مسأله4: «يجب على المستحاضة اختبار حالهاو أنها من أي قسم من الأقسام الثلاثة بدخال قطنة و الصبر قليلا ثمَّ إخراجها و ملاحظتها لتعمل بمقتضى وظيفتها و إذا صلت من غير اختبار بطلت إلا مع مطابقة الواقع و حصول قصد القربة كما في حال الغفلة و إذا لم تتمكن من الاختبار يجب عليها الأخذ بالقدر المتيقن إلا أن يكون لها حالة سابقة من القلة أو التوسط فتأخذ بها و لا يكفي الاختبار قبل الوقت إلا إذا علمت بعدم تغير حالها إلى ما بعد الوقت«.[1]
صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف فرمود مرئهاى كه متمكن نيست اختبار كند استحاضهاش را كه من ایّ الاقسام است تأخذ بالقدر متيقن، و بينّا بر اينكه اخذ به متيقن يعنى آن اعمالى مستحاضه اعلى را كه مستحاضه كثيره است آنها را اتيان مىكند. بسا اوقات گفته مىشود بر اينكه بنا بر اينكه در مستحاضه قليله و مستحاضه متوسطه و مستحاضه كثيره براى هر صلاة وضوء واجب باشد كما اينكه صاحب عروه اختيار كرد و مستحاضه كثيره را استثناء نكرد، آن وقت مىتواند زن احتياط بكند به اينكه اول غسل بكند به احتمال اينكه استحاضهاش متوسطه است يا كثيره است، بعد از غسل وضوء بگيرد و نمازش را بخواند آن نماز را، در اين صورت حكم مىشود به صحت الصلاتى كه صلّتها، براى اينكه اگر استحاضهاش قليله بود وضوء گرفته است داخل شده است بر صلاة، اگر استحاضهاش متوسطه يا كثيره بود غسل كرده وضوء گرفته نماز خوانده است، به وظيفهاش عمل كرده است.
و اما اگر گفته شد كما بنينا وفاقا لجماعة مستحاضه كثيره وضوء نمىخواهد غسلش مغنى است، در اين صورت گفته شده است كه اگر بخواهد به قدر يقين اخذ كند بايد صلاة را تكرار كند، بايد دو صلاة دو ظهر بخواند، يك صلاة ظهرى بخواند به وضوء تنها، وضوء بگيرد نماز را شروع كند، بعد از اينكه اين كار را كرد وضوء مىگيرد غسل مىكند همان نماز را تكرار مىكند، چونكه اگر مستحاضه قليله است وضوء گرفته بدون فاصله نماز را خوانده است صحيح است، نماز اولى صحيح مىشود، اگر مستحاضه كثيره يا متوسطه است اول وضوء گرفته بعد هم غسل كرده است نمازش را خوانده است، اگر مستحاضه متوسطه است به وظيفه عمل كرده است وضوء و غسل هر دو وظيفه بود، اگر مستحاضهاش كثيره بود وضوئش هيچ رفت غسلى كه بعد كرده است نماز خوانده است نمازش صحيح مىشود، بدان جهت گفته شده است كه اخذ به قدر المتيقن احتياج به اين دارد.
