جلسه نهصد و دوم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

کلام صاحب العروة را در این دو مسئله بیان کردیم. اما آنی که در مسئله وضع الولدین ذکر کرد، که فرمود هرکدام از آن ولدین را بزاید نفاس مستقلی دارد بعد فرمود بر اینکه اگر یکی از ولدین را وضع حمل کند و دیگری را بعد از مدتی وضع حمل کند، مثل اینکه ده روز خون دید بعد وضع الولد الاول، روز یازدهم ولد ثانی را وضع حمل کرد و ده روز هم خون دید، فرمود این بیست روز همه‌اش نفاس است. ده روز بر اول ده روز بر ثانی. و اما اگر پنج روز بر ولد اول خون دید و بعد از پنج روز یعنی روز ششمی ولد ثانی را زایید، پنج روز مختص است به ولد اول. و پنج روز بعدی یتداخلان؛ آن، نفاس است از ولد ثانی هم از ولد اول. و پنج روز اخیری مختص به ولد ثانی می‌شود. این‌ها در صورتی بود که مابین زاییدن‌ها خون مستمر بود.

و اما اگر خون در اثناء منقطع شد یعنی ولد اول را که زایید خون دید و خون منقطع شد، بعد ولد ثانی را زایید خون آمد، فرمود این نقاء که انقطاع دم بود تا ولد ثانی را بزاید،[اگر] ده روز بوده باشد، آن ده روز طهر است. وظیفه زن در آن ده روز احکام زن طاهر است. و اما اگر در قبل از ده روز بزاید، آن نقاء کمتر از ده روز بشود، فرمود بر اینکه اقوی این است که باز او طهر است. و لکن احتیاط مستحبی این است که جمع کند در آن ایام طهر بین الوظائف الطاهری و وظائف شخص زنی که نفاس دارد؛ یعنی محرمات نفاس را ترک کند و نمازش را بخواند. ایشان این‌طور فرمود.

عرض می‌کنم بر اینکه، اینکه ایشان فرمود اگر مابین زاییدن ولد اول که بعد از او خون دیده و خونش قطع شده، مابین قطع شدن آن خون و زاییدن ولد ثانی عشرة ایام طهر واقع شد، زن طاهر است این، لا غبار فیه، غباری نیست. چرا؟ چون که ده روز، اقل طهر ده روز است، اگر بین النفاسین هم اقل طهر شرط بشود اقل طهر حاصل شد. و اما اگر کمتر از ده روز شد، به احتیاط مستحبی فرمود در آن کمتر از ده روز، جمع بکند مابین اعمال طاهر و زن نفساء. این احتیاط مستحبی، و لو احتیاطش مستحبی است، واجب نیست و لکن این احتیاط مستحبی منشأش چیست؟ چرا این احتیاط استحبابی دارد؟ چون که در کلامش می‌فرمود اقوی این است که این اقلا عشرة ایام هم طهر است، چون که بین النفاسین اقل طهر علی الاقوی لازم نیست فاصله بشود، ظاهرش که بعد احتیاط استحبابی می‌کند، ظاهرش این است که چون که محتمل است اقل طهر شرط بشود مابین النفاسین، روی این اساس این نقاء طهر نیست، چون که اقل از عشرة ایاما است. یعنی این نقاء طهر نیست. اقوی این است [که] طهر است. و لکن چون که احتمال این است که عشرة ایام، طهر شرط بوده باشد بین النفاسین، بنا بر آن احتمال این طهر نیست. بدان جهت احتیاط بکند، احتیاطش مستحبی است چون که فتوی داد. مردم هم، آن‌هایی که به عروه نگاه کرده‌اند منشأ این احتیاط استحبابی را این‌طور فهمیده‌اند، چون که احتمال دارد این طهر نبوده باشد چون که کمتر از ده روز است، و لو ده روز شرط نیست علی الاقوی، و لکن احتیاط مستحبی این است که جمع کند در این مابین اعمال طاهر و مابین اعمال نفساء.

خب آن وقت اشکال واقع می‌شود. اشکال چیست؟ برای اینکه تارةً آن طُهری که کمتر از ده روز است، سه صورت دارد:

الصورة الاولی: آن طهر اقل به حیثی است که بعد این زن که زایید خون دومی را دید این خون دومی با خون اول تداخل می‌کند، و لو در یک روزش، مثل چه؟ مثل اینکه زن ولد را زایید، وقتی که ولد اول را زایید پنج روز خون دید، روز ششمی قطع شد، هفتمی خون نبود هشتمی خون نبود نهمی هم خون نبود. روز دهمی هم ولد ثانی را زایید خون آمد. این روز اول در ولد ثانی که زاییده است خون آمده با نُه روز قبل که چهار روزش نقاء داشت پنج روزش دم داشت مجموعش می‌شود عشرة ایام؛ عشرة ایام، اکثر نفاس ولد اول است. پس در این صورت در روز اول تداخل می‌کند دوتا ولد در نفاس؛ چون که روز دهمی است برای ولد اول. آن فرض نفاس شد، هم برای او هم برای دم دومی، وسط هم که عبارت از چهار روز هست آن هم می‌شود نفاس چون که معنای تداخل این است که نقاء در وسط نفاس می‌شود. عبارت عروه این صورت را ناظر نیست؛ چرا؟ چون که در این صورت احتیاط مستحبی نیست، واجب است بر اینکه احتیاط بکند. چون که این نقاء در وسط یک نفاس واقع شده است. چون که روز دهمی از نفاس اولی است. این چهار روز نقاء در وسط یک نفاس واقع شده است. آن جایی که نقاء در وسط یک نفاس واقع بشود ایشان احتیاط وجوبی می‌کند در نقاء. و مفروض این است که در ما نحن فیه کلامش این بود که اقوی این است که بین النفاسین اقل طهر لازم نیست فاصله بشود. یعنی ظاهر کلامش این بود که آن دمی را که ثانیا می‌بیند او نفاس دومی است، به اولی مربوط نیست. آن جا را می‌گوید که در نقاء متخلل احتیاط استحبابی است. و اما در جایی که مورد مورد تداخل بشود یعنی دم در روز اول بعد از وضع ولادت ولد ثانی از عشرة ایام اولی هم حساب بشود، مثل این مثالی که گفتم، پنج روز دم دید چهار روز پاک شد، روز دهمی ولد ثانی را زایید خون آمد، این خون در روز دهمی از نفاس اولی هم حساب می‌شود. آن وقت چهار روز نقاء در اثناء یک نفاس واقع می‌شود. این نقائی که مابین اثناء یک نفاس است ایشان در او احتیاط وجوبی دارد که عرض می‌کنم. این که در این مسئله می‌گوید اقوی این است که نقاء بین النفاسین لازم نیست ده روز بشود، ظاهر این تعلیل این است که کلامش در جایی است که خون دوم که می‌آید نفاس اولی تمام شد ایامش. پس این فرض را نمی‌گیرد کلام ایشان، احتیاط استحبابی در این جا نیست.

... گوش کنید آقای من قاطی نکنید، صحبت عادت نیست، صحبت استحاضه نشده است که ولد ثانی زاییده. آنی که گفتیم ذات العادة به عادت رجوع می‌کند آنجایی است که دمش دم استحاضه بشود بقاء. بعد هم که دم دیده است از ده روز گذشته دم نفاس است. آنی که سابقا خوانده بودیم، درست دقت کنید مسائل را. آنی که سابقاً خوانده بودیم که دمش از ده روز بگذرد، ذات العادة ایام عادتش را می‌گیرد، آنجایی است که از ده روز بگذرد یعنی مستحاضه بشود، در ما نحن فیه دم از ده روز گذشته، چون که پنج روز دیده چهار روز پاک شده ده روز هم خون دیده. از ده روز گذشته است این مجموع خون‌ها. و لکن دم دومی نفاس است، اینجا جای رجوع ذو العادة به عادت نیست.

وقتی که این‌طور شد، پس کلام صاحب العروة قدس الله نفسه الشریف به این صورت ناظر نیست این احتیاط استحبابی، که دمی را بعد از ولادت ثانی می‌بیند، و لو در ابتدا از نفاس دم اول حساب بشود. این صورت را نمی‌گیرد، تعلیل هم می‌کند که، چرا طهر است اقوی و لکن احتیاط مستحب است؟ می‌گوید به جهت اینکه اقل الطهر بین النفاسین معتبر نیست. ظاهر این کلام این است که این صورت را نمی‌گیرد. کلام ایشان ناظر است به آنجایی که دم دومی فقط نفاس ثانی است. آن کی می‌شود؟ آن به این می‌شود که فرض دومی، پنج روز زن بعد از زاییدن ولد اول خون دیده، پنج روز هم پاک شده، روز یازدهمی ولد ثانی را زاییده دم آمده است. اینجا است که اقل طهر آن روز یازدهمی که زاییده از نفاس اول حساب نمی‌شود تمام شده است. کلام این است که اینجا نقاء، آن پنج روز اول هم که یقیناً نفاس است که دیده بود، دم دومی هم که نفاس است یقیناً، این پنج روز باقی ماند بین النفاسین که اقل من الطهر است، فرمود عیب ندارد، اقل طهر بین النفاسین شرط نیست. یعنی چه؟ یعنی وظائف طاهر را اتیان کند. بعد فرمود احتیاط مستحبی این است که جمع کند. در این فرض، درست است. این احتیاط به جهت این است که شاید فی علم الله اصل اقل طهر بین النفاسین به جهت آن احتمال معتبر بشود، این احتیاطش در این صورت صحیح است، و لکن مطلقا صحیح نیست، چطور مطلقا صحیح نیست؟ برای اینکه زن اگر فرض کردیم پنج روز خون دید بعد از ولد اول، وقتی که پنج روز خون دید، هفت روز هم پاک شد، پنج با هفت چقدر می‌شود؟ می‌شود دوازده روز، روز سیزدهمی ولد ثانی را زایید، خب ایشان که می‌گوید در نقاء متخلل بین النفاسین که کمتر از ده روز است، احتیاط مستحب است، این صورت را هم می‌گیرد دیگر، چون که دوتا نفاس است، نقاء متخلل بینهما کمتر از ده روز است، در این هفت روز که ایام نقاء است احتیاط بکند. خب اینجا اشکال می‌شود که چرا احتیاط بکند؟ احتیاط به جهت اینکه محتمل است که این هفت روز هم نفاس بشود، به جهت این است دیگر. خب این هفت روز نفاس بشود به کدام نفاس ملحق می‌شود؟ آخه هفت روز خون ندیده، به نفاس دومی که ملحق نمی‌شود چون که نفاس گفتیم بعد از خروج رأس الولد شروع می‌شود. این‌طور است دیگر. نسبت به آن ولد ثانی این هفت روز نفاس او حساب نمی‌شود. چون که نفاس او آن وقتی می‌شود که خون خارج بشود بعد از خروج بعض الولد. باید ملحق بشود به اولی، اگر ملحق بشود به اولی، اولی چند روز می‌شود؟ نفاس دوازده روز می‌شود. نفاس که دوازده روز نمی‌شود.

... صحبت هیجده روز نیست، بنا بر ده روز است. نظر ایشان به هیجده روز نیست. شما آن هیجده روز را بگیرید، آن هم همین‌طور است. فرض کنید شخصی ده روز خون دید بعد از ولد اول، بعد از ده روز نه روز پاک شد، روز دهمی ولد ثانی را زایید خون آمد. خب این ولد ثانی نفاسش کی شروع می‌شود؟ از حینی که سرش درآمد از آن سوراخ، همین‌طور است دیگر، آن نفاس اولی هم که ده روز است تمام شده است، ده روزش تمام شده خون دیده بود، این نُه روز به کجا لاحق بشود؟ و فی النقاء المتخلل یحتاط، به کدام یکی لاحق بشود؟ بدان جهت کلام ایشان صحیح نمی‌شود در صورتی که نقاء متخلل با دم سابق زاید از اکثر النفاس بشود. در آن مواردی که نقاء متخلل بین نفاس ثانی و بعد انقطاع دم اول، با آن دم سابقی بیشتر از اکثر نفاس بشود این عبارت ایشان درست درنمیاید. با وجود این‌که ایشان فرمود بر اینکه یحتاط فی النقاء المتخلل.

بلکه یک محظور ثالثی دارد که صورت ثالثه می‌شود. یک وقت محظورش این است که اولاً اصلا زن نفاس اولیش منتفی بشود. این احتیاط لازمه‌اش این است که نفاس اولی منتهی بشود. مثل چه؟ زنی بچه‌‌‌ای را زایید، روز اول خون ندید، روز دوم شروع کرد به خون آمدن، هشت روز پشت سرهم خون آمد، هشت روز با یک روز اولی که خون ندیده شده نُه روز. روز دهمی هم خون قطع شد، تمام شد. روز یازدهمی ولد ثانی را زایید، خون آمد، شروع کرد آمدن. خب آن دومی که نفاس است، این روز دهمی که خشک شد خون نیامد به کجا ملحق می‌شود؟ باید ملحق بشود به چه چیز؟ به همان هشت روز، به او باید ملحق بشود. خب، چون که آن هشت روزی که هست نفاس می‌شود. روز نهمی هم نفاس می‌شود. خب بحث واقع این می‌شود که چه فرق است مابین این روز دهمی و روز اول که خون ندیده است؟ جایی که خون نبیند چطور لاحق می‌شود؟ چون که در وسط نیست بگوییم که طرفین که یک نفاس شد نقاء هم نفاس است. آن آخر نفاس آخر است. آن یک روز چطور از نفاس اول شد؟ روز اول که خون ندیده نفاس نشد. باید بگوییم که هیچکدام نفاس نیستند، ده روز اصلا نفاس نیستند. وجه اینکه بگوییم روز دهمی نفاس است روز اولی نفاس نیست این که وجهی ندارد. باید بگوییم هیچکدام، آن‌که طهر نمی‌تواند بشود آن یک روز. پس این دم هم نمی‌تواند هشت روز، دم نفاس بشود. چون که باید اقل طهر فاصله بشود.

بدان جهت اگر نظر مبارک ایشان این باشد، صاحب العروة، که احتیاط کردند به جهت این است که محتمل است اقل الطهر بین النفاسین معتبر بشود، این احتیاط را کردن علی الاطلاق درست نیست. باید احتیاط را منحصر بکند به آن صورتی که نقاء بعدی با دم متقدم به اندازه عشرة ایام باشد، تجاوز نکند، باید به آن صورتی که صورت ثانیه است به او منحصر بکند که در صورت منحصر بودن بگوید که از اول نفساء بوده آن پنج روز هم که خون ندیده ملحق به نفساء است. چون که اقل الطهر باید مابین دو نفاس فاصله بشود.

