جلسه هشتصد و نود و نهم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

صاحب العروه (قدس‌الله سره) فرمود: زنی که مبتدئه بوده باشد یا مضطربه بوده باشد، اگر بعد از زایمانش خون ببیند تا 10 روز، این خون، خون نفاس است. این تا 10 روزش نفاس است. به خلاف ذات العاده که ذات العاده اگر دمش استمرار پیدا کند به بعد از عشرة ایام، آن مقدار عادتش نفاسش است. وجهی را برای اینکه ایشان فتوا داده است که مضطربه و مبتدئه است اذ استمر علیهما الدم بعد الولاده دمشان محکوم به نفاس است الی عشرة الایام، وجه را بر این فتوا ذکر کردیم، که غایت توجیه این است که روایاتی که وارد شده است زن تا وقتی که نزاییده است خونی را که می‌بیند بعد از درد زایمان که دم الطلق می‌گویند، آن خون موجب نمی‌شود ترک صلاة را، در روایات مبارکات این بود مادامی که لم تلد زن صلاة را ترک نمی‌کند ولو از او خون خارج می‌شود و درد زایمان گرفته است.

اینها اشاره به این است مادامی که نزاییده است خونش خون نفاس نیست، چون اینکه زن در نفاسش و در حیضش صلاتش را باید ترک کند این یک حکم مسلمی بود در زمان صدور روایات. منتها بعضی جهات مشتبه بود، از آن جهاتی که مشتبه بود این است، زن که درد زایمان گرفته است و ربَّما بعد از این درد خون در می آید این خون نفاس حساب می‌شود؟ امام علیه السلام در این روایات تصدی کرده است بیان می‌کند مادامی که نزاییده خون زایمان نیست، صلاة ترک نمی‌شود. مادامی که نزاییده یعنی ولو شروع ولادت، مادامی که شروع در ولادت نکرده است خون او خون نفاس نیست. در بین اینها موثقه و معتبره سکونی بود که او دلالت می‌کرد وقتی که ولد بیرون آمد ولو رأسش، خونی را که زن دید ترکت صلاة، صلاتش را ترک می‌کند. یعنی ترک صلاة فی نفاسها شروع می‌شود.

 بدان جهت گفتم که اهل العرف در آن زمان بلکه حتی در این زمان خون اگر 2 ماه هم طول بکشد بعد از زایمان، می‌گویند خون زایمان است که قطع نمی‌شود بعد از زایمان شروع شده است، همان دم نفاس می‌دانند. منتها شارع تحدید کرده است که تا مادامی که 10 روز نگذشته است این حکم جاری است. وقتی که 10 روز گذشت اعمال استحاضه باید بجا بیاورد، یا 18 روز علی اختلاف، در موثقه سکونی و در معتبره سکونی دلالت می‌کرد وقتی که دم را دید علی رأس الولد او ترکت الصلاة صلاة را ترک می‌کند، نه این که آن آن ترک می‌کند، یعنی ترک صلاة از آن وقت شروع می‌شود.

بدان جهت اینکه در روایات تحدید شده است از روایات استفاده کردیم که بعد از 10 روز اعمال استحاضه بجا می‌آورد این معنایش عبارت از این است که خون نفاس که موجب می‌شود ترک صلاة را، تا همان 10 روز است. این وجهی بود که ما گفتیم. اگر این روایاتِ تحدید به عشره نبود می‌گفتیم نه، صلاة را ترک می‌کند تا خون قطع شود. چون اهل عرف این را دم نفاس می‌دانند، چونکه دم نفاس می‌دانند، اگر شارع تحدیدی نکرده بود که روایاتی وارد شده است در تحدید، که آن روایات بیان شده بود، بعد از آن حد حکم استحاضه را دارد، قبلش می‌ماند تحت اطلاق معتبره سکونی.

