درس هشتصد و هفتاد و هفتم

استحاضه

مسأله 1: «الاستحاضة ثلاثة أقسام قليلة و متوسطة و كثيرة‌فالأولى أن تتلوث القطنة بالدم من غير غمس فيها‌و حكمها وجوب الوضوء لكل صلاة فريضة كانت أو نافلة و تبديل القطنة أو تطهيرها‌و الثانية أن يغمس الدم في القطنة و لا يسيل إلى خارجها من الخرقة‌و يكفي الغمس في بعض أطرافها و حكمها مضافا إلى ما ذكر غسل قبل صلاة الغداة‌ ‌و الثالثة أن يسيل الدم من القطنة إلى الخرقة‌و يجب فيها مضافا إلى ما ذكر و إلى تبديل الخرقة أو تطهيرها غسل آخر للظهرين تجمع بينهما و غسل للعشاءين تجمع بينهما و الأولى كونه في آخر وقت فضيلة الأولى حتى يكون كل من الصلاتين في وقت الفضيلة و يجوز تفريق الصلوات و الإتيان بخمسة أغسال و لا يجوز الجمع بين أزيد من صلاتين بغسل واحد نعم يكفي للنوافل أغسال الفرائض لكن يجب لكل ركعتين منها وضوء».[1]

ادامه بحث استحاضه متوسطه

كلام در مستحاضه متوسطه بود، صاحب عروه وفاقا للمشهور فرمود اين مستحاضه متوسطه تبديل خرقه مى‏كند لكل صلاة، و وضوء مى‏گيرد براى هر صلاتى، و يك غسلى را قبل از صلاة غداة اتيان مى‏كند كه صلاة غداتش كه قبل از او مستحاضه متوسطه بوده است با غسل و با وضوء بخواند با هر دو تا، و بقيه صلوات را در يومش به وضوء لكل صلاة اتيان كند مثل مستحاضه قليله، اين فتواى مشهور است كه مستحاضه متوسطه فى كل يوم قبل صلاة الغداة غسل مى‏كند.

ولكن جماعتى از فقهاى ما قدس الله اسرارهم ملحق كرده‏اند مستحاضه متوسطه را به مستحاضه كثيره و فرموده‏اند مستحاضه متوسطه هم هر روز سه غسل مى‏كند، وجه اينكه اين بزرگواران الحاق كرده‏اند مستحاضه متوسطه را به كثيره وجهش اين است كه در بعضى روايات امام عليه السلام به طور مطلق فرموده است كه اگر مستحاضه قطنه را ثقب كرد خرق كرد و سوراخ كرد لكل صلاتين و لصلاة الفجر غسل مى‏كند، و اين ثقب كما ذكرنا فى ما سبق مطلق است، ممكن است خون غمس كند قطنه را ولكن از قطنه نگذرد كه مستحاضه متوسطه مى‏شود، و ممكن است سوراخ بكند خرق كند قطنه را و غمس كند و تجاوز هم بكند، اينها فرموده‏اند كانّ در بعضى روايات اينجور است كه مستحاضه حكمش اين است كه اگر ثقب بشود آن وقت بايد سه غسل كند، آن روايات يكى مثل صحيحه معاوية ابن عمار در باب اول از ابواب استحاضه روايت اولى[2] است كه خوانديم سابقا ذيلش را:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع» نقل مى‏كنند. «قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ تَنْظُرُ أَيَّامَهَا فَلَا تُصَلِّي فِيهَا- وَ لَا يَقْرَبُهَا بَعْلُهَا» مستحاضه آن عادتش را منتظر مى‏ماند، فلا تصلى فيها ايام عادتش را «فَإِذَا جَازَتْ أَيَّامُهَا» وقتى كه ايام حيضش گذشت «وَ رَأَتِ الدَّمَ يَثْقُبُ الْكُرْسُفَ» خون را ديد آن قطنه را خرق مى‏كند يك غسل بر ظهر و عصر مى‏كند، تأخر هذه وقت فضيلت ظهر آن وقتى كه ذلّ شاخصل مثلش بشود، تا آن وقت وقت فضيلتش است، وقتى كه مثل شاخص شد وقت فضيلت عصر داخل مى‏شود، انشاء الله مانديم در باب صلاة، امام عليه السلام مى‏فرمايد بهتر است وقت فضيلت هر دو صلاة را درك كند، ظهر را در آخر وقت فضيلت اتيان كند تأخیر بیاندازد عصر را هم در اول وقت فضيلت، هر دو تا را در وقت فضيلت به يك غسل بخواند، تؤخر هذه و تعجل هذه، اين را تأخير بياندازد و عصر را هم جلو مى‏اندازد، اين يك غسل مى‏شود، و للمغرب و العشاء غسلا تؤخر هذه، مغرب را به آخر وقت فضيلت مى‏گذارد كه ذهاب حمره مغربيه بوده باشد که از طرف مغرب دیگر حمرت جمع شده باشد آخر وقت فضيلت مغرب است، آن وقت و تؤخر هذه مغرب را و هكذا تعجل هذه عشاء را هم در اول وقت فضيلتش مى‏خواند، آن وقت و تغتسل للصبح براى صلاة صبح هم يك غسل مى‏كند و تحتشى، اذا ثقب الدم اين سه غسل كند، چه تجاوز بكند چه نكند، اين يك روايت.

