مسأله 1: «الاستحاضة ثلاثة أقسام قليلة و متوسطة و كثيرةفالأولى أن تتلوث القطنة بالدم من غير غمس فيهاو حكمها وجوب الوضوء لكل صلاة فريضة كانت أو نافلة و تبديل القطنة أو تطهيرهاو الثانية أن يغمس الدم في القطنة و لا يسيل إلى خارجها من الخرقةو يكفي الغمس في بعض أطرافها و حكمها مضافا إلى ما ذكر غسل قبل صلاة الغداة و الثالثة أن يسيل الدم من القطنة إلى الخرقةو يجب فيها مضافا إلى ما ذكر و إلى تبديل الخرقة أو تطهيرها غسل آخر للظهرين تجمع بينهما و غسل للعشاءين تجمع بينهما و الأولى كونه في آخر وقت فضيلة الأولى حتى يكون كل من الصلاتين في وقت الفضيلة و يجوز تفريق الصلوات و الإتيان بخمسة أغسال و لا يجوز الجمع بين أزيد من صلاتين بغسل واحد نعم يكفي للنوافل أغسال الفرائض لكن يجب لكل ركعتين منها وضوء».[1]
زنى كه بعد از ايام عادتش يا در آن موردى كه دمش محكوم به حيض نيست دم ببيند که آن دم على ما تقدم محكوم بالاستحاضه باشد، فرمودهاند سه قسم است اين مستحاضه، قليله اين بود كه پنبهاى كه با خودش برداشته است دم به پنبه رسيده است، در فضاء رحمش در فضاء الفرج دم هست، ولكن اين دم به پنبه فرو نرفته است كه اين استحاضه قليله است، فرو برود و غمس كند ولكن از آن طرف ديگر خارج نشود سيلانى نداشته باشد متوسطه است، و اگر از آن طرف سيلان پيدا كند يعنى غمس كند و سيلان پيدا كند كثيره مىشود.
صاحب عروه فرمود مستحاضه قليله یتوضأ لكل صلاة واجبة كانت او مندوبة و تبدل آن قطنه را كه اصابها الدم او تطهرها، او را پاك مىكند.
فعلا كلام در اين تتوضأ لكل صلاة بود، كه وظيفه استحاضه قليله است على المشهور دليلش چه باشد؟ دليلش دو تا امر بود، يكى صحيحه معاوية ابن عمار بود و ديگرى هم آن صحيحه زراره بود به آن بيانى كه عرض كرديم.
در ما نحن فيه صحيحه نعيم حسين ابن صحاف را هم دليل آوردهاند كه مستحاضه قليله يتوضأ لكل صلاة، كلام در اين بود كه اين صحيحه حسين ابن نعيم صحاف و مصححه او دليل مىشود يا دليل نمىشود و دلالتى ندارد؟
اين صحيحه را يك بار ديگر مىخوانم، روايت ششمی است در باب يك من ابواب[2] الاستحاضه، آنجا امام عليه السلام اينجور فرمود:
متن را مىخوانم سند را خوانده بوديم و اذا رأت الحامل الدم قبل وقت الذى كانت تری فيه الدم بقليل، حامل اگر در ايام حيضش دم ببيند يا که جلوتر دم ببينيد به قليل، او فلتمسك الصلاة عدد ايامها التى كان تقعد فى حيضها آن دم در ايام الحيض است لذا حيض است او، فان انقطع الدم قبل ذلك اگر دمش قطع شد فلتغسل غسل حيض مىكند و تصلى، و ان لم ینقطع الدم عنها الاّ بعد ما تمضی الايام آن ايام عادتش گذشت آن دم هم مىآيد، التى كانت تری الدم فيها، آن ايام گذشت تا يك روز تا دو روز يا بيشتر خون قطع نمىشود، اين بعد از ايام حيضش فلتغتسل و تحتشى و تستثفر غسل حيض را مىكند و آن فرج را مجراى دم را مىبندد و تصلى الظهر و العصر، صلاة ظهر و عصرش را مىخواند، ثم لتنظر نگاه مىكند منتظر مىماند، فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب، صلاة ظهر و عصرش را كه خواند تا صلاة مغرب لا يسیل الدم من خلف الكرسف، آن كرسفى كه با خودش برداشته است، (كرسف يعنى قطنه) نگاه مىكند مىبيند كه نه دم از او سيلان ندارد که جاری بشود، دمى نيست، در اين صورت فلتتوضأ و تصلى، سيلان نكند از خلف كرسف وضوء مىگيرد نماز مىخواند عند وقت کل صلاة، دم دارد، مىداند دم دارد ولكن دم اينجور نيست كه سيلان كند از پنبه بيايد پايين تجاوز ندارد، در اين صورت فلتتوضأ و تصلى عند كل وقت صلاة ما لم تطرح الكرسف، مادامى كه پنبه را نيانداخته است وضوء مىگيرد، فان طرحت الكرسف عنها اين پنبه را انداخت فسال الدم، دم بيرون آمد وجب عليها الغسل و ان طرحت الكرسف عنها و لم يسل الدم دم بيرون نيامد، در اين صورت فلتتوضأ و تصلى و لا غسل عليها فقط وضوء بگيرد.
