جلسه نهصد و بیستم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

صاحب العروه قدس الله سرّه فرمود کسی که غسل مس میت می‌کند اگر در اثناء غسل و قبل از تمام الغسل حدث اصغر از او سر زد کخروج الریح این حدوث حدث اصغر غسل مس میت را باطل نمی‌کند و این شخص غسلش را تمام می‌کند و بعد از این‌که غسلش را تمام کرد باید این شخص وضو بگیرد حیث آن‌که محدث بالأصغر است و ما هم که ملتزم شدیم سابقا کلّ غسل یغنی عن الوضوء در این صورت ملتزم هستیم که باید وضوء بگیرد بعد الغسل حیث آن‌که آن ادله‌ای که فرموده است أیّ وضوء أنقی من الغسل آن حدث اصغر را غسل رفع می‌کند که آن حدث اصغر قبل الغسل بوده باشد و آن غسل وقتی که موجود شد دیگر وضوء گرفتن نمی‌خواهد. و اما در جایی که حدث در اثناء غسل شد غسل بعد الحدث واقع نشده است و چون که بعد الحدث واقع نشده است رافع حدث اصغر وضوء است و ما دلیلی نداریم که حدث اصغر در اثناء اغسال باطل می‌شود.

کما این‌که حدث اصغر بعد الغسل مبطل غسل نیست شخص جنب نیست حدث اکبر ندارد فقط حدث اصغر دارد باید وضوء بگیرد در اثناء هم اگر این حدث اصغر صادر شد غسل را باطل نمی‌کند دلیلی نداریم که الغسل ینتقض به واسطه حدث اصغر در اثناء.

آن‌که ما دلیل داشتیم و فحص کردیم و صحیحه اسحاق بن عبدالله را پیدا کردیم او این است که وضوء منتقض می‌شود به حدث اکبر وقتی که حدث اکبر آمد در اثناء الوضوء یا بعد الوضوء وضوء را باطل می‌کند. و اما حدث اصغر در اثناء غسل بیاید یا بعد الغسل بیاید غسل را باطل نمی‌کند. غایة الأمر چون آن ادله‌ای که می‌گفت غسل مجزی از وضوء است ناظر بود به آن موجبات وضویی که قبل الاغتسال است ملتزم شدیم که آن موجبات [اگر]‌ در اثناء غسل یا بعد الغسل موجود بشود باید وضوء بگیرد چون بول کرده یا خروج ریح شده است. ادله‌ای که دلالت می‌کند این‌ها موجب وضوء هستند [می‌گوید] این حدث اصغر است [و] باید به وضوء رفع بشود. این جای کلام نیست.

انّما الکلام در فرمایش دومی است. درست توجه کنید! بحث بحث مفیدی است. ایشان می‌فرماید و أما حدث الأکبر فی اثناء مس المیت غسل مس میت می‌کرد هنوز تمام نکرده بود حدث اکبر موجود شد ایشان این حدث اکبر را دو قسم می‌فرماید: یک حدث اکبری است که نوع آخر است و غسلی را می‌خواهد که نوع آخر است مثل این‌که فرض بفرمایید زن غسل مس میت می‌کرد قبل از این‌که این غسل را تمام بکند حایض شد حدث حیض آمد می‌فرماید: در این صورت غسل مس میت باطل نمی‌شود و اگر این غسل را با این حدثی که موجود شده ادامه بدهد حدث مس المیتی ندارد این زن، حیض حدث آخری است که حادث شده است.

و اما اگر آن حدث اکبر که در اثناء موجود شده است از جنس همین مس المیت است یعنی میت دیگری را در اثناء مس کرد غسل مس میت می‌کرد در اثناء مثلا یک مرده‌ای بود همانجا دستش خورده به او اینجا می‌فرماید اگر آن حدث اکبر مس المیت بوده باشد غسل را باطل می‌کند و باید غسل را از سر بگیرد. این فرمایش صاحب العروة است.

