مسأله 1: «الاستحاضة ثلاثة أقسام قليلة و متوسطة و كثيرةفالأولى أن تتلوث القطنة بالدم من غير غمس فيهاو حكمها وجوب الوضوء لكل صلاة فريضة كانت أو نافلة و تبديل القطنة أو تطهيرهاو الثانية أن يغمس الدم في القطنة و لا يسيل إلى خارجها من الخرقةو يكفي الغمس في بعض أطرافها و حكمها مضافا إلى ما ذكر غسل قبل صلاة الغداة و الثالثة أن يسيل الدم من القطنة إلى الخرقةو يجب فيها مضافا إلى ما ذكر و إلى تبديل الخرقة أو تطهيرها غسل آخر للظهرين تجمع بينهما و غسل للعشاءين تجمع بينهما و الأولى كونه في آخر وقت فضيلة الأولى حتى يكون كل من الصلاتين في وقت الفضيلة و يجوز تفريق الصلوات و الإتيان بخمسة أغسال و لا يجوز الجمع بين أزيد من صلاتين بغسل واحد نعم يكفي للنوافل أغسال الفرائض لكن يجب لكل ركعتين منها وضوء».[1]
در مستحاضه كثيره جماعتى من المتقدمين و المتأخرين اختيار كرده بودند اگر زن غسل كند براى صلاة الفريضه احتياجى و حاجتى به وضوء ندارد، خلافا للمشهور، غايت الامر براى صلاة الفجر يك غسل مىكند و براى صلاتين ظهر و العشائين عند الجمع بينهما به هر كدام يك غسل مىكند كه فى كل يومين ثلاث مرات مىشود و حاجتى به وضوء ندارد، جواب دادند از این قول با اين مرسله يونس طويل كه در آنجا امام فرموده بود و ان سال مثل المثعب، جواب گفتند آن جوابى را كه ديروز نقل كرديم.
ولكن به نظر قاصر ما اين است، فتوا صحيح است، مستحاضه كثيره بر صلوات فرضيه وضوء احتياج ندارد، صلاة فريضه به غسل اتيان مىشود و حاجتى به وضوء ندارد، ولو قبول مىكنيم كه ظاهر مرسله يونس طويله عبارت از اين است كه اين ان وصليه است، و اين ان وصليه هم راجع است به يغتسل و هم راجع است به حكمش كه يتوضأ لكل صلاة، اين ظهور را ما قبول مىكنيم، نمىشود اين ظهور را منكر شد، در آن روايت مباركه اينجور بود كه فرمود و سئل ابى عن المستحاضة فقال انما ذلك عرق غابر او رکضة من الشيطان فلتدع الصلاة ايام اقرئها، اينكه از اينجا مىخوانم نكته دارد، اينكه پدر من به حائض اينجور فرمود بر اينكه فلتدع الصلاة ايام اقرائها مستحاضه صلاة را در ايام اقرائش ترك كند اين كدام صلوات است؟ هر صلاة ديگر، اختصاص به صلوات فرضيه كه ندارد، نافله اتيان بكند يا غير نافله يا غير صلوات يوميه اتيان بكند صلاة آيات باشد فلتدع الصلاة ايام اقرائها، در اين كسى مخالفتى ندارد از فقهاء كه حائض صلاة از او مشروع نيست، من غير فرق ما بين صلاة و صلاةٍ، فريضه باشد نافله باشد، الاّ آنى كه ليست بصلاة كاصلاة الميت كه منصوص هم هست حائض مىتواند اتيان بكند او را چونكه صلاة است، پشت سر اين که فرمود فلتدع الصلاة ايام اقرائها، بعد فرمود بر اينكه ثم تغتسل، ثم تغتسل غسل حيض است، در اين شكى نيست، چونكه ايام حيض تمام شده است غسل غسل حيض بايد باشد، آن وقت و لتتوضأ لكل صلاة بر هر صلاتى بايد وضوء بگيرد، صلاة مستحاضه قليله بايد كثيره باشد متوسطه بوده باشد، صلاة نافله باشد فريضه باشد، صلاة يوميه باشد غير صلاة يوميه باشد، هر صلاتى كه مىخواند وضوء بگيرد، قيل و ان سال، يعنى اگر سيلان پيدا كرد همين جور است كه بايد بعد از ايام عادت غسل بكند و براى هر نماز وضوء بگيرد، امام فرمود بله و ان سال مثل المثعب، بايد غسل بكند و براى هر صلاتى هم وضوء بگيرداين ظهور اين روايت را قبول مىكنیم.
