درس هشتصد و شصت و یکم

احکام حائض

مسأله 31: «إذا حاضت بعد دخول الوقت‌فإن كان مضى منه مقدار أداء أقل الواجب من صلاتها بحسب حالها من السرعة و البطوء و الصحة و المرض و السفر و الحضر و تحصيل الشرائط بحسب تكليفها الفعلي من الوضوء أو الغسل أو التيمم و غيرها من سائر الشرائط الغير الحاصلة و لم تصل وجب عليها قضاء تلك الصلاة كما أنها لو علمت بمفاجأة الحيض وجب عليها المبادرة إلى الصلاة و في مواطن التخيير يكفي سعة مقدار القصر و لو أدركت من الوقت أقل مما ذكرنا لا يجب عليها القضاء و إن كان الأحوط القضاء إذا أدركت الصلاة مع الطهارة و إن لم تدرك سائر الشرائط بل و لو أدركت أكثر الصلاة بل الأحوط قضاء الصلاة إذا حاضت بعد الوقت مطلقا و إن لم تدرك شيئا من الصلاة‌».[1]

نماز حائضی که بعد از دخول وقت حيض يا پاک شود

عرض مى‏كنم بعد الفراغ بر اينكه حائض صلواتى كه در ايام حيضش ترك كرده است آن صلوات را قضاء نمى‏كند، كما اينكه آن صلوات اداءً تكليف به آنها نداشت قضاءً هم تكليف به آنها ندارد، بعد البناء على هذا الامر بحث مى‏شود در دو مسئله:

مسأله نخست: نماز حائضی که بعد از دخول وقت حيض شود

مسئله اولى اين است كه ربما حائض آن وقتى كه وقت صلاة داخل شد حائض نبود، و بعد از فطره‏اى از دخول الوقت كه حائض شد و بما اينكه در اين فطره نمازش را نخوانده بود آیا او را بايد قضاء كند مطلقا يا قضائش لازم نيست يا در بعض الموارد لازم است؟ اين مسئله اولى است.

و مسئله ثانيه اين است كه زن حائض بود عند دخول وقت الصلاة، ولكن آن وقتى كه هنوز وقت صلاة باقى بود حيضش تمام شد، آن روز اخيرى قبل از اينكه غروب شمس بشود در بعد از ظهر از خون حيض پاك شد، و اين صلاة را كه در اين فطره بايد اتيان بكند و پاك شده است و هنوز وقت باقى است اگر اتيان نكرد قضائش بر او لازم است يا قضائش لازم نيست او فيه تفصیلٌ؟

فعلا كلام ما در مسئله اولى است كه زن حين دخول وقت الفريضه طاهر بود، و بعد از زمانى از دخول الوقت حائض شد، اين نسبت به اداء و نسبت به قضاء صلاة چه وظيفه‏اى دارد؟ در دو مقام بحث مى‏كنيم:

مقام اول قطع نظر از رواياتى است كه در خصوص اين مسئله وارد شده است، ما بودیم و ادله متقدمه و روايات عامه در وجوب القضاء مقتضايش چه بود؟

مقام ثانى اين است كه اين رواياتى كه در مسئله وارد شده است مستفاد از اين روايات چيست؟

