درس هشتصد و نودم

استحاضه

مسأله 15:« إذا انتقلت الاستحاضة من الأدنى إلى الأعلى‌كما إذا انقلبت القليلة متوسطة أو كثير أو المتوسطة كثيرة فإن كان قبل الشروع في الأعمال فلا إشكال فتعمل عمل الأعلى و كذا إن كان بعد الصلاة فلا يجب إعادتها و إما إن كان بعد الشروع قبل تمامها- فعليها الاستيناف‌ ‌و العمل على الأعلى حتى إذا كان الانتقال من المتوسطة إلى الكثيرة فيما كانت المتوسطة محتاجة إلى الغسل و أتت به أيضا فيكون أعمالها حينئذ مثل أعمال الكثيرة لكن مع ذلك يجب الاستيناف و إن ضاق الوقت عن الغسل و الوضوء أو أحدهما تتيمم بدله و إن ضاق عن التيمم أيضا استمرت على عملها لكن عليها القضاء على الأحوط و إن انتقلت من الأعلى إلى الأدنى استمرت على عملها لصلاة واحدة ثمَّ تعمل عمل الأدنى فلو تبدلت الكثيرة متوسطة قبل الزوال أو بعده قبل صلاة الظهر تعمل للظهر عمل الكثيرة فتتوضأ و تغتسل و تصلي لكن للعصر و العشائين يكفي الوضوء و إن أخرت العصر عن الظهر أو العشاء عن المغرب نعم لو لم تغتسل للظهر عصيانا أو نسيانا يجب عليها للعصر إذا لم يبق إلا وقتها و إلا فيجب إعادة الظهر بعد الغسل و إن لم تغتسل لها فللمغرب و إن لم تغتسل لها فللعشاء إذا ضاق الوقت و بقي مقدار إتيان العشاء‌».[1]

ادامه بحث در انتقال استحاضه از مرتبه ادنی به اعلی

کلام در مسئله تبدل استحاضه من المرتبة الادنی الی المرتبة الاعلی بود، عرض می کنم بر اینکه صاحب عروه و دیگران فرموده اند در ما نحن فیه آن مرتبه اعلی را اخذ می کنند، آن وقتی که مرتبه اعلی حادث شد باید برای نمازش مرتبه اعلی را ملاحظه کند، در صورتی که حدوث مرتبه اعلی بعد از فراغ من الصلاة نباشد، ظهر را تمام کرد به استحاضه قلیله وقتی که می خواست صلاة عصر بخواند استحاضه کثیره شد، صلاة ظهرش صحیح است، چونکه حین صلاة ظهر مستحاضه قلیله بود و مستحاضه قلیله وظیفه اش وضوء گرفتن بر صلاة بود و وضوء هم گرفته بود، آن وقتی که صلاة را تمام کرد تبدل آن وقت حاصل شد لذا صلاة قبلی صحیح است، چونکه این استحاضه که مرتبه اعلی ست حادث می شود حدث بر صلاة بعدی ست، و اما صلاة قبلی که به طهارت معتبره فیها واقع شده است در او خللی نمی شود.

عرض ما این است، اگر صلاة را تمام نکرده در اثناء صلاة است یا اصلا به صلاة وارد نشده است در اثناء اعمال مرتبه ادنی ست، اگر مرتبه اعلی حادث شد آن اعمال سابقی و آن صلاتی که داخل شده است همه اش باطل می شود، باید در ما نحن فیه بعد از حدوث مرتبه اعلی شروع کند اعمال مرتبه اعلی را و آن صلاتی که در اثناء او یا در اثناء اعمال بر او استحاضه اش کثیره شده است آن صلاة را با با طهارت مرتبه اعلی اتیان بکند، آن قبلی هیچ و کالعدم می شود، این دلیل این چیست؟ درست توجه کنید چه می گویم، کأنّ استحاضه ای که به مرتبه اعلی تبدل می کند مثل این است که آن حدث اصغر مبدل به حدث اکبر بشود، مثل اینکه دیروز می گفتم شخص مثلاً فرض کنید بول کرده بود وضوء برایش واجب بود، آن وقتی که می خواست وضوء بگیرد یا قبل الوضوء یا بعد الوضوء یا در اثناء صلاتی که فرض کنید وضوء گرفته بود در اثناء آن صلاة جنب شد انزال کرد، آن صلاة باطل می شود و آن وضوء باطل می شود باید آن صلاة را دوباره به غسل جنابت اتیان کند، آنها هیچ بودند، چه جور حدث اصغر مبدل به حدث اکبر می شود و بعد از تبدل به حدث اکبر عبرتی به آن حدث اصغر سابقی نیست، استحاضه هم عند التبدل به مرتبه اعلی اینجور است، وقتی که مبدل به مرتبه اعلی شد آن مرتبه ادنی هیچ است، به چه دلیل؟ سه دلیل داریم:

