درس نهصد و شصت و چهارم

كيفية غسل الميت‌

«(فصل) في كيفية غسل الميت يجب تغسيله ثلاثة أغسال الأول بماء السدر. الثاني بماء الكافور.الثالث بالماء القراح و يجب على هذا الترتيب و لو خولف اُعيد على وجه يحصل الترتيب و كيفية كل من الأغسال المذكورة كما ذكر في الجنابة فيجب أولا غسل الرأس و الرقبة و بعده ‌‌الطرف الأيمن و بعده الأيسر و العورة تنصف أو تغسل مع كل من الطرفين و كذا السرة و لا يكفي الارتماس على الأحوط في الأغسال الثلاثة مع التمكن من الترتيب نعم يجوز في كل غسل رمس كل من الأعضاء الثلاثة مع مراعاة الترتيب في الماء الكثير‌«.[1]

امور معتبر در تغسيل ميت

کلام در اموری است که معتبر است در تغسیل الموتی، صاحب عروه قدس الله نفسه شریف می فرمايد باید تغسیل الموتی به سه غسل بشود و می فرمايد در دو تای از این اغسال ثلاثه خلیط معتبر است، در مائی که با او غسل می دهند میت را باید خلیط داشته باشد به سدر و خلیط داشته باشد آن ماء غسل دیگر بالکافور، و غسل دیگری است که به ماء خالص غسل داده می شود، می فرماید سه تا غسل معتبر است، در دو تای اینها خلیط معتبر است، و امر ثالث این است آن چیزی که خلیط غسل اول است باید خلیط به سدر داشته باشد، و غسل دومی خلیط بالکافور، اگر عکس بکند باید اعاده کند و به این ترتيب بکند، سومی بالقراح بوده باشد، اگر اول بالکافور غسل داد او باطل است باید سدر اول بوده باشد، و کافور دومی و قراح سومی بوده باشد.

اعتبار ترتيب ميان اعضاء سه گانه غسل

می فرمايد در کل این اغسال ثلاثه در اعضای میت در غسلشان ترتيب معتبر است. فی کل من الاغسال الثلاثه اول رأس و رقبه میت شسته می شود، ثم جانب الیمین میت من الکعب الی آخر رجل شسته می شود ثم طرف ایسرش شسته می شود، ترتيب معتبر است در غسل الاعضاء فی کل من الاغسال الثلاثه، و اگر یادتان بوده باشد این ترتيب را مشهور در غسل جنابت هم معتبر می دانسته اند، منتهی رأس و رقبه باید مقدم بشود در غسل جسد عند الکل در غسل جنابت، و اما غسل الیمین مقدم بر غسل الیسار بشود التزم به المشهور در باب غسل الجنابة، ولکن در باب تغسیل الموتی عند الکل هم آنهایی که در غسل جنابت ترتيب بین یمین و یسار را معتبر نمی دانستند هم آنهایی که معتبر می دانستند در تغسیل موتی ترتيب معتبر میدانند که باید بعد از رأس و رقبه میت اول طرف یمین شسته بشود ثم طرف الیسار، و می دانيد در غسل جنابت یک حکم دیگری بود، و آن این بود که انسان اگر غسل جنابت را ارتماسی بکند دفعةً تمام بدن راه زیر آب ببرد به آن آنی که آب احاطه می کنم جسم را قصد کند که غسل جنابت می کنم ترتيب ساقط می شود، لو ان رجلاً ارتمسَ فی الماء رمسةً واحدة اجزئه، این در غسل جنابت بود، کلام این است که این در، تغسیل میت هم هست یا نه، ایشان احوط وجوبی می کند در عبارت عروه، می فرمايد احوط این است مادامی که ممکن است میت را به نحو غسل ترتيبی غسل داد غسل ارتماسی مجزی نیست، مثل غسل جنابت نیست احوط وجوبی، فتوا نمی دهد، احوط وجوبی دارد، مادامی که تمکن است از غسل ترتيبی بین الاعضاء غسل ارتماسی جایز نیست، متعین است غسل ترتيبی داده بشود، یعنی سه تا حوض درست کرده اند در آنجایی که فرض کنید موتی را می شورند. یک حوضی است که سدر ریخته اند به او، یک حوضی است که کافور ریخته اند، یک حوضی است که آب قراح ریخته اند، وقتی که در خارج بدن میت را از کثافات و از عین نجس شسته اند و تمام کرده اند، میت را دو نفر برمی دارند یک دفعه وارد آبی می کند که سدر دارد، از او خارج می کنند میبرند تو آبی که کافور دارد دفعةً میبرند تمام بدن را بقصد الغسل بماء الکافور، بعد خارج می کنند داخل می کنند به ماء القراح بعد میاورند کفن می کنند، اینجا احوط وجوبی این است که غسل ترتيبی داده بشود مادامی که ممکن است، مادامی که ممکن است هیچ غسل ارتماسی نمی شود.

