درس هشتصد و هفتاد و چهارم

استحاضه

مسأله 1: «الاستحاضة ثلاثة أقسام قليلة و متوسطة و كثيرة‌فالأولى أن تتلوث القطنة بالدم من غير غمس فيها‌و حكمها وجوب الوضوء لكل صلاة فريضة كانت أو نافلة و تبديل القطنة أو تطهيرها‌و الثانية أن يغمس الدم في القطنة و لا يسيل إلى خارجها من الخرقة‌و يكفي الغمس في بعض أطرافها و حكمها مضافا إلى ما ذكر غسل قبل صلاة الغداة‌ ‌و الثالثة أن يسيل الدم من القطنة إلى الخرقة‌و يجب فيها مضافا إلى ما ذكر و إلى تبديل الخرقة أو تطهيرها غسل آخر للظهرين تجمع بينهما و غسل للعشاءين تجمع بينهما و الأولى كونه في آخر وقت فضيلة الأولى حتى يكون كل من الصلاتين في وقت الفضيلة و يجوز تفريق الصلوات و الإتيان بخمسة أغسال و لا يجوز الجمع بين أزيد من صلاتين بغسل واحد نعم يكفي للنوافل أغسال الفرائض لكن يجب لكل ركعتين منها وضوء‌».[1]

ادامه بحث در وظائف مستحاضه قليله

 زنى كه بعد از ايام عادتش يا در آن موردى كه دمش محكوم به حيض نيست دم ببيند که آن دم على ما تقدم محكوم بالاستحاضه باشد، فرموده‏اند سه قسم است اين مستحاضه، قليله اين بود كه پنبه‏اى كه با خودش برداشته است دم به پنبه رسيده است، در فضاء رحمش در فضاء الفرج دم هست، ولكن اين دم به پنبه فرو نرفته است كه اين استحاضه قليله است، فرو برود و غمس كند ولكن از آن طرف ديگر خارج نشود سيلانى نداشته باشد متوسطه است، و اگر از آن طرف سيلان پيدا كند يعنى غمس كند و سيلان پيدا كند كثيره مى‏شود.

صاحب عروه فرمود مستحاضه قليله یتوضأ لكل صلاة واجبة كانت او مندوبة و تبدل آن قطنه را كه اصابها الدم او تطهرها، او را پاك مى‏كند.

فعلا كلام در اين تتوضأ لكل صلاة بود، كه وظيفه استحاضه قليله است على المشهور دليلش چه باشد؟ دليلش دو تا امر بود، يكى صحيحه معاوية ابن عمار بود و ديگرى هم آن صحيحه زراره بود به آن بيانى كه عرض كرديم.

صحيحه نعيم بن صحاف

 در ما نحن فيه صحيحه نعيم حسين ابن صحاف را هم دليل آورده‏اند كه مستحاضه قليله يتوضأ لكل صلاة، كلام در اين بود كه اين صحيحه حسين ابن نعيم صحاف و مصححه او دليل مى‏شود يا دليل نمى‏شود و دلالتى ندارد؟

اين صحيحه را يك بار ديگر مى‏خوانم، روايت ششمی است در باب يك من ابواب[2] الاستحاضه، آنجا امام عليه السلام اينجور فرمود:

 متن را مى‏خوانم سند را خوانده بوديم و اذا رأت الحامل الدم قبل وقت الذى كانت تری فيه الدم بقليل، حامل اگر در ايام حيضش دم ببيند يا که جلوتر دم ببينيد به قليل، او فلتمسك الصلاة عدد ايامها التى كان تقعد فى حيضها آن دم در ايام الحيض است لذا حيض است او، فان انقطع الدم قبل ذلك اگر دمش قطع شد فلتغسل غسل حيض مى‏كند و تصلى، و ان لم ینقطع الدم عنها الاّ بعد ما تمضی الايام آن ايام عادتش گذشت آن دم هم مى‏آيد، التى كانت تری الدم فيها، آن ايام گذشت تا يك روز تا دو روز يا بيشتر خون قطع نمى‏شود، اين بعد از ايام حيضش فلتغتسل و تحتشى و تستثفر غسل حيض را مى‏كند و آن فرج را مجراى دم را مى‏بندد و تصلى الظهر و العصر، صلاة ظهر و عصرش را مى‏خواند، ثم لتنظر نگاه مى‏كند منتظر مى‏ماند، فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب، صلاة ظهر و عصرش را كه خواند تا صلاة مغرب لا يسیل الدم من خلف الكرسف، آن كرسفى كه با خودش برداشته است، (كرسف يعنى قطنه) نگاه مى‏كند مى‏بيند كه نه دم از او سيلان ندارد که جاری بشود، دمى نيست، در اين صورت فلتتوضأ و تصلى، سيلان نكند از خلف كرسف وضوء مى‏گيرد نماز مى‏خواند عند وقت کل صلاة، دم دارد، مى‏داند دم دارد ولكن دم اينجور نيست كه سيلان كند از پنبه بيايد پايين تجاوز ندارد، در اين صورت فلتتوضأ و تصلى عند كل وقت صلاة ما لم تطرح الكرسف، مادامى كه پنبه را نيانداخته است وضوء مى‏گيرد، فان طرحت الكرسف عنها اين پنبه را انداخت فسال الدم، دم بيرون آمد وجب عليها الغسل و ان طرحت الكرسف عنها و لم يسل الدم دم بيرون نيامد، در اين صورت فلتتوضأ و تصلى و لا غسل عليها فقط وضوء بگيرد.

