مسأله 16: « يجب على المستحاضة المتوسطة و الكثيرة إذا انقطع عنها بالمرة الغسل للانقطاعإلا إذا فرض عدم خروج الدم منها من حين الشروع في غسلها السابق للصلاة السابقة».[1]
صاحب عروه قدس الله نفسه شریف می فرماید مستحاضه کثیره و مستحاضه متوسطه آن وقتی که دمشان منقطع شد باید غسل انقطاع موجود کنند، مثلا فرض بفرمایید زن مستحاضه متوسطه بود برای صلاة فجرش غسل کرد، و برای صلاة ظهر و عصرش و مغرب و عشائش به هرکدام یک وضوء گرفت، وقتی که استحاضه اش هم متوسطه بود غمس می کرد ثقب می کرد قطنه را، وقتی که فرض کنید شب شد بعد از صلاة مغرب و عشاء نگاه که کرد دید بر اینکه دیگر دمی نیست و دم قطع شده است رأساً، یا مستحاضه مستحاضه کثیره بود برای صلاة فجر غسل کرد برای صلاة ظهرین غسل کرد برای عشائین غسل کرد، بعد از اینکه وقت عشائین گذشت دید بر اینکه دم قطع شده است، این فردا یا شب باید غسل انقطاع اتیان کند، غسلی که کأنّ انقطاع دم الاستحاضه کثیرةً کانو متوسطةً غسل او را بکند که تمام شد و خلاص شدیم، اسمش را غسل انقطاع می گویند.
این را می دانید عرض کردیم مستفاد از روایات مبارکات این است که استحاضه بمراتبها الثلاث حدثٌ، و رافع آن حدث آن اعمالی است که برای هرکدام از استحاضه ذکر شده است، منتهی آن رافع اگر در حال دم موجود بشود رافعیتش اضطراری است، و اما بعد النقاء این اعمال را اتیان کند که دم منقطع شده است حین البدء بالاعمال رافعیت آنها رافعیت حقیقیه و مطلقه است، بدان جهت این زن مستحاضه کثیره وقتی که صلاة مغرب و عشاء می خواند دم استحاضه کثیره را داشت، و صلاة مغرب و عشاء را با دم کثیره خوانده است مثل صلاة الظهرین و الفجر، بعد از اینکه نصف شب تمام شد این نگاه کرد دید دیگر دم منقطع شده است رأساً، دمی ندارد، آن خونی که از وقتی که مغرب شده است می دیده است تا حین القطع آن خون حدث بود استحاضه کثیره بود، چونکه استحاضه کثیره بود رافعیت آن عمل نسبت به صلاتین بود مغرب و عشاء بود، حدث را رافعیت اضطراری و طهارت اضطراری بود، الآن حدث دارد که بعد از آن غسل کردن للعشائین و در وقت عشائین و بعد العشائین این دم را که داشت حدث بود این رافع می خواهد، چونکه دم قطع شده است رافعش حقیقی ست، غسلی که می کند اسمش را می گویند غسل انقطاع، یعنی دیگر حدث را قطع می کند استحاضه منقطع شده است، این غسل هم طهارت اختیاری می شود، بدان جهت اگر نصف شب بعد از نصف شب غسل کرد این زن، صلاة فجرش را مشغول عبادت شد یا مشغول کاری شد صلاة فجر شد صلاة فجر را با همان غسل می خواند، چرا؟ چونکه کل غسلٍ یغنی الوضوء، حدثی که صادر نشده است از حین اغتسال تا طلوع الفجر و بعد طلوع الفجر تا نماز بخواند، حدث که از او صادر نشده، استحاضه ندارد تا حدث باشد، بول و اینها هم که صادر نشده است نمازش را می خواند، بدان جهت اگر زن مستحاضه کثیره بشود و استحاضه کثیره اش منقطع بشود وجوب غسل الانقطاع محل کلام نیست، که باید غسل انقطاع را موجود بکند، و اما در غسل مستحاضه متوسطه که عند الفجر الی طلوع الشمس مستحاضه متوسطه بود غسل کرد توجه کردید نماز فجر را خواند، بعد طلوع شمس هم تا صلاة ظهرین مستحاضه متوسطه بود برای اینها یک وضوء گرفت در هرکدام، چونکه فقط یک غسل دارد، و برای مغرب و عشاء برای هرکدام هم یک وضوء گرفت چونکه دمش موجود بود دمی که لایتجاوز و لکن دمی بود که بله غمس در قطنه شده بود، قطنه نگه داشته بود آن دم را از سیلان به خارج، وضوء گرفت صلاة مغرب و عشاء را هم خواند، بعد نصف شب شد که وقت صلاة مغرب و عشاء هم تمام شد نگاه کرد دید دم منقطع شده است دیگر خبری از دم و اینها نیست، ایشان در عبارت و دیگران فرموده اند که غسل انقطاع می کند.
