مسأله6: « إنما يجب تجديد الوضوء و الأعمال المذكورة إذا استمر الدمفلو فرض انقطاع الدم قبل صلاة الظهر يجب الأعمال المذكورة لها فقط و لا تجب للعصر و لا للمغرب و العشاء و إن انقطع بعد الظهر وجبت للعصر فقط و هكذا بل إذا بقي وضوؤها للظهر إلى المغرب لا يجب تجديده أيضا مع فرض انقطاع الدم قبل الوضوء للظهر«.[1]
کلام در این مسئله بود که صاحب عروه فرمود: این اعمال را که زن مستحاضه برای صلواتش تکرار میکند که از آنها تعبیر میکنند به وظائف المستحاضة لصلاتها، این در صورتی است که دم الاستحاضه استمرار داشته باشد. و اما اگر قبل از اینکه صلاة و اعمالی اتیان کند دم استحاضهاش قطع شد، در اینجا فقط به آن صلاتی که اتیان میکند اعمال استحاضه را باید اتیان کند، و اما الصلوات الآتیه بعد هذه الصلاة فلا یشترط این اعمال به نسبت آن صلوات.
عرض کردیم کلام در مقام در دو جهت واقع میشود:
جهت اولی: این است که زن بعد طلوع الفجر استحاضهاش استحاضه کثیره بود، یا استحاضه اش استحاضه متوسطه بود، یا استحاضه قلیله بود، بعد وقتی که این حالت بر او حادث شد دیگر دم قطع شد. جهت اولی این است که این صلواتی که در امروز زن اتیان خواهد کرد ولو دمش منقطع شده است به تمام صلوات یومیه باید وظیفهاش را که وظیفه مستحاضه است اتیان کند یا برای تمام این صلوات لازم نیست؟
صاحب الجواهر (قدس الله نفسه الشریف) [2] فرموده است: اگر خوف خرق الاجماع نبود میگفتیم اعمال را برای تمام صلوات یومیه تکرار کند ولو دمش قطع شده است، چرا یا صاحب الجواهر؟ فرموده است: چون در بعضی اخبار اطلاق است، و مقتضای آن اخبار این است که اگر استحاضه حادث شود ولو فی آنٍ، - البته مورد کلامش مستحاضهای است که غسل دارد -، اگر این استحاضه حادث شود فی آنٍ، در آن روز کثیره باشد باید سه غسل کند، مستحاضه متوسطه باشد باید یک غسل کند، آن کدام روایت است؟ این صحیحه ای که خدمت شما عرض میکنم به این صحیحه کأنّ استدلال شده است، این صحیحه یونس بن یعقوب است که سابقاً هم خوانده ایم، در باب یک از ابواب استحاضه حدیث یازدهم [3]است:
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الزَّيَّاتِ» (رضوان الله علیه) که از اجلاء است. «عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ رَأَتِ الدَّمَ فِي حَيْضِهَا- حَتَّى جَاوَزَ وَقْتُهَا» وقت حیضش گذشت. «مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُصَلِّيَ» چه وقت باید نماز بخواند؟ «قَالَ تَنْظُرُ عِدَّتَهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ» این که سابقاً چند روز قبل گفتم تنظر به معنای انتظار است در این موارد این هم یکی از آنهاست. تنظر عدتها التی کانت تجلس یعنی عدهاش را منتظر میماند. «ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ- فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ دَماً صَبِيباً- فَلْتَغْتَسِلْ» اگر بعد از عشرة الایام دم صبیب دید غسل میکند «فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ» در وقت هر صلاة. «فلتغتسل فی وقت کل صلاةٍ» اطلاق دارد این روایت، ایام حیضش گذشت، ده روز هم گذشت، غسل حیض هم کرده بود گذشت، ولکن دوباره یک دفعه دم صبیب دید، مقتضای این حدیث این است که ولو یک دفع ببیند ولو یک آنی ببیند فلتغتسل فی وقت کل صلاةٍ، در وقت هر صلاتی باید غسل کند، ولو آناً در یک روزی این دم را ببیند در وقت هر صلاتی باید غسل بکند، خوب در مستحاضه متوسطه اثر ندارد چون یک غسل است و یک غسل باید بکند.