ولكنّ الظاهر و الله العالم فرقى ما بين مسلك صاحب عروه و مسلكى را كه ما اختيار كردهايم نمىكند، اين اگر غسل بكند بعد وضوء بگيرد نماز بخواند صحيح است. چرا؟ چونكه در مستحاضه كثيره آنى كه ما گفتيم این است که گفتيم وضوء وجوبى ندارد، بدان جهت در ما نحن فيه نفرموده است، درست دقت کنید وضوء در مستحاضه كثيره وجوب ندارد مىتواند با همان غسل نماز بخواند، ولكن وضوء نمىتواند مشروع نيست در حقش، نه مشروع است، چرا؟ چونكه روايت گذشت كه كل غسل معه الوضوء قبله او بعده، آن روايت تخصيص نخورده است، بعده را حمل كرديم به بعد استحبابى، جمعا بين اين روايات و روايتى كه مىگفت كه اىّ وضوء انقی من الغسل گفتيم وضوء واجب نيست در اغسال ولكن قبلش يا بعدش مستحب است مطلوب است، خوب احتياط چرا ممكن نباشد؟
چونكه در مستحاضه كثيره آني كه ما قبول كرديم اين است كه وضوء وجوبى ندارد، اين روايات اطلاق مقامى داشتند كه غسل بكند عند کل صلاة و نماز بخواند، و اما وضوء مشروع نيست بعد الغسل ما اين را نگفتهايم، الآن هم مىگوييم كه مشروع است، چرا؟ براى اين كه اخذا بما دل که غسل مستحاضه كثيره از اغسال است، در موثقه سماعه امام عليه السلام كه در جلد اول اغسال را مىفرمود بعد غسل الجنابة غسل مستحاضه را فرموده است، بعد حيض را قبل گفته است يا بعد فعلا در ذهنم نيست، اين اغسال واجبه است، در اغسال واجبه كه شد روايتى كه دلالت كرد هر غسل مشروعى ولو واجب هم نبوده باشد مندوب بوده باشد آن غسل مثل غسل الجمعه قبله و بعده وضوء مشروع است يعنى مستحب است، الا غسل الجنابة كه بدعت است، ما نگفتيم غسل مستحاضه كثيره مثل غسل جنابت است كه وضوء بدعت است، اين را دليل نداريم ما، آنى كه استفاده مىشد از روايات اين بود كه وضوء لازم نيست، بدان جهت در مستحاضه كثيره غسل بكند وضوء بگيرد نماز بخواند نمازش صحيح است، هيچ اشكالى هم ندارد به مستحب هم عمل كرده است، مثل آن اذان و اقامه مىشود براى صلاة كه مستحاضه كثيره مىگويد، اين عيبى ندارد، وضوء هم وقتى كه مشروع شد مثل اذان مىشود، بدان جهت در ما نحن فيه اشكال كردهن كه بنا بر مسلک مشهور اين قدر متيقن به يك صلاة مىشود و اما براى بنا بر مسلك غير مشهور بايد دو تا صلاة تكرار بشود، نه اينجور نيست، بدان جهت در ما نحن فيه اين مسئله را گذشتيم.
سؤال...؟ در روايات نداشت كه فاصله نباشد، عند گفتيم، عند يعنى آن وقتي كه غسل مىكند، يكى از آداب غسل وضوء گرفتن است بعدش، منتهى ادب است در غسل مستحاضه كثيره، در مستحاضه متوسطه واجب است، ولكن يكى هم از آداب غسل مستحاضه كثيره وضوء گرفتن است، چرا؟ به جهت اينكه فرمود بر اينكه فرمود كل غسل معه الوضوء قبله او بعده، تمسكا به او حفظ كنيد يادتان باشد چه گفتيم، بدان جهت منع كردن بر اينكه غسل استحاضه كثيره وضوء نمىشود گرفت و احتياط ديگر ممكن نيست، نه، هيچ منافاتى ندارد، گذشتيم اين مسئله را.
مسأله5: «يجب على المستحاضة تجديد الوضوء لكل صلاة و لو نافلةو كذا تبديل القطنة أو تطهيرها و كذا الخرقة إذا تلوثت و غسل ظاهر الفرج إذا أصابه الدم لكن لا يجب تجديد هذه الأعمال للأجزاء المنسية و لا لسجود السهو إذا أتى به متصلا بالصلاة بل و لا لركعات الاحتياط للشكوك بل يكفيها أعمالها لأصل الصلاة نعم لو أرادت إعادتها احتياطا أو جماعة وجب تجديدها«.[2]
بعد صاحب عروه قدس الله نفسه الشريف در مقام مسئله ديگرى را بيان مىفرمايد، و آن مسئله ديگر اين است كه اين مستحاضه گفتيم بر هر صلاتى يك وضوء بايد بگيرد، الاّ المستحاضة المتوسطة و الكثيره كه اولى باید يك غسل بكند كل يوم و دومى هم براى هر صلاة فريضه يك غسل بكند، وضوء واجب است يا واجب نيست؟ آن كلامش گذشت، مشروع است ولكن وجوبى ندارد، ولكن عند صاحب عروه وجوب دارد، يكى هم اين بود كه مستحاضه وظيفهاش موقعى كه نماز مىخواند فقط این وضوء و اينها نيست، ايشان فرمود وفاقا للمشهور بايد تغيير قطنه بدهد قطنهاش را عوض كند، و ما هم عرض كرديم كه قطنه را عوض كردن در آن مستحاضهاى كه قليله است و قطنه خونى است و بدنش را خونى نكرده است تبديل قطنه آنجا دليلى ندارد، اما در جايى كه متوسطه باشد يا كثيره باشد كه قطنه نجس است موقع غسل كردن ظاهرش هم نجس است، بايد اين را درآورد چونكه غسل مىخواهد بكند آب را نجس مىكند، بايد آن فرجش را بشويد، آنها يك مسئله ديگر است، بدان جهت در ما نحن فيه ايشان مىفرمايد اين اعمالى كه بر مستحاضه گفتيم كلام اين است كه اينها در صلوات مندوبه رعايت مىشود حتى فى كل ركعتين.
