مسألة 23: « إذا انقطع الدم قبل العشرة فإن علمت بالنقاء و عدم وجود الدم في الباطن اغتسلت و صلت و لا حاجة إلى الاستبراء و إن احتملت بقاءه في الباطن وجب عليها الاستبراء و استعلام الحال بإدخال قطنة و إخراجها بعد الصبر هنيئة فإن خرجت نقية اغتسلت و صلت و إن خرجت ملطخة و لو بصفرة صبرت حتى تنقى أو تنقضي عشرة أيام إن لم تكن ذات عادة أو كانت عادتها عشرة و إن كانت ذات عادة أقل من عشرة فكذلك مع علمها بعدم التجاوز عن العشرة و أما إذا احتملت التجاوز فعليها الاستظهار بترك العبادة استحبابا بيوم أو يومين أو إلى العشرة مخيرة بينها فإن انقطع الدم على العشرة أو أقل فالمجموع حيض في الجميع و إن تجاوز فسيجيء حكمه«.[1]
كلام منتهى شد به اين مسأله كه اگر زن ذات العادة بشود من حيث العدد، او من حيث الوقت و العدد، و عدد ايام را دم حيض ديده است، يا در وقت حيض بود عادت وقتيه و عدديه داشت عدد را در همان وقت ديد، يا به اوصاف تشخيص داد كه وقت حيض است عدد حيض را تكميل كرد در ذات عادد عدديه تنها، و بعد از انقضاء العدد دمش قطع نشد، اين زن احتمال مىدهد اين دمش كه مىبيند قبل از ده روز منقطع بشود كه عشره حيض را تجاوز نكند، كه همهاش حيض مىشود، يا عشره را تجاوز كند كه آن وقت به مقدار عادتش فقط حيض مىشود و بقیه استحاضه مىشود.
در اين مسأله فتوا دادند به استظهار یوم او يومين، او الى ثلاثة ايام، او الى عشرة ايام.
عرض كرديم در اين مسأله كه امر به استظهار شده است يك رواياتى وارد شده است كه اين زن را امر كرده است به استظهار، مراد از استظهار كما اين كه امروز بيان خواهيم كرد انشاء الله يعنى خودش را حائض فرض كند، ولو ايام عادت تمام شده است ولكن يك روز دو روز سه روز تا عشره خودش را حائض فرض كند، آن وقت تكاليف حائض و احكام حائض به او مترتّب مىشود كه نماز را كه ترك مىكند نمىتواند به شوهرش بلى بگويد در طلب الوطی، نمىتواند در مساجد مكث كند، مىتواند خودش را حائض جعل كند و احكام و تكاليف حائض را عمل كند.
اين اخبارى كه مىگويد استظهار بكند اين ذات العادة بعد از انقضاء عادتش علی طوائف است:
در بعضى روايات اين است كه يك روز استظهار مىكند، يك روز صبر مىكند خودش را حائض فرض مىكند بعد از عادت، و اگر بعد از اينكه اين يك روز تمام شد ديد قطع نشد دم به وظايف استحاضه عمل مىكند، اين روايات الان نمونهاش را مىگويم نه همهاش را، چونكه همهاش را بررسى خواهيم كرد انشاء الله به حول و قوه الهى، براى اين كه متذكّر بشويم كه اين روايات مختلف هستند، در باب 13 از ابواب الحيض روايت 3 [2]است كه از او تعبير مىشود به موثّقه اسحاق ابن جرير:
كلينى نقل مىكند عن عدّة من اصحابنا عن احمد ابن محمد احمد ابن محمد يا عيسى است يا خالد هر دو مىتواند هر دو از على ابن حكم رضوان الله عليه روايت دارند، عن اسحاق ابن جرير كه اين كه موثقه است به واسطه اسحاق ابن جرير كه مذهبش فاسد است شخص ثقه است.
اين يك كلمه را هم بگويم اين در بعضى روايات اين روايت نه در بعضى روايات اسحاق ابن حرير عن ابى عبد الله علیه السلام است، اين اسحاق ابن حرير اشتباه است اين اسحاق ابن جرير است، به قرينه رواتى كه چه جور از اسحاق ابن جرير على ابن حكم نقل مىكند غير على ابن الحكم همين روات نقل كردهاند از اسحاق ابن حرير، معلوم مىشود كه اين اشتباه شده است به آن نقطه، اسحاق ابن جرير است. آنجا دارد «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ فِي الْمَرْأَةِ تَحِيضُ» زن حائض مىشود. «فَتَجُوزُ أَيَّامُ حَيْضِهَا» حيضش از ايام حيض مىگذرد، «قَالَ إِنْ كَانَ أَيَّامُ حَيْضِهَا دُونَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ» عادتش اگر ده روز باشد كه اكثر الحيض تمام شده است جاى استظهار نيست، اگر كمتر از ده روز بوده باشد «اسْتَظْهَرَتْ بِيَوْمٍ وَاحِدٍ ثُمَّ هِيَ مُسْتَحَاضَةٌ» ، بعد از او استحاضه است.
