درس هشتصد و پنجاه و هفتم

احکام حائض

مسأله 25: «غسل الحيض كغسل الجنابة مستحب نفسي‌و كيفيته مثل غسل الجنابة في الترتيب و الارتماس و غيرهما مما مر و الفرق أن غسل الجنابة لا يحتاج إلى الوضوء بخلافه فإنه يجب معه الوضوء قبله أو بعده أو بينه إذا كان ترتيبيا و الأفضل في جميع الأغسال جعل الوضوء قبلها».[1]

ادامه بحث گذشته

كلام صاحب العروة اين بود غسل الحيض ممتاز است از غسل الجنابة به خصوصيتى، و آن خصوصيت اين است كه در غسل الحيض وضوء لازم است قبله او بعده او اثنائه، بعد در آخر كلامش بود و الافضل فى جميع الاغسال ان يكون الوضوء قبل الغسل، قبل از غسل وضوء بگيرد افضلش اين است.

ما فعلا در قسمت اول کلامش هستيم، كه در وضوء در غسل الحيض لازم است وضوء بگيرد زن قبل الغسل او بعد الغسل او فى اثناء الغسل، عرض كرديم دليل اين معنا كما اينكه ذكر كرديم روايات است، در روايات ما روايتى داشتيم كه آنها مى‏گفتند با اين غسلى كه هست وضوء لزومى ندارد البته غير غسل جنابت، در آن صحيحه محمد ابن مسلم[2] اين بود كه الغسل يجزى عن الوضوء، مى‏دانيد كه كلمه يجزى يعنى كفايت مى‏كند، اين منافات ندارد كه با اين غسل وضوء مستحب بوده باشد، اين كفايت است، مثل اينكه در صلاة در ركعت سوم يك تسبيحات اربعه مرةً مجزى است منافات ندارد كه سه دفعه مستحب بوده باشد.

 روايت دومى هم که موثقه عمار[3] بود عن الرجل اذا اغتسل من جنابة او يوم الجمعه او يوم العيد هل عليه وضوء قبل ذلك عليه يعنى تكليف است، عليه، مثل كتب علكيم الصيام، عليه وقتي كه آمد تكليف را مى‏رساند، هل عليه وضوء قبل ذلك او بعده، قال ليس عليه، درست توجه كنيد خصوصیات را شما در آتیه با روایات کار دارید، اگر مى‏گفت ليس له الوضوء قبل الغسل و بعد الغسل اين معنايش اين است كه وضوء تشريع نشده است، ليس له يعنى جايز نيست، عدم جواز هم در عبادات عدم تشريع است، دارد لسان و نفَس روايت ليس عليه قبل و لا بعد قد اجزئه الغسل، اينها لسانشان اين است كه وضوء واجب نيست غسل كفايت مى‏كند از وضوء، بدان جهت جمع عرفى ما بين اين دو تا روايت كه يكى صحيحه بود صحيحه محمد ابن مسلم ديگرى هم موثقه عمار بود وجه جمع عرفى ما بين اين دو تا روايت و مرسله ابن ابى عمير[4] كه كل غسل فیه الوضوء نمى‏گويد فی كل غسل على المغتسل الوضوء، معارضه نيست، فيه الوضوء يعنى مشروع است، الاّ الجنابة در جنابت مشروع نيست، بدان جهت جمع عرفى ما بين اين مرسله ابن ابى عمير اگر كسى گفت مرسلات ابن ابى عمير مثل مسنداتش حجت است، لا يرسل و لا يروى الاّ عن ثقة، هم اين روايت و هم روايت بعدى كه عن حماد ابن عثمان او غيره كه گفتيم او غيره كه آمد باطل مى‏كند استدلال را، غير را نمى‏شناسيم كسيت؟ اگر كسى گفت نه ابن ابى عمير نقل مى‏كند عن حماد ابن عثمان او غيره، اين عيبى ندارد، اگر كسى اين روايات را من حيث السند تمام دانست وجه جمع عرفى ما بين اين دو تا روايت و ما بين آن دو روايت سابقه وجهش اين است كه در ساير اغسال وضوء مستحب است، اين نتيجه اينجور مى‏شود، نه اينكه واجب مى‏شود، آن جمعى كه شيخ فرمود در تهذيب و ديگران دنبال او را گرفتند که حمل كرد دو روايت را به آن صورتى كه روز جمعه جنب هم بشود، يا يوم العيد جنب هم بشود، گفتيم اين با أو منافات دارد، أو مناسبت ندارد با اين، بدان جهت جمع عرفى هست ملتزم مى‏شوند به استحباب، كما اينكه جماعتى ملتزم شده‏اند.

