جلسه نهصد و چهل و نهم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

عرض کردیم در خنثی مشکل بعد از موت این خنثی کسی نبوده باشد الا محرمی با او، آن محرم فرقی نمی‌کند زن بوده باشد یا مرد بوده باشد و خنثی هم خنثی مشکل است معلوم نیست مرد است یا زن است گفتیم این محرم واحد باید این خنثی را غسل بدهد؛ برای این‌که این محرم فی علم الله یا مماثل با خنثی است محرم زن بوده باشد خنثی هم فی علم الله زن بوده باشد مماثل است غسل می‌دهد. و اگر درواقع خنثی مرد بوده باشد چون که فقد المماثل است مماثل موجود نیست محرم می‌تواند غسل بدهد. علم تفصیلی دارد این محرم که بر او تغسیل این خنثی واجب است. و اما اگر هردو طایفه موجود هستند خنثی مشکلی فوت کرده است هم مرد است با او هم زن است با او گفته شد بر این‌که فرموده‌اند در ما‌نحن‌فیه مرد و زن هردو باید غسل بدهند مرد غسل می‌دهد آن خنثی را من وراء الثوب ثم زن شروع می‌کند از اول خنثی را من وراء الثوب غسل می‌دهد. بلا فرق مابین این‌که این دو نفر دو طایفه محرم بوده باشد با خنثی یا اجنبی بوده باشند. چرا؟ چون که در این فرض، مماثل میت موجود است. برای این‌که [اگر] میت زن است زن حی موجود است. [اگر] مرد است، مرد حی موجود است. بدان جهت باید اگر خواستیم خنثی غسل صحیحی داده بشود و احراز بکنیم که خنثی غسل داده به غسل صحیح باید هردوتا من وراء الثوب غسل بدهند. وراء الثوب به جهت این‌که نظر نیفتد نگاه نکند به جسد لمس نکند بشره میت را. به این لحاظ است. بدان جهت اگر شب تاریک بود که اصلا دیده نمی‌شود بدن، شخص هم که مغسّل است در یدش مثلا دستکش بود از این پلاستیک‌ها، اشکالی ندارد لخت هم بشود عیب ندارد. این من وراء الثوب به جهت این است که نه ممانعت از نظر و لمس بشود. از این جهت است.

یک کلمه‌ای اینجا بگویم یادتان بوده باشد. فرقی ندارد چطوری که حرام است نظر کردن به جسد اجنبی و اجنبیه لمسش هم حرام است و لو بلا شهوت بوده باشد. در آن روایاتی که در خیار الحیوان است در امه‌ای که خریده شده است امام علیه السلام فرمود مشتری الامه ان لمسها أو قبّلها أو نظر الی ما یحرم النظر قبل الشراء فقد وجب البیع. که بر غیر مالک حرام است این‌ها، در امه که مالک می‌تواند لمس کند، زن اجنبیه را شخص به غیر ملکٍ و به غیر زوجیة نمی‌تواند لمس کند به بشره مگر در مواردی اضطرار (تداوی و این‌ها) که ما محرم لله و قد أحله الاضطرار. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه این به جهت این است که وراء الثوب که ممانعت از نظر بشود و ممانعت از لمس به بشره بشود و اگر ممانعت حاصل شد و لو من وراء الثوب نباشد این عیبی ندارد. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه این خنثی را اگر بخواهیم غسل صحیح بدهیم این دو طایفه باید او را بشورد کلام ما این بود که چه وظیفه دارد این دو طایفه؟ چرا بر هریکی واجب است این را بشورد یعنی وجوب منجز است درباره‌اش با وجود این‌که هرکدام از این‌ها شک در تکلیف دارد بناء بر این‌که تغسیل میت وظیفه مماثل است در آن صورتی که مماثل موجود است، این دو نفری که موجود هستند با این خنثی که یکی مرد است یکی زن هرکدام شک می‌کند که من مماثل با این میت هستم یا نیستم خودش مرد است اصل این است که این مرد نیست آن، زن است اصل این است که این میت خنثی زن نیست، اصل نافی تکلیف است، مثل آن ثوبی که دو نفر می‌پوشیدند در او منی پیدا کردند، سه فرق است مابین آن مسئله و مسئلتنا چه وظیفه‌ای دارند که بشورند این میت را این خنثی را:

یک وجه دیروزی بود که می‌گفتیم تکلیف عام است مرد و زن ندارد تجهیز میت بر همه واجب است منتها بالمباشرة أو التسبیب. بدان جهت یک علم اجمالی درست کردیم که هرکدام می‌داند که یا من باید بالمباشره بشورم یا تسبیب بکنم. این علم اجمالی منجز است. مثل علم به وجوب القصر أو التمام. مثل او می‌شود.