مىدانيد كه انسان ربما در صلاتش اجزاء صلاة قضائش واجب مىشود، مثل سجدهاى كه فراموش كرده است يا تشهدى كه فراموش شده است بنا بر قول مشهور، و بنا بر احتياط اين است كه تشهد منسی را هم بايد قضاء كند بعد از صلاة، خوب بر اين تشهد يا سجدهاى كه قضاء مىكند بر اينها بايد اعمال استحاضه را تكرار بكند؟ همين كه مىخواهد قضاء بكند سجده را بايد يك وضوء بگيرد تا سجده كند، با آن وضوئى كه به اصل صلاة گرفته است كافى نيست، ايشان مىفرمايد و خوب مىفرمايد، مىفرمايد تكرار اين اعمال در صلاة مستحبى بايد بشود، در صلاة مستحبى بايد وضوء را تجدید كند و بايد تغيير قطنه بدهد يا تطهير كند، و اگر فرجش نجس شده است ظاهر فرجش را بايد تطهير كند، خرقه را تغيير بدهد اگر نجس شده و آلوده به دم شده است، و اما اين اعمال را بر قضاء اجزاء منسيه اعاده كردن و تكرار كردن لزومى ندارد، همين جور كه نمازش را تمام كرد سجده را قضاء مىكند، وضوء گرفتن و تغيير قطنه و اينها نمىخواهد، چرا؟ به جهت اينكه در روايات به ما گفت بر اينكه برای هر صلاة وضوء بگيرد، اين اجزاء كه صلاة نيستند، اينها همان صلاة هستند.
درست توجه کنید يك كلمهاى مىگويم يادتان باشد، قضاء يك معناى اصطلاحى دارد كه فقهاء در رساله مىنويسند، فقهاء در لغت اين لفظ قضاء را استعمال مىكنند در مقابل اعاده، اين قضاء اين است كه تكليفى كه مخالفت شده است و فوت شده است او را در غير زمان آن تكليف انسان تدارك مىكند و او را اتيان مىكند، عنوانش عنوان قضاء است كه عمل مستقلى است، اين قضاء معناى اصطلاحىاش است، اما قضاء معناى لغویش اتيان است، قضاها يعنى اتاها، يعنى اتيان كرد فعل را، اين در رواياتى كه وارد شده است يقضى يا تقضى يا قضی ذلك، قضاء يعنى اتيان مىكند، حمل بر اينكه اين قضاء به معناى اصطلاحى است اين احتياج به قرينه دارد، مثل اينكه رجل صلى بغير طهور او نام عن صلاة امام عليه السلام مىفرمايد كه قضاها بعد ذلك، چونكه وقتش خارج شده است، چونكه اگر وقتش باقى بماند بايد زود اتيان كند، قضاها بعد ذلك اين نتيجهاش قضاى اصطلاحى مىشود، در اين اجزاء منسيه كه اينها را مكلف بعد از صلاة قضاء مىكند بايد بالفور قضاء كند و منافى هم اتيان نكند، چونكه اين قضاء به معناى لغوى است، يعنى همان اجزائى كه يادش رفته است اينجا اتيان كند آنها را عيبى ندارد و شارع ترخيص داده است، اين همان اجزاء صلاتى است كه براى او وضوء گرفته يا غسل كرده تغيير قطنه كرده تطهير بدن كرده است، اين همان است، بدان جهت نسبت به اين اجزاء منسيه طهارت دارد اين زن مستحاضه احتياج به تكرار آن اعمال ندارد، چونكه اينها عين آن عمل است، اجزاء همان عمل است، منتهى جايش را شارع تغيير داده است، فرموده است الان كه يادت رفته است نسيان كرده است، بعد از اينكه سلام داد بعد از سلام اتيان كند.
