مسأله 1: «الاستحاضة ثلاثة أقسام قليلة و متوسطة و كثيرةفالأولى أن تتلوث القطنة بالدم من غير غمس فيهاو حكمها وجوب الوضوء لكل صلاة فريضة كانت أو نافلة و تبديل القطنة أو تطهيرهاو الثانية أن يغمس الدم في القطنة و لا يسيل إلى خارجها من الخرقةو يكفي الغمس في بعض أطرافها و حكمها مضافا إلى ما ذكر غسل قبل صلاة الغداة و الثالثة أن يسيل الدم من القطنة إلى الخرقةو يجب فيها مضافا إلى ما ذكر و إلى تبديل الخرقة أو تطهيرها غسل آخر للظهرين تجمع بينهما و غسل للعشاءين تجمع بينهما و الأولى كونه في آخر وقت فضيلة الأولى حتى يكون كل من الصلاتين في وقت الفضيلة و يجوز تفريق الصلوات و الإتيان بخمسة أغسال و لا يجوز الجمع بين أزيد من صلاتين بغسل واحد نعم يكفي للنوافل أغسال الفرائض لكن يجب لكل ركعتين منها وضوء».[1]
عرض مىكنم تأمل در كلام صاحب عروه مقتضاى اين است كه ايشان مىخواهند اينجور بفرمايند كه صلوات مندوبه از كسى كه مستحاضه كثيره است احتياجى به غسل ندارد، اين قسمت از عبارت قد ذكرنا كه مطلب صحيحى است، چونكه امام عليه السلام فرمود آنى كه بر مستحاضه كثيره لازم است غسل للفجر است و للظهرين است و للعشائين، و در بعضى روايات هم كه داشت يغتسل لصلاتين يا لكل صلاتين قد ذكرنا كه قرينه است که مراد از صلاتين ظهرين و العشائين است، به قرينه و للفجر غسلا اين مراد از صلاتين ظهرين و عشائين است، صلوات مندوبه غسل نمىخواند، اين امرى كه ايشان تصريح كرده است، خوب اين جاى شك نيست.
بعد يك عبارتى دارد در عروه اگر ملاحظه بفرماييد مىفرمايد و يكفى للنوافل الغسل بالفرئض، يعنى صلوات نوافلى كه هست بر آنها كفايت مىكند غسل كردن بر ظهرين و عشائين و فجر، مقتضاى اين كلمه اين است كه اگر زن بخواهد نافله نافله مترتبه بخواند، نافلهاى را كه مىخواند آن نافله را بعد الغسل بخواند، يعنى بر فريضه غسل كند و نافله را بخواند ولكن به هر دو ركعت يك وضوء هم بگيرد، اين كه مىفرمايد و يكفى للنوافل الغسل للفرائض چونكه مأنوس در اذهان اين است كه طهارت صلاتى بايد قبل از صلاة ايتان بشود، اگر غسل فرائض طهارت براى نوافل هست در نوافلى كه مقدم است بر فرائضش، مثل نافله صلاة صبح و نافله صلاة الظهر و العصر مقتضاى اين عبارت اين است كه غسل للظهرين را قبل از نوافل بايد اتيان كند و غسل لفريضة الغداة را قبل از نافله اتيان بكند بر فریضه وضوء بگيرد، در صلاة صبح يك وضوء مىخواهد، در صلاة الظهر و العصر هر دو ركعت يك وضوء مىخواهد، آنى كه ما تأمل كرديم در عبارت ايشان كه اين كلمه كه فرموده است و يكفى للنوافل غسل الفرائض مقتضاى اين است كه اين غسل بايد قبل از نوافل اتيان بشود، در آن نافله شب هم كه تصريح دارد كه آنجا جواز تعبير فرموده است كه در نافله شب هم غسل فجر را در شب مىكند كه نافله شب را بخواند، مسئلهاش خواهد آمد.