سابقاً اگر یادتان باشد خدمت شما عرض کردیم، این روایاتی که وارد شده است در مستحاضه کثیره که آن مستحاضه کثیره غسل میکند برای کل صلاتین او لصلاة الفجر غسل میکند، عرض کردیم این روایات ناظر است به آن صورتی که دم در وقت صلاة مستمر بشود، حتی در زمانی که صلاة را اتیان میکند دمش مستمر است، این روایات ناظر است به دامیه آن زنی که دم دارد، و الشاهد علی هذا والقرینة علی ذلک در آن روایات امر کرد امام علیه السلام به جمع بین الصلاتین که بر دو صلاتی که غسل میکند فلتجمع بینهما تؤخر هذه و تقدم هذه که دو تا صلاة را یکجا بخواند، این قرینه است این به جهت این است که فرض شده دم دارد، والا اگر زن دمش قطع شود وجهی نداشت جمع کند بین دو صلاة را. و به عبارت دیگر این صحیحه مبارکه هم که صحیحه یونس بن یعقوب است فرض کرده است که در وقت هر صلاتی که هست همین دم صبیب را می بیند یعنی دمی که میریزد، در وقت کل صلاةٍ دمش صبیب است بدان جهت باید غسل بکند در وقت صلاة، این هم به قرینه آن روایات و به مناسبت حکم و موضوع همان است.
شما اگر گفتید که نه، مرحوم صاحب جواهر فرمود که نه اینجور نیست ولو یک آن دید، خوب این فی وقت کل صلاةٍ که یک روز نیست، این معنایش این است که بعد از این تا آخر عمرش در هر وقت صلاتی غسل کند ولو یک دفعه دیده است، برای اینکه دارد فاذا رأت الدم دما صبیباً فلتغتسل فی وقت کل صلاةٍ، بعد از این هر نمازی میخواند باید یک غسل کند، باید اینطور معنا کنید، پس این در یک روز این به مناسبت حکم و موضوع کسی است که در آن روز استحاضه است، همان مناسبت حکم و موضوع به قرینه سایر روایات در آن روز هم در آن صلواتش استحاضه کثیره دارد، به اطلاقش نمیشود، قاعده کلیه این است که هر روایتی که به اطلاقش نشد و به عمومش نشد اخذ شود، مخصص خاص و مقید خاصی نداشته باشد آن عموم از اعتبار میافتد الا فی القدر المتیقن، در ما نحن فیه هم این فی وقت کل صلاةٍ غایة الامر عام است، نمیشود به عمومش اخذ کرد که یک دفعه ولو دم دید تا آخر عمرش در وقت صلاة غسل کند، این را صاحب جواهر هم قائل نیست، پس به این عموم نمیشود اخذ کرد. قدر متیقن چیست؟ قدر متیقن صلوات یک روز نیست، صلاتی است که قبلش استحاضه کثیره داشت، او قدر متیقن است، بدان جهت در ما نحن فیه به این روایت نمیشود اعتماد کرد.
انما الکلام کل الکلام در جهت ثانیه است، جهت ثانیه این است که این زن قبل از اینکه مشغول بشود به اعمال صلاة به اعمال طهارتش که غسل کردن و وضوء گرفتن است بر صلاة، خون استحاضهاش قطع شد، کلام این است که به آن صلاة بعدی باید اعمال مستحاضه را که عبارت از وضوء است یا غسل تنها است و یا وضوء و غسل است اتیان بکند یا نه؟
یک مقدمه عرض کنم تا حکم معلوم شود، و آن این است: این روایاتی که در مستحاضه وارد شده است که ما آنهایی که عمده است در ما نحن فیه ذکر کردیم تمام این روایات متفاهم عرفی از اینها این است که استحاضه حدث است، و مستحاضه مکلف به صلاة است و بر صلاتش باید طهارت تحصیل کند، مستفاد از تمام این روایات این است که دم الاستحاضه حدث است و رافع این حدث و طهارت از این حدث این اعمالی است که ذکر شده است که وضوء است در یک قسم از مستحاضه، و وضوء و غسل است در قسم دیگر، و غسل تنها یا با غسل با وضوء است در قسم ثالث است علی ما تقدم، وقتی اینطور شد زن اگر فرض کنید قبل از اینکه صلاتی را شروع کند دم داشت، قبل از اینکه اعمال صلاتی را خود آن صلاة اعمالش را شروع کند دم داشت ولکن قطع شده است، این به مقتضای مرتکز در اذهان متشرعه مطابق با این روایات که استحاضه حدث است، این استحاضه ای که حدث است رافع میخواهد، چونکه بعد از استحاضه که خون قطع شد رافع موجود نشده است، بدان جهت در روایات رافع حدث را این اعمال قرار دادهاند، قلیله است باید وضوء بگیرد، متوسطه است باید غسل بکند اگر قبلاً غسل نکرده است بر صلاة قبلی، اگر کثیره است باید بر آن صلاتی که میخواهد اتیان کند غسل کند. بدان جهت صلاتی که انقطع دم الاستحاضه قبل از اعمال او آن صلاة را بخواهد بخواند باید این اعمال را اتیان بکند. این علاوه بر اینکه مرتکز مستفاد از روایات به قرینه ارتکاز حدث بودن و رافع حدث بودنش این اعمال است. از بعضی روایات هم گفته شده است استفاده میشود، آن بعضی روایات یکی صحیحه حسین بن نعیم الصحاف است.