صاحب الحدائق[3] قدس الله نفسه الشريف فرموده است كه اين روايت دلالتى ندارد بر حكم مستحاضه قليله كه مشهور گفتهاند، به او دلالتى ندارد كه او وضوء بگيرد، چرا؟ چونكه در اين صحيحه دو حالت فرض شده است بر زن، يكى آن وقتى كه كرسف گذاشت و بست، يكى هم آن وقتى كه كرسف را انداخت، دو حال فرض شد، آنجايى كه كرسف را هنوز گذاشته است و نيانداخته اس، امام فرمود اگر دم سيلان نكند وضوء بگيرد براى هر صلاة، مشهور اين را نمىگويند، مشهور مىگويند اگر دم سيلان نكند از كرسف يعنى تجاوز نكند غمس شده باشد بايد غسل بكند در هر روز، و حال اينكه اين صحيحه مىگويد تا مادامى كه كرسف دارد و سيلان نكرده است فقط وضوء مىگيرد، پس اين مطابق با فتوى المشهور نيست، بعد هم كه كرسف را انداخت كه در ذيل دارد بر اينكه در اين تحتشى و تستظهر و تصلی الظهر و العصر ثم لتنظر فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب لا يسيل من خلف الكرسف، ديگر خون جارى نمىشود، فلتتوضأ و تصلى عند وقت كل صلاة، اگر دم از كرسف نمىآيد هر وقت صلاة يك وضوء مىگيرد ما لم تطرح الكرسف عنها، فان طرحت الكرسف، مادامى كه سيلان نكرده است از خلف تجاوز نكرده است وضوء مىگيرد، اعم از اينكه غمس كرده باشد يا غمس نكرده باشد، در هر دو صورت وضوء مىگيرد، متوسطه باشد يا قليله باشد يا كثيره باشد، اين دو تا را مىگيرد هم متوسطه را مي گيرد هم قليله را مىگيرد كه فقط وضوء بگيرد، {سؤال؟ مىگويد فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب من خلف الكرسف فلتتوضأ و تصلى عند وقت كل صلاة، سيلان ندارد يك وضوء بگيرد در وقت هر صلاة، سيلان نمىكند اما پنبه خيس شده است كه استحاضه متوسطه است، يا اينكه اصلا دم فرو نرفته است به کرسف، هر دو تا وضوء مىگيرند، فرموده است این روایت اين فقرهاش دلالتى ندارد بر آنى كه مشهور گفتهاند، اين دلالت مىكند مادامى كه دم سيلان نكرده است وضوء مىگيرد.
و اما آن دومى، و ان طرحت الكرسف عنها فسال الدم وجب عليها الغسل، غسل واجب مىشود، فان طرحت الكرسف عنها و لم يسل الدم فلتتوضأ، اگر انداخت دم نيامد بيرون وضوء بگيرد، خوب مشهور در استحاضه قليله مىگويند بايد پنبه باشد پنبه آلوده بشود ولكن تویش نرود، سيلان نكند ولكن در صورتى كه پنبه دارد، اگر پنبه در آن فرو مىرود خون آن متوسطه است، پنبه نداشتن ملاك تشخيص استحاضه نيست كه قليله است يا متوسطه، مشهور آنهايى كه زن پنبه گذاشته است در آن حال تشخيص مىدهند كه معيار قليله اين است كه دم به پنبه بخورد خيس نشود، متوسطه اين است كه خيس بشود يعنى در آن برود دم نفوذ كند ولكن خارج نشود سيلان نكند تجاوز نكند، كثيره اين است كه به پنبه خورده فرو هم رفته و سيلان هم كرده است، اين هم كثيره، اين روايت مطابق با آن فتواى مشهور نيست.