ديدگاه صاحب حدائق(ره)

صاحب الحدائق[3] قدس الله نفسه الشريف فرموده است كه اين روايت دلالتى ندارد بر حكم مستحاضه قليله كه مشهور گفته‏اند، به او دلالتى ندارد كه او وضوء بگيرد، چرا؟ چونكه در اين صحيحه دو حالت فرض شده است بر زن، يكى آن وقتى كه كرسف گذاشت و بست، يكى هم آن وقتى كه كرسف را انداخت، دو حال فرض شد، آنجايى كه كرسف را هنوز گذاشته است و نيانداخته اس، امام فرمود اگر دم سيلان نكند وضوء بگيرد براى هر صلاة، مشهور اين را نمى‏گويند، مشهور مى‏گويند اگر دم سيلان نكند از كرسف يعنى تجاوز نكند غمس شده باشد بايد غسل بكند در هر روز، و حال اينكه اين صحيحه مى‏گويد تا مادامى كه كرسف دارد و سيلان نكرده است فقط وضوء مى‏گيرد، پس اين مطابق با فتوى المشهور نيست، بعد هم كه كرسف را انداخت كه در ذيل دارد بر اينكه در اين تحتشى و تستظهر و تصلی الظهر و العصر ثم لتنظر فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب لا يسيل من خلف الكرسف، ديگر خون جارى نمى‏شود، فلتتوضأ و تصلى عند وقت كل صلاة، اگر دم از كرسف نمى‏آيد هر وقت صلاة يك وضوء مى‏گيرد ما لم تطرح الكرسف عنها، فان طرحت الكرسف، مادامى كه سيلان نكرده است از خلف تجاوز نكرده است وضوء مى‏گيرد، اعم از اينكه غمس كرده باشد يا غمس نكرده باشد، در هر دو صورت وضوء مى‏گيرد، متوسطه باشد يا قليله باشد يا كثيره باشد، اين دو تا را مى‏گيرد هم متوسطه را مي گيرد هم قليله را مى‏گيرد كه فقط وضوء بگيرد، {سؤال؟ مى‏گويد فان كان الدم فى ما بينها و بين المغرب من خلف الكرسف فلتتوضأ و تصلى عند وقت كل صلاة، سيلان ندارد يك وضوء بگيرد در وقت هر صلاة، سيلان نمى‏كند اما پنبه خيس شده است كه استحاضه متوسطه است، يا اينكه اصلا دم فرو نرفته است به کرسف، هر دو تا وضوء مى‏گيرند، فرموده است این روایت اين فقره‏اش دلالتى ندارد بر آنى كه مشهور گفته‏اند، اين دلالت مى‏كند مادامى كه دم سيلان نكرده است وضوء مى‏گيرد.

و اما آن دومى، و ان طرحت الكرسف عنها فسال الدم وجب عليها الغسل، غسل واجب مى‏شود، فان طرحت الكرسف عنها و لم يسل الدم فلتتوضأ، اگر انداخت دم نيامد بيرون وضوء بگيرد، خوب مشهور در استحاضه قليله مى‏گويند بايد پنبه باشد پنبه آلوده بشود ولكن تویش نرود، سيلان نكند ولكن در صورتى كه پنبه دارد، اگر پنبه در آن فرو مى‏رود خون آن متوسطه است، پنبه نداشتن ملاك تشخيص استحاضه نيست كه قليله است يا متوسطه، مشهور آنهايى كه زن پنبه گذاشته است در آن حال تشخيص مى‏دهند كه معيار قليله اين است كه دم به پنبه بخورد خيس نشود، متوسطه اين است كه خيس بشود يعنى در آن برود دم نفوذ كند ولكن خارج نشود سيلان نكند تجاوز نكند، كثيره اين است كه به پنبه خورده فرو هم رفته و سيلان هم كرده است، اين هم كثيره، اين روايت مطابق با آن فتواى مشهور نيست.

