اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
کلمات اصحاب ما متفق بر این است که مابین مغسل و مابین میت مماثلت معتبر است. اگر میت زن است او را باید زن بشوید اگر مرد است او را باید مردها بشویند. اصل الحکم محل اتفاق است. و انّما الکلام در اطلاق این حکم است که در جایی که مماثل ممکن نشد آنوقت حکم چه میشود؟ و عرض خواهیم کرد در آنجا وقتی که مماثل ممکن نشد نوبت به محارم میرسد. محارم المیت که مماثل با میت نیست در ذکوریت و انوثیت و لکن محرم بر میت هست او را غسل میدهد. و اگر مماثل هم ممکن نشد حکم چه میشود تفصیلش خواهد آمد. فعلا کلام ما در این معناست که این مماثلت معتبر است مابین المغسّل أو بین الغاسل و المغسول یا بین المغسّل و المیت هرجور تعبیر بفرمایید. و مدرک این، روایاتی است که این اعتبار مماثلت از آنها استفاده میشود.
و این را بدانید اگر ممکن بوده باشد که مرد اجنبی زن اجنبیه را بشوید بدون اینکه به شیئی از بدنش نگاه بکند شیئی از بدنش را لمس کند یا نظرش به جسد او بیفتد هیچ کدام از اینها در بین نیست مع ذلک غسلش باطل است. شرط است مماثلت. نه به جهت این است که نظر نشود. نه به جهت این است که لمس بدن اجنبیه نشود. اگر هیچ کدام از اینها هم موجود نشود مع ذلک او را من وراء الثوب بشوید بدون اینکه به بدن او نگاه کند یا لمس بکند فرض کنید دستکش پوشیده است که دستش به بدنش نمیرسد. دیگری در دستش هست کهنهای چیزی با کیسهای که مرسوم است با او میکشد به بدن میت، در تمام این صور غسل محکوم به بطلان است. این مماثلت خودش شرطیت دارد.
این معنا باید از روایات استفاده بشود. ملاحظه بفرمایید کیفیت استفاده این معنا از روایات را!.
در جلد ثانی در باب بیست و یک از ابواب غسل المیت روایت اولی صحیحه حلبی است. محمد بن علی بن الحسین -صدوق است- بإسناده عن عبدالله بن علی الحلبی -این عبیدالله علی الحلبی است عبدالله اشتباه نسخه است. سند صدوق هم به عبیدالله بن علی حلبی صحیح است هیچ شبههای ندارد روایات کثیرهای دارد صدوق علیه الرحمه در من لایحضر الفقیه از این عبیدالله بن علی حلبی و سندش را هم در مشیخه گفته است در مشیخه من لایحضر الفقیه، سند صحیحی است- عن ابیعبدالله علیه السلام انّه سئله عن المرأة تموت فی السفر و لیس معها ذو محرم و لا نساء این زن در سفر مرده است نه محرم دارد نه زنهای دیگری هست در سفر قال تدفن کما هی بثیابها میفرماید بر اینکه امام علیه السلام بر اینکه نه غسل داده میشود نه کفن میشود همین با ثیابش دفنش میکند. و عن الرجل یموت و لیس معه الا النساء لیس معهن الرجل مردی میمیرد (سؤال دومی است) و لیس معه الا النساء در سفر غالبا در زمان سابق اتفاق میافتاد الان هم در سفر ممکن است اتفاق بیفتد و عن الرجل یموت و لیس معه الا النساء آن رجل میت با او نساء است لیس معهنّ رجالٌ با آنها رجالی نیست قال یدفن کما هو بثیابه این مرد میت هم مثل آن زن میته است. همینطور بدون غسل و کفن دفن میشود. منتها نفی صلاة را نمیکند این یدفن بثیابه کما هو غسل لازم نیست کفن لازم نیست.