موثقه سماعه

روايت ديگرى كه در ما نحن فيه است موثقه سماعه است، روايت ششمى[3] است در اين باب:

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ إِذَا ثَقَبَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِكُلِّ صَلَاتَيْنِ وَ لِلْفَجْرِ غُسْلًا وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- فَعَلَيْهَا الْغُسْلُ لِكُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً وَ الْوُضُوءُ لِكُلِّ صَلَاةٍ» براى هر دو نماز يك غسل مى‏كند و للفجر غسلا، براى صلاة فجر هم يك غسل مى‏كند.

 مى‏بينيد اين دو تا روايت، آنى كه به مضمون اين روايت هست كه اغسال ثلاثه را معلق كرده است در ثقب الدم الكرسف لازمه‏اش اين است كه مستحاضه متوسطه با کثیره تجاوز الدم الكرسف او لم يتجاوز، اين سه غسل را بكند.

ولكن مى‏دانيد كه اين اطلاق است، اطلاق است، به اطلاق دلالت مى‏كند كه مستحاضه متوسطه هم سه غسل مى‏كند، اگر ما روايتى پيدا كرديم كه اگر دم تجاوز نكرد از قطنه او يك غسل دارد سه غسل ندارد، چونكه اساس حرف مشهور بر اين است كلمه تجاوز كما ذكرنا رد شدن خون است از قطنه، تجاوَزَ يعنى گذشت به خرقه رسيد، تجاوز الميقات،يعنى ميقات را پشت سر گذاشت، اين دم هم تجاوز القطنه يعنى قطنه را پشت سرش گذاشت، اين سيلان است، در رواياتى امام عليه السلام اغسال ثلاثه را معلق به تجاوز كرده است به قضيه شرطيه كه مفهوم دارد كه اگر تجاوز نشد اين سه تا غسل واجب نيست، بلكه تصريح دارد در بعضى‏ها كه اگر تجاوز نشد يك غسل بيشتر واجب نيست، آن روايات مثل چه؟

يكى در ذيل همين موثقه سماعه است، در ذيل موثقه سماعه دارد المستحاضة اذا ثقب الدم، در ذيلش دارد بر اينكه و ان لم يجز الدم الكرسف دم اگر از كرسف نگذشت فعليها الغسل لكل يوم مرة هر روز يك غسل واجب است، و الوضوء لكل صلاة و وضوء بر هر صلاتى واجب است، اگر نگذشت حكمش اين است، يعنى مستحاضه متوسطه سه تا غسل ندارد چونكه نگذشته است، غاية الامر اين روايت اطلاقش مستحاضه قليله را هم مى‏گيرد كه مى‏رسيم به او، پس اگر نگذشته است يك غسل است با پنج وضوء.

صحيحه زراره

در صحيحه زراره هم اينجور دارد، صحيحه زراره روايت پنجمى است [4]در اين باب، آنجا دارد:

عن عدة من اصحابنا عن احمد ابن محمد يك سند، و عن على ابن ابراهيم عن ابيه دو سند، و عن محمد ابن اسماعيل عن الفضل ابن شاذان سه سند، جميعا كلينى با اين سه سند نقل مى‏كند عن حماد ابن عيسى عن حريز عن زراره، اين روايت وارد در نفساء است كه در ذيلش دارد که الحائض مثل النفساء همين روايت است، قال قلت له النفساء متى تصلى، دم نفاس دار كى نماز مى‏خواند؟ قال تعقد بقدرحيضها، خونش كه مستمر مى‏شود به مقدار حيض نفاس است و تستظهر بيومين، دو روز هم استظهار مى‏كند، فان انقطع الدم فهو و الا اغتسلت و احتشت و استثفرت و صلت، آنجا اينجور تفصیل داده است، آن غسل غسل حيض بود چونكه حيضش تمام شد استظهار هم كرد غسل حيض كند، اين را مى‏فرمايد بعد از اين فان جاز الدم، بعد از كرسف برداشتن فان جاز الدم الكرسف تعصّبت خرقه مى‏بندد دستمال مى‏بندد جلو او، كه همان كه از قطنه گذشته است به خرقه رسيده است اين است، تعصبت و اغتسلت ثم صلت الغداة بغسل و الظهر و العصر بغسل و المغرب و العشاء بغسل، كلام در اين قضيه شرطيه ثانيه است و ان لم يجر الدم الكرسف اگر نگذشتند كرسف را، صلّت بغسل واحد به يك غسل نماز مى‏خواند، سه تا غسل ندارد، قلت و الحائض قال مثل ذلک، مثل ذلك، حائض و نفساء در اين حكم فرقى ندارند.

اين صحيحه، ظهور است دیگر ظهور تجاوز و عدم تجاوز است، بظهورها دلالت مى‏كند كه اگر تجاوز نكند يك غسل دارد، آن و ان ثقب الدم بالاطلاق مى‏گفت بر اينكه تجاوز هم نكند سه غسل كند، اين روايت فرمود نه، اگر تجاوز كرده است سه غسل، نكرده است يك غسل.

غاية الامر عرض كرديم اين صحيحه زراره و هكذا موثقه سماعه مستحاضه قليله را هم مى‏گيرد كه تجاوز نكرده است يك غسل بكند، او را ذيل صحيحه معاوية ابن عمار تقييد مى‏كند، در ذيل صحيحه معاوية ابن عمار اينجور بود كه و ان كان الدم لا يثقب الكرسف دم كرسف را سوراخ نمى‏كند كه همان استحاضه قليله است، ان كان الدم لا يثقب الكرسف اگر اصلا داخل کرسف نمى‏رود و لمس نمی کند توضأت وضوء مى‏گيرد و دخلت المسجد و صلت كل صلاة بوضوء، فرمود وضوء بگيرد برود مسجد ديگر غسل ندارد، بدان جهت اگر دم تجاوز نكند اگر دم به قطنه رسيد و فرو نرفت توضأت و دخلت المسجد و صلت، و اگر نه فرو رفت تجاوز نكرد آن مى‏ماند، آن يك غسل است با پنج تا وضوء كه براى هر صلاة اتيان مى‏كند.

اساس حرف ما وفاقا للمشهور اخذ كردن به ظهور كلمه ثقب و تجاوز است، ثقب معنايش اين است كه دم به پنبه فرو برود چه گذشته باشد چه نگذشته باشد، تجاوز ظهورش گذشتن است، بواسطه اين روايات آن رواياتى را كه مى‏گفت ثقب بشود سه غسل اين رواياتى كه مى‏گويد تجاوز نشود يك غسل دارد تقييد مى‏كند، و آن روايتى كه وارد شده است در صحيحه معاوية ابن عمار در ذيلش اگر ثقب نكند اصلا غسل نمى‏خواهد يك وضوء بگيرد توضأت و دخلت المسجد، اخذ كردن به اينها مقتضايش همين است.

دو جهت در بحث

 انما الكلام كل الكلام در دو جهت واقع مى‏شود:

يكى اين است كه اين مستحاضه متوسطه با غسل كردن بايد براى هر صلاة يك وضوء بگيرد، يك غسل كه كرد مى‏خواهد ظهر و عصر بخواند جمع كند، ظهر را كه خواند نمى‏تواند عصر بخواند، بايد وضوء بگيرد عصر را بخواند، و الوضوء لكل صلاة، كلام در وجه اين است كه چرا لكل صلاة بايد وضوء بگيرد؟ وجهش اين است كه هم در موثقه سماعه گفت بر اينكه و ان لم يتجاوز اغتسلت و صلت كل صلاة بوضوء، هم غسل مى‏كند هم صلاة را به يك وضوء مى‏خواند، و اوضح‏تر از همه آن موثقه ثاني سماعة ابن مهران است كه مسنده هم است، از امام صادق سلام الله عليه نقل مى‏كند، در جلد اول در باب يك، از ابواب الجنابة اين حديث وارد شده است در تعداد اغسال واجب، آنجا اينجور است، روايت سومى[5] است:

صفوان بن يحيی

محمد ابن يعقوب عن محمد ابن يحيى عن احمد ابن محمد عن عثمان ابن عيسى عن سماعة عن ابى عبد الله عليه السلام، قال غسل الجنابة واجب، غسل جنابت واجب است و غسل الحائض اذا طهرت واجب و غسل المستحاضة واجب اذا احتشف بالكرسف و جاز الدم فعليها الغسل لكل صلاتين و للفجر، اين مستحاضه كثيره است چون قيد به تجاوز كرد، و ان لم يجز الدم الكرسف دم اگر كرسف را نگذشت، يعنى مستحاضه كثيره نشد فعليها الغسل لكل يومين مرة و الوضوء لكل صلاة وضوء براى هر صلاة، حتى آن صلاة غداتى كه بر او غسل كرده است بايد وضوء هم بگيرد بر او، و بواسطه اين موثقه مباركه مسنده و آن موثقه قبلى رفع ید كرديم از آني كه گفته بوديم در باب الاغسال كه كل غسلى مغنى از وضوء است، اىّ وضوء أنقی من الغسل، كه ملتزم شديم هر غسل واجب يا مستحبِ مشروع مجزى از وضوء است، او عام بود در كل غسل وارد شده بود، اين در غسل استحاضه متوسطه است، مى‏دانيد كه خاص عام را تخصيص مى‏زند مطلق را تقييد مى‏كند، اين الاّ غسل استحاضه متوسطه كه او مجزى از وضوء نيست و بايد هر صلاتى يك وضوء بگيرد حتى نسبت به آن صلاتى كه قبل الغداة غسل مى‏كند.

 نفرماييد بر اينكه در آن صحيحه زراره كه الان خدمت شما خواندم روايت پنجمى بود در آنجا فرمود بر اينكه و ان لم يجز الدم الكرسف صلت بغسل واحد، به يك غسل نماز مى‏خواند، توهم اين معنا مى‏شود كه غسل خودش مجزى است وضوء نمى‏خواهد.

عرض مى‏كنم بر اينكه اولا مناقشه است در اين دلالت اينكه وضوء نمى‏خواهد، يعنى اگر دلالت هم بكند دلالت اطلاق مقامى است، ياد بگيريد، اطلاق مقامى غير از اطلاق لفظى است، ان ثقب الدم فليغتسل ثقب اطلاق لفظى بود، چونكه ثقب یعنی دم فرو رفته باشد معنايش شامل مى‏شود كه خارج بشود يا نشود، آن اطلاق اطلاق لفظى مى‏گويند به او كه معنا عام است و شامل مى‏شود آن صورت را و اين صورت را، در مقابل اين اطلاق مقامى هست، اطلاق مقامى اين است كه امام عليه السلام در مقام بيان وظيفه يك وظيفه فرمود، دومى را نگفت، مى‏گويند سكوت در بيان مقام وظيفه دليل بر اين است كه دومى لازم نيست، اين اطلاق اطلاق مقامى است، امام عليه السلام فرمود بر اينكه و ان لم يجز الدم الكرسف صلت بغسل واحد، وضوء را نفرمود، اين اطلاق اطلاق مقامى است، وقتى كه اطلاق مقامى شد، با موثقه زراره مى‏رود به هوا، امام عليه السلام آنجا فرمود، مثل ساير اطلاقات كه از اطلاق لفظى ديگر بالاتر نمى‏شود اطلاق مقامى، چه جور اطلاق لفظى که لفظ مطلق مى‏شود در روايت ديگر قيدش را ذكر مى‏كند ديگر اطلاق مقامى از او بالا نمى‏زند، بدان جهت در ما نحن فيه از اين اطلاق مقامى رفع ید مى‏شود به تصريح در موثقه سماعه‏اى كه عرض كردم.

يك چيزى هم بگويم خدمت شما باشد، اگر ادر ما نحن فيه كسى بگويد نه، اين اطلاق مقامى دارد رفع ید نمى‏شود، مثلا اگر زور كرد كه گفتند مى‏شود دهان باز است انسان مى‏شود هر چه بگويد، اين حرف غلط را گفت، گفت نه اين مطلق است دلالت مى‏كند كه وضوء لازم نيست.

مى‏گوييم قرينه قطعيه است که اين حرف اطلاق ندارد، چرا؟ براى اينكه سه تا نماز را، اين مقتضايش اين است كه هر سه نماز را با يك غسل بخواند، صبح كه غسل كرد نه اينكه فقط آن صلاة غداة را با آن غسل بخواند، آن اولى اين بود كه صلت بثلاثة اغسال، اينجا مى‏گويد كه صلت بغسل واحد يعنى آن صلوات را به غسل واحد اتيان بكند، خوب يك غسل صبح گرفته است دم هم همين جور شر شر مى‏آيد تا دم غروب تا شب هم مى‏آيد همين جور اعتنا نكند، نه وضوء مى‏خواهد نه غسل مى‏خواهد، به همان غسل صبحى بخواند، اين معنا محتمل نيست، كسانى كه احتمال داده‏اند كه صلات غداة وضوء نخواسته باشد آن هم درست نيست، چونكه صلت كل صلاة بوضوء، اغتسلت بغسل واحد و صلت كل صلاة بوضوء، كل مى‏گويد حتى آن صلاتى را كه براى آن غسل كردى او را بخوان، بدان جهت اين حكم در اين جهت مسلم است و جاى خدشه و تأمل نيست به حسب صناعت فقهی.

