جلسه نهصد و پنجاه و دوم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

صاحب العروة قدس الله نفسه الشریف می‌فرماید قد ذکرنا که تغسیل المیت المسلم وجوب کفایی دارد بر هرکسی که متمکن است از تغسیل. و این وجوب التغسیل در دو مورد ساقط می‌شود. یعنی دو میتی هست که تغسیل او واجب نیست بلکه مشروع نیست کما سنذکر.

آن میت اول شهید است. الشهید لا‌یغسّل و لا‌یکفّن بل یصلّی علیه و یدفن فی ثیابه. با آن تفصیلی که انشاءالله خواهد آمد. اصل الحکم فی الجمله که شهید تغسیل او ساقط است و او را نمی‌شورند و بدمائه او را دفن می‌کنند اصل الحکم متفقٌ علیه بین أصحابنا است بلکه عند مخالفینا هم اتفاق است.

فقط استثناء شده است از مخالفین سعید بن المصیب و الحسن که محقق در معتبر فرموده است تغسیل وجوبش عند الکل هست اتفاق الکل است غیر این دو شخص و لا‌یعبأ بکلامهما. فرموده است کلام این دو نفر محل اعتبار نیست. و نظیر این کلام را علامه در منتهی هم فرموده است.

انّما الکلام در خصوصیات است. اصل الحکم متفقٌ علیه بین الاصحاب و نصوص در او وارد است. انما الکلام در جهاتی است که در آن جهات مابین اصحاب ما هم اختلاف هست کما سنبیّن. به جهت این‌که اصل الحکم محرز بودنش بر شما معلوم بشود ابتداءً آن عمده روایاتی که در باب هست آن‌ها را برای شما نقل می‌کنم تا بدانید که به حسب النص و الفتوی حکم فی الجمله جای اشکال نیست اصل الحکم جای خلاف نیست.

یکی از آن روایاتی که دلالت می‌کند بر این حکم یکی از این‌ها موثقه ابی‌مریم انصاری هست در باب چهارده از ابواب احکام الشهید و وجوب تغسیل کل میتٍ مسلمٍ سوی الشهید. روایت اولی است که در سند کلینی این است: کلینی عن حمید بن زیاد عن حسن بن محمد بن سماعه عن غیر واحد عن أبان عن ابی‌مریم ... که سند موثقه است به واسطه این حسن بن محمد بن سماعه و غیر واحد هم گفتیم که ضرری به اعتبار سند نمی‌رساند. آنجا دارد که عن ابی‌عبدالله علیه السلام انّه قال الشهید اذا کان به رمقٌ غُسّل و کُفّن شهید اگر رمقی در او بوده باشد غسل و کفن داده می‌شود و حُنّط و صُلّی علیه و ان لم‌یکن به رمقٌ کُفّن فی اثوابه کفن می‌شود در اثوابش دیگر غسل نیست. این رمق داشته باشد نداشته باشد این تفصیلش خواهد آمد الان مجملا می‌گذرم این‌ها منشأ خلاف است مابین اصحابنا که مراد ان کان به رمق معنایش چیست فعلا معنایش این است که اصل الحکم شهیدی که در معرکه جان داده است آن شهید تفصیل نمی‌شود. این یکی.

روایت دومی که در ما‌نحن‌فیه ذکر می‌کنیم این روایت دومی صحیحه أبان بن تغلب است. این صحیحه روایت هفتمی است در باب چهارده محمد بن یعقوب عن محمد بن یحیی عن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن حسین بن عثمان عن ابن مسکان -یعنی عبدالله بن مسکان- عن أبان بن تغلب قال سئلت اباعبدالله علیه السلام عن الذی یقتل فی سبیل الله از اینجا هم معنای شهید در می‌آید آن‌که مقتول فی سبیل الله است آن جنگی که در سبیل الله است به واسطه ذیلش معلوم است أیغسّل و یکفّن و یحنّط قال یدفن کما هو فی ثیابه الا أن‌یکون به رمقٌ ثمّ مات رمقی داشته باشد ثمّ مات این طلب شما که معنایش چیست بعد می‌فرماید بر این‌که ثمّ مات فانّه اگر این‌طور بوده باشد یغسّل و یکفّن و یحنّط و یصلّی علیه لأنّ رسول الله صلی الله علیه و آله صلی علی حمزة و کفّنه چرا کفن کرد؟ آخه شهید کفن ندارد لأنّه کان قد جُرّدَ چون لخت کرده بودند کفن کرد والا در ثیابش باید دفن بشود این معلوم می‌شود که فی سبیل الله یعنی قتال فی سبیل الله شهید از اینجا معلوم می‌شود که مراد آن شهید آن کسی است للقتال فی سبیل الله آن قتالی که فی سبیل الله است آن سبیل الله را هم تفصیل خواهیم کرد آن شخصی که آنجا کشته بشود لا‌یغسل.