باز صحیحه عبدالله بن ابییعفور است. روایت دومی است در این باب و بإسناد الصدوق عن عبدالله بن ابییعفور سندش هم کما اینکه در مشیخه فرموده است به عبدالله بن ابییعفور صحیح است عبدالله بن ابییعفور هم که خودش از اجلاء است از اصحاب امام صادق سلام الله علیه انّه سئل أبا عبدالله علیه السلام عن الرجل یموت فی السفر در سفر میمیرد مع النساء لیس معهنّ رجل با نساء رجلی نیست کیف یصنعن به؟ چکار کنند با او؟ قال یلفُفنه او را در ثیابش میپیچند یلففنه لفا فی ثیابه و یدفنّه و لایغسلنّه دفن میکنند غسل نمیکنند مراد از دفن میکنند نه اینکه نماز خوانده نمیشود یعنی دفن میشود بدون تکبیر[؟].
روایت دیگری در مانحنفیه صحیحه عبدالرحمن بن ابیعبدالله است. و بإسناده عن الحسین بن سعید بإسناد الشیخ قدس الله نفسه الشریف عن الحسین بن سعید آن روایات قبلی را شیخ هم نقل کرده بود و بإسناده عن الحسین بن سعید عن فضالة بن أیوب عن عبدالرحمن بن ابیعبدالله قال سئلته. این صحیحه به حسب نقل صاحب وسائل مضمره است عن عبدالرحمن بن ابیعبدالله قال سئلته عن إمرأة. احتمال قوی دارد چون در تهذیب شیخ قدس الله نفسه الشریف از کثرت اشتغالش اشتباهاتی بوده هست اشتباهاتی هست این را هرکسی که اهل اشتغال بوده باشد به کثرة التألیف میفهمد که فرصت نمیکند که نظر ثانی بکند. بدان جهت در این تهذیب غلط خیلی است اشتباهات خیلی است. حتی صاحب حدائق میگوید ما من صفحهای از آن صفحات تهذیب الا اینکه در آن غلط است. بدان جهت در مانحنفیه هم گمانم این است که عن عبدالرحمن عن ابیعبدالله بوده است و لکن قاطی شده است "عن" "ابن" شده است چون که عبدالرحمن هم عبدالرحمن بن ابیعبدالله است خودش ربما در بعضی روایات عن عبدالرحمن گفته میشود تنها گفته میشود این ابیعبدالله آن گفته نمیشود آنوقت گفته میشود عن عبدالرحمن بن ابیعبدالله عن ابیعبدالله علیه السلام، اینجا هرجور بوده است ظاهرش این است که آن عن مبدل به ابن شده است. قال سئلته عن أمرأة ماتت مع رجال زنی با رجالی مرده است قال تلَفّ و تدفن و لاتغسّل لف میشود و تدفن دفن میشود لاتغسل. معنایش عبارت از این است که میبینید در هیچ کدام از این روایات اینطور نیست که لایصلی علیه یا لاتصلی علیها اینطور نیست.
یک صحیحهای هم هست صحیحه ابیالصباح کنانی است. روایت چهارمی است. درست توجه بفرمایید این صحیحه نکتهای دارد ملاحظه بفرمایید! و عن شیخ عن الحسین بن سعید عن علی بن النعمان که از ثقات است عن ابیالصباح الکنانی که از اجلاء است عن ابیعبدالله علیه السلام قال قال فی الرجل یموت فی السفر فی أرض لیس معه الا النساء فقط زنها هستند قال یدفن و لایغسّل دفن میشد و غسل داده نمیشود. و المرأة تکون مع الرجال بتلک المنزلة، مرأة هم با رجال مثل این مرد میشود لاتغسّل غسل داده نمیشود الا أنیکون زوجها معها مگر اینکه زوجش با خودش بوده باشد. پس [از] این صحیحه مبارکه استفاده میشود که مماثلت مابین زوج و زوجه نیست. زوجه اگر بمیرد زوج میتواند او را غسل بدهد.
