اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
ایشان صاحب العروة قدس الله سره در عروه میفرماید اگر میت مماثلش پیدا شد و لکن آن مماثل کافر نیست و مخالف است یعنی از عامه است میفرماید در صورتی که مماثل شیعه امامی نبوده باشد و مماثل منحصر بشود به مخالف مخالف هم مثل آن کافر کتابی میت را غسل میدهد میتی که امامی است میت را غسل میدهد و لکن میفرماید این مخالف مقدم بر کتابی است. در میتی که شیعه است مرده است مماثل شیعه نیست و لکن در مانحنفیه مماثلی هست که آن مماثل کتابی است و یک مماثلی هم هست سنی است میفرماید آن مخالف مقدم است بر کتابی. یک فرق دیگری هم که دارد که در رتبه مقدم است بر کتابی این مخالف یک فرق دیگر هم که دارد و آن این است کتابی میخواست آنوقتی که میت ما را غسل بدهد خودش اول اغتسال میکرد که امر میشد بر آنکه خودت را حمل کردیم آن اغتسال را به معنای تنظیف از نجاست عرضی میفرماید آن اغتسالی که در کافر در جایی که کافر مماثل تغسیل میکرد میت را که خودش اغتسال کند در مخالف، او نیست. -این قرینه این است چون نص که نیست در مسئله این قرینه است در مسئله که آن اغتسالی که مرحوم سید فرموده بود مراد اغتسال لغوی است یعنی شستشو. کافر ذمی خودش را شستشو بکند بعد میت را غسل بدهد که گفتیم قرینهاش خواهد آمد قرینهاش این است- اینجا میفرماید مخالف غسل میدهد این میت را و خودش هم احتیاج به تغسیل ندارد.
-درست توجه کنید!- کلام در مانحنفیه این است که یک امری مسلم است و آن این است که آن غاسل میت میتی که شیعه امامی است غاسلش هم باید شیعه باشد. این شرطش را خواهیم گفت. الان کلام ما این است که آن شیعه پیدا نمیشود مماثل شیعه، مماثل مخالف است. کلام این است که اگر چطور کافر ذمی میت را علی طریقتنا میشست تعلیم میکردیم و میت را علی طریقتنا میشست میگفتیم این مکفی است، فقد اضطر. در مخالف هم همینطور است که مخالف را امر میکنند به طریقتنا بشورد. مراد صاحب العروة این است که وقتی که شیعه پیدا نشد مخالف را امر میکنند که به این طریقتنا میت را بشور. منتها فرقش با کافر کتابی این است که لازم نیست سنی خودش را بشورد مسلمان است به اصل طهارت است در مسلمان از طهارت عرضی نمیدانیم نجس است یا نه اصل این است که پاک است. بدان جهت تغسیل میکند و لکن به طریقتنا. و اما اگر سنی به طریقتهم میتنا را غسل داد او بحثش خواهد آمد که او مجزی نیست این میتی است که غسل داده نشده است. کلام صاحب العروة در مقام این است که آن مخالف جای کتابی بنشیند. چطور به کتابی تعلیم میکردهاند میت ما را علی طریقتنا غسل بدهد الان مخالف را میگویند مخالف مقدم بر کتابی است. او بر طریقتنا میت را غسل بدهد اغتسال آن مخالف هم لازم نیست. دلیلش چیست؟
دلیلش طریق اولویت است. ما احتمال نمیدهیم که کافر را شارع مقدم کرده است بر مسلمان. احتمالش نیست که کافر را شارع بر مسلمان مقدم کرده است که مسلمان مخالف که به طریقتنا غسل میدهد. آن کافر کتابی را که با آن اوضاعش که دیروز بیان کردیم او را مقدم کرده است بر مخالف این احتمالش نیست.
و دیگر اینکه در آن موثقه عمار که دلیل مسئله بود سائل فرض کرد که یابن رسول الله رجلی مرده است رجل مسلمی مرأة مسلمهای که ذات محرم باشد نیست فرض کرد که رجل مسلم نیست امام آنوقت فرمود که نصاری را امر میکنند که غسل بدهد نصاری میشورد در ذهن سائل این بود که اگر مرد مسلمان پیدا بشود باید به آن مرد مسلمان میت را غسل بدهد خصوصا که به طریقتنا غسل میدهد و مفروض این است. این در ذهن سامع هم این بود امام علیه السلام فرمود که نصاری غسل میدهد یعنی او را در همان ارتکازش باقی گذاشت عمار بن موسی را. خودش هم که فطحی بود آن امامی اثنی عشری هم که نبود خودش هم همینطور نبود پس معلوم میشود بر اینکه آن مسلمانی که هست با بود او و لو مخالف باشد نوبت به کافر ذمی نمیرسد. این اصل کلام در مانحنفیه ذکر کردیم.
بعد ایشان فرض میفرماید در عروه میتی مُرد نه مماثل است نه محرم است نه هم کتابی و کتابیه است اینها هم نیست یعنی مسلمان سنی هم نیست اینها نیستند، ایشان میفرماید اگر اینطور شد که میتی مرد مماثل پیدا نشد ذو محرم پیدا نشد کتابی و کتابیه هم نبود سقط الغسل غسل ساقط میشود. سقوط غسل نه اینکه تیمم میدهند میت را، اصل غسل ساقط میشود میت را همینطور کفن میکنند و نماز میخوانند و دفن میکنند. و این مسئله را سابقا بحث کردیم که روایات روایات صحیحه بود که مثل صحیحه عبدالله حلبی که امام علیه السلام در آن صحیحه اینطور فرموده بر اینکه اگر میتی مرد و مماثل پیدا نشد در آن صورت غسل ساقط میشود. آن روایتش هم یکیاش را میخوانم:
صحیحه عبیدالله حلبی. یکی اش را یادآوری میکنم خواندیم در باب بیست و یک از ابواب غسل المیت محمد بن علی بن الحسین بإسناده عن عبیدالله بن علی حلبی -عبدالله اشتباه است عبیدالله است- عن ابیعبدالله علیه السلام انّه سئله عن امرأة تموت فی السفر و لیس معها ذو محرم و لا نساء این نه مماثل است نه محرم قال تدفن کما هی بثیابها. این در زن بود. بعد در مرد هم آن صحیحه ابییعفور بود: عن الرجل یموت فی السفر مع النساء لیس معهنّ رجل کیف یصنعن قال یلففنه لفا فی ثیابه و یدفنه و لایغسله همینطور دفنش میکنند و غسل نمیدهند نماز میخوانند و همینطور دفنش میکنند. پس اذا ؟؟؟ مماثل و المحرم و الکتابی و الکتابیه سقط الغسل غسل واجب نیست. آن غسلی که واجب بود تجهیز میت او ساقط میشود.
انّما الکلام در این است آیا غسل دادن مستحب است که شخصی که مثلا فرض کنید مماثل نیست زن اجنبیه است مردی مرده است این زن اجنبیه مستحب است بر اینکه این مرد را غسل بدهد مشروعیت دارد استحباب دارد و لو به نحوی غسل بدهد که مرتکب حرام نمیشود ما فوق ثیاب رویش یک چیزی میکشد آب میریزد دستش هم یک چیزی مثل دستکشی میپوشد که به بدن مرد اصابت نکند این را غسل میدهد این غسل دادن مشروع است یا نیست؟ کلام کل الکلام در این مسئله این است.
صاحب العروة قدس الله نفسه الشریف جزم به مشروعیت ندارد. به عنوان احتیاط میگوید بعد الفتوی به سقوط که وجوب ساقط است. و لکن میفرماید بر اینکه سَقَطَ که فتوی شد احتیاط این است احتیاط به نحو احتیاط استحبابی این است که من وراء الثیاب این را غسل بدهد.
خب این را میدانید تغسیل، عبادت است مشروعیتش احتیاج به دلیل دارد و لو به نحو استحباب بوده باشد که دلیلی داریم بر استحباب؟ یا دلیلی بر این مشروعیت به نحو استحباب نداریم؟ بعضیها ملتزم شدند که تغسیل غیر مماثل اجنبی میت را تغسیلش استحباب دارد مشروعا، واجب نیست غسل هم داد عیب ندارد مستحب است. این را به چه چیز استدلال کردهاند؟ عمدهاش دوتا روایت است که ذکر میکنم. از این دوتا روایت این را استظهار کردهاند.
یکی از آن روایتها که استظهار این معنا شده است یکی از آنها معتبره زید بن علی است که معتبره زید بن علی چندتا روایت دارد در همین ابواب یکیاش هم که این است در باب بیست و دو از ابواب غسل المیت این روایتش این است بعضیها این را استدلال کرده به این روایت به عدم مشروعیت استدلال فرمودهاند -طاب ثراه- و لکن ما به مشروعیت استدلال میکنیم ببینید چطور است. و بإسناد الشیخ عن سعد بن عبدالله عن ابیالجوزاء المنبه بن عبدالله -که عرض کردم ابیالجوزاء اسمش منبه بن عبدالله است این از خود روایات استفاده شده است که مثل این روایت عن ابیالجوزاء بعد بیان کرده است که یعنی المنبه بن عبدالله ثقه است و لکن زیدی است- عن الحسین بن علوان -حسین بن الوان هم که دیروز عرض کردم معروف این است که این عامی است و لکن بعضیها گفتند بر اینکه عامی نیست الامامی بود مستور بود تقیه میکرد اظهار نمیکرد امامی بودنش را و لکن ممدوح است اشکالی ندارد کما بینا در دیروز- عن عمر بن خالد -که آن هم زیدی است- عن زید بن علی عن آبائه عن علی علیه السلام. روایت من حیث السند معتبر است. مثل آن روایت دیروزی است. میگوید عن علی علیه السلام قال علی علیه السلام اذا مات الرجل فی السفر مع النساء وقتی که مرد در سفر با نساء بود اذا مات الرجل فی السفر مع النساء لیس فیهنّ امرأته در آن نساء زنش نیست و لا ذو محرم در آن نسائی که مرد مرده باقی مانده نساء محرم هم ندارد ذو محرم هم نیست نه زنش است نه محرم و لا ذو محرم من نسائه قال علی علیه السلام علی علیه السلام در جواب این سؤال اینطور فرموده است -روحی له الفداء- بر اینکه یوزَرنه الی رکبة این مرد میت را مؤزر میکنند ازار میدانید معنای شایعش همان لنگ است قمیص و اذار همان لنگ این تا رکبتینش لنگ بلند بعضیها میپوشند که لنگ بلند رکبتین را هم میپوشاند علی علیه السلام میفرماید که یوزرنه الی رکبتین این الی رکبتین قرینه است که آن اذار یک معنای دیگری هم استعمال میشود که لفافه است که تمام بدن را میپوشاند. این یوزرنه الی رکبتین قرینه است که ازار به معنا الاول مراد است لنگ میبندند به او که عورتینش کاملا مستور بشود. در این صورت و یصببن علیه الماء صبا آب میریزند به این میت و لاینظرن الی عورته به عورتش نگاه نمیکنند نفرمود سایر بدن و لاینظرن الی عورته به عورتش نگاه نمیکنند و لایلمسن بأیدیهن که به ایدیهن او را مس نمیکنند، در این صورت و یطهرنه و آن میت را پاک میکنند میشورند تمیز میکنند این از آن روایاتی است که از این استشمام میشود یا دلالت میکند که نظر المرأة الی جسد الرجل الاجنبی [اشکالی ندارد] آن شهوت مسئله دیگر است التذاذ جنسی است نهی دارد در آیه مبارکه مطلق النظر بلا التذاذ زن نگاه بکند به بدن مرد اجنبی این روایت ظاهرش این است که این اشکالی ندارد. اینجا داشت که و لاینظرن الی عورته خودش هم به ازار عورت را میپوشانند تا آن رکبتین. که در بعضی روایات هم عورت المرأة تحدید شده است عورة الامه آنجا منصوص است که عورت الامه مابین سرتها و رکبتیها. آنها را همهاش را باید بپوشاند و لو از مولایش امهای که مزوجه است باید از مولایش این مقدار را بپوشاند. این روایت هم دلالت میکند بر اینکه حد کامل عورت که الی رکبتین است باید پوشیده بشود به عورتش نگاه نکند مس هم نکند که دیروز هم گفتم بدن اجنبیه را و لو بلا شهوت بوده باشد. دارد بر اینکه و لایمسسنه میت را مس نمیکند.