و در ما نحن فیه در مقابل این حرف دو مطلب دیگر بود، یکی را دیروز اشاره کردم، آن این بود که در روایات متعدد وارد شده است المستحاضة تترک الصلاة ثم تغتسل و تحتشی و تصلی، این مستحاضه که هست تمام اقسام زن را می‌گیرد یکی هم مبتدئه و مضطربه را می‌گیرد. این مستحاضه اگر ذات العاده باشد در روایاتی دارد که المستحاضة تترک الصلاة ایامها ثم تغتسل و تحتشی و تصلی، اگر مستحاضه غیر ذات عادت باشد مبتدئه باشد، حیضش در روایات تحدید شده است به سبعة ایام و ستة الایام که گذشت، اگر مبتدئه باشد تا 10 روز در ماه اول، بعد هم در ماه بعدی 3 روز یا 6 روز یا 7 روز، اینها راگذشت. خب چرا در ما نحن فی به آن روایات تمسک نکنیم؟ چونکه زن وقتی که زایید و 10 روز گذشت مستحاضه است، مستحاضه به قدر حیضش اخذ می‌کند، قدر حیضش تا 6 روز بود یا 7 روز بود، یا 10 روز بود. چرا به آن روایات اخذ نشود؟

به دو جهت یکی را دیروز گفتم که اصلاً مستحاضه در عرف من استمر علیها الحیض است، اصل من استمر دم نفاسها این را شارع ملحق به استحاضه کرده است. آن روایاتی که آنجاها عنوان مستحاضه ذکر شده است معنایش من استمر علیها الحیض است. و اما آنی که نفاس است و بعد ادامه پیدا کرده است گفتیم آن را نفاس می‌گویند، شارع الحاق کرده است آن را به مستحاضه، این یکی.

یکی هم ظاهر است المستحاضه تترک الصلاة بقدر حیضها یعنی عادتش، آن ظهور بقدر حیض‌ها بایامها اینها همه اش عادت است غیر ذی العاده‌ را نمی‌گیرد.

 بدان جهت در ما نحن فی دم وقتی که از 10 روز گذشت حکم می‌شود بر اینکه این مستحاضه است و اما قبل از 10 روز تترک صلاة که در موثقه سکونی بود مقتضی آن این بود که مبتدئه و مستحاضه تا 10 روز نفاس دارند وقتی که دم تجاوز می‌کند. و اما اگر قطع شود که آن دیگر جای خلاف نیست که آنی که قطع شد همه اش نفاس است قبل العشره.

یک وجه دیگری باقی ماند این را نگفته بودیم و آن این است که در ما نحن فیه روایتی است آن روایت دلالت می‌کند بر کسی که زاییده است و خون به او مستمره شده است آن مقدار که عادت اقرباء اوست من امها او اختها او خالتها، مقدار عادت او را نفاس قرار می‌دهند، بقیه نفاس نیست. مبتدئه عادتی ندارد، مضطربه عادتی ندارد، ایامی ندارد در حیض، وقتی که اینها نفاس شدند در نفاسشان اخذ می‌کنند به آن ایام اقربائشان که ام است و اخت است و خاله است و بعد از او مستحاضه هستند.

 روی این اصل است که بعضی‌ها احتیاط فرموده اند در جایی که مبتدئه شود یا مضطربه شود، تا عادت اقربائش یقیناً نفاس است، بعد از عادت اقربایش هم تا 10 روز احتیاط کند. سرّش این است که این روایات اقرباء مقتضایش این است که بعد از عادت اقرباء دیگر نفاس نیست، ولکن چونکه مشهور نگفته اند روایت هم یک خدشه‌ای دارد، به عنوان احتیاط ذکر کرده‌اند.

آن روایت کدام است؟ آن روایت که در ما نحن فیه است روایت ابی بصیر است در باب سوم از ابواب النفاس روایت بیستم است:

و عن علی بن الحسن یعنی شیخ الطائفه باسناده عن علی بن حسن فضال عن علی بن اسباط که علی بن اسباط لا بأس بهی منتها ولو مذهبش فطحی است از آن مسرّ ‌های در مذهب است، ولکن ثقه است، عن علی بن اسباط عن یعقوب بن احمر عن ابی بصیر عن ابی عبدالله علیه السلام ، این یعقوب بن احمر توثیق ندارد، روایت من حیث السند می‌شود و غیر تام. عن ابی عبدالله علیه السلام قال النفساء اذا ابتلیت بایام کثیره، نفساء وقتی که مبتلا به خون زیاد شد، مکثت مثل ایامها، مکث می‌کند مثل ایامش را، آن مثل ایامش را نفاس قرار می‌دهد، التی کانت تجلس قبل ذلک واستظهرت بمثل ثلثی ایامها، به اندازه 2 ثلثش هم استظهار می‌کند. مثلاً 6 روز عادتش بود 2 ثلث 6 روز که عبارت از 4 روز است استظهار می‌کند 10 روز ترک می‌کند صلاة را، آن وقت ثم تغتسل و تحتشی و تصنع کما تصنع المستحاضه، این برای ذات عادت. و ان کانت لا تعرف ایام نفاسها فابتلیت فی النفاس جلست بمثل ایام امها و اختها او خالتها و استظهرت بثلثی ذلک، باز 2 ثلث را استظهار می‌کند ثم اعمال استحاضه را به جا می‌آورد.