در روایات دیگر هم که وارد شده بود مطلق بود که رجال نبود در مرأة دفن میشود، حمل میشود به آن صورتی که زوجش با او نبوده باشد. و روایاتی خواهد آمد که زوج زوجهاش را میتواند بشوید و زوجه هم زوجش را میتواند بشوید حتی مع وجود المماثل اگر مماثل هم بوده باشد باز میتواند. این روایات خواهد آمد. این زوج که استثناء شده است قید میزند مطلقات سابقی را مثل آن روایات بعدی که خواهیم خواند این مطلقات را قید خواهد زد. این روایت هم قید میزند آنها را.
اینها عمده روایاتی است که دلالت میکند بر اعتبار مماثلت الا انّه در بین، بعضی روایاتی هست که از آنها استفاده میشود در صورتی که مماثلی ممکن نبوده باشد رجال میتواند زن را غسل بدهد کما اینکه برعکسش هم همینطور است. این در صورتی است که تمکن بوده باشد والا در حال عدم تمکن عیب ندارد این غسل دادن.
یکی از آنها را میخوانم چون اینها را بعد مفصل بحث خواهیم کرد. یکی از اینها صحیحه عبدالله بن سنان است در باب بیست و دو از ابواب غسل المیت اینطور وارد است و عنه شیخ قدس الله نفسه الشریف این روایت را نقل میکند و عنه، و عنه یعنی شیخ نقل میکند عن سعد بن عبدالله عن محمد بن احمد -این محمد بن احمدی که سعد بن عبدالله اشعری از او نقل میکند این محمد بن احمد بن علی بن ابیقُتاده است از اجلاء است قمی است رضوان الله علیه یکی از جدش هم که عبارت از حمید است در آن خروج مختار کشته شد به شهادت رسید این شخصی است از اجلاء، محمد بن احمد بن علی بن ابیقتاده میگویند محمد بن احمد بن ابی قتاده هم میگویند، قمی است و شخص جلیلی است- نقل میکند از عبدالله بن سهل آن هم نقل میکند عن از ابن بنت الیاس -ابن بنت الیاس همان حسن بن علی بن وشاء الخزاز است که ابن بنت الیاس هم میگفتند- این روایت من حیث السند عن عبدالله بن سنان در کمال اعتبار است. آنجا دارد که عبدالله بن سنان میگوید قال سمعت أبا عبدالله علیه السلام از امام صادق علیه السلام شنیدم یقول المرأة اذا ماتت مع الرجال زن اگر با رجال بمیرد فلم یجدوا امرأة زنی را پیدا نکردند رجال، که این زن را بشوید و لمیجدوا أمرأتها، غسّلها بعض الرجال بعضی از همان رجال میشوید من وراء الثوب منتها از پشت ثوب این را میشوید که بیانش خواهیم کرد و یستحب مستحب است أنیلفّ علی یده خرقة این استحباب به معنای منع لغوی است متعین است خواهیم گفت با تعین منافات ندارد که دستش را خرقه میبندند که بشرهاش به بشره آن جسد مماسه نداشته باشد.
این روایت در حقیقت معارض حساب میشود با روایات سابقه. در روایات سابقه این بود که اگر مماثل نشد مماثل متعذر شد و زوج هم نشد و خواهیم گفت آن محارم هم نشد آن روایت میگفت بر اینکه یدفن کما هی همینطور دفن میشود و لکن این میگوید که نه مردها میشورند. و لکن معارضه مابین این صحیحه و صحاح متقدمه را موثقه سماعه از بین میبرد، شاهد جمع است. آن شاهد جمع است که مراد از رجال در مانحنفیه رجال محارم است رجل محرم است نه رجل اجنبی است. موثقه سماعه شاهد جمع است.
