درس هشتصد و شصت و دوم

احکام حائض

مسأله 31: «إذا حاضت بعد دخول الوقت‌فإن كان مضى منه مقدار أداء أقل الواجب من صلاتها بحسب حالها من السرعة و البطوء و الصحة و المرض و السفر و الحضر و تحصيل الشرائط بحسب تكليفها الفعلي من الوضوء أو الغسل أو التيمم و غيرها من سائر الشرائط الغير الحاصلة و لم تصل وجب عليها قضاء تلك الصلاة كما أنها لو علمت بمفاجأة الحيض وجب عليها المبادرة إلى الصلاة و في مواطن التخيير يكفي سعة مقدار القصر و لو أدركت من الوقت أقل مما ذكرنا لا يجب عليها القضاء و إن كان الأحوط القضاء إذا أدركت الصلاة مع الطهارة و إن لم تدرك سائر الشرائط بل و لو أدركت أكثر الصلاة بل الأحوط قضاء الصلاة إذا حاضت بعد الوقت مطلقا و إن لم تدرك شيئا من الصلاة‌«.[1]

ادامه بحث در مسأله نخست

عرض كرديم در جايى كه زن در وقت صلاة طاهر بود، ولكن در وقت آن صلاة جائها المحيض، آيا اين صلاتى كه طاهر بود در بعضى وقتش اين قضاء دارد يا ندارد؟ قد ذكرنا اگر آن فطره‏اى كه ما بين دخول وقت الصلاة و ما بين مجى حيض زن هست آن فطره كفايت مى‏كرد بر صلاة ولو به نحو صلاة اضطرارى آن صلاة را اگر اتيان نكرده است بايد بعد طهرها قضاء كند، در آن فطره اگر مى‏توانست صلاة را اتيان بكند ولو به نحو صلاة اضطرارى كه لضيق الوقت تيمم كند و لضيق الوقت ثوب و بدنش را نشويد اگر متنجس بود متمكن از صلاة اضطراريه بود اتيان نكرد بايد آن صلاة را قضاء كند، و كافى است در وجوب القضاء چونكه مكلف به اداء بود و صلاة از او فوت شده است، هر صلاتى كه از هر مكلفى فوت شد كه مكلف به آن صلاة بود اين قدر متيقن در ادله قضاء است كه اين فائة را بايد قضاء كند، تكليفش را امتثال نكرده است فات عنه الصلاة، و آن ادله‏اى هم كه مى‏گفت حائض لا تقضى صلاتها و تقضى صومها بيان كرديم آن صلاتى را مى‏گفت كه در وقت آن صلاة حائض بوده باشد، به نحوى كه در آن وقت مكلف به آن صلاة نباشد لحيضها، و مفروض اين است كه اين زن ولو حيضش بعد مى‏آيد ولكن چونكه وقت صلاة است مكلف به آن صلاة بود.

و عرض كرديم اين مقتضى القاعده است و در روايات ما منافى با اين وجود ندارد بلكه در روايات ما مثل آن معتبره عبد الرحمن ابن حجاج موافقت دارد با قاعده.

ولكن در ما نحن فيه دو تا روايت است كه اين دو تا روايت ربما توهم مى‏شود مقتضايشان اين است كه صلاة قضاء ندارد، آن وقتى كه زنِ مكلف در وقت حائض نبود ولكن در اثناء وقت حائض بشود آن صلاة قضائى ندارد، كانّ بايد در تمام الوقت طاهر بشود، والاّ اگر حائض شد نه او وجوب القضاء ندارد، اين دو تا روايت است كه گفته‏اند اين دو تا روايت مقتضى اين معنا است:

موثقة فضل بن يونس

 يكى از اين روايات من حيث السند معتبر است، موثقه فضل ابن يونس است در باب چهل و هشت از ابواب الحيض روايت اولى[2] است:

محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى عن احمد ابن محمد عن ابن محبوب تا اينجا اجلاء است، عن الفضل ابن يونس این هم ثقه است، اين فضل ابن يونس واقفى است علی ما هو المعروف بدان جهت موثقه تعبير كرديم، عن ابی الحسن اول عليه السلام كه امام موسى ابن جعفر عليه السلام است از اصحاب ايشان است. «فى حديث، قال و اذا رأت المرأة الدم بعد ما يمضى من زوال الشمس اربعة اقدام فلتمسك عن الصلاة»، وقتي كه بعد از اينكه ظهر شد و از ظهر هم اربعة اقدام گذشت يعنى ظلّى كه از شاخص افتاده است به اندازه اربعة اقدام شد. «فلتمسك عن الصلاة» ديگر صلاة ظهرش را نخواند، «فاذا رأت الطهر من الدم»، آن وقتى كه طاهر شد خونش قطع شد بعد از ده روز يا نه روز هشت روز یعنی بعد از ايام الحيض فلتقض صلاة الظهر، صلاة ظهر را قضاء كند. لانّ وقت الظهر دخل عليها و هى طاهر، وقت ظهر داخل شده بود بر او كه او هم طاهر بود، و خرج عنها وقت الظهر و هى طاهر و وقت ظهر هم از او خارج شد پاك بود، فضیّعت صلاة الظهر، صلاة ظهر را تضييع كرده است فوجب عليها قضائها قضائش واجب است، خوب اين روايت دلالت مى‏كند كه صلاة العصر قضائش واجب نيست، چونكه اربعة اقدام وقتى كه گذشت اين زن مى‏توانست صلاة عصر را بخواند، امام عليه السلام فرمود فقط ظهر را قضاء بكند، اين معلوم مى‏شود آن صلاتى كه انسان ولو متمكن بوده باشد در وقتش او را اتيان بكند و در وقتش اگر حائض شده است قضاء آن صلاة لازم نيست، كانّ به اين معنا دلالت مى‏كند.

