جلسه نهصد و چهل و هشتم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

صاحب العروة قدس الله سره در مسئله اولی می‌فرماید اگر میت خنثی مشکل بوده باشد به آن علاماتی که خنثی را تعیین می‌کنند ذَکَر است أو الانثی آن علامات در او نباشد و از او تعبیر می‌شود به خنثی مشکل و این خنثی اگر فوت کند می‌فرماید اگر عمرش از سه سال تجاوز نکرده است فلااشکال است که مرد هم می‌تواند بشوید او را زن هم می‌تواند؛ چون‌که طفلی که سه سالش نگذشته است گفتیم کل من الرجل و المرأة می‌تواند او را تغسیل کند و مماثلت شرط نیست. و می‌فرماید اگر سنش بیشتر از سه سال بشود اگر این خنثی امه‌ای داشته باشد آن امه می‌تواند این خنثی را بشوید بناء علی ما تقدم که امه می‌تواند مولایش را بشوید؛ برای این‌که این امه که امه خنثی مشکل است خنثی مشکل [اگر] مرد بوده باشد او مولا است و این امه او است و امه می‌تواند مولا را بشوید و اگر آن خنثی زن است این امه زن است زن زن را  می‌تواند بشوید و مماثلت حاصل است. و می‌فرماید کذلک در صورتی که برای خنثی محرمی بوده باشد و آن محرم می‌تواند این خنثی را بشوید؛ برای این‌که آن خنثی اگر مماثل با محرم است مماثلت حاصل است و اگر مماثل نیست محارم می‌تواند بشوید میت را علی ما تقدم.

و می‌فرماید اگر هیچ کدام از این‌ها نشد نه امه‌ای هست نه محرمی است و در آن صورت خنثی مشکل را کل من الرجل و المرأة باید بشوید، بایدِ احتیاط وجوبی است. ابتدائا می‌گوید أحوط این است که کل من المرأة و الرجل او را می‌شوید و لکن من وراء الثوب که بدنش مستور بوده باشد. و لکن در آخر فتوایی می‌دهد که این احتیاط احتیاط استحبابی می‌شود؛ و آن این است که و ان لا‌یبعد الرجوع الی القرعة. لا‌یبعد فتوی است. بدان جهت احتیاط احتیاط استحبابی می‌شود. اگر این فتوی نبود احتیاط احتیاط وجوبی بود. این فتوی و ان لا‌یبعد الرجوع الی القرعة قرعه می‌اندازند که خداوندا این میت مرد است که مرد بشوید زن است که زن بشوید. قرعه هرچه را خارج کرد بر طبق او عمل می‌شود.

این رجوع به قرعه فتوای شیخ طوسی قدس الله نفسه الشریف است. از ایشان نقل شده است که ایشان فرموده است در این صورت رجوع به قرعه می‌شود.

می‌دانید مسئله خنثی مشکل محل ابتلاء نیست فی یومنا هذا. و لکن چون در ما‌نحن‌فیه آن‌که در خنثی مشکل بیان خواهیم کرد انشاءالله، جل او جاری است در میتی که تشخیص داده نشود آیا این زن بود یا مرد بود. مثل آن میتی که در بیابان مانده است مدتی مثلا گوشت و این‌هایش از بین رفته است هیکل مانده جسد مانده و مقداری هم از بدنش مانده با لحم که تشخیص داده نمی‌شود مرد بود یا زن. یا آن‌که کثیرمّا اتفاق می‌افتد در موارد زلزله و این امثال ذلک بلکه در بعضی از موارد در قتال جزئی از بدن پیدا شده است معلوم نیست این جزء، مال مرد است که مرد غسل بدهد یا این جزء جزء بدن زن است که زن باید غسل بدهد. این مسئله که مسئله دومی است محل ابتلاء است. و این‌که در خنثی گفته می‌شود علاوه بر علمیت، حکم مسئله ثانیه هم ظاهر می‌شود. بدان جهت شروع می‌کنیم در توضیح المقام و تحقیق المقام که فقیه باید چه بگوید.