در آن مسئله وضوء یک نظری داریم که سابقا گفته بودیم عرض کرده بودیم و لو شخصی که غسل مس میت می‌کند در اثناء اگر حدث اصغر از او سر زد می‌تواند غسل را تمام کند بعد وضوء بگیرد و لکن اگر بعد از آن حدث اصغر همان غسل را به نحو ارتماس اعاده کرد وضوء نمی‌خواهد دیگر؛ حیث آن‌که شخصی که مس المیت یا أجنب مخیر است غسل ترتیبی بکند و بین غسل ارتماسی؛ جنب مخیر است و کسی که مس میت کرده است مخیر است؛ این شخصی که در اثناء غسل حایض شد زنی است که مس میت کرده است. این یک مسئله است که حدث اکبر است. کلام ما در فرض اول در حدث اصغر است که شخصی غسل مس میت می‌کرد، در اثناء ریحی از او خارج شد کلام در این است. مادامی که این غسل را تمام نکرده است، این شخص مَسَّ المیت و لم‌یغتسل غسل نکرده است چون که در روایات این بود که تمام الغسل موضوع است به طهارت میت و به اتفاع حدث مس المیتی. این شخص ماس المیت است و لم‌یغتسل؛ مخیر است بر این‌که غسل ترتیبی بکند که کرده است غسل ترتیبی را؛ می‌تواند تمام بکند و مخیر است فعلا هم غسل ارتماسی بکند، این تخییر باقی است اگر غسل ارتماسی کرد بعد از حدث اصغر داخل می‌شود تحت آن اخبار که آن اخبار دلالت کرد حدث اصغر اگر قبل الغسل بشود غسل مغنی از او است ‌ای وضوء أنقی من الغسل. این نظر نسبت به آن است که سابقا در غسل جنابت هم گفتیم که اگر در اثناء غسل جنابت از او حدث اصغر صادر بشود و عدول بکند بر این‌که غسل ارتماسی بکند غسل جنابت را کرده است دیگر وضوء نمی‌خواهد.

و أما دومی؛ -درست توجه کنید! بحث بحث مفیدی است- ظاهر مشهور این است که این اغسالی که هست این‌ها طبایع مختلفه هستند انواع متعدده هستند غسل الجنابة غسلٌ و غسل الحیض غسلٌ آخر نوع آخر و غسل مس المیت نوعٌ آخر این‌ها انواع هستند. نوعیت این‌ها به قصد مکلف است چه جوری که صلاة الظهر [الصبح] با نافله صلاة الصبح هردو دو رکعت است کسی که صلاة صبح را بعد طلوع الفجر با نافله‌اش بعد طلوع الفجر می‌خواند دو رکعت می‌خواند بعد طلوع الفجر بعد دو رکعت دیگر می‌خواند این‌که آن دو رکعت اولی صلاة نافلة الفجر می‌شود لا الفجر او به واسطه قصد مکلف است حیث آن‌که صلوات عناوین قصدیه هستند که تعدد‌شان به قصد مکلف می‌شود. مشهور می‌گویند چطور صلاة الصبح با نافله‌اش در صورت، یکی است و لکن دو نوع صلاة است بدان جهت کسی که صلاة ظهر [صبح] را بر نافله مقدم کرد آن نافله‌ای که بعد، اتیان می‌کند آن نافله مشروعیتش محل کلام است. قدّم الفریضة علی نافلة. خوب می‌بینید که این‌ها هر دو دو رکعت هستند این قدّم معلوم می‌شود عنوان قصدی هستند این‌ها که تقدیم صدق می‌کند که قدّم فریضة الصبح علی نافلته. این أغسال هم همین‌طور حقایق و طبایع مختلفه هستند اختلاف‌شان هم بالقصد است. مشهور این را ملتزم است.