رواياتى كه يوم واحد است منحصر به اين نيست، روايات ديگرى هست و بيان خواهيم كرد انشاء الله آنها را.
يكى از آنها را بگذاريد بگويم ديگر که در نفساء وارد شده است، كه نفساء ايام عادتش را صبر مىكند، ولد زاييد خون كه آمد ايام حيضش را صبر مىكند هر چه قدر است بعد وقتى كه ايام حيض گذشت يعنى عدد ايام حيض را صبر مىكند، آنجا وقت ايام نيست، چونكه بچّه را كه زاييد وقتى كه زاييد دم نفاس است، از آن دم نفاس به مقدار عادتش كه در حيض است ولو وقت هم دارد آن وقت حساب نيست در نفساء كما سيأتى، بلکه حين زاييدن ملاك است چه در عادتش بزايد چه نزايد كه قاعدةً غالباً همين جور است زن هر وقت نه ماهش شد مىزايد يا در اثناء نه ماه شد، اين عادتش مىگذرد ديد دم قطع نمىشود يك روز استظهار مىكند بعد از يك روز مستحاضه است، مثل همينی كه در ما نحن فيه گفتيم.
در بعضى روايات اين است كه دو روز صبر مىكند، زن حائضى كه ايام عادتش را گذراند و بعد دید دم مىآيد تا دو روز استظهار مىكند، هم در نفساء وارد است دو روز و هم در حائض وارد است، كه دو روز را صبر مىكند بعد از دو روز اگر ديد دم مستمر است آن وقت مستحاضه مىشود و اعمال استحاضه را به خودش مترتّب مىكند.
يكى از اين روايات روايتى است در باب 1 از ابواب الاستحاضه كه صحيحه زراره است صحيحه زراره روايت پنج[3] است:
«عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا» كلينى نقل مىكند «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ» اين يك سند «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ» دو سند «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ» سه سند، «وَ عَنْ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ النُّفَسَاءُ مَتَى تُصَلِّي فَقَالَ تَقْعُدُ بِقَدْرِ حَيْضِهَا وَ تَسْتَظْهِرُ بِيَوْمَيْنِ» در حائض هم هست كما اين كه خواهيم گفت، حائض هم تستظهر بيومين، ثم بعد از اين كه يومين شد «فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ وَ إِلَّا اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ وَ صَلَّتْ» يعنى اعمال استحاضه را به جا مىآورد.
در بعضى روايات است كه سه روز استظهار مىكند، در بعضى روايات ذكر شده است كه حائض وقتى كه حيض شد و ايام عادتش گذشت سه روز استظهار مىكند، مثل چه؟
مثل مصححّه محمد ابن عمرو ابن سعيد است كه در باب 13 از ابواب الحيض روايت[4]10 است:
و باسناد الشّيخ عنه يعنى عن سعد ابن عبد الله عن احمد ابن محمد احمد ابن محمد ابن خالد يا عيسى فرقى نمىكند، هر دو تا را روايت دارد، عن محمد ابن خالد عن محمد ابن عمرو ابن سعيد عن ابی الحسن الرّضا علیه السلام محمد ابن عمرو ابن سعيد هم همان زيّات است، ظاهراً محمد ابن خالد هم محمد ابن خالد برقى است يا محمد ابن خالد آن يكى است كه آن هم معتبر است، مصححه تعبير كرديم «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الطَّامِثِ وَ حَدِّ جُلُوسِهَا» ، سؤال كردم از حائض و اینکه چه قدر اين جلوس مىكند. «فَقَالَ تَنْتَظِرُ عِدَّةَ مَا كَانَتْ تَحِيضُ- ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ثُمَّ هِيَ مُسْتَحَاضَةٌ».