یکی از این ادله روایات است، مقتضای روایات این است که اگر زن استحاضه قلیله داشته باشد ولو استحاضه قلیله اش مستمر بود و لکن آنامّا مرتبه اعلی موجود شد وظیفه مرتبه اعلی را باید اتیان بکند، روایات دلالت می کنند بعض روایات، مقتضای آنها این است که اگر زن استحاضه قلیله داشت و مرتبه ادنی داشت ولو در آنی مرتبه اعلی حادث شد وظیفه مرتبه اعلی را باید بکند، مثل چه؟ مثل این صحیحه حسین بن نعیم الصحاف، روایت هفتمی[2] بود در باب استحاضه در باب اول، اونجا اینجور بود که زن وقتی که ایام عادتش گذشت و دو روز هم صبر کرد ایام استظهارش هم گذشت فلتغسل و تحتشی و تصلی الظهر و العصر، غسل می کند، این غسل غسل حیض است، و صلاة ظهر و عصرش را می خواند، ثم لتنظر فان کان الدم فیما ینها آن وقتی که غسل کرده است برای حیض، فی ما بینها و بین المغرب لا یسیل من خلف الکرسف، در این بین سیلان نداشته است، استحاضه اش قلیله است، در این صورت فلتتوضأ و تصلی عند وقت کل صلاةٍ ما لم تطرح الکرسف، ما دامی که کرسف را نیداخته است، می فرماید فان طرحت الکرسف، این کسی که هنوز دمش غمس نکرده بود کرسف را، فان طرحت الکرسف فسال الدم دم بیرون آمد وجب علیها الغسل، مقتضایش این است که تا حال دم نیامده بود بیرون، کرسف را هم که انداخت هنوز دم نیامده بود بیرون بعد آمد بیرون وجب علیه الغسل، این ظاهرش عبارت از این است که باید به آن غسلی که عبارت از مرتبه متوسطه است به او عمل کند، و اما اگر فرض کنید کرسف را هم بردارد یسیل من خلف الکرسف، خون سیلان پیدا می کند، کرسف را انداخت خون خارج شد غسل می کند یک غسل واجب است، کرسف را بست از خلف کرسف سیلان پیدا کرد، می گوید بر اینکه و ان طرحت الکرسف و لم یسل الدم فلتتوضأ ولتصلی و لا غسل علیها، و ان کان الدم اذا امسکت الکرسف یسیل من خلف الکرسف، وقتی که کرسف را گذاشت ولو بعد از مدتی شروع کرد سیلان کردن از خلف کرسف، این چه می شود، این می گوید که فان علیها ان تغتسل فی کل یومٍ و لیلة ثلاث مرات، دیگر آن عمل سابقی را امام علیه السلام رها کرد، اگر سیلان شد باید به این وظیفه عمل کند، و به عبارت واضحه از این روایت استفاده می شود که اقسام الاستحاضه عند الانتقال به مرتبه اعلی قسیم هستند، اگر منتقل به مرتبه اعلی شد حکم مرتبه اولی ساقط می شود، چونکه ساقط می شود به مرتبه اولی که از این به تبدل تعبیر می کردیم بدان جهت به وظیفه اعلی عمل می کند، در صحیحه زراره هم همینجور است صحیحه زراره که باز در این باب روایت پنجمی بود، در حق نفساء بود، در نفساء اینجور است که به مقدار ایام عادتش اگر خونش قطع شد فهو، فان جازت، اگر آن خونش قطع نشد و الا یعنی اگر خونش قطع نشد، در این صورت و الا فاغتسلت غسل نفاس را می کند و احتشت و استثفرت و صلت، فان جاز الدم الکرسف، اگر دم کرسف را گذشت تعصّبت می بندد جلوش را، که این وجوب الامساک عن الدم است، در این صورت و اغتسلت غسل می کند ثم صلت الغداة بغسلٍ و الظهر و العصر بغسلٍ، ولو قبلاً اینجور نشده بود، یا آن وقتی که کرسف را برداشت دم هنوز جواز نکرده بود نگذشته بود، بعد ساعتی ساعتینی دم تجاوز کرد، مقتضاش این است که به حکم استحاضه کثیره عمل می کند، ظاهر روایات مبارکات یعنی بعضی روایات صحیحه معاویة بن عمار و صحیحه حسین بن صحاف و صحیحه زراره که گفتم این سه تا صحیحه ظاهرشان این است اگر مستحاضه از مرتبه ادنی به مرتبه اعلی منتقل شد آن مرتبه اعلی را باید مراعات کند و وظائف مرتبه ادنی ساقط می شود، یعنی حدثش عوض می شود، چونکه استحاضه کثیره حدث اکبر است، استحاضه قلیله حدث اصغر است وضوء دارد غسل ندارد، مستحاضه متوسطه نسبت به صلاة اولی حدث اکبر است نسبت به بقیه صلوات یومیه اش حدث اصغر است وضوء می خواهد، این ظاهر روایات این است که مستحاضه که استحاضه اش حدث است و این حدث اقسام ثلاثه است وقتی که از مرتبه ادنی به مرتبه اعلی انتقال پیدا کرد آن وقت وظیفه اش چه می شود؟ وظیفه اش آن حدثی می شود که مرتبه اعلی است، باید به او عمل کند، حدث تبدل پیدا می کند و آن وظیفه را باید عمل کند، این یک وجه که از روایات استفاده می شود.