اما در مقام اول اين را مى‏دانيد وقتى كه وقت صلاة داخل شد و زن طاهر بود و تا حيضش بيايد متمكن بود صلاة ظهر و عصرش را بتمام شرايطه و قيوده با طهارت ثوب و بدن و با طهارت از حدث مى‏توانست صلاتين را اتيان بكند هيچ مانعى نداشت، اگر اول وقت داخل در صلاة مى‏شد اتيان مى‏كرد ظهر و عصر را بتمامهما و كمالهما يا فقط صلاة ظهر را به تمام و كمال اتيان مى‏كرد، اگر اينجور بوده باشد مقتضى القاعدة عبارت از اين است كه اگر اين صلاة را نخوانده است بايد قضاء كند. چرا؟ براى اينكه آن ادله‏اى كه وارد شده است كسى كه ترك كرد فريضة الوقت را يا نام عنها يا صلاها باطلا بايد قضاء بكند، اين زن كه وقتى كه ظهر شد طاهر بود و متمكن بود از صرف وجود صلاة الظهر در حال طهرش، مكلف به صلاة ظهر بود، از حائض تكليف صلاتی برداشته شده است. آن وقتى كه صلاة واجب شد حائض نبود مكلف بود به آنكه آن صلاة را اتيان بكند. بدان جهت اگر مى‏دانست كه بعد از مثلا ربع ساعت حيضش خواهد آمد متعين بود اول وقت صلاة و ظهر و عصرش را اتيان كند. پس اين مكلف به صلاة بود. وقتى كه صلاة را اتيان نكرد عن عذر او غير عذر صلاة را ترك كرد بايد او را قضاء بكند، مثل ساير مكلفين. عن غير عذر آن وقتى كه مى‏دانست بعد از ربع ساعت حائض مى‏شود. عن عذر آنجايى كه نمى‏دانست احتمال مى‏داد تا آخر وقت پاك بماند و حيضش هنوز نيايد، بنائا بر اينكه در جايى زن احتمال حيض مى‏دهد در حدوث وقت مى‏تواند صلاتش را تأخير بياندازد به استصحاب تمكن بر صلاة، كه الان كه متمكن است صلاة را اتيان كند اين تمكن خواهد ماند تا آخر وقت كه مسئله‏اش خواهد آمد، كه عذر مى‏شود، فرق نمى‏كند صلاتش را ترك كند عن عذر يا غير عذر بايد قضاء كند.

 حتى اگر اين زن طورى بوده باشد كه بعد دخول الوقت تا حدوث الحيض نمى‏تواند صلاة اختيارى را اتيان كند، يعنى اگر بخواهد برود وضوء بگيرد ثوبش نجس است بدنش نجس است ثوبش را بشويد يا بدنش را تطهير كند منتظر بشوید حائض مى‏شود، ولكن اگر تيمم بكند با ثوب و بدن نجس نماز بخواند ظهر و عصرش را مى‏خواند، حتى اگر اين جور هم بوده باشد وظيفه زن اين است كه صلاة اضطرارى اتيان كند، اين كه متمكن نيست وقت ضيق است نمى‏تواند وضوء بگيرد تيمم مى‏كند، و نمى‏تواند بدنش را تطهير كند مضطر است با بدن نجس نماز بخواند وظيفه‏اش او است، ثوبش هم كه نجس است يا عريانا مى‏خواند يا با ثوب نجس مى‏خواند، كما اينكه گذشت که مخير بين الامرين است، بدان جهت در ما نحن فيه وظيفه‏اش اتيان به صلاة بود متمكن است، از كجا مى‏گوييم كه اگر وضوء اينجور است که وقت تمام مى‏شود تيمم بكند، اين را از رواياتى كه در باب تيمم وارد شده است از بعضى روايات، در صحيحه زراره است آنجايى كه مكلف مى‏ترسد تا آب پيدا كند وضوء بگيرد وقت نماز فوت بشود، آنجا همين جور است كه «فلتيمم، المسافر يطلب الماء»، ولو در آن صورتى كه «يطلب الماء فاذا خاف الفوت يتیمم و يصلى، خاف الفوت» ولو بداند كه به آب مى‏رسد ولكن صلاة مى‏ترسد فوت بشود، بدان جهت تيمم «لضيق الوقت» مشروع است و ثوب نجس و بدن نجس را هم متمكن از تطهير نبوده باشد ولو به جهت اينكه صلاة فوت مى‏شود و وقتش تمام مى‏شود همين جور مى‏خواند، نخواند هم بايد قضاء بكند.

پس اگر زن در اين فطره‏اى كه بعد دخول الوقت و ما بين حدوث الحيض فطره‏اى داشته باشد كه آن فطره واسع بشود بر صلاة اختيارى يا بر صلاة اضطرارى و صلاة را نخواند در او عن عذر او غير عذر، مقتضى القاعده اين است كه بايد او را قضاء كند، مثل اينكه زن قبل از ظهر است شروع كردن به خوابيدن، خوابش برد، بعد از اينكه نصف ساعت خوابيد، يك ساعت خوابيد كه وقت داخل شده بود نيم ساعت هم از ظهر گذشته بشود بلند شد، تا بلند بشود حيضش آمد، آن صلاة ظهر و عصر آن روز را بايد قضاء كند، چرا؟ چونكه نام عن صلاتها، او قادر بود بر صلاة، فطره‏اى داشت كه در آن فطره حائض نبود در آن فطره اگر نمى‏خوابيد مكلف به صلاة بود، من نام عن صلاة مقتضايش اين است كه بايد آن را قضاء كند.