روی این حساب صاحب العروة قدس الله نفسه الشریف می‌فرماید وقتی که غسل مس میت کرد حایض شد نوع دیگری از غسل برایش لازم می‌آید آن حدث دیگری است نوع دیگری را هست و أما مس المیت که حدث است غسل را می‌تواند تمام بکند دلیلی نداریم که آن حدث دیگر مبطل این غسل است دلیلی نداریم. -راست هم می‌گوید چون که دلیلی نداریم بلکه دلیل بر خلاف داریم کما یأتی- و لکن در ما‌نحن‌فیه این غسل اگر نسبت به أسباب الغسل که جنابت است حیض است مس المیت است اگر مثل وضوء نسبت به موجبات وضوء بود، موجبات وضوء خروج بول و غایط و ریح و نوم و این‌هاست انسان در اثناء وضوء که می‌گرفت یک بادی از او خارج شد آن وضوء باطل شد. چرا؟ چون که وضوء نسبت به موجباتش حقایق نیست یک حقیقت است وضوء، غسل الوجه و الیدین و مس الرأس و الرجلین تا مادامی که این وضوء تمام نشده است موجب وضوء آمد وضوء دیگر ندارد حدث اصغر دارد این شخص. وضوء نسبت به موجباتش کما ذکرنا فی بحث الوضوء حقیقت واحده است نسبت به موجباتش متعدد نمی‌شود.

اگر کسی کما این‌که سابقا ما احتمال می‌دادیم و بلکه تقویت می‌کردیم می‌گفتیم غسل هم نسبت به موجباتش مثل وضوء است نسبت به موجبات یک طبیعت است یک حقیقت است اگر این را ملتزم می‌شدیم، کسی در اثناء غسل مس میت حایض شد زن، غسلش باطل می‌شود چون که این غسل یک حقیقت است موجباتش متعدد است. وقتی که موجبی آمد آن‌وقت آن غسلی که هست باطل می‌شود.

این‌که صاحب العروة قدس الله نفسه الشریف می‌فرماید اگر موجب حدث أکبر آخر، موجود شد غسل مس میت باطل نمی‌شود مبنی است بر مسلک اول که اغسال حقایق مختلفه هستند و هرکدام یک موجب خاصی دارد و دلیلی نداریم یک نوع از غسل به واسطه موجب نوع آخر باطل می‌شود. این را دلیل نداریم. مثل وضوء نیست.

و ما از ادله همین‌طور استظهار می‌کردیم که غسل یک حقیقت است.

و لکن سابقا در غسل جنابت این در نفس ما بود روایت معتبره‌ای که دلالت کرده است غسل یعنی یک نوع غسلی به واسطه حدوث غسل آخر در اثناء باطل نمی‌شود آن روایت دلّتنا که از آن حرف سابقی رفع ید کنیم و فعلا ملتزم بشویم کما این‌که سابق هم می‌گفتیم فتوی المشهور است و احتمالش هم در صحیحه زراره بود که اذ اجتمع علیک حقوقٌ یجزیک غسلٌ واحد حقوق یعنی اقسام این احتمال بود در صحیحه. آن‌که سابقا به صورت احتمال می‌گفتیم بعد از تأمل مدتی جزم کردیم که الان همین‌طور است اغسال طبایع مختلفه هستند قیاس به وضوء نمی‌شود، آن کدام روایتی است که موجب شد از ما سبق رفع ید کردیم از آن ادله‌ای که می‌گفتیم در آن‌ها وضوء چطور است غسل همین‌طور است؟ آن روایتی که موجب شد ما این را ملتزم شدیم این روایتی است که خدمت شما عرض می‌کنم. در موثقه عمار که موثقه عمار را صاحب وسائل قدس الله نفسه الشریف هم در جلد اول نقل کرده است هم در جلد ثانی نقل کرده است همان سند معروف است که احمد بن الحسن عن عمر بن سعید آن‌وقت عمار ساباطی همان سند معروف است که سندش را اینجا می‌گوید قد تقدّم همان سند موثق است آنجا دارد در جلد دوم در باب 22 از ابواب الحیض آنجا دارد روایت چهارمی است فی حدیث عمار عن ابی‌عبدالله علیه السلام قال سئلته عن المرأة یواقع هذا زوجها زن مردش با او جماع می‌کند ثمّ تحیض قبل عن تغتسل حایض می‌شود قبل از این‌که غسل بکند قال ان شائت أن‌تغتسل فَعَلَت اگر دلش بخواهد غسل جنابت بکند عیب ندارد خوب حیض دارد اگر طبیعت غسل یکی بشود حدث رفع نشده است با غسل رفع نمی‌شود چون حدث است می‌فرماید ان شائت أن‌تغتسل فعلت و ان لم‌تفعل فلیس علیها شیءٌ غسل نکرد عیبی ندارد فاذا طهرت تغتسلت غسلا واحدا یک غسل واحد می‌کند چون تداخل است در اغسال کما تقدم در غسل جنابت، انسان یک غسل بکند او مجزی می‌شود.