اگر کسی گفت که من در این وجه اول مناقشه دارم، خوب غمض عین کردیم، می گوییم این مستحاضه کثیره که مستحاضه کثیره می شود از اول مستحاضه شدن که کثیره نمی شود، اول آنی که مستحاضه می شود دم خارج می شود از آن وقت مستحاضه کثیره بشود این که نیست، غالباً دم مختلف است بعد از حیض ایام الحیض توجه کردید خون می آید قطع نمی شود، این پنبه که گذاشت توجه کردید به مجرد گذاشتن خون از پنبه سیلان نمی کند، تا به پنبه برسد خون پنبه را خیس کند از آن طرف خارج بشود، می بینید مستحاضه کثیره مسبوق است به مستحاضه متوسطه، آن وقتی که خون فقط داخل پنبه شده است بیرون نیامده مستحاضه متوسطه است، و آن وقتی که هنوز پنبه را تازه گذاشت، ایام حیضش تمام شده بود پنبه را تازه گذاشت بعد از غسل هنوز خون به پنبه رسید استحاضه قلیله است، خود این استحاضه همینجور است که مرتبه اعلایش مسبوق به مرتبه ادنی ست، بدان جهت امام علیه السلام در روایات که می فرماید مستحاضه کثیره این کار را می کند یغتسل لکل صلاتین و للفجر غسلاً، آن استحاضه متوسطه و قلیله را که مسبوق به او بود الغاء کرده است، کذلک در مستحاضه متوسطه که فرموده است یغتسل لکل غسلٍ مرةً، استحاضه متوسطه هم مسبوق به استحاضه قلیله است چونکه خون اول به پنبه می رسد بعد به جوفش می رسد، مع ذلک امام علیه السلام در اینجا الغاء فرموده است.

سوال...؟ نه نبود، به مجرد تمام شدن خون حیض اینجور نیست که آن خونی که هست در ابتدا که محکوم به استحاضه است او بپرد بیرون، او خارج می شود از عرق عازل تا خارج بشود طول می کشد، مجرا دارد دیگر، مثل آب باز کردن به نهر، به مجرد اینکه منشأ را باز کردی که نهر پر نمی شود، بدان جهت در ما نحن فیه این خون سائل هم همینجور است به مجرد تمام شدن حیض اینجور نیست که کثیره موجود بشود.

 بدان جهت در ما نحن فیه آن وقتی کثیره می شود که در خارج سیلان پیدا کند، و این بعد می شود، قبل از این مستحاضه متوسطه است و قلیله است، بدان جهت در ما نحن فیه اگر یک ربع ساعت طول بکشد تا بیرون بیاید که اولش ضعیف است وظیفه اش در آن وقت استحاضه قلیله است وضوء باید بگیرد، اطلاق روایات هم که گفتیم این را اقتضاء می کند.