 كلام مى‏ماند در جهت ثانيه، جهت ثانيه اين است كه مى‏بينيد اين رواياتى كه در اغسلت بغسل واحد، قبل صلاة الغداة نيست، ولكن فقهاء مشهور و عروه فتوا داده‏اند كه اين قبل صلاة الغداة بايد اين غسل را بكند، در صورتى كه قبل صلاة الغداة مستحاضه متوسطه باشد، والاّ اگر مستحاضه قليله بود غداة را خواند قبل از ظهر مستحاضه متوسطه شد غسل را قبل از ظهر مى‏كند، در آنجايى كه در حال صلاة الغداة يعنى قبل از اينكه صلاة غداة را بخواند مستحاضه متوسطه بود بايد همين كار را بكند غسل هم بکند، كلام عبارت از اين است، اين چرا؟ به دو دليل:

دليل اولى‏اش اين است كه به ظاهر صحيحه زراره[6] تمام اين صلوات يوميه مشروط به اين يك غسل است، صلت بغسل واحد، يعنى اين صلاتهايى كه گفتيم قبلا ظهرين مغربين فجر اين صلوات را به يك غسل مى‏خواند، خوب لازمه اين كه اين صلوات را به يك غسل بخواند بايد قبل اتيان بكند، اين يك وجه كه اشكالى هم ندارد، وجهى است كه انسان تأمل بكند انصاف داشته باشد ديگر نعم الوجه است، كه ظاهر اين روايت اين است كه غسل در هر سه صلاة معتبر است، اين قبل صلاة الغداة كه اگر غسل بكند شرط در سه صلاة موجود شده است، وضوء هم كه لكل صلاة مى‏گيرد، اين يك وجه.

 وجه دوم داشته باشيد اين را، هر قضيه شرطيه ظاهرش عبارت از اين است كه جزاء عند حصول الشرط موجود مى‏شود، وقتى كه شرط موجود شد اذا زالت الشرط وجبت الصلاتان يعنى وجوب مقارن با زوال عند تحقق الزوال، ممكن است شرط متأخر بشود عيب ندارد ما شرط متأخر را منكر نشده‏ايم، قبول كرديم روى دو چشم گذاشتيم اما دليل خاص مى‏خواهد، ظاهر قرينه شرطيه شرط مقارن است، بدان جهت اين امام عليه السلام كه مى‏فرمايد بر اينكه و ان لم يجز اغتسلت بغسل واحد يك مقدمه اگر ملزم بكنيد مطلب روشن مى‏شود، و آن يك مقدمه اين است كه اغتسلت بغسل واحد، غسل در ارتكاز متشرعه هم در اين زمان و هم در آن زمان و وضوء هم در اين زمان هم در آن زمان وجوب نفسى ندارد، اين براى صلاة است و برای چيزى كه مشروط به طهارت است، پس مى‏شود بر اينكه اذا لم تجز الدم الكرسف اغتسلت بغسل واحد، يعنى اين طهارت را آن وقتى كه دم تجاوز نكرد از كرسف اين دم، آن وقتى كه اين عدم تجاوز محقق شد آن وقت اين غسل را بايد موجود بكند، آن وقتي كه دم تجاوز نكرد غسل را بايد آن وقت موجود بكند، و مقدمه ثانيه را منضم كنيم و بما اينكه غسل وجوبش شرطى است للصلاة است وجوب مستقل نيست يعنى اول صلاتى كه اتيان مى‏كند غسل را موجود بكند، نتيجه‏اش اين مى‏شود، وقتى كه عدم تجاوز شد و صلاة خواست بكند بايد اين غسل را بكند، مقتضاى ظهور اين مى‏شود مقتضاى اين دو تا وجه و اين هم اشكالى ندارد.

آن وقت اين هم كه درست شد كلام در مستحاضه كثيره اين جور است در عبارت عروه وفاقا للمشهور، اگر مستحاضه استحاضه اش كثيره شد او تمام اعمال متوسطه را اتيان مى‏كند، يعنى غسل للغداة مى‏كند، تبديل قطنه مى‏كند لكل صلاة، آن وقت دو غسل ديگر هم اتيان مى‏كند، يك غسل براى ظهرين كه جمع مى‏كند، يك غسل براى عشائين جمع مى‏كند، و افضل اين است كه اينجور جمع بكند كه وقت فضیلت هر دو تا درک بكند، و اما اگر تفريق كرد پنج غسل مى‏شود، اگر صلاة ظهر را خواند گفت حوصله ندارم عصر را بعد مى‏خوانم، موقع عصر قبل العصر بايد غسل كند، و هكذا اگر مغرب را خواند عشاء را نخواند تفريق كرد بايد براى عشاء هم يك غسل بكند.

