مسأله 25: «غسل الحيض كغسل الجنابة مستحب نفسيو كيفيته مثل غسل الجنابة في الترتيب و الارتماس و غيرهما مما مر و الفرق أن غسل الجنابة لا يحتاج إلى الوضوء بخلافه فإنه يجب معه الوضوء قبله أو بعده أو بينه إذا كان ترتيبيا و الأفضل في جميع الأغسال جعل الوضوء قبلها».[1]
كلام صاحب العروة اين بود غسل الحيض ممتاز است از غسل الجنابة به خصوصيتى، و آن خصوصيت اين است كه در غسل الحيض وضوء لازم است قبله او بعده او اثنائه، بعد در آخر كلامش بود و الافضل فى جميع الاغسال ان يكون الوضوء قبل الغسل، قبل از غسل وضوء بگيرد افضلش اين است.
ما فعلا در قسمت اول کلامش هستيم، كه در وضوء در غسل الحيض لازم است وضوء بگيرد زن قبل الغسل او بعد الغسل او فى اثناء الغسل، عرض كرديم دليل اين معنا كما اينكه ذكر كرديم روايات است، در روايات ما روايتى داشتيم كه آنها مىگفتند با اين غسلى كه هست وضوء لزومى ندارد البته غير غسل جنابت، در آن صحيحه محمد ابن مسلم[2] اين بود كه الغسل يجزى عن الوضوء، مىدانيد كه كلمه يجزى يعنى كفايت مىكند، اين منافات ندارد كه با اين غسل وضوء مستحب بوده باشد، اين كفايت است، مثل اينكه در صلاة در ركعت سوم يك تسبيحات اربعه مرةً مجزى است منافات ندارد كه سه دفعه مستحب بوده باشد.
روايت دومى هم که موثقه عمار[3] بود عن الرجل اذا اغتسل من جنابة او يوم الجمعه او يوم العيد هل عليه وضوء قبل ذلك عليه يعنى تكليف است، عليه، مثل كتب علكيم الصيام، عليه وقتي كه آمد تكليف را مىرساند، هل عليه وضوء قبل ذلك او بعده، قال ليس عليه، درست توجه كنيد خصوصیات را شما در آتیه با روایات کار دارید، اگر مىگفت ليس له الوضوء قبل الغسل و بعد الغسل اين معنايش اين است كه وضوء تشريع نشده است، ليس له يعنى جايز نيست، عدم جواز هم در عبادات عدم تشريع است، دارد لسان و نفَس روايت ليس عليه قبل و لا بعد قد اجزئه الغسل، اينها لسانشان اين است كه وضوء واجب نيست غسل كفايت مىكند از وضوء، بدان جهت جمع عرفى ما بين اين دو تا روايت كه يكى صحيحه بود صحيحه محمد ابن مسلم ديگرى هم موثقه عمار بود وجه جمع عرفى ما بين اين دو تا روايت و مرسله ابن ابى عمير[4] كه كل غسل فیه الوضوء نمىگويد فی كل غسل على المغتسل الوضوء، معارضه نيست، فيه الوضوء يعنى مشروع است، الاّ الجنابة در جنابت مشروع نيست، بدان جهت جمع عرفى ما بين اين مرسله ابن ابى عمير اگر كسى گفت مرسلات ابن ابى عمير مثل مسنداتش حجت است، لا يرسل و لا يروى الاّ عن ثقة، هم اين روايت و هم روايت بعدى كه عن حماد ابن عثمان او غيره كه گفتيم او غيره كه آمد باطل مىكند استدلال را، غير را نمىشناسيم كسيت؟ اگر كسى گفت نه ابن ابى عمير نقل مىكند عن حماد ابن عثمان او غيره، اين عيبى ندارد، اگر كسى اين روايات را من حيث السند تمام دانست وجه جمع عرفى ما بين اين دو تا روايت و ما بين آن دو روايت سابقه وجهش اين است كه در ساير اغسال وضوء مستحب است، اين نتيجه اينجور مىشود، نه اينكه واجب مىشود، آن جمعى كه شيخ فرمود در تهذيب و ديگران دنبال او را گرفتند که حمل كرد دو روايت را به آن صورتى كه روز جمعه جنب هم بشود، يا يوم العيد جنب هم بشود، گفتيم اين با أو منافات دارد، أو مناسبت ندارد با اين، بدان جهت جمع عرفى هست ملتزم مىشوند به استحباب، كما اينكه جماعتى ملتزم شدهاند.