روايت ابی عبيده

 نظير اين روايت است روايت ابى عبيده[3]، آنجا دارد بر اينكه:

«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ  عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ (عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع) فِي حَدِيثٍ» اگر زن در يك وقتى طاهر بود، طهرت نه اينكه نقاء پيدا كرد طهرت يعنى طاهر بود، فاخرت الصلاة حتى يدخل وقت صلاة اخرى، صلاة را تأخير انداخت تا اينكه وقت صلاة ديگر داخل شد. «قَالَ: وَ إِذَا طَهُرَتْ فِي وَقْتٍ فَأَخَّرَتِ الصَّلَاةَ- حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى ثُمَّ رَأَتْ دَماً- كَانَ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ الَّتِي فَرَّطَتْ فِيهَا» که وقتش داخل شد و خارج شد نخواند صلاة را، او را فقط قضاء مى‏كند.

عرض مى‏كنم بر اينكه اين دو تا روايت نمى‏تواند تقييد بكند مقتضى القاعدة را كه گفتيم قضاء است، و نمى‏تواند معارضه كند با معتبره عبد الرحمن ابن حجاج كه مى‏گفت آنجايى كه مي تواند صلاة را بخواند اگر نخواند قضاء بايد بكند. چرا؟ براى اينكه مى‏دانيد پيش اماميه و مذهب اهل بيت سلام الله عليهم از مسلمات مذهب است كه صلاة الظهرين كالعشائين اينها در يك وقت داخل مى‏شوند، اين وقتشان اذا زالت الشمس وجبت الصلاتان هر دو صلاة ظهر و عصر داخل مى‏شود، ثم انت فى وقت منهما حتى تغیب الشمس، تو در وقت مشترك هستى تا شمس غروب بكند، فقط يك چيزى در مذهب ثابت است و آن اين است كه تا غروب به مقدار چهار ركعت مانده كه وظيفه صلاة العصر است مختص به صلاة العصر است، فقط اين مقدار ثابت است، يعنى كسى صلاة ظهر و عصر را نخواند تا چهار ركعت به غروب مانده باشد در آن چهار ركعت شروع كند صلاة ظهر را كه عند الغروب وقت تمام شد، صلاة عصر هم قضاء رفت صلاة ظهرش هم باطل است، چونكه آن چهار ركعت مختص به عصر است كه بايد عصر را بخواند، در خود روايت امام عليه السلام فرموده است كه صلاة ظهر را اگر خواندى تفوتك الصلاتان، هر دو صلاة فوت مى‏شود، هم ظهر باطل مى‏شود چونكه وقت مختص به عصر است، عصر هم كه قضاء شده است، شرط صلاة الظهر اين است كه قبل از او واقع بشود، اين در صورتى است كه شخص مكلف به صلاتين بشود، داستان طولانى است جايش انشاء الله زنده مانديم بحث اوقات است، ولكن كسى خيال مى‏كرد بر اينكه صلاة ظهرش را خوانده است این صلاة عصر است صلاة عصرش را خواند، ثم اين شخص چهار ركعت به غروب مانده است يادش افتاد كه بابا ظهر را نخوانده بود، مى‏خواست بخواند كسى صدا كرد رفت نخواند، صلاة ظهر يادش افتاد چهار ركعت به غروب مانده، اینجا صلاة ظهرش را مى‏خواند اداء است، آن وقتى اين وقت مختص به صلاة العصر است كه صلاة عصر را نخوانده باشد ولكن چونكه صلاة عصر را خوانده است ترتيب هم كه شرط ذکری است خيال مى‏كرد معذور بود خيال مى‏كرد بر اينكه ظهر را خوانده است، صلاة عصرش صحيحه بود الان كه يادش افتاد صلاة ظهر را نخوانده بود چهار ركعت به غروب مانده ثم انت فى وقت منهما حتى تغرب الشمس، اين يك قيد دارد فقط، آنجايى است كه صلاة ظهر را نخوانده باشد و صلاة عصر را هم نخوانده باشد در آنجا چهار ركعت وقت اخيرى بايد عصر بخواند، تفصیلش در باب اوقات است اگر زنده مانديم.

