جلسه نهصد و یکم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

صاحب العروه قدس الله سره در مقام دوتا مسئله را ذکر فرموده است. و حیث اینکه این دو تا مسئله به همدیگر ارتباط دارد و منقح شدن حکم بر این دو مسئله به بیان اموری می‌‌شود، روی این اساس این دو مسئله را ما یکجا بحث می‌‌کنیم که حکم در هر دو مسئله معلوم می‌‌شود. عرض می‌‌کنم بر اینکه، امری را در ما سبق بیان فرمودند و ما هم عرض کردیم آن حرف علی مقتضی ظاهر الادله است و آن امر این بود که اکثر نفاس عشرة ایامٍ است مثل اینکه اکثر الحیض عشرة ایامٍ بود. و لکن آن عشرة ایام مبدئش تمام الولادة است آن وقتی که زن حملش را به زمین گذاشت و فارغ شد از وضع، آن وقت مبدأ عشرة ایام است؛ از آن وقت تا ده روز. و لکن خونی را که زن می‌بیند آن وقتی که شروع به زاییدن می‌کند، و اثناء وضع الحمل آن خون را می‌بیند او هم نفاس است. به مجرد این که رأس الولد خارج شد خونی که می‌آید خون نفاس است تا به زمین بگذارد؛ طول هم بکشد، ربما اتفاق می‌افتد یک روز، دو روز سه روز طول می‌کشد تا این وضع الولد حمل را به زمین بگذارد و ولادت تمام بشود. این خونی را که از وقتی که رأس الولد بیرون آمده تا آن وقتی که ولد به زمین بیافتد و لو سه روز هم طول بکشد، خون نفاس است این خون، و لکن از ده روز حساب نمی‌‌شود. ده روز مبدئش آن وقتی است که وضع حمل کند. بارش را به زمین بگذارد. این حرف را سابق فرمود. و ما هم عرض کردیم که این حرف درست است. این که مبدأ عشرة ایام از حین تمام الولادة و دیدن خون باشد [این] دو قید معتبر نیست. که بعضی‌ها فرموده بودند و اشکال کردیم به آن‌ها و عرض کردیم که تمام الولادة که شد اول عشرة الایام است. این حرف مسلم شد.

یک مسئله دیگری هم هست و آن این است که ربّما زنی دوقلو می‌زاید، دو بچه می‌زاید یا سه بچه می‌زاید. و لکن زاییدن اینها هم تدریجی می‌‌شود. اول بچه‌ای را می‌زاید، آن بچه دیگر نمی‌آید، بعد از چند روزی آن بچه دیگر را می‌زاید. بعد از چند روز دیگر بچه دیگر را اگر سومی هست او را می‌زاید. در این جاهایی که وضع ولدها وضع اثنین او مازاد علی التدریج بوده است، یک مطلبی که مسلم است کالمسلم است مابین مشهور که هرکدام از ولدها یک نفاس مستقل دارد. هر ولدی را که می‌زاید نفاس مستقل دارد. ممکن است ولد اول را بزاید، از وقت زاییدن تا ده روز خون ببیند، بعد از اینکه ولد دومی را روز یازدهم زایید، روز یازدهم هم خون ببیند. که این دوتا خون‌ها به همدیگر متصل است. آن هم ده روز خون دید، مجموعش بیست روز شد. این عیب ندارد. چون‌ که ده روز مال آن ولد اولی است ده روز هم مال ولد ثانی است.

اینجا یک نکته‌ای هست، بگویم. و آن این است که دوتا نفاس به هم چسپید. دم دیده بود ده روز، روز یازدهمی هم زایید باز ده روز خون دید، که بیست روز خون دیده هردو نفاس است. و این دوتا نفاس به هم چسپیده. دوتا حیض نمی‌تواند به همدیگر بچسپد، مابین دوتا حیض باید ده روز اقلا فاصله بشود اقل الطهر. دوتا نفاس به هم چسپیده. این اشکالی ندارد. همه قبول دارند این معنا را یعنی مشهور را عرض می‌کنم، همه قبول دارند اگر ولدی را بزاید ده روز خون ببیند بعد از ده روز ولد دومی را بزاید، باز خون ببیند عشرین یوماً نفاسش است. این که گفته بودیم اکثر نفاس عشرة ایاماً هست من حین وضع الحمل، او مال یک وضع بود. وقتی که دو تا وضع داشت آن هردوتا وضع، دوتا وضع است هرکدام، نفاس مستقل است. هرکدام عشرة ایام است. وقتی که به هم دیگر چسبید عشرة ایام عیب ندارد. تخلل نقاء بین النفاسین معتبر نیست. به عبارت دیگر تخلل نفاس مابین نفاسین معتبر نیست.