از این روایت استفاده میشود کما اینکه سابقاً هم گفتیم، چونکه امام علیه السلام در آن صحیحه حسین بن نعیم الصحاف [4] فرمود: فان طرحت الکرسف، زنی که ایام عادتش گذشته است بعد خونش قطع نشده است غسل کرده است غسل حیض کرده است با وضوء نماز میخواند، کرسف بسته است که با وضوء میخواند، چون دم از کرسف نگذشته بود، ثقب نکرده بود، آنجا در ذیلش دارد: فان طرحت الکرسف، زن اگر آن پنبه را انداخت، فسال الدم اگر دم سیلان کرد، وجب علیها الغسل غسل واجب است. این را میدانید که غسل که وجوب نفسی ندارد، این که میگوید اگر این پنبه را انداخ، ولو قبل از وقت صلاة، قبل از اینکه ظهر شود پنبه را انداخت خون آمد، قبل از اینکه ظهر شود آن خون هم قطع شد، آن خونی که آمده بود قطع شد. وقتی که قطع شد بعد در وقت صلاة امتحان کرد دید اصلاً خبری نیست از خون و قطع شده است، این اطلاق این روایت میگوید: اگر دم سیلان پیدا کرد و ان طرحت الکرسف فسال الدم وجب علیها الغسل، غسل واجب است، غسلی که وجوب نفسی ندارد پس به چه چیزی واجب میشود؟ به صلاة بعدی، خود این صحیحه اشکال نیست در دلالتش، مثل اینکه مرحوم حکیم مناقشه فرموده است اشکال ندارد، این که میگوید فان طرحت الکرسف اطلاق دارد هر زمانی طرح کرد، فسال الدم دم سیلان پیدا کرد ولو آناً، بعد قطع شد، مناقشه فرموده است اشکال ندارد، این که میگوید فان طرحت الکرسف اطلاق دارد هر زمانی طرح کرد، فسال الدم دم سیلان پیدا کرد ولو آناً مائی بعد قطع شد، حتی از فضای فرج هم قطع شد، وجب علیها الغسل غسل واجب است، این غسل که وجوب نفسی ندارد غسل برای نماز است، کدام نماز؟ نمازی که بعد میخواند. بدان جهت مستفاد از این صحیحه همین است که بر صلاة بعدی باید این عمل را انجام دهد.
و بعضیها به روایت دیگری هم تمسک فرمودهاند، کأنّ این روایت دلالتش به نظر قاصر ما تمام نیست، ببینید تمام است یا نیست. صحیحه عبدالرحمن بن حجاج که در نفساء وارد است،[5] در باب پنج از ابواب النفاس:
وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ» این یک سند اول، محمد بن یحیی عن محمد بن الحسین اشعری. «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً» این دو سند. «عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ امْرَأَةٍ نَفِسَتْ» بچه زایید و نفاس شد «فَمَكَثَتْ ثَلَاثِينَ يَوْماً أَوْ أَكْثَرَ» یک ماه یا بیشتر مکث کرد « ثُمَّ طَهُرَتْ وَ صَلَّتْ» بعد از آن دمش قطع شد. «ثُمَّ رَأَتْ دَماً أَوْ صُفْرَةً» بعد از آن هم دم دید، او رأت دما او صفرةً دم دید یا صفرت دید، صفرتش استحاضه است. «قَالَ إِنْ كَانَتْ صُفْرَةً فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتُصَلِّ» غسل کند و نماز بخواند. خوب ولو صفرت یک آن باشد، یک آن بعد از این صفرت دید و بعد قطع شد. خوب مقتضای این روایت این است که باید غسل کند و نماز بخواند، بدون غسل نمیشود، ولو آن صلاتی را که اتیان میکند قبل از دخول وقت او این صفرت را دیده باشد باز به صلاتی که بعد میخواند باید غسل کند، اینطور فرمودهاند.