ولكن حرف ديگرى داريم، آن حرف ديگر را اساسش را ديروز اشاره كردم، چونكه اين صيلت كل صلاة بوضوء ولو مستحاضه كثيره باشد اين كل صلوات يوميه و غير صلوات يوميه را مىگيرد، همهاش را مىگيرد، هر كدام را بايد به يك وضوء بخواند، اين روايات كثيره كه در خصوص صلاة یومیه مستحاضه كثيره وارد است، نه در صلواتش، فقط در خصوص صلاة يوميهاش، اين روايات كثيره كه و ان لم تجز الدم اغتسلت للفجر غسلا و للظهرين غسلا يؤخر هذه و تقدم هذه كه جمع وقت فضيلت پيدا كند درك كند و هكذا در مغرب، اين رواياتى كه در خصوص مستحاضه كثيره در خصوص صلوات يوميهاش صلاة مغرب و عشاء و ظهر و عصر و فجر وارد است، اين روايات بما اينكه در هيچ كدام از اين روايات به خصوص وضوء در اين صلوات يوميهاى كه بايد غسل كند، به وضوء متعرض نشده است، در روايات در مستحاضه متوسطه متعرض بود كه غسل كه مىكند فى كل يوم بر هر صلواتى بايد وضوء بگيرد، كه موثقه سماعه بود، هيچ روايتى نداريم كه دلالت بكند بر اينكه اين مستحاضه كثيره بر آن صلواتى كه غسل مىكند و بايد بكند به آنها بايد وضوء بگيرد، اين روايات على كثرتها كه بعضىها مثل مرحوم حاج آقا رضا همدانى دعواى تواتر كردهاند، ما دعواى تواتر نمىكنيم ولكن روايات متعدد بود، اين روايات متعدده متكسره كه متعرض بود به اغسال ثلاثه لصلوات يوميهاش در هيچ كدام از اينها متعرض نشده بود كه در آن صلاة يوميهاى كه غسل مىكند وضوء بگيرد، اين اطلاق مقامى در خصوص اين صلوات يوميه است كه بايد غسل بگيرد اين غسل چونكه وضوء ذكر نشده است در هيچ روايتى، در ما نحن فيه غسل نفى مىكند وضوء را، چونكه در مقام بيان وظيفه بود، اگر با اين غسل وضوء لازم بود بايد بگويد، و اين مرسله يونس طويله در خصوص مستحاضه كثيره راجع به صلوات يوميهاش نيست، اغتسلت و صلت كل صلاة بوضوء يوميه باشد يا غير يوميه، بايد وضوء بگيرد، آن روايات مىگويد اگر يوميه باشد وضوء نمىخواهد، اطلاق مقامى آنها اين است، ديروز عرض كردم اساس مطلب اين است، اطلاق مقامى آن وقتی محو مىشود که در آن موردى كه اطلاق مقامى است در آن مورد قيد وارد بشود، اگر در اين روايت مرسله يونس اين بود كه اغتسلت و توضأت لكل صلاة يومية بوضوء و ان كان سال دمها مثل المثعب اطلاق مقامى مىمرد، چونكه در مورد همان اطلاق مقامى كه غسل براى صلوات يوميه است قيد وارد شد كه اگر سال مثل المثعب براى صلوات يوميهاش بايد وضوء بگيرد، ولكن در اين مرسله يونس فرمود مستحاضه كثيره بر هر نماز وضوء مىگيرد، خوب ملتزم مىشويم بر هر نماز وضوء بگيرد قابل تخصيص است الاّ صلاة يوميه كه بر آنها غسل مىكند، آن صلاة يوميهاى كه بر او غسل مىكند وضوء نمىخواهد، كما اينكه در مستحاضه متوسطه قيد زديم گفتيم كه كل صلاة صلت تتوضأ لكل صلاة فى ما كان متوسطة مع الغسل كه بايد يك غسل بكند، اين مرسله بواسطه اين تصريح و ان سال مثل المثعب بواسطه اين از مطلق بودن خارج نمىشود، چونكه نسبت به صلوات عام است كل است، مطلق كه مىگوييم يعنى عام است نسبت به صلوات، اما آن اطلاق مقامى در خصوص صلاة يوميه است، بدان جهت آن اجلاء از متقدمين و متأخرين گفتهاند كه غسل كافى است معظم آنها در همان صلوات يوميه گفتهاند كافى است، خواهد آمد كه اگر فرض كنيد صلاة نافلهاى خواست بخواند بايد وضوء بگيرد مستحاضه كثيره ولو غسل كرده است، امروز بحثش را شروع مىكنيم كه مرحوم صاحب عروه متعرض مىشود.