آن‌‌ وقت قهرا این است که اگر ولد اول را زایید، بعد از سه روز ولد دومی را زایید، خون می‌دید این سه روز را، بعد ولد دومی را زایید باز خون می‌بیند، هرکدام عشرة ایامٍ نفاسش است، می‌گوید مرحوم صاحب العروة، در جایی که ولد دومی را که می‌زاید، خون اولی مستمر بود و ولد دومی را که زایید، باز خون مستمر است، اینها هرکدام عشرة ایام نفاس دارند. و لکن یتداخلان. در آن روز چهارم که زاییده است ولد دومی را، تا روز چهارم نفاس ایام نفاس، مختص به اولی است. از یوم چهارم تا روز دهم نفاس مشترک است، ایام نفاس مشترک است هم برای ولادت اولی هم بر ثانیه. بعد از روز دهم از حین ولادت اولی که می‌ماند، چهار روز می‌ماند از عشرۀ ولادت ثانیه آن چهار روز هم یا سه روز هم مختص است به نفاس از ولادت ثانیه. یتداخلان یعنی در آن مقداری که مختص به هرکدام است، مختص به آن می‌شود نفاسش، و آنی که مشترک است در او تداخل می‌کنند، چون‌ که هرکدام عشرة ایامٍ نفاس را دارند.

این تداخل اثرش چیست؟ این تداخل فایده‌اش کجا ظاهر می‌‌شود این تداخلی که گفتیم؟ تداخل آن وقتی فایده‌اش ظاهر می‌‌شود که زن ولد اولی را زایید سه روز خون دید، روز چهارمی خونش قطع شد، آن وقت روز چهارمی که قطع شد روز ششمی ولد دومی را زایید، دو روز خون ندیده، روز ششمی ولد ثانی را زایید، نفاسش، خون شروع کرد آمدن. اگر گفتید ولد ثانی که به دنیا می‌آید، عشرۀ اولی قطع می‌‌شود، عشرۀ ثانیه مختص به ولد ثانی است. اگر این را گفتید، آن دو روزی که قبل از زاییدن خونش خشک شده بود او طهر است. چرا؟ چون‌ که خون ندیده در آن روز. و اما اگر گفتیم تداخل می‌کنند دو تا ولادت در آن مقدار مشترک، وقتی که روز ششم خون دید او نفاس است هم بر ولد از ولد دومی هم از ولد اولی. آن وقت دو روز بین یک نفاس می‌افتد. چون ‌که نفاس اولی هم هست. دو روز بین دو نفاس، دوتا دم که از یک نفاس است می‌افتد، آن وقت او محکوم به نفاس است. گذشت مسئله‌اش. نقائی که متخلل است بین الدمین [مِن‌] نفاس واحد آن نقاء نفاس است حکم نفاس را دارد. ثمره مابین این که این دوتا دم باهم دیگر تداخل می‌کنند یا تداخل نمی‌کنند، عند ولادت ثانی، عشره اولی قطع می‌‌شود یا نمی‌‌شود، ثمره‌اش اینجا ظاهر می‌شود، چون‌ که خون اگر مستمر بیاد، چهار روز خون دید روز پنجمی هم خون دید روز ششمی هم خون دید، روز ششمی یا هفتمی زایید، که خون‌ها متصل است اثر ندارد چون‌ که همه‌اش نفاس است. انما تداخل یا اینکه نفاس قبلی قطع شده است به زاییدن ثانی، به وضع حمل ثانی، ثمرۀ تداخل و انقطاع آن وقتی ظاهر می‌‌شود که قبل از ولادت ثانی خشک بشود خون زن از ولادت اولی. بعد که دوباره خون می‌بیند اگر این خون برای اولی هم نفاس حساب بشود، نقاء می‌‌شود نقاء هم نفاس می‌‌شود. چون‌ که بین دو دم نفاس واحد است. اگر گفتیم نه او نفاس دومی است فقط، به اولی دیگر قطع شده ربطی ندارد. آن دو روز پیدا می‌کند حکم نقاء را.

