درس نهصد و هفتاد و دوم

کيفيت غسل ميت

مسأله 7: «إذا لم يكن عنده من الماء إلا بمقدار غسل واحد ‌فإن لم يكن عنده الخليطان أو كان كلاهما أو السدر فقط صرف ذلك الماء في الغسل الأول و يأتي بالتيمم بدلا عن كل من الآخرين على الترتيب و يحتمل التخير في‌ ‌الصورتين الأوليين في صرفه في كل من الثلاثة في الأولى و في كل من الأول و الثاني في الثانية و إن كان عنده الكافور فقط فيحتمل أن يكون الحكم كذلك و يحتمل أن يجب صرف ذلك الماء في الغسل الثاني مع الكافور و يأتي بالتيمم بدل الأول و الثالث فيتممه أولا ثمَّ يغسله بماء الكافور ثمَّ ييممه بدل القراح».‌[1]

ادامه بحث حکم ميتی که فقط برای يک غسلش آب هست

کلام در این مسأله بود که آن کسی که میت را می خواهد غسل بدهد، آب قلیل است فقط از این سه غسل یکی را می تواند موجود بکند، و برای دو غسل دیگر باید میت را تیمم بدهد، آن تیممی که بحثش خواهد آمد بعد از چند مسأله انشاء الله، آیا در مانحن فیه که این شخص دو غسل بیشتر نمی تواند، با این حال کدام غسل را بدهد از سه غسل؟ ایشان می فرمايد در سه صورت، صورت اولی این باشد که خلیطین نیست سدر و کافور ندارد، صورت ثانیه این است که خلیطین هردو موجود است هم سدر است هم کافور آب وافی نیست، صورت ثالثه این است که فقط سدر موجود است، ایشان اول می فرمايد در این سه صورت غسل می دهد میت را به ماء السدر یعنی غسل اولیش را و برای غسل دوم و برای غسل سوم میت را تیمم می دهد، این مختار اولیش بود، بعد در ذیل عبارت می فرمايد و یحتمل التخییر محتمل است غسل دهنده مخیر بوده باشد، چه جور مخیر بوده باشد یا صاحب عروه؟ دیروز عرض کردم مسأله مسأله تخییریه مهمه است، درست توجه کنید که آن چیزی که در این مسأله گفته می شود در موارد دیگر بدردتان می خورد، کبری گفته خواهد شد در مسأله.

ایشان می فرمايد بر اینکه یحتمل مخیر بشود غسل دهنده، چه جور؟ در آنجایی که سدر تنها موجود است و یک آب بیشتر ندارد، آنجا در ظاهر عبارتش این است که همان غسل اول را باید بدهد غسل بالسدر را، و اما در آن صورت اولی که خلیطین هیچکدام نبودند، می فرمايد مخیر است در این صورت اولی، که خلیطین هیچکدام نیست این را بماء السدر غسل بدهد، که خلیطین نیست منتهی به بدلش، چونکه سابقاً گفتیم اگر سدر نشد بدلش به آب قراح داده می شود، می فرمايد بر اینکه محتمل است مخیر بشود در صورت فقد الخلیطین مابین این سه غسل، می خواهد غسل بدل از سدر را بدهد و می تواند غسل بدل از کافور را بدهد، و می تواند غسل بماء القراح را موجود بکند، و اما در صورتی که خلیطین موجود بشوند، خلیطین هردو موجود بشوند که صورت ثانیه است، محتمل است در این صورت که خلیطین موجود هستند به این که به سدر غسل بدهد آن میت را آب تمام میشود دیگر و آن دیگری ها تیمم می شود، و محتمل است نه، غسل دومی را بدهد یعنی به کافور چونکه کافور هم موجود است، غسل کافور را موجود بکند آن دوتا تیمم دیگر یکی قبل یکی بعد موجود کند، می فرمايد محتمل است این بوده باشد در صورت ثانیه که خلیطین موجود است، محتمل است بر اینکه مخیر بشود مابین غسل اولی و غسل دومی، چونکه خلیطین هردو موجود هستند، ایشان این را می فرمايد بعد از آن مسأله میگذرد.

