مسأله 2: « يجزي غسل الميت عن الجنابة و الحيض بمعنى أنه لو مات جنبا أو حائضا لا يحتاج إلى غسلهما بل يجب غسل الميت فقط بل و لا رجحان في ذلك و إن حكي عن العلامة رجحانه«.[1]
صاحب عروه قدس الله سره می فرمايد میتی که در حال نزع الروح جنب است، این میت مثل میتی است که در حال نزع طاهر از جنابت است و بر دیگران واجب است این میت را باید غسل بدهند غسل الموتی، بعد می فرمايد اگر کسی بخواهد غسل جنابت بدهد به این میت قبل از غسل المیت أو بعد غسل المیت، بخواهد غسل بدهد مشروعیتش ثابت نیست که این غسل جنابت مشروع باشد، ولو این مشروعیت را علامه قدس الله سره ذکر کرده است.
عرض می کنم تارةً ما حکم را حساب می کنيم علی القاعده که اگر، علی القاعده یعنی قطع النظر عن الروایات الخاصه الواردة فی المقام، و اخری کلام بالنظر الی الروایات الوارده فی المقام است.
اما الکلام فی مقام الاول فلا ینبغی التأمل که میتی که در حال جنابت روحش از بدنش جدا شده است غسل جنابت در او مشروعیتی ندارد، لما تقدم در غسل الجنابه، غسل الجنابه وجوب نفسی ندارد، استحباب نفسی دارد، و انما یجب این غسل الجنابة کغسل الحیض والنفاس لاشتراط الصلاة به، صلاة مشروط است به غسل ان کنتم جنباً فاطّهروا، و میت وقتی که روحش تمام شد ان قطع عنه التکالیف، تکالیف وجوبیه و تکالیف استحبابیه، نه غسل جنابت بر او استحباب دارد لانه مات، و نه هم صلاة بر او واجب است یا طواف بر او واجب است تا اینکه شرطش که طهارت است بر او واجب بشود.
و اینی که شخصی توهم بکند، توهمی که مورد ندارد، بگوید بر این میت بزرگوار انشاء الله نماز خوانده خواهد شد، و آن صلاة مشروط به طهارت است، عرض می کنم این توهم فاسد است لکلتا الجهتین، جهت اولی این است که صلاة المیت مشروط به طهارت نیست،صلاة المیت دعا است و قد یأتی انشا الله در باب صلاة للمیت که انشاالله به این زودی میرسیم آن صلاة در حال جنابت و حدث هم خوانده می شود، آن صلاة نیست دعا است، این اولا، و ثانیاً آن چیزی که دلالت کرده است به اشتراط صلاة به طهاره، صلاة مصلی است نه صلاة من یُصلی علیه، ممکن است، کسی که بر میت نماز میخواند وضوء بگیرد، آن جنب که نیست او طهارت داشته باشد، کلام در مانحن فیه من یصلی علیه است که او جنابت دارد، و من یصلی علیه مشروط به طهارت نیست صلاة بر او، هیچ دلیلی نداریم، آن چیزی که دلیل داریم مصلی باید طهارت داشته باشد، که قد ذکرنا صلاة المیت صلاة نیست، بل هو دعاءٌ کما سیأتی، و شرایط صلاة در او اعتباری ندارد و من تلک الشرایط طهارت مصلی است، این علی القاعده است.
سؤال...؟ عرض می کنم خداوند به شما طول عمر بدهد این یادتان بوده باشد، مشروعیت در عبادات به امر می شود، اما الامر وجوبی و ام الامر استحبابی، جایی که امر وجوبی ندارد کما بیّنا و امر استحبابی ندارد، چون که میت منقطع شد و از او تکلیف ساقط شد بدان جهت اصل عدم مشروعیت است، مشروعیت دلیل می خواهد، سؤال؟ جواب: عرض می کنم آن تکلیف وقتی که مرد تمام شد، تکلیف دیگر دلیل دیگر می خواهد که بر احیاء واجب است این را غسل بدهد، غسل جنابت، به خصوصیات عرایضم درست دقت کنید ببنید کجاها را می گويد، اساس این مطلب ها چیست.
