درس نهصد و شصت و ششم

كيفيت غسل ميت‌

«(فصل) في كيفية غسل الميت يجب تغسيله ثلاثة أغسال الأول بماء السدر. الثاني بماء الكافور.الثالث بالماء القراح و يجب على هذا الترتيب و لو خولف أعيد على وجه يحصل الترتيب و كيفية كل من الأغسال المذكورة كما ذكر في الجنابة فيجب أولا غسل الرأس و الرقبة و بعده‌‌الطرف الأيمن و بعده الأيسر و العورة تنصف أو تغسل مع كل من الطرفين و كذا السرة و لا يكفي الارتماس على الأحوط في الأغسال الثلاثة مع التمكن من الترتيب نعم يجوز في كل غسل رمس كل من الأعضاء الثلاثة مع مراعاة الترتيب في الماء الكثير‌«.[1]

ادامه بحث در مشروع بودن غسل ارتماس

کلام در این مسأله بود که آیا میت را می شود غسل ارتماسی داد، به نحوی که جمیع بدنش را به قصد غسل مرةً واحده داخل بکنند در ماء السدر و خارج بکنند ثم ثانیاً او را داخل بکنند در مائی که کافور دارد و ثالثاً بعد الاخراج داخل بکنند فی ماء القراح و تمام این بدن میت در زمان مستولی بشود ماء السدر و ماء الکافور و ماء القراح، کما اینکه شخص جنب در موارد غسل الجنابه ارتماس می کند فی الماء رمسةً واحده و به آن رمسه واحده غسل جنابت محقق می شود آیا میت را هم می شود اینجور غسل داد؟ عرض کردیم صاحب عروه احتیاط وجوبی کرد، تا مادامی که متمکن هست انسان از غسل ترتيبی این نحو از غسل ارتماسی را ندهند به میت، و اما در صورتی که متمکن نشد آن عیب ندارد آنجور غسل کردن.

عرض کردیم بعضی ها فرموده اند قدس الله اسرارهم که اگر بنابوده باشد غسل ترتيبی ممکن بشود میت را غسل ترتيبی بدهند فهو، و الا تُیمم المیت، غسل ارتماسی کافی نیست، میت را تیمم می دهند، علی ما سیأتی میتی که تغسیلش ممکن نیست، فرموده اند غسل ارتماسی که دفعةً میت را در آب بشورند به بردن داخل آب، این در مانحن فیه این حکم ثابت نیست، و الوجه فی ذلک این است در باب جنابت غسل الجنابه همان غسل ترتيبی است، که یغسل الرأس ثم یغسل المنکبین الایمن و الایسر، او غسل جنابت است، غاية الامر چه جوری که در غسل جنابت حکم ثابت شده است که با غسل جنابت وضوء مشروع نیست، یک حکمی اثباتی هم ثابت شده است که اگر کسی رمس کرد جنب بدنش را فی الماء رمسةً واحده این از غسل جنابت مجزی است لازم نیست غسل جنابت بکند این مجزی است، نه اینکه این ارتماس خودش غسل جنابت است، این ارتماس غسل جنابت نیست، مفاد دلیل فقط اجزاء است، و این حکم در باب غسل المیت که فرمود غسل المیت مثل غسل الجنابه، یعنی باید ترتيبی بشود، اصل الغسل المیت مثل اصل الغسل الجنابه است ترتيب باید بشود، و اما آن حکمی که غسل جنابت داشت که اگر رمس می کرد فی الماء رمسةً واحدة این مجزی بود از غسل جنابت آن حکم نمی آید به غسل میت، تنزیل در خود غسل است کما ذکرنا، خود غسل را تنزیل می کند، غسل میت به منزلت مثل غسل جنابت است، یعنی کیفیتش مثل کیفیت غسل جنابت است، اما غسل جنابت حکمی دارد آن حکم تنزیل در احکام نیست، این فرمایشی است در مانحن فیه بیان کرده اند.