این وقتی که ثمرۀ تداخل شد، صاحب العروة در آن مرأة‌ای که ولدت اثنین ملتزم می‌‌شود بر اینکه هرکدام عشرة ایامٍ نفاس دارد، اگر عشرۀ اوّلی تمام شد و خون هم بود، بعد از آن عشره دومی را زایید آن هم خون دید بیست روز نفاسش می‌‌شود، عشره للاول، عشره للثانیه. و اما قبل از عشره زایید و خون مستمر بود در این صورت می‌گوید که یتداخلان، در آن مقدار مشترک که ولد دومی آمده است، در آن مقدار مشترک که از عشرۀ اولی می‌ماند، در آن مقدار هم آن نفاس ولادت ثانی است هم نفاس ولادت اولی است، یتداخلان است عبارتش. این حکم را این‌طور می‌گوید. این در مقابل کدام قول است که می‌گوید لکل منهما نفاسٌ مستقل؟ این چیزی که هست در مقابل قولی است که در مسئله هست. وقتی که زن دوقلو بنا است بزاید، ولدش متعدد است، این وضع حملش وقتی تمام می‌‌شود که ولد دومی را بزاید، آن ولد اخیری را بزاید. آن وقتی که ولد دومی را زایید ولادتش تمام می‌‌شود مبدأ عشرة ایام بعد از زاییدن دومی است. این که ولد اول را زایید، چند روز هم گذشت بعد ولد دومی را زایید این مثل اثناء الحمل است. این اگر در این مدت خون دیده بعد از زاییدن اولی حین زاییدن اوَلی بعد از او تا دومی را بزاید، این مثل خونی است که در حال اثناء الوضع الولد خون می‌بیند، نفاس است و لکن از عشرة ایام حساب نمی‌‌شود.

می‌دانید فرق مابین القولین کجا ظاهر می‌‌شود؟ که هرکدام نفاس مستقل است، بصیر باشید دقت کنید به ثمرۀ این اقوال. اینکه بگوییم کلٌ نفاس مستقل دارد یا بگوییم که نه این دوتا تا مادامی که ولد اخیری به دنیا نیامده، زن در حال زایمان حساب می‌‌شود، هر خونی را ببیند نفاس است و مبدأ عشرة ایام از حین آمدن مولود آخری حساب می‌‌شود. ثمره کی ظاهر می‌‌شود؟ آن وقتی ظاهر می‌‌شود که زن، ولد اولی را بزاید، پانزده روز خون دیده است. توجه کردید بعد از زاییدن ولد اوَلی، ولد دومی نیامده، بعد از پانزده روز ولد دومی آمد. این پانزده روز همه‌اش نفاس است. چرا؟ چون‌ که عشرة ایام بعد وضع الولد حساب می‌‌شود. آن عشرة ایام نگذشته. از حین شروع به زایمان تا بزاید، هرچه ببیند نفاس است. او تحدید ندارد. طول بکشد یا نکشد، یک ماه هم طول بکشد، ده روز هم طول بکشد او نفاس است. پانزده روز هم بکشد نفاس است. وقتی که ولد را زایید زمین گذاشت از آن وقت ده روز حساب می‌‌شود که اگر از آن وقت ده روز گذشت دیگر دمی ندید او نفاسش است. دم دیگر دید به اندازۀ ده روز نفاسش است یا به اندازۀ عادتش نفاسش است، که بحثش گذاشت.