و من هنا در رسالهها مىنويسند كه اجزاء منسيه را مكلف بايد قضاء كند مع عدم فعل المنافى، چونكه اگر منافى مثلا حدثى صادر بشود يا استدبار قبله كند و امثال ذلك بكند اين ديگر اجزاء نمىچسبد به صلاة قبلى، چونكه مبطل واقع شد، مبطل صلاظ مخرج عن الصلاة است، پس قبل از فعل المنافى اتيان بكند و من هنا مىگويند اگر اتيان نكرد فعل منافى اتيان كرد احتياط اين است او را اتيان كند اصل صلاة را اعاده كند، اين جهتش اين است که چونكه اينها اجزاء همان صلاة هستند.
ماند ركعات صلاة احتياطيه، شك كرده بود ما بين سه و چهار بنا گذاشت بر چهار تشهد و تسليم گفت، بلند شده است زن مستحاضه نماز احتياط را مىخواند، يتوضأ لكل صلاة به اين صلاة وضوء بگيرد صلاة احتياط را بخواند؟ صاحب عروه مىگويد نمىخواهد، چرا؟ و درست هم مىفرمايد، وفاقا للمشهور همين جور است، وضوء نمىخواهد، چرا؟ چونكه از روايات وارد در شكوك صلاتى استفاده شده است الا اعلمک شیئا ان زددت او نقصت فلا شى علیک اذا شککت فابن علی الاکثر[3] نماز را تمام بكن ثم نقص محتمل را اتيان كن، اگر صلاتى كه اتيان كردهاند اين ناقص بشود اين جزء همان صلاة است، منتهى اين تكبيره و تشهد و تسليمه مضر نيست بلكه بايد اتيان بشود، آنى كه من اتيان كردهام صلاتم ناقص باشد اين همان اجزاء او است كه اتيان مىشود، و به او هم طهارت گفته بودم اعمال را اتيان كرده بودم، و اگر آن صلاة هم تام بوده باشد اين صلاة هم يا چيز بيخودى است كه آن اعمال نمىخواهد، حتى اگر گفتيم كه تحسب نافلةً اگر بنا بوده باشد كه نماز اولى كامل بشود اين يك ركعت صلاة نافله حساب مىشود، افرض اين را قبول كرديم، باز وضوء نمىخواهد، براى اينكه آنى كه فرمود يتوضأ لكل صلاة يعنى آن صلاتى كه نافله بوده باشد يا فرضيه بوده باشد به عنوانها، مثلا مثل صلاة نافله فجر مثل نافله ظهر مثل نافلة الليل، اين صلاة احتياط به عنوانش نافله نيست، بدان جهت مصلى اتيان مىكند اگر بپرسی اين نافله است مىگويد نه، نمازم اگر ناقص بشود اين جزء او است.
بدان جهت آن روايت هم كه يتوضأ لكل صلاة آنى كه عنوان صلاة مستقل دارد من الاول او را مىگيرد، و اما صلواتى كه فرض كنيد صلوات ركعات احتياطه بدان جهت از اينها تعبير مىكند در عروه، ببينيد اين پيرمرد سيد يزدى فقیه اهل البیت مىگويد و اما ركعات الاحتياطيه، نمىگويد و اما الصلاة احتياطى، اين ركعات از خودش عنوان صلاة مستقل ندارد، در اينها فرض بفرماييد نه اتيان كرده به اعمال لازم نيست.
در سجده سهو چه جور؟ انسان سجده سهو كرده است نماز مىخواند، حواسش پرت شد يك تركى يا فارسى حرف زد يك كلمهاى اينجور گفت، بايد سجده سهو كند بعد الصلاة، آیا به آنها بايد اعمال را تكرار كند؟ ايشان قيد مىزند مىگويد اگر اينها را بلا فصل اتيان كرد نه تكرار اعمال نمىخواهد.