در بعضى روايات جمع شده است ما بين يك و دو، يا يك روز استظهار مىكند يا دو روز، در آن روايات اينجور ذکر شده است كه يك روز و يا دو روز را استظهار مىكند، يكى از اين روايات روايت معتبره حسين ابن نعيم الصحّاف است يا مصححه، در باب استحاضه روايت هفتمى است، و يكى از اين روايات ديگر كه طولانى نيست مختصر است ذكر كنم يكى از اين رواياتى كه هست صحيحه يا مصححه تعبير كنيد مصححه عبد الرحمن ابن ابى عبد الله است، در باب استحاضه روايت 8[5] است:
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبَّاسٍ عَنْ أَبَانٍ« كه مصححه گفتم چون بعضىها گفتهاند ابان ابن عثمان مذهبش فاسد است، نه مثل اين كه ابان ابن عثمان اين معنا ثابت نيست مذهبش فاسد بشود، بدان جهت روايت مصححه است. »مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ- أَ يَطَؤُهَا زَوْجُهَا وَ هَلْ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ- قَالَ تَقْعُدُ قُرْأَهَا الَّذِي كَانَتْ تَحِيضُ فِيهِ- فَإِنْ كَانَ قُرْؤُهَا مُسْتَقِيماً فَلْتَأْخُذْ بِهِ- وَ إِنْ كَانَ فِيهِ خِلَافٌ فَلْتَحْتَطْ بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ» اين يك روايت.
يكى از اينها موثقه زراره است روايت [6]9 است:
و باسناد الشّيخ عن الحسين ابن سعيد عن محمد ابن خالد الاشعرى القمی است عن عبد الله ابن بكير عن زرارة عن ابى جعفرٍ علیه السلام، محمد ابن خالد قمّى است اشعرى آدم معتبرى است، آنجا دارد بر اين كه« قال سألته عن الطامث تقعد بعدد ايامها كيف تصنع» چه كار مىكند، «قال تسظهر يوماً او يومين ثمّ هى مستحاضةٌ».
باز روايات ديگر است که در آنها ما بين دو روز و سه روز است، كه يا دو روز استظهار مىكند يا سه روز استظهار مىكند يا دو روز يا سه روز استظهار مىكند.
در بعضى روايات است كه يا يكى يا دو يا سه هر كدام را بخواهد، يكى از اين روايات صحيحه بزنطى است در باب 13 از ابواب الحيض روايت 9[7] است:
و باسناد الشّيخ عن سعد ابن عبد الله عن ابى جعفر يعنى احمد ابن محمد ابن عيسى، هر وقت سعد ابن عبد الله عن ابى جعفر شد در بعضى روايات سعد ابن عبد الله عن ابى جعفر عن احمد ابن ابى نصر است، اين ابى جعفر تنها احمد ابن محمد ابن عيسى است، به قرينهاى كه در بعضى روايات هر دو تا ذكر شده است عن ابى جعفر احمد ابن محمد ابن عيسى، تفسیر شده است. «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ يَعْنِي أَحْمَدَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحَائِضِ كَمْ تَسْتَظْهِرُ- فَقَالَ تَسْتَظْهِرُ بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ».
اما آن روايتى كه جمع كرده است ما بين دو و سه را كه يك ندارد، آن هم موثقه سعيد ابن يسار است روايت هشتمى[8] است در همين باب 13:
باسناد الشّيخ عن الحسين ابن سعيد عنه يعنى عن حسين ابن سعيد، عن عثمان ابن عيسى به جهت اين موثقه گفتيم واقفى است. «عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ» كه از اجلاء است وَ عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ تَحِيضُ ثُمَّ تَطْهُرُ- وَ رُبَّمَا رَأَتْ بَعْدَ ذَلِكَ الشَّيْءَ مِنَ الدَّمِ الرَّقِيقِ- بَعْدَ اغْتِسَالِهَا مِنْ طُهْرِهَا- فَقَالَ تَسْتَظْهِرُ بَعْدَ أَيَّامِهَا بِيَوْمَيْنِ أَوْ ثَلَاثَةٍ ثُمَّ تُصَلِّي.
