خوب این کدام روایت است که دلالت می‌کند به این معنا؟ یکی از این روایات که شاید عمده‌اش هم بوده باشد در باب نه از ابواب الحیض روایت دومی[3] است:

روايت اديم بن حر

کلینی (قدس الله نفسه الشریف) نقل می‌کند عن الحسین بن محمد، این حسین بن محمد بن عامر است شیخ کلینی است، که کلینی (رضوان الله علیه) روایات کثیره‌ای در کافی از این حسین بن محمد عامر دارد، منتها نه مثل آن زیادتی که از علی بن ابراهیم دارد یا از محمد بن یحیی العطار دارد، یا از عدة من اصحابنا دارد، این سه طایفه عدة من اصحابنا و محمد بن یحیی و علی بن ابراهیم این سه است که معظم روایات کافی را پر کرده‌اند، ولکن آنهای دیگر کم است، یکی از آنهایی که نسبت به اینها کم است روایاتی است که از حسین بن محمد بن عامر دارد، حسین بن محمد بن عامر روایاتش فی نفسه زیاد است ولکن نسبت به آن سه تا که گفتیم کم است، حسین بن محمد بن عامر که غالب روایاتش را نقل می‌کند عن معلّی بن محمد؛ معلّی بن محمد بصری است، او هم نقل می‌کند عن الحسن بن علی؛ این حسن بن علی وشاء است، همیشه در روایت دیدید معلّی بن محمد عن حسن بن علی قیدی نداشت او وشاء است، چون معظم آنی که نقل می‌کند از حسن بن علی وشاء است، یک جا از حسن بن علی یقطین نقل می‌کند آنجا قید باید بگذارد، انصراف است، چون راوی کتب حسن بن علی وشاء خزاز این معلّی بن محمد است اگر قرینه‌ خاصه‌ای بر خلاف آن قائم نشود حمل بر وشاء می‌شود، آن حسن بن علی بن وشاء اینجا قید هم دارد، نقل می‌کند عن حماد بن عثمان، که از اجلاء است، نقل می‌کند عن ادیم بن الحرّ که از اجلاء و از اصحاب امام صادق علیه السلام است از ثقات است، می‌گوید: «سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول ان الله حد للنساء فی کل شهرٍ مرةً»، مرةً را حد قرار داده است بر نساء، یعنی حد قعود قرار داده است که حیضشان یک دفعه می‌شود.

روایات دیگری هم هست، صدوق هم نقل کرده است روایتی را که دلالت می‌کند بر اینکه در یک ماه یک دفعه حیض می‌شود.

 عرض می‌کنم این توهم است، چرا؟ برای اینکه این روایتی که خواندیم مع اینکه در سندش محمد بن معلّی بصری است وفیه کلامی هست، و آن روایات دیگر که من حیث السند ضعیف هستند، علاوه بر این، این روایات مدلولشان غالبیت و اغلبیت است، یعنی غالباً زنها در ماه یک بار حایض می‌شوند حیضشان یک دفعه است، چرا به این معنای غالب حمل کردیم؟ یکی روایت صحیحه محمد بن مسلم بود، فرمود: ما کان قبل العشرة، یعنی قبل عشره حیض، فهو من الحیضة الاولی، و ما کان بعد العشرة، که عشره طهر باشد یا با مضی عشره طهر باشد فهی من الحیضة المستقبلة، این دلالت می‌کند در ماه دو دفعه حایض بشود اشکالی ندارد، صحیحه ‌محمد بن مسلم دلالت می‌کند.

اگر کسی گفت من دلم نچسبید این صحیحه ‌محمد بن مسلم که معارضه با این روایت کند؛ می‌گویم روایتی را می‌خوانیم که آن صریح باشد در اینکه زن در شهر واحد می‌تواند دو دفعه یا بیشتر حتی عده‌ای زن مطلقه ممکن است در یک ماه تمام شود، چونکه سه تا حیضش وقتی که تمام شد حیض سومی داخل شد سه طهرش تمام شده است، یک طهر، طهری است که در آن طلاق گفته شده است غیر مواقعه، آن یک طهر حساب می‌شود، بعد او حایض شد سه روز، و دوباره طاهر شد ده روز، دوباره حایض شد و آن حیضش سه روز طول کشید دوباره طاهر شد، طهرش هم ده روز بود گذشت وقتی که حیض سومی آمد تمام می‌شود طهرش.