صاحب الحدائق قدس الله نفسه الشريف به اين صحيحه اين اشكال را كرده است.

الظاهر و الله العالم نه اين صحيحه دلالت دارد به فتوى المشهور، چرا؟ براى اينكه وقتى كه زن كرسف را انداخت، اصل دم بيرون نيامد، خوب دم بيرون نيامد اين معلوم مى‏شود كه استحاضه قليله است، يعنى اگر پنبه مى‏گذاشت فقط خون به او مى‏خورد در آن فرو نمى‏رفت، چونكه اگر در آن مى‏رفت چونكه الان پنبه ندارد آنى كه در آن فرو مى‏رفت مى‏آيد بيرون و مى‏آيد خارج فرج، چونكه در آن كه نفوذ مى‏كند دم اين بواسطه حركت دم است ولو حكم بطيئه، وجود دم و حركت بطيئه، وقتى كه كرسف را انداخت، دم بيرون نيامد معلوم مى‏شود قليله است، يعنى پنبه هم بگذارد در پنبه فرو نمى‏رود.

 اما در صورتى كه سيلان بكند به خارج بيايد وجب عليها الغسل متوسطه مى‏شود، چونكه اگر پنبه داشت اين مى‏رفت در پنبه، وجب عليها الغسل يك غسل واجب مى‏شود متوسطه می شود، اما اگر جورى است كه پنبه هم بگذارد مى‏آيد بيرون او كثيره است، بدان جهت در ذيل حديث اينجور دارد، يك دفعه ديگر اين ذيل را مى‏خوانم، مى‏گويد بر اينكه فان طرحت الكرسف عنها فسال الدم وجب عليها الغسل، نه اغسال ثلاثه، غسل يعنى طبيعى الغسل، و ان طرحت الكرسف عنها و لم يسل الدم فلتتوضأ و لتصلى و لا غسل عليها، يعنى يك غسل هم نيست، قليله است، و ان كان الدم، ذيل اين عبارت است كه عبارت سومى مى‏شود، و ان كان الدم اذا امسكت الكرسف يسيل من خلف الكرسف، اگر دم جورى سيلان مى‏كند كه اگر كرسف هم بگذارد از خلف كرسف سيلان دارد دم، آن چكار بكند؟ اگر اينجور بوده باشد که دم سيلان پيدا مى‏كند صبیبا لا یرقأ فانّ عليها ان تغتسل فی كل يوم و ليلة ثلاث مرات، سه غسل مستحاضه كثيره مى‏شود، و تحتشى و تغتسل و تصلى، اين ذيل هر سه قسم را دارد.

بدان جهت زن اگر پنبه نگذارد فقط يك قطره‏اى خارج بشود به خارج فرجش آن متوسطه است، چونكه معلوم مى‏شود که اگر قطنه مى‏گذاشت دم حركت مى‏كرد به جوفش مى‏رسيد، و اما اگر قطنه را نمى‏گذاشت چيزى هم خارج نشد هيچ قطره‏اى هم به خارج فرج نيامده است ولكن در فضاء فرجش هست آن قليله است، و اما جورى است كه نه دم همين جور مى‏آيد قطنه هم بگذارد جريان دارد تجاوز مى‏كند آن كثيره است، اين نسبت به اين اخيرى كه دلالتش پر واضح است، مسلك مشهور هم همين است.

و اما آن فقره ثانيه كه غسل مى‏كند خودش را می بندد، اگر تا مغرب خون خارج نشد سيلان كرد از خلف كرسف وضوء مى‏گيرد او اطلاق دارد اعم از اينكه به جوفش برود يا نرود، اين جوفش برود یا نرود تقييد مى‏شود به آن صحيحه، و هكذا صحيحه زراره كه خوانديم كه اگر غمس بشود قطنه بايد يك غسل بكند، با او تقييد مى‏شود، و ممكن است آن صدر هم حكم ظاهرى باشد، چونكه وقتى كه خون سيلان پيدا نكرد از خلف كرسف احتمال مى‏دهد كه اصلا در جوف كرسف هم نرفته است، همان استصحاب قلة الاستحاضه مى‏كند و یک وضوء مى‏گيرد، ممكن است حكم ظاهرى بشود قيد نداشته باشد، چونكه بسته است معلوم نيست كه چه جور مى‏شود، استصحاب حالت سابقه را مى‏كند كه نه، مستحاضه كثيره نیست در جوف قطنه خون نرفته است، مستحاضه متوسطه نيست، وضوء هم كه قطعى است متوسطه باشد بايد وضوء بگيرد قليله هم باشد بايد وضوء بگيرد، آن قطعى است، استصحاب اثر ندارد به اينكه قليله نیست، چونكه قطعا خون خورده است به کرسف، شك مى‏كند به اينكه نفوذ كرده است يا نكرده است استصحاب مى‏گويد كه متوسطه نيست، پس يا حكم ظاهرى است، و يا اگر حكم واقعى است اطلاق است از اطلاقش رفع ید مى‏شود.

