جلسه نهصد و هشتم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

ذکرنا روایاتی که دلالت کند مس میت بعد أن‌یبرد و قبل أن‌یغسل مسش موجب غسل است در شخص ماسّ. این روایات من حیث السند و من حیث الدلاله تمام است. و در بین، روایتی که معارض بوده باشد یا قرینه بوده باشد بر ثبوت الترخیص فی الترک که حمل بشود آن غسل مس میت علی الاستحباب کما فعله السید المرتضی قدس الله سره نه معارضی هست، نه قرینه بر ترخیص است. فتعین الفتوی بالوجوب.

و در بین، روایتی باقی مانده است کما اشرنا فی الامس که آن روایت گفته شده است از این هم استحباب فهمیده میشود. که این غسل مس میت مستحب است. و این روایت، مکاتبهای است که حسن بن عُبید یا حسین بن عبید داشت از امام صادق سلام الله علیه. باب اول است از ابواب غسل مس المیت، روایت، روایت هفتمی است. و باسناده عن محمد بن عیسی بن عبید -شیخ به سندش به کتاب محمد بن حسین بن عبید نقل میکند- و عنه -یعنی باسنادش از محمد بن عیسی بن عبید- عن الحسن بن عبید قال کتبت الی الصادق علیه السلام هل اغتسل امیرالمومنین علیه السلام حین غسّل رسول الله صلی الله علیه و آله؟ غسل مس میت کرد یا نکرد؟ عند موته فأجابه در جواب این‌طور آمده است، فاجابه: النبی صلی الله علیه و آله طاهر مطهّر و لکن فعل امیرالمومنین علیه السلام و جرت به السنة، امیرالمومنین علیه السلام این کار را کرد، یا غسل مس میت کرد که ظاهرش این است، و جرت به السنة به این، سنت جاری شد. گفتهاند: سنت به این جاری شد، ظاهر این روایت این است که این غسل مس المیت سنتی است من علی علیه السلام. مولانا امیرالمومنین علیه السلام سنت او است، و سنت هم که همان استحباب میشود. این‌طور ذکر کردهاند.

عرض میکنم اما السنة فقد ذکرنا فی الامس [که] به معنای استحباب نیست، سنت فی مقابل فرض الله است. و بما این‌که مولانا امیرالمومنین صلوات الله و سلامه علیه احکام ولائیه دارد، و لکن این حکم مربوط به حکم ولائی نیست. اعطاء المال و خروج الی القتال و امثال ذلک حکم ولائی [هستند]. و اما این‌که غسل مس میت را علی بن ابی‌طالب علیه السلام تشریع بکند، تشریع فعل رسول الله صلی الله علیه و آله است. این روایت معنایش این است اگر مولانا امیرالمومنین علیه السلام نبی اکرم را غسل داده است، نه به جهت این است [که] وظیفه شرعی بود. رسول الله صلی الله علیه و آله حکم کرده است به تغسیل موتی، ایشان هم میت را تغسیل داده است. آن‌که خودش غسل کرده است، این هم سنت رسول الله صلی الله علیه و آله است. این نه به جهت این است که رسول الله صلی الله علیه و آله نعوذ بالله نجس میشود به واسطه موت، این‌طور نیست. سنت رسول الله بید علیٍّ جریان پیدا کرد. چون که اگر علی علیه السلام غسل مس میت نمیکرد، یا مس نمیکرد بدن رسول الله صلی الله علیه و آله را، غسل نمیکرد، یا کس دیگر وکیل میکرد غسل بدهد از اصحابش. این بعد در ذهن میآمد که این‌که مغسّل المیت غسل میکند، چون که از جسد میت نجاست عارض میشود بر مغسّل، غسل مس میت به جهت او است. بدان جهت جایی که میت نجس نبوده باشد، غسل مس میت هم نیست. میفرماید امام علیه السلام علی تقدیر صدور مکاتبه از امام صادق علیه السلام رسول الله صلی الله علیه و آله طاهر و مطهر بود، فعل امیرالمومنین یعنی اغتسل غسل المیت، این جرت به السنة، به فعل او سنت جاری شد، یعنی دیگر نمیشود در غسل مس میت این را گفت که این به واسطه طیران نجاست به بدن غاسل است. این معنایش عبارت از این است که فَعَلَ امیرالمومنین علیه السلام و جری، واو جمع است یعنی مولانا امیرالمومنین عمل کرد و به واسطه آن عمل کردن سنت رسول الله جریان پیدا کرد، که این حکم نه از جهت غَسل خبث است، غُسل کردن غاسل نه از جهت خبث آن میت است که اصابت میکند به غاسل، بلکه وظیفه شرعی عبارت از این است که آن مغسلی که مس کرده است میت را، غسل کند. معنای روایت این است. علاوه بر این‌که این روایت سندش ضعیف است، این روایت به درد چیزی نمیخورد، فضلا از این‌که اثبات بکند که غسل مس میت چیزی است که علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیه تشریع کرده است که تشریع خارج از وظیفه ایشان است.

بدان جهت در ما‌نحن‌فیه در مقام اول شبههای نمیماند و در مقام ثانی هم شبههای نمیماند.

میرسد کلام به خصوصیات. میت آدمی بعد ان‌یبرد و قبل أن‌یُغسّل مسّش موجب غسل است. این را میدانید که این حکم مختص به میت آدمی است و اما در میت غیر آدمی انسان او را مس بکند بعد از موتش، فقط اگر رطوبت داشته باشد، آن جزء ماسّ نجس میشود، چون که میته، نجس است. اگر موتش به واسطه تذکیه نبوده باشد. و اما اگر به تذکیه بوده باشد، که حیوان مذکی پاک است، چه حلال اللحم بوده باشد، چه حرام اللحم بوده باشد. این حکم مختص به میت آدمی است، علاوه بر این‌که روایاتی که در میت آدمی بود، روایات دیگری است که دلالت میکند بر این‌که در غیر میت آدمی این حکم نیست، یکی از آن‌ها میخوانم چون که مهم نیست، روایات واضح است و روایات هم در میت انسان بود.

یکی باب شش از ابواب غسل المس محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن صفار عن العلاء بن رزین عن محمد بن مسلم عن احدهما علیه السلام فی رجل مس میته، مردی مس کرد میتهای را، أ علیه الغسل؟ قال لا، انما ذلک من الانسان. این غسل از مس میت انسانی است، در مس میت غیر انسانی غسلی نیست.

بعد که گذشتیم از این‌که جای بحث نیست، روایات دیگری هم دارد، کلام واقع میشود در خصوصیات این حکم.

یکی از آن خصوصیات این است که مس بعد أن‌یبرد المیت بوده باشد. مراد از بعد أن‌یبرد المیت جسد المیت سرد شدن زوال الحرارة است من جمیع جسد المیت بحث لایبقی من المیت عضو حار، تمام اعضایش سرد شده است. مراد این است که بعد ان‌یبرد بتمامه آن وقت اگر مس شد، غسل واجب میشود بر ماسّ؟ یا ملاک بعد أن‌یبرد و لو یک عضوش بوده باشد؟ کلام در این است. خصوصا آن عضوی که او را مس میکند. مثلا میت دستش را مس کرد یا پایش را مس کرد، کان آن رِجل یا کان آن ید، باردا، و قد برد آن عضو و زالت عنه الحرارة، این معنا کافی است.

صاحب العروه قدس الله نفسه الشریف میفرماید بر این‌که ملاک زوال الحرارة من جمیع اعضاء المیت است. اگر زوال حرارت من بعضها شد و لکن بعض دیگر حار است، مس آن میت موجب غسل نیست، و لو کان جزء الممسوس زالت عنه الحرارة، از او حرارت زائل بشود. یک کلام دیگر هم میگوید و آن کلام دیگر این است که قبل الغسل که گفته بودیم، معنایش این است که بعد تمام اغسال ثلاثه اگر مس بشود، لایجب غسل مس المیت. و اما اگر اغسال ثلاثه تمام نشد، و لو جزئی را که مس میکند، اغسالش تمام شده است، به سرش دست زد در غسل سومی که به ماء قُراح شسته میشود، سرش هم شسته شده است، سه مرتبه شسته شده است، با آب قُراح هم شسته شده است. و لکن هنوز رجلش شسته نشده است به ماء قُراح، غسل مس میت واجب میشود. مراد تمامیت تمام الاغسال است و مس قبل از تمامیت اغسال موجب میشود بر این‌که غسل مس میت واجب بشود. أن‌یبرد تمام الجسم و أن‌یُکمل غسل تمام اعضاء المیت که همان اغسال ثلاثه است. ایشان این‌طور میفرماید.

یک مقدمهای ذکر میکنم که علی ذُکر بوده باشید و طریقه استدلال را در سایر مسائل ملتفت بشوید. و آن این است که در مسئله، فقیه، اول لحاظ میکند که مقتضی القاعده در این مسئله یعنی مقتضی العمومات و المطلقات چیست در ما نحن فیه؟ میگوییم در ما‌نحن‌فیه مقتضی العمومات و مقتضی الاطلاقات این است که مس میت در هر حالی موجب غسل است، الا اذا خرج بالدلیل، دلیل قائم بشود که مسّش در این حال موجب غسل نیست. ما مطلقاتی داریم که به آن مطلقات عند الشک تمسک میکنیم، هرجایی که دلیل قائم شد به رفع الید از آن مطلق، تقییدش میکنیم از آن عموم تخصیصش میزنیم. و اگر چیزی قائم بر خلاف نشد، مورد هم مورد احتمال تخصیص، احتمال تقیید شد، تمسک به اطلاق میشود چون که مقید، مخصص، منفصل...

[نوار از اینجا قطع شد]

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

عرض کردیم براین‌که نکتهای که گفته میشود، این است که اطلاق در این‌که هر مسی از مس میت در هر حالی موجب غسل میشود، این اطلاق تمام است.

و از این مطلق است قوله علیه السلام در موثقة سماعة بن مهران. این را میگویم نکتهای دارد که میگویم موثقه سماعه را. در این موثقه سماعه که در باب اول از ابواب اغسال مسنونه ذکر شده بود و یک تکهاش هم در اول غسل الجنابه، در باب غسل جنابت ذکر شده بود، که امام علیه السلام، روایت روایت سومی است. محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن حماد بن عیسی عن سماعة قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن غسل الجمعة قال غسل الجمعة واجب فی السفر و الحضر الا أنه رخص للنساء فی السفر و مع قلة الماء و غسل الجنابة واجب و غسل الحائض اذا طهرت واجب، تا میفرماید: و غسل من مس المیت واجب، این میت را کسی که مس بکند، غسلش واجب میشود. تقیید نفرمود که مس در کدام حال بشود، مطلق است. درست توجه کنید چه می‌گویم نکات فقه است. تقیید نفرمود که در کدام حال مس بکند.

بعضیها خدشه کردهاند که به این اطلاق نمیشود تمسک کرد، چرا؟ چون که این روایت در مقام تعداد اغسال است، که اغسالی که تشریع شده است چند تاست. فقط در مقام بیان این است. اما با کدام قید تشریع شده؟ با کدام قید معتبر است؟ در مقام بیان این نیست.

این درست نیست. چرا؟ چون که اولا در خود این روایت امام علیه السلام که میفرماید بر این‌که و غسل الجنابة واجب و غسل الحائض اذا طهُرت واجب، قید اذا طهُرت یعنی نقاء حاصل شد، قیدش را میگوید. و غسل الاستحاضة واجب اذا احتشت بالکرسف فجاز الدم، آن وقتی که خون کرسف را پنبه را پر کند و از او هم بگذرد، این قید است دیگر. خود ما قبل این روایت قرینه است، قیود مذکوره در آن‌ها [قرینه است بر این‌که] این روایت در مقام آن‌که شما میگویید که فقط در مقام تعداد است نیست. و الا میگفت غسل الاستحاضة واجب، اما کی واجب میشود؟ در مقام بیانش نبود، این‌که میفرماید: غسل الحیض اذا طهرت، این معلوم می‌شود در مقام بیان بود.

این‌ها را که میگفتم، میخواستم ذهن شما را آماده کنم و الا کل خطابی که از مولی صادر بشود، حکمی را بر موضوعی بیان بکند، اصل اولی عند العقلاء این است که آن مولی در مقام بیان قیود آن حکم و قیود موضوع است، حمل به این میکنند مگر قرینهای قائم بشود که در مقام بیان نیست. مقام بیان بودن اصل عقلائی است فی کل خطاب. بدان جهت به مجرد این‌که انسان در ذهنش برسد که این اغسال همهاش را میگوید، پس مقام تعداد است این، قرینه نمیشود. اصل اولی این است که غسل مَن مسّ میتا واجب، در مقام بیان قیود حکم و موضوع است، منتها هر مقداری که تقیید وارد شد، معلوم میشود که این قید در مقام ثبوت، معتبر بود، بیانش تاخیر شده است. و قید اگر ثابت نشد، به اطلاق تمسک میشود به همان مقدمات حکمت و به مقدمات اطلاق.

علی هذا اگر ما نفهمیدیم که بعد ما یبرُد که موجب غسل است، برد تمام البدن است و لو یک جزء از میت مثلا سرد بشود، میگوییم یک جزء هم سرد بشود مس کرد، غسل واجب است، تمسک به این اطلاق میکنیم.

و لکن در مورد برد المیت به اعتبار برد بدن المیت مورد شک نیست. خود روایاتی که وارد شده است عند برد المیت مس موجب غسل نمیشود، آن‌ها اجمالی ندارد، ظهور دارند بر برد تمام جسد المیت. وقتی که میت تمام جسدش سرد شد، آن وقت غسل واجب میشود. چرا؟ چه جور ظهور دارند؟

برای این‌که یکی از این روایات صحیحه اسماعیل بن جابر بود که به امام صادق عرض کرد اسماعیل بن جابر که پسرتان را تقبیل میکنید، مرده است این، غسل دارد، امام فرمود: انما ذلک اذا بَرَدَ، این در صورتی است که برد، یعنی زوال حرارت بشود از جسد میت. آن وقتی که میت دیگر حرارتی ندارد، میگوید برد. به صیغه ماضی است، انما برد، انما حصر است، انما در صورتی غسل واجب میشود که میت برد بوده باشد. اگر فرض کنید میت تمام بدنش سرد شده است و لکن از سینه به بالا گرم است، نمیگویند برد، میگویند دارد سرد میشود. شروع کرده به سرد شدن، شرع الحرارة فی زوالها و ذهابها. این‌طور میگویند. انما ذلک اذا برد این‌طور است.

در روایت دیگر در مانحن‌فیه که صحیحه معاویة بن عمار آنجا هم دارد بر این‌که فاذا برد فعلیه الغسل، وقتی که میت سرد شد، آن وقت بر ماسّ غسل میشود.

و هکذا در ما‌نحن‌فیه صحیحه حریز است. در صحیحه حریز این است که و اذا برد ثم مسه فلیغتسل، وقتی که میت سرد بعد مس کرد، آن وقت غسل میکند.

در ما‌نحن‌فیه روایتی دارد، آن روایت صحیحه عاصم بن حمید است. ربما توهم میشود که موضوع وجوب غسل المس در آن روایت شروع در سرد شدن است. روایت سومی است در باب اول، و باسناد الشیخ عن النضر بن سوید -که سابقا خواندیم- عن عاصم بن حمید قال سالته عن المیت اذا مسه الانسان أ فیه غسل؟ قال اذا مسست جسده حین یبرد فلتغتسل. اذا مسست جسده حین یبرد یعنی آن وقتی که دارد سرد میشود. این‌طور به ذهن میآید، توهم میشود که حین یبرد معنایش این است. خیلی از اول ضیق نمیکنیم برای طرف، میگوییم حین یبرد [در] دو [جا] صدق میکند: آن وقتی که مراد این باشد که حین یبرد بتمامه و حین یبرد یعنی یشرع فی البروردة، به هر دو تا میشود اطلاق کرد.

و لکن روایات سابقه که انما ذلک اذا برد، قرینه است که به معنای ثانی است. یعنی حین یبرد یعنی وقتی که تمام بدنش سرد بشود. مثل چه میشود این روایت؟ مثل صحیحه محمد بن مسلم میشود که روایت اولی است. در صحیحه محمد بن مسلم دارد، قلت الرجل یغمض المیت أ علیه غسل؟ قال اذا مسته بحرارة فلا و لکن اذا مسه بعد ما یبرد، بعد ما یبرد نه حین ما یبرد، بعد مایبرد بعد از این‌که سرد شد، آن وقت [غسل] مس میت واجب میشود.