ولکن این حرف به نظر قاصر ما درست نیست، چون اگر این فرض استمرار در این دم صفرت نبود اطلاق داشت بر اینکه ولو یک آن بشود و بیاید تفصیل ما بین حمرة الدم و صفرة الدم لغو میشد، چون اگر دم حمرة داشته باشد یک آنی بیاید قطع شود، کثیره باشد باید غسل کند نمازش را بخواند غسل استحاضه کند، حمرة داشته باشد یا نداشته باشد چون دم حیض باید سه روز مستمر شود، این اگر استمرار فرض نشده بود در این روایت، تفصیل امام علیه السلام بین حمرة و صفرة لغو میشد، چون اگر حمرة هم بود و یک لحظه دید باید غسل استحاضه کند نمازش را بخواند، چونکه حیض باید سه روز مستمر بشود، یک دفعه دیگر می خوانم: عن امرأة نفست و مکثت ثلاثین یوماً او اکثر ثم طهرت و صلت ثم رأت دما او صفرة قال ان کان صفرة فلتغتسل و تصلی، این دم اگر صفرت باشد غسلش را بکند و نماز بخواند، این مفروض این است که استمرار فرض کرده است، چون دم مستمر است، صفرت باشد محکوم به استحاضه است غسل میکند خودش هم کثیره است و نماز میخواند، حمرت باشد محکوم به حیض است، در آن روایت هم داشت که لان ایام نقائها قد مضت مع ایام الدم، چون سی روز منتظر شده است یا بیشتر، آن ایام نقاء که باید ما بین حیض و ما بین نفاس متوسط شود آن گذشته است در آن روایت دیگر هم بود.
نکته این است که: اینکه امام علیه السلام تفصیل میدهد ما بین صفرة و غیر الصفره در صفرت میفرماید غسل کند و نمازش را بخواند، و لسان تفصیل قضیه شرطیه که اگر صفرت نباشد و حمرت باشد نمازش را نخواند این فرض استمرار الدم است، و الا اگر دم منقطع بود حمرت باشد یا صفرت باید غسل کند و نماز بخواند.
بدان جهت در ما نحن فیه آن صحیحه حسین بن نعیم صحاف کافی است، او هم نبود آن حرفی که در خارج گفتیم مستفاد از این روایات ملخّصش این بود که دم الاستحاضه حیض است، رافعش آن اعمال است، بدان جهت قبل از اینکه انسان شروع به اعمال بکند دم استحاضهاش قطع شد آن حدث باقی است چونکه رافعش نیامده است، مستفاد از روایات این است که رافعش این است، بدان جهت آن اعمال را به صلاة بعدی باید اتیان بکند.
بله دیگر حکم دائم الحدث به او بار نیست، وقتی که مستحاضه کثیره بود ظهر شد، دم استحاضه قطع شده بود، غسل کرده بود چون برای صلاة اول غسل باید بکند، صلاة بعدی غسل دارد باید غسل کند، غسل کرد لازم نیست صلاة ظهر را آن وقت بیاورد، نه غسلش را اول وقت کرد صلاتش را آخر وقت اتیان کند، چرا؟ چون غسل کرد حدث مرتفع شد، آن وقتی میگفتیم که پشت سرش صلاة بخواند که دم استحاضه داشته باشد، دم استحاضهاش قبلاً قطع شده است، فقط حدث استحاضه را داشت، غسلش هم رافع آن حدث استحاضه شد. صلاة را بگذارد آخر وقت بخواند، و آن کسی که میگوید هم غسل کند و هم وضوء بگیرد وضوء را بگذارد دم آخر بگیرد اشکال ندارد، جمع بین الصلاتین لازم نیست، چون در ما نحن فیه صلاة ظهرش را غسل کرد خواند عصر را آخر وقت بخواند غسل هم نمیخواهد، چرا؟ اینکه گفتیم در موارد تفریق باید دو غسل کند ولتجمع بین الصلاتین، به جهت دم استحاضه بود حال الصلاة، حدث بود قدر متیقن این بود که آن حدث مرتفع است کما سنذکر ان شاء الله نسبت به آن صلاتی که فورا اتیان میکند، و اما وقتی که دم نشد دیگر حدثش مرتفع میشود.