اگر شما فرمودید من این را هم قبول ندارم من اینها سرم نمی شود یک چیزی بگو روشن، می گوئیم یک چیزی می گوئیم روشن، روایاتی که می گوید و ان جازت دم الکرسف فلتغتسل عند کل صلاةٍ این زن را می گیرد یا نمی گیرد، باید بگویید می گیرد دیگر جاز الدم شد، شما می گفتید که نه آن اعمالی هم که اذا لم یثقب الکرسف فعلیه الوضوء لکل صلاةٍ او هم می گیرد، غایت الامر این است دیگر می گوئید او هم می گیرد، خوب می گوئیم هر دو تا می گیرد، آن روایات می گوید که باید وضوء بگیرد یا روایتی که می گوید اذا سبق الدم الکرسف و لم یتجاوز یغتسل فی کل یومٍ مرةً او هم می گیرد، خوب گفتیم بگیرد باهم تنافی ندارند، می گوئیم که هم وضوء بگیرد هم غسل کثیره را بکند، عیب ندارد، و لکن روایاتی که می گوید کل غسلٍ یغنی عن الوضوء می گوید وضوء لازم نیست با این غسل وضوء لازم نیست، همان روایاتی که می گوید کل غسل یغنی عن الوضوء این غسل کثیره را می گیرد، بدان جهت می گوئیم که اگر قلیله مبدل به کثیره شد وضوء نمی خواهد غسل کند، و کذلک اگر آن کثیره مبدل به استحاضه متوسطه شد آنجا هم که تنافی ندارد دیگر مستحاضه متوسطه خودش وضوء دارد با غسل، هم باید غسل بکند هم وضوء بگیرد، {سوال؟ شیخنا مهلت بده علماء که بیخود نگفته اند این حرفها را، این ها علی فرض تنزل است و الا وجه اول و وجه ثانی صحیح است، کسی وسواس داشته باشد می گوییم نتیجه اش این است که جمع بین الوظیفتین بکند، و لکن اخباری که می گوید کل غسلٍ یغنی عن الوضوء در جایی که مستحاضه متوسطه منقلب به استحاضه کثیره بشود، یا استحاضه قلیله منقلب به استحاضه کثیره بشود وضوء نمی خواهد، سوال؟ آنجا روایات وضوء می گفت وضوء اطلاقش می گرفت اینجا را که غسل نبود.

سوال...؟ گوش کنید، این روایاتی که می گوید مستحاضه قلیله وضوء بگیرد این مستحاضه قلیله کثیره هم باشد بالاطلاق بود، و الکن وقتی که مستحاضه کثیره شد روایات مستحاضه کثیره می گوید وضوء نمی خواهد، این دوتا، آن می گوید وضوء می خواهد این می گوید وضوء نمی خواهد، تعارضا تساقط، رجوع می کنیم به ادله ای که می گوید کل غسلٍ یغنی عن الوضوء، کل غسل غنی می کند از وضوء، مقتضاش عبارت از این استکه فقط عمل مستحاضه کثیره را اتیان بکند.

این سه وجهی که خدمت شما عرض کردم، این وجه اخیری علی تقدیر الاغماض عن الوجهین الاولین است، وجهین الاولین صحیح است و درست است بدان جهت در ما نحن فیه به عمل وظیفه ادنی روایت نمی شود، از این تعبیر به تبدل می کنیم، درست توجه کنید، لازمه این حرف این است که زن مستحاضه متوسطه بود قبل از صلاة، بدان جهت چونکه صلاة اولش هم بود تازه مستحاضه متوسطه شده بود غسل کرد، غسلش را تمام کرد وضوء هم باید بگیرد، وضوء هم گرفت نماز را شروع کرد استحاضه اش متوسطه بود، همین که نشست در رکعت اخیره تشهد را و سلام را بگوید دید دم زد بیرون مستحاضه کثیره شد، این صلاتش با آن دم و دستگاهش باطل شد، چرا؟ چونکه این حدث حدث دیگری پیدا کرد که حدث مستحاضه است، مستحاضه کثیره است، و صلاتی که با این حدث اتیان می شود بعد از این حدث باید به او غسل بشود، درست به نکات عرضم برسید، صلاتی که با این حدث اتیان می شود باید غسل را بعد از این حدث بکند، بدان جهت آن غسل قبلی بعد از این حدث نیست، قبل بوده آن غسل آن باطل می شود، وضوء هم گرفته بود آن هم هیچ می شود، صلاتی هم که زحمت کشیده بود سه چهار رکعتش را خوانده بود تشهد می خواند آن هم باطل می شود، باید غسل بکند بعد از این حدث آن صلاتش را اتیان بکند، چونکه مقتضای ادله این است که هر وقت استحاضه کثیره موجود شد صلاتی که در آن حال اتیان می شود یعنی با استحاضه کثیر اتیان می شود باید به آن صلاة غسل بشود بعد از آن استحاضه، و مفروض این است، بدان جهت صاحب عروه هم فتوا داد بر اینکه حتی اگر متوسطه بشود برای متوسطه هم غسل کرده باشد و وضوگرفته باشد داخل صلاة هم شده باشد مستحاضه کثیره بشود باید عمل مستحاضه کثیره را که مرتبه اعلی است اتیان کند بعد صلاة را اتیان کند، و آن غسلی که کرده بود آن هم یک غسل بود او فایده ندارد، غسل باید در مستحاضه کثیره بعد از حدوث مستحاضه کثیره بشود، و آن غسل قبل بود، آن بدرد نمی خورد.