[در] این [روایت] اثناء نیست؛ اطلاق دارد قبل از این‌که غسل جنابت را شروع کند حایض شده است این روایت اطلاق دارد. کلام، استدلال به جواب امام علیه السلام است که اگر بعد از حایض شدن دلش بخواهد، غسل جنابت را اتیان می‌کند. غسل جنابت را اتیان می‌کند یعنی جنابتش مرتفع می‌شود و دلش هم بخواهد یک غسل در آخر می‌کند چون یک غسل کافی است هر دو تا را رفع می‌کند. این موثقه دلّتنا بر این‌که این اغسالی که هست حقایق مختلفه هستند چون [اگر] یک حقیقت بشود این حکم درست نیست، مثل وضوء می‌شود. این‌که فرموده است غسل بکند این می‌شود حقایق مختلفه.

[سؤال: ... جواب:] نه چه ضرری می‌زند دو تا غسل است دو تا حدث است یکی برداشته می‌شود.

آن‌وقت ممکن است شما بفرمایید در مقابل این، روایاتی داریم که غسل نکند دیگر این فایده‌ای ندارد:

یکی از این روایات روایت عبدالله بن یحیی الکاهلی است: قال سئلته عن المرأة یجامعها زوجها -در همان باب 22- فتحیض بعد از این‌که این جماع کرد زن هم حایض شد و هی في المغتسل این همان اثناء غسل است زن حایض می‌شود در اثناء این‌که مغتسلة است غسل می‌کند تغتسل أو لاتغتسل؟ غسل بکند غسل جنابت را یا نکند؟ قال قد جائها ما یفسد الصلاة فلاتغتسل مفسد صلاة آمد غسل نکند. بسا اوقات توهم می‌شود که آن موثقه با این معتبره با همدیگر متعارضین هستند.

روایت دیگری هم هست معتبره سعید بن یسار روایت دومی است عن علی بن أبراهیم عن أبیه عن اسماعیل بن مرار -معتبره بودن به اعتبار اسماعیل بن مرار است که گفتیم از معاریف است- عن یونس عن سعید بن یسار قال قلت لأبی عبدالله علیه السلام المرأة تری الدم و هی جنب أتغتسل عن الجنابة؟ از جنابت غسل کند؟ أو غسل الجنابة و الحیض واحدٌ؟ فقال قد أتاها ما هو أعظم من ذلک آن‌که اعظم از آن جنابت است که جناب حیض است آن تشریف آورده غسل نکند.

عرض می‌کنم این را نفرمایید. چرا؟ اولا بر این‌که این روایات به جهت این فرموده که غسل به جهت نماز خواندن است وجوب نفسی ندارد غسل مس میت. غسل مس میت وجوب نفسی ندارد برای نماز است. غسل جنابت برای نماز است وجوب نفسی ندارد. چون که وجوب نفسی ندارد چون که نماز نمی‌تواند بخواند و طهارت بر شخص حاصل نمی‌شود از حیض چون که حایض شده است زن بدان جهت این روایات می‌گوید که خودش را بیخود چرا زحمت می‌دهد معنایش این نیست که غسل جنابتش مشروع نیست. این روایات به جهت این است که قد جاءها ما هو أعظم منها حدث دیگری آمد که نمی‌گذارد نماز بخواند دیگر او را نکند بر او بیخود است. جمع عرفی دارد یعنی تشریع به او نیست می‌تواند تأخیر بیندازد. مراد، این است.