عدم مشروعيت وضوء بعد از غسل

 انما الكلام كل الكلام عبارت از اين است که گفته شده است با اين مشروعيت وضوء با ساير الاغسال يك روايتى هست كه منافات دارد، آن روايت چيست؟ آن روايت اين است، من حيث الصحيحه است، صحيحه سليمان ابن خالد،[5] در باب سى و سوم از ابواب غسل الجنابة روايت نهمى است:

صحيحه سليمان بن خالد

و باسناد الشيخ عن حسين ابن سعيد، شيخ به سندش از كتاب حسين ابن سعيد نقل مى‏كند، اين حسين ابن سعيد گفتيم مرات و كرات اين جلالتش با كثرت كتب و رواياتش ابواب فقه را نوعا استيعاب كرده است، در هر جايى روايتى دارد، كه مى‏گويند بيشتر از سى تا كتاب داشت، و باسناده عن الحسين ابن سعيد عن عثمان، اين عثمان ابن عيسى است، موثقه مى‏شود، عن ابن مسکان عبد الله ابن مسکان است، عن سليمان ابن خالد موثقه مى‏شود. «عن ابى جعفر عليه السلام قال الوضوء بعد الغسل بدعة»، وضوء بعد از غسل بدعت است. عرض مى‏كنم بر اينكه آنهايى كه مثل صاحب عروه هستند اين روايت را حمل كرده‏اند مراد غسل جنابت است، اين وضوء بعد غسل الجنابة بدعت است، اشكال به اينها شده است كه در غسل جنابت وضوء بدعت است قبل از غسل باشد يا بعد بوده باشد فرقى نمى‏كند، اين كه مى‏گويد الوضوء بعد الغسل بدعةٌ اين را نمى‏شود بر غسل جنابت حمل كرد.

عرض مى‏كنم اين حمل اشكالى ندارد، چرا؟ چونكه الوضوء بعد الغسل بدعةٌ اگر تصریح می کرد مى‏گفت الوضوء بعد غسل الجنابة بدعةٌ محذوری که نداشت، چونكه مفهوم كه ندارد، لقب است اين، وصف نيست، الوضوء بعد الغسل وصف وضوء است، الوضوء بعد الغسل وضوء بدعت است، روايت اين را مى‏گويد كه الوضوء قبل غسل الجنابة ايضا بدعةٌ، با همديگر تنافى ندارد، مفهوم ندارد اين روايت كه قابل حمل نباشد، قابل حمل هست، بدان جهت صاحب عروه مى‏گويد اين روايت الوضوء بعد الغسل بدعةٌ روايت ديگر هم مى‏گويد الوضوء قبل غسل الجنابة بدعةٌ، يك روايت ديگر مى‏گويد قبله و بعده بدعةٌ، هر سه تا را اخذ مى‏كنيم با هم تنافى ندارد.