خب ببینید فتوا کجا می رسد، بله صحیح هم هست، اینی که در عروه می فرماید صحیح است منتهی یک جهت نقصی دارد، این که میخواست السلام علیکم و تشهد بخواند سلام بگوید شمس هم غروب پیدا می کند وقت نماز هم تمام می شود، خیلی نمانده است، می فرماید اگر نمیتواند غسل کند باید تیمم کند، چونکه وقتی که غسل متمکن نشد برای مستحاضه کثیره باید تیمم بکند، برگردد تیمم بکند، ایشان چونکه در مستحاضه کثیره هم وضوء را واجب می دانست میفرمود یک تیمم هم بر وضوئش می کند، اگر در وضوء گرفتن هم وقت نمانده وقت فوت می شود، آن وقت صلاتش را اتیان می کند ولو یک رکعت از صلاة را درک کند در وقت، با این دو تا تیمم یک رکعت را هم درک کند باید تیمم بکند، نه بابا وقت تمام شده است، من الان السلام علیکم که بگویم، غروب شمس دو دقیقه دیگر موجود می شود اصلا وقتی فرصتی در تیمم تا اقلا یک رکعت نماز را در وقت بخوانم ندارم، می دانید این چه می شود؟ این زن فاقد الطهورین می شود، چرا؟ چون نه می تواند غسل کند و نه می تواند تیمم بکند چون که وقت صلاة می گذرد دیگر، این اصلا مکلف به صلاة الوقت نیست، مکلف به صلاة الوقت نیست چونکه طهارتش را ندارد آن صلاتی که در وقت خوانده طهارت نداشت، الآن هم نمی تواند طهارت تحصیل کند برای آن صلاة، فاقد طهورین است اصلا تکلیف به صلاة ندارد، و لکن باید قضاء کند، چونکه ان شاالله اگر زنده ماندیم کما اختار صاحب عروه قدس الله نفسه شریف فاقد الطهورین تکلیفی ادائی ندارد نمازش را باید قضاء کند، چون که من نسی صلاةً او صلاها بغیر طهور فعلیه قضائها، از آنها استفاده می شود بر اینکه ولو معذور هم بوده باشد نائم بوده باشد باید صلاة را قضاء کند، و لکن اینجا چه می گوید، می گوید اگر دید السلام علیکم فقط وقتش باقی مانده بر تیمم و اینها وقت باقی نمانده استمرت علیها، آن صلاتی را که با طهارت استحاضه متوسطه خوانده است مستمر می شود بر او، و بعد این صلاة را بعد از غسل کردن به غسل استحاضه کثیره در خارج وقت قضاء می کند، علی الاحوط.

خب این را می دانید که این درست نیست چونکه نسبت به صلاة آن استمرار صلاة باید علی الاحوط باشد، آن استمرار صلاة با آن طهارت استحاضه متوسطه علی الاحوط است و الا فاقد الطهورین است این تکلیف به صلاة ادائی ندارد، و لکن نسبت به قضاء احوط نیست باید قضاء بکند چونکه صلاة فوت شده است، صلاة را بدون طهارت خوانده است، آن صلاتی که خوانده است صلاها بغیر طهور، طهورش غسل در او بود بعد از استحاضه کثیره بدون طهارت خوانده است باید قضاء کند او را، بدان جهت در ما نحن فیه حکم در مسئله این است، هذا کلّه اذ انتقلت من المرتبة الادنی الی المرتبة الاعلی، و لازمه اش این شد که آن وقتی که مرتبه اعلی حادث شد صلاة را در حالی که مرتبه اعلی دارد باید با طهارت مرتبه اعلی اتیان کند، و بدان جهت اگر صلاة را به طهارت مرتبه ادنی شروع کرده در اثناء هم مرتبه اعلی آمد آن صلاة و طهارت قبلی همه اش باطل می شود، چونکه مکلف است در آن وقت صلاة را به طهارت به مرتبه اعلی اتیان کند، تمامی اینها در صورتی است که از مرتبه ادنی به مرتبه اعلی ترقی کند.

