جلسه نهصد و پنجاه و چهارم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

برای منقح شدن مطلب در ما‌نحن‌فیه مقدمه‌ای را ذکر می‌کنیم که آن مقدمه پیش شما باید مسلم بشود. و آن این است بعد از این‌که دلیل دلالت کرد علی ما تقدم کل میتی که کافر نبوده باشد تغسیل او واجب است کبیر بشود یا صغیر بشود مرد بشود یا زن بشود امامی بشود یا مخالف بشود. تمامی این میت به هر نحوی بوده باشد تغسیلش واجب است. این بعد از این‌که ثابت شد هر مقداری که دلیل قائم شد این میت مسلم تغسیل ندارد یرفع الید عن الاطلاق.

و اما در موردی اگر شک شد آیا این قسم از میت این قسم از مقتول آیا غسل تغسیل او واجب است یا نه دلیلی که می‌گفت شهید تغسیل ندارد مقتول فی القتال مرد و العدو تغسیل ندارد اگر آن دلیل به این مورد شمولش محرز نشد از جهت این‌که از این حیث ظهورش محرز نیست آن دلیلی که می‌گوید غسل واجب نیست از این حیث اجمال داشته باشد و ظهوری نداشته باشد تمسک می‌شود به این در شبهه حکمیه که مثلا شک داریم این قسم از مقتول غسلش واجب است چون که عنوانی که در روایات وارد شده است آن عنوان نمی‌گیرد این را مفهومش شامل این نمی‌شود یا این‌که می‌گیرد تمسک به اطلاق می‌کنیم هر موردی که عنوان دلیل مقید اجمالی داشته باشد من حیث المفهوم و من حیث المراد در آن مورد رجوع به اطلاق می‌شود و حکم می‌شود که در مورد اجمال مقید حکم مطلق جاری است. این مقدمه‌ای است که در اصول منقح است.

روی این اساس عرض کردیم روایاتی که در مقام وارد است آن روایات بلاشبهة که بعضی‌ها من حیث السند و من حیث الدلالة معتبر هستند شامل می‌شود آن شخصی را که قُتل فی المعرکة در معرکه کشته بشود معرکه‌ای که قتال مع الکفار است یا معرکه‌ای که قتال مع بغاة است بغاة و لو کفار نیستند و لکن یک عده‌ای از مسلمین است باقی در مسلمین دیگر شده است آن‌ها را هم به آن نحوی که بیان کردیم شامل می‌شود. می‌دانید باغی دو قسم است یک وقت باغی بر امام المسلمین است مثل آن‌هایی که باغی بودند در زمان خلافت علی علیه السلام که علی علیه السلام با آن‌ها قتال کرد حروبی مابین آن‌ها واقع شد. بلا شک و لا شبهة آن‌که در آن معرکه می‌افتاد از مؤمنین و از اصحاب علی علیه السلام و از انصارش او مقتول فی سبیل الله بود بلاشبهة. و بدان جهت در آن‌ها تغسیل نبود این یک قسم باغی بود

قسم دیگر باغی را که دیروز عرض کردیم امامی در بین نیست عده‌ای از فسقه و فجره مسلط شده‌اند به بلدی از مسلمین او را وادار کرده‌اند اهلش را که هجوم کنند به بلد آخر از مسلمین که اهل آنجا را به ذل بکشانند. عرض کردیم در این مورد هم این اهل البلد و این مسلمین که هجوم بر آن‌ها شده است دفاع از بلاد‌شان می‌کنند و از نوامیس‌شان می‌کنند و از مجتمع‌شان می‌کنند بلااشکال قتال این‌ها فی سبیل الله است. و آن‌که در این معرکه افتاد تغسیل ندارد. آن صحیحه أبان بن تغلب که الذی یقتل فی سبیل الله این مورد را می‌گیرد بلاشبهة.