صاحب الحدائق قدس الله نفسه الشريف به اين صحيحه اين اشكال را كرده است.
الظاهر و الله العالم نه اين صحيحه دلالت دارد به فتوى المشهور، چرا؟ براى اينكه وقتى كه زن كرسف را انداخت، اصل دم بيرون نيامد، خوب دم بيرون نيامد اين معلوم مىشود كه استحاضه قليله است، يعنى اگر پنبه مىگذاشت فقط خون به او مىخورد در آن فرو نمىرفت، چونكه اگر در آن مىرفت چونكه الان پنبه ندارد آنى كه در آن فرو مىرفت مىآيد بيرون و مىآيد خارج فرج، چونكه در آن كه نفوذ مىكند دم اين بواسطه حركت دم است ولو حكم بطيئه، وجود دم و حركت بطيئه، وقتى كه كرسف را انداخت، دم بيرون نيامد معلوم مىشود قليله است، يعنى پنبه هم بگذارد در پنبه فرو نمىرود.
اما در صورتى كه سيلان بكند به خارج بيايد وجب عليها الغسل متوسطه مىشود، چونكه اگر پنبه داشت اين مىرفت در پنبه، وجب عليها الغسل يك غسل واجب مىشود متوسطه می شود، اما اگر جورى است كه پنبه هم بگذارد مىآيد بيرون او كثيره است، بدان جهت در ذيل حديث اينجور دارد، يك دفعه ديگر اين ذيل را مىخوانم، مىگويد بر اينكه فان طرحت الكرسف عنها فسال الدم وجب عليها الغسل، نه اغسال ثلاثه، غسل يعنى طبيعى الغسل، و ان طرحت الكرسف عنها و لم يسل الدم فلتتوضأ و لتصلى و لا غسل عليها، يعنى يك غسل هم نيست، قليله است، و ان كان الدم، ذيل اين عبارت است كه عبارت سومى مىشود، و ان كان الدم اذا امسكت الكرسف يسيل من خلف الكرسف، اگر دم جورى سيلان مىكند كه اگر كرسف هم بگذارد از خلف كرسف سيلان دارد دم، آن چكار بكند؟ اگر اينجور بوده باشد که دم سيلان پيدا مىكند صبیبا لا یرقأ فانّ عليها ان تغتسل فی كل يوم و ليلة ثلاث مرات، سه غسل مستحاضه كثيره مىشود، و تحتشى و تغتسل و تصلى، اين ذيل هر سه قسم را دارد.
بدان جهت زن اگر پنبه نگذارد فقط يك قطرهاى خارج بشود به خارج فرجش آن متوسطه است، چونكه معلوم مىشود که اگر قطنه مىگذاشت دم حركت مىكرد به جوفش مىرسيد، و اما اگر قطنه را نمىگذاشت چيزى هم خارج نشد هيچ قطرهاى هم به خارج فرج نيامده است ولكن در فضاء فرجش هست آن قليله است، و اما جورى است كه نه دم همين جور مىآيد قطنه هم بگذارد جريان دارد تجاوز مىكند آن كثيره است، اين نسبت به اين اخيرى كه دلالتش پر واضح است، مسلك مشهور هم همين است.
و اما آن فقره ثانيه كه غسل مىكند خودش را می بندد، اگر تا مغرب خون خارج نشد سيلان كرد از خلف كرسف وضوء مىگيرد او اطلاق دارد اعم از اينكه به جوفش برود يا نرود، اين جوفش برود یا نرود تقييد مىشود به آن صحيحه، و هكذا صحيحه زراره كه خوانديم كه اگر غمس بشود قطنه بايد يك غسل بكند، با او تقييد مىشود، و ممكن است آن صدر هم حكم ظاهرى باشد، چونكه وقتى كه خون سيلان پيدا نكرد از خلف كرسف احتمال مىدهد كه اصلا در جوف كرسف هم نرفته است، همان استصحاب قلة الاستحاضه مىكند و یک وضوء مىگيرد، ممكن است حكم ظاهرى بشود قيد نداشته باشد، چونكه بسته است معلوم نيست كه چه جور مىشود، استصحاب حالت سابقه را مىكند كه نه، مستحاضه كثيره نیست در جوف قطنه خون نرفته است، مستحاضه متوسطه نيست، وضوء هم كه قطعى است متوسطه باشد بايد وضوء بگيرد قليله هم باشد بايد وضوء بگيرد، آن قطعى است، استصحاب اثر ندارد به اينكه قليله نیست، چونكه قطعا خون خورده است به کرسف، شك مىكند به اينكه نفوذ كرده است يا نكرده است استصحاب مىگويد كه متوسطه نيست، پس يا حكم ظاهرى است، و يا اگر حكم واقعى است اطلاق است از اطلاقش رفع ید مىشود.