 پس از عبارت عروه اینجور ظاهر شد بلکه واقعش این است اگر درست دقت کنید، در صورتی که سدر تنها موجود است غسل بماء السدر باید داده بشود، و اما در صورتی که خلیطین نیست یا هردوتا هست آنجا هم فرمود اولاً بماء السدر باید غسل داده بشود، ولکن در آخر تفصیل داد فرمود خلیطین نیست محتمل است مخیر بشود مابین اغسال ثلاثه، اگر خلیطین هردو موجود است مخیر است مابین غسل بماء السدر که غسل اولی است و مابین غسل بماء الکافور توجه کردید که دومی را غسل بدهد، این فتوای این پیر فقه است در عروه الوثقی که این فتوا را ذکر کرده است.

جريان دو قاعده نسبت به مسأله مورد بحث

ما باید حساب بکنیم روی قواعد چونکه مسأله که منصوص نیست تا تابع نص بشویم، این روی قواعد است حکم در این مسأله، دوتا قاعده را گفتیم ابتداءً دیروز، یکی اینکه اغسال هرکدام واجب مستقل است نه اینکه سه تا غسل یک غسل است، که این اغسال ثلاثه جزء بوده باشند برای واجب، بلکه سه تا واجب هستند و سه فرد از غسل واجب است، این یک مقدمه بود، مقدمه دیگر هم این بود که اگر فرض کنید این غسل هرکدام یا همه شان متمکن نشد مکلف از او عوض او میت را تیمم می دهد لان التراب احد الطهورین علی ما تقدم، این دو قاعده را گفتیم، درست توجه کنید، صاحب عروه ظاهر کلامش این است که ما نحن فیه را از صورات تزاحم گرفته است، تزاحم مابین تکلیفین أو ثلاثة تکالیف، مقدمه اولی این است که هم غسل اول واجب است هم غسل دوم هم غسل سوم، باب تزاحم مابین تکلیفین این است هر تکلیف را مکلف لحاظ بکند نسبت به امتثال او قادر است، آن تکلیف دیگر را ملاحظه کند به امتثال او قادر است، جمع مابین تکلیفین یا جمع مابین ثلاثة تکالیف جمعش را قادر نیست، مثل اینکه فرض بفرمایید زن مستحاضه متوسطه است یا مستحاضه قلیله است باید برای هر صلاة یک وضوئی بگیرد، وظیفه اش برای هر صلاة یک وضوء است، یک زنی هست که مستحاضه قلیله یا متوسطه است که باید وضوء بگیرد، برای هر نمازی، توجه کردید، الان آبش کم است نمی تواند هم بر صلاة ظهر وضوء بگیرد هم بر صلاة العصر، نمی تواند آب کم است یک وضوء می تواند بگیرد، یا مستحاضه متوسطه است صبح است که هم باید غسل کند هم وضوء بگیرد، آب کم است یا باید غسل کند یا باید وضوء بگیرد، این را میگویند، این تکلیف هرکدام ثابت است که مستحاضه متوسطه باید للفجر غسل کند، و برای صلاتش وضوء هم بگیرد، هرکدام این ها واجب است جمعش را قادر نیست مثلا، عبارت عروه را تقریب می کنم ها، و الا پیش ما این تزاحم نیست، در مانحن فیه صاحب عروه قدس الله نفسه شریف مقام را داخل تزاحم قرار داده است، غسل اول را که به سدر غسل بدهیم در صورتی که سدر موجود بوده باشد و کافور موجود بوده باشد، می تواند غسل به سدر بدهد، اگر غسل به کافور را ملاحظه کنید که تکلیف به اوست او را هم قادر است، اما هم به غسل به سدر بدهد هم