اما الکلام فی المقام ثانی، مقام ثانی این است که آیا از روایاتی که وارد شده است در مقام از آنها استفاده مشروعیت می شود یعنی بر احیاء مستحب است یا بر احیاء واجب است اینجور میت را که جنباً دار دنیا را وداع کرده است اینجور میت را غسل جنابت بدهند، آیا تکلیفی بر احیاء ثابت است یا نه؟
عرض می کنم روایات در مقام علی طائفتین است:
یک روایاتی است که آنها کالصریح است برای میت بعد از مردنش ولو جنب باشد در حال الموت فقط غسل میت است که ثلاثة اغسال است، یغسل بالسدر ثم بالکافور ثم بماء القراح، این روایات دلالت می کنند مشروع نیست میت را تغسیل دادن الا به غسل الموتی، بدان جهت مقتضای این طائفه عدم مشروعیت است، کما اینکه صاحب عروه قدس الله نفسه شریف ذکر می کند، عرض می کنم این روایات را، یکی از اینها موثقه عمار ساباطی است، درباب 31 از ابواب غسل المیت، روایت دومی[2] است.
و باسناد الشیخ عن محمد بن احمد بن یحیی، محمد بن احمد بن یحیی این همان صاحب نوادر الحکمت است قدس الله سره، که سند شیخ به کتابش هم صحیح است، درست توجه کنید در این مسأله بحثی خواهیم کرد که اینها اساس فقه هستند، درست توجه کنید، آنجا دارد محمد بن احمد بن یحیی عن احمد بن الحسن، احمد بن الحسن بن علی بن فضال است، عن عمر بن سعید عن مصدق بن صدقه عن عمار ساباطی سند فطحی هستند ولکن ثقه هستند موثقه تعبیر کردیم، آنجا عن ابی عبد الله علیه السلام انه سئل عن المرأة اذا ماتت فی نفاسها، در نفاسش مرد، کیف تغسل؟ چه جور شسته می شود؟ قال مثل غسل الطاهر شسته می شود کأن این زن پاک بوده نفاس نداشته، و کذلک الحایض در حال حیض بمیرد بعد انقطاع حیض هم بمیرد مثل طاهر می شورند، بعد می فرمايد و کذلک الجنب انما یغسل غسلاً واحداً فقط، پس صریح است دیگر یک غسل به او می دهند که همان غسل میت است.
باز در مانحن فیه صحیحه ابی بصیر [3]است روایت چهارمی است:
و باسناد شیخ عن علی بن مهزیار، شیخ این را هم از کتاب علی بن مهزیار نقل می کند، شیخ روایاتی دارد از کتاب علی بن مهزیار، این هم از آنهاست، علی بن مهزیار هم از حسین بن سعید اهوازی نقل می کند، حسین بن سعید هم عن علی بن نعمان که ثقه است نقل می کند، ثقه امامی است، عن ابن مسکان، عن المثنی بن، مثنی بن ولید الحناط است، عن ابی بصیر، سند صحیح هستند آنجا عن احدهما علیه السلام فی الجنب اذا مات قال لیس علیه الا غسلة واحدة، مگر یک غسل است دوتا غسل ندارد آن، یک غسل یعنی غسل میت.
در مانحن فیه طائفه ثانیه می ماند که طائفه ثانیه چیست؟ این روایات طائفه اول صریح بودند در اینکه غسل میت کافی است، ولکن در بین روایاتی هست بسا اوقات از این روایات استفاده شده است که نه غسل جنب را هم دادن محذوری ندارد، ولو می شود یک غسل داد ولکن غسل جنب را هم دادن محذوری ندارد، رو این اساس علامه قدس الله سره ملتزم به مشروعیت شده، وجوب نیست ولکن مستحب است.
یکی از این روایات صحیحه زراره است، روایت اولی در این باب است، ولو مختصر فحص کرده ام ها، من خیلی فحص نمی کنم، بله، اگر کسی به این صحیحه تمسک بکند جا دارد که تمسک به این صحیحه بکند، روایت اولی است، ندیدم کسی به این صحیحه تمسک کند بر مشروعیت، این صحیحه روایت اولی[4] است در باب 31.