خب آن وقت اشکال پیدا می شود که در مستحاضه متوسطه استحاضه متوسطه نسبت به صلاة اولی حدث اکبر است، و اما نسبت به آن صلوات بعدی که صلاة ظهر و عصر و صلاة مغرب و عشاء است نسبت به آن حدث اصغر است، بدان جهت نسبت به آن یک وضوء می گیرد، و لذا مستحاضه قلیله اصلا محدث بالاصغر است چونکه غسل ندارد، از ایجاب غسل فهمیده می شود که حدث اکبر است، چونکه حدث اصغر وضوء می خواهد، اینکه امام علیه السلام در روایت مستحاضه متوسطه را فرمود برای یومش یک غسل می کند یعنی بعد از آن استحاضه متوسطه صلاتی را که می خواند به او غسل می کند از او معلوم می شود که نسبت به صلاة اولی محدث بالاکبر است، خوب نسبت به صلاة ظهر و عصر یا نسبت به صلاة مغرب و عشاء مثل استحاضه قلیله است، مستحاضه قلیله وقتی که استحاضه اش قطع شد غسل نمی خواهد که چونکه محدث بالاکبر نبود، این مستحاضه متوسطه هم نسبت به صلاة ظهر و عصر نسبت به صلاة مغرب و عشاء حدث اکبر نداشت که غسل کند، وظیفه اش وضوء بود، خوب وقتی که نماز می خواند وضوء می گیرد، دم هم که منقطع شد، خواست وضوء بگیرد عیب ندارد وضوش طهارت است دیگر چونکه حدث اصغر دارد و حدث اصغرش با وضوء رفع می شود، پس چه جوری که در مستحاضه قلیله عند الانقطاع حدث دارد و حدثش به وضوء رفع می شود مستحاضه متوسطه هم وقتی که صلاة اولش مستحاضه متوسطه بود نسبت به او اکبر بود، و اما نسبت به صلوات بعدی اکبریتی ندارد چرا غسل کند، و من هنا کتبنا، این غسل الانقطاع در استحاضه متوسطه مبنی بر احتیاط است، مبنی بر احتیاط است بدان جهت با آن غسل انقطاع نمی تواند نماز بخواند، چونکه آن مشروعیتش محرز نیست احتیاطی است این غسل، بدان جهت باید وضوء هم بگیرد تا نماز بخواند، بخلاف غسل انقطاع در استحاضه کثیره، او نه گفتیم حدث اکبر است و حدث اکبر رافع می خواهد، غسل رافعش است، وضوء دیگر نمی خواهد، چونکه کل غسلٍ یغنی عن الوضوء، و اما غسل انقطاع در اتحاضه متوسطه این مبنی بر احتیاط است، چونکه مستحاضه متوسطه نسبت به صلوات بعدی محدث بالاصغر است، بدان جهت دمش منقطع شد بعد از صلوات اخیری وضوء می خواهد، خوب غسل بکند احتیاط بکند عیب ندارد، احتیاطاً غسل بکند و لکن با او نمی واند نماز بخواند، {سوال؟ عرض می کم طهارت اضطراری بوده است نسبت به اصل الطهاره و اما نسبت به آن صلاتی که اتیان می کند نسبت به او حدث اکبر بود از حدث اکبر پاک شد، چونکه حدث اکبر باقی نماند، صلوات بعدی را باید با وضوء بخواند، که دیروز می گفتم که آن وقتی که مرتبه اعلی مبدل به مرتبه ادنی شد آن مرتبه ادنی حدثش مرتفع می شود، می ماند حدث مرتبه صغیره، اینجا هم در صلاة اول محدث به حدث اکبر بود کرد نسبت به صلاة بعدی غسل نمی خواهد که باید وضوء بگیرد، وقتی که وضوء بگیرد این غسلش مبنی بر احتیاط است، بدان جهت باید وضوء هم به او بگیرد و الا حدث اکبر نداشت، سوال؟ عرض می کنم بله دیگر الآن می گوییم.