سؤال...؟ اجتهاد در مقابل نص نمى‏شود، امام عليه السلام به ما فرموده است كه من نام عن صلاة فعليه قضائها.

 روى اين حساب در آن صحيحه است در باب اول قضاء الصلوات در اينجور است كه امام فرمود من نام عن صلاة او صلاها بلا طهور فعليه قضائها،[2] بايد قضاء كند آن صلاة را، اين هم همين جور است. اين به حسب مقتضى القاعده زن اگر فطره‏اى داشت كه در آن فطره حائض نبود صلاة را در آن فطره ترك كرده است لعذر او لغير عذر، به نحوى كه اگر ترك نمى‏كرد در حال طهرش صلاة اختياريه را درك مى‏كرد يا صلاة اضطراريه را درك مى‏كرد، در اين دو صورت بايد قضاء بكند، و اما در صورتى كه فطره فطره‏اى باشد که نه صلاة اختيارى مى‏شد در او اتيان بكنى نه صلاة اضطرارى، يك وقت كمى بود، آنجاها نه وجوب القضاء نيست، چرا؟ چونكه الحائض لا تقضى صلاتها، حائض آن صلاتى را كه به واسطه حيض ترك كرده است در وقت آن صلاة حائض بوده است و مكلف به آن صلاة نبوده است لحيضها، او قضاء نمى‏كند، و اما به خلاف فرضين سابقين، در فرضين سابقين ترك صلاة لنومها بود خوابيده بود، يا به جهت اين بود كه احتمال مى‏داد كه طهرش باقى بماند، در آن موارد رواياتى كه مى‏گويد الحائض لا تقضى صلاتها شامل نمى‏شود، اين به حسب قاعده اوليه بود كه آن قواعدى كه ما در فقه داريم.

چهار قول در مسأله

ولكن در مسئلتنا یعنی در مسئله‏اى كه عند دخول الوقت حائض نبود بعد از دخول الوقت حائض شد چهار قول است:

قول نخست:

قول اول و لعله المشهور آن قولى است كه صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف اختيار كرده است، و آن اين است كه اين زن به حسب عادتى كه در نماز خواندن دارد من حيث اينكه نماز را تند مى‏خواند، بعضى زنها بعضى مردها تند نماز مى‏خوانند، بعضى‏ها نه، با طمأنینه و تأنى مى‏خوانند، اين زن به حسب عادتها در آن فطره مى‏توانست صلاة اختيارى اتيان كند، يعنى آن فطره واسع بود كه صلاة اختيارى اتيان بكند با تأنى، با طهارت مائيه، با تطهير ثوب و بدن، مى‏توانست اتيان بكند به حسب حالش، مسافر بود مى‏توانست دو ركعت را به این نحو اتيان كند، حاضر بود چهار ركعت را مثلا، در اماكنى بود كه مسافر مخيّر است مى‏توانست آن دو ركعت قصر را با تأنى همين جور اتيان كند، اگر اينجور بوده باشد نخواند لعذر او لغير عذر اين بايد قضاء كند، موضوع قضاء فقط تمكن است، يعنى فطره واسع بوده باشد، در آن فطره طهر واسع بوده باشد براى صلاة اختيارى با طهارتى كه وظيفه شرعى‏اش است، زنى است كه عذرى ندارد طهارتش طهارت مائيه است، زنى است كه مثلا آب ضرر دارد وضوء نمى‏تواند بگيرد دكتر منع كرده است تيمم مى‏كند، آنى كه به حسب حالش و وظيفه‏اش مكلف به آن صلاة بود با شرايطش ثوب و بدن پاك بوده باشد اين صلاة اختيارى، اگر او را اتيان نكرد فطره واسع بود بعد بايد قضاء كند، اما در غير اين صورت وجوب القضاء نيست، ولو وجوب الاداء هست اگر بفهمد كه اگر ثوب و بدنش را تطهير بكند حائض خواهد شد نخواهد رسيد، اگر اين را بداند در اداء، بايد اداء را اتيان كند، ولكن اگر اداء را اتيان نكرد لعذر او لغير عذر انما يجب القضاء عليها در صورتى كه فطره‏اش واسع بود به صلاة اختياريه به حسب حالها، اين يك قول.

