درس هشتصد و نود و دوم

استحاضه

مسأله 18: «المستحاضة الكثيرة و المتوسطة إذا عملت بما عليها جاز لها جميع ما يشترط فيه الطهارة‌ ‌حتى دخول المساجد و المكث فيها و قراءة العزائم و مس كتابة القرآن و يجوز وطؤها و إذا أخلت بشي‌ء من الأعمال حتى تغيير القطنة بطلت صلاتها و أما المذكورات سوى المس فتتوقف على الغسل فقط فلو أخلت بالأغسال الصلاتية لا يجوز لها الدخول و المكث و الوطء و قراءة العزائم على الأحوط و لا يجب لها الغسل مستقلا بعد الأغسال الصلاتية و إن كان أحوط نعم إذا أرادت شيئا من ذلك قبل الوقت وجب عليها الغسل مستقلا على الأحوط و أما المس فيتوقف على الوضوء و الغسل و يكفيه الغسل للصلاة نعم إذا أرادت التكرار يجب تكرار الوضوء و الغسل على الأحوط بل الأحوط ترك المس لها مطلقا‌».[1]

جواز اعمال مشروط به طهارت در کثيره و متوسطه در فرض عمل به تکليفش

صاحب عروه قدس الله نفسه شریف می فرماید زنی که مستحاضه متوسطه است و زنی که مستحاضه کثیره است اگر وظائفش را لصلاتها اتیان کرد بعد از اتیان وظائف صلاة می تواند سایر اموری که مشروط به طهارت است آنها را اتیان کند، مثل طواف، فرض بفرمایید، آن اموری که مشروط به طهارت است یعنی مشروط به طهارت از حدث اکبر است کما سیأتی، آن امور را ذکر می کند در عبارتش:

یکی از آن امور دخولها فی المساجد و مکثها فی المساجد، دخول هم دخول مکثی بشود، زن مستحاضه متوسطه و زن مستحاضه کثیره قبل از اعمال بخواهند داخل بشوند به مسجد و مکث کنند، این دخول مکثی حرام است، دخول مکثی در مقابل دخول عابر سبیل آن عیب ندارد، از یک در وارد می شود از یک در می رود، دخول مکثی که یعنی عابر سبیل نبوده باشد آن دخول حرام است، هم مستحاضه متوسطه هم کثیره، یکی هم قرائت العزائم، آن آیاتی که در آن آیات امر به سجده تلاوت است امر الزامی است که عزائم گفته می شود بر مستحاضه حرام است آنها را خواندن الا بعد از طهارتش لصلاتها، کما اینکه دخولش در مساجد مکثاً حرام است الا بعد طهارتها لصلاتها.

و امر دیگر هم می فرماید او وطی شوهرش است، شوهرش بخواهد مستحاضه را وطی کند مستحاضه کثیره و متوسطه، این مسئله مربوط به مستحاضه متوسطه و کثیره است، (اما مستحاضه ای که قلیله باشد در مسئله قبلی گذشت، آنجا وطیش عیب ندارد دخولش مکثش عیب ندارد، هیچ چیز عیب ندارد، منتهی آنی که مشروط به طهارت است باید یک وضوء بگیرد برای آن مثل طوافش که گذشت)، و اما آن مستحاضه متوسطه و کثیره که درا ین مسئله محل کلام است، می فرماید اگر اعمال صلاتش را اتیان کرد، طهارت صلاتش را اتیان کرد تمامی این اعمال حلال می شود برایش، از این اعمال می شمارد یکی دخولها المساجد و مکثها فیها، دیگری این است که قرائتها العزائم، دیگری عبارت از این است که اتیانها زوجها که وطیهاست.

یکی هم مس کتابت قرآن را می گوید، درست توجه کنید کلام ایشان را، بعد ایشان مس کتابت را از مسئله دخول مساجد و هکذا قرائت العزائم و هکذا وطیها کنار می گذارد، می فرماید در این سه تا که دخولها و مکثها دیگری هم قرائتها العزائم یکی هم وطیها فقط غسل کافی است، وضوء معتبر نیست، بدان جهت فرض کنید مستحاضه متوسطه برای طلوع فجرش که غسل کرد بعد از او تا فردا می تواند وطی کند، چونکه غسل معتبر بود غسل را اتیان کرد، و هکذا در مستحاضه کثیره هم وقتی که غسل را اتیان کرد بله وطی می کند وضوء نمی خواهد آنجا، قرائت العزائم هم همینجور است، دخول فی المساجد هم همینجور است، اینها را اگر بعد از اعمال صلاتی اتیان بکند پر واضح است، اما هنوز فرض بفرمایید زن مستحاضه شده است در اول شب، آخر شب هم شوهرش می خواهد وطی کند هنوز صلاة فجر هم نخوانده استحاضه اش هم کثیره یا متوسطه است، می خواهد وطی کند، می فرماید آن کسی که بخواهد قبل وقت الصلاة مستحاضه را وطی کند یا بخواهد داخل بشود به مسجد یا بخواهد قرائت عزائم بکند باید غسل مستقل بکند، اگر اینها را بعد از اعمال صلاتی اتیان کرد غسل مستقل نمی خواهد اینها، غسل صلاتی کافیست بر اینها، و اما اینها را اگر قبل وقت الصلاة اتیان بکند باید یک غسل مستقل بکند، منتهی در هر دو لنگه کلامش فتوا نمی دهد احتیاط وجوبی می کند، اینکه مستحاضه متوسطه یا کثیره حرام است بر او قرائت عزائم مکثها فی المساجد و دخولها و وطیها حرام است علی الاحوط، و اینها را اگر قبل از وقت صلاة بخواهد موجود بکند غسل مستقل باید بگیرد علی الاحوط است، فتوا نمی دهد.