محمد بن الحسن باسناده عن احمد بن محمد، شیخ از کتاب احمد بن محمد بن عیسی یا احمد بن محمد بن خالد نقل می کند، عن علی بن حدید و عبد الرحمن بن ابی نجران، علی بن حدید توثیق ندارد ولکن تنها نیست با عبد الرحمن بن ابی نجران که از اجلاء است دو تایی هستند، روایاتی هست که احمد بن محمد از این دوتا روایت را نقل کرده است، یعنی از، هم از علی بن حدید هم عبدالرحمن بن ابی نجران، این هم از آن روایات است، نظیر این روایات متعدد است، این عبدالرحمن بن ابی نجران و علی بن حدید نقل می کند عن حماد، حماد بن عیسی عن حریز، به قرینه حریز حماد بن عیسی است، و به قرینه طبقه هم حماد بن عیسی است عن زراره، قال قلت لابی جعفر علیه السلام میت مات و هو جنب، میتی مرده است و جنب بود، کیف یغسل؟ چه جور او را غسل بدهند؟ و ما یجریه من الماء؟ از آب چه مقدار مجری است؟ یعنی چقدر باید غسل داده بشود، قال یغسل غسلاً واحداً یک غسل داده می شود یعنی غسل میت داده می شود، یجزی ذلک للجنابة و لغسل المیت، آن یک غسل هم بر جنابت و هم بر غسل میت کافی می شود، لانهما حرمتان اجتمعا فی حرمةٍ واحدة، برای اینکه این دوتا حرمت است یعنی دو تا تکلیف است که این دوتا تکلیف در حرمت واحده جمع می شوند، دو تا غسل است در یک غسل جمع می شوند، خب می دانيد یجزی مرتبه اقل را میگویند، قال در در رکعت ثالثه و رابعه چند دفعه تسبیحات اربعه کافی است؟ کافی یعنی اجزاء یک دفعه کافی است، این نفی نمی کند که بیشتر مشروع نیست، این مرتبه اقل است، این هم که می فرمايد یجزی غسل واحد، لانهما حرمتان اجتمعا فی حرمةٍ واحدة، کلمه یجزی یعنی اقل فرد امتثال است، یعنی اگر بخواهد تفکیک بکند مابین دو تا حرمت کأن عیبی ندارد، ممکن است کسی این جور استدلال بکند این یک روایت می شود، در مقابل این که گفتم این بحث مفید است تا برسیم ببنید کجاش مفید است، عرض می کنم بر اینکه در مانحن فیه روایات دیگری هم هست که از آن روایات دیگر هم استفاده شده است که غسل جنابت دادن مشروع است، یکی از این روایات روایت عیص است، روایت هفتمی[5] است در این باب.
و باسناده عن علی بن محمد، این علی بن محمد بن شیره است ظاهراً، سند هم به آن عیب ندارد خودش هم عیب ندارد، عن سعید بن محمد الکوفی توثیق ندارد، عن محمد بن ابی حمزه، که همان نوه ابی حمزه ثمالی است، عن عیص بن قاسم، عیص یعنی عیص بن القاسم که از اجلاء است، فقط ضعف این سند در سعید بن محمد الکوفی است که توثیق ندارد، و شاید روایتی هم ندارد غیر از یکی دو روایت در فقه روایتی در کتب اربعه ندارد، قال قلت لابی عبدالله علیه السلام الرجل یموت و هو جنب، مرد میمیرد و حال آنکه جنب است، قال یُغسَّل من الجنابه یا یُغسَل من الجنابه ثم یغسل بعده غسل المیت، بعد از آن غسل میت داده می شود، این روایت من حیث السند ضعیف است، بعضی از فحول قدس الله اسرارهم به این روایت یک اشکال دیگری هم کرده اند، فرموده اند مضمون این روایت غیر معمول بهاست حتی عند العلامه، چرا؟ چونکه علامه می گويد یک غسل جنابت بعد یک غسل یک غسل میت، این روایت می گويد میت را باید سه تا غسل داد درست توجه کنید، قلت لابی عبدالله علیه السلام الرجل یموت و هو جنب، مرد میمیرد در حالی که جنب است، قال یغسَّل من الجنابه، از جنابت غسل داده می شود این یک غسل، ثم یغسَّل بعد غسل المیت، یعنی بعد از آنکه غسل میت را هم دادند یک غسل دیگر می دهند، این می شود چندتا؟ سه تا غسل یکی غسل جنابت یکی غسل میت یکی غسل دیگر، یک دفعه دیگر می خوانم، الرجل یموت و هو جنب، مرد میمیرد درحالی که جنب است، قال یغسَّل من الجنابة، این یک غسل، ثم یغسَّل بعد غسل المیت، بعد از آنکه غسل میت را هم دادند دوباره شسته می شود، این سه تا غسل می شود، میت را یک غسل جنابت یک یک غسل میت، یک غسل دیگر، آن هم اسم ندارد آن غسل دیگر، عرض می کنم ثم یغسَّل بعد غسل المیت، بعد غسل میت غسل داده می شود.