 و اما بعضى علماء ما در وقت اول هم وقت اختصاصى گفته‏اند كه روايتى هم دارد که چهار ركعت از اول وقت مختص به ظهر است، بدان جهت شخصى خيال مى‏كرد كه صلاة ظهرش را خوانده است، و خيلى وقت است ظهر داخل شده است، مى‏شود انسان اشتباه بكند، صلاة عصرش را خواند، وقتى كه صلاة عصرش را خواند تمام كرد يادش افتاد كه بابا صلاة ظهر را نخوانده بود، و اين هم كه شروع به صلاة ظهر كرد ساعت نگاه كرد، يا از همسايه پرسيد يا از رفيقش پرسيد گفت بابا اين سه دقيقه است اذان ظهر را گفته‏اند، معلوم شد كه صلاة عصرش در وقت مختص واقع شده است، اين پيش ما صحيح است صلاة عصرش، اين وقت مختصى كه بعضى علماء ما ملتزم هستند در ناحيه اول اين را به حسب الادله تمام نمى‏دانيم، فقط در اخير است، بحثش در باب الصلاة است، على كل تقدير در ما نحن فيه مذهب اماميه اين است كه صلاة الظهر و العصر يكجا داخل مى‏شود الاّ انّ هذه قبل هذه، اين مقدار شرط است كه شرط صلاة العصر اين است كه بعد از ظهر واقع بشود، بدان جهت صلاة عصر را قبل از ظهر خواند، عمدا بلا عذر، عذر داشته باشد حديث لا تعاد اعاده را نفى مى‏كند، و اما اگر بلا عذر خواند محكوم به بطلان است، چونكه امام عليه السلام فرموده است الاّ انّها هذه یعنی ظهر قبل هذه، نه اينكه شرط ظهر اين است كه قبل العصر واقع بشود، اين نيست معنايش، كسى صلاة ظهر خواند اصلا صلاة عصر نخواند صلاة ظهرش صحيح است، الاّ انّ هذه قبل هذه يعنى بايد صلاة العصر بعد صلاة الظهر واقع بشود به نحوى كه اگر قبل خواند عصر را بلا عذر بطلان است، اين اجمال آن مطلب است، مذهب اماميه اين است.

 در آن وقت از اول يك اختلافى هست كه گفتم در ما نحن فيه هست، در آن به اندازه چهار ركعت از اول وقت.

على هذا اين بناء عامه است كه ملتزم هستند كه وقت صلاة الظهر غير وقت صلاة العصر است، وقت صلاة الظهرى كه هست خوب وقتى كه داخل شد عند الزوال فقط ظهر داخل مى‏شود مكلف به صلاة العصر نيست، وقتى كه اربعة ايام يا مقدار آخری این مقدارش مسلم نيست اين مقدار آخر تكليف به صلاة العصر مى‏آيد، ظهر تمام مى‏شود قضاء مى‏شود صلاة العصر واجب مى‏شود، روى اين اساس اين روايت حمل بر تقيه مى‏شود، فتوى العامه است، چونكه فتوى العامه است اين روايت اين نمى‏تواند مقيد آن اطلاقاتى بشود كه اقتضاء مى‏كنند بايد قضاء كند فائته را، و نمى‏تواند معارضه كند با معتبره عبد الرحمن، مضافا بر اينكه روايت دومى من حيث السند كه آنجا على ابن زيد است در او كلامى هست، بدان جهت در ما نحن فيه اينها معارضه نمى‏كنند.

روايت ابی الورود

و آن روايتى را هم كه خوانديم كه همان روايت ابی الورد بود روايت سومى[4] است «عن المرأة تكون فى صلاة الظهر و قد صلت ركعتين ثم تَرَی الدم و قال تقوم من مسجدها و لا تقض الركعتين ركعتين» را قضاء نمى‏كند. «و ان كانت رأت الدم هى صلاة المغرب و قد صلت ركعتین فلتقم من مسجد فاذا طهرت» اين را هم گفتيم كه نه قابل حل است معنايش عبارت از اين است كه «و قد صلت ركعتين فلتقم من مسجدها» يعنى ديگر نماز را نمى‏خواند، در صلاة مغرب هم كه همين جور حائض شد، نمى‏خواند منتهى تفصیل مى‏دهد بر اينكه مغرب را قضاء مى‏كند اگر دو ركعتش را خوانده است اكثرش را آن يكى را قضاء نمى‏كند، اين علاوه بر اينكه من حيث السند ضعيف است كه ابی الورد گفتيم توثيق ندارد، معمولٌ بها عند اصحابنا نيست.

بدان جهت در ما نحن فيه مسئله اولى پاك است، يعنى زن وقتى كه طاهر بود در وقت صلاة حائض بشود.