قد ظهر من ما ذكرنا، صحيحه معاوية ابن عمار و صحيحه زراره و هكذا از اين صحيحه به اين بيانى كه گفتيم آنى كه مستحاضه قليله است يعنى پنبه هم بگذارد در آن خون نمىرود، فقط خون به پنبه مىخورد، پنبه را بردارد هم خون خارج نمىشود، ولو يك نقطهاى خارج نمىشود به خارج فرج، اين قليله است يك وضوء مىگيرد لكل صلاة، اين قول مشهور است، هيچ استفاده این حکم از اين روايت كما ذكرنا دغدغهاى نيست.
انما الكلام اين است كه در بعضى روايات مطلقا فرموده است كه مستحاضه سه غسل مىكند، هيچ قيدى هم ندارد كه قليله است يا كثيره است، خوب مىدانيد به اين صحيحهها كه گفتيم به اين رواياتى كه گفتيم از اطلاقات رفع ید مىشود، سه غسل مىشود در صورتى كه قليله نباشد، قليله باشد يك وضوء كافى است، چونكه مطلقات است، مثل چه روايتى؟ مثل اين روايتى كه خدمت شما عرض مىكنم، اين موثقه فضيل و زراره است روايت دوازدهمى است[4] در باب اول استحاضه است:
و باسناد الشيخ عن على ابن حسن الفضال كه گفتيم سند معتبر است و سابقا گفتيم صحيح، على ابن فضال فضال هم نقل مىكند عن محمد ابن عبد الله ابن زراره، نوه زراره كه گفتيم درست است و ثقه، عن محمد ابن ابى عمير، عن عمر ابن اذينه عن فضيل و زراره عن احدهما عليه السلام، قال المستحاضة تكف عن الصلاة ايام اقرائها ايام حيضش ترك مىكند صلاة را، و تحتاط بيوم و يومين كه استظهار مىكند، اعمال حيض را مراعات مىكند، نماز نمىخواند تروك حائض را هم ترك مىكند، ثم تغتسل كل يوم و ليلة ثلاث مراة، اين مستحاضه بعد از او سه غسل مىكند، ديگر تفصیلى ندارد قليله كثيره، مطلقا، حمل مىشود به غير قليله كما اينكه حمل مىشود به غير متوسطه، قيد مىخورد.
و مثل اين است معتبره اسماعيل ابن عبد الخالق، آن روايت پانزدهمى[5] است، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن المستحاضة كيف تصنع اذا مضی وقت طهر الذى كان يطهر فيها، قال فتؤخر الظهر كان فى وقتها يك غسل مىكند، ثم يك غسل ديگر مىكند، براى فجر هم يك غسل مىكند.
اينها را تقييد مىكنيم به اين روايات و به مثل صحيحه يونس ابن يعقوب، در اين باب روايت يازدهمى[6] است:
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الزَّيَّاتِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ، روايت من حيث السند صحيحه است. «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ رَأَتِ الدَّمَ فِي حَيْضِهَا- حَتَّى جَاوَزَ وَقْتُهَا مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُصَلِّيَ- قَالَ تَنْظُرُ عِدَّتَهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ- ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ» چونكه احتمال قطع مىدهد قبل از ده روز همهاش حيض مىشود، «فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ دَماً صَبِيباً»، اگر بعد از ده روز دم صبيبى ديد يعنى دمى كه مىريزد سيلان قوى دارد، «فَلْتَغْتَسِلْ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ». اين پس تقييد مىكند آن روايات متعدده را آن سه غسل عند وقت كل صلاة، مال آن زنى است كه دم صبيب ببيند يعنى آن زنى كه دم سيلان دارد مىريزد، بدان جهت در ما نحن فيه اين اشكالى ندارد.