این موثقه سماعه در باب بیست از ابواب غسل المیت روایت نهمی است. در اینجا دارد بإسناد الشیخ عن سعد بن عبدالله عن أحمد بن محمد عن عثمان بن عیسی عن سماعه روایت من حیث السند موثق هستند و لو واقفی هستند رواتشان، موثقه میشود. قال سمعت ابا عبدالله علیه السلام عن رجل مات و لیس عنده الا النساء، مردی مرده است نیست و لیس عنده الا نساء فقط زنها هستند پیش مرد قال تغسله أمرأة ذات محرم. آن زنی که با مرد محرمیت دارد مثلا آن رجل برادرش است یا فرض کنید عمویش هست دار دنیای فانی را وداع کرد عن رجل مات و لیس عنده الا نساء قال تغسله امرأة ذات محرم منه آنکه ذات محرم از رجل است و تصبّ النساء علیه الماء چون غسل سخت است آن زنهای دیگر آب میریزند آنها مباشرت به غسل نمیکنند و تصب النساء الماء این زنی که محرم است با میت میشورد زنهایی که محرم نیستند آب میریزند کمک میکنند و لاتخلع ثوبه موقعی که غسل میدهد ثوبش را خلع نکند.
پس اینکه امام علیه السلام در مانحنفیه فرمود تغسله ذات محرم له آن صحیحه عبدالله بن سنان را تقیید میکند. در صحیحه عبدالله بن سنان این بود که اگر مماثل نشد تغسله الرجال این میگوید که ذات محرم رجالی که ذات محرم هستند. تقید میکند.
آنوقت یک سؤال دیگر هم همینطور در روایت هست و آن این است که و ان کانت امرأة ماتت معها رجالٌ اگر زن مرده با این زن فقط رجال است و لیس معها امرأة با زن میت امرأة دیگری نیست و لا محرم لها محرم نیست فلتدفن کما هی فی ثیابها. درست توجه کنید شاهد جمع معنایش این است در روایتی که شاهد جمع میشود مابین المتعارضین دوتا لسان دارد آن شاهد جمع: به یک لسانش آن معارض را بیان میکند چیست مراد، به یک لسان دیگرش هم این معارض را بیان میکند؛ بدان جهت این روایت دوتا لسان دارد: یک لسانش این است آنکه در صحیحه عبدالله بن سنان بود که تغسله الرجال یعنی تغسله الرجالی که محرم است. در آن صحاح متقدمه این بود که اگر مماثل نشد تدفن کما هی آنوقتی را میگوید که مماثل نباشد. با یک لسان هم آنها را بیان میکند.
ببینید در این روایت اینطور است. از اول میخوانم رجل مات و لیس عنده الا نساءٌ قال تغسله أمرأة ذات محرم فتصب نسائی که ذات محرم نیست علیه الماء را و لا تخلع ثوبه. و ان کان امرأة ماتت معها رجالٌ و لیس معها امرأة و لا محرمٌ لها فلتدفن کما هی فی ثیابها محرم نداشته باشد یعنی اگر محرم داشته باشد آن رجل محرم غسل میدهد. و ان کان معها ذو محرم لها که بیان میکند مفهوم قید را و ان کان باز هم ذو محرم مرد محرمی باشد که لها ذو محرم است برای زن میته غسّلها من فوق ثیابها زن را من فوق ثیاب میشوید کما اینکه آن زن محرم مرد را من فوق ثوب میشست در صدر در ذیلش هم میفرماید مرد هم زنی را که با او محرم است از فوق ثیاب میشوید این را.
بدان جهت مابین صحیحه عبدالله بن سنان و آنکه مثل صحیحه عبدالله بن سنان است و روایات صحاحی که گذشت میت اگر بمیرد رجل نداشته باشد زن، زوجیت نباشد مماثل نباشد تدفن، مابین اینها تعارض برداشته میشود. و لکن کلام اینجا ختم نمیشود؛ بقیه کلام دارد چون که بعضی روایات دیگر است که آن بعضی روایات منافی با این زن است. این بعضی روایات را که آیا منافی هستند یا نیستند؟ اگر منافی باشند باید چه کنیم؟ در مسئله رابعة که صاحب العروة قدس الله نفسه الشریف صورت فقد مماثل را عنوان میکند آنجا مفصلا بحث خواهیم کرد.