 بعد می فرمايد و اما غمس الاعضاء عیب ندارد، اول میت سر و گردنش را تو آبی که سدر دارد ببرند، بعد طرف یمینش را ببرند بشورند، ثم طرف یسارش را داخل آب بکنند بشورند آن عیب ندارد، ولکن یک غسل را تماماً غسل ارتماسی بدهند مثل آن چیزی که جنب در حال جنابت غسل ارتماسی می کرد، بله کان یرتمس بالماء رمسةً واحده بقصد غسل جنابت احوط وجوبی ترک است، این کلامی است که ایشان در عروه در مانحن فیه بیان فرموده است، که مفهومش این است که اگر ممکن نشد آن ترتيبی این عیب ندارد این جور غسل دادن، مقتضای کلام عبارت از این است.

بدان جهت کلام واقع می شود بر این امور اربعه ای که ایشان در مانحن فیه فرمود: تعدد الاغسال، اعتبار الخلیط و اعتبار الترتيب بین الاغسال الثلاثه و ان یکون الغسل بالسدر اولاً و بالکافور ثانیاً و بالقراح ثالثاً کلام در این امور ثلاثه است و آن امر رابع که باید در هر غسلی اعضاء میت را ترتيباً غسل داد در این 4 امر انشاالله بحث می کنيم تا منقح بشود.

بررسی ترتيب میان اعضاء سه گان غسل

و اما اینی که باید میت را سه تا غسل داد و یک غسل کافی نیست، این کأن امری است متسالم علیه بین اصحابنا، فقط الله یعلم استثناء شده است سلار از اصحابنا او ملتزم شده است که غسل واحد در تغسیل موتی کافی است، و سه تا غسل وجوبی ندارد، غسل واحد کافی است، اما این که ایشان ملتزم شده است یک غسل واحد کافی است دلیل آورده اند بر کلام او که ایشان نظرش به بعض روایاتی است که در آن بعض روایات فرموده است امام علیه السلام که اگر میت را یک غسل بدهند او کافی می شود از آن تعدد الاغسال، یکی از این روایات روایتی است که در باب 31 از تغسیل الموتی این روایت صحیحه زراره است وارد شده است این روایت روایت اولی است[2] در این باب:

صحيحه زراره

محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد، احمد بن محمد بن عیسی است، عن علی بن حدید، علی بن حدید توثیق ندارد و لکن علی بن حدید تنها نیست عن علی بن حدید و عبد الرحمن بن ابی نجران این دو نفر هستند نقل می کنند، بله، احمد بن محمد بن عیسی از آنها نقل می کند، عبد الرحمن بن ابی النجران از اجلاء روات ما هست رضوان الله، جمیعا عن حماد عن حریز، این دوتا نقل می کنند از حماد بن عیسی عن حریز بن عبد الله سجستانی عن زرارة، روایت صحیح است من حیث السند لا غبار فی السند، قال قلت لابی جعفر علیه السلام میت مات و هو جنب، میتی مرده است او جنب است، کیف یغسَّل؟ چه جور این میت غسل داده می شود؟ و ما یجزیه من الماء؟ از آب چه مقدار این را کافی است، قال یغسل غسلاً واحداً، میت غسل داده می شود، یُغَسَّل یا یُغسَل غسلاً واحداً یجزی ذلک فی للجنابة و غسل المیت، یک غسل به این می دهند که این یک غسل کافی است هم بر جنابتش هم بر غسل میتش، گفته شده است وقتی که میت جنب شد، یک غسل امام فرمود اگر به او بدهند کافی است، آنجایی که جنب نیست به طریق اولی یک غسل کافی می شود، در جایی که جنب است یک غسل کافی است.

هر چند این روایت من حیث السند صحیح است ولکن این روایت را اینجور معنا کردن غیر صحیح است، این سؤال از این است که آیا دو تا غسل هم بر جنابت غسل بدهند هم غسل میت بدهند؟ امام علیه السلام در جواب می فرمايد غسل میت کافی است، غسل جنابت نمی خواهد، اما آن وقتی که غسل میت را می دهند غسل میت شرطش این است که سه غسل بوده باشد این روایت نفی او را نمی کند، این روایت این است که غسل واحد یعنی غسل جنابت نمی خواهد، یک غسل می دهند که غسل میت است، نه غسل جنابت دوتا نمی خواهد، و شاهدش هم تعلیل امام روحی له الفداء است، درست توجه کنید، قلت لابی جعفر علیه السلام عن میت مات  وهو جنب، میتی مرده است او جنب بود کیف یغسل و ما یجزیه من الماء؟ قال یغسل غسلاً واحداً یجزی ذلک للجنابة و غسل المیت، یک غسل می دهند، یعنی هم جنابت هم غسل میت را دوتا غسل نمی دهند، نه اینکه غسل میت یکی است یک دونه غسل است، او را نفی نمی کند، به قرینه چه؟ به قرینه تعلیلش لأنهما حرمتان اجتمعتا فی حرمةٍ واحدة، باب تداخل است، برای اینکه این دوتا هم جنابت یک حرمتی است که غسل می خواهد این و هم میت بودن آن غسل می خواهد، اجتمعتا فی حرمةٍ واحدة در یک غسل جمع می شوند لازم نیست برای هرکدام یک غسل داده بشود، این روایت در مقام این است.