انما الكلام باقى مىماند در دو مطلبى كه در ما نحن فيه است:
يكى اینکه خلاف مشهور ابن ابى عقيل رضوان الله عليه [7]ايشان ملتزم شده است كه در مستحاضه قليله كه مشهور مىگويند هيچ چيز واجب نيست نه غسل واجب است نه وضوء، اگر فرض كنيد مستحاضه قليله نواقض وضوء از او صادر بشود مثل اينكه از حيضش كه غسل كرد بعد از او رفت توالت در آمد اين مىخواهد نماز بخواند بايد وضوء بگيرد چونكه حدث دارد ناقض الوضوء دارد، اما آن وقتى كه غسل كرد يك وضوء گرفت بعد هم توالت نرفت، مىخواهد بعد شب نماز بخواند با همان حال نماز مي خواند، اين ولو مستحاضه است، ولی مستحاضه قليله خودش از نواقض وضوء نيست، موجب وضوء هم نمىشود، اگر موجبات وضوء و نواقض الوضوء صادر شده است از مستحاضه وضوء مىگيرد، والاّ نه غسل مىخواهد نه وضوء مىخواهد، اين مسلك ايشان است.
ايشان يك چيز ديگر هم دارد، فرقى هم ما بين مستحاضه متوسطه و کثیره نگذاشته است در ظاهر كلامش، اگر مستحاضه دم حيضش به پنبه فرو برود اعم از اينكه خارج بشود از پنبه يا خارج نشود براى هر صلاة يك غسل بايد بكند، براى هر صلاتى يك غسل بكند، وضوء واجب نيست اما بايد يك غسل بكند، فرقى هم ما بين متوسطه و كثيره نيست، اين در حقيقت مستحاضه قليله را حذف كرده است از حدث و متسحاضه متوسطه را هم لاحق به مستحاضه كثيره كرده است در حكم، اين كلام ايشان است.
ايشان چرا اين حرف را ملتزم شده است؟ ايشان به رواياتى تمسك كرده است، فرموده است اينها مىگويد غسل بكند، آن وقتى كه ثقب الدم (يعنى سوراخ كرد) رواياتش را خواهيم خواند، اذا ثقب الدم فلتغتسل، غسل مىكند، در بعضى اين روايات داشت كه اگر ثقب نكند وضوء بگيرد براى هر صلاتى، ايشان فرموده است اين وضوء همان وضوء متعارف است كه مردم مىگيرند، يعنى اگر در اين روايات كه مىگويد وضوء بگيرد بر هر صلاتى يعنى حدث ندارد ناقض الوضوء دارد وضوء بگيرد، ندارد كه خوب هيچ، اينكه مىگويد براى نمازش انسان بايد وضوء بگيرد نه اینکه ولو ناقض وضوء صادر نشده باشد، وضوء بگيرد يعنى در صورتى كه ناقض دارد. و ديگران حرف ايشان را توجيه كردهاند كه اين حرف مقتضاى اين امر به وضوء در اين روايات است و ما بين ادلهاى كه نواقض الوضوء را حصر مىكند به بول و غايط و ريح و خروج المنى يكى هم اغماء، اينها ناقض هستند، رواياتى كه نواقض الوضوء را حصر به آنها كرده است در آنها دم استحاضه ذكر نشده است، جمع ما بين آنها و ما بين امر به وضوء در اين صحيحه معاوية ابن عمار و صحيحه حسين ابن نعيم صحاف كه براى عند كل وقت وضوء بگيرد مقتضايش اين است كه يعنى ناقض الوضوء داشته باشد، اگر ناقض الوضوء داشته باشد وضوء بگيرد و اما اگر ناقض الوضوء ندارد همين جور نماز بخواند، اين فرمايشى است كه از ابن ابى عقيل نقل شده است و توجيه فرمايش ايشان هم به اين نحو است كه خدمت شما عرض كردم.