اینی که عرض کردیم در ما نحن فی این حکم ساری و جاری است.
مسأله 7: « في كل مورد يجب عليها الغسل و الوضوء يجوز لها تقديم كل منهما لكن الأولى تقديم الوضوء«.[6]
بعد ایشان صاحب عروه (قدس الله نفسه الشریف) میفرماید: در هر جایی که زن مستحاضه باید وضوء بگیرد و غسل کند، احوط این است -که احوط استحبابی است-، احوط این است که میتواند قبل از غسل وضوء بگیرد یا بعد الغسل وضوء بگیرد ولکن احوط این است که وضوء را قبل الغسل بگیرد، این احوط در جایی که زن مستحاضه کثیره باشد و بگوییم بر مستحاضه کثیره هم وضوء گرفتن لازم است خوب احوط وجهش معلوم است، چرا؟ چونکه احتمال دارد در مستحاضه کثیره غسل تنها کافی باشد، بدان جهت اگر بعد الغسل وضوء بگیرد این وضوء فاصله میشود و منافات با مبادرت الی الصلاة دارد، چونکه احتمال دارد وضوء بعد الغسل در حالی که غسل خودش کافی باشد وضوء تأخیر در اتیان صلاة باشد اولی این است که مستحاضه کثیره وضوء را بعد بگیرد، حال اگر بعد غسل کند اگر وضوء لازم بود قبل از غسل وضوء گرفته است، اگر لازم نبود بدون غسل بعد از تمام غسل شروع به صلاة کرده است و فاصله هم نشده است.
این حرف در مستحاضه کثیره درست است، و اما در مستحاضه متوسطه درست نیست، چون در ما نحن فیه هم در مستحاضه متوسطه در موثقه سماعه بود که با غسل باید وضوء بگیرد بدان جهت اطلاقش این است که قبل باشد یا بعد.
در ابتدا به نظر انسان میآید اینکه میگوید کل موضعی که غسل و وضوء واجب است فرق ندارد قبل بگیرد وضوء را یا بعد الا اینکه احوط این است که وضوء را قبل بگیرد، در ذهن می زند که این احوط در مستحاضه متوسطه وجه ندارد، ولکن اینجور نیست، چون اگر یادتان باشد ما یک موثقه ای داشتیم در باب اینکه غسل مجزی از وضوء است یا نه، در آن موثقه امام علیه السلام اینطور فرمود: در باب سی و سه در ابواب غسل الجنابة روایت نهم [7]است.
و باسناد الشیخ عن حسین بن سعید عن عثمان بن عیسی عن ابن مسکان عن سلیمان بن خالد، این موثقه است صحیحه نیست. چون عثمان بن عیسی ثقه است مذهبش فاسد است، موثقه سلیمان بن خالد عن ابی جعفر علیه السلام. «قال: الوضوء بعد الغسل بدعةٌ»، وضوء گرفتن بعد از غسل بدعت است، این غسل برای استحاضه متوسطه را هم میگیرد مستحاضه کثیره را هم میگیرد، آن غسلها را هم می گیرد که بعد از غسل وضوء گرفتن بدعت است، خوب اگر وضوء واجب باشد بخواهد جمع کند ما بین وضوء و ما بین الغسل باید قبل اتیان کند.
این به جهت اینکه شاید این اطلاق الوضوء بعد الغسل بدعةٌ سابقا بنا شد که این غسل، غسل جنابت باشد، چونکه احتمال اطلاق دارد بدان جهت احوط استحبابی این است که حتی در مستحاضه متوسطه و کثیره در هر دو وضوء را قبل بگیرد، بعد بدعت بوده باشد این را نگیرد، این وجه احتیاط استحبابی است.