بدان جهت اين روايت ظهورش را قبول مىكنيم، و مع ذلك مىگوييم اين قابل تخصيص است كل صلاة بغير صلوات يوميه، در غسل صلوات یومیه وضوء نمىخواهد، اين حرف ما است و شايد ديگران هم فرموده باشند، اين مطلب ميزان علمىاش اين است، اساس مطلب اين است، اطلاق مقامى در موردى كه ثابت مىشود آن اطلاق مقامى اگر بخواهيم از بين برود بايد در خصوص آن مورد قيد ثابت بشود و اما در مطلقش قيد ثابت شد يا به عنوان عام قيد ثابت شد او اطلاق مقامى را از بين نمىبرد، اين همان حرفى است كه مشهور است در السنه فقهاء، تطبيق كردنش را بايد پيدا كرد كه اطلاق خاص مقدم است، اطلاق خاص مقدم مىشود بر اطلاق مطلق مطلقى كه نسبت به او خاص است، يا نسبت به آن عامى كه نسبت به او خاص است، اين و فرقى هم در اين جهت ما بين اطلاق لفظى خاص يا اطلاق مقامى اگر براى خاص ثابت بشود كما فى المقام فرقى نيست، اطلاق مقامى اين كه وضوء نمىخواهد آن مطلق را تقييد و عام را تخصيص مىزند كما ذكرنا.
{سؤال؟ اطلاق مقامى در آن مورد خاص است، یادتان باشد اگر در مورد خاص اطلاق مقامى ثابت شد، بايد در همان مورد خاص كه ديروز گفتم در همان مورد خاص قيد وارد بشود، و اما قيدى در عام وارد شده است كه به عموم اين مورد را هم مىگيرد اين فايده ندارد}.
بدان جهت ما ظهور مرسله يونس را منكر نمىشويم كه و ان سال هم به تغتسل و هم به تتوضأ برمىگردد، چونكه اين را از تتوضأ را جدا كنيم بگوييم به اين برنمىگردد كما اينكه فرموده بودند اين خلاف ظاهر است، مع ذلك كه به هر دو تا برمىگردد ما از اين فتوا برنمىگرديم كه مستحاضه كثيره در صلوات فريضهاش وقتى كه غسل كرد وضوء نمىخواهد.