بعد شروع می کند مسئله مس، که امر چهارمی است، در آن امر چهارمی می گوید که نه هم باید غسل کند هم وضوء بگیرد، منتهی قبل از صلاة اگر بوده باشد توجه کردید قبل از اعمال صلاتی باشد باید غسل و وضوء بگیرد و اما اگر اعمال صلاة را اتیان کرده بعد می خواهد مس کند نه کافی است احتیاج ندارد به اون، توجه کردید به آن غسلی که کرده بر صلاة وضوئی که برصلاة گرفته است او کافی است.

بعد می فرماید بله، اگر بعد از او مس را دوباره تکرار کرد، بعد صلاة یک دفعه مس کرد بعد دوباره خواست مس دیگر بکند باید اعمال را اعاده کند، یا قبل الوقت اگر بخواهد مس را تکرار کند باید اعمال را اعاده کند.

یک کلمه ای در کلام ایشان باقی ماند، قید ان وجب است این را هم بعد می گویم، خودم نگه داشتم به آخر، که یعنی ان وجب یعنی ان وجب المس، مس اگر واجب بوده باشد توجه کردید این کار را می کند، واجب نباشد چه کار می کند عرض میکنم.

عرض می کنم خوب چرا؟ ما آنی که تا حال تو ذهنمان بود در روایات خواندیم آن این است که حائض نمی تواند داخل مسجد بشود، حتی اگر نقاء حاصل شد دم حیض تمام شد غسل نکرده نمی تواند داخل بشود حائض به مسجد به دخول مکثی، اونی که تو ذهن ما بود جنب بود حائض بود اینها نمی توانند داخل بشوند، نفساء هم لاحق به حائض است، نفساء نمی توانند حائض نمی تواند، حائض و جنب قرائت آیات عظائم را بکنند گذشت روایاتش، حائض در حال حیض وطی کردنش حرام است، اینها گذشت، اما در مستحاضه دخول در مساجدش جایز نیست الا بعد الاغتسال، مستحاضه کثیره یا متوسطه، قرائت عظائم جایز نیست، اینها به چه دلیل؟ درست توجه کنید بیان کنم.

ديدگاه بعضی از فقها

بعضی از فقهاء ملتزم شده اند به این حرمت که حرام است استحاضه متوسطه و هکذا کثیره بدون غسل داخل مسجد بشود، حرام است بر این که بدون غسل قرائت عزائم بکند، وطی زوجش بدون غسل جائز نیست، چرا؟ گفتند اما دخول مساجد و قرائت عزائم روایاتی که وارد شده بود در جنب و هکذا در حائض فرض کردیم آن روایات شامل می شود آنجایی که حائض حیضش تمام بشود و لکن هنوز حدث حیض باقی است غسل نکرده، گذشت که حرام است دخول در مسجد بر حائض، رو این اساس فهمیده شده است به ضم جنب، ضم جنب قرینه اش بود، به ضم جنب بر حائض معلوم شد که در حال انقطاع دم هم نمی تواند قبل از غسل داخل بشود، معلوم می شود حدث اکبر مانع است از دخول در مساجد، مانع است از مکث در مساجد، مانع است از قرائت سور عزائم، بدان جهت این دوتا که دخول در مساجد حرام است قرائت عزائم حرام است دلیلش این است که از آن روایاتی که در جنب و حائض وارد شده بود به قرینه ضم الجنب که جنب گفتیم یک آن می شود و لکن بعد غسل نکرده جنابت می ماند حدث می ماند، به قرینه ضم الجنب فهمیدیم که در حائض هم حدث الحیض مانع است، دم ولو منقطع بشود حرام است، خوب حدث الحیض و هکذا جنابت اینها حدث اکبر هستند، مفروض این است که مستحاضه کثیره هم قد تقدم که استحاضه اش حدث اکبر است و احتیاج به غسل دارد، مستحاضه متوسطه هم گفتیم بر اینکه نسبت به صلاة اول فی یومها که قبلش مستحاضه متوسطه بود حدث اکبر است در این شکی نیست، بدان جهت چونکه اینها حدث اکبر است باید این ها را غسل بکند، گفته اند بر اینکه اگر کسی هم شک بکند استصحاب جاری است، کسی هم شک بکند، خوب آن زن وقتی که حائض بود توجه کردید حیض داشت دخولش در مساجد که حرام بود الآن که ایام حیض گذشته خون دارد نمیدانیم آن حرمت باقی است یا نه استصحاب می کنیم بقاء حرمت دخول را، منتهی اگر غسل بکند یقیناً دخول عیب ندارد پاک می شود حدث مرتفع می شود.