در بعضى روايات استظهار الى العشره است، كه زن وقتى كه حائض شد ديد خون مىآيد تا ده روز استظهار مىكند، يكى از اين رواياتى كه در ما نحن فيه وارد است كه ده روز استظهار مىكند اين صحيحه يونس ابن يعقوب است در باب 1 از ابواب الاستحاضه[9] روايت 11 است:
و باسناده عن سعد ابن عبد الله باسناد الشّيخ عن سعد ابن عبد الله، عن احمد ابن محمد عن محمد ابن عمرو ابن سعيد زيّات زيّاتش در اينجا ذكر شد اينجور است در روايات دیگر، وقتى كه محمد ابن عمرو ذكر مىشود در يك سندى انسان نمىداند اين كدام محمد ابن عمرو است مثل روايت قبلى كه خواندم كه از او احمد ابن محمد نقل مىكند، در روايت ديگر كه كسى كه طبقات را مىخواهد به دست بياورد در روايت ديگرى به همان سند است برخورد مىكند شيخ باسناده عن سعد ابن عبد الله عن احمد ابن محمد عن محمد ابن عمرو ابن سعيد زيّات، مىفهمد كه اين محمد ابن عمرو كه احمد ابن محمد از او نقل مىكند در بعضى روايات قيدى ندارد زيّات است، و در بعضى روايات ديگر اين است كه احمد ابن محمد عن الزّيات اين معلوم مىشود اين محمد ابن عمرو سعيد است، به اين معلوم مىشود تشخيص داده مىشود تمييز داده مىشود روات الحديث و طبقاتش، «محمد بن عمرو سعيد الزيّات عن يونس بن يعقوب قال: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ رَأَتِ الدَّمَ فِي حَيْضِهَا- حَتَّى جَاوَزَ وَقْتُهَا مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُصَلِّيَ- قَالَ تَنْظُرُ عِدَّتَهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ آن عدّهاش را صبر مىكند، ثمّ تستظهر بعشرة ايام، بعد از آن تا ده روز استظهار مىكند، به عشرة ايام يعنى تا عشرة ايام تمام بشود.
اينها نمونه رواياتى است كه در استظهار وارد شده است.
كلام در ما نحن فيه در دو مقام واقع مىشود كما ذكرنا، يكى اين كه جمع ما بين اين اخبار كه در استظهار وارد شده است مقدارش جمع دارد يا اينها متعارض هستند، مقام دوم اين است كه بعضى رواياتى داريم كه دلالت مىكند زن وقتى كه ايام حيضش گذشت ديد دوباره دم مىبيند متعيّن است عمل استحاضه را اتيان بكند.
يكىاش را مىخوانم به جهت خاطر جمعى شما در آن مرسله طويله يونس ابن عبد الرّحمن كه عن غير واحدٍ بود آنجا امام علیه السلام اينجور فرمود: زنى كه عادت دارد فرمود «فَالْحَائِضُ الَّتِي لَهَا أَيَّامٌ مَعْلُومَةٌ- قَدْ أَحْصَتْهَا بِلَا اخْتِلَاطٍ عَلَيْهَا- ثُمَّ اسْتَحَاضَتْ» شمرده است وقتش را مىداند عددش را مىداند، آنجا دارد كه «فَاسْتَمَرَّ بِهَا الدَّمُ- وَ هِيَ فِي ذَلِكَ تَعْرِفُ أَيَّامَهَا وَ مَبْلَغَ عِدَّتِهَا» آن همان عدّهاش را مىگيرد، ذيلش دارد «وَ هِيَ فِي ذَلِكَ تَعْرِفُ أَيَّامَهَا وَ مَبْلَغَ عِدَّتِهَا» بعد از آن زيادتر از ايام مىبيند، در اين صورت الا تَرى انه لم يسئلها كم يوم، رسول الله نپرسيد از زن كه چند روز دم ديدهاى كم يومٍ هى و لم يقل اذا زادت عادتك على کذا يوماً فانت مستحاضةٌ و انما سنّ لها اياماً معلومة ما كانت من قليلٍ او كثيرٍ بعد آن تعرفها، ثمّ اين مستحاضه است، يعنى يك روزش هم حيض نيست، استظهار ندارد اينجور زنى.
اين نظير اين اخبارى كه دلالت كرده است زن وقتى كه دمش ايام عادتش را گذشت مستحاضه است، پس مقام ثانى اين است كه اگر در مقام اول اين اخبار را گفتيم جمع دارند با همديگر با آن اخبار نافيه چه مىشود؟ آيا با آن اخبار نافيه هم جمع عرفى دارند، يا متعارضين هستند اين اخبار آمره بالاستظهار و اخبار آمره بالاستحاضه بالعمل به وظايف استحاضه تساقط مىكنند، رجوع به آن اصل عملى مىشود كه روز سه شنبه تأسيس كرديم، كه قاعده اوليه اين است اگر اخبارى نبود استصحاب بقاء الدّم الى ما بعد العشره كه احتمال مىدهد مثبت اين است كه تو فعلاً مستحاضه هستى، بايد به اعمال مستحاضه عمل كند، رجوع به آن اصل مىكنيم، يا نه اين اخبار آمره بالاستظهار با آن اخبارى كه نافيه است اينها جمع عرفى دارند.