قد ظهر من ما ذكرنا، صحيحه معاوية ابن عمار و صحيحه زراره و هكذا از اين صحيحه به اين بيانى كه گفتيم آنى كه مستحاضه قليله است يعنى پنبه هم بگذارد در آن خون نمى‏رود، فقط خون به پنبه مى‏خورد، پنبه را بردارد هم خون خارج نمى‏شود، ولو يك نقطه‏اى خارج نمى‏شود به خارج فرج، اين قليله است يك وضوء مى‏گيرد لكل صلاة، اين قول مشهور است، هيچ استفاده‏ این حکم از اين روايت كما ذكرنا دغدغه‏اى نيست.

بررسی روايات دال بر سه غسل به طور مطلق

 انما الكلام اين است كه در بعضى روايات مطلقا فرموده است كه مستحاضه سه غسل مى‏كند، هيچ قيدى هم ندارد كه قليله است يا كثيره است، خوب مى‏دانيد به اين صحيحه‏ها كه گفتيم به اين رواياتى كه گفتيم از اطلاقات رفع ید مى‏شود، سه غسل مى‏شود در صورتى كه قليله نباشد، قليله باشد يك وضوء كافى است، چونكه مطلقات است، مثل چه روايتى؟ مثل اين روايتى كه خدمت شما عرض مى‏كنم، اين موثقه فضيل و زراره است روايت دوازدهمى است[4] در باب اول استحاضه است:

موثقه فضيل و زراره

و باسناد الشيخ عن على ابن حسن الفضال كه گفتيم سند معتبر است و سابقا گفتيم صحيح، على ابن فضال فضال هم نقل مى‏كند عن محمد ابن عبد الله ابن زراره، نوه زراره كه گفتيم درست است و ثقه، عن محمد ابن ابى عمير، عن عمر ابن اذينه عن فضيل و زراره عن احدهما عليه السلام، قال المستحاضة تكف عن الصلاة ايام اقرائها ايام حيضش ترك مى‏كند صلاة را، و تحتاط بيوم و يومين كه استظهار مى‏كند، اعمال حيض را مراعات مى‏كند، نماز نمى‏خواند تروك حائض را هم ترك مى‏كند، ثم تغتسل كل يوم و ليلة ثلاث مراة، اين مستحاضه بعد از او سه غسل مى‏كند، ديگر تفصیلى ندارد قليله كثيره، مطلقا، حمل مى‏شود به غير قليله كما اينكه حمل مى‏شود به غير متوسطه، قيد مى‏خورد.

معتبره اسماعيل بن خالد

و مثل اين است معتبره اسماعيل ابن عبد الخالق، آن روايت پانزدهمى[5] است، قال سألت ابا عبد الله عليه السلام عن المستحاضة كيف تصنع اذا مضی وقت طهر الذى كان يطهر فيها، قال فتؤخر الظهر كان فى وقتها يك غسل مى‏كند، ثم يك غسل ديگر مى‏كند، براى فجر هم يك غسل مى‏كند.

اينها را تقييد مى‏كنيم به اين روايات و به مثل صحيحه يونس ابن يعقوب، در اين باب روايت يازدهمى[6] است:

صحيحه يونس بن يعقوب

«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الزَّيَّاتِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ، روايت من حيث السند صحيحه است. «قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ رَأَتِ الدَّمَ فِي حَيْضِهَا- حَتَّى جَاوَزَ وَقْتُهَا مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُصَلِّيَ- قَالَ تَنْظُرُ عِدَّتَهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ- ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ» چونكه احتمال قطع مى‏دهد قبل از ده روز همه‏اش حيض مى‏شود، «فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ دَماً صَبِيباً»، اگر بعد از ده روز دم صبيبى ديد يعنى دمى كه مى‏ريزد سيلان قوى دارد، «فَلْتَغْتَسِلْ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ». اين پس تقييد مى‏كند آن روايات متعدده را آن سه غسل عند وقت كل صلاة، مال آن زنى است كه دم صبيب ببيند يعنى آن زنى كه دم سيلان دارد مى‏ريزد، بدان جهت در ما نحن فيه اين اشكالى ندارد.