عرض می کنم اگر شارع چیزی دیگری را مجزی از غسل جنابت قرار می داد این فرمایش صحیح بود، ولکن شارع در باب غسل الجنابه ارتماس فی الماء را فرموده است مجزی است، ارتماس فی الماء خودش شستن بدن است، فرموده است این مجزی است یعنی این هم فردی است، منتهی فردی است فرد آسان، آن ترتيباً شستن فردی است که در او زحمت است ولکن اگر این فرد را اتیان بکند در این فرد این زحمت نیست چیز آسانی است، خود این غسل الجنابه معنایش غسلی است که به واسطه جنابت واجب شده است و جنابت را رفع می کند، غسل جنابت معنایش این هست، بدانجهت اگر شخص جنب ارتماس کرد این ارتماسش به واسطه جنابت است ارتماس که کرد جنابت مرتفع می شود، غسل جنابت معنای دیگری ندارد، خود روایت را بخوانم، روایتش در باب 26 [2]از ابواب الجنابة.

صحيحه زراره

«محمد بن الحسن باسناده عن الحسین بن سعید، عن ابن ابی عمیر عن عمر بن اذینه عن زرارة قال سألت اباعبدالله علیه السلام عن غسل الجنابة»، از غسل جنابت سؤال می کند، بله، آنجا فرمود بر اینکه در غسل جنابت قال تبدأ و تغسل کفیک این ها مستحب است در غسل جنابت گذشت، دو کفت را می شوری، «ثم تُفرغ بیمینک علی شمالک»، با دست راستت به دست چپ آب میریزی «فتغسل فرجک و مرافقک»، با دست چپ توجه کردید که می گفتيم استنجاء به دست راست نشود به دست چپ بشود، دلیلش هم این بود، «فتفرق بیمینک علی شمالک، فتغسل فرجک و مرافقک ثم تمضمض»، مضمضه میکنی واستنشق، استنشاق میکنی، ثم تغسل جسدک من قرنک الی قدمک، باید جسدتت از آن بله قرن تا الی قدمین بشوری، و لیس قبله و لا بعده وضوء و کل شیءٍ امسست لماء و قد امقیته، هر جزء از بدن را که آب رساندی غسل او را تمام کرده ای، بعد می فرمايد بر اینکه ولو ان رجلاً جنباً، چونکه با آب قلیل بخواهد غسل بکند باید با دستش برساند به بدن دیگر تا تمامی اجزاء شسته بشود، بعد می فرمايد ولو ان رجلاً جنباً ارتمس فی الماء رمسةً واحدة اجزءه ذلک و ان لم یدلک جسده، ولو این یک دفعه که زیر آب رفت دیگر جسد را دلک کردن یعنی با آب که آب را با دست رساندن به جسد لزومی ندارد زیر آب رفت که همه بدن مستولی شد آب بر او این مجزی می شود، اینی که متفاهم عرفی است از این روایت این است که این فرد از افراد غسل جنابت است.