ملاحظه بر ديدگاه ياد شده

عرض میکنم اما این استدلال و این ضم استصحاب به او لا یفید و لا یصلح، چرا؟ برای اینکه روایات در حائض و جنب بود، حائض و جنب را گفت حرام است مکثش در مساجد، حرام است قرائتشان عزائم را، مستحاضه در آن روایات نبود، از این روایات استفاده کنیم که حدث اکبر مطلقا هرچیزی که حدث اکبر است یعنی غسل بخواهد، صاحب آن کسی که غسل بر او واجب است نمی تواند داخل مسجد بشود و همینجور ولو جنب نبوده باشد، کسی مس میت کرد آن میت را می بردند غسل نداده بودند مس کرد می خواهد داخل مسجد بشود حرام است چونکه مس میت حدث اکبر است، ما اینها را نمیتونیم بگیم، اونی که میتوانیم بگوییم در آن حائض است و جنب است یا الله و نفسائی که بعد خواهیم گفت، اما مستحاضه و من مس المیت اینها هم همین جور حکم را دارند، این قیاس می شود احتمال الفرق است، ولو حدث اکبر است آن حدث اکبرِ خاص موضوع این حکم است، و از اینجا معلوم شد که استصحاب هم تمسک به به او لغو است، درست نیست اصلا، چرا؟ چونکه اگر بر مستحاضه حرام بوده باشد دخولها فی المساجد این حرمت اخری ست، اگر یادتان بوده باشد در اصول گفته اند اگر کلبی که مبدل به ملح شده است این ملح نجس بشود نجاست کلبی نیست، این کلب نیست، این ملح است، منتهی در شرع چند چیز بر نجاسات زیاد می شود، یکی کلب و خنزیر هست یکی هم که ملحی که تبدل الیه الکلب و الخنزیر، عدد نجاسات زیاد می شود، چونکه این نجاست غیر آن نجاست است موضوع او کلب است این ملح که کلب نیست، خصوصا شکلش هم از بین روفته باشد، آن که استحاله به ملح شده است ملح هم خرد شده است، این کلب نمی گویند به این، بدان جهت زن وقتی که مستحاضه شد یعنی ایام حیضش منقضی شد که مستحاضه را حائض نمی گویند، در آن روایات حائض موضوع حکم بود، موضوع عوض شد، اگر بر این هم حرام بوده باشد این حرمت اخرایی است، یعنی شارع چند حرمت جعل کرده، یکی حرمت دخول حائض ولو مستحاضه نباشد یکی هم دخول مستحاضه ولو حائض نباشد، موضوع دیگر است این، و ثانیاً این استصحاب ربّما منقطع می شود، زنی بود ایام عادتش گذشت خشک شد، هنوز یک روز نگذشته دوباره استحاضه شدیده پیدا کرد، خوب استصحابِ حرمت نمی شود کرد، چونکه آن وقتی که حیضش قطع شد غسل کرد دیگر حرمت المسّ نداشت چون خون نداشت، از حدث حیض هم که غسل کرده بود حدث حیض هم نداشت، بعد خون آمد، کدام استصحاب را می کنید؟ اینجا بلکه استصحاب عدم حرمت دخول جاری است، استصحاب عدم حرمت قرائة المصحف جاری است، بدان جهت این استصحاب قطع نظر از اینکه استصحاب در شبهه حکمیه است این استصحاب علیل ولیل است برای اینکه موضوع ها دوتا است و ثانیاً اینکه همیشه قطع نظر از تعدد موضوع و تعدد الحکم ربما در وسط نقاء فاصله می شود که اصلا آن حرمت سابقی مرتفع می شود و زمان جواز می آید بعد دوباره زن مستحاضه می شود.

بدان جهت بر اینکه غسل کردن مستحاضه برای دخولش در مساجد یا قرائت عزائم نه، اعتباری ندارد، جایز است بر مستحاضه قبل وقت صلاتها و بعد وقت صلاتها قرائت عزائم بکند و به مساجد داخل بشود اشکالی ندارد.