قول دوم:

قول دوم همانى است كه ما گفتيم مقتضى الادله است، همان مقتضى الادله است كه نه فرق نمى‏كند اگر فطره واسع بود به صلاة اختيارى يا به صلاة اضطرارى بايد آن صلاة را قضاء كند، چه عن عذر ترك كند، چه عن غير عذر ترك كند، اين هم قول دوم است.

قول سوم:

قول سوم اين است اگر حين دخول وقت صلاة طاهر بود به حيث اينكه فطره‏اى داشت كه اكثر آن صلاة را مى‏توانست در حال طهر اتيان كند، مثل اينكه نماز ظهر يك پنج دقيقه اقلش طول مى‏كشد، اين سه دقيقه بعد از ظهر حائض شده است كه در آن سه دقيقه مى‏توانست اكثر صلاة ظهر را در عرض آن سه دقيقه اتيان بكند، آن صلاتى كه اكثر او را مى‏توانست اتيان بكند در آن فطره آن صلاة را بايد قضاء كند حتی اگر متمكن از اتمامش در حال طهر نباشد، حتى متمكن از اتمام آن صلاة در حال طهر نباشد بايد او را قضاء كند، اين كانّ تخصيص در ادله اين است كه الحائض لا تقضى صلاتها، آن وقتى صلاة را قضاء نمى‏كند كه در تمام وقت حائض باشد يا در وقتى حائض بوده باشد كه اكثر صلاة را با طهر نمى‏تواند درك كند، كانّ اينجور مى‏شود، و اما در صورتى كه تمام نماز را نمى‏تواند با طهر درك بكند بعضى قليلش در حال حيض مى‏شود او را قضاء كند، اين تخصيص در ادله لا تقضى است.

قول چهارم:

قول چهارم در مسئله اين است، فرقى نمى‏كند آن زنى كه دخل عليها وقت الصلاة او اگر حائض شد بعد دخول وقت صلاة آن صلاة را بايد قضاء كند، چه فطره‏اى داشته باشد خود آن صلاة را درك كند كلش را يا بعضش را كثيرش را، يا اصلا فطره نباشد، همين كه اذان گفتند تمام شد كه ظهر داخل شد حائض شد، اين بايد اين صلاة را قضاء بكند، حتى اگر متمكن از آن اكثر آن صلاة نبوده باشد.

 مى‏دانيد كه اين فتواها كه گفته مى‏شوند در ما نحن فيه اين فتواها دليل مى‏خواهد، اينها كه عقل به اينها راه ندارد، دليل اينها چيست؟

معتبره عبدالرحمن بن حجاج

اما آن فتوايى را كه صاحب عروه اختيار كرده است آن دليلش عبارت از اين روايتى است كه خدمت شما عرض مى‏كنم كه اين را تعبير مى‏كنيم به معتبره عبد الرحمن ابن حجاج، در اين معتبره عبد الرحمن ابن حجاج همين جور است در باب چهل و هشت از ابواب الحيض روايت پنجمى[3] است:

و باسناد الشيخ عن احمد ابن محمد عن شاذان ابن الخليل پدر فضل بن شاذان است از معاريف است، قدحى نرسيده است مدح رسيده است قدحى نرسده است معتبر مى‏شود روايت، توثيق خاص ندارد، نقل مى‏كند شاذان ابن خليل عن يونس ابن عبد الرحمن عن عبد الرحمن ابن الحجاج كه اجلاء هستند، قال سألته، روايت هم من حيث السند مضمره است، ولكن عبد الرحمن ابن الحجاج محتمل نيست كه اين سؤال را از غیر امام نقل کند، نزديك است مقامش به مقام محمد ابن مسلم و امثال ذلك، روايات كثيره دارد فقيه بوده است، مى‏گويد «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَطْمَثُ بَعْدَ مَا تَزُولُ الشَّمْسُ» مى‏شود بعد از دخول ظهر، و لم تصل الظهر صلاة ظهر را هم نخوانده است. «وَ لَمْ تُصَلِّ الظُّهْرَ هَلْ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ قَالَ نَعَمْ» آيا صلاة ظهر را بعد از طهرش بايد قضاء بكند يا نه؟ قال نعم، امام فرمود كه بايد بكند.