این قائل عظیم طاب ثراه که این کلام را فرموده اند به نظر قاصر فاطر ما درست نیست، بعد مضاف نیستند این روایت، بعد ظرف است و غیر مضاف است، الرجل یموت و هو جنب، قال یغسَّل من الجنابة، از جنابت غسل می دهند، ثم یغسَّل بعده غسل المیت، بعده یعنی بعد از آن غسل جنابت غسل میت می دهند، نه یغسل بعد الغسل الجنابه که بعد مضاف باشد، بعد از غسل جنابت هم باز شسته می شود، ایشان قدس الله نفسه شریف، بعد را مضاف گرفته است و سه تا غسل استفاده فرموده است، برای اینکه معلوم است بقرینة الداخل و الخارج که فقط جنابت فرض شده است با موت، دوتا سبب غسل است، این قرینه داخلیه، و اما قرینه خارجی این است که غسل سوم نداریم ما، توجه کردید در شخصی که جنب است میت است موجب ثالثی نداریم، آن هم قرینه خارجیه این بعد ظرف غیر مضاف است اهلش میداند اهل الادب، الرجل یموت و هو جنب قال یغسَّل من الجنابه ثم یغسَّل بعده، یعنی بعد از آن غسل الجنابه، غسل المیت، غسل المیت بیان یغسَّل است، ثم یغسل بعده، آن یغسل که هست آن بیان غسل میت است، این روایت من حیث الدلاله اشکالی ندارد ولکن من حیث السند ضعیف است کما ذکرنا.
بعد یک روایت دیگری هم در مانحن فیه روایت هشتمی است که این هم روایت روایت عیص بن قاسم [6]است، سندش این است و باسناد شیخ عنه، یعنی عن علی بن محمد، عن محمد بن خالد، یا طیالسی است یا محمد بن خالد پدر احمد بن ابی عبدالله برقی است، عن عبد الله بن مغیره عن بعض اصحابنا عن عیص عن ابی عبدالله علیه السلام، این روایت هم باز مرسله است، عن ابی عبدالله علیه السلام عن ابیه، فی حدیثٍ قال اذا مات المیت وقتی که میت مرد و هو جنبٌ که او هم جنب است، غسِّل غسلاً واحداً یک غسل می دهند ثم یغسَّل بعد ذلک، بعد از آن غسل میت به او می دهند، یک غسل می دهند یعنی برای جنابتش، ثم یغسّل بعد ذلک، غسل میتش بعد از آن غسل جنابت است، مثل روایت قبلی، این هم دلالتش ظاهر است ولکن در مانحن فیه سند ندارد.
صاحب وسائل یک روایتی را به همین مضمون نقل کرده است، یواش یواش نزدیک می شوم به آن مطلب، آن روایت من حیث السند صحیحه است روایت ششمی[7] است.
و باسناده عن ابراهیم بن هاشم عن الحسین بن سعید عن صفوان بن یحیی عن عیص ابراهیم بن هاشم که پدر علی بن ابراهیم است سند شیخ هم به او صحیح است، آن هم نقل می کند از حسین بن سعید اهوازی که از اجلاء است دیگر گفتن ندارد، صفوار بن یحیی که از اصحاب اجماع است، عن عیص بن القاسم که از اجلاء و ثقات است عن ابی عبد الله علیه السلام، قال سألته عن رجلٍ مات و هو جنبٌ او جنب است قال یغسل غسلةً واحده بماءٍ یک غسل به آب می دهند، ثم یغسل بعد ذلک، ثم بعد از این غسل می دهند یعنی غسل میت را بعد می دهند، همانی که در دو تا روایت ضعیفه بود در این روایت صحیحه است.