مسأله دوم: زن حائضی که قبل از وقت نماز پاک شود

و اما الكلام فى المسئلة الثانيه، كلام در مسئله ثانيه اين است كه نه، زن حائض بود و در وقت صلاة هم حائض بود ولكن قبل خروج وقت الصلاة طاهر شد و حيضش تمام شد، و اين زن در اين فطره‏اى كه بعد النقاء و قبل خروج وقت الصلاة در اين فطره نماز را ترك كرد اين نماز قضاء دارد يا اين نماز قضاء ندارد؟ در آن فطره‏اى كه زن مى‏توانست نماز بخواند چه نماز اختيارى چه نماز اضطرارى، اين قضاء دارد يا ندارد؟

عرض مى‏كنم يك كلمه فتواى عروه را بگويم تا اشتباه نشود، فتواى صاحب عروه اين است كه در اين مقام در يك صورت فقط قضاء واجب است در باقى صور وجوب القضاء نيست، آن كدام يك صورتى است كه قضاء واجب است؟ آن آن وقتى است كه زن بعد از اينكه زن پاك شد مى‏توانست غسل حيض بكند طهارت مائيه، و مى‏توانست ساير شرايط صلاة را تحصيل كند ساترش نجس است او را تطهير كند يا ساتر طاهر ديگر پيدا كند، مى‏توانست صلاة اختياريه را كه با طهارت مائيه و ساير الشرايط است اين صلاة را مى‏توانست در آن فطره اتيان بكند ولو يك ركعتش را، چونكه من ادرك ركعة من الصلاة فقد ادركها، اگر اين صلاة اختياريه را مى‏توانست در آن فطره اتيان بكند ولو يك ركعتش را در وقت درك كند اگر می توانست اين صلاة را بايد قضاء كند، و اما اينجور اگر نبود نمى‏توانست صلاة اختيارى را با طهارت مائيه يا با ساير شرايط نمى‏توانست اتيان بكند ولو يك ركعتش را اينها قضاء ندارد، فقط يك صورت قضاء دارد، اين فتواى صاحب عروه است.

و بما اينكه مسئله، مسئله مبتلی بها است و مسئله از آن مسائل دقيقه در احکام الحائض است، اين مسئله يك خصوصيتى دارد كه بعد متوجه مى‏شويد به آن خصوصيت و به جهت احاطه بر اينكه مقتضی الادلة چيست در اينجا ما صورى را ذكر مى‏كنيم:

 الصورة الاولى، آن صورتى است كه صاحب عروه قدس الله نفس الشريف در آن صورت وجوب القضاء را فرموده است، و آن اين است كه زن بعد از اينكه طهرش حاصل شد نقاء از حيض پيدا كرد تا وقتى اين صلاة خارج بشود وقت وسیع است مى‏تواند غسل كند و مى‏تواند ساير شرايط كه طهارت ثوب و البدن است تحصيل كند تحصيل ساتر بكند ساترى كه در حال اختيار معتبر است در صلاة زن، اينها را مى‏تواند تحصيل بكند و يك ركعت از آن صلاة اختيارى را در وقت ترك كند كه صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف فرمود كه در اين صورت قضاء واجب است.

مى‏دانيد كه در اين صورت قضاء واجب است على القاعده است احتياج به روايت خاصه ندارد، چونكه متمكن بود بعد طهرها غسل بكند و بعد از غسلش شرايط صلاة را تحصيل كند و ساير مقدمات را و صلاة را در وقت بخواند، متمكن بود در وقتش، ولو من ادرك ركعة کمن ادركها صلاة را درك كرده است، خوب صلاة فائته شده است ادله‏اى كه مى‏گويد صلاة فائته عن المكلف علیها قضائها، قضائها ما نحن فيه را هم مى‏گيرد، صلاة فوت شده است از اين زن، مى‏توانست اين كار را بكند و صلاة را درك بكند بايد قضاء بكند.

از اينجا معلوم مى‏شود كه اين صورت اولى سه فرض دارد، يك فرضش اين است كه يك ركعت درك مى‏كند.

فرض دوم اين است كه نه تمام صلاة را درك مى‏كند در وقتش هر چهار ركعتش، وقتى كه در يك ركعت قضاء ثابت شد به طريق اولى آن وقتي كه تمام صلاة را از اول تا آخر با اغتسال و ساير شرايط قبل خروج الوقت مى‏توانست تمام صلاة را اتيان كند به طريق اولى قضاء واجب مى‏شود.