تقريب استدلال

تقريب الاستدلال، تقريب الاستدلال اين است كه لم تصل صلاة الظهر يعنى متمكن بود، ظاهرش اين است كه متمكن بود صلاة ظهر را به حسب عادتش اتيان بكند كه چه جور كه عادتش بود در اتيان صلاة مى‏توانست قبل از حيض اينجور صلاة ظهر را اتيان كند، منتهى اتيان نكرده است، سؤال كرد «هل عليها قضاء تلك الصلاة؟ قال نعم»، امام هم فرمود بر اينكه بله بايد قضاء كند.

بعضى‏ها كه احتمال داده‏اند «و لم تصل صلاة الظهر» مطلق است، صلاة ظهر را نخوانده است چونكه ممكن نبود، فطره‏اش خيلى كم بود به مجرد اينكه ظهر شد حيضش آمد، «و لم تصل صلاة الظهر» صلاة ظهر را نخوانده است، فعليه قضائها قال نعم، اين قول رابع اين است كه بعد دخول الوقت اگر حائض شد قضاء بايد بكند فطره داشته باشد يا نداشته باشد، اين قائل اين روايت را اينجور معنا كرده است، اين روايت كه عن امرأة تطمث بعد تزول الشمس و لم تصل الظهر، ظهر را نخوانده است، نخوانده چونكه فطره نداشت، طمث بعد ما تزول الشمس بعد ز دخول ظهر حائض شده است و لم تصل الظهر، ظهر را نخوانده است، آن وقت سوال می کند عليها قضاء تلك الصلاة، آن صلاة را قضاء بكند يا نه؟ قال نعم، روى اين اساس است كه صاحب عروه در عروه احتياط مستحبى كرده است، احتياط مستحب اين است، اگر وقت صلاة داخل شد، احتياط مستحب، وقت صلاة داخل شد بعد از او حائض شد او را قضاء بكند، ولو هيچ فطره‏اى نداشته باشد اكثر صلاة يا صلاة اضطرارى را نتواند درك كند.

ولكن اين معنايى كه در روايت اينجور گفته‏اند و لم تصل صلاة ظهر را نخوانده است ولو تمكن نبود، اين احتمال، احتمال موهوم است، چرا؟ چونكه اگر اينجور بود مى‏گفت كه لم تصل صلاة الظهر و العصر، چونكه صلاة ظهر را چرا مى‏پرسد؟ اين دارد بر اينكه سالت عن المرأة تطمث بعد ما تزول الشمس و لم تصل الظهر، ظهر را نخوانده است، هل قضاء تلك الصلاة، ظهر را سائل عبد الرحمن حجاج خودش فقيه است، مى‏گويد صلاة ظهر را نخوانده حائض شد، قال نعم امام عليه السلام فرمود كه او را بايد قضاء كند، اين لم تصل صلاة الظهر ظاهرش اين است كه مى‏توانست صلاة ظهرش را اتيان كند منتهى نخوانده است، چونكه نمى‏دانست كه عادتا زن كه نمى‏داند حيضش به اين زودى مى‏آيد، اين صلاة ظهر را نخوانده است، يعنى ظاهرش اين است كه اگر فطره‏اى داشت كه مى‏تواند در آن فطره بخواند، ظاهرش اين است، والاّ مى‏گفت كه لم تصل الظهر و العصر، صلاة ظهر و عصر را نخوانده است.

سؤال...؟ عرض مى‏كنم ظاهر اين كلام اين است كه لم تصل صلاة الظهر، يعنى صلاة ظهر را فطره داشت، مى‏توانست بخواند، نخوانده است، چرا معنايش اين است؟ اولين قرينه‏اش اين است كه ظهر را فقط ذكر كرده است، والاّ وجهى نداشت ظهر را سؤال كند، سؤال؟ فرمود عليها قضاء تلك الصلاة، عربها به ظهر و عصر ظهرين مى‏گويند نه ظهر، مفرد نمى‏گويند افتراء نبندید، سؤال؟ عرض مى‏كنم بر اينكه نخوانده‏ام معنايش اين است كه اين متمكن بود به صلاة الظهر نخوانده است.