حکم انتقال از اعلی به ادنی در استحاضه

و اما اگر مستحاضه عکس شد، درست دقت کنید، اینجا صاحب عروه یک عبارتی دارد، اگر می خواهید بفهمید که این اجتهاد در انسان هست یا نیست ولو مرتبه اش بینکم و بین الله اینی که می گویم قبلا اگر از عبارت عروه درآورده بودید بله، بدانید که این مرتبه ای را دارید و اگر در نیاوردید خودتان می دانید که باید چه قضاوت کنید در حقتان، این نسبت به آن کسانی که مراجعه کرده اند، کسی که مراجعه نکرده آن نه آن معلوم نمی شود، درست توجه کنید، عبارت صاحب عروه قدس الله نفسه شریف این است وقتی که از مرتبه اعلی به ادنی تنزل کرد نسبت به صلاة اولی باید طهارت مرتبه اعلی را اتیان کند، آن صلاتی را که بعد از این انتقال به مرتبه ادنی اتیان می کند او را باید به طهارت مرتبه اعلی اتیان کند، و لکن صلاة دومی را به اعمال مرتبه ادنی اتیان می کند، این کلام صاحب عروه است، آن صلاة اولی را به مرتبه اعلی اتیان می کند و صلاة دومی را توجه کردید به مرتبه ادنی اتیان می کند، می دانید این معناش چیه؟ از این در می آید که اگر شخص زن مستحاضه کثیره بود غسل کرد اگر صاحب عروه می گوید وضوء بگیرد وضوء هم گرفت شروع کرد به نماز خواندن با استحاضه کثیره، یک رکعت به آخر صلاة مانده بود دست زد دید که خون مرتبه قلیله را دارد فقط در باطن است توجه کردید آن خون که می آمد و اینها از آنها خبری نیست سیلان و اینهایی نیست، پنبه را درآورد دید بر اینکه فقط آن طرف داخل پنبه خیس است آنهای دیگر جوفش هم خشک شده خونش، یا معلوم است که قطع شده است، در اثناء صلاة استحاضه کثیره مبدل به قلیله شد، ایشان مقتضای عبارتشان این است که این صلاة باطل شد، این صلاة باطل شد، آنجایی که گفتنی بود می گویم، باید برای این صلاتی که باطل شد طهارت مستحاضه کثیره را دوباره اتیان کند، طهارت مستحاضه کثیره را دوباره اتیان بکند، بعد این صلاة را با طهارت مستحاضه کثیره اتیان بکند، صلاة بعدی را فقط وضوء بگیرد، مقتضای عبارت ایشان عبارت از این است، چرا؟ چونکه ایشان می گوید فقط اعمال را به صلاة اولی اتیان می کند و صلاة دومی را به اعمال ادنی اتیان می کند، و این آن وقتی می شود که اطلاق عبارتش این است استحاضه قلیله اگر در اثناء صلاة حاصل شد که طهارت استحاضه کثیره را اتیان کرده بود، اگر در اثناءِ آن صلاة حاصل شد اگر آن صلاتش صحیح بشود که با همان غسل قبلی تمام کند باید به صلاة دومی هم غسل بکند، چرا؟ چونکه بعد از آن غسل کردن باز کثیره بود، در صلاة هم کثیره بود، این حدث است این حدث رافع می خواهد، رافعش چه چیز است؟ غسل است، باید به صلاة دومی هم غسل کند، این که ایشان می گوید به صلاة اولی فقط غسل کند و صلاة دومی را به عمل ادنی اتیان بکند، اطلاق این کلام و شمولش آنجایی را که تبدل اعلی به ادنی ولو در اثناء صلاة باشد عبارت اطلاقش می گیرد، مقتضای اطلاق این کلام این است که اگر در اثناء صلاة قبل التمام این تبدل حاصل شد نماز باطل می شود، آن صلاتش باطل می شود آن غسلی که کرده بود باطل می شود، دوباره باید غسل کند آن صلاة را بیاورد و صلاة دومی را با وضوء بیاورد، و الا اگر آن صلاة باطل نمی شد و آن به استحاضه کثیره آن صلاة را ادامه می داد به استدلال بعض فقهاء که دم اگر مستمر بود صلاة باطل نمی شد، الآن هم دم کم شده است باید به طریق اولی باطل نشود، اگر این مرادش این بود که صلاة باطل نمی شود آن صلاة را به طهارت قبلی اتیان بکند، بعد التبدل به استحاضه قلیله باید تفصیل بدهد، بگوید صلاة دومی را به اعمال ادنی اتیان در صورتی که خون حین اعمال مستحاضه کثیره قطع شده باشد، باید قید کند چونکه اگر قید نکند این خون می آید آخر، نسبت به آن صلاتی که اتیان غسل کرد معفو است، نسبت به آن صلاة بعدی حدث است باید غسل بکند او را. این اطلاق عبارتش این است.