اگر یادتان باشد سابقا عرض کردیم که الوضوء بعد الغسل بدعة مختص به غسل جنابت است، نفرمایید کما اینکه فرمودهاند مختص به غسل جنابت نیست، اگر مختص به غسل جنابت بوده باشد فرقی بعد و قبل ندارد، در غسل جنابت قبل از غسل هم وضوء گرفتن بدعت است، پس این بعد الغسل را میگوید.
جواب گفتیم منافات ندارد چون مفهوم ندارد این الوضوء بعد الغسل الجنابة بدعةٌ، یک روایت هم گفته است که الوضوء فی غسل الجنابة بدعةٌ بعده او قبله، گفتیم با هم تنافی ندارند، مفهوم ندارد که این بعد الغسل بدعت است یعنی قبلش بدعت نیست، قبلش هم بدعت است و منافات ندارد او را هم در روایات دیگر فرموده است، یعنی الوضوء بعد الغسل مفهوم لقب است، آن وضوء که بعد الغسل واقع میشود آن بدعت است، این منافات ندارد وضوء دیگر هم بدعت باشد، با هم تنافی ندارد مفهومی هم ندارد.
اگر یادتان بوده باشد گفتیم مع با وجود اینکه این مختص به غسل الجنابت است و قرینهای هم بر وفاق داریم نه بر خلاف، یک چیزی را همه قبول کردهاند، و آن این است که اگر حتی در غسل الجنابة کسی غسل کرد بعد از غسل وضوء گرفت غسلش باطل نیست غسلش صحیح است، وضوءش باطل است چون مشروع نیست در غسل جنابت، عرض کردیم و اما در سایر الاغسال وضوء مشروع است قبل بگیرد یا بعد بگیرد.
عرض میکنیم اگر فرض کردیم از حرف سابق رفع ید کردیم، گفتیم الوضوء بعد کل الغسلٍ بدعةٌ، اگر این را هم گفتیم غسل مستحاضه را نمیگیرد، در غسل مستحاضه میشود بعد از غسل وضوء گرفت، چرا؟ چون الوضوء بعد الغسل بدعةٌ یعنی وضوء باطل است، اما غسل که باطل نیست، وضوء باطل است و جایی ندارد، بدان جهت گفتیم در غسل جنابت کسی اگر بخواهد وضوء بگیرد باید اول توالت برود محدث بالاصغر شود بعد بیاید وضوء بگیرد، این معنایش این شد. این را در تمام اغسال گفتیم، که مستهجن است روایت را به این حمل کردن که الوضوء، یعنی وضوء در کل اغسال بعد الغسل بدعت است، یعنی اگر بخواهی وضوء بگیری باید بروی محدث اصغر شوی بعد بیائی وضوء بگیری، اگر فرض کردیم معنای روایت این است که غسل صحیح و لکن وضوء باطل است، یعنی اگر بخواهی وضوء بگیری باید محدث بالاصغر بشوی بعد وضوء بگیری، این حرف در مستحاضه متوسطه نمیآید، چونکه در مستحاضه متوسطه نمیتواند بعد از غسل حدث اتیان کند، چونکه صلاتش مشروط به هر دو تا است، هم مشروط به غسل است و هم مشروط به وضوء است، این حکم در باب مستحاضه متوسطه نمیآید، چونکه در مستحاضه متوسطه وضوء اگر باطل بشود با غسل تنها که نمیشود با او نماز خواند، و اگر حدث صادر شود بعد بیاید وضوء بگیرد باز نمیشود نماز بخواند، چون غسل و وضوء هر دو را باید قبل از وجود حدث اتیان بکند.