خب شما بگویید که ما این را قبول نداریم، این دلالت ندارد که این فرد غسل است. می گوييم دلیل، درست توجه کنید، این قائل عظیم الشأن قدس الله سره در باب غسل الحیض و درباب غسل النفاس و هکذا درباب غسل مس المیت، صاحب عروه تصریح فرمود که غسل الحیض مثل غسل الجنابت است می شود او را ترتيباً غسل کند زن حائض بعد النقاء و می تواند ارتماساً غسل کند و هکذا در آن زنی که نفساست بعد تمامیت دم نفاس که باید غسل کند هم آنجا بود هم در غسل مس میت بود، که کسی که از مس میت غسل می کند می تواند ترتيباً غسل کند و می تواند ارتماساً، خب اگر بنا بشود این اجزء حکمی باشد در غسل الجنابه که در خصوص غسل جنابت غسل ترتيبی است، یک حکمی ثابت است در غسل جنابت تمام آن فتواها باطل می شود، چونکه غسل حیض را نمی شود ارتماسا کرد، چونکه غسل حیضی که هست غایت امر این است که در روایت وارد شده است که غسل الحیض و غسل الجنابة واحد، غسل ها یکی است، مفروض این است که غسل جنابت ترتيباً شستن شد، غسل حیض هم باید ترتيباً شسته بشود، منتهی در غسل جنابت یک حکمی ثابت است که وضوء قبلش و بعدش بدعت است در غسل حیض نمی آید آن حکم نمی آید، یک حکم دیگر ثابت است در غسل جنابت، که ارتماساً بکنید مجزی است دیگر غسل جنابت نمی خواهد او دیگر در غسل حیض نمی آید، در غسل مس میت نمی آید، با وجود اینکه این قائل عظیم الشأن تمامی آن فتاوی را قبول کرد، قبول فرمود اگر بنا بشود این حکم حکم آخر باشد فردی از غسل نباشد ارتماس فرد غسل جنابت نبوده باشد، لازمه اش این است که همه آنها قلم کشیده بشود، چونکه آنها در هیچیک از اغسال وارد نشده است که لو ارتمس الحائض رمسةً واحده فقد اجزءها، فقط در باب جنابت است آن هم در غسل جنب که لو ان رجلاً جنباً، چونکه اینجور است چه جور به غسل میت شما تعدی نکردید که آن حکم است، ربطی به باب غسل میت ندارد، غسل میت به منزله غسل جنابت است در کیفیت، غسل جنابت فقط ترتيبی است غسل میت هم فقط ترتيبی می شود، آنجا یک حکمی ثابت است او نمی آید به غسل مس میت، این کلام اعاده می شود در غسل حیض، غسل حیض مثل غسل جنابت است در کیفیت، در غسل جنابت یک حکمی ثابت است لو ان رجلاً جنباً ارتمس، او در غسل حیض نمی آید،

 سؤال...؟ معلوم نشد، حیف حیف که معلوم نشد چی گفتم، عرض می کنم ایشان می فرمايد فرد نیست، ارتماس فرد غسل جنابت نیست، غسل جنابت یک فرد بیشتر ندارد آن هم ترتيبی، این غیر غسل جنابت است مجزی است از غسل جنابت این ارتماس، حکمی است در آنجا ثابت شده است بدان جهت در غسل میت نمی آید چونکه غسل میت به منزله آن یک فرد است باید ترتيباً اتیان بشود، حکمی که در آن غسل جنابت بود در غسل میت نمی آید، این را عرض می کنم نمی آید پس در غسل حیض هم نمی آید، در غسل نفاس هم نمی آید در غسل مس میت هم نمی آید، در غسل استحاضه هم نمی آید در هیچ یک از اغسال واجبه و مستحبه نمی آید، اغسال مستحبه را هم باید ترتيباً اتیان کرد چونکه در آنها ندارد در هیچ یک وارد نیست لو ارتمس فی الماء رمسةً یجزی عن غسل الجمعه، هیچ روایتی این را ندارد، تمام این اغسال واجبه و مسنونه منحصر می شوند به غسل ترتيبی، با وجود اینکه این قائل جلیل الشأن و عظیم القدر قدس الله سره تمام این فتاوای عروه را امضا کرد گذشت، تا اینجا رسید، این حرف را اینجا فرمود و این شاهد این است که این حرف درست نیست، غسل به معنای شستن است معنای اسم مصدری است، غسل به جهت جنابت شستن که جنابت را بردارد، وقتی که ارتماس شستن بدن شد که به واسطه جنابت مکلف او را اتیان می کند، و بعد از اتیان کردن جنابت را رفع می کند، خب معنای غسل جنابت همین است دیگر، این در غسل حیض هم می آید در غسل نفاس هم می آید در غسل مس میت هم می آید، بدان جهت به نظر قاصر فاتر ما فرقی ندارد غسل المیت با سایر اغسال.