پس در مقابل این که لکل نفاسٌ واحد، برای هر کدام نفاس واحد است این قول است که نه این‌ها نفاس واحد ندارد لکلٍ، همه‌شان یک زایمان حساب می‌شوند، همه‌شان یک نفاس دارند، آن یک نفاس هم بعد از وضع ولد ثانی می‌‌شود یا ولد ثالث می‌‌شود اگر سه تا است. وقتی که او را زایید عشرة ایام حساب می‌شود. مابین او و مابین شروع به زایمان هرچه خون ببیند نفاس است. چون‌ که تحدید به عشرة الایام بعد وضع الولادة است.

این قول قول ضعیفی است. چرا؟ چون‌ که مدرک اینکه ما گفتیم عشرة ایام است و مدرکش هم حین وضع است، مدرکش همان صحیحۀ مالک ابن اعین بود که در صحیحۀ مالک بن اعین امام علیه السلام اینطور فرمود، فرمود بر اینکه عن النفساء یغشاها زوجها و هی فی نفاسها من الدم قال نعم اذا مضی لها منذ یوم وضعت، بلا اشکال وقتی که ولد اول را به سلامتی زایید ده روز است هم که شیر می‌دهد به او صدق می‌کند که عشرة ایام گذشته است، و لو هنوز دومی را نزاییده صدق می‌کند من یومٍ وضعت. بدان جهت لکل واحدٍ نفاس مستقل است. و این قولی که گفته شده است نفاس مستقل بعد از زاییدن ولد اخیر است، این قول، قول صحیح نیست.

خب، اگر فرض کردیم درست توجه کنید، اگر فرض کردیم این ولد اولی را که زایید، ده روز خون ندید پنج روز خون دید، چهار روز خون دید، چهار روز، پنج روز هم خشک شد خونش، دوباره ولد ثانی را زایید خون شروع کرد آمدن. صاحب العروة در ما نحن فیه اینطور فتوا می‌دهد، درست توجه کنید چطور می‌گویم بعد رجوع کنید به عروه. ایشان می‌گوید که تارةً بین آن انقطاع دم از ولادت اولی و مابین رؤیت دم به ولادت ثانی مابین‌شان عشرة ایام خون زن خشک می‌‌شود اصلا خون ندارد، پنج روز خون دید از ولادت اولی خونش خشک شد، ده روز اصلا خون ندید روز یازدهمی ولد ثانی را زایید، که مابین نفاس ثانی که لکلٍ نفاس مستقل، مابین نفاس از ولادت ثانی و مابین نفاس از ولادت اولی ده روز نقاء فاصله شد ایشان می‌گوید اگر آن نقاء ده روز است او طهر است. مکلف است در آن ده روز زن وظائف زن طاهر را اتیان بکند، نه نفساء است نه غیر نفساء، وضو بگیرد غسل نفساء را که باید بکند، غسل را بکند، وضو بگیرد نمازش را بخواند، روزه‌اش را بگیرد اگر می‌تواند. و اما اگر نقاء کمتر شد، مابین انقطاع دم از ولادت اولی ببینید چطور بیان می‌کنم، مابین انقطاع دم از ولادت اولی و مابین رؤیت دم از ولادت ثانی که او را بزاید خون ببیند از ده روز کمتر است، یعنی در ما نحن فیه ده روز نمی‌‌شود، پنج روز خون دید، روز ششمی پاک شد، روز یازدهمی آن ولد را، ولد دومی را زایید در ما نحن فیه پنج روز خون ندیده است بین این دوتا دمین.

ایشان می‌فرماید در نقاء متخلل بین النفاسین که اقل من عشرة الایام است، زن باز طاهر است. چرا؟ چون‌ که در نقاء مابین النفاسین اقل طهر شرط نیست. اقل طهر ده روز است. ده روز بشود او قطعاً طهر است. ایشان می‌فرماید که نه؛ [اینکه] درمابین نفاسین اقل طهر باید فاصله بشود نه این شرط نیست. درست توجه کنید چطور بیان می‌کنم. خب ما در اول بحث گفتیم که دوتا نفاس می‌تواند به همدیگر بچسپد. این چه حرفی است، ما اینطور گفتیم نسبتش را هم به مشهور دادیم، گفتیم بلکه ممکن است بگوید انسان، خلافی نیست، خلاف معتدٌبه، این چه حرف است که بین نفاسین اقل الطهر شرط نیست، اقوی این است شرط نیست؟ این چطور است با آن حرف اولی؟ درست توجه کنید.