در ما نحن فيه قبل از اين كه وارد اين دو تا مقام بشوم يك نكتهاى را مىگويم و بعد از اين يك نكته دو تا امر را براى شما توضيح مىدهم:
آن يك نكته كوچك را كه مىگويم عمداً مىگويم كه اين يك روزنهاى است براى آن كسى كه متدبّر در روايات و متضلع در روايات است، و آن اين است كه اين اخبار آمره به استظهار را كه خواندم موضوع امر به استظهار در اين اخبار سه چيز بود على اختلافها، يك موضوع در اين اخبار المرأة الّتى تحيض است يا الحائض است، يكى اين است که الحائض بعد از ايام عادت كه دمش مستمر شد تستظهر.
بعضى روايات موضوعش نفساء بود، كه خواندم براى شما سنخش را هم، نفساء وقتى كه دم نفاسش مستمر شد به مقدار ايام عادتش گذشت تستظهر منتهى يوم يومين ثلاثه على اختلاف.
و موضوع در بعضى روايات مستحاضه است، المستحاضه وقتى كه ايام دمش گذشت ديد دم مىآيد استظهار مىكند يوم و يومين است در آن روايت مستحاضه.
پس موضوع سه تا است در اخبار آمره بالاستظهار، مىداند فقيه متضلع كه اين موضوع سه تا شد چه كار بايد كرد، بعضىها مستحاضه است بعضىها نفساء است بعضىها الحائض است.
ولكنّ الموضوع در آن اخبارى كه مىگويد به مجرّد انقضاء ايام عادت احكام استحاضه را بار كند موضوع در آنها مستحاضه است، حائض نيست، موضوع مستحاضه است، زنى كه مستحاضه است وظيفهاش اين است، اين يك نكتهاى بود كه گفتم براى اين كه فكر شما باز بشود كه از اين نكته چه چيز مىشود نتيجه گرفت، اين يكى.
قبل از اين كه من وارد بشوم مثل حضرات در اين دو مقام بحث كنم، دو تا امر را براى شما توضيح مىدهم، درست توجه كنيد به اين دو تا امرى كه مىگويم اساس حرف ما اين دو تا مطلب است:
الامر الاول، امر اول عبارت از اين است كه اين اخبارى كه وارد شده است در استظهار اينها در صورتى است كه زن نداند دمى را كه مىبيند مستمر است و ده روز را مىگذرد يا اين كه قبل از ده روز منقطع مىشود، اين را نمىداند، اين را سابقاً گفته بوديم، آن امرى كه به اين اضافه مىكنم كه اساس مطلب ما است آن اين است كه اين امر به تحيّض حكم ظاهرى و وظيفه ظاهريه است، نه اين كه دو روز يا سه روز خودت را حيض قرار بده يعنى واقعاً حائض هستى، خارجا نه واقعاً، البته مراد تكوين نيست در باب حيض و اينها گفتيم تكوين ملاحظه نمىشود، يعنى آنى كه شارع حائض فرض كرده است اعتبار كرده است زن را واقعاً، چه زن بداند چه نداند، اين امر به استظهار آن حيض واقعى نيست، آن حيض واقعى بعد كشف مىشود، اگر قبل از ده روز قطع شد معلوم مىشود كه همهاش حيض است، اگر گذشت معلوم مىشود كه فقط مقدار عادتش حيض است بقيه استحاضه بود نماز نخوانده بايد قضاء كند آنها را، اين امر به استظهار كه امر به تحيّض است حيض واقعى درست نمىكند براى زن، اين وظيفه ظاهريه زن است عند الجهل كه آيا من فى علم الله مستحاضه هستم چونكه دمم ده روز را مىگذرد يا عند الله حائض هستم به حسب حكم واقعى اگر ده روز را نمىگذرد دم، و به عبارت واضحه به عبارتى كه سهل المعونه باشد ما نحن فيه شبهه موضوعى است، زن حكمش و کبرای کلی از خطابات ديگر استفاده شده است كه ذوالعادة اگر دمش بعد از عادت بيايد و قبل از ده روز قطع بشود همهاش حيض است، منتهى اگر به وصف الحيض باشد عندنا، و مطلقا عند المشهور، و اگر ده روز را بگذرد آن فقط ايام عادتش حيض است، اين دو تا كبرى مسلّم است، در ما نحن فيه شبهه شبهه موضوعى است، زن نمىداند دمش ده روز را مىگذرد يا قطع مىشود، اينجا امر فرموده است به استظهار، اين امر به تحيّض حيض واقعى نيست، حيض به حسب ظاهرى واقعيه است، خوب شما از كجا اين حرف را مىگوييد؟ مىگوييم نه دليل داريم بطرهاى نيست، استظهار خودش معنايش اين است امر متعلّق شده است، اينها ملاك است معيار است اين دقت را در تمام روايات بايد بكنيم، در روايات متعلّق امر استظهار است استظهار يعنى ظهور الحال، پس معلوم مىشود كه شارع كه امر به استظهار كرده است استظهارش هم به اين است كه به اعمال و به تكاليف حائض و احكامش عمل بكند، اين تحيض تحيض ظاهرى است، و الاّ اگر حيض واقعى بود استظهار نداشت، اگر اين دو روز يك روز حيض واقعى مىشد ديگر استظهار معنا نداشت، خود استظهار قرينه است كه اين تحيض حكم ظاهرى است و خودش هم قرينه است كه موضوع در روايات آمره به استظهار زنى است كه نمىداند خونش قطع مىشود قبل از ده روز يا نمىشود، قيد برداشت موضوع، آن زنى كه دم ايام عادتش را گذشته است قيد موضوع شد و نمىداند بر اين كه اين ده روز مىگذرد اين دم يا نمىگذرد اين وظيفه ظاهريهاش اين است كه استظهار كند يعنى تحيّض كند، اين امر اول، كه امر اول اين تحیض حكم ظاهرى و وظيفه ظاهریه است.
امر ثانى در مقام اين است كه مراد از استظهار كه تحيّض شد يعنى چه؟ چونكه بعضىها گفتهاند بر اين كه استظهار كند يعنى نماز را ترك كند، گفتهاند معقول نيست نماز را ترك كردن واجب باشد در يك روز، مستحب هم ممكن نيست، چرا؟ چونكه بعد از اين كه فرض كرديم حائض حرمت صلاة بر او تشريعى است حرمت ذاتى ندارد خوب زنى كه حائض باشد واقعاً ولی احتمال مىدهد مستحاضه باشد واقعاً به رجاء مستحاضه بودن غسل كند و نماز بخواند كه اشكالى كه ندارد، احتياط است ديگر، درست توجه کنید اين نكته ثانى است كه مهم است، شارع در اين روايات امر به ترك صلاة نكرده است به عنوان ترك صلاة تا اين حرف بيايد، بلکه امر كرده است به استظهار، امر به استظهار امرش طريقى است، امر طريقى معنايش عبارت از اين است كه تو اگر حائض بوده باشى تكاليف حيض به تو منجّز است، يعنى اگر شوهرت صدا كرد كه بيا ببينم يا مسجد ديدى شلوغ است گفتى خوب معلوم نيست كه من حائض بشوم بگذار بروم تويش بنشينم ببينم چه مىگويد اين گوينده خيلى تند حرف مىزند عصبانى است چه مىگويد، حيضم كه معلوم نيست، نه! این نمی شود، امر به استظهار امر به تحيّض امرش طريقى است، يعنى اگر در واقع حائض بوده باشى تكاليفى كه بر حائض است محرّمات حائض و احكام حائض بر تو منجّز است معاقب هستى و معذور نيستى در مخالفتش، ولو احكام طاهر را ترك كنى يعنى صلاة را ترك كنى، معناى استظهار اين است كه احكام و تكاليف حائض بر تو منجّز است، وقتى كه اينجور شد شارع كه مىگويد تستظهر امر به ترك الصّلاة نمىكند، بلکه امر به استظهار مىكند كه يعنى خودت را حائض قرار بده، يعنى اگر حائض بوده باشى تكاليفی كه در واقع براى حائض هست آن تكاليف در حقّ تو منجّز است، وقتى كه اينجور شد مىتواند اين امر به تحيّض يك روز باشد مىتواند دو روز باشد مىتواند بيشتر باشد، منتهى اين اختلاف اخبار را چه حمل كنيم خواهيم گفت.
غرضم در اين امر ثانى اين است كه امر به استظهار امر به ترك صلاة نيست، تا خيال بشود بر اين كه امر به ترك صلاة چونكه صلاة حرمت ذاتى ندارد امر به ترك الصّلاة اصلاً استحبابش معقول نيست فضلاً از اين كه در يك روز واجب باشد يا در دو روز واجب باشد.