 سؤال...؟ او معناش این است که با خودش، کشیدن دست لازم نیست، بابا شما مرا تأیید نکنید من احتیاج ندارم به مؤید این معناش این است که لازم نیست دست بکشید این وجوب ندارد این آب خودش هم جاری شد کافی است.

عرض می کنم درست دقت کنید به کلمات من، عرض می کنم بر اینکه آن چیزی که مستفاد است از غسل الجنابه سألته عن غسل الجنابه غسل همان شستن است اسم مصدر معنای شستن است، که از جنابت چه جور می شورد انسان خودش را، امام فرمود از قرن الی القدم باید شسته بشود، منتهی در روایات دیگر فرمود، من القرن الی القدم را به غیر الارتماس بکنید که صب الماء است، رأس را می شوری، رأس و رقَبه را بعد منکبین را ایمن و ایسر را می شوری، و اما در این روایت صحیحه زراره که خواندم چیزی هم علاوه کرد، فرمود جور دیگری هم میتوانی بشوری، لو ان رجلاً جنباً ارتمس فی الماء رمسةً فقد اجزءه این مجزی شد، معناش عبارت از این است که فرد آسان را اتیان کرده است، فرد آسان است بدان جهت میگوییم بر اینکه در رکعت اخیره تسبیحات اربعه که واجب است یکی مجزی است، نه معنایش این است که تسبیحات اربعه واجب نیست واجب چیز دیگری است، یکی مجزی است حکم است، این یعنی فرد، فرد آن، فرد ادنی ش همان یک دفعه خواندن تسبیحات اربعه است، مرةً است، این در صورتی که، قاعده کلیه می گوييم در صورتی که چیزی که فی نفسه فرد است از طبیعی، در عند الامر به آن طبیعی شارع بگوید این مجزی است معنایش عبارت از این است که این فرد ولو فردی است که فرد خفیی است فرد جلی نیست آن فرد جلی نیست ولکن فردیتش را شارع امضاء کرده است که این فرد است، آن اشکالی که اجزاء دلالت به فردیت ندارد آن جایی است که آن مجزی داخل آن طبیعت نشود، وقتی که داخل آن طبیعت نشد مثل تیمم، التیمم یجزی عن الغسل، دیگر آن دلالت نمی کند التیمم که حکم حکم به تیمم جاری می شود، روی این فرض است در مانحن فیه مقتضای این صحیحه این است و ملتزم می شویم که میت را هم می شود دو جور غسل داد، سه حوضچه درست کنند، یکی ماء سدر یکی ماء کافور یکی ماء القراح، میت را یک دفعه در او داخل بکنند، ثم در ماء الکافور ثم فی ماء القراح، این مجزی است بیشتر از این لازم نیست، اخذاً لقوله علیه السلام غسل المیت کغسل الجنابة، مثل غسل الجنابت است و روایت هم من حیث سند کما ذکرنا خدشه ای ندارد معتبر است، بله کسی اگر گفت من ابراهیم بن مهزیار این حرفها را قبول ندارم که برادرش معروف است خودش هم معروف به معروفیت برادرش هست، قدح هم نرسیده است پس معلوم می شود حسن ظاهر داشت، آن یک مطلب دیگری است در سند روایت اشکال می کند که ما اشکال نمی کنيم به آن بیانی که گفتیم، والله العالم گذشتیم این را.

 سؤال...؟ خب باید کفن کنید آخه، کفن مانده کفن کنید نماز بخوانید دفن کنید، بله، حتی در تعزیه ش مجزی است، در تعزیه گرفتن هم مجزی است این جور غسل دادن.

مسألة 1 :« الاحوط ازاله النجاسه عن جميع جسده قبل الشروع في الغسل وان کان الاقوي کفايه ازالتها عن کل عضو قبل الشروع فيه ».