دو مطلب باقی مانده در ما نحن فيه

انما الكلام باقى مى‏ماند در دو مطلبى كه در ما نحن فيه است:

يكى اینکه خلاف مشهور ابن ابى عقيل رضوان الله عليه [7]ايشان ملتزم شده است كه در مستحاضه قليله كه مشهور مى‏گويند هيچ چيز واجب نيست نه غسل واجب است نه وضوء، اگر فرض كنيد مستحاضه قليله نواقض وضوء از او صادر بشود مثل اينكه از حيضش كه غسل كرد بعد از او رفت توالت در آمد اين مى‏خواهد نماز بخواند بايد وضوء بگيرد چونكه حدث دارد ناقض الوضوء دارد، اما آن وقتى كه غسل كرد يك وضوء گرفت بعد هم توالت نرفت، مى‏خواهد بعد شب نماز بخواند با همان حال نماز مي خواند، اين ولو مستحاضه است، ولی مستحاضه قليله خودش از نواقض وضوء نيست، موجب وضوء هم نمى‏شود، اگر موجبات وضوء و نواقض الوضوء صادر شده است از مستحاضه وضوء مى‏گيرد، والاّ نه غسل مى‏خواهد نه وضوء مى‏خواهد، اين مسلك ايشان است.

ايشان يك چيز ديگر هم دارد، فرقى هم ما بين مستحاضه متوسطه و کثیره نگذاشته است در ظاهر كلامش، اگر مستحاضه دم حيضش به پنبه فرو برود اعم از اينكه خارج بشود از پنبه يا خارج نشود براى هر صلاة يك غسل بايد بكند، براى هر صلاتى يك غسل بكند، وضوء واجب نيست اما بايد يك غسل بكند، فرقى هم ما بين متوسطه و كثيره نيست، اين در حقيقت مستحاضه قليله را حذف كرده است از حدث و متسحاضه متوسطه را هم لاحق به مستحاضه كثيره كرده است در حكم، اين كلام ايشان است.

ايشان چرا اين حرف را ملتزم شده است؟ ايشان به رواياتى تمسك كرده است، فرموده است اينها مى‏گويد غسل بكند، آن وقتى كه ثقب الدم (يعنى سوراخ كرد) رواياتش را خواهيم خواند، اذا ثقب الدم فلتغتسل، غسل مى‏كند، در بعضى اين روايات داشت كه اگر ثقب نكند وضوء بگيرد براى هر صلاتى، ايشان فرموده است اين وضوء همان وضوء متعارف است كه مردم مى‏گيرند، يعنى اگر در اين روايات كه مى‏گويد وضوء بگيرد بر هر صلاتى يعنى حدث ندارد ناقض الوضوء دارد وضوء بگيرد، ندارد كه خوب هيچ، اينكه مى‏گويد براى نمازش انسان بايد وضوء بگيرد نه اینکه ولو ناقض وضوء صادر نشده باشد، وضوء بگيرد يعنى در صورتى كه ناقض دارد. و ديگران حرف ايشان را توجيه كرده‏اند كه اين حرف مقتضاى اين امر به وضوء در اين روايات است و ما بين ادله‏اى كه نواقض الوضوء را حصر مى‏كند به بول و غايط و ريح و خروج المنى يكى هم اغماء، اينها ناقض هستند، رواياتى كه نواقض الوضوء را حصر به آنها كرده است در آنها دم استحاضه ذكر نشده است، جمع ما بين آنها و ما بين امر به وضوء در اين صحيحه معاوية ابن عمار و صحيحه حسين ابن نعيم صحاف كه براى عند كل وقت وضوء بگيرد مقتضايش اين است كه يعنى ناقض الوضوء داشته باشد، اگر ناقض الوضوء داشته باشد وضوء بگيرد و اما اگر ناقض الوضوء ندارد همين جور نماز بخواند، اين فرمايشى است كه از ابن ابى عقيل نقل شده است و توجيه فرمايش ايشان هم به اين نحو است كه خدمت شما عرض كردم.