ولكن اين قول سخيف است، چرا؟ براى اينكه امام عليه السلام در صحيحه معاوية ابن عمار[8] اينجور مىگويد، مىگويد روايت اولى است در باب: و ان كان الدم لا يثقب الكرسف، دمش آن قطنه را سوراخ نمىكند فرو نمىرود، در اين صورت توضأت و دخلت فى المسجد هم به مسجد داخل مىشود هم وضوء مىگيرد، و صلت كل صلاة بوضوء، ان كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت، ظاهر روايت اين است كه وجوب الوضوء متفرع است به عدم ثقب الدم، كه اگر ثقب الدم ندارد بايد لكل صلاة وضوء بگيرد، در اين صورت توضأت و دخلت المسجد و صلت كل صلاة بوضوء، حتى داخل مسجد كه مىشود باز هر صلاتى كه در مسجد مىخواند در همان زمان به وضوء بايد بخواند حتى صلاة مستحبى، اين كالصريح است كه اين وجوب الوضوء لکل صلاة متفرع بر عدم ثقب الدم است نه متفرع است بر حدوث ناقض كه بول كرده است توالت رفته است، متفرع بر اين است، و به عبارت اخرى قضيه شرطيه ظاهرش اين است كه جزاء مترتب بر حصول شرط است، اينجا هم وجوب الوضوء لكل صلاة توضأت مترتب بر چه چيز است؟ بر عدم ثقب الدم است كه فرو نرود در پنبه، اين معنايش اين است، اين ظاهرش اين است كه خود دمى را كه آن قطنه را سوراخ نكرده است فرو نرفته است موجب الوضوء است، خوب اين را در نواقض ذكر نكردهاند اينجا ذكر كردهاند، آنجا ذکر نکرده اند عیبی ندارد چونكه آن نواقض الوضوء در آن رواياتى كه همهاش ذكر شده است نگاه بكنيد آنها مال مرد است، خطاب به مرد است، لا ينقض الوضوء الا ما يخرج من طرفيك الاسفلین، خطاب به مرد است به زراره است، الاّ ما خرج من طرفيك الاسفلين الذين انعم الله بهما عليك كه اگر مسدود بودن آخر انسان بود ديگر، انعم الله بهما عليك، خوب مرد كه استحاضه ندارد در مرد همين جور است ديگر، غالب و جلّ آن روايات كه حصر شده است در آنها نواقض الوضوء خطاب به مرد است، و لذا حيض را هم ذكر نكردهاند، نفاس را هم ذكر نكرده است در آن روايات، با وجود اینکه سابقا گذشت كه حيض و نفاس حدث است، ناقض وضوء است، استحاضه مثل حيض و نفاس ذكر نشده است در آن روايات، آن رواياتى كه خطاب به مرد نيست، شايد يكى دو روايت يا سه روايت باشد اطلاقات آنها تقييد مىخورد، كما اينكه در آن بعض روايات همه نواقض آنها ذكر نشده است،
سؤال...؟ خطاب مىكند لا ينقض الوضوء الاّ ما خرج من طرفيك، اگر مىگفت الا ما خرج من طرفیک من الحيض، مرد عصبانى مي شد من كه حيض نمىشوم، مگر مقروض باشم به مردم.
على هذا الاساس در آن روايات دلالت به آنها نيست بدان جهت آن روايات ديگر كه در بعضى نواقض ذكر شده است از اطلاق آنها هم رفع ید مىشود.
مىماند در ما نحن فيه كلامى كه از مرحوم محقق خراسانى [9]نقل شده است آن كلام، و بعضىها هم فرمودهاند كه شايد ابن الجنيد[10] هم كه فتوايى دارد که ابن جنيد هم فتوايش عبارت از اين است كه فرقى ما بين استحاضه قليله و متوسطه نيست هر دو بايد غسل بكنند يك غسل را، شايد مراد ابن جنيد هم همان حرف بوده باشد، تا حال اينجور مىگفتيم، مىگفتيم ملاك قليله بودن و متوسطه بودن و كثيره بودن فقط نفوذ دم به پنبه و گذشتن دم از پنبه يا خوردن دم به پنبه بود كه نفوذ نكند، ملاك اين بود، ايشان رضوان الله عليه اينجور فرموده است در رساله دماء آنجور كه نقل كردهاند، ايشان فرموده است بر اينكه اگر دم دمى بوده باشد اوصاف حيض را دارد، استحاضه اوصاف حيض را دارد، آن دم اگر تجاوز از كرسف كرد سه غسل واجب است، تجاوز از كرسف نكرد يك غسل واجب است، يعنى استحاضه قليله در صورتى كه دم ذات اوصاف حيض بوده باشد ملحق به متوسطه است، دم اگر از كرسف تجاوز كرده است سيلان كرده است، سه غسل، نكرده است، يك غسل بايد بكند، فرقى