اما اينكه مستحاضه كثيره بايد تبديل قطنه بكند اين را مى‏دانيد كه در آن مستحاضه متوسطه ما اشكال كرديم، گفتيم كه دليلى نداريم بر تبديل قطنه، چونكه انسان در صلاتش حمل متنجس را بكند ولو آن متنجس عين نجس را هم شامل بشود اگر ثوب و بدنش پاك بوده باشد اين اشكالى ندارد، خصوصا كه حمل هم به باطن بشود، آن چيزى كه هست پنبه در باطن زن است در باطل فرجش است، در باطن فرجش متحمل شده است اشكالى ندارد، مثل كسى كه دندان مصنوعى دارد دندان مصنوعى‏اش نجس است نماز مى‏خواند، عيبى ندارد بخواند اشكالى ندارد، باطن بدن كه نجس نمى‏شود اما در باطن بدن متنجس بگذارد آن متنجس متنجس است ولكن ضررى به صلاة ندارد، چونكه حمل است، حمل به ظاهر البدن كما ذكرناه، حمل متنجس به چيزى كه هست با ظاهر البدن، حملش نه اینکه مثلا بدن متنجس بشود، حملش اشكالى ندارد، فضلا از حمل به باطن البدن.

 اما اگر آنجا گفتيم كه نه مستحاضه متوسطه بايد تبديل قطنه بكند لكل صلاة مثل وضوء گرفتن لكل صلاة تبديل قطنه بكند خوب در كثيره هم واجب مى‏شود، چونكه كثيره نجات قطنه‏اش كمتر از او نيست بلكه بيشتر است.

انما الكلام در اين است كه اگر كسى گفت نه، آن مستحاضه متوسطه تبديل قطنه لازم نيست، فتوا داد جرأت كرد فتوا داد، گفت بر اينكه مقتضاى ادله این است که شرط نيست، آيا اينجا مى‏تواند بگويد كه در مستحاضه كثيره بايد تبديل قطنه بشود در اين مستحاضه كثيره يا نمی تواند، محل كلام در جايى نيست كه مستحاضه كثيره اگر تبديل قطنه را نكند دم از قطنه سيلان پيدا مى‏كند به بدنش، یا سيلان پيدا مى‏كند به لباسش موقع نماز خواندن و اينها را نجس مى‏كند، اين تبديل به جهت ممانعت از تنجس بدن و ثوب است، اين واجب است اين اشكالى ندارد، او را ما منكر نيستيم، حتى در مستحاضه متوسطه منكر نيستيم اگر اينجور بوده باشد كه همه پنبه را خون گرفته است ثوبش متنجس مى‏شود بايد او را عوض كند يا خرقه ببندد كه به ثوب نرسد، انما الكلام در جايى است كه دم سيلان نمى‏كند چونكه دم قبل از صلاة سيلان داشت الان ايستاده است بايد غسل كند، ولكن مع ذلك که سيلان هم ندارد بايد تبديل كند، تبديل قطنه خودش فى نفسه شرط صلاة است، مانعيت دارد عدم تبديل يا شرطيت دارد تبديل، كلام در اين است.

گفته شده است اگر در متوسطه ما نگفتيم اين تبديل را در كثيره بايد اين تبديل را بگوييم، خوب چرا بگوييم؟

گفته‏اند لصحيحة الصفوان، صحيحه صفوان روايت سومى است در ابواب الاستحاضه، آن صحيحه [7]عبارت از اين است:

و عنه كلينى قدس الله نفسه الشريف نقل مى‏كند عنه از محمد ابن اسماعيل عن الفضل يعنى فضل ابن شاذان عن صفوان ابن يحيى عن ابی الحسن عليه السلام، از امام موسى ابن جعفر سلام الله عليه نقل مى‏كند، قال قلت له اذا مكث المرأة عشرة ايام وقتى كه زن كه خون مى‏بيند ده روز مكث كرد از صلاة، كه تری الدم در ده روز خون مى‏ديد، ثم طهرت بعد از آن پاك شد، فمكث ثلاث ايام سه روز هم مكث كرد هيچ خون نداشت، فمكث ثلاثة ايام طاهرا ثم رأـ الدم بعد ذلك بعد از سه روز پاكى شروع كرد به خون ديدن، ثم رأت الدم بعد ذلك أ تمسك عن الصلاة دوباره حائض شده است، كه به همين روايت تمسك كرديم كه اقل الطهر بايد فاصله بشود ما بين دو حيض و الا دم دومى استحاضه مى‏شود، اين صحيحه بود، قال لا هذه مستحاضة، اين مستحاضه است، از جواب معلوم مى‏شود كه مستحاضه كثيره فرض شده است، چونكه امام مى‏فرمايد تغتسل و تستدخل قطنة بعد قطنة پنبه را بعد از پنبه مى‏گذارد و تجمع بين الصلاتين بغسل هر دو صلاة را با يك غسل مى‏خواند، اين و تجمع بین الصلاتین بغسل قرينه است بر اينكه اين استحاضه كثيره است، تستدخل قطنة بعد قطنة، يعنى هى پنبه بگذارد، این اولی را دربیاورد این یکی را بگذارد اين معنايش اين است، تبديل مى‏شود ديگر، تستدخل قطنة بعد قطنة، به اين استدلال كرده‏اند، والاّ اگر تبديل قطنه شرط نبود اينجا تستدخل قطنة بعد قطنة اين معنا ندارد.