 بدان جهت در ما نحن فيه اگر در بين قرينه‏اى بوده باشد كه اين روايت مختص به غسل الجنابة است ابائى ندارد، كلام اين است كه چرا اين را به غسل جنابت حمل كنيم؟ اين را مطلق بگوييم، بگوييم كه در غسل جنابت و غير غسل جنابت اصلا بعد الغسل وضوء گرفتن بدعت است، فرق غسل جنابت با ساير الاغسال اين است كه در ساير الاغسال قبل از غسل كردن وضوء مستحب است يا در اثناء غسل وضوء مستحب است و مشروع است، ولكن در غسل جنابت آن هم مشروع نيست، نه قبل نه اثناء نه بعد، چرا به اطلاق اين روايت اخذ نكنيم و بگوييم كه الوضوء بعد الغسل بدعةٌ، در تمام اغسال وضوء بعد از غسل بدعت است، كسى كه مى‏خواهد به مستحب عمل كند در غير غسل الجنابة يا بايد قبل بگيرد يا بايد در اثناء بگيرد، در مرسله ابن ابى عمير هم در مرسله اولى كه خواندم همين جور بود، كه كل غسل قبله وضوء الاّ غسل الجناة، يعنى قبل تمام الغسل، اثناء را هم مى‏گيرد، كل غسل فيه وضوء الاّ غسل الجنابة، ولكن روايت ديگرى كه ابن ابى عمير داشت آن روايت این بود كه فى كل غسل وضوء الاّ الجنابة، او قبل نداشت، گفته مى‏شود بر اينكه اگر ما ملتزم بشويم مثل صاحب عروه مسلكش را كه در ساير الاغسال غسل واجب است بايد تقييد كنيم كه قبل بشود، قبل تمام الغسل بشود، چونكه در مرسله اول گفته است كل غسل قبله وضوء، يعنى قبله وضوء يعنى قبل الغسل واجب است، آن كه مى‏گويد بعد الغسل بدعت است بايد قبل گرفت، و اگر گفتيم وضوء گرفتن مستحب است با ساير الاغسال كما اينكه ما گفتيم آنجا ملتزم مى‏شويم كه قبل از اینکه انسان غسل بكند مستحب است وضوء بگيرد يا در اثناء غسل، اما بعدش بدعت است.

 و من هنا ذكر بعض اصحاب و بعض الفحول رضوان الله عليهم كه اگر ملتزم شديم كه وضوء مستحب است يا واجب است اين بايد قبل از غسل بشود، اما وضوء بعد الغسل مشروعيتى ندارد اخذا به موثقه سليمان ابن خالد كما ذكرنا.

خوب اين صاحب عروه با وجود اينكه همين جور است بدعةٌ، اين را چرا به غسل جنابت حمل كرده است؟ و فرموده است افضل اين است كه قبل بشود وضوء گرفتن، چونکه در مرسله ابن ابی عمیر قبل دارد افضل این است که قبل بشود، چرا؟ مى‏دانيد چرا؟ براى اينكه اگر كسى ملتزم شد در تمام اغسال غير غسل جنابت وضوء واجب است، خوب كسى وضوء نگرفت غسلش را كرد بلا اشكال غسلش صحيح است كما اينكه خواهيم گفت، چرا؟ چونكه غسل كه كرد غسل ربطى به وضوء ندارد، كلام اين است كه وضوء هم واجب است يا نه؟ غسلش را كرده است غسل صحيح است، وضوء گرفتن قبل شرط صحّت غسل نيست، صاحب عروه تصريح خواهد كرد در مسئله بعدى، غسل، غسل صحيح است پیش همه صحیح است، چونكه لسان و نفَس روايات اين است كه وضوء را بايد قبل از غسل بگيرد، تكليفش اين است كه وضوء بگيرد قبل از غسل، غسل را كرد اين امتثال نكرد، بايد بگوييم كه اين نمى‏تواند نماز بخواند، چرا؟ چونكه با غسل تنها آثار حدث الحيض برداشته مى‏شود به غسل، وقتى كه غسل كرد مى‏تواند بدود به مساجد بنشیند که ببينم اين خطيب چه خطبه‏اى مى‏خواند، اين مى‏تواند در مساجد مكث كند، مى‏تواند سور عظائم را بخواند، حدث حيض رفته است به غسل، رافع حدث حيض غسل است، ولكن نماز نمى‏تواند بخواند، چونكه مجزى است یعنی اجزاء نسبت به صلاة است، طهارتى كه در صلاة معتبر است، اين نمى‏تواند نماز بخواند، بايد برود به مستراح يا يك بادى از خودش خارج كند كه محدث بالاصغر بشود بعد وضوء بگيرد نماز بخواند، والاّ اگر اين باد را خارج نكند نمى‏شود با غسل نماز خواند، اين چيزى است كه ارتكاز متشرعه قبول نمى‏كند، اين حكم منافات دارد با ارتكاز متشرعه كه بايد باد خارج كنى بعد وضوء بگيرى نماز بخوانى، نكرده اگر وضوء گرفتى نمى‏شود آن وضوء باطل است، اين معنا محتمل نيست.