 جماعتی گفته‌اند مقتضی این روایت این است که تا 10 روز اینجور نیست که دم نفاس باشد، نه، به همان عادت اقرباء نگاه می‌کند بعد استظهار می‌کند، استظهار هم حکم ظاهری است، یعنی اگر 10 روز را گذشت فقط به مقدار عادت اقرباء نفاس است.

این روایت کما ذکرنا خلل دارد، من حیث السند قد ذکرنا که یعقوب احمر توثیقی ندارد.

و اما من حیث دلاله هم دو تا خلل دارد، چرا؟ چونکه این روایت اولاً گفت بر اینکه عادت امش را خاله‌اش را اینها را اخذ می‌کند، ظاهر این روایت این است که عادت آنها را در نفاس اخذ می کند، که اگر زنی باشد که اولین زایمانش نیست، سالهاست که می‌زاید، در زایمانش عادت داشت که همیشه 10 روز مثلا خون می‌دید یا 7 و یا 8 روز خون می‌دید، آن عادتی که در نفاس دارد آن را اخذ می‌کند. و اگر در نفاس عادت ندارد، عادت مادرش، خواهر و خاله‌اش در نفاسش چیست او را اخذ می‌کند، نه عادت حیض. یک دفعه دیگر بخوانم: النفساء اذا ابتلیت بایام کثیره مکثت مثل ایامها التی کانت تجلس، آن ایامی که سابقاً در نفاس می‌نشست صبر می‌کند. اگر کسی گفت تجلس فی الحیض، اشکال ندارد این را صرف نظر می‌کنیم. کانت تجلس قبل ذلک، قبل ذلک ظاهرش این است که در زایمانش نشست، در این صورت و استظهرت بمثل ثلثی ایامها ثم تغتسل، و ان کانت لا تعرف ایام نفاسها، ظاهر است که ایام نفاسش را نمی‌داند یعنی در نفاس عادت ندارد، فابتلیت جلست بمثل ایام امها او اختها او خالتها، ایام نفاس آنها را می‌گیرد.

 این فتوا رجوع به عادت اقرباء در حیض نیست، این رجوع به عادت اقرباء است در نفاس. این را کسی ملتزم نشده است. این یک موهن.

در ما نحن فی یک موهن ثانی دارد. آن موهن ثانی عبارت از این است که فرمود: واستظهرت بثلثی ایامها، زنی است در نفاس ـ نوعاً زنها اینجور است ـ 8 روز خون می‌بیند، این 8 روز در این صورت 2 ثلثش را استظهار ‌کند، 2 ثلثش به او اضافه شود که خون از 10 روز تجاوز می‌کند، در این روایات این بود که ربَّما به 15 روز می‌رسد، 9 روز عادتش بود یا فرض بفرمائید عادت امش بود، 9 روز را نفاس قرار می‌دهد، 2 ثلثش را که 6 روز است علاوه می‌شود، می‌شود 15 روز نفاس قرار بدهد. این که نمی‌شود.

بدان جهت این روایت دو تا موهن دارد یکی این است که این روایت ظاهرش عادت در نفاس است نه عادت حیض اقرباء، این را کسی ملتزم نیست، روایت هم من حیث السند ضعیف است. بدان جهت از این روایت اغماض می‌شود و اخذ می‌شود به آن چیزی که گفته شد.

وقتی که ماتن از این مسئله فارغ شد مسئله دیگری را ذکر می‌فرماید، این مسئله‌ای که شروع می‌کنیم از آن مسائل صعبه باب النفاس است. چونکه در این مسئله یک فتوا داده است صاحب العروه و دیگران هم همین فتوا را داده اند، فتوا برای او نیست، فتوای لعل معروف و مشهور بین الفقهاء است. ولکن دو فتوایی دارد در این مسئله که این دو فتوا با همدیگر نمی‌خوانند. فتوای اول چیست؟ سابقاً در مسلئه گذشته خواندیم که اگر زنی بزاید اتفاقاً از وقت زاییدن تا 10 روز خون نبیند اصلاً، 10 روز که تمام شد به خون بیفتد، گفتیم که این زن اصلاً دم نفاس ندارد. این خونی که بعد از 10 روز می‌بیند دم استحاضه است و باید وظایف استحاضه را ملاحظه کند. مگر اینکه ایام عادتش باشد یا اوصافی داشته باشد که آن اوصاف اقتضا کند که خون، خون حیض بوده باشد.