بدان جهت این روایت دلالت میکند که زن اجنبیه مرد اجنبی را بشورد نه، این وظیفهاش است. غایة الامر این روایت ظهور در وجوب دارد که باید این کار را بکند وقتی که محرم نشد مرد مرده زن نداشت محرم نبود اجنبیه باید این کار را بکند. و لکن صحیحه عبیدالله بن علی حلبی که تکرار کردم به این جهت، او صریح است بر اینکه بلا غسل میشود دفن کرد. او ظهور دارد که بلا غسل باید دفن بشود. و لکن صریح در این بود که بدون غسل دفن میشود. بدان جهت از ظهور این روایت در وجوب رفع ید میکنیم به صراحت او که به غسل دفن میشود از ظهور این رفع ید میکنیم و میگوییم که این حکم حکم استحبابی است. و آن روایتی که میفرماید دفن میشود یعنی جایز است. اخذ به ترخیص در او میکنیم و از ظهور این رفع ید میکنیم که جمع عرفی است نتیجهاش میشود استحبابی.
آنوقت این در باب مرد است که مرد مرده زن اجنبیه میخواهد او را بشورد اما عکسش زن مرده مرد اجنبی میخواهد او را بشورد -درست توجه کنید چطور میخوانم- روایت دومی در همان باب بیست ودو که صحیحه داود بن فرقد همان داود بن یزید است. و بإسناد الشیخ عن الحسین بن سعید عن علی بن نعمان -که سند شیخ به کتاب حسین بن سعید صحیح است حسین بن سعید هم که جلیل است جای کلام نیست- علی بن نعمان -ثقه و عدل است- عن داود بن فرقد از اجلاء و از عدول است قال مضی صاحب لنا یک رفیقی داشتیم این رفت پیش امام صادق علیه السلام یسئل این سؤال را بکند عن المرأة تموت مع رجال لیس فیهم ذو محرم زن میمیرد مابین رجالی که در آن رجال محرمیتی نیست ذو محرم نیستند آنها، تموت مع رجال یعنی زن دیگر نیست با رجال مرده است رجال هم که نامحرم هستند چکار بکند هل یغّسلونها و علیها ثیابها بدن میت را یعنی زن را بشورند با روی ثیاب؟ یعنی پوشیده باشد فقال اذاً یدخل ذلک علیه امام میفرماید که اگر بشورند اینطور در آنها عیب وارد میشود. همینطور است دیگر. در عشایر عرب همینطور است دیگر. اینها مردهای اجنبی مقید هستند که با زنی که اجنبیه است مثلا یک نظارتی داشته باشند به او، سلطهای داشته باشند این مهانت بر این است که بروید پی کارتان تو با زنها اینطور میکردی با زن نامحرم، او را شستی. این شستن اینکه مرد اجنبی زن را بشورد مهانت بر مرد است. این مهانت درست است صحیح است یا صحیح نیست با او کار ندارم و لکن اینطور است که وهن میدانند که مرد زن اجنبیه را به او خدمت بکند مثلا او را بشورد.
این روایت ظاهر بر این است که مشروعیت اشکالی ندارد بخواهند بشورند مشروع است شرعا. فقط لمهانته رعایت مهانت بکنند نشورند مثلا به خودشان عیب وارد نکنند تکلیف نیست میتوانند بشورند و لکن به خودشان عیب وارد میکنند. یعنی اینکه ما میگوییم در بعضی جواب استفتاءها شرعا اشکالی ندارد و لکن اینطور اثری دارد این امام علیه السلام هم روحی له الفداه اینطور میفرماید که شستن مانعی ندارد اذاً یدخل علیه بر این مردها عیب وارد میشود. این روایت دال بر مشروعیت است نه دال بر عدم مشروعیت که مشروع نیست. به این روایت باید به این صحیحه به مشروعیت استدلال کرد نه به عدم مشروعیت بدان جهت این روایت دلالت میکند به مشروعیت. این دوتا روایت دلالت بر این معنا میکند جمعش با آن روایات سابقه به این میشود که آن روایات سابقه میگویند وجوب نیست ترخیص در ترک است. این روایات حمل میشود به مجرد مشروعیت.
بلکه این روایت داود بن فرقة خودش متضمن ترخیص در ترک است خودش این است که عیب به خودت وارد نکن شستن مانعی ندارد و لکن به خودت عیب وارد نکن به این تغسیل. خود این روایت صحیحه مبارکه متضمن ترخیص به ترک است میشود استحباب. عمده این دوتا روایت است که ملتزم میشویم به مشروعیت.