اگر کسی در او مناقشه کرد گفت آن وجه را قبول نکرد وجه دیگری فرموده‌اند که وجه دیگر این است که هرکدام از این‌ها علم اجمالی دارند از این مرد و زن زنده که یک تکلیفی به او متوجه است یا باید این میت را غسل بدهد یا این‌که لمس کردن -لمس کردن را ما اضافه می‌کنیم- یا لمس کردن و نگاه کردن به این میت حرام است به بشره‌اش چون که عورتش که یقینش علم تفصیلی است که نگاه کردن حرام است مرد و زن ندارد غیر العورة سایر جسد یا لمس کردن آن‌ها و نظر کردن به آن‌ها حرام است یا تغسیل این، واجب است. و این علم اجمالی منجز می‌شود. این علم اجمالی را هم مرد زنده دارد و هم آن زن زنده دارد که با خنثی میت است. می‌داند آن زن هم یا نگاه کردنش و لمسش این جسد میت را حرام است چون‌که مرد است یا این‌که تغسیلش واجب است چون که زن است. این لمس را اضافه کردم چون‌که در نظر مرد به زن اجنبیه حرمت مسلم است و اما زن به مرد اجنبی بلا شهوة به بدنش نگاه کند مثل دستجات و این‌ها که لخت می‌شود این حرام است یا نه در او چون که کلام است لمس را اضافه کردند که لمس بلا اشکال حرام است. بدان جهت آن زن هم علم اجمالی منجز دارد بدان جهت باید غسل بدهد من وراء الثوب. و لمس و نظر را ترک کند به بشره. این وجه را فرموده‌اند که تحقیق النظر این است.

و لکن این به نظر قاصر ما این وجه تمام نیست. چرا؟ این در جایی درست می‌شود که آن مرد و زن که همراه خنثی هستند اجنبی بوده باشند اجنبی و اجنبیه بوده باشند آنجا این علم اجمالی تمام است که مرد اجنبی یا زن اجنبیه می‌داند که یا تغسیل واجب است یا لمس و نظر حرام است. و اما اگر محارم هردوتا محرم بوده باشند یا یکی محرم است دیگری اجنبی است در این صورت که یکی محرم است یا هر دوتا محرم است آن دیگری اجنبی است یا آن دیگری هم محرم است این علم اجمالی نسبت به محرم تمام نمی‌شود چون هرکدام از محرمین دوتا محرم هستند می‌گوید من شک دارم که شستن این بر من واجب است یا نه شاید این مرد بوده باشد من زن هستم من مرد نیستم او باید بشورد آن یکی هم عکسش را می‌گوید که بر من واجب نیست شستن چون نمی‌دانم مرد هستم نمی‌دانم احتمال می‌دهم این زن بوده باشد. بدان جهت علم اجمالی در این صورت صحیح نمی‌شود.

بدان جهت اگر ما آن وجه اولی که دیروز مسئله می‌گفتیم که تجهیز وجوبش وجوب کفایی است علی نحو التسبیب هم چون که امام علیه السلام در آن مسئله‌ای که وارد می‌شویم که مسلمانی مرده است مماثلش پیدا نیست و محرم پیدا نیست او را غسل ندادند به غسل صحیح امام علیه السلام می‌فرماید اما وجدتم نصرانیا أن‌یغسله پیدا نکردید یک نصرانی که این مرد میت مسلمان را بشورد استفاده می‌شود از این‌که تکلیف بود این تکلیف است اما وجدتم نصرانیا یغسله این تکلیف است بر آن‌هایی که غیر مماثل است که باید میت را بشورند و لو مماثل کتابی. و لو کتابی تغسیل کند این تعبد است چون که کتابی عملش صحیح نیست این تعبد است این معنا الا انّه از این استفاده می‌شود بر این‌که این‌طور نیست که مردم میت را رها کنند و بگویند ما مماثل نیستیم ما رفتیم این‌طور نیست. از این حدیث این معنا از نَفَس این روایت این معنا استفاده می‌شود. که میتی که محرم با او نیست مماثل نیست همه اجنبی است نمی‌توانند میت را رها بکنند و میت را بدون غسل بگذارند. بدان جهت اگر او تمام شد اصلا از خود آن روایت و لو گفتیم که مختص به آن مسئله خاص است، در آن مورد وارد است وجوب کفایی استفاده نمی‌شود حرف دیروزی را پس گرفتیم گفتیم وجوب کفایی استفاده نمی‌شود و لکن از نفس این روایت در می‌آید که اشخاصی که با میت اجنبی هستند میت را نمی‌توانند بدون غسل بگذارند.