نمىكند فرو رفته باشد يا نرفته باشد، و اما اگر دم صفرة باشد اوصاف استحاضه را دارد، آن را ببيند اگر دم خيلى است، خیلی است يعنى عرفا نه سيلان، ممكن است پنبه تجاوز كرده است ولكن كم است، ولو سيلان كرده است چونكه عرفا كم است فقط وضوء مىخواهد و اما عرفا زياد شد شرشر مىآيد آنجا سه غسل بايد بكند، يك غسل نيست وقتى كه دم صفرة شد، دم وقتى كه صفرة شد يك غسل نيست، اگر دم اصفر كم است عرفا که مىگويد دم كمى مىآيد اينجور باشد وضوء بگيرد، و اگر بگويند بابا خيلى خون ريزى مىكند اصفر است ولكن سه غسل بايد بكند، اين را ايشان ملتزم شده است، و دليلش هم اين موثقه سماعه است با یک تتمیمی که خدمت شما ذکر خواهد شد، آن موثقه سماعه اين است، در باب يك از ابواب المستحاضة روايت ششمى[11] است:
محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى عن محمد ابن الحسين عن عثمان ابن عيسى كه شيخ توثيق كرده است در عده، عن سماعة ابن مهران قال، قال المستحاضة كه مضمره بودن هم اشكال ندارد در سماعه قال، قال المستحاضة اذا ثقب الدم الكرسف وقتى كه دم كرسف را سوراخ كرد اغتسلت لكل صلاتين براى هر دو نماز يك وضوء مىگيرد و للفجر غسلا، ثقب يعنى تجاوز كرد، ثقب را تا به حال غمس مي گفتيم در روايات اينجا به معنا تجاوز است به قرينه ذيل، اذا ثقب الدم الكرسف اغتسلت لكل صلاتين و الفجر غسلا سه غسل مىشود، و ان لم يجز الدم الكرسف، دم از كرسف نگذشت، معلوم مىشود كه آن ثقب به معنا گذشتن بود، نگذشت فعليه الغسل لكل يوم مرة و الوضوء لكل صلاة، بر هر صلاتى هم وضوء مىگيرند، چه دم فرو برود به كرسف يا نرود چونكه ثقب نكرده است نگذشته است، فرموده و ان اراد زوجها ان یأتيها فحين يغتسل، هذا اذا كان دمها عبيطا، اين در صورتى است كه دم اوصاف حيض دارد، اگر دم گذشته است سه غسل بايد بكند، اگر تجاوز نكرده است چه به پنبه فرو رفته باشد چه نرفته باشد يك غسل مىكند با وضوئات، هذا اذا کان الدم عبیطا.
اگر شماها در بعضى حواشى عروه دیده اید كما اينكه همين جور است، مرحوم قمى رضوان الله عليه ديدهام دارد كه احوط اين است كه مستحاضه قليله اعمال مستحاضه متوسطه را بكند، اين روى همين است، كه همين است كه اگر جواز نكرده است نگذشته است غسل مىكند براى هر روزى، بعد اين دارد كه هذا كان دمها عبیطا، و ان كان صفرة ولكن دمش صفرة بوده باشد فعليها الوضوء، بايد وضوء بگيرد، خوب مطلق است ولو كثيره باشد، فرموده است ايشان محقق خراسانى رضوان الله عليه فرموده است بر اينكه از اين اطلاق رفع ید مىشود، مقيد مىشود به آنجايى كه صفرة عرفا خيلى زياد نباشد، والاّ اگر زياد خیلی زیاد باشد سه غسل مىكند، چرا؟ رواياتش را ذكر كرده است كه انشاء الله فردا.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص347.
[2] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ حَيْضِ الْحَامِلِ قَالَ: فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ عَدَدَ أَيَّامِهَا- الَّتِي كَانَتْ تَقْعُدُ فِي حَيْضِهَا- فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ عَنْهَا قَبْلَ ذَلِكَ فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتُصَلِّ- وَ إِنْ لَمْ يَنْقَطِعِ الدَّمُ عَنْهَا إِلَّا بَعْدَ مَا تَمْضِي الْأَيَّامُ- الَّتِي كَانَتْ تَرَى الدَّمَ فِيهَا بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ- فَلْتَغْتَسِلْ ثُمَّ ذَكَرَ أَحْكَامَ الْمُسْتَحَاضَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص284.
[3] شيخ يوسف بحرانی، الحدائق الناضرة، ( قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1405ق)، ج3، ص181.