به غسل به کافور نمی تواند چونکه آب کم است، و هکذا ماء القراح که غسل سومی است، او را می تواند موجود بکند، اما هم غسل سومی را موجود بکند هم آن غسل های قبلی را موجود بکند قادر نیست، می شود باب باب تزاحم، در باب تزاحم اولین مرجح که ذکر می کند فقهاء میگویند آن واجبی که اسبق زماناً هست من حیث الامتثال، ولو تکلیف یک زمان آمده است، ولکن ظرف امتثال یک واجب سابق است، ظرف امتثال آن واجب دیگر لاحق است، باید آن واجب اولی را مراعات بکنید، در مانحن فیه واجب اولی غسل بماء السدر است بدان جهت اگر سدر داشت توجه کردید، و برای یک غسل هم آب داشت که فرض سومی است متعین است که غسل به ماء السدر بدهد، وقتی که غسل به ماء السدر را چونکه واجب اولی است زماناً مقدم است آن سدر، وقتی که او را موجود کرد نسبت به دومی و سومی قدرت ندارد، ولکن آنها بدل دارند، بدل تیمم، نوبت می رسدد به تیمم به حکم مقدمه ثانیه دیروز، و اما در صورتی که سدر تنها موجود نیست، سدر و کافور هردو موجود هستند، هم سدر موجود است هم کافور موجود است، نظر مبارکش این است که این هم می تواند غسل بماء السدر را موجود کند هم غسل بماء الکافور را، توجه کردید، خودش هم ولو اول گفت غسل بماء السدر را مقدم می شود، ولی چونکه این اسبق زماناً یک خورده اشکال دارد مرجحیتش لذا اینجا فرمود و یحتمل التخییر بین اینکه غسل بماء السدر بدهد یا غسل بماء الکافور قرار بدهد، و اما در آن صورتی که خلیطین نیست، می دانيد غسل بماء السدر دوتا بدل دارد درست توجه کنید، غسل بماء الکافور دوتا بدل دارد غسل بماء القراح فقط یک بدل دارد، غسل بماء السدر تارةً سدر موجود نمی شود بدلش غسل بماء القراح هست، این بدل اوّلی است، تارةً آب موجود نمی شود، سدر هست آب موجود نیست، بدلش می شود تیمم، اگر چیزی که هست در غسل بماء السدر سدر متعذر شد بدلش غسل مشود به ماء القراح، آب متعذر شد بدلش تیمم می شود، و اما کافور آنهم همين جور است دوتا بدل دارد کافور نشد غسل بماء القراح، اگر آب نشد تیمم، و اما غسل بماء القراح که واجب سومی است یک بدل بیشتر ندارد، آن بدلش چه چیز است؟ تیمم است، وقتی که غسل بماء القراح آب نشد تیمم می شود، ایشان فرمود در صورتی که خلیطین موجود نشد محتمل است مخیر ما بین سه غسل باشد، غسل بدلاً عن السدر، غسل بدلاً عن الکافور که اینها بدل هستند و ما بین مبدل اخیری که غسل بماء القراح است، چه اینکه آن بدل هایی که بدل تعذر خلیطین هست، تعذر خلیط شد آنها جایش مینشیند، سه تا واجب است، یکی غسل بماء السدر بدلش، غسل بماء الکافور بدلش، یعنی بدل از فقد الخلیطین، یکی هم بماء القراح، یک آب دارد به یکی از این سه تا غسل وافی است، در مانحن فیه سدر چونکه نیست که بگیم او متعین است، خلیطین نیست، فرمود بر اینکه محتمل است تخییر بین الثلاثه، این نظر مبارک ایشان این است که عرض کردیم.