سید قدس الله نفسه شریف از این وجوب غسل الانقطاع یک صورت را استثناء می کند، می گوید آن صلاة قبلی آن وقتی که شروع کرد به صلاة قبلی وضوء بگیرد یا غسل بکند از آن حین وضوء و غسل یا از حین غسل اگر غسل را جلوتر انداخته از حین غسل قطع شده بود استحاضه کثیره یا متوسطه اش، او دیگر غسل انقطاع نمی خواهد، چونکه حدث آن دمِ در حال وضوء و غسل و در حال صلاة بود، و بما اینکه این دمش قبل از وضوء و قبل از شروع در غسل قطع شده بود دیگر این غسل انقطاع ندارد.
می دانید این استثناء ایشان باز استثناء منقطع است، چرا؟ چونکه اگر فرض کردیم که این دمش قبل از شروع به وضوء و غسلش قطع شده بود، خود آن غسلش غسل انقطاعی بود، خود آن غسلی را که کرده بود، غسلش انقطاعی بود، چونکه دم استحاضه متوسطه تمام شده بود، دم استحاضه کثیره تمام شده بود حین غسل، خود آن غسل غسل انقطاعی می شود، بدان جهت این استثنایی که ایشان در آن عبارت دارد این استثناء استثناء منقطع است، از وجوب غسل انقطاعی یک صورت استثناء نمی شود، اصلا در این صورت غسلی که کرده بود غسل انقطاعی بود، بدان جهت در این مسئله دیگر چیزی نداریم می رسیم به مسئله بعدی.
مسأله 17: «المستحاضة القليلة كما يجب عليها تجديد الوضوء لكل صلاة ما دامت مستمرة كذلك يجب عليها تجديده لكل مشروط بالطهارة كالطواف الواجب و مس كتابة القرآن إن وجب و ليس لها الاكتفاء بوضوء واحد للجميع على الأحوط و إن كان ذلك الوضوء للصلاة فيجب عليها تكراره بتكرارها حتى في المس يجب عليها ذلك لكل مس على الأحوط نعم لا يجب عليها الوضوء لدخول المساجد و المكث فيها بل و لو تركت الوضوء للصلاة أيضا».[2]
ایشان مسئله بعدی را اینجور عنوان می کند، درست متوجه باشید، تا حال ما حکم صلاة مستحاضه را فهمیدیم، قلیله بشود هر صلاتش یک وضوء می خواهد، متوسطه بشود یک غسل می خواهد صلاة اولیش بعداً آن صلوات دیگر وضوء می خواهد، کثیره بشود صلواتی یومیه اش غسل می خواهد، آنهای دیگر وضوء می خواهد، اینها را فهمیدیم، مستحاضه یک اعمال دیگری هم دارد که آنها مطلوب است از مستحاضه اما وجوباً او استحباباً و آن اعمال هم مشروط به طهارت است، مثل طواف، مستحاضه طواف می کند بیت الله الحرام را، چه طواف طواف واجبی باشد چه مستحبی باشد، روایاتی هم که وارد شده است در طواف مستحاضه حائض نمی تواند طواف بکند مستحاضه که می تواند طواف می کند، یا مثلاً فرض کنید مس کتابت قرآن مستحاضه می تواند بکند بر حائض حرمت ذاتی دارد در ایام حیضش والکن مستحاضه میتواند مس کند و لکن باید طهارت داشته باشد، چونکه طهارت نداشته باشد نمی تواند مس کند، در این مسئله ای که مرحوم سید قدس الله نفسه شریف شروع می کند در این مسئله دو تا امر را ذکر می کند، می گوید اگر زن استحاضه اش قلیله شد، چونکه اگر استحاضه کثیره شد یا متوسطه حکم او در مسئله بعدی خواهد آمد، این مسئله فقط راجع است به مستحاضه قلیله کما اینکه خودش تصریح می کند المستحاضة القلیله، دو تا امر را در این مستحاضه قلیله می فرماید:
یکی این است این مستحاضه قلیله چه جور در صلاتش وضوء می گرفت صلاتش وضوء میخواست، سایر اعمالی که مشروط به طهارت است مثل طواف و مس کتابة القرآن آنها هم وضوء می خواهد، اگر زن مستحاضه نماز نمی خواند فعلا، می خواهد طواف بکند بیت را، خلوت است طواف مستحبی بکند، وضوء می گیرد می رود طواف می کند، مستحاضه قلیله است ها، وضوء می گیرد طواف می کند این یک امر، یا وضوء می گیرد مس کتابت قرآن می کند.