انما الكلام كل الكلام عبارت از اين است که گفته شده است با اين مشروعيت وضوء با ساير الاغسال يك روايتى هست كه منافات دارد، آن روايت چيست؟ آن روايت اين است، من حيث الصحيحه است، صحيحه سليمان ابن خالد،[5] در باب سى و سوم از ابواب غسل الجنابة روايت نهمى است:
و باسناد الشيخ عن حسين ابن سعيد، شيخ به سندش از كتاب حسين ابن سعيد نقل مىكند، اين حسين ابن سعيد گفتيم مرات و كرات اين جلالتش با كثرت كتب و رواياتش ابواب فقه را نوعا استيعاب كرده است، در هر جايى روايتى دارد، كه مىگويند بيشتر از سى تا كتاب داشت، و باسناده عن الحسين ابن سعيد عن عثمان، اين عثمان ابن عيسى است، موثقه مىشود، عن ابن مسکان عبد الله ابن مسکان است، عن سليمان ابن خالد موثقه مىشود. «عن ابى جعفر عليه السلام قال الوضوء بعد الغسل بدعة»، وضوء بعد از غسل بدعت است. عرض مىكنم بر اينكه آنهايى كه مثل صاحب عروه هستند اين روايت را حمل كردهاند مراد غسل جنابت است، اين وضوء بعد غسل الجنابة بدعت است، اشكال به اينها شده است كه در غسل جنابت وضوء بدعت است قبل از غسل باشد يا بعد بوده باشد فرقى نمىكند، اين كه مىگويد الوضوء بعد الغسل بدعةٌ اين را نمىشود بر غسل جنابت حمل كرد.
عرض مىكنم اين حمل اشكالى ندارد، چرا؟ چونكه الوضوء بعد الغسل بدعةٌ اگر تصریح می کرد مىگفت الوضوء بعد غسل الجنابة بدعةٌ محذوری که نداشت، چونكه مفهوم كه ندارد، لقب است اين، وصف نيست، الوضوء بعد الغسل وصف وضوء است، الوضوء بعد الغسل وضوء بدعت است، روايت اين را مىگويد كه الوضوء قبل غسل الجنابة ايضا بدعةٌ، با همديگر تنافى ندارد، مفهوم ندارد اين روايت كه قابل حمل نباشد، قابل حمل هست، بدان جهت صاحب عروه مىگويد اين روايت الوضوء بعد الغسل بدعةٌ روايت ديگر هم مىگويد الوضوء قبل غسل الجنابة بدعةٌ، يك روايت ديگر مىگويد قبله و بعده بدعةٌ، هر سه تا را اخذ مىكنيم با هم تنافى ندارد.