اين كلمه را از من داشته باشيد، بعد از اينكه مىگويد نوافل غسل نمىخواهد، فرائض هست که غسل مىخواهد، و يكفى، اين كلمه را كه زياد مىكند و يكفى للنوافل الغسل للفرائض، به قرينه اينكه مغروس در اذهان اين است كه طهارت صلاتى بايد قبل از صلاة اتيان بشود مقتضايش اين است كه نافله كه مىخواهد بخواند بايد غسل فريضه را بکند، آنجايى كه نافله فريضه بعد الفريضه است مثل نافله صلاة المغرب و عشاء آنجا هيچ محذورى ندارد که فريضه را خوانده است با غسلی که كرده است، براى هر دو ركعت نافله ه وضوء مىگيرد، ولكن در آنجايى كه نافله مقدم بر صلاة است آنجا غسل بكند، نافله صلاة را بخواند بعد خود صلاة را بخواند، كما اينكه در آن روايت اسماعيل ابن عبد الخالق بود كه دو ركعت نافله صبح را مىخواند بعد الغسل ثم صلاة الغداة را مىخواند، مقتضاى عبارت عروه اين است.
بدان جهت در ما نحن فيه كلام در اين واقع مىشود كه چرا اين نافله بايد به او غسل فريضه بشود، اين به چه دليل؟ در هيچ دليلى ندارد، مگر در روايتی که دارد صلّت صلاتين بغسل واحد، آن هم كه گفتيم صلاة ظهر و عصر و مغرب و عشاء است، نوافل را نمىگيرد، بدان جهت اگر هم بگيرد لازمهاش اين است كه غسل مستقل بشود براى اين نوافل، بدان جهت هيچ وجهى بر اينكه متعین است غسل کند قبل از اینکه اتیان بکند صلاة نافله را هيچ وجهى ندارد، يعنى اشتراط صلاة نافله مستحاضه به غسل وجهى ندارد، چه آن غسلش غسل مستقل بشود وجه ندارد چه غسل فريضه بشود وجه ندارد، اين كه مستقلا غسل نمىخواهد اين را تصريح كرده است نمی خواهد، و اما غسل فريضه شرط در نافله نيست كه قبل از نافله اتيان بكند اين را مىگويم كه اين دليل ندارد، بدان جهت وضوء مىگيرد نافله صلاة صبح را مىخوان،د يا مستحاضه كثيره مثل مستحاضه قليله وضوء مىگيرد نافله ظهر را مىخواند براى هر دو ركعت يك وضوء مىگيرد، بعد غسل مىكند صلاة ظهرش را مىخواند، يا غسل مىكند صلاة فجرش را مىخواند، اين بلا اشكال جايز است و اشكالى ندارد اين معنا.
سوال...؟ مىگويم وجهى ندارد اين معنا، اين عبارت ايشان در عروه دوانده است كه يكفى للنوافل الغسل للفرائض كه ظاهرش به قرينه مغروسیت در اذهان اين است كه غسل را قبل از اتيان نافله اتيان بكند اين وجهى ندارد، مگر آن روايت اسماعيل ابن عبد الخالق، آن هم فقط در نافله صبح بود و صلاة صبح، از او نمىشود تعدى كرد به ظهرين، چرا؟ چونكه نافله صبح دو ركعت است، ممكن است صلاة صبح با نافلهاش چونكه دو تا صلاة است شارع اين دو صلاة را مثل ظهرين قرار داده است، يك غسل كافى است براى آنها.
پس كلام عبارت از اين است كه اين غسل را اول بكند اين وجهى ندارد.