 عرض می کنم من اینکه در مانحن فیه گذشتیم این مسأله را بعد شروع می شود امر دیگری که صاحب عروه متعرض می شود، و آن این است که می فرمايد آن چیزی که لازم است در تغسیل میت باید تمام جسد میت را از آن قذارات، باید اول آن ها را شست قذارات را، قبل از اینکه شروع بشود به تغسیل او اگر در بدنش نجاستی هست نجاست دیگری هست مثل الغائط و البول و الدم و نحو ذلک این ها را باید بشورد بعد مقتضای کلام ایشان این است که حتی تنجس خارجی داشته بوده باشد، بدن میت نجس بوده باشد عین نجاست نیست ولکن نجس است به نجاست خارجی، آن بدن را باید از آن نجاست شست بعد شروع کرد به غسل دادنش، منتهی در آخر عبارتش می فرمايد، لا یبعد بلکه اقوی این است هرجزئی را که انسان می شورد اگر آن جزء را از خبث تطهیر کند قبلاً کافی است، سرش را به سدر می خواهد بشورد، سر و گردن را، سر و گردن را از خون و اینها شسته قبلاً بعد به سدر سر وگردن را غسل می دهد، هنوز در طرف یمین میت خون هست، آن عیب ندارد، اقوی این است هر جزئی را که غسل می دهد اگر قبل از غسلِ آن جزء ازاله نجاست بکند این کافی است، عرض می کنم بر اینکه تارةً در بدن میت عین النجاسة است، مثل این که غائط است دم است، یا فرض بفرمایید نجس دیگری است که عین القذر موجود است این را ما هم ملتزم می شویم که باید قبل از اینکه غسل را شروع بکند باید این عین قذر را رفع بکند، چرا؟ اگر یادتان بوده باشد در تغسیل بماء القلیل گفتیم، ماء قلیل ولو ملتزم شدید موقع شستن به مجرد اینکه به نجس برسد ملتزم شدیم که نجس می شود ماء قلیل است دیگر، الا انه این ماء قلیل رفع نجاست را می کند در صورتی که قطع نظر از این مغسول نجاست خارجیه ای در بین نبوده باشد، آب قلیل اول با دست نجس ملاقات کرد به دستمال نجس ریختیم که بشوریم، پاک نمی کند، تنجس ماء قلیل به آن مغسولی که به او او را می خواهیم بشوریم گفتیم عیب ندارد مانعی ندارد ولکن باید به غیر او قبلا نجس نشده باشد، بدان جهت در مانحن فیه میت را که با آب قلیل می شوریم، آن آب غسل اولی به رسیدن به بدن میت نجس می شود چونکه میت نجس است، و تا مادامی که سه غسلش تمام نشده است من قرنه الی قدمه میت پاک نمی شود، پس بدان جهت آب قلیل به نجس ریخته می شود، ولکن ظاهر روایات مثل سائر روایاتی که در تطهیر اشیاء واجب است ظاهرش این است که این مائی که هست قبلا باید به شیء آخری متنجس نشود، تنجس به بدن میت عیبی ندارد، ولکن به بدن میت، ولی به شیء آخری نجس نشود، شیء آخر حتی در بدن میت بوده باشد و آن شیء آخر عین النجس بشود باید به او هم نجس نشود، چونکه آب به عین نجس که رسید نجس می شود، او دیگر با او میت را نمیشود غسل داد، بدان جهت عین آن قذارت را از بدن میت قبل از غسل دادن ولو هر عضوی را که غسل میدهیم عین النجس را باید رفع کنیم، و دلالت می کند بر این معنا بعض الروایات معتبره که آن روایات معتبره را خدمت شما عرض می کنم، یکی از آن روایات معتبره که در مقام هست و دلالت به این معنا میکند که امروز هم اینجا برق نیست، بله یکی از آن روایات معتبره که در مانحن فیه هست، در آن صحیحه فضل ابن بقباق اینجور بود، امام علیه السلام فرمود بر اینکه، بله، و تغمز بطنه غمزاً رقیقاً ثم طهره من غمز البطن، یعنی چیزی از بطنش اگر کثافتی بیرون آمد نجس است دیگر، این را باید پاک بکنید، این قبل از غسل است، امام علیه السلام قبل از اینکه غسل شروع بشود می فرمايد این را از غمز از آن نجاستی که هست از آن نجاست بله پاک بکن، در آن معتبره یونس ابن عبد الرحمن هم همين جور بود، آنجا امام علیه السلام فرمود بر اینکه ابتدأ بیدیه و بفرجه آنها را پاک کن که آنها، فرج هم چیز است دیگر معرض این است که نجس بوده باشد، بعد فرمود وامسح بطنه مسحاً رقیقاً فان خرج منه شیئٌ فانقه او را پاک بکن، قبل از اینکه غسل را شروع بکنی آن نجاست را باید پاک بکنی، ولو آن عین نجس از خود جسد میت است باید این رفع بشود.