نگوييد در بعضى روايات تعبير شده است از استظهار به احتياط، خوب آن معنايش چيست، چونكه در بعضى روايات مىگويد تستظهر يعنى خودش را حائض قرار بدهد، در بعضى روايت امر به احتياط شده است كه احتياط كند، آنها را چه مىگوييد و چه جور معنا مىكنيد آنها را؟ آن روايت يك روايت است كه خدمت شما عرض مىكنم، اين روايت در باب اول از ابواب استحاضه روايت 12 است با اين روايت ما خيلى كار داريم، الان يك نقطهاش را مىگويم اين روايت عجب روايتى[10] است:
و باسناد الشّيخ عن على ابن حسن ابن فضّال عن محمد ابن عبد الله ابن زرارة عن محمد ابن ابى عمير، محمد ابن عبد الله ابن زراره نوه زراره است همان زراره معروف خواهيم گفت كه شخص جليلى است خواهيم گفت اين را، چونكه بعضىها در وثاقتش اشكال كردهاند، عن محمد ابن عبد الله ابن زراره عن محمد ابن ابى عمير عن عمر ابن اذينه عن فضيل و زراره عن احدهما علیه السلام آنجا دارد كه: المستحاضه تكفّ عن الصّلاة، اينجا موضوع استظهار مستحاضه است، از آن رواياتى است كه موضوع مستحاضه بود در استظهار اين روايت است و نظير اين، المستحاضه تكفّ عن الصّلاة ايام اقرائها و تحتاط بيومٍ او يومين ثمّ تغتسل، اين را و تحاط فرموده است مراد از اين تحتاط هم يعنى تتحيّض، احتياط نسبت به احكام حائض است، که تكليف حائض است احتياط، نه اين كه احتياط كند يعنى جمع كند ما بين تروك حائض و اعمال مستحاضه، كه احتياط تام او است آخر، اين تحتط به معناى همان تستظهر است يعنى احتياط كند نسبت به اعمال حائض، چرا؟ چونكه خود امام علیه السلام دارد و تحتاط بيومٍ او اثنين ثمّ تغتسل كلّ يومٍ و ليلة ثلاث مرّات، چونكه مستحاضه كثيره است، و تغتسل لصلاة الغداة يك غسل، و يغتسل و يجمع بين الظّهر و العصر اين دو غسل، يكى هم تغتسل و تجمع بين المغرب و العشاء، اگر مراد از اين تحتاط استظهار نبود امام نمىفرمود اين سه غسل را بعد از دو روز بكند، اين سه غسل را بايد در همان يكى دو روز هم بكند، چونكه احتياط جمع ما بين تروك حائض و اعمال مستحاضه است آخر، امام مىفرمايد تحتاط بيومٍ او اثنين ثمّ تغتسل كلّ يومٍ ثلاث مرات، بعد از يوم و يومين اين سه غسل را بكند، اگر مراد از احتياط احتياط تام بود يعنى جمع ما بين تروك حائض و اعمال استحاضه بود اين سه غسل را بايد قبل از يومين بكند و از آن وقت شروع كند، اينكه امام علیه السلام مىفرمايد اين اغسال مستحاضه را بعد از يك روز يا دو روز آنجام بدهد اين صريح در اين معنا است كه در آن يكى دو روز خودش را حائض قرار مىدهد، اعمال مستحاضه نيست در آن يكى دو روز.
بدان جهت در ما نحن فيه از اين ايام الاستظهارى كه هست امر به احتياط بشود امر به استظهار بشود امر طريقى مىشود، امر طريقى معنايش اين نيست كه امر به ترك صلاة شده است، خواهيم گفت معنايش چيست، معنايش اين است كه در آن روز حائض قرار بده، اگر در واقع حائض باشى تكاليف حائض بر تو منجّز است شوهرت اينجور صدا كرد گوش نده فرار كن، يا مسجد ديدى همين جور خواستى بروى با اين حال نمىتوانى بروى مكثت حرام است، و هكذا و هكذا.
اين دو تا امر، بعد از اين كه اين دو تا امر معلوم شد كه استظهار معنايش چيست و اخبار استظهار موردش كجا است تكلّم مىكنيم در مقامين.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص329.
[2] وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَرِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ فِي الْمَرْأَةِ تَحِيضُ فَتَجُوزُ أَيَّامُ حَيْضِهَا- قَالَ إِنْ كَانَ أَيَّامُ حَيْضِهَا دُونَ عَشَرَةِ أَيَّامٍ- اسْتَظْهَرَتْ بِيَوْمٍ وَاحِدٍ ثُمَّ هِيَ مُسْتَحَاضَةٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص301.