لوفُرض کسی اگر گفت بر اینکه نه این ظاهر ش این است که یک غسل کافی است بله، من اینجور معنا را قبول ندارم روایت این است که یک غسل کافی است برای میت، یک دفعه غسل کردن، فرض می کنيم اگر بنا بوده باشد روایت غاية الامر این است که این اطلاقش اقتضاء می کند که یک غسل برای غسل میت کافی است، ما گفتیم مدلول این روایت این است که غسل جنابت غسل دیگر نمی خواهد روایت مدلولش فقط این هست یعنی باید فقط غسل میت بدهند او، اگر کسی گفت نه این یک مدلول دیگر هم دارد که غسل میت هم یکی است، می گوئیم این بالاطلاق است دیگر می گويد غسل جنابت نمی دهم غسل میت می دهم، غسل میت یکی است بالاطلاق است، خوب روایاتی که تصریح می کند غسل میت سه تاست و سه تا مجموعش غسل میت است آن روایات تقیید می کند این اطلاق را، جنابت غسل نمی خواهد و سه تا غسل می دهند برای غسل میت، جنابت غسل ندارد، تأیید جمعش هم عبارت از این است، اگر اطلاق داشته باشد، اطلاق ندارد ها این روایت در مقام بیان این است که جنابت غسل دیگر نمی خواهد میت، بدان جهت صاحب وسائل ببینید چه جور شخص خبیری بود رضوان الله علیه، بابی عنوان کرده است باب أجزء الغسل واحد للمیت اذا کان جنباً او حائضاً او نفساء، یک غسل کافی است در صورتی که میت جنب بشود یا حائض بشود یا فرض کنید نفساء بشود، موقعی که بچه را زایید بله دم نفاس آمد در همان دم نفاسش هم مرد به کثرت خون، سابقاً اینجور بود دیگر یک غسل میت می دهند دیگر غسل نفاس نمی دهند، چونکه در این باب آنها را هم نقل کرده است.

 انه سئل عن المردة اذا مات فی نفاسها کیف تغسل؟ قال مثل غسل الطاهره، چه جور میت طاهر را غسل می دهند این را هم همين جور غسل می دهند، یعنی نفاسش غسل دیگر نمی خواهد، این روایات در مقام بیان این است، بله به این روایات نمی شود از آن صحیحه عبدالله بن مسکان و نظیر او دست برداشت، که خواهیم گفت این روایات را در آن روایات در باب دوم از ابواب غسل المیت روایت اولی است، روایات متعدد است من یکی را من باب نمونه می خوانم.