باز در روایتی که در تغسیل میتی که مقتول است دم دارد در بدنش آنجا در باب 15 از ابواب غسل المیت روایت اولی[3] است، سندش را نمی خوانم چونکه برای تأیید می خوانم.

روايت علاء بن سيابه

 سئل ابا عبدالله علیه السلام و انا حاضر عن رجل قتل فقطع رأسه کشته شده است رأسش قطع شده است فی معصیة الله، در معصیت الله بله توجه کردید سرش قطع شده است، حداً سرش قطع شده است، أیغسل ام یفعل به ما یفعل بشهید؟ یا مثل شهید دیگر غسل ندارد؟ قال اذا قتل فی معصیةٍ یغسل اولاً منه الدم، اول دم را از بدنش می شورند ثم یصب الماء بعد بدنش را می شورند، روایات دیگر هم دلالت می کند، این یغسل یدیه ما به آنها استدلال نمی کنيم که یدین میت را بشورند، به او استدلال نمی کنيم، چونکه اولا در روایات ندارد که ید میت نجس است، ربما نجس می شود نجس است، نجاست فرض نشده، غَسل یدین خودش مستحب است کما فی غسل الجنابه، این که فرمود فان خرج من بطنه شیئاً، فانقه فادفعه به او استدلال می کنيم، و هکذا به این روایتی که دلالت می کند بر اینکه دم شسته بشود که این معلوم می شود که وقتی که انسان میت را غسل می کند، آب باید به نجس دیگری غیر از بشره میت نجس نشود، بشره میت نجس است نجاست او مانعی ندارد که آب نجس بشود به او، آن آب نجس پاک می کند این را، کما این که در سایر متنجسات آب اگر نجس میشد، ما می گفتيم ملتزم میشدیم که پاک می شود، آبی که فقط به آن غَسل مغسول نجس شده است، و اما به نجاست خارجیه ای که غیر از مغسول است نجس شده باشد او رفع نجاست را نمی کند، و من هنا معتبر است در تطهیر من متنجسات طهارت الماء، ماء باید طاهر بشود، یعنی قطع نظر از تطهیر متنجس باید پاک بشود، و اما عند تطهیر المتنجس نجس بشود او اشکالی ندارد، در تغسیل میت هم همين جوراست، بدان جهت اگر میت بول کرده است خودش را مثلا نشسته است بول دارد در بدنش، توجه کردید آن هم همين جور است بول هم عین النجاست است خشک شده، باید بدنش را تطهیر بکند، و اما اگر اعیان نجاسه ای نبوده باشد بلکه متنجس بشود به متنجسی که به یک شستن پاک می شود، در باب وضوء و در باب غسل گفتیم که اشکالی ندارد که انسان با غَسل وضوءی هم عضوی را که به یک شستن پاک می شود هم آن عضو را پاک کند هم قصد وضوء بکند، در غسل هم همانجور گفتیم در غسل میت هم همين جور است، اگر به بدن میت آب نجس پاشیده است دیگر شستن نمی خواهد، با همان آبی که او را غسل می دهند با همان آب هم آن نجاست مرتفع میشود هم نجاست موتی مرتفع می شود، این معنا را گفتیم، نگویید روایت داریم که ماء مستعمل در خبث رفع حدث نمی کند این موت حدث است، به واسطه تمام اغسال این حدث برداشته می شود، اگر بدن میت نجاست خارجی داشت ولو آب نجس پاشیده بود، این آبی که به او میریزیم آب مستعمل در خبث می شود، عرض کردیم اگر یادتان بوده باشد باید بماند، آن آبی که قطع نظر از این استعمال در خبث استعمال شده است آن آب رفع حدث نمی کند، اما آبی که در حین رفع الحدث خبث را هم رفع کند آن مانعی ندارد، بدان جهت اگر بدن میت متنجس بشود عین نجس ندارد ولکن نجاستی دارد که آن نجاست فرض کنید به یک شستن پاک می شود آن عیب ندارد، آن محذوری ندارد، با یک شستن هم آن خبث رفع می شود هم خبث موتی رفع می شود و هم حدث رفع می شود، و ماء هم ماء غُساله خبث نمی شود، یعنی ماء باید قبلا غساله خبث نشده باشد، اما با رفع الحدث غساله حدث هم بشود آن اشکالی ندارد مانعی ندارد، و من هنا ملتزم شدیم که صورت شخصی متنجس بود، توجه کردید، مشتش، را صورتش ها، نه پیشانیش، دستش را پر از آب کرد از پیشانی ریخت به قصد وضوء، توجه کردید که آب در آن موضع نجس هم جاری شد، به یک شستن پاک می شود، گفتیم وضوء صحیح است، و هکذا غسلش صحیح است ولو قبلا تطهیر نکرده بود، چونکه به همان غَسل پاک می شود، و خودش هم ملتزم شدیم که آن غُساله ای که بعد از او محل پاک می شود آن غُساله هم نجس نیست، اگر به ثوب بدنش هم ریخته باشد اشکالی ندارد پاک است، هم نجس را رفع کرده است هم وضوء گرفته است هم خودش پاک است، آن غُساله ای که یتعقبها طهارت المحل که بعد از او محل پاک می شود آن آب دلیل بر نجاستش نداریم، در بحث ماء قلیل گذشت.