بعد ايشان قدس الله نفسه الشريف صاحب عروه دو تا امر را در مقام باقى مانده است متعرض مىشود:
يكى اين است كه گفتيم براى پنج صلاة فريضه در يوم و ليله سه غسل مىكند اين در صورتى است كه جمع ما بين الظهرين و العشائين بكند، و اما در جايى كه تفريق ما بينهما كرد، ظهر را در اول وقت خواند گفت عصر را بعد مىخوانم، عصر را فى ما بعد خواند، بايد براى ظهر كه يك غسل كرده است بر عصر هم بايد يك غسل بكند، اگر مغرب را خواند و عشاء را به بعد گذاشت باز بايد بر عشاء يك غسل ديگر بكند، اين را از كجا استفاده كنيم و حال اينكه در روايات ما اينجور بود كه مستحاضه كثيره براى صلاة يوميه سه غسل مىكند؟ اين را از دو امر استفاده مىكنيم:
امر اول اين است كه امام عليه السلام در روايات در غالب روايات فرمود تؤخر هذه يعنى صلاة اولى را به آخر وقت فضيلتش مىاندازد، و تقدم هذه یعنی آن ديگرى را در اول وقت فضيلتش مىخواند، مثلا وقتى كه آن شاخص ظلّش به مقدار مثلش شد وقت فضيلت ظهر تمام مىشود وقت فضيلت عصر داخل مىشود، اين در آن آخرى كه ظلّ به مقدار مثل مىشود در آن آخر صلاة ظهر را بخواند كه صلاة ظهر را در وقت فضيلتش خواند عصر هم در وقت فضيلتش خوانده مىشود، اين حكم استحبابى است، كسى مىگويد من وقت فضيلت نمىخواهم همين نمازى بخوانم كه ديگر آتشى نداشته باشم كافى است، در اول وقت جمع كرد بين الصلاتين صلاة الظهر و العصر، يا در آخر وقت نزديك غروب جمع كرد، صحيح است، اين حكم حكم استحبابى است، ولكن از اين يك چيزى معلوم مىشود، و آن اين است كه اين اكتفاء به يك غسل بر صلاة الظهرين و اكتفاء به يك غسل بر صلاة العشائين آن در وقتى است كه جمع بشود بينهما، اين استفاده مىشود، از كجا استفاده مىشود؟ چونكه اگر با تفريق هم سه غسل كافى بود احتياج به غسل بر صلاة ثانى نداشت وجهى نداشت امام امر بفرمايد تؤخر هذه، صلاة ظهرش را در اول وقت فضيلتش مىخواند صلاة عصر را هم در اول وقت فضيلت خودش مىخواند، هر دو را در وقت فضيلت درك كرده است يك غسل هم كرده است كافى است، اين كه امام عليه السلام فرمود وقت فضيلت هر دو تا را بخواهد درك بكند كه مستحب است جمع کند بین الظهرین به اینکه اين صلاة ظهر را به اول وقت فضيلت صلاة عصر بياندازد، از اين معلوم مىشود كه اگر تفریق بين الصلاتين بشود یک غسل كافى نيست، بايد دو تا غسل بكند، چونكه گفتيم براى صلاة فريضه غسل مىخواهد، بدان جهت بايد بغسل بخواند صلاة فريضه را، اين يك وجه.
وجه ثانى كه در ما نحن فيه هست رواياتى داريم كه از آنها استفاده مىشود كه مطلق هستند كه مستحاضه كثيره هر صلاة فريضه را بايد به يك غسل بخواند، مطلقاتى داريم كه هر صلاة فريضه را بايد به يك غسل بخوانند، اين مطلقات مثل چه؟ يكى از اين مطلقات ذيل صحيحه حلبى است در باب اول از ابواب المستحاضة روايت دومى است، در ذيل او دارد بر اينكه و قال امام عليه السلام صدرش را سابقا خوانديم و المرأة الدميه كه هى دم از او مىآيد، تغتسل بين كل صلاتين ما بين دو تا نماز بايد غسل كند، اين معنايش قدر متيقنش دميه مستحاضه كثيره است، وقتى كه قدر متيقنش مستحاضه كثيره است بايد براى هر صلاتش يك غسل بكند.