فرض سوم در صورت اولى اين است كه نه اين زن نمى‏توانست غسل بكند و نمى‏توانست بر اينكه ثوبش را تطهير كند، نمى‏توانست اگر بدنش نجس است او را تطهرى كند، ولكن نتوانستنش از جهت ضيق الوقت نبود وقت خيلى وسيع است، ولكن آب ندارد، آب ندارد كه غسل بكند يا فرض كنيد ثوبش را بشويد بدنش را تطهير بكند، يا مريض است نمى‏تواند غسل بكند، غسل ضرر دارد بر او ازاله نجاست از بدنش ضرر دارد، اين هم مثل آن دو فرض اولى است كه اگر اين زن مى‏توانست اين صلاة را اتيان بكند ولو صلاتش صلاة اضطرارى است ولكن اضطراريت صلاة از ناحيه ضیق الوقت نيست بلکه از ناحيه اين است كه وقت وسيع هم باشد مكلف به اين صلاة است، ما وقت را هم وسيع فرض مى‏كنيم، روى اين اساس در ما نحن فيه اين وظيفه‏اش اينجور صلاة خواندن بود، وظیفه واقعیه اش این بود اين را اتيان نكرده است من فاتته صلاة فريضة عليه قضائها، بايد او را قضاء بكند، اين سه فرضش مسلم است.

 در آن جاهايى كه تمام صلاة را زن مى‏توانست از اول تا آخر در وقت درك كند مطلقات دلالت مى‏كند بر اينكه او را بايد قضاء كند بعد از اينكه مكلف به آن صلاة در وقت بود، و اما در جايى كه يك ركعت را مى‏تواند درك كند آن مطلقات دلالت مى‏كند بر قضاء به ضميمه قول امام عليه السلام كه من ادرك من صلاة الغداة ركعة فقد ادركها، بنا بر اينكه آن روايت معتبره كه موثقه است در صلاة غداة وارد شده است، در صلاة الفجر، من ادرك رکعة من صلاة الفجر فقط ادركها، ولكن در ما نحن فيه به قرينه‏اى تعميم داده اند اصحاب اين را، روايت هم دارد مطلقا من ادرك من الصلاة ركعة فقد ادركها ولی مطلقات من حيث السند ضعيف هستند، ولكن به قرينه اينكه احتمال فرق ما بين صلاة الغداة و صلواة ديگر نيست، اطمينان است كه صلاة غداة خصوصيتى ندارد و ذكر او به جهت كثرة الابتلاء به او است، چونكه خواب مى‏مانند در صلاة الغداة خصوصا طايفه جوان، بدان جهت مى‏گويد كه الان مى‏زند آفتاب نه من ادرك ركعة من الغداة فقط اركعها نمازش را بايد بخواند در همان وقت، روى همين اساس است، على هذا الاساس مقتضى الادله است، چونكه اين زن در اين سه فرض مكلف بود به آن صلاتى كه مى‏گوييم قضاء بكند، اگر آب نداشت مريض بو، نمى‏توانست غسل بكند مكلف به صلاة اضطرارى بود، اگر نه متمكن از اغتسال و ساير شرايط بود ولو به ادراك ركعة، مكلف بود، چرا مكلف بود؟ علاوه بر اينكه مقتضاى ادله وجوب الصلاة همين جور است على المكلفین و استثناء در ايام الحيض است مضافا بر اين روايات خودش دلالت مى‏كند، يكى از اين روايات كه دلالت مى‏كند بر اين معنا موثقه منصور بن حازم است در باب چهل و نه روايت ششمى[5] است:

محمد ابن الحسن يعنى شيخ باسناده عن الحسن فضال كه سندش را تصحيح كرديم، عن محمد ابن ربیع عن سيف ابن عميره عن منصور ابن حازم عن ابى عبد الله عليه السلام، این روایت بخاطر محمد بن ربیع ضعیف است، آنجا دارد بر اينكه اذا طهرت الحائض قبل العصر اگر حائض قبل العصر طاهر بشود صلت الظهر و العصر، اين هم از آن رواياتى است كه از مسلك اماميه است كه ظهر و عصر هر دو وقتشان مى‏ماند الى ان تغرب الشمس، اذا طهرت الحائض قبل العصر ظهر گذشته است ظهرى كه عامه مى‏گويند، عصر است، اذا طهرت الحائض قبل العصر صلت الظهر و العصر، ظهر و عصر را مى‏خواند، فان طهرت فى آخر وقت العصر، اگر در آخر وقت عصر كه ديگر به اندازه وقت عصر وقت باقى مانده است آن وقت صلت العصر، فقط عصر را مى‏خواند، اين هم از رواياتى است كه دلالت به وقت مختص مى‏كند به آن نحوى كه گفتم.