بدان جهت ملتزم شدند که این‌ها انواع است ضرری ندارد ملتزم هم می‌شویم. این [را] سابقا در غسل الجنابة فکر می‌کردیم از آن‌وقت که این روایت موثقه عمار را می‌شود جوری درست کرد که منافات نداشته باشد با وحدت اغسال و اختلاف در موجبات کالوضوء، بالاخره منتهی شد نظر ما که نمی‌شود این مثل وضوء بشود این حکم با او سازگار نیست ان شاء تغتسل دلالت می‌کند که این اغسال انواع هستند. گذشتیم از این مسئله.

بعد صاحب العروة قدس الله نفسه الشریف -این مسئله هم مسئله مهمی است که وارد می‌شود درست دقت کنید!- ایشان می‌فرماید وفاقا لأکثر الاصحاب اکثر اصحاب ملتزم هستند نجاست میت تابع وجوب غسل مس المیت نیست میت به مجرد این‌که انسان ‌وقتی که آدمی روح از بدن خارج شد نجس می‌شود بدنش نجس است و آن‌وقتی که غسل به او داده شد بعد از غسل دادن پاک می‌شود. آن‌وقتی که روح از بدنش شد بدن گرم بشود سرد بشود نجس است. نجاست تابع وجوب غسل مس میت نیست. در حالی که میت بدنش حار هست اگر کسی او را مس کند مس اگر به رطوبةٍ بوده باشد آن جزء یدی یا غیر یدی که عضو ماس است که مرطوب است نجس می‌شود و اما غسل مس میت واجب نمی‌شود. ‌ربّما غسل واجب می‌شود و لکن نجس نمی‌شود عضو ماس مثل این‌که رطوبت مسریه نبوده بلا رطوبة بعد برودت مس کند آن‌وقت در ما‌نحن‌فیه ید نجس نمی‌شود چون که رطوبت مسریه ندارد و لکن غسل مس میت می‌آید. ربّما هم هم غسل مس میت می‌آید هم نجس می‌شود بدنش مثل این‌که با رطوبت مسریه میت را ملاقات کند هم عضو نجس است هم غسل مس میت به گردنش است یعنی اگر آب نداشته باشد که غسل بکند آبش کم بشود تیمم بکند برای صلاة باید دستش را بشوید چون که نجس شده است، با رطوبت مسریه ملاقات کرده است. ربّما هم نه غسل واجب می‌شود نه نجس می‌شود آن‌وقتی که در حال حرارت مس کند میت را بلا رطوبة آن‌وقت نه غسل واجب است نه ید نجس می‌شود. یعنی چهار قسم متصور می‌شود.

عمده این است از کجا ما اثبات بکنیم که میت به مجرد خروج روح بدن روح از بدنش نجس می‌شود؟ حیث این‌که جماعت دیگری از اصحاب ما و لو اکثر نیستند آن‌ها ملتزم هستند وجوب غسل مس میت با نجاست متلازمین هستند؛ هروقت وجوب غسل مس میت بیاید در میت آدمی آن‌وقت نجس می‌شود والا نجس نمی‌شود. نمی‌دانم این حضرات چه می‌گویند نسبت به آن میتی که دیگر غسل ندارد مثل کافر؟ او کی نجس می‌شود؟ دیگر این‌ها چه می‌گویند نمی‌دانم چه می‌گویند. بدان جهت در مسئله ذات قولین است.