ولكن اين قول سخيف است، چرا؟ براى اينكه امام عليه السلام در صحيحه معاوية ابن عمار[8] اينجور مى‏گويد، مى‏گويد روايت اولى است در باب: و ان كان الدم لا يثقب الكرسف، دمش آن قطنه را سوراخ نمى‏كند فرو نمى‏رود، در اين صورت توضأت و دخلت فى المسجد هم به مسجد داخل مى‏شود هم وضوء مى‏گيرد، و صلت كل صلاة بوضوء، ان كان الدم لا يثقب الكرسف توضأت، ظاهر روايت اين است كه وجوب الوضوء متفرع است به عدم ثقب الدم، كه اگر ثقب الدم ندارد بايد لكل صلاة وضوء بگيرد، در اين صورت توضأت و دخلت المسجد و صلت كل صلاة بوضوء، حتى داخل مسجد كه مى‏شود باز هر صلاتى كه در مسجد مى‏خواند در همان زمان به وضوء بايد بخواند حتى صلاة مستحبى، اين كالصريح است كه اين وجوب الوضوء لکل صلاة متفرع بر عدم ثقب الدم است نه متفرع است بر حدوث ناقض كه بول كرده است توالت رفته است، متفرع بر اين است، و به عبارت اخرى قضيه شرطيه ظاهرش اين است كه جزاء مترتب بر حصول شرط است، اينجا هم وجوب الوضوء لكل صلاة توضأت مترتب بر چه چيز است؟ بر عدم ثقب الدم است كه فرو نرود در پنبه، اين معنايش اين است، اين ظاهرش اين است كه خود دمى را كه آن قطنه را سوراخ نكرده است فرو نرفته است موجب الوضوء است، خوب اين را در نواقض ذكر نكرده‏اند اينجا ذكر كرده‏اند، آنجا ذکر نکرده اند عیبی ندارد چونكه آن نواقض الوضوء در آن رواياتى كه همه‏اش ذكر شده است نگاه بكنيد آنها مال مرد است، خطاب به مرد است، لا ينقض الوضوء الا ما يخرج من طرفيك الاسفلین، خطاب به مرد است به زراره است، الاّ ما خرج من طرفيك الاسفلين الذين انعم الله بهما عليك كه اگر مسدود بودن آخر انسان بود ديگر، انعم الله بهما عليك، خوب مرد كه استحاضه ندارد در مرد همين جور است ديگر، غالب و جلّ آن روايات كه حصر شده است در آنها نواقض الوضوء خطاب به مرد است، و لذا حيض را هم ذكر نكرده‏اند، نفاس را هم ذكر نكرده است در آن روايات، با وجود اینکه سابقا گذشت كه حيض و نفاس حدث است، ناقض وضوء است، استحاضه مثل حيض و نفاس ذكر نشده است در آن روايات، آن رواياتى كه خطاب به مرد نيست، شايد يكى دو روايت يا سه روايت باشد اطلاقات آنها تقييد مى‏خورد، كما اينكه در آن بعض روايات همه نواقض آنها ذكر نشده است،

سؤال...؟ خطاب مى‏كند لا ينقض الوضوء الاّ ما خرج من طرفيك، اگر مى‏گفت الا ما خرج من طرفیک من الحيض، مرد عصبانى مي شد من كه حيض نمى‏شوم، مگر مقروض باشم به مردم.

على هذا الاساس در آن روايات دلالت به آنها نيست بدان جهت آن روايات ديگر كه در بعضى نواقض ذكر شده است از اطلاق آنها هم رفع ید مى‏شود.

مى‏ماند در ما نحن فيه كلامى كه از مرحوم محقق خراسانى [9]نقل شده است آن كلام، و بعضى‏ها هم فرموده‏اند كه شايد ابن الجنيد[10] هم كه فتوايى دارد که ابن جنيد هم فتوايش عبارت از اين است كه فرقى ما بين استحاضه قليله و متوسطه نيست هر دو بايد غسل بكنند يك غسل را، شايد مراد ابن جنيد هم همان حرف بوده باشد، تا حال اينجور مى‏گفتيم، مى‏گفتيم ملاك قليله بودن و متوسطه بودن و كثيره بودن فقط نفوذ دم به پنبه و گذشتن دم از پنبه يا خوردن دم به پنبه بود كه نفوذ نكند، ملاك اين بود، ايشان رضوان الله عليه اينجور فرموده است در رساله دماء آنجور كه نقل كرده‏اند، ايشان فرموده است بر اينكه اگر دم دمى بوده باشد اوصاف حيض را دارد، استحاضه اوصاف حيض را دارد، آن دم اگر تجاوز از كرسف كرد سه غسل واجب است، تجاوز از كرسف نكرد يك غسل واجب است، يعنى استحاضه قليله در صورتى كه دم ذات اوصاف حيض بوده باشد ملحق به متوسطه است، دم اگر از كرسف تجاوز كرده است سيلان كرده است، سه غسل، نكرده است، يك غسل بايد بكند، فرقى نمى‏كند فرو رفته باشد يا نرفته باشد، و اما اگر دم صفرة باشد اوصاف استحاضه را دارد، آن را ببيند اگر دم خيلى است، خیلی است يعنى عرفا نه سيلان، ممكن است پنبه تجاوز كرده است ولكن كم است، ولو سيلان كرده است چونكه عرفا كم است فقط وضوء مى‏خواهد و اما عرفا زياد شد شرشر مى‏آيد آنجا سه غسل بايد بكند، يك غسل نيست وقتى كه دم صفرة شد، دم وقتى كه صفرة شد يك غسل نيست، اگر دم اصفر كم است عرفا که مى‏گويد دم كمى مى‏آيد اينجور باشد وضوء بگيرد، و اگر بگويند بابا خيلى خون ريزى مى‏كند اصفر است ولكن سه غسل بايد بكند، اين را ايشان ملتزم شده است، و دليلش هم اين موثقه سماعه است با یک تتمیمی که خدمت شما ذکر خواهد شد، آن موثقه سماعه اين است، در باب يك از ابواب المستحاضة روايت ششمى[11] است:

موثقه سماعه

محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى عن محمد ابن الحسين عن عثمان ابن عيسى كه شيخ توثيق كرده است در عده، عن سماعة ابن مهران قال، قال المستحاضة كه مضمره بودن هم اشكال ندارد در سماعه قال، قال المستحاضة اذا ثقب الدم الكرسف وقتى كه دم كرسف را سوراخ كرد اغتسلت لكل صلاتين براى هر دو نماز يك وضوء مى‏گيرد و للفجر غسلا، ثقب يعنى تجاوز كرد، ثقب را تا به حال غمس مي گفتيم در روايات اينجا به معنا تجاوز است به قرينه ذيل، اذا ثقب الدم الكرسف اغتسلت لكل صلاتين و الفجر غسلا سه غسل مى‏شود، و ان لم يجز الدم الكرسف، دم از كرسف نگذشت، معلوم مى‏شود كه آن ثقب به معنا گذشتن بود، نگذشت فعليه الغسل لكل يوم مرة و الوضوء لكل صلاة، بر هر صلاتى هم وضوء مى‏گيرند، چه دم فرو برود به كرسف يا نرود چونكه ثقب نكرده است نگذشته است، فرموده و ان اراد زوجها ان یأتيها فحين يغتسل، هذا اذا كان دمها عبيطا، اين در صورتى است كه دم اوصاف حيض دارد، اگر دم گذشته است سه غسل بايد بكند، اگر تجاوز نكرده است چه به پنبه فرو رفته باشد چه نرفته باشد يك غسل مى‏كند با وضوئات، هذا اذا کان الدم عبیطا.

 اگر شماها در بعضى حواشى عروه دیده اید كما اينكه همين جور است، مرحوم قمى رضوان الله عليه ديده‏ام دارد كه احوط اين است كه مستحاضه قليله اعمال مستحاضه متوسطه را بكند، اين روى همين است، كه همين است كه اگر جواز نكرده است نگذشته است غسل مى‏كند براى هر روزى، بعد اين دارد كه هذا كان دمها عبیطا، و ان كان صفرة ولكن دمش صفرة بوده باشد فعليها الوضوء، بايد وضوء بگيرد، خوب مطلق است ولو كثيره باشد، فرموده است ايشان محقق خراسانى رضوان الله عليه فرموده است بر اينكه از اين اطلاق رفع ید مى‏شود، مقيد مى‏شود به آنجايى كه صفرة عرفا خيلى زياد نباشد، والاّ اگر زياد خیلی زیاد باشد سه غسل مى‏كند، چرا؟ رواياتش را ذكر كرده است كه انشاء الله فردا.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص347.

[2] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ حَيْضِ الْحَامِلِ قَالَ: فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ عَدَدَ أَيَّامِهَا- الَّتِي كَانَتْ تَقْعُدُ فِي حَيْضِهَا- فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ عَنْهَا قَبْلَ ذَلِكَ فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتُصَلِّ- وَ إِنْ لَمْ يَنْقَطِعِ الدَّمُ عَنْهَا إِلَّا بَعْدَ مَا تَمْضِي الْأَيَّامُ- الَّتِي كَانَتْ تَرَى الدَّمَ فِيهَا بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ- فَلْتَغْتَسِلْ ثُمَّ ذَكَرَ أَحْكَامَ الْمُسْتَحَاضَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص284.

[3] شيخ يوسف بحرانی، الحدائق الناضرة، ( قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1405ق)، ج3، ص181.