و لکن یک نکته‌ای در ما‌نحن‌فیه عرض می‌کنم و آن نکته این است که در آن بغی علی الامام علیه السلام در بحث نجاست کفار گفتیم که ظاهر بعض الکلمات این است که بغی علی الامام خودش موجب کفر است. ظاهر بعض الکلمات که حتی کلام صاحب عروه هم همین‌طور است. و لکن مجرد البغی علی الامام کفر نمی‌آورد کما ذکرنا در آن باب. آن‌که موجب کفر است آن نُصب أهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم است. آن نصب و اظهار عداوت چه آن اظهار عداوت به نحو قتال بوده باشد یا به نحو غیر قتال بوده باشد قتالی نباشد. نصب خودش موجب کفر است. چطور انکار خداوند سبحان انکار نبوت نبینا موجب کفر است، عداوت با أهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم موجب کفر است. آن کسی که باغی علی الامام العدل است او [اگر] روی عداوت با امام این کار را بکند که عداوت دارد و اظهار عداوت می‌کند او موجب کفر است به نُصبش لا لخروجش. و اما اگر اظهار عداوت نمی‌کند کما این‌که گفتیم یک عده‌ای که در کربلا در قتال سیدالشهدا شرکت کردند از ملاعین آن‌ها عداوتی نداشته‌اند با خود سیدالشهدا و با أهل البیت و ربما هم گریه می‌کردند روی طمع دنیا یا خوف از عشیره‌‌شان که اگر لاحق نشوم به عشیره‌ام که به قتال ایشان رفته‌ام به من بد می‌گذرد روی این حساب‌ها شرکت در قتل کرده بودند لعنة الله علیهم اجمعین او موجب کفر نیست چون اظهار عداوت نیست.

بدان جهت مع ذلک آن مسلمینی که آن انصار سیدالشهدا و آن اعوانش سلام الله علیهم اجمعین آن‌ها وقتی که ساقط می‌شدند بر حرب آن‌ها تغسیل نمی‌شدند غسل ساقط نمی‌شد از آن‌ها[؟] کما این‌که آن مسلمینی که باغی بوده‌اند و با امام علیه السلام قتال کردند حتی آن‌هایی که قتال‌شان لإظهار عداوت نبود و مسلمان بودند مع‌ ذلک تجهیز آن‌ها واجب نبود تجهیز نمی‌کردند. در یک جا یک مصلحتی اقتضا کند او را نمی‌گویم نوعا قتل‌هایی که با علی علیه السلام و لو به جهت خوف از عشیره یا طلب منصب به قتالی که آن حاضر بودند ساقط می‌شدند مؤمنین آن‌ها را تجهیز نمی‌کردند. تجهیز از آن‌ها ساقط بود بسقوط احترامهم. چون‌که احترام‌شان بغی‌شان موجب شده بود سقوط احترام را. و تجهیز نمی‌شد آن‌هایی که مقتول بودند از مؤمنین چون که مقتول فی سبیل الله بودند.

بدان جهت این تکه دوم که آن‌هایی که مقتول هستند در جایی که امام علیه السلام نباشد عده‌ای از فسقه یا ملاعین اسم‌شان مسلمان است هجوم کرده‌اند یعنی ظاهرا احکام اسلام بار است هجوم کرده‌اند بر بلد مؤمنین و بر بلد مسلمین و می‌خواهند اهل آنجا را به ذل بکشانند این‌ها وقتی که کشته می‌شوند از مؤمنین در قتال تغسیل نمی‌شود کما ذکرنا. آن ملاعینی که هجوم کرده بودند یا انصار ملاعین بودند به اضطرار هم آمده بودند تجهیز آن‌ها هم وجوبی ندارد وقتی که کشته شده‌اند رفتند مابقی فرار کردند این‌ها ماندند قتل‌هایشان ماند تجهیزی بر مسلمین واجب نیست بر مؤمنین. چرا؟ به همان سقوط الاحترام که در آنجاهایی که در آن قیام بر امام عدل می‌شد و این‌ها تجهیز نمی‌شد با وجود این‌که مسلمان بودند بغی‌‌شان بر امام علیه السلام روی نصب عدالت نبود عداوت نبود مع ذلک تجهیز نمی‌شدند این‌ها هم همین‌طور است تجهیز احترام‌شان ساقط است لبغیهم. تجهیزمان بر مسلمان‌ها واجب نیست بر مؤمنین وجوبی ندارد.