اگر به قول ايشان نه، لازم نيست غسل بكند، ولی الان كرد، بر صلاة ظهر غسل كرد، الان مىخواهد نوافلش را بخواند چونكه نوافل قبل از فریضه است، در اين صورت براى هر دو تا ركعت يك وضوء هم مىگيرد نوافلش را مىخواند بعد ظهر را مىخواند، اين چه اشكالى دارد؟ اين اشكالش عبارت از اين است كه در روايات كما ذكرنا امام امر فرموده بود كه عند الاتيان بالصلاة، عند الصلاة يعنى عند صلاة الفريضه يغتسل، تغتسل عند ما تصلى، آن وقتى این يعنى تصلى للفريضة فريضه را مىخواند، تصلى فى وقت كل صلاة يعنى وقت كل فريضة، وقت هم وقت اتيان است، خوب كلام عبارت از اين كه اين بايد ما بين غسل و ما بين صلاة فاصلهاى نبوده باشد، اين معنايش اين است كه غسل بكند نمازش را بخواند، سؤال...؟ برگشتيم، از آن موثقه سماعه كه گفت تغتسل لصلاتين ثم هم فرمود بر اينكه و للفجر غسلا، اين و للفجر غسلا، چند روز قبل بحث كرديم قرينه است كه مراد از آن صلاتين ظهرين و عشائين است، بدان جهت بعد از اينكه بعد الفراغ بر اينكه صلاة نافله غسل نمىخواهد، غسل بايد عند اتيان بالصلاة بشود، یعنی عند صلاة الفریضة چونكه غسل مال او است، تغتسل عند كل صلاتين تغتسل فى وقت صلاتين يعنى وقت فريضه، وقت اتيانش آن وقتى كه اتيان مىكند، اين الآن وقت اتيان نافله است نه فريضه، بايد نافله را اتيان كند، بدان جهت بعضىها فرمودهاند وقتي كه غسل كرد صلاة ناله را اتيان كرد براى صلاة نافله وضوء گرفت نوافل صحيح است، ولكن آن غسل باطل مىشود. چرا؟ چونكه عند فريضةٍ نيست، بايد آن غسل را اعاده بكند بعد فریضه را بخواند، اگر براى نوافل وضوء نگيرد نوافل هم باطل است. چرا؟ چونكه مستحاضه كثيره بر هر صلاة نافلهاى بايد وضوء بگيرد، دليل ما هم كه دليل قاطع بود اين شد كه در ذيل مرسله يونس الطويله در ذيل سنت اولى اينجور شده بود كه امام فرمود بر اينكه زن ذو العادة بعد از اينكه عادتش منقض يد ولكن دم مىآيد غسل مىكند غسل الحيض را و براى هر صلاتى يك وضوء مىگيرد، قیل و ان سال، گفته شد كه اين غسل حيض را بكند و اين وضوء را براى هر صلاة بگيرد ولو دمش سائل بوده باشد؟ فرمود و ان سال، تصريح است، كانّ در خصوص مستحاضه كثيره روايت وارد شده است كه المستحاضة كثيره تتوضأ لكل صلاة، بدان جهت در رواياتى ديگر كه در براى فرائض مستحاضه كثيره غسل تعيين شده است در هيچ كدام از اين روايات با غسلى كه بر فريضه مىكند وضوء ذكر نشده بود، آن اطلاق مقامى مقابله انداخته بود امام عليه السلام در آن موثقه سماعه، غسل مستحاضه واجب است وقتى كه تجاوز بكند از كرسف براى غداتش و براى ظهرين و عشائين بايد غسل بكند، امام عليه السلام اينجور فرموده بود، بعد فرمود بر اينكه اگر تجاوز نكند يك غسل مىخواهد با وضوء بر هر صلاتش، روايت اين بود كه در ابواب الجنابة باب اول [2]بود، آنجا فرمود بر اينكه غسل المستحاضة واجب اذا احتشت بالكرسف و جاز الدم الكرسف عليها الغسل لكل صلاتين و للفجر غسل فجر هم يك غسل دارد، اين قرينه است كه صلاتين يعنى صلاتين عشائين و ظهرين، اينجا ديگر وضوء نفرمود، وقتى كه به استحاضه متوسطه رسيد و ان لم يجز الدم الكرسف فعليها الغسل كل يوم مرة والوضوء لكل صلاة، وضوء را ذكر كرد، اين كه در اولى ذكر نكرد معلوم مىشود اين اطلاق مقامى است در مقام بيان بود، وضوء را اینجا ذكر كرد آنجا ذكر نكرد مقابله انداخت اين دليل است كه در فرائض مستحاضه كثيره فقط غسل معتبر است وضوء معتبر نيست، اين آن ذيل مرسله يونس را تخصيص داد، چونكه او این بود كه مستحاضه كثيره بر هر صلاتى وضوء مىگيرد، آن صلاة نافله باشد يا فريضه باشد، يوميه باشد يا غير يوميه بوده باشد، اين اطلاق مقاميِ مثل اين موثقه گفت كه نه، بر آن فرائضش فرائض يوميهاش وضوء نمىخواهد غسل لازم است فقط، اين تخصيص زد آن كل صلاة را، اين در بعضى صلوات مستحاضه وارد است، صلوات يوميه اش، روى اين اساس صلوات يوميه بايد غسل داشته باشد، و اين غسل عند الاتيان بالصلاة بايد بشود، اگر بگوييم كه در نوافل هم وضوء لازم نيست كل غسلی مغنى از وضوء هست غسل كرده است در فرائض كافى است، اين فقط جاى توهم در جايى است كه غسل فريضه را بكند بعد نوافل را اتيان بكند، گفتيم در جايى كه نوافل بعد بوده باشد مثل صلاة مغرب و عشاء راست است غسلش صحيح است، چونكه غسل كرد بر مغرب عند صلاة المغرب مغربش را خواند، بعد نافله را كه مىخواند بعد از غسل صحيح نافله را مىخواند، ولكن در ما نحن فيه بعد از خواندن مغرب بايد دو تا وضوء بگيرد، چونكه چهار ركعت است در هر دو ركعت، چرا؟ چونكه اگر بنا بشود بر نوافل هم وضوء لازم نباشد غسل مغنى بشود ذيل مرسله لغو مىشود، ذيل مرسله كه فرمود مستحاضهاى كه سال الدم، قيل و ان سال، امام فرمود و ان سال، يعنى و ان سال تغتسل غسل الحيض و تتوضأ لكل صلاة، اين مرسله بدون مورد مىماند، چونكه نوافل وضوء نمىخواهد غسل مجزى است، و در جايى كه نوافل هم اول است غسل مىكند بر اين آن فريضه با آن غسل آن نوافل را اتيان مىكند ديگر وضوء نمىخواهد، روى اين اساس ما از اين مرسله فهميدهايم كه نوافل ولو متأخر از غسل بشود وضوء مىخواهد هر كدام، والاّ مرسله بلا مورد مىماند، آن مقدارى كه از عموم رفع ید كرديم نسبت به صلاة فرائض بود كه گفتيم وضوء نمىخواهد.
روى اين اساس چونكه در غسل فرائض يك قيدى معتبر است، آن قيد اين است كه بايد عند الاتيان بالفريضه غسل بشود، وقتى كه ظهر شد غسل كرد اين زن و مشغول نافله شد، نافله ظهر با خود صلاة ظهر پنج نماز است، آن فريضه وضوء نمىخواهد كه خود صلاة ظهر است، اما آن نافله هايى كه اتيان مىكند آن نافلهها طهارت ندارند، چونكه طهارت ندارند باطل هستند، فريضهاش هم باطل است، چرا؟ چونكه غسل بايد عند الاتيان بالفريضه بشود، روى اين اساس فرمودهاند بر اينكه اگر مستحاضه كثيره غسل بكند و نوافل را اتيان بكند بعد فريضه را اتيان بكند و به نوافل هم وضوء نگيرد هم نوافل باطل است غسلش هم باطل است، بايد براى صلاة ظهر يك غسل ديگرى بكند، اين به جهت اينكه بايد عندَ بشود، اين عندً در جايى كه نافله بعد است عند صلاة الفريضه غسل كرده است، مغرب شده است غسل كرده است صلاة مغرب را نخوانده است، نافله كه اتيان مىكند نافلهاش را اگر وضوء نگيرد مىگوييم وضوء باطل است، چرا؟ براى اينكه كل غسل يغنى عن الوضوء چه جور از او رفع ید شد در مستحاضه متوسطه چونكه امام فرمود با غسل به هر صلاتى بايد وضوء بگيرد، در مستحاضه كثيره هم رفع ید مىشود، چونكه همين امام در مرسله طويله فرمود كه مستحاضه كثيره هم بايد براى هر صلاتش يك وضوء بگيرد، غايت الامر از اين عموم فقط در آنجايى كه صلاة صلاة فريضه بوده باشد رفع ید كرديم، آن وقت يصبح چه چيز؟ يصبح بر اينكه احوط على المستحاضة الكثيره اين است كه در جايى كه نافله صلاة قبل الفريضه است، فتوا نمىدهيم كه وحشت داشته باشيد، لااقل احتياط، احتياط اين است كه غسل را قبل النافله نگيرد، اگر گرفت هم قبل از اتيان فريضه اعاده كند غسل را كما ذكره بعض الاجلاء از محشين، و اما نسبت به نوافلش هر کدام بايد وضوء بگيرد، آن وضوء گرفتن للنوافل فتوا است، چونكه عمل به مرسله است و عمل بر اين است و خودش هم مقتضى القاعده است، چونكه صلاة بدون وضوء نمىشود، وقتى كه جنب نشد انسان اين هم كه جنب نيست بايد وضوء بگيرد، بدان جهت در ما نحن فيه صلاة نافله را با غسل بخواند، غسل بر صلاة نافله مشروعيت ندارد در ما نحن فيه.
سؤال...؟ عندَ صدق مىكند عرفا، عرفا بگويند كه فاصله نشد، عنده غسل كرد نمازش را خواند مبادرت واجب است، يك چيزى ايشان فرمود يادم افتاد.
یک چیزی ایشان فرمود یادم افتاد، سيد قدس الله نفسه الشريف، صاحب عروه در مسائل بعدى ذكر خواهد كرد که قد تقدم انه تجب على المستحاضة المبادرة الى الصلاة بعد طهارتها، يعنى بعد غسلها و وضوئها، تصريح خواهد كرد که قد تقدم انه تجب على المستحاضة المبادرة الى الصلاة بعد اغتسالها، بعد از اينكه غسل كرد، مثل اينكه بعد وضوئها هم دارد، خوب اين تقدم در سابق تقدم نيست، نگفته است اين را، فقط در اين مسئلهاى كه مسئله نوافل است، در اين مسئله متعرض شده است غسل را براى مستحاضه كثيره، و هيچ صحبت مبادرتى نشده است، اين را ما گفتيم كه مبادرت واجب است چونكه كلمه عند دارد، كه بايد عند الصلاة يا عند الاتيان بالصلاة غسل بكند، يا لكل صلاة وضوء بگيرد آنجا مبادرت واجب است او را بايد از جاى ديگر درست كنيد، مبادر در غسل را درست كرديم، مبادرت در وضوء را انشاء الله در آن مسئله عنوان مىكنيم، روى اين اساس غسل قبل النافلة ثم النافلة ثم الفريضه اين غسل رجائا عيبى ندارد اما نمىشود با اين فريضه را خواند، بايد اعاده كرد.
سؤال...؟ اين بعد از غسل اينكه بايد بر دو صلاتش غسل بكند به جهت اينكه يك غسل كافى بشود براى دو صلاة، دو صلاة را بايد يك جا بخواند، يعنى صلاة ظهر را از اول وقت فضيلتش به آخر بياندازد صلاة عصر را هم تُقَدِّم به اول وقت فضيلت، وقتى كه عند اين دو تا صلاة غسل مىكند اين دو صلاة را پشت سر هم بخواند، اين معناى اين روايت اين است.
سؤال؟ ايشان مىفرمايد كه تؤخره هذه و تقدم هذه، تؤخر هذه اين را تأخير مىاندازد ثم تغتسل بعد از تأخير انداختن غسل مىكند يعنى در آخر وقت غسل مىكند، ديروز گفتم.
بدان جهت در ما نحن فيهى كه هست چونكه اين عند بودن معتبر است مبادرت معتبر است به صلاة، صحت غسلش به اين مىشود كه پشت سرش فريضه را بخواند، اين نتيجه اين مىشود كه براى هر نافلهاى مستحاضه كثيره به دو ركعت - چونكه دو ركعت يك صلاة است- وضوء مىگيرد و خودش هم هيچ غسل معتبر نيست در صحت نافله، اگر غسل بكند با آن غسل نافله بخواند نافله باطل است. چرا؟ چونكه طهارت ندارد، طهارتِ نافله وضوء است، بدان جهت و اما غسل طهارت نسبت به فرائض يوميه است.
سؤال...؟ دليل ندارد، اين طهارت دليل مىخواهد، چونكه طهارت ندارد، دليل نداريم كه غسل طهارت است بر نافله.
سؤال...؟ غسل تنها را مىگويم، با غسل تنها صلاة نافله را بخواند صلاة نافلهاش باطل است چونكه طهارت ندارد، مرسله يونس گفت كه طهارت مستحاضه كثيره وضوء لكل صلاة است، از اين پنج صلوات يوميه خارج شده است كه سه تا غسل مىكند آنها خارج شده است، كما اينكه بر آنها وضوء بگيرد غسل نكند آنها باطل هستند، ما نوكر ادله هستيم، ما ملاکات احكام را نمىدانيم، آنى كه از خطابات استفاده مىشود فقيه به آنها فتوا مىدهد، چرا اين آنجور شده است، وضوء اعتبار شده است در نافله در فريضه اعتبار نشده است، غسل در فريضه اعتبار شده است در نافلهاش اعتبار نشده است، ما چه مىدانيم، گذشتيم اين را.
مسأله 2: «إذا حدثت المتوسطة بعد صلاة الفجر لا يجب الغسل لها و هل يجب الغسل للظهرين أم لا الأقوى وجوبه و إذا حدثت بعدهما فللعشائين فالمتوسطة توجب غسلا واحدا فإن كانت قبل صلاة الفجر وجب لها و إن حدثت بعدها فللظهرين و إن حدثت بعدهما فللعشائين كما أنه لو حدثت قبل صلاة الفجر و لم تغتسل لها عصيانا أو نسيانا وجب للظهرين و إن انقطعت قبل وقتهما بل قبل الفجر أيضا و إذا حدثت الكثيرة بعد صلاة الفجر يجب في ذلك اليوم غسلان و إن حدثت بعد الظهرين يجب غسل واحد للعشاءين».[3]
عرض مىكنم بر اينكه بعد صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف اينجور مىفرمايد، مىفرمايد اگر زنى مستحاضه متوسطه بشود قبل از صلاة الغداة براى صلاة غداتش بايد غسل كند و با آن غسل وضوء بگيرد، اين گذشت مسئلهاش، اگر فرض كرديم زن مستحاضه آن وقتى كه صلاة صبح را مىخواند، مستحاضه متوسطه نبود، یا مستحاضه قليله بود متوسطه نبود، بعد قبل از اينكه صلاة ظهرين را بخواند مستحاضه متوسطه شد، ديد بر اينكه آن قطنهاى كه برداشته بود خون به جوفش رسيده است، قبل صلاة ظهرين، ولكن موقعى كه صلاة صبح مىخواند خون در آن قطنه نبود، قبل از صلاة ظهرين اينجور شده است، ايشان در عروه در مسئله ثانيه مىفرمايد اين صلاة صبحى را كه خوانده است او غسل ندارد، چونكه مستحاضه متوسطه نبود در صلاة صبحش، بدان جهت با وضوء تنها صلاة صحبش را خوانده است خوب مستحاضه قلیله بود یا اصلا مستحاضه هم نبود صلاة صبحش صحيح است، ولكن آيا بر صلاة الظهر و العصر كه قبلهما مستحاضه متوسطه شده است بايد غسل بكند بعد از غسل وضوء هم بگيرد بر هر كدام يا غسل نمىخواهد؟ چونكه صبح مستحاضه متوسطه نبود غسل نكرد، بعد قبل از ظهرين كه مستحاضه متوسطه شد براى اين ظهرين غسل بكند و براى هر كدام يك وضوء بگيرد، يا غسل لازم نيست فقط براى هر كدام يك وضوء می گيرد؟
نسبت دادهاند به مشهور كه مشهور ملتزم است كه اين ظهرين غسل نمىخواهد، براى هر كدام يك وضوء مىگيرد صلاة ظهر و عصرش را مىخواند، چرا يا مشهور؟ اينجور گفتهاند، گفتهاند آنى كه شرط است در مستحاضه متوسطه غسل قبل الغداة است، او شرط است، در جايى كه غسل قبل الغداة واجب بوده باشد، مستحاضه متوسطه بوده باشد عند الغداة، و اما عند الغداة وقتى كه مستحاضه متوسطه نشد غسل غداتى معتبر نشد ديگر در صلوات بعدى غسل معتبر نيست براى هر كدام يك وضوء مىگيرد، ولو مستحاضهاش مستحاضه متوسطه باشد، آن غسلى كه در مستحاضه شرط بود آن غسل قبل الغداة بود و چونكه اين قبل الغداة مستحاضه متوسطه نبود بدان جهت وضوء مىخواهد، كما اصرّ على ذلك مرحوم صاحب الجواهر[4] قدس الله نفسه كه فرموده است مقتضاى قاعده همين جور است، ولكن صاحب عروه مىگويند نه، هر كس بگويد الاقوی اين است كه قبل الظهرين بايد غسل كند.
و اين كه در عروه مىفرمايد هو الصحيح، چرا؟ براى اينكه ما رواياتى را كه مستحاضه متوسطه بايد يك غسل بكند آن روايات را براى شما خوانديم، آنها در آن روايات قبل الغدات نبود، فقط در آن روايات اينجور بود كه مستحاضه دمش اگر غمس كرد در قطنه بايد غسل بكند، در بعضىها اينجور بود براى هر روز يك غسل بكند و در بعضىها اينجور بود كه صلّت بغسل واحد، به يك غسل نماز مىخواند، اينها بود مدلول روايات، صحبت غداة هم نبود، ولكن ما براى شما دو تا قاعده ذكر كردهايم، قاعده اولى اين بود كه هر حكمى كه به قضيه شرطيه حكم مىشود اگر قرينه بر خلاف نبوده باشد ظاهر قضيه شرطيه مقارنت جزاء با شرط به حسب الزمان، آن زمانى كه شرط موجود مىشود حكم هم كه حكم جزاء است در همان زمان موجود مىشود، شرط متقدم يا شرط متأخر گفتيم اينها خلاف ظاهر ادله است، اين در آن زمان حكم موجود مىشود، در قاعده ثانيه هم گفتيم چونكه در اذهان مردم مغروس اين است كه غسل وجوب نفسى ندارد، ما نداريم غسلى را شارع بر حى واجب بكند، غسل بر خودش و اغتسال خودش، بر حى واجب بوده باشد وجوبش وجوب نفسى داشته باشد نداريم اين را، وجوبش، وجوب غيرى است للصلاة است، اين دو تا قاعدهاى را كه منضم كردهايم قول امام عليه السلام که و ان لم تجز الدم الكرسف صلت بغسل واحد يعنى نمازهاى بعدى را به يك غسل مىخواند، آن وقتى كه تجاوز نكرد، يعنى غمس شد و تجاوز نكرد صلاتهاى بعدى را به يك غسل مىخواند، در هر روز آن صلوات بعدى بعد از اين حالت را با يك غسل مىخواند، بدان جهت