 روى اين کلام كه اين معنا محتمل نيست ارتكاز متشرعه اين را حمل نمى‏كند صاحب عروه و غير صاحب عروه قدس الله اسرارهم حمل كرده‏اند الوضوء بعد الغسل بدعة را به غسل جنابت، در غسل جنابت همين جور است. اين قرينه حمل است. اينكه حمل كرده‏اند به غسل الجنابة چون تعبير به بدعةٌ شده است كه در روايات غسل جنابت بدعت تعبير شده است، الوضوء قبله و بعده بدعةٌ، علاوه بر وحدت، اين قرينه خارجيه كه اين اشتراط را اگر ملتزم شديم كه غسل واجب است مثل صاحب عروه لازمه‏اش اين است كه به زن بگوييم يك بادى خارج كن بعد وضوء بگير نماز بخوان، والاّ نمازت باطل مى‏شود، اين معنا محتمل نيست، چونكه محتمل نيست روى اين اساس است كه گفته مى‏شود بر اينكه افضل اين است قبل بگيرد، چونكه بدعةٌ كه حمل شد به غسل الجنابة، ماند قبلى كه در مرسله ابن ابى عمير است. آن قبل حمل مى‏شود به استحباب، اين فتواى عروه زنده مى‏شود كه مستحب افضل اين است در تمام غسلها اين وضوء قبلا گرفته بشود، اين راجع به اين مسئله.

ديدگاه مختار در وضو و عدم وضو در غسل حيض

بعد مسئله ديگرى كه در ما نحن فيه گفته مى‏شود، آنى كه صاحب عروه گفته شده ما يك تعليقه در او داريم، آن يك تعليقه عبارت از اين است كه اينی كه فرمود غسل الحيض ممتاز است از غسل الجنابة وضوء لازم است، نه، وضوء مستحب است، وضوء مستحب است و اولى هم اين است كه انسان وضوء را قبل از غسل بگيرد، اين تعلیقه فقط اين است.

شرط نبودن وضو در صحت غسل و اشتراط آن در صحت نماز  

مسأله 26: «إذا اغتسلت جاز لها كل ما حرم عليها بسبب الحيض‌ ‌و إن لم تتوضأ فالوضوء ليس شرطا في صحة الغسل بل يجب لما يشترط به كالصلاة و نحوها‌».[6]

بعد گذشتيم به مسئله ديگرى كه ايشان در ما نحن فيه عنوان مى‏كند، همان مسئله‏اى است كه عرض كردم، نفَس اين روايات اين بود كه وضوء لازم است با غسل براى صلاة و اينها، زنى كه حيضش را تمام كرده است با غسلش وضوء لازم است، اما رواياتى كه دلالت مى‏كند الحائض اذا طهرت اغتسلت آن روايات ناظر بر اين است كه اين غسل رافع حدث الحيض است و در آن روايات هم ذكر وضوء نشده است، ظاهر روایات این است بلکه بعضی از موارد تصریح هم شده مثل وطی و اینها بعد از اينكه غسل كردند هيچ محذورى ندارد حدث الحيض برداشته مى‏شود، بدان جهت به غسل تنها احكام حدث الحيض برداشته مى‏شود، احكام را تقسيم كرديم در حائض يك احكام كه احكام ذات الدم است، احكام ذات الدم به انقضاء و به حصول النقاء مرفتع مى‏شود، مثل حرمة الوطى كفاره وطى و بطلان الطلاق، يك احكامى هم مال حدث الحيض است مثل مكث در مساجد و قرائت سور عظائم، عرض كرديم امام عليه السلام استدلال فرموده‏ است بر اينكه جنب هم نمى‏تواند داخل مساجد بشود لقوله سبحانه الاّ و لا جنبا الاّ عابری سبيل، اين جنب را خداوند در قرآن فرموده است، آن جنب حدث دارد، جنابت حدث است، اينكه مال حدث جنابت را به حائض تسريه داده است مناسبتش حدث الحيض است كه حدث الحيض با او شريك هستند، كما اينكه در وجوب الاغتسال هم همين جور است در ماه رمضان، حائض هم بعد از نقاء كه حدث الحيض مثل حدث الجنابة است روى اين اساس غسل كرد اين احكام هم مرتفع مى‏شود، مى‏ماند اينكه وضوء واجب است با غسل مى‏ماند طهارتى كه در صلاة معتبر است، اگر گفتيم وضوء واجب است ما كه مى‏گوييم واجب نيست، مى‏گوييم طهارتى كه در صلاة هم معتبر است مطلقا حدث برداشته شده است، حدث نمانده است طهارت دارد مى‏تواند نماز بخواند، و اما آن كسى كه مثل صاحب عروه قدس الله سره هست مى‏گويد حدث حيض برداشته شده است ولكن طهارتى كه شرط صلاة است او حاصل نشده است، بايد وضوء بگيرد تا صلاة را اتيان كند، پس على هذا الاساس اين وضوء شرط صحت صلاة است، وضوء نه غسل شرط صحت وضوء است، نه وضوء شرط صحت غسل است، هيچ كدام نيست، منتهى بنا بر اينكه وضوء واجب است لصلاتها واجب است، بخواهد نماز بخواند بايد وضوء هم بگيرد، اينكه در عروه در مسئله بعدى دارد اذا اغتسلت جاز لها كل ما يحرم عليها بسبب الحيض و ان لم يتوضأ فالوضوء ليس شرطا فى صحة الغسل بل يجب لما يشترط فيه الطهارة كالصلاة و نحوها، وضوء براى او لازم است، نه وضوء شرط صحت غسل است نه غسل شرط صحت وضوء، چونكه لسان شرطيت استفاده نشده است، اين معنايش اين است كه كل غسل فيه الوضوء بخواهد نماز بخواند بايد وضوء هم بگيرد، آن روايت مى‏گفت مجزى است مثلا، گذشتيم اين را.