حرمت وطی مستحاضه کثيره و متوسطه پيش از غسل

و اما مسئله حرمت الوطی، این مسئله حرمة الوطی را فرموده اند بر اینکه روایاتی هست که از آن روایات استظهار می شود مستحاضه کثیره را بلکه مستحاضه متوسطه را مادامی که غسل نکرده است وطیش جایز نیست، بدان جهت اگر بعد از نماز بود اعمال نمازی را اتیان کرده بود مستحاضه کثیره یا متوسطه وطی بکند، و اما اگر قبل وقت صلاة است باید غسل بکند تا وطیش جایز بشود، چرا؟ این را از کجا می فرمایید؟ عرض می کنم بر اینکه در روایات یک سه جمله ایست به آن سه روایت و به آن سه جمله تمسک شده است:

موثقه سماعه

یکی از اینها موثقه سماعه است در باب اول از ابواب استحاضه روایت ششمی[2] است:

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ إِذَا ثَقَبَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِكُلِّ صَلَاتَيْنِ وَ لِلْفَجْرِ غُسْلًا وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- فَعَلَيْهَا الْغُسْلُ لِكُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً وَ الْوُضُوءُ لِكُلِّ صَلَاةٍ» هم مستحاضه متوسطه هم مستحاضه کثیره هردو تا را فرمود، در ذیل دارد فرمود «وَ إِنْ أَرَادَ زَوْجُهَا أَنْ يَأْتِيَهَا فَحِينَ تَغْتَسِلُ» اگر شوهرش اراده کرده وطی را آن وقتی که زن غسل می کند آن وقت وطی کند، خوب آن وقتی که غسل می کند یعنی بعد از غسل، متفاهم عرفی این است که وقتی که غسل را تمام کرد این کار را بکند اینجور گفته است، این یک وجه است که عمده وجه هم این را می شود گفت که جماعتی ملتزم شده اند.

سه احتمال در معنای «فحين تغتسل» در روايت

عرض می کنم بر اینکه فحین تغتسل سه تا احتمال دارد:

یک احتمالش همین است که موقعی که غسل کرد تمام کرد آن وقت غسل کند،فحین تغتسل یعنی آن وقتی که میشورد خودش را آن وقت وطی کند در حال شستن، جمود علی اللفظ معناش این است که در فحین تغتسل من حین تصلی، بله آن وقت وطی کند، گفته اند نه معناش این نیست، فحین تغتسل یعنی وقتی که فارغ از غسل شد، یک احتمال این است.

احتمال دیگر این است که فحین تغتسل یعنی فحین تغسل من الحیض، آخر حائض بود این، آن وقتی که اغتسال می کند از حیض یعنی دیگر حیضش تمام شد آن وقت می تواند وطی کند، به قرینه روایاتی که روایات وارد شده است بر اینکه مستحاضه جایز است وطی او الا ایام حیضها، مگر ایام حیضش را، بله یکی از آن روایات رو را می خوانم، روایت چهارمی است که صحیحه عبدالله بن سنان است دارد که سألته عن امرأة المستحاضة تغتسل التی لا تطهر عند صلاة الظهر و تصلی الظهر و العصر، ثم تغتسل عند المغرب، مستحاضه کثیره است، در این جا فرمود و لا بأس بان یأتیها بعلها اذا شاء الا ایام حیضها، مگر ایام حیضش، چه جور این روایت می فرماید ایام حیضش، کنایه است دیگر، مثلا ربما خود زن هم همینجور کنایه می گوید، شوهرش ازش مطالبه می کند آن مطلب را می گوید هنوز غسل نکردم، هنوز غسل نکردم یعنی پاک نشدم هنوز، این هنوز، هنوز نشسته ام خودم را، و ان اراد زوجها ان یأتیها فحین تغتسل، یعنی آن وقتی که وقت غسل کردنش رسیده است، یعنی حیضش تمام شده است، در نظر قاصر ما معنای روایت همین است، به قرینه سایر روایات معنای روایت این است که بله، آن وقتی بخواهد اتیان بکند به این آن وقتی که بنا کرده است غسل بکند یعنی غسل الحیض، یعنی پاک شده است، به قرینه سایر روایات که یأتیها بعلها بر مستحاضه الا ایام قرئها یعنی ایام حیضها، این قرینه است که حین تغتسل یعنی آن وقتی که از حیضش غسل می کند یعنی پاک شده از حیض.

احتمال سوم این است که به شوهر، امام علیه السلام کأن در این روایت یک حکم ارشادی می کند به زن که دلت بسوزد، اگر مرد می خواهد وطی کند زنش را که مستحاضه است اقلا قبل از اینکه او غسل بکند وطی بکند، فحین تغتسل یعنی قبل از نماز وطی بکند، که دیگر دوتا غسل نکند، یکی برای این توجه کردید برای این وطیی که در ما نحن فیه واقع شده است یکی هم بر نمازش، چونکه در نمازش باید مقارن با نماز غسل بکند، آن وقت غسل بکند، قبل اگر وطی کرد غسل اول را نمی کند فقط حین نماز خواندن فقط غسل می کند، و اما اگر بعد از نماز وطی کرد، توجه کردید یعنی وقت نماز نبود آن وقت ربما توجه کردید باید دوتا غسل بکند، یک غسل جنابتی بکند بعد هم وقتی که وقت صلاة رسید غسل بکند.