امر دوم این است که چه جور هر صلاتی یک وضوء میخواست، آن اعمال دیگر که مشروط به طهارت هستند آنها را هم اگر تکرار کند هرکدام یک وضوء می خواهد، می خواهد طواف را تکرار کند، یک طواف کرد طواف مستحبی است، قران در طواف مستحبی عیب ندارد خدا قسمت کند بیت الله الحرام را بروید در طواف مستحبی قیران عیبی ندارد، قران این است که قبل از اینکه صلاة طواف للطواف اول را بخوانی طواف دوم اتیان بکنی، این در طواف فریضه نمی شود، طواف فریضه را که خواند باید پشت سرش نماز بخواند، طواف دیگر نمی تواند اتیان بکند، و اما طواف اگر مستحبی شد عیبی ندارد، یک طواف کرد نمازش را نخواند، وضوء گرفته بود، یک وضوء گرفت دوباره طواف دیگر کرد این دو تا وضوء، طواف ها را هم که تمام کرد دوتا هم وضوء گرفت دو تا صلاة دو رکعتی خواند، که صلاة طواف است هم بر طواف اول هم بر طواف دوم، این عیبی ندارد، چه جوری که وضوء تکرار می شود برای صلاة برای اعمال دیگر هم تکرار می شود، حتی اگر می خواهد مس کند مکررا، وضوء گرفت مس کرد، می خواهد یک دفعه ای دیگر یک جای دیگر را مس کند، مثلا فرض کنید که رو قرآن فرض کنید لا سمح الله دم افتاده رو خط قرآن که باید مس بکند، وضوء گرفت مس کرد او را، خون را برطرف کرد، بعد دید که در صفحه بعدی هم خون افتاده است باید مس را تکرار کند، با آن وضوء نمی شود باید یک وضوی دیگر بکند تا مس بکند ثانیاً، و هکذا و هکذا.
این دوتا امر را می گوید، سایر اعمال در مستحاضه قلیله که مشروط به طهارت اند وضوء می خواهند، و کما اینکه تکرار صلاة تکرار وضوء می خواهد تکرار سایر اعمال هم تکرار وضوء می خواهند، این دوتا امر را فتوا نمی دهد، خدا رحمتش بفرماید، بلکه این دو امر را احتیاط می کند، فتوا نمی دهد به این دوتا امر، چرا فتوا نمی دهد و به احتیاط می گذراند؟
وجهش را اینجور گفته اند، درست توجه کنید، چونکه گفته اند و انشاء الله در مسئله دیگر خواهد آمد تفصیلش، گفته اند علماء اتفاق دارند در کلمات فقهاء مذکور است، اذا عملت المستحاضة بوظائفها لصلاتها تکون طاهرةً، اگر مستحاضه اعمالی که در صلاتش لازم است آنها را اتیان بکند تکون طاهرةً، طاهر می شود، خوب این زن مستحاضه وضوء گرفت نماز خواند فرض کنید نماز صبحش را خواند این طاهر است دیگر تطوف بالبیت، در مسجد الحرام است صلاة فجرش را که تمام کرد طاهر است تطوف بالبیت، مقتضای این عبارت این است وقتی که صلاة فجرش را تمام کرد دید آن قرآن همین جور روش خون افتاده رو خط هایش تکون طاهرةً مس می کند می شوید او را، وضوء نمی خواهد، صاحب الجواهر[3] قدس الله نفسه شریف و بحر العلوم[4] قدس الله نفسه شریف اینها اینجور فرموده اند که اینی که در کلمات اصحاب مذکور است ان المستحاضة اذا عملت بوظائفها باعمالها لصلاتها تکون طاهرةً، مقتضایش این است که اعمال دیگر دیگر وضوء نمی خواهد، مستحاضه قلیله محل کلام ما است، در این مستحاضه قلیله دیگر اعمال دیگر وضوء نمی خواهد، بدان جهت بعد از اینکه وضوء گرفته بود بر صلاة و صلاة را اتیان کرد اونهای دیگر را میتواند اتیان کند.