عرض می‌کنم آن‌وقتی که این خنثی مشکل سه سالش را گذشت و در ما‌نحن‌فیه امه‌ای در بین نبود کما فی یومنا هذا که امه‌ای در بین نیست ایشان فرمود محرم او را می‌شورد خنثی مشکل را. این فرمایش ایشان که محرم او را می‌شورد این را باید به یکی از دو امر ملتزم بشویم تا فتوای ایشان درست بشود: یکی از آن دو امر این است که ملتزم بشویم که خنثی مشکل طبیعت ثالثه است. نه مرد است نه زن است بلکه طبیعت ثالثه است. اگر کما این‌که جماعتی فتوی دادند خنثی مشکل، خارج از ذکر و انثی است، طبیعت ثالثه است، و وقتی که طبیعت ثالثه شد مرده است مماثل ندارد (طبیعت ثالثه، خنثی نیست؛ مثل خودش) طبیعت طبیعت ثالثه است و مماثل پیدا نیست محرم او را می‌شورد. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه نوبت به محرم می‌رسد. یا باید این را ملتزم بشویم یا ملتزم بشویم که تغسیل المحارم میت را در رتبه تغسیل المماثل است. زنی مرده است برادرش موجود است زن دیگر هم که اجنبی است موجود است آن زن را لازم نیست زن بشورد مماثل لازم نیست، محرم می‌تواند بشورد، اگر این را ملتزم شدیم این فتوی ایشان درست می‌شود. وقتی که مولا نشد امه نشد و سنش بیشتر از سه سال شد در این صورت آن خنثی مشکل را محرم می‌شورد. چون‌که مماثل هم در رتبه اوست. اگر ملتزم شدیم یکی از دوتا امر را فتوای ایشان صحیح می‌شود.

و لکن شیئی از این امرین ممکن نیست التزام به او.

اما کون الخنثی طبیعة ثالثة این مخالف با کتاب مجید است. و لذا این احتمال را ما طرح کردیم. و گفتیم این خنثی مشکل یا مرد است یا زن است. احتمال این‌که طبیعت ثالثه بشود این احتمال مخالف کتاب مجید است. انا خلقناکم من ذکر أو انثی بیان می‌فرماید مخلوقات انسانی را که یا ذکر است یا انثی است. و این حصر در این‌که من ذکر أو انثی این مقتضی این معنا است که خنثی مشکل یا انثی است یا ذکر است طبیعت ثالثه نمی‌شود. و می‌شود هم به قول خداوند یهب من یشاء و لمن یشاء الذکور [تمسک کرد] که اولاد منحصر در این‌ها است یا ذکور است یا اناث است یا هم ذکور است هم اناث که هبه می‌کند هم پسر دارد هم دختر. و اما طبیعت ثالثه خارج از عنایتین است. و لذا این احتمال را طرح کرده‌ایم.

و اما احتمال ثانی که محارم در رتبه مماثل بوده باشد و قد فرغنا از این بحث، خود صاحب العروة هم تصریح فرمود آن‌وقتی نوبت به تغسیل محارم می‌رسد که مماثل ممکن نبوده باشد زوجیتی ما بین میت و ما بین غاسل نبوده باشد. در آن صورت فقد المماثل و فقد الزوجیة آن‌وقت نوبت به تغسیل المحارم می‌رسد. خب علی هذا الاساس بناء بر این در ما‌نحن‌فیه این خنثی که مرده است یا زن است یا مرد، اگر زن باشد روایات می‌گوید زن می‌شورد او را. روایاتی که در مماثل گذشت مرأة را مرأة می‌شورد اگر رجل بوده باشد رجل را رجل باید بشورد. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه خنثی که مرده است اگر فرض کنید که هم مرد است هم زن است چه محرم باشد چه محرم نبوده باشد فرق نمی‌کند سر خنثی مشکلی که مرده است هم زن موجود است هم مرد تغسیل مماثل ممکن است، مرد او را می‌شورد، زن هم او را می‌شورد، منتها من وراء الثوب چون‌که من وراء الثوب شستن کل میت عیب ندارد، خواهد آمد، این من وراء الثوب می‌شورد که به بدنش نگاه نکند، وقتی که هم مرد این را من وراء الثوب شست، هم زن من وراء الثوب شست، علم پیدا می‌شود بر این‌که مماثل این میت ما را غسل داده است که خنثی است، بدان جهت نوبت به تکفینش می‌رسد و الصلاة علیه و دفنش می‌رسد. در این صورت این تغسیل مماثل ممکن است.