 این مسئله را سابقاً گذشتیم و گفتیم که وجهش این است که چونکه عشرة ایامی که اکثر نفاس است از حین تمام شدن ولادت حساب می‌شود، این ایام تمام شده است و این خون ندیده است و نفاس ندارد، و نفاس هم اسم خون است وقتی که خون ندید نفاس ندارد.

در این مسئله یک حرف دیگر می‌گوید، می‌گوید اگر زنی که ذات عادت در حیض است زایید، عادتش در حیض مثلا 3 روز بود، این زن زایید و بعد از زاییدن این 3 روز را خون ندید مقدار عادت حیضش را خون ندید، از روز 4 شروع کرد به خون دیدن تا اینکه 10 روز را گذشت. عشرة النفاس را که از حین ولادت حساب می‌شود گذشت، روز 11 و 12 و 13 خون دید. ایشان می‌فرماید این زن ذات عاده نفاس ندارد. زن ذات عادت که در حیض مقدار حیضش و عادتش معلوم است، اگر بعد از ولادت آن مقدار گذشت و آن مقدار را خون ندید آنی که بعد می‌بیند خون نفاس نیست. این زن خون نفاس ندارد. مثل آن زنی می‌شود که 10 روز گذشت بعد خون دیدن افتاد، 10 روز را خون نداشت چه‌ جور او نفاس نداشت این هم نفاس ندارد. این یک فتوا.

بعد در این مسئله اینجور می‌گوید که اگر بعض ایام را بعد الولاده به مقدار بعض عادتش خون دید، مثلاً عادتش 3 روز بود روز اول زایمان خون ندید، روز دوم دید روز سوم دید، دو روز دید آخه، بعد هم خون آمد تا 10 روز را گذشت، می‌گوید عادتش را تکمیل می‌کند از خون بعدی. یعنی خون روز چهار منضم می‌شود به خونش و نفاسش می‌شود 3 روز، چون ذوالعاده مقدار عادتش نفاسش است وقتی که از 10 روز گذشت. و اگر روز دوم هم ندید روز سوم دید. روز سوم اول نفاسش است دو روز بعد را هم به او منضم می‌کند.

 بعد ایشان می‌فرماید: اگر فرض کردیم زنی عادتش 7 روز است روز اول را ندید روز 8 را لاحق به آن 6 روز می‌شود که خون دید 7 روز می‌شود، روز دوم را هم ندید روز 9 لاحق می‌شود. اگر چهارمی را هم ندید پنجمی را هم ندید ششمی را هم ندید، 6 روز خون ندید فقط روز اخیر که روز 7 است خون دید، این 7 تا 10 نفاس است. به این بعض العاده ما بعد منضم می‌شود اما ما بعدی که قبل از عشرة ایام است. اما آنی که بعد عشرة ایام است آنها استحاضه هستند آنها منضم نمی‌شود.

ایشان می‌فرماید: اگر عادت تمام بشود نفاس ندارد بعد خون ببیند، ولکن عادت تمام نشده خون ببیند آن تکمیل می‌شود، در صورتی که خون قبل از 10 روز را بتواند تکمیل کند. و اما اگر خون قبل از 10 روز نتوانست تکمیل کند، چون روز 7 خون دیده است، هفتم تا دهم می‌شود 4 روز دیگر، عادتش 7 روز است، تکمیل نمی‌تواند بکند، همان 4 روز نفاس است بقیه نفاس نیست.

در عبارت عروه تصریح دارد که تتمیم می‌شود عادتش از ما بعدی که قبل العشره است، و اما از ما بعد العشره که روز یازدهم است تکمیل نمی‌شود او مستحاضه است. وقتی این دو تا فتوا را داد گفته شده است این دو فتوا با هم تهافت دارد. چرا؟

چونکه اگر ملاک در مبدأ آن عشرة الایام ملاک در مبدأش تمام ولادت بود اعم از اینکه موقعی که ولادت تمام شد خون ببیند یا نبیند، که این‌طور تصریح کرد صاحب عروه سابقا، گفت مبدأ عشرة ایام بعد از زایمان است خون ببیند یا نبیند. مبدأ عشرة ایام اگر اوست، خب وقتی که زنی که عادتش 7 روز است روز هفتم خون دیده است، این مقدار عادتش گذشته است. روز هفتم آخرین مقدار عادتش است. چرا از ما بعد منضم بشود به او؟ بلکه این یک زنی است که یک روز نفاس دارد روز هفتم، روز هشتم مستحاضه است. چرا منضم شود؟