تعين تيمم در فرض تعذر از غسل و وضوء

مسأله27: «إذا تعذر الغسل تتيمم بدلا عنه‌و إن تعذر الوضوء أيضا تتيمم و إن كان الماء بقدر أحدهما تقدم الغسل‌«.[7]

وقتي كه اين نحو شد مسئله بعدى روشن‏تر مى‏شود، مسئله بعدى اين است كه زن حائض وقتى كه نقاء حاصل شده است آبى ندارد كه غسل بكند يا وضوء بگيرد، يا آب ضرر دارد، آب خيلى است ولكن ضرر دارد، غسل كردن و وضوء گرفتن ضرر دارد، خوب اگر گفتيم بر اينكه وضوء واجب است با غسل اين بايد دو تا تيمم بكند، اين مثل جنب نيست، جنب وقتى كه نتوانست غسل بكند يك تيمم كافى است لقوله سبحانه بعد از اينكه حكم جنب را بيان فرموده است فان كنتم جنبا فاطهروا فرموده است فان لم تجدوا ماء فتیمموا، براى وضوء فان لم تجدوا ماء يعنى نتوانستيد آب را صرف كنيد چه براى وضوء چه براى غسل يك تيمم كافى است، يعنى تيمم بدل آن وضوء مى‏شود اين تيمم هم در جايى كه مكلف به غسل است بدل غسل مى‏شود، حكم غسل را دارد كه مجزى است، ولكن در ما نحن فيه كه غسل الحيض است اين مكلف بود به جمع، در آيه مباركه ديروز گفتيم فصل است، تفصیل قاطع است، تقسيم مكلف به جنب و غير جنب، محدث بالاصغر را ناقض الوضوء را كسى كه دارد تقسيم كرده‏اند به جنب و غير جنب تقسم قاطع شركت است، كه وضوء و غسل جنابت حمل نمى‏شود، ولكن به خلاف وضوء و غسل الحيض بنا بر مسلك صاحب عروه جمع مى‏شود وجوبا، بنا بر عرض ما هم كه استحبابا، بدان جهت اگر متمكن نبوده باشد بايد تيمم بكند، نه للآية، بلكه رواياتى كه در باب تيمم وارد است كه التيمم طهور لمن لم يجد الماء، تيمم طهور است براى آن كسى كه متمكن از آن طهارت مائيه نيست، اين وظيفه‏اش غسل بود متمكن نيست بايد تيمم بدل از غسل كند، مكلف بود به وضوء متمكن از وضوء نيست بايد يك تيمم بدل از وضوء بكند، منتهى تيمم بدل از وضوء اينجا لازم نيست كه قبل از غسل بشود، براى اينكه احكام خاصه اين غسل به تيممى كه بدل از غسل است نمى‏آيد، آنى كه در روايات داشتيم وضوء بعد الغسل بدعت است، اما تيمم بدل از وضوء بعد از تیمم بدل از غسل بدعت است اين در اين روايت ندارد، بدان جهت مى‏ماند بر اينكه روايتى که كسى كه آب را پيدا نمى‏كند وظيفه‏اش تيمم است، اين دو تا وظيفه داشت به هيچ كدام آب پيدا نمى‏كند متمكن نيست بايد دو تا تيمم بكند، هر كدام را اول كرد كرد، نكرد هم نكرد، اين اشكالى ندارد.