[4] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ تَكُفُّ عَنِ الصَّلَاةِ أَيَّامَ أَقْرَائِهَا- وَ تَحْتَاطُ بِيَوْمٍ أَوِ اثْنَيْنِ- ثُمَّ تَغْتَسِلُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ تَحْتَشِي لِصَلَاةِ الْغَدَاةِ- وَ تَغْتَسِلُ وَ تَجْمَعُ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِغُسْلٍ- وَ تَجْمَعُ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِغُسْلٍ- فَإِذَا حَلَّتْ لَهَا الصَّلَاةُ حَلَّ لِزَوْجِهَا أَنْ يَغْشَاهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص376.

[5] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ كَيْفَ تَصْنَعُ- قَالَ إِذَا مَضَى وَقْتُ طُهْرِهَا الَّذِي كَانَتْ تَطْهُرُ فِيهِ- فَلْتُؤَخِّرِ الظُّهْرَ إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا- ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّي الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ- فَإِنْ كَانَ الْمَغْرِبُ فَلْتُؤَخِّرْهَا إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا- ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّي الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ- فَإِذَا كَانَ صَلَاةُ الْفَجْرِ فَلْتَغْتَسِلْ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ الْغَدَاةِ ثُمَّ تُصَلِّي الْغَدَاةَ- قُلْتُ يُوَاقِعُهَا الرَّجُلُ قَالَ إِذَا طَالَ بِهَا ذَلِكَ- فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتَتَوَضَّأْ ثُمَّ يُوَاقِعُهَا إِنْ أَرَادَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص377.

[6] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص376.

[7] و قال ابن أبى عقيل: يجب عليها الغسل عند ظهور دمها على الكرسف لكلّ صلاتين، غسل تجمع بين الظهر و العصر، بغسل، و بين المغرب و العشاء بغسل، و تفرد الصبح بغسل، و أما ان لم يظهر الدم على الكرسف فلا غسل عليها و لا وضوء؛ حسن بن علی بن ابی عقيل عمانی، مجموعه فتاوای ابن ابی عقيل، (قم، ن...، چ...، ت....)، ص10.

[8] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ تَنْظُرُ أَيَّامَهَا فَلَا تُصَلِّي فِيهَا- وَ لَا يَقْرَبُهَا بَعْلُهَا- فَإِذَا جَازَتْ أَيَّامُهَا وَ رَأَتِ الدَّمَ يَثْقُبُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِلظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ تُؤَخِّرُ هَذِهِ وَ تُعَجِّلُ هَذِهِ- وَ لِلْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ غُسْلًا تُؤَخِّرُ هَذِهِ وَ تُعَجِّلُ هَذِهِ- وَ تَغْتَسِلُ لِلصُّبْحِ وَ تَحْتَشِي وَ تَسْتَثْفِرُ وَ لَا تَحْنِي - وَ تَضُمُّ فَخِذَيْهَا فِي الْمَسْجِدِ وَ سَائِرُ جَسَدِهَا خَارِجٌ- وَ لَا يَأْتِيهَا بَعْلُهَا أَيَّامَ قُرْئِهَا- وَ إِنْ كَانَ الدَّمُ لَا يَثْقُبُ الْكُرْسُفَ تَوَضَّأَتْ- وَ دَخَلَتِ الْمَسْجِدَ وَ صَلَّتْ كُلَّ صَلَاةٍ بِوُضُوءٍ- وَ هَذِهِ يَأْتِيهَا بَعْلُهَا إِلَّا فِي أَيَّامِ حَيْضِهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص371.

[9]ر. ک: سيد ابو القاسم موسوی الخویی، موسوعة الإمام الخوئي‌، (قم، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره‌، چ1، 1418ق)ج7، ص273.

[10] محمد بن احمد ابن جنيد اسکافی، مجموعه فتاوای ابن جنيد، (قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ1، ت1416ق)، ص34.

[11] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ إِذَا ثَقَبَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِكُلِّ صَلَاتَيْنِ وَ لِلْفَجْرِ غُسْلًا وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- فَعَلَيْهَا الْغُسْلُ لِكُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً وَ الْوُضُوءُ لِكُلِّ صَلَاةٍ- وَ إِنْ أَرَادَ زَوْجُهَا أَنْ يَأْتِيَهَا فَحِينَ تَغْتَسِلُ- هَذَا إِنْ كَانَ دَمُهَا عَبِيطاً- وَ إِنْ كَانَتْ صُفْرَةً فَعَلَيْهَا الْوَضُوءُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص374