جلسه نهصد و هفتم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

عرض کردیم در ما‌نحن‌فیه اگر میت را غسل دادند و بعد از این‌که غسلش تمام شد، کسی او را مس کرد، برای آن کسی که مس کرده است، بعید نیست ملتزم بشویم که غسل مس میت مستحب است. و لو غسل مس میت در وقتی واجب میشود که میت غسلش تمام نشده باشد، و شخص او را مس کند، و لکن اگر غسلش تمام شد، بعید نیست که بگوییم مسش موجب میشود غسل مس میت را علی نحو الاستحباب.

این را از کجا استفاده میکنیم؟ این را از سه طائفه از روایات استفاده میکنیم که بعد تمام غسل المیت غَسلش موجب میشود غُسل را بر ما و لکن علی نحو استحباب.

یک وجهش را دیروز عرض کردیم و آن این بود که در بعض روایات که یکی از آن‌ها صحیحه محمد بن مسلم است. در باب اول از ابواب غسل مس میت روایت ششمی است، و باسناد الشیخ عن محمد بن عیسی بن عبید عن حماد بن عیسی عن حریز عن ابن مسلم -سند صحیح است- عن ابی عبدالله علیه السلام من غسّل میتا و کفّنه اغتسل غسل الجنابة، کسی که میت را غسل بدهد و میت را کفن بکند، غسل جنابت میکند. عرض کردیم اگر بعد الغسل موقعی که شخصی او را تکفین میکند، تکفین موجب استحباب غسل نشود، ضمّش به غسّله کضم الحجر الی الانسان میشود. امام باید بفرماید مَن غسّل المیت اغتسل غسل الجنابة، تکفین مدخلیتی ندارد. تکفین را اگر شخصی بکند موجب غسل نمیشود او. این‌که امام علیه السلام تکفین را ملحق فرموده است، این دلیل بر این معنا میشود که بعد از تکفین هم مسی که میشود موجب غسل میشود. منتها چون که دلیل داریم بعد از غسل، مس کردن غسل واجب نمیشود، میگوییم استحباب، جمع عرفیاش میشود استحباب. یکی این بود.

و اما وجهی که در ما نحن گفته میشود، وجه دیگر تعلیلی است که امام صلوات الله و سلامه علیه در روایت دهمی در همین باب اولی که صحیحه سلیمان بن خالد است. محمد بن علی بن حسین باسناده عن سلیمان بن خالد، سند من حیث الروایة صحیحه است. آنجا دارد که انه سأل اباعبدالله علیه السلام أیغتسل من غسّل المیت آیا غسل میکند آن کسی که میت را غسل داده است، غسل مس میت میکند؟ قال نعم، قال فمن ادخله القبر، آن کسی که به قبر داخل میکند، او هم غسل مس میت میکند یا نه؟ امام فرمود: قال لا، انما مسّ الثیاب، غسل ندارد این، چرا؟ چون که آن کسی که ادخال میت در قبر میکند، کفن را مس کرده است نه خود میت را. خب اگر غسل مس میت بعد تغسیل میت و قبل التکفین انسان مس کند جسد میت را، اگر این غسل دیگر نه وجوب داشت، وجوب که ندارد، استحباب هم نداشت، امام علیه السلام باید بفرماید که لا من ادخل القبر لایغتسل، چرا؟ لانه مس المیت، مس هم اگر بکند بشرهاش بعد ما غُسِّل، باید این‌طور تعلیل بفرماید. این‌که تعلیل میفرماید و انما مس الثیاب ظاهرش این است که اگر به بشره میت دست بزند، مس بکند، غسل برایش است. منتها روایات دیگر میگوید که وجوبی نیست، میشود استحباب. این وجه دوم که تعلیلی که در بعضی روایات است فمن أدخل المیت القبر لایغتسل، لانه مس الثیاب، انما مس الثیاب، مقتضای این تعلیل این است که مس الثیاب علت است براین‌که غسل برایش نیست. معنایش عبارت از این است که تمامیت غسل علت نیست، بعد از غسل هم مس است، منتها به نحو لزوم نیست.

دلیل سوم که دندان شکن است، موثقه عمار در باب سوم از ابواب غسل مس میت روایت سومی است، و باسناد الشیخ عن محمد بن احمد بن یحیی -همان اشعری صاحب نوادر الحکمه رضوان الله علیه که سندش صحیح است- عن احمد بن حسن -این احمد بن الحسن برادر علی بن حسن فضال است که غالبا هم علی از او نقل میکند. این محمد بن احمد بن یحیی روایات کثیرهای دارد از احمد بن حسن بن علی بن فضال که این احمد برادر علی بن حسن بن علی بن فضال است. بدان جهت این روایت میشود موثقه- احمد بن الحسن نقل میکند عن عمرو بن سعید مدائنی -که از ثقات است و لکن چیزی که است، مثل احمد بن حسن است که این‌ها فطحی هستند- عن مصدِّق بن صدقة -که فطحی است- عن عمار ساباطی -فطحی است، بدان جهت موثقه گفتیم- عن ابی عبدالله علیه السلام قال یغتسل الذی غسّل المیت، آن کسی که میت را غسل داده، غسل میکند و کل من مس میتا فعلیه الغسل، هر کسی که میت را مس بکند، غسل دارد. و ان کان المیت قد غُسّل، و لو میت را غسل داده باشد. این معنایش تعمیم است و لو غسل هم داشته باشد، باید غسل بکند. غایه الامر غُسّل ظهور در وجوب دارد، ظهور اطلاقی است کما ذکرنا. به واسطه به قرینهای که در روایات دیگر داشت که اگر بعد الغسل مس کند، برایش غسلی نیست، حمل میکنیم بر این‌که غسل بکند به نحو الاستحباب. یعنی وجوبی نیست، آن وجوبی که قبل از غسل بود، آن برایش نیست. و ملتزم میشویم بر استحباب الغسل.

این‌که بعضی فقهاء ما بلکه اکثر‌شان این روایاتی که دلالت میکند بر این‌که بعد از غُسل هم مس هست، این‌ها را حمل کردهاند بر این‌که غسل صحیح نبوده باشد، مثل این‌که سدر و کافور نداشت مع التمکن علیه که غسلش باطل است، به این موارد حمل کردن، این‌ها قرینهای ندارد. این‌ها از جهت این است که این‌طور ذهن مبارک‌شان آمده است قدس الله اسرارهم که مس بعد غسل را میگویند موجب غسل است، یعنی موجب غسل است به نحو وجوب. و این منافات با اخبار سابقه دارد که بعد الاغتسال مس موجب غسل نیست به نحو ایجاب. و لکن ذکرنا جمع عرفی است، دلالت این‌ها بر وجوب اغتسال بالاطلاق است و عدم ورود الترخیص بالترک است، اساسش را دیروز چیدیم. و آن روایاتی که میگوید غسل واجب نیست، صریح در این است که وجوبی ندارد، ترکش جایز است، بدان جهت نتیجه میشود استحباب. مثل سایر موارد.

یک کلمه هم بگویم یادتان باشد. از این‌که امام علیه السلام در این موثقه میفرماید: مَن غسّل المیت فلیغتسل و کل من مس المیت فلیغتسل ظاهر این روایت موثقه و هکذا روایات متقدمه، ظاهرش این است که مُغسّل المیت که غسل مس میت باید بکند، لِمسّه جسد المیت. به مناسبت حکم و موضوع است، چون که تغسیل است، مس میکند جسد میت را، میت سرد شده، غسلش تمام نشده، این غسل میدهد دیگر. به مناسبت حکم و موضوع که امام میفرماید: یغتسل الذی غسل المیت و کل من مس میتا فلیغتسل این یعنی صغری است، مغسل میت یکی از صغریات این کبری است که کل من مس میتا فلیغتسل. علی هذا الاساس اگر فرض کردیم مغسلی این میت را تغسیل داد، بدون این‌که مس بکند شیئ از جسد میت را، کما فی مثل زماننا که متعارف است، مغسل این دستکشهای لاستیکی میپوشد، بدان جهت هر کار میکند، بشره دستش به بشره میت نمیرسد، حائل است ما بین او، غسل مس میت واجب نیست بر او. چون که کل من غسل المیت به اعتبار مسه المیت بود، و بما این‌که این مغسل، مس میت را نکرده است، بدان جهت غسلی برایش واجب نمیشود.

تا حال ما این معنا را تمام کردیم [که] روایاتی که دلالت بکند مس المیت بعد أن‌بَرَدَ بدن جسد میت، و قبل أن‌یُغسَّل یعنی قبل تمام تغسیله کما سیأتی، کسی او را مس بکند جسدش را، مغسّل او بوده باشد یا غیر مغسّل او بوده باشد مس کند، باید غسل مس میت بکند، به نحو وجوب است. آن وقت این دلالت روایات تمام است.

کلام واقع میشود در مقام ثانی و مقام ثانی این است: آیا ما در بین دلیلی داریم قرینهای داریم که اصل این غسل به نحو الاستحباب است، از اول بنحو الاستحباب است، وجوبی ندارد؟ به این معنا ما قرینهای داریم یا نه؟ گفته شده است که بله قرینه داریم. آن قرینه چیست؟ این موثقه زید است رضوان الله علیه برادر امام صادق سلام الله علیه، این موثقه مال او است، ایشان این‌طور نقل میکند بگذارید بگویم از آبائش، در باب اول روایت هشتمی و باسناده عن سعد -شیخ قدس الله نفسه الشریف نقل میکند این روایت را از کتاب سعد بن عبدالله- عن ابی الجوزاء -ابی الجوزاء منبِّه بن عبدالله است، که از طائفه زیدیه است و لکن ثقه است- عن الحسین بن الوان -این هم همین‌طور است ثقه است معتبر است- عن عمرو بن خالد -آن هم هم ین جور است ثقه است- عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیه السلام. این سند در این کتب اربعه در مواردی تکرار شده است همین سند که سند زیدیه میگویند، این سند من حیث الاعتبار معتبر است، چون که موثق است. آنجا دارد عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیه السلام -درست توجه کنید- الغسل من سبعة. شیخ در تهذیب این روایت را نقل کرده است. به همان مقداری که صاحب وسائل نقل میکند از شیخ، در خود تهذیب هم به همین مقدار شیخ نقل کرده است. الغسل من سبعة من الجنابة و هو واجب و مَن غسّل المیت، غسل برای آن کسی که غَسّل المیت ثابت است، غسل هست. و ان تطهّرت اجزأک، و این و ان تطهرت یعنی اگر مس میت را کردی، اگر خودت را پاک کردی، یعنی آن جزئی که مس با میت کرده بود، آن عضو را شستی، أجزأک آن مقدار کافی است. و یا اگر وضو گرفتی مجزی است. این تطهرت یا به معنای وضو است علی بُعد یا به معنای [این است] که همان عضوی که مس کرده است، او را تطهیر کنی کافی است.

وقتی که این‌طور شد، شیخ الطائفه قدس الله نفسه الشریف خودش، درست توجه کنید بصیر بشوید، خود شیخ الطائفة قدس الله نفسه الشریف همین معنایی که عرض کردم فهمیده است از این روایت. بدان جهت فرموده است که این روایت حمل بر تقیه میشود. لانّ عدم وجوب غُسل مس میت بلکه به نحو استحباب بودنش عند معظم العامة است، این روایت موافق با فتوای آن‌هاست، طرح میشود.

از اساسی که دیروز میچیدم و میگفتم روایات متقدمه بر وجوب، دلالت اطلاقی است، معلوم شد که این حرف شیخ تمام نیست. چرا؟ چون که غایة الامر آن روایات ظهور دارند که ترک نمیشود غسل مس میت را کرد. این روایت صریح است که میشود ترک کرد و ان تطهرت اجزأک، غسل لزومی ندارد، این جمع عرفی است. کما ذکرنا فی بحث الاصول انما یطرح احد المتعارضین و احد الخبرین و یوخذ بالاخری انما هذا فی موارد المعارضة بحیث لا جمع عرفی بینهما و اما اذا کان بین الخبرین جمع عرفی یوخذ بمقتضی الجمع العرفی، حمل بر تقیه نیست. و بما این‌که اگر دلالت آن اخبار، بصیر بشوید، اگر دلالت اخبار بر وجوب غسل مس میت صریح بود کلام شیخ صحیح بود. این صریح است در جواز الترک، آن‌ها صریح در وجوب هستند دو تا صریح با هم معارضه کردند، جمع عرفی ندارد. و لکن بیّنا و لعله بما لا مزید علیه دلالت در اخبار بر وجوب و لو لفظ وجوب هم ذکر بشود، به معنای لغوی است، به معنا ثبوت است. دلالتش بر وجوب یعنی بر وجوب اصطلاحی بالاطلاق است. یعنی عدم ورود الترخیص فی الترک است. و اگر این روایت در ما‌نحن‌فیه دلالتش تمام بشود، به این معنایی که گفته شد، آن وقت این، صریح میشود در جواز الترک، خب جمع عرفی میشود استحباب. همان استحبابی که سید مرتضی ملتزم شده است. علی هذا الاساس ما از آن وجوب رفع ید نمیکنیم، برای این‌که این را که شیخ از این روایت فهمیده است، و ان تطهرت اجزأک، ما این را نمیفهمیم. تطهُّر ظهورش در اغتسال است، ظهور تطهر در اغتسال است. و ان کنتم جنبا فطهروا، این تطهُّر، فاذا تطهرن فاتوهن انی شئتم، یعنی فاذا اغتسلن. امام علیه السلام ظاهرا این‌طور است که میفرماید: این غسلی که در ما‌نحن‌فیه است، این غسل مجزی از وضو است، فاذا تطهرت فقد اجزأک، غسل کردی، مجزی است دیگر وضو نمیخواهد. این‌که لکل غسل معه الوضوء قبله أو بعده گفتیم این قبله بعده در غیر جنابت به نحو استحباب است. روایاتی داشتیم که دلالت میکرد که مطلق الغسل مکفی است، احتیاج به وجود ندارد، این هم یکی از آن روایات است. امام علیه السلام بعد از این‌که فرمود علی علیه السلام فرمود بر این‌که غسل مس میت مشروع است، فان تطهرت اجزأک، این یک احتمال.

احتمال دیگری که اقرب به ذهن میآید، حتی از این احتمالی که ما گفتیم این است که کسی که مسش میت را به واسطه تغسیل است، برایش مستحب است بر این‌که قبل از تکفین دستهایش را بشوید، بحثش ان‌شاءالله طلب شما. این معنا که مستحب است به ادله ثابت است، آن کسی که میت را غسل کرد، اگر غسل کند و کفن کند، عیبی ندارد چیزی نمیخواهد. اگر غسل نکرد، لا اقل دستهایش را بشوید. در بعض روایات: دست و پا را بشوید، در بعضی روایات: دو دست را از مرفقین سه دفعه بشورد. امام علیه السلام میفرماید: من مس المیت اغتسل، غسل میکند و ان تطهرت اجزأک، یعنی برای تکفین کافی است. این اجزاء ، اگر به معنای شستن دست باشد، معنایش [این است که] برای کفن کافی است این‌طور شستن. و اگر به معنای صلاتی باشد، ان تطهرت [یعنی اگر] غسل کردی همان کافی است برای صلاة، احتیاج به چیزی نداری.

اگر ما ذکرنا ظهور روایت نبوده باشد، لا اقل محتمل روایت است، این مقدار که دیگر نمیشود گرفت. [اگر] ظهور روایت در تطهر به معنای تطهیر دست بوده باشد، اصلا آن کسی که میت را مس کرده است، آن دستش را پاک کند، کافی است، تطهر در معنای غسل الید استعمال نشده است، غسل الید از خبث. جایی پیدا کنیم که تطهر به معنای غسل الید من الخبث بوده باشد، تو ذهن ما چنین چیزی نیست. روی این حساب اگر ما ذکرنا اقرب نبوده باشد، و ما ذکرنا اظهر نبوده باشد، لااقل محتمل است، این روایت میشود مجمل. از آن ظهور روایاتی که اطلاق داشتند، چون که قرینه منفصل است، آن روایاتی که در آن‌ها از مس میت بعد البرد و قبل الغسل امر به غسل میشد، از ظهور آن‌ها نمیشود رفع ید کرد. این‌ها مطالبی است که در اصول گفته شده است، مخصص منفصل یا مقید منفصل وقتی که مجمل شد، اخذ به مطلقات میشود و عمومات میشود و اجمال این سرایت نمیکند به آن‌ها کما ذکرنا. علی هذا این روایت در مانحن‌فیه قرینه نمیشود. و گفتیم معارض هم که نیست، چون که جمع عرفی است.

یک روایت دیگری که در ما‌نحن‌فیه ذکر کردهاند و آن روایت توقیعی است که در احتجاج طبرسی نقل شده است که از طرف ناحیه مقدسه صادر شده است آن توقیع. و آن توقیع این است: روایت چهارمی است در همان باب، در باب سومی. احمد بن علی بن ابی‌طالب الطبرسی فی الاحتجاج قال مما خرج عن صاحب الزمان قدس الله سره، سندش به این توقیع که این توقیع به ید طبرسی به چه واسطه رسیده، اگر به آنی بوده باشد که در اول ذکر کرده است، که در بعض توقیعات ذکر کرده سند، ضعیف است و اگر نباشد، میشود مرفوعه. احمد بن علی بن ابی طالب الطبرسی فی الاحتجاج قال مما خرج عن صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه علیه السلام الی محمد بن عبدالله جعفر الحمیری که این توقیع را به پسر عبدالله بن جعفر فرستادهاند. این محمد بن عبدالله جعفر حمیری یک سؤالی کرد، سوال مکاتبهای داشت با ناحیه مقدسه، کتب الیه رُوی لنا ان العالم علیه السلام از اجداد شما از ائمه، در توقیعات مرسوم است عن العالم علیه السلام چون که توقیع ممکن است کس دیگر بیافتد، اسم کسی ذکر نشود. بدان جهت عالم تعبیر میکردند، شیخ تعبیر میکردند، فقیه تعبیر میکردند. رُوی لنا عن العالم علیه السلام انه سئل عن امام قوم، سوال شد از امام جماعتی، یصلی بهم بعض صلاتهم، نماز میخواند با آن‌ها بعض صلاتش را، در این صورت حدثت علیها حادثة، در این صورت به آن امام حادثهای رخ داد، حادثه یعنی مرگ است، مراد مرگ است، ذیلش قرینه است معلوم میشود نه این‌که خروج حدث است، آن هم عیب ندارد، هست و لکن مراد در ما‌نحن‌فیه موت است. این روایت هم از روایاتی است که دلالت میکند که سکته در آن زمان هم بوده. سُئل عن امام قوم یصلی بهم بعض صلاتهم و حدثت علیه حدث کیف یعمل مَن خلفه، آنی که پشت سرش ماموم بودند، چی کار بکنند؟ عرض میکنم این مسئله فقط مربوط به این توقیع نیست. در روایات متعدده که حدث للامام حدث در روایات صحیحه هم وارد شده است، این را میگویند که این دلیل بر این است که آن زمان بوده است منتها کم بوده یا زیاد، الله یعلم مثل این‌که کم بوده. کیف یعمل من خلفه؟ فقال یؤخّر، آن امام را میاندازند آخر، دیگر او تمام شد کارش. و یتقدم بعضهم و یتم صلاتهم، بعضی میرود جای امام و همان صلاة را تمام میکند. یک رکعتش را خوانده بود، سه رکعت دیگر میخواند تا بشود چهار رکعت. و یتم صلاة آن‌ها را. اینجا دارد و یغتسل مَن مسّه و آن کسی که میت را مس کرده است، غسل میکند، التوقیع. توقیعی که آمد همین‌طور است. این نوشت که روی لنا عن العالم که باید غسل مس میت بکند. امام در آنجا این‌طور فرمود، التوقیع یعنی توقیعی که از ناحیه مقدسه رسید، لیس علی من مسه الا غسل الید، همان تطهری که شیخ معنا کرده بود. آن کسی که این را مس کرده است، فقط غسل الید [بر او] است. و اذا لم تحدث حادثة تبدأ الصلاة، اگر مرگ نبوده باشد مثلا خروج ریح از امام باشد، این مسئله دیگر است، قطع میکند صلاتش، میرود وضو میگیرد. در ما‌نحن‌فیه مسئله اخری میشود. این روایت بر این است که لیس علی آن کسانی که امام را برداشتند با جلال و احترام انداختند عقب، مس شد یدش یا سرش و این‌ها، لیس الا غَسل الید، پس این قرینه بر استحباب میشود.

این هم بناء بر قول ما جمع عرفی میشود، باید از وجوب رفع ید کنیم، اگر دلالت تمام بشود. بناء بر قول دیگران معارضه میشود، این‌طور است دیگر. چون که قابل حمل نیست، این‌ها صریح بودند در وجوب. عرض میکنم بر این‌که اگر بناء بود دلالت این روایت تمام بشود، سندش تمام بشود، بناء بر قول آن‌هایی که میگفتند آن روایات صریح است، معارضه میشود. بناء بر ما ذکرنا اگر این تمام شد، قرینه میشود. از ترخیص در ترک میشود. چون که اول فرمود غسل کند بعد فرمود براین‌که غسل ید بکند، کافی است. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه این روایت مثل آن روایت زید بن علی میشود که قرینه است بناء علی تمامیته؛ معارض است بناء علی ما ذکر القول.

این روایت که گفتیم من حیث السند ضعیف است، من حیث الدلاله هم ضعیف است، چرا؟ چون که امام جماعت که مرد، بدنش که یخ نمیکند آنجا، بدن گرم است در آن حال، بدان جهت [که] بدن گرم است، آن کسانی که این را بر میدارند باید ید را بشورند. ما این‌که ملتزم شدهایم بدن باید خشک بشود، این در وجوب غسل مس میت است و اما بدن میت نجس میشود، او به مجرد این‌که روح تمام شد، نجس شد. به مجرد این‌که روح تمام شد، نجس شد و لو بدن داغِ داغ بشود. بدان جهت هر کسی را مس بکند، باید دستش را بشورد، دستش اگر تر است. چون که در بحث نجاست میت هم داشتیم که اذا اصاب ثوبک جسد المیت فاغسله، یدک فاغسله، تمام این‌ها را مقید کردیم بر این‌که باید این رطوبت مسریة باشد، چون این‌ها و لو مطلق هستند، به حکومت آن موثقهای که فرمود کل یابس ذکی، امام علیه السلام فرمود در سرایت نجاست از احد المتلاقیین به دیگری امام علیه السلام فرمود کل یابس ذکی، این حاکم است که این ادله اغتسال غسل الید و غسل الثوب به جسد میت وقتی که ملاقات کرد، باید محل رطوبت ملاقات بکند، شسته میشود. بدان جهت امام علیه السلام علی تقدیر [این‌که] توقیع از ایشان روحی له الفداء بل روح غیری له الفداء و روح الجمیع له الفداء مال ایشان بوده باشد، تقیید میشود بر این‌که غَسل الید اذا کان مع الرطوبه، آن‌هایی که این را ؟؟؟ کردند. آن‌وقت آن کسانی که این را مس میکنند بعد ما یبرد، تقیید میکند آن روایات، آن کسانی که بعد مس میکنند آقامون از دستمان رفت، دو ساعت آنجا افتاده و بدن هم سرد شده، میبوسد آقا را، به آن غسل مس میت واجب میشود و اما آن کسی را که او را به عقب میاندازد، که یک کسی برود جایش نماز را تمام بکند، غسل الید است. این همین‌طور است.