این را هم بدانید سابقا که گفتیم با تمکن از مماثل تغسیل غیر مماثل جایز نیست یعنی مجزی نیست آن تغسیل. آن تغسیل غیر مماثل امر ندارد. حرمتش تشریعی است. حرمت ذاتی ندارد. مردی است به یک میت زنی که مستور است بدنش، آب می‌ریزد به نحوی که تمام بدنش را اعاده کند و روی آن خرقه و ثوب مس می‌کند بدنش را که از بدنش زایل بشود چیزی که هست. حرمتی ندارد این معنا. تغسیل غیر مماثل حرمت تشریعی دارد با وجود مماثل. و مفروض این است که تشریع در صورتی که میت مردد باشد مابین مرد و زن این تشریع از بین می‌رود. خداوندا من احتمال می‌دهم این خنثی مرد باشد مثل من به احتمال مردیت می‌شورم. آن زن هم می‌گوید خداوندا احتمال می‌دهم این زن باشد مثل من و لکن چیز دیگرش مشتبه است به جهت احتمال زنیت من هم می‌شورم. تشریع نمی‌شود دیگر.

می‌دانید چه می‌خواهم بگویم می‌خواهم بگویم که محرم با غیر محرم هیچ فرقی ندارد در صورتی که این خنثی مشکل سنش بالاتر از سه سال بود امویت و مولویتی در بین نبود محرم فایده‌ای ندارد اگر مرد و زن موجود است مرد و زن هردو اجنبی است موجود است غسل بخواهند بدهند هردوتا باید بشورند هم مرد بشورد هم زن بشورد منتها من وراء الثوب محرز بشود بر این‌که شسته است. این مرد و زن هردو اجنبی باشند یا هردو محرم بشوند باید هردو بشورند. چرا؟ چون یکی بشورد مماثل موجود است. مرد و زن هردو موجود هستند یکی از این‌ها مماثل با میت است باید هردوتا بشورند.

منتها فرق محرم با غیر محرم این است اگر غیر محرم بخواهد بشورد غسلش باید من وراء الثوب بشود که نگاه به بدنش نکند لمس بشره‌اش را نکند. و اما اگر محرم بوده باشد فقط به عورت او خرقه گذاشتن لازم است دیگر لازم نیست بدن خنثی را بپوشانند چون‌که محرمش است. اگر زن است زن به زن می‌تواند نگاه کند. مرد است خنثی این زنی که او را می‌شورد محرمش است زن محرم می‌تواند به مرد محرم نگاه بکند به غیر عورتش. منتها عورتش را خرقه می‌گذارد.

بدان جهت در این میتی که سه سالش گذشته است و مولا و امه نیست این میت را اگر بخواهیم غسل بدهیم غسل محرم کافی نیست مگر در صورتی که مرد و زن دوتا موجود نیست فقط یکی‌اش موجود است آن هم محرم است، خنثی فقط یک برادری دارد با خودش، کس دیگر نیست، این محرم چون که مماثل محرز نیست این تغسیل محرم قطعا مجزی است. چون که اگر خنثی مرد است این غاسل هم مرد است، مماثل است باید بشورد او را. اگر خنثی زن است این مرد محرمش است می‌تواند او را بشورد چون مماثل نیست.