روایت دیگری که در ما‌نحن‌فیه باز این صحیحه مال أبان بن تغلب است. روایت نهمی است. و عنه -عن علی بن أبراهیم- عن أبیه عن ابن محبوب عن ابن سنان -یعنی عبدالله بن سنان نه محمد بن سنان- ... صاحب وسائل عنه عن أبیه نقل کرده است عن علی بن ابراهیم عن أبیه و لکن ظاهرا این‌طور نباشد خود کافی محمد بن یحیی عن احمد بن محمد است علی بن ابراهیم عن أبیه نیست فرقی نمی‌کند. عن أبان بن تغلب قال سمعت اباعبدالله یقول الذی یقتل فی سبیل الله ... این روایت عمده در باب است این صحیحه -درست دقت کنید!- مشکلات با این صحیحه حل می‌شود الذی یقتل فی سبیل الله یدفن فی ثیابه یعنی همین‌طور غسل نمی‌دهند همین‌طور دفن در ثیابش می‌کنند منتها بعد از صلاة و لا‌یغسل تغسیل داده نمی‌شود الا أن‌یدرکه المسلمون و به رمقٌ مگر این‌که مسلمین به او برسند در حالی که زنده بوده باشد ثمّ یموت بعد از این‌که زنده بود مسلمین او را درک کردند بعد اگر بمیرد فانّه یغسل و یکفن و یحنط. چرا شهید را غسل نمی‌دهند در ثیابش؟ می‌فرماید بر این‌که امام علیه السلام انّ رسول الله صلی الله علیه و آله کفن حمزة فی ثیابه و لم‌یغسله و لکن صلی علیه نماز خواند بر او. این‌که دارد در ما‌نحن‌فیه کفّن حمزه فی ثیابه با آن‌ جرّد منافات ندارد چون آن ثیابی که حمزه علیه السلام داشت بعضش را برده بودند بعضش مانده بود جای آن بعض دیگر رسول الله صلی الله صلی الله علیه و آله رداء خودش را قرار داد که خواهد آمد این با همدیگر تنافی ندارد.

یک مشکلی که اولش بر شما حل شد آن این است که در آن روایت ابی‌مریم که داشت الشهید اذا کان به رمقٌ غسّل آن معلوم شد که مراد چیست مراد این است که الا أن‌یدرکه المسلمون و به رمق است. منتها مشکل ثانی ماند که ادراک المسلمین و به رمق مراد چیست این ماند و لکن آن به رمق مراد ادراک مسلمین و به رمق است. این هم یک روایت دیگر است.

یک روایت دیگری که در ما‌نحن‌فیه می‌خوانیم که اصل المطلب روشن بشود صحیحه اسماعیل بن جابر جعفی و زراره است. روایت هشتمی است. و عن علی بن ابراهیم عن أبیه عن حماد بن عیسی -که علی بن ابراهیم پدرش نقل می‌کند از او- عن حریز عن اسماعیل بن جابر و زرارة عن ابی‌جعفر علیه السلام قال قلت له کیف رأیت الشهید یدفن بدمائه؟ چطور می‌بینید که شهید را همین‌طور با دمائش دفن بکنند نشورند؟ قال نعم همین‌طور است فی ثیابه بدمائه و لا‌یحنّط و لا‌یغسّل و یدفن کما هو همین‌طور دفن می‌شود. ثم قال انّ رسول الله صلی الله علیه و آله دفن عمّه حمزة فی ثیابه بدمائه التی یصیب فیها و ردّاه النبی چون ثیاب بعضش تجرید شده بود رداء قرار داد رسول الله بر او. رداء هم در روایت دیگر خواهد آمد در روایت مبارکه پاهای مبارکش بیرون ماند آنجا هم اذخر که علف است انداخت که پوشیده بشود بدنش.