باز در آن صحيحه يونس ابن يعقوب هست كه روايت دوازده بود،[2] دوباره مىخوانم، چونكه مختصر است:
و باسناد الشيخ عن سعد ابن عبد الله اشعرى عن احمد ابن محمد، احمد ابن محمد عيسى يا خالد، خالد هم هست، چونكه از او هم روايت دارد سعد ابن عبد الله، هر کدام باشد عيبى ندارد، عن محمد ابن عمرو ابن سعيد الزیات رضوان الله عليه از اجلاء است. وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ «عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ رَأَتِ الدَّمَ فِي حَيْضِهَا- حَتَّى تَجَاوَزَ وَقْتُهَا مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُصَلِّيَ- قَالَ تَنْظُرُ عِدَّتَهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ- ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ» تا ده روز استظهار مىكند. «فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ دَماً صَبِيباً فَلْتَغْتَسِلْ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاة» كه مستحاضه كثيره است، در اين صورت در وقت هر صلاتى يك غسل مىكند. اگر سابقا اگر يادتان بوده باشد، وقت هر صلاة گفتيم وقت اتيانش است، و الا نه اين است كه اول ظهر غسل كرده است دم غروب مىخواهد صلاة ظهرش را بخواند، اين را نمىگويند. ببينيد فى وقت كل صلاة، يعنى در هر وقتى كه صلاة را مىخواهد اتيان كند، معنايش اين است. اگر بگوييد كه این را شما از خودت مىگويى كه فى وقت كل صلاة يعنى وقتى اتيان، نه ظاهرش وقت وجوب است يا محتمل است وقت وجوب باشد، اين قرينه طلب شما كه اين قرينه را ما ذكر خواهيم كرد از روايات ديگر كه در اين مقام غسل وارد است كه غسل عند اتیان صلاة واجب است، آن وقتى كه مىخواهد صلاة را اتيان بكند بايد آن وقت اتيان كند، والاّ غسل را اتيان بكند بعد از سه ساعت نماز ظهرش را بخواند اين باطل است، آن غسل باطل است، بايد غسل عند الصلاة بوده باشد، پس اين در اين روايتى كه مىگويد تغتسل عند وقت کل صلاة يعنى عند وقت الاتيان، سابقا هم اين را گفتيم، اين پنج غسل مىشود، از اين عموم و اين اطلاق رفع ید مىشود در آن وقتى كه جمع بين الصلاتين بكند مستحاضه كثيره، ما بين ظهر و عصر يا مغرب و عشاء جمع بكند، آن وقت سه غسل كافى است، لازم نيست عند اتيان کل صلاة غسل بكند و اما مورد تفريق تحت اطلاق اين عنوان باقى است و بدان جهت بايد پنج غسل بكند، اين يك امر.
بعد امر ديگر همان حرفى است كه اساسش را در اول بحث ريختيم، بنا بر آن حرف ما ديگر آسان شده است آن مسئله مشكله، آن مسئله مشكله اين است كه مستحاضه كثيره غسل كرده است بر صلاة فريضه، اين اگر بخواهد نافله بخواند بايد وضوء بگيرد يا نگيرد؟ فريضهاش وضوء نمىخواهد، بنا گذاشتيم كه فريضه وضوء نمىخواهد، اما اگر بخواهد نافله اتيان بكند آيا وضوء مىخواهد يا نمىخواهد؟ بعضىها فرمودهاند بر اين كه وضوء نمىخواهد، در بعضى حواشى عروه هم هست كه وضوء نمىخواهد، همان غسلى كه كرده است براى صلاة فريضه با او مىتواند نافله را خواند، غسل كرد براى صلاة الفجر صلاة صبح نافلهاش دو ركعت است اين دو ركعت را مىخواند بعد نافله را مىخواند، اين عيبى ندارد، عرض مىكنم بر اينكه جماعتى اينجور ملتزم شدهاند، چرا؟ للرواية، يكى روايت است آن روايت يكى اسماعيل ابن عبد الخالق است كه ديروز همان روايت را خواندم، روايت پانزدهمى بود كه ديروز خوانديم كه در سندش اشكال كرديم كه محمد خالد طيالسى[3] است توثيق ندارد:
«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ كَيْفَ تَصْنَعُ- قَالَ إِذَا مَضَى وَقْتُ طُهْرِهَا الَّذِي كَانَتْ تَطْهُرُ فِيهِ فَلْتُؤَخِّرِ الظُّهْرَ إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا» ، ظهر را در آخر وقت مىخواند و غسل مىكند. «ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّي الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ- فَإِنْ كَانَ الْمَغْرِبُ فَلْتُؤَخِّرْهَا إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا» كه همان آخر وقت فضيلت «ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّي الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ» بدان جهت از اين روايت هم ولو سندش هم ضعيف است مؤيدا كافى است كه بايد عند الصلاة غسل بشود، امام فرمود فلتؤخر الصلاة، صلاة مغرب را الى آخر وقتها بعد از تأخير انداختن تغتسل، يعنى وقتى كه نماز را مىخواند غسل كند، از اين روايت اين معنا استفاده مىشود، بدان جهت ثم تغتسل يعنى بعد از تأخير بايد غسل كند، يعنى عند اتيان الصلاة بايد غسل كند. «فَإِذَا كَانَ صَلَاةُ الْفَجْرِ فَلْتَغْتَسِلْ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ الْغَدَاةِ» غسل كند ثم تصلى ركعتين قبل الغداة، دو ركعت نماز را قبل از صلاة صبح بخواند كه همان دو ركعت نافله است بعد از آن نماز غداتش را بخواند، پس مىبينيد اين روايت دلالت مىكند وقتى كه غسل كرد براى صلاة فريضه نافله را اتيان مىكند.