جماعتی پیدا شده‌اند گفته‌اند دوتا نفاس به همدیگر متصل می‌‌شود. مثل دوتا حیض نیست. و لکن اگر خواست بین دوتا نفاس طهر فاصله بشود آن طهر باید ده روز بشود. لازم نیست مابین دوتا نفاس طهر فاصله بشود ممکن است به هم بچسپد. و اما اگر طهر فاصله شد باید ده روز بشود. کمتر از ده روز نمی‌‌شود. این که صاحب عروه می‌گوید دم از نفاس اولی را دید قطع شد ده روز دم ندید دوباره زایید دم دید این عشرة ایام طهر است، این شرط حاصل است. و اما در جایی که نفاس اولی خونش قطع شد، آن وقت پنج روز پاک شد دوباره ولد زایید شروع کرد به خون دیدن، آن نفاس دومی است، نفاس اولی هم گذشته است. مابینهما چه شد؟ مابینهما اقل من عشرة ایام فاصله شد. این جا می‌گوید اقوی این است که این هم طهر است. یعنی قول آن کسانی که گفته‌اند بین دوتا نفاس طهر شد باید ده روز بشود و الا طهر نیست -که خواهیم گفت یعنی چه طهر نیست- آن حرف صحیح نیست او طهر است. آن‌هایی که گفته‌اند کمتر از ده روز نمی‌‌شود آن‌‌‌ها مرادشان چیست؟ خب زنی پنج روز زاییده خون دیده روز ششمی قطع شده است روز یازدهمی باز دوباره زاییده است ولد زاییده خون دیده است. آن‌ها چی می‌گویند؟ آن‌ها می‌گویند این نقاء هم ملحق به نفاس اولی است. و لو نفاس است، چون که طهر نمی‌تواند بشود استحاضه که نیست، خون ندیده ، حیض هم که خون ندیده بشود، طهر است، یعنی نقاء است. خون خشکیده، و لکن این پنج روز ملحق است به آن نفاس اولی. که نفاس اولی ده روز است مدتش، پنج روز دیده، این پنج روز هم متصل به او می‌‌شود.

بدان جهت صاحب عروه چون‌ که این قول در مسئله هست، می‌گوید احتیاط استحبابی این است در این پنج روز که طاهر است، جمع کند زن مابین اعمال زن طاهر، یعنی نمازش را بخواند، و اعمال زنی که نفاس دارد، یعنی محرمات نفاس را ترک کند. که دخول در مساجد است، مکث فی المساجد است، اتیان زوجش هست بر او، منتهی این احتیاط را استحبابی می‌کند. چون‌ که فتوا داد که اقوی این است که طهر عشرة ایام معتبر نیست، می‌تواند طهر کمتر از ده روز هم بشود علی الاقوی، بعد از اقوی این احتیاط احتیاط استحبابی می‌‌شود. پس می‌‌شود ان شاء الله گفت برای شما روشن شد، جمع مابین دو تا حکم که دوتا نفاس می‌تواند به همدیگر بچسپد و مابین قول بر اینکه مابین دو نفاس طهر اگر کمتر از ده روز بشود طهر نیست. این فتوای دومی در جایی است که نقاء حاصل بشود بین النفاسین. می‌گویند اگر نقاء حاصل شد آن نقاء ملحق به نفاس است، نمی‌تواند طهر بشود. مگر ده روز بشود.