بدان جهت در این قیدی که در صاحب العروة فرموده است که مراد از برد، برد تمام العضو است، اگر عضوی را مس کند که او زوال حرارت شده است، و لکن هنوز از اعضای دیگر از عضو دیگر زوال حرارت نشده است، آن مس موجب غسل نیست. این قیدی که به این نحوی که فرموده است و کانّه هم خلافی در مسئله نیست، متعین است؛ نه این‌که خلاف نیست، چون مقتضای ادله این است.

و اما قید ثانی که اغسال تمام بشود. این را میدانید که میت را سه غسل میدهند، بالسدر و الکافور و الماء القراح، این‌که آیا این غسل مس میت یک شئ است، یک ماموربه است، و این اغسال ثلاثه اجزاء او هستند، مثل صلاة و اجزائش؟ یا این‌که کل من الاغسال واجب مستقل است؟ که باید واجب استقلالی میگویند. این بحثش خواهد آمد. و لکن هر کدام از این‌ها بوده باشد، غسلی که برای میت مشروع است، سه غسل است. غسل مشروع برای میت مسلمان که از دار دنیا رفته است، سه غسل است.

این‌که امام علیه السلام در آن صحیحه فرمود، در باب سه روایت اولی است، محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید عن محمد بن ابی عمیر عن جمیل بن دراج عن محمد بن مسلم قال مس المیت عند موته و بعد غسله یعنی بعد از غسل مشروع که سه تا است دیگر، این ظهور عبارت از این است، لیس بها بأس و القبلة، و هکذا تقبیل کردنش لیس بها بأس. آن‌که نفی بأس شده است، از مس بعد الغسل است، بعد ما غُسِل المیت است. و لکن هنوز اگر میت و لو غسل اخیرهاش یک پایش مانده است که غسل سومی تمام بشود، میگویند بعدُ یغسل، ما غُسل، بعدُ یغسل، این معنایش این است که هنوز مشغولند، غسل میدهند، بعد ما یغسل نیست، بعد ما غسل ظهورش تمام غسل مشروع است. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه اگر سرش یا بدنش جسمش سه غسل داده شده و فقط یک پایش مانده، مکلف اگر جسمش را، سرش را هم مس کند، غسل مس میت واجب است. چرا؟ چون که امام فرمود: بعد از غسل مسش لیس بها بأس و مقتضای اطلاقات این بود مس علی الاطلاق موجب غسل است، از این استثناء شده است مس بعد الغسل، ما بقی تحت مطلقات باقی است. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه به آن ملتزم میشویم.

بله در آن صحیحه محمد بن حسن صفار این‌طور است که سابقا خواندیم، امام علیه السلام کتبت الیه رجل اصاب یده أو بدنه ثوب المیت الذی یلی جلده قبل أن‌یُغسل هل یجب علیه غَسل یدیه أو بدنه؟ قال اذا اصاب یدک جسد المیت قبل أن‌یغسل فقد وجب علیک الغسل، توهم میشود قبل أن‌یغسل یعنی قبل از شروع و غسل. قبل أن‌یغسل صیغه مضارع است. قبل أن‌یغسل یعنی شروع به غسل نشده است.

نه این هم همینطور است که گفتیم قبل أن‌یغسل یعنی قبل ان‌یُتمّ غسله، معنایش عبارت از این است، به قرینه او. اگر کسی گفت او قرینه نمیشود، او به آن قرینه میشود، مورد، مورد شک شد، اطلاق به آن تمسک میشود. مقتضای اطلاق عبارت از چه چیز است؟ معنایش این است که در حال غسل در حال تغسیل که هنوز غسلش تمام نشده، و لو یک پا مانده و لو یک انگشتش مانده تا تمام بشود، اگر مس کرد، موجب غسل میشود. ماس باید غسل بکند، این تمسک به اطلاقات و تمسک به عموم کل من مسه وجب علیه الغسل یغتسل کل من مسه [است]. مقتضای عموم و اطلاق این است. و الحمد لله رب العالمین.