این فرمایش صاحب عروه در صورتی صحیح می‌شود که فقط یک محرم یعنی یک طایفه‌ای از محرم بوده باشد یا زن‌های محارم موجود بوده باشند یا مرد‌های محارم موجود بوده باشند طایفه دیگر موجود نیست، زن محرم زن موجود است دیگر مرد موجود نیست چه مرد محرم باشد چه مرد اجنبی بوده باشد موجود نیستند. آنجا فتوی صاحب عروه صحیح است. و اما در جایی که هم زن موجود است هم مرد چه محرم بشود هر دوتا چه هر دوتا هیچ کدام محرم نشوند چه یکی محرم بشود دیگری محرم نشود آنجا اگر بخواهند غسل بدهند چون‌که مماثل تغسیلش ممکن است دو نفر موجود هستند دو طایفه موجود هستند تغسیل مماثل ممکن است اگر بخواهند میت را غسل بدهند باید هردوتا غسل بدهند. یعنی یکی غسل بدهد بعد آن دیگری آن غسل را تکرار کند که اگر تکرار کرده‌اند به آن احتمال مردیت و زنیت آن‌وقتی غسل که واجب است موجود می‌شود می‌توانند تطهیر بعدی را موجود بکنند.

آن‌وقت کلام واقع می‌شود بعد از این‌که این معنا ثابت شد در جایی که هردوتا موجود هستند مرد و زن هردو موجود هستند چه محرم بشوند چه محرم نشوند چه یکی محرم بشود چه دیگری محرم نشود در این صورت کلام این است که چرا این‌ها غسل بدهند؟ خب هرکدام از این‌ها هم مرد موجود است هم زن، میت هم خنثی مشکل است، مرد می‌گوید چرا من غسل بدهم؟ من که معلوم نیست مماثل میت بوده باشم. اصل این است که میت مرد نیست. چون آن‌وقتی که این خنثی دنیا نیامده بود مرد هم نبود. همان استصحاب عدم ازلی، بعد از این‌که موجود شد نمی‌دانم مَرد شد یا نشد؟ آن‌وقتی که نبود نه خودش بود نه ذکوریتش بود آن‌وقتی که موجود شد نمی‌دانم ذکوریتش موجود شد یا نه؟ اصل این است که ذکور نیست، پس بر من واجب نیست من مماثل نیستم، زن هم می‌گوید من هم استصحاب جاری می‌کنم، آن‌وقتی که نبود خنثی انوثیتش هم نبود آن‌وقت که نمی‌دانم موجود شده است یا نه نمی‌دانم انوثیتش موجود شده است یا نه اصل این است که انسان است، ما خداحافظ رفتیم، غسل این واجب نیست بر ما، این مثل ثوب مشتبه می‌ماند که دوتا می‌پوشیدند او را، دو رفیق دوتا برادر می‌پوشیدند بعد در او منی پیدا شده است یا این برادر جنب است یا آن برادر جنب شده است یا این رفیق جنب شده است یا آن رفیق جنب شده است وظیفه چیست؟ هرکدام می‌گوید اصل این است که من جنب نشده‌ام من وضو می‌گیرم نماز می‌خوانم الله اکبر آن دیگری هم می‌گوید من هم جنب نیستم اصل این است که جنب وقتی نبوده‌ام نمی‌دانم بعد جنب شده‌ام یا نه نه وضو می‌گیرد نماز شروع می‌کند اذان الله اکبر وظیفه‌ام این است.

[سؤال: ... جواب:] آن مخالفت قطعیه‌ای موجب می‌شود تساقط اصول را که نسبت به مکلف واحد باشد اینجا مکلف دوتاست دوتا شخص است من علم ندارم مخالف تکلیف کرده‌ام من علم ندارم چون که من شک در تکلیف دارم آن یکی که زن است آن هم می‌گوید من شک در تکلیف دارم مثل ثوب واجدین منی در ثوب مشترک. درست توجه کنید! چه چیز موجب شده است که این دوتا هردوتا غسل بدهند که جمله‌ای هست فحول از علما در این تعلیقه فرموده‌اند أما الرجوع الی القرعه بعیدٌ و باید هم مرد و هم زن این را غسل بدهند؟ خب ما به چه دلیل بگوییم که مرد و زن باید این را غسل بدهند؟ این را می‌دانید این گفتن این‌که هردوتا باید غسل بدهد نسبت به مکلف واحد باید علم اجمالی درست بشود که بر من تکلیفی هست رفیقم را نمی‌دانم من تکلیفی دارم اجمالا می‌دانم آن هم باید یک علم اجمالی به تکلیف داشته باشد، این علم اجمالی به تکلیف را که هر مکلفی علم اجمالی به تکلیف دارد این را دو تقریب کرده‌اند. درست توجه کنید!