و آن‌که در عروه اختیار کرده است هو الصحیح. او صحیح است. چرا؟ برای این‌که روایاتی داریم که آن روایات دلالت می‌کند اثنین و مافوق که روایات معتبره دو تا است دوتایش در ذهنم هست شاید بیشتر از دو تا هم باشد آن‌ها دلالت می‌کنند بر این‌که میت آدمی وقتی که مرد نجس می‌شود و آن‌وقتی که غسلش تمام شد پاک می‌شود. یکی از آن روایات این صحیحه است که خدمت شما عرض می‌کنم: باب 34 از ابواب نجاسات جلد دوم است باب نجاسة المیتة من کلّ ما له نفسٌ سائلة انّ المسلم یطهر بالغسل وقتی که غسل داده شد مسلمان، پاک می‌شود. این معلوم می‌شود که کافر چون نجاستش ذاتی است او می‌ماند دیگر. آن‌ها که می‌گویند کافر نجاستش ذاتی است آن‌ها اشکالی ندارد و لکن آن‌هایی که اهل کتاب را پاک می‌دانند آن‌ها چه می‌گویند؟ چه باید بگویند؟ نمی‌دانم. محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد عن إبن محبوب حسن بن محبوب است عن ابن رئاب علی بن رئاب است عن ابن ابراهیم بن میمون یکی این صحیحه است. دیگری هم روایت دومی است عن علی بن ابراهیم عن أبیه عن ابن ابی‌عمیر عن حماد عن الحلبی عن ابی‌عبدالله علیه السلام.

این دومی را اول می‌خوانم. قال سئلته عن الرجل یصیب ثوبه -درست دقت کنید! عرض کردم مسئله مهم است یک قاعده‌ای ذکر می‌کنم ان‌شاءالله- قال سئلته عن الرجل یصیب ثوبه جسد المیت ثوبش به جسد میت اصابت می‌کند قال یغسل ما أصاب الثوب یغسل ما أصاب الثوب آن ثوب که آن موضعش اصابت کرده آن موضع را باید بشوید. خوب این را می‌دانید بر این‌که این دلالت می‌کند بر این‌که ما بوده باشیم و این روایت دلالت می‌کند که جسد میت نجس است قبل الغسلش بعد الغسلش حالِ حرارتش حال برودتش میت نجس است این به این دلالت می‌کند. چرا؟

چون این‌که امام علیه السلام فرمود یغسل ما أصاب الثوب را آن‌که اصابت کرده است به میت می‌شوید می‌دانید این ناظر به صورت رطوبت مسریه است؛ چرا؟ چون ما خواندیم در بحث تنجیز و متنجسات کل یابس زکیّ هر عین نجسی خشک بشود او نجس نمی‌کند شیئی را، زکی است او. به قرینه این موثقه عبدالله بن بکیر که در باب 31 از ابواب الخلوة وارد شده است این روایت ناظر است -بگذارید بخوانم آشنا بشوید- روایت پنجمی است جلد اول وسائل است و بإسناد الشیخ عن محمد بن احمد بن یحیی عن محمد بن الحسین خطاب است از اشعری [در منبع، اشعری نیست. م] عن محمد بن خالد برقی ؟؟؟ یا یکی باشد فرق ندارد عن عبدالله بن بکیر قال قلت لأبی‌عبدالله علیه السلام الرجل یبول و لا‌یکون عنده الماء آب ندارد فیمسح ذَکَره بالحائط آنجایش را به دیوار می‌مالد قال کلّ شیء یابس زکی وقتی که خشک شد زکی است یعنی نجس نمی‌کند ثوب را این مالیدن به جهت عدم سرایت است زکی است یعنی نجس نمی‌کند. این هم به قرینه روایاتی که فرموده است که طهارت نمی‌شود موضع الا بالماء. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه این روایات و مغروس در اذهان متشرعه است که چیز خشک، چیز خشک را نجس نمی‌کند. در أحد المتلاقیین باید رطوبتی باشد. حتی در آن موثقه عمار که وارد شده بود در صلاة در موضع نجس امام علیه السلام فرمود اگر زمین خشک بود و لکن نجس بود امام فرمود اگر پایش تر است نمی‌تواند نماز بخواند و اما اگر پایش تر نیست خشک است مانعی ندارد؛ ذکرنا این تفصیل لا معنا له الا این‌که با رطوبت سرایت می‌کند نجاسة الأرض به پا و اگر رطوبتی نباشد سرایت نمی‌کند. تفصیل معنای دیگری ندارد تمام بحث سابقا گذشته است.