اما در مانحنفیه یک کلامی میشود گفت و آن کلام این است که نمیشود به این دوتا روایت مضمونش اخذ کرد. چرا؟ برای اینکه امام علیه السلام در آن روایتی که موثقه عمار بود کتابیه زن مسلمان را غسل میداد یا نصرانی مرد مسلمان را غسل میداد آنجا فرض شده بود که مسلمان موجود است منتها مسلمان نامحرم است اینطور فرض شده امام علیه السلام نفرمود که مسلمانها بشورند آنجا فرمود کتابیه را بیاورید اما وجدتم در آن دومی هم فرمود اما وجدتم نصرانیة که تغسل آن مرأة متوفی را خب اگر بنا بود بر اینکه محرم نشد یا فرض کنید و مماثل نشد غیر مماثل اجنبی میتواند بشورد امام میفرمود آن دیگریها بشورند. چرا فرمود کتابیه را بیاورند؟ این منشأ این میشود که در نفس انسان یک تزلزلی پیدا میشود که این دوتا روایت نمیشود به اینها ملتزم شد. چون که امام علیه السلام در همین روایت زید که معتبره زید سابقی [است] و در موثقه عمار تعلیل فرمود که و قد اضطر اضطرار است یعنی چون از مسلمان نمیتواند موجود بشود کتابی و نصرانیه بشورد.
اللهم کسی ملتزم بشود که نه، آن تغسیل مماثل کتابی و کتابیه بر تغسیل مسلمان غیر مماثلی که اجنبی است مقدم است این بعد از او میافتد. اگر کسی این را ادعا بکند که بعید میآید در ذهن که امام علیه السلام اینجا اینطور بوده باشد کتابی مقدم بشود بر مسلمان اجنبی ممکن است نمیگویم نمیشود و لکن در ذهن بعید میآید. روی این وسوسه است که لعل و الله عالم صاحب العروة هم جزم نفرموده است به مشروعیت به عنوان احتیاط فرموده است که من وراء الثیاب این را بشورد.
بعد یک روایات دیگری هست به آنها نمیشود به مشروعیت استدلال کرد. آن روایات نظیرش را میخوانم. یکی از آن روایات روایت ابیحمزه ثمالی است در همین باب بیست و دو روایت هفتم است. و بإسناد الشیخ عن أحمد بن محمد ؟؟؟ هرکدام باشد عیب ندارد از محمد بن سنان خبر داد احمد بن محمد عن محمد بن سنان محمد بن سنان نقل میکند از ابیخالد -این ابیخالد عمر بن خالد است واسطی است این عمرو به خالد واسطی است عیب ندارد شخص ثقه است فقط ضعف روایت به واسطه محمد بن سنان است. بدان جهت در مانحنفیه آن ابیخالد عمر بن خالد الواسطی است ثقه است- نقل میکند عن ابیحمزه -یعنی ابیحمزه ثمالی که این ابیخالد عمر بن خالد راوی از علی بن ابیحمزه ثمالی است روایات دیگر هم دارد- آنجا دارد عن ابیجعفر علیه السلام لایغسل الرجل المرأة یا مرد زن را نمیشورد الا عن ؟؟؟ موجود نشود گفتیم در بحث اصول منقح شده است که جمله استثنائیه دوتا قضیه میشود یک قضیه قضیه مستثنیمنه که لایغسل الرجل المرأة، یک قضیه نقیض آن جمله استثنائیه الا أن لاتوجد امرأة مگر اینکه امرأة پیدا نشود یعنی اذا لمتوجد امرأة الرجل یغسل المرأة. اینطور میشود خب گفتند الرجل یغسل از رجل اجنبی.
میگوییم این درست نیست اگر آن دو روایت سابقی نبود این را آن صحیحه عبیدالله حلبی که میگفت اگر مماثل نشد محرم نشد دفن کنید همینطور تقیید میزد یعنی اینطور میشد که الا أن لاتوجد امرأة لایغسل الرجل یعنی الرجل المحرم تقیید میکرد رجل را به محرم این مرأة الا أن لاتوجد امرأة مگر اینکه مرأة نبوده باشد که طولیت را هم میرساند که محرم در طول تغسیل مرأة است اگر دو صحیحه نبود که در آنها فرض شده بود که نه محرم است نه مماثل است امام فرمود غیر مماثل بشورد اگر آن دو صحیحه نبود در این روایات فقط فقد مماثل فرض شده است در این روایت نه فقد محرم هم فرض شده. چون که فقد محرم فرض نشده در این روایت صحیحه عبیدالله حلبی که میگوید اگر محرم باشد رجل محرم، او بشورد والا تدفن او مرأة دفن میشود او تقیید میزد اطلاق این را. این نمیتواند استحباب را اثبات بکند چون آن صحیحه اخص بود صحیحه عبیدالله حلبی. بدان جهت این دلیل نمیشود. این روایت من حیث السند که ضعف دارد محمد بن سنان در او هست.
