اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
عرض میکنم کلام در این نقطه باقی ماند: عرض کردیم نفساء هم وقتی که ایام عادتش گذشت ایام عادتی که در حیض داشت آن مقدار از ایام گذشت باز خون قطع نشد خون بیاد، در روایات اینطور بود که استظهار کند. استظهار، ترک الصلاة است. و التزام به محرمات نفساء است. در بعضی روایات یک روز استظهار کند، در بعضی روایات دو روز استظهار کند، در بعضی روایات اینطور بود که تا عشره استظهار کند. و لکن در حائض هم وقتی که حیضش از مقدار عادت گذشت، خون هم میآید، آنجا هم این بود که حائض استظهار کند. آنجا اینطور بودکه یک روز دو روز سه روز تا عشره. بدان جهت چون که در نفساء سه روز نیست در روایات مناقشه فرمودهاند که نفساء استظهارش یک روز واجب است و مخیر است دو روز استظهار کند یا تا ده روز. مثلا فرض کنید دو روز را استظهار کرد روز سومی استظهار کند قطع کند نمیشود. اگر روز دوم را استظهار کرد میتواند قطع کند (دو روز استظهار کرده) و اما اگر سه روز استظهار کرد تا ده روز باید برساند. تا عشره نفاس. بخلاف الحائض. حائض روز دوم را استظهار کرد روز سوم را استظهار کرد میتواند دیگر بعد از روز سوم غسل کند اعمال استحاضه را اتیان کند، خون قطع نمیشود. این فرق را گذاشتهاند مابین حائض و مابین نفساء که درنفساء یک روز متعین است، و لکن جواز مابین دو روز و مابین الی عشرة ایام است. سه روز نیست.
و لکن بنظر قاصر فاتر ما این است [که] فرقی مابین حائض و نفساء نیست. چجوری که حائض بود سه روز استظهار کند روز چهارمی بعد الایام العادة اعمال استحاضه را بجا بیاورد، خونش قطع نشده است، نفساء هم این کار را میتواند بکند. سه روز استظهار کند تا ده روز استظهار نکند. چرا؟ به دو وجه:
یک وجه این است که درباب نفساء مطلقاتی داریم، که در آن مطلقات امر شده است بر اینکه نفساء وقتی که ایام عادتش گذشت، و خون از او قطع نشد، این نفساء استظهار میکند؛ امر است به استظهار و لکن علی نحو الاطلاق. این مثل کدام روایت؟ روایت هشتمی است در باب سه از ابواب النفاس. عن عدة من اصحابنا، کلینی قدس الله نفسه شریف عن عدة من اصحابنا نقل میکند، عن احمد بن محمد و ابی داوود جمیعا -این ابی داوود که همان سلیمان است، سلیمان مسترق است، همان شاعر است شخص جلیل القدری است- احمد بن محمد با او روایت میکند، عده از آنها نقل میکند، عن الحسین بن سعید عن النذر بن سوید -نذر بن سوید هم از اجلا است- عن محمد بن ابی حمزه، عن یونس بن یعقوب -محمد بن ابی حمزه هم محمد بن ابی حمزه ثمالی است-. بلکه سابقاً گفتیم آنجا دارد که قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام یقول عن نفساء تجلس ایام حیضه التی کانت تحیض، ثم تستظهر، و تغتسل و تصلی. بعد از آن استظهار میکند. چون که در مانحنفیه ایام حیضش را مینشیند بعد استظهار میکند، چون که درباب حیض معلوم شد ایام استظهار چیست، که یک روزش واجب است بقیهاش تخییری است (میتواند) این تستظهر یعنی همان ایام حیضی که در حیض استظهار میکرد، آن استظهار را در نفاس بکند، بعد از انقضاء ایام. ظاهر این روایت این است که تستظهر را مطلق فرموده است ذکر نکرده در آن روایت که نفساء استظهارش چند روز است. این به جهت این است که در ایام حیض چطور از دمش، [اگر] از ایام عادت تجاوز میکرد، استظهار میکرد، اینجا هم عن نفساء تجلس ایام حیضها، همان مقدار را مینشیند، التی کانت تحیض، ثم تستظهر، یعنی همان استظهاری که در حیض میکرد، خونش اگر مستمر بود همان استظهار را میکند. رو این اساس استظهارها یکی است.
اگر کسی گفت من این را قبول ندارم این تستظهر یعنی استظهار دیگر میکند، که در روایات دیگر یک روز است و دو روز است تا ده روز است. این در روایات دیگر بیان شده است. میگوییم اینطور نیست، این روایت که میگوید، چون که ایام حیض معروف بود که در ایام حیض اگر ذات العادة دم از ایام عادتش میگذشت، منقطع نمیشد استظهار میکرد، امام علیه السلام میفرماید نفساء هم وقتی که خونش مستمر شد ایام عادتش گذشت، یعنی مقدارش گذشت، مقدار حیضش گذشت استظهار میکند، یعنی همان استظهار، این اولا. کسی گفت، نه من این را قبول ندارم، میگوییم در صحیحه زراره اینطور وارد است، صحیحه زراره روایت پنجمی، در ابواب الاستحاضة باب اول، درست توجه کنید روایت را میگویم. عن عدة من اصحابنا عن احمد بن محمد و عن علی بن ابراهیم، عن ابیه عن محمد بن اسماعیل عن الفضل بن شاذان جمیعاً عن حمّاد بن عیسی، عن حریز عن زراره، قال قلت النفساء متی تصلی؟ زن نفاسدار کی نماز میخواند؟ قال تقعد بقدر حیضها و تستظهر بیومین، دو روز استظهار میکند فان انقطعت الدم، دمش منقطع شد، فهو و الا اغتسلت، اعمال استحاضه کثیره را اتیان میکند. اغتسلت و احتشت و استثفرت و صلت، نماز میخواند. اگر دمش تجاوز از قطنه کرد که مستحاضه کثیره هست هر نمازی غسل دارد، فان جازت الکرسف تعصّبت و اغتسلت ثم صلت الغداة لغسلٍ، و الظهر و العصر لغسلٍ و المغرب و العشاء بغسلٍ. این مال نفساء که دمش مستمر میشود. میگوید بر اینکه بعد از اینکه میفرماید و ان لمیجز الدم الکرسف صلت بغسلٍ واحد که مستحاضه متوسطه است، بعد از این زراره میگوید قلتُ و الحائض، اگر آمدیم حائض دمش مستمر شد بعد از ایام عادت، قال مثل ذلک. حائض هم همین کار را میکند. بعد کلمه سواء دارد، این سواء اگر نبود میگفتیم حائض هم همینطور است دو روز استظهار میکند بعد از ایام عادتش بعد نماز میخواند، اعمال استحاضه اتیان میکند. این سواء که آورده است، ظاهر سواء این است که حائض و نفساء متساویین هستند. اینها در چه چیز متساویین هستند؟ یعنی در تجاوز دم، وقتی که دم ده روز را گذشت، یعنی ایام عادت را گذشت و معلوم نشد که قبل از ده روز قطع میشود که همهاش حیض بشود یا همهاش نفاس بشود، یا بعد از ده روز قطع میشود که فقط ایام عادت و مقدار العادة حیض و نفاس بشود، در این حکم متساویین هستند. خب اگر بنا بوده باشد حائض سه روز استظهار کند نفساء استظهار نکند سه روز را نتواند استظهار بکند اینها که متساویین نمیشوند در تجاوز دم. ظاهر این صحیحه این است که در تجاوز دم از ایام عادت یعنی از مقدار ایام عادت، حائض با نفساء فرقی ندارد در حکم. یعنی آن کاری که یکی میکند آن دیگری هم همان کار را باید بکند. خب حائض که میتواند سه روز اینطور بوده باشد، پس نفساء هم میتواند سه روز استظهار کند. چون که اگر نفساء نتواند حائض بتواند سواء نمیشود در تجاوز دم. اگر لفظ سواء نبود فقط این بود که الحائض مثل ذلک میگفتیم این که فرمود نفساء دو روز استظهار کند حائض هم مثل ذلک دو روز استظهار بکند. خب از روایت دیگر هم فهمیدیم که حائض سه روز هم میتواند بکند. اگر لفظ سواء نبود استفاده نمیکردیم. چون که تنزیلِ و الحائض مثل ذلک، یعنی احکام نفسائی که گفتیم در حائض هم میآید. اما [اینکه] اگر بعد در حائض یک حکم دیگر گفتیم او در نفساء هم میآید، اینها دلالت نمیکرد. و الحائض مثل ذلک یعنی آن حکمی که بر نفساء گفتیم حائض هم دارد این حکم را. و لکن وقتی که کلمه سواء را ذکر کرد، ظاهر کلمه سواء این است که اینها متساویین هستند. بما متساویان در این حکمی که در تجاوز دم هست، دوتا مساوی هستند. خب لازمهاش این است که حائض که سه روز استظهار میکند نفساء هم بتواند سه روز استظهار کند.
این وجهی است که موجب شده است بر اینکه ما ملتزم شدهایم در ایام استظهار فرقی مابین حائض و مابین نفساء نیست. وفاقاً للمشهور که فرق نگذاشتهاند. منتهی یک روزش حکم تعیینی است یک روز استظهار. و اما بیشتر از یک روز که دو روز و سه روز تا ده روز بوده باشد، حکم علی نحو تخییر است، زن میتواند مخیر است که اگر نماز را ترک کرد و سایر محرمات را هم ترک کند احکام نفساء را بار بکند. یک روز، دو روز یا سه روز یا ده روز. اگر احکام نفساء را بار نکرد نماز را هم باید بخواند. به آن نحوی که سابقا گفتیم در معنای تخییر.
بعد صاحب العروه قدس الله نفسه شریف به دو مسئله مسائل نفاس را تمام میکند. و لکن ما مسائل دیگر داریم اینها را بحث خواهیم کرد. مسائلی که فعلا محل ابتلا است زنها، محل ابتلائشان میشود. ما این دو مسئله را بحث کنیم بعد میرسیم به او. این یک مسئله اولی که ازین دو مسئله باقی مانده است:
بدانید صاحب العروه از جماعت فقهایی است که مشهور است بین الفقهاء که حائض در احکام با نفساء هیچ فرقی ندارد. احکام حائض همان احکام نفساء است، احکام نفساء هم همان احکام حائض است. ما یکی را فقط گفتیم ما از آن کلمه سواء که در صحیحه بود فقط استفاده کردیم که حکم حائض و نفساء در تجاوز دم یکسان است نه در تمامی احکام یکسان هستند. بعضیها اینطور فرمودهاند که حائض با نفساء و نفساء با حائض هیچ فرقی ندارد در احکام. آن احکامی که سابقاً در باب الحیض بر حائض گفتیم آن احکام را که حرام است دخول مساجد مکث فی المساجد صلاة و صوم ندارد صلاتش قضا هم ندارد صومش قضا دارد و هکذا گفتیم آیات عزائم را نمیتواند حرام است بخواند، این حرفها را که گفتیم، نمیتواند مسّ کتابت قرآن را بکند حائض، همه این احکام در نفساء هم میآید، بر نفساء نماز واجب نیست، صوم واجب نیست، نماز را قضا نمیکند صومش را قضا میکند. دخول در مساجد مکث فی المساجد جایز نیست، وطی شوهرش او را جایز نیست حرام است و هکذا تمام احکام حائض اینجا جاری میشود. چرا این احکام جاری میشود؟ اینکه النفساء کالحائض فی الاحکام، در آن احکام تحریمیة، کراهتیة، استحبابیة، وجوبیة یکسان هستند. چون که آن احکام یک قسمتشان احکام تحریمیة هم بود: مثل حرمت دخول و مکث فی المساجد. بعضیها وجوبیة بود: اینکه [اگر] دمش منقطع شد باید غسل کند. بعضی احکام استحبابیة بود که وقت اوقات هنوز دم دارد وضو بگیرد روز بقبله بنشیند، ذکر بگوید. حائض اینطور بود. بعض احکامش کراهتی بود: بدون غسل کردن خونش قطع شده به شوهرش بلی بگوید، مکروه است، که غسل بکند. تمام آن احکام بر نفساء هم جاری میشود. بدانید چه میگویم، احکام حائض؛ نه احکام دم الحیض. احکامی که بر زن حائض گفته شد، آن احکام بر زن نفساء هم جاری میشود. این به چه دلیل؟
یکی دعوای اجماع کردند که این در کلمات اصحاب هست، و اصحاب این را ذکر کردهاند، و کسی هم در این مناقشهای توقفی نکرده است. خب من که تتبع نکردهام و لکن از دیگران نقل میکنم، مرحوم حکیم نقل دارد که کسی از اصحاب توقف بکند تردد بکند این طور بکند نکرده است.
خب میدانید که این اجماع اگر نص داشته باشد قیمتی ندارد چرا؟ چون که در اکثر موارد نص است از نص استفاده میشود همان حکمی که برای نفساء ذکر شده است برای حائض هم ذکر شده. در اکثر موارد در روایات حکمی که سابقاً بر حائض ذکر شده بود بر نفساء هم ذکر شده. احتمال میدهیم که این روایات که در موارد متعدده وارد است [و] دلالت میکند حکم در نفساء این است، نگاه میکنیم میبینیم این حکم همان حکمی است که در حائض بود. احتمال میدهیم از این روایات استظهار کردهاند که اینها حکمی ندارند، حکم خاصی ندارند. حائض و نفساء حکم خاصی ندارند، در احکام شریک هستند. صاحب عروه هم این مسلک را مشی کرده است هیچ فرقی نگذاشته است.
کسانی اینطور خیال کردهاند که صاحب عروه یک فرقی گذاشته است چون که صاحب عروه در آخر آن مسئله اینطور میگوید، میگوید که اگر در حائض وطی میکرد زن حائض را، در ثلث اول حیض یک دینار کفارهاش بود در ثلث دوم دو دینار، در ثلث اخیر آن کفاره ربع دینار بود. میفرماید در آخر مسئله: بعضیها او را در وطی نفساء هم گفتهاند. نفساء را در اول نفاسش وطی کند کفارهاش یک دینار، در وسط وطی کند نصف دینار در ثلث آخر ربع دینار. بعضیها اینطور گفتهاند و لکن میگوید که و الاقوی عدم جریان ذلک فی النفساء. در وطی نفساء این کفاره نمیآید. و ان کان احوط. و لو احوط است احوط استحبابی میشود. چون که مسبوق است که و ان کان الاقوی عدم الجریان. گفتهاند (مرحوم سید حکیم دارد رضوان الله علیه) این فرمایش صاحب عروه با مساوات نمیسازد. این مساواتی که شما بنا گذاشتید تمام مسئله را با مسئله مساوات حائض با نفساء (مساوات النفساء و الحائض در احکام تمام کردید) این [که] در اخیر میگویید کفاره جاری نمیشود این با هم نمیسازد.
و لکن ظاهر و الله العالم این است که نه؛ صاحب عروه کلیت را قائل است که نفساء تمام احکام حائض را دارد. این کفاره حکم حائض نبود، این کفاره حکم واطی حائض بود. آن مردی بود که زن را وطی میکرد. درست دقت کنید چه میگویم. آنی که در کلمات اصحاب هست و تسالم به او ادعا شده است این است که احکام نفساء همان احکام حائض است. این در احکام هیچ فرقی ندارد. صاحب عروه یک ذره از این قاعده تخطی نکرده است در عروه، بر طبقش فتوی داده است. این که در آخر میگوید جماعتی گفتهاند در نفساء هم اگر وطی شده کفاره هست، و لکن اقوی عدم الوجوب است و ان کان الاحوط. این با مسئله مساوات منافات ندارد چون که کفاره حکم واطی الحائض است، حکم شوهری است که زنش را وطی کرده است. ما اجماع نداریم که شوهر نفساء مثل شوهر حائض است در حکم، این را ما دلیل نداریم، دلیل داریم که خود نفساء حکمش مثل حکم حائض است.
پس بدان جهت صاحب عروه از این کلیت تخطی نفرموده است. خب این کلیت دلیلش چیست؟ یکی اجماع بود دعوای اجماع کردند که جوابش را هم گفتیم. گفتیم این اجماع محصلش قیمتی ندارد چون که احتمال مدرک داده میشود. که این اجماع را مجمعین از همین اخباری که خواهیم خواند در موارد متعددهای وارد شده است، که دلالت میکند حکم در این موارد این است، نگاه میکنیم که این حکم همان حکمی است که حائض هم داشت. روی این اخبار است. بدان جهت ما وقتی که احتمال دادیم فقط تساوی در این احکام است که نص وارد شده است در آنها، در مابقی تساوی نیست. در مابقی رجوع میکنیم به قواعد به مطلقات به عموماتی که حکم فعل را تعیین میکند. بدان جهت مثلا فرض کنید مثلا در دخول فی المساجد دلیل داشتیم که جنب و حائض نمیتوانند داخل شوند در مسجد الا مروراً، حتی در مسجدین که مسجد حرام و مسجد النبی این مسجدین اعظمین است، در آنها مروراً هم نمیتواند. خب این در حائض است، در نفساء دلیلی نداریم. [اینکه] بگوییم نفساء هم مثل او است، نه؛ تمسک میکنیم به آن عموماتی که ترغیب میکند در دخول بالمساجد اتیان مساجد الله. آنجاهایی که نص است بر تساوی ملتزم میشویم، آنجایی که نیست به قاعده (اصالة الحلیة) رجوع میکنیم. این اجماع فائدهای ندارد احتمال مدرکیت دارد، وقتی که احتمال مدرکیت داشت از اعتبار میافتد. محصلش اعتباری ندارد فکیف منقولش.
یک دلیل دیگری گفتهاند، گفتهاند که دم نفاس همان دم حیض است. دم فرقی ندارد منتهی تا مادامی که بچه در شکم بود خون را میخورد وقتی که آمد بیرون خون هم آمد بیرون دیگر نمیخورد بچه. خون را نمیخورد خون آمد بیرون. خون در رحم است. و من هنا گفتهاند بر اینکه النفاس حیضٌ محتبَس. حیضی است که حبس شده بود، خون حیضی بود که حبس شده بود الان درآمده.
عرض میکنم سابقاً گفتیم که ما یک روایتی پیدا نکردیم که بگوید النفاس حیضٌ محتبس تا تمسک به او بکنیم. آنی که ما داریم در حامل داریم، زن حامل ربما در ایام حمل خون میبیند حائض میشود و لکن کثیرا ما در ایام حمل حائض نمیشود حیضش قطع میشود. در روایت هست که از سلمان از علی علیه السلام پرسید بر اینکه ولد در بطن امّش روزیش چیست؟ چه غذا میخورد؟ آنجا مولانا امیرالمؤمنین سلام الله علیه کأنّ فرموده است بر اینکه این دم الحیض غذای او است. این در روایات دیگر، در این روایت نیست ها، در روایات دیگر هست که ربّما غذای ولد زیاد میشود، دیگر نمیتواند جذب کند آن تمام دم را، دم میریزد بیرون. که این همان دم حیض است که یهراق میشود به خارج. گفتیم این روایت اگر من حیث السند و دلالت تمام بود، غایت مدلولش این بود که حامل حائض میشود. چون که دم حیض موجود است، ولد او را تغذی میکند زیاد آمد میشود دم حیض، میآید به خارج. اما بعد از اینکه ولد را زایید دمی که میآید دم الحیض است ما در روایتی این را نداریم. عرفا این دم غیر دم حیض است، این را دم نفاس میگویند، دم نفاس احکامی دارد و دم الحیض احکامی دارد، احکام حیض را بیاوریم به نفاس عرفاً [درست نیست زیرا] به دم نفاس دم حیض نمیگویند، کما اینکه سابقا اینها را توضیح دادیم. در آن روایتی که عرض میکنم اینطور است، در باب سیام از ابواب الحیض روایت سیزدهمی است، محمد بن علی بن الحسین فی العلل -در علل الصدوق است- عن پدرش نقل میکند، عن محمد بن ابی القاسم الکوفی نقل میکند رضوان الله علیه -یا پدر محمد بن جعفر رزاز است یا عم اوست، اختلافش مهم نیست فعلا در این جهت بحث کنیم- این نقل میکند عن محمد بن علی کوفی -مدتی ما میگشتیم که این محمد بن علی کوفی که روایاتی نقل میکند در این طبقه است این کیست؟ تا پیدا کردیم که صدوق قدس الله نفسه شریف در فقیه یک جا روایت را نقل میکند و بیان میکند که این محمد بن علی کوفی ابو سمینه است، همان ابو سمینه معروف. این محمد بن علی ابو سمینه است که از ضعاف است توثیقی ندارد بلکه تضعیف دارد- آن هم نقل میکند عن عبد الله بن عبدالرحمن الأصم -این هم توثیق ندارد- عن الهیثم بن واقد، عن مقرَن -یا مقرِن- عن ابی عبدالله علیه السلام -اینها هم التماس دعا، هیثم ابن واقد فعلا تو ذهنم نیست، ظاهراً این است که آن هم توثیقی ندارد. اگر داشته باشد هم این مقرن ندارد- عن ابی عبدالله علیه السلام قال سأل سلمان علیاً علیه السلام عن رزق الولد فی بطن امه، رزق الولد فی بطن امه چیست؟ فقال عند الله تبارک و تعالی حبس علیه الحیض فجعلها رزقه، رزقش را قرار داد فی بطن امه. خب این دلالت میکند که آن غذایش دم حیض است، اما بعد از آمدن خون از رحم زن این دم دم الحیض است او را دلالت نمیکند. بدان جهت گفتیم غایة الامر این است که به ضمیمه روایات دیگر در حال حمل اگر دم دید او دم حیض است. چون که زیاد آمده است از غذاء الولد. این هم که رفت.
وجه سومی برای تسویه، همان کلمه سواء است که در صحیحه زراره بود، که اول نفساء حکمش را امام علیه السلام روحی له الفدا بیان فرمود زراره سؤال کرد، قلت له و الحائض؟ قال مثل ذلک، سواء. مثل همین حکم را دارد که گفتم، سواء . یعنی این حائض با نفساء مساوی هستند. خب مساوی هستند در این تجاوز دم. غایة الامر، درست توجه کنید چه میگویم، غایت آنچیزی که از این صحیحه مبارکه استفاده میشود حائض با نفساء در تجاوز دم از ایام عادت که نمیداند ده روز را خواهد گذشت یا نخواهد گذشت در این، علی حدٍ سواء هستند. گذشت هم علی حدٍ سواء هستند نگذشت هم علی حدٍ سواء هستند. خب اینها را فهمیدیم. اما بر اینکه در سایر الاحکامی که حائض نمیتواند در مسجد مکث کنند نفساء با او مساوی هستند این را از کجا استفاده کنیم؟ این فقط یک حکم را میگوید، حکم امتداد الدم، و عدم انقطاعه، بعد از انقضاء ایام العادة، این دم منقطع نمیشود امام علیه السلام میفرماید اینها مساوی هستند. اما سایر الاحکام را [چی؟]. وقتی که اینطور شد بدانید نفساء هم مثل الحائض مکلف به صلاة نیست، بدان جهت در روایات فرمود وقتی که علی رأس الولد خون آمد تدع الصلاة صلاة را ترک میکند. در روایات فرمود وقتی که از ایام عادتش هم دم نفاس گذشت، آن وقت تستظهر آن وقت تصلی. معنایش این است که صلاة ندارد نفساء. روایات در این معنا صریح هستند که نفساء صلاة ندارد. و هکذا صوم ندارد و اما صومش قضا دارد و صلاتش قضا ندارد.
اما صوم، مکلف به صوم نیست مثل صلاة و لکن باید قضا بکند، به او دلالت میکند این روایت موثقه که خدمت شما عرض میکنم. این روایت که در مانحنفیه هست در باب ششم از ابواب النفاس اینطور است. محمد بن الحسن، روایت اولی است، یک روایت هم بیشتر نیست. محمد بن الحسن شیخ الطائفه است، باسناده عن علی بن الحسن، به سندش از علی بن حسن فضال، سندش را تصحیح کردیم، عن ایوب بن نوح که از اجلاء است، عن صفوان بن یحیی که از اجلاء است، عن عبدالرحمن بن حجاج که از ثقات و عدول است، عن ابی الحسن علیه السلام -عبد الرحمن بن حجاج هم روایاتی از امام صادق دارد هم از امام موسی بن جعفر- عن ابی الحسن علیه السلام قال سألته عن النفساء تضع فی شهر رمضان، در ماه رمضان میزاید، بعد صلاة العصر أتتمّ ذلک الیوم، آن روز را روزهاش را تمام بکند بگیرد او تفطر؟ یا آنکه افطار بکند؟ فقال تفطر ثم لتقض ذلک الیوم. افطار بکند یعنی صومش باطل است. مثل صلاة است دیگر، صلاة چطور است یک پنج دقیقه آخر وقت در اثناء صلاة حائض شد صلاة باطل میشود؛ در اثناء صوم اگر حائض بشود یا نفساء بشود باطل میشود. اما تقضی، باید قضا بکند او را. پس معلوم میشود که صومی را که نفساء مکلف نیست باید قضا بکند. به این معنا دلالت میکند این موثقه مبارکه که صومی را که به ادائش مکلف نیست، چون که زایید در اثناء روز، صوم را میخورد و لکن بعد باید قضا کند. ثم تقضی ذلک الیوم، آن روز را قضا میکند. این معلوم میشود بر اینکه صومش قضا دارد مثل صوم حائض. صلاتش قضا ندارد.
بگویم خیلی معطلتان نکنم، روایاتی بود که اگر زن حائض پاک شد قبل از خروج وقت صلاة میتوانست غسل بکند نمازش را در وقت صلاة بخواند، سستی کرد تا وقت گذشت، صلاةِ آن روز را باید قضا کند. یادتان هست، روایاتی بود که میگفت حائض وقتی که قبل از غروب شمس پاک شد، خونش قطع شد، میتوانست غسل کند نماز ظهرَینش را بخواند، سستی کرد گفت خسته هستم، تا وقت تمام شد، نمیتواند دیگر غسل کند، آن روز را باید قضا کند صلاتش را. حائض که صلاة را قضا نمیکند آن روز را باید قضا کند. روایت را داشتید؟ آن روایات علی طائفتین است. درست متوجه باشید چه میگویم. یک طائفهاش مال حائض است. حائض وقتی که در وقت صلاة پاک شد خونش منقطع شد، توانی کرد سستی کرد نماز را باید قضا کند، بعضی طائفه ثانیه از آن روایات این است که المرئة اذا طهرت فی وقت صلاةٍ و توانت، غسل نکند تا وقت صلاة بگذرد آن صلاة را باید قضا کند. آن المرئة اذا طهرت نفساء را هم میگیرد. مرأةای است که از نفاسش پاک شده قبل از خروج وقت صلاة، و توانت، غسل نکرد صلاتش قضا رفت باید قضا بکند. معلوم میشود بر اینکه در مانحنفیه زن اگر طهر نداشته باشد، صلاتش قضا نمیشود، طهر داشته باشد و تأنی و توانی بکند، آن وقت است که قضا بر او واجب میشود. بلافرقٍ طهرش از نفاس بوده باشد یا از حیض بوده باشد. و عدم طهر قضا ندارد فرقی نمیکند عدم طهرش حیض باشد یا بالنفاس بوده باشد. این روایات به این معنا دلالت میکند.
و اما احکام دیگری که در مقام گفته میشود، ... چی؟ یا الله ... دو طائفه روایت است نگاه بکنید بعد دیگر... منافات ندارد. با هم تنافی ندارند تقیید کنیم، به آن مطلق به اطلاقش تمسک میکنیم آن مقید هم چون که حائض اینطور میشود در حیض گفته است. با هم تنافی ندارد.
و الحمدلله رب العالمین.