و فعلا كلام ما در آن مقامى است كه نافله را كه اتيان مىكند مستحاضه قبل الفريضه اتيان مىكند، مثل نافله صلاة الصبح و نافله صلاة الظهر و العصر، اينها را فعلا بحث مىكنيم، اما آن صلواتى كه نافله او بعد از صلوات است، درباره فريضه است كه كالمغرب و العشاء آن را مىرسيم، آن مقام دوم است، فعلا اين روايت دلالت مىكند به حكم در مقام اول.
ديگرى هم گفتهاند اين عبارت در روايات ما نيست در كلمات اصحاب است، اين را از اصول مسلم مىدانند، مىگويند ان المستحاضة اذا عملت بوظائفها للصلاة تكون طاهرة، مستحاضه اگر وظايف صلاتيهاش را اتيان كرد آن طاهر مىشود طهارت دارد، بدان جهت هر چيزى كه مشروط به طهارت است براى او جايز است، مىتواند بعد از غسل كردن دستش را به كتابت قرآن بزند عيبى ندارد، محدث نيست طاهر است، نه آن حرفى كه بعضىها فرمودهاند و احتمال دادهاند كه مستحاضه حدث دارد، طهارت بر او نمىشود، منتهى اگر اين وضوء بگيرد يا غسل كند حدثش مغتفر در صلاة است، در مقابل اين ظاهر كلمات مشهور اين است که اذا عملت بوظائفها تكون طاهرة، خوب گفتهاند وقتى كه غسل كرد شد طاهر، غسل بر فريضه كرد شد طاهر، غسلش وقتى كه موجود شد طاهر است مىتواند اتيان بكند صلاة نافله را، محذوری ندرد حدثى ندارد، چون غسل را كرد.
وجه سومى ذكر كردهاند، وجه سوم اين است كه كل غسل يغنى عن الوضوء، آن رواياتى كه ما به آنها اعتماد كردهايم و گفتيم آن رواياتى كه مىگويد كل غسل معه الوضوء حمل بر استحباب مىشود الاّ مسئله غسل جنابت كه مشروع نيست آنجا، وضوء در ساير اغسال مستحب است ولكن غسل بنفسه مجزى است، گفتهاند اين هم غسل كرده است غسل مشروع، مجزى است، بدان جهت مىتواند نافله را بخواند.