بدان جهت آن حکمی که در این روایت مذکور است که الوضوء بعد الغسل بدعة، در غسل مستحاضه جاری نیست، عبارت علمی و فنی اش را عرض کنم، اگر یادتان بوده باشد عرض کردیم اگر عامی یک حکمی داشته باشد ولو حکم موقت که حکمش حکم توقیتی است، مثل اینکه امام علیه السلام فرموده است: اکرم کل مسافرٍ حین الورود علیک، این همینجور، بعد روایتی وارد شده است که لا تکرم المسافر الفاسق، مسافر فاسق را اکرام نکن، حکم میکنیم مسافر فاسق را اکرام نکن نه در حین ورودش و نه بعد از ورود، بعدش هم نمی شود اکرام کرد، ولو آن عام ما که اکرم کل مسافرٍ حین ما یدخل علیک آن حکم مقید است، ولکن لا تکرم المسافر الفاسق مطلق است هم حین الورود هم بعد الورود و هم در کوچه، چون این در خاص وارد شده است، اطلاق حکم خاص مقدم میشود بر عموم عام، ولو حکم عام مقید بوده باشد، حکم توقیتی بوده باشد. ما نحن فیه از صغریات اوست، الوضوء بعد کل الغسل بدعه، این بعد، ولکن روایت میگوید فی المرأة المستحاضة علیها الوضوء و الغسل، اطلاق دارد قبل الغسل و بعد الغسل، علیها الوضوء و الغسل، فرق نمیکند وضوء را اول بگیرد بعد غسل را یا غسل را اول بگیرد بعد وضوء را، یعنی بلا فرق بین بعد الغسل و قبل الغسل، این حکم وارد در فرد خاص است غسل استحاضه است، و اطلاق اینکه وضوء دارد قبلاً یا بعداً مقدم بر آن عموم عام است، ولو عموم عام که بدعة حکم توقیتی است، این مثالی که گفتم اکرم کل مسافرٍ حین ما یدخل علیک بعد میگوید لا تکرم المسافر الفاسق، این اطلاق لا تکرم مقدم است و اخذ به او میشود و گفته میشود مسافر فاسق از تحت آن عموم خارج است، نه حین الدخول اکرام میشود نه بعد الدخول.
بدان جهت در ما نحن فیه چون وضوء مستحاضه خارج از این عموم است احتیاط استحبابی لا بأس به، و اما احتیاط، احتیاط وجوبی نمیشود.
مسأله 8: « قد عرفت أنه يجب بعد الوضوء و الغسل المبادرة إلى الصلاة لكن لا ينافي ذلك إتيان الأذان و الإقامة و الأدعية المأثورة و كذا يجوز لها إتيان المستحبات في الصلاة و لا يجب الاقتصار على الواجبات فإذا توضأت و اغتسلت أول الوقت و أخرت الصلاة لا تصح صلاتها إلا إذا علمت بعدم خروج الدم و عدم كونه في فضاء الفرج أيضا من حين الوضوء إلى ذلك الوقت بمعنى انقطاعه و لو كان انقطاع فترة«.[8]
بعد ایشان (قدس الله نفسه الشریف) شروع میکند به مسئله دیگری را در ما نحن فیه عنوان میفرماید: و آن مسئله دیگر که مسئله بعدی است مسئله مختصری است، عرض کردیم دم الاستحاضه حدث است، و عرض کردیم صلاة از مستحاضه ساقط نیست باید طهارت بگیرد، و طهارت مستحاضه هم این اعمال است، خوب وقتی این اعمال را اتیان میکند باز دم استحاضه دارد و حدث دارد، گفتیم بما اینکه شارع امر کرده است به صلاة بعد از اتیان این اعمال میفهمیم که آن دم که در حال اتیان نماز داشت و آن دمی که در حال وضوء یا غسل داشت آن دم نسبت به صلاتی که اتیان میکند ناقض نیست و طهارتش را نقض نمیکند، والا لغو میشد، به جهت اینکه لغو نشود این اعمال برای صلاة بعدی، از این فهمیدیم که آن دم نسبت به آن صلاتی که اتیان میکند نسبت به او ناقض طهارتش نیست و طهارت موجود است.
اما آن دم در صورتی ناقض نیست که مبادرت الی الصلاة بشود، قدر متیقنش این است، چونکه فرمود: فلتغتسل عند کل صلاةٍ، فرمود: یتوضأ لکل صلاةٍ، به قرینه ارتکازی که متفاهم از روایات است که این دم از حدث است و به قرینه امر به جمع بین الصلاتین فهمیدیم که باید مبادرت شود به صلاة، و الا فلتجمع بین الصلاتین امرش معنا نداشت. بدان جهت آن که از روایات استفاده میشود این است که این حدث ناقضیت دارد الا به نسبت صلاتی که بعد اتیان میکند، این ناقضیت به او ندارد. اگر فرض کردیم که حین اعمال دم ندارد، قبل از اینکه اعمال را شروع بکند دمش منقطع شده است، در این صورت دیگر مبادرت معنا ندارد که مبادرت واجب بشود. اعمال را وقتی اتیان کرد همان مسئله سابق بود که گفتیم مبادرت لازم نیست. ولکن اگر این شخص این اعمال را اتیان کرد به صلوات آتیه هم کافی است، یعنی ظهر را اتیان کرد دیگر عصر وضوء نمیخواهد، یا عصر را منفصل خواند دیگر غسل نمیخواهد، مسئله اش گذشت که نسبت به آنها طاهر است و طهارتش حاصل شد.