ولکن صاحب الوسائل قدس الله سره آنهایی که وسائل دارند نگاه کنند، صاحب وسائل قدس الله نفسه شریف، این صحیحه را که نقل می کند اینجور نقل می کند، قال سألته عن رجلٍ مات و هو جنب، قال یغسل غسلةً واحده، یک غسل می دهند ثم یغتسل بعد ذلک، ثم یغسَّل نقل نکرده است، نقل کرده است که ثم یغتسل بعد ذلک، ثم یغتسل بعد ذلک را جملةٌ من فقهاءنا حمل کرده اند که خود غسل دهنده غسل می کند، اغتسل یعنی باید غسل مس میت کند، یعنی، بله غسَّل غسلةً واحده، یک غسل می دهد مثل طائفه اولی که میگفت یک غسل بده، ثم یغتسل بعد ذلک، ثم یغتسل یعنی آن کسی که غسل می دهد خودش غسل کند چونکه مس میت کرده است، این را جمله از فقهاء آنهایی که کلماتشان را ما دیدیم اینجور نقل کرده اند از صاحب وسائل گرفته اند و اینجور حمل کرده اند، بله یک صحیحه دیگر هم هست، به همین مضمون است که ثم یغتسل بعد ذلک، بعد از او خود غسل دهنده غسل می کند.
عرض می کنم این معنا که نقل شده است ثم یغتسل بعد ذلک، این الظاهر و الله العالم اشتباه از صاحب وسائل است، این روایت همين جور است که یغسَّل غسلة واحده ثم یغسَّل بعد ذلک، بعد از او غسل داده می شود، چرا؟ برای اینکه این روایات را همه اش را شیخ نقل کرده است در تهذیب و استبصار، غیر شیخ این روایات را نقل نکرده است، و باسناد الشیخ همه اش را گفتیم، بعداً مراجعه می کنيم، شیخ وقتی که این روایات را، درست توجه کنید اینها نکات فقه است. شیخ این ها را که در تهذیب و استبصار نقل می کند، شیخ اول همین روایت صحیحه ای که صاحب وسائل یغتسل نقل کرده است او را نقل می کند، بله می فرمايد بر اینکه رجلٌ مات و هو جنبٌ قال یغسل غسلةً واحده بماءٍ ثم یغسّل بعد ذلک، یغسّل نقل کرده است شیخ، شما بگویید که خب این تهذیب از کجا صحیح است بلکه شاید شیخ الطوسی یغتسل نقل کرده است، صاحب وسائل سند داشت به تهذیب، این تهذیب که سند ندارد این اختلاف داشته باشد این نسخه اش نقل وسائل مقدم است، می گوییم نه، این جا درست دقت کنید به این نکته ای که می گوييم، این شیخ سه تا روایت نقل کرده است، اول روایاتی را نقل می کند غسل کافی است یک غسل مس میت کافی است بیشتر از یک غسل نیست آن طایفه اولی را نقل کرده است، بعد سه روایت نقل کرده است، فاما ما رواه، یعنی این طائفه مخالف با آنهاست، فاما ما رواه ابراهیم بن هاشم عن الحسین بن سعید عن صفوان بن یحیی عن عیص بن قاسم، قال سألته عن رجلٍ مات و هو جنبٌ قال یغسل غسلةً واحده بماءٍ ثم یغسل بعد ذلک، بعد روایت دومی را نقل کرده است، همان روایت محمد بن ابی حمزه که آنجا سعید بن محمد کوفی بود او را نقل کرده است که او را ما اول نقل کردیم، قلت لابی عبدالله علیه السلام الرجل یموت و هو جنب، یغسل من الجنابه ثم یغسل بعده غسل المیت، بعد روایت سومی که گفتیم مرسله بود روایت هشتمی بود در وسائل، او را نقل کرده است، عن ابی عبدالله عن ابیه اذا مات المیت فخذ فی جهازه و عجّله و اذا مات المیت و هو جنب غسل غسلاً واحداً ثم یغسل بعد ذلک، این سه تا روایت همه اش یغسل است در نقل شیخ، چرا؟ می گويد فلا تنافی ما رواه این سه روایت منافات با روایت متقدمه ندارد. چرا؟ منافات آن وقتی می شود که این ها یغسل بوده باشد اینها منافات با روایات سابقه ندارد چرا؟ می گويد به جهت اینکه اینها را عیص بن قاسم نقل کرده است به یک نفر منتهی می شود و روایت یک نفر با آن روایاتی که راوی هایش متعدد بود از امام معارضه نمی کند این کلام شیخ است نمی گوييم این حرفش صحیح است، بعد می گويد بر اینکه این عیص بن قاسم که این سه تا روایت را نقل کرده است این سه تا روایت ممکن است حمل بکنیم این سه تا روایت را که این سه تا روایت این ثم یغسل نبود، ثم یغتسل بود این سه تا روایت، آن رواتی که این روایت را نقل کرده اند یا آن ناسخینی که نسخ کتاب روایات را نسخه اش را نوشته اند، آنها اشتباه کرده اند، جای یغتسل یغسل نوشته اند، می گويد شاهد بر این چیست؟ شاهد بر این این است که عیص بن قاسم خودش یک روایتی دارد که در آن روایت خودش یغتسل نقل کرده است درست توجه کنید، آخه عرض کردم صاحب وسائل 4 تا روایت نقل کرده است از عیص بن القاسم، شیخ هم می گويد بله 4 تا روایت دارد، روایت اولی را که نقل کرده است صاحب وسائل روایتش این است بله، علی بن الحسین عن محمد بن احمد بن علی بن سعید است عن عبدالله بن صلت عن عبد الله بن مغیره عن عیص بن قاسم قال اذا مات المیت و هو جنب غسل غسلاً واحداً ثم اغتسل بعد ذلک، این را هم شیخ اغتسل نقل کرده است هم صاحب وسائل، روایت دومی که صفوان بن یحیی عن عیص است ، او را توجه، صاحب وسائل ثم یغتسل نقل کرده است این اشتباه از صاحب وسائل است، چرا؟ چونکه این سه روایتی که به شیخ رسیده است روایت ششمی و هفتمی و هشتمی، این سه روایت ثم یغسل رسیده است، شیخ در توضیح اینها می گويد که این یغسل گفتن اشتباه از ناسخ یا اشتباه از روات بوده است، روایت عیص بن قاسم اصلش یغتسل بوده است، چرا؟ چونکه روایت اولی را که صاحب وسائل اول نقل کرده این را شیخ در آخر نقل می کند، درست به عبارت تهذیب نگاه کنید، فلا، این سه روایت را نقل کرد، فاما ما رواه ابراهیم بن هاشم عن الحسین بن سعید عن صفوان بن یحیی عن العیص که همان روایتی است که صاحب وسائل ثم یغتسل نقل کرده است شیخ این را یغسل نقل کرد، بعد روایت محمد بن ابی حمزه عن عیص را هم یغسل نقل کرد، بعد روایت عیص را که نقل می کند مرسله است او را یغسل نقل کرد بعد فرمود فلا تنافی بین هذا الاخبار که سه روایت است و بین ما قدمناه اولاً، لان هذه الروایات الاصل فیها کلها عیص بن القاسم، همه روایات عیص بن قاسم است، و هو واحدٌ آن عیص بن قاسم یک شخص است، ولا یجوز ان تعارض واحد جماعةً کثیره لما بیّناه فی غیر موضع، ولو صح اگر معارضه و تنافی صحیح بوده باشد یحتمل ان یکون محمولاً علی ضربٍ من الاستحباب که جمع علامه است که فرموده مشروع است، می گوئیم مشروع است، دون الفرض و الایجاب، غسل جنابت واجب نیست مشروع است، بعد می گويد الا انه، کلامم در این است، الا انه یمکن ان یکون الوجه فی هذا الاخبار ان الامر بالغسل بعد غسل المیتِ، بعد غسل المیت غسل الجنابه، بعد از غسل میت غسل جنابت بکند، انما توجه الی غاسله، این امر متوجه به مغسل است، چونکه غسل مس میت مثل غسل جنابت است، فکانه قیل له ینبغی ان تغسل المیت غسل الجنابة ثم تغتسل انت، تو غسل بکنی، در این صورت آخه این روایات غَسّل است، فیکون ذلک غلطً من الراوی او الناسخ، اگر مراد این است که خود غاسل اغتسال بکند این روایات غلط می شود از ناسخین کتب یا از راوی، می گويد، مؤید این هست، می گويد بر اینکه و قد روی الذی ذکرنا هذا، خود این عیص بن قاسم که این روایت ها را نقل کرده است، خودش نقل کرده است به روایت آخر اغتسل را، آن کدام است؟ روی علی بن حسین عن محمد بن احمد بن علی که همان روایت اولی است، عن عبدالله بن سعد عن عبدالله بن مغیره عن عیص بن قاسم، عن ابی عبدالله علیه السلام، اذا مات المیت و هو جنب غسّل غسلاً واحداً ثم اغتسل بعد ذلک، این خود عیص بن قاسم اغتسل نقل کرده است، می بينيد که روایات قبلی صریحش یغسل بوده است، شیخ فقط اغتسل را شاهد آورد که عیص یک روایت دیگری دارد در آنجا اغتسل است ، اگر این روایت دومی هم اغتسل بود یغتسل بود میگفت، آن دوتا را می گويد فلا تنافی این دوتا روایت با ما تقدم، چونکه در دو روایت دیگر تغتسل نقل کرده است، معلوم می شود که آن تغتسل یک روایت است توجه کردید، و این صاحب وسائل نسخه اش اشتباه است چونکه راوی این روایت خود شیخ است، شیخ می گويد این سه روایتی که به من رسیده یغسل رسیده، ولکن عیص یک روایت دیگری دارد که آن روایت دیگر یغتسل است، اغتسل است و اینها را حمل به او می کنيم، راوی های یغسل اشتباه کرده اند در نقل.