و لکن صاحب عروه می‌فرماید که دلیل نداریم که نقاء [باید اقلش عشرة ایام باشد] دلیل هم نداریم دیگر شما می‌دانید، دلیل یکی صحیحه محمد بن مسلم بود که گفتیم الی ان تری الدم، حیض را می‌گیرد بعد از نفاس. یا دو حیض را می‌گیرد یا دم اولی نفاس باشد دم دومی باید تری الدم حیض بشود. یکی هم صحیحه عبدالله بن مغیره بود. صحیحه عبدالله بن مغیره هم آنجایی بود که نفاس اول است فرمود دومی آن وقت حیض می‌‌شود که ده روز ایام طهر بگذرد. اما هردو نفاس بشوند باید ده روز ایام طهر بشود نه به این، آیه داریم نه روایت داریم. نه هم دلیل داریم بر این. غیر از این‌ها، مقتضای ادله یعنی مطلقات، که هر زنی مکلف است به فرایض مثل صلوات و صیام مقتضای آن‌ها این است که هر زنی این عمل را باید بکند، الا آن زنی که نفساء باشد یا حائض باشد، نفساء یعنی خون ببیند، حائض باشد دم حیض داشته باشد، شک داریم این زن نفساء هست یا نیست؟ ملحق به نفاس است یا نه؟ در اصول چه گفته‌اند در مواردی که شک بوده باشد در شبهه مفهومیه مخصص و مقید، می‌گویند تمسک به عام می‌‌شود و به مطلق می‌‌شود و رفع شک می‌‌شود در مورد. بدان جهت فرض بفرمایید اینکه خداوند متعال امر کرده به استمتاع، تجویز کرده استمتاع از ازواج؛ از این، ایام حیض را استثنا کرده است، فاعتزلوا النساء فی المحیض. نمی‌دانیم محیض یعنی دم الحیض؟ یا حدث الحیض؟ نمی‌دانیم. دم قطع شده و لکن حدث باقی است غسل نکرده. گفتیم تمسک به مطلقات و عمومات می‌‌کنیم و می‌گوییم که نه، استمتاع عیب ندارد. رفع اجمال می‌‌شود از این مخصص و مقید. مانحن فیه هم همین‌طور است. بر هر زنی بر هر مردی مکلف است نماز بخواند وقتی که دلوک شمس شد، زوال شمس شد. صوم بگیرد در شهر رمضان، از این استثناء شده است الحائض و النفساء. نمی‌دانیم در این پنج روز نفساء است یا نه؟ در ما نحن فیه نفساء است یا نه؟ تمسک می‌‌کنیم به عموم؛ دلیل نداریم به تقیید. تمسک به این عموم و مطلق می‌‌کنیم می‌گوییم باید روزه بگیرد باید نماز بخواند. اینجا جای تمسک به عموم مطلق است که اثبات می‌کند تکلیف طاهر را.

پس این دوتا حکم معلوم شد، این راجع به عبارت عروه بود. الان عبارت عروه را توجیه می‌‌کنم که مرادش چیست؟ چیزی نمی‌گویم از خود من، تا دو مسئله تمام بشود. پس یک: وضع حمل طول بکشد حکمش معلوم شد. وضع حملها متعدد بشود حکم این‌ها هم معلوم شد.

اما اگر ولد یک ولد است، و لکن زن آن‌ها را قطعه قطعه می‌زاید. فرض کنید ولد مرده است در بطنش در شکمش آن‌هم که نمی‌‌شود بزاید، ممکن نیست. مثل زمان سابق که قطعه قطعه می‌برند، جزئی از آن ولد را در رحم در می‌آورند. زن از حال می‌رود دیگر ول می‌کنند تا یک حال بیاد بعد از چند روز یک قوتی بگیرد دوباره بعضش را بکشند در بیاورند. این اگر فرض کنید قطعه قطعه این جنین خارج می‌‌شود این مثل آن جایی است که ولدها متعدد است یعنی هر قطعه‌ای بیاد بیرون یک نفاس مستقل دارد؟ یا اینکه نه، اینجا یک وضع حمل است آن وقتی که آخرین جزء دیگر بیاد، آن پایش را هم کشیدیم، آخرین نقطه‌ای که از بدنش مانده بود در آن رحم آن را هم در آوردیم، آن وقتی که آخرین جزء آمد، آن‌ وقت اول عشرة ایام حساب می‌‌شود. توجه کردید. این آیا ملحق است به آن صورت که یک وضع حمل است یا ملحق است به آن صورتی که وضع حملها متعدد است؟