 اين يك قرينه، قرينه دوم ظهور عرفى است، وقتى كه در كلامى گفته شد كه اذا دخل عمرو لم يقم زيد، اين معنايش عبارت از اين است كه مى‏توانست پا شود و بلند نشد، ظاهر كلام اين است، بدان جهت در ما نحن فيه ظهور اين نفى الفعل از فاعل ظاهرش عبارت از اين است كه مى‏توانست بكند نكرده است، ظاهرش اين است، متفاهم عرفى اين است و خودش هم در اين روايت قرينه خاصه دارد كه سؤالش را مختص به صلاة الظهر كرد، با وجود اينكه اگر دخول الوقت بوده باشد زوال شمس شد ظهرين داخل مى‏شود وقت صلاتين داخل مى‏شود، اين كه يك صلاة را فرمود اين ظاهرش اين است كه فرض كرده است كه صلاة ظهر را مى‏توانست بخواند، مع ذلك صلاة ظهر را نخواند و حائض شد، امام عليه السلام فرمود بر اينكه قضاء بكند او را.

خوب آن وقت مى‏ماند بر اينكه شما بگوئید اثبات شى‏ء نفى ما عدا نمى‏كند، اين روايت غايت مدلولش اين است آنجايى كه زن متمكن بود بر صلاة ظهر اختيارى كه در ساير الايام مى‏خواند اگر فطره واسع بود به آنجور صلاة ظهر اختيارى بايد قضاء كند، اما اگر فطره واسع به آن نبود بلکه به ظهر اضطرارى واسع بود فطره كه ما اختيار كرديم آنجا قضاء نكند اثبات شى‏ء نفى ما عدا نمى‏كند، اين دلالت نمى‏كند كه آنجا قضاء واجب نيست.

موثقه سماعه

گفته‏اند روايت داريم كه قضاء آنجا واجب نيست، آن روايت موثقه سماعه است، موثقه سماعه در اين باب روايت ششمى[4] است:

و عنه عن الحسن محبوب، يعنى محمد ابن الحسن باسناده عن احمد ابن محمد عن الحسن ابن محبوب عن جميل ابن دراج عن سماعه قال سألت ابا عبد الله عليه السلام، عن امرأة صلت من الظهر ركعتين زنى از صلاة ظهرش دو ركعت خوانده بود، ثم انها طمثت سپس اين زن بعد از این حائض شد دو ركعت خوانده بود حائض شد، و هى جالسة نشسته بود تشهد مى‏گفت در ركعت دوم حائض شد، قال تقوم من مكانها، از مكانش بلند شود و لا تقضى الركعتين ركعتينى كه باقى مانده است قضاء نكند، يعنى بعد از طهرش صلاة ظهر را قضاء نكند، چونكه قضاء ركعتين چونكه واجب ارتباطى است به اين مى‏شود كه اصلا صلاة را اعاده كند، و الا تقضى الركعتين، ركعتين را قضاء نكند فى ما بعد، يعنى صلاة را فى ما بعد اعاده نكند بعد از طهرش، خوب اين چه جور دلالت مى‏كند که با تمکن از صلاة اضطرارى وجوب قضاء ندارد؟ اين را مى‏دانيد اين زنى كه نماز مى‏خواند صلاة اختيارى مى‏خواند، دو ركعتش را خوانده بود آن زنى كه صلاة اختيارى را اتيان مى‏كند و آن دو ركعتش را اتيان مى‏كند بعد حائض مى‏شود اين وقت دو ركعت صلاة اختيارى بر چهار ركعت صلاة اضطرارى كافى است، وقت دو ركعت صلاة اختياریه بر چهار ركعت صلاة اضطراريه که با تيمم بخواند با همان لباس نجس و اينها، بدون اينكه خودش را بشويد تطهير بكند بايستد نماز بخواند بدون اذان و اقامه تند و تند صلاة اضطرارى است، اين دو رکعت به آن چهار ركعت كافى است، اينكه امام عليه السلام فرمود قضاء ندارد معنايش اين است كه اگر زن متمكن از صلاة اضطرارى بود ولو وظيفه‏اش اتيان به صلاة اضطرارى است ولكن اگر او را نخواند قضاء ندارد، اين يكى از موارد در باب الصلاة است كه ادائش واجب است ولكن قضائش واجب نيست، آن كه مى‏پرسند آن چه صلاتى است كه ادائش واجب است و قضائش نيست يكى اين است كه زن صلاة اضطرارى را متمكن بود قبل الحيض كه بايد اتيان مى‏كرد ولكن اتيان نكرده است قضاء واجب نيست.