صحيحه عبدالله بن مسکان

 محمد بن یعقوب عن محمدبن یحیی العطار عن احمد بن محمد عیسی است[3]، عن الحسین بن سعید و محمد بن خالد این دو تا نقل می کنند عن نضر بن سوید عن ابن مسکان عبد الله بن مسکان است. «قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْمَيِّتِ فَقَالَ  اغْسِلْهُ بِمَاءٍ وَ سِدْرٍ- ثُمَّ اغْسِلْهُ عَلَى أَثَرِ ذَلِكَ غَسْلَةً أُخْرَى- بِمَاءٍ وَ كَافُورٍ وَ ذَرِيرَةٍ  إِنْ كَانَتْ» ، زریره اگر باشد مستحب است و الا اگر نباشد هم نمی خواهد، «وَ اغْسِلْهُ الثَّالِثَةَ بِمَاءٍ قَرَاحٍ» ، این صحیحه را خواندم دو مطلب بر شما ظاهر شد. یکی این است که غسل که سه تا می شود خلیط معتبر است، خلیط سدر باید بشود، این سدر معتبر است سألته عن غسل المیت فقال اغسله بماءٍ و سدر، بعد فرمود بر اینکه ثم اغسله علی اثر ذلک غسلةً اخری بماءٍ و کافور، بماء کافور بشور این ذریره این جاست و زریره ان کانت، چون یک قسمی از عطر چیز خوشبوست، این دلالت کرد که ماء اول باید ماء سدر باشد دومی ماء کافور بشود و اغسله علی اثر ذلک ترتيب معتبر است، علاوه بر ثم که دلالت بر ترتيب می کند علی اثر ذلک، پشت سر آن غسل بماء سدر اغسله بماءٍ و کافور و اغسله الثالثه بماء القراح، ثالثه بماء قراح بشور، هم خلیطین معتبر است و هم ترتيب مابین اغسال ثلاثه معتبر است، ظاهر این صحیحه و روایات دیگر که خواهیم گفت سه امر را دلالت می کند تعدد الاغسال، اعتبار الخلیطین، و اعتبار ترتيب مابین الاغسال الثلاثه، اولی به سدر بشود دومی به کافور بشود سومی به ماء قراح بشود، این سه جهت را این صحیحه دلالت دارد، بدان جهت وقتی که دلالت به این معنا کرد، فقیه یقین می کند وقتی که تأمل کرد در صحیحه زراره که تعلیل فرمود لأنهما حرمتان اجتمعتا فی حرمة واحده مدلولش این است که غسل جنابت غسل نمی خواهد ولو میت جنب است، همان غسل مس میت را می دهند، غسل میت را می دهند اما غسل میت چه جور است در مقام بیان او نیست، یک غسل می دهند یعنی برای فقط میت بودن غسل می دهند، برای میت غسل دادن را صحیحه عبد الله بن سنان و غیر این صحیحه مما سیأتی بیانها، غسل میت را بیان کرد که غسل میت سه غسل است خلیطین باید داشته باشد و ترتيب مابین این سه غسل معتبر است، حرمتان یعنی موجب تکلیف دوتا شیء است تکلیف آورده باید به آنها، مثل اذا اجتمع علیکه حقوق یجزیک غسل واحد که در صحیحه زراره بود، مثل این است که دو تا موجب غسل جمع شده است یک غسل می خواهد، هرکدام غسل مستقل نمی خواهد.

بعد آن چیزی که برای سلار گفته اند در مانحن فیه یک روایت دیگری است که فرموده یک غسل کافی است، یک روایتی هست که آن روایت ولو من حیث سند صحیحه نیست به آن نحوی که عرض می کنم ولکن لا یعبد اعتبارش من حیث سند، این در باب سوم از ابواب غسل المیت اینجور است، روایت اولی[4] است:

صحيحه علی بن مهزيار

محمد بن حسن باسناده عن علی ابن الحسین، شیخ قدس الله نفسه شریف بسندش از پدر صدوق نقل می کند، شیخ در تهذیبین که استبصار و تهذیب است روایاتی را از کتاب علی بن الحسین بابویه که پدر صدوق است نقل کرده، سندش هم صحیح است به او، مفیض است از علی بن الحسین دیگر بله، حسین بن بابویه سندش صحیح است آنجا دارد که عن عبد الله بن جعفر، حمیری است، علی بن حسین بن بابویه هم از او نقل می کند این یعنی ابن بابویه را صاحب وسائل زیاد کرده است توضیح داده است، علی بن حسین یعنی بابویه، ابن بابویه، عن عبد الله بن جعفر الحمیری، عن ابراهیم بن مهزیار عن اخیه علی بن مهزیار، علی بن مهزیار یک برادری داشت ابراهیم بن مهزیار، این توثیق ندارد ابراهیم بن مهزیار مدحی دارد فضائلی دارد ولکن توثیقی ندارد ولکن چونکه به واسطه معروف بود که این برادر علی بن جعفر است رو این اصل از معاریف بود قدحی درباره اش وارد نشده است بلکه مدح وارد شده است بدان جهت من حیث السند لابأس به است، ایشان نقل می کند از برادرش علی بن مهزیار عن فضالة ابن ایوب، عن قاسم ابن البرید از قاسم بن برید عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر (ع) در کلمات تعبیر به روایت می شود روایت محمد بن مسلم، ولکن من حیث السند لا بأس فیه است، معتبر است. قال غسل المیت مثل غسل الجنب، غسل میت مثل غسل جنب است، خب جنب چندتا غسل می کند؟ یک دونه غسل می کند اول رأس و رقبه بعد یمین بعد یسار، این هم مثل اوست یک غسل کافی است.

عرض می کنم بر اینکه کما آنکه روایت صحیحه عبد الله بن مسکان را ملاحظه کردید که سه تا غسل است و بعد هم در صحیحه دیگر و در روایات دیگر آن سه تا غسل بیان خواهد شد، که یغسل رأس المیت اولاً و رقبته ثم یمینه ثم یساره، وقتی که ملاحظه آن دوتا روایت شد، هم صحیحه عبد الله بن مسکان که سه غسل است و هم روایت دیگر که خواهیم گفت روایات دیگر که هرکدام از غسلین ترتيبی است از این اغسال ثلاثه، اول رأس و رقبه ثم الیمین ثم الیسار، معلوم می شود که در این روایت که می فرمايد غسل المیت کغسل الجنابة یعنی کل واحدٍ من اغسالی که در تغسیل میت معتبر است کل واحدٍ مثل غسل الجنابة، ترتيب معتبر است یعنی اول باید رأس و رقبه شسته بشود ثم الیمین و ثم الیسار، این تنزیل فی کل واحدٍ است غسل المیت ثلاثه است کل من الثلاثه مثل غسل الجنابة است یعنی ترتيب معتبر است، مقتضای جمع کردن آن دو دسته از روایات که سه غسل است و هرکدام از این سه غسل ترتيبی است مقتضای این معلوم می شود که غسل المیت کغسل الجنابة یعنی مثل غسل جنابت باید ترتيبی شسته بشود، معنای این هم این است هیچ شبهه ای در این نیست، اعتبار اغسال ثلالثه هیچ اشکالی ندارد، کما اینکه عرض کردیم صحیحه عبد الله بن مسکان دلالت می کند بر اینکه خلیط معتبر است، اول بسدر ثم بکافور ثم بماء القراح.

ولکن گفته شده است از بعض روایات ظاهر می شود بر اینکه سدر بدل دارد،

 سؤال...؟ آقا عزیز من گوش کنید، خواهیم گفت این روایت را معنا خواهیم کرد، میتی که کثیر الشک است وقتی که یک دفعه آب ریختی آن بشره شسته نمی شود، در غسل مثل غسل جنابت است باید بشره شسته بشود مثل وضوء نیست، که شعر را بشورد کافی است لازم نیست بشره شسته بشود، ظاهر الشعر شسته شد کافی است در باب وضوء گفت، می فرمايد این مثل غسل جنابت است باید توجه کردید، مثل غسل جنابت است باید بشره شسته بشود، بدان جهت اگر به یکدفه آب ریختن به دو دفعه آب ریختن بشره احراز نشد شستنش سه دفعه ریخته می شود، در هر غسلی، نه این، در هر غسلی کما اینکه در روایات خواهد آمد، رأس و رقبه سه دفعه شسته می شود در هر غسلی این به جهت احراز این است که به بشره شسته شده است سیأتی انشاالله، ذیل هم راجع به اوست، می آید.

بدان جهت در مانحن فیه گفته شده است از بعضی روایات ظاهر می شود که بله، سدر لازم نیست توجه کردید، بدل دارد سدر، آن روایت مثل چه؟ روایت نهمی است در باب دو که صحیحه فضل بن عبدالملک[5] است.

صحيحه فضيل بن عبدالملک

 و باسناد الشیخ عن احمد بن محمد بن عیسی عن علی بن حکم عن ابان و عن حسین بن سعید عن فضاله، یک سند به احمد بن محمد بن عیسی دارد شیخ، سند دیگرش و عن الحسین بن سعید، یعنی محمد بن حسین باسناده عن حسین بن سعید عن فضاله عن حسین بن عثمان عن ابن مسکان اینها جمیعاً ابان و هکذا عبد الله بن مسکان نقل می کنند عن ابی العباس یعنی فضل بن عبدالملک البقباق رضوان الله علیه، روایت من حیث سند صحیحه است عن ابی عبدالله علیه السلام قال سألتُه عن المیت، سؤال کردم از غسل المیت یا عن المیت، فقال اینها را فرمود که چکار بکن چکار نکن ثم تغسله تبدأ بمیامنه، اول شروع کن طرف راست را میامینش را بشور، و تغسله بالماء و الحُرُض، بماء و حرض بشور، یعنی وقتی که شروع میکنی میت را غسل بدهی، اول بماء و حرض که همان اشنان است که بله توجه کردید عوض صابون زمان قدیم استعمال می کردند فقراء، توجه کردید در لباس شستن و اینها، حرض همان است اشنان تعبیر می شود، بله با او بشور که عوض سدر است، بله، آن وقت می گويد بر اینکه فارسیش را من راستش نمیدونم چی میگن؟ در فارسی ولکن ترکیش را میدانم بل چوبک میگویند همان چوبک که توجه کردید که همان اشنان همان است، ناقص هستیم ذاةً چکار کنیم، سألته عن غسل المیت قال اقعده و اغمز بطنه غمزاً این ها را که می فرمايد می گويد تغسله بالماء و الحرض ثم بماءٍ و کافور ثم تغسله بماء القراح، خب سدر نشد چوبک به قول ایشان بیاد عوض سدر چوبک باشد، این از این روایت استفاده می شود بر اینکه سدر تعینی ندارد.

ملاحظه بر دلالت صحيحه

عرض می کنم اولا این روایت روایت تقیه ای است، دیدی که با صابون و اینها حرض با او شسته می شود میت؟ این مذهب عامه است، جماعت کثیره من العامه، و بدان جهت در این خود این روایت هم قرینه ای بر تقیه است، یکی از مکروهات تغسیل میت این است که میت را موقع شستن بنشانید، و حال آنکه عامه این است که مستحب است نشاندن میت، که میت را بنشانید بر آن مغتسلی که می خواهید غسلش بدهید، در این روایت دارد سألته عن المیت قال اقعده او را بنشان رو همان مغتسل این قرینه است که این مسلک مسلک عامه است، و ثانیاً اگر این روایت قطع نظر از اینها بشود که مسلک عامه است و قرینه دارد که تقیه ای است، ولی قابل تقیید است که اینجور میت را بشور با چوبک بشور اما بعد با سدر بشور چونکه در روایت دیگر همين جور فرموده است در صحیحه یعقوب بن یقطین که روایت هفتمی است اینجور فرموده است و باسناد الشیخ عن الحسین بن سعید عن یعقوب بن یقطین قال سألت العبد الصالح عن غسل المیتِ و أ فیه وضوء صلاة ام لا؟ آیا در او وضوء صلاة است یا نه؟ قال غسل المیت تبدأ بمرافقه، اول مرافقش را آن نجاساتش را پاک می کنند فیغسل بالحرض، آن مرافقش را با حرز می شورند، ثم یغسل وجهه و رأسه بالسدر، بعد از آنکه شروع کردند وجه و رأس را به سدر می شورند، آن هم همین جور است ممکن است روایت حمل بشود بر اینکه به حرض شسته بشود ثم به سدر رأس و رقبه اش شسته بشود این عیب ندارد، این قابل حمل است حمل بر تقیه، نشد اطلاق است تقیید می شود به واسطه این صحیحه که در مانحن فیه است.

موثقه عمار

بعد در روایت دیگری دارد بر اینکه رأسش را به خطمی بشور، این هم روایت موثقه عمار بن موسی است که روایت دهمی است، در روایت دهمی[6] است شیخ تمام سند را نقل می کند.

 عن المفید عن الصدوق عن محمد بن الحسن، محمد بن حسن بالولید است که صدوق از او نقل می کند، محمد بن الحسن هم نقل می کند عن احمد بن ادریس القمی عن محمد بن احمد بن یحیی صاحب نوادر الحکمه عن احمد بن حسن بن علی فضال که عبارت از همان فطحی است دیگر بله، بله، عن عمرو بن سعید عن مصدق ابن صدقه عن عمار بن موسی که سند رسید به فطحی روایت موثقه است عن ابی عبد الله علیه السلام، انه سئل عن غسل المیت قال تبدأ فتطرح علی سوأته خرقه تا اینکه اینها را که می فرمايد می فرمايد بر اینکه بله، و ان غسلت رأسه و لحیته بالخطمی فلا بأس، اگر رأسش را و وجهش را به خطمی شستید آن بأسی ندارد، خب می گوئیم که خب این عیبی ندارد بأسی ندارد رأسش را بشوری، معناش این است که ضرری ندارد اما این مجزی است از غسلش بالسدر که رأس و رقبه باید بالسدر شسته بشود دلالت بر اجزاء نمی کند، این جایز است به خطمی شستن و به خطمی شستن ضرری ندارد بله، و قرینه هم براینکه با حرض شستن چه جور گفتیم ضرری ندارد با خطمی شستن هم ضرری ندارد، ظهور روایات بر اینکه اول باید بالسدر بشود ولکن با شیء دیگری هم شستی که نظیف تر بشود آن عیبی ندارد خطمی بوده باشد یا حرض بوده باشد این اشکالی ندارد، روایات دلالتش بر این معنا تمام است، روایات دلالتش بر ترتيب که اول بالسدر ثم بالکافور ثم بالماء القراح آن هم تمام است.

انما الکلام کل الکلام که محل کلام در اوست انما هو در اعتبار ترتيب فی کل من الاغسال الثلاثه است که اول رأس و رقبه بعد یمین بعد یسار، که آیا بر این ترتيب دلالت می کند یا نه؟ یک دو تا روایتی هم هست اینها بله توجه کردید این دوتا که ترتيب گفتیم اول بالسدر ثم بالکافور ثم بالماء القراح روایات دیگری هم غیر روایت عبد الله بن سنان هست در صحیحه علوی هم این جور است در صحیحه حلبی، که روایت دومی است، عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر، عن حماد عن الحلبی عن ابی عبد الله علیه السلام اذا اردت غسل المیت، بعد می فرمايد ثم تبدء بکفه و رأسه، به کف، کف میت را شستن کفینش را مستحب است کما اینکه کفین را در وضوء شستن مستحب است، ثم تبد بکفیه و رأسه ثلاث مرات بالسدر، سرش را سه مرتبه با سدر بشور، این به جهت این که بشره شسته بشود، ثم سائر جسده، ثم سائر جسدش را بشور با سدر، و ابدء بشقه الایمن، شق ایمنش را شروع کن، بله، فاذا اردت ان تغسل فرجه فخذ خرقةَ که با خرقه بمال دستت را به آنجا نزن، ثم أدخل یدک من تحت الثوب الذی علی فرج المیت فاغسله من غیر ان تری عورته، فاذا فرغت من غسله بالسدر تغسلة مرة اخری بماءٍ و کافور، ماء و کافور باید دفعه دوم بشود، تا آخر می گويد که وقتی که ماء کافوری که در او هست از اوهم فارغ شدی ثم اغسله بماءٍ بحت غسلة اخری یعنی با ماء قراح بشور، این ترتيب مابین الاغسال معتبر است و خلیط در اغسال معتبر است اینها جای کلام نیست جای خدشه نیست، انما الکلام کل الکلام این است که در غسل کل عضوین ترتيب که معتبر است این هم جای کلام نیست.

اما کلام این است که میت را مثل غسل جنابت می شود به غسل ارتماسی غسل داد که دیگر ترتيب معتبر نباشد، در روایات اینجور گفت که رأس ثم الیمین ثم الیسار، می شود به رمس غسل داد که دیگر ترتيب معتبر نباشد؟

علامه و شهیدین و فخر المحققین و محقق ثانی و جماعت کثیره ای گفته اند بله، چون که در آن روایت محمد بن مسلم که گفتیم معتبر است، امام فرمود غسل المیتِ مثل غسل الجنابه، مثل غسل جنابت است پس غسل جنابت دو تا فرد دارد یکی ترتيبی یکی ارتماسی، پس غسل میت هم دوتا فرد پیدا می کند یکی ترتيبی یکی ارتماسی، اینجور است یا مثل جماعت کثیره ای است که منکر شده اند گفتند غسل ارتماسی در غسل میت کافی نیست، و تفصیل الکلام فی الغد انشا الله.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص391.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع مَيِّتٌ مَاتَ وَ هُوَ جُنُبٌ- كَيْفَ يُغَسَّلُ وَ مَا يُجْزِيهِ مِنَ الْمَاءِ- قَالَ يُغَسَّلُ غُسْلًا وَاحِداً- يُجْزِي ذَلِكَ لِلْجَنَابَةِ «6» وَ لِغُسْلِ الْمَيِّتِ- لِأَنَّهُمَا حُرْمَتَانِ اجْتَمَعَتَا فِي حُرْمَةٍ وَاحِدَةٍ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص539.

[3] مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ غُسْلِ الْمَيِّتِ فَقَالَ  اغْسِلْهُ بِمَاءٍ وَ سِدْرٍ- ثُمَّ اغْسِلْهُ عَلَى أَثَرِ ذَلِكَ غَسْلَةً أُخْرَى- بِمَاءٍ وَ كَافُورٍ وَ ذَرِيرَةٍ  إِنْ كَانَتْ- وَ اغْسِلْهُ الثَّالِثَةَ بِمَاءٍ قَرَاحٍ- قُلْتُ ثَلَاثُ غَسَلَاتٍ لِجَسَدِهِ كُلِّهِ قَالَ نَعَمْ- قُلْتُ يَكُونُ عَلَيْهِ ثَوْبٌ إِذَا غُسِّلَ- قَالَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ يَكُونَ عَلَيْهِ قَمِيصٌ- فَغَسِّلْهُ مِنْ تَحْتِهِ- وَ قَالَ أُحِبُّ لِمَنْ غَسَّلَ الْمَيِّتَ- أَنْ يَلُفَّ عَلَى يَدِهِ الْخِرْقَةَ حِينَ يُغَسِّلُهُ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص479.

[4] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ يَعْنِي ابْنَ بَابَوَيْهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ بُرَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: غُسْلُ الْمَيِّتِ مِثْلُ غُسْلِ الْجُنُبِ  وَ إِنْ كَانَ كَثِيرَ الشَّعْرِ فَرُدَّ  عَلَيْهِ الْمَاءَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص486.