از این روایات اصل مطلب که شهید دفن می‌شود بلا تغسیل اصل المطلب واضح می‌شود. انّما الکلام واقع می‌شود در جهاتی که در آن جهات که در عبارت عروه همان جهات به آن‌ها ذکر شده است یعنی اشاره شده است در آن جهات باید بحث بکنیم.

یکی از آن جهات این مسئله است که مشهور مابین اصحاب ما آن شهیدی که لا‌یغسل و یصلی علیه و یدفن فی ثیابه شهید آنی است که مقتول فی المعرکه بوده باشد یعنی در آن معرکه‌ای که هست در آن معرکه کشته شده باشد زهوق روحش در معرکه شده باشد. این مشهور مابین اصحاب ماست. دیگر بین اصحاب ما فرق نمی‌کند کسی که در معرکه روحش از بدنش جدا شد لا‌یغسّل بلا فرق موقعی که روح از بدنش جدا شد مسلمی یا مسلمان‌هایی بالای سرش حاضر بودند و می‌دیدند او را یا این‌که کسی بالای سرش نبود فرقی نمی‌کند. در مقتول فی المعرکة ادراک مسلمین شرط نیست وقتی که در خود معرکه کشته شد او تغسیل نمی‌شود بر او و لو موقع جان دادن و زهوق روحش مسلمین رفقاء آن‌هایی که مثل او سعادت دارند که یا به شهادت برسند مثل او یا این‌که تکلیف‌شان را عمل کرده باشند ظفر پیدا کنند، بالای سرش باشند یا بینند او را فرقی نمی‌کند مشهور مابین الاصحاب این است.

و لکن بعضی جماعت از اصحاب ما حرف دیگری گفته‌اند. گفته‌اند شهید آن است که زهوق روح از او شده باشد چه در معرکه چه در خارج از معرکه. مثل این‌که فرض کنید کسی در معرکه زخمی شد این دیگر نمی‌تواند تاب قتال ندارد بناست بمیرد خودش را از معرکه بیرون کشید که بیرون جان بدهد یا کسی پیدا کند که او را ببرد مثلا آن طرف‌تر که از مورد قتال دور کند نه آنجا افتاد در خارج از معرکه آمد افتاد آنجا فوت کرد و لکن کسی بالای سرش نبود جماعتی از اصحاب ما ملتزم شده‌اند آن‌که کشته می‌شود فی سبیل الله چه در معرکه کشته بشود چه در خارج از معرکه کشته بشود تنها بوده باشد کسی نبوده باشد او لا‌یغسل و لا‌یکفن بل یصلی علیه و یدفن بثیابه. و اما آن کسی که موقعی که جان می‌داد چه در معرکه چه در خارج از معرکه موقع جان دادن که هنوز یا جان هنوز داشت روح داشت هنوز جان نداده بود مسلمین بالای سر او رسیدند او وقتی که جان داد مسلمین وقتی که رسیدند او را باید بشورند تغسیل کنند اگر دیدی رمق نباشد مسلمین رسیدند به آن‌وقتی که تمام کرده بود روح از بدنش جدا شده بود او لا‌یغسل و لا‌یکفن چه داخل معرکه بشود چه خارج معرکه بشود.

کأنّ دو قول می‌شود: قول اول این است که مراد از شهید من زهقت روح الطاهرة فی المعرکة چه کسی بالای سرش باشد یا نباشد لازمه این است که خارج از معرکه کسی مرد او تغسیل بشود و لو در معرکه زخمی شده بود آمد در خارج معرکه مرد او باید تغسیل بشود. قول دیگر عبارت از این است آن‌که زهقت روحه روحش از بدنش خارج شد با آن‌وقت چه در معرکه باشد چه در خارج از معرکه از مسلمین پیشش نبودند تنها آنجا جان داد یا عند الاعداء بود جان داد از مسلمین پیشش نبودند آن، غسل ندارد یدفن بثیابه صلی علیه و یدفن بثیابه. اما اگر مسلمین قبل از این‌که روح از بدنش جدا بشود رسیدند به او چه در معرکه چه در خارج از معرکه او را بعد جان داد او را باید تغسیل بکنند او را باید غسل بدهند آن‌وقت کفن کنند بعد بشورند دماء و این‌ها را باید بشورند مثل سایر میت‌ها.