[3] وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ النُّفَسَاءُ مَتَى تُصَلِّي فَقَالَ تَقْعُدُ بِقَدْرِ حَيْضِهَا وَ تَسْتَظْهِرُ بِيَوْمَيْنِ فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ وَ إِلَّا اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ وَ صَلَّتْ فَإِنْ جَازَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ تَعَصَّبَتْ وَ اغْتَسَلَتْ ثُمَّ صَلَّتِ الْغَدَاةَ بِغُسْلٍ وَ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِغُسْلٍ وَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ بِغُسْلٍ وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ صَلَّتْ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ قُلْتُ وَ الْحَائِضُ قَالَ مِثْلُ ذَلِكَ سَوَاءً فَإِنِ انْقَطَعَ عَنْهَا الدَّمُ وَ إِلَّا فَهِيَ مُسْتَحَاضَةٌ تَصْنَعُ مِثْلَ النُّفَسَاءِ سَوَاءً ثُمَّ تُصَلِّي وَ لَا تَدَعُ الصَّلَاةَ عَلَى حَالٍ فَإِنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ الصَّلَاةُ عِمَادُ دِينِكُمْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص373.
[4] وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الطَّامِثِ وَ حَدِّ جُلُوسِهَا- فَقَالَ تَنْتَظِرُ عِدَّةَ مَا كَانَتْ تَحِيضُ- ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِثَلَاثَةِ أَيَّامٍ ثُمَّ هِيَ مُسْتَحَاضَةٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص303.
[5] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ- أَ يَطَؤُهَا زَوْجُهَا وَ هَلْ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ- قَالَ تَقْعُدُ قُرْأَهَا الَّذِي كَانَتْ تَحِيضُ فِيهِ- فَإِنْ كَانَ قُرْؤُهَا مُسْتَقِيماً فَلْتَأْخُذْ بِهِ- وَ إِنْ كَانَ فِيهِ خِلَافٌ فَلْتَحْتَطْ بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ- وَ لْتَغْتَسِلْ وَ لْتَسْتَدْخِلْ كُرْسُفاً- فَإِنْ ظَهَرَ عَنِ الْكُرْسُفِ فَلْتَغْتَسِلْ- ثُمَّ تَضَعُ كُرْسُفاً آخَرَ ثُمَّ تُصَلِّي- فَإِذَا كَانَ دَماً سَائِلًا فَلْتُؤَخِّرِ الصَّلَاةَ إِلَى الصَّلَاةِ- ثُمَّ تُصَلِّي صَلَاتَيْنِ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ- وَ كُلُّ شَيْءٍ اسْتَحَلَّتْ بِهِ الصَّلَاةَ- فَلْيَأْتِهَا زَوْجُهَا وَ لْتَطُفْ بِالْبَيْتِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص375.
[6] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الطَّامِثِ تَقْعُدُ بِعَدَدِ أَيَّامِهَا كَيْفَ تَصْنَعُ- قَالَ تَسْتَظْهِرُ بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ ثُمَّ هِيَ مُسْتَحَاضَةٌ- فَلْتَغْتَسِلْ وَ تَسْتَوْثِقُ مِنْ نَفْسِهَا- وَ تُصَلِّي كُلَّ صَلَاةٍ بِوُضُوءٍ مَا لَمْ يَنْفُذِ الدَّمُ- فَإِذَا نَفَذَ اغْتَسَلَتْ وَ صَلَّتْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص375.
[7] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص302.
[8] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص302.
[9] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الزَّيَّاتِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ رَأَتِ الدَّمَ فِي حَيْضِهَا- حَتَّى جَاوَزَ وَقْتُهَا مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُصَلِّيَ- قَالَ تَنْظُرُ عِدَّتَهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ- ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ- فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ دَماً صَبِيباً- فَلْتَغْتَسِلْ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص376.
[10] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ تَكُفُّ عَنِ الصَّلَاةِ أَيَّامَ أَقْرَائِهَا- وَ تَحْتَاطُ بِيَوْمٍ أَوِ اثْنَيْنِ- ثُمَّ تَغْتَسِلُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ تَحْتَشِي لِصَلَاةِ الْغَدَاةِ- وَ تَغْتَسِلُ وَ تَجْمَعُ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِغُسْلٍ- وَ تَجْمَعُ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِغُسْلٍ- فَإِذَا حَلَّتْ لَهَا الصَّلَاةُ حَلَّ لِزَوْجِهَا أَنْ يَغْشَاهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص376.