ملاحظه

این فرمایش به نظر قاصر ما درست نیست، چرا؟ چونکه قبل صلاة و بعد صلاة فرقی ندارد، قبل از صلاة ارشاد بکند بر اینکه فحین تغتسل یعنی قبل از صلاة، اگر معناش این باشد، قبل از صلاة و بعد از صلاة فرق ندارد، وقتی که غسل صلاتش را کرد نمازش را خواند وطی می کند، بعد هم بعد از چند ساعتی که وطی می کند او را هم آن وقتی که نماز دومی می خواند غسل می کند، این جهتش فرق نمی کند، این دلسوزی بر زن که هی خودش را نشوید، فحین تغتسل یعنی قبل از صلاة این کار را بکند ، حین تغتسل نمی خواهد، قبل ان تغتسل! حین نگوید، نکته عرضم یک کلمه است فرق ما بین حین و قبل است، که اگر نکته دلسوزی این بوده باشد می گوید بر اینکه و ان اراد ان یأتیها یأتیها قبل ان تغتسل، باید اینجور بگوید که دوتا غسل نکند دیگر، این که امام فرموده است حین تغتسل یعنی جماع را آن وقت بکند چرا جماع را آن وقت بکند؟ بدان جهت در ما نحن فیه بنا بر احتمال ثالثی که ضعیف است پیش ما، بنا بر احتمال ثانی که قوی است عندنا، وطی کردن مستحاضه غسل نمی خواهد، این حین تغتسل یعنی آن وقتی که حیضش تمام بشود، بدان جهت این روایت مبارکه و موثقه دلالتی به این جهتی ندارد که استدلال کرده اند.

سوال...؟ خوب آن وقت می گوید که چشمت را واکن روایت را ببین، این می گوید که المستحاضة اذا ثقب الدم الکرسف اغتسلت لکل صلاتینٍ، توجه کردید، حین تغتسل معناش این است که آن وقتی که از حیض غسل می کند یعنی حیضش تمام شده، غسل اولی، غسل اولی حیض هم از غسل استحاضه کافیست، زنی که مستحاضه است غسل حیض بکند بعد از ایام حیضش، آن غسل اولی غسل استحاضه هم حساب می شود، اگر مستحاضه اش کثیره است، یا متوسطه است آن غسل استحاضه هم می شود، اذا اجتمع علیک حقوق یجزیک غسلٌ واحد، یک غسل بکند کافی است، بدان جهت حین تغتسل یعنی آن وقتی که از غسل حیض غسل می کند، که مستحاضه هم باشد غسل اول حساب می شود، آن وقت این کار را بکند، یعنی بعد از او، یعنی بعد از اینکه حیض تمام شد این کار را بکند}، بنظر قاصر فاتر ما معنای این روایت به ملاحظه روایات دیگر که و یأتیها بعلها الا ایام اقرائها که در روایات متعدده وارد شده است این حین تغتسل کنایه است از انقطاع الحیض و تمام شدن حیض، عرض کردم این هم کنایه ای است که خود زن ها هم استعمال می کنند، کنایه متعارفی است که این معنا خودش قرین به ادب است، گفتن با ادب است، مراد این است، بدان جهت این روایت دلالتی ندارد، و الا فحین تغتسل، معناش این است که در حال غسل این کار رابکند، حین تغتسل عین حین تصلی است دیگر، حین تقعد، معناش عبارت از این است که حینی که فعل را اتیان می کند فعل غسلی را این کار را هم آن وقت بکند، این که محتمل نیست، عرض می کنم کلام در مستحاضه متوسطه و کثیره است، که مستحاضه متوسطه و کثیره این آن وقتی که حیضش قطع می شود، اختصاص به این دو تا هم ندارد، تمامی مستحاضه ولو قلیله باشد آن وقتی که غسل می کند یعنی غسل حیض می کند حیضش تمام شده آن وقت و یأتیها بعلها.

استدلال بر موثقه فضيل بر مسأله

بعد در ما نحن فیه جماعتی به امر دیگری هم استدلال کرده اند، آن امر دیگر چیست؟ معلوم شد چیست؟ آن روایت این است، در موثقه فضیل و زراره که روایت دوازدهمی[3] است آنجا دارد، درست توجه کنید چه جور معنا کردم فحین تغتسل را، امام علیه السلام روحی له الفداء می فرماید در این موثقه، المستحاضة تکفّ عن الصلاة ایام اقرائها و تحتاط یوما او اثنین، ثم تغتسل کل یومٍ و لیله ثلاث مرات، مستحاضه کثیره است، و تحتشی لصلاة الغداة و تغتسل و تجمع بین الظهر والعصر بغسلٍ، و تجمع بین المغرب و العشاء بغسلٍ، فاذا حلت لها الصلاة حل علی زوجها ان یغشاها، اینجور معنا کردند که وقتی که صلاة حلال شد یعنی وقتی که اعمال صلاتی را اتیان کرد آن وقت حلال می شود بر شوهرش که او را وطی کند، این معناش این است که وطیش مشروط است به اغتسال، اینجور گفته اند.