 

[5] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانٍ وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنٍ يَعْنِي ابْنَ عُثْمَانَ- عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ جَمِيعاً عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ يَعْنِي الْفَضْلَ بْنَ عَبْدِ الْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَيِّتِ فَقَالَ- أَقْعِدْهُ وَ اغْمِزْ بَطْنَهُ غَمْزاً رَفِيقاً- ثُمَّ طَهِّرْهُ مِنْ غَمْزِ الْبَطْنِ ثُمَّ تُضْجِعُهُ- ثُمَّ تُغَسِّلُهُ تَبْدَأُ بِمَيَامِنِهِ- وَ تَغْسِلُهُ بِالْمَاءِ وَ الْحُرُضِ- ثُمَّ بِمَاءٍ وَ كَافُورٍ ثُمَّ تَغْسِلُهُ بِمَاءِ الْقَرَاحِ- وَ اجْعَلْهُ فِي أَكْفَانِهِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص484.

[6] وَ عَنِ الْمُفِيدِ عَنِ الصَّدُوقِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ غُسْلِ الْمَيِّتِ- قَالَ تَبْدَأُ فَتَطْرَحُ عَلَى سَوْأَتِهِ خِرْقَةً- ثُمَّ تَنْضَحُ عَلَى صَدْرِهِ وَ رُكْبَتَيْهِ مِنَ الْمَاءِ- ثُمَّ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ الرَّأْسَ وَ اللِّحْيَةَ بِسِدْرٍ حَتَّى تُنَقِّيَهُ- ثُمَّ تَبْدَأُ بِشِقِّهِ الْأَيْمَنِ ثُمَّ بِشِقِّهِ الْأَيْسَرِ وَ إِنْ غَسَلْتَ رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ بِالْخِطْمِيِّ فَلَا بَأْسَ- وَ تُمِرُّ يَدَكَ عَلَى ظَهْرِهِ وَ بَطْنِهِ- بِجَرَّةٍ  مِنْ مَاءٍ حَتَّى تَفْرُغَ مِنْهُمَا- ثُمَّ بِجَرَّةٍ مِنْ كَافُورٍ- يُجْعَلُ فِي الْجَرَّةِ مِنَ الْكَافُورِ نِصْفُ حَبَّةٍ- ثُمَّ يُغْسَلُ رَأْسُهُ وَ لِحْيَتُهُ ثُمَّ شِقُّهُ الْأَيْمَنُ- ثُمَّ شِقُّهُ الْأَيْسَرُ وَ تُمِرُّ يَدَكَ عَلَى جَسَدِهِ كُلِّهِ- وَ تَنْصِبُ رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ شَيْئاً- ثُمَّ تُمِرُّ يَدَكَ عَلَى بَطْنِهِ فَتَعْصِرُهُ شَيْئاً- حَتَّى يَخْرُجَ مِنْ مَخْرَجِهِ مَا خَرَجَ- وَ يَكُونُ عَلَى يَدَيْكَ خِرْقَةٌ تُنَقِّي بِهَا دُبُرَهُ- ثُمَّ مَيِّلْ بِرَأْسِهِ شَيْئاً فَتَنْفُضُهُ- حَتَّى يَخْرُجَ مِنْ مَنْخِرِهِ مَا خَرَجَ- ثُمَّ تَغْسِلُهُ بِجَرَّةٍ مِنْ مَاءِ الْقَرَاحِ- فَذَلِكَ ثَلَاثُ جِرَارٍ فَإِنْ زِدْتَ فَلَا بَأْسَ- وَ تُدْخِلُ فِي مَقْعَدَتِهِ  مِنَ الْقُطْنِ مَا دَخَلَ- ثُمَّ تُجَفِّفُهُ بِثَوْبٍ نَظِيفٍ- ثُمَّ تَغْسِلُ يَدَيْكَ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ رِجْلَيْكَ إِلَى الرُّكْبَتَيْنِ- ثُمَّ تُكَفِّنُهُ تَبْدَأُ وَ تَجْعَلُ عَلَى مَقْعَدَتِهِ شَيْئاً- مِنَ الْقُطْنِ وَ ذَرِيرَةً- وَ تَضُمُّ فَخِذَيْهِ ضَمّاً شَدِيداً إِلَى أَنْ قَالَ- الْجَرَّةُ الْأُولَى الَّتِي يُغْسَلُ بِهَا الْمَيِّتُ بِمَاءِ السِّدْرِ- وَ الْجَرَّةُ الثَّانِيَةُ بِمَاءِ الْكَافُورِ- يُفَتُّ فِيهَا فَتّاً قَدْرَ نِصْفِ حَبَّةٍ- وَ الْجَرَّةُ الثَّالِثَةُ بِمَاءِ الْقَرَاحِ؛ شيخ حر عاملی ،وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص485.