ديدگاه سيد حکيم(ره)

 دلم خواست مرحوم حکیم[3] اینجا یک عبارتی دارد این عبارتش مغلق است و این مطلبی که از خارج عرض کردم اگر این مطلب را داشته باشید هضم کرده باشید ایشان هم همین حرف را می فرماید، ببینید ایشان چه می فرماید، اینکه در این عبارت دارد و ان انتقلت من الاعلی الی الادنی استمرت علی عملها لصلاةٍ واحدة، یعنی عمل کثیره را برای یک صلاة اتیان می کند، در ذیل این اینجور می فرماید ببینید مقامش را، لأن الوجود الاعلی قبل الانقطاع یقتضی ذلک، چونکه اعلی موجود بود اقتضاء می کند که غسلش را اتیان کنیم تا مرتفع بشود حدثش را، بعد می فرماید و التبدل الی الادنی لا یکون مطهراً عنه، تبدل به ادنی مطهر از حدث سابق نمی شود، ثم کلامم این است درست توجه کنید اگر آنهایی که دارند کتاب را کتاب را باز کنند، ثم ان اطلاق کلام المصنف یقتضی انه لو تبدل الاعلی الی الادنی بعد عمل الاعلی، همان چیزی که از خارج می گفتم، بعد از اینکه غسلش را کرد بر اعلی یا حتی داخل نماز هم شد، تبدل حاصل شد، ثم ان اطلاق کلام المصنف یقتضی انه لو تبدل الاعلی الی الادنی بعد اعمال الاعلی قبل الصلاة یعنی قبل تمام الصلاة وجب علیه الاستیناف باید دوباره چیز بگیرد، کما یجب مع الانقطاع، کما اینکه اگر خون قطع میشد کلاً در اثناء صلاة چه جور باید طهارتش را اعاده میکرد در حال انقطاع اتیان می کرد، این هم همینجور است باید قطع کند چرا؟ چونکه آن حدثی که داشت بعد از غسل کردن و حین دخول الصلاة وقتی که مبدل به استحاضه قلیله شد آن حدث رافع نیامده است، باید به آن حدث اگر با آن حدث صلاة اولی صحیح بود صلاة دومی صحیح نمی شد، به صلاة دومی هم باید غسل می کرد، بما اینکه در ما نحن فیه می فرماید در یک صلاة اعمال اعلی را اتیان می کند لازمه اش این است که نمازش را قطع کند و صلاتش را قطع کند و اعمال را اتیان کند، این کلام است صاحب عروه است مرحوم حکیم هم فرموده است، این را آوردم به جهت این که وحشت نکنید از این کلام این را استفاده کردید، و این احتیاج به این ندارد.

و این هم که ایشان فرموده تعلیلش هم درست نیست، ما می گوئیم باید همین کار را بکند بحثی نیست به التزام به این که صلاة باطل شده دوباره غسل کند ،چرا؟ چونکه این حدث داشت، آن حدث حدث اکبر بود آن حدث اکبر رافع می خواهد، چونکه وقتی که غسل می کرد هنوز خون به سیلان می آمد، آن وقتی که داخل به صلاة بود خون به سیلان میامد، آن حدث اکبر است، خون اگر مستمر بود تا آخر صلاة طهارت اضطراریه کافی بود، و چونکه خون قطع شده است، نوبت به طهارت اختیاریه می رسد، چونکه در اثناء صلاة قطع شد به طهارت احتیاریه نوبت می رسد، چونکه غسل کردن بعد از این استحاضه قلیله حقیقتاً حدث اکبر را برمی دارد، چونکه استحاضه قلیله حدث اصغر است حدث اکبرش حقیقتاً برداشته می شود، بدان جهت آن حدث اکبرش را باید بردارد تا صلاة را خالیاً عن الحدث اکبر که می تواند اتیان بکند باید اتیان بکند، چونکه این طهارت طهارت اضطراری بود، این حرف را ما جهتش را این می دانیم و این هم صحیح است، غیر مسئله تخفیف الحدث است، این ازاله حدث اکبر است، تخفیف حدث نیست که این اعاده کردن غسل تخفیف حدث است، این ازاله حدث اکبر است، بدان جهت این معنا واجب می شود و بعد از او این صلاة را که اتیان می کند صلاة بعدی را، صلاة بعدی فقط وضوء می خواهد دیگر چیز دیگری نمی خواهد، بدان جهت اگر آن صلاتی را که اتیان می کرد اعاده نکرد غسل را بر او، اصل غسل بر او را اعاده نکرد، آن صلاة باطل شد به صلاة بعدی باید غسل کند، اگر وقتش تمام شد صلاة اولی قضاء شد به صلاة بعدی باید غسل استحاضه کثیره را بکند، صلاة اولی او می شود، آن وقت به صلاة دومی دیگر اعمال استحاضه قلیله را اتیان می کند، این را که خدمت شما عرض کردم ملاحظه بفرمایید عبارت عروه را و عبارت مرحوم حکیم را در دلیلی که ایشان فرموده است و دلیلی که ما عرض کردیم.