الان این بحثی که کردیم این اجمال معلوم شد که مماثلت شرط است اگر مماثل پیدا نشود نوبت میرسد به محارم. والا تدفن کما هی آن زن یا یدفن الرجل کما هو که گفتیم.
کلام ما این است که مواردی از این اشتراط مماثلت استثناء شده است که در آن موارد مماثلت شرط نیست. صاحب العروة قدس الله نفسه الشریف فعلا متعرض میشود به بیان آن مواردی که آن موارد استثناء شده است و میفرماید یستثنی از اشتراط المماثلة مواردی را. مورد اول کجا است؟
مورد اول جایی است که زنی بچهای را که پسر است بخواهد بشورد او را. مشهور بلکه بلاخلاف فی الجمله ملتزم شدهاند بچه اگر سه سالش را تمام نکرده است زن میتواند آن بچه میت را که پسر میت است او را بشوید. و کذلک اگر دختری فوت کند مرد میتواند آن دختر را غسل بکند در صورتی که سه سالش را تمام نکرده باشد. مشهور عند الاصحاب این است. و صاحب العروة هم قدس الله نفسه الشریف به این معنا ملتزم میشود. میدانید مماثل هست محرم هست مع ذلک فرد میتواند دختری را که فرض بفرمایید سه سالش تمام نشده غسل بدهد زن هم میتواند پسری را که سه سالش تمام نشده غسل بدهد.
این را باید بدانید اولا قبلا این را بگویم معلوم بشود. ما بودیم و روایاتی که خواندیم ملتزم میشدیم که سه سال مدخلیت ندارد تا مادامی که بچه میت پسر است ممیز نبوده یا بالغ نبوده اقلش ممیز نبوده است زن میتواند او را غسل بدهد. اگر دختر ممیزه نشده است و لو هشت سال داشته باشد هفت سال داشته باشد ممیزه نشده است مرد میتواند او را غسل بدهد. چرا؟ به جهت اینکه این روایاتی که در مماثلت خواندیم موضوع حکم در آنها این بود که مرد مرده غیر از زن چیزی نیست یا زن مرده است با او غیر از مرد کس دیگری نیست این مرد و زن به آن بالغ و بالغه صدق میکند یا چون که تا مادامی که جاریه به حد بلوغ نرسیده است امرأة گفته نمیشود به او کما اینکه صبی مادامی که بالغ نشده است به او رجل گفته نمیشود. لسان روایات شامل نیستند این صبی و صبیه را.
غایة الامر -درست توجه کنید چطور میگویم!- غایة الامر چون که هرکس این احکام را بشنود در ذهنش تبادر میکند که شارع این مماثلت را اعتبار کرده است تا مرد به بدن زن چشمش نیفتد این به ذهن تبادر میکند، این حکمت حکم است، مرد چشمش به جسد زن نیفتد زن به جسد مرد چشمش نیفتد او را لمس نکند، چون حکمت این است که اصلا زن به بدن مرد نگاه بکند یک چیزی میشود مرد هم به بدن زن نگاه بکند کذایی میشود شارع سدا لطریق این، مماثلت را اعتبار کرده است. این حکمت در ناحیه ممیز و ممیزه هم میآید. مناسبت حکم موضوع اقتضا میکند که این ممیز و ممیزه ملحق به رجل و مرأة بشود.