بدان جهت در ما نحن فيه اگر در بين قرينهاى بوده باشد كه اين روايت مختص به غسل الجنابة است ابائى ندارد، كلام اين است كه چرا اين را به غسل جنابت حمل كنيم؟ اين را مطلق بگوييم، بگوييم كه در غسل جنابت و غير غسل جنابت اصلا بعد الغسل وضوء گرفتن بدعت است، فرق غسل جنابت با ساير الاغسال اين است كه در ساير الاغسال قبل از غسل كردن وضوء مستحب است يا در اثناء غسل وضوء مستحب است و مشروع است، ولكن در غسل جنابت آن هم مشروع نيست، نه قبل نه اثناء نه بعد، چرا به اطلاق اين روايت اخذ نكنيم و بگوييم كه الوضوء بعد الغسل بدعةٌ، در تمام اغسال وضوء بعد از غسل بدعت است، كسى كه مىخواهد به مستحب عمل كند در غير غسل الجنابة يا بايد قبل بگيرد يا بايد در اثناء بگيرد، در مرسله ابن ابى عمير هم در مرسله اولى كه خواندم همين جور بود، كه كل غسل قبله وضوء الاّ غسل الجناة، يعنى قبل تمام الغسل، اثناء را هم مىگيرد، كل غسل فيه وضوء الاّ غسل الجنابة، ولكن روايت ديگرى كه ابن ابى عمير داشت آن روايت این بود كه فى كل غسل وضوء الاّ الجنابة، او قبل نداشت، گفته مىشود بر اينكه اگر ما ملتزم بشويم مثل صاحب عروه مسلكش را كه در ساير الاغسال غسل واجب است بايد تقييد كنيم كه قبل بشود، قبل تمام الغسل بشود، چونكه در مرسله اول گفته است كل غسل قبله وضوء، يعنى قبله وضوء يعنى قبل الغسل واجب است، آن كه مىگويد بعد الغسل بدعت است بايد قبل گرفت، و اگر گفتيم وضوء گرفتن مستحب است با ساير الاغسال كما اينكه ما گفتيم آنجا ملتزم مىشويم كه قبل از اینکه انسان غسل بكند مستحب است وضوء بگيرد يا در اثناء غسل، اما بعدش بدعت است.
و من هنا ذكر بعض اصحاب و بعض الفحول رضوان الله عليهم كه اگر ملتزم شديم كه وضوء مستحب است يا واجب است اين بايد قبل از غسل بشود، اما وضوء بعد الغسل مشروعيتى ندارد اخذا به موثقه سليمان ابن خالد كما ذكرنا.
خوب اين صاحب عروه با وجود اينكه همين جور است بدعةٌ، اين را چرا به غسل جنابت حمل كرده است؟ و فرموده است افضل اين است كه قبل بشود وضوء گرفتن، چونکه در مرسله ابن ابی عمیر قبل دارد افضل این است که قبل بشود، چرا؟ مىدانيد چرا؟ براى اينكه اگر كسى ملتزم شد در تمام اغسال غير غسل جنابت وضوء واجب است، خوب كسى وضوء نگرفت غسلش را كرد بلا اشكال غسلش صحيح است كما اينكه خواهيم گفت، چرا؟ چونكه غسل كه كرد غسل ربطى به وضوء ندارد، كلام اين است كه وضوء هم واجب است يا نه؟ غسلش را كرده است غسل صحيح است، وضوء گرفتن قبل شرط صحّت غسل نيست، صاحب عروه تصريح خواهد كرد در مسئله بعدى، غسل، غسل صحيح است پیش همه صحیح است، چونكه لسان و نفَس روايات اين است كه وضوء را بايد قبل از غسل بگيرد، تكليفش اين است كه وضوء بگيرد قبل از غسل، غسل را كرد اين امتثال نكرد، بايد بگوييم كه اين نمىتواند نماز بخواند، چرا؟ چونكه با غسل تنها آثار حدث الحيض برداشته مىشود به غسل، وقتى كه غسل كرد مىتواند بدود به مساجد بنشیند که ببينم اين خطيب چه خطبهاى مىخواند، اين مىتواند در مساجد مكث كند، مىتواند سور عظائم را بخواند، حدث حيض رفته است به غسل، رافع حدث حيض غسل است، ولكن نماز نمىتواند بخواند، چونكه مجزى است یعنی اجزاء نسبت به صلاة است، طهارتى كه در صلاة معتبر است، اين نمىتواند نماز بخواند، بايد برود به مستراح يا يك بادى از خودش خارج كند كه محدث بالاصغر بشود بعد وضوء بگيرد نماز بخواند، والاّ اگر اين باد را خارج نكند نمىشود با غسل نماز خواند، اين چيزى است كه ارتكاز متشرعه قبول نمىكند، اين حكم منافات دارد با ارتكاز متشرعه كه بايد باد خارج كنى بعد وضوء بگيرى نماز بخوانى، نكرده اگر وضوء گرفتى نمىشود آن وضوء باطل است، اين معنا محتمل نيست.