[1]  سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص355.

[2] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ نُعَيْمٍ الصَّحَّافِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثِ حَيْضِ الْحَامِلِ قَالَ:- وَ إِذَا رَأَتِ الْحَامِلُ الدَّمَ- قَبْلَ الْوَقْتِ الَّذِي كَانَتْ تَرَى فِيهِ الدَّمَ بِقَلِيلٍ- أَوْ فِي الْوَقْتِ مِنْ ذَلِكَ الشَّهْرِ فَإِنَّهُ مِنَ الْحَيْضَةِ- فَلْتُمْسِكْ عَنِ الصَّلَاةِ عَدَدَ أَيَّامِهَا- الَّتِي كَانَتْ تَقْعُدُ فِي حَيْضَتِهَا- فَإِنِ انْقَطَعَ عَنْهَا الدَّمُ قَبْلَ ذَلِكَ فَلْتَغْتَسِلْ وَ لْتُصَلِّ- وَ إِنْ لَمْ يَنْقَطِعِ الدَّمُ عَنْهَا إِلَّا بَعْدَ مَا تَمْضِي الْأَيَّامُ- الَّتِي كَانَتْ تَرَى الدَّمَ فِيهَا بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ- فَلْتَغْتَسِلْ ثُمَّ تَحْتَشِي وَ تَسْتَذْفِرُ- وَ تُصَلِّي الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ- ثُمَّ لْتَنْظُرْ فَإِنْ كَانَ الدَّمُ فِيمَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ الْمَغْرِبِ- لَا يَسِيلُ مِنْ خَلْفِ الْكُرْسُفِ فَلْتَتَوَضَّأْ- وَ لْتُصَلِّ عِنْدَ وَقْتِ كُلِّ صَلَاةٍ مَا لَمْ تَطْرَحِ الْكُرْسُفَ فَإِنْ طَرَحَتِ الْكُرْسُفَ عَنْهَا فَسَالَ الدَّمُ وَجَبَ عَلَيْهَا الْغُسْلُ- وَ إِنْ طَرَحَتِ الْكُرْسُفَ عَنْهَا وَ لَمْ يَسِلِ الدَّمُ- فَلْتَوَضَّأْ وَ لْتُصَلِّ وَ لَا غُسْلَ عَلَيْهَا- قَالَ وَ إِنْ كَانَ الدَّمُ إِذَا أَمْسَكَتِ الْكُرْسُفَ- يَسِيلُ مِنْ خَلْفِ الْكُرْسُفِ صَبِيباً لَا يَرْقَأُ- فَإِنَّ عَلَيْهَا أَنْ تَغْتَسِلَ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ تَحْتَشِيَ وَ تُصَلِّيَ- وَ تَغْتَسِلَ لِلْفَجْرِ وَ تَغْتَسِلَ لِلظُّهْرِ‌ ‌وَ الْعَصْرِ- وَ تَغْتَسِلَ لِلْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ (الْآخِرَةِ) قَالَ وَ كَذَلِكَ تَفْعَلُ الْمُسْتَحَاضَةُ- فَإِنَّهَا إِذَا فَعَلَتْ ذَلِكَ أَذْهَبَ اللَّهُ بِالدَّمِ عَنْهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص373

[3] لأن وجود الأعلى قبل الانقطاع يقتضي ذلك، و التبدل إلى الأدنى لا يكون مطهراً عنه. ثمَّ إن إطلاق كلام المصنف (ره) يقتضي أنه لو تبدل الأعلى إلى الأدنى بعد عمل الأعلى قبل الصلاة وجب عليها الاستئناف كما يجب مع الانقطاع، للزوم تخفيف الحدث. و كذا لو تبدلت في أثناء الصلاة إلى الأدنى وجب استئناف الأعمال و الصلاة؛ سيد محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ( قم دار التفسير، چ1، ت1416ق)، ج3، ص418.