آن نکته مهمه ای که می خواهم بگویم او این است رسیدیم، شما نگویید پس معلوم می شود شیخ می گويد، شیخ که خودش راوی روایت است می گويد شاید نسخ و روات اشتباه کرده اند یغسل نقل کرده اند، روایت این عیص یغتسل بود این رواتی که روایت کرده اند و این کتبی که این کتب را نوشته اند ناسخین اینها اشتباه کرده اند، پس شیخ اقرار می کند چونکه از کتاب نقل می کند این هارا، شیخ می گويد بر اینکه اینها را که نقل می کند، می گويد روایت اولی عن علی بن الحسین از کتاب پدر صدوق است، دومی باسناده عن ابراهیم بن هاشم، سومی از علی بن محمد و باسناده عن علی بن محمد، چهارمی هم باسناده عن علی بن محمد، شیخ آخه از این کتب نقل می کند، کسی نگوید شیخ اینجا اقرار کرد که من به کتب را به قرائت نقل نمی کنم کتب را من به اجازه نقل می کنم چونکه شیخ می گويد شاید این کتابها ناسخینشان اشتباه کرده اند یا روای شان اشتباه کرده اند، اگر نقل روایت شیخ کتب را بالقرائة بود یعنی شیخ شیخ بر شیخ بخواند یا شیخ بر شیخ خودش بخواند، آن وقت اگر رسیده باشد دیگر راوی اشتباه نمی کند که، اگر این اشتباهی باشد ناسخ می کند که ناسخ در این روایت دیگر می نوشت او اشتباه کرده، شیخ که می گويد شاید اشتباه در ناسخ بوده یا در راوی بوده این اقراد از شیخ است که کتب را که نقل می کند بالقرائة نقل نمی کند که صاحبان کتب که این کتابها از آنها رسیده به شیخ آن وسائط روایت را نقل بکنند به شیخ بخوانند یا شیخ بخواند از آنها اقرار بگیرد، اینجور نبود اینها به طریق اجازه بود که به من کتاب را داد اجازه می دهد که برو نقل کن، تاحال که ما این کتب را نقل کتب را شیخ را توجه کردید اعتبار میدهیم که این به قرائت بوده است به شیخ خوانده شیخش، یا شیخش به خود شیخ طوسی خوانده است اینجور نبوده است.