وظيفه زنی که آب کم دارد و برای غسل يا وضوی تنها کفايت می کند

انما الكلام كل الكلام در جايى است كه اين زن مقدارى آب دارد، آن مقدار از آب را مى‏تواند وافى به غسلش است، غسل كند بر وضوء تيمم كند، مى‏تواند وضوء بگيرد چونكه آب غسل به آب وضوء هم كافى مى‏شود، مى‏تواند غسل نكند وضوء بگيرد، آن وقت غسل را نمى‏تواند، بايد چكار بكند؟

 در متن عروه اين است كه و ان تمكن من احدهما يعنى فان وجد الماء لاحدهما، يعنى مائى كه به احدهما كافى است در اين صورت وظيفه عبارت از اين است كه تقدم الغسل، غسل مقدم است، بايد اول غسل بكند براى وضوء تيمم بكند، اين يك قول در مسئله است.

بعضى‏ها رضوان الله عليهم كه ما آنها را درك كرديم خدا درجاتشان را عالى كند، آنها ملتزم بودند كه نه، بايد وضوء بگيرد براى غسلش تيمم كند، عکس این فرض که صاحب عروه مى‏گويد تقدم الغسل، آنها مى‏گفتند كه نه، در ما نحن فيه اول بايد وضوء بگيرد بر غسلش تيمم كند.

بعضى‏ها هم كه فرموده‏اند مخير است، هر كدام را مى‏تواند بكند.

مى‏دانيد اين سه تا قول كجاست؟ آنجايى است كه ملتزم بشويم كه غسل مجزى از وضوء نيست، مثل مسلك صاحب عروه، و اما اگر ملتزم شديم به ما سلكنا كه غسل مجزى از وضوء است اين نمى‏تواند وضوء بگيرد، اين بايد غسل كند، چرا؟ چونكه كسى كه لم يجد الطهارة المائيه او مكلف است تيمم كند، اين زن طهارت مائيه را واجد است، چونكه غسل مجزى است، چونكه بر صلاتش طهارت مائيه را واجد است بايد غسل بكند، اين اشكالى ندارد.

انما الكلام در جايى است كه ملتزم بشويم بر اینکه وضوء هم بايد بگيرد، صاحب عروه كه مى‏گويد تقدم الغسل باب تزاحم گرفته است ما نحن فيه را، زن دو تا تكليف دارد يكى وجوب الوضوء يكى وجوب الغسل، خوب دو تا تكليف دو تا را كه نمى‏تواند امتثال كند، وقتى كه جمع بينهما فى الامتثال نشد، مى‏گويند بايد هم اينجور بشود در باب تزاحم اگر باب تزاحم باشد که محتمل الاهمیة يا اهم مقدم مى‏شود، خوب صاحب عروه مى‏گويد كه ما نحن فيه باب تزاحم است، غسل يا اهميت دارد يا محتمل الاهمية است، ديگر احتمال اهميت در وضوء داده نمى‏شود، چونكه در وضوء احتمال اهميت داده نمى‏شود تقدم الغسل، باب تزاحم است غسل را مقدم مى‏كند، بر وضوء تيمم مى‏كند.