ولكن اين وجوه پيش ما عليل هستند، اما اولى ه روايت اسماعيل ابن خالق بود فقد ذكرنا، اين روايت من حيث السند ضعيف است، مع ذلك اگر صحيح هم بود نمىشود تمسك بكنيم، چونكه در ذيلش يك كلامى دارد آن كلام مجمل مىكند اطلاق مقامى را از بين مىبرد، اطلاق مقامى را كه وضوء نگيرد، چونكه دارد در ذيلش اين روايت ديروز هم خواندهام كه از آن ادله كسانى است كه تمسك كردهاند به اين روايت كه با غسل وضوء واجب است، آنجا دارد بر اينكه صلاة عشاء را هم كه خواند، صلاة فجر شد خواند، قلت يواقعها و زوجها، اين مستحاضه كثيره كه بايد سه تا غسل كند زوجش يك حق دارد بر او؟ يواقعها زوجها؟ قال اذا طالب بها ذلك، مدت اگر طول كشيد كه هى دم مستحاضه كثيره است صبر نمىتواند شوهرش بكند، فلتغتسل و لتوضأ ثم يواقعها اذا اراد، غسل كند ثم وضوء بگيرد، اين روايت علاوه بر اين كه من حيث السند ضعيف است در ذيلش هم اين توضؤ است كه احتمال داديم وضوء صلاتى باشد، ولو احتمال هم داديم اين توضؤ توضؤ لغوى باشد شست و شو باشد كه آنجا را ازاله كند از او دم را، ولكن محتمل است، بدان جهت اين روايت قابل اعتماد نيست مع الغمض از ضعف السند،
اما اينكه فرمودهاند ان المستحاضة اذا عملة لوظائفها تكون طاهرة، طاهرة اگر مرادش اين است كه محدث نيست كه شارع بگويد كه نماز را با حدث مىخواني ولكن مغتفر است اين حدث، اگر معنا اين باشد، اين صحيح است، تكون طاهرة حدث ندارد در حال صلاة، ولكن آن صلاة فريضه كه غسل كرده است به مجرد اينكه آن تمام شد يا به مجرد تأخير كه صلاة ديگرى را اتيان كرد فريضه را اتيان نكرد به مجرد او محدث مىشود، چرا؟ چونكه امام عليه السلام در مرسله يونس فرمود كه اغتسلت و توضأت لكل صلاة، اين صلاتى كه قبل از فريضه مىآيد اين را مىگيرد اين را بايد وضوء بگيرد، بدان جهت مستحاضه نسبت به صلاة نافله محدث است، اگر گفتيم كه نافله را خواندن ثم فريضه را خواندن، ميزان علمى معلقين بر عروه را توجه بفرماييد، از آن تعليقه معلوم مىشود كه اين چه جور تبحرى داشت، بعضىها احتياط وجوبى کرده اند، مرحوم حاج آقا حسین طباطبائى است که فحل بود در فقه، ايشان اينجا دارد اگر مستحاضه غسل كرد صلاة نافله فجر را خواند ثم خواست صلاة فجر را بخواند احوط اين است كه غسلش را اعاده كند، صاحب عروه آنجايى كه مسئله را عنوان خواهد كرد وقتى كه قبل الفجر غسل بكند براى صلاة الفجر نافله را بخواند يا صلاة الليل بخواند غسل كرده است براى صلاة الليل آنجا فرموده است كه برای صلاة الفجر احتياط اين است كه آن غسلش را اعاده كند، سرّش اين است كه نسبت به آن صلاة نافله وضوء مشروط است، اين مرئه مستحاضه كثيره نسبت به آن صلاة نافله محدث است، اگر بخواهد نسبت به او طهارت داشته باشد بايد وضوء بگيرد، نسبت به فريضه متطهر است، منتهى اگر گفتيم نافله خواندن منافات با فوريت ندارد خصوصا در صلاة الصبح چونكه دو ركعت است، عند بودن مدخليت ندارد، وقتى كه غسل كرد قبلا بايد يك وضوء بگيرد، صلاة نافله را بخواند بعد فريضه را بخواند، و اما اگر گفتيم نه، عند يعنى وقتى كه خود صلاة را مىخواند، فى وقت صلاة يعنى وقت اتيانش كه بايد بلا فاصله آن صلاة را بخواند، اگر اين را گفتيم كما اينكه بعضىها فتوا دادهاند غسلى كه كرده است بعد كه نافله را خوانده است با وضوء آن غسل را بايد دوباره اعاده كند، چرا؟ چونكه فوريت از بين رفت كه بايد بالفور صلاة را بخواند، بدان جهت در ما نحن فيه مقتضاى مرسله یونس طويله اين است.