و اما آنکه غیر ممیزه است پسر هشت ساله هست یا دختر شش ساله است در آنجا دیگر این حرف بگوییم این هم ملحق به آنهاست نمیتوانیم بگوییم. بدان جهت ما بودیم و روایات خاصهای هم نبود میگفتیم که عیب ندارد. سه سال بودن شرط نیست. تا مادامی که پسر ممیز نشده است میتواند زن او را غسل بدهد. دختر اگر تا مادامی که ممیزه نشده است میتواند مرد او را غسل بکند. چون که دختر مادامی که ممیزه نشده است میتواند مرد به او نگاه کند. نظر شهوتی نمیگویم لاستلذاذ جنسی دختر تا مادامی که ممیزه نشده است مرد میتواند به بدن او نگاه کند. بله عورتش محل اشکال است بله عورتش را نمیتواند نگاه کند اما به سایر جسدش عیبی ندارد. بدان جهت این دخترها در کوچه با همان پیراهنی که آستینهایش کوتاه است راه میروند کسی از مسلمین هم اشکال نمیکنند به اینها، ممیز نیستند، پسر سه ساله چهار ساله مثل آنها مانده اشکال نمیکند. آنکه ما بودیم و علی القاعده میگفتیم این تفصیل عیب ندارد.
یک چیزی هم علاوه کنم بر اینکه ذخیره بشود به مطالب بعدی. و آن این است همین حکمت موجب شده است که سائلها از ائمه علیهم السلام صورت فقد مماثل را پرسیدهاند. در ذهنشان بود که مرد را باید مرد غسل بدهد زن را هم باید زن غسل بدهد. در اینکه باید زن از مرد مستور بشود و زن باید نظر کذایی نداشته باشد دستش نخورد به بدن مرد، این معنا مسلم بود که در غاسل و مغسول مماثلت شرط است؛ بدان جهت از خصوصیات سؤال کردهاند که اگر مماثل پیدا نشد آنوقت چکار بکنیم؟ پس معلوم میشود بر اینکه علاوه بر اینکه این معنا متفاهم از روایات هست ارتکازا هم این معنا منشأ شده بود بر اینکه در ذهنشان این بود که نمیشود غسل بدهد. خب وقتی که صبی ممیز نبود یا صبیه ممیزه نبود عیب ندارد خصوصا در موردی که نظر به عورت صبیه نشود.
محقق قدس الله نفسه الشریف تفصیل داده است مابین صبی و صبیه. فرموده اگر صبی کمتر از سه سال داشته باشد سه سالش تمام نشود زن میتواند او را بشوید. و اما صبیه مرد او را نمیتواند بشوید و لو کمتر از سه سال داشته باشد. آنجا یک تعلیلی فرموده است. آن تعلیل عبارت از این است چون که صبایا اعتمادشان به تربیت نساء است چون که اینطور است میگوید عیب ندارد صبی را بشوید. و اما مرد نسبت به صبیه اینطور نیست که کذا باشد. اصل، عبارت از این است قاعده این است که جایز نیست او را بشوید لأصالة حرمة النظر. اصل این است که این نظر حرام است.
معلوم شد که این حرف هم درست نیست چون که نظر کردن گفتیم حرمتی ندارد مگر مرادش نظر الی عورت باشد که آن هم گفتیم که نظر الی العورة را اقتضا نمیکند غسل دادن.
بدان جهت در مانحنفیه ما بودیم علی القاعدة این تفصیل را میدادیم صبی و صبیه ممیز و ممیزه است نمیشود. اما اگر ممیز نیست یا صبیه ممیزه نیست میتواند؛ مماثلت دلیلی ندارد.