[سؤال: ... جواب:] بله عرض می‌کنیم ما آنقدری که می‌دانیم می‌گوییم بیشتر از علم ما که تکلم نمی‌کنیم آن‌که موجب کفر است نصب عداوت است. یعنی دلیلی داشته باشیم که خروج الامام موجبی از موجبات کفر است این‌طور دلیلی نداریم که قسیم بشود با نصب اظهار عداوت آن‌که دلیل داریم ما خلق الله خلقا أنجس الکلب و الناصب لنا أهل البیت أنجس من الکلب آن مقداری که دلیل داریم خذ مال الناس بعین ما وجدته و ادفع علینا خمسه مالش هم احترام ندارد. ناصب را دلیل داریم. خروج از امام روی عداوت بوده باشد آن هم همین‌طور است داخل ناصب است و اما اصلا خود شیطان نمی‌گذارد خودش گریه می‌کند من بدبخت شدم و لکن رفع ید نمی‌تواند بکند از قتال چون که طمع در دنیا دارد و امثال ذلک این‌ها و لو مسلمان هستند و لکن احترامی ندارند. قتل‌هایشان وجوب تجهیزی ندارد. عرض می‌کنم بر این‌که این جهتی که بود در ما‌نحن‌فیه بیان شد.

بعد صاحب العروه قدس الله نفسه الشریف این‌طور می‌فرماید می‌فرماید آن‌که مقتول فی المعرکة هست یا مقتول خارج المعرکة هست بلا فصل این بعد الخروج از معرکه کشته شد به آن نحوی که گفتیم این غسل ندارد تغسیل ندارد و تجهیز ندارد فرقی نمی‌کند بر این‌که مقتول حر بوده باشد عبد بوده باشد بالغ بوده باشد صبی بوده باشد عاقل بوده باشد مجنون بوده باشد مرد بوده باشد یا زن بوده باشد اذا کان واجبا علیهم. این اذا کان واجبا علیهم بر این‌ها بر نمی‌گردد بر عبد و امرأة و صغیر و مجنون. اذا کان واجبا علیهم یعنی اصل الجهاد واجب بوده باشد بر مسلمین. وقتی که جهاد جهاد واجبی شد آنجا مقتول تغسیل ندارد.

این از کلام این صاحب عروه معلوم می‌شود که ایشان جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی را در صورتی که وجوب داشته باشد مقتول در معرکه‌اش تغسیل ندارد. کأنّ ظاهر کلامش این است که جهاد یا واجب می‌شود چه ابتدایی چه دفاعی و یا مشروعیت ندارد. یعنی فی سبیل الله نیست. اگر فی سبیل الله شد واجب می‌شود اگر فی سبیل الله نشد واجب نشد فی سبیل الله هم نیست. این قید آخر است. مربوط به تعمیم سابقی نیست که من غیر فرق بین العبد و الحر و هکذا و الوالد و السبیل و المجنون و الرجل و المرأة. اذا کان واجبا علیهم قید بر اصل جهاد است. یعنی ضمیر کان به اصل جهاد برمی گردد. وقتی که جهاد واجب بشود.

خب کلام اینجا واقع می‌شود بر این‌که این اطلاق را از کجا بفهمیم ما؟ خب این اطلاقی که در ما‌نحن‌فیه در عبارت عروه یعنی تصریح به اطلاقی که در عبارت عروه است این فهمیده می‌شود از این صحیحه أبان بن تغلب که گفتیم الذی یقتل فی سبیل الله یدفن بثیابه و لا‌یغسّل آن‌که فی سبیل الله یقتل یعنی کشته می‌شود او در ثیابش دفن می‌شود و تغسیل نباشد عبد باشد حر بوده باشد. مقتول فی سبیل الله صدق می‌کند بر این‌که چه عبد باشد چه حر بوده باشد چه مرد بوده باشد چه زن بوده باشد چه صغیر باشد چه کبیر بوده باشد چه عاقل بوده باشد چه مجنون بوده باشد. چطوری که مجنون مسلمین المسلمین بمیرد باید تجهیز بشود این مجنون مسلمین هم اگر به او مقتول فی سبیل الله منطبق شد تغسیلش ساقط است یدفن بثیابه.