موثقه ابی صباح کنانی

روایت بعدی اين موثقه ابی الصباح کنانی[6] است:

 «و باسناد الشيخ عن على ابن حسن فضال، عن محمد ابن عبد الله ابن زراره عن محمد ابن الفضيل عن ابی الصباح الكنانى عن ابى عبد الله عليه السلام، اذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب و العشاء»، درست توجه کنید صلاة مغرب و عشاء تا نصف اليل وقت اختیاریشان تمام مى‏شود، صلاة مغرب و عشاء دو تا وقت دارند، يك وقت اضطرارى دارد وقت اضطرارى تا طلوع الفجر است، بما اينكه اين روايت دلالت مى‏كند اگر زن قبل طلوع الفجر پاك بشود از حيضش وقت اضطرارى مغرب و عشاء باقى است مغرب و عشاء را بايد اتيان كند، «اذا طهرت المرأة قبل طلوع الفجر صلت المغرب و العشاء و اذا طهرت قبل ان تغیب الشمس صلت الظهر و العصر» صلاة ظهر و عصر را بايد اتيان بكند، اين دو تا روايت دلالت مى‏کنند بر اينكه زن وقتى كه مكلف به صلاة ظهر و عصر شد متمكن از صلاة ظهر و عصر شد يا متمكن از صلاة مغرب شد متمكن از صلاتى شد بعد از نقاء و قبل خروج الوقت بايد آن صلاة را اتيان بكند، آن ادله‏اى كه مى‏گوید من ادرك رکعة من الصلاة فقد ادركها مى‏گويد اين متمكن است بايد هر دو تا اتيان كند، اگر يك ركعت از عصرش را مى‏تواند در وقتش درك كند، حاصل كلام اين مى‏شود، اين صورت اولى است و اشكالى هم ندارد.

انما عمدة الاشكال آن صورت ثانيه است، صورت ثانيه در جايى است كه زن متمكن است فطره واسع است، متمكن است بر اينكه غسل كند و صلاة را اتيان بكند ولو يك ركعتش را در وقت، ولكن بدون شرايط، بدون طهارت ثوب و بدن، مى‏تواند تطهير ثوب و بدن بكند ولكن وقت تمام مى‏شود ضيق وقت است، فقط مى‏تواند غسل بكند يك ركعت از صلاة را در وقتش درك كند، اين قدر فقط مى‏تواند، اما ساير شرايطى كه هست ثوبش را تطهير كند يا بدنش را تطهير كند اين را نمى‏تواند، خوب در وقت وظيفه دارد كه خواهيم گفت باید صلاة را اتيان كند، چه جور اتيان بكند آن را هم خواهيم گفت، ولكن اگر نكرد صاحب عروه مى‏گويد قضاء ندارد، صاحب عروه هم تنها نيست جماعت كثيره‏اى از علما ملتزم شده‏اند كه قضاء ندارد.

خوب اين را مى‏دانيد كه اين زن اگر اينجور شد مكلف است صلاة را اتيان بكند، نكرد صلاة فوت شده بايد قضاء بكند.

مى‏گويند از ادله مطلقات وجوب القضاء رفع ید مى‏شود به واسطه صحيحه عبيد ابن زراره كه در مسئله وارد است، مقتضى القاعده وجوب القضاء بود، ولكن در ما نحن فيه مسئله منصوص است از مطلقات به واسطه مقيد رفع ید مى‏شود، آن كدام مقيد است كه اين مطلقات را، آن مهم همين جا شروع مى‏شود اهميت مسئله، آن كدام مقيد است كه مطلقات به واسطه او رفع ید مى‏شود؟ اين مصححه عبيد ابن زراره است كه در باب چهل و نه روايت اولى[7] است، دارد بر اينكه:

مصححه عبيد بن زراره

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ» ، اين على ابن ابراهیم عن ابیه به اعتبار او تعبير او مصححه مى‏كنيم چونكه او را ما ثقه مى‏دانيم «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ رَأَتِ الطُّهْرَ- وَ هِيَ قَادِرَةٌ عَلَى أَنْ تَغْتَسِلَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ- فَفَرَّطَتْ فِيهَا حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى»  هر زنى كه نقاء پيدا كرد و او هم قادر بود على ان تغتسل كه غسل حيضش را بكند، فى وقت صلاة، در همان وقت صلاة مى‏تواند غسل بكند، ففرطت فيها، تفريط كرد در آن غسل كردن در آن صلاة، حتى يدخل وقت صلاة اخرى، تفريط كرد نخواند آن صلاة را نماز نخواند تفریط کرد «كَانَ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ الَّتِي فَرَّطَتْ فِيهَا- وَ إِنْ رَأَتِ الطُّهْرَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ فَقَامَتْ فِي تَهْيِئَةِ ذَلِكَ » اما اگر پاك بشود در وقت صلاتی، فقامت فى تهیئة ذلك بلند شد كه دستگاه نمازش را تهيه بكند، دستگاه نمازش غسل كردنش است تطهير ثوبش است ساتر تحصيل كردنش است، اينها را تهيه بكند، «فَجَازَ وَقْتُ صَلَاةٍ وَ دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى» به تهيه اينها وقت صلاة گذشت، در اين صورت و دخل وقت صلاة اخرى، صلاة اخرى وقتش داخل شد «فَلَيْسَ عَلَيْهَا قَضَاءٌ وَ تُصَلِّي الصَّلَاةَ الَّتِي دَخَلَ وَقْتُهَا» ، بر اين زن قضاء واجب نيست، يعنى وقتى كه غسل كرد و ساير شرايط را تحصيل كرد ديگر وقت صلاة تمام شد، يك ركعت بماند درك كرده است صلاة را و صلاة وقتش خارج نشده است، اما اگر يك ركعت درك نمى‏كند با اين شرايط آن وقت صلاة وجوب قضاء ندارد، مى‏دانيد كه اين زن ولو نماز را همه‏اش را هم مى‏تواند در وقت بخواند بدون شرايط، ولكن اگر شرايط را تحصيل بكند صلاة وقت ندارد، اين ذيل اين روايت مى‏گويد بر اينكه اين قضاء ندارد.