التقریب الاول: تقریب الاول این است میتی که از دنیا می‌رود -درست توجه کنید تا معلوم بشود چه می‌گویم- میتی که از دنیا می‌رود وجوب تغسیل او بر تمام مکلفین واجب است و اختصاص ندارد تغسیل میت وجوبش بر مماثل. آن کسی که مماثل با میت است تغسیل میت فقط به او واجب نیست. آن‌که بر شخص کل مکلفین و لو میت زن هم بوده باشد بر مردها واجب است او را تغسیل کند. اما تغسیل واجب اعم است از تغسیل مباشری و تسبیبی. [مثلا اگر] همسایه‌اش یک زنی بود فوت کرده است، مرد است، از خانه می‌رود بیرون، گفت این زن اینجا بود این همسایه فوت کرده است می‌گوید خب من که زن نیستم من مرد هستم خداحافظ، این‌طور نیست، مکلف است بر تغسیلش. منتها تغسیل واجب اعم است از تغسیل تسبیبی و مباشرتی.

مثل ازاله نجاست از مسجد است. بر شخصی که واجب است مسجد ازاله نجاست از او بکند لازم نیست خودش شلنگ بیاورد این را پاک کند نه تسبیب. یک کسی را می‌گوید که صد تومان می‌دهد می‌گوید یک شلنگ بیاور این را پاک کن بالای سرش می‌ایستد یا اطمینان دارد که دیگر تطهیر می‌کند می‌شورد این را می‌رود پی کارش. چطور آنجا تطهیر مسجد واجب است اعم از مباشرت و تسبیب تغسلش هم همین‌طور است. تغسیل میت بر همه مسلمین که قدرت دارند بر تغسیل او بالمباشرة و تسبیب واجب است.

وقتی که این‌طور شد برای هر کدام از این مرد و زن علم اجمالی پیدا می‌شود که بر من واجب است یا بالمباشره بشورم یا تسبیب بکنم. یعنی علم پیدا می‌کند. و این اشتراط مماثلت با وجود تغسیل علی کل مکلف منافات ندارد چون مماثلت شرط مأمور به است شرط مأمور به مباشرتی است. و اما تغسیل واجب اعم است از تغسیل مباشرتی و تسبیبی. پس هرکدام از این زن و مرد چه محرم باشند چه غیر محرم بوده باشند در کنار که ایستاده‌اند می‌گویند این خنثی که اینجا افتاده است ما علم داریم یا بالمباشره بر من واجب است این را تغسیل بکنم یا بالتسبیب خب علم اجمالی منجز است؛ بدان جهت هم باید خودش بشورد یا هم باید آن یکی را وادار کند که بیا بشور. نه این‌که من شستم خداحافظ من رفتم باید آن یکی را وادار کند او اگر حاضر نیست باید آن یکی را حاضر کند و لو به نصیحت کردن هرطور که بوده باشد او را حاضر بکند که این را تغسیل کند و لو به پول دادن هدیه کردن که منافات با قصد قربت نداشته باشد آن یکی هم همین‌طور. روی این اساس این علم اجمالی که این‌که عل کل واحد من الرجل و المرأة ثابت شد بدان جهت هردو باید تغسیل بکنند مقتضی القاعده این‌طور می‌شود، مقتضای قاعده تنجیز علم اجمالی.