ملاحظه بر استدلال به موثقه سماعه

اين استدلال هم به نظر قاصر ما استدلال صحيحى نيست. چرا؟ براى اينكه اگر بنا بشود اين روايت دلالت بكند قضاء واجب نيست دلالت مى‏كند بر اينكه صلاة اختيارى را هم عن عذر و غير عذر ترك كرد قضائش لازم نيست، چرا؟ چونكه اين را شما مى‏دانيد كه زن یعنی تمامى مكلفين اختصاص به زن ندارد، منتهى در زن خصوصيت است، مكلفين كه شروع به صلاة اختيارى مى‏كنند حين دخول الوقت شروع نمى‏كنند، ما فعلا آنهايى كه اول وقت نماز مى‏خوانند و مواظب هستند صلاة را در اول وقت بخوانند آن دخول وقت شروع به صلاة نمى‏كنند، صبر مى‏كنند اذان گفته مى‏شود كذا مى‏شود، وضوء مي گيرند آن اذان مى‏گويند تمام مى‏شود، اين الان وضوء مى‏گيرد تا نماز بخواند، اين نماز جماعتهايى كه در اول وقت مى‏بينيد، مردها اينجور هستند كجا مانده زن كه در خانه است، اين نسوزد او را پايين بكشم يا فلان چيز را بياورم اين مدتى طول مى‏كشد، روى اين اساس اين زنى كه دو ركعت صلاتش را خوانده است اين دو ركعت فرض نشده است كه در آنِ اول داخل اين صلاة شد شرايط را هم تحصيل كرده بود، اين جور كه فرض نشده است، اين زن كه دو ركعت متعارف صلاة اختيارى اتيان بكند آن فطره به صلاة اختيارى كافى مى‏شود، بدان جهت امام عليه السلام بايد استفصال بفرمايد اين زن كه اينجور در دو ركعتى حيضش آمد آنِ اول داخل شده بود يا اينكه نه تأنى و اينها كرده بود، مثل اينكه نوعا تأنى مى‏كنند با تأنى داخل مى‏شوند، بدون اين استفصال فرمود كه قضاء نكند، اين معنايش اين است كه نه، صلاة اختيارى را هم عن عذر يا غير عذر نخواند قضائش لزومى ندارد، اين اينجور مى‏شود.

 ولكن اين روايت دلالتى به ما نحن فيه ندارد، چرا؟ چونكه قضاء در روايات ما به دو معنا اطلاق مى‏شود، يكى معناى مصطلح است، يعنى فعلى را در خارج وقت اتيان بكند، اين معنا اصطلاحى است، يك قضاء به معناى اتيان است كه به معنا لغوى است، اين كه در اين روايت امام عليه السلام مى‏فرمايد تقوم من مكانه فلا تقضی الركعتين يعنى فلا تأتی الركعتين، آن دو ركعتى كه از صلاة ظهرش باقى مانده است نياورد حائض شده است، از جايش بلند بشود، اين قضاء مصطلح نيست، شاهدش اين است كه ركعتين فرموده است، بايد بگويد كه تقوم من مكانها فلا تقضى صلاة الظهر، بايد اينجور بگويد، به اين خصوصيات روايات متوجه بشويد، خود آن خصوصيات روايات قرينه بر مراد مى‏شود، اين كه فرمود فلا تقضى الركعتين، ركعتين را اتيان نكند يعنى لا تأتى بالركعتين، یعنی همانجا تمام كند بلند شو ديگر نمى‏شود نماز خواند، اين همان است، بدان جهت اين روايت اصل دلالتى ندارد.

آن قاعده‏اى كه ما گفتيم و آن قاعده اين بود كه اگر متمكن از صلاة اختيارى بود يا اضطرارى بود اتيان نكرد فات عنها الصلاة بايد آن را قضاء بكند، چه عن عذر چه عن غير عذر رفع ید از او نمى‏شود، چونكه آن معتبره عبد الرحمن بن حجاج كما ذكرنا مفهوم ندارد، او موافق است با آن قاعده در بعضى صور، بعضى صورش دلالتى ندارد، اخذ به آن قاعده اوليه‏اى كه تأسيس كرديم در مسئله اخذ به او مى‏شود.