 شما اگر بخواهيد اين حديث را تفقه كنيد كه اين حديث چه مى‏گويد بايد يك مقدمه‏اى را بدانيد، و آن مقدمه اين است خواهيم گفت زن وقتى كه طاهر شد ديد بر اينكه اگر غسل كند ساير شرايط را تحصيل كند وقت صلاة تمام مى‏شود، ملتزم خواهيم شد كه اگر غسل وقت دارد غسل بكند ساير شرايط را رها بكند و صلاة را بدون شرايط بخواند، وظيفه‏اش او است، اگر وظيفه‏اش عبارت از اين است که نه مى‏بيند غسل هم بكند وقت تمام مى‏شود وظيفه‏اش اين است كه تيمم بكند با تيمم بخواند فريضة الوقت را، اينكه در روايت دارد بر اينكه فقامت فى تهيئة ذلك اين ناظر است به آن صورتى كه زن به حسب اينكه خيال كرده است وظيفه‏اش غسل كردن است یا تهيه مقدمات است، اين به حسب خيال خودش كه وقت وسيع است مى‏توانم اين كار را بكنم يا جاهل به حكم بود خيال مى‏كرد كه بايد غسل كند نماز بخواند، اين ذيل را بايد به اين معنا حمل بكنيم، چونكه در ذيل دارد به اينكه و ان رأت الطهر فى وقت صلاة فقامت فى تهيئة ذلك فجاز وقت الصلاة و دخل فی وقت صلاة اخری اين فعلش جايز نيست، اين فعل را كه كرده است فعل را به جهت جهل كرده است، يا خيال كرده است وقت وسيع است يا خيال كرده است وظيفه‏اش اين است مثل اغلب زنها كه نمى‏دانند وظيفه‏اشان چيست خيال مى‏كنند بايد غسل بكنند، نماز بخوانند و وظيفه تييم نيست، اين روايت را بايد به همين معنا حمل بكنيم، وقتى كه به اين معنا حمل كرديم از اين روايت فقط اين مقدار استفاده مى‏شود كسى كه نتواند صلاة اختيارى را در حال طهرش بخواند، يعنى بعد نقائه و قبل خروج الوقت نتواند اتيان بكند، به اين قضاء واجب نيست، نه اينكه تكليف ادائى هم ندارد، تكليف ادائى‏اش همين بود، نه، اين موثقه موضوع قضاء را مى‏گويد، آن زنى كه در آن طهرش بين الطهر و خروج الوقت نتواند آن اغتسال و مقدمات اختياريه صلاة را تهیه کند و صلاة را با آن مقدمات اختياريه‏اش بخواند اگر نتواند آن وقت قضاء ندارد، نتواند صلاة اختيارى را اتيان بكند اين قضاء ندارد، موضع قضاء تمكن از صلاة اختيارى است بشرايطها، وقتى كه تمكن پيدا كرد از صلاة اختيارى بشرايطها نخواند او را بايد قضاء كند، يك دفعه ديگر مى‏خوانم قال ایّما امرأة رأت الطهر و هى قادرة على ان تغتسل فى وقت صلاة، كه اغتسال با ساير شرايط، چونكه فی تهيئة شرايط قرينه است كه با ساير شرايط، تفرطت فيها حتى دخل وقت صلاة اخرى، نخواند صلاة را كان عليها قضاء تلك الصلاة التى فرطت فيها، و ان رأت الطهر فى وقت صلاة و قامت فى تهيئة ذلك اين صلاة در وقت را تهيه ببيند و دخل وقت صلاة اخرى فليس عليها قضاء، آن قضاء ندارد.

خوب آن وقت شما مى‏توانيد يك كلامى بر ما اشكال كنيد، شما روايت را اينجور معنا كرديد، يك ركعت را درك كردن صلاة اضطرارى است، آخر موضوع اين است كه صلاة اختيارى را تفريط بكند، آن يك ركعت نماز را درك كردن آن نماز اضطرارى است، بدان جهت جايز نيست انسان نمازش را نخواند كه يك ركعت بماند من مى‏خوانم چونكه حديث دارد من ادرك ركعة فقد ادركها.