عدم جريان قاعده تزاحم در ما نحن فيه

ولکن لا یمکننا المساعدة علی ذلک، درست توجه کنید این معنا را شما قبول کنید، در مواردی که باب باب تزاحم شد فرضاً باب تزاحم شد این حرف صحیح است که اسبق زماناً آن چیزی که زمان امتثال او اسبق است او مقدم می شود، توجه کردید آن چیزی که زمانش اسبق هست امتثال او، او مقدم می شود، ولو تکلیفین هردو در یک زمان بیاید، مثل اینی که ما بنا گذاشتیم در صوم شهر رمضان تکلیف بر اینکه این شهر را سی روز را یا بيست و نه روز را روزه بگیر در اول رؤیت هلال حاصل می شود، و کسی تمسک کرد من شهد الشهر فلیصمه تکلیف یک دفعه می آید، بدین جهت احتیاط هم این است که در شب اول نیت کند که من این ماه را روزه خواهم گرفت، امتثال بکند صوم را، که تکلیف یک دفعه می آید، ولکن شخصی عاجز است سی روز را یک ماه را نمی تواند روزه بگیرد، یا  پانزده روز اولی را باید روزه بگیرد یا پانزده روز دومی را باید روزه بگیرد، وظیفه اش همان پانزده روز اولی گرفتن است، نمی تواند آن پانزده روز اول را بخورد، بگوید پانزده روز دومی احیا دارد آنجاها بگیرد این خلاف شرع است. چرا؟ چونکه آن وقتی که پانزده روز اول را نگرفت مخالفت کرده است تکلیف را مع القدرة علی امتثاله، که او معصیت است دیگر، تکلیف دارد، قدرت دارد بر او و به امتثالش هم قادر است، اگر نکند مخالفت کرده تکلیف را مع القدرة بر امتثالش، وقتی هم که پانزده روز گذاشت عاجز است، تکلیف برداشته می شود، لا یکلف الله نفساً الا وسعها، تکلیف دیگر برداشته می شود، چونکه آن امتثال قدرت را برمیدارد و تکلیف مرتفع می شود، بدان جهت درست توجه کنید این بعضی آخوندها که بعضی مسأله میگویند میگویند آقا دختر ما تازه نه سالش را تمام کرده است یک خورده ضعیف است نمی تواند یک ماه پشت سرهم روزه بگیرد، می تواند ده روز اول را بگیرد، آن به جوابش می گويد که نه یک روز درمیان بگیرد، توجه آن آخوند اینجور می گويد یک روز درمیان بگیرد بلکه همه ماه را بگیرد، این خلاف شرع است، باید ده روز را متصلاً بگیرد، چرا؟ چونکه اگر یک روز درمیان بگیرد روز دوم تکلیف را مخالفت کرده مع القدرة علی امتثاله، این خلاف شرع است، به خلاف اینکه ده روز پشت سرهم گرفت بعد از او عاجز می شود تکلیف برداشته می شود، بدان جهت این حرف را که اگر باب باب تزاحم شد آن چیزی که اسبق زماناً است ظرف امتثال او، او مقدم می شود ولو تکلیف ها در زمان واحد بیاد این حرف صحیح است، ولکن یک چیز دیگری در مانحن فیه می گوييم، درست دقت کنید در باب تزاحم اینکه در مانحن فیه اسبق زماناً مقدم است سر جای خودش، و اگر اسبق زماناً را اتیان نکرد، عصیان کرد آن ده روز اول را روزه نگرفت، توجه کردید گفت نمیگیرم، من در آخر می خواهم بگیرم شبهای قدر نزدیک است آنجا میگیرم، چه آخوندها قبول کنند چه نکنند، خب اگر نگرفت آن پانزدهم تمام شد شد شانزدهم توجه کردید باید روزه را بگیرد، چونکه اگر روزه را ده روز یا ده روز میگرفت عاجز میشد تکلیف ساقط میشد، اما وقتی که عصیان کرد روزه را نگرفت قادر است به آن ده روز بعدی او را باید بگیرد، آن وقت معاقب می شود بر افطار عمدی شهر واحد، درباب تزاحم می دانيد ارباب الاصول که اگر کسی اهم را مخالفت کرد یا آن چیزی که مرجح دارد اسبق زماناً را مخالفت کرد تکلیف آن دیگری موجود است، این خاصیت باب تزاحم است.

اما در مانحن فیه باب تزاحم نیست، مسئلتنا، چرا؟ درست توجه کنید، قاعده کلی می گوييم یادتان باشد، در جایی که دوتا تکلیف است دوتا واجب است و مکلف به جمع بینهما قادر نیست، آن وقتی اینها از باب تزاحم می شود که این وجوب یکی قبلاً شرط صحت دومی نبوده باشد، و الا اگر شرط صحت دومی بوده باشد آن باب تزاحم نیست، چونکه در اینجا اگر اولی را ترک کرد دومی را اتیان کرد آنهم باطل می شود، چون شرطش مفقود است، مثلا فرض بفرمایید بر اینکه مستحاضه یک آب دارد با آن یک آب یا باید به صلاة ظهر وضوء بگیرد یا به صلاة عصر وضوء بگیرد، وظیفه اش این است که صلاة ظهر را وضوء بگیرد بر او، گفت من نه تیمم می کنم صلاة ظهر را با تیمم می خوانم، بر صلاة عصرم وضوء میگیرم، اگر توجه کردید بر صلاة عصر وضوء گرفت اتیان کرد صلاة عصرش هم باطل است، ولو وضوء گرفته است، چرا؟ چونکه شرط صلاة عصر این است که بعد از ظهر واقع بشود، این ظهرش را که با تیمم خواند باطل شد ظهرش، چونکه ظهرش باطل شده است صلاة عصرش هم باطل میشود، نه به جهت اینکه وضوء ندارد بلکه به جهت این است که ترتيب را ندارد، درست توجه کنید فرق مابین باب تزاحم و غیر باب تزاحم این است، درباب تزاحم اگر کسی تکلیف اولی را که باید رعایت بکند و او را امتثال بکند مخالفت کرد آن دومی را اتیان کرد، آن چیزی که مرجح داشت او را ترک کرد دومی را اتیان کرد، دومی صحیح می شود، و اما در مواردی که تحقق اولی شرط صحت دومی بوده باشد، در این موارد باید واجب اولی را اتیان کند، اگر نکرد قدرتش را خواست صرف در دومی بکند دومی هم باطل می شود، هردو عمل باطل می شود، مانحن فیه از صغریات این قاعده است، نه از صغریات باب تزاحم است، چرا؟ چونکه فرض بفرمایید این شخص هم سدر دارد هم کافور دارد یک آب بیشتر ندارد توجه کردید، این برای غسل سدر تیمم کرد، این تیمم باطل است، چرا؟ چونکه فعلا قادر است غسل با سدر را موجود کند، چونکه واجب اولی است دیگر باید اتیان بکند، وقتی که عوض او تیمم کرد غسل بالکافور را موجود کرد غسل بالکافور هم باطل می شود، چرا؟ چونکه غسل بالکافور آن وقتی صحیح می شود که قبلاً غسل بالسدر آمده باشد یا خودش یا بدلش، خودش که نیامده تیمم کرده است این، بدلش هم نیامده است توجه کردید چونکه بدل نداشت آن وقتی که این شخص تیمم کرد غسل بالسدر را متمکن بود، تیمم بدل نمی شود، بدان جهت اگر خلیطین هردو موجود بشوند یا فقط سدر تنها موجود بوده باشد باید غسل بالسدر را موجود بکند، دیگری ها را موجود بکند باطل می شود، چرا باطل می شود؟ چونکه شرط صحت دیگری ها این است که بعد الغسل بالسدر موجود بشود، و این شخص قدرت بر غسل بالسدر را داشت، غسل بالسدر را ترک کرد عوض او تیمم گرفت، تیمم در صورتی گرفت در زمانی که گرفت که قادر بود غسل بالسدر را موجود کند، لذا آن تیمم باطل است، وقتی که بعد از آن تیمم غسل بماء الکافور را موجود کرد، باطل می شود غسل بماء الکافور، اگر غسل بماء القراح غسل سومی را موجود بکند باز باطل می شود، چرا؟ چون که غسل بماء القراح هم باید بعد از دو غسل موجود بشود، این غسل بالسدرش موجود نشده آن بدلش هم باطل است، بدان جهت در جایی که خلیطین هردو موجود بوده باشند یا فقط سدر تنها موجود بوده باشد که صورت سومی است، باید این غسل بماء السدر را موجود کند، سرّش این است در مانحن فیه باب تزاحم نیست که او را ترک کردی آن یکی را موجود کردی صحیح بشود، چونکه در مانحن فیه اتیان اولی که ظرف امتثالش سابق است اتیان او شرط صحت دومی است، و آن وقتی که این شخص دومی را اتیان می کند آن اولی را که قادر بود اتیان بکند آن شرط را ترک کرده است، در آن زمان که قادر بود بدل نداشت او، تیمم مشروع نبود آن وقت، پس آن اولی اتیان نشده است آن شرط، لذا دومی هم باطل می شود، بدان جهت لا ینبغی التأمل للفقیه، در صورتی که خلیطین هردو موجود بشوند یا سدر تنها موجود بشود، باید غسل بماء السدر را موجود کند، بعد دو تیمم دیگر بکند چونکه عاجز شد دیگر آب تمام شد، وقتی که آب تمام شد نوبت می رسدد به بدلی که برای فقد الماء است، چونکه آب را صرف کرد دیگر در ماء السدر، نوبت می رسدد به بدلی که بدل فقد الماء است، سؤال؟ جواب: نه اینجور نیست، گفتیم واجب مستقل است، گفتیم یک واجب نیستند، این مقدمه اولی بود که دیروز گفتیم، اینها واجب مستقل هستند، ولکن شرط صحت دومی سبق اولی است، شرط صحت سومی سبق دومی است، این شرط را دارند، یادتان باشد این قاعده نفیسه را حفظ کنید، هرجا که تکالیف متعدد است، ولکن صحت واجبی که غیر مهم است یا آن دیگری که مزیت دارد، صحت واجب غیر اهم مشروط به وقوع اهم بوده باشد شرعاً، مشروط بوده باشد به وقوع اسبق که فرض این است، در این صورت باب باب تزاحم نیست، چونکه اولی را اگر ترک بکنی دومی را اتیان کنی، دومی هم باطل می شود، چرا؟ لفقد شرطه، شرطش مفقود است، سؤال؟ جواب: من چه جور حالی کنم؟ قدرت ندارم، عرض می کنم اتیان اولی که شد دومی هم اتیان میشود، چونکه شرطش را دیگر نمی تواند موجود کند، ترتيب در صورتی است که اشتراط نباشد، گفتن این را، مثل اینکه چیزی که هست واجب دومی مشروط نبوده باشد صحتش به وقوع اولی، مثل صلاة ظهر و عصر را مثال زدم بر شما، اگر فرض کنید بر صلاة ظهر وضوء نگرفت، یک آب بیشتر ندارد، وضوء نگرفت تیمم کرد آن آب را نگه داشت بعد وضوء گرفت صلاة عصر اتیان کرد، صلاة عصرش هم باطله، چی میگفتم پس؟

عرض می کنم باب باب تزاحم نیست که عند العصیان امر به آن دیگری داشته باشید، چون اینها در اصول باید حل بشود، در اصول این معنا ذکر شده است در باب تزاحم که خیال نشود آنجاهایی که واجب ثانی تکلیف مستقل دارد، ولکن صحتش مشروط است به سبق آن اولی، در این جور موارد باب باب تزاحم نیست، اگر اولی سابق نباشد دومی هم باطل می شود لفقد شرطه، چونکه سبق او نیست، این آن زمانی که میت را تیمم داد بدلاً عن الغسل بماء السدر، چونکه سدر موجود بود آب هم موجود بود آن تیمم باطل است، چونکه تراب آنجایی که آب نیست تمکن نیست بدل است، در آن صورتی که تیمم داد تیمم باطل بود، غسل هم که نداده این غسلی که شروع کرد به غسل بماء الکافور این غسلش هم باطل میشود، چونکه شرط این غسل این است یا باید آن مبدل که غسل به ماء السدر است خودش موجود بشود یا بدل صحیحش موجود بشود قبلا، و مفروض این است که نه مبدل موجود است نه بدل صحیح موجود شده است، و من هنا اگر غسل بماء الکافور نداد غسل بماء القراح را موجود کرد، دو تا تیمم داد بدلاً از غسل بماء السدر و تیمم داد بدلاً عن الکافور بعد توجه کردید غسل بماء القراح را موجود کرد، آن هم باطل می شود، چرا؟ چون که آن تیمم ها باطل است، چونکه بماء السدر که قدرت داشت سدر هم موجود بود ترک کرد او را، او را که ترک کرد آن دومی هم که غسل نکرد، غسل هم می کرد باطل بود، سومی هم باطل می شود چونکه سبق ندارد به آن اغسال که شرطش است، یا به خود آن اغسال باید سبق بشود یا به بدلش، مفروض این است که بدلشان باطلاً موجود شده است، بدان جهت در جایی که خلیطین هردو موجود است یا سدر تنها موجود است باید غسل اولی که سدر است او را موجود کند، این که بعض محشیین فحول ذکر کرده اند در دو صورت اشکالی ندارد که باید با غسل سدر غسل را موجود کند، این دو صورت این است که گفتم میزان علمیش است.