ولكن بايد تعليقه زد بلا فصل يا مع الفصل اتيان بكند تدارك اعمال نمىخواهد، چرا؟ چونكه اينها كه صلاة نيستند، فرموده بود يتوضأ لکل صلاة اینكه صلاة نيست، اصلا جزء صلاة هم نیستند، اين كما اينكه از روايات مباركات استفاده شده است رکعتان يرغمان الشيطان، این سهو ونسیان و اينها از شيطان است آخر، که فكر انسان را در صلاة راحت نمىگذارد که ببيند كه چه مىگويد، تعليق معلق مىشود در صلاة، بدان جهت در ما نحن فيه اين چيزى كه هست این دو رکعت بينى او را به خاك مىمالد، مىگويد تو اينجور كردهاى من هم اينجور سجده مىكنم به خداوند كه تو نكردى، كه بواسطه سجده نكردن تو را انداختهاند بيرون تا اينكه موجود بشوی تو و نسل تو در روی زمين، بدان جهت در ما نحن فيه اين ربطى به صلاة ندارد، سجده است، در سجده احتیاطی اصلا طهارت معتبر نيست، اينها احتياط است که طهارت معتبر است، اين شرايطى كه در صلاة معتبر است در اينها معتبر بوده باشد اينجور نيست اعتبارى ندارد.
مىماند چه چيز؟ مىماند آنجايى كه انسان صلاتش را اعاده مىكند، اصل صلاة را تكرار مىكند، درست توجه کنید همين جور بيان مىكنم معلوم بشود كه وجهش چيست؟ يك وقت انسان احتياط صلاة را كه اعاده مىكند احتياط است، احتياط احتياط واجب است، مثل اينكه بر اينكه نماز را خواند تمام كرد، بعد از نماز علم اجمالى پيدا كرد كه يا يك سجده در اين صلاة فراموش شده است يا يك ركعت فراموش شده است، خوب مقتضاى علم اجمالى اين است كه سجده را قضاء كند و صلاة را هم اعاده كند، احتياطش هم احتياط وجوبى است، علم اجمالى دارد به احد التكليفين، يا اينكه قضاء كند سجده را يا اينكه اصل صلاة را اعاده كند، بدان جهت در ما نحن فيه بايد اصل صلاة را هم اعاده بكند، اين احتياط، احتياط وجوبى است، خوب آیا اين صلاة را كه احتياط مىكند وضوء بگيرد تبديل قطنه كند غسل كند فرجش را، يا اگر مستحاضه كثيره است غسل كند به اين صلاة احتياط، اين كارها را بكند يا نه؟ ايشان فتوا مىدهد كه و اما در صلوات احتياطيه بايد اعمال را تكرار كند، در صلوات احتياطى و صلوات را كه احتياطا تكرار مىكند بايد اعاده كند تكرار كند آن وظايف را.
عرض مىكنم اگر احتياط، احتياط وجوبى است ظاهر عبارت از اين است كه تكرار اعمال لزومى ندارد، چرا؟ براى اينكه اگر آن صلاتى كه خوانده است صحيح بوده باشد، ركوعش ناقص نبوده باشد، سجدهاش را هم كه قضاء كرده است اين صلاة صلاة بيخودى است، ديگر اعمال نمىخواهد، اگر آن صلاة باطل بوده باشد آن طهارت مال اين صلاة است چونكه آن صلاة نيست، منتهى يك فعلى را فاصله انداخته است ما بين اين صلاة و آنها اين بما اينكه اين فعل را به عنوان وظيفه شرعى آورده است که وظیفه شرعیش را امتثال می کرد اين ممانعت با صدق عند ندارد، يصلى عند كل صلاة موقعى كه اين صلاة را الآن مىخواند عند صلاة غسل كرده است، يتوضأ لكل صلاة چونكه آنى را كه اتيان كرده است به حسب وظيفهاش اتيان كرده است كه وظيفهاش اين بود كه اتيان كند آن را، در اين موارد ظاهر اين است كه اگر فاصله نيانداخته باشد، يك وقت در اعاده مىگويد بابا عصبانى شدم يك دفعه بايد اعاده بكن، بخوابم بعد اعاده كنم، اين نه او تكرار مىخواهد، چونكه غسل قبلى كرده بود توضؤ قبلى باطل شده است با این فصل، يك وقت نه بلا فصل كه قضاء سجده را كرد بلند شد بر اعاده نماز، اين را مىگويم كه بعيد نيست و الله العالم در ما نحن فيه غير از وظيفه صلاتى چيز ديگرى فاصله نشده است ما بين غسل و وضوئش و ما بين صلاتش، چونكه فاصله نشده است اين ديگر تدارك نمىخواهد.