و کیف ما کان ملخص کلام این است که نجاستی که در بدن میت است، نجاست قذارت عینیه باشد قبل از غسل باید رفع بشود، منتهی قبل از غسل هر عضوی لازم نیست از همه بدن، و اینکه امام علیه السلام فرموده قبل از غسل این کار را بکن، این به جهت این است که این، قبل از اینکه عضو را، موقع شستن عضو را که می شوری نجس به او نشود، بدان جهت امام علیه السلام فرمود، سدر را وقتی که غسل سدر میدهی دستت را به شکمش بکش، اگر چیزی آمد پاکش بکن، بعد فرمود وقتی که سدر تمام شد، می خواهی به کافور غسل بکنی باز دستت را به شکمش بکش، چیزی درآمد بشور او را بعد به کافور بشور، این به چیزی درآمدن غسل سدری را باطل نمی کند، این به جهت این است که آن آبی که میریزد نجاست خارجی، عین نجس خارجی نخورد به آن آب، این به جهت این است، به عین نجاست زائل بشود توجه کردید، آب برسد به بشره میت قبل از اینکه به عینٌ النجس برسد، و اما در جایی که بشره میت نجس است، سؤال؟ جواب: نجسی است که به یک دفعه شستن پاک می شود آن عیب ندارد، دلیل ندارد بدن میت باید از آن خبث هم پاک بشود، بله چون مقتضای ادله این است که آب، اطلاق ادلی این است که آب را بریز، آن چیزی که امر داشتیم در غمز، چیزی از بطنش خارج شد، یا خونی در بدنش بود عین نجس او مأمور است به ازاله، بدان جهت در مانحن فیه این مطلب هم صاف می شود بعد ایشان قدس الله نفسه شریف بحث می کند که مقدار سدر و مقدار کافوری که معتبر است در تغسیل موتی آن چه مقدار است، و الحمد لله رب العالمین.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص391.

