درس هشتصد و هشتاد و یکم

مستحاضه

مسأله 2:«إذا حدثت المتوسطة بعد صلاة الفجر لا يجب الغسل لها‌و هل يجب الغسل للظهرين أم لا الأقوى وجوبه و إذا حدثت بعدهما فللعشائين فالمتوسطة توجب غسلا واحدا فإن كانت قبل صلاة الفجر وجب لها و إن حدثت بعدها فللظهرين و إن حدثت بعدهما فللعشائين كما أنه لو حدثت قبل صلاة الفجر و لم تغتسل لها عصيانا أو نسيانا وجب للظهرين و إن انقطعت قبل وقتهما بل قبل الفجر أيضا و إذا حدثت الكثيرة بعد صلاة الفجر يجب في ذلك اليوم غسلان و إن حدثت بعد الظهرين يجب غسل واحد للعشاءين‌».[1]

ادامه بحث گذشته

صاحب عروه قدس الله سره فرمود اگر زن استحاضه متوسطه داشت در صلاة صبحش بايد غسل مى‏كرد چونكه استحاضه متوسطه بود ولكن غسل نكرد نسيانا او عصيانا، صلاة الظهرين را كه مى‏خواهد بخواند بايد براى صلاة الظهرين آن غسل را اتيان كند، اين را آن روز بيان كرديم.

ايشان در ما نحن فيه يك مطلب ديگرى را اضافه مى‏كند و آن مطلب ديگر اين است اگر فرض شد اين زنى كه مستحاضه متوسطه بود در وقت صلاة الفجر مستحاضه متوسطه نبود و استحاضه متوسطه‏اش تمام شده بود آن وقتى كه اذان صبح گفتند، شب مستحاضه متوسطه بود ولكن قبل از اينكه وقت صلاة الصبح داخل بشود و فجر طلوع كند آن دمش منقطع شد، آن دم متوسطه استحاضه‏اش رفت، اذان صبح كه نگاه كرد پنبه گذاشت ديد خشك خشك است چيزى نيست، ولكن اين زن يادش رفت يا حال نداشت غسل نكرد، گفت صلاة صبح هم نمى‏خوانيم، بعد قبل از ظهر بنا شد صلاة ظهرش را بخواند عصرش را بخواند، مى‏فرمايد بر اين صلاة ظهر و عصر بايد غسل كند قبلهما، اين كه در عبارت دارد و ان انقطع قبل الفجر ولو استحاضه متوسطه قبل طلوع الفجر منقطع بشود اينكه عصيانا و نسيانا بر طلوع فجر غسل نكرده است براى صلاة ظهرش بايد بكند.

ذکر يک قاعده در استحاضه

 يك قاعده‏اى الآن در اين مسئله مى‏گويم كه اين قاعده در ذهنتان باشد در باب الاستحاضه، و آن قاعده اين است که زنى كه قبل از صلاتى كه مى‏خواهد بخواند اگر قبل از آن صلاة استحاضه‏اش قطع بشود چه وقت آن صلاة داخل شده بود استحاضه‏اش قطع شد، چه اصلا وقت آن صلاة داخل نشده بود، آن زنى كه استحاضه‏اش قطع مى‏شود اين زن بايد به آن صلاتى كه بعدا اتيان مى‏كند به آن صلوات اعمال استحاضه را اتيان كند، مثلا متوسطه است غسل بكند، كثيره است بايد غسل بكند، وضوء هم بگيرد اگر متوسطه بوده باشد، ولو قبل از وقت آن صلاة كه الآن مى‏خواند قبل از او دمش قطع شده بود، بلكه خواهيم گفت انشاء الله زنده مانديم آن مغرب و عشائى را كه شب خوانده و براى مغرب و عشاء غسل كرده اگر كثيره بوده باشد يا و وضوء گرفته است به هر كدام اگر متوسطه بوده باشد، اگر آن وقتى كه غسل مى‏كرد و وضوء مى‏گرفت براى آن نمازى كه خوانده بود در آن وقت استحاضه‏اش باقى بود، ولكن فى ما بعد قطع شد، براى صلاة بعدى كه مى‏خواند كه قبل از وقت اين صلاة استحاضه قطع شده است بلكه حين نماز خواندن يا غسل كردن در آنجا دمش قطع شده است، بايد بر اين صلاتى كه اتيان مى‏كند بايد اعمال استحاضه را اتيان كند، كثيره بود بايد غسل كند، متوسطه بود بايد وضوء بگيرد در صلاة بعدى كه وقتش رسيد، چرا؟ چونكه از ادله كه فهميده شده است مستحاضه غسل مى‏كند براى كل يوم يا براى كل صلاة و وضوء مى‏گيرد براى كل صلاة در مواردى كه استحاضه‏اش قليله است يا متوسطه است، آنى كه از ادله استفاده شده است این است که ولو ظاهر آنها اين است كه حين آن صلاة استحاضه را داشته باشد ولو ظاهر آن ادله اين است، ولكن از ادله ديگر استفاده شده است كه اگر در حال آن نماز استحاضه را نداشت زايل شده بود، بلكه قبل از دخول وقت آن صلاة استحاضه‏اش زايل شده بود باز به آن صلاة بايد اعمال استحاضه را اتيان كند، اين را از ادله ديگر فهميده‏ايم، ولو ظاهر آن روايات كثيره اين است كه زن در حال صلاة و در حال اعمال الطهارة مستحاضه بوده باشد، آن كدام روايتى است كه از اين فهميده‏ايم اين حكم را؟

اين‏ صحيحه حسين ابن نعيم صحاف[2] است، در باب يك از ابواب الاستحاضه روايت هفتمى بود، در آنجا امام عليه السلام اينجور فرمود، فرمود بر اينكه اذا رأت الحامل الدم قبل الوقت الذى كان ترى فيه الدم بقلیل فى الوقت من ذلك الشهر فانه من الحيضة فلتمسك عن الصلاة عدد ايامها التى كانت تقعد فى حيضها، فان انقطع الدم قبل ذلك فلتغتسل و تصلى، و ان لم ينقطع الدم عنها الاّ بعد ما تقضی الايام باز خون دمش هست، در اين صورت فلتغتسل غسل حيض را بكند، و ثم تحتشى بعد ايام الحيض، تحتشى آن فرجش را قطنه داخل مى‏كند و تستثفر و تصل الظهر و العصر صلاة ظهر و عصرش را مى‏خواند، ثم لتنظر فان كان الدم فى ما بينها از وقتى كه غسل كرده است دم، ما بين آن زن كه غسل كرده است بين آن حالتش و بين المغرب صلاة مغرب عند الاذان داخل مى‏شود، اگر در بين اينها ديد لا يسيل الدم من خلف الكرسف دمش سيلان ندارد از خلف الكرسف فلتتوضأ و تصلى وضوء بگيرد و نماز بخواند عند وقت كل صلاة، گفتيم كه اگر استحاضه‏اش قليله باشد اگر اينجور بوده باشد لا يسيل بوده باشد تتوضأ ما بين آن حالت و ما بين مغرب، هنوز صلاة مغرب داخل نشده است مى‏فرمايد وضوء بگيرد، مفهومش اين است كه اگر سيلان پيدا كرد در اين وقت كه هنوز وقت مغرب داخل نشده است، مغرب را با وضوء تنها نمى‏تواند بخواند كه همان غسل بايد بكند دیگر، مستحاضه كثيره است.

مى‏بينيد اين صحيحه مباركه به مفهوم شرطيه دلالت مى‏كند اگر انسان قبل وقت صلاتى مستحاضه شد، مستحاضه كثيره بود، ولو آن استحاضه كثيره‏اش باقى نماند، ديد دم سيلان مى‏كند ولو يك آنى ولو سيلانش بعد قطع شد، اطلاق دارد، اگر اين دمش سيلان نكرد وضوء مى‏گيرد براى مغرب، اگر سيلان كرد ولو سيلانش قطع شد براى مغرب نمى‏تواند اكتفاء به وضوء بكند، اين صحيحه مباركه دلالت مى‏كند به مفهومش در آن موردى كه دم قطع مى‏شود وقت الصلاة، دم حال صلاة ملاك نيست ملاك دم قبل وقت صلاة است، قبل از آن صلاتى كه مى‏خواند ولو قبل وقتش است آن وقت اگر استحاضه متوسطه بشود يا كثيره بشود آن صلاتى كه بعدا وقتش داخل مى‏شود در آن صلاة بايد آن وظيفه را مراعات بكند، از اين صحيحه مباركه اين معنا استفاده مى‏شود.

حکم مستحاضه قليله که قبل از ظهرين بدل به کثيره شود

بعد صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف مى‏فرمايد و كذا اگر زن مستحاضه قلیله بود و قبل از ظهرين منتقل شد به استحاضه كثيره، قبل از اينكه ظهرين را بخواند يا قبل از اينكه صلاة الظهرين وقتش داخل بشود بعد از اينكه اين مستحاضه قليله بود و وضوء گرفته بود براى صلاتش، قبل صلاة ظهرين ولو وقتشان داخل نشده است مستحاضه كثيره شد و استحاضه كثيره‏اش هم استمرار پيدا كرد دو غسل ديگر بايد بكند، يك غسل براى صلاة الظهرين جمع مى‏كند بينهما بغسل واحد، يك غسل ديگر هم بايد بكند بر اينكه اين دم مستمر بشود حين غسل كردن براى عشائين هم بايد يك غسل ديگر بكند كه در يومش دو تا غسل مى‏كند، و اما گر فرض كنيد اين مستحاضه قليله قبل العشائين مستحاضه كثيره شد، يا مستحاضه قليله يا مستحاضه متوسطه فرقى نمى‏كند، مستحاضه متوسطه يا مستحاضه قليله اينها قبل العشائينى كه هست ولو قبل دخول وقتهما مستحاضه كثيره شدند ولو قطع شدند بايد يك غسل بكند براى عشائين.

 درست توجه کنید در آنجايى كه اول مستحاضه قليله بود صلاة ظهر هم مستحاضه قليله بود بعد از اينكه صلاة ظهرين را خواند كثيره شد، و كثيره هم قطع شد يا قطع نشد فرق نمى‏كند، براى مغربين بايد يك غسل بكند، زن براى اين دو تا صلاتى كه اتيان مى‏كند بايد يك غسل بكند، انما الكلام در اين است كه اگر مستحاضه متوسطه بود و براى صلاة غداتش غسل نكرد عصيانا او نسيانا، وقتى كه صلاة ظهرش رسيد فرض بفرماييد آن وقت مستحاضه كثيره شد، آيا بايد همان يك غسل را بكند مال مستحاضه كثيره؟ يا مكلف بود صبح يك غسل بكند براى صلاة غداة چونكه مستحاضه متوسطه بود، آن غسل را نكرده است، بايد دو تا غسل بكند، يك غسلى براى قضاء آن غسلى كه مال مستحاضه متوسطه است و يكى هم غسل مال مستحاضه كثيره كه فعلا شده است؟

قاعده کل ما انتقلت المرأة من الادنی الی الاعلی فلتعمل بوظائف الاعلی

قاعده دومى خدمت شما عرض مى‏كنم داشته باشيد، قاعده كلى اين است كه صحيح اولى است، يعنى يك غسل مى‏كند براى صلاة الظهرين، اعمال استحاضه كثيره، چرا؟ آن قاعده اين است كلما انتقلت حالة المرأة من الادنی الى الاعلى اگر از استحاضه ادنی به اعلى منتقل بشود، تركت الادنی وظايف ادنی را ترك مى‏كند و تعمل بوظايف الاعلى بايد وظايف اعلى را اتيان كند، زنى كه استحاضه‏اش از مرتبه‏اى ترقى كرد به مرتبه اعلى كه وقتى كه نماز مى‏خواند مرتبه اعلى را دارد، اين اعمال مستحاضه ادنی را ترك مى‏كند اعمال مستحاضه اعلى را مى‏گيرد، و بما اينكه اين زن وقتى كه صلاة الظهرين مى‏خواند استحاضه‏اش اعلى و کثیره است عمل به وظيفه كثيره مى‏كند و آن متوسطه ترك مى‏شود عملش، بدان جهت در ما نحن فيه يك غسل بيشتر نمى‏تواند بكند، يك خرده اين مطلب را باز مى‏كنم تا متوجه بشويد، قاعده كليه دليلش را خواهيم گفت، انشاء الله دليلش در مسئله بيست و سه مى‏آيد، که در جايى كه مستحاضه مرتبه ادنی را داشته باشد و اين منتقل بشود به مرتبه اعلى ولو انتقالش قبل از فراغ آن صلاتى باشد كه او را به مرتبه ادنی مى‏خواند، مثل اينكه زن مستحاضه متوسطه بود صبح هم غسل كرده بود، براى صلاة ظهرش وضوء گرفت و ظهر را با وضوء خواند، همين كه مى‏خواست آن تشهد و تسليم و صلاة ظهر را بخواند ديد كه خون فوران كرد، آمد بيرون سيلان كرد، اين نمازش باطل است، در اين نماز چونكه فعلا كثيره شد بايد به وظيفه كثيره اتيان بشود، اين صلاتش محكوم به بطلان مى‏شود، بدان جهت قاعده كلى اين است اگر زن از مرتبه ادنی منتقل به اعلى بشود قبل از فراغ از صلاتى كه به مرتبه ادنی اتيان مى‏كند، چون اگر فارغ بشود آن صلاتش صحيح است چونكه اعمال آن را اتيان كرده است، قبل از فراغ از آن صلاتش كه به مرتبه ادنی مى‏خواند منتقل به مرتبه اعلى بشود آن مرتبه ادنی ترك مى‏شود و بايد عمل كند به وظيفه اعلى حتى در آن صلاتى كه در آخرش انتقال شد حالتش، بايد برگردد يك غسل بكند اگر گفتيم مستحاضه كثيره با غسل وضوء نمى‏خواهد با آن غسل نماز بخواند، اگر گفتيم نه وضوء هم مى‏خواهد مستحاضه کثیره كه مسئله‏اش گذشت، وضوء مى‏گيرد غسل مى‏كند آن وقت اين صلاة ظهر را دوباره مى‏خواند، اين مسئله‏اش هم خواهد آمد، روى اين اساس اگر مستحاضه متوسطه بود، عصيانا يا نسيانا غسل نكرد غداة را قبل صلاة الظهرين او قبل الصلاة العشائين فرض كنيد مستحاضه كثيره شد آن غسل هيچ است، آن غسل لزومى ندارد، اگر قبل از ظهرين شده است آن غسل لزومى ندارد، چونكه حين اتيان صلاة الظهرين مستحاضه كثيره است و بايد به وظيفه مستحاضه كثيره عمل كند، آن ملغى مى‏شود، كلما انتقلت من الادنی الى الاعلى تركت الادنی و عملت بوظايف الاعلى، اين هم اين مسئله بود.

 حکم حدوث استحاضه کثيره و متوسطه پيش از فجر

مسأله 3: «إذا حدثت الكثيرة أو المتوسطة قبل الفجر‌يجب أن يكون غسلهما لصلاة الفجر بعده فلا يجوز قبله إلا إذا أرادت صلاة الليل فيجوز لها أن تغتسل‌ ‌قبلها‌«.[3]

بعد ايشان در مسئله سوم صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف اينجور مى‏فرمايد، مى‏فرمايد بر اينكه اگر فرض كرديم زن استحاضه‏اش متوسطه است، يا متوسطه بود قبل از اين صلاة يا وقت اين صلاة، يا فرض بفرماييد استحاضه‏اش، استحاضه كثيره است كه وظيفه‏اش غسل كردن است، اگر براى صلاة الغداة وظيفه‏اش غسل كردن است لتوسط الاستحاضه او لكون استحاضتها كثيرة اين غسل را براى صلاة الغداة بعد الفجر بايد اتيان كند، بعد از اين معنا يك موردى را استثناء مى‏كند، مى‏گويد الاّ اذا اراد صلاة الليل را اتيان بكند، چونكه صلاة اليل قبل الفجر است در شب است، الاّ اذا اراد الصلاة اليل را اتيان كند آن وقت جازَ براى اين زن غسل فجر را مقدم بر فجر كند، در شب غسل كند صلاة الليل را بخواند و بعد از همان غسلى كه صلاة الليل را خوانده است صلاة الفجر را بخواند، ولكن طورى باشد كه متصل بشود فراغ از صلاة الليل با شروع صلاة الفجر، ما بينهما فاصله نباشد، پس غسل بايد بعد صلاة الفجر بشود چونكه غسل استحاضه مثل غسل حيض و جنابت نيست كه حتى در ايام شهر رمضان غسل استحاضه را مثل جنابت یا حیض در شب بكند، مورد غسل الاستحاضه بعد الفجر است در رمضان و غير الرمضان، الاّ در يك صورتى كه زن بخواهد نماز شب بخواند در اين صورت مى‏تواند قبل غسل كند.

 و من هنا كلام در مقام در دو جهت واقع مى‏شود:

جهت اولى اين است اين غسل مستحاضه كثيره يا غسل مستحاضه متوسطه چرا وقتش بعد الفجر است كه بايد فجر طلوع كند تا غسل كند، اگر قبل بكند چه مى‏شود؟ اين مقام اول.

بعد از اينكه مقام اول صاف شد و ثابت كرديم جايش بعد طلوع الفجر است، كلام واقع در اين استثناء مى‏شود كه اگر صلاة الليل را خواست بخواند مى‏تواند غسل را مقدم بكند، كلام در استثناء واقع مى‏شود، سابقا گفتيم صاحب عروه يك عبارتى داشت آن عبارت موهم بود كه در تمام صلوات نافله مى‏تواند غسل را قبل بكند، ولكن در آن صلوات نافله وقت داخل شده بود ظهر بايد داخل بشود، آن مسئله مسئله ديگرى بود، كلام اين است كه قبل الفجر مى‏خواهد غسل بكند، در اين قبل الفجر مى‏خواهد غسل فجر را بكند، اين جايز نيست الاّ در يك مورد، آنى كه در آنجا گفته بوديم با اينجا منافاتى ندارد، اينجا صلاة نافله‏اى ميخواند كه قبل الوقت بايد به او غسل كند، اين در نماز شب استثناء است مسئله.

علت بعد از فجر بودن غسل استحاضه کثيره و متوسطه

 اما الكلام فى المقام الاول:

صور سه گانه مسأله

عرض مى‏كنم بر اينكه در ما نحن فيه سه صورت است:

صورت نخست:

الصورة الاولى اين است كه شب اين زن مستحاضه متوسطه بود يا مستحاضه كثيره بود كه وظيفه‏اش بر صلاة فجر غسل كردن است على كل تقدير، چونكه گفتيم قبل وقت صلاة هم استحاضه‏اش متوسطه و كثيره بشود نماز بعدى را بايد با اعمال او اتيان كند، قاعده اوليه بود، ولكن اين زن آن استحاضه کثیره و متوسطه در خود شب قطع شد، اينكه استحاضه متوسطه داشت يا استحاضه كثيره داشت يك ساعت دو ساعت به فجر مانده است نگاه كرد ديد خشك، خشك شده است هيچ اثرى نيست پاك، پاك شده است، خوشحال هم شد كه غسل مى‏كنيم راحت شديم، بله در اين صورت كلام اين است كه اين مى‏تواند غسل فجر را الآن بكند، الآن كه پاك شده است دو ساعت هم بر فجر است مى‏تواند غسل فجر را الآن اتيان بكند، در اين صورت بحثى نيست اين غسل را اتيان كند، غسل فجر را در اين صورت مقدم بكند، اشكالى ندارد، و الوجه فى ذلك اين است، ما از روايات مباركات كه درباره اين مستحاضه متوسطه و مستحاضه كثيره وارد شده بود در حق اينها از اين روايات استفاده كرديم اينكه غسل مى‏كند اين زن بعدش وضوء مى‏گيرد يا قبلش وضوء مى‏گيرد اگر متوسطه باشد يا اصلا وضوء نمى‏گيرد بنا بر اينكه غسلش در كثيره مغنى است، اين غسلش طهارت صلاة است، طهارت است، اين پاكى است، خوب وقتى كه اين غسلش طهارت شد متفاهم عرفى اين است كه امام عليه السلام در اين روايات فرموده بود غسلش را عند صلاةٍ بكند، آن وقتي كه صلاة مى‏خواند غسلش را آن وقت بكند، يا فى وقت الاتيان للصلاة بكند اين به جهت اين است كه مغروس در اذهان اين است كه استحاضه حدث است، منتهى اگر اين زن اين غسل را بكند مشغول صلاة بشود ما بين صلاة و ما بين غسل فاصله نياندازد اين غسلش نسبت به آن صلاة طهارت مى‏شود، اين مقدارش از ادله فهميده شد، پس وقتى كه مستحاضه خونش قطع شده است غسل كه مى‏كند فصل ما بين غسل و ما بين صلاتش ضررى ندارد، بعد از اينكه اين غسل طهارت شد چونكه استحاضه به طور كلى قطع شده است، بعد از اينكه طهارت شد اين را از ادله فهميدم طهارت است، ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين مى‏گويد در شب هم غسل بكند مستحب است، استحباب نفسى است، مستحب است همان اعمال مستحاضه از زن مستحاضه‏اى كه استحاضه‏اش قطع شده است و براى صلاة بعدى بايد آن اعمال را اتيان كند خود آن طهارت استحباب نفسى دارد براى زن مستحاضه، اين زن مستحاضه‏اى كه استحاضه‏اش قطع شده است وقتي كه اين غسل كرد وضوء گرفت متطهر شد فجر شد صلاتش را مى‏خواند، چونكه بر طهارتش ناقض وارد نشده است، استحاضه‏اش قطع شده بود، بدان جهت در آن موردى كه زن مستحاضه استحاضه‏اش در ليل قطع بشود او بعد القطع و قبل الفجر بخواهد غسل بكند محذورى در او نيست به حسب الادله، چونكه صغرى از روايات استفاده شد كه اين غسل طهارت است و عند الصلاة به جهت اين است كه آن حدث فاصله نشود چونكه خون مى‏آيد، روايات ظاهرش اين بود كه در حال صلاة استحاضه است، اين طهارت است نسبت به آن صلاة، پس آن وقتيكه حدث نمى‏آيد چونکه استحاضه‏اش قطع شده است اين طهارت استحباب نفسى دارد ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين، اين يك صورت است و اشكالى هم ندارد.

 بعضى‏ها براى استحباب نفسى اين طهارت وجه ديگرى هم بيان فرموده‏اند، و آن وجه ديگر كه بيان فرموده‏اند اين است، فرموده‏اند بما اينكه در غسل الاستحاضه قصد قربت شرط است، مستحاضه غسل كه مى‏كند بايد قصد قربت داشته باشد، مثل غسل حيض غسل جنابت چه جور در آنها قصد قربت معتبر است، در غسل مستحاضه هم قصد قربت معتبر است، به نحو عبادى طهارت است، وقتى كه به نحو عبادى طهارت شد اگر اين غسل استحاضه فقط وجوب غيرى داشته باشد فقط وجوب مقدمى داشته باشد، قصد قربى در او معتبر نمى‏شد، چرا؟ چونكه وجوب غيرى عبادت نمى‏كند عمل را، در بحث اصول است كه وجوب غيرى عمل را عبادت نمى‏كند عباديت امر نفسى مى‏خواهد و بما اينكه شارع مى‏دانيد در غسل استحاضه را به عباديت قيد داده است اين كشف مى‏شود كه استحباب نفسى دارد، منتهى اين مستحب نفسى را غايت الامر بايد حين اتيان صلاة اتيان كرد آنجايى كه استحاضه استمرار دارد تا اين حدث بعد باطل نكند، و اما در صورتى كه استحاضه قطع شده است حاجتى به اين نيست كه متصلا اتيان بكند، از اعتبار قصد القربة اين معنا كشف مى‏شود.

و قد اجبنا عن هذا الاستدلال سابقا گفتيم مجرد اعتبار قصد قربت كشف از استحباب نفسى نمى‏كند، للشارع در جايى كه ببيند غسل قربى مدخليت دارد در ملاك صلاة، چونكه خودش فى نفسه ملاك نفسى ندارد، غسل اگر قربى شد ملاك صلاة تمام مى‏شود ملاك واجب نفسى، اينجا مى‏تواند امر بكند صلاة را با غسل قربى كه صلاة را با غسل قربى اتيان بكن، خودش هم بگويد كه غسل فى نفسه مطلوب من نيست غسل به نحو قربى للصلاة مطلوب است، خوب وقتى كه اينجور شد اين امر عيبى ندارد، چونكه در بحث اصول گفته‏ايم و قبل از ما ديگران گفته‏اند و فرموده‏اند رضوان الله عليهم كه وقتيكه امر به صلاة با غسل قربى كرد هيچ محذورى ندارد، چونكه انسان اگر قصد كند من غسل را براى نماز اتيان مى‏كنم مى‏شود غسل قربى، چونكه در بحث مقدمه ثابت شده است وجوب غيرى مثل واجب نفسى نيست، واجب نفسى عند جماعةٍ قصد قربتش تعلق امر نفسى به ذات العمل مى‏خواهد، ولكن در واجب غيرى اينجور نيست، شارع مى‏گويد صلاة را با غسل قربى بياور، اين هم متمكن است، چونكه اگر قصد كند كه من غسل را براى صلاة اتيان مى‏كنم مى‏شود قربى، ولكن غسل امر ندارد، غسل قربى قيد صلاة است، اصلا مقدمه واجب هم واجب نيست و وجوب قيدى را هم منكر شديم باز درست است كما اينكه در اصول بيان شده است، مى‏تواند غسل را به قصد توصل الى الصلاة اتيان بكند و قربى هم بشود، اين معنا را حتى در كفايه اعتراف دارد به اين، در وقتى كه در طهارات ثلاث، كلام شيخ انصارى را صاحب الكفايه[4] نقل مى‏كند مى‏گويد بله، اگر وجوب و استحباب نفسى نداشته باشند قربيا مى‏شود اينها را اتيان كرد اما ثواب بر آنها مترتب نمى‏شود مستقلا، بدان جهت اين يك معنايى است كه قبل از ما خيلى‏ها فرموده‏اند كه در واجب غيرى در مقدمات قياس به واجب نفسى تعبدى نمى‏شود، در آن واجب نفسى تعبدى آنجا گفته‏اند بر اينكه بايد ذات العمل امر داشته باشد، اينجور جماعتى ملتزم شده‏اند از قديم الايام الى زمان صاحب الكفايه و اکثر تلامیذه، اما در واجب غيرى اينجور نيست، اتيان كردن واجب غيرى به نحو العبادة اين موقوف بر امر نفسى نيست كه ذات عمل امر نفسى داشته باشد، چونكه قربى بودن اين قيد به قصد توصل مى‏شود، ولو امر قيدى هم نداشته باشد امر نفسى هم نداشته باشد، من براى صلاة وضوء مى‏گيرم بدان جهت در ما نحن فيه اين اشكالى ندارد، عمده اين است که بعد از اينكه این طهارت ش، ان الله يحب المتطهرين استحباب نفسى‏اش را كبرايش را بيان مى‏كند، اين نسبت به اين.

عرض مى‏كنم بر اينكه در ما نحن فيه در صورت اولى بحث عبارت از اين است كه استحاضه قطع شده بود گفتيم مى‏تواند اتيان كند.

صورت دوم:

اما الكلام فى الصورة الثانیة كه استحاضه‏اش استحاضه كثيره بود یا استحاضه متوسطه بود قبل صلاة الصبح، ولكن قبل از اينكه فجر بشود در همان شب در اواخر شب نگاه كرد پنبه گذاشت يك ربع هم معطل شد ديد خون نمى‏آيد بيرون، پنبه را درآورد ديد كه خون در پنبه هم نرفته است، ديد كه استحاضه متوسطه يا كثيره مبدل به استحاضه قليله شده است قبل الوقت، جماعتىی منهم السید الحکیم رضوان الله علیه فرموده است بعيد نيست كه در اين صورت هم قبل الفجر مى‏تواند غسل كند، چرا؟ براى اينكه ظاهرا بايد اينجور دليل داشته باشد كه این استحاضه قليله اين موجب غسل نيست، اين حدث غسلى نيست، چونكه آن چيزى كه غسل مى‏آورد آن تمام شده است مى‏تواند آن غسلش را مقدم بكند، چونكه استحاضه‏اى كه متوسطه بود مبدل به استحاضه قليله شد اين استحاضه قليله موجب غسل نيست، استحاضه كثيره بود مبدل به قليله شد استحاضه قلیله موجب غسل نيست موجب وضوء است، مثل اينكه كسى غسل بكند غسل جنابت بعد برود به توالت، كه در ما نحن فيه بما اينكه مستحاضه كثيره يا متوسطه منقلب به قليله شده است اين اشكالى ندارد.

ملاحظه

اين فرمايش در نظر قاصر ما درست نيست، و الوجه فى ذلك اين است كه استحاضه قليله خودش حدث است، وقتى كه استحاضه قليله حدث شد ما نمى‏توانيم استحباب نفسى اين غسل را كه استحاضه كثيره يا متوسطه قبل الوقت قطع شده است استحباب اين را از آيه ان الله يحب التوابين و يحب المتطهرين اثبات كنيم، چرا؟ چونكه اين اگر غسل بكند باز متطهر نيست حين الغسل، چرا؟ چونكه خون استحاضه قليله دارد، ولو بايد وضوء بگيرد لااقل ولكن نمى‏تواند پاك بشود، تقديم غسل جايز است و مشروع است بلكه مستحب است را به آيه ان الله يحب المتطهرين اثبات كرديم، و بما اينكه اگر اين غسل بكند، چونكه استحاضه قليله‏اش مستمر است اين نمى‏تواند طاهر بشود، بدان جهت نمى‏تواند دست به خط قرآن بزند طاهر که نیست ولو غسلش را تمام كرد نمى‏تواند، چونكه استحاضه قليله دارد، پس نمى‏تواند متطهر بشود و طهارت نمى‏تواند داشته باشد.

شما مى‏توانيد بگوييد همان حرف را كه اين استحاضه‏اش موجب غسل نيست، آن حدث اكبرش مثلا تمام شده است.

مى‏گوييم نه، آن هم نيست، چرا؟ اين موجب غسل نبودن، موجب نمى‏شود بر اينكه اين طاهر بشود، در مستحاضه متوسطه، مستحاضه متوسطه فرض بفرماييد اگر غسل كرد نمازش را خواند بعد مستحاضه متوسطه همين جور مستمر است، اين موجب غسل است؟ استمرار دم متوسطه كه موجب غسل نيست، ولكن بايد غسلش را حين صلاة اتيان كرد، اگر فاصله بياندازد زنى كه استحاضه متوسطه دارد اين استحاضه متوسطه وقتى كه غسل كرد و نماز خواند اين استحاضه كه هى متوسطه مى‏آيد اين موجب غسل نيست، خوب شما بگوييد وقتى كه اينجور شد استمرار استحاضه موجب غسل نيست، غسل را كرد نمازش را بعد بخواند، چونكه استمرارش موجب موجب حدث غسلى نيست، مى‏گوييد آنجا؟ چرا نمى‏گوييد؟ مى‏گوييد آن روايات گفت آن وقتى كه مستحاضه متوسطه است تغتسل فى كل يوم مرة، ظاهرش اين است كه به آن صلوات يوميه كه مكلف از آن صلوات يوميه را اتيان بكند در آن يوم غسل كند، اگر قبل الفجر غسل كند اين صلاة يوم نيست، ما آن مقدارى كه گفتيم و استفاده كرديم صورت اولى بود، و اما در اين صورت كه استحاضه مستمر است اين غسل طهارت نمى‏آورد، ولو اين دمش موجب غسل نيست مثل استمرار دم متوسطه است كه موجب غسل نيست، ولكن طهارت نمى‏آورد چونكه حدث دارد مستحاضه قليله است، و در اين صورت آنى كه مقتضاى روايات است اين است كه عند كل صلاة بايد غسل كند، آنى كه در روايات است در وقت كل صلاة بايد غسل كند، آنى كه در روايات است آن است كه  فى يوم بصلاة الیوم غسل کند، قبل الفجر اگر غسل کند یوم نشده است هنوز، بدان جهت در ما نحن فیه مقتضای ادله این است که غسل باید مقارن با عمل بشود و خود آیه ان الله یحب المتطهرین هم این صورت را نمی گیرد.

بقیت الصورة الثالثة.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص351.

[2] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ حَيْضِ الْحَامِلِ قَالَ: فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ عَدَدَ أَيَّامِهَا- الَّتِي كَانَتْ تَقْعُدُ فِي حَيْضِهَا- فَإِنِ انْقَطَعَ الدَّمُ عَنْهَا قَبْلَ ذَلِكَ فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتُصَلِّ- وَ إِنْ لَمْ يَنْقَطِعِ الدَّمُ عَنْهَا إِلَّا بَعْدَ مَا تَمْضِي الْأَيَّامُ- الَّتِي كَانَتْ تَرَى الدَّمَ فِيهَا بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ- فَلْتَغْتَسِلْ ثُمَّ ذَكَرَ أَحْكَامَ الْمُسْتَحَاضَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص284.

[3] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص351.

[4]  ر. ک: محمد کاظم خراسانی، کفاية الاصول،(قم، مؤسسه آل البيت(ع)،چ1، 1409ق)، ص110-112.