روى اين کلام كه اين معنا محتمل نيست ارتكاز متشرعه اين را حمل نمىكند صاحب عروه و غير صاحب عروه قدس الله اسرارهم حمل كردهاند الوضوء بعد الغسل بدعة را به غسل جنابت، در غسل جنابت همين جور است. اين قرينه حمل است. اينكه حمل كردهاند به غسل الجنابة چون تعبير به بدعةٌ شده است كه در روايات غسل جنابت بدعت تعبير شده است، الوضوء قبله و بعده بدعةٌ، علاوه بر وحدت، اين قرينه خارجيه كه اين اشتراط را اگر ملتزم شديم كه غسل واجب است مثل صاحب عروه لازمهاش اين است كه به زن بگوييم يك بادى خارج كن بعد وضوء بگير نماز بخوان، والاّ نمازت باطل مىشود، اين معنا محتمل نيست، چونكه محتمل نيست روى اين اساس است كه گفته مىشود بر اينكه افضل اين است قبل بگيرد، چونكه بدعةٌ كه حمل شد به غسل الجنابة، ماند قبلى كه در مرسله ابن ابى عمير است. آن قبل حمل مىشود به استحباب، اين فتواى عروه زنده مىشود كه مستحب افضل اين است در تمام غسلها اين وضوء قبلا گرفته بشود، اين راجع به اين مسئله.
بعد مسئله ديگرى كه در ما نحن فيه گفته مىشود، آنى كه صاحب عروه گفته شده ما يك تعليقه در او داريم، آن يك تعليقه عبارت از اين است كه اينی كه فرمود غسل الحيض ممتاز است از غسل الجنابة وضوء لازم است، نه، وضوء مستحب است، وضوء مستحب است و اولى هم اين است كه انسان وضوء را قبل از غسل بگيرد، اين تعلیقه فقط اين است.
مسأله 26: «إذا اغتسلت جاز لها كل ما حرم عليها بسبب الحيض و إن لم تتوضأ فالوضوء ليس شرطا في صحة الغسل بل يجب لما يشترط به كالصلاة و نحوها».[6]
بعد گذشتيم به مسئله ديگرى كه ايشان در ما نحن فيه عنوان مىكند، همان مسئلهاى است كه عرض كردم، نفَس اين روايات اين بود كه وضوء لازم است با غسل براى صلاة و اينها، زنى كه حيضش را تمام كرده است با غسلش وضوء لازم است، اما رواياتى كه دلالت مىكند الحائض اذا طهرت اغتسلت آن روايات ناظر بر اين است كه اين غسل رافع حدث الحيض است و در آن روايات هم ذكر وضوء نشده است، ظاهر روایات این است بلکه بعضی از موارد تصریح هم شده مثل وطی و اینها بعد از اينكه غسل كردند هيچ محذورى ندارد حدث الحيض برداشته مىشود، بدان جهت به غسل تنها احكام حدث الحيض برداشته مىشود، احكام را تقسيم كرديم در حائض يك احكام كه احكام ذات الدم است، احكام ذات الدم به انقضاء و به حصول النقاء مرفتع مىشود، مثل حرمة الوطى كفاره وطى و بطلان الطلاق، يك احكامى هم مال حدث الحيض است مثل مكث در مساجد و قرائت سور عظائم، عرض كرديم امام عليه السلام استدلال فرموده است بر اينكه جنب هم نمىتواند داخل مساجد بشود لقوله سبحانه الاّ و لا جنبا الاّ عابری سبيل، اين جنب را خداوند در قرآن فرموده است، آن جنب حدث دارد، جنابت حدث است، اينكه مال حدث جنابت را به حائض تسريه داده است مناسبتش حدث الحيض است كه حدث الحيض با او شريك هستند، كما اينكه در وجوب الاغتسال هم همين جور است در ماه رمضان، حائض هم بعد از نقاء كه حدث الحيض مثل حدث الجنابة است روى اين اساس غسل كرد اين احكام هم مرتفع مىشود، مىماند اينكه وضوء واجب است با غسل مىماند طهارتى كه در صلاة معتبر است، اگر گفتيم وضوء واجب است ما كه مىگوييم واجب نيست، مىگوييم طهارتى كه در صلاة هم معتبر است مطلقا حدث برداشته شده است، حدث نمانده