عرض مى‏كنم بر اينكه اولا تستدخل قطنة بعد قطنة دلالت به تبديل ندارد كه اولى را دربياورد اين را بگذارد، نه، تستدخل قطنة بعد قطنة يعنى هر قدر مى‏تواند آنجا قطنه بگذارد برای تحفظ، چونكه مستحاضه كثيره است تحفظا عن خروج الدم، چون يك قطنه مختصرى بگذارد دم خارج مى‏شود، وقتى كه غسل كرد مى‏خواست نماز بخواند همان تستدخل قطنة بعد قطنة تحفظا عن خروج الدم، اين يك جواب، اين بر تبديل دلالت ندارد.

 جواب دوم اين است كه نه، اگر هم معنایش این باشد که او را دربياورد تازه بگذارد باز دلالت ندارد، چونكه مناسبت حكم و موضوع اين است كه و تستدخل قطنة بعد قطنة چونكه مظان و معرض آلوده شدن است، مستحاضه كثيره است در معرض آلوده شدن ثوب و بدن و ظاهر بدنش است، اين را مى‏گويد جلوش را بگير و ممانعت کن، مثل اينكه آبى مثلا ديوار را سوراخ كرد مى‏ريزد اين ور، يكى به ديگرى مى‏گويد كه چند تا كهنه بگذار داخلش، اين معنايش اين است كه نيايد اين ور، اين مثل همان است به مناسبت حكم و موضوع، اين دليل ندارد.

وجوب سه غسل بر مستحاضه کثيره

 و اما مطلب ثانى كه اين استحاضه كثيره بايد سه غسل بكند اين ديگر جاى هيچ كلام نيست، اين روايات را خوانده‏ايم كه تجاوز بكند بايد سه غسل بكند.

انما الكلام كل الكلام در مستحاضه كثيره اين است كه با اين اغسال وضوء واجب است لكل صلاة يا وضوء لكل صلاة واجب نيست، و به عبارت اخرى كما اينكه مستحاضه متوسطه از عمومى كه كل غسل يغنى عن الوضوء خارج بود و مخصصش را هم ذكر كرديم و گفتيم جاى شبهه‏اى نيست آيا در مستحاضه كثيره هم مخصص داريم كه از آن عموم بايد رفع ید كنيم كالمتوسطه؟ ظاهر كلام مشهور و ظاهر كلام صاحب عروه همين جور است.