و من هنا معلوم شد موارد اعاده احتياط استحبابى، نماز خوانده است بعد از نماز شك كرده است بر اينكه من موقعى كه نماز مىخواندم آيا سرم باز شد در اثناء يا باز نشد، بدنم ظاهر شد، چونكه ستر لازم است بر زن، قاعده فراغ گفت كه نه كلما فرغت من شىء و شكکت فيه فشکک لیش بشئ، اين گفت نماز است بيكار است احتياطا اعاده كنيم وضوء مىخواهد يا نمىخواهد؟ بعيد نيست اين را هم بگوييم كه نه نمىخواهد، چونكه این صلاة نافله نيست، اين اگر فرض كنيد آن صلاتش باطل بوده است، وجه بطلانى داشته است اين همان صلاتش است و همان طهارت براى اين صلاة طهارت مىشود و اگر صلاتش صحيح بود اين بازيچه درمىآورد اين صلاتش نيست، وضوء نمىخواهد اعمال نمىخواهد.
يك جا مىماند، آن يك جا، جايى است كه اعاده صلاة احتياطى نيست، بلكه شارع آن صلاة معاده را مستحب كرده است، مثل چه؟ مثل اينكه صلاة فريضهاش را زن خودش خانهاش خواند اعمال را هم اتيان كرد، بعد يادش افتاد كه جماعت هست در مسجد گفت بروم در مسجد اعاده كنم اين صلاة ظهر را، خوب اين كه مىرود به مسجد اعاده بكند آيا بايد به آن صلاة معاده وضوء بگيرد؟ آن صلاة قبلى نيست، اينكه در كفايه و اينها دارد اين تبديل امتثال است ان الله یختار احبهما، آن صلاتى كه آورده است آن فريضه است و مثبت تكليف او است، اين صلاة دومى صلاة مستحبى است مثل ساير صلوات مستحبه، يكى از صلوات مستحبه اعاده آن صلاتى است كه انسان او را خوانده است جماعةً، او را جماعة اعاده كند، ظهر مستحبى است عصر مستحبى است، در اين موارد غسل نمىخواهد اينها ولكن وضوء مىخواهد، يتوضأ لكل صلاة اين صلاة را هم مىگيرد صلاة مستقل است، اين صلاة صلاة مستقل است ربطى به آنى كه آورده است ندارد، غسل نمىگويم كما اينكه بعضىها فرمودهاند، اين نافله است، اين عنوان عنوان نافله دارد، صلاة معاده مستحب است از صلوات مستحبى است منتهى در جايى كه جماعةً بوده باشد، فردى اعاده بكند دليلى ندارد، بدان جهت در ما نحن فيه وضوء بگيرد كافى مىشود.
اين كه صاحب عروه در عروه فرموده است و اما الصلوات الاحتياطيه احتياطش مطلق است واجب بشود يا نشود اعمال را به آنها تكرار مىكند، و كذا المعاده اين معاده را كه به آخر انداخته است اين معاده يك خصوصيتى دارد كه اين خصوصيت در صلوات احتياطى نيست، چونكه صلوات احتياطى ممكن است همان صلاة اولى باشد، او باطل باشد طهارت بر اين حساب مىشود، آنها را به حسب وظيفه اتيان كرده است، و اما در صلاة معاده صلاة صلاة مستقلى است ربطى به آن صلاة فريضه ندارد، او مسقط تكليف است، بدان جهت اين نحو مىشود كه عرض كردم. (قطع نوار سوال و جواب).
عرض مىكنم بر اينكه باقى ماند يك مسئله مهمهاى كه اين مسئله را هضم كردن در باب الاستحاضه و تنقيح كردن موجب مىشود تمام فروعاتى كه تحت اين دو كبرايى است كه در این مسئله خواهيم گفت انسان مىتواند مسلط به آن فروعات بشود، ايشان در ما نحن فيه در اين مسئله دو تا امر را مىگويد:
امر اول اين است آن اعمال را كه گفتيم مستحاضه بايد در صلوات تكرار كند، بر صلاة فرائضش و بر صلوات نوافلش تكرار بكند، اعمال فرائض را بر فرائض تكرار بكند، اعمال وضوء را توضأ تبديل، تطهیر بدن را لكل صلاة بايد تكرار بكند اين مال زنى است كه مستمرة الدم بشود در اوقات اين صلاة، اين صلوات را كه مىخواند در اين صلوات مستمر بشود دمش، این مال آن زن است که گفتیم باید تکرار بکند، و اما زنی که قبل از اینکه مشغول بشود به صلواتی یعنی مرادش این است که قبل از اینکه مشغول بشود به اعمال آن صلاة یعنی تطهیر، قبل از اینکه مشغول بشود به اعمال آن صلاة که تطهیر است، قبل از اینکه مشغول بشود به اعمال آن صلوات که تطهیرش وضوء و غسل است، یا وضوء و غسل معا است کما فی المستحاضة المتوسطة یا فقط وضوء است در مستحاضه قلیله است یا غسل تنها است بنا بر ما ذکرنا در مستحاضه کثیره، قبل از اینکه به اعمال صلوات بعدی مشغول بشود این پاک شد دید که از دم خبری نیست پاک و خشک شده است، این نسبت به صلوات این یوم که اگر دمش مستمر بود اعمال داشت کثیره بود در فریضه بر هر کدام یک غسل می کرد غیر فریضه بود بر هر کدام یک وضوئی می گرفت این هم تمام شد، تکرار اعمال به صلوات یومیه اش لزومی ندارد.