است طهارت دارد مىتواند نماز بخواند، و اما آن كسى كه مثل صاحب عروه قدس الله سره هست مىگويد حدث حيض برداشته شده است ولكن طهارتى كه شرط صلاة است او حاصل نشده است، بايد وضوء بگيرد تا صلاة را اتيان كند، پس على هذا الاساس اين وضوء شرط صحت صلاة است، وضوء نه غسل شرط صحت وضوء است، نه وضوء شرط صحت غسل است، هيچ كدام نيست، منتهى بنا بر اينكه وضوء واجب است لصلاتها واجب است، بخواهد نماز بخواند بايد وضوء هم بگيرد، اينكه در عروه در مسئله بعدى دارد اذا اغتسلت جاز لها كل ما يحرم عليها بسبب الحيض و ان لم يتوضأ فالوضوء ليس شرطا فى صحة الغسل بل يجب لما يشترط فيه الطهارة كالصلاة و نحوها، وضوء براى او لازم است، نه وضوء شرط صحت غسل است نه غسل شرط صحت وضوء، چونكه لسان شرطيت استفاده نشده است، اين معنايش اين است كه كل غسل فيه الوضوء بخواهد نماز بخواند بايد وضوء هم بگيرد، آن روايت مىگفت مجزى است مثلا، گذشتيم اين را.
مسأله27: «إذا تعذر الغسل تتيمم بدلا عنهو إن تعذر الوضوء أيضا تتيمم و إن كان الماء بقدر أحدهما تقدم الغسل«.[7]
وقتي كه اين نحو شد مسئله بعدى روشنتر مىشود، مسئله بعدى اين است كه زن حائض وقتى كه نقاء حاصل شده است آبى ندارد كه غسل بكند يا وضوء بگيرد، يا آب ضرر دارد، آب خيلى است ولكن ضرر دارد، غسل كردن و وضوء گرفتن ضرر دارد، خوب اگر گفتيم بر اينكه وضوء واجب است با غسل اين بايد دو تا تيمم بكند، اين مثل جنب نيست، جنب وقتى كه نتوانست غسل بكند يك تيمم كافى است لقوله سبحانه بعد از اينكه حكم جنب را بيان فرموده است فان كنتم جنبا فاطهروا فرموده است فان لم تجدوا ماء فتیمموا، براى وضوء فان لم تجدوا ماء يعنى نتوانستيد آب را صرف كنيد چه براى وضوء چه براى غسل يك تيمم كافى است، يعنى تيمم بدل آن وضوء مىشود اين تيمم هم در جايى كه مكلف به غسل است بدل غسل مىشود، حكم غسل را دارد كه مجزى است، ولكن در ما نحن فيه كه غسل الحيض است اين مكلف بود به جمع، در آيه مباركه ديروز گفتيم فصل است، تفصیل قاطع است، تقسيم مكلف به جنب و غير جنب، محدث بالاصغر را ناقض الوضوء را كسى كه دارد تقسيم كردهاند به جنب و غير جنب تقسم قاطع شركت است، كه وضوء و غسل جنابت حمل نمىشود، ولكن به خلاف وضوء و غسل الحيض بنا بر مسلك صاحب عروه جمع مىشود وجوبا، بنا بر عرض ما هم كه استحبابا، بدان جهت اگر متمكن نبوده باشد بايد تيمم بكند، نه للآية، بلكه رواياتى كه در باب تيمم وارد است كه التيمم طهور لمن لم يجد الماء، تيمم طهور است براى آن كسى كه متمكن از آن طهارت مائيه نيست، اين وظيفهاش غسل بود متمكن نيست بايد تيمم بدل از غسل كند، مكلف بود به وضوء متمكن از وضوء نيست بايد يك تيمم بدل از وضوء بكند، منتهى تيمم بدل از وضوء اينجا لازم نيست كه قبل از غسل بشود، براى اينكه احكام خاصه اين غسل به تيممى كه بدل از غسل است نمىآيد، آنى كه در روايات داشتيم وضوء بعد الغسل بدعت است، اما تيمم بدل از وضوء بعد از تیمم بدل از غسل بدعت است اين در اين روايت ندارد، بدان جهت مىماند بر اينكه روايتى که كسى كه آب را پيدا نمىكند وظيفهاش تيمم است، اين دو تا وظيفه داشت به هيچ كدام آب پيدا نمىكند متمكن نيست بايد دو تا تيمم بكند، هر كدام را اول كرد كرد، نكرد هم نكرد، اين اشكالى ندارد.