منتها بعضی‌ها این‌طور فرموده‌اند که اصلش از شیخ انصاری قدس الله سره است ایشان فرموده است بله این صحیحه شامل می‌شود اطلاق دارد و شامل این‌ها می‌شود و لکن باید این‌ها طوری بوده باشند که در جنگ دخالت داشته باشند. قتل‌شان به واسطه قتال است. مثل این‌که می‌دانید که مثلا زنی است در جبهه خدمت می‌کند که اگر یک کسی افتاد از مقاتلین فورا جراحتش را ببندد مداوا کند یا بچه‌ای هست مجنونی هست در جبهه هست آب می‌برند به مقاتلین کمک می‌کنند یا این‌ها معین مقاتلین هستند یا مقاتلین این‌ها را استعمال می‌کنند استعانت به آن‌ها می‌گیرند که بچه جان! زود به من سنگ برسان یا شمشیرم شکست شمشیر دیگری بیاور که این‌طور بوده باشد. مجنون هم منافات ندارد که استعمال بشود در حرب. این‌طور مجنونی و این‌طور صبی در معرکه کشته شد مقتول شد مقتول فی سبیل الله است. چون که مقتول فی سبیل الله هست این صحیحه شاملش می‌شود. و اما بچه‌ای است که نه جنگ می‌کند نه مدخلیت دارد نه مجنونی ... و لکن آمده به جبهه به تماشا که ببینند چطور جنگ می‌کنند یاد بگیرم من هم یا دلش می‌خواهد اتفاقا آنجا کشته شد نه آن‌ها را نمی‌گیرد این صحیحه. شیخ انصاری قدس الله نفسه الشریف این‌طور فرموده است.

و لکن الظاهر و الله العالم این فرقی نمی‌کند به هر نحوی اگر کشته بشود شخص در معرکه صغیر بوده باشد کبیر، او را استعمال در حرب بکنند مجاهدین یا نکنند، او تغسیلی ندارد. چون که در صحیحه که فرمود الذی یقتل فی سبیل الله یعنی الذی یقتل فی قتالی که فی سبیل الله است. چون که اصل القتال فی سبیل الله است کسی که در این قتالی که اصلش فی سبیل الله است کشته بشود و لو مقاتل نبود این قتال نمی‌کرد معین نبود مستعینٌ‌به نبود مع ذلک در معرکه کشته بشود بدان جهت در ما‌نحن‌فیه او تغسیلی ندارد. اطلاق صحیحه وافی است. این قیدی را که شیخ قدس الله نفسه الشریف شیخ انصاری فرموده است لا‌یمکننا المساعدة علیه. این روایت اطلاق دارد چون‌که اصل القتال، فی سبیل الله است.

بدان جهت آن‌هایی که ساقط می‌شود تجهیز از این آن‌ها لازم نیست بر این‌که قصد قربت داشته باشند کسی آمده کما این‌که همین‌طور هم بود در اواخری که رسول الله صلی الله علیه و آله عمر مبارکش بود بعضی‌ها لطمع المال می‌رفتند اصلا صحبت خدا و پیغمبر و این‌ها نبود بدان جهت فرار می‌کردند در بعض حروب دیدند نمی‌شود خود‌شان کشته می‌شوند. بدان جهت وقتی که آن‌ها کشته شدند یسقط عنهم التجهیز تجهیز از آن‌ها ساقط می‌شود. آن‌که عنوان مقتول است فی جهادی که فی سبیل الله است تجهیز از او ساقط می‌شود وجوب التغسیل از او ساقط می‌شود نیتی داشته باشد یا نداشته باشد. بدان جهت مجنون هم اگر مجنونی باشد اصلا نمی‌تواند نیت کند حواسش هم پرت است باز لایجهز تجهیز نمی‌شود.

[سؤال: ... جواب:] اصل جهاد، فی سبیل الله است اصل جهاد که فرمانده سپاه که رسول اکرم صلی الله علیه و آله یا نایب خاصش است یا علی بن ابی‌طالب آن علی که یک آنی از خدا غفلت نکرد او فرمانده است قتال مستند به او است او امر کرده است او فی سبیل الله است یا مؤمنین قیام کرده‌اند به جهت دفع شر کفار در زمان غیبت، دیگران بعضی‌ها به طمع لاحق شده‌اند اصل القتال فی سبیل الله است. وقتی که فی سبیل الله شد بدان جهت کسی در آن قتال کشته شد عیبی ندارد.

در عبارت عروه دوتا قید دیگر هست:

یک قید عبارت از این است که فرقی نمی‌کند مقتول بالحدید بوده باشد یا مقتول به غیر الحدید بوده باشد. سنگی پرتاب کرد عدو، کشت، این اشکالی ندارد مقتول فی سبیل الله هست. یعنی در جهادی است که آن جهاد لله است.