مى‏دانيد من براى شما قاعده‏اى ذكر كردم، آن قاعده اين بود كه در اين روايات امام عليه السلام كه حكم تجاوز دم را مى‏گفت، فرمود اغتسلت ثلاث مرات للظهرين و للعشائين و للفجر، اين در مقام بيان وظيفه بود، در اين روايات اسمى از وضوء ذكر نكرد در مستحاضه كثيره، بدان جهت اطلاق مقامى در مقام بيان وظيفه اينكه امام عليه السلام وضوء را ذكر نكرد در اين اخبار اين دليل بر اين است كه غسل تنها كافى است، بدان جهت اگر بگوييم وضوء لازم است بايد روايتى پيدا كنيم مثل مستحاضه متوسطه، که آن روايت بگويد با اين سه غسل باید وضوء هم بكند، چونكه اگر اين روايت پيدا شد اطلاق مقامى از بین می رود، اين روايت اگر پيدا شد اينها هيچ كدام به درد نمى‏خورد اين اطلاق مقامى، پيدا نشد به اينها تمسك مى‏كنيم، قيل مشهور كه ملتزم شده‏اند كه به وجوب الغسل لكل صلاة اين دليل دارد كه اطلاق مقامى به درد نمى‏خورد، يعنى اطلاق نيست در مقام، در روايت ديگر بيان شده است، آن روايت ديگر آن مرسله طويله يونس ابن عبدالرحمن است كه عن غير واحد عن ابی الحسن عليه السلام، آن يونس عبد الرحمن يا عن غير واحد عن ابى عبد الله عليه السلام در آن روايت دو تا فقره هست كه گفته‏اند اين دو تا فقره دلالت مى‏كند كه خصوص مستحاضه كثيره بايد وضوء بگيرد، بدون وضوء گرفتن نيست، ملاحظه بفرماييد اين مرسله را تا ببينيم كجا مى‏رسد انشاء الله.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص350-351.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ تَنْظُرُ أَيَّامَهَا فَلَا تُصَلِّي فِيهَا- وَ لَا يَقْرَبُهَا بَعْلُهَا- فَإِذَا جَازَتْ أَيَّامُهَا وَ رَأَتِ الدَّمَ يَثْقُبُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِلظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ تُؤَخِّرُ هَذِهِ وَ تُعَجِّلُ هَذِهِ- وَ لِلْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ غُسْلًا تُؤَخِّرُ هَذِهِ وَ تُعَجِّلُ هَذِهِ- وَ تَغْتَسِلُ لِلصُّبْحِ وَ تَحْتَشِي وَ تَسْتَثْفِرُ وَ لَا تَحْنِي- وَ تَضُمُّ فَخِذَيْهَا فِي الْمَسْجِدِ وَ سَائِرُ جَسَدِهَا خَارِجٌ- وَ لَا يَأْتِيهَا بَعْلُهَا أَيَّامَ قُرْئِهَا- وَ إِنْ كَانَ الدَّمُ لَا يَثْقُبُ الْكُرْسُفَ تَوَضَّأَتْ- وَ دَخَلَتِ الْمَسْجِدَ وَ صَلَّتْ كُلَّ صَلَاةٍ بِوُضُوءٍ- وَ هَذِهِ يَأْتِيهَا بَعْلُهَا إِلَّا فِي أَيَّامِ حَيْضِهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص371.

[3] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ إِذَا ثَقَبَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِكُلِّ صَلَاتَيْنِ وَ لِلْفَجْرِ غُسْلًا وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- فَعَلَيْهَا الْغُسْلُ لِكُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً وَ الْوُضُوءُ لِكُلِّ صَلَاةٍ- وَ إِنْ أَرَادَ زَوْجُهَا أَنْ يَأْتِيَهَا فَحِينَ تَغْتَسِلُ- هَذَا إِنْ كَانَ دَمُهَا عَبِيطاً- وَ إِنْ كَانَتْ صُفْرَةً فَعَلَيْهَا الْوَضُوءُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص374.

[4] وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لَهُ النُّفَسَاءُ مَتَى تُصَلِّي فَقَالَ تَقْعُدُ بِقَدْرِ حَيْضِهَا وَ تَسْتَظْهِرُ بِيَوْمَيْنِ فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ وَ إِلَّا اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ وَ صَلَّتْ فَإِنْ جَازَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ تَعَصَّبَتْ وَ اغْتَسَلَتْ ثُمَّ صَلَّتِ الْغَدَاةَ بِغُسْلٍ وَ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ بِغُسْلٍ وَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ بِغُسْلٍ وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ صَلَّتْ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ قُلْتُ وَ الْحَائِضُ قَالَ مِثْلُ ذَلِكَ سَوَاءً فَإِنِ انْقَطَعَ عَنْهَا الدَّمُ وَ إِلَّا فَهِيَ مُسْتَحَاضَةٌ تَصْنَعُ مِثْلَ النُّفَسَاءِ سَوَاءً ثُمَّ تُصَلِّي وَ لَا تَدَعُ الصَّلَاةَ عَلَى حَالٍ فَإِنَّ النَّبِيَّ ص قَالَ الصَّلَاةُ عِمَادُ دِينِكُمْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص373.

[5] وَ عَنْهُ عَنِ الْفَضْلِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِذَا مَكَثَتِ الْمَرْأَةُ عَشَرَةَ أَيَّامٍ تَرَى الدَّمَ- ثُمَّ طَهُرَتْ فَمَكَثَتْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ طَاهِراً- ثُمَّ رَأَتِ الدَّمَ بَعْدَ ذَلِكَ أَ تُمْسِكُ عَنِ الصَّلَاةِ- قَالَ لَا هَذِهِ مُسْتَحَاضَةٌ تَغْتَسِلُ- وَ تَسْتَدْخِلُ قُطْنَةً (بَعْدَ قُطْنَةٍ) وَ تَجْمَعُ بَيْنَ صَلَاتَيْنِ بِغُسْلٍ وَ يَأْتِيهَا زَوْجُهَا إِنْ أَرَادَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص372.

[6] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص373.

[7] شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2 ص372.