انما الكلام كل الكلام در جايى است كه اين زن مقدارى آب دارد، آن مقدار از آب را مىتواند وافى به غسلش است، غسل كند بر وضوء تيمم كند، مىتواند وضوء بگيرد چونكه آب غسل به آب وضوء هم كافى مىشود، مىتواند غسل نكند وضوء بگيرد، آن وقت غسل را نمىتواند، بايد چكار بكند؟
در متن عروه اين است كه و ان تمكن من احدهما يعنى فان وجد الماء لاحدهما، يعنى مائى كه به احدهما كافى است در اين صورت وظيفه عبارت از اين است كه تقدم الغسل، غسل مقدم است، بايد اول غسل بكند براى وضوء تيمم بكند، اين يك قول در مسئله است.
بعضىها رضوان الله عليهم كه ما آنها را درك كرديم خدا درجاتشان را عالى كند، آنها ملتزم بودند كه نه، بايد وضوء بگيرد براى غسلش تيمم كند، عکس این فرض که صاحب عروه مىگويد تقدم الغسل، آنها مىگفتند كه نه، در ما نحن فيه اول بايد وضوء بگيرد بر غسلش تيمم كند.
بعضىها هم كه فرمودهاند مخير است، هر كدام را مىتواند بكند.
مىدانيد اين سه تا قول كجاست؟ آنجايى است كه ملتزم بشويم كه غسل مجزى از وضوء نيست، مثل مسلك صاحب عروه، و اما اگر ملتزم شديم به ما سلكنا كه غسل مجزى از وضوء است اين نمىتواند وضوء بگيرد، اين بايد غسل كند، چرا؟ چونكه كسى كه لم يجد الطهارة المائيه او مكلف است تيمم كند، اين زن طهارت مائيه را واجد است، چونكه غسل مجزى است، چونكه بر صلاتش طهارت مائيه را واجد است بايد غسل بكند، اين اشكالى ندارد.
انما الكلام در جايى است كه ملتزم بشويم بر اینکه وضوء هم بايد بگيرد، صاحب عروه كه مىگويد تقدم الغسل باب تزاحم گرفته است ما نحن فيه را، زن دو تا تكليف دارد يكى وجوب الوضوء يكى وجوب الغسل، خوب دو تا تكليف دو تا را كه نمىتواند امتثال كند، وقتى كه جمع بينهما فى الامتثال نشد، مىگويند بايد هم اينجور بشود در باب تزاحم اگر باب تزاحم باشد که محتمل الاهمیة يا اهم مقدم مىشود، خوب صاحب عروه مىگويد كه ما نحن فيه باب تزاحم است، غسل يا اهميت دارد يا محتمل الاهمية است، ديگر احتمال اهميت در وضوء داده نمىشود، چونكه در وضوء احتمال اهميت داده نمىشود تقدم الغسل، باب تزاحم است غسل را مقدم مىكند، بر وضوء تيمم مىكند.
بعضىها فرمودهاند نه وضوء مقدم است، بنا بر عدم اجزاء وضوء مقدم است، چرا؟ براى اينكه در روايتى كه من حيث السند هم معتبر است در آن روايت اينجور وارد شده است، اين روايت در جلد دوم در ابواب التيمم باب هيجدهم از ابواب التيمم روايت اولى است، اين روايت اين است كه سه نفر رسيدهاند به آب قليلى، يكى جنب بود كه بايد غسل كند، يكى هم محدث بالاصغر بود كه بايد وضوء بگيرد، ديگرى هم مرده بود جنازهاش را حمل مىكردند كه آب پيدا كنند كه او را بشويند دفن کنند، اين دو تا بيچاره اين مرده را كشيدهاند الان چه كار كنند؟ جنب غسل كند، ميت را غسل بدهند؟ درست توجه کنید امام چه [8]می فرماید:
محمد ابن على ابن الحسين، صدوق عليه الرحمه است باسناده عن عبد الرحمن ابن ابى نجران، سند صدوق به عبد الرحمن ابى نجران محمد ابن حسن وليد شيخ است، عن محمد ابن حسن صفار عن احمد ابن محمد ابن عيسى عن عبدالرحمن ابن ابى نجران، اين روايت من حيث السند صحيح است، تمام رواياتى كه صدوق از عبد الرحمن ابن نجران نقل كرده است، آنجا دارد: «أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع» از امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه سؤال كردم «عَنْ ثَلَاثَةِ نَفَرٍ- كَانُوا فِي سَفَرٍ» سه نفر بودند اينها در سفر بودند، که در سفر آب كم پيدا مىشود. «أَحَدُهُمْ جُنُبٌ وَ الثَّانِي مَيِّتٌ- وَ الثَّالِثُ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ» وقت نماز هم رسيد. «وَ مَعَهُمْ مِنَ الْمَاءِ قَدْرُ مَا يَكْفِي أَحَدَهُمْ» ، فقط يكى را آب كافى است. «مَنْ يَأْخُذُ الْمَاءَ وَ كَيْفَ يَصْنَعُونَ» ؟ كى اين آب را اخذ مىكند و چكار مىكنند؟ «قَالَ يَغْتَسِلُ الْجُنُبُ» جنب غسل مىكند. «وَ يُدْفَنُ الْمَيِّتُ بِتَيَمُّمٍ» آن ميت هم با تيمم دفن مىشود. «وَ يَتَيَمَّمُ الَّذِي هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ» يابن رسول الله اين چرا؟ نپرسیده است امام خودش تفضلا می فرماید، «لِأَنَّ الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَرِيضَةٌ» غسل جنابت چونكه فريضه است مقدم مىشود.
خوب در ما نحن فيه اين كبرى را تطبيق بكنيد، زن حائض است، حيضش تمام شده است غسل حيض باید بكند، غسل الحيض كه فريضه نيست، فريضه يعنى ما ذكر الله فى كتابه، سنت دو تا معنى دارد، يك سنت به معنا استحباب است در اين نيست در اين روايات، كه مىفرمايد لانّ غسل الجنابة فريضة و غسل الميت سنة، اين معناى سنت يعنى ما وجب بامر رسول الله و به تشريع رسول الله است و در این كتاب نيست اين، بدان جهت بر اينكه دلالت مىكند هر وقت امر داير شد ما بين فريضة الله و ما بين سنت آن فريضة الله مقدم مىشود، وضوء فريضة الله است، چونكه ديروز گفتيم مقتضاى آيه شريفه اين است که هر كسى ناقض وضوء دارد پا مىشود به نماز بايد وضوء بگيرد، ولو زنى باشد كه حيضش تمام شده است، نفاسش تمام شده است، شخصى باشد كه مسّ ميت بكند، وظيفهاش وضوء گرفتن است، چونكه اينها جنب نيستند، فقط جنب را فرموده است كه و ان كنتم جنبا فاطهروا غسل كنيد، بدان جهت غسلهاى اينها به سنت است، وضوئشان بالفريضه است به دلالت كتاب مجيد است، و اين روايت مباركه دلالت مىكند هر وقت امر داير شد وظيفه كتاب الله عمل بشود يا وظيفهاى كه در سنت بيان شده است او عمل بشود، وظيفه كتابی الله بايد عمل بشود، خوب مطلب تمام مىشود ديگر، اينجور فرمودهاند.
سؤال...؟ دارد بر اينكه لان غسل الجنابة فريضة و غسل الميت سنة و التيمم للآخر جايز، اينجور دارد.