شما گفتید که 7 روز از آن حین تمام ولادت حساب می‌شود، خون ببیند یا نبیند. چونکه نفاس اسم خون است وقتی که 6 روز خون ندید 6 روز را نفاس ندارد. روز هفتم که آخرین مقدار عادتش است خون دید، وقتی که خون دید آن می‌شود نفاسش. بعد دیگر نفاس نیست. چرا منضم بشود؟

و اگر نه، می گوئید مبدأ عشرة ایام بعد الولاده است که دم بوده باشد. دم هم باید بشاد تا مبدأ بشود. یعنی کأنّ مبدأ عشرة ایام از مبدأ الدم است، ولادت تمام بشود و دم هم ببیند. اگر این است خب آن ذو العاده‌ای که 3 روز عادت داشت اصلا 3 روز را خون ندید. بعد روز چهارم خون دید و 10 روز را گذشت، شما گفتید که آن اصلاً نفاس ندارد، اینجور گفتید آخه. باید بگویید نه 3 روز بعد از وقتی که خون دید نفاس است. چونکه مبدأ عشرة ایام از حین خون حساب می‌شود.

پس اینکه شما آنجا فرمودید اینی که در عادتش خون ندیده است نفاس ندارد. اینی که ثانیاً فرمودید: اگر در بعض عادت خون ببیند منضم می‌شود. اینها با هم تهافت دارد. منضم شدن در صورتی می‌شود که مبدأ عشرة ایام خون باشد، اما شما که این را قبول نکردید. اگر مبدأش خون است، آن که در عادتش خون ندیده بعد خون دید آن مبدأش عشرة ایام از وقت خون است. از وقت خون باید عادتش را 3 روز قرار دهد. چرا گفتید نفاس ندارد؟ و اگر مبدأ خود ولادت است ولو خالی از دم شود، چرا گفتید منضم می‌شود؟ آن وقتی که بعض ایام عادتش دید آن بعض دیگرش هم مقدار عادت منضم می‌شود.

این دو فتوا با هم تهافت دارند. تهافت خود را فرموده‌اند این تهافت را چطور باید حل کرد؟ بعضی‌ها به آن فتوای اول اینجور استدلال کرده‌اند، گفته‌اند حکم نفساء با حکم حایض یکی است، اگر حائض ذات العاده شود و مقدار عادتش بگذرد و خون به او مستمر بوده باشد، بعد از ایام عادتش دیگر حیض ندارد، استحاضه می‌شود. گذشت دیگر سابقا گفتیم.

در ما نحن فی هم زن نفساء خونش اگر قبل از 10 روز قطع بشود او محل کلام نیست، همه خون نفاس است، ذات العاده شود یا غیر ذات العاده. کلام در ذات العاده‌ای است که 10 روز را گذشته است. وقتی که 10 روز را گذشته است، چه‌ جور که حائض بعد ایام عادت دیگر حیض ندارد، این زن هم که نفساء مثل الحائض است بعد از گذشتن زمان عادتش دیگر حیضی ندارد. دلیلی که در ما نحن فیه تمسک کرده‌اند در مقام که مرحوم حکیم هم در مستمسک نگاه می‌کند اگر ملتفت باشید مرادش همین است که می‌گویم، ایشان اینجور استدلال کرده‌اند که نفساء مثل الحائض است، حائض مثل النفساء است. اینها در حکم سواء هستند. چون حائض اگر ایام عادتش بگذرد و بعد از ایام عادت باز خون ببیند و از 10 روز تجاوز کند، بعد از ایام عادت حیض ندارد. زن هم وقتی که ایام عادتش گذشت یعنی مقدار حیضش، خون ندید، گذشت آنها بعد خون دید، مستمر شد بعد از زاییدن، نفاس ندارد. اینها حکم مستحاضه بار می‌شود. این را از صحیحه زراره بود که حائض و نفسا سواء هستند مرحوم صاحب العروه استفاده کرده است. و دعوای اجماع هم شده است بر این معنا که نفساء با حائض علی حد سواء است، اجماع نمی‌خواهد در خود صحیحه زراره بود.