صاحب العروة این پیر فقه رضوان الله علیه آن قول اول را ملتزم شده است. می‌فرماید که شرط است در ثبوت الشهید آن‌که در معرکه کشته شده است مرده است او شهید است و لا‌یغسل و لا‌یکفن. از آن‌که در خارج از معرکه زهوق روحش شده است از او هم یک خورده قاطی کرده است به آن شهید قسم اول می‌گوید. او آنجایی است که شخص در معرکه مجروح بشود و این را از معرکه خارج بکنند در خارج از معرکه بمیرد آن‌وقت غسل ساقط است با دو شرط. -درست دقت کنید عبارت عروه را!- یک شرطش این است که حرب قائم بشود هنوز انقضاء حرب نشده جنگ هست حرب قائم است مع قیام الحرب این در خارج از معرکه مرد. یک شرط دیگرش این است که فاصله مابین خروج از معرکه و موتش فاصله نبوده باشد یعنی فاصله معتدٌ به نباشد. همین که از معرکه بردند جان داد. این‌طور مجروح شده باشد این دو قید: حرب قائم بوده باشد و خودش هم بلافصل خارج معرکه بمیرد. و اما اگر مع فصل مرد اگر این دو شرط موجود نبود مثل این‌که حرب تمام شده بود انقضاء حرب بود این را خارج از معرکه بردند زخمی بود فوت کرد نه، یغسل و یکفن این هم فتوای صاحب العروة است.

بدان جهت در ما‌نحن‌فیه آن اصل جهتی که مورد اشکال است در باب شهید این جهت است که آیا فتوی مشهور آن‌طور است؟. این‌ها را نقل می‌کنم برای این‌که بصیرت داشته باشید با بصیرت وارد مسئله بشورد والا اصل مسئله را شروع می‌کردم که از کجا باید شروع بشود. صاحب حدائق قدس الله نفسه الشریف این‌طور فرمود است فرموده است که مشهور بین اصحاب ما شخصی باید باشد که مقتول فی المعرکة بشود از او غسل ساقط است.

و لکن آن‌که از روایات ظاهر می‌شود روایات باب آن معنای دومی است که آن این است که کسی که کشته می‌شود و مسلمین موقع زهوق روح در بدنش به او نرسیده باشند چه در معرکه باشد چه در خارج از معرکه و اما اگر مسلمین به او برسند او باید تغسیل بشود. مستفاد از روایات این است. جمع کردن مابین فتوای مشهور اصحاب و مابین مستفاد از روایات لا‌یخلوا عن اشکال این خالی از اشکال نیست که این فتوای مشهور با ظهور روایات نمی‌سازد.

اصل منشأ الاشکال این است در این صحیحه مبارکه که صحیحه أبان بن تغلب است روایت نهمی بود در این باب عنه عن أبیه عن ابن محبوب عن ابن سنان -یعنی عبدالله بن سنان این یعنی از خود صاحب وسائل است چون حسن بن محبوب که نقل می‌کند از ابن سنان آن عبدالله بن سنان است. حسن بن محبوب از محمد بن سنان روایت ندارد- عن عبدالله بن سنان عن أبان بن تغلب قال سمعت اباعبدالله علیه السلام یقول الذی یقتل فی سبیل الله یدفن فی ثیابه و لا‌یغسل الا أن‌یدرکه المسلمون مگر این‌که مسلمون او را درک بکنند و به رمقٌ او رمق داشته باشد.