روايت ابی الورود

و اما آن قولى كه در ما نحن فيه اكثر صلاة را گفته‏اند آن قول دليلش اين است، روايت، روايت ابی الورد است، باب چهل و هشت روايت سومى[5] است،

 كلينى نقل مى‏كند «و عن على ابن ابراهيم عن ابيه عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الَّتِي تَكُونُ فِي صَلَاةِ الظُّهْرِ» سؤال كردم از زنى كه در صلاة ظهر مى‏شود، «وَ قَدْ صَلَّتْ رَكْعَتَيْنِ» از صلاة ظهر دو ركعت را خوانده است، «ثُمَّ تَرَى الدَّمَ»بعد از آن دم حيض مى‏بيند، از مسجدش بلند مى‏شود. «قَالَ تَقُومُ مِنْ مَسْجِدِهَا وَ لَا تَقْضِي الرَّكْعَتَيْنِ» را قضاء نمى‏كند. «وَ إِنْ كَانَتْ رَأَتِ الدَّمَ وَ هِيَ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ- وَ قَدْ صَلَّتْ رَكْعَتَيْنِ فَلْتَقُمْ مِنْ مَسْجِدِهَا»  اگر او در صلاة مغرب ببيند دو ركعتش را خوانده است، فلتقم من مسجده، از مسجدش بلند مى‏شود «فَإِذَا تَطَهَّرَتْ فَلْتَقْضِ الرَّكْعَةَ الَّتِي فَاتَتْهَا مِنَ الْمَغْرِبِ»، اگر صلاة مغرب دو ركعتش را خوانده است آن وقت صلاة مغرب را بعد از طهرش قضاء مى‏كند، آن رکعتش را قضاء می کند يعنى صلاة را اعاده مى‏كند، اين وجه دلالتش اين است كه در صلاة الظهر دو رکعت اكثر الصلاة نيست بدان جهت قضاء نمى‏كند و اما در صلاة مغرب دو ركعت اكثر است او را قضاء مى‏كند، و اين روايت هم منشأ اين است كه صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف احتياط كرده است، احتياط اين است كه اگر اكثر صلاة را درك بكند او را قضاء بكند، بعد از او هم آن احتياط را گفته بود كه آن هم احتياط استحبابى است، اين هم احتياط استحبابى است.

 ولكن مى‏دانيد كه اين روايت ابی الورد من حيث السند ضعيف است، خودش هم ظاهرش ممكن الأخذ نيست، چونكه ظاهرش اين است كه يك ركعت را قضاء كند، يك ركعت را بعد از اينكه طاهر شد بعد از ده روز يك ركعت اخيره صلاة مغرب را قضاء كند، اين مسلك عامه است، ما ارتباطى مى‏دانيم، صلاة واجب ارتباطى است نمى‏شود فصل ما بين اجزائش را، موالات شرط است، اين مناسبت با فتواى عامه دارد، ابی الورد هم مجهول است و كما ذكرنا سابقا اين معلوم نيست این ابی الوردى باشد كه در حقش مدح وارد شده است، بدان جهت اين روايت قابل اعتماد نيست.

 آن وقت مى‏ماند يك مطلب ديگرى كه انشاء الله فى ما بعد، و الحمد الله رب العالمين.



[1]  سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص346.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا نَسِيتَ صَلَاةً أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ- وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ- فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا- ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج4، ص290.

[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَرْأَةِ تَطْمَثُ بَعْدَ مَا تَزُولُ الشَّمْسُ- وَ لَمْ تُصَلِّ الظُّهْرَ هَلْ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ قَالَ نَعَمْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص360.

[4] وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ امْرَأَةٍ صَلَّتْ مِنَ الظُّهْرِ رَكْعَتَيْنِ- ثُمَّ إِنَّهَا‌ ‌طَمِثَتْ وَ هِيَ جَالِسَةٌ- فَقَالَ تَقُومُ مِنْ مَكَانِهَا وَ لَا تَقْضِي الرَّكْعَتَيْنِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص361.

[5] وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الَّتِي تَكُونُ فِي صَلَاةِ الظُّهْرِ- وَ قَدْ صَلَّتْ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تَرَى الدَّمَ- قَالَ تَقُومُ مِنْ مَسْجِدِهَا وَ لَا تَقْضِي الرَّكْعَتَيْنِ- وَ إِنْ كَانَتْ رَأَتِ الدَّمَ وَ هِيَ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ- وَ قَدْ صَلَّتْ رَكْعَتَيْنِ فَلْتَقُمْ مِنْ مَسْجِدِهَا- فَإِذَا تَطَهَّرَتْ فَلْتَقْضِ الرَّكْعَةَ الَّتِي فَاتَتْهَا مِنَ الْمَغْرِبِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص360.