بعضى‏ها فرموده‏اند نه وضوء مقدم است، بنا بر عدم اجزاء وضوء مقدم است، چرا؟ براى اينكه در روايتى كه من حيث السند هم معتبر است در آن روايت اينجور وارد شده است، اين روايت در جلد دوم در ابواب التيمم باب هيجدهم از ابواب التيمم روايت اولى است، اين روايت اين است كه سه نفر رسيده‏اند به آب قليلى، يكى جنب بود كه بايد غسل كند، يكى هم محدث بالاصغر بود كه بايد وضوء بگيرد، ديگرى هم مرده بود جنازه‏اش را حمل مى‏كردند كه آب پيدا كنند كه او را بشويند دفن کنند، اين دو تا بيچاره اين مرده را كشيده‏اند الان چه كار كنند؟ جنب غسل كند، ميت را غسل بدهند؟ درست توجه کنید امام چه [8]می فرماید:

صحيحه عبدالرحمن بن نجران

محمد ابن على ابن الحسين، صدوق عليه الرحمه است باسناده عن عبد الرحمن ابن ابى نجران، سند صدوق به عبد الرحمن ابى نجران محمد ابن حسن وليد شيخ است، عن محمد ابن حسن صفار عن احمد ابن محمد ابن عيسى عن عبدالرحمن ابن ابى نجران، اين روايت من حيث السند صحيح است، تمام رواياتى كه صدوق از عبد الرحمن ابن نجران نقل كرده است، آنجا دارد: «أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع» از امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه سؤال كردم «عَنْ ثَلَاثَةِ نَفَرٍ- كَانُوا فِي سَفَرٍ» سه نفر بودند اينها در سفر بودند، که در سفر آب كم پيدا مى‏شود. «أَحَدُهُمْ جُنُبٌ وَ الثَّانِي مَيِّتٌ- وَ الثَّالِثُ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ» وقت نماز هم رسيد. «وَ مَعَهُمْ مِنَ الْمَاءِ قَدْرُ مَا يَكْفِي أَحَدَهُمْ» ، فقط يكى را آب كافى است. «مَنْ يَأْخُذُ الْمَاءَ وَ كَيْفَ يَصْنَعُونَ» ؟ كى اين آب را اخذ مى‏كند و چكار مى‏كنند؟ «قَالَ يَغْتَسِلُ الْجُنُبُ» جنب غسل مى‏كند. «وَ يُدْفَنُ الْمَيِّتُ بِتَيَمُّمٍ» آن ميت هم با تيمم دفن مى‏شود. «وَ يَتَيَمَّمُ الَّذِي هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ» يابن رسول الله اين چرا؟ نپرسیده است امام خودش تفضلا می فرماید، «لِأَنَّ الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَرِيضَةٌ» غسل جنابت چونكه فريضه است مقدم مى‏شود.

خوب در ما نحن فيه اين كبرى را تطبيق بكنيد، زن حائض است، حيضش تمام شده است غسل حيض باید بكند، غسل الحيض كه فريضه نيست، فريضه يعنى ما ذكر الله فى كتابه، سنت دو تا معنى دارد، يك سنت به معنا استحباب است در اين نيست در اين روايات، كه مى‏فرمايد لانّ غسل الجنابة فريضة و غسل الميت سنة، اين معناى سنت يعنى ما وجب بامر رسول الله و به تشريع رسول الله است و در این كتاب نيست اين، بدان جهت بر اينكه دلالت مى‏كند هر وقت امر داير شد ما بين فريضة الله و ما بين سنت آن فريضة الله مقدم مى‏شود، وضوء فريضة الله است، چونكه ديروز گفتيم مقتضاى آيه شريفه اين است که هر كسى ناقض وضوء دارد پا مى‏شود به نماز بايد وضوء بگيرد، ولو زنى باشد كه حيضش تمام شده است، نفاسش تمام شده است، شخصى باشد كه مسّ ميت بكند، وظيفه‏اش وضوء گرفتن است، چونكه اينها جنب نيستند، فقط جنب را فرموده است كه و ان كنتم جنبا فاطهروا غسل كنيد، بدان جهت غسل‏هاى اينها به سنت است، وضوئشان بالفريضه است به دلالت كتاب مجيد است، و اين روايت مباركه دلالت مى‏كند هر وقت امر داير شد وظيفه كتاب الله عمل بشود يا وظيفه‏اى كه در سنت بيان شده است او عمل بشود، وظيفه كتابی الله بايد عمل بشود، خوب مطلب تمام مى‏شود ديگر، اينجور فرموده‏اند.

سؤال...؟ دارد بر اينكه لان غسل الجنابة فريضة و غسل الميت سنة و التيمم للآخر جايز، اينجور دارد.