بعضی‌ها که صاحب قول ثانی هستند این یدرکه المسلمون را این‌طور معنا کرده‌اند گفته‌اند این یدرکه المسلمون خودش موضوعیت دارد. این یدرکه المسلمون یعنی به سر این کسی که افتاده است در معرکه یا در خارج از معرکه افتاده است روی زمین در حالی که هنوز رمق دارد روح در بدن دارد مسلمون به او برسند اگر مسلمون به او رسیدند او تغسیل می‌شود والا نرسیدند مسلمی بالای سرش نرسید جان داد در معرکه یا در خارج از معرکه، لا‌یغسل و لا‌یکفن. الا یدرکه المسلمون را موضوعیت قائل شده‌اند که گفته‌اند آن‌که موجب می‌شود سقوط الغسل را آن این است که شخص کشته بشود و لا‌یدرکه المسلم و به رمق و هو حیٌ در حالی که حی بود مسلمی به او نرسد. این‌ها فرموده‌اند بر این‌که مراد از ادراک مسلمون نه این است که المسلمون جمع محلی به الف و لام است الف و لامش استغراق است یعنی وقتی که جان دارد هنوز جان از بدنش نرفته همه مسلمین بالای سرش جمع بشوند، این نیست. و مراد هم از مسلمون مسلمون مقاتلون نیست آن‌هایی که قتال می‌کنند چون که آن‌هایی که قتال می‌کنند آن‌هایی که حرب را دیده‌اند می‌دانند هرکدام از مسلمون یک وظیفه‌ای دارد در حرب، حتی بعد از انقضاء حرب یکی باید مثلا غنیمت جمع کند یکی باید چکار کند این‌طور نیست که مسلمون یعنی مقاتلون بلکه این الف و لام الف و لام جنس است. کما این‌که الف و لام داخل می‌شود در بعضی از موارد به جمع و افاده جنس را می‌کند مثل این‌که می‌فرماید خداوند متعال انّما الصدقات للفقراء للفقراء جمع محلی به الف و لام است این‌طور نیست که صدقات ملک جمیع فقراء است بدان جهت زکات را لازم نیست به جمع فقراء تقسیم بکند به یک فقیر انسان زکات را بدهد کافی است. این للفقرا الف و لامش الف و لام جنس است یعنی الزکاة للفقیر و هکذا در آیه خمس که می‌فرماید انّما غنمتم من شیء فانّ لله خمسه و الرسوله و لذی القربی لذی القربی جمع محلی به الف و لام است این‌طور نیست که تمام سادات ملک آن‌ها است نصف الخمس مراد و لو به یک سیدی داده بشود. چطوری که الف و لام داخل می‌شود به جمع و مراد از او جنس می‌شود ما‌نحن‌فیه این هم این است که لا‌یدرکه المسلمون یعنی مسلمی بالای سرش برسد. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه کسی که جان می‌دهد قبل از جان دادن مسلمانی بالای سرش حاضر شد آن‌وقت او یغسل. فرق نمی‌کند که در معرکه باشد یا خارج معرکه باشد. حرب قائم بشود یا حرب تمام شده است فرقی نمی‌کند قبل از این‌که این روح از بدنش جدا بشود مسلم رسید این این‌طور می‌شود. الا عن یدرکه المسلمون یعنی أن‌یدرکه المسلم این نتیجه این می‌شود که همان قول ثانی می‌شود که صاحب حدائق فرمود که مستفاد از روایات است. این صحیحه را یک دفعه دیگر می‌خوانم می‌گویم سمعت اباعبدالله علیه السلام عن الذی یقتل فی سبیل الله یدفن فی ثیابه و لا‌یغسل الا أن‌یدرکه المسلمون و به رمقٌ ثمّ یموت بعد از او بمیرد اگر مسلمون او را درک نکرده‌اند و خودش مرد آنجا غسلش ساقط می‌شود مسلم رسید نه، غسل ساقط نمی‌شود.

مؤیدش هم کأنّ این روایت ابی‌مریم انصاری است الشهید اذا کان به رمقٌ یعنی آن کسی که بالای سرش می‌رسد این در آن‌وقت اگر رمق داشته باشد غسل و کفن و حنط و یصلی علیه و ان لم‌یکن به رمقٌ کفّن فی اثوابه تکفین می‌شود در اثیابش.