بدان جهت در ما‌نحن‌فیه آن زن و مرد که هردو محرم هستند با میت میت هم خنثی مشکل است بگویند ما ول کردیم رفتیم به اصالة البرائة تمسک کردیم از نفس این روایت ظاهر می‌شود این جایز نیست از نفس روایتی که در آن کتابی و نصرانی وارد است از نفس آن روایت ظاهر می‌شود که این میت را همین‌طور گذاشتن به اصالة البرائة تمسک کردن و رفتن این معنا جایز نیست. این غیر از مسئله تسبیب است وجوب غسل تسبیبا رفع ید کردیم گفتیم که نیست، از این دو روایت هم استفاده نمی‌شود، این دو روایت در مورد خاص است می‌گوید، می‌گوییم و لکن از این دو روایتی که خواهیم گفت استفاده می‌شود که نمی‌شود میت مسلمان را بدون غسل گذاشت و رفت که بر من تکلیفی نیست، کسی که مماثل است بیاید غسل بدهد، این معنا جایز نیست. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه اگر هر دوتا محرم بوده باشند نمی‌توانند به برائت تمسک کنند و این میت را تنها بگذارند، باید غسل بدهند. این وجهی که می‌گوییم اگر هم تمام شد که این تقریب دومی تمام است فهو و الا این وجه علم اجمالی که فرموده‌اند در محارم تمام نمی‌شود.

فرض کردیم در محارم که با خنثی هم زن هست هم مرد هردو محرم هستند فرض کردیم این علم اجمالی تمام نیست کما این‌که تمام نیست این وجه اول که گفتیم این تقریب اول که گفتیم این تمام نیست. باید چه کرد در ما‌نحن‌فیه؟ گفتیم که این را بدون غسل گذاشتن و رفتن جایز نیست این معنا استفاده می‌شود، خوب که غسل بدهد؟ کدام یکی از محرمین غسل بدهند؟ خب آنقدری که ما علم اجمالی داریم این را بدون غسل نمی‌شود رها کرد باید غسل داد، خب مقتضای علم اجمالی عبارت از این است که یا هر دو غسل بدهند یا لااقل اگر هر دوتا غسل ندادند یکی باید غسل بدهد، آن یکی کدام یکی غسل بدهد؟ آن‌که قرعه تعیین می‌کند؛ چون‌که اگر فرض کردیم بر هر دوتا غسل دادن لازم نیست احتیاط واجب نیست فرض کردیم چون علم اجمالی منجز نیست فقط علم داریم که این را بدون غسل نمی‌شود رها کرد اگر احتیاط، واجب نیست یک غسل لازم است بر هرکدام یکی است این خودش می‌شود امر مشکل. این غیر از فتوی شیخ الطایفة است که از شیخ الطایفة نقل شده است که در خنثی مشکل قرعه می‌اندازند زن درآمد قرعه زن غسل می‌دهد مرد درآمد مرد غسل می‌دهد. ما مطلقا نمی‌گوییم در این صورتی که حکم ظاهری مجهول است و حکم ظاهری ثابت نیست چون که علم اجمالی منجز نیست فقط علم داریم که بدون غسل نمی‌شود این را گذاشت اما که غسل بدهد؟ کدام یکی از محرمین؟ دلیلی بر تعیینش نیست، واقعه واقعه‌ای می‌شود مشکل و رجوع به قرعه می‌شود.

این‌که مرحوم سید می‌فرماید و لا‌یبعد الرجوع الی القرعة این لا‌یبعد در صورتی که آن مرد و زن هر دو محرم بوده باشند. در صورتی که مرد و زن هر دو محرم بوده باشند لا‌یبعد الرجوع الی القرعة؛ چون‌که مشکل است. تکلیف کدام است؟ آن‌که علم داریم این را نمی‌شود رها کرد و رفت این مقدار است آن عیب ندارد.

و این را بدانید ما بعضی از روایاتی که آن امر مشکل در او [وارد است، مراد] آن‌که مشکل است به حسب تعیین حکم واقعی و حکم ظاهری در آن مورد رجوع به قرعه می‌شود در این مورد رجوع به قرعه می‌کنیم مثل سایر موارد شبهات موضوعیه که تعیین حکم ظاهری مشکل است یک مالی هست مال شخصی خارجی نمی‌دانیم مال زید است یا نمی‌دانیم مال عمر است در این صورت بعضی صورش منصوص است که مال تقسیم می‌شود مشترک می‌شود در بعضی صور که داخل نص نیست رجوع به قرعه می‌شود چون که به دوتا مال دادن نمی‌شود، به یکی معین ترجیح بلا مرجح است، حکم ظاهری هم مشتبه است، رجوع به قرعه می‌شود. مثل آن موارد می‌شود. این را بدانید در باب میراث خنثی، روایاتی وارد است الوجوب علی مات می‌شود اگر علی مات نشد نصف سهم أنثی را می‌برد نصف سهم ذکور را می‌برد، یک روایاتی هم که من لیس له قبلٌ اصلا، هست کسی اصلا قبل ندارد نه مال مرد است نه مال زن هیچ کدام ندارد این هم یک علامتی دارد که منصوص است آن علامت شد تابع او می‌شود، بولش به عقب پرید لاحق می‌شود به یک طایفه‌ای، بولش نپرید در آن موارد مساوی شد آنجا رجوع به قرعه منصوص است. در ارثش رجوع به قرعه می‌شود که مرد است یا زن. از آن روایات تعدی نمی‌کنیم که آن روایات وارد بر ارث است، به تغسیل المیت مربوط نیست. این روایات را صاحب وسائل در جلد هفده در باب ارث الخنثی و ما أشبهها در آنجا روایات را نقل کرده است. آن کسی که لیس له قبل النساء و لا قبل الرجال هیچ کدام نیست عکس خنثی است آنجا قرعه منصوص است که آن علامت خاصه نبوده باشد منصوص است. از آنجا تعدی نمی‌کنیم. همان عموماتی که چطور مال مشتبه شد مابین شخصین که نمی‌شود به دوتا داد مورد روایات نیستند به یکی هم قابل نیست به بیشتر از یکی دادن، مال چیست مال چیست قرعه انداخته می‌شود مال وقف شده است نمی‌دانیم به این شخص وقف شده است یا به آن اولاد، وقف شده است آن مواردی که رجوع به قرعه می‌شود این ما‌نحن‌فیه هم نظیر آن‌ها می‌شود.

این‌که صاحب العروه فرموده است لا‌یبعد الرجوع بالقرعة، اذا کان الرجل و المرأة محرمین با خنثی محرم بوده باشند علم اجمالی منجز نیست. آن وجه اولی با آن تقریب دیروزی هم از او غمض عین بشود رجوع به قرعه بعدی ندارد.

از این جا که در این مسئله بحث کردیم ظاهر شد حکم در مسئله ثانیه. مسئله ثانیه این است که جزئی از بدن میت پیدا شده است و آن جزء مردد است جزء بدن رجل است یا جزء بدن مرأة است. مرأة باشد باید مرأة غسلش بدهد رجل باشد باید رجل غسل بدهد. الکلام الکلام. اگر گفتیم بر این‌که در ما‌نحن‌فیه وجوب تغسیل اعم از تغسیل بالمباشرة و التسبیب است هر دوتا باید غسل بدهند. اگر او را نگفتیم علم اجمالی اجانب شده‌اند هر دو اجنبی شده‌اند یا یکی اجنبی شد علم اجمالی منجز دارد کما ذکرنا چون‌که حکمش ظاهر شد. و اما هر دو محرم بودند الکلام الکلام. آن‌که گفتیم در محرمین گفتیم آنجا آن حرف در ما‌نحن‌فیه می‌آید چون‌‌که علم اجمالی منجز نیست. و آن وجه اول وجوب تغسیل علی الکل به نحو اعم از تسبیب و فعل مباشری او هم ثابت نشد رجوع به قرعه می‌شود. نه این‌که نمی‌توانند هردو غسل بدهند هردو می‌توانند غسل بدهند چون‌که حرمت عبادت گفتیم ذاتی نیست، قصد قربت هم به نحو احتیاط می‌کند: اگر من مرد هستم این جزء را می‌شورم این جزء هم اگر مرد است، آن زن هم می‌گوید اگر این جزء زن هست این را می‌شورم به احتمال وجوبش، تشریع نمی‌شود. و لکن این‌که وظیفه بوده باشد در محرمین هر دوتا باید بشورند، این منجز ندارد. این را می‌گفتیم منجز علم اجمالی نیست. و آن مسئله غسل مباشری و تسبیبی تمام نشد نوبت می‌رسد به همان علم اجمالی که علم اجمالی این را بدون غسل بگذاریم و برویم این در آن جزء هم اشکال پیدا می‌کند این معنا، در این‌که جزء که علم اجمالی داشته باشیم این جزء را همین‌طور بگذاریم برویم این جزئی از میت است آن علمی هم که علم اجمالی داشتیم این را بگذاریم همین‌طور برویم جایز نیست او هم محل اشکال می‌شود.

یک چیزی خدمت شما بگویم مرحوم صاحب العروة در جایی که مرد و زن هر دو موجود است می‌گوید هردو بشورند در مسئله خنثی مشکل، آنجا فرمود که لا‌یبعد الرجوع الی القرعة اینجا در مسئله ثانیه دیگر این لا‌یبعد را نیاورد. در مسئله ثانیه فرمود که هردوتا باید بشورند. فرق آن مسئله با این مسئله چیست؟ که آنجا رجوع به قرعه می‌شود اینجا رجوع به قرعه نمی‌شود لا‌یبعد ندارد من که نفهمیدم فرقش چه بوده باشد شما تأمل کنید شاید وجهی پیدا کنید.

گذشتیم این معنا را. بعد وارد می‌شویم به آن مسئله که آن مسئله‌ای که اصحاب نسبت داده شده است به مشهور اصحابنا که اگر میتی بمیرد مماثل مسلم پیدا نشود او را بشورد و محرم هم پیدا نشود محرم مسلمان او را بشورد و لکن مماثل کتابی موجود است مماثل، کافر است و لکن کافر کتابی است یعنی یهودی است نصرانی است یا مجوسی است که این‌ها حکم أهل کتاب را دارند از این‌ها موجود است. صاحب العروة این‌طور فرموده است بر این‌که آن مسلمونی که اجانب هستند نه مماثل هستند نه محرم آن‌ها امر می‌کنند این کتابی را اگر این میت مرد بوده باشد یا کتابیه را در صورتی که میت زن بوده باشد امر می‌کنند بر این‌که آن کافر، اول خودش را بشورد و یغتسل أو تغتسل خودش غسل کند مرد است غسل کند زن است غسل کند. مراد از این غسل خواهیم گفت مراد صاحب عروه شستشو است نه غسل از حدث است. غسل کند یعنی بدنش را از آن نجاست که غالبا در کفار می‌شود نجاست عرضی از او خالی نماند بشورد آن‌ها را. مراد تطهیر از این قذارت عرضی است که از آن‌ها بشورد بدنش را. این را نسبت به صاحب عروه داده‌اند که مراد از این، شستشو است که خودش را بشورد. این چرا نسبتش را داده‌اند چرایش را بعدا ذکر می‌کنم که از کجا درآوردیم. خود یغتسل معنایش این است. امر می‌کنند مسلمان‌ها که او خودش را می‌شورد بعد این میت یاد می‌دهند که چطور این را غسل بده اول به مائی که سدر درست کرده‌اند با این بشور بعد هم رأس و رقبه‌اش را بعد یمینش را بعد یسارش را بعد به ماء کافور ... یاد می‌دهند تا این کتابی این را غسل بدهد.