علی هذا الاساسی که هست عن الثوب یصیب جسد المیت امام می‌فرماید بشوید این ناظر است به آن صورتی که رطوبتی باشد یا در بدن میت یا در ثوب؛ آن‌وقت است که باید ثوب را بشوید از باب نجاست. حمل این معنا که نه، اصلا چیزی که به بدن میت خورد مستحب است انسان او را بشوید این، احتمالش هست بدان جهت صاحب العروة احتیاط کرده است که احتیاط استحبابی کرده است این احتمال هست و لکن خلاف ظاهر است ما مکلف به اخذ ظواهر هستیم این معنایش این است که شستن لازم است باید بشوید این باید بشوید بدون رطوبت نمی‌شود؛ مغروس در اذهان هم همین است. بدان جهت می‌گوییم که در صورتی که کلّ یابس زکی داریم و غیر او را داریم این را باید بشوید این نجس است. از این استفاده نجاست می‌شود.

فرق ندارد این صحیحه مطلق است غسل داده بشود میت نداده بشود گرم بشود یا سرد آنجایی که میت غسل داده شد رفع ید می‌کنیم از اطلاقش، به چه چیز؟ به روایت اولی. صحیحه اولی صحیحه ابراهیم بن میمون است محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد عن إن محبوب عن ابن رئاب عن ابراهیم بن میمون که این‌ها از اجلاء هستند و ابراهیم بن میمون هم از اجلاء است و از اصحاب امام صادق علیه السلام است قال سئلت أبا عبدالله علیه السلام عن الرجل یقع ثوبَه علی جسد المیت ثوبش بر جسد میت می‌افتد قال ان کان غُسّل المیت فلاتغسل ما أصاب ثوبک منه آن مقداری که از ثوب به بدن میت اصابت کرده اگر غسل داده‌اند نشور یعنی پاک است و اما و ان کان لم‌یُغسّل اگر میت غسل داده نشده است فاغسل ما أصاب ثوبک منه آن را که از ثوب اصابت به میت کرده است او را باید بشویی. بدان جهت حین مردن نجس می‌شود تا آن‌وقتی که غسل داده بشود آن‌وقت پاک می‌شود. بدان جهت میتی که غسل داده نشد در نجاستش باقی می‌ماند.

و لکن در این صحیحه‌ای که دوما خواندم و روایت اولی است ذیلی دارد "یعنی اذا برد المیت" این‌که دارد فان کان لم‌یغسل فاغسل ما أصاب ثوبک منه ذیلش دارد اذا برد میت وقتی که میت سرد بشود. الظاهر و الله العالم "یعنی برد المیت" از کلام امام نیست. این کلامی است که یکی از روات دیدند این روایت را، تقید کرده‌اند این‌طوری، تفسیر از خود راوی‌ها است، شاید تفسیر از محمد بن یحیی عن احمد بن محمد از یکی از این دو تا بوده باشد. این‌ها تفسیر کرده‌اند.

چرا می‌گوییم این کلام امام نیست؟ سرّش این است که این روایت را شیخ قدس الله نفسه الشریف نقل کرده است در تهذیب مراجعه بفرمایید آنجا این روایتی که نقل کرده است ذیل ندارد که اذا برد المیت. البته [سند] شیخ سند دیگری است این سند نیست از ابراهیم بن میمون نقل می‌کند به همین حسن بن محبوب عن ابن رئاب عن ابراهیم بن میمون این حدیث را نقل می‌کند. اینجا این ذیل ندارد. معلوم می‌شود این از حسن بن محبوب هم نیست از ابن رئاب هم نیست از ابراهیم بن میمون هم نیست این تفسیر، از امام هم نیست چون اگر بود نقل می‌کردند. و قرینه دیگر این است که کلینی این روایت را در دو موضع نقل کرده است به دو سند در یک موضع این تفسیر یعنی اذا برد دارد. در آن مورد دیگر که همین روایت را نقل کرده -منتها در او سند دیگری است اولش به واسطه محمد بن یحیی و احمد بن محمد نیست- این تفسیر هم نیست یعنی برد.