جماعتی که قول مشهور را گرفته‌اند فرموده‌اند الا أن‌یدرکه المسلمون کنایه از أحد الامرین است خودش موضوعیت ندارد -درست توجه کنید!- این الا أن‌یدرکه المسلمون ادراک مسلمان رسید بالای سرش این دخلی ندارد. این کنایه است. کنایه از أحد الامرین است. یکی انقضاء الحرب حرب تمام بشود چون که وقتی که معرکه تمام شد یک عده‌ای مکلف می‌شوند که بروند قتل‌های مسلمین را پیدا کنند که دفن کنند وظیفه‌‌شان دفن است این کنایه از انقضاء الحرب است انقضاء الحرب وقتی که شد رفتن دیدند حرب تمام شده و لکن یک کسی هنوز جان دارد نمرده است او را باید غسل بدهد. امر ثانی کنایه از چیست؟ امر ثانی کنایه از این است که حرب قائما علی أوزارها است أشدها است و لکن این را بیرون کشیدند از معرکه چون مجروح شد افتاد کما این‌که همین‌طور است فی یومنا هذا از معرکه بیرون کشیدند این وقتی که بیرون کشیدند مسلمون رفت در بیرون مرد در بیرون وقتی که فوت کرد تغسیل می‌شود.

بدان جهت مشهور گفته‌اند آن‌که در معرکه مرده است در حال الحرب چون که حرب تمام بشود معرکه نیست دیگر آن‌که در معرکه مرده است میدان جنگ نه معرکه که معرکه هست قتال قائم است آن‌که در موضعی مرده است که قتال در او قائم است در او غسل نیست چه مسلمانی او را ببیند چه نبیند. مسلمان دیدن رسیدن موضوعیت ندارد. این الا أن‌یدرکه المسلمون کنایه است از أحد الأمرین یکی این‌که حرب تمام بشود که می‌گردند مسلمین تا قتل‌هایشان را دفن کنند یا نه یکی افتاد مجروح شد و لو یک طایفه‌ای که از قاتلین که مکلف هستند این را بر می‌دارند می‌برند بیرون بلکه انشاءالله نمرد و سالم شد مداوا شد این تغسیل می‌شود بردند بیرون مرد این تغسیل می‌شود. کنایه از این دوتا امر است.

آن جماعتی که فتوای اول را ملتزم شده‌اند که ادراک مسلمین موضوعیت دارد استدلال کرده‌اند که حمل الا أن‌یدرکه المسلمون علی الکنایة من أحد المعنین احتیاج به قرینه دارد که این را حمل بکنیم به یکی از این دو امر احتیاج به قرینه دارد. قرینه هم در ما‌نحن‌فیه نیست. بدان جهت قائل می‌شورم که خودش موضوعیت دارد.

بعضی‌ها خواسته‌اند قرینه درست کنند. قرینه چیست؟ قرینه آن است که در شهادت عمار یاسر رضوان الله علیه وارد است که در عمار یاسر این است آن‌وقتی که شهید شد منقول همین‌طور است که علی بن ابیطالب سلام الله علیه او را غسل نداد، بلا غسل و فی ثیابه دفن کرد، و حال آن‌که نقل شده است که عمار یاسر را اصحاب علی، درک کرده‌اند قبل از این‌که روح از بدنش جدا بشود، و این را چرا درک کرده‌اند؟ چون در آخر عمرش لبنی خواست و شیری خواست و شیر را به او دادند فرمود آن‌طوری که رسول الله صلی الله علیه و آله هم خبر داده بود آخرین شراب تو از دنیا لبن است روی این اساس پس آن، زنده بود این‌ها رسیدند پس این‌طور مع ذلک علی بن ابی‌طالب سلام الله علیه او را غسل نداد او را کفن نکرد در ثیابش دفن فرمود.

جواب دادند که نه، از کجا؟ اولا دوتا دعوی است یکی این است که وقتی شیر دادند به عمار یاسر قبل از این‌که روح از بدنش جدا بشود اصحاب علی حاضر شده‌اند شیر خواست موقع جان دادن این اصلا ثابت نشده است. آن‌که نقل شده است در ترجمه عمار یاسر آن این است که قبل از این‌که به معرکه برود و به میدان رود شیری خواست و شیر را خورد و آنجا است که فرمود این آخرین شراب من از دنیا است یعنی شهادتش را می‌دانست و رسول الله صلی الله علیه و آله خبر داده بود نه این‌که شیر خواستن آن‌وقتی است که روح از بدنش جدا نشده بود جان می‌داد این‌طور قبل از جان دادن بود.