این را بعد ایشان این‌طور ذکر می‌فرماید می‌گوید اگر ممکن بوده باشد که کتابی دستش را به بدن میت موقع شستن نزند و این دستش را به آبی‌ که میت را با او می‌شورد نزند بشره دستش را مثل این دستکش‌های پلاستیکی فعلا مرسوم است که با این، میت را می‌شورند بشره دست کافری که شسته است به بشره میت نمی‌رسد و هکذا بشره‌اش یا فرض کنید یدش و لو پلاستیکش به آب اصابت نمی‌کند اگر این‌طور بوده باشد مراعات می‌شود این معنا. کما این‌که اگر ممکن باشد میت را این میت مسلمان را در آب کر یا جاری بشورد غسل بدهد این، متعین می‌شود. یعنی در جایی که هردو ممکن است هم ممانعت ممکن است هم در آب کر و جاری شستن، مخیر است. یکی ممکن بوده باشد رعایت کند. اگر ممکن نبوده باشد که عیب ندارد غسل بدهد و لو یدش به بدن میت برسد یدش به آب بخورد عیبی ندارد غسل بدهد. این فرمایشی است که صاحب عروه قدس الله نفسه الشریف می‌فرماید، مسلمین امر می‌کنند کتابی را که بشور به آن‌ها یاد می‌دهند آن کتابی هم ممانعت می‌شود. اگر ممانعت ممکن نشد آب کر و جاری ممکن نشد عیب ندارد همین‌طور غسل بدهد غسلش تمام می‌شود. بعد شروع می‌کند یک مطلبی دیگر بفرماید که می‌رسیم به او.

این‌که ایشان فرموده است در کلمات اصحاب ما مشهور عند الاصحاب این کلام هست منتها با این خصوصیات که یک امر مثل آن این در کلمات کثیری نیست. این میتی که همین‌طور است مرده است مماثل ندارد محرم ندارد یغسله الکتابی. این کلام اصحاب است. و این را مشهور ملتزم شده‌اند. در این صورت وقتی که او را می‌شورند مشهور ملتزم به این هستند.

آن‌که مخالفت کرده است با این مشهور محقق قدس الله نفسه الشریف است در معتبر و لو قبل از محقق جماعتی از اصحاب ما این مسئله را ذکر نکردند و بعضی‌ها خواستند از عدم ذکر این بگویند که آن‌ها ملتزم به این حکم نیستند مثل ابن براج ابن ابی‌عقیل و غیرهم ذکر نکردند و لکن عدم الذکر دلالت بر مخالفت نمی‌کند و لکن محقق در معتبر مخالفت فرموده است.

دو روایتی هست آن دو روایت را نقل می‌کنیم که دلالت می‌کند بر این حکم. بعد از نقل این دو روایت محقق در معتبر فرموده و عندی فی ذلک توقفٌ پیش من در این حکم توقف است. لضعف الروایتین روایتین من حیث السند ضعیف هستند. چرا؟ لأنّ سند أحدهما جماعة فطحیة یکی عمار بن موسی ساباطی است که سندش فتحی هستند. و سند دیگری زیدیه هست و آن روایات زیدیه متروک است عند اصحاب ما. بدان جهت من به این روایت عمل نمی‌کنم. یکی هم این‌که لأنّ الکافر لیس أهلا للنیة کافر اهل نیت نیست غسل میت عوض عبادات است باید قصد بشود او و قصد قربت بکند به آن غسل و کافر اهل این نیت نیست بدان جهت این روایتین به او عمل نمی‌شود.

آن‌وقت دیگران هم وجه‌هایی منضم کردند گفتند که کافر که خودش نجس ذاتی است به شستن که پاک نمی‌شود مثل این‌که کلب را بشوریم قشنگ صابون بزنیم بشوریم پاک نمی‌شود نجاست نجاست ذاتی است این بشورد میت را نجس‌تر می‌کند چون میت را نجس‌تر می‌کند این قابل تطهیر نیست. اهل نیست این را تطهیر کند.