خوب عرض می کنم که اگر معناش این بوده باشد معناش این است که قبل از وقت صلاة غسل هم بکند فایده ندارد، نمی شود وطی کرد، چون که و اذا حلت لها الصلاة حلّ لزوجها ان یأتیها، مفهومش این است که تا مادامی که وقت صلاة نشده و اعمال صلاتی را هم اتیان نکرده است وقت صلاة نشده نمی شود وطیش کرد، و حال آنکه می گویند غسل بکند قبل از وقت صلاة بعد از غسل وطی کند، اذا حلت لها الصلاة اگر حلیت فعلیه باشد مقتضاش این است که که قبل از وقت نشود وطی کرد، این اذا حلت لها صلاة باز تعبیر متعارف است، چونکه اول داشت که المستحاضة تکفّ عن الصلاة ایام اقرائها، وقتی که از صلاة کفّ شد از چیزهای دیگر هم محروم است دیگر، خواندیم، می گوید فاذا حلت لها الصلاة یعنی وقتی که دیگر وظیفه اش اتیان صلاة شد یعنی ایام حیض تمام شد حل لزوجها ان یأتیها، آن محرمات دیگر هم از بین می رود، این معناش همان معنایی است که گفتم حلیت صلاة یعنی تکلیف به صلاة، نه حلیت فعلیه که بعداز ظهر باشد یا بعد از دخول وقت باشد، اذا حلّت لها الصلاة یعنی وقتی که حلال شد بر این زن نماز خواندن و تکلیفش نماز خواندن شد وطیش هم شوهرش هم می تواند، یعنی حرمت در ایام الحیض است، ایام حیض تمام شد عیب ندارد، این روایت هم معناش این است.

و اما روایت دیگر همان سابقاً گفتیم آن هم معلوم شد معناش چیست؟ آن روایت دیگر صحیحه عبدالرحمن بن ابی عبدالله[4] بود، که آنجا امام علیه السلام اینجور فرمود، کل شیئٍ استحلت به الصلاة، هر شیئی را صلاة بر او حلال می کند، استحلال، استحل کل شیئٍ، هر شیئی را صلاة بر او حلال می کند، یعنی صلاة وقتی که واجب شد محرمات هم حلال می شود، معناش این است، نه اینکه وقتی که صلاة حلیت فعلیه پیدا کرد یعنی اعمال صلاتی را اتیان کرد، و الا اگر معناش این باشد معناش این است که بعد از خروج وقت صلاة قبلی که صلاة صبح وقتش تمام شد الان دیگر هنوز صلاة ظهر هم که وقتش نیامده، اگر معناش این بوده باشد که صلاة حلیت فعلیش حرمت هر شیء را از بین می برد همه را حلال می کند، معناش این می شود که الان که قبل از ظهر و بعد طلوع الشمس است وطی کردن حرام است، چرا؟ چونکه صلاة حلیت فعلی ندارد، شیئی ندارد که فعلاً صلاة را حلال کند، بدان جهت در ما نحن فیه معنای این روایت شریفه این است این روایات، کل شیئٍ استحلت به الصلاة، صلاة وقتی که حلال شد همه شیء را حلال می کند صلاة، یعنی محرماتی که سابقاً حرام بود آنها حرمتشان می رود و حلال می شوند، این اگر معناش هم این نبود ظهور در این هم نداشت به قرینه جمع مابین الروایات که فرموده بود و یأتیها بعلها الا ایام قرئها حمل بر این معنا می شود، که منافاتی با آن اخبار ندارد و خودش هم ظاهر متعارفی ست، گفتیم اصلا ظهور دارد اینها در این، لااقل مجمل می شود، مجمل که شد رجوع به آن روایات می کنیم، آن روایات معناش این است که غیر از ایام الحیض بقیه ایام جماع کردن عیب ندارد.