انّما الکلام از این مطلبی که میگویم خارج میشویم اگر روایات در مقام تمام بشود. دوتا روایت عمده در مقام هست:
یکی از آن روایات در مقام این روایتی است که خدمت شما عرض میکنم. این روایت در باب بیست و سه از ابواب غسل المیت است روایت اولی است محمد بن یعقوب عن ابیعلی اشعری -احمد بن ادریس قمی است رضوان الله علیه- عن محمد بن عبدالجبار اشعری قمی -این هم قمی است- عن ابن فضال -که حسن بن فضال است- عن یونس بن یعقوب از یونس بن یعقوب نقل میکند روایت تا اینجا موثقه است یونس بن یعقوب به واسطه ابن فضال که حسن بن فضال است نه علی بن حسن فضل است حسن بن فضال است که محمد بن عبدالجبار از او نقل میکند پدر علی است عن یونس بن یعقوب عن ابیالنمیر مولا حارث بن المغیرة النصری است حارث بن مغیره نصری صحیح است شخص ثقه است اما اینکه مولا ابینمیری که مولای حارث است این توثیقی ندارد این ابینمیر روایات کمی دارد چند تا روایتی دارد و لکن توثیقی در حقش ثابت نیست روایت من حیث السند ضعیف میشود. متنش چیست؟ این است قال قلت لأبیعبدالله علیه السلام حدثنی عن الصبی الی کم تغسله النساء؟ تا چه مدت نساء او را میشورد؟ امام در جواب گفته باشد فقال الی ثلاث تا سه سال. خب معلوم است که نساء این را میتوانند بشورند تا سه سال بعد از اینکه به سه سال رسید دیگر نمیتوانند بشورند.
میبینید که این روایت من حیث السند ضعیف است چه گفتهاند؟ گفتهاند این حضرات ضعف این روایت منجبر است به عمل اصحاب؛ مشهور به او عمل کردهاند و آنوقت عمل کردن به او متعین میشود. این را فرمودهاند. اگر این تمام بشود مناقشه در این حرف نداشته باشیم از او قاعدهای که گفتیم باید رفع ید بشود تفصیل بدهیم کما اینکه مشهور تفصیل دادهاند. آنوقت این است که در مانحنفیه این صبی هست دیگر آن صبیه از این استفاده نمیشود و لکن اینقدر استفاده میشود که صبیه وقتی که سه سالش گذشت دیگر نمیتواند مرد او را غسل بکند بشورد سه سالش گذشت. چرا؟ چون که به طریق اولی وقتی که پسر سه سالش گذشت زن نتوانست او را غسل بدهد با وجود اینکه در پسر بعضی چیزها نیست اگر دختر بوده باشد سه سالش را بگذرد مرد به طریق اولی نمیتواند او را غسل بکند. این طریق اولویت یا لااقل عدم الفرق. بدان جهت در مانحنفیه اینطور گفته شده است.
و لکن در مقام به موثقه دیگری است. آن موثقه دیگر بر خلاف این روایت است. ببینید! موثقه عمار ساباطی است روایت دومی است محمد بن الحسن بإسناده عن محمد بن أحمد بن یحیی این صاحب نوادر الحکمة است شیخ از کتاب او نقل میکند محمد بن احمد بن یحیی هم نقل میکند عن احمد بن الحسن -این احمد بن الحسن برادر علی بن حسن فضال است- احمد بن حسن بن فضال هم نقل میکند عن عمر بن سعید مدائنی عن مصدق بن صدقة عن عمار ساباطی -اینها فتحی هستند و لکن ثقات هستند- عن ابیعبدالله علیه السلام انّه سئل عن الصبی تغسله امرأة صبی را زن میشورد قال انّما تغسل صبیانا نساء. این جای تعجب نیست نساء صبیان را میشورد و عن الصبیة تموت و لاتصاب امرأة. این عن الصبی تغسله إمرأة قال انما تغسل الصبیان عن نساء نساء میشورند معنایش این است که مانعی ندارد. منتها فرق نمیکند که سه سال باشد یا بعد از سه سال باشد یا قبلش. و عن الصبیة تموت و لاتصاب امرأة امرأة پیدا نمیشود قال لاتصاب امرأة تغسلها پیدا نمیکنند زنی را که او را بشورد قال یغسلها رجل أولی الناس بها. رجلی که أولی الناس بها است یعنی محرم گفتند محرم باید بشورد.
بدان جهت بعضیها مناقشه کردند که دختر اگر شد دختر مثل پسر نیست اگر دختر شد زن نشد باید محرمش بشورد مرد دیگری نمیتواند این را بشورد. تا ببینیم کجا خواهد رسید انشاءالله.