ببیند ارباب فهم! صاحب عروه این را لاحق کرده به وضع ولد واحد. چون‌ که در مسئلۀ اولی که وضع ولادت ولد واحد را ذکر می‌کند، می‌گوید که ممکن است آن وقتی که شروع به زایمان کرده است تا به زمین بیاد طول بکشد، در این مدت و لو هر چقدر طول بکشد نفاس است. بعد از وضع حمل که تا ده روز نفاس است ربما نفاسش خیلی می‌‌شود. یک ماه بیست روز می‌‌شود. بعد می‌گوید و کذا، و کذا همین‌طور است آن جایی که قطعات خارج بشود. این کذا را در ذیل آن مسئلۀ وضع حمل واحد ذکر کرده است. نه در ضمن مسئله‌ای که اذا ولدت اثنین توأمین، توجه کردید اذا کانت حاملة بإثنین، در ذیل این مسئله ذکر نکرده است. از اینکه این مسئلۀ خرجت قطعات را در ذیل مسئلۀ اولی ذکر کرده است نه در ذیل مسئله‌ای که چند تا ولد دارد می‌شود لاحق به آنجا کرده است. آنجا چی می‌گوید؟ آنجا فتوایش چیه؟

می‌گوید که خب این دم اگر مستمر بوده باشد از وقت زاییدن که قطعۀ اولی را انداخته است، دم بیاد مستمراً بعد قطعۀ دوم بیاد دم باز مستمر است، تا سومی بیاید، تا چهارمی بیاید، تا آخری بیاید همه‌اش نفاس است دیگر. چون‌ که یک وضع حمل حساب می‌‌شود. بعد از اینکه تمام هم شد تا ده روز دم ببیند نفاس است. این ربّما یک ماه طول می‌کشد. این‌طور می‌شود دیگر. این مع استمرار دم است. و اما اگر دم در اثناء منقطع شد، ببینید جز اولی را که در آوردند دم آمد، یک روز دو روز دم آمد. بعد دم خشک شد. جزء دومی را هم که درآورند دوباره دم شروع کرد به آمدن. یا جزء دومی را خودش زور زد انداخت، دم شروع کرد به آمدن. اینجا می‌گوید اگر نقاء مابین آن انقطاع دم اول و آمدن دم ثانی ده روز است طهر است مثل مسئلۀ توأم ولدین. و اما اگر کمتر از ده روز است احتیاط واجبی -اینجا احتیاط واجبی می‌کند- احتیاط واجب این است که جمع کند، احتیاط واجبی من می‌گویم، چون‌ که فتوی ندارد. احتیاط مطلقش می‌شود احتیاط واجبی، احتیاط واجبی این است که جمع کند مابین احکام طاهر و مابین احکام نفساء. پس می‌بینید در آن ولدین توأمین، در آنجایی که حامله بالاثنین و الأزید است، آنجا در نقاء اقل احتیاط مستحبی کرد، و اما در جایی که ولد ولد واحد است و لکن اجزائش مقطّع است، یا اینکه نه، خودش مقطّع نیست طول می‌کشد آمدنش در اینجا اگر نقاء، نقائی که بین دوتا دم است کمتر از ده روز شد اینجا احتیاط واجبی کرد که جمع کند مابین وظائف زن طاهر و مابین وظائف زن که مستحاضه است. این فتوای ایشان است در این دو مسئله.

ثمّ کلام در این واقع می‌‌شود که آیا این فتوی را ما می‌توانیم قبول کنیم که بله همین‌طور است که ایشان فرموده؟ یا اینکه این فتوی را نه در آن مسئله‌ای که حامله است به اثنین، آنجا می‌توانیم قبول بکنیم، و نه هم در مسئله‌ای که ولد مقطعات است یا ولد طول می‌کشد آنجا می‌توانیم قبول بکنیم که [اگر] ده روز فاصله شد طهر است [و اگر] کمتر شد احتیاط واجبی کند. نه او را می‌توانیم قبول بکنیم نه این را. انشا الله فردا.