و وجه ثانى كه در مقام تمسك كرده بودند كل غسل مغنٍ عن الوضوء اين صحيح نيست، چونكه اگر غسل كرد بعد صلاة نافله را خواند وضوء نگرفت نافله را خواند، هم نافله باطل است هم آن غسلش باطل است، اما نافله باطل است چونكه وضوء نگرفته است، اما غسلش باطل است چونكه فوريت پيدا نكرده است، شرط صحت غسل اين است كه عند الصلاة الفریضة بوده باشد، عند صلاة الفريضه نشد بلکه عند صلاة النافله شد غسلش، آن غسل باطل است، بدان جهت آن دليلى كه مىگويد كل غسل يغنى عن الوضوء غسل صحيح را مىگويد، در ما نحن فيه اگر غسل كند و بعد الغسل صلاة نافله بخواند بلا وضوء هم صلاة نافله باطل است هم غسلش، نافله باطل است چونكه وضوء ندارد، غسلش باطل است چونكه شرطش را ندارد كه عند صلاة بايد بشود، در جايى كه نافله را اينجور خواند نمىشود گفت كه اين نافله وضوء نمىخواهد، كه هم صلاة نافله باطل است هم غسل، نمىشود گفت كه نه، وضوء نگيرد نماز بخواند نافله را، چونكه كل غسل يغنى عن الوضوء، آن غسل صحيح مغنى از وضوء است، اين غسلش غسل صحيح نيست.
عرض مىكنم در ما نحن فيه اگر ما گفتيم منافات ندارد اين اتيان نافله با فوريت چونكه دو ركعت است، مع ذلك ملتزم هستيم كه بايد به نافله وضوء بگيرد، چرا؟ براى اينكه مستحاضه كثيره در مرسله يونس گفت، در مرسله يونس بعد از تقييدش غير صلاة يوميهاش وضوء مىخواهد، اگر ما بگوييم غير صلوات يوميهاش وضوء نمىخواهد لغو مىشود او، چونكه صلاة يوميه خارج شده است از تحت او، {سؤال؟ طاهر مىداند ولكن نسبت به صلاة فريضه طاهر است و اما نسبت به صلاة نافله طاهر نيست بايد وضوء بگيرد}.
و من هنا نلتزم، زن اگر خواست بعد الغسل نماز نافله بخواند قبل الفريضه، بخواند عيبى ندارد اگر منافات با فوريت ندارد، ولكن بايد به آن صلاة صبح وضوء بگيرد بدون وضوء صحيح نيست بعد صلاة صبحش را مىخواند. {سؤال؟ طهارت امر اعتبارى است، عرض مىكنم بر اينكه مستحاضه متوسطه اگر وضوء تنها گرفت، نسبت به صلاة صبحش طاهر نيست، اما نسبت به صلاة ظهرش طاهر است، چونكه يك وضوء كافى است، اين امر اعتبارى است، شارع اعتبار كرده است كه اين زن طاهر است نسبت به صلاة الفريضه، نسبت به صلاة نافله طاهر نيست}. و للکلام تتمة ان شاء الله.،
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص350-351.
[2] وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ رَأَتِ الدَّمَ فِي حَيْضِهَا- حَتَّى تَجَاوَزَ وَقْتُهَا مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُصَلِّيَ- قَالَ تَنْظُرُ عِدَّتَهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ- ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ- فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ دَماً صَبِيباً فَلْتَغْتَسِلْ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص303.
[3] عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيِّ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ كَيْفَ تَصْنَعُ- قَالَ إِذَا مَضَى وَقْتُ طُهْرِهَا الَّذِي كَانَتْ تَطْهُرُ فِيهِ- فَلْتُؤَخِّرِ الظُّهْرَ إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا- ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّي الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ- فَإِنْ كَانَ الْمَغْرِبُ فَلْتُؤَخِّرْهَا إِلَى آخِرِ وَقْتِهَا- ثُمَّ تَغْتَسِلُ ثُمَّ تُصَلِّي الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ- فَإِذَا كَانَ صَلَاةُ الْفَجْرِ فَلْتَغْتَسِلْ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ- ثُمَّ تُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ قَبْلَ الْغَدَاةِ ثُمَّ تُصَلِّي الْغَدَاةَ- قُلْتُ يُوَاقِعُهَا الرَّجُلُ قَالَ إِذَا طَالَ بِهَا ذَلِكَ- فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتَتَوَضَّأْ ثُمَّ يُوَاقِعُهَا إِنْ أَرَادَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص377.