حکم زن مستحاضه کثيره و متوسطه نسبت به مس کتابت قرآن

اما مس کتابت القرآن درست توجه کنید، مس تارةً واجب می شود، مثل اینکه فرض کنید مثال می زدم نعوذ بالله صفحه قرآن افتاده است روی نجسی نجس شده است، این زن هم مستحاضه است بخواهد تطهیر بکند باید مس کند کتابت را، کتابت را مس کند تا این نجس را ازاله کند چونکه دستکش ندارد چیزی ندارد باید مس کند، این را می گویند مس واجب، در مواردی که مس واجب باشد چونکه با حدث نمی شود مس کرد، این شخص هم اگر اعمال صلاتی را اتیان کرده است، مستحاضه کثیره است غسل و وضوء اتیان کرده، مستحاضه متوسطه است غسل و وضوئش را اتیان کرده یا وضوئش را اتیان کرده خوب مس می کند متطهر است، چونکه ان المستحاضة اذا عملت بوظائفها آن تصیر طاهرةً، که همان کبرای کلی در کلمات اصحاب بود که گفتیم دلیل ندارد، نسبت به صلاة طاهر می شود نه نسبت به اشیاء دیگر، بنا بر فتوای صاحب عروه که آن را عمل می کند بله می تواند مس کند، و اما اگر این مس قبلا واجب شد، قبل از ظهر قبل از وقت صلاة واجب شد که هنوز صلاة خیلی مانده، خوب نمی تواند این زن مستحاضه، لا یمسه الا المطهرون، نمیتواند مس کند این را، مگر با طهارت، طهارتش هم وضوء و غسل است، اگر مستحاضه متوسطه است غسل و وضوء است اگر غسل نکرده در صلاة قبلی، در صلاة قبلی اگر غسل نکرده است چونکه مستحاضه متوسطه فعلا شده است در صلاتی غسل نکرده طهارتش وضوء و غسل است هردوتا را باید اتیان کند، اگر مستحاضه کثیره است، اینجا باید هم وضوء بگیرد هم غسل کند، هردوتا را، چرا؟ چونکه دلیل نداریم که مستحاضه کثیره نسبت به مس کتابت قبل وقت الصلاة غسل طهارت است، نه محتمل است وضوء طهارت باشد، اینجا دلیل نداریم، نسبت به صلوات یومیه دلیل داشتیم که طهارتش غسلش است، و اما نسبت به مس کتابت یا طواف می خواهد بکند طهارتش غسلش است این را دلیل نداریم، بدان جهت طهارتش یا وضوء است یا غسل، بنا بر این که غسل مجزی از وضوء باشد طهارتش یا وضوء است غسل نمی خواهد، یا غسل است وضوء نمی خواهد، چونکه مجزی است، علم اجمالی می شود، بدان جهت باید جمع کند مستحاضه کثیره هم وقتی که قبل وقت الصلاة شد باید جمع کند ما بین الوضوء و الغسل، این در صورتی که مس واجب باشد.

و اما اگر مس واجب نشد زن خودش دلش می خواهد که به قرآن یک دستی بزند، قرآن را مثلا به پیشانیش اینا قرآن بمالد تبرکاً، یا قرآن را خطش را ببوسد، هنوز وقت صلاة هم نیست، وجبت نیست چون این مس واجب نیست، اینجا مرحوم سید می گوید بر اینکه احوط عبارت از این است که این مس را ترک کند، احوط این است، یعنی غسل هم بکند وضوء هم بکند فایده ندارد، احوط این است که ترک کند مس را، مس وقتی که مس وجوبی نشد احوط این است بر اینکه او را ترک کند، چرا؟ چونکه عملی که مشروط به طهارت است دلیل داریم که طهارت او غسل است و وضوء، و اما عملی که مشروط به طهارت نیست، بلکه بر محدث حرام است، مس کتابت القرآن این مشروط به طهارت نیست نه واجب است نه مستحب، مشروط به طهارت نیست، بلکه بر محدث حرام است مس کند کتابت قرآن را، چی کما اینکه در جنب حرام بود داخل شدن در مسجد را، فعل حرام است بر محدث، چونکه این فعل حرام است بر محدث لا یمسه الا المطهرون[5]، این مستحاضه که گفتیم حدث دارد مطهر نیست، آن مقداری که از طهارت در ادله ثابت شده در ادله طهارت به آن اعمالی ثابت شده که وظیفه مستحاضه است آنها را اتیان کند یا ندباً یا وجوباً، مثل صلاة استحبابی یا صلاة وجوبی و مثل طواف، و اما چیزی که اصلا استحبابی ندارد به عنوان خودش ها به عنوان مس کتابت قرآن استحباب ندارد، نگویید که این که تبرکاً می بوسد این من باب تبرک تعظیم قرآن است، آن بعنوان تعظیم است، آنهایی که فرموده اند مس مستحب است مشروط به طهارت درست نیست، مس به عنوان مس مستحب نیست، آن اعمالی که خودشون واجب و مستحبند و مشروط به طهارتند، شارع در این روایت بر آنها طهارت معین کرده، و اما چیزی که نه مستحب است نه واجب مشروط بالطهارة، بلکه عملی است که بر محدث حرام است، احتمال می دهیم غسل و وضوء نسبت به این عمل طهارت نباشد، یعنی از حدث خارج نکند، چونکه طهارت اضطراری است آخر، احتمال می دهیم این طهارت اضطراری از حدث نسبت به مس کتابت قرآن خارج نکند، چونکه احتمالش را می دهیم استصحاب می کنیم عدم جعل طهارت را بر این وضوء و غسلی که بر مس کتابت می کند، ممکن است کسی این را بگوید.