بعضی‌ها اشکال فرمودند به این مطلب به این تقریر، فرموده‌اند استفاده وجوب تغسیل به نحوی که تغسیل واجب علی کل مکلف بوده باشد چه به نحو تسبیب چه به نحو مباشره استفاده از این ادله مشکل است چون آن‌که می‌گوید غسل المیت واجبٌ ظاهرش تغسیل مباشرتی است. او واجب است. آن تغسیل مباشرتی هم بر مماثل واجب می‌شود چون غیر مماثل نمی‌تواند او را موجود کند. این‌که مطلق التغسیل مرحوم حکیم قدس الله سره این را فرموده است از زمان سابق یادم است تازگی ندیدم، و لکن کلام ایشان است یعنی قبل از ایشان هم فرموده‌اند. این تغسیل واجب اعم از تغسیل تسبیبی است و تغسیل مباشرتی است. به ایشان اشکال فرموده‌اند به آن کسانی که قبلا هم این را گفته‌اند اشکال فرموده‌اند که استفاده این معنا از ادله که تغسیل علی الاطلاق چه مباشرة أو تسبیبا واجب است استفاده این معنا از خطابات شرعیه مشکل است. و لکن عرض کردم بالاترین کأنّ ادله ما غسل المیت واجبٌ است آن هم انصراف دارد چون که غُسل غیر از غسل تسبیبی است در غسل تسبیبی چون غرض ازاله نجاست است او دیگر مماثل نمی‌خواهد مباشرت نمی‌خواهد به خلاف اغسال تغسیل. این‌ها عبادات هستند. و ظاهر این‌ها این است که تکلیف عوض شما من وضو بگیرم این نمی‌شود. چطور که در احیا این‌طور است غسل مأمور به غسل مباشرتی است در آن هم تغسیل مباشرتی است که انسان خودش را بشورد در صورت امکان هکذا در میت هم همین‌طور است که آن مماثل باید بشورد.

عرض می‌کنیم بعید نیست این معنا که تغسیل مطلقا واجب است. این دلیل ما این روایت اطلاق نیست که دعوای انصراف بشود. روایاتی است که در تغسیل کتابیة و کتابی میت مسلم را وارد شده است بر میت مسلم خواهیم گفت مسئله سومی است. مسلمانی فوت کرده است مماثل به او پیدا نیست محرم هم پیدا نیست مماثل مسلمان پیدا نیست و لکن مماثل کتابی موجود است میت مسلمان اگر زن است زن کتابیه موجود است اگر میت مسلمان مرد است مرد نصرانی موجود است مرد مسلمان موجود نیست محرم هم موجود نیست آنجا امام علیه السلام فرموده است کتابیة زن مسلمه را غسل می‌دهد و هکذا مرد کتابی که نصرانی یا غیر نصرانی است مرد مسلمان را غسل می‌دهد. و در آنجا فرموده است که وظیفه زن‌های مسلمان است که با مرد مسلمان اجنبی هستند و با آن مرد اجنبی محرمیتی ندارند مماثل هم که نیستند. از روایت چیزی فرموده است که از او استفاده می‌شود که فتوای عروه هم هست آن زن‌های مسلمان امر می‌کنند آن کتابیة [کتابی] را تعلیم می‌کنند غسل را، امر می‌کنند او را که خودش را بشورد بعد میت را بشورد. خب اگر فرض کنید -توجه کنید کجاها را می‌گویم- اگر بنا بوده باشد بر مماثل فقط تکلیف باشد زن‌های اجنبی با آن مرد مسلمان میت که محرمیتی ندارند به آن‌ها چه تکلیف است که تعلیم کنند بر مرد نصرانی که این‌طور بشور می‌گویند خداحافظ ما رفتیم ما تکلیف نداریم. روایت دارد تکلیف‌شان هست که این نهی بکنند در عبارت عروه هم هست که یأمره المسلم که آن کتابیه را که زن مسلمه را غسل بدهد. این یأمره تکلیف است بر آن مسلم اجنبی یا بر مسلمه اجنبیه تکلیف است از این معلوم می‌شود که وجوب التغسیل اعم از مباشری و تسبیب است. می‌دانید از کجا می‌گویم از کجا استفاده کردیم از آن روایتی که در او وارد شده است از او استفاده می‌شود که وجوب التغسیل مطلق است. اعم از تغسیل مباشری است و تسبیب بر مسلمان واجب است. آن‌وقت علم اجمالی درست می‌شود انسان می‌داند که یا باید خنثی را بالمباشره بشورد یا بالتغسیل بشورد. آن هم علم اجمالی دارد. این وجه اول که به نظر ما این وجه اول خللی ندارد. می‌شود از ادله این معنا را استفاده کرد. از آن روایاتی که خواهد آمد در تغسیل نصرانی و نصرانیة این مرد مسلمان را در صورتی که محارم نبوده باشد.