و لکن بعضی ها مناقشه کرده اند در این حکم، و اینجور فتوا داده اند که باید بر اعمال دیگر وضوء بگیرد و وضوء را هم تکرار کند. چرا؟ چونکه در ما نحن فیه مستحاضه طواف را اتیان می کند یا وجوباً یا استحباباً، دلیل داریم که لا طواف الا بطهارةٍ مثل صلاة است، نه اینکه الطواف بالصلاةٌ به او تمسک می کنند، این در روایات ما کأن روایت معتبره ای باشد اینجور نیست، خود روایت دارد که لا تطوف المرأة بالبیت الله الا متطهراً الا طاهراً با طهارت، و تعلیل هم دارد که لأن فی الطواف صلاةٌ، چونکه صلاة دارد در طوافش هم طهارت شرط شده است، بدان جهت مستحاضه طواف می کند اشکالی هم ندارد، مستحاضه هم توجه کردید طواف می کند بیت را، در طواف هم که طهارت شرط است، خوب باید احراز کند که این طواف را که اتیان کرد مع الطهارة اتیان کرد، مقتضای قاعده اشتغال و احراز اینکه طهارةً طواف کرد مقتضاش این است که باید مستقلا وضوء بگیرد، اگر مس کتابت برایش لازم شد که باید مس بکند باید مس متطهراً بکند، چونکه مس متطهراً باید احراز بکند باید وضوی مستقلی بگیرد، این اجماع هم که مناقشه دارد خواهیم گفت، مگر کسی استصحاب را حجت بداند بگوید اینجا جای استصحاب است، زن وقتی که وضوء گرفت برای صلاة آن وقت متطهر بود، صلاتی هم که می خواند متطهر بود، نمی دانیم بعد از تمام شدن صلاة طهارتش رفت و پرید، نسبت به صلاة متطهر است چونکه دم دارد، یا اینکه نه طهارتش باقی است، استصحاب می کنیم بقاء طهارتش را بعد از فراغ من الصلاة، فرموده اند که این استصحاب در شبهه حکمی است جاری نیست، چون شک در حکم شرعی داریم، که شارع که حکم کرده است این مستحاضه متطهر است تا کی حکم کرده است، نسبت به صلاة حکم کرده است یا علی الاطلاق نسبت به اعمال دیگر هم حکم کرده، شبهه شبهه حکمی است و استصحاب جاری نیست.
درست توجه کنید اینجا یک مطلبی میگویم، ربّما مناقشه شده است اگر استصحاب در شبهات حکمیه هم جاری بشود این استصحاب طهارت در ما نحن فیه جاری نیست، ولو کسی گفت در شبهات حکمیه استصحاب جاری است و حجت است اینجا جاری نیست، چرا؟ چونکه در ما نحن فیه آن وقتی که زن طهارت داشت در حال الصلاة متیقن ما طهارت صلاتی بود نسبت به صلاتش طهارت داشت، او متیقن ما بود، و آن طهارت صلاتی بعد از صلاة قطعاً مرتفع شده، چونکه اگر بخواهد صلاة دیگر بیاورد باید وضوء بگیرد، بدان جهت در ما نحن فیه آنی که ما یقین داشتیم یقین به ارتفاعش داریم، و آنی که نسبت به اعمال دیگر هم طهارت داشت این از اول مشکوک است، از اول این زن طهارت به اعمال دیگر داشت این از اول مشکوک است، بدان جهت در ما نحن فیه این استصحاب جاری نیست، ولو بنا بر اینکه استصحاب در شبهات حکمیه حجت است.
و لکن این وهم است، اگر استصحاب در شبهات حکمیه جاری بشود استصحاب مجرا دارد، چونکه طهارت مستصحبه ما طهارت بعد الوضوء است، آن وقتی که زن وضوء گرفت برای نماز هنوز نماز نخوانده طهارت داشت، حتی نسبت به طواف طهارت داشت چونکه می توانست نماز نخواند طواف بیاورد، بلا اشکال این آن وقتی که وضوء گرفت بعد الوضوء طهارتش نسبت به طواف، عند الکل صحیح است که اگر نماز نمی خواند طواف می کرد طوافش صحیح است بلا اشکال، چونکه مستحاضه طواف می تواند بکند، در روایت وارد است که و تطوف بالبیت، بیت را طواف می کند، قدر متیقنش عبارت از این است که وضوء بگیرد طواف کند، وضوء گرفته دیگر منتهی اول قصدش این بود که نماز بخواند بعد پشیمان شد گفت نماز همیشه می شود اما طواف همیشه نمی شود الآن خلوت است بیت، آن وقتی که وضوء گرفت طهارت داشت حتی بالاضافة الی الطواف، وقتی که نماز خواند طواف نکرد احتمال می دهم که نه طهارت طوافی که بعد الوضوء داشت او باقی بماند، چونکه اذا عملت بوظائف صلاتها تکون طاهرةً، آن طهرش باقی بماند، این استصحاب طهر مانعی ندارد، منتهی این طهر نسبت به صلاة منتفی است چونکه باید وضوء بگیرد بر صلاة دیگر، اما نسبت به طوافش طهر داشت احتمال می دهم الآن هم همان طهر باقی بماند، بدان جهت این استصحاب اگر در شبهات حکمیه حجت بود این استصحاب جاری می شد.