این‌ها سه تا اشکالی است که شده است. دوتایش از محقق است. یکی از دیگران است. این اشکال اخیری را صاحب عروه أهمیت داده است. فی الجمله این اشکال اخیری را مراعات کرده است چطور مراعات کرده است بعد از خواندن روایتین معلوم می‌شود چطور مراعات فرموده است. در باب نوزده از ابواب غسل المیت حکم تغسیل الذمی المسلمة روایت اولی این است محمد بن الحسن تمام سند را نقل می‌کند شیخ عن المفید از استادش از مفید علیه الرحمة نقل می‌کند عن محمد بن أحمد بن داود -که استادش مفید قدس الله سره است شخص جلیل است- محمد بن احمد بن داود هم از پدرش احمد بن داود نقل می‌کند عن علی بن الحسین -علی بن الحسین پدر صدوق است- عن محمد بن یحیی العطار است عن محمد بن احمد بن یحیی الاشعری است عن أحمد بن حسن -بن فضال است، علی بن فضال است- عن عمر بن سعید عن مصدق بن صدقة عن عمار ساباطی مفید این‌ها را می‌گویند فطحی است احمد بن حسن بن علی بن فضال عمر بن سعید مصدق بن صدقة عمار موسی عن ابی‌عبدالله علیه السلام فی حدیث قال قلت عمار می‌گوید عرض کردم به امام صادق فان مات رجلٌ مسلمٌ اگر یک رجل مسلم مرد و لیس معه رجلٌ مسلم مماثل نیست و لا امرأة مسلمٌ من ذوی قرابته امرأة مسلمه ذی رحم نیست این هم یک قرینه دیگر است که از رحم تعبیر به ذوی القرابة می‌کند چون‌که غالبا با آن ذوی القرابة أغلب‌شان محارم هستند و لا امرأة مسلمةٌ من ذوی قرابته و معه رجال النصاری و نساء المسلمات لیس بینه و بینهنّ قرابة بین میت و بین زن‌های مسلمان -میت مرد است- قرابتی نیست قال یغتسل النصاری آن نصاری خود‌شان را می‌شورند ثم یغسلونه بعد از آن میت را می‌شورند نصاری، فقد اضطرّ این کلمه را نگه دارید مورد مورد اضطرار است چون که مورد اضطرار است عیب ندارد میت بلا غسل دفن نشود این مفهومش این است که میت بلا غسل دفن نشود. این یک روایت است.

پشت سر همین روایت سؤال می‌کند و سئلته عن المرأة المسلمة تموت و لیس معها امرأة مسلمة و لا رجلٌ مسلمٌ من ذوی قرابتها و معه نصرانیةٌ و رجالٌ مسلمون رجالی که اجنبی هستند لیس بینها و بینهم قرابة قال تغتسل النصرانیة ثم تغسّلها. این یک روایت است.

این را می‌دانید چون نصرانیه از خودش نمی‌آید که بگذارید من میت شما را بشورم نصرانیه این را نمی‌فهمد، بدان جهت قرینه مقامیه هست یعنی باید این‌هایی که رجال هستند قرابتی با زن ندارند یا نساء هستند قرابتی با مرد ندارند این‌ها نصرانی و نصرانیه را پیدا بکنند به او بگویند که بدنت را بشور او را وادار بکنند به این‌که میت‌شان را بشورد این قرینه مقامیه اقتضا می‌کند که امره المسلمون که در عبارت عروه هست از این قرینه استفاده می‌شود. یکی همان جمله‌ای که در روایت ثانیه است.

روایت ثانیه این است و بإسناد الشیخ عن سعد بن عبدالله عن ابی‌الجوزاء ابی‌الجوزاء -منبّه بن عبدالله است که ثقه است زیدی است- عن الحسین بن علوان عن عمر بن خالد این‌ها همه زیدیه هستند عن زید بن علی عن آبائه که محقق می‌گوید روایت سندش زیدیه هستند و حدیث آن‌ها متروک است عن علی علیه السلام قال اتی رسول الله صلی الله علیه و آله نفر پیش رسول الله جماعتی آمدند فقالوا انّ امرأة توفی معنا زنی با ما وفات کرد و لیس معها ذو محرم و مابین ما محرم با او کسی نبود فقال کیف صنعت؟ صدر اسلام است چکار کردید؟ فقالوا صببنا علیه الماء صبا علی الله آب ریختیم رویش فقال اما وجدتم امرأة من أهل الکتاب تغسلها پیدا نکردید یک زنی از اهل کتاب که این زن را بشورد؟ این اما وجدتم این معلوم می‌شود که تکلیف است منتها تکلیف یا به نحو تسبیب و مباشرتی یا اگر او را هم نگوییم از این روایت استفاده می‌شود که اجانب نمی‌توانند شانه خالی کنند کسان دیگری که با میت هستند شانه خالی کنند که بر ما تکلیفی نیست اصل این است که این مرد نیست یا زن نیست کذا نیست، از این روایت این معنا استفاده می‌شود که این‌ها باید تدارک بکنند تغسیل او را کتابیه او را بشورد.

این محقق قدس الله نفسه الشریف دو اشکال کرد. غیر محقق هم نجاست را علاوه کردند. آیا این اشکال‌ها جواب دارد که دارد یا ندارد؟ انشاءالله فردا.