و مثل این روایت است صحیحه عبدالله بن سنان. صحیحه عبدالله بن سنان روایت نهمی است. و عنه شیخ قدس الله نفسه الشریف نقل میکند عن علی بن الحسن عن محمد بن أحمد عن عبدالله بن صلت عن ابن بنت الیاس -که حسن بن علی وشاء است- روایت من حیث السند یا صحیحه است یا موثقه است. این حسن بن علی وشاء اگر مذهبش فاسد باشد کما اینکه همینطور هم گفتهاند آنوقت موثقه میشود. عن عبدالله بن سنان قال سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول المرأة اذا ماتت مع الرجال فلم یجدوا امرأة مماثل پیدا نکردهاند فلم یجدوا امرأة تغسلها غسّلها بعض الرجال بعضی رجال او را غسل میدهند دیگر محرم را فرض نکرده بعضی از رجال من وراء الثوب و یستحب أنیلفّ علی یدیه خرقة مرد بعضی رجالی که غسل میدهند مستحب است که بر دستش خرقه که مس نکند بدن مرأة را.
این استحباب اگر به معنای استحباب اصطلاحی باشد معلوم میشود که مراد در مانحنفیه از بعض رجال محرم است، چون محرم است که میتواند مس کند بدن محرم را. یستحب معنایش این است که لازم نیست دستش هم لخت میتواند بزند این بعض الرجل باید محرم باشد. اما اگر یستحب به معنای لغوی بوده باشد که با وجوب اصطلاحی منافات ندارد غایة الامر این روایت میشود مثل روایت سابقه مطلق میشود مماثل نشد بعضی رجال بشورد او را. صحیحه عبیدالله بن حلبی میگوید آن بعض رجال محرم شد بشورد محرم نشد همینطور دفنش کند. بدان جهت این روایت نمیتواند اثبات استحباب را بکند.
بدان جهت در مانحنفیه مشروعیتش آن شبهه را دارد که عرض کردم. و این روایات که هم دلیل نمیشود غیر از آن دوتا روایتی که آن شبهه را دارد.
در بعضی روایات یک چیزهایی وارد شده است. در بعضی روایات وارد شده است که فقط دستهای میت را بشورد وقتی که مماثل نشد محرم نشد فقط دستها را بشورد. در بعضی روایات دارد که اول باطن دست را بشورد بعد صورتش را بشورند این اجانب، بعد ظاهر دستش را بشورد. در بعضی روایات هم همینطور است.
مثلا من باب المثال در این جا عرض میکنم در روایت زید شحام اینطور است که روایت هفتمی است در این باب، شیخ قدس الله نفسه الشریف بسنده عن سعد بن عبدالله عن احمد بن محمد -که عیسی است- عن حسن بن علی -فضال است- عن ابیجمیله -که مفضل بن عمر است یا مفضل بن عمر است یا مفضل بن صالح است- عن ابیجمیله مفضل بن صالح عن زید شحام قال سئلت اباعبدالله علیه السلام عن امرأة ماتت و هی فی موضع لیس معهم امرأة غیرها قال ان لمیکن فیه لها زوج و لا ذو محرم دفنونها بثیابها و لایغسلونه و ان کان معهم زوجها أو ذو محرم فلیغسلها من غیر أنینظر الی عورتها. قال و سئلته -کلام در این است- و سئلته عن رجل مات فی السفر مع نساء لیس معهنّ رجالٌ فقال ان لمیکن فیهنّ امرأته فلیدفن فی ثیابه و لایغسّل و ان کان فیهم امرأة فلیغسّل فی قمیصه من غیر أنینظر الی عورته ... نه این روایت نبود. این روایتی که میخوانم این یکی است. در اینجا عن حمید بن زیاد روایت چهارمی است در این باب عن حمید بن زیاد. روایت بماند دیگر نرسیدیم پیدا نکردیم.