و ممکن است کما ذکرنا سابقاً تفصیل بدهد، بگوید اگر بعد الاعمال بخواهد مس بکند آن عیب ندارد چونکه کل شیء لک حلال جاری است، احتمال می دهد حلال باشد این مس، چونکه آن طهارت است و فعلا هم حلال است مس کردن، مشروط به طهارت دیگر نیست، آن عیبی ندارد، اما قبل وقت الصلاة بخواهد مسّ کند، نه کل شیء لک حلال جاری نیست، استصحاب می گوید طهارت نشد، وضوء هم گرفتی غسلت هم گرفتی فایده ندارد، اینها طهارت نیستند، اصل این است که شارع به اینها طهارت جعل نکرده است، و من هنا کتبنا فی التعلیقة و یمکن الفرق در مس غیر واجب ما بین آن مَسّی که بعد الاعمال باشد آنها جایز است بلا حاجةٍ الی تجدید الوضوء و الغسل، لاصالة البرائة و الحلیة، و اما آنی که قبل است مقتضای اصل این است که این وضوء و غسل طهارت نیست، چونکه طهارت اضطراری است احتیاج به دلیل دارد، به مس طهارت نیست، مقتضاش این است که این طهارت ندارد و لا یمسه الا المطهرون، و الحمد لله رب العالمین.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص357.

[2] وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ إِذَا ثَقَبَ الدَّمُ الْكُرْسُفَ اغْتَسَلَتْ لِكُلِّ صَلَاتَيْنِ وَ لِلْفَجْرِ غُسْلًا وَ إِنْ لَمْ يَجُزِ الدَّمُ الْكُرْسُفَ- فَعَلَيْهَا الْغُسْلُ لِكُلِّ يَوْمٍ مَرَّةً وَ الْوُضُوءُ لِكُلِّ صَلَاةٍ- وَ إِنْ أَرَادَ زَوْجُهَا أَنْ يَأْتِيَهَا فَحِينَ تَغْتَسِلُ- هَذَا إِنْ كَانَ دَمُهَا عَبِيطاً- وَ إِنْ كَانَتْ صُفْرَةً فَعَلَيْهَا الْوَضُوءُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص374.

[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ فُضَيْلٍ وَ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: الْمُسْتَحَاضَةُ تَكُفُّ عَنِ الصَّلَاةِ أَيَّامَ أَقْرَائِهَا- وَ تَحْتَاطُ بِيَوْمٍ أَوِ اثْنَيْنِ- ثُمَّ تَغْتَسِلُ كُلَّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ تَحْتَشِي لِصَلَاةِ الْغَدَاةِ- وَ تَغْتَسِلُ وَ تَجْمَعُ بَيْنَ الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ بِغُسْلٍ- وَ تَجْمَعُ بَيْنَ الْمَغْرِبِ وَ الْعِشَاءِ بِغُسْلٍ- فَإِذَا حَلَّتْ لَهَا الصَّلَاةُ حَلَّ لِزَوْجِهَا أَنْ يَغْشَاهَا؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص376.

[4] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمُسْتَحَاضَةِ- أَ يَطَؤُهَا زَوْجُهَا وَ هَلْ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ- قَالَ تَقْعُدُ قُرْأَهَا الَّذِي كَانَتْ تَحِيضُ فِيهِ- فَإِنْ كَانَ قُرْؤُهَا مُسْتَقِيماً فَلْتَأْخُذْ بِهِ- وَ إِنْ كَانَ فِيهِ خِلَافٌ فَلْتَحْتَطْ بِيَوْمٍ أَوْ يَوْمَيْنِ- وَ لْتَغْتَسِلْ وَ لْتَسْتَدْخِلْ كُرْسُفاً- فَإِنْ ظَهَرَ عَنِ الْكُرْسُفِ فَلْتَغْتَسِلْ- ثُمَّ تَضَعُ كُرْسُفاً آخَرَ ثُمَّ تُصَلِّي- فَإِذَا كَانَ دَماً سَائِلًا فَلْتُؤَخِّرِ الصَّلَاةَ إِلَى الصَّلَاةِ- ثُمَّ تُصَلِّي صَلَاتَيْنِ بِغُسْلٍ وَاحِدٍ- وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ اسْتَحَلَّتْ بِهِ الصَّلَاةَ- فَلْيَأْتِهَا زَوْجُهَا وَ لْتَطُفْ بِالْبَيْتِ؛ ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص375.

[5] سوره واقعه(56، آيه 79.