محتمل است مراد صاحب العروة از این احتیاط شیء دیگری باشد، نه این باشد که اقل الطهر بین النفاسین معتبر است نه، معتبر نیست، چون که دوتا نفاس گفتیم پشت سرهم متصل می‌شود. نظرش در اینجا این بوده باشد که وقتی دوتا ولد زن می‌آید، بعضی‌ها گفته‌اند که این دوتا ولد را زاییدن مثل یک ولد را زاییدن است. ولد اول را که زایید مثل اینکه سر ولد را زاییده است، ولد دومی را که زایید مثل این است که ته ولد را زاییده است. مثل وضع ولد واحد است. بناءً بر این، احتیاط عروه اطلاقش صحیح است. اگر این احتمال بوده باشد، اگر عشرة ایام فاصله شد، عشرة ایام نقاء، خب آن طهر است، [اگر] عشرة ایام کمتر شد همه‌اش را باید احتیاط بکند. چون که خونی را که دیده است با خونی را که در اثناء حمل دیده است و طهری را که نقائی را که در اثناء حمل دیده است بیست روز هم طول بکشد نفاس است. درست توجه کنید چه می‌گویم، اگر این که گفتیم ده روز بگذرد دیگر نفاس نیست ده روز باید از حین تمام ولادت ده روز بگذرد. اما از حین شروع ولادت تا تمام ولادت اگر بیست روز طول کشید، در این بیست روز در بعض ایام خون دید در بعض ایام ندید، این همه‌اش نفاس است منتهی نفاسش، در ایام دم قطعی است و نفاسش در ایام طهر احتیاطی است، احتیاط وجوبی پیش صاحب عروه. چون که محتمل است عند الله این وضع الولدین مثل وضع ولد واحد حساب بشود و تمام ولادت بعد تمام ولادت ثانی حساب بشود. بدان جهت اگر اولی را زایید خون دید، بعد نقاء پیدا کرد، نقاء کمتر از ده روز شد، چون که ده روز بشود او طهر است، خواهد آمد. و اما اگر کمتر از ده روز شد، احتیاط این است جمع کند مابین اعمال طاهر و اعمال نفساء کما فی وضع القطعات. چطور آنجا احتیاط می‌کرد، این "کما" قرینه است که این احتیاط، او است، آن احتمال است. نه به جهت این است که ممکن است طهر مابین نفاسین معتبر بشود، این نیست. احتمالش این است چون که محتمل است این وضع الولدین، زاییدن دو تا ولد، مثل زاییدن قطعات بوده باشد، بدان جهت حکم وضع قطعات جاری می‌شود. منتهی به نحو احتیاط استحبابی. چون که اقوی این است که لکلٍ نفاسٌ مستقل. فتوی داد. و لکن چون که محتمل است که مثل وضع قطعات بشود، بدان جهت در ما نحن فیه آن ایام را احتیاط بکند. صاحب العروة این احتیاط را که مطلق گذاشته است در مسئله ثانیه، یعنی وضع الولدین، و آن فهول از فقهاء تعلیقه به او نزده‌اند که این احتیاط مطلقا درست نیست. اشکالی که بود این بود دیگر. و لو بعضی‌ها مثل مرحوم سید اشکال کرده‌اند، در آن مستمسک اشکال کرده، بنا بر آن اقل طهر اشکال دارد این احتیاط. و لکن مراد صاحب عروه به قرینه اینکه کما فی القطعات که می‌زاید، این کما را که گذاشته یعنی احتیاط از آن ناحیه است. نه از ناحیه این است که اقل طهر شرط است، از ناحیه این است که این مثل وضع القطعات است در وضع القطعات حکم چی بود، اینجا هم جاری می‌شود. منتهی اقوی این است که آن حکم جاری نمی‌شود، چون که لکلٍ نفاسٍ مستقل. این مثل او نیست. و لکن محتمل است مثل او بوده باشد آن احتیاط احتیاط مستحبی است، این مسئله دومی که وضع الولدین است ده روز فاصله شد نقاء بین انقطاع دم اول و زاییدن ولد ثانی، آن طهر است و اگر کمتر از ده روز شد آن هم طهر است علی الاقوی، و لکن احتیاط مستحبی این است که جمع کند مابین اعمال طاهر و مابین اعمال نفساء مثل قطعات الولد جمع بکند این فرمایش ایشان در این مسئله ثانیه تعلیقه نمی‌خواهد حرف صحیحی است.