در توقیع دیگر به این معنا تصریح شده است. این‌که آن کسی مس میت امام جماعتی را کرد و او را تاخیر انداخت، غسل برایش واجب نمیشود، در توقیع دیگر همین‌طور دارد: و کتب الیه و روی عن العالم ان من مس میتا بحرارته غَسَلَ یده، که غسل یده یعنی نجس است، باید بشورد. و من مسه و قد برد فعلیه الغسل، آن وقتی که سرد شد، باید غسل کند. و هذا المیت فی هذا الحال لایکون الا بحرارة، میت در حالی که امام جماعت بود، افتاد زمین، حرارت دارد. فالعمل فی ذلک علی ما هو، از امام علیه السلام میپرسد به چه چیز عمل بکنیم؟ به آن‌که لیس الا غسل الید، یا غُسل که باید غُسل بکند؟ فالعمل فی ذلک علی ما هو و لعله ینحّیه بثیابه و لایمسه، شاید هم موقعی که دور میکند این را، اصلا دست به میت نخورد. به ثیابش دور کند میت را. فکیف یجب علیه الغسل؟ چه جور غسل واجب میشود؟ التوقیع جوابش [است] اذا مسه علی هذه الحال لم یکن الا غسل یده، اگر میت را در این حال یعنی در حال حرارت اگر مس کرد، فقط غسل ید میکند، آن در صورتی است که رطوبت مسریة هم بوده باشد.

پس بدان جهت در این توقیع و هکذا در آن موثقه زید بن علی دلالتی بر این‌که غسل الید مستحب نیست.

دیروز عرض کردم بعضیها استدلال کردند به روایاتی که در عداد غسلهای مستحب ذکر شده است. غسل لیلة القدر، غسل حرم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، هکذا لیلة الفطر، این‌ها ذکر شده است، گفتیم ذکر در آن‌ها قرینه نمیشود، در آن‌ها ترخیص در ترک وارد شده است، از ظهور رفع ید میکنیم، چون که ظهور صیغه در وجوب، اطلاقی است. منوط است بعدم ورود الترخیص. در آن‌هایی که ترخیص وارد شده است، رفع ید میکنیم از ظهور. اما در غسل مس میت ترخیص ثابت نشد، اخذ میکنیم به ظهور اطلاقی و میگوییم ترخیص در او نیست.

و بعضیها گفتهاند که در روایات فرموده است که غسل الجنابة فریضة، همان روایتی که صحیحه محمد بن مسلم است، جایش را هم بگویم خودتان بعد نگاه کنید، این صحیحه محمد بن مسلم روایت یازدهمی است در باب اول از ابواب اغسال مستحبة، اغسال مسنونة که بعد از این غسل میآید آنجا است، میرسیم هم ان‌شاءالله. آنجا غسلهای مستحبی را ذکر کرده، غسل من مس میتا را هم ذکر کرده، و بعد در ذیلش دارد که و غسل الجنابة فریضة، این‌که غسل جنابت را جدا کرده است، غسل مس میت را بعد از آن‌ها ذکر کرده است، از این استفاده استحباب شده است.

این هم درست نیست. اما این‌که مس میت را با آن‌ها ذکر کرده است، گفتیم اطلاق تمام است. غسل جنابت را جدا کرده است، فریضة به معنای ذُکِر فی کتاب الله سبحانه، غسل مس میت این‌طور نیست. فرض یعنی فرض الله، در کتاب ذکر شده است و ان کنتم جنبا فاطهروا. و بدان جهت در بعضی روایات دارد که و مثله غسل الحیض، غسل الجنابة فریضة و مثل غسل الحیض، غسل حیض هم در کتاب ذکر شده، فاعتزلوا النساء فی المحیض حتی یطهرن، فاذا تطهرن، یعنی غَسَلن. این فرض به معنای او است، نه در مقابلش به معنای وجوب است. فرض ذکره فی کتاب الله است، فرض الله است، منافات ندارد که غسل دیگر واجب بشود، و فریضه به معنایی که گفتیم نبوده باشد.

و الحمد لله رب العالمین. یک روایت ماند ان‌شاءالله فردا متعرض میشویم.