و این‌که علی بن ابی‌طالب سلام الله علیه عمار را غسل نداد و بثیابه دفن کرد این مروی است. این روایت وارد شده است اما به طریق معتبر وارد نشده است. این روایت کما این‌که صاحب وسائل در وسائل نقل می‌کند این روایت را این‌طور نقل می‌کند نقل می‌کند بر این‌که روایت چهارمی است در همین باب محمد بن الحسن بإسناده عن سعد بن عبدالله عن‌ هارون بن مسلم -این‌ها درست هستند- عن مصدق بن صدقة عن عمار عن جعفر عن أبیه علیه السلام انّ علیا لم‌یغسل عمار بن یاسر و لا هاشم بن عتبة بن مرقال و دفنهما فی ثیابهما و لم‌یصل در روایت دارد که و لم‌یصل علیهما این هم معنایش را خواهیم گفت که چطور نماز نخواند مراد چیست. در ما‌نحن‌فیه شیخ فرموده و لم‌یصل علیهما اشتباه از راوی است یعنی صلی علیهما است این یصلی اشتباه کرده است راوی یک معنای دیگر هم دارد که خواهیم گفت.

این روایت مصدق بن صدقة در سندش است مصدق بن صدقة توثیقی ندارد مصدق بن زیاد توثیق دارد مصدق بن صدقة توثیقی ندارد پس اصل قضیه عمار ثابت نشده است تا او را قرینه قرار بدهیم.

نتیجه چی می‌شود؟ نتیجه این می‌شود که صاحب این قول ملتزم است از اصحاب ما کسی که روح از بدنش جدا بشود مسلمین بالای سر او رسیدند چه در معرکه بشود چه در خارج از معرکه چه حرب قائم بشود چه قائم نشود منقضی بشود وقتی که مسلمین بالای سرش رسیدند او را باید غسل بدهند. مسلم هم جنس مسلم بالای سرش نرسید غریبانه جان داد کسی با او نبود او لا‌یغسل و لا‌یکفن بل یدفن بثیابه. این قائل باید به یک چیزی ملتزم بشود. آن چی هست؟ آن این است که کسی در معرکه مقتول شد افتاد کسی هم او را ندید نشناخت در معرکه یا کنار معرکه افتاد دو ماه هم زنده بود کسی او را ندید نتوانست او را بیابد دو ماه هم زنده بود یا ده روز هم زنده بود بعد از ده روز آنجا جان داد کسی هم او را ندید بعد وقتی که رسیدند بالای سرش دیدند که در کاغذی یا در یک چیزی نوشته است با یک چیزی که من ده روز زنده بودم کسی مرا درک نکرد بعد فوت کردم، خب این را غسل بدهند یا ندهند؟ لازمه‌اش این است که غسل دادن لازم نیست دیگر. چرا؟ چون در معرکه [جان داده] خودش هم به واسطه جراحات جان داده است منتها بعد از ده روز و کسی هم به او نرسیده است باید غسل ندهند بدنش هم سالم سالم است غسل دادن اشکالی ندارد باید ملتزم بشود.

یک شبهه دیگر این است که این قائل بزرگوار این‌ها که قائلین به این قول هستند باید ملتزم بشوند که بعضی شهدای کربلا باید غسل داده می‌شد. چرا؟ چون آن‌هایی که بعضی‌ها جان می‌دادند بعضی دیگر می‌رسیدند به بالین‌شان آن‌وقت که هنوز روح داشتند در بعضی‌ها وصیت داشتند آن‌که باقی مانده است می‌دانید این‌ها را دیگر بلکه به بعضی‌ها سید الشهدا سلام الله علیه موقع جان دادن هنوز روحش نرسیده بود رسید به بالین این‌ها باید بگوییم که این‌ها غسل داشتند وظیفه غسل بود بعد که این‌ها را همین‌طور دفن کردند بدون غسل این محل اشکال است. باید این‌ها را ملتزم شد یا بگوییم که نه قضیه کربلا آن نحوش معلوم نیست.

نمی‌شود این‌ها را گفت تا ببینیم چه می‌شود گفت انشاءالله تعالی.