و لکن اگر استصحاب جاری نشد جای قاعده اشتغال نمی شود، اما در مس میدانید سابقاً خواندیم که مس بر محدث حرام است، مس مع الحدث حرام است لا یمسه الا المطهرون باید طهارت داشته باشد، مس مشروط به طهارت نیست مس محدث حرام است و نهی شده است، چونکه همینجور است احتمال می دهد این زن که نماز خوانده بعد از نماز طهارت داشته باشد نسبت به مس، احتمالش که هست، رجوع می شود به کل شیئٍ لک حلال، حلال است این مس کردن، چونکه شبهه حکمی است دیگر کل شیئٍ لک حلال در شبهه حکمیه، یا رفع عن امتی ما لا یعلمون، حرمت این مس را نمی داند که بعد از نمازش این خط قرآن را مس کند که دم افتاده بدون تجدید وضوء حرام است یا نیست، نه کل شیئٍ لک حلال، رفع عن امتی ما لا یعلمون می گوید حلال است، نسبت به طوافش هم همینجور است کما ذکرنا سابقاً، چرا؟ چونکه ما شک داریم طوافی را که بعد از این صلاة اتیان می کند مشروط به وضوء آخر است یا نیست؟ چونکه طهارت همان وضوء است کما ذکرنا، کما ذکرنا طهارت همان وضوء است چیز دیگری نیست، من احتمال می دهم که طوافی که بعد از این صلاة اتیان می کند مشروط به وضوء آخر نباشد، همان وضوء اول کافی باشد، احتمالش هست یا نه؟ رفع عن امتی لا یعلمون، شرطیت این طواف به وضوء آخر مرتفع می شود، در ما نحن فیه شرطیتش به به وضوء دیگر محرز نیست رفع عن امتی ما لا یعلمون می که شرطیت ندارد.
و من هنا ما عرض کرده ایم در ما نحن فیه حکم کردن بر اینکه به سایر الاعمال باید وضوء مستقل بگیرد، در جایی که آن اعمال را بعد از صلاة اتیان می کند باز باید وضوء مستقلی بگیرد این مبنی بر احتیاط است، مبنی بر احتیاط است و تکرارش هم مبنی بر احتیاط است، منتهی لازم نیست که فتوا بدهد مجتهد بگوید بر اینکه نه اقوی این است که شرط نیست، این لزومی ندارد بلکه به احتیاط بگذراند، و بدان جهت مثل صاحب عروه ما به احتیاط می گذرانیم، و لکن روی مدارک فقهی مورد مورد برائت است وجوب الاحتیاط نیست، و لکن نه عیب ندارد ملتزم به احتیاط شدن و ترک الفتوا، این هم حاصل کلامی است که در اینجا گفتیم.
یک کلمه ای می گویم یادتون بوده باشد، در بعض روایات یک کلامی وارد شده است که آن در یک روایت است، در روایتی یک کلامی وارد شده است، آن کلام موجب شده است که بعضی ها بگویند اینی که گفته اند المستحاضة اذا عملت بوظائفها تکون طاهرةً از این روایت استفاده می شود، یعنی بعضی ها تو ذهنشان می آید که از این عبارت استفاده شده است.
در صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله روایت هشتمی[5] است در ابواب الاستحاضه.