می گوييم کسی این شبهه را نکند ما این ها را که می گوييم در کتبی که به ید شیخ طوسی رسیده قرائت به آنها را می گوییم، شیخ نمی گويد شاید آن کسی که به من روایت کرد اشتباه کرد، یا آن وقتی که به من نقل می کرد کسی می نوشت آن اشتباه کرد، این رواتی که در سند حدیث هستند قبل از شیخ که کتاب، روایت عیص بن قاسم که فرض بفرمائید در کتاب صفوان بن یحیی بود، که کتاب صفوان بن یحیی به وسائط رسیده است، این کلام شیخ که شاید اشتباه در راوی بوده است یا در ناسخ بوده است نه اینکه آنهایی که به من نقل می کنند یا به من خوانده اند، نه به من خوانده اند اشتباه نیست یغسل است این روایت به من رسیده، ولکن طبقات قبلی آنهایی که روایت را از عیص نقل کرده اند اشتباه نقل کرده اند، عیص یغتسل گفته بود به آنها، آنها یغسل نقل کرده اند، در نقل اشتباه کرده اند، یا آنها هم یغسل نگفته اند یغتسل گفته اند اما آنهائی که این نسخ را عند قرائة الکتب خوانده می شد اشتباه نوشته اند، کلام این است که فیکون غلطا یعنی اشتباهاً، اشتباه از راوی عیب ندارد هم قرائت کند در قرائت اشتباه بکند، یغتسل را یغسل بخواند، این شیخ این را می گويد، نه اینکه می گويد این به طریق قرائت نرسیده است، نه روایات در هر طبقه به طریق قرائت رسیده، شیخ هم می گويد به من هم این سه روایت یغسل رسیده است، ولکن این یغسل شاید اشتباه از راوی بوده یعنی آن اصلش که عیص بن قاسم است او یغتسل نقل کرده است، راویِ از او اشتباه کرده است یغسل نقل کرده است، مراد شیخ این است، یعنی این اساسی که فقهاء دارند این کتب به ید الشیخ مع الوسائط رسیده است رسیدن هم به طریق قرائت بود کما ذکرنا مراراً، یا قرائت تلمیذ از شیخ بود یا قرائت شیخ علی الاستاذ بود این کلام شیخ با این حرف منافات ندارد، قرائةً برسد ولکن شیخ می گويد که به من رسیده است قرائةً یا من دیده ام این کتاب را آن کسی که راوی بود اشتباه خوانده به من که علی بن محمد یا ابراهیم بن هاشم است یغسل خوانده است، ولکن شاید این راوی اشتباه کرده است، آنکه روایت که از عیص رسیده بود روایت واصله از عیص یغتسل بود اغتسل بود از باب افتعال بود یعنی خودش غسل کند، این راوی که نقل کرده در نقلش اشتباه کرده، منافات ندارد نقل به نحو قرائت بوده باشد ولکن در مانحن فیه اشتباه در نقلی بوده باشد، این شاهد نمیشه که نقل کتب به نحو قرائت نبوده است.
[1] سيد محمد کاظم يزدی، العروة الوثقى، (بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، چ2، ت1409ق)، ج1، ص395.
[2] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْمَرْأَةِ إِذَا مَاتَتْ فِي نِفَاسِهَا- كَيْفَ تُغَسَّلُ قَالَ مِثْلَ غُسْلِ الطَّاهِرِ- وَ كَذَلِكَ الْحَائِضُ وَ كَذَلِكَ الْجُنُبُ- إِنَّمَا يُغَسَّلُ غُسْلًا وَاحِداً فَقَطْ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص540
[3] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْمُثَنَّى عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي الْجُنُبِ إِذَا مَاتَ قَالَ لَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا غَسْلَةٌ وَاحِدَةٌ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص540
[4] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع مَيِّتٌ مَاتَ وَ هُوَ جُنُبٌ- كَيْفَ يُغَسَّلُ وَ مَا يُجْزِيهِ مِنَ الْمَاءِ- قَالَ يُغَسَّلُ غُسْلًا وَاحِداً- يُجْزِي ذَلِكَ لِلْجَنَابَةِ وَ لِغُسْلِ الْمَيِّتِ- لِأَنَّهُمَا حُرْمَتَانِ اجْتَمَعَتَا فِي حُرْمَةٍ وَاحِدَةٍ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص539.
[5] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عِيصٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يَمُوتُ وَ هُوَ جُنُبٌ- قَالَ يُغْسَلُ مِنَ الْجَنَابَةِ ثُمَّ يُغَسَّلُ بَعْدُ غُسْلَ الْمَيِّتِ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص541.
[6] وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عِيصٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِيهِ فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِذَا مَاتَ الْمَيِّتُ وَ هُوَ جُنُبٌ غُسِلَ غُسْلًا وَاحِداً- ثُمَّ يُغَسَّلُ بَعْدَ ذَلِكَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص542.
[7] وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ هُوَ جُنُبٌ- قَالَ يُغْسَلُ غَسْلَةً وَاحِدَةً بِمَاءٍ- ثُمَّ يُغَسَّلُ بَعْدَ ذَلِكَ؛ شيخ حر عاملی، وسائل الشيعة، (قم، مؤسسة آل بيت(ع)، چ1، ت1409ق)، ج2، ص541.