و اما در جایی که خلیطین موجود نیستند نه سدر دارد نه کافور دارد، در مانحن فیه ایشان فرمود محتمل است که مخیر بشود مابین سه تا، توجه کردید، اینجا این بعض از فحول فرموده اند، ماء قراح هست، از آن غسل سومی متمکن است، و از غسل اولی و دومی متمکن نیست، دو تیمم می کند بدلاً عن السدر و بدلاً عن الکافور، بعد غسل بماء القراح را موجود می کند، اینجور فرموده اند، که فرموده اند در این صورت صرف می شود آب در آن غسل بماء القراح که غسل سومی است، و قبلاً دوتا تیمم می شود.

این فرمایش پیش ماتمام نیست، چرا؟ آن چیزی که ما نوشته ایم و گفته ایم و میگوییم خدمت شما این است، چونکه آن وقتی که بدلاً عن السدر تیمم می کند، این بدلاً از سدر تیممش باطل است، چرا؟ چونکه آب دارد، گفتیم تیمم آن وقتی بدل می شود که آب نباشد، در مانحن فیه آب دارد، تیمم آن وقتی بدل می شود که آب نبوده باشد، چونکه اگر خلیط نبوده باشد بدلش همان آب قراح هست، پس درمانحن فیه تیمم موضوع ندارد، بدان جهت باید در این صورت هم که صورت فقد الخلیطین است آن آب را صرف کند در غسل بماء السدر در بدلش، غاية الامر در حاشیه اینجور گفته ایم احوطش این است که دوتا تیمم بکند، بعد یک غسل ما فی الذمه بکند، که غسل ما فی الذمه که کرد بعد دو تیمم را اعاده کند، غسل ما فی الذمه اگر غسل بماء القراح واجب باشد، اتیان کرده، غسل بدلاً عن سدر موجود بوده باشد اتیان کرده، دو تیمم هم قبلا اتیان کرده، دو تیمم هم بعد اتیان کرده، اگر کسی بخواهد احتیاط بکند اینجور است کما کتبنا فی الحاشیه، و اما اگر بخواهد کسی احتیاط نکند مقتضای قاعده همان غسل اولی است، باید غسل بماء السدر را موجود بکند، سدر نیست ولکن باید غسلش را موجود بکند، بنا براین که غسل بماء القراح بدل است از غسل بماء السدر اینجور است، و لعل این قائل عظیم الشأن که این را که ملتزم نشده است چونکه ایشان قبول نداشت که غسل بماء القراح بدل از غسل بماء السدر است، چونکه این اصل مبنا را مناقشه می کرد، و الا مبنا را اگر قبول بکنید که قبول کردید و از آن غسل میتی که در حال احرام مرده است از او استفاده کردید، امام فرمود کافور قاطی نکن همین جور بشور، از او استفاده کردیم که عند تعذر الخلیط غسل بدل است از غسل بماء الکافور اینجور استفاده کردیم، بناءً علی ما سلکنا و بنینا متعین این می شود که باید غسل اولی را موجود بکند و برای دومی و سومی تیمم بکند، و الحمد الله رب العالمین.



[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص392.