بر می‌گردیم به مسئله قبلی که مسئله قطعات است. در مسئله قطعات این‌طور می‌گوید، قطعات شرط نیست اگر قطعات هم نباشد یک ولدی باشد که فرض کنیم از سرش که درآمد تا تهش که درآمد یک ماه طول کشید، اگر فرض بکنیم آنجا هم همین‌طور است. اگر قطعه اولی از ولد آمد زن شروع کرد به خون دیدن، بعد خونش قطع شد، ایشان می‌فرماید در عروه خونش قطع شد، ده روز اصلا خون ندید، بعد قطعه دومی بعد از آن ده روز نقاء آمد، دم شروع کرد آمدن. ایشان در این مسئله فتوی داده است که این عشرة ایام طهر است. چون که از روایت صحیحه مسلم این‌طور استفاده شده است از وقتی که دم قطع شد تا وقتی که دم ثانی بیاید عشرة ایام بشود، آن عشرة ایام طهر است. اقل ما یکون است. او را فتوی به طهر می‌دهد. بعد می‌فرماید که اگر کمتر از ده روز شد، یعنی نُه روز شد، خون اولی قطع شد، وقتی که جزء اولی از بدن طفل آوردند بیرون یا آمد بیرون خون آمد، قطع شد، نُه روز قطع شد، سه روز خون دید نُه روز هم ندید. که نه روز با سه روز می‌شود دوازده روز. بعد از نُه روز فرض کنید که قطعه دومی آمد خون شروع کرد آمدن. ایشان اینجا دارد که احتیاط واجبی جمع است در این نُه روزی که ایام نقاء است احتیاط واجبی جمع است بین اعمال زن طاهر و مابین اعمال زن نفساء. یعنی محرمات نفساء را باید ترک کند، آن اعمال زن طاهر را هم اتیان بکند صلاتش را. چرا احتیاط احتیاط وجوبی است؟ چرا؟ درست توجه کنید، چرایش را می‌گویم. نظر مبارک ایشان در باب حیض این بود: زنی سه روز خون حیض دید خونش دو روز قطع شد سه روز دیگر خون دید مجموعش شد هشت روز. شش روزش را خون دیده در طرفین در وسط دو روزش را نقاء پیدا کرده است. ایشان در حیض هم فتوی داد که در آن دو روز زن باید جمع کند مابین اعمال حایض و وظائف طاهر. فتوایش یادتان بشود، چرا؟ چون که فرمود که در حیضه واحده اقل طهر شرط نیست. مابین دمین نه، شرط نیست اقل طهر فاصله بشود. کمتر هم شد طهارت است. چون که در ما نحن فیه آنجا رأیش این بود. در نفساء هم همین‌طور است. زن وقتی که جزء ولد اول را زایید نفاسش شروع شد. چون که همه‌اش یک زایمان حساب می‌شود، تا آخر ولد ته ولد دربیاد یک زایمان است. این‌طور فرض کرده است. این را مثل وضع ولد واحدی گرفته است که وضع حملش طول بکشد و کذا را عطف می‌کند به او. پس در این صورت تا آخرین جزء ولد بیاید این وقت اثناء زایمان است. این اثناء زایمان از حین خروج جزء اول است تا تمام خروج جزء اخیر. بعد از او عشرة ایام نفاس حساب می‌شود که باید ده روز بیشتر نباشد. این یک ماه هم اگر طول کشیده بیست روز هم اگر طول کشیده این زاییدنِ این قطعات، این یک نفاس واحد است. غایة الامر اگر در اثناء طهر داشته باشد ده روز، او را روایت طهر می‌گیرد که طهر است. و اما اگر طهر نداشته باشد، چون که در آن نقاء متخلل مابین دو دم حیض واحد احتیاط احتیاط وجوبی است دو دم مال یک نفاس واحد است. در ما نحن فیه هم، در آن نقاء متخلل که کمتر از ده روز است، احتیاط احتیاط واجبی می‌شود. بدان جهت است که ایشان در مسئله بعدی که زاییدن دو ولد بود آنجا این احتیاط را احتیاط استحبابی کرد، چون که لکل ولدٍ نفاسٌ مستقل. این‌طور داشت. و لکن چون که احتمال این بود که دوتا ولد را که می‌زاید هنوز بارش را زمین نگذاشته است، می‌گویند هنوز بار را نگذاشته است، بار را آن وقت می‌گذارد وضعت حملها که هردو تا را بزاید. چون که این احتمال بود که دیروز هم گفتیم، آنجا یک احتیاط استحبابی کرد. اما این فتوایش در این مسئله چه چیز است؟ ما این‌طور نوشته‌ایم در تعلیقه، گفته‌ایم اگر فرض شد که زایمان یک زایمان است، که ظاهر کلام ایشان در قطعات این است، چون که بعضی‌ها فرموده‌اند در قطعات هم زایمان باندازه قطعات است. اگر ده جزء ولد را قطعه قطعه خارج کرده‌اند، ده تا زاییده است. هرکدام نفاس مستقل دارد. این را ما نمی‌توانیم تصدیق بکنیم که ده دفعه زایید. ممکن است چون که زحمتش خیلی است بگوید ده دفعه زاییدم. ممکن است فرض بفرمایید ولد اصلا متصل بشود اجزائش چون که خیلی زحمت کشیده طول کشیده، سه روز طول کشیده است تا از سر تا تهش در بیاید بیرون می‌گوید که بابا مثل اینکه من ده تا زاییده‌ام. ده دفعه زاییده‌ام. این‌طور می‌گوید. این اطلاق اطلاق عنایتی است. به اعتبار مشقتش است. و الا حقیقتاً وضع حملها عشر مرات، عشر مرات وضع حمل کرده است این‌طور نیست. ظاهر همان عبارت عروه که عبارت از ملحق به یک زایمان است آن صحیح است. و صدق عرفی تسامحی است به اعتبار مشقت است که می‌گوید ده دفعه زاییدم. بله ده تا پسر زاییدم، این یعنی زحمت آن ده تا را بود، و لکن وضع صدق نمی‌کند که وضع حمله عشر مرات. بناءً بر این این‌طور نوشته‌ایم ما، وقتی که تمام اینها نفاس واحد شد، نقاء متخلل هم می‌شود نفاس. نفاس نفاس واحد است. وقتی که نفاس نفاس واحد شد سابقاً در حیض چطور گفتیم که وحدت معنایش این است مقتضایش نفاس واحد است معنایش عبارت از این است که حکم واحد دارد از حین آمدن خروج تا قطع شدن دم. معنای نفاس واحد این است. اگر معنایش این شد، اگر ‌ها، ملتزم نمی‌شویم به این. این می‌گوییم دلیل می‌خواهد، در حیض دلیل داشتیم که در صحیحه محمد بن مسلم گفت ان رأت الدم قبل العشره فهو من الحیضة الاولی. و ان رأت بعد العشره، یعنی خب بعد العشرة الطهر، فهو من الحیضة الثانیه. آنجا که گفتیم امام فرمود این حیض دنباله حیض قبلی است یعنی حیض قبلی مستمر است. از آن صحیحه استفاده کردیم. بدان جهت در ما نحن فیه هم این نقاء متخلل نقاء متخلل حکم نفاس را دارد این را باید دلیل پیدا کنیم. و لکن این را می‌خواهیم بگوییم که اگر دلیل پیدا کردیم گفت نقاء متخلل هم فرض کنید نفاس است، یا گفتیم نمی‌شود شیء وحدت داشته باشد (نفاس) و لکن در وسط طهر داشته باشد، این حرف‌ها که گفته می‌شود. اگر این حرف‌ها را گفتیم، گفتیم نقاء متخلل در اثناء زاییدن از بدئش تا آخر یک نفاس است، پس نقاء متخلل هم، داخل نفاس می‌شود، نقاء متخلل ده روز هم بشود داخل نفاس می‌شود. نقاء متخلل اگر ده روز هم بشود در زایمان، داخل می‌شود به آن نفاس.