ولكن اين قول قولى است ضعيف غایة الضعف، ولو بعضىها تجليل از اين قول كردهاند كه متعين هم اين است، چرا ضعيف است؟ براى اينكه امام عليه السلام در مقام تزاحم غسل جنابت با ساير الاغسال اين حكم را مىگويد كه غسل جنابت مقدم است، بدان جهت فرمود غسل الجنابة فريضة و غسل مسّ الميت سنة، غسل جنابت اگر با ساير الاغسال مزاحمت بكند حكمش اين است، و اما اینکه هر فريضهاى ولو وضوء باشد غسل جنابت نباشد، او معارضه كند غير الغسل جناة يعنى غير غسل فريضه كه وضوء فريضهاى مثلا اين معارضه بكند با ساير الاغسال آن وقت آن وضوء فريضهاى مقدم مىشود اين نمىگويد اين را، شاهدش بر اين است كه غسل جنابت را مقدم بر وضوء كرد، با وجودى كه وضوء هم فريضة الله بود، اين روايت فقط در مقام بيان اين است قاعده را ياد بگيرد در مقام مزاحمت غسل الجنابة با ساير الاغسال غسل جنابت مقدم مىشود، لانّ غسل جنابت فريضه است و آن ديگرىها سنت است، اما در ما نحن فيه اين كبرى صغرى ندارد، در ما نحن فيه اين زن حائض بايد غسل حيض بكند با وضوء، وضوء غسل جنابت نيست، اين وضوء ولو فرض الله است اين مقدم بر ساير اغسال است دليل نداريم، روايت غسل جنابت را مىگويد مقدم مىشود بر ساير الاغسال، چونكه ساير اغسال سنت هستند.
آن وقت كلام باقى مىماند در فتواى صاحب عروه كه فتواى صاحب عروه كه فرمود تقدم الغسل چون اهميت دارد صحيح است يا نه؟ الظاهر و الله العالم اين فتوا صحيح نيست، چرا صحيح نيست؟ انشاء الله هفته ديگر.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص344.
[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْمُفِيدِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَوَّاضٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْغُسْلُ يُجْزِي عَنِ الْوُضُوءِ- وَ أَيُّ وُضُوءٍ أَطْهَرُ مِنَ الْغُسْلِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص373.
[3] وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ إِذَااغْتَسَلَ مِنْ جَنَابَتِهِ- أَوْ يَوْمِ جُمُعَةٍ أَوْ يَوْمِ عِيدٍ هَلْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ- قَبْلَ ذَلِكَ أَوْ بَعْدَهُ فَقَالَ لَا- لَيْسَ عَلَيْهِ قَبْلُ وَ لَا بَعْدُ قَدْ أَجْزَأَهُ الْغُسْلُ- وَ الْمَرْأَةُ مِثْلُ ذَلِكَ إِذَا اغْتَسَلَتْ مِنْ حَيْضٍ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ- فَلَيْسَ عَلَيْهَا الْوُضُوءُ لَا قَبْلُ وَ لَا بَعْدُ قَدْ أَجْزَأَهَا الْغُسْلُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص245.
[4] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى وَ غَيْرِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كُلُّ غُسْلٍ قَبْلَهُ وُضُوءٌ إِلَّا غُسْلَ الْجَنَابَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص248.
[5] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْوُضُوءُ بَعْدَ الْغُسْلِ بِدْعَةٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص245.
[6] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص345.
[7] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص345.
[8] مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع عَنْ ثَلَاثَةِ نَفَرٍ- كَانُوا فِي سَفَرٍ أَحَدُهُمْ جُنُبٌ وَ الثَّانِي مَيِّتٌ- وَ الثَّالِثُ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ- وَ مَعَهُمْ مِنَ الْمَاءِ قَدْرُ مَا يَكْفِي أَحَدَهُمْ- مَنْ يَأْخُذُ الْمَاءَ وَ كَيْفَ يَصْنَعُونَ- قَالَ يَغْتَسِلُ الْجُنُبُ وَ يُدْفَنُ الْمَيِّتُ بِتَيَمُّمٍ وَ يَتَيَمَّمُ الَّذِي هُوَ عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ- لِأَنَّ الْغُسْلَ مِنَ الْجَنَابَةِ فَرِيضَةٌ- وَ غُسْلَ الْمَيِّتِ سُنَّةٌ وَ التَّيَمُّمَ لِلْآخَرِ جَائِزٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج3، ص375.