بعد می‌فرماید و لا فرق مابین این‌که قتل قتل عمدی بوده باشد مقتول را عمدا بکشند یا خطأ بکشند. خب عمدا بکشند آن عدو کافر عمدا کشته است او را. خطأ در آن صورتی است که کافر شخصی را قصد کرده بود سلاح را به طرف او پرت کرد اتفاقا سلاح کج رفت. انسان ربما می‌خواست سنگ بزند به طرف شرق سنگ به طرف غرب رفت خطا کرد اصابت کرد به شخصی کشته شد این هم اشکالی ندارد. قید کرده‌اند که عدو پرت کرد. اما در جایی که غیر العدو مؤمنی به کافری قصد کرد پرت کند آن سلاح را آن سلاح عکسی رفت خورد به مؤمن دیگر مجاهدی او را از پا درآورد این را می‌رسم به او انشاءالله. این که خطا او را تفسیر کردم در عبارت عروه این مشمول است مقتول فی سبیل الله است. این را می‌دانید که ما باید این معنا را احراز کنیم که این مقتول فی القتال است.

و اما آن‌که فی زماننا هذا بعضی از مؤمنین و بعضی از مسلمین مقتول می‌شوند و لکن محرز نیست که این‌ها صدق بکند که مقتول فی القتالی است که فی سبیل الله است مثلا قتال در همان حدود است فرض کنید طیاره عدوی آمده است مثلا در پانصد کیلومتری آن محل بمب انداخته است قنابلی را انداخته است اصابت کرده به بیتی أهل همه را کشت این‌ها بله مقتول هست و مقتول هم فی سبیل الله است این‌ها مثل کسی است که وقع البیت علیه. اما فی القتالی که فی سبیل الله است صدقش محرز نیست -درست توجه کنید چه می‌گویم!- مقدمه اولی را چیدم بر شما: هرجا مثل این موارد صدق این‌که قُتِل فی القتالی که فی سبیل الله است صدق نمی‌کند یا مشکوک است صدقش که اطلاق می‌گیرد یا نمی‌گیرد بدان جهت در ما‌نحن‌فیه در مثل این‌ها باید تجهیز بشود. مثل سایر کسانی که به منزله شهید هستند به منزله شهید هستند این‌ها هم به منزله شهید هستند و لکن باید تجهیز بشود. اطلاق تمام است. و آن مقید ما که عمده‌اش سه روایت بود یکی صحیحه زراره بود که عنوان شهید را داشت و گفتیم شهید در اطلاقش اجمالی هست به او نمی‌شود تمسک کرد. می‌ماند الذی قتل فی سبیل الله یعنی فی القتال الذی فی سبیل الله و صدق او هم به این مورد غیر محرز است وقتی که اجمال مقید شد رجوع به اطلاق می‌شود و به اطلاق رفع الاجمال می‌شود.

از این قبیل است آنجایی که مؤمنی را مؤمنی مثلا اتفاق می‌افتد در معرکه شب است یک عده‌ای آنجا هستند مؤمنین خیال می‌کنند عدو هستند همه ‌شان را می‌کشند بعد صبح که می‌روند می‌بینند برادران خود‌شان بودند که آمده بودند با عدو جنگ کنند آن‌ها را کشتند، این المقتول فی القتالی که فی سبیل الله هست و لو ممکن است کسی ادعا بکند که صدق می‌کند المقتول فی سبیل الله است و لکن دعوای انصراف صحیحه آنجایی است که مقتول به ید العدو کشته بشود لا بید آن‌که غیر العدو است رفیق هست که می‌نشیند بالینش گریه می‌کند چه کاری با شما کردیم ما، معذورند عقابی ندارند این‌ها خیال می‌کردند که عدو است الا انّه مع ذلک دعوی این‌که منصرف صحیحه این است که مقتول از قتلش از ناحیه عدو بوده باشد این دعوی دعوی بعیدی نیست. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه هم جای تمسک به آن اطلاق است که در مقدمه اولی ذکر کردیم. هذا هم جهت ثالثه بود که در مقام ذکر کردیم.

و أما الجهة الرابعة. آن جهت رابعه که در مقام باید ذکر بشود این قیدی است که صاحب عروه فرموده است که اذا کان القتال واجبا علیه. وقتی که قتال واجبا علیهم شد آن‌وقت این احکام بار می‌شود. کأنّ اگر قتال واجب نشود این قتال غیر مشروع است.