امر ثانی که در ما نحن فیه گفته می شود، اعمال را باید بر صلاة اولی که بعد از انقطاع الدم می خواند تکرار کند.
این دو تا قاعده را ایشان قدس الله نفسه الشریف در این مسئله بیان کرده است.
اما در آن قاعده اول صاحب جواهر[4] یک کلامی دارد که البته رد مستحاضه کثیره است کلامش، فرموده اگر زن در جزئی از یوم دمش دم مستحاضه کثیره بود، مثل اینکه قبل صلاة الفجر مستحاضه کثیره بود، این زن دمش قطع شد، ایشان فرموده مقتضای بعض اخبار این است که این زن برای هر صلاة این یوم یعنی تا صلاة مغرب و عشاء هم برای هر دو تا صلاة یک غسل بکند، یک غسل برای صلاة الفجر که بعد از انقطالع دم می خواند یک غسل بر ظهرین و یک غسل هم بر عشائین باید بکند، ایشان می گوید اگر ترس خلاف اجماع نبود ملتزم می شدیم مقتضای بعض روایات است.
ما در مقابل این حرف عرض می کینم وقتی که دمش قطع شد نسبت به آن صواتی که در آن روز است تکرار نمی خواهد، و مقتضای ادله هم همین است که تکرار نمی خواهد، این امر اول است.
اما امر دوم، کبرای اول کبرای سلبی بود یعنی تکرار اعمال لازم نیست، کبرای دوم ایجابی است یعنی قبل از اینکه انسان شروع کند به طهارت آن صلاة دمش پاک شده بود آن صلاة را بخواهد اتیان کند باید اعمال مستحاضه را تکرار کند، اول صلاتی که بعد از انقطاع الدم اتیان می کند در او باید اعمال مستحاضه را اتیان کند.
این دو تا کبری است که در هر دو مناقشه است، در اولی صاحب جواهر مناقشه کرد و دومی را هم مناقشه اش را بعض دیگر فرموده اند، چرا از این مناقشه ها رفع ید کنیم و ملتزم بشویم به این دو کبری انشاء الله فردا، و الحمد لله رب العالمین.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص352.
[2] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص352.
[3] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُوسَى بْنِ عُمَرَ عَنْ مُوسَى بْنِ عِيسَى عَنْ مَرْوَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ شَيْءٍ مِنَ السَّهْوِ فِي الصَّلَاةِ- فَقَالَ أَ لَا أُعَلِّمُكَ شَيْئاً إِذَا فَعَلْتَهُ- ثُمَّ ذَكَرْتَ أَنَّكَ أَتْمَمْتَ أَوْ نَقَصْتَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْكَ شَيْءٌ- قُلْتُ بَلَى قَالَ إِذَا سَهَوْتَ فَابْنِ عَلَى الْأَكْثَرِ- فَإِذَا فَرَغْتَ وَ سَلَّمْتَ فَقُمْ فَصَلِّ مَا ظَنَنْتَ أَنَّكَ نَقَصْتَ- فَإِنْ كُنْتَ قَدْ أَتْمَمْتَ لَمْ يَكُنْ عَلَيْكَ فِي هَذِهِ شَيْءٌ- وَ إِنْ ذَكَرْتَ أَنَّكَ كُنْتَ نَقَصْتَ- كَانَ مَا صَلَّيْتَ تَمَامَ مَا نَقَصْتَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج8، ص213.
[4] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، (بيروت، دار إحياء التراث العربی، چ7، ت1404ق)، ج3، ص342-343.