اگر این استدلال است این استدلال باطل است. چرا؟ چونکه آن ذات العاده ای که عادتش تمام شد بعد خونی را که بعد العاده می بیند تجاوز می‌کند استحاضه است، آن ذات العادتی است که در عادتش خون ببیند. زن حائض در ایام عادتش اگر حیض شد و آن خون حیض بعد از ایام عادت مستمر شد و 10 روز را گذشت، فقط مقدار عادتش حیض است.

و اما اگر آن زن ذات العاده در ایام عادتش اصلاً خون ندید، بعد شروع کرد به خون دیدن و از 10 روز هم گذشت گفتیم این تأخر العادة است، از وقتی که خون می‌بیند مقدار عادتش را حیض قرار می‌دهد. آنجایی که گفته اند اگر حائض ذوالعاده باشد و بعد از ایام عادتش خون ببیند مستمر شود 10 روز را تجاوز کند آن خون حیض نیست، این در صورتی است که در عادتش خون ببیند. وقتی که در عادتش خون دید بعد از انقضاء او خون مستمر دیگر حیض نیست. و در ما نحن فی نفساء هم مثل اوست. اگر نفساء هم بعد از زاییدن خون ببیند بلافاصله تا ایام عادتش تمام شود و خون تجاوز کند عشره را، نفاسش فقط به مقدار عادتش است. و اما در ما نحن فیه این زن در ایام عادت که مقدار حیضش است خون نفاس ندیده است، بعد خون دیده است، این اگر بعد خون دیده است مثل حایض است دیگر علی حد سواء، حایض اگر در ایام آن عادتش خون نبیند در ایام عادت خون نبیند تجاوز کند آن ایام عادت، بعد خون ببیند خون تجاوز کند از عشره چه می‌کند؟ مقدار عادتش را از آن خون اخذ می‌کند. تأخر العادة است، اینجا هم تأخر النفاس است فرق نمی‌کند.

در روایت در صحیحه زراره اینجور بود که الحائض و النفساء سواءٌ. حایض حکمش چیست نفساء هم باید مثل او را داشته باشد. بدان جهت این دلیل نزد ما تمام نیست، این دلیل، دلیل باطل است. همین اشکال را مرحوم حکیم هم دارد که مقتضی مماثلت این نیست در ما نحن فیه، چونکه حایض آنجا خون دیده است در ایام عادتش. این را ما اضافه کردیم اگر حایض در آن ایام عادتش خون نبیند بعد ببیند چه جور حیضش حساب می‌شود و حیضش شروع می‌شود، مقتضای مماثلت این است که ذات العاده هم اگر بعد ولادت دم نبیند و بعد از انقضای عادت حیضش دم بیند و مستمر شود نفاسش باید از حین رؤیت دم حساب یشود. مقتضای مماثلت این را اقتضاء می‌کند.

 بدان جهت در ما نحن فی باید یک راه دیگری پیدا کرد که این فتوا را از کجا درست کنیم. آن راه دیگر این است که آنجایی که دم در عادت دیده بشود آن روایاتی که گفت زنی که بزاید در عادتش خون ببیند 10 روز را تجاوز کند به مقدار عادتش اخذ می‌کند، آن روایت مقتضایش این است که به مقدار عادت باید اخذ بشود. آن مقدار عادت از خونی بشود که بعد است یا از خونی شود که نه خودش در مقدار عادت همه اش از حین ولادت است. فرقی نمی کند. اخباری داشتیم که زنی که می زاید اگر ذات عادت در حیض بوده باشد و خونش بعد از زاییدن از 10 روز تجاوز کرد، مقدار عادت حیضش را اخذ می‌کند. مقتضای او این است که در ما نحن فی زن اگر یک روز هم اگر خون نفاس ببیند در ایام عادتش، تمام مقدار عادتش را باید نفاس قرار بدهد. همان مقدار را، مقتضای اطلاق آن اخبار است. و اما اگر زن در زمان بعد از زایمان در مقدار عادتش اصلاً خون ندید، اخبار را آنجا را نمی‌گیرد. اخباری که وارد شده است مقدار عادتش را قرار بدهد، اخبار آنجا را نمی‌گیرد. اصلاً آنجا ما دلیل نداریم که آن دم، دم نفاس است. به قول بعضی‌ها اصلا مثبِت ندارد که آن دم، دم نفاس است. این را فرمودند تا ببینیم چه می‌شود انشاءالله.