 در این موثقه دارد در موثقه‌ای که می‌خوانم در باب چهل و هفت از ابواب حیض روایت سومی[4] است:

روايت اسماعيل بن زياد

«وَ عَنْهُ یعنی محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ» نقل می‌کند این را، ظاهراً این سومی برای محمد بن یعقوب است، این تعلیقه درست نیست، محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم، علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی محمد بن عیسی بن عبید است، عن عبدالله بن مغیره، عبدالله بن مغیره که از اصحاب اجماع است از آن طبقه‌ی ‌سوم، عن اسماعیل بن ابی زیاد، اسماعیل بن ابی زیاد همان سکونی است، اساعیل بن مسلم اسماعیل بن ابی زیاد السکونی اینها یکی هستند، عن جعفر عن ابیه، چون که عامه بود خودش عامه بود ولکن امام را فقیه و محدث می‌دانست و قبول داشت، بدان جهت غالب روایاتی را که امام صادق سلام الله علیه به سکونی گفته است اسناد داده است رسانده است به علی علیه السلام یا به رسول الله صلی الله علیه وآله، این هم از آنجاها است، عن جعفر عن ابیه عن علی علیه السلام ان امیرالمومنین علیه السلام چون رسول الله فرموده بود اقضاکم علیٌ، عامه او را قبول داشتند همه شان، الا شاذ ونادری وسط یک نادری پیدا شود نمی‌دانم، اقضاکم را قبول داشتند، امام می‌رساند به قضاوت علی علیه السلام أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: فِي امْرَأَةٍ ادَّعَتْ أَنَّهَا حَاضَتْ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ ثَلَاثَ حِيَضٍ» ، زنی طلاق گرفته بود بعد از یک ماه هم ازدواج کرد، آورده‌اند که تو چه‌طور ازدواج کردی ادعا کرد که عده‌ام تمام شده است در یک ماه سه تا حیض دیدم، مثل آن مثالی که گفتم «فَقَالَ كَلِّفُوا نِسْوَةً مِنْ بِطَانَتِهَا» از عشیره‌اش یک نسوه‌ای را مکلف کنید که عدول بوده باشند و از ثقات بوده باشند که آنها تفتیش کنند «أَنَّ حَيْضَهَا كَانَ فِيمَا مَضَى عَلَى مَا ادَّعَتْ» این که این‌طور می‌گوید سه بار حایض شدم سابقاً هم این‌طور می‌شد.

بدان جهت در یک ماه دو تا حیض سه تا حیض ممکن نبوده باشد شرعاً حیض نباشد که امام علیه السلام این را حکم نمی‌کند، این صریح بر این است که در شهر واحد زن دو دفعه حیض شود اشکالی ندارد.

 یک نکته ای بگویم و آن مسئله اخری است که زنی ادعا کند که عده‌ام تمام شده یا در حیض هستم یا حیضم تمام شده است، عده‌ام تمام شده، قولش مسموع است، ولکن در صورتی است که خلاف عادت ادعا نکند مثل این زن، اگر مثل این زن بوده باشد اینجا فحص می‌کنند تا صدقش محرز بشود آن وقت قبول می‌کند، لذا این روایت با آن که ان نساءُ مصدقات فی حیضهن و طهرهنّ، منافات ندارد، چون خلاف عادت را ادعا می‌کند.

سؤال...؟ در باب عده فقهاء گفته‌اند عده سه طهر است یک طهرش همانی است که طلاق در آن واقع شده است، ممکن است در آخر وقت طهرش که فردایش حایض می‌شود طلاقش را گفتند آن یک طهر تمام شد، بعد سه روز حایض شد ده روز پاک شد، شد چهاردهم ما، سه روز هم خون دید شد هفدهم ماه، بعد دوباره طاهر شد ده روز، بعد دوباره حایض شد که دو تا طهر تمام شد، آن طهر اولی هم که تمام شده سه طهر تمام شد، عده هم تمام شد.

عرض می کنم بر اینکه در عبارت عروه اینجا هم یک کلامی است باز این هم مورد اشکال شده است؛ چون ایشان می‌فرماید: زنی که در یک ماه دو دفعه حیض دید اقل طهر هم فاصله شده است، در ذیلش دارد که زن ذات العاده بشود وقتاً أو عددا یا نشود فرقی نمی‌کند.