مىگفتيم اگر استحاضه متوسطه ان لم تجز و غمس قبل از غداة بود قبل الغداة بايد غسل كند تا غداتش را ظهرينش را عشائينش را به يك غسل بخواند، و اگر اين استحاضه متوسطه بودن بعد الغداة شد، صلاة غداتش را خواند قبل از ظهرين اين حالت به او طریان كرد، بعد الغداة چونكه وجوب غسل وجوب شرطى است از حين وجوب الصلاة واجب مىشود صلاتش را با غسل بخواند، چونكه وجوب نفسى ندارد غسل كه قبل از ظهر تكليف بيايد، اغتسلت بغسل واحد يعنى وقتى كه صلاة بعدى وقتش رسيد او را با غسل بايد بخواند، بايد به او غسل بكند و وضوء هم بگيرد، معناى اين روايت اين است، اين همان مىشود كه در عروه ذكر كرده است، فرموده است بر اينكه اگر زن مستحاضه متوسطه بعد صلاة الغداة و قبل از صلاة الظهرين استحاضه متوسطه بشود اغتسلت للظهرين، و هكذا اگر قبل العشائين متوسطه شد، ظهرين هم متوسطه چيز نبود، قبل از عشائين اينجور شد باز بايد غسل كند وضوء بگيرد عشائين را بخواند، چرا؟ چونكه مقتضاى قضيه شرطيه به ضم آن دو تا كبرايى كه گفتم ظاهر شرطيه مقارنت حدوث جزاء مع حدوث الشرط است و چونكه جزاء در ما نحن فيه وجوب شرطى ندارد وجوبش شرطى است عند وجوب الصلاة حاصل مىشود معنايش اين است كه عند وقت الصلاة بايد با غسل بخواند، كما اينكه وقتی ظاهر قضيه شرطیت این شد احتمال ديگر هم باطل است، احتمال ديگر اين است كه نه، هر زمانى اگر در وسط روز يا در آخر روز استحاضهاش متوسطه بشود در آن روز براى جميع صلوات بايد غسل كند يك غسل را، يعنى غسلش را قبل الغداة بكند، زنى كه مىداند در آخر وقت معلوم است كه دمش متوسطه خواهد شد، نماز صبح مىخواند آخر روز اينجور خواهد شد، براى نماز صبحش براى نماز صحبش بايد غسل بكند، اين خلاف قضيه شرطيه است، اغتسلت وجوبش وجوب شرطى است و مقارنا با حدوث استحاضه متوسطه اين حكم حاصل مىشود، اين دو قاعده را منضم كرديد حرف صاحب عروه معلوم مىشود و واضح می شود كمال الوضوح و الحمد الله رب العالمين.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص350-351.
[2] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْحَائِضِ إِذَا طَهُرَتْ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمُسْتَحَاضَةِ وَاجِبٌ- إِذَا احْتَشَتْ بِالْكُرْسُفِ وَ جَازَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- فَعَلَيْهَا الْغُسْلُ لِكُلِّ صَلَاتَيْنِ وَ لِلْفَجْرِ غُسْلٌ- وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- فَعَلَيْهَا الْغُسْلُ كُلَّ يَوْمٍ مَرَّةً وَ الْوُضُوءُ لِكُلِّ صَلَاةٍ- وَ غُسْلُ النُّفَسَاءِ وَاجِبٌ وَ غُسْلُ الْمَيِّتِ وَاجِبٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص174.
[3] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص351
[4] ر. ک: سيد محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ( قم دار التفسير، چ1، ت1416ق)، ج3، ص396.