[سؤال: ... جواب:] عرض می‌کنم بر این‌که ابن‌سعد از آن کسانی بود که در دَرَک اسفل جهنم است. خصم است برای خدا و رسولش و الائمه علیهم السلام اجمعین. این معنا از واضحات است. باطنا هم کافر است او را هم که عیب ندارد ما ملتزم می‌شویم. کلام در آن اسلام شهادتین است کسی شهادتین را بگوید که حکم می‌شود به اسلام ظاهری‌اش در مالش نمی‌شود تصرف کرد بدون اذنش، همین‌طور است دیگر، حکم مسلمان جاری است تجهیز باید بشود و امثال ذلک. کلام این است که اگر نصب اهل بیت باشد اسلام ظاهری می‌رود کفر می‌شود جایش. اسلام ظاهری هم نیست. اما در جایی که نصب یعنی عداوت را اظهار نکند ظاهرا مسلمان است. این اسلام ظاهری نمی‌رود. کفر باطنی سر جای خودش است. و لکن اسلام ظاهری‌اش نمی‌رود. اگر اظهار عداوت بکند اسلام ظاهری‌اش هم می‌رود. و لکن این‌که کسی که بغات علی المسلمین است و لو اسلام ظاهری‌اش نرود بروید عبارت شرایع را نگاه کنید که این‌ها را فرق مسلمین شمرده است که این‌ها فرق مسلمین است که جهاد با این‌ها دفاع مشروع است که آن مسلمین چند طایفه‌ای که با آن‌ها جهاد می‌شود ابتداءً یا دفاعا این مسلمین را شمرده است. بدان جهت در ما‌نحن‌فیه این اسلام ظاهری است. این‌هایی که عرض می‌کنم بعد بروید کلمات فقها را نگاه کنید ادله را نگاه کنید. بس نکنید به بعضی از کتب [که] کتب فقهی هم نیستند به آن‌هایی که در آن‌ها ذکر شده است. گذشتیم این معنا را.

کلام در این قید آخر است در عبارت عروه است و آن قید آخر این است که اذا کان القتال واجبا علیهم. مرحوم سید الحکیم رضوان الله علیه در ما‌نحن‌فیه ذکر فرموده است که اذا کان واجبا علیهم قیدش لزومی ندارد. بلکه اگر اصل القتال هم راجح شد اصل القتال اذا کان بر اصل القتال بر می‌گردد اصل القتال اگر راجح شد کسی که در آن معرکه افتاده است در آن مقتول فی سبیل الله است. بدان جهت مقتول لا‌یجهز یعنی لا‌یغسل.

بله بعضی از فحول -طاب ثراه- که بر ما حقی دارند حق زیادی دارند استادنا هستند رضوان الله علیه ایشان تعلیقه این‌طور فرموده است: قتال جهادا أو دفاعا إما مشروعیت دارد [که] آن‌وقت واجب می‌شود و اگر وجوبی نداشت غیر مشروع است. چه دفاع بشود چه جهاد ابتدایی بشود. چرا؟ چون که تعریض النفس للهلاکة جایز نیست لاتلقوا بأیدیکم الی التهلکة آن‌که از این خارج شده است آن صورتی است که جهاد واجب بشود. آن صورتی است که جهاد واجب شد که جهاد وجوب کفایی دارد دفاع هم وجوب کفایی دارد آن صورت خارج است و در غیر این صورت مشروعیت ندارد. کسی هم مقتول شد باید تجهیز بشود آن فایده‌ای ندارد.

و لکن به نظر قاصر ما این است که نه، هست دفاعی -جهاد ابتدایی موکول به باب جهاد است وارد آنجا نمی‌شوم- در جهاد دفاعی هست آن موردی که قتال مشروع است و لکن وجوبی ندارد و آنجایی است که آن کفاری که در جانب آخر از سر حد هستند آن‌ها رجوع کنند به بلد المسلمین یا اراده کرده‌اند هجوم به بلد المسلمین را منتها تسلط به بلد مسلمین را اراده نکرده‌اند می‌خواهند بیایند اموال این را بگیرند برگردند نهب اموال مسلمین را آن مقداری که به دست‌شان می‌اید نهل کنند برگردند آن حدود که اتفاق می‌افتد در حدود هم همین‌طور حتی حدودی که مسلمان باشد آن طرف، وقتی که این‌طور شد وقتی که آن‌ها هجوم کردند که نهب اموال بکنند دفاع وجوب ندارد، از مال دفاع کردن واجب نیست، و لکن مشروع است و مستحب است اگر کسی در این مورد دفاع کرد و مسلمین در این بلد قیام کردند للقتال الدفاعی این قتال فی سبیل الله است و مقتول در او لا‌یجهز.

و الحمدلله رب العالمین.