و این را هم بگویم که اگر ما گفتیم کفار هم مکلف نیستند به فروع کما این‌که ملتزم هستیم کفار مکلف به فروع نیستند و مع التزام به او واجب است تغسیل میت تسبیبا بر زن‌های اجانب که مرد مسلمان را به ید آن نصرانی تغسیل بکنند نیت را هم خود‌شان می‌کنند. بگذارید بگویم چطوری که شما انشاءالله در مکه سر‌شان را می‌تراشند تا از احرام خارج بشوید یا می‌دهید گوسفند را ذبح کند آن‌که مخالف است عیب ندارد نیت را شما می‌کنید که من ذبح می‌کنم هدی را چون ذبح فعلی است که مباشرتی حاج نیست آن‌که بر حاج واجب است و بر محرم واجب است حلق است تسبیبا أو مباشرتا ذبح است چه مباشرتا چه تسبیبا. بدان جهت وقتی که تسبیب می‌کند خودش غسل می‌کند. این‌ها هم وقتی که زن‌های اجانب می‌خواهند مرد مسلمان را بالتسبیب غسل بکنند خود‌شان نیت می‌کنند که خواهد آمد. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه این وجه تمام است.

[سؤال: ... جواب:] انحلالی است کی گفتیم استغراقی؟ می‌گوییم احکام شرع انحلالی است یعنی وقتی که می‌فرماید تطهیر المسجد واجب است یعنی بر شخص خاص مکلف نیست انحلالی است. عرض می‌کنم بر این‌که در ما‌نحن‌فیه احکام وقتی که ملاک فعل کل مکلفین شد هر مکلفی تطهیر کند مسجد پاک می‌شود، آن‌وقت وجوب دیگر مختص به شخص واحد نمی‌شود و لو در خطاب بگوید که تطهیر المسجد واجبٌ. بگوید، همه مکلف می‌شوند. ما می‌گوییم احکام بعد از این‌که تغسیل کل میت بر همه واجب است وجوب کفایی است این‌ها را فارغ شدیم. کلام این است که این وجوب کفایی مختص به مماثل نیست برای هر مکلف این است. بعد از این معنا این تقریب صحیح است اشکالی ندارد.

نگذاشتند من تقریب ثانی را شروع کنم. اشاره می‌کنم توضیحش فردا. تقریب ثانی علم اجمالی را برای هر مکلف این‌طور تقریب کرده است: این مرد و زن که بالای خنثی ایستاده است هرکدام علم دارد یا واجب است این خنثی بشورد یا حرام است دستش را به بشره خنثی بکشد به بدن خنثی نگاه بکند. چون اگر مماثل است تغسیل واجب است دیگر نگاه کردن لمس کردن بلا شهوت عیب ندارد مماثل نیست و اما اگر مماثل نیست لمس کردنش حرام است نظر کردنش حرام است بر بدن چون که علم اجمالی دارد هرکدام از این أحد التکلیفین که از این تعبیر فرموده‌اند تحقیق النظر اقتضا می‌کند که این علم اجمالی این نحو است که علم دارد یا تغسیل واجب است یا حرمت النظر -حرمت لمس را هم من اضافه کردم روی نکته‌ای- این علم اجمالی مقتضایش این است که نه نگاه بکند و بشورد جمع بین تکلیفین است که من وراء الثوب می‌شورد که نگاه نمی‌کند تغسیل هم می‌کند آن یکی هم می‌کند غسل موجود می‌شود.

تأمل بفرمایید که این وجه تمام است یا فیه اشکالٌ؟.