در ذیلش دارد که و کل شیئٍ استحلت به الصلاة، یعنی کأن وقتی که این شخص نماز را خواند مستحاضه همه شیء حلال شد برایش، توجه کردید، یعنی می تواند طواف بکند مس کتابت قرآن بکند چه بکند چه بکند، و کل شیءٍ استحلت به الصلاة فلیأتها زوجها و لتطف بالبیت، امر به طواف هم اینجا هست، کأنّ ممکن است بعضی ها توهم کنند این که می فرماید کل شیءٍ استحلت به الصلاة، یعنی هر شیئی به صلاة بر او حلال می شود، کل شیءٍ استحلت به الصلاة یعنی کل شیء حلال می کند او را صلاة، بدان جهت وقتی که نماز را خواند کل شیئ ها هم حلال است فلیأت زوجها، این اشتباه است، معنای این فقره روایت این نیست، که الآن میگوییم معنای این عبارت را، صدر روایت خودش قرینه است که مراد از او چیست؟ صدر روایت این است که سؤال می کند بر اینکه مستحاضه أیطئها زوجها و هل تطوف بالبیت، قال تقعد قرئها الذی کانت تحیض فیه، آن قرئی که باید حیض داشته باشد آن ایام عادت را می نشیند، فان کان قرئها مستقیماً فلتأخذ ب، و ان کان خلافاً فلتحتط بیومٍ او یومین، احتیاط بکند یعنی ترک کند صلاة را یکی دو روز که ایام استظهار است، سائل سؤال کرده بود که زوجش وطی کند مستحاضه را طواف بالبیت بکند می گوید بنشیند، یعنی نماز نخواند، یعنی وقتی که نماز نخواند وطی هم نمی شود و این طواف بالبیت هم نمی شود، بعد می گوید بر اینکه اگر ایام حیض گذشت و یکی دو روز هم گذشت فلتغتسل و تستدخل کرسفاً فان ظهر علی الکرسف فلتغتسل ثم تضع کرسفاً آخر ثم تصلی، امام می فرماید کل شیئٍ، سؤال کرده بود از وطی و هکذا از طواف آخر، کل شیءٍ استحلت بها الصلاة، صلاة وقتی که براش حلال شد آنها را هم صلاة حلال می کند، معناش این است یعنی وقتی که مکلف به صلاة شد آنها را هم می تواند اتیان کند، می تواند زوجش وطی کند و می تواند طواف بیت کند، اما طواف بیت شرطش چیست که باید طائف ساتر العوره بشود وضوء داشته باشد یا غسل داشته باشد در مقام بیان آنها نیست، این معنای عبارت این است که کل شیئی که در ایام حیض ممنوع بود که صلاة را که ترک کرده بود از آنها هم ممنوع می شد، وقتی که صلاة برایش حلال شد صلاة آنهای دیگر را هم حلال می کند، یعنی آنهای دیگر هم حلال می شود، نه اینکه آنهای دیگر شرط نمی خواهند شرائطش افتاده است، این معناش این است که تکلیف بعد از این می شود، بدان جهت در ما نحن فیهی که هست به این معنا نمی شود تمسک کرد.
و آن اجماعی هم که گفته اند اذا عملت بوظیفتها تکون طاهرةً یک کلمه بگویم معلوم بشود، اولا مخالف دارد دعوای اجماع، علامه در تحریر کاشف الغطاء در کشف و هکذا جماعت دیگری بله در روضه شهید ملتزم شده اند که نه باید عمل بکند و اعمال طهارت را برای اعمال دیگر هم اتیان بکند، اولا این اجماع ثابت نیست، و ثانیاً بر اینکه این اجماع دلیل نمی شود دعوای اجماع در صورتی که در مسئله مخالف هست، و محتمل هم هست بعضی ها رو این روایت بگویند، رو این روایتی که برای شما خواندم که کل شیئٍ استحلت به الصلاة، روی این بگویند که این روایت هم گفتیم دلالتی ندارد.
بلکه بعضی ها فرموده اند دعوای اجماع که شده است مراد از این عبارت این نیست که وقتی که صلاة حلال شد صلاة را اتیان کرد تمام اعمال دیگر را می تواند اتیان کند، نه، مراد این است که اعمال را اتیان کرد تکون طاهرةً طاهر می شود یعنی نسبت به آن صلاة طاهر می شود نه نسبت به اعمال دیگر، معنای عبارت این است.
بعضی ها مثل محقق همدانی[6] فرموده اند اگر اعمال را اتیان کرد در زمان صلاة طاهر می شود.
فرق مابین این فرمایش ایشان و احتمال اولی که نسبت به صلاة طاهر می شود این است، بنا بر احتمال ثانی که محقق همدانی فرموده در حال صلاة زن مس کتابت قرآن بکند عیب ندارد، چونکه در حال صلاة طاهر است، و اما بنا بر احتمال اول که نسبت به صلاة طاهر است در حال صلاة هم دست به خط قرآن نمی تواند بزند، روی این اساس گفته اند احتمال این است.