[2] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجَنَابَةِ- فَقَالَ تَبْدَأُ فَتَغْسِلُ كَفَّيْكَ ثُمَّ تُفْرِغُ بِيَمِينِكَ عَلَى شِمَالِكَ فَتَغْسِلُ فَرْجَكَ وَ مَرَافِقَكَ ثُمَّ تَمَضْمَضْ وَ اسْتَنْشِقْ ثُمَّ تَغْسِلُ جَسَدَكَ مِنْ لَدُنْ قَرْنِكَ إِلَى قَدَمَيْكَ لَيْسَ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ وُضُوءٌ وَ كُلُّ شَيْ‌ءٍ أَمْسَسْتَهُ الْمَاءَ فَقَدْ أَنْقَيْتَهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا جُنُباً  ارْتَمَسَ فِي الْمَاءِ ارْتِمَاسَةً وَاحِدَةً أَجْزَأَهُ ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ يَدْلُكْ جَسَدَهُ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص230.

[3] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ وَ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُقْبَةَ وَ ذُبْيَانَ بْنِ حَكِيمٍ عَنْ مُوسَى بْنِ أُكَيْلٍ النُّمَيْرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَيَابَةَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ قُتِلَ- فَقُطِعَ رَأْسُهُ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ- أَ يُغَسَّلُ أَمْ يُفْعَلُ بِهِ مَا يُفْعَلُ بِالشَّهِيدِ- فَقَالَ إِذَا قُتِلَ فِي مَعْصِيَتِهِ يُغْسَلُ أَوَّلًا مِنْهُ الدَّمُ- ثُمَّ يُصَبُّ عَلَيْهِ الْمَاءُ صَبّاً وَ لَا يُدْلَكُ جَسَدُهُ- وَ يُبْدَأُ بِالْيَدَيْنِ وَ الدُّبُرِ- وَ يُرْبَطُ جِرَاحَاتُهُ بِالْقُطْنِ وَ الْخُيُوطِ- وَ إِذَا وُضِعَ عَلَيْهِ الْقُطْنُ عُصِّبَ- وَ كَذَلِكَ مَوْضِعُ الرَّأْسِ يَعْنِي الرَّقَبَةَ ‌وَ يُجْعَلُ لَهُ مِنَ الْقُطْنِ شَيْ‌ءٌ كَثِيرٌ- وَ يُذَرُّ عَلَيْهِ الْحَنُوطُ ثُمَّ يُوضَعُ الْقُطْنُ فَوْقَ الرَّقَبَةِ- وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُعَصِّبَهُ فَافْعَلْ- قُلْتُ فَإِنْ كَانَ الرَّأْسُ قَدْ بَانَ مِنَ الْجَسَدِ وَ هُوَ مَعَهُ- كَيْفَ يُغَسَّلُ فَقَالَ يَغْسِلُ الرَّأْسَ- إِذَا غَسَلَ الْيَدَيْنِ وَ السُّفْلَةَ- بُدِئَ بِالرَّأْسِ ثُمَّ بِالْجَسَدِ- ثُمَّ يُوضَعُ الْقُطْنُ فَوْقَ الرَّقَبَةِ- وَ يُضَمُّ إِلَيْهِ الرَّأْسُ وَ يُجْعَلُ فِي الْكَفَنِ- وَ كَذَلِكَ إِذَا صِرْتَ إِلَى الْقَبْرِ تَنَاوَلْتَهُ مَعَ الْجَسَدِ- وَ أَدْخَلْتَهُ اللَّحْدَ وَ وَجَّهْتَهُ لِلْقِبْلَةِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة،(قم، موسسة آل البيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص512.