و من هنا کتبنا در این مسئله قبلی که وضع قطعات است، فرقی نیست در احتیاط بین اینکه ده روز بشود طهر یا کمتر از ده روز بشود. اگر احتیاط در کمتر از ده روز واجب است در ده روزش هم واجب است، اگر واجب نیست اعمال طاهر جاری است؛ چرا؟ چون که دلیل نداریم که شارع آن نقاء متخلل را ملحق به نفاس کرده است در طرفین. نفاس واحد است. یعنی یک حکم دارد. دمش یک حکم دارد. اما در اثناء دم طهر واقع شد طهر هم همان حکم را دارد که ده روز فاصله شد. ده روز فاصله شد طهر است این کمتر هم شد طهر است. معنایش این است که نفاس واحد است، حکم واحد دارد. و اما حکم واحد چیست؟ او در نقاء ده روز هم بشود حکمش طهارت است کمتر هم بشود طهارت است. و این که مرحوم سید نظر انداخته است به صحیحه محمد مسلمِ دیگر که آنجا امام فرمود اقل طهر عشرة ایام است از حینی که دم قطع می‌شود تا دیدن تا دیدن دم ثانی، سابقا گفتیم که این صحیحه ناظر است دم ثانی حیض بشود. و در ما نحن فیه دم ثانی حیض نیست دم ثانی همان نفاس است. بدان جهت در اینجا عشرة ایام طهر می‌شود دلیل نداریم. دلیل ما اطلاقات است که زن باید نماز بخواند مثل سایر زن‌ها الا ایام نفاسش. ایام دم ایام نفاس است این را یقیناً می‌دانیم. و اما غیر ایام الدم دم نفاس نیست باید نمازش را بخواند. انما الحقنا آن ایام نقاء را به دم نفاس که او بعد تمام الولادة بشود. بعد تمام الولادة زن ذو العادة بود سه روز خون دید، روز چهارمی خشک شد، سه روز دیگر دید، بعد خون دید از ده روز تجاوز کرد، عادتش هم هفت روز بود، این می‌گوییم هفت روز از حین تمام الولادة نفاس قرار می‌دهد. آن یک روز هم می‌افتد در هفت روز. او را امام علیه السلام در اینکه ذوالعادة به مقدار عادتش رجوع می‌کند الحاق کرد به حیض آن طهر را. و اما طهری که قبل از وضع الولادة است، در اثناء الولادة است او لاحق به نفاس نشده است. بلکه مقتضای ادله این است که زن در آن وقت باید نمازش را بخواند و وظائف طاهر را مکلف است.

و الحمدلله رب العالمین.