بدان جهت گفتیم که این تفسیر از محمد بن یحیی از احمد بن محمد از یکی از این‌ها است. خوب اگر کلام امام بود در روایات دیگر هم بود که همین روایت را دیگران نقل کردند خود امام علیه السلام هم مناسبت ندارد کلام خودش را تفسیر کند. امام علیه السلام کلام پدرش و جدرش را تفسیر می‌کند اما کلام خودش را [تفسیر نمی‌کند] خوب از اول می‌گفت که ان کان لم‌یغسّل و قد برد فاغسل ما أصاب ثوبک منه، تفسیر نمی‌خواهد. این ظاهر و المطمئن به که همین‌طور است بلا شبهة این اذا برد از محمد بن یحیی از احمد بن محمد یکی از این‌ها است. بدان جهت این تقیید نمی‌کند. صحیحه اولی که مطلق بود.

غایة الأمر اگر شما خیلی زور بزنید می‌گویید بر این‌که من نفهمیدم من اطمینان ندارم که این کلام امام نیست، خوب محتمل که هست این‌که ما گفتیم اگر مطمئنٌ به نباشد لااقل محتمل است چون نقل، دوتااست یک نقل شیخ است اذا برد ندارد یک نقل کلینی است اذا برد دارد یک نقل دیگر دارد اذا برد ندارد می‌شود روایت، مجمل من حیث اشتمالش به این تفسیر. چون که مجمل شد دیگر اطلاق صحیحه اولی را که دلالت می‌کرد میت بدنش نجس است و آن‌که به او اصابت کرد باید شسته بشود او مخصص و مقید ندارد. این صحیحه ابراهیم آن بعد الغسل را تخصیص می‌زند چون در این جهت اجمال ندارد صحیحه ابراهیم بن میمون، اجمالش در ناحیه اذا برد است؛ در او اجمال دارد، از حیث اجمال نمی‌تواند تخصیص بزند.

بدان جهت می‌ماند در مقام یک مطلب دیگری که سابقا هم گفتیم. آن مطلب دیگر که قاعده [است] -درست توجه کنید!- آن مطلب دیگر این است که کسی بگوید من با این‌ها کار ندارم؛ آن صحیحه اول که دلالت کرد به نجاست باید از او رفع ید کرد؛ میت در حال حرارت نجس نیست چرا؟ چون امام علیه السلام در صحیحه محمد بن مسلم فرمود مس المیت عند موته و بعد غسله و القبلة لیس بها بأسٌ. مس المیت عند موته نه آن‌وقتی که هنوز جان می‌کند روحش هست که بعضی‌ها فرمودند این معنا ندارد مس المیت عند موته یعنی آن‌وقتی که نزدیک موتش است و بعد غسله فرض میت است بعد از این‌که میت را فرض کرده است نزدیک مردنش -هنوز بدنش گرم است چون در روایات دیگر هم دارد بحرارته- مس المیت بحرارته هست و بعد غسله و القبلة بها لیس بها بأسٌ امام نفی بأس فرموده است مس المیت با رطوبت باشد بدون رطوبت مسریه باشد مس، مطلق است لیس بها بأسٌ بأسی نیست نه از حیث غسل که آوردند نه غسل می‌آورد بر ماس و نه هم دستش را نجس می‌کند نفی بأس الاطلاق آن صحیحه محمد بن مسلم مس در او مطلق است و نفی البأس در او علی الاطلاق دلالت می‌کند که نه غسل واجب است نه غسل واجب است هیچ کدام از این‌ها واجب نیست.

جواب این شبهه بیانش برای فردا ان‌شاءالله. وقت تمام شد.