ولكن اين قول قولى است ضعيف غایة الضعف، ولو بعضى‏ها تجليل از اين قول كرده‏اند كه متعين هم اين است، چرا ضعيف است؟ براى اينكه امام عليه السلام در مقام تزاحم غسل جنابت با ساير الاغسال اين حكم را مى‏گويد كه غسل جنابت مقدم است، بدان جهت فرمود غسل الجنابة فريضة و غسل مسّ الميت سنة، غسل جنابت اگر با ساير الاغسال مزاحمت بكند حكمش اين است، و اما اینکه هر فريضه‏اى ولو وضوء باشد غسل جنابت نباشد، او معارضه كند غير الغسل جناة يعنى غير غسل فريضه كه وضوء فريضه‏اى مثلا اين معارضه بكند با ساير الاغسال آن وقت آن وضوء فريضه‏اى مقدم مى‏شود اين نمى‏گويد اين را، شاهدش بر اين است كه غسل جنابت را مقدم بر وضوء كرد، با وجودى كه وضوء هم فريضة الله بود، اين روايت فقط در مقام بيان اين است قاعده را ياد بگيرد در مقام مزاحمت غسل الجنابة با ساير الاغسال غسل جنابت مقدم مى‏شود، لانّ غسل جنابت فريضه است و آن ديگرى‏ها سنت است، اما در ما نحن فيه اين كبرى صغرى ندارد، در ما نحن فيه اين زن حائض بايد غسل حيض بكند با وضوء، وضوء غسل جنابت نيست، اين وضوء ولو فرض الله است اين مقدم بر ساير اغسال است دليل نداريم، روايت غسل جنابت را مى‏گويد مقدم مى‏شود بر ساير الاغسال، چونكه ساير اغسال سنت هستند.

 آن وقت كلام باقى مى‏ماند در فتواى صاحب عروه كه فتواى صاحب عروه كه فرمود تقدم الغسل چون اهميت دارد صحيح است يا نه؟ الظاهر و الله العالم اين فتوا صحيح نيست، چرا صحيح نيست؟ انشاء الله هفته ديگر.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص344.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَوَّاضٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْغُسْلُ يُجْزِي عَنِ الْوُضُوءِ- وَ أَيُّ وُضُوءٍ أَطْهَرُ مِنَ الْغُسْلِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص373.

[3]  وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ إِذَااغْتَسَلَ مِنْ جَنَابَتِهِ- أَوْ يَوْمِ جُمُعَةٍ أَوْ يَوْمِ عِيدٍ هَلْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ- قَبْلَ ذَلِكَ أَوْ بَعْدَهُ فَقَالَ لَا- لَيْسَ عَلَيْهِ قَبْلُ وَ لَا بَعْدُ قَدْ‌ ‌أَجْزَأَهُ الْغُسْلُ- وَ الْمَرْأَةُ مِثْلُ ذَلِكَ إِذَا اغْتَسَلَتْ مِنْ حَيْضٍ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ- فَلَيْسَ عَلَيْهَا الْوُضُوءُ لَا قَبْلُ وَ لَا بَعْدُ قَدْ أَجْزَأَهَا الْغُسْلُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص245.

[4] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلُّ غُسْلٍ قَبْلَهُ وُضُوءٌ إِلَّا غُسْلَ الْجَنَابَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص248.

[5] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْوُضُوءُ بَعْدَ الْغُسْلِ بِدْعَةٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص245.

[6]  سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص345.

[7]  سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص345.

[8] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنْ ثَلَاثَةِ نَفَرٍ- كَانُوا فِي سَفَرٍ أَحَدُهُمْ جُنُبٌ وَ الثَّانِي مَيِّتٌ- وَ الثَّالِثُ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ- وَ مَعَهُمْ مِنَ الْمَاءِ قَدْرُ مَا يَكْفِي أَحَدَهُمْ- مَنْ يَأْخُذُ الْمَاءَ وَ كَيْفَ يَصْنَعُونَ- قَالَ يَغْتَسِلُ الْجُنُبُ وَ يُدْفَنُ الْمَيِّتُ بِتَيَمُّمٍ وَ يَتَيَمَّمُ الَّذِي هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ- لِأَنَّ الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَرِيضَةٌ- وَ غُسْلَ الْمَيِّتِ سُنَّةٌ وَ التَّيَمُّمَ لِلْآخَرِ جَائِزٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص375.