جواب مى‏گوييم، مى‏گوييم نه آنجا قضاء واجب است، چرا؟ چونكه امام عليه السلام فرض كرد كه بعد از اغتسال و تهيه مقدمات دخل وقت صلاة اخرى، يعنى براى آن يك ركعت هم وقت نيست، دخَل وقت صلاة اخرى را فرض كرد، چونكه اگر يك ركعت وقت داشته باشد دخَل وقت صلاة اخرى نيست او داخل فرّط مى‏شود داخل صدر مى‏شود، بدان جهت اين فرّط مى‏شود، آن قضاء دارد، اين صاحب عروه اين يك ركعت را از كجا درآورد؟ مى‏گويم ا زکجا در آورد، كه اگر يك ركعت هم درك كند بدون شرايط اختياريه قضاء واجب نيست اگر اين را از كجا درآورده است يك ركعت را؟ از اين درآورده است كه موضوع نفى قضاء در صورتى است كه وقت صلاة ديگر داخل بشود، يعنى نتواند آن صلاة قبلى را درك بكند ولو بركعة، در اين صورت قضاء ندارد، بدان جهت فتوا داد در صورت اولى بفروضها الثلاثة كه در صورت اولى فرض كرديم اگر يك ركعت را بتواند درك كند با طهارت مائيه و ساير شرايط آن وقت قضاء واجب است، كلام در صورت اولى تمام نشد، مطالبى هست كه انشاء الله فردا متعرض مى‏شويم.



[1]  سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص346.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ يُونُسَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ إِذَا رَأَتِ الْمَرْأَةُ الدَّمَ- بَعْدَ مَا يَمْضِي مِنْ زَوَالِ الشَّمْسِ أَرْبَعَةُ أَقْدَامٍ- فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ- فَإِذَا طَهُرَتْ مِنَ الدَّمِ فَلْتَقْضِ صَلَاةَ الظُّهْرِ- لِأَنَّ وَقْتَ الظُّهْرِ دَخَلَ عَلَيْهَا وَ هِيَ طَاهِرٌ- وَ خَرَجَ عَنْهَا وَقْتُ الظُّهْرِ وَ هِيَ طَاهِرٌ- فَضَيَّعَتْ صَلَاةَ الظُّهْرِ فَوَجَبَ عَلَيْهَا قَضَاؤُهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص359.

[3] وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ زَيْدٍ  عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ (عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع) فِي حَدِيثٍ قَالَ: وَ إِذَا طَهُرَتْ فِي وَقْتٍ فَأَخَّرَتِ الصَّلَاةَ- حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى ثُمَّ رَأَتْ دَماً- كَانَ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ الَّتِي فَرَّطَتْ فِيهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص359.

[4] وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْمَرْأَةِ الَّتِي تَكُونُ فِي صَلَاةِ الظُّهْرِ- وَ قَدْ صَلَّتْ رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تَرَى الدَّمَ- قَالَ تَقُومُ مِنْ مَسْجِدِهَا وَ لَا تَقْضِي الرَّكْعَتَيْنِ- وَ إِنْ كَانَتْ رَأَتِ الدَّمَ وَ هِيَ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ- وَ قَدْ صَلَّتْ رَكْعَتَيْنِ فَلْتَقُمْ مِنْ مَسْجِدِهَا- فَإِذَا تَطَهَّرَتْ فَلْتَقْضِ الرَّكْعَةَ الَّتِي فَاتَتْهَا مِنَ الْمَغْرِبِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص360.

[5] وَ [محمد بن الحسن باسناده] عَنْهُ (حسن بن فضال) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الرَّبِيعِ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْحَائِضُ قَبْلَ الْعَصْرِ صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ- فَإِنْ طَهُرَتْ فِي آخِرِ وَقْتِ الْعَصْرِ صَلَّتِ الْعَصْرَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص363.

[6] وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا طَهُرَتِ الْمَرْأَةُ قَبْلَ طُلُوعِ الْفَجْرِ صَلَّتِ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ- وَ إِنْ طَهُرَتْ قَبْلَ أَنْ تَغِيبَ الشَّمْسُ صَلَّتِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص363.

[7] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ رَأَتِ الطُّهْرَ- وَ هِيَ قَادِرَةٌ عَلَى أَنْ تَغْتَسِلَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ- فَفَرَّطَتْ فِيهَا حَتَّى يَدْخُلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى- كَانَ عَلَيْهَا قَضَاءُ تِلْكَ الصَّلَاةِ الَّتِي فَرَّطَتْ فِيهَا- وَ إِنْ رَأَتِ الطُّهْرَ فِي وَقْتِ صَلَاةٍ فَقَامَتْ فِي تَهْيِئَةِ ذَلِكَ- فَجَازَ وَقْتُ صَلَاةٍ وَ دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى- فَلَيْسَ عَلَيْهَا قَضَاءٌ وَ تُصَلِّي الصَّلَاةَ الَّتِي دَخَلَ وَقْتُهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص361.