محقق همدانی فرموده است اینی که من می گویم این با این دعوای اجماع مناسبت دارد، چرا؟ چونکه این علمایی که این را گفته اند گفته اند که غسل برای مستحاضه در صومش شرط است اغسالش، گذشت مسئله اش، می فرماید اگر زن بعد از اعمال صلاة طاهر بود خوب این زن مستحاضه کثیره که در مغرب و عشاء نماز که می خواند غسل کرده بود به آن دو تا، بعد از صلاة طاهر بود، بدان جهت عند طلوع الفجر که روزه گرفت طاهر بود اشکالی نداشت، اشکالی نداشت بعد از مغرب و عشاء غسل کرده بود، پس چرا صلاتش باطل بشود یعنی غسل فجر را نکند، چونکه غسل فجر نکند هم طاهر بود عند طلوع الفجر، چونکه شب غسل کرده بود، بعد طلوع الفجر حدث ضرر ندارد، در شب باید حدثش به طلوع فجر باقی نماند و این هم که غسل کرده بود، این دلیل این می شود که نه غسل الفجر طهارت برای فجر است، طاهر نبود، فقط در شب در حال صلاة در وقت صلاة طاهر بود، این را هم تأیید آورده اند.
خوب طاهر بود خوابید بعد از او شب خوابید صبح پا شده است نماز بخواند روزه بگیرد، سحری بخورد.
بدان جهت این حرف ایشان درست نیست، اطلاق عبارت این است، تکون طاهرةً فی صلاتها نیست قید، تکون طاهرةً مادام فی صلاتها، این ها تقیید می خواهد، اطلاق این عبارت این است که مطلقا طاهر است، و لکن به این اطلاق نمی شود ما اعتماد بکنیم، بدان جهت بر اینکه اعمال دیگر را توجه کردید با آنها وضوء گرفتن احتیاط است کما ذکرنا، ولو آن موازین فقهیش مورد مورد برائت بود، و الله سبحانه هو العالم.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص356.
[2] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص356.
[3] محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، (بيروت، دار إحياء التراث العربی، چ7، ت1404ق)، ج3، ص362.
[4] ر. ک: محمد حسن نجفی، جواهر الکلام، (بيروت، دار إحياء التراث العربی، چ7، ت1404ق)، ج3، ص362.
[5] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ- أَ يَطَؤُهَا زَوْجُهَا وَ هَلْ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ- قَالَ تَقْعُدُ قُرْأَهَا الَّذِي كَانَتْ تَحِيضُ فِيهِ- فَإِنْ كَانَ قُرْؤُهَا مُسْتَقِيماً فَلْتَأْخُذْ بِهِ- وَ إِنْ كَانَ فِيهِ خِلَافٌ فَلْتَحْتَطْ بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ- وَ لْتَغْتَسِلْ وَ لْتَسْتَدْخِلْ كُرْسُفاً- فَإِنْ ظَهَرَ عَنِ الْكُرْسُفِ فَلْتَغْتَسِلْ- ثُمَّ تَضَعُ كُرْسُفاً آخَرَ ثُمَّ تُصَلِّي- فَإِذَا كَانَ دَماً سَائِلًا فَلْتُؤَخِّرِ الصَّلَاةَ إِلَى الصَّلَاةِ- ثُمَّ تُصَلِّي صَلَاتَيْنِ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ- وَ كُلُّ شَيْءٍ اسْتَحَلَّتْ بِهِ الصَّلَاةَ- فَلْيَأْتِهَا زَوْجُهَا وَ لْتَطُفْ بِالْبَيْتِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص375.
[6] و هذا ذهب إليه المحقق الهمداني (قدس سره) و ذكر أن معنى تلك الجملة أنها طاهرة ما دامت مشغولة بصلاتها، و استدلّ عليه بأنها لو كانت طاهرة مطلقاً لم يكن وجه لما ذهب إليه المشهور من أن صحة صوم المستحاضة مشترطة باغتسالها قبل الفجر، و ذلك لأنها قد اغتسلت للعشاءين و أتت بوظيفتها و هي طاهرة، فلما ذا أوجبوا الغسل عليها قبل الفجر لصحة صوم الغد؛ سيد ابو القاسم موسوی الخویی، موسوعة الإمام الخوئي، (قم، مؤسسة إحياء آثار الإمام الخوئي ره، چ1، 1418ق)ج8، ص129.