ولکن این نکته را متوجه باشید، این در صورتی اعاده بر صلوات آتیه نمیخواهد که از حینی که شروع میکرد به طهارت صلاة قبلی خون قطع شده بود، اما اگر آن وقتی که وضوء میگرفت هنوز خون داشت، آن را نمیگوییم، آن وقتی که قبل از اینکه شروع به وضوء و غسل کند برای اعمال خون قطع شده است، آن طهارت دارد احتیاجی به اعاده طهارت بر صلوات نیست، حتی با آن طهارت میتواند نماز مغرب و عشاء را هم بخواند.
اگر حدثی از او صادر نشود نومی خروج ریحی بولی نباشد با او نماز شب هم میتواند اتیان کند، چون طهارت حاصل شده است و ناقض آن طهارت حاصل نشده است.
و الحمدالله رب العالمین.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص353.
[2] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، (بيروت، دار إحياء التراث العربی، چ7، ت1404ق)، ج3، ص342-343.
[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ الزَّيَّاتِ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع امْرَأَةٌ رَأَتِ الدَّمَ فِي حَيْضِهَا- حَتَّى جَاوَزَ وَقْتُهَا مَتَى يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُصَلِّيَ- قَالَ تَنْظُرُ عِدَّتَهَا الَّتِي كَانَتْ تَجْلِسُ- ثُمَّ تَسْتَظْهِرُ بِعَشَرَةِ أَيَّامٍ- فَإِنْ رَأَتِ الدَّمَ دَماً صَبِيباً- فَلْتَغْتَسِلْ فِي وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص376.
[4] وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أُمَّ وَلَدِي تَرَى الدَّمَ وَ هِيَ حَامِلٌ- كَيْفَ تَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ- قَالَ فَقَالَ لِي إِذَا رَأَتِ الْحَامِلُ الدَّمَ- بَعْدَ مَا يَمْضِي عِشْرُونَ يَوْماً- مِنَ الْوَقْتِ الَّذِي كَانَتْ تَرَى فِيهِ الدَّمَ مِنَ الشَّهْرِ- الَّذِي كَانَتْ تَقْعُدُ فِيهِ- فَإِنَّ ذَلِكَ لَيْسَ مِنَ الرَّحِمِ وَ لَا مِنَ الطَّمْثِ- فَلْتَتَوَضَّأْ وَ تَحْتَشِي بِكُرْسُفٍ وَ تُصَلِّي- وَ إِذَا رَأَتِ الْحَامِلُ الدَّمَ قَبْلَ الْوَقْتِ- الَّذِي كَانَتْ تَرَى فِيهِ الدَّمَ بِقَلِيلٍ- أَوْ فِي الْوَقْتِ مِنْ ذَلِكَ الشَّهْرِ فَإِنَّهُ مِنَ الْحَيْضَةِ- فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ عَدَدَ أَيَّامِهَا- الَّتِي كَانَتْ تَقْعُدُ فِي حَيْضِهَا- فَإِنِ انْقَطَعَ عَنْهَا الدَّمُ قَبْلَ ذَلِكَ فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتُصَلِّ الْحَدِيثَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص330.
[5] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ ع عَنِ امْرَأَةٍ نَفِسَتْ- فَمَكَثَتْ ثَلَاثِينَ يَوْماً أَوْ أَكْثَرَ ثُمَّ طَهُرَتْ وَ صَلَّتْ- ثُمَّ رَأَتْ دَماً أَوْ صُفْرَةً- قَالَ إِنْ كَانَتْ صُفْرَةً فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتُصَلِّ- وَ لَا تُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص393.
[6] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص353.
[7] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْوُضُوءُ بَعْدَ الْغُسْلِ بِدْعَةٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص246.
[8] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص353.