بعد یک کلام دیگر دارد، سواءٌ این دو دم مساوی شود با عادتش عدداً یا مساوی شود با عادتش وقتاً، گفته اند این چطور می‌شود؟ شما فرض کردید که در اول این مسئله که مرأه ذات عادت است، در هر ماه یک دفعه خون می‌دید، الان دو دفعه دیده است، فرض صدر مسئله این است. شما در زنی که عادتش این است عادت داشته باشد یک وقت حیض می‌بیند، می‌گویید دو تا حیض ببیند هر دو تا در وقت حیضش باشد، این نمی‌شود در شهر واحد، در شهر واحد دو تا دم ببیند هر دو هم در وقت حیضش و حال اینکه شما فرض کردید این در شهر یک وقت حیض داشت؛ این چه‌طور می‌شود؟

الظاهر و الباطن همین جور است که این عبارتی که ایشان فرموده است در مرأه‌‌ای که ذات عادت بسیطه دارد معقول نیست، فرض کردند یک عادت دارد یک وقت دارد، دو تا نمی‌تواند در همان یک وقت موجود شود در یک ماه، این اجتماع ضدین می‌شود، بدان جهت در ما نحن فیه در عادت مرکبه قابل تصویر است مثل چه؟ سابقاً گفتیم که ربّما زن ذات عادت مرکبه می‌شود، مثلاً در بعضی ماه‌ها در بعضی فصول، مثل اینکه در زمستان بوده باشد در زمستان‌ها در عشرۀ دوم شهر حایض می‌شود؛ ولکن وقتی که بهار رسید خون‌ها جوشید و حرارت پیدا کرد در اول شهور حایض می‌شود (شهور شمسیه ها)، شهور شمسیه همین‌طور است که زمستان باشد در عشره ثانیه، بهار بوده باشد در عشره اولی، این شهوری که هست شهور شمسیه است.

 الان آخر زمستان است، فرض بفرمائید دهم اسفند است، اول ماه قمری شد، این ماه قمری فرض کنید بیست روزش از زمستان است ده روزش از بهار است، این در آن مثل عادت در عشره دوم زمستان که برای اسفند است خون دید، مثلا روز هفدهم، هجدهم، نوزدهم، بیستم، زن خون دید، حایض است دیگر، بعد ده روز پاک شد، ده روز که پاک شد دوباره اول بهار رسید دوباره خون دید، عشره اولی شروع کرد به خون دیدن، در یک وقت هم هر دو خون واقع شده است چون که وقتش این‌طور بود که در بهارها اول عشره و در زمستان‌ها در ثانی عشره.

پس در ذات عادت مرکبه این فرمایش ایشان قابل تصویر است، و اما اگر مرأه دو تا عادت نداشته باشد (عادت مرکبه یعنی دو تا عادت)، یک عادت بیشتر نداشته باشد و آن عادت دو دفعه در یک ماه تکرار شود این یک بام و دو هوا می‌شود، نمی‌تواند اینجور بشود.

و الله سبحانه هو العالم



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص327.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ‌ ‌مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَرَى الصُّفْرَةَ فِي أَيَّامِهَا- فَقَالَ لَا تُصَلِّي حَتَّى تَنْقَضِيَ أَيَّامُهَا- وَ إِنْ رَأَتِ الصُّفْرَةَ فِي غَيْرِ أَيَّامِهَا تَوَضَّأَتْ وَ صَلَّتْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص278.

[3] وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أُدَيْمِ بْنِ الْحُرِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ اللَّهَ حَدَّ لِلنِّسَاءِ فِي كُلِّ شَهْرٍ مَرَّةً؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص292.

[4] وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أَبِي زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: فِي امْرَأَةٍ ادَّعَتْ أَنَّهَا حَاضَتْ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ ثَلَاثَ حِيَضٍ- فَقَالَ كَلِّفُوا نِسْوَةً مِنْ بِطَانَتِهَا- أَنَّ حَيْضَهَا كَانَ فِيمَا مَضَى عَلَى مَا ادَّعَتْ- فَإِنْ شَهِدْنَ صُدِّقَتْ وَ إِلَّا فَهِيَ كَاذِبَةٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص358.