[4] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ تَكُفُّ عَنِ الصَّلَاةِ أَيَّامَ أَقْرَائِهَا- وَ تَحْتَاطُ بِيَوْمٍ أَوِ اثْنَيْنِ- ثُمَّ تَغْتَسِلُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ تَحْتَشِي لِصَلَاةِ الْغَدَاةِ- وَ تَغْتَسِلُ وَ تَجْمَعُ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِغُسْلٍ- وَ تَجْمَعُ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِغُسْلٍ- فَإِذَا حَلَّتْ لَهَا الصَّلَاةُ حَلَّ لِزَوْجِهَا أَنْ يَغْشَاهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص376.
[5] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ كَيْفَ تَصْنَعُ- قَالَ إِذَا مَضَى وَقْتُ طُهْرِهَا الَّذِي كَانَتْ تَطْهُرُ فِيهِ- فَلْتُؤَخِّرِ الظُّهْرَ إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا- ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّي الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ- فَإِنْ كَانَ الْمَغْرِبُ فَلْتُؤَخِّرْهَا إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا- ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّي الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ- فَإِذَا كَانَ صَلَاةُ الْفَجْرِ فَلْتَغْتَسِلْ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ الْغَدَاةِ ثُمَّ تُصَلِّي الْغَدَاةَ- قُلْتُ يُوَاقِعُهَا الرَّجُلُ قَالَ إِذَا طَالَ بِهَا ذَلِكَ- فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتَتَوَضَّأْ ثُمَّ يُوَاقِعُهَا إِنْ أَرَادَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص377.
[6] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص376.
[7] و قال ابن أبى عقيل: يجب عليها الغسل عند ظهور دمها على الكرسف لكلّ صلاتين، غسل تجمع بين الظهر و العصر، بغسل، و بين المغرب و العشاء بغسل، و تفرد الصبح بغسل، و أما ان لم يظهر الدم على الكرسف فلا غسل عليها و لا وضوء؛ حسن بن علی بن ابی عقيل عمانی، مجموعه فتاوای ابن ابی عقيل، (قم، ن...، چ...، ت....)، ص10.
[8] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ تَنْظُرُ أَيَّامَهَا فَلَا تُصَلِّي فِيهَا- وَ لَا يَقْرَبُهَا بَعْلُهَا- فَإِذَا جَازَتْ أَيَّامُهَا وَ رَأَتِ الدَّمَ يَثْقُبُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِلظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ تُؤَخِّرُ هَذِهِ وَ تُعَجِّلُ هَذِهِ- وَ لِلْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ غُسْلًا تُؤَخِّرُ هَذِهِ وَ تُعَجِّلُ هَذِهِ- وَ تَغْتَسِلُ لِلصُّبْحِ وَ تَحْتَشِي وَ تَسْتَثْفِرُ وَ لَا تَحْنِي - وَ تَضُمُّ فَخِذَيْهَا فِي الْمَسْجِدِ وَ سَائِرُ جَسَدِهَا خَارِجٌ- وَ لَا يَأْتِيهَا بَعْلُهَا أَيَّامَ قُرْئِهَا- وَ إِنْ كَانَ الدَّمُ لَا يَثْقُبُ الْكُرْسُفَ تَوَضَّأَتْ- وَ دَخَلَتِ الْمَسْجِدَ وَ صَلَّتْ كُلَّ صَلَاةٍ بِوُضُوءٍ- وَ هَذِهِ يَأْتِيهَا بَعْلُهَا إِلَّا فِي أَيَّامِ حَيْضِهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص371.
[9]ر. ک: سيد ابو القاسم موسوی الخویی، موسوعة الإمام الخوئي، (قم، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، چ1، 1418ق)ج7، ص273.
[10] محمد بن احمد ابن جنيد اسکافی، مجموعه فتاوای ابن جنيد، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1416ق)، ص34.
[11] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ إِذَا ثَقَبَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِكُلِّ صَلَاتَيْنِ وَ لِلْفَجْرِ غُسْلًا وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- فَعَلَيْهَا الْغُسْلُ لِكُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً وَ الْوُضُوءُ لِكُلِّ صَلَاةٍ- وَ إِنْ أَرَادَ زَوْجُهَا أَنْ يَأْتِيَهَا فَحِينَ تَغْتَسِلُ- هَذَا إِنْ كَانَ دَمُهَا عَبِيطاً- وَ إِنْ كَانَتْ صُفْرَةً فَعَلَيْهَا الْوَضُوءُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص374